«آي اس آي» عامل خون وآتش

 

تحقيق وپژوهش استاد صباح

«آي اس آي» عامل خون وآتش 

پژوهش مستند درعملکرد سازمان جهنمي وجاسوسي آي اس آي 

درپيوند بامرگ شريرترين قاتل مردم ما(جنرال حميد گل )وسه ونيم دهه ويراني وبربادي افغانستان 

سازمان اطلاعات نظامی پاکستان با نام رسمی « آی‌اس‌آی» به انگلیسی ISI توسط اردوي پاکستان اداره می‌شود. آی‌اس‌آی عملیات‌های مخفی واطلاعاتی عمده‌ای دربیرون ازپاکستان درکارنامه دارد. از جمله تربيه ، پرورش وهدايت ورهبري مجاهدین افغانستان در دهه ۱۹۸۰، تشکيل ، مسلح‌سازی وپشتباني نظامي وسياسي ‌ به طالبان ، واتهام حمایت نزدیک ازجدایی‌خواهان منطقه مورد مناقشه کشمیروسياست تروروهراس افگني درکشميروهند.
پاکستان از بدو استقلال تاکنون به رغم خواسته بنیانگذاران آن که آرزو داشتند پاکستان کشوری باشد برای همه مسلمانان منطقه جنوب آسیا تا دراین حدود و ثغور سیاسی بتوانند به دورازهمه چالش‌ها و درفضای آزاد مذهبی زندگی کنند، همزاد و همراه بحران بوده و ثبات و آرامش برای مردمان آن سرزمین کماکان یک آرزوست.
وجود دشمنی همیشگی به نام هند درجوار مرز طولانی با این کشور وهمچنین تشتت و درگیری‌های داخلی که از بدو تأسیس این کشورهمواره گریبانگیر پاکستان بوده است، برانگیزه این کشور برای داشتن سازمانی اطلاعاتی و ضد جاسوسی قوی بیش از پیش افزوده است. آي اس آي اکنون به عنوان یکی از پنج سازمان برترامنیتی جهان شناخته می‌شود که شبکه آن درسطح جهان گسترده شده است.
آي اس آي درسال نوزده چهل هشت میلادی درحالی که هنوز یک سال ازنخستین رویارویی هند با پاکستان نگذشته بود، سازمانی تحت نام آي اس آي با تلاش و مغز متفکر یک جنرال انگلیسی که وظيفه لوي درستيزي اردوي پاکستان را بر عهده داشت، شکل گرفت. این سازمان به عنوان یک ارگان امنیتی برای هرسه نیروی دفاعی پاکستان تشکیل شد و وظیفه آن دفاع از مرزهای جغرافیایی و ایدئولوژیکی پاکستان بود. زمامداری جنرال ایوب خان (1969-1958) را باید دوره انسجام و تبیین حیطه وظایف سازمان اطلاعات پاکستان نامید.

دراین دوره نقش این سازمان در تأمین منافع ملی، مانیتورینگ احزاب سیاسی و اپوزیسیون و تحکیم نقش نظامیان درقدرت برجسته و مشخص گردید. دوره حضورجنرال حمید گل دررأس1989-1987 آي اس آي را باید اوج دوران قدرت این سازمان دانست. دردوران حضورشوروي درافغانستان، آي اس آي با همکاری سازمان‌های اطلاعاتی آمریکایی و اروپایی وطراني وبربادي افغانستان رابه مرحله اجراگذاشت. آمریکا طی آن دوران پاکستان را خط مقدم جنگ با شوروی اعلام کرده بود و از همین روحمایت‌های فراوان لوژستیکي و مالی از اسلام‌آباد انجام داد. اقدامات این سازمان درافغانستان که از لحاظ مادی و اقتصادی از طرف غرب حمایت می‌شد علاوه بر به دست آوردن اعتبار جهانی باعث گسترش هرچه بیشتر این سازمان شد. پاکستان نیز با کمک‌های غرب ده‌ ها هزارجنگجوی بي وطن را در کمپ‌های درون افغانستان و پاکستان آموزش داد و راهی جبهه‌ های نبرد کرد. اوج همکاری‌های سازمان سیا با آي اس آي نیز درهمین دوره اتفاق افتاد و عده‌ ای از افسران نظامی و اطلاعاتی پاکستان به منظور فراگیری روش‌های نوین اطلاعاتی وکسب تجربه ازسازمان اطلاعات آمریکا عازم واشنگتن شدند و حتی افرادی ازسيا نیزبه صفوف و کادر رهبری مبارزه علیه نظامیان شوروی در افغانستان پیوستند.

با پایان جنگ سرد وخروج شوروی ازافغانستان، پاکستان مجرای کمک رسانی به مجاهدين گردید و با تغییرات داخلی، به تأسیس هزاران مدرسه دینی با گرایش سلفی دیوبندی اقدام کرد که با حمایت کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان هم راه بود. نقش پاکستان درایجاد پرورش وحمایت از گروه افراطی طالبان، کاملاً آشکار است ومنافع ملی پاکستان نیزدرافغانستان، از ره گذرمجاهدين قبلي وطالبان کنوني تأمین می شود.

ازجنرال حميد گل تاکرنيل امام

جنرال حمید گل درسال نوزده سي شش میلادی به دنیا آمد ودر اردوی پاکستان خدمت می کرد. حمید گل دو باردر جنگ میان پاکستان و هندوستان جنگیده است. او یکی از حامیان سلاح اتومی درپاکستان برای مبارزه با قدرت اتومی هند بشمار می رفت. حمید گل به عنوان رئیس (آی.اس.آی.) ، با همکاری سازمان استخبارات خارجی ایالات متحده امریکا (سی.آی.ای.) جهادگرایان افغان را با پول و اسلحه درمبارزه علیه نیروهای شوروی درافغانستان حمایت کرده است. حمید گل بعدها بطور واضح مخالفت اش را با ایالات متحده آغاز کرده و شبه نظامیان اسلامگرا، از جمله رهبر القاعده اسامه بن لادن را حمایت می کرد.

سال ١٩٧٩ میلادی برای مجاهدین با یک خبرعاجل آغاز شد. به رهبران تمام تنظیم های جهادی مستقر در پشاور خبر داده شد تا با اعضای شورای اجرائیۀ شان به کمپ جلوزو در پشاور حضور بهم رسانند. این گردهمائی توسط جنرال حمید گل رئیس اداره استخبارات نظامی اردوی پاکستان آی.اس.آی در روز اول جنوری که فقط شش هفته به خروج نیروهای روسی از افغانستان باقی مانده بود، فراخوانده شد. در این جلسه برعلاوه از رهبران هفت تنظیم، یکصد وچهل تن از اعضای شورای اجرائیۀ آن تنظیم ها، از هر تنظیم بیست نفر، شرکت کرده بودند.

حمید گل طی سخنانی با تندی بسیار، رهبران مجاهدین را به خاطر اختلافات شان، مورد انتقاد قرار داد و از اعضای اجرائیۀ تنظیم ها خواست که بیش از این در انتظار وحدت رهبران شان نمانند و در مدت سه روز طرحی برای آیندۀ افغانستان ارائه داده و دولتی تشکیل دهند. قرار براین شد تا یک شورای ٤٢٠ نفری که از هر تنظیم ٦٠ نفر در آن شرکت داشته باشند، تشکیل گردد. رهبران جهادی هرکدام دراین جلسه صحبت مختصری داشتند. سخنان حمید گل انعکاس از آن داشت که حوصلۀ پاکستان از اختلافات مجاهدین بسر آمده است. وی از عدم موجودیت یک طرح از طرف اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان برای آیندۀ افغانستان اظهار نگرانی شدید نمود.

ولت عبوری مجاهدین تحت نظر حمیدگل ساخته شد که عملا آی.اس.آی. قیضه‌اش را در دست داشت تا به وسیله آن هست و بود افغانستان را نابود نموده از کشور ما یک ویرانکده بسازد. هفت رهبر جهادی حیثیت مهره های بی‌اراده در آن را داشتند. برای اینکه بدانید این به اصطلاح دولت تا چه حد رسوا و دست نشانده بود، به بخشی از مصاحبه با صبغت اله مجددی، رئیس وقت دولت عبوری که در نشریه «مجاهد» (بخش اروپایی، شماره چهارم، میزان ۱۳۶۹ ـ سپتامبر ۱۹۹۰) انتشاریافته است توجه کنید:

ما در این مرحله برای تشدید عملیات خود که باید به پیمانه وسیع صورت بگیرد، به مشکلات روبرو هستیم.

برای اینکه اکثرچیزها بدست برادران پاکستانی ما است و تمام کمکها که می‌آید بدست آنها قرار میگیرد. من بحیث رئیس دولت اختیارات یک میل کلاشنیکوف را ندارم. اختیار پنچ روپیه کلدار را ندارم که بیک قوماندان کمک کنم. وزارت دفاع ما هیچ کاری کرده نمیتواند تا وقتیکه خود برادران پاکستانی ما فیصله نکنند. ما ازبرادران پاکستانی خواهش کردیم که حالا حکومت است، وزارت دفاع است باید این چیز ها به وزارت دفاع سپرده شود و مطابق پلان وزارت دفاع باید کار شود. مسئله دیگر اینکه کمکها روزبروز کم شده میرود، ممالک و کشورهائیکه کمک میکنند، میگویند ما تا حال فوق‌العاده کمک کردیم. برادران پاکستانی میگویند: نه، کمک نیست ما نمی‌فهمیم پیش ما حقیقت گم است. تا جائیکه معلومات داریم دیپوها کاملا از مهمات پر است، لاکن آنها بما داده نمیشود. نظر من اینست که چون روسها رژیم کابل را ماهانه تا ۴۰۰ میلیون دالر کمک میکنند در حالکیه به ما سالانه ۳۰۰ میلیون دالر کمک نمیشود که اگر وضع به همین طور ادامه یابد ما نمیتوانیم در ده سال یک شهر را بگیریم.

و اعتراف قاضی امین «وقاد» از گردانندگان خاین حزب خونخوار گلبدین که درهمین شماره «مجاهد» انتشار یافته است: … متاسفانه … وجود حکومت موقت و نام نهاد مایه یاس و ناامیدی مردم ما گردیده بخاطریکه حکومت عبوری موجوده بی‌حیثیت ترین حکومت در جهان معاصر است که از حمایت و پشتیبانی ملت مسلمان و مجاهد افغانستان بهره نداشته و حیثیت و اعتبار سیاسی و بین‌المللی را از دست داده فاقد هرنوع ابتکار عمل در میادین سیاسی و نظامی می‌باشد…. با توجه به اینکه این تنظیم ها و رهبران شان از ابتدا به چاکری و وابستگی به یک نیروی بیرونی عادت کرده اند، امروز هم هرکدام خود را به این و آن کشور فروخته و بدون حضور نظامی امریکا و مداخله پاکستان و ایران، ادامه حاکمیت شانرا ناممکن می‌دانند.

بعد ازمرگ ضیا الحق جنـرال های دیگر پاكستانی مانند حمیدگل، ضیاالدین، مشرف و كیانی به گونه یی راه جنـرال اختر در افغانستان ادامه دادند. این جنـرال ها توانستند تا زیرنام دفاع از جهاد افغانستان برنامۀ عمق استراتیژی جنـرال اختر را نه تنها تا آنسوی كوه های سلیمان، سفید كوه و سیاه كوه ؛ بلكه تا آنسوی هندوكش و بابا و فراترازآن تا آنسوی دریای آمو در بتۀ آزمایش قرار بدهند و نیات شوم شان را زیر نام جهاد افغان ها تا حدودی مخفی نگهدارند.

سال ١٩٧٩ میلادی برای مجاهدین با یک خبر عاجل آغاز شد. به رهبران تمام تنظیم های جهادی مستقر در پشاور خبر داده شد تا با اعضای شورای اجرائیۀ شان به کمپ جلوزو در پشاور حضور بهم رسانند. این گردهمائی توسط جنرال حمید گل رئیس اداره استخبارات نظامی اردوی پاکستان آی. اس. آی در روز اول جنوری که فقط شش هفته به خروج نیروهای شوروی از افغانستان باقی مانده بود، فراخوانده شد. در این جلسه برعلاوه از رهبران هفت تنظیم، یکصد و چهل تن از اعضای شورای اجرائیۀ آن تنظیم ها، از هر تنظیم بیست نفر، شرکت کرده بودند.

حمید گل طی سخنانی با تندی بسیار، رهبران مجاهدین را به خاطر اختلافات شان، مورد انتقاد قرار داد و از اعضای اجرائیۀ تنظیم ها خواست که بیش از این در انتظار وحدت رهبران شان نمانند و درمدت سه روز طرحی برای آیندۀ افغانستان ارائه داده و دولتی تشکیل دهند. قرار بر این شد تا یک شورای ٤٢٠ نفری که از هر تنظیم ٦٠ نفر در آن شرکت داشته باشند، تشکیل گردد. رهبران جهادی هر کدام در این جلسه صحبت مختصری داشتند. سخنان حمید گل انعکاس از آن داشت که حوصلۀ پاکستان از اختلافات مجاهدین بسر آمده است. وی از عدم موجودیت یک طرح از طرف اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان برای آیندۀ افغانستان اظهار نگرانی شدید نمود.»

دولت عبوری مجاهدین تحت نظر حمیدگل ساخته شد که عملا آی. اس. آی. قبضه ‌اش را در دست داشت تا به وسیله آن هست و بود افغانستان را نابود نموده از کشور ما یک ویرانکده بسازد. هفت رهبر جهادی حیثیت مهره های بی ‌اراده در آن را داشتند. برای اینکه بدانید این به اصطلاح دولت تا چه حد رسوا و دست نشانده بود، به بخشی از مصاحبه با صبغت الله مجددی، رئیس وقت دولت عبوری که در نشریه «مجاهد» (بخش اروپایی، شماره چهارم، میزان ۱۳۶۹ ـ سپتامبر ۱۹۹۰) انتشاریافت میگوید- ما در این مرحله برای تشدید عملیات خود که باید به پیمانه وسیع صورت بگیرد، به مشکلات روبرو هستیم. برای اینکه اکثر چیزها بدست برادران پاکستانی ما است و تمام کمکها که می‌ آید بدست آنها قرار میگیرد. من بحیث رئیس دولت اختیارات یک میل کلاشنیکوف را ندارم. اختیار پنچ روپیه کلدار را ندارم که بیک قوماندان کمک کنم. وزارت دفاع ما هیچ کاری کرده نمیتواند تا وقتیکه خود برادران پاکستانی ما فیصله نکنند. ما از برادران پاکستانی خواهش کردیم که حالا حکومت است، وزارت دفاع است باید این چیز ها به وزارت دفاع سپرده شود و مطابق پلان وزارت دفاع باید کار شود.

این جنرال کهنه کار پاکستانی یکی ازسابقه ترین و قوی ترین افراد در دستگاه استخبارات نطامی پاکستان بود.

حمیدگل درپاکستان و افغانستان چهره شناخته شده بود، مجاهدين نام نهاد او را به عنوان حامی مجاهدین می شناختند اما در این سال ها او تغییر چهره داد و به یکی از هواداران و حامیان سرسخت طالبان تبدیل شده بود.

سران جمعیت اسلامی و شورای نظارهمیشه برای گول‌زدن مردم اکت و اداهای ضدپاکستانی بدر می‌آورند. ولی برای همگان روشن است که اینان دست‌پرورده‌های دولت پاکستان هستند که پس ازحزب اسلامی، بیشترین کمک‌های دولت امریکا را از طریق آی.اس.آی به دست می‌آوردند. برعلاوه، همانند متباقی احزاب هفتگانه پشاوری، استخبارات نظامی پاکستان امکانات وافری را در اختیار شان گذاشته بود. در جریان جنگ ضدروسی، دولت پاکستان کمپ مهاجرین به نام «کمپ خراسان» در مسیر راه چارسده را برای جمعیت اسلامی ترتیب داده‌ بود. در ضمن، قلعه نظامی بده بیردر نزدیکی شهر پشاور را در اختیار این حزب گذاشته بود. بنابر این، پس از به قدرت‌رسیدن برهان‌الدین ربانی، او از جنرال حمید گل، رییس آی.اس.آی از ۱۹۸۷-۱۹۸۹، خواست تا به کابل آمده و سمت مشاور او را به عهده گیرد و همچون دوران جهاد به کمک‌هایش ادامه دهد، چیزی که از جانب حمید ‌گل رد گردید.

اخیرا جنرال حمید گل، این دشمن منفورمردم افغانستان که درگذشته در مصاحبه‌ای با چینل خبری پاکستانی «دنیا نیوز»، آدم‌کشانی چون گلبدین و حقانی را پاکستانی‌های وطن‌پرست خطاب نموده بود، این بار حمایتش را ازدبل عبدالله اعلام نموده‌است. در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه که درچندین روزنامه پاکستانی به‌شمول «دی ایکپسریس تریبون» نیز به نشر رسیده، او یکی از پسران عاق‌شده‌اش، عبدالله، را بهترین امید برای صلح افغانستان خوانده‌است.

به‌طورعموم، جنرال حميد گل رامنحیث پدرخوانده‌ی استراتیژی پاکستان دراستفاده از دست‌نشاندگانش برای اعمال نفوذ برکشورهای همسایه، می‌شناسند. ولی هنوزهم بعضی ازکارشناسان این جنرال بازنشسته ۷۷ ساله را فرد مهم در عقب تشکل نظامی این کشور می‌دانستند. جنرال حمید گل می‌نویسد: عبدالله برتری متمایز برای آینده صلح افغانستان دارد -اگرمقصد همین باشد پس خوب است- او یک جنگجو است…. و دیگرانی که درکنارش هستند، نیز جنگجویان اند. بعد علاوه می‌کند که در جریان جنگ‌های تنظیمی در کابل نقش میانجی غیررسمی را ایفا می‌کرد:‌

در آن زمان [۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵] در مهمانخانه احمدشاه مسعود زندگی می‌کردم و عبدالله وظیفه داشت که ازمن مراقبت کند، بنابرین او را تقریبا هر روز ملاقات می‌کردم.

عبدالله همیشه برای فریب اذهان عامه، ادا‌های ضدپاکستانی درمی‌آورد و حتا در آخرین حمله بر جمع‌شد کارزار انتخاباتی‌اش درهوتل آریانا کابل، پای پاکستان را دخیل دانست، تا توانسته باشد احساسات میهنی افغان‌ها را به شور آورد. اما حمید گل درمصاحبه‌ای دیگر با چینل خبری ایکسپرس نیوز، زمانی که نطاق از او در مورد عبدالله می‌پرسد، با پوزخند توهین‌آمیز جواب می‌دهد:

نکته اولی را باید واضح کنم، این است که نام او داکتر عبدالله عبدالله نیست و فقط عبدالله است.

و پس از آن از روابط تنگاتنگ شان پرده برمی‌دارد:‌ با من روابط بسیارخوب دارد. برای من پیام‌هایش نیز می‌رسد.

اگر تمام این مصاحبه (برنامه «روبرو»؛ ۱۰ اپریل ۲۰۱۴؛ چینل خبری ایکسپرس نیوز) را ببینید، خواهید دید که از شروع تا به اخیر این مصاحبه، حمید گل به دفاع ازسران تنظیمی می‌پردازد و حتا بیشتر ازطالبان ازآنان به نیکی یاد می‌کند، که خود نشانگرآن است که هنوزهم دولت پاکستان بخصوص آی.اس.آی از پسرانش دل نکنده و روی شان حساب می‌کند. آنچه هویداست، عبدالله و نظایرش با چهره‌گرفتن علیه دولت پاکستان چیزی را پنهان کرده نمی‌توانند و معمولا در برابرافشاگری‌های دولت پاکستان هم سکوت اختیار می‌کنند چون می‌دانند که آی.اس.آی اسناد کافی از مزدوری‌ها و سرخمی‌های اینان در اختیار دارد که اگر آن‌ها را بیرون کشد، آبروی نداشته‌ی اینان نزد افغان‌ها برای همیشه خواهد ریخت.

بعدازسقوط حکومت دکتورنجيب الله وآمدن تنظيم هاي جهادي، افغانستان ديگرخانه بيگانه بود وحزب همبستگي افغانستان مينويسد- درجریان مرورآرشیف اخبارسال‌های جنگ‌های وحشتبار تنظیمی کابل، خبری در روزنامه «فرنتیرپست» پاکستان توجهم را جلب کرد. این روزنامه به تاریخ ۲۳ می ۱۹۹۲ در خبری از حضور رییس سابق «آی.اس.آی» پاکستان جنرال حمیدگل و تلاشش برای جمعاوری اسناد «خاد» خبر می‌دهد. در گزارشی تحت عنوان «گل مدارک خاد درمورد پاکستان را جمعاوری می‌کند» آمده‌است که شورای نظار اسناد مورد نظر را به وی تسلیم داده‌است:

مغزمتفکر جنگ نیابتی افغان، جنرال حمید‌گل حالا مصروف کاوش برای دریافت نام‌ آن پاکستانی‌هایی است که توسط دولت سابق افغانستان حمایت مالی می‌شدند. گزارش می‌رسد که رییس سابق آی.اس.آی حال در کابل است و کوشش دارد تا نام آن پاکستانی‌هایی را به دست آورد که برای رژیم سابق کمونیستی کار می‌کردند.

بر اساس منبع، رییس سابق آی.اس.آی با داکتر عبدالرحمن از شورای نظار که فعلا مسوولیت امنیت کابل را به عهده دارد، تماس برقرار کرده‌است…. منبع افزود که داکتر عبدالرحمن لیست پاکستانی‌هایی را به او سپرده‌است که از سوی دولت افغانستان جهت جاسوسی و تروریزم برای شان پول پرداخت می‌شد.

قابل یادآوریست که احمد شاه مسعود وزیر دفاع دفترش را درمرکز کی.جی.بی‌گونه خاد سابق جابه‌جا کرده‌است.

خبردیگری که به تاریخ ۲۱ می ۱۹۹۲ در روزنامه یادشده انتشار یافته، می‌رساند که جنرال حمیدگل براساس دعوت خاص شورای رهبری دولت اسلامی و بخصوص شخص برهان‌الدین ربانی وارد کابل شده و در میدان‌هوایی از سوی جمعی از قومندان‌های جهادی مورد استقبال گرم قرار گرفته‌است. براساس این خبر، برهان‌الدین ربانی طیاره خاص ساخت شوروی را جهت انتقال حمیدگل از پشاور به کابل برای او فرستاده بود.

روزنامه‌های پاکستان در همان سال‌ها گزارش داده بودند که برهان‌الدین ربانی از جنرال حمیدگل تقاضا کرده بود که منحیث مشاور او در کابل بماند. در ادامه این خبر آمده است: جنرال حمیدگل نماز شام را در مسجد تاریخی پل‌خشتی ادا کرد. با بیرون‌شدن وی از مسجد جمع وسیع نعره‌های الله‌ اکبر سر دادند. تعداد زیادی از آنان می‌خواستند که دستان حمیدگل را ببوسند ولی رهبری جمعیت اسلامی شتاب‌زده بودند چون باید او را به قصر ریاست‌جمهوری انتقال می‌دادند. انجنیر ایوب، قوماندان امنیه گفت: بیایید برویم چون ربانی صاحب مشتاقانه منتظر جنرال صاحب است. قرار معلوم،‌ رهبری این دست‌بوسان و نعره‌زنان جنرال حمیدگل را صدیق چکری به عهده داشته‌است. استقبال اینچنین ازجنرال حمیدگل این ویرانگر افغانستان از لکه‌های ننگ به روی سران دولت ربانی است.

كرنيل امام کي بود؟؟؟

روزنامۀ دان چاپ پاکستان می نویسد که امیرسلطان تارر، مشهور به کرنیل امام به تاریخ سوم دلو در وزیرستان شمالی اعدام شد. او که به تاریخ شش مارچ دوهزارده در وزیرستان شمالی با میجر خالد خواجه یکی از فعالان دیگر آی اس آی دستگیر شد، برای هرکسی که شناختی از این کرنیل داشت، تعجب آوربود، زیرا او یکی از طرفداران مهم و پروپاقرص بنیاد گرایی دراین منطقه بود.

خالد خواجه بعد از اسارت به زودی توسط ربایندگانش تیرباران گردید، اما این ربایندگان از دولت پاکستان خواستند تا زندانیان شان را دربدل رهایی کرنیل امام آزاد سازد در غیر آن او را نیز تیر باران خواهند شد. درآن زمان کرنیل امام از دولت پاکستان خواست تا به خواست ربایندگانش پاسخ مثبت دهد، ورنه مسایل بسیاری از روابط پاکستان و امریکا را افشا خواهد کرد. حال که ده ماه از دستگیری و خواست ربایندگان می گذرد، کرنیل امام اعدام شد و قاتلان او گفته اند که جسدش را نیز به کسی تحویل نخواهند داد. اعدام این کرنیل کارکشته پاکستانی نشان می دهد که شبکه های استخباراتی بعد از ختم کار جاسوسان شان با چه بی اهمیتی به آنان برخورد کرده و این جاسوسان چقدر به انسان های غیرمهم و بی مصرفی مبدل می گردند.

امیرسلطان یا کرنیل امام از جاسوسان مهم آی اس آی بود که چون اختر عبدالرحمن، حمید گل،اسد درانی، یوسف و سران دیگر آی اس آی درسال های اخیر نقش مهمی در اوضاع افغانستان داشت. اودر زمان مجاهدین گاهی کویته و گاه پشاور بود، ریش درازی مانده، همیشه واسکت و پکول می پوشید و با اینکه پنجابی بود، به زبان های دری و پشتو صحبت می کرد. با اکثر قوماندانان و رهبران مجاهدین آشنایی کامل داشت و از این بابت یکی از منابع مهم اطلاعاتی و تحلیلی آی اس آی شناخته می شد و درمیان سران این شبکه از موقف مهمی برخوردار بود.

کرنیل امام رهبری جنگ جلال آباد را به عهده داشت و نسبت به تنظیم های دیگر در روابط نزدیکتری با حزب اسلامی قرار داشت و بی هیچ دپلماسی به قومندانان دیگر اعلان می کرد که فقط حزب اسلامی شایستگی رهبری افغانستان بعد از خروج روس ها و سقوط دولت نجیب را دارد. کرنیل امام در جنگ جلال آباد شخصاً حضور داشت و مشکل لوژستیکی این جنگ را خود حل می کرد و بر قومندانان حزب اسلامی در این جنگ اتکای مستقیم داشت. برخی ها یکی از علت های شکست جنگ جلال آباد را به این کرنیل نسبت می دهند، چون بسیاری از سرگروپ های مجاهدین که تا آن زمان مداخلات پاکستان را به این عریانی نمی فهمیدند و دستورات کرنیل امام را دیدند، در جریان جنگ از سنگر ها عقب نشسته و به پایگاه های شان در کنر و لغمان برگشتند.

کرنیل امام در جریان احیا و به قدرت رسیدن امارت طالبان در کنار نصیرالله بابر نقش کلیدی داشت، وی بعد از تصرف هرات به وسیلۀ طالبان و شکست اسماعیل خان، قونسل پاکستان در هرات تعیین شد و بسیاری از فعالیت های غرب کشور زیر نظر او صورت می گرفت. این کرنیل درنوزده هشتادوهشت ميلادي قیامی را که مخفیانه علیه طالبان در هرات شکل گرفته بود، کشف و افراد مهم قیام را دستگیر و به دستور او هشت تن آنان را بردرختان ناجو در شهرهرات چپه آویزان کرد. کرنیل امام در این اواخر با اینکه تقاعد کرده بود، اما همچنان به کار های استخباراتی اش در پاکستان ادامه می داد. او که خواهان حمایت دولت پاکستان از طالبان افغانی و سرکوب طالبان پاکستانی شده بود، گروه های بنیاد گرای پاکستانی را سخت در مقابلش تحریک کرد. وی همچنان از ملا عمر خواسته بود که از جنگ دست بردارد و با دولت افغانستان مصالحه کند. گفته می شود که سفر کرنیل امام به وزیرستان به خاطر تهیۀ فلمی ازعملیات طیاره های بی پیلوت بود که دستگیر و اینک بعد از ده ماه اسارت تیر باران شد.

کرنیل امام نام ماندگار در سی سال جنگ و درگیری های افغانستان و یکی از مسببان اصلی و مهم ویرانی کشور ما بود. حال که به حیات جنایتبار این کرنیل پایان داده شد، همان ضرب المثل مشهور عوام که «چاه کن خودش به چاهست» را در خاطرها زنده می نماید. این کرنیل که خود درپرورش اشکال مختلف بنیاد گرایی دراین چند سال نقش مهمی داشت، بالاخره به وسیلۀ همین گروه های بنیاد گرایی دستگیر و بعد ازده ماه تیرباران شد و تقاص خونهای که به دستور او در این سالها در افغانستان ریخته شده بود را پس داد.