رفیق احمدشاه راستا در ازای این دُر سفته های قوماندان مسعود

 

رفیق احمدشاه راستا

در ازای این دُر سفته های قوماندان مسعود

درود بر آقای سیاهسنگ و سپاس برای این برگردان زیبا.
مسعود در میان ما نیست و هزارکاش که بود.درانصورت این سناریو ها کاملن وارونه میگشت.
خداگرپرده بردارد، زروی کارآدم‌ها/چه شادی‌ها خورد برهم، چه بازی‌هاشود رسوا

اکنون در ازای این دُر سفته های قوماندان مسعود( هرگاه واقعیت داشته باشد) ، از روح سرگردانش چنین می پرسم: 
۱- وقتی، صلح در افغانستان برقرار بود( دهه ی دموکراسی) ، شما چرا با گلبدین حکمتیار، ربانی، مولوی فیضان الحق، نیازی، گهیز و غیره دست به ایجاد اخوان المسلمین زدید؟ حزبیکه توسط مولوی های دیوبندی وابسته به آی اس آی رهبری میشد؟ حزبیکه به ترور هایی چون کشتن سیدال سخندان، عبد الرحمن و ده های دیگر،به تیزاب پاشی،سمی ساختن مکتب های دختران ، ترور و جنایت مشغول بود؟
۲-تنها کمونیستها با بیگانگان ارتباط داشتند و یا شما هم؟آیا شما در زمان شاه و یا داوود خان به پاکستان فرار نکرده بودید ودر مصر تمرینات نظامی ندیده بودید؟
۳- اگر این جمله به اشتباه برگردان نشده باشد، بخوانید و سطح و سویه و عقل را ببینید:
«پیش از به قدرت رسیدن کمونیستها، هرکس میدانست که آنها دست‌ نشانده روسیه هستند. ». یعنی؟
۴-آیا محمد داوود کمونیست بود که قیام پنجشیر و شورش های سایر منطقه ها را سازمان دادید؟ آن دولت را آنقدر ناتوان ساختید که یک لومپن سیاسی چون حفیظ الله امین در روز روشن خود سرانه آنرا سر نگون کند. این شورش ها بااستشاره ی کی، کدام بودجه و پول کی بود؟
۵-میر اکبر خیبر بهانه یی بودبرای قیام ثور. او را کی ترور کرد؟ اخوانی ها یا کسی دیگر؟
۶-پرسیدن نام زن مردم به حق که به غیرت اسلامی وعقب مانی افغانی قبیله های پشتون و تاجک و غیره مردم ما برمی خورد، حادثه ی چاه آهو، قتل و ترور قهرمان اصلی پنجشیر پهلوان احمد جان، رقص مرده؟، زایاندن زن حامله وکشتار هزاران مخالف پنجشیری دیگر تان چگونه؟
۷-دولت را به شما کی تسلیم کرد؟
۸- قتل ۶۰۰۰۰ کابلی ، ویرانی مجموع کشور، در زمان ریاست جمهوری ربانی ، نخست وزیری گلبدین و تصدی وزارت دفاع توسط شما، با کدام فرهنگ جور میاید؟ کمونستی یا مسلمانی یا جهادی؟
۹-«کمونیست ها گُدی های بیگانه بودند…».
و شما! آمرین و لارد های میجرهای آی اس آی، سی آی ای، موساد اسراییل و بلاخره کی جی بی؟
۱۰-آیا ستنگر امریکایی ، راکت های سکر ، سلاح ها و بم های ثقیل به شما در بدل چه تعهدی داده میشد، ویرانی و سوزانیدن مکتب ها؟ مسجد ها،بیمارستان ها، شهر ها و قریه ها و وطن یا… ؟
۱۱- «کمونیستهای !» قبایلی خلقی غلجی و درانی جنایتکار در آغاز به بزرگترین جنایت هاو فجایع تاریخ معاصر افغانستان دست زدند. مگر شما هزاران نفر را زنده زنده در روز روشن زیر چَیَن های تانک های روسی نکردید؟ همدیگر را ندریدید،کابل را ویران نساختید؟ اردو را با دولت افغانستان دو دسته به پاکستان نفروختید؟چک بیست ملیون دالری از نواز شریف نگرفتید؟
۱۲-در محاصره ی عملیات پنجشیر، توسط داکتر بها معاون امنیت دولتی جمهوری افغانستان سال های شصت خورشیدی،آیا کی جی بی و سفارت شوروی شما قوماندان مسعود رااز محاصره و مرگ حتمی نجات نداد؟
وقتی پلان ترور شما توسط قوماندان قره بیک طرح و عملی میشد، آیا مشاورین کی جی بی روس توسط جناب محتاط مستقیمن این پلان را خنثی نساختند؟
۱۳-پس از شکست از طالبان چرا به کشور کمونیستی تاجیکستان پناه بردید؟
جناب مسعود!
بیایید ایمان ووجدان را حاضر ببینیم.انقلاب ثور، یک توطیه بزرگ منطقوی بود که توسط ساواک و سردمدارانش به پیروزی رسید.
غرب در وجود جاسوسان دو طرفه ی روس و امریکا، تره کی و حفیظ الله امین برای بد نامی کمونیزم وشوروی، بزرگترین فاجعه آفریدند .(ببرک کارمل از نخست تا آخر مخالف این قیام بود.هرچند خودش درین بازی وحشتناک از روی ناگزیری گیر کرد.) سپس با تجاوز شوروی، جنگ خصلت و بُعد بین المللی، منطقوی و میان دو ابر قدرت را به خود گرفت. یک طرف حزب متحد خلق و پرچم، تحت حمایت مستقیم شوروی و طرف دیگر تمام احزاب ارتجاعی اسلامی ، لیبرال، شاه پرستان ، افغان ملتی ها، ماوییست ها و غیره ،زیر نظارت مستقیم سازمان های استخباراتی پاکستان ، ایران عرب سعودی و هفتادودو ملت کفر.این جنگ به هیچ صورت جنگ میهن پرستانه و مقاومت ( لا اقل) توسط رهبران تنظیمی و قوماندان هایی چون شما نبود.شماو همفکران تان، هزاران پنجشیری پاکنهاد را باجوانان تاجیک و سایر اقوام برادر و شریف افغانستان گوشت دم توپ دولت و روس ساختید. نتیجه ی نهایی ، چه؟ چور، چپاول ، بربادی و وضع کنونی شرمسار سیاسی؟
با تاسف هیزم سوخت این جنگ منطقوی ، بین المللی و ریوانشیزم سیاسی میان دو ابر قدرت، فقط مردم بود.
آقای مسعود!
اگر جای شما بودم ، از ح د خ ا و به ویژه خلقی های جنایتکار و تند رو، سپاسگذار که با آن ناروایی ها، شما را به احزاب مسلح نظامی با فراورده های ملیون دالری مبدل و شهره ی جهان ساخت. به بهای خون ملیون ها انسانی که قربانی دادند. 
از دید من، اگر شما قوماندان مسعود ، قهرمان ملی استید، بگذار ظاهر شاه بابای ملت، آقای غنی، مغز متفکر، صدیق افغان فیلسوف و نابغه، کرزی ناجی و گلبدین شامپیون صلح باشند.
در حالیکه قهرمانی های شما را در زمان مقاومت بر ضدشووینیزم طالبانی و افغان ملتی و تجاوز های پاکستان میستایم یادت شاد قوماندان مسعود.
—-

مصاحبه محترم عبدالله شادان با محترم ضیامجید قوماندان گارد ریاست جمهوری سردار داود
https://www.facebook.com/s.j.afgan/videos/1010127022459508/

متن کامل بیانیه زنده یاد ببرک کارمل شب شش جدی 1358
https://www.facebook.com/rahparcham/videos/134577667219826/
فلم مستند جدی 1358
https://www.facebook.com/s.j.afgan/videos/1042266332578910/

سالنامه افغانستان شماره ۴۵ و ۴۶
از ششم جدی سال ۱۳۵۸تا حوت سال ۱۳۵۹
https://www.facebook.com/s.j.afgan/media_set…

مجموعۀ روزنامۀ “حقیقت انقلاب ثور” از ششم جدی سال ۱۳۵۸تا حوت سال ۱۳۵۹

https://www.facebook.com/s.j.afgan/media_set…
گل برای درمسال
نویسنده: جمعه خان صوفی
برگردان: قاسم آسمایی
بخش هفدهم
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1059204674218409&set=a.572841746188040.1073742268.100003866591286&type=3&theater
*************
احمدشاه مسعود و شش جدی ۱۳۵۸
[][][][][][][][][][][][][][][][][][][]

برگردان: سیاسنگ

«احمدشاه مسعود یکی از مشهورترین قوماندانهای افغان در ده سال نبرد در برابر اشغال [افغانستان از سوی] اتحاد شوروی بود. او از بهر رهبری جنگها با نیروهای شوروی در وادی پنجشیر به نام “شیر پنجشیر” شهرت یافت. هنگامی که شورویها در 1989 برگشتند، وی در نقش یکی از فرماندهان نمایان شد. مجاهدین پیشتر به گروهها تقسیم گردیدند و برای قبضه کردن زمام امور مملکت به جنگ داخلی پرداختند. وقتی ملیشیای اسلامی طالبان بنیادگرا در 1996 کابل را گرفتند و بر بخش زیاد کشور کنترل یافتند، مسعود تاجیک‌-تبار سوی تپه‌های صفحات شمال افغانستان فرار کرد. آنجا رهبری اتحاد نیروهای ازبیک و تاجیک با نام “ائتلاف شمال” را رویدست گرفت. این ساختار کنترل پنج فیصد مملکت را در اختیار دارند و با طالبان میجنگند.

مسعود دیگر رهبر نیست. دو تن در نمای گزارشگران با انفجار بم جاسازی شده در میان کمره تلویزیونی او را زخم مرگبار زدند. ائتلاف شمال حمله دو روز پیش از یورش تروریستی بر ایالات متحده را دستور اسامه بن لادن مظنون اصلی نقشه حملات یازدهم سپتمبر میپندارند.

گفت‌وشنود زیرین (سپتمبر 1998) گزارشگر سی‌ان‌ان و احمدشاه مسعود – به کمک مترجم – برای زنجیره برنامه‌های مستند در پیرامون جنگ سرد است:

گزارشگر: زندگی در افغانستان پیش از جنگ چگونه بود؟
احمدشاه مسعود: پیش از درگیری جنگها در افغانستان صلح بود و قوای مسلح بر سراسر کشور نظارت داشت. زندگی آرام پیش میرفت. نسل جوان وضع را خوش نداشتند و خواهان تحول بودند.

گزارشگر: چرا همه چیز دگرگون گردیدند؟ چه کسانی مسئول اند؟
مسعود: قسمی که گفتم، اکثریت نسل جوان، احزاب زیرزمینی، بدون شک حتا احزاب چپ، تنظیمهای اسلامی، هر گروه سیاسی دارای اندیشه‌های آزاد و همه مردم افغانستان خواهان تغییر بودند؛ ولی کمونیستها ارتباطاتی با بیگانگان داشتند. آنان نیز میخواستند در تغییرات سهم داشته باشند و وضعیت را به نفع خود تعییر دهند. البته، درین تغییر و تحول اهداف و مرامهای اتحاد شوروی سابق نیز [دخیل بود]. موضوع عمده دیگر ناسازگاری درونی خانواده شاهی بود. در زمان سلطنت، ظاهرشاه با محمد داوود مشکل داشت. او میخواست پس از شاه رییس جمهور شود. (ظاهر آخرین پادشاه افغانستان بود و محمد داوود – پسر کاکایش – به دستور وی در 1963 وادار به استعفا شده‌بود.) مردم افغانستان هم در افغانستان تغییر میخواستند. اختلافات در میان خانواده سلطنتی علت “پرابلمها” گردید. داوود با کودتای نظامی شاه را سرنگون ساخت و خودش قدرت را به دست گرفت.

گزارشگر: چرا مخالف حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودید؟
مسعود: پیش از به قدرت رسیدن کمونیستها، هرکس میدانست که آنها دست‌نشانده روسیه هستند. همه مردم افغانستان از دوران پطر [کبیر] میفهمیدند که اتحاد شوروی هدف رسیدن به آبهای گرم را داشت. همچنان اتحاد شوروی میخواست کشورهای منطقه را اشغال و اهداف خود را تعقیب کند. آنان خداستیزان بودند و اندیشه‌ها و ایدیولوژی شان با فرهنگ ما مطابقت نداشت. مردم افغانستان به تدریج چهره‌های اینان را شناختند و دریافتند که غیر از مصیبت و بدبختی، دستاوردی به نفع مردم نمیتوانستند داشته باشند. همچنان مردم افغانستان خاطره حکومت اتحاد شوروی در جمهوریتهای آسیای میانه را داشتند و آنان از اتحاد شووروی خاطره های ناخوشایند داشتند.

گزارشگر: اصل قضیه چه بود؟ خود تان به اصلاحات اعتراض داشتید یا مردم اعتراض داشتند؟
مسعود: بخشی از این اصلاحات با فرهنگ ما مطابقت نداشتند. مثلاً وقتی کمونیستها قدرت را به دست آوردند، بر مردم، بر پیرزنان فشار وارد کردند تا در کورسهای سوادآموزی سهم بگیرند. همچو چیزی برای مردم افغانستان عادی نبود. علاوتاً آنها بر مردم فشاور می‌آوردند. کمونیستها به روستاها میرفتند، مردم را ثبت نام میکردند، خاصتاً آنها را با زور وادار میساختند که نام خانمهای شان را بگویند. پرسیدن اسمای زنان برای ثبت نام در کورسهای سوادآموزی مطابق فرهنگ ما نیست. همچنان در اصلاحات ارضی، آنان اهداف خاص خودشان را داشتند. میخواستند از همین مردمی که زمین داشتند در راه مبارزه برای کمونیستها استفاده [ابزاری] کنند. کمونیستها به شیوه غیرقانونی (خارج از صلاحیت قضایی) مردم را دستگیر، بازداشت و بدون محاکمه اعدام میکردند. در نتیجه همین اعمال کمونیستها، مردم افغانستان در برابر شان قیام نمودند و به مبارزه پرداختند. ناگفته نگذارم که وقتی کمونیستها قدرت را گرفتند، خواستند اندیشه‌های بیخدایی و خداستیزی شان را بر مردم تحمیل کنند. شعار شان چنین بود و مردم افغانستان چهره‌های حقیقی شان را شناختند.

گزارشگر: اثر منفی اینهمه اصلاحات چگونه به ایجاد مجاهدین نقش داشت؟
مسعود: چنانی که پیشتر گفتم مردمان جمهوریتهای آسیای مرکزی و افغانستان خاطره خوبی از اتحاد شوروی پیشین نداشتند. ثانیاً اعمال و کردار خودشان منتج شد به اینکه مردم افغانستان خواستند از شر آنها نجات یابند و علیه شان مبارزه کنند. من خودم به پنجشیر داخل شدم و تاثیری بر مردم پنجشیر نداشتم. وقتی از نورستان به پنجشیر پا گذاشتم، با خود پول نداشتم. وقتی پنجشیر رسیدم مردم میدانستند که از همین پایگاه میتوانند مبارزه علیه روسها را آغاز کنند. با مردم صحبت کردم. آنها آماده شدند و آمادگی شان در راه مبارزه با کمونیستها را اظهار کردند. همه گروهها شب نزدم آمدند و قسمی که تذکر دادم، چیزی نداشتم، حتا یک تفنگ نداشتم. جوان و پیر، حتا علما و نسل جوان آماده شدند. دهقانان و کارگران حمایت کردند. همه شان به من آمدند و از من خواستند آنان را برای قیام سازماندهی کنم. همه فشار کمونیستها بر مردم منجر به همین چیزها شدند.

گزارشگر: آیا میتوانید اندکی از پیوند جنگ و مرگ با خدا و جهاد بگویید؟
مسعود: قسمی که قبلاً در باره کمونیستها گفتم، آنها خداستیزان بیخدا هستند. علاوتاً آنان گُدیهای دست بیگانگان بودند، ظالم بودند، بر مردم ظلم میکردند، زیرا مردم به حقانیت راه خویش باور داشتند. از نقطه نظر اسلامی، در جنگ با کمونیستها اگر کسی میمیرد، “فی سبیل‌الله” – در راه خداوند – رفته و اگر شهید میشود، به درجه شهادت نایل آمده‌است. ما در پیشگاه خداوند و در برابر مردم افغانستان دَین خویش را ادا میکنیم.

گزارشگر: از روز شش جدی ۱۳۵۸(27 دسمبر 1978) که ارتش سرخ به افغانستان پا گذاشت، چه به یاد دارید؟
مسعود: آن روز با چند تن از همسنگرانم در دره پنجشیر بودم. خواستم رادیو افغانستان را گوش کنم. وقتی روشن کردم و رادیو افغانستان را یافتم، آواز کارمل را شنیدم. (وقتی شورویها حمله کردند، ببرک کارمل منحیث رهبر کمونیست افغانستان نصب گردید.) او سخنان بدی میگفت در باره حفیظ الله امین رهبر [دیگر] کمونیست که با لشکرکشی شورویها کشته شد. حیران شدم. حوادث چگونه رخ داده‌بود که وضع در کابل تغییر خورد؟ به ستیشن دیگر رادیو رفتم. باز هم آواز کارمل بود و بار دیگر اطلاع یافتیم که کارمل به کمک روس قدرت سیاسی را گرفته‌است. سرانجام دانستم که چه کارهایی در حال وقوع است. بعداً با علما و با مردم افغانستان تماس گرفتم. آن روز واقعاً، به شما میگویم، ناامید نبودم. بسیار خوش بودم، زیرا روسها افغانستان را اشغال کرده‌بودند و پس از آن مردم افغانستان دانستند که آنها افغانستان را اشغال کرده‌اند و قوای متجاوز هستند. به مقاومت مردم افغانستان تا آخرین قطره خون در مقابل شان باور داشتم. همه تجاوزگران در افغانستان شکست خورده‌اند و باور داشتم که روسها هم شکست خواهند خورد. به دوستانم گفتند: “سر از همین لحظه یقین دارم که موفق میشوم.”

گزارشگر: در جریان جنگ، چه تلفات جانی و جنایات را گواه بودید؟
مسعود: یکی از مسایل ناگوار کشتار دسته‌جمعی از سوی آنان بود. بر قریه‌ها و مناطق رهایشی بم می‌انداختند. پیرمردان، زنان و کودکان به دست روسها کشته میشدند. طبعاً این هر کس را، هر انسان را متاثر میساخت. وقتی ارتش سرخ متحمل شکستها میگردید و تلفات میدید، یکسره جوان و پیر را میکشت، حتا حیوانات را. من خودم گواه یک واقعه بودم. جایی مردم در برابر روسها مقاومت میکردند، وقتی به آن محل رفتم، کشتار مردم اعم از زن و مرد و حتا حیوانات را دیدم. در یک حادثه دیگر، روسها بر اجساد مردم پترول ریختند و آنان را آتش زدند. خیلی غم‌انگیز بود. چیز دیگری که بر روسها اثر میگذاشت، این بود: وقتی مردم درک میکردند که روسها پلان حمله دارند و همچنان روسها در روشنی روز به بمباردمان میپردازند، آنها میخواستند از روستاهای شان بیرون شوند و اموال خود را – هرچه داشند – میگرفتند. حقیقتاً این عمل بسیار منفی بود.

گزارشگر: آشکارست که هرچه جنگ پیش میرفت، روسها تدابیر نظامی شان را دگرگون میساختند و درنده‌تر میگشتند. از دیدگاه شما، در پشت تاکتیکهای نابودی کامل روستاها چه نهفته بود؟ روسها در تلاش انجام دادن چه کاری بودند؟

مسعود: آنان میخواستند روحیه مردم را شکست دهند و مبارزه مردم را شکست دهند. مردم در برابر روسها بار دیگر متحد شدند و سرسختانه مقاومت ورزیدند.

گزارشگر: مجاهدین با زندانیان شوروی چگونه رفتار میکردند؟ قشون سرخ با مجاهدین دستگیرشده چه برخورد داشت؟
مسعود: صادقانه بگویم، شیوه برخورد ما خیلی انسانی بود. کشته شدن حتا یک سرباز روس را به یاد نمی‌آورم. وقتی سربازان روسی را میگرفتیم، آنها را صرف زندانی میکردیم.

گزارشگر: شما با زندانیان شوروی چگونه برخورد داشتید؟ ارتش سرخ با مجاهدین چگونه رفتار میکرد؟
مسعود: طرز برخورد افغان با زندانیان روسی بسیار خوب بود. چند زندانی روسی داشتیم. آنها را رها کردیم. به خانه‌ها شان برگشتند. برعکس، شیوه برخورد طرف مقابل خیلی غیرانسانی بود. وقتی آنها سربازان ما را میگرفتند، میکشتند. برخی از آنان زنده بودند، ولی زیر فشار بودند، زیر فشار آنها.

اولین باری که به پنجشیر داخل شدم، آنجا قیامی برپا بود. در جریان دو روز توانستیم نیروهای دشمن را به محاصره درآوریم و افراد شان را بگیریم. همچنان قوای مسلح افغان وارد دره شدند. پس از چند روز توانستیم جنگ با دشمن را سازماندهی کنیم. از نگاه تدابیر رزمی، جنگ رویارو با دشمن نادرست بود. جنگ نابرابر به نفع ما تمام نشد. مردم تازه‌کار بودند و بدون آموزش مناسب. بار دوم – پس از شکست اول – خواستم بجنگم. این بار مردمانی را گرد آوردیم و تعهد کردیم که تا آخرین قطره خون با دشمن بجنگیم و کشور را آزاد سازیم. گروهی نزدیک به پانزده نفر بودیم. به خداوند توانا سوگند خوردیم که میجنگیم. از آنها خواستم قوانین جدید را مرعات کنند، یعنی باید بسیار خوب باشند تا آموزش ببینند. زمانی که این تعهدات و برخی آمورزشها را حاصل کردم، پایگاههای دیگری در میان دره ساختم. از همانجا شروع کردم. نبرد را شروع کردیم و با کاربرد فرصتهای نو و تدابیر جنگی نو تا فروپاشی رژیم دوام دادیم.

گزارشگر: حقیقتاً، ستنگر چقدر موثر بود؟ (ستنگر جنگ‌ابزار سرشانه‌یی ضدهوایی ساخت ایالات متحده بود و به افغانها توانایی حمله بر هلیکوپترهای شوروی و هواپیماهای دیگر را میداد.)

مسعود: ستنگر قسماً خیلی موثر بود. مانع بمبارد هوایی دشمن میشد، مخصوصاً علیه هلیکوپترها خیلی موثر بود، گرچه در مجموع کلیت جنگ را تغییر نداد. از شروع تا ختم هشت ستنگر داشتم. تنها دو تا را آتش کردیم: با اولی هواپیمایی را به زمین آوردیم و دومی به هدف نخورد. تا همین اواخر شش ستنگر داشتم.

گزارشگر: آیا سلاحهای امریکایی به شما تغییری آورد/ سودمند بود؟
مسعود: موضوع اول چنین بود: مردم افغانستان علیه روسها انگیزه‌ها داشتند و دادن تلفات را قبول کردند. این دلیل عمده قیام ما در برابر روس بود. دوم کمک فراهم آمده به مردم افغانستان یقیناً بی‌تاثیر نبود.»
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10210079070203381&set=a.1078216765743.2012157.1535976145&type=3&theater
[][]
پایان بخش نخست
کانادا/ سوم جنوری 2018
…..