شمه ئی از دیدگاه های پژوهشگران ونویسندگان داخلی وخارجی در رابط به کارکردهای نجیب الله.قسمت سوم

 شمه ئی از دیدگاه های پژوهشگران ونویسندگان داخلی وخارجی

در رابط به کارکردهای نجیب الله.

قسمت سوم

 

نجیب الله”تربیت یافته با اندیشه های انترناسیونالیزم مارکسیستی-لنینستی با گرایش به اتحاد شوروی” بود. او در چتر حمایت همان اتحاد شوروی به رهبری حزب رسیده بود و نخستین پله را در نردبان رهبری حزب از ریاست سازمان استخبارات دولت حزبی (خاد) پس از حمله نظامی شوروی آغاز کرد. وابستگی و شیفتگی نجیب الله به شوروی در همان دوران اعلان سیاست مصالحه ملی به حدی بود که وقتی شش ماه پس از اعلان این سیاست با خبرنگاران خارجی صحبت میکرد حتا واژه مداخله را در مورد حمله نظامی شوروی نمی پذیرفت. او در برابر این پرسش خبرنگار روزنامه لاس انجلس تایمز ایالات متحده امریکا که: «بعد از مداخله اتحادشوروی درسال 1979 شمار بزرگ افغانها کشور را ترک نمودند آیا آنها قبل از اینکه قوای شوروی خارج شوند، عودت خواهند کرد، پاسخ داد: بیایید کلمه “مداخله” رااستعمال نکنیم، این کلمه باواقعییت مطابقت ندارد، حرف بر سر کمک برادرانه است. یعنی مردم به مردم بدون هیچگونه شرایط . بدون تعقیب هیچ شایبه یی کمک نمودند، مردم شوروی بخاطر ما به قربانی های زیادی حاضر شدند نباید چنین پدیده ها را زیر پاکرد، نمونه چنین پدیده ها در تاریخ وجود ندارد.» 
نجیب الله در دوران مصالحه ملی به ویژه پس از خروج کامل نیروهای شوروی از کمک های بی حساب نظامی و مالی شوروی بر خوردار بود. وی در دوران سیاست مصالحه ملی پیوسته در مشورت و مصاحبت مشاوران و ماموران کی. جی. بی قرار داشت. ژنرال محمود قارییف مشاور ارشد نظامی نجیب الله پس از تکمیل خروج نیروهای شوروی در سالهای 1989 و 1990 می نویسد: «اند کی پسانتر من از افراد نزدیک به رئیس جمهور دانستم که نجيب الله در باره يک رشته مسايل نظامي پس از گفتگو با من (محمود قارييف) با نمايندگان کي جي بي گفتگو و آنرا با ايشان به توافق ميرسانيد. روي همرفته نجيب الله به عنوان کسيکه پيوندهاي نزديکي با نمايندگان کي جي بي داشت به ميزان زيادي تابع نمايندگان کي جي بي بود. نجيب الله ميتوانست براي ديدار با رئيس ستاد کل نيروهاي زميني ارتش شوروي که از کابل بازديد مي کند وقت پيدا نکند در حالي که چندين شبانه روز پيهم با ماموران کي جي بي که از کابل بازديد ميکردند، به سر ميبرد.» 

نجیب الله وقتی در مورد مصالحه ملی در کنگره دوم حزب دموکراتیک خلق صحبت کرد، از عدم درک و عدم پذیرش برخی اعضای حزب از این سیاست شکایت سرداد: «برای عده یی از اعضای حزب که قدرت را بلا منازع در اختیار داشتند و مغرورانه در کرسی ها تکیه زده بودند، دشوار بود درک کنند که حاکمیت به مردم تعلق دارد و مردم در خارج حزب نیز زندگی و کار می کنند. آنان باید در همه امور دولتی بطور متساوی الحقوق با حزبی ها سهیم گردند و قدرت به آنان بر مبنای معیار های دموکراسی تقسیم گردد. برای آنانیکه سالها حق موجودیت سازمانها و احزاب سیاسی دیگر رانفی کرده بودند و فقط در چارچوب سیستم یک حزبی قادر به تفکر بودند، دشوار بود که با همین سازمانها و احزاب مشترکاً کار کنند و یا موجودیت آنانرا تحمل کنند.»

در حالی که نجیب الله در کنگره دوم حزب برخی اعضای حزب را به عدم تحمل حضور سازمانها و احزاب دیگر در قدرت متهم می کند و با این انتقاد خود را در مسند رهبری حزب و حاکمیت حزبی مجری سیاست جدیدِ انحصار شکنی و دموکراسی خواهی معرفی می نماید، اما محمدحسن شرق را در یک اقدام ناگهانی و شتابزده از کرسی صدارت بر کنار کرد. محمد حسن شرق در آستانه خروج کامل نیروهای شوروی و اوج سیاست مصالحه ملی در می 1988 به عنوان صدر اعظم تعیین شد و صرف 9 ماه در این کرسی باقی ماند. صرف نظر از هر انگیزه و عاملی که در توجیه برکناری او از سوی موافقان و مخالفان نجیب الله در داخل حزب دموکراتیک خلق ارائه شود، این اقدام نجیب الله نابردباری او را در تقسیم قدرت با چهره ای چون محمد حسن شرق که روابط نزدیک با روس ها و حزب دموکراتیک خلق داشت، به نمایش میگذارد.
بسیاری از عناصر و حلقه های مختلف در درون فراکسیونهای حزب به این باور بودند که نجیب الله مصالحه ملی را در جهت تحکیم پایه های اقتدار خود و تضعیف مخالفین چه مخالفین درون حزبی و چه مخالفین مسلح و در حال جنگ، استفاده میکرد. یکی از اعضای بیروی سیاسی حزب مربوط به جناح خلق می نویسد: «نجیب الله از مشی مصالحه ملی کاملاً بخاطر تحکیم قدرت فردی خویش در حزب و دولت استفاده کرد. اگر چه در کابینه حکومت چندین تن را تغیر، تبدیل و تعین نمود ولی موقعی ایکه از خط معیین او گام مستقلانه تر بالا میکرد فردا او را سبکدوش میکرد.»
اگر نام و اهداف حزب دموکراتیک خلق در چهار چوب مصالحه ملی به حزب وطن تغییر یافت، اما رهبری آن تغیر نکرد. رهبران و مسئولان حزب وطن همان رهبران و مسئولان حزب دموکراتیک خلق بودند. حزب با این نام جدید نیز حاضر نشد به انحصار قدرت نقطه پایان بگذارد. بسیاری از احزاب مخالفی که در حاکمیت این حزب بر مبنای سیاست مصالحه ملی شکل گرفتند و به فعالیت پرداختند ساخته و پرداخته دستگاه استخبارات حزب حاکم بودند. حتا اعضای رهبری حزب دموکراتیک خلق به این امر اذعان میدارند: «احزابی که تشکیل گردید، به استثنای حزب انقلابی زحمتکشان افغانستان (سازا) که تا حدود معین در چند ولایت شمال خصوصاً بدخشان و تخار امکانات داشتند ولی اکثریت دیگر آنها که نمایشی توسط ارگان امنیتی (خاد) تشکیل گردیده بودند اصلاً در دفاع از حاکمیت چندان تأثیری نداشتند.»

جارج آرنی خبرنگار بی. بی. سی سیاست مصالحه ملی را “فریبکاری ماهرانه” می خواند، انتونیو جیو ستوزی پژوهشگر انگلیسی به این باور است که نجیب الله در صدد ایجاد یک سیستم چند حزبی نبود: «توسعه یک سیستم چند حزبی به هیچ وجه جزء طرحهای نجیب الله نبود. ارزیابی یک محقق شوروی که به نظر وی اهداف نجیب الله ایجاد یک دیکتاتوری واقعی بدون وجود مخالفین بود ممکن است افراطی باشد، اما به نظر می رسد نجیب الله دست کم در نظر داشت مدلهای رژیمهای نیمه تک حزبی جهان سوم، مانند مصر را دنبال کند که در آن نیروهای مخالف به دولت مشروعیت می بخشیدند و در همین حال وجود میزان قابل توجهی از آزادی را برای قشر روشنفکر شهری نیز تضمین می کردند

سیاست مصالحه ملی نجیب الله در کابل با سیاست گلاسنوست و پروستریکای گورباچف در مسکو رابطه مستقیم و متقابل داشت. پیروزی مصالحه ملی در گرو پیروزی گلانسونست بود. گلاسنوست و پروستریکای گورباچف نسخه و راهکاری در جهت عبور حزب کمونیست شوروی از بحران و تقویت اتحاد شوروی و حاکمیت حزب کمونیست بود؛ مصالحه ملی نجیب الله در کابل به عنوان بازتاب گلاسنوست بر مبنای تقویت حاکمیت حزب دموکراتیک خلق و تضعیف دشمنان در حال جنگ با مجاهدین شمرده می شد. اما همانگونه که در مسکو دیدگاه یکسان و همآهنگ در داخل حزب کمونیست شوروی از برنامه و سیاست گلاسنوست و پروستریکا وجود نداشت، در کابل نیز شوروی ها سیاست یکپارچه در مورد مصالحه ملی نداشتند. اگر عناصر و یا فراکسیونهای درونی حزب دموکراتیک خلق به مصالحه مخالفت می ورزیدند و به کارشکنی می پرداختند این امر از نظر شوروی ها پنهان نبود. روسها در برابر مخالفان درون حزبی مصالحه سکوت میکردند و هیچ فشاری بر آنها وارد نمی آوردند. شوروی ها از کودتای تنی خبر بودند و برخی منابع از نقش آنها در این کودتا سخن گفته اند که این را می توان از جدی ترین گام شوروی در تضعیف و تخریب سیاست مصالحه ملی تلقی کرد؛ هرچند اسنادی در این مورد از منابع رسمی و استخباراتی شوروی انتشار نیافت.
شاید بتوان دوگانگی سیاست شوروی را در دو رنگی حاکمیت و مراجع قدرت در شوروی مطالعه کرد. از یکسو گورباچف و همفکرانش که در شوروی مجری سیاست گلاسنوست و پروستریکا بودند، سیاست مصالحه ملی را در کابل به عنوان تبعییت از این سیاست مورد حمایت قرار می دادند. و در طرف دیگر ارتش سرخ و کی. جی. بی قرار داشت که طرفدار نیرومندی و بقای حزب دموکراتیک خلق در حاکمیت بودند. البته نجیب الله با هر دو منبع پیوند نزدیک داشت. با کی. جی. بی از سابقه طولانی حشر و نشر برخوردار بود و با نظامیان در ارتش شوروی نیز در جنگ علیه مجاهدین روابط نزدیک کاری ایجاد کرده بود. ممکن است نجیب الله روابط نزدیکتر با گروه اخیر میداشت که کودتای آنها را در آگست 1991به عجله تبریک گفت. کاری را که صدام حسین و یاسرعرفات نیز انجام دادند. بعداً که مخالفان کودتا در شوروی تقویت شدند چندان نجیب الله را مورد مهر و شفقت قرار ندادند. باری نجیب الله در یک مصاحبه با خبرنگارروسی گفت که “گورباچف شما به ماخیانت کرد، همچنانکه به شما” 
خروج نیروهای شوروی برخلاف این تصور که به تقویت روند مصالحه در افغانستان می انجامد سیاست مصالحه ملی را تضعیف کرد. در حالی که نجیب الله می پنداشت مسکو خروج کامل قوای خود را به پیشرفت پروسه مصالحه ملی ارتباط می دهد. او در پاسخ به خبرنگارتلویزیون امریکا شش ماه پس از آغاز سیاست مصالحه ملی گفت:” 
اگر مصالحه ملی به توافق و مؤفقیت بیانجامد، یک سرباز اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در کشور ما باقی نخواهند ماند”. اما مسکوسربازان خود را بدون توجه به مؤفقیت و عدم مؤفقیت مصالحه ملی از افغانستان خارج کرد.
آينده ی حاکميت حزب دموکراتيک خلق پس از خروج قواي شوروي مايه نگراني بسياري از اعضاي حزب بود. اين امر با موجوديت اختلاف و دسته بندی های دروني سبب مي شدکه اعضاي ارشد و با صلاحيت حزبي در بخش ملکي و نظامي با مجاهدين ارتباط برقرار کنند و به بقای حاکمیت حزب بی باور شوند. 
مذاکرات مستقيم شوروي با رهبران مجاهدين دراسلام آباد، طايف، تهران و مسکو(نوامبر 1991- عقرب 1370)به اين نگراني ها در داخل حزب دموکراتيک خلق يا حزب وطن افزود و در واقع آخرین میخ را بر تابوت مصالحه ملی کوبید.