ببرک کارمل و مبارزه سیاسی در محور یک حزب تحول طلب نویسنده : رفیق محمد ولی

قرن بیست، قرن اندیشه‌های آزادی‌خواهی، ناسیونالیستی، مبارزه برای بهبود زندگی مردمان رسته از بند استعمار بود.  از دهه چهل به بعد این قرن، به قرن مبارزه دو سیستم متضاد جهانی سرمایداری و سوسیالیستی مبدل گردید، در جریان این جنگ غیرمسلحانه میان دو سیستم که آنرا جنگ سرد و جنگ منافع قدرت‌ها می‌گفتند تحول دیگری که بنام همبستگی جنبش‌های آزادی‌بخش ملی درآسیا، افریقا و امریکای لاتین  به میان آمد، آن برهه زمانی را دوران بیداری ملی مردمان این سرزمین‌ها می‌گفتند.  در آن زمان تفکر انقلابی در کشورهای آسیا، افریقا وامریکای لاتین روی دو صبغه درهم می‌آمیخت یکی صبغه آزادی‌خواهی ودیگری صبغۀ ملی، یعنی مبارزه برای آزادی با اندیشه تشکیل دولت‌های ملی امتزاج می یافت که آنرا جنبش آزادی‌بخش ملی می‌گفتند، ناسیونالیسم یعنی استقلال وحاکمیت ملی و حاکمیت ملی یعنی حق تعین سرنوشت ملت‌ها ازجانب خود ملت‌ها.  این جنش  حق‌طلبانه با مقابله  استعماریون  و امپریالیست‌ها مواجه بود. 

جهان با این متغیرهای متضاد در نظم نوین آن وقت تحت حمایت یکی از طرفین جنگ سرد قرار داشت.  سران رهبری کننده جنبش‌های آزادی‌بخش ملی و جنبش عدم انسلاک عمدتآاً در حمایت از جهان سوسیالیستی در راس اتحاد شوروی قرار داشتند در حالی که جهان سرمایداری در راس ایلات متحده امریکا با همه آنها خصومت می‌ورزید.

در افغانستان پس از سی سال از استرداد استقلال کشور و طی نمودن فراز وفرودهای مختلف از شورشگری‌ها تا استقرار دولت مرکزی استبدادی، جنبش روشنفکری اتحادیه محصلین پوهنتون کابل با خواسته های صنفی بحیث آوای شکست سکوت سر سلسله بیداری جوانان کشور گردیده در انتخابات دوره هفتم شورای ملی با حمایت از کاندیدان ترقی‌خواه چون میر غلام‌محمد غبار و دکتور محمودی چهره سیاسی اش را  رونمایی کرد، ببرک کارمل از فعالان پیشگام وپر شور آن جنبش بود که بیش از چهار سال به زندان رفت اما در راهش پایدار باقی ماند.

چهل وپنج سال بعد از استقلال بر بنیاد قانون اساسی جدید، جریان دموکراتیک خلق افغانستان با سیاست چپ و مخالف استبداد و استعمار پا به میدان مبارزه نهاده؛ پس ازمدت کوتاه بدو بخش منقسم شد وتحت رهبری دو چهره سیاسی وقت نورمحمد تره کی و ببرک کارمل صاحب جایگاه خاص در محیط سیاسی وقت گردید.

ظهور شخصیته‌ای سیاسی و ادبی تحول پسند در دهه چهل قرن بیست پس از مشروطه خواهان نشانه ظهور تجدد طلبی و ترقی‌خواهی بود، چهره‌های چون عبدالروف بی‌نوا، فیض‌محمد انگار، گل پاچا الفت، دکتور محمودی، میر غلام محمد غبار، نور محمد تره کی، مرحوم نزیهی، غلام حسن صافی و جوانترین همه ببرک کارمل ممثلین آن تحرک نوین بودند ولی به اثر مداخله دولت و تفاوت در اندیشه‌ها نتوانست بیک جنبش سراسری واحد مبدل گردد، عده ای از آن شخصیت‌ها در مقامات بحیث والی‌ها، سفرا و وزرا مصروف امور دولتی گردیدند، عده‌ای چون غلام محمد غبار با کناره گیری از مبارزه جمعی به کارهای علمی و تحقیقی مصروف شدند ونورمحمد تره‌کی توظیف به یک پست سفارتی گردیده به امریکا فرستاده شدو بعداً بحیث منشی اول جریان دمو کراتیک خلق به مبارزه ادامه داد.

ببرک کارمل بعد از رهایی از زندان به دوام تحصیل پرداخت و پس از آن به ادامه همان آرمان  به تشکیل جریان سیاسی ورفتن به پارلمان از طریق آرای مردم‌ غرض بلند نمودن صدای مبارزه با استبداد، ارتجاع و دعوت جوانان به نوآوری مصروف گردید و توانست دو دوره بحیث نماینده مردم از شهر کابل به پارلمان راه یابد که ایراد بیانیه‌های پرشور وترقی‌خواهانه اش اثرات بزرگی بر ذهن جوانان و روشنفکران بجا گذاشت و توانست حزب نیرومندی را رهبری کند.

در شکل گیری افکار چپ، ببرک کارمل تحولات ضد استعماری  از آزادی ممالک تحت استعمار در آسیا، افریقا وامریکای لاتین تا انقلاب سوسیالیستی چین و وجود کمپ جهانی سوسیالیستی اثرات عمیق بجا گذاشته بود.  او با الهام ازین تحولات به جستجوی راه نجات مردم به مبارزه عملی پرداخت، او صرف در تفکر وتیوری نه پیچید، در پرتو اندیشه‌های نوین ناشی از تحولات بزرگ قرن به پیشاهنگ مبارزه با داشتن اساسنامه، ساختار تشکیلاتی و مرامنامه ‌تکیه کرد.

در اندیشه‌های ببرک کارمل و ح.د.خ.ا اختلاطی از ناسیونالیم یعنی ضدیت با استعمار وحمایت از جنبش‌های آزادی‌بخش ملی منجمله جنبش خلق‌های پشتون وبلوچ آن طرف خط نامنهاد دیورند، حمایت از جنبش‌های ضد استعماری در ممالک اسلامی (ضدیت با سیاست‌های صهیونیستی اسرائیل در جهان عرب) تفکر انترناسیونالیستی در حمایت از جنبش‌های ضد استعماری و امپریالیستی، حمایت از جنبش عدم انسلاک، ضدیت با سیاست‌های سردمدار سرمایه و جنگ در راس امریکا وتمایل به کمپ سوسیالیستی در راس اتحاد شوروی  جا داشت.

حس وطنپرستی ومردم دوستی با همه آن فکتورها عجین گردیده مبارزه طبقاتی را بحیث راه نجات مردم از فقر، بیسوادی، استبداد،  انواع ستم ملی و طبقاتی بر گزید، او درهمه سخنرانی‌هایش تاکید بر ادامه مبارزه آزادی‌خواهان ومشروطه طلبان می‌نمود.

در افغانستان به استقلال رسیده ولی عقب نگهداشته شده برای پیشبرد پروگرام وسیع ملی توام با داشتن  موضع معین منطقوی وجهانی ضرورت به حزبی بود که بتواند اهداف با چنین وسعت وگسترده گی را در یک پروگرام ملی بگنجاند این حزب چه میتوانست اگر در نبرد جهانی جنگ وصلح، آزادی‌خواهی و عدالت پسندی جانب یکی از مدعیان این عرصه ها را نمیگرفت؟

پروژه ناکام وادی هلمند، عدم‌پابندی امریکا به قراداد هفتاد ساله استخراج نفت وگاز شمال، عدم علاقمندی آن به تقویت اردوی افغانستان ورجحان پاکستان درین مورد، اما در مقابل حمایت از جنبش پشتون‌ها وبلوچ‌ها، ارائه کمک‌های طویل‌المدت با ربح بارها کمتر از قروض امریکا، سهم‌گیری در ساخت وساز زیربناها و تجهیز وعصری سازی اردوی کشور از جانب شوروی این سیاستگر علاقمند به ترقی وپیشرفت کشور را به ان سو متمایل ساخت وخواهان توسعه این مناسبات بود.

در آوان شکل گیری اندیشه سیاسی ببرک کارمل نظریه‌ها وخط مشی‌های چون ایده‌های انقلابی و تحول طلبانه در کشورهای جهان سوم ورهبران آنها جنبش نوظهور عدم انسلاک و حمایت شوروی ازین پدیده نو بی‌تاثیر نبود.  او ضمن حمایت از اصلاحات غرض ایجاد شرایط بهتر مبارزه به تحولات انقلابی بیشتر متمایل بود.

استعمار دامن کشوهای  نو به آزادی رسیده را رها نکرده به شیوه‌های نو درین کشورها نفوذ می‌نمود، در اسناد مرامی حزب مبارزه با استعمار نو یکی از اصول اندیشوی آن بود و این مبارزه در سر خط کار همه کشورهای نو به آزادی رسیده قرار داشت.  ازینرو در تفکر انترناسیونالیستی ببرک کارمل مبارزه با همه اشکال وانواع استعمار وحمایت از جنبش‌های آزادی خواهی جا گرفته بود. مبارزه برای آزادی، برابری، بهره گیری از ارزش‌ها، سنن، فرهنگ وآداب قبول شده ملی واسلامی مردم اندیشه ملی ووطنپرستانه اورا تشکیل می‌داد وبرای تحقق آن می‌رزمید.  این حقایق در اسناد رسمی حزب، بیانیه‌های پارلمانی میتنگ‌ها وگردهمایی‌ها، نشرات جریده پرچم و کار زار تبلیغاتی آن پیوسته تبلیغ وترویج می‌گردید.

در ذیل نکاتی از بیانیه تاریخی ببرک کارمل که به مناسبت تجلیل از روز سوم عقرب در سال ۱۳۵۱ در پارک زرنگار ایراد نموده بود ذکر می‌گردد.  این بیانیه که در آخرین تجلیل از سوم عقرب ایراد شده عمق تفکر سیاسی مرحوم کارمل را نشان می‌دهد، در اول بیانیه متذکر می‌گردد که به اجازه هیئت رهبری و متکی بر خطوط مرامی حزب به بیان برخی حقایق میپردازد. 

درآن سال پادشاه افغانستان طی بیانیه‌ای در جشن استقلال از وجود خطر برعلیه نظام نوین یاد  کرده بود، تبلیغ محافل حاکمه چنین بود که منظور ازین تهدید گسترش فعالیت نیروهای چپ است.  ببرک کارمل بخش بیشتر بیانیه آن روز را وقف همین تبلیغ نموده گفت:

«این نظام نوین در وقتی که جنبش‌های انقلابی عظیم آن طرف ماوارای خط استعماری دیورند اوج گرفت آنجا که می‌خواستند وحدت واتحاد خلق‌های افغانستان داوطلبانه یک مشت آهنین شوند، درین وقت اینها عوض اینکه یک‌پشتیبان نیرومند باشند به توطئه‌های سیاه دست می‌زنند و به سیاست سازش‌کارانه و تبانی   وژاندارم منطقه آنجا در تهران و دولت مرتجع پاکستان آنجا در اسلام آباد اینها با سیاست بازی می‌کنند، اینها درین خوش هستند که تجربه دارند وفهمی دارند وآنها خوبتر می‌دانند که مصالح افغانستان را تشخیص دهند خطر آنجاست که نظام پادشاهی اعلیحضرت امان‌الله را از بین برد، خطر شبکه‌های جاسوسی و تخریبی استثمار‌گران و مرتجعین جهانیست که در برابر خلق‌های ستمکش مسلمان عرب، اسرائیل ددمنش، وحشی، فاشیست، اشغالگر خبیث در قلب توده‌های عظیم زحمتکش مسلمان ایجاد کرده اند.

ما می‌گوییم که در افغانستان خطر شونیستی تجاوزکارانه شهنشاهی ایران‌، خطر دستگاه حاکم‌ نظامی‌گر و مرتجع اسلام آباد وجود دارد.»

(این پرگراف‌ها از روی نوار ثبت شده بیرون شده است ).

بیانیه نشان می‌دهد که توطئه‌های غرض سرکوبی جنبش چپ در حال نضج گیری بوده است و مرحوم ببرک کارمل به اتکای اصول مرامی حزب وموازین مبارزه با توطئه‌ها به افشای دسایس پرداخته، نه از طریق سازش بلکه از موضع مستقل  توان حمایت از جنبش ترقی‌خواهی را بیان می‌دارد.