خاطرات و چشم دید ها از سوم عقرب ۱۳۴۴

 

 

م. وطندوست

به پیشواز 49 مین سالروز حماسه سوم عقرب

خاطرات و چشم دید ها از سوم عقرب ۱۳۴۴

باید متذکر شوم که یادداشت هایم در مورد حادثه سوم عقرب و دیگر حوادث مهم کشور با تسلط طالبان در شهر مزارشریف به یغما برده شد و حسرت تنظیم یادداشت ها را بر دلم گذاشت. لذا در تنظیم این خاطره به کدام نوشته و یادداشت اتکا نشده است. اگر نام های فراموشم شده باشد امیدوارم بر من ببخشانید.

در سال چهل و چهار خورشیدی من در اکادمی تربیه معلمین در صنف دهم درس می خواندم.

در اکادمی تربیه معلمین که در شهر نو کابل موقعیت داشت در حدود ده نفر از شاگردان عضویت جمعیت دموکراتیک خلق افغانستان را داشتند و از معلمین, قیوم نورزی و عباد الله فرخاری اعضای شناخته شده جمعیت بودند. من نیزعضو آزمایشی جریان دموکراتیک خلق افغانستان بودم. جریان های دیگر سیاسی هنوز شناخته شده نبودند و در مکاتب به سرباز گیری آغاز نکرده بودند.

با تذکر نکات بالا به حادثه سوم عقرب می پردازم:

روز دوم عقرب ۱۳۴۴دو نفر از شاگردان اکادمی تربیه معلمین بنام های ظفر همکار و اکرام الدین که هردو عضویت جریان دموکراتیک خلق افغانستان را داشتند، غرض استماع جلسه رأی اعتماد ولسی جرگه به مقر شورا رفته بودند. بعد از صرف نان شب درحدود بیست ، بیست و پنج نفر از شاگردان از ظفر همکار و اکرام الدین خواستند تا جریان جلسه شورا را توضیح نمایند.

آنان توضیح نمودند که عده زیادی از محصلین و متعلمین غرض استماع جلسه به شورا آمده بودند. اما جلسه رأی اعتماد نسبت ازدحام پیش از حد اشتراک کننده گان دایر شده نتوانست. هیأت رهبری شورا از اشتراک کننده گان مصرانه خواستند تا مقر شو را را ترک گویند اما عده یی از وکلا اشتراک محصلین و متعلمین را در جلسه رای اعتماد تمجید نموده، شرکت آنان را حق قانونی شان می دانستند.

در زمره این وکلا زنده یاد ببرک کارمل که تازه تخلص کارمل را انتخاب نموده بود با کلمات آتشین و انقلابی اشتراک کننده گان را به پایداری فرا می خواند و شرکت آنان را در جلسه حق مسلم شان می دانست.

بعد از صحبت های ظفر همکار و اکرام الدین، قرار شد تا فردا نیز دو نفر از شاگردان در جلسه رأی اعتماد اشتراک ورزیده جریان را شب بعد به دیگران توضیح نمایند.

عنایت الله اندخویی و این جانب روز سوم عقرب بنابر وظیفه یی که از جانب همصنفان و گروپ حزبی داده شده بود، ساعت شش صبح جانب شورا حرکت کردیم. ساعت هفت صبح وقتیکه به مقر شورا رسیدیم در حدود بیست نفر قبل از ما رسیده بودند؛ اما دروازه شورا از جانب پولیس به شدت نگه داری می شد و به هیچ کس حق ورود داده نمی شد. یکی دوبار از جانب شرکت کننده گان فشار آورده شد تا داخل شورا شوند؛ اما صفوف پولیس چون دیواری مقاوم در برابر شان قرار گرفت و اخطار داده شد تا مقر شورا را ترک گویند.

اجتماع کننده گان از سرک عبور نموده در زمین های زراعتی مقابل شورا سنگ و کلوخ جمع آوری نمودند و خواستند با تهدید پولیس، داخل شورا شوند اما یکی دو نفر از ما بزرگترها مطرح ساختند که با این تعداد شکستن مقاومت پولیس ممکن نیست بایست شاگردان حبیبیه را با خود یکجا سازیم. حاضرین مقر شورا که اینک به بیشتر از پنجاه نفر رسیده بودند به لیسه حبیبیه رو آوردند و داخل مکتب شدند.

در لیسه حبیبیه در حالیکه مظاهره کننده گان در داخل دهلیز و بالای زینه ها اخذ موقع نموده بودند و با صدای بلند و غالمغال از متعلمین لیسه تقاضا می کردند تا به اشتراک کننده گان جلسه رای اعتماد شورا بپیوندند. یکی از مظاهره کننده گان بنام رحمت الله همدرد ” بعداً داکتر رحمت الله همدرد رئیس خدمات اردو در زمان حاکمیت ح.د.خ.ا ” زنگ مکتب را به صدا در آورد و شاگردان از صنف ها بیرون شدند. هنوز از منازل بالای لیسه حبیبیه شاگردان پایان نشده بودند و هرکس منتظر بود تا دیگری پیشقدم شود که یکی از معلمین بنام مسجدی خان از زینه ها پایان شد و اشتراک شاگردان را در مظاهرات و اجتماعات مظهر دموکراسی دانست و آنان را به اشتراک تشویق نمود.

بدین ترتیب کمیت صد نفری مظاهرچیان به کمیت دو، سه هزار نفر رسید و از جانب دیگر سرک، عده یی از شاگردان لیسه زراعت نیز به مظاهره پیوستند. مظاهره چیان در حالیکه می خواستند جانب مقر شورا حرکت نمایند از جانب صفوف فشرده پولیس که حالا سرک دارالامان را در نزدیکی لیسه حبیبیه مسدود نموده بودند، با مخالفت جدی مواجه شدند و یکی دو نفر از پولیسان مترسایکل سوار که در میان مظاهره چیان ظاهر شده بودند به جوی نزدیک لیسه حبیبیه انداخته شدند و هیجان مظاهره چیان بیشتر و بیشتر اوج گرفت. چون جانب شورا سرک مسدود بود، ناگزیر مظاهره چیان جانب شهر رو آوردند.

بعد از گذشتن از فابریکه حجاری و نجاری در محلی که بعدا خانه علم و فرهنگ شوروی اعمار شد، چوب های چهارتراش بفروش می رسید. اولین ميتنگ در همین محل برگزار گردید. مرحوم طاهر بدخشی که عضویت کمیته مرکزی جریان دموکراتیک خلق افغانستان را داشت با مرحوم شهرالله شهپر عضو دیگر کمیته مرکزی بالای چوب های چهارتراش بالا شدند و مرحوم بدخشی به سخنرانی آغاز کرد. او ضمن تشویق مظاهره چیان و مذمت ارتجاع و فئوداليزم از مظاهره چیان تقاضا نمود تا به پوهنتون کابل بروند و با محصلین یکجا با کمیت بزرگتر جانب شورا بیایند. صفوف مظاهره چیان از سرک کارته سه و کارته چهار راه پوهنتون را پیش گرفتند و در نزدیکی لیسه تخنیک ثانوی که بعداً مقر وزارت تحصیکات عالی گردید، به سرک کوته سنگی داخل شدند. در این جا موتر جنرال محمدعثمان خان قوماندان لیسه حربیه ( حربی شونزی ) در میان مظاهره چیان قرار گرفت. جنرال عثمان مرحوم از موتر پایین شده مظاهره کننده گان را به آرامش و متانت دعوت نمود و از آنان خواست که محرکین و مخربین را در میان خود جا ندهند که مورد تایید مظاهره کننده گان قرار گرفت.

وقتیکه صفوف مظاهره چیان به داخل پوهنتون رسیدند سرک کوته سنگی با نیروهای پولیس و نظامی مسدود ساخته شد. دومین ميتنگ بالای قبر سید جمال الدین افغانی برگزار گردید. در این ميتنگ بر علاوه عده یی از محصلین انجینر محمد عثمان با پیراهن کرباسی وطنی بالای شانه چند نفر از محصلین به سخنرانی پرداخت. سخنرانی این استاد دانشکدۀ ساینس، هیجان انگیز،احساساتی و بسیج کننده بود. او گفت که در برابر هیچ قدرتی سرخم نکرده است؛ اما در برابر جوانان غیور و انقلابی احترام تقدیم میدارد و همبستگی خود را با مظاهره کننده گان اعلان می دارد.

چون سرک عمومی کوته سنگی مسدود بود، مظاهره جانب سرک علی آباد سوق داده شد. در کنار تعمیر سابقه دانشکدۀ طب که در محوطه پوهنتون قرار داشت باز هم چند نفر به سخنرانی پرداختند و سلطان علی کشتمند عضو دیگر کمیته مرکزی جریان دموکراتیک خلق نیز در میان مظاهره چیان حاضر گردید. از سخنرانان این ميتنگ شفیع روانی محصل صنف چهارم دانشکدۀ تعلیم و تربیه، محترم بصیر رنجبر و مرحوم محمود بریالی به خاطرم باقیست. چند نفر دیگر نیز صحبت نمودند اما نام های شان را متأسفانه به خاطر ندارم.

در ميتنگ نزدیکی دانشکدۀ طب تصمیم گرفته شد تا از کارته سخی جانب شهرآرا و از آن جا جانب شهر کابل حرکت صورت گیرد. با وجودیکه ماه عقرب قاعدتاً هوا گرم نمی باشد؛ اما روز سوم عقرب سال چهل و چهار هوا گرم بود و گذشتن از گردنه کارته سخی عده زیادی را تشنه ساخته بود. با گذشتن از گردنه کارته سخی در حصه شهر آرا مظاهره کننده گان به منابع آب آشامیدنی یورش بردند و هرکس تلاش داشت تا با دریافت آب تشنگی فرو نشاند. از مسیر شفاخانه قوای مرکز ، وزارت داخله، چهاراهی صدارت و سرک پوستین فروشی که طرف مقابل آن ولایت کابل و توقیف ولایت قرار داشت، سیل عظیم انسان ها که تا ده هزار نفر می رسیدند، جانب میدان پشتونستان حرکت نمودند . در این جا شعار های ضد ارتجاع و امپریاليزم و فئوداليزم چنان اوج گرفت که مردم عادی و حتی عدۀ زیادی از مظاهره چیان این شعارها را بار اول می شنیدند و به دریافت مفهوم آن تلاش داشتند.

ميتنگ بعدی در سپاهی گمنام صورت گرفت. سلطان علی کشتمند و یکی از محمودی ها که نام اولش را بخاطر ندارم و چند نفر دیگر در این جا صحبت نمودند و مسیر مظاهره در حالیکه ساعت به سه بعد از ظهر نزدیک میشد به طرف شورا سوق داده شد. چون پولیس و نیروهای امنیتی مسیر شفاخانه ابن سینا و پل آرتل را مسدود نموده بودند، ناگزیر مظاهره چیان مسیر مسجد شاه دو شمشیره را در پیش گرفتند که بالای پل شاه دو شمشیره باز هم نیروهای امنیتی مانع عبور تظاهر کننده گان شدند. تظاهر کننده گان یعنی سیل عظیم مردم جانب پل باغ عمومی حرکت نمودند و از پهلوی دیگر دریای کابل جانب مسجد شاه دو شمشیره در حرکت شدند. مسیر سره میاشت و مطبعه باز بود، اما از پل آرتل به بعد دوباره مظاهره کننده گان با ممانعت نیروهای امنیتی مواجه شدند و اولین بار گاز اشک آور درین محل استعمال شد.

کسانیکه از خصوصیات گاز اشک آور اطلاع داشتند گوش به گوش رسانیدند که بایست با دستمال های مرطوب بینی و چشم را از گزند گاز اشک آور مصون نمایند و راه باریک پیاده روی که در کنار دریای کابل از پل آرتل به سرک دارالامان در نزدیکی دهمزنگ کشیده شده بود و هنوز از باغ وحش خبری نبود، مورد استفاده مظاهره چیان قرار گرفت. در سه راهی نزدیک لیسه حبیبیه که هنوز از جانب نیروهای امنیتی سمت دارالامان مسدود بود در میان مظاهره چیان شایعه پخش شد که عده یی از مظاهره کننده گان از جانب پولیس دستگیر و به آمریت پولیس کارته سه انتقال داده شده اند. بایست مظاهره کننده گان در رهایی آنان اقدام نمایند. از جانبی روز به آخر نزدیک شده بود و یقیناً شورا کار خود را در مورد رأی اعتماد ختم کرده بود. لهذا سیل عظیم انسانی جانب کارته سه در حرکت شد.

تعداد تظاهره کننده گان که در پل باغ عمومی و داخل شهر به ده تا پانزده هزار نفر تخمین می شد آهسته، آهسته رو به کاهش گذاشت و دراین محل به دو هزار نفر تخمین می شد. تانک ها و سلاح های ثقیل نظامی سرک عمومی کارته سه را مسدود نموده بودند. مظاهره چیان پافشاری داشتند تا خود را به آمریت پولیس کارته سه برسانند. اما نظامیان با اخطارهای شدید و جدی مانع حرکت آنان می گردیدند. در همین کش و گیر صدای چند فیر شنیده شد؛ اما در میان مظاهره چیان شایع شد که فیر های هوای صورت گرفته نباید از این فیر ها واهمه داشت. باز هم فشار برای رفتن به ماموریت پولیس کارته سه شدت یافت و مقاومت و ممانعت چند نفر افسر نظامی در حالیکه پیشروی وسایل ثقیل نظامی قرار داشتند نیز شدت اختیار نمود. حین گفتگوی نظامیان و تظاهرکننده گان صدای فیر دوباره شنیده شد و در صفوف مظاهره کننده گان ناله و ضجه چند نفر بالا شد.

من خودم شاهد زخمی شدن یکی دو نفر بودم. وقتیکه ثابت شد فیر نظامیان حالا بصورت جدی مظاهره کننده گان را هدف قرار داده است سراسیمگی در میان تظاهره کننده گان احساس گردید و هرکس تلاش داشت تا در کوچه های فرعی داخل شود تا از گزند مرمی نجات یابد. مجروحین را نیز مظاهره کننده گان با خود می کشاندند. در سرک فرعی که جانب کارته چهار ره می گشود من و عده کثیر دیگری گریز گریز داخل شدیم.

در اکثریت منازل خانم ها دروازه ها را می گشودند و از تظاهره کننده گان تقاضا می کردند تا بخاطر مصونیت و نجات از فیر نظامیان داخل خانه ها شوند. من نیز با گروپ بیست سی نفری داخل یکی از منازل شدم و در صحن حویلی قرار گرفتم. باشنده گان منزل با آب سرد از پناه گزینان استقبال می کردند و به حکومتیان و نظامیان نفرین و لعنت نثار می کردند. شاید نیم ساعتی در منزل متوقف شدیم. در بیرون همه صدا ها خاموش شده بود از فیر و صدای مرمی نیز خبری نبود. پناه گزینان منزل در گروپ های سه نفری، چهار نفری از منزل خارج شدند و هرکس راه خود را پیش گرفت. من وقتیکه در سرک کوته سنگی نزدیک دیپوی ادویه کارته چهار داخل سرک عمومی شدم از موتر سرویس خبری نبود. تاکسی نیز آن وقت ها در شهر کابل خیلی کم بود. ناگزیر پیاده با ترس و لرز و وارخطایی جانب شهر حرکت نمودم. در باغبان کوچه عده یی از همشهریان من اتاق کرایی داشتند، خود را به اتاق آنان رساندم.

دوستان همه از مظاهره آنروز صحبت داشتند. من چون از صبح تا آن موقع در مظاهره شرکت داشتم با تفصیل کامل جریان مظاهره را شرح دادم و بعد از صرف نان شب جانب اکادمی تربیه معلمین رهسپار شدم و در آنجا دوستان و همصنفی هایم که بی صبرانه انتظار می کشیدند از من به گرمی استقبال کردند و من نیز جریان مظاهره را برای آنان با آب و تاب تشریح نمودم و از اینکه دوست من عنایت الله اندخویی هنوز نرسیده بود همه ما به تشویش بودیم. فردا عنایت الله نیز صحت و سلامت به مکتب رسید و هردوی ما در روز سوم از جانب نورگل پکتیاوال معاون تدریسی اکادمی تربیه معلمین لت جانانه را متقبل شدیم.

یکی دو روز بعد فضای کابل وحشتزا و خفقان آور بود. در مورد تلفات مظاهره از ده ها نفر صحبت می شد و مجروحین را به صد ها نفر می رسانیدند؛ اما در روز های بعد گفته می شد که سه نفر شهید شده اند که یکی از آنها پیشه خیاطی داشته است.

در پوهنتون کابل گفته می شد که محصلین با اعتصاب و اعتراض خواهان محاکمه عاملین قتل در سوم عقرب شده اند و انگشت ها جنرال سردار ولی داماد شاه را نشانه گرفته بودند و همه او را مسؤول قتل شرکت کنندگان سوم عقرب می دانستند.

استعفای حکومت داکتر محمد توسف بعد از سه روز مظاهره و توظیف محمد هاشم میوندوال و اخذ رأی اعتماد از شورا و رفتن او به پوهنتون غرض دلجویی از محصلین و اشتراک وی در مراسم عزای شهدای سوم عقرب در پوهنتون کابل مسایلی است که هم مطبوعات سرکاری و هم اپوزیسیون دولت متفق القول در اسناد توضیح و تشریح نموده اند.

اینک جریان مظاهره سوم عقرب تا آن جا که در خاطرم است بدون کم و کاست توضیح شد.

در سال های بعدی دهه دموکراسی این روز از جانب جریان های مختلف سیاسی گاهی بصورت ائتلافی و زمانی هم بصورت جداگانه تجلیل می شد. در سوم عقرب هر سال پوهنتون کابل و پارک زرنگار شاهد تجمع هزاران جوان علاقه مند به ترقی و پیشرفت و تغیير بودند و رهبران و کادر های احزاب و سازمان ها که عمدتا به نیروهای چپ، چپ افراطی و راست افراطی تقسیم شده بودند سخنرانی داشتند و بعضاً زد و خورد ها و فحش ها و دشنام ها میان طرفداران نیروهای مختلف رد و بدل می شد و دامنه تظاهرات در ولایات و شهر ها نیز کشانیده شده بود.

در دوره جمهوریت مرحوم داوود از مظاهره و اعتصاب و تجمع مدنی خبری نبود و روز سوم عقرب نیز به فراموشی سپرده شده بود. در حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز گرچه این روز بنام روز جوانان نامگذاری شده بود؛ اما از تجلیل با عظمت آن خبری نبود.

بالاخره حادثه سوم عقرب ۱۳۴۴همچون ده ها و صد ها حادثه مشابه به تاریخ سپرده شد و جوانان امروز از صفحه کتاب ها و خاطرات کسانیکه دراین روز اشتراک داشتند، در جریان حادثه این روز قرار می گیرند.

نسل جوان و نو جوانی که در مظاهرات سوم عقرب سال چهل و چهار اشتراک داشتند، اینک به میان سالی و کهنسالی رسیده اند. بایست اشتراک کننده گان تا حدی که ممکن است خاطرات و چشم دید خود را در اختیار نسل جوان امروز بگذارند تا درس های لازم و ضروری ازاین حادثه فرا چنگ آید و نسل جوان ما با فراگیری درس های لازم از اولین حرکت خود جوش جوانان نیم قرن قبل، از حرکت ها و جنبش های مدنی و مسالمت آمیز برای برآوردن ارمان آن جوانان که همانا محو عقب مانده گی وحشتناک کشور و گام گذاری به ترقی و پیشرفت محتوی آن را تشکیل می داد، استفاده برند و آرمان های دموکراتیک و ترقی خواهانه آنان را به سرانجام برسانند