یادی از رفیق جانباخته ی جاوید نام پاینده و آرزویش که هرگز برآورده نشد نویسنده : رفیق مالک لکنوال

 

در لیسه خواجه عبدالله انصاری هم صنف شدیم و سپس رفیق حزبی. رفیق پاینده یتیم بچه و پسر یکدانه مادر سرسپیدی بود که با تحمل هزاران رنج او را روانه مکتب می‌کرد تا دانش بیاموزد و مصدری خدمتی برای وطنش شود.
رفیق پاینده با علاقه سرشار نخست در گروپ علاقمندان حزب تنظیم و در مدتی کوتاه دوره آزمایشی و آموزشی حزب را با موفقیت سپری و افتخار عضویت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را حاصل کرد.
رفیق پاینده در مدتی کوتاه به یکی از رفقای فعال، پرتلاش و اصولی سازمان حزبی لیسه تبدیل شد و در دروس مکتب و وظایف حزبی نمونه و سرمشق بود. با در نظرداشت اینکه موصوف یگانه پسر مادر بیوه بود، سازمان حزبی او را از وظایف شبانه پهره و گزمه معاف و تنها گاهی در طول روز در جمله گروپ محافظتی لیسه آریانا ایفای وظیفه می‌کرد.
زمانی که موضوع اعزام رفقای حزبی به ولایات در جلسه حزبی مطرح می‌گردید، دست او از همه اولتر بلند می‌شد. اما بنابر تنهایی مادرش، از فرستادن وی به جبهات و ایفای وظایف حزبی در ولایت صرف نظر می‌شد که همیشه نارضایتی او را در قبال داشت.
باری بازهم موضوع اعزام رفقا به قندهار بود و وی تلاش کرد تا در همراهی من و دیگر رفقا به قندهار برود. علت پافشاری او را در رفتن به جبهه داغ پرسیدم، با صمیمیت و خلوص بسیار زیاد گفت: می‌خواهم عملاً در کار و پیکار مبارزه با اشرار سهیم شوم و بعد از برگشت از جبهه به دیدار رفیق عزیز کارمل مشرف شوم و او را در آغوش بگیرم. و این بار نیزخلاف اصرار او، موصوف از ترکیب رفقای اعزام شونده حذف گردید.
من با گروپی از رفقا در ترکیب اولین گروپ سپاهیان انقلاب قندهار رفتیم. زمانی که بعد از مدتی برگشتیم؛ اولین سوال من از رفقای سازمان اولیه حزبی لیسه انصاری جویا شدن احوال رفیق پاینده بود.
رفیقی گفت: رفیق پاینده دراثر پافشاری زیاد و اینکه میگفت مگر سر من اعتبار ندارید و یا در توانایی من در جنگیدن شک دارید؛ خلاف رای اکثریت رفقا در جمع رفقا به دره پنجشیر رفته است.
تابستان سال ۱۳۶۱ گوشی تلفون دفتر سازمان اولیه حزبی را یکی از رفقا برداشت و در پشت خط تلفون بگمان اغلب رفیق گرانقدر سالم فخری منشی ناحیه حزبی بوده که با گلون بغض گرفته از شهادت پاینده عزیز خبر داد و گفت برای مراسم تشییع پیکر شهید پاینده باید به ناحیه حزبی خودرا برسانم.
دریغا و صد افسوس که این فرزند رنج و درد شهید و دیدار و در آغوش گرفتن رهبر محبوب نصیب اش نشد. این قربانی راه حزب و خوشبختی مردم در کنار دیگر همرزمان در تپه خونین شهدا بخاک سپرده شد.


پاینده عزیز !
آرام بخواب راه رهبر ادامه دارد، چند سال بعد از شهادت غم انگیزت، قدرت طلبان و عاشقان قدرت و ثروت بدون در نظرداشت خون ریخته شده ای هزاران شهید گلگون کفن حزب دموکراتیک خلق افغانستان در یک کودتای خائنانه، رهبر بزرگ و مهربان من و تو و تمام زحمتکشان افغانستان را از وظایف اش جبراً سبکدوش و نامردان تا محو فزیکی اش پیش رفتند.


روان شان شاد باد