رفیق علی داریوش چرا فقر و بیکاری ؟؟؟

(((  تا کی زنیـم بر روی دریـا ها خِشت  )))

برای دسترسی به متن کامل همراه با تصاویر تاریخی مربوط روی نوشته بالا ( تاکی زنیم …) کلیک نماید.

 

علی داریوش

 

چرا فقر و بیکاری ؟؟؟

 

” تا کی زنیـم بر روی دریـاها خِشت

بیــزار شدم زبُت پرستــان کنشت “

گذشته ها هرچه بود آموزنده بود و گذشت، دیگر باز نمی گردد. گذشته ها را بتاریخ بسپاریم و از نیک و بد آن پند و عبرت بگیریم و بیاموزیم تا برای آینده بهتر، زندگی بهتر و دنیای بهتر، ساخت و سازنو و زندگی جدید را با افکار شفاف روشنگری نو و پندارنو آغاز کنیم. زیر بنا و تهداب هریکی از این آرزو ها و آرمان انسانی همانا تغییر روشن و آفتابی اذهان و افکار ما و داشتن درک و احساس، شعور و آگاهی ماست.

نخست از همه، داشتن دانش و تیوری این آرمان مترقی، تعالی و پیشرفت جهان ما شرط اساسی است که در نهاد او نهفته باشد. بدون اندیشه و تیوری مترقی و بدون خط فکری مشخص و روشن، این آرمان بزرگ و رستن از فقر و محرومیت و ستم برآورده نمیگردد. لابد این اندیشه و تحرک شریفانه و آزادی بخش، دشمنان ویرانگر و مخالفین سیاه اندیش و غارتگر نیز فراوان دارد. من یقین دارم که یکی از عوامل مهم همبستگی و اتحاد ملی داشتن فرهنگ مشترک خرد گرایی و خرافات زدایی است که با تأسف عمیق و بی پایان مردم و میهن ما در نبود همین گنجینه گران بها رنج میکشند و می سوزند.

هرچند بی احساس، بی تفاوت و نظاره گر اوضاع باشیم، هرچند ترس و هراس از داد خواهی و هرچند پیروی از خرافات سیاه اندیش مذهبی بر افکار و اذهان ما چون سایۀ سیاه و تاریک مسلط باشد، مانند گله های گوسفندان کر وکور و بی شعور اسیر وبرده های استبداد گران خونخوار و استثمار گران بیرحم خواهیم بود. نه تنها تغییر و بهبودی حاصل زندگی مان نمیگردد، بلکه با وضعیت بد تر و فجیع تری ادامه خواهد یافت. بیایید باهم به پا خیزیم و یک صدا بگوییم: خرافه زدایی و تعمیم فرهنگ خرد گرایی، داد خواهی و آزادی خواهی حــیات و رسالت تاریخی همگانی است.

***
رکود اسفبار اقتصادی وحشت سرای گذشته های تاریک در جامعه به شهر ارواح شباهت داشت، در تمام دوران حکومت سلطنتی تا ختم جمهوری سردار داوود خان، فعالیت واعلانات تجارتی کشور ما تنها تیغ سیون اوکلاک و تابلیت آسپرین بود که از رادیوی عصر وزمان پیهم نشر وتبلیغ می شد. با دیدن این تصاویر میتوان از عمق بحران وبی تفاوتی های روز گاران گذشته و حال آگاه شویم.

هرگاهی که به اینگونه تصاویر ومناظر غمبار و دلخراش نگاه میکنم، بیشتر رنج میکشم.

 

اکنون که بیش از چهل کشور قدرتمند و استعمار گران جهان با ساز وبرگ نظامی وهزینه بزرگ و بی سابقه مالی با تاخت و تاز بیرحمانه بر این کشور ماتم زده یورش آورده اند. اکنون مردم و جامعه ما خواهی نخواهی وارد مرحله دیگری شده که انکشافات و دگرگونی های زیادی با خود آورده ، سیمای شهر و دیار ما تغییر نموده عمارات خوبصورت و بلند منزل های چند ساخته شده، از کیفیت و استاندارد و کوالتی آن هم ظاهراً نمیگوییم. از کدام مدرک و عواید ساخته شده نیز ظاهراً نمی گوییم این یک بحث جداگانه است.

وضعیت بازار و مارکیت ها کاملاً تغییر کرده بخشی محدود از آدم ها توان مالی بهتری یافته اند قصر ها و خانه های قیمتی و ماشین های دولکس، پول بی حساب و قدرت مافیایی بدست آورده اند.

علاوه براینکه فاشیسم قبیلوی و تروریسم قومی با جنون مذهبی و بر تری جویی های ناسیونالیسم کور و جنگ سالاران خونخوار و بی فرهنگ جهادی و صدها عوامل دیگری از فساد گستردۀ مالی و اداری تا فساد شرم آور اخلاقی و افزایش روز افزون تولید و معاملات مواد مخدر و میلیون ها انسان معتاد به مواد مخدر و … بیداد و غوغا بر پا می نماید، بطور دقیق میتوان ادعا کرد که سیاست و سیاستمداران دست نشانده امپر یالیسم جهانخوار و اشغالگر همانا سیاست و نظام پلید از نوع ( ماکیاولیستی و مافیایی ) است. همه مسایل در تمام عرصه ها و نهاد ها بطور وضوح و آشکارا بدست حکومت ماکیاولیستی و نظام مافیایی اداره و کنترول میشود. چون حمایت صاحبان و اربابان امپریالیستی در عقب آنهاست، لذا آنجایکه قانون جنگل و درندگان وحشی حکمفرما و بر زندگی مردم و جامعه مسلط باشد، مشتی از کرگسان و لاشخوران ، بی محابا و بدون شرم و حیا تاخت و تاز میکنند، می درند و می چرند.
رهبر محبوب و خردمند ببرک کارمل، وضعیت اسفبار ونا هنجار کنونی را درست سی و هشت سال قبل اعلام کرد و هوشدار داد تا از این فاجعه خانمانسوز و آفت استعمار جلوگیری نماییم و در مقابل این هیولای غارتگر با اتحاد و همبستگی ملی بمبارزه برخیزیم:

کارمل شخصیت مردم دوست و بی تکبر بود، او میگفت:
” من شخصاً هیچ حق ندارم احساس کنم که خوشبخت و سعادتمند هستم، تا که همه شما خوشبخت و با سعادت نباشید “

چرا ؟ نمی آموزیم و تا کی فرا نمی گیریم ؟؟؟
چرا ؟ فقر و بیچارگی، وحشت و ناامنی، این منفور ترین و ننگین ترین پدیده را پایانی نیست ؟؟؟

***

و اما فاجعه بار تر از آن دوران، همین اکنون در شرایط و نظام های موجود فقر و گرسنگی مرگبار محتاجان مظلوم و نیاز مندان ستمدیده را مجبور می سازد تا غذای باسی و آلوده را از میان اشغال کثیف کنار سرک و جاده ها جستجو کنند تا چند روزی زنده بمانند. دیدن این همه بدبختی های که دامنگیر مردم شده تاب و توان نظاره بر آن نیست، جُز اینکه در گوشۀ نشست آرام و خاموش اشک ریخت و حسرت کشید ایکاش بتوانم کمک و خدمتی به اینان انجام دهم. در حالیکه هیچکاری از دست مان ساخته نیست، پس درد و رنج باید کشید و اشک بیشتر و بی پایان باید ریخت ؟. یا حد اقل تکان بخوریم، دست زیر الاشه نشستن و نگاه کردن به این همه صحنه های تراژدی و هولناک گناه بزرگ است. بایست احساس مسیولیت نماییم، بکمک و دادخواهی آنها کار مفید و انسانی انجام دهیم.
رنج و درد بیکران فقرو تنگدستی، حقارت و محرومیت های بی پایان بر هموطنان و بر خواهران و برادران هموطنم هنوز هم بیداد میکند و بر میلیون ها انسان محروم و زحمتکش میهن بشدت ظلم روا میدارد و ستم میکند و قربانی بیشمار میگیرد. به این جوانان رشید و نیرومند بنگرید، اینها یقیناً کار میکنند و بسیار زحمت میکشند، بدون شک آنها رهزن و جنایتکار و مجاهد وطنفروش هم نیستند، ولی محصول یکساله رنج و زحمت ایشان آنقدر ناچیز است که نمیتوانند در بهترین ایام عمر و زندگی شان یکدست ارزان ترین لباس برای شان فراهم کنند، چه رسد به آرزو ها و نیازمندیهای دیگر زندگی، و تمام فامیلها و خانواده های این مظلومان نیز وضعیت چندان بهتری از این ندارند. حالا میزان تولید و درآمد یکساله میلیون ها انسان شریف و زحمتکش که از همه نیاز مندی های زندگی محروم و بی بهره هستند هیچگونه تغییر و بهبودی در زندگی آنان بوجود نیاورد؟؟؟
ما در عصر وزمان عتیق و کهن زندگی نمیکنیم تا حل مشکلات خویش را از دیدگاه معجزه و تقدیم ادعیه و اوراد و قربانی های وحشیانه به خدایان توقع و انتظار کنیم. بلکه بایست علل و انگیزه ها را در علت و معلول جستجو کنیم تا بصورت دقیق و مشخص دریابیم و تشخیص نماییم و سپس جایگاه خود را در اجتماع تعیین کنیم.
هرچند زمان میگذرد، جهان آگاه و صاحب نظران فرهیخته دوران حاکمیت و نظام دموکراتیک را دوران طلایی و آزادیبخش ملی و سر آغاز راه رشد اقتصادی و رفاهی ملت میخوانند. پس از سقوط و فروپاشی ح د خ ا و نظام دموکراتیک آن دوران، حکومت های مزدور و دست نشاندگان زر و زور، با سیستم و شیوه ی ماکیاولیستی و مافیایی بر مقدرات مردم و میهن ستم دیده مسلط گردیده اند. و از همان تاریخ سیاه و شوم هشتم ثور مجاهدین ویرانگر نظام های قتل و چور و چپاول در وجود احزاب و تنظیم های وطنفروش تنظیمی اسلامی علاوه بر قتل عام و معلول ساختن میلیون ها انسان این وطن، زیر بنا های مهم اقتصادی و فرهنگی را نابود نمودند و بزرگترین خیانت ملی تا وطنفروشی را پیهم یکی بعد دیگری مرتکب می شوند.

بر حسب ادعا ها و بلند گویان جهان سر مایداری و فخر فروشان وابسته بآن، پس از سقوط و فروپاشی حاکمیت و نظام دموکراتیک، حالا که صد ها بیلیون ( میلیارد ) دالر برای باز سازی و انکشافات اقتصادی بکشور ما سرازیرشد، و با هیا هوی کر کننده به نمایش گذاشته شد، و از سوی دیگر بدانگونه که همواره ادعا میشود که: افغانستان عزیز بزرگترین زخایر بسیار قیمتی در خود نهفته دارد و هیاهوی از استخراج و تولیدات آن برپاست، پس باز هم چرا فقر و محرومیت و گرسنگی بر مظلومان بیداد میکند ؟؟؟

هرگاه چنین امکانات بزرگ اقتصادی و بی سابقه ی مادی و معنوی در اختیار حزب دموکراتیک خلق افغانستان و در دسترس نظام جمهوری دموکراتیک آن دوران طلایی قرار میداشت، به یقین و بدون شک، پدیده فقر و گرسنگی و رنج بیکاری دامنگیر مردم نمیگردید، با اطمینان زیر بنا های اقتصاد ملی و پیشرفت های مهم در جهت صلح و رفاهرفاه عامه بر آورده میگردید، توده های محروم و زحمتکش و کشور باستانی ما چهره درخشان و سیمای بهتری داشتند.

هرجا و هر زمانیکه بخاطرم میگذرد، قصه ها و گفتنی های عامیانه مردم از رنج و عذاب مرگبار فقر و محرومیت میلیون ها انسان و لشکر عظیم بیکاری و بی روزگاری و در جستجوی کار و حد اقل دستمزد با کار سخت و شاقه، از زحمتکشان پا برهنه و کرباس پوشان نیاز مند، از کشاورزان در اسارت اربابان و کارگران آبله دستان و کسبه کاران و کارمندانی بود که با درآمد و معاش بسیار ناچیز بخور و نمیر شبا روزی از روزکاران را بسختی میگذرانیدند، هرجا قصه های از بازار گرم لیلامی فروشی و در جستجوی ارزان ترین پاپوش ها و لباس های ژولیده و متعفن ( لیلامی ) تورید شده از کشور های خارجی بود، و حتی اکثریت نیاز مندان محروم به همین ( لیلامی نکبت ) نیز دسترسی نداشتند. بهترین اقلام گران بهای صادراتی چون قالین، پشم، میوه های خشک و تازه، مصنوعات دستی، احجارقیمتی و داشته های نایاب معدنی و … همه امتعه قیمتی و با ارزش بلند بخارج صادر می شد، محصول کار و زحمات و جان فشانی میلیون ها انسان زحمتکش یعنی بیش از 95% بغارت برده می شد، در مقابل آن همه یک روز نان شکم سیر و یک دست لباس و لحظه ی خاطر آرامش بکسی داده نشد، چه رسد بآنکه بخاطر آینده این ملت گرگ زده اسلامی و تکبیر گویانیکه از سر و صورت شان خاک ظلم و فقر و ستم می بارد کار موثری انجام نگردید.

درد ناکتر از همه اینست: وقتی از این درد و رنج بیکران و طرق بیرون رفت از این هیولای خانمانسوز صحبت میکنی، در مقابل جمعی آرام و منجمد شده نشسته و یگان آدمک با نا امیدی از تقدیرات خود و حکم ازلی الهی و آسمانی سخن میگوید و باری از گفتار و منبر فلان آخوند و پیشوای عوامفریب نقل قول میکند، اما در باطن یأس و نا امیدی درد ناک و درونی نهفته دارند و با این منطق ویرانگر وجاهلانه خویشتن را حق بجانب میداند. در حقیقت امر اینگونه جماعتی از آدم ها زنجیر بردگی و اسارت خود را پرستش میکنند. دانشمند معروف آقای ولتر میگوید: ” سخت است آزاد کردن نادان هایکه زنجیر های خود را خود پرستش میکنند. “

در شرایط و اوضاع کنونی، سحر گاهان و صبح زود هنگامیکه از چهار راهی ها و جاده های شهر میگذرید، در هر چند قدمی با جمعیت و گروهی خسته حال و پریشان مواجه میشوید که مجموع این افراد در هر شهر و دیار مان لشکر عظیم کارگران بیکار و شکسته روزگاران را تشکیل میدهند، مجموع این لشکر بیکاران در کشور ما به میلیون ها افراد مستعد و با نیروی کار میرسد. همه با چشمان انتظار و با حال زار بسوی شما مینگرند تا شاید او را برای کار روز مزدی با خود ببرید، به هر یکی از عابرین با همین توقع نگاه مظلومانه دارند، هر یکی از این کارگران هنوز که هوا تاریک است هنگام سحر از منازل شان بیرون می جهند تا لقمه نانی برای زن و فرزندانش حاصل کنند. این تراژدی اسفناک بدون اینکه تغییر و دگرگونی مثبت در جامعه وارد کند، هر روز تکرار میشود و هر روز بر تعداد این لشکر بیکاران افزوده میگردد، اینها بسختی و ناچار شب و روزی سحر میکنند. به ندرت و شانس و تصادف محدود کارگرانی برای کار روز مزدی دعوت میشوند، نرخ کار با چانه زنی ها و مجبوریت اقتصادی کارگر تعیین میگردد، هرچند این وضعیت ادامه یابد نرخ کار بگونه غیر منصفانه تنزیل میکند و کارگران به فقیران بیچاره ی تبدیل میگردند و سر انجام به اسارت استثمار گران میروند یا به مهاجرت مرگبار میپردازند و یا سر به صحرا میزنند و مبتلا به مواد مخدر و زندگی جهنّم پُل سوخته و صدها پُل و مکانات گنده بشوند، این معتادان بد بخت قبل از آنکه دچار این مصیبت بشوند، انسانهای مفید، مؤدب و با نیروی کاری بوده اند، جفای روزگار و ستم پیشگان این سرزمین وحشت چنین بلایی بر سر آنها آورده اند.

اوضاع و احوال آشفته و اختناق تروریسم جنایتکار و ناامنی های طولانی در هرگوشه و کنار میهن مشکل اساسی و بنیادی عصر و زمان ما گردیده است. این وضعیت نا هنجار و خفقان زمینه ها و میدان گسترش فساد و غارتگری را بیشتر فراهم میکند. لشکر بزرگ دیگری از این هموطنان ما بنا چار از جبر و ستم اقتصادی و نا امنی ها با تحمل سختی ها و خطرات جدی بدیار ایران و پاکستان و به شرق و به غرب میروند تا خود و خانواده خود را از این ورطه نجات دهند. … از نیروی کاری و استعداد آنها بسی کشور های بیگانه آباد میگردد ولی در کشور خودش توهین و تحقیر میشوند.

هیچ یکی از مراجع و مقامات در تشکیلات طویل و عریض بی سر و پا و لجام گسیختۀ دولتی و حکومت مزدور و خیانت پیشه، در مقابل این همه رسوایی ها، این همه فضیحت و بد بختی ها و رنج و آلامیکه مختصراً بگوشۀ آن اشاره نمودم، خویشتن را مسیول و ذمه دار نمی دانند. حکومت و نظام ماکیا ولیستی و مافیایی بر مقدرات مردم مسلط گردانیده شده است.

بادریغ و تأسف عمیق، این فاجعه در کشور ما همین اکنون بر میلیونها انسان مظلوم و بیدفاع مسلط است، این هیولای شوم باز هم تکرار و بار بار تکرار و تداوم همان فاجعه طولانی است که قرن ها در این جزیره وحشت و اسلام زدۀ خرافات پرست جبراً بهارث گذاشته شده است. نظام های منفور و حکومت های مزدور و حکام زنجیری گماشته شده جامعه را به قهقرای قرون وسطایی و با خدعه و دیکتاتوری به اسارت میکشند. …

 

” هیچ دردی بد تر از درد جهالت و نادانی نیست. “

بپا خیزید و خود را از این دام اسارت و ذلت آزاد سازید! گمان مبرید و هرگز منتظر آن نباشید تا معجزه افسانوی شما را از این جهنم و ظلمت نجات بخشد، فقط و فقط با شهامت و عزم فولادین خود سرنوشت ساز و آینده سازان خود باشید!
***

نیروی خلق نیروی لایزال نیروی عظیم وکبیر و بزرگ است یکبار خلقی که آگاه شد تصمیم گرفت،اراداه کرد و متحد شد میتوانند که جهان کهنه را واژگون بسازند و جهان نوی را به وجود آورند

 

 

تا کی زنیـم بر روی دریـا ها خِشت