یادنامه جانباخته راه میهن و مردم جاویدنام رفیق تورنجنـرال عبـدالاحـد رزمنده نویسنده : رفیق صمد ازهر

سی و دو سال از جاویدانگی او می گذرد ولی زخم خونین لحظات آگاهی از آن حادثه دردناک و پی آمدهای آن، تا هنوز تازه است و کابوس وحشتناک آن از ذهنم نمی رود.

احد رزمنده کوتاه زیست ، اما برومند وانقلابی زیست. آن فرزند برومند مردم افغانستا، که تاروپود وجودش از عشق به مردم ومیهن، عشق به انسان، عشق به فامیل و دوستان تنیده شده بود، از دیر زمانیست که در میان ما نیست؛ ولی خاطرات زنده اش نزد هر آنکه حتی یک بار با او آشنایی حاصل کرده، جاودان مانده است. انسانی بود خوش مشرب، رفیق دوست، پاک طینت و با تقوی. در دل همه کس جا داشت و همه آرزومندی همنشینی و مصاحبت با او را داشتند.

تورنجنرال دپلوم انجنیرعبداالحد رزمنده پسر عبدالکریم عمرخیل، در ۱۵ برج قوس سال ۱۳۱۸ در چاردهی ولایت لغمان متولد گردید .درسال ۱۳۳۹خ (۱۹۶۰م) از لیسه غازی فارغ و شامل حربی پوهنتون گردید. سه ماه بعد غرض تحصیلات دررشته خدمات تخنیکی اردو به کشور چکوسلواکیا اعزام و در اکادمی انتونین زاپوتسکی آن کشور تحصیل کرد. (۱۹۶۴-۱۹۶۱)

بعد از فراغت از تحصیل، به رتبه دوهم بریدمن طی سال های ۱۳۴۳-۱۳۴۵ (۱۹۶۶-۱۹۶۴) در کورس عالی افسران، جایی که جنرالها و افسران عالیرتبه در مورد اسلحه و وسایط پیشرفته حربی آموزش می دیدند، آموزگار بود. در سال ۱۳۴۵ (۱۹۶۶) به رتبه لومری بریدمن، به حیث متخصص تانک در مدیریت اداره خدمات تخنیکی و در سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) به حیث آمر تدریسات اکادمی تخنیک، به ادامه وظیفه پرداخت. در سال۱۳۴۸ به رتبه تورن، در ۱۳۵۲ به رتبه جگتورن و در سال ۱۳۵۵ به رتبه جگړن ترفیع نمود. در سال ۱۳۴۹(۱۹۷۰) غرض تحصیلات عالی انجنیری عازم کشور چکوسلواکیا گردید و بعد از شش سال به رتبه علمی دپلوم انجنیر به وطن بازگشت.

بازگشت او مصادف با تغییر کلی جهت سیاسی داوودخان بود که با تصفیهه دستگاه دولت از عناصر چپ تحول طلب و ترقیخواه، و پیگردها، پیش آمدهای تحقیرآمیز و اختناق، مشخص می شد. بنابرآن او نتوانست آموخته های خود را در خدمت کشورش قرار دهد و به بهانه مریضی خودرا متقاعد ساخت. با آن که او عضو سازمان مخفی انقلابی اردو بود و ظاهراً هویت انقلابیش ناشناخته بود، اما دو برادرش ـ دکتورکبیر رنجبر ودکتور بصیررنجبر اعضای علنی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، افرادِ شناخته شده بودند و برادر بزرگترش ـ صمد ازهر از اولین کسانی بود که در آغازین لغزش داوودخان به راست، از دستگاه دولت تصفیه و به استعفا مجبور گردانیده شده بود. لذا از یک طرف انتساب به چنین فامیل و از جانب دیگر متصف بودن او به تقوا، بشردوستی و ترقی پسندی ـ که محک چپ بودن و انقلابی بودن بود ـ او را هدف پیگرد قرار داده بود. او که پیش آمدهای غیراصولی را پذیرفته نمی توانست، تقاعد را مناسب ترین راه تغییر فضای کار تشخیص داد.

بعد از تحول ۷ ثور، گیروگرفت ها، کشتار، تعذیب و شکنجهه هر دگراندیش، به شمول تحول طلبان، ترقی خواهان و اعضای ح. د. خ. ا، احساس پاک و انسانی او را سخت آسیب رسانید. او همیشه می گفت: “ما به خاطر چی آرمانهای والایی مبارزه کردیم، اما این قدرت به دستان، چی کردند؟! وی در سالهای۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ به حیث معاون انجنیر انستیتوت قره قل ایفای وظیفه نمود. در سال ۱۳۵۹ (۱۹۸۰) بنا به تصمیم رهبری دولت به شغل نظامی بازگشت و به رتبه دگرمن به حیث آتشه نظامی در پراگ تعیین گردید. در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) به رتبه دگروالی به حیث معاون اول څارنوالی عمومی قوای مسلح، موظف گردید. موصوف عضویت کمیسیون مشترک بوروی سیاسی کمیته مرکزی ح د خ ا و شورای وزیران ج. د. ا در مورد عودت کننده گان و همچنان عضویت شورای مرکزی انجمن حقوق دانان ج. د. ا را داشت. شـهید رزمنده از انقلابیان شـناخته شده کشور بود. از سال ۱۳۴۱ در جمع انقلابیانی قرار داشت که برای ایجاد یک تشکل مخفی سیاسی در قوای مسلح تلاش می کردند و از ابتدای تأسیس سازمان انقلابی اردو، عضویت آن را داشت. این سازمان، مدت کوتاهی بعد از تأسیس ح. د. خ. ا، به مثابٔه یک سازمان جداگانه مخفی، به عضویت آن درآمد. رزمنده تا پایان زنده گی افتخار آمیزش مبارزه و فعالیت انقلابی را با صداقت و عشق خدمت به مردم به پیش برد. وی در تربیت و جذب افسران اردو سهم به سزایی داشت و علاوه برآنهایی که به سازمان، جذب شان نموده بود، هاله یی از خوش بینان و وطن پرستان را هم به دور خود داشت. در وظایف رسمی، و بالاتر از آن در وجایب سازمانی و سیاسی، و در عقیده و ایمانش، قاطع و بُران بود. انسانی بود با دانش، اهل مطالعه و در میان همقطاران، فامیل و آشنایان یک سروگردن بالاتر. آن فرزند برومند مردم افغانستان، که تاروپود وجودش از عشق به مردم و میهن، عشق به انسان، عشق به فامیل و دوستان تنیده شده بود، از دیر زمانیست که در میان ما نیست؛ ولی خاطرات زنده اش نزد هر آن که حتی یکبار با او آشنایی حاصل کرده، جاودان مانده است. انسانی بود خوش مشرب، رفیق دوست، پاک طینت و با تقوی. در دل همه جا داشت و همه آرزومندی همنشینی و مصاحبت با او را داشتند. در سال ۱۳۶۷) ۱۹۸۸ (به رتبه برید جنرالی ترفیع و در ۱۷ سنبله همان سال، هنگامی که به غرض انجام وظیفه عازم شهرکندز بود، طیاره حامل شان مورد اصابت راکت ستنگر دشمنان وطن قرار گرفت و همراه با هجده تن از همراهان خود در سن ۴۹ ساله گی جام شـهادت را نوشید و افتخار جاودان شـهید راه وطن و مردم را کمایی، و همراه با همراهان شهیدش در تپه شهدا ـ آنجا که جانباخته گان زیاد دیگر راه آزادی انسان و رهایی از بی عدالتی و عقب مانی، غنوده بودند ـ به خاک سپاریده شد. روحش شـاد باد !

در زمان قدرت بنیادگرایان قرون وسطایی، حتی آرامگاه های شهدا هم از گزند دستبردها، دست اندازیها و بی حرمتیها، در امان نماند وسنگ لوحه مزارها را هم یا دزدیدند ویا پارچه پارچه کردند. تعدادی ازین تکه پارچه های پراگنده لوح مزار رزمنده بعد از سقوط طالبان، توسط برادرش دکتور عبدالبصیر رنجبر، از چهار طرف آن جمع آوری و همان متن اولی، روی لوح نو مزار، حک گردید.

جاویدنام احد رزمنده در سال ۱۳۴۸ (۱۹۶۹) با محترمه فریده پوپل آن بانوی فرشته سیرتِ سرشار از صفا ووفا، ازدواج نموده بود که ثمره آن یک دختر و یک پسر به نامهای زویـا و سـپارتک استند ـ که عمر شان دراز باد ! او برای خانمش شوهر نمونه و برای فرزندانش پدر مهربان بی مثال بود.

یاد و خاطره احد رزمنده جاودان باد!