قامت سبزی از “سرخ رود” رفیق نجم الرحمان مواج راهی سفر بی برگشت شد. نویسنده:رفیق نور سنگر

رفیق نور سنگر


دقیقن بیاد ندارم از چه زمانی به اسم و سرود های زیبا و ماندگار رفیق “مواج” آشنا شدم، تنها بیاد میآورم که پیشینه این آشنایی ریشه در زمان نوجوانی هایم دارد. اما نقش او را در رهبری جنبش های دهقانی افغانستان و جایگاه معنوی او را قلب همرزمانش از نخستین روز های آشنایی با الفبای سیاست، در حافظه دارم و میدانم که او بدستور رهبری حزب دموکراتیک افغانستان کار پردامنه و ثمربخش را میان دهقانان کم زمین و بی زمین پیش برده و در ایجاد اتحادیه دهقانان و کوپراتیف های زراعتی پیشگام بود.
او برای روزنامه ها و جراید چون ” حقیقت انقلاب ثور، دهقان، سباوون…” مقاله و شعر می نوشت و موفقانه عرصه های فعالیت های سیاسی را با گار های فرهنگی اش وفق میداد.
درست دهه شصت خورشیدی بود که پای صحبت های شیرین او نشستم و از او چگونگی کار میان دهقانان و نیازمندی های آنان را با شرائط ناگوار زندگی ده نشینان آموختم.
بیخی بیادم است، نخستین بار، او با خسر بره اش “رفیق سردار”، که همکار برادرم زنده یاد عبدالمحمد سنگر، در ریاست شش خدمات اطلاعات دولتی بود، بخانه ما آمد و ساعت ها با “رفیق حسن سپاهی” شوهر خواهرم که در آن زمان رییس تشکیلات و بعدن معاون اتحادیه های صنفی افغانستان بود، روی نیازمندی های دهقانان و چگونگی عرضه خدمات اولیه به آنان، به بحث پرداخت. البته در آن زمان رفیق مواج مسئول تشکیلات مرکزی کوپراتیف های دهقانی بود.
صحبت های دوامدار و هدفمندانه آن دو بزرگوار برای من خیلی آموزنده و دلچسپ تمام می شد چون من نیز سر و کارم با جوانان دهکده های اطراف کابل بود.این دیدار ها بعد بار ها تکرار شد و هر بار نگفته ها و نشنیده های پرشماری را از او شنیدم ، آموختم و در کارهای روزمره ام استفاده کردم.
باز هم بیاد دارم که در آن روزگار انشعابی در میان مائویست های افغانستانی رخ داد و عده زیادی از آنان به رهبری شخصی به اسم “عبدالغفار”، با نوشتن تیزس های انتی مائویستی به حرب دموکراتیک خلق افغانستان مراجعه کردند و سکان رهبری کوپراتیف های زراعتی افغانستان را بدست گرفتند، اما موازی با جریده دهقان، هفته نامه “خاور” را ایجاد و برداشت های خود شانرا بدون هیچ دغدغه خاطر بنشر میرساندند تا جریده “دهقان” ( ارگان نشراتی کمیته مرکزی ح.د.خ.ا)، یگانه مبلغ جنبش دهقانی افغانستان نباشد.
رفیق مواج باز هم بنمایندگی از حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در کنار آنان باقی ماند و ثابت ساخت که حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سیاست همگرایی با دگر اندیشان چپ میانه و دموکراتیک، همیشه وفادار بوده و همزیستی مسالمت آمیز را بر رویارویی ویرانگرانه ترجیع میدهد.
در واپسین سال های بعد از مهاجرت اجباری، که روزگار قلم بدستم داد تا در سنگر روشنگری بیشتر مصروف شوم، باز هم او را کنارم یافتم و از مشوره های سودمندش مستفید شدم.
او در عرصه شعر و ادب پارسی و پشتو و بویژه همسویی جدایی ناپذیر این دو زبان رسمی و ملی میهن ما ؛ کار های بزرگ و ماندگاری را انجام داد و آگاهانه در مقابل ستیزه جویان برتری خواه و فاشیست های پارسی ستیز، ایستاد و بمثابه یک حزبی شرافتمند باقی ماند.


خاموشی ابدی او ضایعه جبران ناپذیر برای حزب ما و جامعه فرهنگی ماست!
یادش گرامی و نامش جاوید باد!