رفیق قاسم آسمایی بازخوانی یک جنایت وحشیانه از دست بوسی استاد تا گذاشتن بالش بر دهنش

 

رفیق قاسم آسمایی

به مناسبت سی وهشتمین سالروز شهادت شاد روان نورمحمد تره کی

در تاریخ خونبار صده های اخیر کشور، قتل شاهان وزمامداران از جانب رقبا ومشتاقان “قدرت” وعاشقان “تخت” یکی ودوتا نیست؛ بلکه بارها اتفاق افتاده است که امیر، شاه و رئیس جمهوربه شکل بسیار فجیع به قتل رسانیده شده اند. چنانچه در صد سال اخیر (از قتل امیر حبیب الله ۲۰ فبروری ۱۹۱۹ تا اکنون اکتوبر 2017) از جمله 15 زمامدار کشور، تنها اعلیحضرت امان الله خان، محمد ظاهرشاه و زنده یاد ببرک کارمل به مرگ طبیعی وفات یافته و سه زمامدار (صبغت الله مجددی، حامد کرزی و اشرف غنی) تا هنوز در قید حیات اند وختم زندگی متباقی زمامداران، همه مرگ غیرطبیعی وآنهم بسیار فجیع بوده است. این گفته وطنی نیز ناشی از همین شیوه ختم زندگی زمامداران وعاشقان تخت است که میگوید: “عاقبت از تخت غلتیدن، به تابوت افتادن است.”

با مرور بر چگونگی این قتل ها، دیده میشود که در بعضی موارد تصمیم گیرندگان قتل از جمله اعضای خانواده و یاهم نزدیکترین وقابل اعتماد ترین افراد مربوط به زمامدار وقت بوده اند. از جمله این نوع قتل های وحشیانه و سبعانه، قتل نورمحمد تره کی از لحاظ ماهیت قتل (توسط شاگرد وفادار) و شکل قتل (گذاشتن بالش بر دهن مقتول) در سلسله این قتل ها، کاملاً استثنایی ومنحصر به فرد است که چگونگی آن مستند بر اوراق تحقیق، در ادامه بازنویسی گردیده است.

نورمحمد تره کی “منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ورئیس شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان” به تاریخ 25 سنبله 1358 در نتیجه یک کودتای آرام درون حزبی به رهبری حفیظ الله امین وبدون کوچکترین مخالفت، از تمام پست های حزبی و دولتی برطرف وبا همه اعضای فامیل (خانم، برادر و برادرزاده ها) ویاورانش دستگیر شد ودر وسایل ارتباط جمعی، خبر این “کودتا” با این جمله بندی اعلان گردید:

«پلینوم کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان امروز ساعت نه قبل از ظهر تا به ساعت ویک ونیم بعد از ظهر به صورت فوق العاده تحت ریاست داکتر شاه ولی منشی و عضو دفتر سیاسی کمیته مرکزی جلسه نمود. در این جلسه روی درخواست (نورمحمد تره کی) بحث و مذاکره صورت گرفت. نورمحمد تره کی درین خواست تقاضا نموده بود که بنابر علل صحی و ناتوانی مزاجی نمیتواند به کارهایش به مقامات حزبی و دولتی ادامه دهد. پلینوم کمیته مرکزی موضوع را تحت ارزیابی و مطالعه دقیق و همه جانبه قرار داد و در نتیجه به اتفاق آرا در خواست او را تصویب و بعوض وی رفیق حفیظ الله امین منشی و عضو دفتر سیاسی کمیته مرکزی و لومړی وزیر را به حیث منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتخاب نمود.» روزنامه انیس شماره  مسلسل 14866 مورخ 25 سنبله 1358

برای تکمیل کودتا، به تعقیب سبکدوشی نورمحمد تره کی از مقام حزبی، جلسه شورای انقلابی نیز تحت ریاست داکتر شاه ولی دایر وبا فیصله مشابه، حفیظ الله امین به حیث رئیس شورای انقلابی، جا نشین نورمحمد تره کی شد.

سپس تا تاریخ 18 میزان سال 1358 هیچ نوع خبر تفصیلی وتوضیحی در وسایل ارتباط جمعی دولت به ارتباط نورمحمد تره کی به نشر نرسیده است. بتاریخ 18 میزان 1358 در قسمت اخیر صفحه هشتم روزنامه انیس خبر مرگ مرحومی به این شکل درج گردید:

«کابل 18 میزان (ب)

نورمحمد تره کی رئیس سابق شورای انقلابی در اثر مریضی شدیدی که از چندی باینطرف عاید حالش شده بوده صبح دیروز وفات یافت، اناواناالیه راجعون.  جنازه مرحومی دیروز در حضیره فامیلی اش به خاک سپرده شد.»

ذکر این نکته ضرور است که ترور معنوی شادروان نورمحمد تره کی مدتها قبل از کشتن جسمی او شروع شده بود. حفیظ الله امین به تدریج احساس میکرد که با همه تلاشهایش نمیتواند رهبر پذیرفته شده در بین صفوف جناح خلق باشد وبزرگترین مانع را در مورد، موجودیت نورمحمد تره کی و سابقه مبارزه او میدانست. امین برای برداشتن این مانع، ماه ها قبل از کودتا با سازماندهی به ظاهر خیرخواهانه و تحریک احساس خودخواهی وبزرگ بینی  شادروان نورمحمد تره کی کمپاین طولانی ووسیع چند بعدی را  برای تبلیغ کیش شخصیت او براه انداخت و خودش با ذکر القاب گوناگون که بعداً در وسایل ارتباط جمعی تکرار آن حتمی شمرده میشد؛ پیشگام این طرح بود وبا پخش عکس ها ونصب پوسترهای بزرگ آنرا تقویت میکرد. امین با سازماندهی تجلیل سالگرد او به سبک  “شاهانه” وسپس نشر آن از طریق تلویزیون ضربه بزرگی را بر شخصیت و سابقه مبارزۀ آن وارد کرد و همزمان با آن از طریق افراد وشبکه های مخصوص خویش در سازمانهای حزبی تبلیغات وسیع را برعلیه او براه انداخت و سرانجام به اقدام نهایی که محو فزیکی او بود دست یازید.

تحقیقاتی که در مورد مرگ شادروان تره کی بعد از ششم جدی1358 صورت گرفته، بیانگر این مطلب است که وی شب 16 بر17 میزان  سال 1358، به دستور حفیظ الله امین که لقب قوماندان دلیر انقلاب را پیشوند نام خویش ساخته بود وشعار “مصئونیت، قانونیت وعدالت”، را شعار روز میدانست، باگذاشتن بالش بر دهنش به طرز وحشیانه به قتل رسیده است. این در حالی بود که  تا چند روز قبل از آن، امین اورا استاد، رهبر و … خطاب میکرد و برای ابراز ارادت، در محضرعام بوسه ها بر دستانش میزد و بارها تکرار میکرد که “او و تره کی روح وجسم اند.”

 

برای پی بردن کامل به تراژیدی مرگ شادروان تره کی، متن جریان تحقیق قاتلین بالفعل او، از شماره 21 دوردوم روزنامه حقیقت انقلاب ثور مورخ 6 دلو  1358 بازنویسی شده است.

 

«نورمحمد تره کی چگونه به قتل رسید؟

اعترافات عبدالودود تورن سابق رئیس مخابره وزارت دفاع در مورد شهادت شاد روان تره کی

کابل  دلو (ب) :

به سلسله نشر و افشای توطئه ها و دسایس باند امین آدمکش اینک اعترافات عبدالودود تورن رئیس مخابره وزارت دفاع در مورد شهادت شادروان نورمحمد تره کی اولین منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ویاوران وی، بدون کم وکاست ارائه میگردد.

تورن عبدالودودخان امروز تاریخ 24.10.58 ساعت دوازده ظهر است مطابق به قانون کشف و تحقیق جرایم و نظارت څارنوالی بر قانونیت تطبیق آن، اتهامیکه علیه شما وارد است اینجانب عبدالرحیم سرڅارمن ومحمد جمعه څارمن بحیث مستنطقین بررسی قضیه و اتهام وارده شما تعیین شدیم که تماً جریان استجواب و استتنطاق از طرف همکارم محمد داود تایپ میشود و البته از جریان تحقیقات ښاغلی محترم تلاش ریس څارنوالی نظارت و کنترول میکند. اگر شما پیرامون این اجراآت ما اعتراضی داشته باشید لطفاً اعتراض تانرا بگویید:

ـ من برای اینکه حاضر شدیم واقعیت را برای حزب و مردم خود بگویم کدام اعتراضی نداریم.

خوب تورن عبدالودود خان از شما می پرسم فعلا که شما برای استجواب حاضر شده اید آیا کدام تکلیف جسمانی و یا تکلیف مریضی روحی ندارید؟

ـ ما هیچ نوع تکلیف جسمانی و روحی فعلاً نداریم.

خوب عبدالودود خان بخاطر کشف واقعیت ها بشما توصیه می کنیم که تماً موضوعاتیکه از شما سوال میشود شما لطفاً آنرا بروی واقعیت ها تشریح می کنید:

ـ بسیار خوب مه حاضر هستم چیزیکه مشاهده کردیم و دیده ایم اوره به واقعیتش بشما عرض کنم.

و شما به صفت یک متهم حق دارید هر اعتراضی که داشته باشید و هر انقاداتیکه داشته باشید میتوانید که آزادانه برای ما بگویید.

ـ بسیار خوب

خوب حالا که تورن عبدالودود خان شما آماده و حاضر اید برای استجواب به ما مستنطقین در حال حضورداشت ښاغلی تلاش ریس څارنوالی حاضر هستید تا به سوالان ما پاسخ بدهید از شما پرسان می کنیم که تا در قدم اول شهرت کامل خودرا برای مایان بیان کنید.

ـ بسیار خوب من عبدالودود تورن ولد عبدالغفور بحیث رئیس مخابره وزارت دفاع وظیفه اجرا میکردم.

عبدالودود خان یکسلسله شواهدی موجود است که شما با کسانی دیگری در شهادت شادروان نورمحمد تره کی اولین منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و همچنان بنیانگزار این حزب پر افتخار و اولین رئیس قانونی شورای انقلابی افغانستان متهم هستید بناء از شما سوال می کنیم که چه وقت بکدام تاریخ به امر و هدایت کدام اشخاص در کجا و کدام محل توسط چه وبه چه شکل شادروان نورمحمد تره کی را به شهادت رسانیدید.

بسیار خوب.

مه به تاریخ 16 ـ 17 میزان 58 گرچه خودم از گارد تبدیل شده بودم به صفت مدیر کام، ولی در گارد چون من آمر مخابره بودم عوض ما تعیین نشده بود بناء مه هم در گارد وظیفه اجرا میکردم و هم در مدیریت کام ستردرستیز، یعنی روزانه اکثرا وخت مه به ستر درستیز میبودم و طرف های دیگر و شام مه به گارد می آمدم، ده همی تاریخ ذکر شده مه ده گارد بحیث آمر نوکریوال هم وظیفه اجرا میکردم یعنی امو شو مه نوکریوال بودم، مره طرفای شو همو وقت فکسش بره مه معلوم نیست که هفت و نیم بود هشت بود هشت و نیم بجه شو بود که جانداد قوماندان گارد ما را خواست که شماره طوری وظیفه میتیم یعنی همی موضوع شهادت تره کی صاحب را بما مطرح ساخت که امروز شما  نظر به امر و فیصله بیروی سیاسی و کمیته مرکزی حزب شما تره کی صاحب را به شهادت میرسانید و البته در ایجه مه تنها بودم، مه پرسام کردم که این وقت شو، فرضا این را دفعتا ممکن نیست، اونا مره گفتن که ما مسایل کفن، قبر و دیگر چیزهایش را بواسطه روزی و اقبال و هدایت لوی درستیز پیش از پیش آماده ساختیم خودت برو نوکریته تبدیل کو پس بیاین او نمو بود که ما رفتیم به شعبه خود و نفر نوکریوال را خودش بما تعیین کرد، او یک جګړن ظاهرخان نامداشت اوره بحیث نوکریدال ده جای خود ماندیم و دوباره که ما به چی آمدیم  به قوماندانی آمدیم  درین وخت ما که شیشتیم روزی و اقبال هم از بیرون آمدند باز در پیشروی هر سه ما دوباره تکرار کردند که شما نظر به امر حزب نظر به تصمیم حزب این کاره میکنید و ما تا پرسان هم کردیم این خو اگر امر حزب هم باشه  دریجه خو ای ره آوازه بود که به اتحاد شوروی ببرن، جهت تداوی شان یا جهت استراحت شان، ای باید ده اتحاد شوروی باشه، جانداد گفت که اتحاد شوروی موافقه نکردن، بناء حزب اینمی تصمیم را گرفتند او نمو بود که روزی هم علاوه کرد ما از امر حزب و تصمیم کمیته مرکزی و بیروی سیاسی حزب سرپیچی کرده نمیتانیم. او نمو بود که ما هر سه ره که البته دریجه نظر به گفته خود ازیاو دادن وظیفه جانداد و رهنمایی یعقوب لوی درستیز اینا ده امو بعد اینمی روز که ما قبلا از ای خبر نبودم قبر ره حاضر کرده بودن و کفن ره که البته او مساله خود از یا بشما مفصل معلومات داده باشن، خلاصه ما از قوماندانی پائین شدیم، در ای اثنا روزی پیش از پیش یکعراده موتره آماده ساخته بود، موتر لنداوره سفید آماده ساخته بود و طرف کوتی باغچه حرکت داد، ما و اقبال هم کوتی باغچه رفتیم، زمانیکه به کوتی باغچه رسیدیم در ای وقت روزی موتره نزدیک به دروازه کوتی باغچه ایستاد کرد و هر سه ما ده کوتی باغچه داخل شدیم، زمانیکه به کوتی باغچه رفتیم اتاق بود وباش تره کی صاحب در منزل بالا بود، ما هر سه ما به منزل بالایی بالا شدیم در ابتدا من و اقبال در دهلیز ایستاد شدیم و روزی تنها به اتاق تره کی صاحب داخل شد.

ببخشید روزی و اقبال را اگر معرفی کنید

روزی آمر سیاسی گارد بوده ده او وقت رتبه اش لومړی بریدمن و اقبال هم آمر کشف گارد یا پسان آمر کام گارد شد رتبش  لومړی بریدمن . زمانیکه روزی به اتاق تره کی صاحب داخل شد تره کی صاحب ره امو حالت اولیشه مه ندیدم که استراحت بود ایستاده بود، مطالعه میکرد، خو اوره ندیدیم، روزی برش گفت که ما شماره جای دیگه می بریم امی صدای ازیاره که شنیدیم ما و اقبال هم به اتاق داخل شدیم، وقتیکه داخل شدیم تره کی صاحب ره گفت که بیه که بریم، تره کی صاحب ده ای وقت کارت حزبی خوده از جیب کشید و بری روزی داد که ای ره به امین بتین.

ـ به چه شکل کارت حزبی خودرا کشیدند؟

ای کارت حزبیش بشکل کتابچه پوش داده شده بود، بشکل کتابچه دادن و بری روزی دسته دراز کدن و برایشان گفت که ایره باز بری امین بتین و همچنان یک بکس سیاه دادن، ده او بکس پیسه بود، کمی زیورات بود، ای پیسه ره گرفت و بری روزی داد که ای پیسه بری خانمم اگر زنده باشه بری از او بتین و تا که در آینده البته مصرف کنه، اینمی گپه زده  و طرف پائین حرکت کردیم.

وقتیکه بطرف پائین یعنی به منزل پائین رسیدیم ده ای وقت ده پهلوی زینه طرف دست راست یک اتاق خردترک بود که دارای یک تخت خواب بدون پایه ماندگی بود البته که ای از پیش خدمت شان بود یا امونجه کدام پهره دار استراحت میکرد خو اوره ما ندیده بودیم که از کی بود، تخت خواب  روزی ایناره به امی اتاق خردترک رهنمایی کردن، روزی برامد دروازه دهلیز را قلفک میکرد و گلون تره کی صاحب خشک شد، مره گفت که یک گیلاس او بتی مه به اقبال گفتم که بدو یک گیلاس او بیار در ان وقت روزی رسید و اقبال ره گفت که روجایی ره بگیر دستایشه بسته کو او نبر [آب نه بر] خو باز  هم مه که رفتم از ایکه گیلاس نیافتم بدون او پس گشتم، تا مه میرسیدم ده ای وخت اینها دستایشانه بسته کرده بود

و دستایشان  همراه چه بسته شده بود؟

سر روجایی و تره کی صاحب ره گفته بود که دراز بکش تره کی صاحب ده ای وخت که مه رسیدم سر امو تخت خواب دراز کشیده بود و روزی دفعتا بالای گلونش فشار آورد و بدست ها او ره گرفت و روزی هم در بالای سینه

به چه شکل گلویش را محکو گرفته بود، اگر شما آنرا توضیح کده بتوانید؟

گلو طبعا بدست با  دست گرفته بودن از گلون و بعضی اوقات یک بالشت خرد ترک بود اوره هم بالای دهان و بینی شان میماندن و اقبال سینه و رانهایشه گرفته بود و همچنان مره گفت که پاهایشه بگی اما ما عملا اشتراک نکردم و این صحنه را از نزدیک چون بالای شان نزدیک بودم همه چیزها را دیدم و ده همین وقت که تقریبا ده یا پانزده دقیقه وقت را در بر گرفت که تره کی صاحب به شهادت رسید بعد از این هر سه ما اونا را داخل یک روجایی و یک کمپل انداختیم تا دروازه کوتی باغچه هر سه ما انتقال دادیم.

در این وقت ساعت چند بود؟

تقریبا ساتای یازده ونیم بجه بود.

یازده ونیم بجه شب بود و به دروازه که رسیدیم روزی بری اقبال گفت که برو کفن که نزدیک قوماندان است اوره بیار و اقبال رفت از قوماندان یک روجایی رقم واری یک تکه سفید ره آوردن و به تعقیب ازی هرسه ما اوناره ده امو موتریکه پیشتر حاضر ساخته بودیم ده او انداختیم وطرف دروازه جنگی، شرقی گارد حرکت کردیم در او وقت وقتیکه به دروازه جنگی گارد میریسیدیم، قوماندان گارد یک پایه بیسیم خردترک را پائین کردن و به روزی دادن که ای ره شما ده راه از همونجه باما ارتباط بی سیمی داشته باشید خو ما از امو خط وسیر مطلوبه که از دروازه جنگی برامدیم و از راه قصر نمبریک و باز از پیشروی ولایت کابل و از همین راه به سالنگ وات و از اینجه به قول آبچکان رسیدیم، در اونجه که رفتیم  راستی پیش از پیش هم قبر تیار شده بود مره به صفت پهره دار ایستاد کد و هردوی ازیا اوناره از کمپل و روجائی گرفتند و بداخل روجایی نوتر که بنام کفن اوره حاضر ساخته بودن داخل کردن و به قبر ماندن نزدیک قبر اینها پیش از پیش یک تخته آئین چادره آورده بودن که اول او آهن چادره ماندن و بعد از او خاکه سرش انداختن و قبره بشکل قبر ساختن و از اوجه بعد از ختم همی کار روزی به قوماندان گارد بیسمی راپور داد که ما وظیفه خوده انجام دادیم و دوباره بطرف گارد حرکت کردیم زمانیکه به گارد آمدیم، قوماندان گارد به شعبه خود بالای چپرکت خود بود و ما هرسه داخل شدیم و امی موضوع رابرایشان دوباره گفتیم که وظیفه ما ختم شد در ای  وخت قوماندان گارد تیلفون ره گرفت به قوماندان عمومی څارندوی به روسی گپ زد و بعد از او برایشان گفت که در هم حضیره شان پهره دار ایستاد کنه و ما هرکدام ما گرچه روزی و اقبال نان هم نخورده بودن اما ما نان خورده بودیم ایناره قوماندان گفت که نان بخورین خو هرسه ما گفتیم که نان خورده نمیتانیم، اما باز قوماندان این تسلی میداد که شما به ای مقصر نیستین، ده ایجا این امر حزب است، تصویب بیروی سیاسی و کمیته مرکزی حزب است دراینجه شما کدام مسئولیت ندارین برین استراحت کنین و اینمی  جریانش بود

بازگشت تان وقتی شما بدفترجانداد قوماندان گارد آمدید و جریان دفن شادروان تره کی صاحب را برایش اطمینان دادید ساعت چند بجه بود؟

اینی تقریبا دوازده ونیم بجه بود یعنی از یازده ونیم تا دوازده ونیم یک ساعت چیز کم زیاد در برگفت، دوازده ونیم بجه شو بود.

خوب تورن عبدالودود خان استجواب شما از طرف رفیق ما تایپ شده و البته اوره میخوانید و در صورتیکه قناعت شما حاصل شده باشد اوره امضا میکنید. دوستان سوال دیگر ما از شما این است که اگر در مورد انتقال فامیل شادروان تره کی صاحب این رهبر واقعی و قانونی افغانستان از حرمسرای به جای دیگری روشنی بیاندازید، چرا که شما در خانه خلق وظیفه داشتید و همیشه موجود میبودید و البته این جریان انتقال فامیل محترم شان بشما خوبتر معلوم است؟

درست است بعد از یعنی روزیکه یاوران و تره کی صاحب ره از حرمسرای کشیدن برادر تره کی صاحب، برادرزاده های شان و دریور شان پیش خدمت و یک نرس بداخل حرمسرای موجود بودن امی شو دومی بود یا سومی، فکس بیادم نیست که باز هم قوماندان گارد برای آمر اوپراسیون جګړن رحمت الله  و روزی وظیفه داد که شما برین بشکل بسیار احترامانه، البته ای روزهای اول بود به استثنای تره کی صاحب و خانم شان دیگر اعضای فامیل شانرا از حرمسرای به کوتی کول ببرین کوتی کول البته در صدارت است ماهم رفتیم و ای هم شو بود،  یعنی از طرف شو ای کار صورت گرفت، دروازه حرمسرای ره تک تک کردیم پیشخدمت برامد و به پیش خدمت البته هدایت  روزی میداد اما ما و امر اپراسیون صحنه ره میدیدیم، روزی برایشان هدایت داد که کل اعضای فامیل به استثنای تره کی صاحب دیگر کل تان برائین که شمار ه به خانه سابقه تان یا کوتی کول تان میرسانیم او نمو بودن که پیشخدمت اوال برد و بعد از بیست دقیقه یا نیم ساعت اینها بعضی کالای بسیار مختصر خوده گرفته بودن و کل شان برآمده بودن به دروازه حرمسرای و ما ده امی دروازه حرمسرای بودیم داخل نرفته بودیم اینجه که اینا برامدن بازهم مه و روزی ایستاده بودیم روزی ایناره تلاشی گرفتن و بعد از تلاشی یک یک شانه به همو موتر لنداور سفید شاندن. به تعقیب ازی نرس برآمد، درین وقت برادرزاده تره کی صاحب ملالی میگفت که مره اجازه بتین که ما کتی شان باشم اما بازهم روزی اصرار میکرد که خودت نباش امر است، سرما خو از امو دروازه حرمسرای  مه با جانداد تماس تلفونی گرفتیم که اگر شما فرقی نمیکنه که ملالی ره اجازه بتین که همرایشان باشن ولی قوماندان گارد در جواب گفتن که نه نرسه بانین اما ملالی و دیگر اعضای فامیل شانرا به کوتی کول ببرین اونمو بود که بعد از او نرس هم برامده بود کالای خوده هم گرفته بود اما نظر به همی هدایت دومی قوماندان دوباره روزی به نرس گفت که شما همینجه کتی شان میباشید و خدمت ازیاره میکنین و ما  اوناره بشکل بسیار احترامانه خاصه ما که درین نیم شو که روزی دریور  بود و مه و امر اپراسیون بشکل امنیت کتی شان رفتیم تا کوتی کول پائین کردیم او ناکه داخل خانه رفتن ما پس دوباره بگارد آمدیم.

خوب بعد از اینکه فامیل محترم شادروان نورمحمد تره کی را شما از حرمسرای باصطلاح انتقال دادید به کوتی کول طبیعی است که آنجا شادروان نورمحمد تره کی و میرمن تره کی باقیماندند بعد از او چه و چطور از حرمسرای آنها به کوتی باغچه انتقال داده شدند؟

بسیار خوب، بازهم دو شو بود یا سه شو پسانترش ای همو شب معینش بیاد ما نیست، جانداد قوماندان گارد مره و روزی ره خواست، در ای شو ما دونفر بودیم و مره گفت که شما میرین دروازه حرمسرای ره تک تک میکنین بشکل بسیار احترامانه از تره کی صاحب خواهش میکنین که از حرمسرای به کوتی باغچه برون، در اونجه هم تمام احتیاجات زندگی شان یعنی اتاق و چپرکت و همه چیز هایشان آماده است امونجه اونها را برسانید او نمو بود که ما و روزی آمدیم، باز هم دروازه حرمسرای ره تک تک کردیم و پیشخدمت همراهی شان بود اما در همین شو که رفتیم ما نرس مرس را ندیدیم که چه وقت نرس را کشیده بودن و بورده بودن از او جریان خبر نبودیم امی پیشخدمت موظف ساخته بودن در حرمسرای یکنفر ما که دروازه ره تک تک کردیم پیشخدمت برامد روزی برایشان گفتند که شما برین تره کی صاحبه بگویین که اینا آمدن با شما می بینن او نمو بود که پیشخدمت رفت و بعد از چند دقیقه مره خواستن اجازه دادن داخل حرمسرای رفتیم اینها هردوی شان در منزل خود شیشته بودن ما احترام کردیم و برای شان گفتیم نظر  به امریکه از طرف قوماندانی سرما شده شما از اینجه به کوتی باغچه تشریف میبرین، امو کالاو بعضی مواد ضروریه ایکه دارین اوناره نشان بتین تا اوناهم انتقال شوه، در ای وقت روزی چند نفر از صاحب منصبان مستعجلا بودن میشاختن او ناره هم یک دو سه نفره ره در پایان هم وظیفه داده بود که شما هم همینجه باشید و اینهم قبول کردن از همو داخل حرمسرای ده کوتی باغچه راه است یک سالون است بنام سالون شب جمعه از امو راه سالون شب جمعه ایناره به کوتی باغچه آوردیم و دو بکس بود سه بکس کالایشان بود ایناره هم امو صاحبمنصبان دگه به تعقیب ما آوردن برشان ده اتاقی که پیشتر عرض کردم ده کوتی باغچه و که دیدیم چپرکتای سیمی ماندگی بود، ایناره روزی گفت که اینمی اتاق شماس، انمی جای بودوباش شما است و اینا چون امو چپرکت  و ایچیزای سیمی بودن باز خواهش کردن که بری ما باز اگر امو چپرکتای چوبی ره بیارین و دیگر قالین بیارین، خواهش کردن که اینی ره بما همکاری کنین، روزی برای شان گفتند که اوره ما کلشه جور میکنیم، شما مطمئن باشید، او نمو بود که از همو شو به بعد شد و امنیت و پهره داری ارتباط ما با کوتی باغچه قطع کوتی باغچه و ازیاره روزی از امو صاحبمنصبان مستعجل هشت تا دوازده نفر بودن ایناره موظف ساخته بودن، اما مه وقتیکه در امو شو اخر رفتم قالین و چپرکت از یا تبدیل شده بود بعد ار ارتباط ما با کئتی باغچه قطع بود.

لطفا شواهدی در دست است که دونفر یاوران تره کی صاحب اولین رئیس شورای انقلابی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان هم بعد از توطئه خاینانه امین خاین با اشتراک شما و جانداد قوماندان گارد و کسان دیگر اختطاف و از بین برده شده اند، شما به صفت متهم قضیه رویداد این قضیه را با جزیات آن از ابتدا تا آخر طوری توضیح کنید که چه وقت و بکدام تاریخ بنا بدستور کدام اشخاص، به چه شکل، با اشتراک کدام نفر از کجا دونفر یاوران را اختطاف کردید به چه شکل ودر کجا و به ذریعه چه وسایل انها را از بین بردید.

راجع به کشیدن یاواران تره کی صاحب که ببرک و قاسم بودند اینها مسلح بودند در حرمسرای پیش یعقوب و جانداد یک پرابلم بود کشیدن ازیا در تاریخ 25 سنبله یعنی روز شنبه ساعتای هفت و هفت و نیم یعنی صبح بود وقت صبح بود که یعقوب لوی درستیز بره جانداد تیلفون کرد البته ده ای وقت مه ده قوماندانی بودم روزی آمر اپراسیون یعنی صاحب منصبان قرارگاه چندین نفر ده همی اطاق یاور قوماندان نشسته بودیم که یعقوب بری جانداد تیلفون کرد تا بشکل هجوم یک گروپ عسکراره ترتیب کرده بشکل هجوم ایناره از حرمسرای بکشه، ولی جانداد بعد از  امی تلفون یک مکث کرد و به امین تیلفون کرد که ما یاوران تره ره چه قسم بکشیم.

به بخشین بکدام امین؟ امین و امینی که مرتکب جنایت بزرگ و خاین شده بود. یعنی منظور شما از حفیظ الله امین است

بلی حفیظ الله امین، به او تلفون کرد و راجع به کشیدن یاورای تره کی صاحب از او هدایت خواست و به او گفت  که یعقوب مره انی قسم گفته ولی امین برش گفت که نه درست نیست به ای شکل شما یک پرزه برشان نوشته کنین و تذکربتین که شما جهت موضوعی فیر شده یعنی موضوع دیروزه شماره به تحقیق به قوماندانی میخواهیم، فلانی و فلانی ره هم خواستیم او نمو بود که جانداد ششت امونجه پرزه ره نوشته کرد و پرزه ره بدست یک آشپز بود یا خانه سامان به حرمسرای روان کردن و بدست یاورا رسیدن بعد از نیم ساعت یا تقریباً چهل دقیقه از موظفین یا صاحبمنصبان مستعجل دوازه حرمسرای نفرآمد که یاورا تک تک کرده دروازه ره و حاضر هستن که براین از حرمسرای به قوماندانی میاین، در ای وقت باز هم برای اینکه جانداد مقدمات تدافعی ره گرفته باشه قوماندان تولی تشریفاته خاست و بری از او هدایت داد که شما دو دلگی عسکره میگیرین یک دلگیه بیک طرف دروازه حرمسرای و دلگی دگره بطرف دگه دروازه حرمسرای ایستاده میکنین بعد از او شما دروازه ره برایشان باز میکنین اگر اونا مسلح بودن یعنی میخواستن کدام عمل انجام بتن شما هم متقابلا سر ازوا فیر کنین و اگر نمی خواستن شما هم اوناره بدست گرفته بیارین، ای هدایته بری قوماندان تولی تشریفات داد و در ضمن بری ازی بازهم یک پایه دستگاه تاکی واکی خورد داد که از امونجه ارتباط داشته باشد به قوماندانی گرچه فاصله بسیار هم نزدیک هم بود خو ای قوماندان تولی تشریفات طبق هدایت قوماندان رفت و دو دلگی ایستاد کرد خودش در حصه های مسجد جای گرفت.

ببخشین قوماندان تولی تشریفات چه نام داشت؟

محمد صادق نامداشت، امسال تورن شد یعنی فعلا تورن است ای  رفت و طبق هدایت قوماندان گارد هموطور عسکراره ایستاده کد و دروازه ره بر روی یاوران خلاص کده بود بواسطه کدام عسکر یا صاحبمنصب  مه او صحنه ره ندیدیم دروازه ره که خلاص کردن اونا خلع سلاح بودن خلع سلاح برامده بودن اما باز هم چون سر عسکرا امر بود عسکرا حمله کرده بودن ایناره بشکل همطور گرفت تا نصف راه همطور هوایی آورده بودن ایناره بشکل همطو گرفته تا نصف راه آورده بودن بعد از او صادق از امونجه امی قوماندان تولی تشریفات از امونجه به بی سیم به قوماندان راپورداد که ما وظیفه خودرا اجرا کردیم، درین وقت روزی به دویدن بطرف پائین حاضر شد، پائین شد پیشروی ازیا ایناره ده همی قسمت زیر قوماندانی یک دهلیز رقم واری است ده اونجه ایستاد کرد بودن و فورا روجایی ره خواست تا که دستای ایناره بسته کنه، وقتیکه اونا از او طرف می آمدند ده زیر قوماندانی جانداد از یعقوب هدایت گرفت در ضمن راپوره برش داد که ما ایناره کشیدیم و ما چه کنیم سر ازیا، یعقوب برایشان گفت که اوناره نگه کنین ده گارد حبس شان کنین، ده یکی همو گراجها پرتین، ده همی زیر قوماندانی یکی دوتا گراج موتر هم بودند اما جانداد برایش گفت که نه ما ایناره ده گارد محافظه کرده نمیتوانیم درین وقت یعقوب برای شان گفت که ده قوای چار انتقال بتین ، جانداد به آمر اوپراسیون هم ده همینجه حاضر بود به او گفت که برو همرایشان ایناره ده موتر می نشانین ده قوای چهار تسلیم کنین ای تا نصف زینه نرفته بود که گفت نی ای مریض است، تو برو و همرایشان ایناره برسان او نمو بود که ما حرکت کردیم بطرف زینا ده نصف زینه که رسیدیم پس دوباره بره جانداد گشتیم که ما ایناره ده قوای چهار بری کی تسلیم کنیم پیش کی ببریم، اونا مره گفت که ده پیشرویتان سرسرک احمد استاد میباشد، احمد هدایت گرفته شما به احمد اوناره تسلیم کنین، احمد جکتورن است فعلا ده او وقت از گارد که رفت بشکل امر سیاسی رفت اما ده او وقت قوماندان قوای چهار هم بود، یعنی هردو وظیفه ره به فکر مه انجام میداد قوماندان قوای چهار بود، خو ما که پایین شدیم از موتر ده ای وقت روزی دو عراده جیپ را هم  از نقلیه خواسته بود و دست های ازیاره و چشمای ازیاره بسته کرده بود یکی را در یک موتر جیپ و دیگر را ده موتردیگه شانده بودن از استقامت دگه روزی خیبر نبود، از استقامت مه خبر بودم، ما در موتر پیشروی ششتیم روزی در موتر پشت سر حرکت کردیم، یک عسکر یعنی دریور ما هم عسکر بود و یک محافظ هم در هر موتر یک عسکر بودن، طرف قوار چار حرکت کردیم ، نام روزه بری ما جانداد داد که نامه روزه بگیرین همرایتان وقتیکه به قوای چهار رسیدیم ده امو قسمت اولش یک دروازه است نظام قره ول واری، ده ایجه یکعراده تانک بود یک ماشین محاربوی استاده بود ماره دریش کد، دریش کد و ما نام روزه برایشان دادیم و ما گفتیم که ما احمده کار داریم، قوماندان تانه، یک صاحب منصب در ضمن نامای ماره هم نوشته کد که شما کی هستین از کجا امدین که دیدیم احمد رسید احمد که رسید اوناره گفتن که اجازه بتین مره اجازه داد از امی قسمت اول به نظام قراول رهنمکایی کردن، زمانی که به نظام قراول دومی رسیدیم در ایجه ماره ایستاده کرد، دریورهای ماره عسکرای ما ره مره کل ماره پائین کردن از موتر و دو نفر صاحبمنصب از قوای چهار موجود بودن امونجه که یکی شایسته نامداشت امر مخابره شان بود دگیش گرچه ما بشتر بنام لایق یا مالک معرفی کرده بود اما بنام نمی شناختم به قواره میشناسم، حالا اگر اوره ببینم ای دو نفر صاحبمنصب ایستاد بودن، احمد هم به تعقیب ما رسیدن بری ازیا گفتن که سوار شوین و حرکت کنین در ای وقت امو لایق دریوری ره یادداشت و شایسته نمیدانم که یاداشت  و یا نداشت باز هم مه و روزی ره گفت که شما کتی شان برین تا انمی وقت ما نمی فهمیدیم که ایناره کجا میبرن و از سر نوشت ازیا هیچ خبر نبودیم، ما هم ده موتر پیشروی شیشتیم، کتی امونای که  اسمشه نمی شناختم، شایسته و روزی ده موتر دگه شیشتن یعنی دریوری موتر ماره همو صاحبمنصب میکرد و دریوری موتر دیگه ره از نظام قره ول به بعد روزی میکرد، خو رفتیم طرف شمال قوای چهار که محلات انداخت و پولیگون قوای چهارو قوای پانزده است به او طرف حرکت کردیم بعد از چند دقیقه خط السیر بیک نقطه رسیدیم که ده اونجه موتراره ایستاد کدن ماره ده یک نقطه ایساد کدن گفت شما همینجه باشید ایناره هردویشان چشمای شاه باز کدن و بیک چقوری نزدیک بیک فاصله نزدیک که ما ایستاده بودیم ایناره ده یک چقوری رهنایی کردن در ای وقت که چشمایشانه باز کدن ایناره تیله کردن اینا ششتن و شایسته تفنگچه خوده کشید تفنگچه دستی خوده گرچه روزی ده همی وقت یک زره چی شد که او هم اشتراک کنه اما شایسته برایش گفت که ای وظیفه شما نیست وظیفه بما داده شده ، یک فیره بالای قاسم مرد و دو فیره بالای ببرک کردن و هردویشانه انداختن و بعد از همانجه.

ببخشین بکدام حصه وجد شان فیر  کردن؟

بسرشان

به تعقیب ازی به فاصله یک دو سه متر دورتر بیلها ماندگی بودند بیلاره امو صاحبمنصبان که ما به اسم نمی شناختم اونا گرفت و بکمک هردوی ازیا خاکه سرشان انداختند وما از امونجه از امو پولیگون به نظام قره ول رسیدیم پس دریورا و عسکرای خوده گرفته طرف گارد حرکت کردیم و در حصه خدمات تخنیکی که رسیدیم روزی باز موتر ما پیشروی بود، روزی به خانه خود برگشت، مقصدشه نفامیدم و ما راسا به گارد آمدیم بره جانداد قوماندان گارد گفتم که سرنوشت ازیا خو بای قسم شد دگه مه خود نه فهمیدم او گفت که یعقوب بری ازوا هدایت داده بود هر قسمی که شده و به تعقیب ما چند دقیقه باد روزی هم به گارد رسید ای بود جریان یاوران تره کی.

ودودخان استجواب شما از طرف رفیق ما تایپ شده البته ای ره مطالعه میکنید و در صورت قناعت خود امضا میکنید.

بسیار خوب.»

اینکه چرا حفیظ الله امین بدترین وزجردهنده ترین شیوه قتل (خفه کردن ذریعه بالش)  را برای کشتن “استاد، رهبر… و… وروح” خویش انتخاب کرده بود، سوال است که جواب دادن به آن دشوار وضرورت به کنکاش بیشتر دارد، تنها میتوان گفت که انتخاب اینگونه شیوه قتل دلالت بر روان مریض و سادیستی حفیظ الله امین مینماید وعطش فراوان او را برای اخذ انتقام نشان میدهد.

 

 

دیدگاه ها

 

سید حسن رشاد ای بسا ابلیس آدم روی هست…..پس نباید بهر هر دست داد دست .
ومن او شبیکه جهت تکمیل دوسیه وچگونگی به شهادت رساندن زنده یاد ترکی هیئت تحقیق با
وسایل تخنیکی تورن عبد الودود وشرکا را در کوتی باغچه ارگ آ ورده بودند که ایشان از ابتدا الی ختم که چگونه ترکی صاحب را به شهادت رسانده بودند بالای یک افسر گارد( x ) به شکل نمایشی انجام دادند که همه عکاسی و ثبت دوسیه شد من در آن شب آمر نوکیوال گارد ودرجریان کار حاضر بودم وغیر من دو رفیق بزرگ دیگر نیز در آنجا تشریف داشتند ومن به خود حق نمیدهم که از ایشان نام ببرم از شما چه پنهان که از دیدن این نمایشنامه واز مظلومیت آن پیر مرد اسیر به دست دژخیمان امین سفاک.اشکم ناخود آکاه جاری شد که وضع آن دورفیق دیگر هم از من بهتر نبود .

مدیریت

Qasem Osmai رشاد گرامی، خاطره بسیار جالب و تاثر انگیز. در تاریخ اینگونه وحشگیری که شخص ولینعمت، استاد، رهبر و … خویشرا به بدترین شکل و زجردهنده ترین نوع به قتل برساند، کمتر ثبت شده است.

مدیریت

Qasem Osmai در رابطه به تحقیق قضیه قتل مرحوم تره کی، ذکر این نکته مهم است که رئیس هیئت تحقیق این قضیه سرڅارمن عبدالرحيم، همان کارمند استخبارات وزارت داخله است که در شب دستگیری حفيظ الله امین جز هیأت گرفتاری حفیظ الله امین بود و بنابر عللی گویا نسبت نداشتن آدرس دقیق منزل سکونت امین، هیأت گرفتاری ساعت ها سرگردان بود است. به استناد کتاب “شبهای کابل” نوشته جنرال غنی عمرزی

مدیریت

Salim Alizada حفیظ الله امین ونورمحمد تره کی گوشت وناخون بودند ، اما چون دردوران حکومت خود برعلاوه قتل هاوشکنجه های زیاد ناخون ها را هم می کشیدن واز گوشت جدا می کردند خود به ان گفتار شدند ..
بعد از گذشت سالها ونتیجه گیری بدست میاید که حفیظ الله امین شخص ماهر وپرتاب شده درحزب د خ ا بود . نورمحمد تره کی خود درشامل نمودن غیر اصولی وی به کمیته مرکزی وتبارز ورشد امین مسئول بود .. امین از روز اول وظیفه که داشت بخوبی بامهارت ونزدیکی با نورمحمد تره کی آن پلان ها را یک به یک به کمک تره کی تطبیق نمود .. فکر میکنم که علت بوجود آمدن دو فرکسیون « خلق وپرچم »‌هم همین مسله بود که بعد از تحول ثور وکار کرد ها مرحله اول بیشتر بصورت عملی ثبوت شد .. وعمل ۱۸ ماهه قدرت تره کی وامین نشان داد که انها راه ی که میرفتند به ترکستان بود .این ترکستان رفتن شان مشکل عمده ومیراث شوم برای حکومت های فقید یاد کارمل وشهید داکتر نجیب شد ..یا باید انتقاد ها را برای اصلاح می پذیرفتند وامین را دور می انداخت ویا راه جدا می شد ..
بلی حفیظ الله ناامین دردرون حزب خلق فرکسیون ویا باند شخصی نظامی وملکی خود را داشت وانها را به جا های اساس حتا بادیگارد تره کی برای روز مبدا تعیین نموده بود .. بعد از آن چون اعتماد نورمحمد تره کی رابا بوسیدن دست ها ونمایشات حاصل نموده بود ، اجازه عام وتام تره کی را بدست آورده وهیچ مانع را در مقابل خود نمی دید .. یگانه مانع فقید کارمل واعضای پرچم بودند که رهبری پرچم را یک نیم ماه بعد از تحول ثور به بهانه سفیر وبعد اخراج از حزب به تبعید خارج کشورفرستادند وباقی اعضای حزب مخفی شدند ویا زندانی وقربانی دادند ..
نورمحمد تره کی را انقدر حفیظ الله امین با القاب چون نابغه شرق ، رهبر خلاق وکبیر خلق ،‌ سالگره وچاپ عکس ها در تکه های سرخ وفروش ان بالای دکان داران مطمین ساخته بود که زمانیکه میگفت من وامین گوشت وناخون هستیم واز خنده وخوشی دندانهای الاشه را که به تازه گی نقره یی ساخته بود بخوبی معلوم می شد ..با این همه دبدبه ونابغه بودن مردم دفعتن خبر مرگ تره کی را با آن ساده گی همزمان بدون کدام مراسم وقبلن دفن شده، شنیدند .. مردم به این باوررسیدن که حرف وعمل اینها زمین تا اسمان فرق دارد ..این بی باوری های مردم جمع توطیه های رادیوی بی بی سی وکاکا جان پاکستان ودیگران تا اخر سقوط ثورپرابلم ومشکل بزرگ کار صادقانه حکومت های بعد ح د خ ا شد ..
حفیظ الله امین درپلان خود موفق بود امین وظیفه داشت تا افغانستان را از داخل انفجار سیاسی بدهد وضعیف بسازد ،حزب را نابود کنند .وپای عساکر شوروی را به افغانستان بکشاند .. کشتار مردم تحصیل کرده ها اشخاص منور ،اعضای احزاب مترقی واسلامی ،شعار ها افراطی وبیجا چون « هرکی با ما نیست با دشمن است وبیطرف بیشرف است،‌ برای ما دوملیون نفوس افغانستان کافیست .. وغیره » دسته تبر برای رهبران مجاهدین ونظامیان پاکستان شد .. کشتن سفیر امریکا درکابل زمینه بهانه وکمک ها امریکا وجهان غرب به مجاهدین .. چهار بار تصفیه اردو وپولیس وکشتن استاد خود نورمحمد تره کی باز نمودن دوصد جبهه جنگ از طرف نظامیان پاکستان ومجاهدین وسقوط ولایات بطور مثال هرات با عث دعو ت عساکر شوروی وبلاخره در روزهای اخیر حیات خوددعوت و اجازه دادن به قطعات نظامی مجهز با تانک ها وسربازان شوروی از طریق میدان هوایی کابل …میراث بود برای حکومت های بعدی حزب د خ ا ..

عکس ‏‎Salim Alizada‎‏

مدیریت

Hayat Karim جسد ترکی را به گفته ای ارواح شاد قادر خان معاون شورایی انقلابی که شخصن من را در محل واقعه برد و این داستان را برایم مانند یک راویی تاریخ گفت که دارو دسته ای امین ترکی را با پنج جوال چون به همین بدرفت کوتی باغچه که در مقابل درب ورودی کوتی باغچه بود انداختندو از او کدام اثری باقی نماند .من آنرا بدون تصرف و ازدیاد به عرض رسانیدم

مدیریت

Qasem Osmai کریم ارجمند، این مطلب مستند به جریان تحقیق که در روزنامه های وقت نشر شده، باز نویسی شده است. تا جای که شنیده ام ورشاد گرامی نیز چشمدید خویش را نگاشته اند، چگونگی جریان قتل توسط هیات تحقیق از ابتدا تا انتها توسط متهمین تمثیل وهمه عکاسی نیز شده بود. جنرال قادر مرحوم، حین قتل تره کي در زندان امین بود ومنبع خبر را نیز تذکر نداده است. اما بازهم الغیب عندالله

مدیریت

سید حسن رشاد رفیق کریم عزیز ازاینکه رفیق قادر دل بسیار پر درد از زنده یاد ترکی داشت من خودم شاهد صحبت های زیاد شان در مورد رفیق ترکی هستم ، لیکن واقعیت چیز دیگر است ، به همین تعریفی که شما از آن بدرفت شنیده اید چنین بدرفت اصلاً در آن منطقه وجود خارجی ندارد و سخنهای بیشتر که در وقت اش گفته خواهد شد چون هستند کسانی که از قضیه سر تا پاه آگاهی کامل دارند . .

مدیریت

Rah Parcham چرا نورمحمد تره کی توسط شاگرد وفادارش با بالشت پرقو به خواب ابدی سوق داده شد؟؟؟
مروزوف یکی ازمشاورین تره کی و امین میگوید: در اوسط جولای واگست سال 1979 جنرال ایوانوف درمورد سبکدوشی امین با من مشوره کرد ومن برایش گفتم که این مسله درسرخط اول کارمانیست ومسله مهم روزهم نیست،ودرهیچ جای دیگر هم این سوال مطرح نیست.ولی در ابتدا درنظرداشتیم که امین در قدرت نباشد.
درماه سپتمبرسال 1979 نورمحمد تره کی زمانیکه ازکیوبا بر میگردد ودرمسکوتوقف مینماید،رهبری شوروی نورمحمد تره کی رادرموردامین متوجه میسازندوازعدم صداقت وی باخبرمیسازند.اما تره کی میگوید من بالای امین ایمان دارم.
بتاریخ 11سپتمبر 1979 زمانیکه نورمحمدتره کی به کابل می آید،پذیرایی امین ازتره کی وبغل کشی آنها تائید کننده حرف های تره کی درمسکو است که به رهبری مسکو اظهارنموده بود.اما مشاورین شوروی قدم به قدم لحظ به لحظه گزارشات خودرا به مسکو انتقال میدهند.ودرگزارشات خودمیگفتند که بین امین وتره کی وحدت نیست.بیروی سیاسی شوروی به مشاورین وظیفه میسپارد که باید با تره کی وامین ملاقات نمایند،امین حاضر نمیشود.سفیر به تره کی میگویداین قسم رفتار امین قناعت بخش نیست،ولی تره کی مستقیم نمیگوید،اما دک میخرد ومشاورین ازهمه چیزها باخبر هستند.تره کی به سفیرمیگویدکه امین منحیث پسرم است وعام وتام بالایش اعتماد دارم وشما ناراحت نباشید،بین ما وحدت تامین است.
روزدیگر14سپتمبر1979 چهار وزیرازطرفداران تره کی به امر امین ازوظایف شان سبک دوش میشوند،فردایش بازهم ما نزد تره کی میرویم ومیگویم که رفیق تره کی دیروز وعده کردید که ما یک پارچه هستیم،حالا چهاروزیر را سبکدوش کردید این به نفع نیست.تره کی میگوید امین را دعوت کنید،امین به قصر آمد، حدث میزند و چیزی احساس میکند ویاخودش وضع رامتشنج میسازد.درنخست نخواست که نزد تره کی برود،درحالیکه چهارمشاور ازچهار ارگانهای دولتی شوروی نزد تره کی حاضربودند،سفیر،جنرال ایوانف،گریلوف وپفلوفسکی.سفیربا امین تیلفونی صحبت میکند و وعده میسپاردکه هیچ چیز رخ نمیدهد.امین می آید ودرقدم اول محافظین امین پیشاپیش امین به منزل دوم بالا میشوند،درعقب آنها امین زمانیکه پای خودرا دراولین پله زینه میگذارد،صدای فیر بلند میشود،دود وگاز مرمی همه جاها را پیچانده وخانم تره کی به دهلیزمی براید وچیغ میزند که:امین ترون،امین ترون،امین ترون.ازپنجره دفترم پائین میبینم که امین یک زخمی را کش دارد وبه موتر می اندازد،وازدست زخمی خون آلود خون جاری است.تره کی دروازه دفترم راباز میکند ومیگوید:که ترون، ترون،ترون ومن هیچ نمی فهمم که چه میگوید.خلاصه گفت که توطئه است.
یکنفر کشته میشود وبه روی دفتر می افتد،ویک نفردیگرزخمی وبه طرف پائین فرار میکند وامین وی را عاجل کش میکند و به موتر می اندازد ومحل حادثه را ترک میکنند.
مشاورین:مانزد امین رفتیم وبرایش گفتیم که دیگر چه میکنید؟امین گفت که تره کی میخواست مرا به قتل برساند،فردا کمیته مرکزی وبیروی سیاسی جمع میشودوماحل وفصل میکنیم که چه باید کرد.فردا وی را از همه وظایف سبکدوش میکنیم.
مشاور:چه قسم شما منشی عمومی حزب را سبکدوش میکنید؟
امین:فردا فیصله میکنیم.قسمیکه معلوم میشد هنوز تمام اختیارات بدست مسکو نبود.
روزدیگرپلینوم کمیته مرکزی حزب دایر میشود ویک ساعت دوام میکند باصدا های بسیاربلند،امین هورا،امین هورا،امین هورا……
مشاور: به سفیرتیلفون کردم،برایش گفتم بیائید که حالافیصله میشود،زمانیکه سفیرداخل دفترم شد،پلینوم هم ختم شد،شاه ولی وزیر خارجه به دفترم داخل شد وبرای ما ابلاغ کرد که امین به حیث منشی عمومی حزب تعین شد،تبریک میگویم.درهمین جا ختم شد.
بادرودها
جیلانی گلشنیار https://www.youtube.com/watch?v=lQWDZgUP1FE

چرا نورمحمد تره کی توسط شاگرد وفادارش با بالشت…
YOUTUBE.COM

مدیریت

 

مهرداد پتره گر بسیار ببخشید.
آیا، نور محمد تره کی شهید شده بود یا خفک شده بود؟

پاک کردن

Azim Babak من نمیدانم شما بر بنیاد کدام حکم دین ریختن خون را دلیل شهید شدن می پندارید. از ابوهریره علیه الرحمه روایت است که شهید در اسلام به کسی گویند که در وقت جهاد بر ضد کفر بادهای بیشمار خطا داده باشد.

پاک کردن

Mohammaad Nabi Azimiسرپرست گروه هههههههه زنده باشید استاد.

پاک کردن

بابک رستمی درست و دقیق اما افسوس که “شهید وفردوس برین” ورد زبان کمونیستها دیروز وطن ما شده است.

پاک کردن

Azim Babak رستمی صاحب ، یکی باور هاست و یکی هم حرف گفتن و درود گفتن به زبان معمول جامعه. ما همه جز یک جامعه استیم . وقتی چنین است از فرهنگ و گویش معمول اجتماعی گریزی نیست.

پاک کردن

Abdul Mohammad Karwar بابك عزيز ميگم يكتا هستي ازين نقل قولهاي اصحاب كرامدیدن ترجمه

پاک کردن

بابک رستمی قوم پرستی عواقبش تباهی و سر دادن است!

پاک کردن

Humayoun Mulzem خدا رهبران حقیقی این راه پرپیچ وخم را بیامرزد زیرا هدف شان جزخدمتگذاری ، ترقی وتمدن این ستم اباد چیزی نبوده است.

پاک کردن

بابک رستمی بابک صاحب درست است ما باید به نوبه خویش وظایف تاریخی خودرا اتجام بدهیم.طوریکه شما خوبتر میدانید، همه عناصرفرهنگی نظر به شرایط توسط انسانهای معمول میشود.بیایم مافرهنگ جدیدرا درکناری فرهنگ کهنه آهسته آهسته معمول بسازیم میتوانیم “جانثار وطن ویا شادروان وروحش شاد باد” وغیره واژه های مناسب را به عوض فرهنگ عربی معمول بنمایم.

پاک کردن

Qasem Osmaiسرپرست گروه رفیق گرامی عظیمی، به برداشت من تره کی مرحوم تا آخرین لحظه زندگی تصور نمیکرد چنین ظلمی در حقش از جانب امین عملی شود. تسلیم شدن بادیگاردهایش میتواند نیز ناشی از چنین ساده اندیشی و اعتماد بر امین باشد.

پاک کردن

Karim Radmal رفیق ا سما ی اگر بگو یم از ا عما ل ا د مها یکه در مقا بل استا د و رهبر خو د عمل نا شا یسته را ا نجا م مید هد خیلی ها متا ثر شد م تنها شنید ه میشد که امین تر کی را ذر یعه با لشت از بین بر ده مگر با این تفصیل نشنید ه بو دم تر کیر ا بر و یت تا ریخ از زما ن و یش زلمیا ن ا لی گر فتن قد رت بحیث یک مبارز معر فی شد ه ولی امین و یر ا با سر دو ا نگشت می چر خا ندمثلا ا عما ل را که در مقا بل شا خه پر چم انجا م دادندا اگر دستر سی به تحقیق جاند اد شا یسته و رو زی دا شته با شید فهمید ن مو ضو ع برا ی اعضای حز ب لازم هست که بفهمند و از خودت سپا س

پاک کردن

Abdul Mohammad Karwar هر بار وقتي اين حركت تركي ر دربرابر قتلش كه كارت حزبيش را به امين و پول نقد را به بيوه اش مميفرستد ميخوانم ويا ميشنوم عرق شرم را به بيشاني خود بحيث يك سپاهي كوچك حزب حس مينمايم چون چند روزي وي را رهبر حزب پذيرفته بودم.
مگرآن گنگ مادر زاد شجاعت به اندازه عثمان خان پرواني مشروط خواه وصدام حسين نشنليست نميتوانست كه لب بگشايد و حد اقل يك جمله اعتراضيه در مقابل جلادان امين براي سربلندي حواريون خويش وپيامي براي خلق خود ابراز نمايد ، آخر وي خود راستار سرخ كمونيزم ونابغه شرق كمونيزم ميپنداشت.
راستي بجز حركت كوچك چند نفري باقي همه بروت داران غيرتي كه زمان در برابر نامش گلو پاره ميكردند وهزان هم وطن بيكناه مان تا دم ساطور جلادان ميبردند يك سره به قلم خود نوشتن كه آن مو سپيد را كيش شخصيت فراه گرفته بود درحاليكه بي اراده گي وبي اداره گي او به همه چون آفتاب روشن بود.

پاک کردن

Arief Fahimaسرپرست گروه بہ ھمین سبب نقش رھبر در ادارہ ی امور و کنترول اوضاع خیلی سازندہ است۔
اعتماد بی جای وخوش باوری کہ ھم باعث از بین رفتن خودش وھم سبب کشتار ھزاران ھزار شھروند کشور شد۔

پاک کردن

Qasem Osmaiسرپرست گروه در رابطه به تحقیق قضیه قتل مرحوم تره کی، ذکر این نکته مهم است که رئیس هیئت تحقیق این قضیه سرڅارمن عبدالرحيم، همان کارمند استخبارات وزارت داخله است که در شب دستگیری حفيظ الله امین جز هیأت گرفتاری حفیظ الله امین بود و بنابر عللی گویا نسبت نداشتن آدرس دقیق منزل سکونت امین، هیأت گرفتاری ساعت ها سرگردان بود است. به استناد کتاب “شبهای کابل” نوشته جنرال غنی عمرزی

پاک کردن

Dastgir Nail تره کی، آدم بسیار خود شیفته و خود خواه بود.هرکسی که بسیار تملق و چاپلوسی تره کی را میکرد، بسیار به او نزدیک می شد.همین که می گفتند: ستاره ئ شرق هستی، چقدر بخود میبالید.همین که از خاک، قدم به افلاک ( ریاست یک دولت نو بنیاد) گذاشت، چقدر منیت ها و غرورش فربه شده بود. از همینرو، به عواقب این کار و اینده اش نمی اندیشید.به اطراف خود نگاه نمیکرد جز به ستاره ئ شرق بودنش ! یک دولت خدا داد و انهم بی رنج سفر…..!

پاک کردن

Najib Dawary میگن فردای شبی که تره کی در قول آبچکان بخاک سپرده شد، جسد اش در قبر نبود. کسی میداند که با آن همه راز داری میان دارودسته امین، جسد نورمامد تره گی را کی از قبر بیرون کشید وبا آن چی کردند؟

پاک کردن

Asef Alam صرف نظر از تعصبات وسمتگرایی ها باید گفت که حزب ما محصول جامعه ی بود که به هزار یک مرض چون خود خواهی ، بلند پروازی های بیجا ، دشمنی های غیر حق ، قومگرایی ، تنگ نظری ، بی دانشی ، بی خبری از دنیای پیرامونی ووو..و.هزاران دیگر گرفتار.
ازینرو حزب وحزبیها نیز از خوان نعمت جامعه افغانستان بی بهره نمانده بودند ،.
حفیظ الله امین را که من میشناختم بچه ی هیچ کس نبود ودر درون این سیمای همیشه متبسمش عفریت جاه طلبی ودیو ظلم خوابیده بود ، او به هیچ پرنسیب وقاعده ی مرتبط نماند وتشنه قدرت وانتقام گیری بود
ترکی کشته ی باور ها واعتماد کاذب خود شد ، او انسان ساده اندیش بود

پاک کردن

Qasem Osmaiسرپرست گروه رفیق ارجمند الم، شناختی عمیق وهمه جانبه که از امین داشته و در این چند کلمه تمام ابعاد شخصیت پنهان او را برجسته شده ساخته اید؛ دارای ارزش بسیار زیاد است و همین خصوصیات پنهان او، جامعه ما را به چنان مصیبتی مبتلا ساخت که با گذشت چهار دهه هنوز هم دورنمای آرامش در آن دیده نمی شود.

 

Sanjar Ghafari واقعا که وحشت بود، جنون قدرت، زمینه ساز برای یکعده نو به قدرت رسیده ها گردید تا ازاحساس، صداقت و راستی یکعده از اعضای حزب بنام دستور بالائی ها سوی استفاده کرده مرتکب انجام چنین فجایع گردیدند، اما این گمان و واقعیت را نباید فراموش شده دانست که اگر مشاورین روسی در آن زمان میخواستند، امین و باند جنایتکار شان به این ترتیب اقدام حذف فیزیکی استاد، و جسم و روح حزب را عملی کرده نمیتوانستند، وقتی امین اقدام به این دستورالعمل را نمود که به اصطلاح مردمی ما، مربی داشت که مربا خوری کرد.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۱

۳ ساعت

مدیریت

Zabiullah Abasi امین و باند جنایت کارش نه تنها شاد روان تره کی و اعضای ح , د , خ , ا را به قتل رساند بلکه هزاران انسان بی گناه کشور ما را زندانی ویا به قتل رسانید و بزرگترین ضربه را به پیکر نهضت چپ در کشور ما وارد نمود تا امروز نهضت چپ زجر و رنج عملکرد های جنایت کارانه باند امین را میکشد
نظرها

Mohammaad Nabi Azimi رفیق آسمایی عزیز، سپااس از شما که جریان به قتل رسانیدن وحشیانه تره کی مرحوم را با تفصیل لازم به اشتراک گذاشتید . آری این قتل بسیار ظالمانه و غیر انسانی بود . دژخیمان امین آن پیرمرد معصوم را با سبعیت کشتند و خفه اش کردند .اما آن چه مایه تعجبب است، تسلیمی بلا قید و شرط این محاسن سپید است که حتی پا هایش را خودش دراز می کند تا عمل خفه شدنش به آسانی صورت بگیرد . او فریاد نمی کشد . دست و پا نمی زند ، به کسی دشنام نمی دهد، حتی در همان هنگام مردن امین را آمین صاحب می گوید . به هر حال چه باید گفت جز این که : وجود ما معمایی است حافظ // که تحقیقش فسون است و فسانه

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۷

۴ ساعت

پاک کردن

Hadi Abawi درین تعجب با شما شریک استم .

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ۳ ساعت

پاک کردن

Salim Kargar تعجب اور است که 45000 افغانی را برای خانمش وساعت بند دستی اش را به ,,حفیظالله،،میفرستت.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۱

۳ ساعتویرایش شده

پاک کردن

Qasem Osmai کارگر گرامی، در متن اوراق تحقیق از دادن کارت عضویت ذکر شده و اندازه پول هم ذکر نشده است؛ اگر در کدام منبع دیگر چنین نوشته شده باشد لطف نموده ذکر نماید تا اضافه شود.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ۳ ساعت

پاک کردن

Shoaib Eshaqzai اما چه زیبا این جریانرا از زبان یک پشتون که فارسی صحبت میکند ، تمثیل کردید .
امین قبلن به حیث جاسوس CIA به شادروان ترکی ازجانب پرچمیهامعرفی شده بود وپلان عمق قضیه کشیدن پای شوروی در افغانستان مطرح بود ، ارتباط گلبدین با امین نمونهءبارزاین قضیه است ، امریکا میدانست که شورویها نسبت به قضیهءافغانستان بی تفاوت نیست ودرپلان تحقق اهداف خود امین را درقربانی حساب کرده بود ، اگر من جای امپریالیزم میبودم مجسمهء بزرگ امین را درواشنگتن میساختم .

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۱

۴ ساعت

پاک کردن

Salim Kargar دزدان دیروز را قهرمان سازی دارند این جاسوس خودرا یک نسل بعد نیزقهرمان میسازند.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۲

۳ ساعت

پاک کردن

Shoaib Eshaqzai یک قرن بعد بودن خودشان در شک است

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۱

۳ ساعت

پاک کردن

Qasem Osmai شعیب عزیز، این قتل وحشیانه صفحه خونبار است که شماری تلاش میکنند روی آن خاک اندازند که کاری است بیهوده.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۱

۳ ساعت

پاک کردن

Shoaib Eshaqzai بکُلی موافقم هرقدر از ضعفها و کاستیهای ترکی کاسته ومورد ترحم قرار گیرد به نفع جنبش است . که بازمره زرلشت جان نگوید که خلقی دگه ههههههههههههه

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۱

۳ ساعت

پاک کردن

Azim Babak یکی از کار های خوب امین قتل نورمحمد تره کی خبیث بود. این خبیث با خودخواهی های ممتد و پایان ناپذیر خود و برای استقرار دیکتاتوری خلقی ها دوازده هزار روشنفکر را شهید ساخت و جنایات خود را به پای امین نوشت.
تره کی شهید نه بلکه خبیث ترین فرد در تاریخ نهضت مترقی افغانستان بود.
این جاسوس مکار و روباه پیر کی جی بی بخاطر باور های زشت و پر از تعصب خود از نهضت ویش زلمیان تا ح.د.خ.ا همیشه در صدد راه اندازی توطیه ها بود.
تره کی بانی تعصب قومی و زبانی بود. یگانه رهبر افغانستان بود که هرگز فارسی حرف نزد.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۲

۳ ساعت

پاک کردن

Hadi Abawi هههههه برای یک لحظه فکر کنید که اگر شادروان زنده می ماند ؟!

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۲

۳ ساعت

پاک کردن

Shoaib Eshaqzai حالی رفیق بابک کی قناعت بته

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۱

۳ ساعت

پاک کردن

Azim Babak رفیق شعیب ، مرا روزگار دشوار آن زمان و تاریخ قناعت داده است. ۳۰ سال شد که رفقای پرچمی جنایات ضد بشری و تاریخی نورمحمد خبیث را به پای حفیظ الله امین مینویسند و این کار بخاطر وحدت دو جناح حزب بعد از شش جدی شروع شد.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۴

۳ ساعت

پاک کردن

Saeed Sepehr یکی از بدبختی ها و یا محافظه کاری ها در رابطه با حوادث تاریخی این است که همه تقصیر متوجه شخص و یا اشخاص میگردد که در بین ما نیستند و عمر خودرا به من و ما و شما بخشیده اند. بطور نمونه در این جا با عنوان بسیار عامه پسند از قتل وحشیانه ذکر شده است و جریان اعتراف قاتل نشر شده است . اما با اینگونه نوشته ها درد مردم و وطن درمان میشود؟ چرا از ده ها قاتل دیگر که در قصاوت کمتر از امین نبوده اند خاموشی اختیار میگردد. مثلا عبدالحکیم شرعی جوزجانی دست راست امین و به ادبیات امروزه سخنگویش بعد از مرگ تره کی در تلویزیون گفت: «این منفور اجتماع وبیگانه از ایدیولوژی طبقه کارگر از حریم حزب رانده شد.» و امروز جوزجانی مانند موسیچه بیگناه مصروف توطئه های دیگر است. با ذکر جنایت باید شرکای جنایت را به پای دار عدالت کشاند. در غیر ان آب در هاون کوبیدن چه فایده. جناب باک حق بجانب است.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۲

۳ ساعت

پاک کردن

Ahmad Sherzai چقدر جای تاسف است
گویند :سعدیا ،شیرازیا پند مدی کمزاد را
کمزاد اگر عاقل شود گردن زند استاد را
رفیق آسمایی بزرگوار آیا معلومات دارید که بعد از شش جدی سرنوشت روزی ، جانداد، و ودود که یقینآ از جمله افراد خاص بودند چه شد

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۱

۳ ساعت

پاک کردن

فرهاد بارکزوی در ذهن من چنین قید شده است که در زنده گی مدرن و معاصر نوع بشر،‌ هیچ ساده لوحی، ساده گرایی، خوشباوری، ذوق زده گی، تخیل اندیشه یی و ایدیالوژیک و انواع و اقسام ساده گرایی هرگز هیچ نوع برائتی در برابر سرنوشت هزارن و میلیون ها انسان در پیشگاه تاریخ ندارد.
آن فرزانه گان که در اثر حماقت یک یا شماری از افراد قربانی دژخیمان شده اند، نی خون آنها رایگان بود و نه زنده گی شان بی ارزش.
بیگناهانی که از زنده گی خویش برای راه و باور های خویش مایه گذاشتند،‌ نباید قربانی حماقت ها و ساده گرایی ها می شدند، که شدند.
مسئولیت تاریخی دامنگیر آنهایی است که با سرنوشت پاک ترین فرزندان مردم بازی کردند و آنها راهی دیار عدم گردیدند.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۲

۲ ساعت

پاک کردن

Qasem Osmai بارکزوی فرزانه، بازخوانی تاریخ نه بخاطر انتقام جویی بل بخاطر ارزیابی گذشته ها است و با شما همنوا هستم که مسئولیت تاریخی این چنین جنایات به دوش ” آنهایی است که با سرنوشت پاک ترین فرزندان مردم بازی کردند و آنها راهی دیار عدم گردیدند.” همزمان با چنین بازبینی ها ضرور است تا چهره های بیشماری به پای دادگاه تاریخ کشانده شوند، از جمله نزدکترین افراد امین و شاملین کودتای آرام و قتل تره کی. یکی از وطنداران نام جناب شرعی را ذکر کرده اند و تنها شرعی در این جنایات تنها نبود و ده ها تن دیگر شامل آن بوده اند.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۱

۲ ساعت

پاک کردن

فرهاد بارکزوی این بحث را ادامه می دادم، و آنچه را در دل دارم، با عزیزان شریک می کردم، اما چون از عقل انتقام کشیده ام، باشد برای کدام نوبت دیگر.
فقط این را می گویم که بازخوانی تاریخ برای نسل های که تاریخ را با گوشت و پوست خود زنده گی کرده اند، چیزی بیشتر از انتقام نیست. این تنها نسل های آینده اند که بدون حب و بغض آنرا بررسی می کنند.
هیهات !

پاسخ

۱

۲ ساعت

پاک کردن

Qasem Osmaiسرپرست گروه خواست همیشگی ام همراهت باد: دیرسال زنده باشید

پاسخ

۱

۲ ساعت

پاک کردن

رفيق امينى سیاست به مانند شمشیردو سره است که یک طرف آن به سوی حریف وسمت دیگر آن به طرف خودش است با اندک اشتباه خود را از دم تیغ خود کشیدن است که این اشتباه را مرحوم ترکی انجام داد.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

۲

۲ ساعت

پاک کردن

Nasim Adabahin خود مرده را قربانی حساب کردن جفاست
این بد بخت نا بکار قاتل هزار ها رفیق پرچمی ما است.
یکی از کار های نیک امین ،همین بود که او را مردار کرد.

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ۱ ساعت

پاک کردن

Yamin Azim داستان قتل نورمحمد ترکی درکنار دیگر مسائل عاطفی گواه اوج خیانت ها ، نمک نشناسی هاو خیانت برخی اشخاص به اصطلاح نمکحرام را نیز نشان میدهد . من روزی را از زمانیکه قوماندان بلوک استریله _۲ دافعوا قوا۴ بود می شناختم. بعدا اوتوسط خانم ترکی بچه خوانده شد وبه صفت آمر سیاسی گارد مقررشد حتی گفته میشد که اکثر اوقات خانم تره کی بدون او غذا نمی خورد .

پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر

پاسخ

 

 

 

متن نشر شده ماجرای قتل در روزناممه حقیقت انقلاب ثور

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وزنامه حقیقت انقلاب شماره 21 دور دوم، 6 دلو 1358

متن نشر شده ماجرای قتل در روزناممه حقیقت انقلاب ثور