رفیق میرمحمدشاه رفیعی خاطرات جاودانه از تظاهرات نهم قوس ۱۳۴۵

رفیق میرمحمدشاه رفیعی
خاطرات جاودانه از تظاهرات نهم قوس ۱۳۴۵
با نگاهی به نوشتهء دوست،رفیق و همصنفی گرامی ام وکیل کوچی در مورد تظاهرات نهم قوس۱۳۴۵تشویق گردیدم تا من هم بعضی از خاطرات و چشم دید های خود را در مورد چگونگی براه انداختن مظاهره این روز تقدیم خوانندگان عزیز بنمآیم.
درسال ۱۳۴۵ شامل صنف دهم دارالمعلمین کابل بودم،درلیل ۸ بر۹ قوس بعداز صرف غذای شام دراتاق لیلیه همه مصروف درس خواندن بودیم تا برای گذاشتاندن امتحان فردا آماده گردیم.البته امتحانات آنزمان بویژه در دارالمعلمین کابل خیلی جدی و رقابت میان شاگردان هم شدید بود.ناگهان چندنفراز متعلمین صنف دوازدهم دارالمعلمین وارد اتاق شدند در میان آنها داوود پنجشیری و عزیزآماج هم بودند که تا هنوز به حافظه دارم.آنها بعدازسلام و اخذ اجازه گفتند:دوستان امروز در پارلمان بالای یکعده وکلای روشنفکر ما حمله صورت گرفته که یکی از آنها ببرک کارمل وکیل شهرکابل است.برای اینکه دولت ارتجاع بداند که دیگر وکلای مردم تنها نیستند و دیگر زمانیکه محمودی فقید در پارلمان تحت ضرب و شتم قرار میگرفت گذشته است مردم و محصلین پوهنتون فردا تظاهراتی را به راه میاندازند که ما هم باید اشتراک کنیم ماهمه به یک صدا گفتیم بلی اشتراک میکنیم.آنها با اظهار سپاس و تشکر به اتاق های دیگر رفتند.
من که تا هنوز تحت تأثیر و هیجان اشتراک در اولین تجلیل و اشتراک در تظاهرات سوم عقرب بودم آن شب را با خوشی و هیجان سپری کردم و اینکه امتحان آنروزما چه شد به خاطر ندارم.
در دارالمعلمین کابل آن زمان استادانی همچون قیوم نورزی،صاحب جان صحرایی،و شخص مدیرما محمدسالم مسعودی نیز طور غیرمستقیم در جهت اشتراک شاگردان در مظاهره سهم گرفتند؛حزب واحد بود و آنها همه اعضای حزب دموکراتیک خلق بودند.
تظاهرات از پوهنتون کابل آغاز گردیده بود با رسیدن مظاهره در نزدیک دارالمعلمین با وجود بندش دروازه و ممانعت ظاهری؛ متعلمین دارالمعلمین با محصلین پوهنتون کابل یکجا گردیده و به طرف شهر در حرکت شدند.کمیت ما در مسیر راه با یکجا شدن متعلمین تخنیک ثانوی،و لیسه غازی زیاد گردید.
در دهمزنگ(سینما بریکوت) سخنگویی و رهنمایی مظاهره را زنده یاد طاهربدخشی بعهده گرفت و تظاهرات به سوی شفاخانه ابن سینا درحرکت شد و مظاهره چیان داخل صحن شفاخانه ابن سینا گردیدند.در برنده (بالکن) شفاخانه که تا کنون به همان شکل باقی مانده عده ی از وکلا مانند سیداسماعیل مبلغ وکیل بهسود و محمدآصف آهنگ وکیل نواحی پنجم وششم کابل با داکترصاحب اناهیتا راتبزاد ظاهرشدند.آثارخستگی و جراحت هایی که زنده یاد راتبزاد در ناحیه سرداشتند به وضاحت به مشاهده میرسید.با وجود این همه ناراحتی ها زنده یاد داکتراناهیتا راتبزاد بیانیه ی هیجان انگیز و پرشوری در دفاع ازمادروطن و رسالت جوانان ایراد کردند.بعداً آصف آهنگ وکیل مردم کابل و سیداسمعیل مبلغ نیز بیانات مختصر برعلیه دولت و وکلای مرتجع ودرباری و جنایت نابخشودنی آنها برعلیه وکلای مردم ایراد کردند .البته سیداسمعیل مبلغ جنایت آنها را طورخاص برعلیه یک زن که درمخالفت با دساتیر اسلامی نیزبود یادآوری کرد.
مظاهره به سوی پارک تیمورشاهی درحرکت شد و در آنجا با برگزاری میتنگ وسیع خاتمه یافت.
یکی از خاطرات زرین وجالب دیگر برای من در این مظاهره آنست که بار اول زنده یاد محمودبریالی را دیدم و شناختم،وقتیکه موصوف خواست صحبت نمآید شهید بدخشی در ضمن معرفی او گفت که “بریالی برادر ببرک جان وکیل ما که دیروز مورد ضرب و شتم قرارگرفته”؛ اما بریالی گفت که به من به مردم افغانستان تعلق دارم نه به یک فرد وشخص خاص.
این مظاهره آخرین مظاهره بود که به صورت متحد و بدون طرح و نظریات فرکسیونی و گروه خاص صورت گرفته بود.بعدازاین سال حزب دموکراتیک خلق دچارانشعاب گردید وتظاهرات ومیتنگ ها جداگانه برگزار میگردید.
درشعار های این مظاهره کلماتی مانند وکلای پلوخور، و رادیوی سرکاری(که یک جانبه و به نفع دولت نشرات میکرد) تکرار میشد.
لازم به تذکر است که در شفاخانه ابن سینا یکعده محدود به نمایندگی از مظاهره چیان به عیادت رفقا رفتند که از میان آنها همصنفی من به اسم رحمت اله که باشنده اصلی ولایت سرپل بود هم رفته بود موصوف از گفته های رفیق کارمل چنین نقل کرد که رفیق کارمل خوب بود و ما را به ادامه مبارزه ،اتحاد وتشکل جوانان تشویق کرد. همچنان رحمت اله گفت که اگر روز دیگر رفتیم ببین برای آنها نگو که “شفا باشد” بلکه باید بگویی “تبریک باشد”؛ زیرا او مورد خشم ارتجاع قرار گرفته است.اما بعداً به ما اطلاع دادند که در شفاخانه پولیس مانع گردیده و هرکس نمیتواند به عیادت آنها برود.
***
**
*
برگی از یاد واره های تلخ وشیرین تاریخ
از دفتر چه خاطرات
عبدالوکیل کوچی
قسمت پنجم
نهم قوس طنین فریاد های داد خواهانه
بتاریخ نهم قوس سال ۱۳۴۵ خورشیدی درست ساعت ده بجه قبل از ظهر با همصنفانم مصروف حل سوالات امتحان سالانه بودیم کمی دور تر صدای دادخواهانه محصلین پوهنتون کابل در فضا طنین انداز بود تا اینکه شرکت کننده گان مظاهره داخل صحن دارالمعلمین شده ومحصلین دارالمعلمین را به مظاهره دعوت کردند . مدیر مکتب محمد سالم مسعودی بآنکه پسانها تغیر جهت داده بود اما در آنزمان مواضع اصولی وانقلابی داشت و با پشتیبانی از مظاهره دانشگاه کابل محصلین دارالمعلمین را به جمع مظاهره هدایت کرد وگفت پارچه های امتحان را بالای میز گذاشته خود به مظاهره بپیوندید . آنگاه من به همراهی دیگر همصنفان بصفوف مظاهره پیوستیم مظاهره بدفاع از رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان وشخص زنده یاد ببرک کارمل بزرگ راه اندازی شده بود که با همراهی مکاتب تخنیک ثانوی ،لیسه غازی ، حبیبیه ،مکتب های سپورت ومیخانیکی وکارگران فابریکات جنگلک وحجاری ونجاری صف مظاهرات گسترده و طولانی گردید که با شعار های مرک بر ارتجاع واستبداد وزنده با رفیق ببرک کارمل ، زنده باد حزب دموکراتیک خلق افغانستان وزنده باد آزادی صلح ودموکراسی همراهی میشد . تا آنکه شرکت کننده گان مظاهره در مقابل شفاخانه صدری ابن سینا تجمع بزرگی را بر پا کردند درین میان پس از قراُت پیام زنده یاد ببرک کارمل توسط محترم نور احمد نور زنده یاد داکتر اناهیتا راتبزاد با سخنرانی پرشور وآتشین خویش صدای اعتراض وداد خواهی را بلند نموده وبه تعقیب آن مرحوم داکتر نجیب اله وعبدالوکیل با سخنرانی های شان حملات ارتجاعی عمال سلطنت را محکوم نمودند.پس از آن مظاهره برغم موانع وبرخورد پلیس راه جاده میوند را در پیش گرفت وبا توقف در میدانی منار یاد گار زنده یاد تهذیب با بیانات پرشور وانقلابی حملات ارتجاعی عمال سلطنت را محکوم نمود ودر قسمت پل باغ عمومی جاده بروی مظاهره با تانکهای غولپیکر مسدود شد ودر مقابل مکتب میخانیکی کابل با قراُت قطعنامه مظاهره بپایان رسید .
حزب با انجام کار توضیحی در باره ماهیت سیاستهای مترقی حزب افشای سیاستهای حکومتها در دفاع از منافع ومواضع اجتماعی طبقات در مقابل محافل حاکمه ارتجاعی در کشور جلب توده های مردم بسوی حزب تشکیل جبهه متحد ملی وکسب رای پارالمان بود که ببرک کارمل منحیث نماینده فرکسیونی پارالمانی حزب در جلسات شورا حین بررسی مسله رای اعتماد پرده از روی خیانتهای سردم داران حکومت های مستبد وارتجاعی بر داشته وحکومات وقت را مورد انتقاد شدید قرار میداد. بیانیه پارالمانی ببرک کارمل از پشت بلند گوی شورا که از طریق را دیو در سراسر کشور پخش میشد حلقات برون از پارالمان را بلرزه در آورده بود .وبه تکانه نیرومند ی برای مبارزه بعدی مبارزین ترقیخواه مبدل گردید.
معهذا نماینده گان نیروهای ارتجاع واستبداد مترصد فرصت بودند تا اینکه حادثه حمله فزیکی تاریخی ۳۰ نوامبر ۱۹۶۶ را علیه فرکسیون پارالمانی حزب سازماندهی نمودند.
بآنهم زنده یاد ببرک کارمل در زمان رای گیری حکومت دکتور عبدالظاهر بیانیه تاریخی خود را در فضای احتناق وپیگرد شدید ارتجاع وضبت احوالات وقت با شجاعت و بدون ترس بیان نمود که به چند جمله کوتاه آن بسنده میکنیم « ……….افغانستان را یک مرحله تاریخی عقب انداختند وتا حال تکیه گاه شریر طبقات حاکم وحکومتهای جفا کار افغانستان را تشکیل دادند ……. بدین جهت ما در برابر تمام حکومتهای افغانستان بی اعتمادی صریح وقاطع خود را اعلان کرده ایم وبحکم واراده خلق افغانستان به حکومت شما نیز آقای عبدالظاهر رای اعتماد نمیدهیم .
چند سال بعد در دوره بعدی انتخابات پارالمانی ، اینجانب در جریان سفر کاری حزبی به شهر کابل که مصادف بود بروز جمعه در جریان کمپاین انتخاباتی تمام رفقای همراه با زنده یاد ببرک کارمل بزرگ در منطقه ده افغانان وسرک کاه فروشی ، جهت ادای نماز جمعه وارد مسجد شدیم . ودروقت ادای نماز جمعه اتفاقاً بنده در پهلوی زنده یاد کارمل بزرگ در صف اول نماز قرارداشتم ، صادقانه باید گفت در همان لحظه رفیق کارمل متوجه شد که اینجانب با سر برهنه ایستاده ام فوراً کلاه دست بافت نازکی را از جیب کشیده بادستان خود بسرم گذاشت . وپس از ادای نماز سخنرانی خردمندانه اش را با کلمه بسم الله ارلرحمن الرحیم آغاز کرد وگفت اینجا مکان مقدس اسلام است ودر باره آیت شریف « وامرهم شورا بینهم » و ارزشهای دینی مشوره ،همبستگی وتفاهم جمعی صحبت نمود که همه حاضرین مرهون شنیدن آن شدند . درین میان یکی دو نفر از گروه ترقیخواهان مخالف سوالات تند وشدیدی ارایه داشتند که با حوصله مندی رهبرانه زنده یاد ببرک کارمل بزرگ پاسخ داده شد .
در سال ۱۳۵۱ خورشیدی زمانیکه معلم مکتب ابتداییه رحمن خیل ولایت کاپیسا بودم رادیوی خود را بمنظور شنیدن بیانیه پارالمانی رفیق کارمل بزرگ درمکتب با خود داشتم وبیانیه را همراه رفقا وشاگردان مکتب با دقت می شنیدیم .که ناگهان آمر مکتب با شتاب وهیجان رادیو را خاموش کرد وبا خود برد .ساعتی بعد مرا به حضور والی وقت احضارکردند وپس از تهدیدات نصرت اله ملکیار والی کاپیسا بیکی از مکاتب دوردست کوهبند تبدیل شدم که با پای پیاده پانزده کیلومتر مصافه را در بر میگرفت . به این ترتیب افتخاراتی را از سرباز بودنم درحزب قهرمانان وپرچمداران دموکراتیک خلق افغانستان نصیب شدم که به آن میبالم .