بخش دوم «معمای» مداخله نظامی شوروی 2 The “mystery” of the Soviet military intervention

 

بخش دوم

نوشته: فیاض نجیمی بهرمان

-1-

در نوشتار قبلی کوشیده شد تا بر دلایل لشکر کشی شوروی به افغانستان و جوانب و علل مختلف آن مکث صورت گیرد، پیش ازینکه مبحث را ادامه دهیم لازم دانسته شد تا درچند نکته روشنی انداخته شود:

1ـ نویسنده به این باور بوده و است که تلاش های روسها برای گستردن حوزهء نفوذ شان در افغانستان، از متن تحولات درونی آنکشور بر می خاسته است؛

2ـ لشکر کشی قوای شوروی به افغانستان پیامد مبارزه برای قدرت، در درون حزب کمونیست شوروی و ارگانهای امنیتی آن بوده است؛

3ـ نقش شخصیت های افغانی درین رویداد ها دست دوم و تا سطح مجریان سیاست های بزرگ پایین می آید نه چیز بیشتر؛

4ـ به همینگونه، نقش رهبران دموکراتیک خلق در آوردن قوای شوروی به افغانستان در یک بحث خیلی خوشباورانه نیز از درجه سوم ویا دوم بهتر نمی شود ـ «آنها» قوا را نیاوردند، بلکه قوا «آنها» را آورد! (1)

5ـ و بالاخره سیاست های اتخاذ شده از 1978 تا 1990 در افغانستان، روی مسایل اصلی و مهم، نه طرح و ابتکار رهبران ح. د خ. ا (وطن) بلکه شوروی ها بوده که عمدتا از ماسکو دیکته می شده ویا بعضا هم در کابل از طریق سرمشاوران و مشاوران شوروی مطرح میگردید.

ما این بحث ها را به سادگی میتوانیم در درون متون و اسنادی که از آرشیف های حزب کمونیست اتحاد شوروی بیرون زده است، پیگیری نمائیم.

اما پیش از پرداختن به اسناد مهم پنداشته شد تا ارچند کوتاه در بارهء مناسبات افغانستان با روسیه و شوروی و تبعات آن در رشد و انکشاف حرکت های سیاسی درکشور ما یادآوری چند انجام دهیم.

اگر ما دولت های خاندان هایی را که در خاک افغانستان کنونی مرکز داشته اند، به نوعی دولت های افغانستان بنامیم؟ در آن صورت نخستین تماس سیاسی روسیه به سطح سفیر مربوط به سال 1464 مسیحی یعنی زمان تیموری های هرات میگردد. (2) بعدتر این تماس ها از طریق گسیل مسیونر های ارتودکس روسی به دربار مغولان هند و از طریق خاکهای افغانستان کنونی ادامه یافت (3) و در زمان احمدشاه درانی پی گرفته شد. (4) چند دهه بعد، احفاد احمدشاه درانی به دوام تماس با روسها پرداختند؛ ولی علاقمندی روسها از زمان امیر شیرعلی خان به سوی افغانستان بیشتر گردید. معاملات پنهانی روسها با انگلیس از پائیز 1865 به بعد نشانهء اینگونه علاقمندی ها میتواند تلقی شود. در آن سال نخستین توافق نامهء روس با انگلیس در بارهء ایجاد منطقهء بیطرف میان متصرفات هردو امپراتوری، که خاکهای افغانستان را نیز شامل می شد، به امضا رسید. (5) *

در توافق نامهء انگلیس ـ روس (مورخ 31جنوری 1873) در مورد تقسیم حوزه های نفوذی در آسیای میانه، رودآمو به حیث مرزشمالی منطقهء حایل پذیرفته شد. پس از برخورد نظامی میان روسها و افغانها در منطقهء تاشقبری، توافق نامهء دیگری میان روسیه و بریتانیه کبیر در مورد تحدید مرزهای افغانستان به امضا رسید.*

تحکیم قدرت بلشویک ها سبب شد که آنها بیشتر از روسیه تزاری، به منطقه و افغانستان علاقمندی و آزمندی نشان دهند ـ نویسندهء این قلم در مبحث «برگشت خرس» توضیح نموده است که دولت روسیه بلشویکی چگونه خلاف ادعا، نه تنها در چاپ پای امپراتوری تزاری رفت بلکه پا را از آن فراتر گذاشته و مطابق اصل «انقلاب دوامدار و جهانی» ، مناطقی را که در قیمومیت دولت تزاری بود به خاک های خود ملحق ساخت ـ صرف فنلند از این سیاست مستثنا گردید؛ زیرا استاتو و داستان آن دیگر بود.

بعد از به رسمیت شناختن دولت تازه به استقلال رسیده افغانستان، روسها به سرعت کوشیدند تا اهرم های نفوذی شان را درین کشور ایجاد نمایند. اولین نشانهء اینگونه تلاش ها عبارت از اساسگذاری گروهی زیر نام «کمیته مرکزی انقلابیان جوانان افغان» در بخارا بود. (6) درینباره آ. خایفتس در یک مقاله یی که به مناست شصتمین سالگرد عقد اولین قرارداد روسیه ـ افغانستان از سال 1921 مسیحی نگاشته بود، گزارش میدهد. سپس ام. والودارسکی در زمینه عطف توجه می نماید ولی مسایل جدیدی را دستیاب خواننده نمی سازد. (7)

به هرحال اسناد مربوط به مرکز حفظ و آموزش اسناد تاریخ معاصر روسیه، بعضا گزارشاتی در مورد آسیای میانه و افغانستان دارد، که بخش جنبش های مخالف افغانی در عصر امان الله خان از جالبیت خاص برخوردار است. به روایت اسناد، سیاست روسیه در آن زمان، به شدت زیر تاثیر طرح های چوکات شدهء پیروزی قریب الوقوع انقلاب جهانی هم در غرب و هم در شرق قرار داشت. سیاست مذکور با وجود تبلیغات گسترده، فاقد گرایش صلحخواهانه و بیشتر دارای اهداف سیطره طلبانه بود. برای تحقق خط تعیین شده، می بائیست تمام امکانات هم سیاست خارجی و هم نهاد های اجرائی از جمله شاخه های کمینترن مورد استفاده قرار می گرفت.

در پایان سال 1919 مسیحی شورای تبلیغات بین المللی که بخش شرقی کمینترن هم نامیده می شد، ایجاد گردید. در سال 1920 زیر رهبری شورا، حزب «عدالت» پارس، حزب کمونیست بخارا و احزاب ترکی، خیوه ای و افغانی سامان داده شدند.(8)

در سال 1920 در بخارا «کمیته مرکزی انقلابیان جوانان افغان» تحت رهبری «حاجی محمد یعقوب» ایجاد گردید که اعضای آنرا عمدتا افغانهای ساکن بخارا، ترکستان و روسیه تشکیل میدادند. آنها از به ثمر رسیدن انقلاب از راه ساقط نمودن رژیم امانی و اعلان جمهوریت در افغانستان حمایت می نمودند. حتا آنها برای نیل به اهداف شان از حکومت شوروی تقاضای یاری در راستای ایجاد «غند های سرخ» را نمودند. آنها همچنان در برنامه های تاکتیکی خود ترور شخصیت ها و رجال سیاسی را نیز مفروض میدانستندـ از این منظر بحث ترور در حوزهء سیاسی در کشور ما ـ تا قتل نادر خان ـ افق جدیدی را باز می نماید. دولت افغانستان با اطلاع از آن حرکت ها، خواستار دستگیری و اخراج اعضای سازمان یاد شده گردید ولی بخارا همهء آنها را در خاک خود امان داد. (9) فعالیت های سازمان مذکور نخست در مناطق سرحدی (قرکاه، کشک، تخته بازار وغیره) آغاز گردید و بعد به شهر های شمالی تا مزار شریف و بعد هرات نیز ادامه یافت.

بعد از سال 1921 سازمان، به علت آمدن شاخهء ترکی کمینترن در تاشکند و جابجا شدن چهره های معروف به مثل سکولنیکوف ، روی ، سفروف و دیگران، ازهم پاشید و یا هم ملغا قرار داده شد؟

مطابق اسناد بایگانی، ماسکو میکوشید تا به هر حال یک سازمان سیاسی که مجری خواستهایش در افغانستان باشد را تاسیس نماید. به همین مقصد، یک سازمان سیاسی دیگر افغانی به نام «کمیته مرکزی انقلابی افغانی» در سال 1920 در تحت ریاست «محمد غفار» در شهر ترمز ایجاد گردید که دارای 55 عضو بود ـ لست اعضای آن در نزد نویسنده موجود است و در آینده ضمیمه خواهد شد. (10) اعضای سازمان بیشتر از شمال افغانستان بودند ولی بعضی ها از کابل نیز در آن حضور داشتند. آنها از رهبری شوروی تقاضای کمک و حقوق ماهانه را نموده بودند.

یگانه سازمانی که در درون افغانستان ایجاد گردید، عبارت بود از «سازمان رادیکال های چپ افغانی» در هرات که حمایت و یاری نمایندگان روسی کمیساریای خلق در امور خارجی در آسیای میانه را با خود داشت. دورهء فعالیت سازمان سالهای 1920 و 1921 بود. روسها آنزمان میکوشیدند تا میان سازمانهای افغانی وحدت برقرار نمایند. سازمان هرات بیشترین توجه اش را به کار های آموزشی و روشنگرانه، پخش درسنامه ها و کار در میان نظامیان معطوف نموده بود ـ سازمانهای دیگر نیز مطابق درخواست ماسکو به کار و نفوذ در میان نظامیان دلچسپی داشتند. (11)

زمانی نورمحمد تره کی گفته بود که: «کار در اردو و با نظامیان یکی از اندیشه های مرکزی وی بوده است و در کشور عقب ماندهء افغانستان اردو حیثیت «پرولتاریای انقلابی» را داشته و پیشآهنگی «طبقه» را به عهده گرفته است.» طرحی که مطابق به اسناد از 1919 بدینسو مورد توجه بلشویک ها بوده است.

جدا از سازمان های سیاسی، ماسکو از در به خدمت گرفتن و یا مامور ساختن شخصیت های دولتی نیز بی علاقه نبود. این گزینه هم شامل حال دولتمردان دورهء امانی میگردید و هم دورهء حبیب الله کلکانی. مثلا شیرجان وبرادرانش مورد توجه روسها قرار داشتند ـ میر محمد صدیق فرهنگ به استناد آقابیکوف تمایل روسها را در دوران حبیب الله بر پایه یی نظریهء انقلابیت و ارتجاعیت تقسیم بندی میکند، که درست هم است. (12) * به ویژه روسها از عدم موفقیت همکاری های جمهوری هرات تحت رهبری عبدالرحیم والی آن ولا با طرح های آن جهت استقرار رژیم جمهوری در سراسر افغانستان در همکاری با عناصر «مترقی» دولت کلکانی متأسف اند. (13)

در دههء 30 آنچی مهم است همکاری دولت نادرشاه و بعد ظاهرشاه با شوروی در امر قلع و قمع جنبش بسماچی ها بود. بسماچی ها که در دوران امان الله خان از حمایت کابل برخوردار بودند و شاه امان الله از آنها به حیث وسیله یی برای تحقق هدف های توسعه طلبانه اش یعنی احیای امپراتوری بزرگ افغانستان زیر لوای اسلام استفاده میکرد، در دههء 30 از چشم دولت افغانستان افتاد و حتا در عملیات مختلف نظامی با تقبل تلفات رو به نابودی گذاشت. البته این حرکت مورد توجه و استقبال شوروی قرار گرفت.

آنچی مربوط به دههء 40 میگردد، بیشتر مسایل را باید در متن رویداد های پیش و در جریان جنگ جهانی دید، که افغانستان به همکاری با آلمان نازی هم در رابطه به آسیای میانه و هم هندوستان بی علاقه نبود. اما فشار و تهدید بریتانوی ها و شوروی ها سبب اتخاذ موقف بیطرفی افغانستان در جنگ شد ـ ما درین تبصره از پرداختن به ژرفای این مسایل می پرهیزیم، صرف میکوشیم تا رده هاییرا که عامل نفوذ شوروی در افغانستان بوده اند پیگیری نمائیم.

اما بحث بر انگیزترین مراحل مربوط به دهه های 50 و 60 و بعدتر آن میگردد. درآن دوران روسها نه تنها به لایه های مختلف اجتماعی در حوزهء ملکی توجه نمودند، بلکه برحسب نظریه های از پیش تعیین شدهء کمینترنی به نفوذ و جذب نظامیان نیز پرداختند. در سند کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی مورخ 21 جون 1974 عنوانی رهبران خلق و پرچم آنچی که به امضای «اولیانوفسکی» در بارهء فعال بودن سازمانهای سیاسی افغانی در اردو و نگرانی های رییس جمهور محمد داوود نگاشته شده، او میکوشد چنین تلقی نماید که گویا این عمل «رفقای افغانی» برای شوروی ها غیر مترقبه بوده و آنها ترجیح میدادند تا سازمانهای وفادار شان پا از گلیم فراتر نه نهند. اما واقعیت اینست که سازمانهای نظامی وابسته به شوروی سالهای پیش از آن نامه و با آگاهی و توافق شوروی ها، در درون دستگاه های نظامی افغانستان فعالانه به جلب و جذب نظامیان می پرداختند، که حتا عده یی از آن نظامیان نیز در نوشته های و اظهارات شان یا مستقیم و یا تلویحی از آن یاد کرده اند. در مورد حزب دموکراتیک خلق گفته می شود که آن حزب از آغاز دارای یک شاخهء نظامی بوده که پیش از ایجاد آن تحت رهبری میراکبر خیبر فعالیت میکرد؛ بعدا سازمان نظامی مذکور، با غیر نظامیان وحدت نموده و به تشکیل حزب دموکراتیک خلق مبادرت ورزیدند. همچنان از ساختار های دیگری به نام های «سازمان نظامی افغانستان» (سنا) و یا «افسران هوایی» یاد می شود، که همکار با استخبارات شوروی ها قلمداد میشوند. بنابرین حوزهء نظامی برای روسها حوزهء دلچسپ و مورد علاقه بوده است، که تا اخیر باقی ماند.

با این توضیح قصد برین شد تا معمای تجاوز روسیه به افغانستان فرا تر از یک مرحلهء معین تاریخی رفته و در درون تاریخ مناسبات دو کشورپیگیری گردد. حسن کار درین است که ما باید تاریخ مانرا در بسا موارد از نو بازنگری کنیم و گوشه های تاریک آنرا برخود روشن سازیم.

البته تا پیش از سقوط امپراتوری شوروی پرداختن به عمق، در موضوع مناسبات دو جانبه افغانستان و شوروی به دلایل نبود اسناد کار دشوار بود. اکنون که پاره یی از اسناد و گاهی هم خاطرات چهره های دارای مسوولیت های از نظر سیاسی و اداری مهم در دست است، به سادگی میتوان هم مسیر طرح های روسها را مشاهده کرد و هم اهداف و نیات آنها را شناخت.

آنچی در بعد، زیر همین عنوان می آید انتشار سلسله اسنادی است که از بایگانی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی بیرون برآمده اند. مواردی هم موجود اند که هنوز هم ما را تا دستیابی به حلقه های مفقود راه نمی برند. اما با آنهم میشود استنتاجات جدیدی از مبحث تاریخ معاصر ما کرد.

درینجا مهم پنداشته شد تا به چند موضوع توضیح داده شود: یکی، برخورد روسها در برابر احزاب دیگر «برادر» چیزی بیشتر از یک فرا دست و فرو دست نبوده است؛ دوم، احزاب وابسته به ماسکو حیثیت دفتر های نمایندگی و ادارات بومی حزب کمونیست شوروی در کشور های شان را داشته اند؛ سوم، بر اساس متون مکاتیب و فراخوان های حزب کمونیست شوروی می شود نتیجه گیری کرد که برخورد رهبران و کارگزاران حزب کمونیست شوروی با دیگر احزاب برخورد استعمارگرانه یعنی تحمیل خواست حاکم بر محکوم ومتروپول بر اطراف بوده است؛ و بالاخره چهارم، آنچیزی را که به نام اصل «انترناسیونالیسم پرولتری و یا همبستگی انقلابی» تبلیغ مینمودند چیزی جز شعار نبود. حقیقت آن بود که روسها در عقب لفاظی های انقلابی، دکتورین اصلی «منافع ملی» و یا «ابرقدرتی ـ سیطرجویانه» یی شان را نهان ساخته بود، که مطابق به آن منافع خود را کانالیزه می نمودند. در مجموع اسناد ، یک سند نمونه نیز درج شده که سوا از مداخله گری چیز بیشتر یعنی الویت های «منفعتی بر همبستگی انقلابی» آنکشور را تبین می کند و آن رهنمودی بوده به نجیب الله در بارهء حزب کمونیست عراق و حمایت افغانستان از رژیم صدام حسین.

اسنادی که مربوط به دورهء آغاز جمهوری محمد داوود میگردد، مثال هایی اند بر ادعای بالا. حتا در مجموع اسنادی که تا اکنون بیرون برآمده به وضاحت دیده می شود که روسها به سادگی حاضر بوده اند تا به هم پیمانان خود پشت نمایند.

در پایان این جستار، لازم افتاد تا در مورد اسناد نیز تصریحاتی داده شود:

1ـ انتخاب اسناد

در مورد انتخاب اسناد باید گفت که سعی شد تا حد امکان ازآنهایی استفاده صورت گیرد، که با مسیر این مبحث هماهنگی داشته و مکمل استدلال ها و حلقهء اتصال برای توضیح تجاوز نظامی شوروی به افغانستان بوده و همچنان تا به حال به فارسی دری برگردان نشده است.

در گزینش اسناد نیز چند موردی وجود داشته که نباید از آن گذشت:

الف ـ انتخاب اسناد بر اساس پیوند آن با موضوع مورد مطالعه؛

ب ـ جلوگیری از تکرار مکرر اسنادی که قبلا به دسترس خواننده قرار گرفته است؛

پ ـ گزینش اسنادی ارچند دارای اهمیت درجه دو به صورت عمومی ولی مهم و مکمل برای این مبحث؛

ت ـ و بالاخره نشان دادن دو رویی، تزویر و جعل سیاست سازان شوروی در ارائهء هر سند به ویژه در اعلامیه ها وپیام هاییکه به تاریخ 27 دسامبر 1979 از جانب رهبری شوروی ارسال شده است.

2ـ زمان

اساسا زمان اصلی بحث قسمیکه نشان داده شد، به سال 1979 برمیگردد؛ اما بر مبنای اسناد افشا شده از بایگانی «بیروی سیاسی حزب کمونیست شوروی» این زمان را باید هم کمی به عقب، تا سال 1973 که اسناد آن در دست ماست، برد و دید که ژرفا و پهنای مداخله در کجا و تا چی حد بوده است و هم به جلو تا سال 1990 یعنی پیش از سقوط رژیم حزب دموکراتیک خلق (وطن).

به هر حال در نوشتار حاضر و در انتخاب اسناد، عنصر زمان الویت دارد، چی اولین سندی که هم برخورد رهبری شوروی به نظام جمهوریت وهم رژیم کهنه را مشخص می کند مربوط به سال 1974 می شود. و آخرین سندی که پایان یک باب از ماجراجویی های شوروی ها را بسته می کند، به سال 1990 متعلق می شود. این دورهء بیش از 15 سال، یک فصل پر از حادثه بوده، که افغانستان را در مرکز رقابت های بین المللی قرار داده بود. بنابرین، آن دوران نه تنها از نقطه نظر روابط بین المللی افغانستان، بلکه تاریخ سیاسی آن نیز از اهمیت خاص برخوردار بوده است.

3 ـ اهمیت اسناد

جای بحث نیست که هر سند در نوع خود مهم است. اما درینجا کوشیده شده تا از میان توده یی از اسناد در بارهء افغانستان، بخش هایی که مجموع سیاست های شوروی را در راستای مداخله آنکشور یا به شکل قسمی و یا کلی در امور داخلی کشور ما رده بندی می کند، انتخاب گردند. این اسناد به باور من مهم اند به ویژه که از آنها در موضوع مداخله استفاده نشده است.

در خاتمه باید گفت که این جستار همراه با برگردان اسناد، مصاحبه هایی از شاهدان عینی حوادث پیش از دسامبر 1979 را نیز با خود دارد، که به روشن شدن بسیاری از پرسش ها منجر خواهد گردید.

پینوشت ها

1ـ KGB in afghanistan همانجا

2ـ Всемирнаяистория,т.8, Москва,.М.ИСЭЛ,1961

3ـ Ю.В.Ганковский. Россия и Афганистан.Наука,Москва,1989.

4ـ همانجا

5ـ В.С.бойко, Советская Россия и афганские леворадикальные группы начала 1920-х годовАнналы, ИВ РАН, М.,1995, вып. II, с. 74-8

6ـ Хейфец А. Узы добрососедства и братства нерасторжимы/К 60-летию первого советско-афганского договора/ //Азия и Африка сегодня, 1981

7ـ Володарский М.И. Советы и их южные соседи Иран и Афганистан (1917 – 1933). Overseas Publications Intercharge Ltd, L., 1985.

8ـ Российский центр хранения и изучения документов новейшей истории ( далее – РЦХИДНИ), ф. 544, оп. 1, д. 9, л. 4; ф. 17, оп. 84, д. 80, л. 13

9ـ РЦХИДНИ, ф. 17, оп. 84, д. 242, л. 15

10ـ В.С.бойко, Советская Россия и афганские леворадикальные группы начала 1920-х годовАнналы, ИВ РАН, М.,1995, вып. II, с. 74-8

11ـ РЦХИДНИ, ф.. 495, оп. 154, д. 98, лл.

12ـ فرهنگَُ، میر محمد صدیق؛ افغانستان در پنج قرن اخیر؛ مطبعه آریانا؛ پشاور ـ پاکستان؛ 1367، صص 399ـ400.

13ـ СтатьяВ.С.Бойко. АфганскиеальтернативыХХвека: Кабулистан” Бачаи Сакао (январь – октябрь 1929 г. Основные контуры внутренней и внешней политики

* تصمیم بر آن شد تا اسناد محرم توافقات روسیه، بریتانیا نیز ضمیمهء این عنوان گردد.

برگردان سند شماره CT 109/31 مورخ 8/1/1974

دوسیه ویژه

اشد محرم

فیصله نامه

سکرتریت (دارالانشأ) کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی

در باره پیام (خطاب) به رهبران گروپ های «پرچم» و «خلق» حزب دموکراتیک خلق افغانستان

1ـ متن پیام (خطاب) به رهبران گروپ های «پرچم» و «خلق» تایید گردد و از طریق کانال های کا. گی. بی شورای وزیران اتحاد شوروی به کابل گسیل گردد. (ضمیمه است)

2ـ سفیر شوروی در افغانستان باید با متن پیام آشنا گردد.

امضا

نتیجه رای گیری

ـ بریژنف

ـ و دیگران

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

متن شماره Nr.25-C-2 مورخ 02.01.1974

ـ 2 ـ

کمیته مرکزی ح. ک. ا. ش

در باره پیام (خطاب) به رهبران گروپ های «پرچم»و «خلق» ح. د. خ. ا

مطابق فیصله نامه کمیته مرکزی ح. ک. ا. ش (فیصله نامه سال 1973) به شعبه روابط بین المللی کمیته مرکزی ح. ک. ا. ش در همکاری با شورای وزیران اتحاد شوروی وظیفه سپرده شد تا ضمن مراجعه به رهبران حزب د. خ. ا، از جناح «پرچم»، ببرک کارمل و از جناح «خلق» نورمحمد تره کی، از آنها خواسته شود تا توانایی و مساعی شانرا در جهت حمایت از حکومت و تحکیم پایه های اجتماعی رژیم جمهوری و مبارزه علیه نیرو های ارتجاعی متمرکز سازند.

طرح پیام به ببرک کارمل و نورمحمد ته کی گسیل شود.

با کا. گی. بی مربوط شورای وزیران اتحاد شوروی ( و شخص اف ـ کا ـ مارتین) در زمینه توافق صورت گیرد.

بجاست تا سفیر شوروی در افغانستان نیز با متن آشنا ساخته شود.

طرح فیصله نامه کمیته مرکزی ح. ک. ا. ش ضمیمه می باشد.

معاون رییس شعبه بین المللی

امضا

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـ 3ـ

کابل

با ببرک کارمل و نورمحمد تره کی ملاقات نموده و مطلب آتی را به طور جداگانه به آنها تسلیم نمایید.

« در ماسکو با نگرانی عمیق به اطلاعات رسیده از کابل در مورد ادامهء مبارزه میان رهبران «پرچم» و «خلق» علیه همدیگر می نگرند. متأسفانه اینگونه مبارزه خصلت متداوم و خزنده یافته و منجر به تضعیف هردو گروپ و جدایی صفوف نیرو های پیشرو و در نهایت جنبش دموکراتیک می شود.

وضع به وجود آمده صرف میتواند مایهء خرسندی دشمنان داخلی و خارجی جمهوری افغانستان شود، که سرگرم سازماندهی دسایس ضد حکومتی، سبوتاژ و دیگر اعمال خصمانه در برابر رژیم نوین و جهت ابقای رژیم گذشته اند. در وضع نهایت دشوار کنونی، بر تمامی نیرو های پیشرو مدافع منافع کشور و مردم است تا با کنار گذاشتن اختلافات سلیقه ای، مساعی مشترک شانرا در راستای پشتیبانی همه جانبه از رژیم جمهوری و تحکیم پایه های اجتماعی آن بخرچ داده تا باشد که ارتجاع داخلی و خارجی پاسخ بائیسته دریافت بدارد.

درین مرحلهء حساس، امکان دستیابی به پیروزی برای افغانستان، صرف از طریق تلاشهای مشترک نیرو های پیشرو و وطنپرست میسر است.»

با متن پیام حاضر سفیر شوروی در افغانستان را نیز آشنا سازید.

در رابطه به اجرای آن گزارش دهید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

CT-149

برگردان سند شماره 129/11 مورخ 26جولای1974

اشد محرم

دوسیه مخصوص

فیصله نامه

سکرتریت (دارالانشأ) کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی

در باره اطلاعات برای رهبران سازمانهای مترقی سیاسی افغانی «پرچم» و «خلق» در خصوص نتایج دیدار محمد داوود از اتحاد جماهیر شوروی سویسالیستی

1ـ متن تلگرام های اطلاعاتی برای رهبران سازمانهای مترقی سیاسی افغانی «پرچم» (ک، ببرک) و «خلق» (ن، تره کی» در مورد نتایج دیدار محمد داوود از اتحاد شوروی مورد تائید قرار گیرد و متون تلگرام ها از طریق مجرای کا. جی. بی در کابل در دسترس آنها قرار گیرد.(این متن دارای ضمایم است)

2ـ سفیر شوروی در کابل، با متن تلگرام آشنا ساخته شود.

امضا

نتیجهء رأی گیری

متن در جلسهء دارالانشأ کمیته مرکزی به تاریخ 26 جولای 1974 مورد تائید قرار داد.

Пр.129/ П.IIc

منشی کمیته مرکزی رفیق سوسلف ام. آ موافق

” ” ” دالگیخ وی. ای “

” ” ” کاپیتونف ای. وی “

” ” ” کاتوشف کا. اف “

” ” ” کریلنکو اف. دی “

” ” ” کولاکوف اف. دی “

” ” ” پوناماریف بی. ان “

” ” ” اوستینف دی. اف “

” ” ” پلشه آ. یه “

دوسیه مخصوص

اشد محرم

ضمیمه

شفر کا. گی. بی

کابل

به مسوول کا. گی. بی

ضمن ملاقات نوبتی با ک. ببرک و ن. تره کی، مطابق دستور نکات زیر را به اطلاع آنها برسانید:

« در ماسکو نتایج دیدار رسمی و دوستانه محمد داوود رییس دولت و صدراعظم جمهوری افغانستان را، که در اعلامیهء مشترک شوروی ـ افغانستان بازتاب یافته و در هردو کشور به نشر رسیده، عالی ارزیابی می کنند. ابراز امیدواری می شود که این دیدار نقش مهمی در تحکیم روابط دوستانه و همکاری های مثمر میان دولتین ما خواهد داشت.

مایه یی رضایتمندی کامل ما این واقعیت گردید که رهبر جمهوری افغانستان در اولین سفر خارجی، از ماسکو و از همسایه یی شمالی خود دیدار به عمل آورد.

اشتراک مستقیم لئونید بریژنف منشی عمومی کمیته مرکزی ح. ک. ا. ش ، نیکولای پدگورنی رییس شورای عالی اتحاد شوروی و الکسی کاسیگین رییس شورای وزیران در مذاکرات با محمد داوود و دیگر اعضای هیئت دولتی افغانی، که در فضای تفاهم و سطح عالی اعتماد صورت پذیرفت، بیانگر توجه زیاد رهبری شوروی به تعمیق و گسترش مناسبات دوستانه و حسن همجواری با جمهوری افغانستان و ارتقای آن در سطح جدید و عالی است.

در جریان مذاکرات مسایل مختلف از جمله مناسبات دوجانبه و اوضاع جهانی مورد بحث قرار گرفت.

رهبری شوروی، به پاسخ درخواست جانب افغانی، اعلام نمود که اتحاد شوروی کماکان آماده است تا همسایه یی جنوبی خویش را در امر تحقق پلانهای حکومت جمهوری ، که هدف آن رشد و انکشاف اقتصاد و بلندبردن سطح رفاه و فرهنگ مردم افغانستان است، یاری رساند.

در جریان بحث در بارهء موضوعات بین المللی معلوم گردید که هردو جانب در پاره یی از مسایل مهم یا دارای نقاط نظر مشترک و یا هم نزدیک باهم اند. این موضوع رضایتمندی خاطر رهبری شوروی و رییس دولت افغانستان را فراهم آورد.

با اطمینان میتوان گفت که نتایج دیدار رسمی و دوستانه محمد داوود از اتحاد شوروی، تاثیر مثبتی در انکشاف بیشتر و تعمیق دوستی محکم و همکاری های با ثمر میان کشور های ما و برای خیر و صلاح مردم شوروی و افغانستان و به سود صلح عمومی خواهد داشت.

گسترش و تعمیق مناسبات دوستانه شوروی ـ افغان، که بر مبنای اصول برابری، احترام به استقلالیت متقابل، استقلال و عدم مداخله در امور داخلی یک دیگر استوار است، بدون شک زمینهء تحکیم بعدی پایه های رژیم جمهوری را، که از جولای سال گذشته در افغانستان بر سر قدرت است، فراهم می آورد. این مسأله میتواند ممد خوبی به تلاشهای مردم و رهبری جمهوری افغانستان در راستای حل مسایل تأخیر ناپذیر اجتماعی ـ اقتصادی و راندن کشور در جادهء صلح، سازندگی، ترقی ملی و اجتماعی باشد.

بدیهیست، وظایف که در برابر جمهوری افغانستان قرار دارند، بسیار سنگین و خیلی دشوار اند. قسمیکه پدگورنی رییس شورای عالی اتحاد شوروی در ضیافت صبحانه به افتخار محمد داوود به تاریخ 5 جون 1974 در کاخ کرملین ترتیب داده بود، گفت: « وظایف مذکور، طوریکه تجربه نشان داده، زمانی میتواند موفقانه حل گردند، هرگاه مشی اتخاذ شده با قاطعیت پیش برده شود؛ توده های وسیع برای ساختمان زندگی نوین جلب گردند؛ و نیرو های که صادقانه علاقمند تحکیم ساختار جدید اند، به طور فعال و دوشادوش همدیگر عمل نمایند.»

در برابر نیرو های مترقی افغانستان، که از نظر عینی جانبداران مطمئن رژیم جمهوری اند، وظایف بس بزرگ و مهم قرار دارند. در شرایطی که ارتجاع داخلی و خارجی با مبارزهء متداوم شان میکوشند، به احیای دوبارهء نظم کهنه بپردازند؛ لازم است تا رهبری سازمانهای مترقی، اختلافات نظری شانرا کنار بگذارند زیرا تداوم مبارزه میان آنها سبب تضعیف شان شده و در نهایت امر آب به آسیاب نیرو های ارتجاعی خواهد ریخت.

همبستگی نیرو هاییکه اکنون بدور «پرچم» و «خلق» با هدف دفاع از منافع کارگران، دهقانان و تمام اقشار زحمتکش جامعهء افغانی و بر پایهء همکاری با رژیم جمهوری در تحت رهبری محمد داوود جمع شده اند، در حکم به نفع تحکیم استقلال ملی کشور خواهد بود.

لطفا متن تلگرام حاضر را به آگاهی سفیر شوروی برسانید.

در بارهء اجرای آن گزارش دهید.

دوسیه مخصوص

اشد محرم

کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی

1796

21 جون 1974

سکتور 2

کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی

در بارهء اطلاعات به رهبران سازمانهای سیاسی مترقی افغانی «پرچم» و «خلق» در بارهء نتایج دیدار محمد داوود از اتحاد شوروی

رهبران ازمانهای سیاسی مترقی افغانستان یعنی ببرک کارمل (از جانب «پرچم») و نورمحمد تره کی (از جانب «خلق»)، که تماس های غیر رسمی با کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی و از طریق نمایندهء استخبارات کمیته امنیت دولتی (کا. گی. بی) مربوط به شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی در کابل دارند؛ به زودی پس از برقراری رژیم جمهوری در جولای 1973 در کشور، با استفاده از عناصر مترقی در درون کمیته مرکزی، حکومت و اردوی جمهوری، علیه یکدیگر دست به مبارزهء غیراصولی جهت تحکیم مواضع و نفوذ گروه هایشان در درون حاکمیت زده و ادعای حق نمایندگی «حزب کمونیست» در کشور را می نمایند.

همچنان آنها به مثل گروه های طرفدار چین و یا ناسیونالیست ها کار فعال سیاسی را در درون اردو و دستگاه دولتی به راه انداخته اند، که مایه یی نگرانی محمد داوود رییس دولت و صدراعظم جمهوری افغانستان شده است.

نگرانی بخصوص محمد داوود از آنجا مایه میگیرد که ارگانهای امنیتی کشور، اطلاعاتی را در اختیار وی گذاشته اند مبنی بر اینکه گویا نیرو های چپ پلان دارند تا محمد داوود را در صورتیکه دست به تسریع دگرگونی های اجتماعی ـ اقتصادی نزند و افغانستان را در مسیر رشد غیر سرمایه داری و در بعد راه انکشاف سوسیالیستی هدایت نکند، از قدرت برکنار سازند.

بدین لحاظ، محمد داوود، در ماه های فبروری و مارچ 1974، اقداماتی را جهت سرکوبی نیرو های مترقی و ممنوعیت «پرچم» و «خلق» از فعالیت های سیاسی عملی ساخت.

در جنوری سال 1974 به ببرک کارمل و نورمحمد تره کی (مطابق سند CT 109/31 مورخ 8/1/1974) در بارهء ضرورت قطع مبارزه علیه همدیگر و وحدت دوباره هردو گروه در یک حزب واحد و تمرکز تلاشهای مشترک آنها به خاطر حمایت همه جانبه از رژیم جمهوری در کشور توصیه به عمل آمد.

اکنون عاقلانه پنداشته شد تا توصیه را با اطلاعات در بارهء نتایج سفر محمد داوود از اتحادشوروی ضمیمه ساخته و به آنها تکرار نمود. لطفا سفیر شوروی در کابل را نیز با اطلاعات آشنا سازید.

طرح فیصله نامه کمیته مرکری ح . ک . ا. ش ضمیمه است.

معاون بخش روابط بین المللی ح. ک. ا. ش

اولیانوفسکی

21 جون 1974

 

 

برای دسترسی و مطالعه بخش اول روی تصویر پایینی کلیک نماید.

 

 

 

 

منبع تارنمای وزین زنده گی