درجها ن آشفتگی بسیار می بینم چرا ؟

درجها ن آشفتگی بسیار می بینم چرا ؟

شیوهٔ معکوس را در کار‌می بینم چرا

جاهل و‌نابِخْرَدان اندر مقام نُخبگان

نخبگان را با دل افگار‌می‌بینم‌ چرا؟

آن‌گروهی را که‌نی‌عشق‌وطن‌نی‌مردم‌است

رهبران مردم ناچار می‌ بینم چرا

نی زفیض دانش‌اش،خیری رساند‌خلق‌را

دست‌دردست الاغ،هوشیارمیبینم‌چرا ؟

آنکه‌ او را بود،ازحب وطن دایم ‌شعار

در خفا با دشمن و اغیار میبینم چرا ؟

آنکه میگفت برغریبان‌‌ویتیمان‌سایه‌ام

دشمن جانِ غریب وخوار‌میبینم‌ چرا ؟

رو‌کشیده ‌در نقابِ میش، گرگان‌ پلید

در میان بره های زار میبینم چرا ؟

آنکه خون مُرد‌مَش‌چون‌شیر‌مادر‌میخورد

فکر‌شاهی برسراش هر بار‌میبینم‌چرا؟

حامیانِ‌ قاتلان ویار دزد و مافیا

رهبران آتشین گفتار میبینم چرا ؟

از‌برای زر شدند حلقه‌بگوشان عدو

فطرت پستی بدین معیار‌میبینم چرا ؟

برسرقدرت‌رسیدن‌،نی برای‌خدمت‌است

تیکه‌ داران کُلَه بسیار می بینم چرا ؟

ازدورنگی های‌دنیا بس‌دلم بگرفته‌است

پیچ تاب اندر خم افکار می بینم چرا ؟

مهرو