” نقد” و ” تغیير” از حقیقت تا ابزار بخش چهارم

 

نور « سنگر »

” نقد” و ” تغیير” از حقیقت تا ابزار

بخش چهارم
در نخستین مرحله ی نگارش ” نقد ” و ” تغیير” از حقیقت تا ابزار”، بودم که سلسله تماس های بازدارنده آغاز شد و دوستانی تلاش نمودند تا این مبحث را نقطه پایان بگذارم و سبب ایجاد فاصله ی بیشتر میان ” رفقا “؟ نگردم.
مانای توصیه های این دوستان؛ من خود نیز تصمیم نداشتم و ندارم که از افراد مشخص نام ببرم و در مسند دادرس، آنان را به دادگاه بکشانم…اما آنچه مایه تعجب است واقعاً پرسشی است بی پاسخ!
مدت هاست این آقایون از دهلیز های بی بی سی، صدای آمریکا، رادیو فرانسه… تا سایت ها و وبلاک ها و صحبت های فردی و جمعی… مشغول تخریب اند و آب هم از آب تکان نمی خورد؛ ولی زمانی که ما برای پاسخ دادن به تفنن های آنان دست بکار می شویم، دل همه بر ” وحدت ” می سوزد و فیل شان یاد هندوستان می کند و به سر زنش ما فعال می شوند.
به هر تقدیر از این جا به بعد تلاش می کنم تا با حفظ حرمت آن دوستان، سبک نگارشم را نرم تر سازم و نوشته ام را متفاوت از گذشته ادامه دهم.
” تغيیر” چیست؟ و دشمنان ” تغیير” را چگونه می توان شناخت؟
تغییر در تعریف عبارتست از حرکت از یک وضعیت به وضعیت دیگر، در فرهنگ لغت و بستر، تغییر چنین تعریف شده است:
“حاصل یک اصلاح و تبدیل با یک وضعیت متفاوت”
در فرهنگ لغات فارسی، ” تغییر” چنین معنا شده است:
” دگرگون کردن، چیزی را به شکل و حالت دیگر در آوردن”.
(منبع: پایگاه اطلاعات صنعتی ایران).
اما در جامعه شناسی علمی فلسفی ” تغیير” را با ” دگرگونی” یکی دانسته و آن را چنین تعریف کرده اند:
« تغییر» وسیع تر و عام تر از مفهوم « تحول یا تکامل» است. تغییر می تواند پیشرونده باشد یا واپس رونده باشد؛ ارتجاعی یا مترقی باشد؛ می تواند تغییر جا در فضا باشد که صفات مترقی یا پسرفت در آن مصداق ندارد. تغییر و دگرگونی می تواند به سوی بغرنج تر شدن باشد یا به سوی ساده تر شدن ؛ به سوی شکل گیری باشد یا به سوی فروپاشی به جلو باشد یا به واپس…« کتاب اول ــ ماتریالیسم ديالکتیک ــ امیر نیک آئبن»
برای این که بهتر بدانیم شامپیون ” نقد” و ” تغيير” « پیش رونده» اند و یا «پس رونده» باز هم نظری می اندازیم بتاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان و تثبیت جایگاه این آقایون در برگ های آن.
هیچ کسی بشمول منتقدین حزب دموکراتیک خلق افغانستان، انکار نمی کنند که آن حزب برای دگرگون کردن تمام مناسبات ظالمانه حاکم بر جامعه افغانستانی بنابر نیاز زمان ایجاد شد و چون از رفع ستم های طبقاتی، ملی، جنسيتی، مذهبی، زبانی، استعماری…سخن بمیان آورده و برنامه علمی و عملی را برای زدودن آنها به پیشگاه خلق های زحمتکش افغانستان و جهان تقديم نمود؛ از اين رو اين سازمان سياسی با برنامه ی مطرح شده اش در محراق توجه همه طبقات و اقشار زحمتکش اجتماعی قرار گرفته و فرزندان توده های مردم بدور آن حلقه زده و آن را به اولین حزب سراسری میهنی مبدل ساختند.
حزب با استفاده از همه وسایل (اعم از نشرات، تظاهرات و مارش ها و میتنگ ها، مبارزات پيروزمندانه انتخاباتی وبازتاب خواستهای حياتی مردم در پارلمان)، انجام فعاليتهای سازنده ی حزبی چه بطور علنی و چه بشکل نیمه مخفی و یا هم پنهانی نقش پیش آهنگی خویش را در جامعه تثبیت، تحکیم و تقویت بخشید و قدرت و موجوديت خود را بمثایه یگانه سازمان واقعی مدافع منافع زحمتکشان ميهن متبارز و مسجل نمود و در جريان مبارزات دادخواهانه، در پیشاپیش همه نیرو ها و جنبش های مترقی و تجدد طالب قرار گرفت و مبارزات حق طلبانه روشنفکران و زحمتکشان را که با جنبش مشروطیت ، جوانان بیدار، اتحادیه دانشجویان … آغاز یافته بود؛ تکامل بخشیده بسوی فردا های درخشان رهنمون گردید.
اگر کشاکش های فرکسیونی و انشعابات پی در پی را که در گذشته روی آنها به تفصيل نگاشته شده ،کنار بگذاريم و مشخص بر نقطه رویش انتقادهای امروزی بپردازیم بی درنگ باید از 6 جدی 1358 خورشیدی، یعنی زمان حاکمیت ح. د. خ. ا، تحت زعامت زنده ياد ببرک کارمل رشته سخن را آغاز و ببینیم ، که کشور آبستن چه حوادثی بود و چگونه، روی کدام عوامل مشخص و عملکردهای دشمنان ( داخلی و خارجی ـ درونی و بيرونی)، به منجلاب انحراف سقوط کرد؟
ششم جدی 1358 خورشیدی جایگاه ویژه ای در تاریخ مبارزات اصولی حزب دموکراتیک خلق افغانستان دارد، که آن را می توان سرآغاز دگرگونی های کیفی و بنیادی در سیر تکامل جامعه خویش بنامیم. زیرا بعد از همین روز است که برای نخستین بار در تاریخ شش هزار ساله میهن مان همه طبقات و اقشار اجتماعی جایگاه شایسته حقوقی و قانونی خويش را در ساختار سياسی و اجتماعی جامعه می يابند و در وجود سازمان های اجتماعی و صنفی خود (سازمان دموکراتیک زنان افغانستان، سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان، اتحادیه های صنفی افغانستان، سازمان کوپراتيف های دهقانان افغانستان، اتحادیه های: نویسندگان و شاعران، ژورناليستان ، هنرمندان خلاق، پیشه وران، حقوقدانان، معلمان ، کارمندان طبی…)بسیج شده همه حضور فعال باهمی خود را در امر انجام خدمت به مردم و ميهن در چهار چوب جبهه وسيع ملی پدر وطن افغانستان ، از طرح به واقعيت تبديل نمودند.
همچنان در همين دوران، برای نخستین بار دولت وحدت ملی متشکل از همه اقوام، قبایل و ملیت های برادر و با هم برابر ما اساس گذاشته شد؛ نیرومند ترین قوای مسلخ بخاطر حراست از وجب وجب خاک سرزمین مان در برابر تجاوزات پنهان و آشکار دشمنان تاریخی میهن مان از میان فرزندان برومند این مرز و بوم سر بلند کرد و حماسه های فراموش ناشدنی آفریدند.
برای نخستین بار جایگاه همه اديان و مذاهب، بویژه دین اسلام بمثابه دین اکثریت مردم ما بوجه احسن احراز و بجای اداره کوچک ” جمعيت العلماء ” مربوط وزارت عدليه، وزارت شؤون اسلامی واوقاف و شورای عالی علماء وروحانیون تشکيل و زمينه انجام مراسم دينی، بيشتر از گذشته برای همگان مساعد و از اعتبار قانونی بهتر برخوردار گردید.
در همين برهه ای از تاريخ ، دهها هزار کادر ملی در عرصه های مختلف هم در داخل و هم در خارج کشور به دانشگاه های معتبر فرستاده شد. همين طور گام های نخستین ديگری بسوی دموکراتیزه کردن همه عرصه های زندگی مردم گذاشته شد. ازجمله لویه جرگه ، جرگه عالی اقوام و قبایل تدویر و انتخابات برای ارگانهای محلی قدرت دولتی آغاز و همه والی ها ـ شهردارها و ولسوال ها بصورت انتخابی از جانب شهروندان کشور برگزيده شدند.
مصالحه ملی بصورت اصولی آن بتدریج تحقق می یافت و کار برای تدوین قانون اساسی جدید نیز آغاز یافت، برای زدودن تمرکز گرایی زون ها ایجاد و خودگردانی منطقوی توسط بزرگان و نخبه گان استان ها و شهرستان ها آغاز گردید و زنده یاد ببرک کارمل در پایان سال 1364 خورشیدی ضمن دیدار از استان قندوز(کهن دژ) بطور آشکار اعلان نمودند که در آینده والی ها و ولسوال ها از مرکز اعزام نگردیده، بلکه خود مردم از میان فرزندان شان، خدمتگذاران خويش را انتخاب می کنند، که پس از انجام انتخابات ارگانهای محلی ، اين امر نيز تحقق پذيرفت.
این همه تغیيرات بسود اکثریت مردم، آتش بجان قدرت طلبان افگنده و آینده آنان را در مقابل چشمان شان تاریک ساخت . آنان را به تکاپو واداشت تا جلو این همه دگرگونی ها را سد شوند و قدرت سیاسی را فقط از خود و حلقات وابسته بخود بدانند و در سایه حمایت باند منفور و تاریخ فروش گورباچوف و شرکاء دست به سبوتاژ و کارشکنی زنند و همه دستآورد های تاریخی زحمتکشان میهن مان را به حراج بگذارند.
کار و بار این فرکسیون باز ها روز بروز رونق گرفت و منجر به یک اتحاد شد که نتیجه آن کودتای ننگین 14 ثور 1365 خورشیدی بود.
از این آقایون باید پرسید: آنچه شما در زمان حکمروایی تان بعد از کودتای ننگین 14 ثور 1365، انجام دادید چیست؟ مصالخه ملی؟ تصویب قانون اساسی؟ دموکراسی؟ ختم جنگ؟ تامین امنیت؟ رشد اقتصادی؟ کدام يک تحقق پذيرفت و منتج به تأمين صلح و امنيت و رفاه اجتماعی مردم و ختم جنگ گرديد؟
دوکتور نجیب الله در پلینوم 20 کمیته مرکزی اشغال شده ی حزب دموکراتیک خلق افغانستان چنین تن به اعتراف می دهد:
” تمام حزب پلینوم شانزدهم را [ که تحت رهبری زنده ياد ببرک کارمل تدوير يافته بود] ، پلینوم بنیادی خوانده و آن پلینوم را اساس گذار تلقی نموده اند…
پلینوم شانزدهم در خاطرات اعضای حزب و مردم ما بمثابه پلینوم توسعه پایگاه اجتماعی حاکمیت مردم باقی مانده است. زیرا این امر واقعاً پروبلم عمده و اساسی بود که در پلینوم مذکور مفصلاً مورد بررسی قرار گرفته و راه های حل این مساله و تطبیق برخورد نوین حزب به امر توسعه پایگاه اجتماعی انقلاب مشخص گردیده بود.
بیائید با پیروی جدی از گزارش و مصوبه پاینوم مذکور به این سوال که چه اجرا آتی موفق شده ایم و روی کدام پروبلمها ، ما در نصف و یا حتی در سرآغاز راه حل آن قرار داریم پاسخ ارائه نماییم. ما تمام دلایل را در اختیار داریم که باید اجراآت در زمینهء مواد پلینوم، تیزس های دهگانه و همچنان اعلامیه معروف شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان را بررسی نماییم.
در این اسناد با اعتبار خصلت ملی و دموکراتیک انقلاب ما در مرحله کنونی تشریح گردیده و با صراحت تمام خاطر نشان شده است که این مرحله یک پروسه نسبتاً طولانی میباشد، در پلینوم تدابیر بنیادی توسعه پایگاه اجتماعی انقلاب ثور به شمول جلب متحدین سیاسی از اقشار مختلف جامعه ما به شرکت واقعی در تمام ارگان های قدرت و کشانیدن تمام گروه های اجتماعی به پروسه انقلابی تاکید بعمل آمد.
همچنان با در نظرداشت رسوم، عنعنات تاریخی و خصوصیات ملی، آماده گی برای گذشت های جدی سیاسی در برابر سرمایه داران کوچک و متوسط و برخی زمینداران بخاطر قطع هرچه زودتر تصادمات مسلحانه در سر زمین باستانی ما ابراز گردید.
ما هنگامیکه در مورد این مطالب فکر می کنیم متیقن میگردیم که درست در این مطالب اندیشه مصالحه ملی که در ماده هفتم اعلامیه شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان به آن خصلت قانونی بخشیده شده، انعکاس یافته است. در رابطه که اکنون صحبتهای زیاد در مورد مساله مذکور صورت میگیردمیتوانم عرض نمایم که حزب دموکراتیک خلق افغانستان یگانه نیروی سازمان یافته سیاسی است که با آگاهی کامل از خواست های مردم بخاطر منافع آنها مبارزه نموده و در راس تحولات انقلابی قرار داشته و مشی مصالحه ملی را عملی میسازد. طی سال گذشته ما مکرراً تاکید کردیم که حزب دموکراتیک خلق افغانستان جنگ اعلان ناشده ارتجاع و امپریالیسم را محکوم نموده و دولت عین مشی را در مذاکرات ژنیو تعقیب مینماید…”.
مرحوم نجیب الله در بخش دگر از بیانیه خود گفتند:
“زمانیکه اسناد پلینوم شانزدهم را از نو مطالعه میکنیم به این امر معتقد میشویم که اساسات بازسازی که پلینوم های هفدهم و نزدهم کمیته مرکزی آنها را رشد دادند در آنوقت در پلینوم شانزدهم مطرح گردیده بود ….
از سال 1361 مذاکرات جهت عادی ساختن مناسبات میان افغانستان و پاکستان و حل مسایل اوضاع اطراف افغانستان ادامه دارد و هفت دور مذاکرات سپری گردیده که در آنها پیشرفت قابل ملاحظه بدست آمده است، ما یکبار دیگرار تکرار می کنیم که حل پروبلمها خصلت کامپلکسی دارد و قوای اتحاد شوروی بمجردیکه مداخلات در امور افغانستان از خارج قطع گردد عودت خواهند کرد. عودت شش غند از جمله قطعات محدود نظامی اتحاد شوروی بیانگر تلاش های صمیمانه جمهوری دموکراتیک افغانستان و اتحاد شوروی در راه دستیابی به حل سیاسی مسایل اوضاع اطراف افغانستان میباشد.”
مرحوم نجیب الله در مورد زنده یاد ببرک کارمل خطاب به شرکت کنندگان پلینوم گفتند:
“رفیق ببرک کارمل پس از مرحله نوین انقلاب ثور بخاطر تامین وحدت حزب، نیل به مصالحه ملی، استحکام همه جانبه قوای مسلح و حاکمیت انقلابی خلق زحمتکش کشور بصفت منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و رئیس شورای انقلابی و رئیس شورای وزیران جمهوری دموکراتیک افغانستان انتخاب گردید…
رفیق ببرک کارمل در اولین سالهای انقلاب بصورت فعال مسوولیتهای سپرده شده را انجام میداد. مگر سالهای مبارزات در حالت اپوزسیون و کار زیاد همزمان در سه مقام عمده باعث خرابی وضع صحی، نيرو و انرژی او گردید «؟».
پلينوم هژدهم کميته مرکزی که در ماه ثور سال جاری داير گرديد، تقاضای وی را مبنی بر سبکدوشی از مقام منشی عمومی کميته مرکزی ح. د. خ. ا تاييد کرد. ششماه گذشته نشان داد که کار سيستماتيک و حل اوپراتيفی حجم بزرگ امور که در زندگی و بخصوص در حال حاضر بعد از ایجاد ارگانهای قدرت محلی و در شرابط تهیه قانون اساسی جدید در برابر شورای انقلابی قرار میدهد، برای رفیق ببرک کارمل مشکل است. اگر چه رفیق کارمل بمثابه انقلابی واقعی تلاش میکرد که باوجود وضع نا مساعد صحی خود در کار سهم بگیرد، اما ما اعضای بیروی سیاسی و اعضای هیات رئیسه شورای انقلابی بتاسی از اصول هومانیزم«؟» احساسات شریفانه رفاقت”؟» تحقق تقاضای رفیق کارمل را ممکن شمرده ….»
بررسی اين مغالطه گویی ها را در بخش بعدی به کنکاش میگیرم.
ادامه دارد