Babrak Karmal کارنامه های انقلابی وانسانی رهبر محبوب وخردمند ببرک کارمل

 

نویسنده : رفیق ادریس « اریب »

 

کارنامه های انقلابی وانسانی

رهبر محبوب وخردمند ببرک کارمل

شامل بخش های ذیل است
فشرده از کارنامه های زنده یاد ببرک کارمل
سیمای ببرک کارمل در فراز و نشیب حوادث سیاسی و تاریخی کشور
دید گاه پرچمی در مورد جمهوریت داود
ترور میراکبر خیبر موجب قیام نظامی
چگونگی مرگ ترکی
امین در اریکه قدرت
نظریات پژوهشگران و نویسندگان خارجی و بخصوص رهبران اتحاد شوروی وقت درمورد حفیظ الله امین .
مبارزه مخفی یگانه گزنیش در برابر استبداد حفیظ الله امین .
روایت های مختلف در زمینه اعزام نیروهای نظامی شوروی وقت به افغانستان.
چگونگی مرگ امین .
دوران زعامت ببرک کارمل .
عزل ببرک کارمل از اریکه قدرت.
منابع موخذ.
—-
بخش اول
فشرده از کارنامه ها ی زنده یاد ببرک کارمل:

ببرک کارمل شخصیت اثر گذار در روند سیاسی و تاریخی کشور ، وی از عنفوان جوانی به مبارزه انقلابی علیه بیداد وستم احکام ظالم رو اورد. وی با اندیشه های انسانی وانقلابی خویش حزبی را تشکیل داد ومبارزه طبقاتی را در کشور علیه طبقات حاکم استثمارگر به پیش برد.
در دوران که محصل حقوق در دانشگاه کابل بود انجمن محصلین دانشگاه کابل را که کتله از روشنفکران در ان تجمع یافته بود. با جمع ازمبارزین و وطنپرستان اساس گذاشت.
زمانیکه حزب تشکیل یافت ببرک کارمل بحیث مبارز پرشور و انقلابی بیباک از اتورتیه خاصی در بین یاران و مردم کشور برخوردار بود. بخاطر انسجام نیروهای مترقی و تشکل حزب تلاش کرد . اما درسدد ان نشد که در رهبری حزب خود ش قرار گیرد . در حالیکه شایستگی و اهلیت انرا داشت .
درزمانیکه مبارزات پارلمانی به اوج خود رسید در پارلمان کشور بحیث نماینده حزب با شجاعت ودلیری از موضع حزب مبنی برتامین دیموکراسی ،عدالت و خواست های برحق توده ها دفاع کرد.
به صراحت به صدارعظم وقت خاطر نشان کرد .رای اعتماد برایش نمیدهد.

 

ببرک کار مل در دشوار ترین شرایط اختناق و پیگرد دولت های مستبد از حق توده دفاع کرد .چنانچه در مراسم جنازه میر اکبر خیر متعرضانه علیه دولت داود شعار داد که سکوت سیاسی باید شکستانده شود.
وبه همین ترتیب ببر ک کارمل بود که در نخستن روز های پیروزی قیام هفت ثور با صراحت به داروسته امین خاطر نشان کرد . که نباید داود کشته شود . ولی امین با قصاوت و بیرحمی انها را از بین برد . در سدد ازبین بردن ببرک کارمل نیز شد. که موفق بدان نشد.
همچنان در زمان حاکمیت امین بخاطر جلوگیری بیشتری خون ریزی و از بین بردن اعضای حزب و تامین وحدت ترک وطن کرد. ولی زمانیکه دید که امین از همه اصول انسانی وانقلابی عدول نموده . و بیرحمانه به قتل و کشتار توده ها دست یازیده انگاه بود که مبارزه مخفی را به عنوان یگانه گزینه مبارزه علیه وی سازمان دهی و در نهایت امر در شش جدی با سر نگونی امین پایه حاکمیت حزب را مستحکم ومستقرساخت و ده هزار زندانی را از زندان رها نمود ودر عرصه های مختلف در جهت بهبود زندگی توده ها در دوران زعامت وی کار صورت گرفت.
ببر ک کارمل با نفوذ و اتورتیه که بحیث یک رهبر محبوب القلوب در بین اعضای حزب داشت و با تغییرات که در حزب به وقوع پیوست جبهه گیری نکرد .با متانت و بزرگواری تن به تبعید ، ترک وطن داد وبالاخره زندگی در کانتینر را قبول کرد و هیچگاهی از موقف خود بخاطر تخریب حاکمیت داکتر نجیب الله استفاده نکرد.
بنان خود را ملزم بدان میدانم تا با تحریر مطالب گرد اورده شده .در مورد کارنامه های انقلابی وانسانی رهبر محبوب وخردمند خویش دین که بالایم وجود دارد.ادا نمایم:
این نبشته را اهدا به انان مینمایم: پرچم ظفرنمون حزب را در شرایط دشوار و پیچیده به زمین نگذاشتن ،تسلیم ارتجاع نگردند. و صادقانه و بدون هراس وفادار به ارمانهای والای حزب ، تحت رهبری مدبرانه زنده یاد ببرک کارمل باقیمانده . در این عرصه نه تنها شام های فارغ ، بلکه سراسر زندگی خود را به تحقق اهداف مترقی ، انسانی صرف نموده اند.
ادامه دارد
***
وبطور اخص وظیفه خود میدانم:بحیث یک سرباز مربوط به حزب دیموکراتیک خلق افغانستان که سالیان درازی بخاطر تحقق برنامه شریفانه و انسانی حزب خویش، مبنی بر تساوی حقوق زن ومرد،ازا دی ،دیموکراسی ، عدالت اجتماعی، داد خواهی واز بین بردن تفاوت های طبقاتی و دفاع از حقوق والای زحمتکشان درسرلوحه کار وپیکار ان بود. قاطعانه بدون هراس در ردیف سایر وطنپرستان با خلوص نیت، هدفمند، بخاطر بهبود زندگی مردم عزیز خود مبارزه کرده ام و در موضع خود با صداقت ایستاده ام.

بخش دوهم
سیمای ببرک کارمل در فراز ونشیب حوادث سیاسی و تاریخی کشور

ببرک کارمل مرد با خر د و اندیشمند انسان دوست ، پا بند به اصول مبارزه اگاهانه در امر دفاع از ازادی ،دیمو کراسی ،پیشرفت وترقی اجتماعی، عدالت ، داد خواهی بخاطر توده های وسیع کشور ، بهبود وضع اسف انگیز زحمتکشان و طبقات واقشار پائین جامعه ،از بین بردن تفاوت های طبقاتی ،پایان دادن به استثمار انسان از انسان و درک عمیق از جریانات سیاسی در کشور داشت بر مبنی همین درک جامعه خود را شناخت وبا خردمندی به رفقای خود مشوره داد و حزب رزمنده وانقلابی را ر هبری کرد. در حدود پنجاه سال زندگی پر بار خود را هدفمندانه و تشکیلاتی صرف نمودو الی اخرین لحظات زندگی با پابندی به اصول فوق چون صخره استوار و کوه پا برجاه ماند. هیچ زمانی در افکار واندیشه انقلابیش تزلزل ، دودلی و لررزش به وجود نیامد. چنانچه توصیه وی همیشه به یارانش چنین بود:«برمبنای تیوری انقلابی ومترقی باید جامعه خود را همه جانبه عمیق از لحاظ اجتماعی ، اقتصادی، سیاسی و خصوصیات ،عنعنات، سنن، مذهب، ملیت ها، اقوام وقبایل ، سوابق تاریخی ، کرکتر وخصوصیات مرد م درک کرد و شناخت»
زنده یاد ببرک کارمل در 1929 در شرق کابل متولد شده . در دوران تحصیل که جوان فعال با درک و دارای اندیشه ا نقلابی بود.با گروهی از مبارزین وطنپرست اشنایی حاصل نموده.زمانیکه در دانشگاه حقوق علوم سیاسی مصروف تحصیل بود. انجمن محصلین دانشگاه کابل رابا جمع ازمبارزین وطنپرست اساس گذاشت البته مرام این انجمن ، ترویج افکار روشنگرانه درمیان محصلین روشنفکر بود . این انجمن ایده واندیشه های دیموکراسی ، ازادی وملت سازی را براساس برابری قومی ، ازطریق کنفرانس ها و فعالیت های فرهنگی گستریش میدادو تقاضا برای رفورم های اجتماعی ،اداری، اقتصادی ، فرهنگی را مطرح میساخت دولت وقت فعالیت این انجمن را غیر قانونی اعلان نمود. و همین فعالیت های سیاسی باعث گردید که ببرک کارمل بحیث یکی از چهره های مطرح در مبارزه و پیکار انقلابی در کشور مبدل شود همان بود که در اثر فعالیت های انقلابی در اوسط سال 1950 راهی زندانی شد . ودر سال 1956 رهایی یافت . ولی از راهی خود برنگشت و تسلیم ارتجاع نشد.
میر محمد صدیق فرهنگ در کتابش بنام « افغانستان در پنج قرن اخیر» چنین مینگارد: در سال1951 جراید ازاد یکی بعد دیگری باز هم بدون محاکمه توقیف شدند . چون در اخیر سال مذکور وقت انتخابات شورا فرارسید، حکومت عین روش دوره های قبلی را مبنی برتعیین وکلا ازطریق ضبط احوالات تجدید نمود. میخواستن از انتخاب شدن شخصیت های ازادیخواه واصلاح طلب جلوگیری نمایند. در کابل غبار ومحمودی بایک عده دیگری کاندید شده بودند. و دولت میخواست از کاندید شدن انها جلوگیر ی نماید. همین بود که رای دهندگان دست به تظاهر زدند و محصلین نیز انها را همرا یی کرد.به طرف ارگ رفتن و الغای شورای را از شاه تقاضا کردندن.و این تقاضا ترتیب اثر نیافت چندی بعد محمودی وغلام محمد غبار یک تعداد از همکاران شان زندانی شدند. که از زندانی شدن ببرک کارمل و میر اکبر خیبردرکتاب صدیق فرهنگ به نوعی یادشد ه است.
به همین ترتیب در مورد فعالین اتحادیه محصلین میر غلام محمدغبار با ارایه معرفی اعضای اتحادیه محصلین در اثر خود بنام افغانستان در مسیر تاریخ چنین نگاشته است :
زمانبکه جنبش های سیاسی در کشور اوج گرفت .محصلین دانشگاه کابل سهم فعال داشتند. با حلقه های سیاسی مطبوعات ازاد و بخشی چپ پارلمان تامین ارتباط نمودند.
در سال 1950 اتحادیه محصلین تشکیل یافت.زمانیکه دولت دربرابر خواسته عدالتخواهانه انها قرار گرفت .لغو اتحادیه از جانب دولت اعلان گردید و اعضای اتحادیه به انواع مختلف تحت مواخذه دولت قرار گرفتند. منجمله محسن طاهری ،حبیب اله صافی ، حیدر نورس به طور دایم طرد از دانشگاه، عظیم طاهری ، شاه علی ، اکبر شهرستانی واختر برکی برای یکسال طرد دانشگاه ، میرعلی احمد ، محمدیونس سرخابی ، سید محمد میوند، محمدنعیم کندهاری، اسعد احسان غبار، محمدعارف غوثی و ببرک (ببرک کارمل)طرد دانشگاه و در تظاهرات شورای ملی راهی زندان گردیدند.
ولی کمیته بعدن به دودسته چپ وراست تقیسم گردید.
قابل تذکر دانسته میشود که مورخین غبار و فرهنگ با دیدگاه های مشخص خود از فعالیت اعضای اتحادیه محصلین سخن بمیان اورده اند. ولی بهر صورت از اشتراک و نقش ببرک کارمل در فعالیت های سیاسی نتوانسته اند انکار نمایند.
اعلام دیموکراسی از طریق حکومت دوکتور محمدیوسف در بهار سال 1963مبارزین ازادیخواه که استبداد واختناق سیاسی دست و پای ایشان را بسته بود ،پر وبال گشودند.جوانان مبارز، از این تحول با خرسندی توام با احتیاط لازم استقبال کردند.
در صدد ایجاد یک تشکل سیاسی گردیدند. در پائیز سال 1963 یک کمیته ء بنام تدارک متشکل از ببرک کارمل ،میرغلام محمد غبار، میر اکبر خیبر، نور محمد ترکی، علی محمد زهما ، دکتور هادی محمودی ،صدیق الله روحی و اندک بعد محمد طاهر بدخشی بدان پیوست ،جلسات کمیته پیوسته ادامه داشته و.
بعد از چند جلسه هادی محمودی و صدیق فرهنگ با کمیته تدارک قطع رابطه نمودند ولی فرهنگ رابطه خود را با ببرک کارمل حفظ کرد.
کمیته تدارک تصمیم اتخاذ نمود تا حوزه های کاری را بمنظور پیشبرد جلسات ، تماس و ارتباط با اعضای خویش بوجود بیاورد. و این جلسات انکشاف قابل ملاحظه نمود. اعضای کمیته تدارک نسبت گرایشهای عقیدتی ، قومی و سایر مسایل ذات البینی بعضی ها قطع علاقه نموده و یا رسمان استعفا دادند. و از جمله چهار تن انها الی توشیح قانون اساسی به کار خود ادامه دادند.
درجلسات کمتیه تدارک بطور اخص مطالب ذیل مطرح میشد:« چگونگی مبارزه بخاطربقایای فیودالیزم، دیموکراتیک ساختن نظام، تحقق دیموکراسی ازادی بیان وقلم شرکت ازادانه در سازمانهای سیاسی، فراهم ساختن امکانات و شرایط برای تامین ازادی های اجتماعی، ایجاد اتحادیه های صنفی، حقوق مساوی زن و مرد، اشتراک وسیع توده ها در امر انتخابات ازاد، توسعه اموزش وپرورش همگانی، رشد فرهنگ» محترم حسن شرق یکی دیگر از مورخین در مورد تشکیل اتحادیه محصلین چنین تذکر میدهد: در دوره هفت شورای ملی تاحد ازادی بیان از جانب دولت داده شده بود . شاه محمود خان درجریان انتخابات شخصن به پارک شهر نورفته و به غبار و عبدالرحمن محمودی رای داد. درحالیکه هردو در مخالفت با شاه قرار داشتند.
احزاب متعدد بنام های ویش زلمیان، وطن، ندای خلق، و جراید شخصی بنام ولس، انگار، وطن، ندا، خلق وغیره بوجود امده بود. فعالیت فرهنگی انها مستقیم وغیر مستقیم بروحیه محصلین تاثیر گذاشت.عده ای از محصلین ومتعلمین دورهم جمع شده اتحا دیه محصلین را ایجا د کردند. و در رهبری اتحادیه محصلین محمد اسحق،توریالی عثمان، پسران عزت الله مجددی ،خواهر زاده های غلام فاروق عثمان، کبیرالله ، احمدکبیر پسران محمد کبیر سراج، حفیظ الله ( مشهوربه حفیظ سردار) عبدالبصیرحکیمی، هسته اولی اتحادیه تحت رهنمای داکتر انس رئیس دانشگاه ایجاد گردید.
جلسات اتحادیه در کول استقلال وامانی دایر میگردید.مدتی بعد عبدالاحمد عبدالرحیم زی، فقیر محمد مهمند،ببرک کارمل ، نوراحمد شاکر ، میر علی احمد شامل زاده ، محمدکریم نصرتی، امان الدین امین پور، سیدمحمد میوند، عبدالرزاق واصفی، محمد حیدر نورس، محمد حیدر ژوبل، شاه علی اکبر شهرستانی ، محمد یونس سرخابی ، علی سرور،عبدالغنی محمودی، عبدالحق واله ، عبدالحمید مبارز، عبدالزراق (لالا) وغیره به انها پیوستند. و حسن شرق به حیث نماینده دانشگاه طب شامل اتحادیه شد. اعضای اتحادیه جهت رسمی شدن عریضه ترتیب به صدراعظم وقت شاه محمود تقدیم کردند. صدراعظم وقت نماینده های اتحادیه را در قصر گلخانه دعوت و فعالیت شان را رسمیت داد.
بعدن در اثر فعالیت بعضی اشخاص و احزاب سیاسی فعالیت های اتحادیه را در تقابل با دولت وقت قرار دادند. که این مسله سبب شده تااتحادیه قانونن ممنوع وتعداد از رهبری شان زندانی شوند.
بتاریخ اول اکتوبر 1964 قانون اساسی نافذ گردید و ماده 32 ان ایجاد احزاب سیاسی را برطبق قانون احزاب مجاز دانست. واین امر برای تشدید فعالیت ها بخاطر تشکیل احزاب سیاسی در کشور بمثابه چراغ سبز و تکانه نیرومندی تلقی میشد. از فردای همان روز بحث ها وفعالیت های جدی بخاطر ایجاد حزب مترقی و اهداف ووظایف ان در باره وضع کشور ، منطقه وجهان در میان روشنفکران کشور مطرح شد.تلاش های جدی بخاطر ایجاد احزاب از جانب دولت ونیروهای مترقی صورت گرفت. به همین ترتیب خلیل الله خلیلی حزب را بنام وحدت ملی که معروف به زرنگار بود تاسیس کرد. که منافع طبقات حاکم را انعکاس میداد، غلام محمد فرهاد حزب افغان ملت راتاسیس کرد که برنامه انها برتری ملی وشعار شان افغانستان کبیر بود، میوندوال نیز حزبی را بنام حزب دموکرات مترقی بنیان گذاشت.
شایان تذکر است که در نتیجه رشد نسبی سرمایه داری دولتی و خصوصی در جریان انکشاف اقتصادی و فرهنگی کشور، افزایش کمی زحمتکشان وکارگران و پیدایش اقشار جدید روشنفکری، امکانات برای تشکل سیاسی بیش از هر زمان دیگر پدید امده بود .همچنان اوجگیری بیسابقه نهضتهای ازادیبخش ملی در جهان سوم و نارضایتی تاریخی مردم افغانستان از استبداد حکومتها، روان جوانان راتسخیر نموده بود. اعلان دموکراسی از سوی دولت و بهره گیری بموقع سازمان دهندگان سیاسی از شرایط مساعد، یعنی به پختگی رسیدن شرایط عینی وامادگیهای وسیع ذهنی ،منجر به تشکیل حزب سیاسی دموکراتیک چپ مترقی در کشور گردید» بینان گذاری وتشکیل حزب دیموکراتیک افغانستان هم محصول شرایط فوق است. در چنین شرایط کنگره موسس ان بتاریخ اول جنوری سال 1965 در منزل نور محمد ترکی دایر گردید. که در کار کنگره (نور محمد ترکی، ببرک کارمل ، محمد طاهر بدخشی، دستگیرپنجشیری،شهرالله شهپر، سلطان علی کشتمند، صالح محمد زیری،عبدالکریم میثاق، شاه ولی ، محمدظاهر جدران، عبدالوهاب صافی، سلیمان لایق، نوراحمد نور، محمد حسن بارق شفیعی، ملاعیسی کارگر، عبدالهادی کریم، محمدظاهر افق، عبدالحکیم شرعی،عبدالحکیم هلالی، محمد اکرم کارگر، عبدالله جاجی، نورالله کلالی، ادم خان جاجی، غلام محی الدین زرمتی، عطا محمد شیرزی، عبدالقیوم قویم وخان محمد خالیار) اشتراک داشتند.
تعدادی اکثریت انها از طریق همان حو زه های کمیته تدارک معرفی شده بودند با در نظر داشت معیار های سنجش شده قبلی به کنگره معرفی گردیده بودند. کار کنگره با بیانیه محمد طاهر بدخشی عضو کمیته تدارک اغاز گردید که نور محمد ترکی و ببر ک کارمل را بعنوان سازماندهندگان طراز اول سازمان سیاسی با بیان زندگینامه ایشان معرفی نمود.
« تاسیس ح ،د،خ ،ا از اهمیت ویژه ای درتاریخ افغانستا ن برخوردار است. این نخستین سازمان سیاسی با انضباط ودارای تشکیلات منظم چپ و مترقی و دارای برنامه وایدئولوژی روشن بود که بیانگر منافع طبقات و اقشار زحمتکش کشور و روشنفکران وطنپرست ترقیخواه پا به عرصه وجود نهاد وتامین دیموکراسی، تساوی حقوق مرد وزن، ازادی بیان ، ازبین بردن تفاوت های طبقاتی، پایان دادن به حاکمیت فئودالیزم و انجام تحولات انقلابی را در جهت بهبود زندگی زحمتکشان کشور در برابر خویش قرارداد.
با تاسیس ح،د، خ ،ا سطح اگاهی سیاسی واجتماعی مردم ارتقا یافت وبرای نخستین بار سیاستهای ترقیخوهانه از سطح روشنفکری پا فراتر نهاد و در اذهان اقشار کارگری و زحمتکشان کشور نفوذ نمود.
حزب بر بنیاد برنامه خویش مبارزه پارلمانی را بعنوان یکی از اشکال مبارزه پذیرفته بود. ومعتقد بدان شد تا کار پلانیزه شده را درعرصه ذیل انجام دهد:
«انجام کار توضیحی در باره ماهیت سیاستها ی مترقی حزب، افشای سیاست های حکومت های در دفاع از منافع و مواضع اجتماعی طبقات درمقابل محافل حاکمه ارتجاعی در کشور،جلب توده های مردم بسوی حزب، تشکیل جبهه متحدملی، کسب ارا در پارلمان » همان بود ببرک کارمل بحیث نماینده فرکسونی پارلمانی حزب در جلسه شورا حین بررسی مساله رای اعتماد برحکومت دوکتور محمد یوسف در بیانیه خود با اعلان موضعگیری حزب در برابر وی از دست اورد های واقعیبنانه ای مثبت وی منجمله دوران انتقال را مورد تائید قرارداد وازکمبود های ان از جمله عدم موفقیت در اعلام قانون احزاب انتقاد نمود و پیشنهادات مشخص را ارایه نمود . بیانیه ببرک کارمل برای نخستین بار از پشت بلند گویای شورا که و ازطریق رادیو در سراسر کشور بخش شد. هیجان مردم را برانگیخت و حلقات برون از پارلمان را به لرزه در اورد . به تکانه نیرومندی برای مبارزه بعدی مبازرین مبدل گردید.
معهذا نمایندگان نیروهای ارتجاع واستبداد مترصد فرصت بودند تا اینکه حادثه حمله فزیکی تاریخی 30 نوامبر 1966 را علیه فرکسیون پارلمانی حزب سازماندهی نمودند.
درنتیجه بر اساس توطیه قبلن سنجیده شده شماری از وکلای مرتجمع به ببرک کارمل حمله ورشدند وی را تحت ضربات مشت لگد قرار دادند. در حالیکه نوراحمد نور و اناهیتا راتب زاد خواستن جلو حملات انها را در داخل پارلمان بیگرند.حمله کنندگان هرسه تن را مجروح ساختن که هرسه تن به شفاخانه انتقال یافته فردای ان تظاهرات گسترده اعتراضیه خیابانی به سازماندهی حزب از کارته چهار اغاز گردید. در تظاهرات ده هزار اهالی شهرکابل بشمول اعضای حزب اشتراک داشتند ببرک کار مل با حفظ انکه مجروح شده بود واجازه بیرون رفتن را از دوکتور معالج نداشت . در جمع تظاهر کننده گان حاضر و بیانیه مبسوط را در جهت تقبیح این عمل ابراز نمود.
ببرک کارمل نقش فعال و قاطع را در مبارزات سیاسی از خود بجا گذاشته است . چنانچه در زمان رای اعتماد به حکومت دوکتورعبد الظاهر بیانیه تاریخی خود را در فضای اختناق و پیکرد شدید ارتجاع و ضبط احوالات وقت با شجاعت بدون ترس چنین بیان نمود که بخش از انرا پیشکش مینمایم:
« صدراعظم موظف!
افغانستان را یک مرحله تاریخی عقب انداختن وتا حال تکیه گاه شریر طبقات حاکم و حکومت های جفا کار افغانستان را تشکیل دادن.تا اراده انقلابی خلق مارا فلج سازند. ولی این ارزو های پلید را به گور خواهد برد. خلق ما مبارزان پیشتاز دلیر افغان این پرچمداران خلق افغانستان درفش پیکار خلق را علرغم مشکلات عظیم ترور، وحشت ،قتل و زندان در صفوف مقدم مبارزه علیه جنایات تمام طبقات حاکم ، علیه ارتجاع وامپریالیزم ، علیه تمام حکومت های ستم گر دولت افغانستان برافراشته واتش بجان دشمنان خلق افروختن ، حکومت های دولت افغانستان بشمول حکومت صدراعظم موظف دکتور عبدالظاهر همه به نمایندگی از طبقات حاکم مرتجع واستثمار گر افغانستان حلقه های سیا هی یک سلسله اند که خلق کشور مارا به زنجیر کشده اند.
بدین جهت ما در برابر تمام حکومت های افغانستان بی اعتمادی سریع وقاطع خودرا بدبختانه اعلان کردیم، به حکم و اراده خلق افغانستان به حکومت شما نیز اقای عبدالظاهر رای اعتماد نمیدهیم»
ولی باتاسف در میان اعضای رهبری حزب دوگونگی ودید های مختلف در مسایل بوجود امد. گرایش های قومی ،سمتی ،لسانی، منطقوی و مواضع چپروانه، تاکید به امردوری از مبارزه مسالمت امیز پیوسته افزون گردید. باحضور حفظ الله امین تحریکات جدی علیه ببرک کارمل و طرفدارانش به اوج خود رسید. درتدوین اساسنامه حزب به قاطعیت از طرف جناح تره کی تاکید و پاقشاری بعمل میامد که ماهیت حزب بمثابه یک حزب مارکسیستی و لینیستی برپایه اصل مرکزیت و وفادار به انترناسیو نالیزم پرولتری درج اساسنامه گردد. و این مطلب به جناج ببرک کارمل با در ک از شرایط و جریانات در کشور قابل قبول نبود. اختلاف نظرات تا حد ی انکشاف کرد. که منجر به انشعاب در حزب گردیدنه تنها دو جناح بزرگ باقی ماند. بلکه شاخه های خورد کوچکی دیگرنیز از بدنه حزب بوجود امد.و دوجناح اساسی یکی تحت رهبری نورمحمد ترکی خودرا پیش اهنگ طبقه کارگر، جناح ببرک کارمل حزب زحمتکشان افغانستان نامیده شد. پرچمیها پس از انشعاب بیش از دوهزار میتنگ ،تظاهر و اعتصاب را سازماندهی نمودند. در تدویر تظاهرات متنگ ها همیشه نقش و فعالیت همه رهبر ی جناح پرچم وبطور اخص ببرک کارمل برجسته گی خاصی داشته است و در سال 1977 بعد از ده سال جدایی وحدت دو باره تامین شد.
در درازای ده سال در جامعه عدم ثبات حکمفرما بود ه وحکومت های برسر اقتدار پاسخگوی تقاضای مردم نبودند. زیرا در جامعه فقر، گرسنگی،ظلم واستبداد احکام مقتدر بیداد میکرد.
حکومتهای منزوی وغیر حزبی فاقد پایه استوار طبقاتی درجامعه بودند.نیروهای راست افراطی وچپ افراطی با سوءاستفاده از دموکراسی متوصل به تحریکات وتوطئه های اشکار میشدن.مطالبات توده های وسیع مبنی بر تامین بهداشت ،معشیت ،کارو بهبود وشرایط زندگی شان بالا گرفت..
عرضه وتقاضای در تضاد عمیق قرارداشته که احتیاج مردم را مرفوع نمی کرد.
ح،د،خ،ا (پرچمیها) که ندای حق طلبانه وداد خواهانه توده های مردم را تحت رهبری ببرک کارمل بلند کرده و راه های عملی حل مسایل دشوار را مبنی بر محدودیت قدر ت ملاکان واربابان فئودال و تشکیل یک پارلمان واقعبین ملی و دموکراتیک و یک حکومت مترقی ومردمی پیشنهاد میکردند.
ولی اوضاع و شرایط زندگی در کشور در جهت مخالف این همه خواسته ها سیر میکرد. اگرحکومت های وقت جهت مهار نمودن وضعیت واقعین میخواستن دست بکار شوند. در قدم اول میتوانستند اصلاحات را در جهت بهبود زندگی توده های وسیع کشور روی دست گیرند، زمینه سهم وسیع توده ها رادر امر رهبری دولت مساعد سازند، نفوذ اربابان وملاکین بزرگ را محدود میکردند، پارلمان واقعی را بوجود میاوردند. دران صورت میتوانستن رضایت توده های وسیع کشور را جلب نمایند. امادشواری های اقتصادی،فقر ،گرسنگی، خطر برگشت به دوره اختناق، ترورو استبداد زندگی مردم را تهدید میکرد. همه دست به دست هم داده تغیر اوضاع را مساعد میساخت.و از جانبی در درون دربار رقابت های سریع جهت تمرکز قدرت بدست جناح های مختلف دربار تشدید می یافت در چنین او ضاع واحوال بود .ازدرون دربارمحمد داود شهزاده بازنشسته که در مقامات مختلف دولتی با قدرت و یکه تازی ا نجام وظیفه نموده بود .و از سال 1963بدنیطرف ازمقام صدارت برکنارشده بود. وهمچنان نظرات خود را درمورد اداره دولت وطرح نظام تک حزبی و سایر مطالب به طور شفاهی و کتبی به شاه ارایه نموده .که از طرف شاه بدان ترتیب اثر داده نشد.داود شخصی عقده مند و یکه تازبود. وتصمیم گرفت کودتای را علیه شاه براه اندازد. همان بود. که در 26 سرطان 1352 با براه اندازی کودتای سفید بدون خون ریزی علیه شاه که مدت چهل سال را گاهی تحت حمایت کاکا هاغیر مستقیم وزمانی هم مستقیم در کشورحکمرانی نموده بود.به کمک ویاری تعداد از افسران جوان تحصیل یافته شوروی و رفقای نزدیک و وفادار بخودش براه انداخته و خودش به اریکه قدرت تکیه زد. در نخستین روز های کودتا علل اقدام خود را برای مردم افغانستان طی بیانیه چنین اظهارنمود« ده سال قبل یعنی (1343) من برای سعادت اینده وطن خود، جز قایم ساختن یک دیموکراسی واقعی ومعقول که اساس ان بر خدمت به اکثریت مردم افغانستان برقرار باشد، راه دیگری سراغ نداشتم و ندارم… نتیجه ان شد که ان امید ها ی دیرینه و ارزو های نیک به یک دیموکراسی قلابی که از ابتدا تهداب ان برعقدها ومنافع شخصی و طبقاتی، برتقلب، دسایس ، دروغ ، ریا ومردم فریبی استوار گردیده بود مبدل گردید. خلاصه این که دیموکراسی یعنی حکومت مردم به یک انارشیزم و رژیم سلطنت مشروطه به یک رژیم مطلق العنان مبدل شده »
داود در یکی بیانیه های دیگر خویش سبب وعلل کودتا را چنین بیان نمود« برادران عزیز!
چرا در کشور انقلاب شد؟ البته هیچ چیزی بی سبب و بی دلیل نبوده است . دلایل ان به هر افغان معلوم است . که عبارت از فساد اداری، بی عدالتی های اجتماعی و دیگر بدبختی ها بوده است » و نظام جمهوریت را در کشور اعلان نمود.. بعد از چندی شاه خلع ید شده نیز جمهوریت را تائید کرد . در روز های اول ، کودتا مورد استقبال تمام نیرو های مترقی واهالی کشور واقع شد وازان با شور هلهله و پایکوبی استقبال کردند.
بخش سوم
دیدگاه پرچمی ها در مورد جمهوریت داود

قرار اظهار محتر م کشتمند : در اوایل صبح همان روز اعضای رهبری حزب در منزل میراکبر خیبر جلسه دایر کردند. درزمینه کودتا و موضعگیری حزب ببرک کارمل صحبت نموده توضیح داد که هیچ یک از اعضای رهبری قبلن در جریان نبودند.بعد از جروبحث ها فیصله بعمل امد: که به تمام رفقا دستور صادر گردد . بطورکلی روحیه تائید از کودتا را داشته باشند. با حفظ اینکه هوشاری خود را حفظ کنند و مترصد اوضاع باشند.و به هیچ گونه اقدام خود سرانه متوسل نشوند.منتظر دساتیر بعدی باشند.و متعاقبن حزب ابلاغیه به نشر رسانید که در ان از تمام اعضای حزب تقاضا گردیده بود. که از نظام جدید پشتیبانی نمایند. در صورت ضرورت به دفاع از ان در مبارزه علیه ارتجاع داخلی و دسایس امپریالیزم برخیزند. درقدم اول هواخواهان و اعضا ی حزب ( پرچمی ها) در دستگاه جمهوری احراز موقعیت کردند. این بدان معنی نبود که بین حزب وداود مذاکره ،تفاهم و یا پرتوکول امضاشده بود.
صرف به اساس روابط بعضی از شخصیت های که در رهبری کودتا قرار داشتند اعضای حزب ( پرچمی ها) دربعضی از پست های دولتی تعین گردیدند . که بعدن حتی در سطح ولسوال ها نیز این تقرری ها صورت گرفت.
ولی این روحیه تا اخیر باقی نماند تغییر ی فاحشی در ان رونما گردید. جمهوری داود گرایشهای نوسانی میافت و چهره منفی در مقابل اعضای حزب بخود میگرفت.
اعلامیه خطاب به مردم افغانستان داود و موضعگیری های مترقی وی درسیاست و عمل ازجانب پرچمی ها بخاطر که منافع توده های وسیع کشوردر ان انعکاس یافته بود. مورد تائید و پشتیبانی قرار گرفت .چنانچه حزب در دسمبر 1973 طی اعلامیه به اعضای خود چنین دستور داد«از انجائیکه رژیم جمهوری، ا ز لحاظ تاریخی و سیاسی گامیست بزرگ ومترقی ومیتواند . در عرصه تغییر نظام کهنه اقتصادی، اجتماعی کشور نیز تاثیرات متقابل و مثبت وارد نماید؛ از انجا که جمهوری جوان افغانستان میتواند،راه را برای مردم کشور بسوی ترقی وازادی بگشاید؛از انجا که بیانیه شاغلی محمد داود تحت عنوان خطاب به مردم افغانستان وطنپرستانه ومترقی است ؛ لهذا ح،د،خ،ا تائید و پیشتبانی روشن و قاطع خود را از ان براساس اصول وطنپرستانه خویش ابرازمیدارد» هدف حزب از پیشتبانی جمهوریت این بود . همزمان با تحکیم پایه های دولت باید نیروهای ارتجاع داخلی ومنطقه در نطفه خنثی گردد.
همچنان پشتیبانی حزب از خط مشی دولت درفیصله نامه پلنیوم کمیته مرکزی ح،د،خ،ا بمناسبت نهمین سالگرد تاسیس حزب در 27دسمبر1974 دایر گردید .بازتاب یافته است .
رژیم در سال های اول بعد از کودتا تحت تاثیر مشی ترقیخوهانه نیروهای ملی ودیموکراتیک و بخصوص ح،د،خ، ا قرار گرفته بود.به اقدامات مفیدی دست زد و همان بود مورد تائید وپشتیبانی جدی حزب قرار گرفت . بعدن بطور مشهود و روز افزون مواضع نوسانی وعقب گرا اختیار کرد. وگردانندگان اصلی رژیم تصور کردند که پایه رژیم تحکیم یافته باید راه انحلال وحذف پرچمی ها جستجوشود. و این وضع باعث شد که حزب فعالیت ها و موضعیگیری خود را در قبال جمهوریت تغییر دهد.
همچنان پیام های تهدید امیز داود سبب شد که حزب جلسه راپیرامون وضعیت در منزل خلیل زمر دایرو فیصله نمودند: رهبری حزب که شناخته شده است .بطور علنی باقی مانده وفعالیت علنی نمایند.اما سایر اعضای حزب بشکل زنجیری وطور مخفی به فعالیت خود ادامه دهند. تا حزب بطور کل از ضربات رژیم در امان باشد.
همچنان در کنفرانس تاریخی 24دسمبر 1974 در منزل نور احمدنور دایر گردید. در جلسه ببرک کارمل با ایراد بیانیه مبنی بر توضیح وضعیت سیاسی ، نظامی و شرایط ترور واختناق رژیم بخصوص علیه حزب مفصل صحبت نمود. ودر اخیر بعداز جر وبحث توسط اشتراک کنندگان جلسه سند را مبنی بر دست کشیدن حمایت از داود و تامین مجدد وحدت حزب به امضارسانیدن.
اما محمدصدیق فرهنگ یکی دیگر از مورخین کشور در کتاب خویش( افغانستان در پنج قرن اخیر) چنین تذکر میدهد.« کودتا داود یک کودتای رهبری شده ازجانب اتحادشوری وقت بوده. بخصوص تاکید وی به مشارکت تعداد افسران جوان تحصیل کرده شوروی مربوط شاخه پرچم و نقش انها در کودتا است ،و بیانیه خطاب به مردم داود را از نگاه محتوا وسبک نگارش به برنامه ح،د،خ،ا مشابه میداند و در ادامه همین مطلب مینوسید : همکاری پیروان شخصی داود با متحدین پرچمی او در حکومت دوام نیافت سردار بایک بخش از اعضای خانواده خویش خیال میکردند که اتحاد رئیس دولت با کمونیست ها امر غیرطبیعی وموقتی است.
پس از انکه سردار مقامش را استوار ساخت پرچمی ها را ازبین برد ومقامات دولتی را به دوستان و وابستگان خویش سپرد»
داود فکر میکرد با تصویب قانون اساسی و بنیانگذاری حزب انقلاب ملی نظم و نسق کشور دوباره اعاده میگردد.
اما بحران سیاسی اهسته اهسته در اثر فعالیت مخالفین دولت تشدید می یافت واز جانبی بیداری توده های وسیع کشور از یکطرف و فعالیت احزاب سیاسی مخالف مانند شعله جاوید، ستم ملی و اخوان المسلمین از جانب دیگر وضعیت را بحرانی تر ساخت و داود نیز ارام نه نشسته دست به گرفتاری رهبران طراز اول این گروه ها مانند: رحیم محمودی ، هادی محمودی، اکرم یاری ، صادق یاری ، عثمان ، طاهر بدخشی و عبدالله باحث زده و همه را به زندان انداخت صرف مجید توانست بخارج کشور پناه ببرد. با گرفتاری این اشخاص بحران عمق و وسعت بیشتر یافت . زمانیکه دولت از مهار نمودن بحران خود را عاجزیافت با ارتجاع داخلی در یک خط موازی حرکت نموده و در جهت حذف فیزیکی رهبران جنبش و مخالفین دست یازید. وهم چنان گروه های مختلفی که در ضدیت با دولت قرار داشتند. دراثر فعالیت انها بحران عمیق تر شده میرفت و ارگانهای کشفی دولت علیه انها دست به اقدامات تروریستی زدند. چنانچه یک نفر پیلوت اریانا را بنا م گران که مشابه به ببرک کارمل بود . در نزدیک منزلش از طرف اشخاص ناشناس ترورکردند. بعضی از نویسندگان به این نظر اند: که هدف اصلی حذف فزیکی ببرک کارمل بودو وی تصادفن هدف قرار گرفته شده است .
در نوامبر همان سال علی احمد خرم را از عمارت محل کارش خارج و در جاده روبرو عمارت اورا کشتن.وبه همین ترتیب در31سنبله 1352رئیس دولت جلسه عاجل را تدویر و از براه انداختن کودتا توسط محمدهاشم میوند وال صدراعظم اسبق ، جنرال خان محمد خان و دگر جنرال عبدالرزاق .عارف ریکشا و یک تعداد دیگر اطلاع داد . ودر جلسه فیصله شد تا احضارات درجه یک اعلان و به گرفتاری کودتا چیان بطور عاجل مبا درت ورزند.کودتا چیان دستگر و میوند وال بعد از مدتی بشکل مرموزی کشته شد.
مضاف بر قضایای فوق دولت مرتکب جنایات دیگر هم گردید . در یکی از محلات کابل گور دسته جمعی که در ان اجسا د هفتادو هفت تن دفن شده بود دریافت گردید.وعاملین ان از طرف دولت نه موردپیگرد قرار گرفت ونه به مردم معرفی شد. داود بحیث یک فرد مطلق العنان هیچگاه نمیتواند از چنین قضایا بیخبر بوده باشد.

بخش چهارم
ترور میر اکبر خیبرموجب قیام نظامی :
مهمتر از همه شهاد ت مرموزی میر اکبر خیبر بود.که در ساحه وزیر اکبر خان و میکروریان از طرف اشخاص نامعلوم صورت گرفت. خیبر یکی از شخصیت ها اثر گذار درتاریخ سیاسی کشور ویکی از بینان گذارا ن حزب مترقی در کشور یکبار دیگر نیز در دهه 50 هنگام که محصل بود به جرم فعالیت علیه دولت وقت دستگر و زندانی شد ه بود. درهما ن وقت در زندان بافقید ببر ک کارمل اشنایی حاصل نموده. طرح ها ونظریات مشابه شان باعث گردید . فعالیت های انقلابی را مشترکن ادامه دهند و باعث تشکیل حزب گردید. ودر این اواخر یکی از اگاهان سیاسی مربوط حزب اسلامی بنام وحید مژده طی مصاحبه اعتراف کرد. که ترور میر اکبر خیبر بواسطه سازمان تروریستی حزب اسلامی صورت گرفته است . و نام دونفر اعضای حزب اسلامی را نیز برد. ابوذر پیر زداه غزنوی با تائید این مطلب در کتاب خویش بنام ( تاریخ سیاسی معاصر افغانستان ) چنین مینگارد: خیبر توسط اعضای تروریستی حزب اسلامی کشته شده است . چنانچه حاکمتیار در یکی از بیانیه های خویش اظهار نمود. « تجدید نظر ” در سیاست داخلی وخارجی در مورد شوروی ” باعث شد که روس ها برای سرنگونی رژیم داود تصمیم بگیرند . ومنتظر فرصت مناسب بودند . قراریکه حفیظ الله امین دریکی از رساله های خود تذکر داده بود : انها منتظر بودند که حزب اسلامی علیه رژیم اقدام نظامی نماید . دراثنای در گیر ی حزب اسلامی با دولت از فرصت استفاده کرده قدرت را تصرف شوند. ولی در همین زمان خیبر ترور شد.از یک نگاه صحبت حکمتیار به این مطلب وضاحت میدهد . که با ترور خیبرروند سیاسی را در کشور در جهت دیگر هدایت کردیم. اما صدیق فرهنگ به اساس قراین قتل میر اکبر خیبر را به حفیظ الله امین ربط میدهد. که بدست دو همکارش صدیق عالمیارو عارف عالیمار صورت گرفته است و اضافه مینمائید که این مطلب در بیانیه دکتورس اناهیتا نیز تذکر یافته است. بعضی ها نظر دارند که غوربندی زمینه این ترور را مساعد ساخت. درزمینه ترور میر اکبر خیبر دستگیر پنجشیری یکی از بنیان گذاران حزب و نزدیک به استاد خیبر چنین ابراز نظرمینماید« در تسریع پروسه وحدت 12 سرطان 1356 دو جناح جریان دیموکراتیک نقش استاد خیبر برجسته بود.
در همان برهه از تاریخ انورسادات رئیس جمهور مصر، خاندان سعودی ،شهنشاه ایران ، کشور های غربی و همچنین به قول صمد غوث یک از دیپلومات های وزارت خارجه افغانستان ، دستگاه رهبری شوروی از چپ وراست بر سردار محمد داود فشار های هر جانبه وتشویش اوری وارد می اوردند .
در روشنایی این رویداد های مشخص جهانی ومنطقه خلاف نوشته های بی پایه مورخان وخاطره نویسان افغان و تحلیلگران با قاطعیت میتوان گفت که نه قدیر نورستانی ورسولی ، نه حفیظ الله امین و عارف عالمیار ، نه ساما ، نه سفارت شوروی ، نه ببرک کارمل ، نه قدوس غوربندی ، نه داکتر نجیب هیچ یکی در ترور وشهادت میر اکبر خیر دستی و دخلی نداشته اند و بگفته حافظ نه دیدند حقیقت ره افسانه زدند. شیرازه همه مبلغان مخالف و مختلف دوران جنگ سرد است .
به باورم از میان این حدس گمان ها ، روایت جنرال عبدالقادر هراتی وزیر دفاع وفرمانده قیام مسلحانه هفت ثور به حقیقت نزدیکتر به نظر میرسد. او به شهادت یکی از کارمندان استخباراتی قوای هوایی چنین اظهارمیدارد: چریکهای حزب اسلامی حکمتیار واداره استخبارات نظامی پاکستان عامل اصلی ترور خیبرمیباشد.
زیرا خیبر شهید برضد گسترش نفوذ پاکستان و پیمانهای تجاوز کارانه منطقه تبلیغات گسترده سیاسی و اگاهانه میکرد. و یکی از مخالفان اشتی ناپذیر سازمانها ی بنیاد گرای ساخت پاکستان و سیطره اداره نظامی پا کستان در مناطق پشتنخواه و مخالف میراث خوران استعمار کهن در داخل کشور بود.» البته همه رهبران حزب دیموکراتیک خلق در مخالفت شدید وجدی سازمان استخباراتی پاکستان و نفوذ ان در مناطق پشتنخواه بودند. تجلیل شایسته از روز پشتونستان دلیل واضیح و روشن است . اماحکم قطعی و ثابت در زمینه ترور میراکبر خیبر وجود ندارد. مخالفین بیرونی و درونی حزب به نوع از ان یاد نموده و بعضی ها خواسته اند . شهادت خیبر شهید را ناشی از تضاد های دورنی حزبی تلقی نموده . انرا به یکی از رهبران حزب نسبت دهند . فقط چنین اندیشه های ناشی از عقد ها ، بدبینی ها ، کج اندیشه بعضی از افراد واشخاص میباشد وبس .ولی بهر صورت این قضیه الی اکنون درهاله ای از ابهام قرار دارد.
بعد از ترور میر اکبر خیبر حزب مراسم تدفین و خاکسپاری وی را با اشتراک ده هزارتن از اهالی شهر کابل واعضای حزب براه انداختند. جسد میر اکبر خیبر در شهدای صالحین دفن گردید و در جریان مراسم میثاق بحیث انانسر از تره کی و بعدن ازفقید ببرک کارمل دعوت بعمل اورد که در مورد صحبت نمایند. فقید ببرک کارمل بیانیه سیاسی را به شجاعت دلیری و بدون ترس و هراس ایراد نمود .که بخش ازانرا خدمت تان تقدیم مینمایم:
( اکبرخیبر شهید وطن یکی از رهبران سرسپرده ،بنیانگذارکبیر حزب دیموکراتیک وپیش اهنگ طبقه کار گر افغانستان بود. ونامش بدین عنوان جاویدان خواهد بود. خیبر خونین ،به رفقای همرزم خود به فروتنی میگفت:رفقا شرف والای شما افتخار بزرگ شما عضویت حزب پیش اهنگ دیموکراتیک خلق افغانستان است. باید شایسته گی عضویت انرا حاصل کرد، درفش انرا باید سربلند و پاکیزه نگهدارید، وحدت انرا بمثابه عقل ، شرف و وجدان خود حفظ کنید.
«رفقا، دوستان و هموطنان!
خیبر رفیق عزیز ماکه جان عزیز خود را در راه مبارزه بخاطر سربلندی خلق و وطن خود فدا کرد. در دشوارترین شرایط پیکار ما با شجاعت ومتانت خاطر نشان میداشت.
راه پیرو زی بر دشمنان غدار خلق افغانستان و نیروهای ارتجاع هریمنی دستیاران مسلکی امپریالیزم خون اشام بین المللی به سرمدارای امپریالیزم امر یکا ،راه دیموکراسی خلق افغانستان، راه وفا داری به اندیشه پیشروی خلق ما، راه خدمت فدا کارانه به خلق ووطن ما، پیکار برضد طبقات حاکم واستثمارگر برضد قدرت های ارتجاعی ، دولت های وحکومت های دروغ گو ومستبد است.
میر اکبر خیبر این فرزند نجیب خلق افغانستان جان عزیز جوهر اصلی خویش را در راه ارمانهای طبقه کارگر ازدست داد. ارمانهای والای وی را جامعه بدون استثمار و فارغ ازطبقات بود.
میر اکبر خیبر در طول زندگی پر افتخار و اگاهانه اش در تحت شرایط وحشت ،خصم استعمار واستبداد بخاطربهبود زحمتکشان کشورشجاعانه رزمید.
خیبر وطنپرست پرشوربه اصل برابری تمام خلق ها وطن واحد مان افغانستان اعتقاد خدشه ناپذیر داشت.
خیبر مبارز راه ازادی خلق های پشتونستان وبلوجستان بود.
خیبر دشمن اشتی ناپذیر ارتجاع پاکستان و ژاندارم منطقه رژیم نظامی گر ایران بود.
زنده یاد ببرک کارمل در اخیر چنین تاکید نمود:
خیبر با شهادت خو د سکوت مرگبار سیاسی را شکستاند و این مطلب سه بار تکرار شد.
اکبر خیبر پرچم مبارزه را برا احیای دیموکراسی برای تامین ازادی های سیاسی ، برای تامین حقوق وازادی های دیموکراتیک خلق افغانستان سربلند برافراشت .
رفقا به پا خیزید! به یک صدا بگوید سوگند به تو!
سوگند به تو!
ما در راه ارمانهای والای تو ارمانهای نجیببانه طبقه کاگر!
در راه ارمانهای تو به پیروزی رسانیدن انقلاب دیموکراتیک، ملی ، انقلاب سوسیالیستی شرافتمندانه بی ترس به پیش میرویم.
پرچم ظفر نمون مبارزه طبقاتی خلق افغانستان را که با خون پاک تو گلگون شده است . سربلند نگهمیداریم.»
دولت طی اعلامیه از رادیو افغانستان شام 25 اپریل پخش و از توقیف شدن هفت نفر نور محمد ترکی ،ببر ک کارمل، حفیظ الله امین ، دکتور شاولی، دستگیر پنجشیری، عبدالحکیم شرعی جوزجانی، دکتور ضمیرصافی، اطلاع داد. در حالیکه یک تعداد دیگر اعضای رهبری مانند سلطان علی کشتمند، نور احمدنور، سلیمان لایق، اناهیتا از توقیف بازمانده ودر مورد حفیظ الله امین گرفتاری به تاخیر افتید. وی موفق شد که دستور عملیات نظامی را به تمام صاحب منصبان وابسته به حزب برساند.
بتاریخ 27 اپریل وزیر دفاع به تمام جز وتام های نظامی مبنی به تظاهرات در ارتباط تائید از گرفتاری رهبران حزب صادر کرد. و متعاقبن لوی درستیز اجازه موزیک و اتن ملی را نیز در قطعات داد. که باعث ضعف دسپلین ونظم در جزو تام گردید.و زمینه راطوری فراهم ا ورد که جگرن رفیع و اسلم وطنجارقطعات تانک را بطر ف شهر حرکت دهند. حیدر رسولی وزیر دفاع خواست که بدون در جریان گذاشتن رئیس دولت موضوع را حل کند. ولی موفق بدان نشد. وزیر دفاع به همرای لوی درستیز پس از ناکامی فرقه هشت به قوماندانی مرکز واقع تپه تاج بیک از انجا به پایگاه فرقه هفت ریشخور رفتند.
درحالیکه وزیر دفاع برای رسانیدن کمک به رئیس دولت در تلاش بود، تانکهای که از پل چرخی حرکت کرده بودند مرکز قوماندانی هوایی ، مرکز رادیو ،میدان طیاره، مرکز تلفون ملکی و مرکز مخابرات نظامی را معروف به مرکز چنار و در همسایگی قوماندانی هوایی واقع بود تصرف نمودند. زندانیان مربوط حزب را نجات داده ومقاومت پولیس را در حوالی وزارت داخله در هم شکستند.
در حالیکه در سایر جزوتام های رقص و پایکوبی ادامه داشت ،قیام نظامی ابعاد وسیع تر بخود میگرفت.
اما رئیس جمهور در حدود ساعت11بجه توسط صاحب جان قوماندان گارد اطلاع یافت .یک تعداد تانک ها بطرف ارگ در حرکت اند.و حتی تا زمان رسیدن تانک ها به نزدیک ارگ امکان فرار وی مساعد بود. ولی وی در ارگ باقی ماند فرار نکرد.
قیام کنند ه گان به داود و همراهانش دستور دادن تا جهت جلوگیری از خون ریزی تسلیم شوند . ولی وی قبول نکرده . هدایت مبنی برمقاومت را به گارد صادر کرد.
در لحظه های نخست تانک وطنجار در نزدیکی ارگ رسید و در اثر مقاومت و برخورد که با تانکیست های داخل گارد صورت گرفت .یک تن از افسران قیام کننده بنام محمدعمر مربوط جنا ح پرچم به شها دت رسید. برخورد ها و مقاومت ها بشکل پراگنده درنواحی واطراف وجود داشت . ولی تمام مراکز عمده بدست قیام کننده گان افتید. واز همان اغاز قیام اختلافات جدی در میان رهبری حزب متبارز شد. اولین موضوع اختلاف در مورد متن اعلامیه بود که ببر ک کارمل پافشاری میکر د که از کشته شدن داود قبل از وقت نباید در اعلامیه درج شود. زیرا وی هنوز زنده است . درمورد سرنوشتش باید داد گاه تصمیم بگیرد.اما ترکی وامین مخالفت مینمودند . و همچنا ن در مورد متن اعلامیه قیام تره کی پافشاری داشت که بنام وی اعلان شود. امین نظر داشت او باید قیام را بنام خود اعلان کند.
به مخالفت ببرک کارمل و تره کی مواجه شد. همچنان درمورد شورای انقلابی و نظامی هم اختلاف نظر وجود داشت. بالاخر فیصله بعمل امد شورای انقلابی – نظامی در ج اعلامیه گردد. و ازطرف دونفر رهبران نظامی قرائت گردد. در نتیجه فیصله بدان شد . تا وطنجار اعلا میه را قرائت کند ببرک کارمل پیشنهادنمود. که در اول باید « بسم الله الرحمن والرحیم » ذکر گردد. امین از همان اغاز دستش بخون اغشته شد ه بود . زیرا تعداد از افسران مربوط جناح پرچم را گویا از داود جانبداری میکنند .از بین برد.
بملاحظه وضع بخاطر رعایت موضع بالنسبه ملایم رهبری پرچمیها و کاستن از درجه اختلافات موافقت گردید. که اعلامیه با متن نسبتن ملایمتر نسبت به اعلامیه اولی از نام شورای نظامی- انقلابی بشکل ذیل پخش گردید:
« هموطنان گرامی! اولین بار در تاریخ افغانستان اخرین بقایای سلطنت وقدرت خاندان نادر خان خاتمه . یافت وتمام قدرت دولت بدست خلق افغانستان قرار گرفته است …. هر عنصر ضد انقلابی که بخواهد از هدایات و مقررات شورای انقلابی سر پیچی نماید به زود ترین فرصت به مراکز نظامی سپرده میشود.

به تعقیب ان اعلامیه دیگری بشکل ذیل صادر شد.«افسران وسر بازان وطنپرست ! درهر قطعه ایکه قراردارید نظم و دسپلین انقلابی را حفظ کنید وهر شخصی را که در برابر انقلاب دیموکراتیک و ملی وضد منافع خلق افغانستان قرار گیرد خلع سلا ح و فلج نمائید» اعلامیه های بخاطر ان پخش میشد . دربرخی از شهرها نیرو های طرفدار داود مقاومت میکردند حیدر رسولی وزیر دفاع هم خواست . علیه قیام کنند گان موانع ایجاد کند ولی بعد از مدتی محل اقامت وی افشا و فعالیتش خنثی شد.
در 28 اپریل در اثر مساعی مشترک تانکیست ها و پیلوتها اخرین نقاط مقاومت در گارد در هم شکست ، اما داود تا اخرین دقایق حیات خویش مقاومت کرد.
رهبری حزب در اوایل صبح بمنظور اینکه داود مقاومت میکند و نمی خواهد تسلیم شود . چه باید کرد. امین با احساسات مانند همیشه سخن از بین بردن داود بمیان اورد. و عده از هم نظرانش سخنان وی را تائید کردند. ولی در این میان فقید ببرک کارمل با قاطعیت بدان نظر مخالفت کرده گفت:« بگذاربا حوصله مندی و خونسردی این مساله حل گردد. از همین اکنون نباید به مردم و جهانیان چنین انتباه داده شود که انقلاب بیرحم است . و ماوراء قانون عمل مینماید. بگذار داد گاهی مردمی در باره اینده وی تصمیم بگیرد.» موضوع ازطرف سلطانعلی کشتمند نیزمورد تائید قرار گرفت . این مطالب موج خشم امین را فراهم ساخت. در حالیکه اظهار میداشت: « ما با سازشکاری ساز گار نیستیم» از جابر خاست و تحت بهانه تامین تماس با برخی از قوماندانان قطعات جلسه را ترک گفت و پس از ساعتی باز گشت.
بحث پیر امون این مساله ومسایل دیگر در عدم موجودیت امین و بعد از امدن دوباره وی ادامه داشت . تا اینکه یک تن از افسران هواخواه امین بنام امام الدین وارد شده چنین اظهار کرد:« من با عده ای از افسران وسربازان داخل گلخانه ارگ شدیم واز نام شورای نظامی به محمد داود ابلاغ کردم که سلاح برزمین بگذارید وتسلیم شوید، ولی او نپذیرفت وبا سلاح دست داشته خود برما فیر کرد یک تن از رفقای ما کشته شد وطوریکه می بینید من جراحت برداشتم، همراهان من طاقت نیاوردند، او وهمه را که همراه او بودند تحت اتش متقابل گرفتند» و موضعگیری فقیدببر ک کارمل بهانه شد به امین و طرفداران وی که پرچمی ها را محکوم به سازش کاری با داود میدانستن . حذف فزیکی مخالفین را یک امر طبیعی در هر انقلاب میدانستن این بود نظر امین و طرفدارانش، روز بعد اعلامیه شورای نظامی – انقلابی به شرح ذیل به نشر رسید:که شامل مطالب ذیل بود« الغای قانون اساسی داود، تسلط قیام کنندگان بر اوضاع، حضور مجدد افسران رژیم بر وظایف شان، منع اجتماعات ، واز تمام کارمندان دولت تقاضا بعمل امد تا بشکل عادی دروظایف روز مره خویش حاضرشوند.» اما محترم دستگیر پنجشیری در اثر خویش تحت عنوان (ظهور و زوال حزب دیموکرات خلق افغانستان) چنین مینویسد« نور محمد ترکی و ببرک کارمل در همان اغاز دو برخورد جداگانه و متضاد با مسله سرکوب خونین ویا مسالمت امیزبا سردار داود داشتند. ببرک کارمل طرفدار برخورد با انعطاف با سردار محمد داود و خاندانش بود. او اصرار میکرد که باید سردار محمد داود کشته نشود. زنده بدست اید.کارمل معتقد بود که هر گاه با سردار محمد داود وخاندانش به شیوه مسالمت امیز وقانونی برخورد شود .
اول: ماهئیت هومانیستی و دیموکراتیک انقلاب ما اشکار میگردد.
دوم: سنن انقلابی ، ملی و دینی مردم ما احترام میشود.
سوم: اسرار و پیوند های اوبا ارتجاع منطقه و امپریالیسم افشا میگردد.
چهارم: انقلاب ما از پشتیبانی بین المللی و پشتیبانی اخلاقی توده ها برخور دار میگردد.
اینها دلایل مثبت بود . که به نفع زندگی و ادامه حیات سردار داود و نزدیکانش توسط ببرک کارمل ابراز گردید.
اما سلمان لایق در باره شیوه برخورد با سردار داود در پاسخ ترکی گفت ( فرعون باید کشته شود.)
اما شخصن سلمان لایق دراین اواخر طی مصاحبه تلفونی که با صبور سیاسنگ داشت چنین ابراز نظر نمود.
سوال : ایا این سخن درست نیست که شما در نقش دوست و خویشاوند نزدیک با میراکبر خیبر داشتید . با پیوند دادن این رویداد با محمد داود گفته اید .« این فرعون کشته شود.»
جواب : من از همان اغاز زندگی ازکشتن وخون نفرت داشتم وحالا هم دارم . حتی پس از کشته شدن سردار داود وخاندانش برای دیدن اجساد به ارگ نرفتم همیشه در باره من میگفتند. ( این ادم قاطع نیست) شما در سراسر افغانستان یک نفر را پیدا کنید که بگوید از سلیمان لایق متضرر شده است .
بتاریخ 29 اپریل جلسه شورای انقلابی با تمام مخالفت های ذات البینی رهبری حزب دایر شد. امین تاکید میکرد شورای نظامی و شخص او درراس ان باقی مانده و اکثریت وزیرهای دولت باید نظامی باشند.ببرک کارمل وسلطان علی کشتمند تاکید میکردند. قدرت به یک اداره غیر نظامی موقت باید انتقال یابد. همچنان پرچمی ها روی طرحهای قبلی خویش مبنی بر اعلام دیموکراسی ملی و تشکیل یک جبهه دیموکراتیک ملی برای ایجاد حکومت با بنیاد وسیعتر اصرار میورزیدند. واین پیشنهاد از جانب خلقی ها به استهزا گرفته میشد. انها پافشاری میکردند که مهر ونشان خلقی بر انقلاب و همه فیصله ها نمایان گردد. دولت جمهوری خلق افغانستان باشد . فقیدببرک کارمل جمهوری دیموکراتیک را پیشنها دمیکرد.بالاخره جمهوری دموکراتیک قبول شد،درمورد قانون اساسی کشور پرچمی ها نظرداشتن که الغای کامل قانون اساسی داود خلای بزرگی قانونی رادر کشور بوجود میاورد. الی زمان تدوین قانون اساسی باتغییرات نسبی در فقرات قانون از ان استفاده شود. جناح خلق نه تنها انرا قبول ننمود بلکه اتهام وابستگی به داود رابه جناح پرچم میزد، در مورد بیرق و نشان دولتی نیز اختلافات جدی وجود داشت . جناح پرچم متعقد بدان بود. که سه رنگ عنعنوی سیاه ، سرخ و سبز یک اصل قبول شد ه بین مردم و مهمتر از همه موردپسند مردم است . و تغییر بیر ق یک مساله شکلی است .نه باید بدان دست زد. و جناح خلق تاکید نمودند باید نشان خلق در وسط و بیرق و رنگ سرخ بخود بگیرد که مورد مخالفت فقیدببر ک کارمل قرار گرفت ولی در نتیجه به نفع جناح خلق فیصله بعمل امد، درمورد سلب تابعیت اعضای خانواده سلطنتی پرچمی ها اصرار میورزدند که تابعیت حق طبیعی یک شخص است هیچ کس حق ندارد بسادگی انرا سلب کند.ولی جناح خلق بدان موافق نبودند. به همین ترتیب در مورد سود سلم ، طویانه نیز اختلاف نظر ها وجود داشت و بعدها در باره اصلاحات ارضی و حتی سواد اموزی بشکل که جناح خلق نظر داشت . ودر عمل دیده شد که تحقق ان باعث برانگختن واکنشها و حساسیت ها از جانب توده ها شد.

هرر وز اختلافات میان رهبر ی حزب وسعت بیشتر بخود کسب میکر د . در جریان تدویر پلینوم فوق العاده کمیته مرکزی حزب نیز بجای اینکه مو ضوعات که در دستور روز قرار داشت . مورد ارزیابی قرار گیرد ولی تعین وزرای کلیدی را پیشکش مینمودند . امین بحیث محرک اصلی و شخصیت جنجال بر انگیز و تشنه قدرت ، همیشه نظریات جاه طلبانه خود را بحیث محرک و قهرمان انقلاب مطرح میکرد.
عمق اختلافات دردرون نظام وسعت یافت . درهمه فرمانها نقش خلقی ها برجسته بود .زیر همه را با شتاب زدگی تمام میخواستند .
در جلسات فیصله و صادر کنند. انقلاب را کامل و برگشت نا پذیر میدانستند. بعد از مدت زمانی وضع تغییر فاحش نمود و خلقی ها تصمیم گرفتند که در ادارات ملکی و نظامی به عوض پرچمی ها، طرفداران امین جابجا شود. واین عمل به عکس العمل ها مواجه میشد. روحیه عدم وحدت تشدید یافته میرفت چنانچه در ضیافتی که امین به افتخار سفیر شوروی پو زانوف ترتیب داده بود .در این دعوت تر ه کی از وحدت اهنین حزب، انقلاب برگشت نا پذیر و رفتن بطرف سو سیالیزم صحبت کرده بود . اما پوزانوف صحبت اعتراضه ببرک کارمل را در سال 2000 در صفحه انترنتی خویش بشرح اتی توضیح نمود است :«اخیرن به نظر میرسد که وحدت در حزب از میان رفته است .واین امر بدون تردید تاثیر منفی برخود حزب براداره دولت ، ارتش وانقلاب و بر اعتبار شوروی وارد مینماید. ومیتواند به عواقب ناگواری منجر گردد … متاسفانه علیه ما (پرچمی ها) درحزب ، دولت وارتش تحریکات صورت میگیرد . من نمیخواهم پرابلمی ایجاد نمایم تا نه دوست ونه دشمن نتوانند . از موقف من بهره برداری نمایند برطبق فیصله مورخ 17 جون 1978 بیروی سیاسی کمیته مرکزی شماری از رفقا بحیث سفیر به کشور های خارجی فرستانده خواهد شد . من و نور احمد نور… مفید میدانیم که بحیث سفرا یا در تحت نام تداوی به خارجه برویم تا اینکه زمینه برای تحریکات علیه مردم نجیب و صادق داده نشود… متاسفانه من نه در حزب ونه در ارتش امکانات انرا ندارم که از تز های خویش دفاع نمایم ، دشوار است که فیصله نامه 24 می در باره وحدت حزب و رهنمود های بیروی سیاسی مورد تطبیق قرار بگیرد . انها بر روی کاغذ باقی میمانند و چیزی بیش از ان نیست … من هم در حزب و هم در حکومت سمت دوم را پس از تره کی دارم ، با وجود ان نمیدانم که در کشور چه میگذرد .انان مرا تجرید کرده اند ، من در مسایل سیاستهای داخلی و خارجی سهمی ندارم ومن مثل اینکه د ریک قفس طلایی زندگی مینمایم » این مطلب باعث براشفته شدن امین وترکی گردید.
صدیق فرهنگ وضعیت را چنین توضیح میکند: اولین علایم اختلاف در فاصله کمتر از یک ماه از کودتا نمایان شد.الی 22می 1978 نام ببرک کارمل در انتشارات رسمی در ردیف نام تره کی تذکار داده میشد. ولی اهسته اهسته این موضوع کم رنگ شده میرفت . از ان به بعد نشر عکس ها واخبار مربوط به رهبران پرچم در جراید کاهش یافت .
عکس ها واخبار مربوط به ترکی با القاب عریض و طویلی روز افزون گردید.
اندک بعد خبر فرستادن محمود بریالی و داکتر نجیب به سفارت های پاکستان و ایران منتشر شد. مدتی نگذشته بود . که خبر مقرری ببر ک کارمل به سفارت پراگ،؛ نوراحمد نوربه واشنگتن، اناهیتا راتب زاد به بلگراد، عبدالوکیل به لندن پخش گردید.
بالاثر فشار امین بالای ترکی وی را مجبور ساخت تا در جلسه 1978 کمیته مرکزی شش نفر از پرچمی ها را عامل دسیسه علیه دولت معرفی و اخراجشان را از حزب تقاضا کند. به همین ترتیب دوتن لایق و بارق شفیعی از دفتر سیاسی حزب طرد و چهار تن دیگر مجید سربلند، فدا محمد ده نشین، سرور یورش، نظام الدین تهذیب، ازعضویت اصلی کمتیه مرکزی به نامزد عضویت درکمیته مرکزی تنزیل مقام یافتند. و همچنان کشتمند ، میرعلی اکبر دستگیرو محکوم به اعدام و قادر به بیست سال حبس محکوم شدند. دولت این عمل را یک دسیسه مبنی بر دست داشتن شان در یک کودتا ی نا فرجام وانمود کرد.وهمزما ن بان اسناد جعلی تحقیق انها را در جراید رسمی منتشر ساختند.
در نخستن روز های تشنج در حزب امین در تبانی با تره کی و سوه استفاده از وی و دادن کیش شخصیت به تره کی و القاب مانند رهبر بزرگ ، توانا ،کبیر، استاد بزرگ و براه اندازی محافل مبنی بررقص و پایکوبی و اشتراک دختران در ان و تجلیل از سالگرد تره کی( خود ش حتی نمی دانست که در کدام سال تولد شده است)بعمل امد . وی را غرق در کیش شخصیت ساخته در مرحله اول با استفاده از ساده بودن تره کی ،پرچمی ها را از صحنه دور ساخت و صفوف انها را در سطوح مختلف تحت فشار قرار داد. صدیق فرهنگ درزمینه چنین مینگارد: در داخل حزب دو گروه طرفداران تره کی و امین بوجود امد. خلقیها مانند جوزجانی ،میثاق، وطنجار، گلابزوی ،مزدور یار، سروری در جمله هواخواهان تره کی قرار گرفته و درگروه دوم تعداد دیگر بشمول تعداد جوانان به امین پیوستن وضعیت روز تا روز در حزب متشنج تر شده میرفت . در چنین اوضاع واحوال تره کی جهت اشتراک در کنفرانس کشورهای غیر متعهد عازم هاوانا پایتخت کشور کوبا شد. داکتر شاولی و داود تلون نیز وی را همرا ی میکردند. و در جریان بازگشت . در مسکو توقف نموده وضمنن به تنهایی با بریژنیف و گرومیکو وزیر خارجه اتحاد جماهیر شوری ملاقات نمود.که در ملاقات شاولی وتلون اشتراک نداشتند. تلون گذارشی مبنی برشک تردید در مورد تره کی به امین ارایه کرد . وحتی افوهات وجود داشت. که روس ها زمینه ملاقات وی رادر مسکو با ببرک کارمل مساعد ساختند. وقرار نظر محترم کشتمند این موضوع حقیقت ندارد زیرا دوسند سری که در این اواخر روی شبکه انترنت بخش شد این موضوع را رد میکند.«سفیر شوروی موظف میگردد. که با تر کی و امین ملاقات نماید . و عجلتن این ارزومندی را ابراز نماید که هر دوی ایشان در برابر انقلاب احساس مسئولیت از خود نشان بدهند . به نام نجات انقلاب، ایشان باید . باهم کنار ایند و در هما هنگی از یک موضع به اتفاق نظرکار نمایند . دو پارچگی در رهبری برای ارمان انقلاب و برای مردم افغانستان کشنده است .
هرگا ه امین به ملاقات با تره کی حاضر نشود. باوی جداگانه ملاقات بکن وعین پیام را به وی نیز برسان » پرو کول نمبر 106 سند اشد محرم کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی « بر طبق اطلاعات واصله از تمام منابع در باره اوضاع در رهبری افغانستان رویداد ها در روز های اخیر در امتداد خطوط زیرین انکشاف کرده است .
با بازگشت تره کی از هاوانا ، به تره کی از جانب امین اخطار داده شد. بلافاصله کارمندان خیلی نزدیک به تره کی منجمله : – وزیر امور داخله وطنجار وزیر مخابرات گلابزوی ،وزیر امور سرحدات مزدور یار و رئیس ارگانهای امنیت دولتی سروری از کار برکنار شدند به بهانه اینکه انها دریک توطئه امپریالیستی علیه امین دست داشته اند . مورد مجازات قرار گیرند.»و همچنان فرهنگ علاوه میکند که در ملاقات ها تصمیم مبنی بر از بین بردن امین نیز مطرح شده بود. که این مطلب یک زنگ خطر جدی برای امین تلقی گردید.
مروزوف یکی از مشاورین تره کی وامین در موردچنین ابراز نظرمینماید:در جولای سال 1979 جنرال ایوانوف در مورد سبکدوشی امین با من مشوره کرد. من برایش گفتم که این مسله درسرخط کار مانیست و مسله مهم روز هم نیست و در هیچ جای این سوال مطرح نیست . ولی در ابتدا درنظر داشتیم که امین در قدرت نباشد.
در ماه سپتمبر 1979 نورمحمد تره کی زمانیکه از کوبا بر میگردد. ودر مسکوتوقف مینماید. رهبری شوروی تره کی را در مورد امین متوجه میسازند. که وی شخص صادق بوی نیست. اما تره کی میگو.ید که من بالای امین اعتماد دارم.
بتاریخ 11سپتمبر 1979 زمانیکه نور محمد تره کی به کابل می اید پذیرایی امین از وی به حرف تره کی در مسکو در مورد امین صحه میگذارد. اما مشاورین شوروی لحظه به لحظه و قدم به قدم گزارشات خود را به مسکو انتقال میدهند. همچنان تاکید بدان داشتند که بین امین و تره کی وحدت وجود ندارد. بیروی سیاسی به مشاورین وظیفه می سپارد که با امین و تره کی ملاقات نمایند . امین به این ملاقات ها حاضر نمیشود. وسفیر شوروی به تره کی اظهار میدارد که رفتار امین این طور درست نیست . و تره کی با حفظ انکه در مورد اندیشه مینماید .جهت ارامی خاطر مشاورین اظهار مینماید. امین منحیث پسرم است و به وی اعتماد دارم. شما ناراحت نباشید. بین ما وحدت تامین است .
روز 14 دسمبر 1979 چهار نفر از وزیران طرفدار تره کی به امر امین از وطیفه سبکدوش میشوند. فردایش باز هم ما نزد تره کی میرویم . و میگویم که دیروز وعده کردید که وحدت تامین است . . و ما یک پارچه هستیم .ولی چه شد؟ حالا چهار وزیر از وظیفه به امر امین سبکدوش شد. تره کی میگوید که امین را دعوت کنید. همان بود امین به قصر امد . ولی در اول نخواست نزد تره کی برود.در حالیکه مشاورین چهار ارگان دولتی شوروی نزد تره کی بودند. سفیرو جنرال ایوانف گربلوف وبغلوفسکی با امین تلفونی صحبت میکنند. و وعده میدهند که هیچ چیزی رخ نخواهد داد. امین میاید ولی در قدم اول محافظین امین در پیشاپیش وی در منزل دوم بالا میشوند. زمانیکه پای خود را در اولین پله میگذارد. صدای فیر بلند میشود.گاز و دود مرمی همه جاه را میگرد. . خانم تره کی به دهلیز برامده چیغ میزند. امین ،تلون …از پنجره دفتر م می بینم امین یک زخمی را میخواهد داخل موتر ببرد. واز دست زخمی خون جار ی است. تره کی وارد اتاق میشود . تلون تلون گفته میرود نمیدانم چه میگوید .خلاصه گفت توطئه است . یکنفر کشته شده روی دفتر می افتد و یکنفر دیگر زخمی است . که امین وی کش کرده داخل موتر نمود و از محل فرار میکند.
مشاورین ما نزد امین رفتند از وی سوال کردند که چه میکنید؟ امین اظهارکرد که تره کی میخواست مرا به قتل برساند. فردا کمیته مرکزی و بیروی سیاسی جمع میشود . ما حل وفصل میکنیم.که چه باید کرد. فردا وی را از همه وظایف سبکدوش میکنم.
مشاورین چه قسم شما منشی عمومی را سبکدوش میکنید؟
روز دیگر پلینوم کمیته مرکزی حزب دایر گردیده بعد از هورا امین ، هورا امین.
مشاور به سفیر تلفونی اطلاع میدهد که بیاید. ولی زمانیکه سفیر میاید . جلسه ختم شده شاولی از تعین امین بحیث منشی عمومی حزب تبریکی میدهد.
به همین ارتباط محمد الله وطن دوست در کتاب خویش وقایع را چنین شرح میدهد: در ماه سنبله نور محمد تره کی در راس هئیاتی به کوبا سفر نمود و در هنگام باز گشت در مسکو در اجتماع محصلین افغانی که اعضای حزب نیز حضور داشتند . از موجودیت عناصر خطرناک وابسته به دستگاه های جاسوسی غرب در داخل حزب سخن راند و گفته میشود که این تذکر بیشتر علیه امین توجیه می شد. افواه وجود داشت که تره کی قبل از بازگشت بکابل هدایت داده بود. که امین نابود شود. اما امین در میدان هوایی در جمع مستقبلین دیده شد.و بعد از اخذ گذارش از وابسته های خویش در سفر باتره کی یکجا بودند. امین در جلسات تره کی حاضر نمیشد تا اینکه به وساطت سفیر شوروی جهت صحبت به ارگ میرودوازطرف محافظین گارد بالایش فیر صورت گرفت. در این میان تلون خود را سپر امین ساخت و جان وی را نجات بخشید. امین مانند مار زخمی بخود پیچیده و از محرکه فرار نمود. و بعد از ان زمینه طور مساعد شد که تره کی دریکی از جلسات کمیته مرکزی استعفای خویش را نسبت مریضی پیشکش نمود. امین بلافاصله تمام پست های دولتی و حزبی وی رااشغال کرد. بعد از چندی از طریق رادیو خبر وفات وی به نشررسید. حفیط امین از ماه میزان الی شش جدی در اریکه قدرت باقی ماند.
درزمینه صدیق فرهنگ چنین مینوسید:« پس از رسیدن تره کی به کابل کشمکش دربین او و امین بزودی افتابی شد. در مرحله نخست پیروزی با شاگرد بود، زیرا در 12 دسمبر فقط یک روز پس از باز گشت تره کی عزل سه تن از وزیران خلقی محمد اسلم وطنجار ، سید محمد گلاب زوی وشیر جان مزدور یار اعلان شد. افزون بران اسدالله سروری نیز از وظیفه سبکدوش شد. اکنون واضیح شد که حفیظ الله امین از توطئه اگاهی یافته است . اما در عین حال نقطه ضعیف او هم اشکار گردید .زیرا نتوانست این اشخاص را محوفزیکی نماید. انها از صحنه مفقو د شدند . اطلاعات بعدی نشان داد که به سفارت شوروی پناه برده اند. وهمچنان فرهنگ از منصورتاراجی نویسنده ایرانی چنین نقل قول مینماید.« روز 22 سنبله تره کی از امین خواست که از عهده وزارت خارجه استعفا دهد. ولی وی قبول نکرد.دفتر سیاسی حزب از وی در خانه خلق جهت حضور در جلسه دعوت کرد. وی از موضوع اگاهی داشت . به همین منظور بزور با افراد مسلح خویش داخل کاخ شد. در همین موقع بود . که بین طرفداران امین و تره کی برخورد صورت گرفت . که در نتیجه تلون کشته شد . محافظین تر کی ازبین رفت و خودش دستگیر شد. و در زمینه روایت های مختلف وجود دارد در یکی از نقل قول از شاهدان عینی امده: امین از محرکه فرار نموده وبعدن ترکی با وی تلفونی تماس گرفت . واقعه را چنین بیان کرد: یک اشتباهی بود که از طرف بچه ها صورت گرفته .» پس از این حوادث به روز 14 دسمبردر مخابره رادیویی دستور گرفتاری وطنجار، سروری، گلابزوی و مزدور یار شنیده میشد.
اما محترم کشتمند در زمینه چنین نظردارد.:در نتیجه برخورد محافظین تره کی با افراد امین محافظ وی بنام تلون کشته شده . امین زنده جان بدر کرد. امین همه افراد مربوط تر کی را کشت و خودش را خلع ید کرد . و تره کی سه هفته اخرین عمر خود در تحت نظارت امین به سر برد.
بتاریخ 16 دسمبر وی را تحت عنوان دلایل مریضی مستعفی ساخته و خود را بجایش منشی عمومی کمیته مرکزی حزب اعلان کرد. شماری از نزدیکان خانواده تره کی را به زندان پلچرخی منتقل ساخت. بتاریخ 19 اکتوبر ازطریق رادیو و تلویزیون بعنوان یک خبر عادی اعلام گردید. که تره کی در اثربیماری وفات کرده است . وعده محدود از خلقی ها که مخالفت نشان دادن زندانی و یا سر به نیست شدن. شوروی ها امین را به رسیمت شناختند. اما نظررهبران شوروی در مورد امین طی یادداشتی که در این اواخر در شبکه های انترنیتی بخش شده چنین بود. « اشد محرم ، پرونده ویژه » به کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی ،
وضع در افغانستان به دنبال رویداد های 13-14 دسمبر امسا ل که در نتیجه ان تر ه کی از قدرت برانداخته و سپس جسمن از میان برداشته شد .فوق العاده بغرنج باقی مانده است .
تلاشها برای تحکیم مواضع قدرت امین بموازات چنان حرکات تصنعی مانند اغاز به تجدید کار طرح قانون اساسی وازادی برخی افرادیکه قبلن زندانی شده بودند، درواقع میزان پیگرد در حزب ، ارتش ،دستگاه دولت و سازمانهای ملکی گسترش یافته است…
بر طبق اطلاعات دست داشته ما ، در حال حاضر اعدام گروهی از اعضای بیروی سیاسی ( زیری ، میثاق،پنجشیری)که متهم به فعالیت جناحی ضدحزبی و ضد انقلابی هستند، برنامه ریزی گردیده است . در پلینوم کمیته مرکزی ح،د،خ، ا که اخیرن انجام گردید، امین در مقامات رهبری حزب اشخاصی که پیش از همه به وی وفادار هستند، بشمول شماری از خویشاوندان خویش را گماشته است…
اخیرن نشانه های مشخص این حقیقت وجود داشته است که رهبری جدید افغانستان در نظر دارد که یک سیاست متوازن را در رابطه به نیروهای غربی در پیش بگیرد. بخصوص تشخص گردیده است . که نمایندگان ایالات متحده امریکا براساس تماسهای خویش با افغانها در باره امکانات تغییر در مشی سیاسی افغانستان درسمتی که موجب خورسندی واشنگتن میگردد.به نتیجه رسیده اند.» همچنان این موضوع زنگ خطر بودی در میان رهبران شوروی وقت به صدا برامد. ومتعاقب این عمل امین دست به اقدام دیگری زد . ازضیا الحق رئیس جمهور پاکستان دعوت نمود تا بکابل بیایدو تماس هارا با حکمت یار تامین کرد.به ارتباط موضوع گلاب زوی چنین مدعی است :امین به کمک سی، ای، ای وحکومت پاکستان و با تماس مخفیانه با گلبدین حکمتیار میخواست . حزب را متلاشی و حکومت طرفدار امریکا و پاکستان را به ریاست خودش و اشتراک حکمتیار ایجاد نماید.

 

بخش های پنجم و ششم
چگونگی مرگ نورمحمدتره کی و حفیظ الله امین در اریکه قدرت

چگونگی مرگ تره کی :
نور محمد تره کی در سال 1932 در قریه سره کلی (علاقداری و یا ولسوالی) ناوه غزنی متولد و تحصلات ابتدایی رادر غزنی به پایه اکمال رسانیده پدرش شحصی
گمنامی بود. ولی کاکایش برای حکومت بریتانیا در کویته کار میکرد. وشغلش این بود که جوان های قوم خود را به هند می برد انها را در ساختن جاده ها و کار های ساختمانی به کار میگمارید. واز این بابت دستمزد دریافت میکرد.
تره کی هم به کویته رفت سه سال در انجا درس خواند بعد از بازگشت به زادگاهش مدتی به عنوان معلم وظیفه اجرا کرد.و بعدن بخاطر کار به کندهار رفت و هنگامیکه شرکت پشتون مر بوط عبدالمجید زابلی در هندوستان تاسیس شد او به عنوان منشی ان تعین و به هند سفر کرد.
روز ها کار میکرد و شبها در مکتب شبانه به اموختن زبان انگلیسی مصروف بود. بعد از مدتی به افغانستان باز گشت نمود و به صفت کارمند وزارت فواید عامه ایفای وظیفه کرد. و مدتی در انحصارات مشغول کار بود و از انجا برکنار شد.
اغاز فعالیت سیاسی وی در زمان صدارت شاه محمود بود وقتیکه وی به گروهی جوانان بیدار ( ویش زلمیان ) پیوست و در اثر فعالیت سیاسی به زندان رفت . بعد رهایی از زندان در زمان صدارات شا ه محمود به حیث اتشه مطبوعاتی به واشنگتن فرستاده شد و بعد از مدتی سردار محمد نعیم وی را برکنار ساخت . در سال 1345 به نمایندگی مردم مقر خود را کاندید کرد ولی شکست خورد. ایشان به افغانستان برگشتن در کابل دارالترجمه را بنام نور باز نمود. در سال 1956 یکجا با زنده یاد ببر ک کارمل وسایر وطنپرستان ح ،د، ا را تاسیس نموده و بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی در نخستن جلسه حزبی پذیرفته شد.
زمانیکه قیام نظامی هفت ثور بوقوع پیوست در راس دولت جمهوری دیموکراتیک افغانستان قرار گرفت . و در حمایت جدی از حفیظ الله امین قرار گرفته وی را فرزند وشاگرد وفادار خود خطاب نمود.
در جلسات حزبی همیشه از موضع امین در برابر زنده یاد ببرک کارمل دفاع میکرد. بالا خره امین شخصیت شریر و پرابلم زا در حزب در نخستن روز های قیام مسلحانه هفت ثور در سدد تخریب حذف رقبای خویش ( پرچمی ها) برامده و تره کی را بحیث یک سپر و وسیله خوبی در این جهت استفاده کرد. بعد از تطبیق پلان خویش بادادن کیش شخصیت والقاب طویل وی را مصروف ساخت. و در نهایت امر تصمیم به ازبین بردن تره کی و تصاوب قدر ت حزبی ودولتی گرفت. که این اقدام امین بعد از سفر تره کی و به کوبا شدت یافت .( که شرح ان درصفات گذشته تحریر یافته ) بلا خره تو سط اعمال خویش وی را کشت که جریان این قتل ظالمانه تره کی توسط امین از زبان یکی از جانیان وی چنین است:
درمورد قتل تره کی صدیق فرهنگ یکی از تاریخ نویسان کشور از قول منصور تاراجی در اثر خویش بنام ( افغانستان درپنج قرن اخیر) چنین مینگارد: عبدالودود رئیس مخابرات گارد جمهوری زمان امین واقعه را چنین بیان مینماید« در قتل تره کی سوای حفیظ الله امین دونفر به گونه غیرمستقیم و سه تن به گونه مستقیم دخالت داشتند. محمد یعقوب لوی درستیز وجانداد قوماندان گارد عملیات را از بالارهبری میکردند. در حالی که کار ها در سطح پایین توسط خودش ( عبدالودود ) و روزی رئیس ارکان سیاسی گارد و محمد اقبال رئیس اطلاعات گارد اجرامی شد»
وی علاوه میکند:
«در کودتای 23 سنبله ( انتقال قدرت از تره کی به امین ) یاوران تره کی همه از بین نرفته ، بلکه دوتن از ایشان به نام ببرک و قاسم با او در قصر حرمسرا در حال محاصره بودند. چون دونفر مذکور مسلح بودند، به روز شنبه یعقوب لوی درستیز به قوماندان گاردهدایت داد که بایک حمله مسلحانه انان را دستیگرکند. جانداد از موضوع ذریعه تلفون به امین اطلاع داده و طالب هدایت گردید. اما وی این نقشه را تائید نکرد همان بود که قضیه از بین بردن تره کی در چهار مرحله اجرا شد.
در مرحله اول :استعلامی به دوتن یاورتره کی به حرمسرا ارسال واز ایشان تقاضا شدتا جهت تحقیق راجع به حادثهءتیر اندازی یک بار بدون سلاح از قصر خارج شوند. این حیله کار گر افتاد وانها از حرمسرا برامدند ،اما در بیرون دروازه دستگیر شده، چشمانشان بسته شد و توسط موتر به قوای چهار زرهدار درپل چرخی انتقال یافته ، و در زیر نظرافسری به نام احمد به اتش تفنگچه به قتل رسیدندو اجساد شا ن در زیر خاک مدفون گردید.
عبدالودود علاوه کرد : « چون هنگام کشته شدن ان دوتن فرارسید روزی رئیس سیاسی گارد به شوق امده، خواست عمل قتل را به دست خود اجرا کند،اما صاحب منصب قوای چهار زرهداربه نام شایسته مخالفت نموده، گفت: این کار وظیفه من است و کسی حق مداخله در ان را ندارد.»
مرحله دوم- یکی دو روز بعد هدایت داده شد که افراد خانواده تره کی ( به استثنای خانمش) به کوتی کول در صدارت منتقل شوند. دراین وقت ملالی برادر زاده تره کی خواهش کرد که با کاکایش بماند. جانداد این خواهش را نپذیرفت و به جای ملالی یکنفر نرس را به پرستاری تره کی مامورساخت.
مرحله سوم- انتقال تره کی و خانمش از حرمسرا به کوتی باغچه . تره کی این امر را بدون سرکشی پذیرفت ، اما چون به کوتی باغچه رفت و چپرکت های سیمی را که در انجا موجود بود. مشاهده نمود، خواهش کرد چپرکت های چوبی و قالین های اتاق خوابش به انجا انتقال داده شود. روزی از اجرای این کار به او اطمینان داد، اما به عهد خود وفا نکرد.
مرحله چهارم-قتل تره کی :
معلوم نیست خانم تره کی را چه وقت از او جدا کردند. اما به تاریخ ( 8 ویا 7 اکتوبر) عبدالودود ، روزی واقبال از طرف جانداد موظف شدند که تره کی را خفه نموده، درقبری که در قول چکان متصل قبر برادرش کنده شده بود ، دفن کنند. انها اندکی تردد نشان دادند، امابه ایشان گفته شد که این فیصله کمیته مرکزی و دفتر سیاسی حزب است . و باید اجرا شود. یکی از اشخاص موظف به قتل گفت « قرار بود تره کی به شوروی فرستاده شود» جانداد جواب داد که چون شوروی او را نپذیرفت باید کشته شود. در حالیکه شاید همین هم نظر شخص جانداد بود ه باشد . زیرا اسناد منتشر شده بعدی وضاحت دارد. که روس ها هم طرفدار کشتن تره کی نبودند. وتر جیع میدادند که نسبت به امین از وی حمایت کنند.و به ادامه این وظیفه سه نفر موظف بنابر دستور که برایشان داده شده بود. به قصر باغچه رفته، تره کی را از اتاقش به اتاق کوچک متعلق به محافظین که در نزدیکی در ورودی واقع بود منتقل ساختند. عبدالودود به ادامه این واقعه چنین گفت:
« وقتی ما به داخل اتاق تره کی رفتیم ، در وسط اتاق ایستاده ، مشغول مطالعه بود.
روزی به او گفت: لطفن با ما بیایید شما را به جای دیگر می بریم . در این اثنا تره کی کارت حزبی خود را از جیب دراورده ، به روزی داد و گفت: این را به امین بدهید.
سپس یک بکس سیاه رنگ را به روزی سپرد. در بکس مقداری پول و زیور ات بود . تره کی به روزی توصیه کرد که پولها را در اختیار همسرش اگر زنده باشد قرار دهید. چه صحنه رقت انگیزی و چه بیرحمی و بی عاطفگی را نشان میدهد. و چگونه ددمنشانه در مقابل کسیکه وی را چندی پیش بنام استاد بزرگ،رهبر توانا، و منشی عمومی کمیته مرکزی حزب خطاب میکردند چنین عمل را انجام دهند.
از همه دلخراش تر به گفتار خود چنین ادامه میدهد:
انگاه همه با هم از اتاق بیرون شدیم . در طبقه هم سطح تعمیر در سمت راست اتاقکی بو د که دران یک تخت خواب بدون پایه قرار داشت. فکر میکنم این اتاقک از پیش خدمت ویا پهره دار بود. به هر صورت تره کی را به همان اتاقک بردیم . در این وقت تره کی که دهنش خشک شده بود اب خواست ،اما روزی اجازه نداد به او اب داده شود. روزی واقبال دستان تره کی را بسته و او را در همان تخت بی پایه خواباندند. روزی با هردو دست گلوی تره کی را محکم گرفت . واقبال نیز به کمک او شتافت. انها با لشت کوچکی را که در تخت خواب بود، روی دهن و بینی تره کی گذاشته و لحظه به لحظه به فشارخود بالای وی می افزودند. به من دستور دادند تا پای های تره کی را محکم بگیرم. بالاخره پس از ده پانزده دقیقه تره کی ارام کرد. انگاه جسد او را در پارچه پیچانیده، با موتر به قول چکان بردیم ودر قبر که قبلن تهیه شده بود دفن کردیم. خبر مرگ وی از طریق وسایل جمعی کشور بطور بسیار عادی بخش گردید.
بالاخره تره کی را به بسیار بیرحمی و قساوت از بین بردند. نه تنها وی را بلکه به هزاران متعلم ، معلم ، دانشمند ، روحانی ، کسبه کار و پرچمی های که اگاهانه علیه دارو دسته امین مبارزه میکردند. در مبارزه برحق خوش تیرباران شدند و یا اینکه در زندان پل چرخی انداخته شدند.
دریکی از یادداشت های دیگر با اندک تفاوت با مطالب بالا در مورد کشته شدن تره کی چنین مینگارند. تره کی در اخیرین لحظه که وی را انتقال میدادند.
بکس کوچک را باز کرد . وگفت « در همی بکس 45 هزار روپیه و یک مقدار زیورات است . اگر اوشتک ها زنده بودند. بری امی اوشتک ها پتین .
بعد از انجام وظیفه من موظف شدم تا تکه صحن تهیه کنم. و قرار هدایت قوماندان بطور خصوصی که کسی اگاهی نیابد در قول ابچکان وی را دفن کردیم.»
این بود پایان زندگی کسیکه سالیان متمادی در کرسی رهبری یک حزب سیاسی وریاست جمهوری یک کشور قرار داشت.
امین در اریکه قدرت
بتاریخ 15 دسمبرامین انتخاب خودش را بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی ، رئیس شورای انقلابی و رئیس جمهور به عوض نور محمد تره کی اعلان نمود.
محترم ستر جنرال نبی عظیمی در اثر خویش بنام اردو و سیاست چنین مینگارند.« بعد از گرفتن قدرت اولین حرفهای حفیظ الله امین برای مردم افغانستان وعده نمودن سه اصل مهم مصئونیت ،قانونیت وعدالت بود که هرچه زود تر جامه عمل خواهد پوشید . او می گفت که گذشته، گذشته است . دوران کشتار انسانهای بی گناه ، شکنجه های دوزخی اگسا، دوران بگیرو ببند، بی قانونی و بی سروسامانی دیگر تکرار نخواهد شد. او که از تلویزیون افغانستان صحبت می نمود می گفت که تمام فجایع گذشته را نور محمد تره کی وهمراهانش انجام داده اند. با پررویی و وقاحت خاصی خود را بی گناه و حق بجانب می شمرد ، او اینده مصئون ومسعودی را برای مردم وطن وعده می داد. در صحبتهایش ا ز افغانستان بزرگ صحبت می کرد. نوعی استقلالیت ازسخنانش استشمام می شد. اکتها و ژستهایش دکتاتور مابانه بود دهنش کف کرده بود . وبا چشمان بخون نشسته اش چنان می نگریست که گویی دنیا را فتح کرده است »
در روز های اینده عده از زندانیان که اکثرن اشخاص بیگناه ( البته همه در ان زمان بی گناه محسوب میشد) وغیر سازمانی بودند .رها گردیدند. امین وعده داد که تمام زندانیان را از بند رها میکندو ولی برعکس به گرفتاری ها و کشتار های بدون محاکمه افزوده گردید. چنانچه در اولین روز های حاکمیت خویش طاهر بدخشی و نور احمد اعتماد ی را مانند سایر زنداینان با قساوت و بیرحمی سر به نیست کرد. مانند انها هزاران هزار انسان با اندیشه و وطنپرست را دسته ، دسته به اعدام گاه فرستاد. و بار همه این اعدام ها و وحشت ایجاد شده را بدوش تره کی انداخت افراد وی با استهزا عکس ها و پوستر های تره کی را از دیوار ها و دفاتر رسمی دور ساختند.
رژیم امین از طرف اتحاد شوروی وقت به رسمت شناخته شد. همزمان با این تلاش های مذبوحانه شاولی وزیر خارجه اش به نیویارک جهت تماس و مذاکره با مقامات امریکایی سفر نمود. و در مقابل دیپلمات های امریکای جهت مذاکره با امین وارد کابل شد. امین به شوروی ها فهماند که شخص مستقل است . میتواند با هر کشور که خواسته باشد تماس برقرار نماید. و زنگ خطری بود . به دولت اتحاد شوروی چطور میتوانستن که خطر یک د شمن بین المللی ( امریکا) را در زیر زنخ شان که افغانستان باشد تحمل نمایند.
و مضاف بران تقاضای تبدیلی پو زانوف سفیر شوروی را از مقامات انکشور نمود. گویا وی از دوست های ببرک کارمل نزد وی محسوب میشد. واز دولت چکوسلو ا کیا تقاضا کرد تا ببرک کارمل را تسلیم دولت افغانستان نمایند . که به این تقاضای وی ترتیب اثر داده نشد.
ضدیت با امین و رژیم وی روز تا روز افزایش یافته میرفت . چنانچه در لوای کوهی اسمار قیامی به قوماندانی عبدالروف صافی اغاز گردید. که وی در یک حمله بامشا رکت سایر افسران همه پرسونل را تیرباران کرده و سلاح ومهمات لوای را به جانب گروه های مخالف با خود بردند ، و در ساحه ترخیل مردم ناگهان به میدان هوای خواجه رواش هجوم برده و در اثر زدو خورد تعداد زیادی از طرفداران امین کشته شد. مخالفین رژیم روز تا روز بسیچ شده میرفتن حملات خویش رابا لای قطار های اکمالاتی نظامی ، پوسته های امنیتی ، گار نیزیون های کوچک نظامی ، پوسته های ژاندارم و پولیس در نقاط مختلف کشور تشدید بخشیدن که همه این حملات خالی ازتلفات نبوده است .
محترم نبی عظیمی در زمینه عوامل هجوم شوروی چنین مینگارند: به هر حال هجوم شوروی چه بخاطر ناگزیری از بین بردن حفیظ الله امین که تمایلات وارتباطاتش با پا کستان وامریکا روز بروز قابل تشویش شده و مزید بران قتل تره کی خشم برژنیف را برانگیخته بود .
وچه بخاطر پیش قدمی از دست یابی امریکا به ایران وافغانستان وعدم موافقت نامه ( سالت دو) وتحقق پلان موشک های برد متو سط در ارو پا که باعث برهم خوردن فضایی دیتانت شده بود. و همچنان جلو گیری از سقوط انقلاب افغانستان که میخائیل سو سلوف از ان حمایت میکرد.
در طول همین مدت لست 5000 ویا 12000 نفر که کشته شده بودند به تره کی نسبت داده ولست انها رادر دیوار وزارت داخله اویخت .
امین حزب و دولت را از مخالفین خود تصفیه نمود. اطلاعات پخش شد که گویا مخالفین نارضی امین در حزب با ببرک کارمل در تماس شده و پلان نابودی وی را دارند.
غصب کامل قدرت و انحصار قدرت بوسیله امین همزمان با ان تصفیه پرچمیها با قساوت و بیرحمی حتی حذف فیزیکی شان اغاز گردید. چنانچه محترم کشتمند مینویسد: دراین شکی نیست که حفیظ الله امین توانست از راه توطئه وفریب به قدرت برسد. او محرک وفرمانده تمام تصفیه های خونین ، کجرویها و ناهنجاریها بود، ولی شماری از گروه رهبری وفعالان حزبی بودند که وی را برای رسیدن به ارزو های ازمندانه اش کمک کردند. ایشان در برابر عمل خود سرانه کسب قدرت بشیوه کودتایی، در برابر بکار گرفتن روشهای غیر مجاز اجباری ، دربرابر نقض خشن اصل مرکزیت دیموکراتیک ورهبری دسته جمعی ، در برابر شکستن وحدت حزبی و راه دادن به توطئه های امین ، به گذشته ها و سازمان های غیر اصولی تن در دادند، راه دادن به تبارز کیش شخصیت ، تبانی با اعمال غیر اصولی،دفع الوقت کردن وتر س از دست دادن مقامات خویش بکار گرفتن حسادتها و رقابتها ی بیمورد و زیان بخش با پرچمیها مو جب ان گردید که امین بتواند تمام قدرت را به دست خویش متمرکز بسازد.( البته محترم کشتمند از افراد و اشخاص اپرچونیست نام نبرد ولی واضیح است که کی ها در حزب خائینانه در پهلوی امین بخاطر حفظ مقام و زندگی شخصی خود با زیر پا گذاشتن همه نورم ها واصول انسانی و حزبی قرار گرفتند. چنانچه در جلسه بیروی سیاسی دستان لایق ، قدوس غوربندی و بارق شفعی به نفع طرح باند امین مبنی بر تبعید رفقا زنده یاد ببر ک کارمل ، نور احمد نور، دکتور س اناهیتا راتب زاد و یک عده از اعضای کمیته مرکزی چون بریالی نجیب و وکیل بنام سفیر بخارج کشور فیصله به عمل امد . همان بود که میدان تاخت وتاز امین وسعت پیدا کرد. که در نتیجه شخص تره کی نیز قربانی ان شد.)
مضاف بران به سنن وعقاید و باور های دینی مردم بی احترامی و اهانت صورت گرفت . بازداشتها ، شکنجه ها بصورت غیر انسانی تواهم با اعدام های پرچمیها وافراد بیگناه شدت کسب نموده . توطئه بمنظور گرفتاری وحذف فزیکی رهبران باقیمانده جناح پرچم که دران زمان صادقانه در دفاع از مردم و وطن قرار داشتند. بهانه مبنی بر سازماندهی کودتا را دست اویز خو یش قرار دادند . که درنتیجه یک تعداد از رهبران دستگیر و تحت شکنجه های غیر انسانی قرا ر گرفتند. از جریان تحقیق شان اسناد جعلی ترتیب و به رسانه های همان وقت به نشر سپرده شد . که گویا به انجام یک کودتا نا موافق اعتراف نموده اند.
« افراد امین بمنظور گرفتن اعتراف از پرچمیها در قدم اول ازلت کوب اغاز نموده به ترتیب از تلفونی های صحرایی که به همین منظور اختصاص داده بودند. سیم انرا در دست ، پاه ویا سایر اعضای اسیب پذیر بدن محکم میکردند . با چرخاندن دسته ان ولتاژ برق افزایش میافتد. تا اندازه انرا دوام میدادند که فرد شکنجه شده از حالت عادی به کوما میرفت. و این وضعیت جهت گرفتن اعتراف جبری هفته ها دوام میکرد. اگر شخص زنده می ماند به زندان پلچرخی فرستاده میشد ودر انتظار مرگ بود . چه وقت و در کدام زمان نامش در لست اعدامی ها خوانده میشود . و به اعدام گاه فرستاده میشود. در پلچرخی شرایط زندان انقدر دشوار بود . که حتی اب برا ی غسل کردن بسیار به مشکل بدست میامد . بخاطر رفتن به تشناب در یک ساعت معین باید از یک الی دو ساعت انتظار میکشیدی وعلاوه از ان توهین و تحقیر مسولین زندان…»
حتی تبلیغات مبنی بر ارتباط ببرک کارمل با کشور های چین و امریکا و در داخل باخلقی های که ضدیت با امین داشتند براه افتید. از پر چمیها ی در جریان تحقیق سوال میشد که چند نفر رهبر ی تان بشمول یکنفر داکتر وارد کشور شده است . در کجا ؟ و چه پلان دارند؟
در جای دیگر محترم کشتمند مینوسد: پس ازگزارش مورخ 18 نومبر رهبری رژیم به کمیته مرکزی ، حتی اعضای باقیمانده پرچیمها که به خلقیها پیوسته بودند. وچون بدرد نیمخوردند،از کمیته مرکزی و بیروی سیاسی اخراج شماری از ایشان زندانی شدند. هر عضو حزب که پرچمی تشخیص میشدند، فوران بازداشت میگردیدند. هزاران تن از پرچمیمها بازداشت ، شکنجه وزندانی وهزاران تن دیگر ایشان به شهادت رسیدند. در دورانی که باید پایه های پروسه انقلابی در کشور تحکیم می یافت. گروه هایی از درون رژیم مصروف توطئه در برابر پرچیمها بودند.
در واقعیت امر دارو دسته امین یکی از بزرگترین بیرحمیها تاریخ را علیه پرچیمها وسایر توده ها اعمال کردند. هزاران تن از بهترین فرزندان کشور: دکتوران، انجنیران، افسران ، فرهنگیان، هنرمندان، کارگران ، محصلان و شاگردان مکاتب را از میان نمایند گان ملیتهای گونا گون مسکون در کشور کثیر المله ما، قربانی هوسها،رقابتها، حسادتها ،تکتازیها، برتری خواهی ها و جاه طلبی های خویش ساختند.
تن های پاک هزاران جوان اگاه ، بادرد وارزومند با دلهای اگنده از دوستی به وطن ومردم خویش ، بدست جلادان امین اغشته به خون شدند. شمار پرچمیها ئیکه در دوران حاکمیت رژیم ، نا پدید، تیر باران وسر به نیست شدند به چندین هزار تن میرسد.

بـخــش هــفــتــم

 

نظریات پژوهشگران ونویسندگان خارجی و بخصوص رهبران اتحاد شوروی وقت درمورد حفیظ الله امین :

یکی از خبرنگاران معروف امریکایی بنام سلیگ هریس مینویسد:« تره کی وامین در یک مجادله نهایت شدید درون حزبی رقیب خویش (پرچمیها) را مغلوب ساختند و به نام انقلاب پیروزمند خلق قدرت را بطور انحصاری دردست خویش گر فتند… این بو د. اغاز تراژدی افغانها!»
و به همین ترتیب جورج ارنی خبر نگار بی ،بی ،سی در اثر خویش بنام افغانستان در گذر گاه کشور گشایان مینویسد:
« خلقیها اغاز به تصفیه اداره موسسات تعلیمی ، حرفوی وارتش کردند. تا پرچمیها ودیگر مخالفین بالقوه را ریشه کن سازند. عده زیادی از کار برکنار ساخته شدند، شمار زیادی زندانی گردیدند. وشماری دیگرشکنجه شدند تا نام های پرچمیها دیگر را افشا نمایند… این اغازتصاحب تمام قدرت بدست خلقیها بود که بنام مردم حکمروایی داشتند.»
همچنان رهبران اتحاد شوروی نیز در زمینه چه درانوقت و چه بعد ازان در نوشته ها ، نظریات شان و یا اسناد محرم کمیته مرکزی خویش به نحوی از انحا بدان اعتراف نموده اند. چنانچه : بوریس پونوماریوف عضو بیروی سیاسی ومنشی کمیته مرکزی که ریاست مناسبات بین المللی حزب کمونست اتحاد شوری را به عهده داشت چنین اظهار میدارد« رفیق تره کی و رفیق امین اشتباهات جدی را در برخورد بااعضای حزب پرچم مرتکب گردیده اند و رفقای زیادی را از این حزب تیر باران کرده اند.» و دریکی دیگری از اسناد محرم حزب کمونست چنین امده است « برجسته ترین رهبران گروه پرچم یا نابود شده ویا از کار های حزبی برکنار گردیده و یا از ارتش و دستگاه دولتی رانده شده اند.» همچنان بعد از سالیان دراز نظر ودید رهبران اتحاد شوروی وقت در مورد امین چنین است :
طی مصاحبه الکساندر خینشتین مشاور در نهاد گارد روسیه اظهار نمود: کسانیکه میگویند اعزام قوا محدود اتحاد شوروی به افغانستان بدون موجودیت دلایل قناعت بخش صورت گرفته است. ویک تصمیم اشتباه امیز بود. من به هیچ وجه به ان موافق نیستم. وقتیکه می گویند اعزام قوا بخاطر محو تروریزم و سرنگونی دیکتا تور ها کار خوب است . پس حفیظ الله امین یک دیکتاتور خون اشام به سبک قرون وسطایی بود. که هزاران انسان بیگناه را اعدام و به قتل رسانید. امین جاسوس معلوم الحال سی ، ای، ای بود. از اینکه شما عضویت امین را در سازمان استخباراتی امریکا معما می دانید من نمیخواهم که بالای شما بقبولانم که وی یک جاسوس بود. ولی انچه در موجودیت اسناد به اثبات رسیده موضوع جداگانه است . دراین رابطه سه ارگان معتبر کشور: کمیته مرکزی حزب، سفارت اتحاد شوری در کابل و استخبارات شوروی ( کی،گی،بی ) با ارایه ارقام وفاکت های مستند تثبیت ساخته بودند که امین یک جاسوس سی، ای ، ای بود.
سفارت ما در کابل با بررسی و تحقیق های رسمی و مستند بیان داشته بود . که امین جاسوس سی ،ای، ای بود. باریس نیکولایویچ پناماریوف منشی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی شخصن این موضوع را تحت بررسی وتحقیق قرارداده بود. وتثبیت کرده بود. که امین شامل سازمان جاسوسی سی ، ای ، ای بود. وقتیکه امین شروع به تطبیق برنامه های امریکا کرد؛ این عمل وی واضح نشان میداد که وابسته به سی ،ای ، ای است واین مطلب برای سیاست مداران اتحاد شوروی چندان خوش ایند نبود. ما در مقابل عملی قرار گرفتیم که نمی توانستیم . نسبت به ان بی تفاوت باقی بمانیم منطقه ای که در زیر زنخ ما قرار بود . به درد سر تبدیل شود. و بزرگترین صدمه و ضربه را برما وارد کند دیگر راهی وجود نداشت. به جزاعزام قوا این یگانه انتخاب بهتر برای اتحاد شوروی بود.فرستادن قوا به افغانستان کار معقول بود با اشتباه ، گذشت زمان به اثبات خواهد رسانید. ما به انجا رفته بودیم نه بخاطر جنگ با مردم افغانستان ، بلکه جنگ ما برعلیه مداخله امریکا و متحدین بین المللی ان بود.
اسنا د ونظریات پژوهشگران و مراکز تحقیقاتی دانشمندان اتحادشوروی بیانگر انست. که حفیظ الله امین دقیقن تحت رهنمایی و نظر سازمان سی ، ای ، ای رشد کرد. زمانیکه از دانشگاه کابل فارغ گردید مدتی بحیث معلم و بعد ن بحیث مدیر لیسه ابن سینا اجرای وظیفه میکند. بااخذ بورس دوبا ر به امریکا سفر کرد. دفعه اول درجه ” ام، ای” رادر تعلیم وتربیه بدست اورد. ودرانجا درراس اتحادیه محصلین قرار گرفت. بار دیگر کوشید تا به اخذ درجه “پی،اچ، دی” نایل شود. ولی موفق نشداز همانجا در سال 1965 در خواست عضویت به ح،د،خ،ا داد و بحیث عضو عادی حزب بعداز گذرانیدن دوره ازمایشی پذیرفته شد . که در امر پذیرش وی نور محمد تره کی نقش داشت . و تعداد هم دراین امر مخالفت مینمودند.درحزب بزودی در مقامات بلند ارتقاع نموده و بالاخره در راس سازمان مخفی نظامی قرار گرفت.
یکی از عملکرد های سی، ای، ای همینست که افراد واشخاص بدرد خور خود را تحت نظر گرفته رشد داده وزمینه های نصب انهارا در راس سازمان ها ، اتحادیه های صنفی محصلین و سایرنهاد در امریکا مساعد میسازند. که نصب حفیظ الله امین در راس اتحادیه محصلین در امریکا سوال برانگیز است .
دوبار عملکرد امین به این امرصحه میگذارد. که او بی ارتباط به سازمان سیاه نبوده است : اول اینکه وی در زمان تره کی و حاکمیت خودش در مجموع پیش از20 بار درخواست اعزام قطعات شوروی رانمود با حفیظ اینکه هر بار از طرف مقام های نظامی شوروی این مطلب رد میشد و وی تکرار ن ان درخواست رامینمود.
خود نظریه پردازان امریکایی به این نتیجه رسیده اند این امریکایی ها بودند با تبلغات خویش پای اتحاد شوروی وقت را به این سرزمین کشانیدن . بخاطریکه دراینجا ه بتوانند انتقام شکست و سرافگندی خویش را در جنگ ویتنام از روس ها بگیرند. که همانطور هم شد.
حفیط الله امین پیوسته به اعزام قطعات شوروی به افغانستان اصرار میورزید.
زماینکه در حاکمیت بود. زمینه سفر ضیاوالحق را به افغانستان مساعد ساخت . و وزیر خارجه اش شاولی طی سفری به امریکا موافقات پنهانی را به امضا رسانید.همچنان هئیات امریکای جهت ملاقات با امین وارد کشور شدند اما سرنوشت و جانس با وی یاری نکرد. همان بود با افشا رابطه وی با امریکا روس ها را تحریک به نبودش کردند.
چنانچه خود نظامیان شوروی معترف بدان اند . هیچگاه حاضر نبودند یک کشور تحت اشغال امریکا را در زیر زنخ خود تحمل کنند. این بود که سرنوشت امین رقم خورد.
به این نیتجه میرسیم که امین بنا به دستور سازمان سی ، ای، ای طبق پلان از قبل ترتیب شده در خواست های مکرر خویش را مبنی بر اعزام قوای نظامی شوروی به افغانستان به مقامات دولتی شوروی پیشکش مینمود.
و در اخرین روز های حاکمیتش طی جلسه سری با اقارب ورفقای نزدیکش به این نتیجه رسیده بود . که از شعار های انقلابی صرف نظر کرده. لیست از اعضای حزب را که معتقد به ارمان های انقلاب در داخل زندان و یا در بیرون از زندان هستند. ترتیب که تا در ایند نزدیک به اسانی بتواند در جهت محو فزیکی شان اقدام نماید.در زمان حاکمیت امین یکباردر زندان شایع شد که پلان امین جهت از بین بردن زنداینان سیاسی چنین طرح شده . یک تعداد افراد وی ملبس با لباس های محلی که در مشابهت با گروه های مسلح مخالف است . دریکی از شب ها بالای زندان پلچرخی حمله نموده وتمام زندانیان را از بین میبرند.
در ادامه این جلسه امین اظهار نموده بود.
که با حزب اسلامی گلبدین حاکمیتار در جهت تشکیل یک دولت مشترک به موافقه رسیده است و در نهایت امر از اتحا دشوروی دوری نموده .با امریکا و کشور های متحد وی درمنطقه تامین ارتباط مینماید.

 

قسمت هشتم

مبارزه مخفی یگانه گزینش در برابر استبدادحفظ الله امین :

دوران حاکمیت امین یکی از سفاکترین دوره استبدادی در درازنای تاریخ کشور ما محسوب میشود. از همان اغاز غضب خونین قدرت و کشتن رهبر کبیر خویش دار ودسته اش با قساوت و بیرحمی دربرابر مردم مظلوم و زجر کشده ما عمل نمودند.
از انجائیکه هر عمل عکس عمل دارد .قیام ها،مخالفت ها و حملات توده های وسیع کشور چه به شکل خود جوش و یااینکه سازماندهی شده علیه رژیم مستبد وی براه انداخته شد.
چنانچه در زمستان 1978و 1979 در ساحات نور ستان ،هزار جات ، بدخشان،کنر و سایر مناطق دشوار گذر مخالفت و براندازی قیام ها علیه رژیم اغاز گردید که در نتیجه ان حکام دولتی را از بین برده دربعضی از نقاط کشور بر اوضاع مسلط شدند.
در ماه مارچ 1979 قیام مردم هرات صورت گرفت که البته قیام واین خیزش های مردمی با سرکوب خونبار توهم بود. اما نظام سرکوب گر امین وداردسته اش را به طرف یک بحران سیاسی و نظامی سوق میداد.به همین ارتباط اندره گر ومیکو وزیر خارجه شوروی گذارش ترتیب و دریکی از جلسات به مقامات بلند پایه شوروی پیش کش نمود. که متن ان چنین است «برپایه اخرین گزارشهائیکه ما از افغانستان چه بشکل رمزو چه از طریق گفتگو های تلفونی بدست اورده ایم ، اوضاع در افغانستان به شدت وخیم گردیده است . واکنون ولایت هرات در مرکز نا ارامیها قرار دارد. در هرات بگونه ای که ازتلگرامهای پیشن برمیاید فرقه17 ارتش افغانستان مستقر است. اکنون اطلاع گرفته ایم که این فرقه از هم پاشیده است . نیروی توپچی وبرخی از نیروهای پیاده که در ساختار این فرقه شامل بودند. به جانبداری از شورشیان برخاسته اند. باند های خرابکار که از قلمر و پاکستان رخنه کرده ونه تنها بکمک دولت پاکستان،بلکه چین وهم ایالات متحده امریکا وایران انها اموزش دیده مسلح گردیده اند، در هرات راه سرکشی در پیش گرفته اند. ضدانقلابیون داخلی به این شورشیان نفوذ کرده که از پاکستان وایران پیوسته تقویه میگردند. رهبران توده ها نیز رو یهمرفته شخصیتهای مذهبی اند.
تخمین شمار شورشیان دشوار است ؛ اما رفقای ما میگویند که سربه هزاران میزنند درست هزاران …»در ادامه گذارش خویش چنین مینگارد: یکروز بعد درفرقه جلال اباد توطئه دیگری کشف گردید که دران پیش از دوصدوسی افسر وسرباز به جرم اقدامات ضد دولتی بازداشت گردیدند.
به ادامه این خیز ش ها مرد م در سرتاسر هزارجات ، هرات، بالاحصارو چنداول کابل دست به قیام های ضد دولتی زدند.
در حادثه چنداول تعداد بیشماری از مردم که اکثرن مربوط مردم قزلباش وسادات بودند در امر رهبری قیام سهم داشتند گرفتار شدند.
بیاد دارم زمانیکه گرفتاری مردمان چنداول ، کارته سخی که شامل رهبران مذهبی شان نیز بود اغاز گردید. نظارت خانه کام مرکزی از وجود تعداد بیشماری از این مردم پرشد.
اتاق های کام مرکزی که در ان زندانیان دربند بودند .قبل از ان بشکل گدام ها ی غله استفاده میشد ولی بنا بر تراکم وازدیاد روز افزون دستگیر شده ها از ان در نگهداشت زندانیان استفاده صورت میگرفت .در همان شب قبل از انتقال انها در پیلگون پلچرخی جای برای نشستن نبود . همه از تجمع انبوه مردم نشسته خواب مینمودیم. فکر میکنم یکی دوشب بعد ان تعداد زیادی از سرویس ها جهت انتقال انها اماده شد. در نیمه های شب تمام زنداینان که در حادثه چنداول گرفتار شده بودند . به پلیگون پلچرخی جهت اعدام انتقال یافتند. 
خوب بیاد دارم که در روز های عید این حادثه اتفاق افتید. بعضی از این افراد با دستان حینا شده و لباس های سفید بدان انجا ه اورده شده بودند.
که در جمع انها علما، خطبا، مبلغان مذهبی ، دانشمندان ، فرهنگیان ،روشنفکران ، شخصیت های مبارز ، سیاسی و اجتماعی وجود داشت.
انها را داردسته امین با قساوت و بیرحمی زجر شنکنجه داده در اخرامر فجیعانه به رگبار بستند.
چنانچه بوریس گروموف در اثر خویش بنام” ارتش سرخ در افغانستان” چنین مینوسید:
طی ماه های اپریل ومی 1979 در ماه اپریل 16 حادثه و در ماه می 45 حادثه ازقبیل رویداد های خونین باقوت های دولتی صورت گرفت .
وفعالیت های گسترده ء توسط سازمان های مخفی ونیمه مخفی منجمله سازا،سزا، کجا، سپکجا، ساما، ساوا، اخگر ، پیکار، گروه مستعضفین ، گروه نجات، سازمان فدائیان تعداد زیادی از سازمان ها و تعداد کثیری از توده در امر مبارزه علیه دار دسته امین سازماندهی میشد.
قابل یاداوری دانسته میشود که پرچمیها تحت رهبری کمیته مخفی حزب در داخل کشور و در تماس با اعضای رهبری حزب در تبعید در راس زنده یاد ببرک کارمل اگاهانه وجانبازانه علیه حاکمیت ترور و اختناق امین میرز میدند. و باید با غرور وافتخار گفت : ازمیان تمام جریانات مخالف باند امین این فقط پرچمی ها بودند که نخستن واکنش ها را برضد این باند سفاک و خون خوار اغاز و باتاسف که بزرگتر ین قربانی یعنی به شهادت رسیدن بشتر از 3000مبارز وانقلابی وطنپرست از بهترین اعضای حزب را متحمل شدند. علاوه از اینکه که تعداد هزار ها پرچمی در زندان افگنده شده و بشکل بسیار بیرحمانه و غیر انسانی مورد شکنجه ، تهدید ، تحقیر ، توهین قرار گرفتند. و توانستن که ضربات مرگبار را بر پیکر متعفن باند جنانت پیشه امین وارد و نقش تعین کنند ه را در امر سرنگونی ان به حیث انسان های متعهد به مردم و وطن خویش وارد کنند.
در این جنایت فاجعه امیز نه تنها داردسته جنایت پیشه امین سایر رهبر ان حزب منجمله سلمان لایق، غوربندی، دستگیر پنجشیری و سایر افرادیکه در چنین شرایط اختناق و ترور مهرسکوت برلب زدند . بخاطر حفظ منافع شخصی ،قومی ومنطقه وی خویش ویا بهر شکل بوده باشد . در پهلوی امین قرار گرفتند و درانجام جنایات وی وداردسته اش سر شوراندن در جرم جنایت امین و دار دسته اش شریک دانسته میشوند. هیچکدام شان نمیتوانند در دادگاه مردم مظلوم کشور برائت حاصل نمایند.

در زندگی کوتاهی سیاسی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان بر پرچمیها اشکال مبارزه به شیوه های گوناگون تحمیل گردیده است . پرچمیها دورانهای پر افتخار مبارزه انقلابی را با دشواری های عظیم و پشت سر گذاشتانده اند. محترم کشتمند در این زمینه چنین مینویسد« شرایط مبارزه مخفی پرچمیها در سالهای 1978-1979 در تاریخ تکامل و بقای حزب جایگاه ویژه و تعیین کننده دارد. این مبارزه ، ازیکسو خیلی سهمگین و دشوار وازسوی دیگر،درخشان وافتخار افرین بود.
پرچیمها بمبارزه مخفی متشکل و پر مخاطره هنگامی رو اوردند که سیاست اختناق وپیگرد از سوی رژیم به سردمداری حفیظ الله امین بگونه فزاینده ای تشدید گردید. انان درک کردند که مساله مرگ و زندگی ، بود ونبود مطرح است . درجریان ان مبارزه شمار بزرگی از بهترین پیکار جویان از جان گسیخته پرچمی در راه ارمانهای والای خویش برای تامین ازادی وعدالت جان سپردند، زندانی،شکنجه و سربه نیست شدند. در تحت فشار و یورشهای بیرحمانه رژیم ، هران امکان دستگیری ،بازداشت و تیرباران شدن فعالان پرچمی وجود داشت؛ .ولی انان، پرچم مبارزه را برای یک لحظه برزمین نه نهادند تا انر در جریان حوادث اخرین روز های ماه دسمبر 1979 که خود در ان نقش اساسی داشتند برافراشتند. کمیته رهبری مخفی تحت رهبری شش تن اعضای سابقه دارمنجمله ظهور رزمجو، جملیه پلوشه ، اصف دین، امتیاز حسن، نسیم جویا و دوکتور بها فعالیت مینمود. که در صفوف این سازمان مخفی هزاران تن از مردان ،زنان ،پسران و دختران اعضای سابق حزب و جدید مبارزه میکردند.
شمار زیادی از زنان و دختران ، علاوه به اعضای حزب کسانی بودند.که از طرف رژیم شوهران ،برادران وپدران شان به شهادت رسیده و یا زندانی بودند. 
در شرایط مخفی کارسازمانی بخاطر انسجام و بسیج همه اعضای حزب علیه استبداد امین و دار و دسته وی ، و رعایت دقیق مخفی کاری ، مصئون نگاه داشتن اعضای سازمان حزبی از حمله احتمالی سازمان استخباراتی امین ، شیوه کار سازمانی مخفی رادر شرایط اختفا براشکال زیرین استوار نموده بودند:
1-ایجاد حلقات سازمانی بشکل مثلث یک نفر منشی و دونفر دیگر اعضا .
2-تامین ارتباط بااعضای سازمانها ، حلقات و گروپها از سوی کمیته رهبری برپایه سیستم زنجیری وشفری در کابل و ولایات کشور.
3-تشکیل حلقات نظامی با رعایت جدی مخفی کاری.
4- پذیرش اعضای جدید حزبی با حفظ احتیاط ، که اکثرن گروپها و حوزه های حزبی با ورود اشخاص جدید که عضوسابق حزب نیز بودند. ضربه خورده و بدام باند امین گرفتار شدند.
رفقای سازمانی در شرایط اختفا نه تنها مصروف کار تشکیلاتی بودند. بلکه جهت افشا ماهئیت ددمنشانه دولت و بطوراخص حفیظ الله امین توجه اساسی را به مسایل زیرین معطوف ساخته بودند:
جلب اعضای جدید و سوق انها در عرصه کارفعال سیاسی، بلند بردن سطح اگاهی اعضای سازمانها ،جلوگیری از تشدد و پراگندگی، افشا ماهئیت ضدملی و مترقی باند امین، تضعیف رژیم از طریق برانگیختن احساسات واعتراضات توده ها، کار سیاسی در میان نظامیان جناح ناراض خلق و بیطرفها، کارتبلغی افشا گرانه تهیجی بگونه شفایی و پخش شبنامه ها، تهیه دساتیر و توضیح ان در میان اعضای حزب از طریق سازمان های حزبی چنانچه در جریان کار مخفی دریکی از دساتیر کمیته انسجام چنین تذکر داده شده بود:« امین قربانی سوسیالیزم است، امین باید از بین برده شود، نباید قدرت به جناح دست راستی انتقال یابد، در مبارزه علیه وی احتیاط حداعظیمی رعایت گردد.»
در جلسات حزبی چنین دساتیر بعد از خواند ن توسط منشی در روبروی اعضای جلسه اتش زده میشد. تعداد اعضای جلسه جهت ستراخفا افراد از نظر سازمان استخبارتی امین از سه نفر تجاوز نمیکرد.مبارزه در انزمان شکل عمومی بخود گرفته بود. یعنی اعضای فامیل های رفقا نیز سهم فعالی خود رادر امر تهیه جاه ، تهیه غذا، درصورت لزوم دید تامین تماس و ارتباطات توسط اعضای فامیل ها صورت میگرفت و شستن لباس رفقا ی مخفی در مخفی گاه ها که در منازل بعضی از رفقا ایجاد شده بود انجام میدادند.
کار و پیکار فامیل ها در انزمان از ارزشمندی خاصی برخوردار بود.

 

بخش نهم

 

به سلسله ( کارنامه های انقلابی وانسانی رهبر محبوب و خردمند ببرک کارمل)

روایت های مختلف در زمینه اعزام نیروهای نظامی شوروی وقت به افغانستان:
درمور اعزام قوت های نظامی اتحادشوروی وقت پژوهشگران ، منتقیدین ، مخالفین به نوع در این زمینه سخن زده اند.
بعضی ها اعتقاد بدان دارند که زنده یاد ببرک کارمل یگانه کسی است که نیروهای نظامی اتحاد شوروی را به سرزمین ما دعوت کرده است.
با گذشت سال ها از زمان ورود قوای نظامی اتحادشوروی وقت در کشور ما الی زمان عودت دوباره انها به کشور شان و سرازیر شدن سیل از کشور ها با قوای نظامی و شبکه های استخباراتی در کشور اعم از 42 کشور اروپایی و امریکا و بخاک خون کشید ن این سرزمین در همین چهار دهه نارامی و جنگ نایبتی با افشا اسناد سازمان های استخباراتی و نظر شخصیت های که در جریان این جنگ خانمان سوز خود عامل و سوق دهنده های جنگ بوده اند . واقعیت ها برملا گردیده است.
از همه مهمتر اسناد استخباراتی اتحاد شوروی و سایر منابع معتبر نشان داده اند.که زنده یاد ببرک کارمل از زمان که در تبعید بسر میبردند. چه در کشور چکوسلواکیا وبعدن در اتحادشوروی وقت صدای اعتراض و مخالفت خویش را به اعزام نیروهای نظامی به کشور به رهبران اتحاد شوروی وقت رسانیده اند. چنانچه طی نامه عنوانی رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی ضمن ابراز مخالفت با اعزام ارتش سرخ در افغانستان از عواقب و پیامد های نا گوار ان نیز برای رهبران کرملین هوشدار داده بود.
بربنیاد برگه های تاریخ زنده یاد ببرک کارمل ضمن ملاقات با کریچکوف رئیس بخش خارجی ( کی ،گی،بی ) در خصوص طرح اعزام نیروهای شوروی در افغانستان مخالفت خویش را اشکارا بیان داشته بود. کریچکوف (رئیس بخش خارجی کی ،گی ،بی) به‌طور غیرمستقیم اشاره نمود که اگر اوضاع ایجاب کند قوای محدود اتحاد شوروی به افغانستان اعزام خواهند شد.
“والدیمیروف” با لحن مجهولی افزوده بود: “برای حمایت از مبارزۀ “نیروهای سالم”
ببرک کارمل:”مگر، ما خود می‌توانیم از عهدۀ چنین یک کاری به درآییم، من در نامۀ که به آدرس حزب کمونیست فرستادم، خاطرنشان ساخته‌ام که به‌مجرد دعوت به قیام، امین فورن از طریق رفقای ما که در شرایط مخفی بسر می‌برند، و هم از طرف توده‌های وسیع مردم که از وی، متنفر هستند سرنگون خواهند شد. شما افغانها را نمی‌شناسید، من به شما اطمینان می‌دهم، مردم دیگر تحمل همچو مستبد را ندارند.
ببرک کارمل ادامه داده خاطر نشان ساختند:”گاهی به این فکر کرده‌اید که اگر من همزمان با تانک‌های شوروی وارد وطنم شوم ودر رأس دولت قرار گیرم، مردم افغانستان به کدام دیده به طرفم خواهند نگریست؟
محترم عبدالوکیل چنین ادامه میدهند:رهبری شوروی به تاریخ ۲۵ ماه اکتبر ۱۹۷۹، الکسی پطروف را بعد از ۴۰ روز از به قدرت رسیدن حفیظ الله امین، نزد ببرک کارمل به پراگ فرستادند تا در صورت موافقت موصوف وی را با خود به ماسکو بیاورد. قرار اظهارات ببرک کارمل موصوف دو شبانه روز با پطروف گفتگو و مذاکرات را انجام داد، ببرک کارمل در ابتدا حاضر نبود که چکوسلواکیا را به‌زودی ترک گوید و به ماسکو برود، وی در صحبت‌های خود با پطروف پافشاری داشت تا زمانی که حفیظ الله امین در قدرت است حاضر نیست چکوسلواکیا را ترک نماید. موصوف به این عقیده بود که در صورت ضرورت بعد از سقوط رژیم امین برای وحدت دوباره حزب به وطن برمی‌گردد. متأسفانه ببرک کارمل بنا بر هر عواملی که بود، نتوانست تا اخیر درین موضع گیری خود در برابر دوست مطمئن خویش پطروف ایستادگی نمایددر نگارش‌های بعدی اثر عبدالوکیل از قول ببرک کارمل در جریان ملاقات تیم رهبران تبعیدی به شمول سروری، وطنجار و گلابزوی چنین می‌خوانیم:”رفقا! شما باید خودتان دست بکار شوید و راه‌های سقوط رژیم امین را جستجو کنید. دوستان شوروی حاضرند با ما همکاری و کمک درین راستا نمایند. دوستان شوروی میگویند که شما برای از بین بردن تسلط رژیم امین بالای هر پلان می‌توانید کارکنید و فکر نمایید، به غیر از اعزام و مداخله قطعات نظامی اتحاد شوروی
عبدالوکیل در کتاب خویش درین بحث ادامه داده خاطرنشان می‌دارد: همچنان وقتی بسیاری‌ها از ببرک کارمل پرسش به عمل می‌آورند که آیا خودت از اتحاد شوروی دعوت به عمل آوردید تا به افغانستان عساکرشان را بفرستند؟ وی در جواب می‌گفت: “ما آن‌ها را دعوت نکردیم که به افغانستان بیایند، بل آن‌ها زمانی که در تبعید بودیم از ما دعوت به عمل آوردند که به افغانستان برویم.
در همین راستا محترم عبدالوکیل انگیزه‌های اعزام ارتش سرخ را در افغانستان مورد بحث قرار داده اذعان می‌دارد:”در مورد فرستادن قوای اتحاد شوروی به افغانستان، دو مرحله را باید مدنظر گرفت”نخست تقاضای مکرر از جانب نور محمد تره کی و حفیظ الله امین برای فرستادن واحدهای نظامی اتحاد شوروی به افغانستان و تردد و دو دلی اولیهٔ رهبران اتحاد شوروی درین مورد. ثانیاً تصمیم رهبری اتحاد شوروی در ۱۲ دسامبر ۱۹۷۹ و فرستادن اردوی ۴۰ به افغانستان؛ که در بخش نخست سقوط شهر هرات در ۲۴ حوت ۱۳۵۷ و ملاقات نور محمد تره کی با مستشار نظامی و کارمند عالی‌رتبه سفارت اتحاد شوروی و تقاضای او برای فرستادن قوت‌های زمینی و هوایی به افغانستان مایهٔ اصلی و انگیزه ساز این تصمیم قرار می‌گیرد.
زنده یاد ببرک کارمل در سال 1370 طی مصاحبه با مجله شپیگل در مورد اعزام نیروهای نظامی اتحاد شوروی وقت در افغانستان اظهار داشتند: با تصمیم رهبران اتحاد شوروی در خصوص مداخله نظامی ان کشور به افغانستان من در برابر عمل انجام شده قرار گرفتم.
همچنان امین طی مصاحبه چنین اظهار نمود.« دولت شوروی از مطالبه پایگاه در افغانستان منصرف شده و اما نیروهای نظامی ان برای کمک به او در خاموش ساختن اتش بغاوت به افغانستان می اید.» همان بود . که به تاریخ 24 دسمبر سال 1979 اولین دستجات متعلق به فرقه (دویزیون) شماره 105 نیروی هوایی محافظان شوروی توسط طیاره های غول پیکران-12 و ان 22 در میدان هوایی کابل فرود امدند. هیچ اقدامی و مانع جهت فرود امدن انها از طرف نیروهای امین صو رت نگرفت . زیرا خود بدان موافقه نموده بودند. تا صبح 27 دسمبر یک گروه پنج هزار نفری با تسلحات ثقلیه درنقاط مختلف جابجاشدند.
بعضی از تاریخ نویسان معتقداند . که اعزام نیروهای نظامی به افغانستان به تصمیم عده محدود از رهبران اتحادشور ی وقت وابسته است . وازجانبی حرکات ناشیانه امین موجب شد، که این اقدام سرعت بیشتری بخود کسب نمائید.
امین زمانیکه تره کی زنده بود. خواهان اعزام سه غند ویژه عساکر شوروی به کابل شد. ودر تماس های بعدی تاکید کرده بود. یک غند خاص برای حفاظت شخص خودش به کابل گسیل گردد. او به این عقیده بود . حضور نظامیان شوروی باعث بلند رفتن مورال نظامیان افغان میشود.
و همچنا ن در ملاقات که با سفیر شوروی داشت . بوی مشاوره داده بود . از دولت شوروی تقاضای کمک نمایئد. امین درعوض کمک نظامی در خواست تحویلدهی تانگ های پیش رفته و تسلیحات را نمود.
دو روز بعد سفیر شوروی به امین گفت: دولت شوروی با ارسال تانگ و تسلیحات مدرن نظامی موافقه نموده است.
ولی این تانگ ها واسلحه از طریق ترانسپورت هوایی به افغانستان انتقال خواهد شد. تا به زودی جهت دفاع اماده گردد.
همان بود پرواز طیارات غول پیکر روسی ازصبح وقت الی نا وقت های شب اغاز گردید. مسول زون شمال عبدالله امین طی گذارش به امین اطلاع داد. شوروی ها بالای دریای امو، پل های مستحکم استحکامی ایجاد کرده اند.و قطعات موتر دار و زرهدار انها از بالای ان بطرف افغانستان عبور میکنند. 
امین در جواب اظهارمیدارد. این قوا به موجب یک موافقت نامه کمکی که میان دوکشور به امضا رسیده است به طرف کابل و بگرام می ایند. وبه ما تجهیزات میرسانند.
امین هنوز هم به دوستی با روس ها تظاهر میکرد. و در بیانات خویش از دوستی با شوروی ها حرف میزد.
به روایت دیگر تقاضا و اعزام قوت های نظامی شوروی بعد از حادثه هرات که دران دو تبعه شوروی کشته شد . شدت گرفت. و حکومت افغانستان بصورت دوامدار از حکومت شوروی تقاضای کمک های نظامی میکرد. چنین تقاضا ها از ماه مارچ تا ماه دسمبر 1979 در حدود بیش از 20 بار صورت گرفت . حکومت شوروی انرا مورد بررسی قرارداده چندین بار انرا رد کرد.
سپس وزیر خارجه اتحادشوروی اندری گرومیکو در مورد اعزام قطعات محدو د شوروی به افغانستان برای رساندن کمک و مساعدت در مبارزه علیه تجاوز خارجی و براساس منافع مشترک هردو جانب در مسایل امنیتی بنابر در خواست های پی هم دولت افغانستان و حفاظت از سرحدات کشورهای شوروی وافغانستان تصمیم اتخاذ کرد.
و این تصمیم مبنی بر معاهده بین دولتها ی افغانستان و شوروی منعقده دسمبر 1978 صورت گرفت.
امین چه در دوران رهبر ی تره کی در حزب ، دولت و چه زمان که علیه تره کی کودتا کرد. خودش دررهبری حزب و دولت قرار داشت . بار ها از شوروی ها خواستار اعزام نیرو ها ی نظامی به افغانستان شد. دریک سند محرمانه کی،جی،بی که پس از فرو پاشی شوروی منتشر شد چنین امده است.
« پیام از کابل (اشد محرم و عاجل) 
بتاریخ 12-17 دسمبر 1979 نمایندگی کی،جی،بی با امین دیدارکرد در گفته های امین مسالهء در خور توجه است.
امین مصرانه مفکوره لزوم نیر وهای نظامی اتحادشوروی را در جلو گیری عملیات های رزمی باند ها در نواحی شمال جمهوری دیموکراتیک افغانستان بیان میکند. طرح او از این قرار است.
رهبری کنونی افغانستان حضور نیروهای مسلح اتحادشوروی را در برخی از نقاط مهم و استراتژیک مناطق شمالی افغانستان خیر مقدم خوانده. 
امین پیشنهاد میکند. باید اشکال کمک نظامی تعین گردد، جابجاشدن قوت ها درانجائیکه مدنظر است صورت گیرد، ازپروژه های مشترک و راه های مواصلاتی افغانستان محافظت صورت گیرد.
همچنان امین درخواست یک کندک محافظ را جهت امینت خویش تقاضا کرد. همان بود . یک کندک افراد کی،جی ،بی تحت پوشش کندک محافظ در اطراف تپه تاج بیک گما شته شدند.
اسناد و مدارک متعدد گوا بران است. رهبران رژیم اعم از تره کی وامین تقاضا ی مکرر مبنی به اعزام قوت نظامی را از اتحاد شوروی وقت نمودند. که اسناد سری کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی و انچه در ارشیف های اتحاد شوروی باقی است . توسط بوریس گرو موف به نشر ر سید. که متن ان چنین است . « براساس یک گزارش محرمانه به جلسه مورخ17 مارچ1979 بیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی ارایه شده امده است: رهبری رژیم خلقی پس از حوادث هرات، 14 باراز مقامات شوروی خواهان اعزام قوای نظامی ا ن به افغانستان گردیده بودند.»
پس چرا با حفظ تمام مخالفت های رهبران اتحادشوری وقت اعزام قوا به افغانستان صورت گرفت؟
تصمیم مبنی براعزام قوای نظامی به افغانستان که قبلن در پرده از ابهام قرارداشت . با افشا اسناد ارشیف های استخباراتی وتحقیق و پژوهش بعضی از اندیشمندان جهان روشن شده و دلایل ذیل را در امر اعزام نیرو های نظامی به اتفاق نظرذیدخل میدانند. جریان و تداوم جنگ سرد که شوروی ها در افغانستان گیر مانده بودند، هدف انها رسیدن به اب های گرم نبوده، و هم انها نظر مبنی بر اشغال افغانستان را نیز نداشتند. و چیزیکه اهمیت فوق العاده برای انها داشت . همانا حفظ سرحدات جنوبی اتحاد شوروی و جلوگیری ازنفوذ امریکا در اسیای میانه. و نفوذ گروپ های اسلامی در ساحات مسلمان نشین کشور شوروی بود. امروز به وضاحت دیده شد که پلان طویل مدت غرب در راس ایالات متحد امریکا درگام نخست چگونه جنگ را از ساحات جنوب کشور ما به طرف شما ل انتقال داده تا ساحات مرزی کشورهایکه که قبلن وابسته به اتحادشوروی سابق بودند . بانفوذ گرو های افراطی که قبلن بنام مجاهد و طالب بود. ودر شرایط فعلی بنام داعش انرا میخواهند در این ساحات جهت وارد اوردن فشار با لای روسیه و تطبیق اهداف قبلی خویش نفوذ دهند . تا کشور های اسیای میانه را بطرف نارامی و بی امنیتی سوق داده و تا با خرابی وضعیت درکشور های اسیای میانه روسیه را تهدید نمایند. 
فرد هالیدی ( شرق شناس و افغانستان شناس برتانوی در اثر خود بنام« تراژیدی افغانستان» چنین نوشته است : این ماجرا جوئی وسوءاداره رهبران حزب دیموکراتیک خلق افغانستان ، تره کی و امین بود. نه کدام پلان استراتژیک که نیروهای شوروی را به کابل کشانید) وی تاکید میکند . که این حفیظ الله امین بود که سربازان شوروی را دعوت کرده بود. همچنان علاوه بر نظرات فوق تحلیل گران ، پژهشگران در مورد اعزام قوا به افغانستان فاکت و حقایق ذیل نیز ذیدخل است :جنگهای چریکی و پارتیزانی شد ت مییافت و از جانبی فرار سربازان روز افزون می شد ، و داشت اهسته اهسته کنترول اوضاع از دست دولت خارج شده میرفت . شوروی با ارزیابی وضعیت در قدم نخست به افزایش مستشاران نظامی خویش مبادرت ورزیده
تواهم با ان سلاح ومهمات از طریق زمین و هواه وارد کشور شد. و به تعقیب ان نیروهای نظامی شان در میدان هوایی بگرام و قسمتی از ان را در بخشی از میدان هوایی کابل مستقر ساختند.
واین روس ها نبودند که علاقمندی به اعزام نیروهای شان در افغانستان بودند . بلکه نقش اساسی را رهبران افغان اعم از تره کی وامین در ورود انها بازی کرد.
محترم ستر جنرال نبی عظیمی در بخش از کتاب خویش(اردووسیاست) چنین مینگارند« دریکی از روزها مطلبی در جریده رسمی شور وی بنام کراسنایا زویزدا چاپ مسکو در سال 1990 و همچنان در کتاب ( تجاوز شرح مبسوطی ) در مورد لشکر کشی اردوی سرخ به افغانستان حقایقی با استفاده از اسناد محرم ارشیف ستر درستیز و اظهارات جنرالان و مشاورین دست اندر کارشوروی در افغانستان تحریر گردید. 
که به وضاحت اعتراف می گردد.چگونه زمام داران افغانستان خاصتن حفیظ الله امین با اصرار وابرام تقاضای پیاده کردن قوای شوروی را به افغانستان نموده اند.
از انجمله تورن جنرال متقاعد گریلوف نیکولایچ که از سال 1975 الی نوامبر 1979 بحیث سرمشاور نظامی در افغانستان کار میکرد می نویسد: در ماه اگست سال 1979 جلسه یی در ماسکو دایر شد که اعضای بیوروی سیاسی گرومیکو، اندروپوف، استینوف وزیردفاع ،اگارکوف لوی درستیز و کرنینکوف معاون وزارت خارجه اشتراک داشتند. تورنجنرال ایوانوف نیزحضورداشت . جلسه درباره اوضاع سیاسی ، نظامی افغانستان و قابلیت رزمی اردوی ان بود.
سوالات زیادی از طرف گرومیکو واندرو پوف مطرح شد .و دران جلسه سوال ارسال قوا مورد بحث قرار نگرفت.
من انرا حس کردم وبا قا طعیت نظر خویش را در رابطه با حضور نظامی ما در افغانستان که عاقلانه نخواهد بود . بیان داشتم . ولی متاسفانه نظریات ایوانوف وهمکارانش که در مقابل نظر من قرار داشت مورد تائید قرار گرفت.
و در روز نامه کرسنایا زویزدا( ستاره سرخ) ارگان نشراتی قوای مسلح شوروی امده است .
” اغتشاش در اردو مانند غسل در اب سرد، برای رهبران ح،د، خ،ا بود. پس از اغتشاش هرات در مارچ 1979رهبر ی افغانستان با استمرار زیاد خواستار فرستادن قوای شوروی به کشور شان گردید. درارشیف ستر درستیز قوای مسلح اتحاد شوروی چنین تقاضا ها به امضا تره کی و امین موجود است . این تقاضا ها از طریق نمایندگان ما در کابل سفیر کبیر پوزانف ، تورنجنرال کا، جی ،بی ایوانف و سرمشاور نظامی ما تور نجنرال گوریلوف فرستاده میشد.
نورمحمد تره کی دوبار این مسله را با منشی کمیته مرکزی حزب کمونست اتحادشوروی ،بوریس پاناماریوف و حفیظ الله امین با سترجنرال پاولوفسکی به میان گذاشته بخش از این اطلاعات را در اینجا تذکر می دهم:
در مهمانی که امین داشت . در جریان ان بدستور تره کی از ما خواستارده الی 20 هلیکوپتر همراه با مهمات و پیلوت های روسی نمود.در پای این راپور اگاه کوف لوی درستیزشوروی نوشت ” ضرورت نیست حفظ شود.
به ادامه چنین درخواست ها از رهبران افغان ( امین وتره کی ) تقاضای دو فرقه شوروی را به افغانستان نمودند. که در صورت ورود انها رهبران افغان گفتند ما اعلان میکنم که در اثر تقاضا ما وارد کشور شده اند . این هم از جانب رهبری شوروی رد شد.
بتاریخ 11 اگست سروری رئیس اگسا تقاضا ی امین را مبنی برفرستادن سه کندک کوماندو و هیلکوپتر ها با عمله ان از مقامات شوروی نمود. پوزانوف ، ایوانف وگاوویلوف “12-8-1979” به اساس تقاضای امین با وی مصاحبه نمودند. و وی تاکید بران داشت تا این نیرو فرستاده شود . در غیران باعث ضعف مورال در قوت های ما میشود. امین افزود که انها درجنگ ها حصه نخواهند گرفت بحیث نیرو ریزرف استفاده میشوند . و ما بحیث یک دوست مستقل تمام مسایل را مستقلانه حل وفصل میکنیم.
در 3 دسامبر در ضمن ملاقات با امین وی پیشنها کرد که ما در نظر داریم از فرقه های 18 و 20 مزارو بغلان یک قسمتی از اسلحه انهارا گرفته و برای ایجاد جز وتام های سارندوی استفاده نمایم بهتر خواهد بود که شما در زمینه اکمال با نیرو های خود در سمت شما ل کمک کنید.
چنین تقاضا ها هجده بار از طرف امین صورت گرفته است . همچنان این تقاضا ها در کتاب جنرال گروموف که به پشتو توسط اغای جنبش ترجمه شد ه است . این اصرار ها بار ها از طرف امین وتره کی صورت گرفته است . ازجانب رهبران شوروی به کرات رد شده است .
یکی از نظامیان شوروی بنام گاوریلوف که مخالف فرستادن قوای شوروی به افغانستا ن بود . چنین نظر داشت:
اردوی افغانستان بیشتر از یکصد هزار پرسونل دارد.تخنیک واسلحه کافی وعصری در اخیتار انها قرار داده شده است . که با سازماندهی بهتر و اموزش وپرورش کادر های جوان ملکی و نظامی قادر خواهند بود که از دست اورد های کودتای ثور دفاع نمایند. وی تذکر میداد که اراضی افغانستان کوهستانی بود ه وسرحدات باز با ایران وپاکستان دارد. در صورت اعزام 75 هزارسرباز جهت سرسامان دادن وضع نظامی وسیاسی ان کافی نیست .
و نظریه وی را مارشال اخرامییف معاون اول ستر درستیز، ستر جنرال ورونیکوف معاون لوی درستیز اتحادشوروی ، ستر جنرال پاولوفسکی قوماندان قوتهای زمینی اتحاد شوروی و تورنجنرال گاوریلوف سرمشاور نظامی شوروی در افغانستان و عده دیگر از جنرالان تائید میکردند. اما رئیس استخبارات نظامی واسیسلی ایوشوتین ، رئیس سیاسی قوای مسلح شوروی جنرال ایوان یپیسشوف و تورنجنرال ایوانوف مشاورسیاسی وامینت دولتی کا، جی ، بی در افغانستان طرفدار اعزام قوا ه به افغانستان بودند.
بعد از کشته شدن تره کی و بقدرت رسیدن امین وتغییرات در اوضاع منطقه ، ایوانوف بدین باور شد که اردوی افغانستان بی روحیه و فاقد مورال است . گزارش مبسوطی از وضعیت را به گر ومیکو، استنیسوف و اندروپوف در باره به تحلیل رفتن مورال روز افزون اردو ، ومتلاشی گردیدن قوای مسلح افغانستان که با فرار روز افزون مواجه بوده به نظر انها تا حدودی واقعبینانه بوده وگزارش های گاوریلوف تا حدود زیاد خوشباورانه ولی هنوز هم تا هنگامیکه برژنیف خشمگین نشده بود.هیچکدام از ان سه نفر در باره ارسال قوا به افغانستان تصمیم نگرفته بودند.غضب بریژینف در مورد مرگ تره کی معلول حادثه بزرگ تصمیم ارسال قوا به افغانستان بود .و همچنان فشار های بین المللی ، احتمال نفوذ امریکا در این کشور و سایر مطالب که در فوق از ان تذکررفته در اعزام قوابه افغانستان نقش داشته است.
به منظور عملی شدن نظریه فوق بتاریخ 24 دسامبر مارشال روستیسوف با هئیات رهبری وزارت دفاع اتحادشوروی طی جلسه که که دران معاونین وزیر دفاع ،قوماندان زمینی ، مدافعه هوایی ،دیسانت و بعضی از روسای عمومی ستر د رستیز حضورداشتند. 
در این جلسه وزیر دفاع تصمیم رهبری سیاسی اتحادشوروی را مبنی براعزام قطعات به افغانستان اعلام کرد.
« هدف اعزام قطعات در اسناد محرم ستر درستیز چنین شرح دارد: 
هدف اعزام قطعات محدود اتحاد شوروی به افغانستان عبارت از کمک انتر ناسیو نالیستی وجلوگیری از مداخلات ضد افغانی که از طرف کشور های امپریالیستی براه انداخته شده و برای مردم دوست افغانستان جهت ایجاد شرایط مساعد زندگی برای شان است .
زمان عبور یعنی گذشتن از مرز دولتی شوروی به افغانستان ساعت سه بجه روز 25 دسامبر انتخاب شده است» .
اما یکی دیگر از رهبران اتحاد شوروی بنام فرانسیس کلنیت سویچ معاون کمیته امور دفاعی دومای دولتی فدراسیون روسیه و رئیس یکی از بزرگترین سازمان اجتماعی که با نظامیان شرکت کرده جنگ افغانستان در ارتباط است . در مورد اعزام نظامیان شوروی در افغانستان چنین ارایه نظرمینماید:
– شکی نیست که جنگ در افغانستان بار سنگینی برای اتحاد شوروی بود. ما زنده گی بیش از پانزده هزار جوان مان را در افغانستان جا گذاشتیم و این سوگ در دل همه ی ما که زنده ماندیم، باقی می ماند. تلاش های بلندگوهای غربی در آسیب رساندن به سیاست شوروی موثر بودند و اقتصاد کشور ما نیز ازین امر متاثر شد. برخی گلو پاره کردند که جنگ افغانستان اتحاد شوروی را به فروپاشی سوق داد. اما این درست نیست. ما خود اتحاد شوروی را فروپاشاندیم و نخستین انگیزه ی فروپاشاندن شوروی همانا ناعاقبت اندیشی و جاه طلبی های شخصی رهبران ما بود. البته که کارزار افغانستان نقش خود را داشت ولی این نقش سرنوشت ساز نبود.
آنچه به افغانستان ربط می گیرد، در این مورد می توان گفت که به نظر من ابعاد مثبت این کارزار به مراتب بیشتر بود. ظرف سالهای حضور نیروهای شوروی در افغانستان ما بنیاد صنایع آن کشور را ساختیم، تفحصات منابع زیرزمینی را انجام دادیم و معادن فراوان طبیعی را کشف کردیم، راه های مواصلاتی موتررو، از جمله شاهراه های استراتیژیک ساختیم که از آن جمله می توان از راه مواصلاتی مشهور سالنگ یاد کنیم، گذشته ازین به کمک اتحاد شوروی قشر تحصیل کرده و روشنفکر در افغانستان شکل گرفت و حدود صد هزار افغان در آن سالها آموزش های کوتاه مدت و درازمدت را در موسسات تحصیلی شوروی سپری کردند.
در سال ۱۹۸۹ ما برای افغانها بیش از ۱۴۰ کارخانه ی فعال به جا گذاشتیم که در آن ده ها هزار کارگر افغان با حقوق خوب کار می کردند. ما تمام شهرک های نظامی خود را با تمام تاسیسات، محل رهایشی، پارک های فنی، جنراتورهای برق،تخت و الماری و حتی قیچی و روی پاک به افغانها واگذار کردیم.
نباید فراموش کرد که ارتش آماده و مجهز افغان را که با سلاح های سنگین و عصری مجهز بود، تانک و توپخانه ی سنگین داشت، دستگاه های راکت ریاکتیفی و آتش انداز، راکت های تاکتیکی، چرخبال های ترانسپورتی- جنگی، جت های بمب افگن، شکاری و… با مقدار قابل توجه مهمات به جا گذاشتیم. گفتنی است که امریکایی ها حالا هیچ یک از این اقدامات را انجام نمی دهند. آنها می ترسند که چنین سلاح ها علیه خودشان به کار گرفته خواهند شد. تجربه ی چنین حوادثی را دارند. درین جا می توان این سوال را مطرح کرد: چه کاری ما کرده ایم تا افغانها به ما به عنوان دشمنان شان نگاه کنند؟
همچنان وی در ارتباط خروج نظامیان از افغانستان و و نتایج ان چنین نظرمیدهد:
– نخست باید تذکر بدهم که عملیات خروج بی نظیر بود که تا امروز هم در اکادمی نظامی اکثر کشورها مطالعه می شود. ما کنوانسیون ژنیو را سراپا اجرا کردیم. امریکا و پاکستان این کار را نکردند. موضوع دیگر است این که در ادامه ی آن کارزار نمی بایست افغانستان را فراموش می کردیم و با وجود مشکلات فراوان دوران «بازسازی» باید به حکومت داکتر نجیب الله کمک می کردیم اما آن گاه اصلاح طلبان جوان در کشور ما به قدرت رسیده بودند و آنها ایمان ساده لوحانه یی به خیرخواهی و وعده های میان تهی غرب داشتند. در صورتی که این اشتباه صورت نمی گرفت، افغانستان امروز بدون شک امن تر و باثبات تر می بود.
ولی بعد ها دیده شد که مداخلات کشور های اروپایی وامریکا ، ایجاد مراکز تربیه چریکی در پاکستان بمنظور براه انداختن دولت افغانستان در زمان زنده یاد ببر ک کارمل ، تشدید هرچه بیشتر جنگ در کشور، گستریش افراطیت بنام های مجاهد، طالب…. برای جنگ ابعا دگستر ده تر بخشید.
وحضور نیرو های نظامی اتحادشوروی را در برابر ابر قدرت ها و مداخله سریع همسایه ها در امور کشور به یک نیاز مبرم تبدیل کرد.

 

 

بخش دهم

 

چگونگی مرگ امین :

حفیظ الله امین را وخامت اوضاع ،شدت جنگ وعدم اعتماد بالای همکارانش دست و پاچه ساخته بو د.
روی همین علت بود که بازی دوگانه را اغاز کردو بجانب امر یکا نیز روی اورده بود. ولی این مناسبات بعد از کشته شدن سفیر امریکا اغای دابس به تیرگی گرائید.
از همه مهمتر طرح یک حکومت مشترک با گلبدین حکمتیاررا ریخت در 4 اکتوبر 1979 طی جلسه مخفی دور از چشم صفوف حزب با نزدیک ترین افرادش به فیصله رسیدن که شعار انقلابی را کنار گذاشته حزب را منحل سازد. فهرست از تمام مخالفین اعم از پرچمی ها وخلقی های ناراض در داخل و بیرون زندان اند. جهت امحای شان ترتیب گردد و در نهایت امر به این نتیجه رسیدند که در قدمه های بعدی حکمتیار شریک دولت شده امین در راس وحکمتیار بحیث صدراعظم تعین گردد. در این اواخر سید محمد گلاب زوی مدعی شد که لست حدود 1300تن پرچمی و شماری از خلقی ها ترتیب و حکم اعدام شان صادر شده بود.
به اسا س همین اطلا عات موثق بود. در اثر یک عملیات مشتر ک وشجاعانه کمیته مخفی پرچمی ها شماری از خلقی ها ی.ناراض و قوت های اتحاد شوروی وقت امین از اریکه قدرت بر انداخته شد.
د ر غیر ان سه بار دیگرقبل از این به تاریخهای 14اکتوبر27، نومبر واول دسمبر 1979 پلان اقدام برای برانداختن رژیم امین از سوی کمیته مخفی پرچمی ها تنظیم گردیده بود . و هر سه مرتبه پلان قیام به تعویق انداخته شد . که این مطلب به کمیته مخفی پرچمی در صورت افشا شدن حکم یک خود کشی را داشت. گرچه افراد رژیم شک گمان برای شان پیدا شد. ولی با مهارت کمیته مخفی توانست که رفقا را از ضربه دستگاه جهنمی امین ستر اخفا کند.به ادامه چنین اقداما ت

تاریخ 27 دسمبر روز سرنوشت ساز ی برای امین بود.. امین در تپه تاج بیگ جابجا شده بود. کمتر احساس خطرمینمود . صدیق فرهنگ این روز را چنین بیان مینماید.« طعام چاشت امین توسط اشپز ی از مردم اسیا ی میانه تهیه شد ه بود .امین انرا با اشتهای همیشگی صرف کرد. اما بعد ازصرف غذا احساس ناراحتی کرد. و پسرش عبدالرحمن را نزد خود خواست به وی گفت :که توسط روس ها مسموم شده است .عبدالرحمن این خبر را به جنرال یعقوب لوی درستیز رسانید و وی نیروهای گارد رابرای مقابله با حوادث بیش از پیش اماده ساخت.یکی از جنرال های شوروی با افراد خود زما نیکه به نزدیک قصررسید،با اتش افراد گارد روبه رو شد و هرچند افراد مذکور شانس کامیابی در برابر نیروی مهاجم رانداشتند.ولی برای چند ساعت محدود مقاومت کردند. در جریان این برخورد امین هدف گلوله قرار گرفت .و به قتل رسید.و همچنان پسرش با یک تعداد از افراد خانواده اش کشته شد.زن و دودخترش نجات یافتند.»
از مدتها مشاورین روسی در سطوح مختلف دولت ایفای وظیفه میکردند.اخرین هئیات که زمینه از بین بردن امین را مساعد ساخت جنرال ویکتور پا پوتین معین وزارت داخله وافسر بلند رتبه سازمان استخباراتی شوروی بود . که در 28 نومبر 1979 وا رد کابل شد.
هدف سفرش همکاری دوجانبه و سایر مسایل ذیعلاقه معرفی شده بود. ازجانب امین غلام مصطفی معین وزارت داخله باوی در مذاکرات اشتراک میکرد. این زمان بود .که امین اهسته اهسته در مورد مشاورین با شک تردید می دید. خبر مربوط به رسیدن وی نیز از 28 نومبر به او ل دسمبر به تاخیر افتاد . که انهم ناشی از بد گمانی امین بود. و همچنان خبر بازگشت پا پوتین به شوروی در کابل تایمز سه روز بعد به نشر رسید. جالب است .قبل از واژگون شدن رژیم امین بدون انکه خبر بازگشت وی انتشار یابد در کابل دیده شده بود.
قرار معلوم وی حمله بر تپه تاج بیک را رهبر ی میکرد. و همچنان روایت وجود دارد که وی در جریان حمله بر تپه تاج بیک در زد خورد کشته شده و بعضی منابع از خود کشی وی بعداز برگشت به اتحاد شوروی سخن میزنند.
صدیق فرهنگ اضافه مینماید: پا پوتین وظیفه داشت تا امین را متقاعد بدان سازد که نیروهای نظامی شوروی به تعداد لامحدو د بدون قید و شرط به افغانستان دعوت شود.و در مذاکرات خویش با امین موفق شد . اجازه جابجا شدن دستجات معین نیروهای شوروی را در بگرام، سالنگ و میدان هوایی کابل حاصل کند
نصیر مهرین کسیکه باور به ارتباط امین با سازمان سیا ندارد. بانقل قول از کتاب ( جنگ افغانستان ) نوشته گروهی از دانشمندان انستیتوت تاریخ نویسان نظامیان شوروی چنین مینوسید: قبل ازظهر شش جدی البته در اطراف اقامت گاه امین در تبه تاج بیگ اواز انداخت های منفرد شنیده میشد. امین به یاور خود گفت این فیر ها از طرف کی ها است . به نظامیان شوروی اطلاع دهید . یاور ش بعد از تجسس دوباره نزد امین امده گفت : « این شوروی ها هستند» امین انگاه اهسته گفت ـ« دانستم درست است »
اما اندیشمند طی مقاله خود موضوع را از قول خانم امین چنین شرح میدهد. زمانیکه اواز فیر ها شینده میشد.و حالت نارام کنند به امین وفامیل وی مستولی شده بود.
« امین به جانداد قوماندان گارد . گفت: ببین کی فیر میکند. جانداد بعداز معلومات به امین گفت: قرار معلوم فیر از طرف روسها است.« امین گفت نه»
همچنان داکتر الکسی یف داکتر معالج امین که شاهد قتل امین در شامگاه 27 دسمبر 1979 بود میگوید« امین به یاور خود دستور داد به مشاورین نظامی شوروی زنگ بزندو انان را خبر کند. که به کاخ حمله شده است. ودر ادامه سخن گفت شورو ی ها کمک میکنند. یاورش البته از جریان انداخت ها اگاهی داشته . به پاسخ امین گفت : این شوروی ها اند که فیر میکنند. امین را این سخنان از خود بیخود ساخت . خاکستردانی سیگار را گرفته با عصبانیت بسوی او پرتاپ کرد.
به خشم فریاد زد دورغ میگویی این امکان ندارد.
پس خودش کوشید بارئیس قوای چهار زرهدار تماس بگیرد مگر ارتباط قطع بود….»
امین تا اخیرین لحظات زندگی به خانواده خود از بی اعتمادی بالای روس ها سخن نه رانده بود.
حمله شامگاهان شش جدی 1358 به کاخ اقامت گاه امین در تپه تاج بیگ اغاز شد. تا ان لحظه امین وافرادش گمان میکردند . که روس به خاطر طرد حمله مخالفین فیر میکنند.
حتی دختر امین به نظامیان روسی گفت : امین اینجاست چرا فیر میکنید. ولی خانم امین اظهار میدارد. به محض داخل شدن به چهار طرف فیر کردند.در اثر ان به دو دخترم و پسرم گلوله اصابت کرد.بسوی غتی دختر دیگرم رفتن پرسیدن امین کجاست .انگاه متوجه شدند. که امین درانجانشسته بالایش فیر کردند. 
یک منبع دیگر موضوع حمله بر قصر تاج بیک را چنین بیان میکند« حوالی ظهر ششم جدی 1358 جلسه وزیران در تالار ریاست دولت درقصر تاج بیگ برگذار گردید. امین در جلسه به وزیران اظهار کرد: با رفیق گرومیکو در تماس هستم که چگونه در مورد ارایه کمک های نظامی شوروی به افغانستان برای کشور های جهان توضیحات بدهیم.
هشت ساعت قبل از حمله برقصر تاج بیگ کسانیکه دعوت شده بودند. بعد از صرف سوپ وغذا برای نوشیدن چای بسوی تالار بزرگ رفتند. اما به زودی صحنه غیر عادی پیش امد. حفیظ الله امین با تنی چند مسموم شده بود.در همین وقت داکتر طوطا خیل به سرعت به سراغ الکسییف سرطبیب دوکتوران نظامی شوروی به مکرویان شتافت و داکتر کو زنیچکوف نیز وی را همرایی میکرد. زمانیکه هردو دوکتور امین را معاینه کر دند. به این نتیجه رسیدن: هنوز نبضش می زند.
در هردو دست امین سیروم زدند.
درحوالی شام همان روزحمله به قصر اغاز شد. انداخت ها جریان داشت.مهاجمین نزدیک شده میرفتند امین وضعیت را درک کرد. در همین وقت امین دید که گوزنیچکوف به زمین خورد. امین وحشت زده از بستر با سیرم ها در هردو دستش از اتاق خارج شد لوی درستیز به جانب تلفون شتافت اما تلفون از کار افتیده بود.
در جریان در گیری در داخل قصر دگروال بویارنیف ، گوزنیچکوف ،عبدالراحمن پسر ارشدامین و غلام حضرت قوماندان قرارگاه کشته شدند.
قرار گفته خانم امین دختران وی زخمی شدند.
مهاجمین در منزل دوهم رسیده به شکل دایروی انداخت میکردند. امین در حالت بیمار ی از پا ه درامد. در جریان برخورد زن شاه ولی نیز کشته شد.
ولی قابل تذکر دانسته میشود. کی ها در حقیقت امین را از بین برد. در حالیکه تاریخ نویسان کشور در قضیه نظرات متفاوت و نا همگون دارند. ولی محترم کشتمند در موردچنین مینگارد:باید از یک فاجعه بزرگ دیگر قبل از 29دسمبر ( کودتای چهارم) جلوگیر ی میشد،با این لحاظ مساله زمان مطرح بود. که شتاب در تقدم را می طلبید نه امادگیهای کامل را، دراین امر هرسه جانب شرکت کننده دراقدام هریک  پرچمی ها، عده ازخلقی ها و شورویها )علاقمند بودند. پرچمی ها وخلقیها ی ضد امین بخاطرنجات جان خود ،رفقا،دوستان ، مردم و وطن از امحای دسته جمعی ؛ و شوروی ها قبل از همه بخاطر جلوگیری از به مخاطره افتادن سرحدات طولانی جنوبی ان با افغانستان. به اساس دلایل فوق اقدام مشترک جهت از بین بردن وی صورت گرفت.
بعد از پایان عملیات اسداله سروری ، عبدالوکیل وسید محمد گلاب زوی در معیت شوروی ها امدند. وبه تفتیش قصر پرداختند.
محترم ستر جنرال نبی عظیمی در کتاب خویش بنام اردو وسیاست واقعه قتل امین را چنین شرح میدهد:« روز بیست و هفتم سامبر 1979 حفیظ الله امین در قصر تاج بیگ دعوتی ترتیب داده بود که دران اعضای بیروی سیاسی ، ورزا باخانمهایشان وعده از مستشاران شوروی دعوت شده بودند . این دعوت ظاهرن بخاطر عودت دوباره دستگیر پنجشیری ترتیب شده بود. زیرا که وی بعد از تغییر کابینه در وقت تره کی خود را در ماسکو پنهان کرده بود و اکنون با وساطت روسها و تعهد امین مبنی بردادن پست های قبلی به وی دو باره برگشته بود. دلیل دیگر این بود که امین میخواست قصر زیبای تپه تاج بیگ را که به طرز مجللی اراسته و دیکور شده بود به مهمانانش نشان بدهد.
د.گای. ووی . سنیگیروف مولف کتاب تجاوز یا اشغال در این مورد می نویسد: دعوت درفضای ازاد جریان داشت . صاحب خانه امین مسرورو خوشبخت بود، وشیرین زبانی می کرد زمانی که پنجشیری از خوردن سوپ ابا ورزید ومعذرت خواست زیرا بنا به توصیه داکتر باید پرهیز می کرد. امین مسرورانه شوخی کرد و گفت که ترا اشپزهای کرملین نازدانه بار اورده اند و به همین خاطر از خوردن سوپ ابا میورزی پنجشیری لبخند کوتاهی زد ولبانش را پاک نمود و بار دیگر حرفهایی را که برای امین گفته بود تکرار کرد: دولت شوروی خشنود است از اینکه حقیقت در باره واقعه مرگ تره کی برایشان گفته شده و همچنان در باره اینکه رئیس جمهور تعویض گردیده است واز اینکه دیدار من “پنجشیری” از ماسکو روابط را با اتحاد شوروی تحکیم بیشتر نموده صحبت کرد. پنجشیری متذکر شد که در ماسکو بار دیگر برای وی گفته اند که اتحاد شوروی در جنگ داخلی افغانستان کمک های عظیمی با دولت افغانستان خواهد نمود. امین شکوه مندانه اعلان نمود که قشون شوروی اکنون در اینجا است من همیشه برایتان می گفتم که همسایه بزرگ ما هیچگاهی در روز بد ما را تنها نمی گذارند . اکنون همه چیز طور عالی پیش میرود. من هر روز از طریق تلیفون با رفیق گرومیکو ارتباط می گیرم،و باهم در باره اینکه چطور براین جهانیان کمک های نظامی اتحاد شوروی رادر جنگ داخلی افغانستان تو جیه نمائیم صحبت می نمایم .
بعد از صرف غذا همه به اتاق دیگری که در انجا چای اماده بود . رفتند بعضی ها بخاطر اجرای کار های ضروری خدا حافظی نمودند. در همین موقع واقعه یی رخ داد : تقریبن همزمان همه خود را بسیار بد احساس نمودند . انها از چوکی های خویش می افتادند و بیهوش می شدند. پیشخدمت هراسان به طرف تلفن دوید تا از سفارت شوروی ویا از شفاخانه اردو داکتر بخواهد. مریضی عجیبی همزمان همگی را از پا انداخت بجز از پنجشیری .
امین مانند سایر حالش بد بود بادی گارد هایش جسم بی حال و بیهوش اورا گرفته و به خوابگاهش بردند. وامین در همان دقایق بخواب رفت . زمانی که داکتر ها ازسفارت شوروی به کمک رسیدند ومعده اش را معاینه نمودند وی اندکی بهوش امد و پرسید چرا این واقعه در خانه من صورت گرفته است .
روز به اخر رسید وامین نمیدانست که چه چیزی اورا شوکه کرده واینده اش چه خواهد شد تا ان موقع تقریبن تمام مهمانان بخود امده و از هم جداشده قصر را ترک گفته بودند. درست ساعت هفت وسی دقیقه که تاریکی همه جاه را فراگرفته بود. چندین انفجار شدید رخ داد و قصر را لرزانید خاک ازسقف ها فروریخت وهمه جا را فرا گرفت . صدای شکستن شیشه ها وصدای شیون وفریاد نوکران وعمله قصر خاموشی را برهم زد. در این لحظات روشنی مرمی هائیکه از چهار طرف برقصر فرو میریختند، تاریکی شب را بهم میزد. صدا های انفجار اکنون لحظه به لحظه بیشتر می شد . همه چیزکه وجود داشت تا این زمان بدون کدام مقاومت از بین رفت . درقصر یکنوع پانیک بوجود امد که هیچ مهلتی برای فکر کردن در باره اینکه ممکن است این کار مربوط به باندهای تروریستی باشد نمی داد.
امین با سرگیچ و گرنگ از خواب برخواست وگفت سلاح به من بدهید . خانمش پرسید بالای کی فیر می کنی ؟ وی جواب داد بالای روس ها ! لحظه یی بعد همه چیز تمام شد پارچه های بم دستی امین رادر همان باری که صبح به مهمانانش با بسیار غرور نشان داده بود. از بین برد . بعد از چند دقیقه بالای جسد بی جان امین ادمی ملبس با یونیفورم نظامی ولی بدون علایم نظامی پیدا شد وامین را به پشت خوابانید عکاسی نمود. او میخواست متیقن شود که ایا این شخصی واقعن امین است و ایا او اشتباه نکرده است . او بار دیگر بالای جسدش فیر کرد . اکنون دیگر رئیس جمهور افغانستان ازبین رفته بود.

یکی دیگر از شاهدان عینی قتل حفیظ الله امین چنین حکایت مینماید:
رستم تورسولوکوف شهروند از بکستان در 1358 افسر ارتش شوروی سابق بود . و از جمله افسران بود که در ماموریت حمله به قصر دار الامان سهم داشت . طی مصاحبه با بی ، بی ، سی که در جریان مصاحبه نجیبه دختر صالح محمد زیری که درانوقت 11 ساله بود . نیز اشتراک داشت. این افسر در اغاز از نجیبه زیری و خانواده اش انچه در ان شب گذشته بود. عذ رخواهی کرد وی اضافه میکند که من در انوقت 23 سال داشتم و جز کندکی بودم که از مسلمان های شوروی سابق یعنی ازبک ها و تاجک ها تشکیل شده بود. ماموریت ما حمله به قصر تاج بیک بود . همه ما لباس افغانی داشتیم . و به گونه وارد کابل شده بودیم . در روز حمله همه ما بخاطر تفکیک از دیگران بازو بند های سفید داشتیم . فقط چند هفته قبل در پنجم دسامبر بین حفیظ الله امین و شوروی معاهده امضا شد که اجازه میداد کمک های نظامی شوروی وارد افغانستان شود.
در روز شش جدی قرار بود. حمله ما به قصر تاج بیگ ساعت هفت و سی دقیقه شب به وقت محلی اغاز شود . اما امین مسموم شده بود و شک کرده بود. که ممکن است اتفاقی بیاقتد.چون امین پزشک افغان را خواسته بود. وتوسط انها معده اش شسته شد. و به پزشک های شوروی انجا اعتماد نداشت .( اما داکتر الکسی یف داکتر معالج امین درقسمت فوق جریان مسموم شدن امین را طور دیگری بیان مینماید.) حفیظ الله امین در روز ششم جدی در حالیکه شماری از اعضای کابینه اش نیز باوی بودند. با خوردن سوپ الوده به سم مسموم شده بود. بجز دستگیر پنجشیری که معاذیر صحی را بهانه نموده و از خوردن سوپ اباورزید. 
افسر مذکور اضافه مینماید: قبل از اغاز عملیات به تیم ما دستور داده شد که هرجنبنده ای را که در قصر باشد به گلوله ببندید.
از قضیه سالها می گذردو انچه اتفاق افتید متاسف هستم . ولی انچنانکه دستور بو د خوشبختانه عملی نشد. تعداد افراد زنده ماندن و در جریان عملیات الی ختم 43 دقیقه وقت را گرفت .
حفیظ الله امین با دو پسرش و خانم وزیر خارجه در میان کشته شدگان بود. و 9 سرباز روسی نیز در ان شب کشته شد.
جسد امین و دیگر کشته شد گان را در قالین پیچاندیم وانسوتر از قصر تپه تاج بیگ انها را دفن کردیم . چند مطلب اساسی در مور د قتل حفیظ الله امین :
عوامل اساسی درقتل امین بعد از مرگش چه افشا ء بعضی اسناد یکه از ارشیف اسناد محرم بیرون کشیده شده و بدسترس همگان قرار گرفته ،ویا تحقیق و پژوهش بعضی از شخصیت های ملی و بین المللی که در جریان واقعه سقوط امین بودند. نظر ارایه کرده اند.
چنین استنباط میگردد.
زمانیکه امین به جانب امریکا گرایش حاصل کرد، و در داخل با افراطی ترین گروپ اسلامی یعنی حکمتیار تماس برقرار نمود. تره کی را فجیعانه به قتل رسانید که باعث خشم بریژینف گردید. اتحادشوروی وقت دست بکار میشود.
زیرا انها نمی خواستن که امریکا در کشور تحت نفوذ هم سرحد شان تسلط یافته و از جانبی دامنه اسلام افراطی درکشور های اسیای میانه با بوجود امدن یک دولت مشترک با گلبدین گستریش یابد. زیرا نفوذ اسلام افراطی تهدید بود واست به اتحادشوروی وقت و روسیه فعلی انها در انوقت این مسله را درک کرده بودند و در سدد جلوگیر ی از ان برامدن ولی در شرایط فعلی همان گروپهای افراطی با تعویض نام یعنی داعش در تلاش است . با نفوذ در اسیای میانه وضعیت رادر روسیه وسایر کشور های اروپایی خراب نمایند.
همچنان در زمینه انتقال امین از ارگ ریاست جمهوری در تپه تاج بیگ خواستن که عملیات بصورت ساده تر انجام یابد شاید فکر میکر دند در صورت اقامت امین در مرکز شهر با اغاز عملیات ، مقاومت طرفداران وی باعث میگردیدوضع شهر کابل به وخامت گرائیده . ویرانی و کشتار مردم بیگناه صورت گیرد. مانند جنگ های تنظیمی کوچه به کوچه جنگ صورت گرفت شهر ویران شده به هزارها انسان بیگنا ه ومظلوم بکام مرگ فرو رفتند همان بود ویکتور پاپوتین معین وزارت داخله وافسر ارشد سازمان استخبارت شوروی موظف شد . تا امین را راضی سازد که ارگ را ترک گفته در تپه تاج بیگ اقا مت نماید. وازجانبی موافقت وی را مبنی جابجا شدن قطعات شوروی در ساحات بگرام ،سالنگ ، میدان هوایی کابل و دسته مخصوص رادر جوار تپه تاج بیگ حاصل نماید.
همچنان دید ونظر تاریخ نویسان و محقیقن در مورد قتل وی با اندک تفاوت تحریر یافته چنانچه محترم نبی عظیمی و فرهنگ متفق نظر اند که وی توسط دکتران روسی در همان شام تحت معالجه قرار گرفت و لی بعضی ها نظر میدهند . امین اعتماد خود را بالای دکتوران روسی از دست داده دکتوران افغانی معده وی را شستن و در مورد پایان واقعه همان شب فرهنگ ازامدن سروری ، گلاب زوی و وکیل مینگارد . در حالیکه محترم نبی عظیمی از شخصی ملبس با ینفورم نظامی یا د اوری مینماید.
در اینکه امین چرا کشته شد در حالیکه وی را به سادگی بعد از مسموم شدن میتوانستن دستگیر کنند چرا معطل شدن الی زمانیکه وی به هوش امد وحمله اغاز شد. با ضرب گلوله یک ادم در حال نیمه خواب را ازبین بردند.
شاید نزد امین بعضی راز های بوده که نخواستن وی زنده بماند. و راز های که نباید افشا گردد. و گرنه دستگیری وی ساده از چنین عملیات بود.
وی رابه مقامات قضایی کشور می سپردند تاهمه انچه بوقوع پیوسته بود .در پیشگاه مردم افغانستان اعتراف مینمود. موجز اینکه قصدن خواستن دهن امین بسته شود.

در نهایت امر این بود. سرنوشت یک دیکتاتور و یک جلاد بیرحم در تاریخ کشور ما که به هیچ کس رحم نکرد . از کشته پشته ساخت. بالاخر در اتش که افروخته بود دامنش در ان افروخته شد. خود در ان سوخت.

 

 

 

بخش یازدهم

 

دوران زعامت ببرک کارمل:

 

بعد از موفقیت قیام مسلحانه مشترک درشب 27 دسامبر 1979 زنده یاد ببر ک کارمل بیانیه رادیو خویش را از شهر تاشکند مطابق فریکونسی های رادیو افغانستان پخش نموده . برای مردم کشور و بخصوص شهریان کابل از نابودی فزیکی حفیظ الله امین و انتقال قدرت بدست نیرو های مترقی کشور خبر داد.
وی باتاثر و تاسف از کشته شدن تره کی بدستور حفیظ الله امین صحبت نموده و اظهار داشت چگونه و چطور ده ها هزار انسان بی گناه کشور اعم از زن،طفل، پیر ، جوان رادر زندان ها، شکنجه گاه ها و پولیگون ها ، بدون محاکمه از بین بردند. وچگونه پلان داشتند تا موجبات نابودی نصف نفوس کشور را فراهم سازند.
اواز افشای پلان های بعدی حفیظ الله امین که قصد داشت تا با مخالفین دولت سازش نموده و زمینه های سقوط و نابودی دولت دیموکراتیک افغانستان را فراهم نماید صحبت نمود.همچنان در مورد بهبود وضعیت ، صلح وثبات وبهتر شدن شرایط زندگی در کشور صحبت نمودند.

ببرک کارمل ، دوکتور اناهیتا راتب زاد و نوراحمد نور وارد کابل شده و درمیان موجی از هواداران شان زمین مقدس کشور را بوسیدند و طی کنفرانس مطبوعاتی ببرک کارمل در موردعلل وضرورت امدن نظامیان شوروی چنین اظهار نظر نمودند:
قطعات نظامی شوروی مطابق مواد معاهده 9دسامبر 1978 که بین سران دوکشور امضا شده است. امدن، این قشون یک امر موجه است وبه ازادی واستقلال افغانستان هیچگونه صدمه یی نمیزند. وی ازدولت شوروی و سربازان انترناسیو سیالیست ان که در روز های دشوار به کمک همسایه خویش شتافتند اظهار سپاس و امتنان کرد.با تامین صلح ، کشور مارا ترک گفته به کشور شان برخواهند گشت .
در ادامه صحبت های خویش از نقش نیرومند اسلام در جامعه افغانی به احترام کامل یاد اوری نموده وعده داد تا زندانیان دوران امین را بدون استثنا رها نمایند. و یک روز را بنام عزای ملی اعلان نموده و حتی خود ببرک کارمل در یکی از مساجد درفاتحه قربانیان دوره امین اشتراک و به روح شهدای که در دوران امین کشته بودند الطاف دعا نمود.
در اولین روز ها کمیته مرکزی جدید و شورای انقلابی جدید که در ترکیب ان سران پرچم اکثریت داشتند بوجود امد. اسدالله سروری بحیث معاون شورای انقلابی ومعاون رئیس جمهور تعیین شد. لایق و بارق شفیعی که چند روزی در زندان بودند نیز بحیث اعضای کمیته مرکزی و شورای انقلابی پذیرفته شدند.
سید محمد گلاب زوی ، اسلم وطنجار، شیر جان مزدور یار نیز بحیث وزرا در کابینه سلطان علی کشتمند شامل گردیدند. (سروری ازجمله کسانی بود که در شکنجه و تحقیق از کشتمند مستقیمن سهم داشت.) رفیع وزیر دفاع ، داکترنجیب رئیس عمومی خاد، و به همین ترتیب تعیینات در بخش های مختلف صورت گرفت.
در یازدهم جدی اعلان رهایی زندانیان محبس پلچرخی صورت گرفت که به هزاران زندانی از بند رها گردیدند. 
ستر جنرال نبی عظیمی به ادامه نگارش خویش وضعیت زنداینان را چنین شرح میدهد.
صحنه یی بود رقت انگیز وماتم زا، هزاران انسان مفقود شده و در کام زمین فرو رفته بودند . هزاران انسان، با هزاران ارزو وامید ، زندانیان لاغر ، زرد و چرکین بودند، موهای کثیف ، ناخن های چرکین ، لباسهای ژولیده ، ریش های رسیده وانبوه نمایانگر اوج ظلم ، ستم وفشاری بود که برانها تحمیل گردیده بود. انها می گریستند و حکایت های ازدوران وحشتناکی باند امین را با اشک واندوه قصه می کر دند. از شکنجه گاه های اگسا ، از اقسام شکنجه ها ، زجرها ، توهین ها، تحقیر ها داستان ها می گفتند. از سفاکی وبی رحمی سید عبدالله امر زندان که خود را خداوند گار زندان و جهان میدانست و بدست خود هرشب انسان ها را روانه دیار عدم می ساخت . از کشتار دیشب در صحن زندان و از زنده به گور کردن امروز در پولیگون پلچرخی ، قصه ها بیان میداشتند. می گفتند هیچکس امید رهایی نداشت .وهیچکس نمیدانست چه وقت به زندگیش ،به هستی اش پایان می بخشند.
در زندان تنها پرچمی ها نبودند. از هرگروه و قشر ، از هرجریان سازمان سیاسی ، از اهل کسبه از مردم متوسط ، وزرای سابق ، جنرالان سابق ، خانواده شاهی ، روحانیون ، ملا ها حتی پروفیسور سیاف در ین جمله شامل بودند. که بدون هیچگونه تبعیض رها گردیدند
یکی دو خاطره ازخاطرات فراموش ناشدنی: 
در همین شب در زندان پلچرخی چه گذشت نشرات تلویزیون قطع گردید .قوماندان زندان در بلاک چهار با فحش وناسزا داد و بیداد نموده علت خرابی نشرات رابدوش زندانیان انداخته اظهارمیداشت که شما انرا خراب نموده اید. دوروز قبل از این قضیه گروپی از دستگیر شده گان از شهر کابل و سایر مناطق وارد زندان شدند. قوماندان د ستور داد که تعداد کمپل های زندانیان را جمع اوری و به تازه وارد ها تقیسم نمایند. در همین جریان قوماندان بلاک همراه با محافظین زندان وارد اتاق های زنداینان شده از هر اتاق یکی دو کمپل را میگرفتند.در یکی از اتاق ها رفیق که فکر میکنم نامش داود ویکی از صاحب منصبان گارد بود . از و ی خواستند که یک کمپلش را به محافظ تسلیم نمائید . وی از دادن کمپل خویش اباورزید به قوماندان گفت هوا ه خیلی سرد است . من نمیتوانم با یک کمپل در سرمای زمستان شب را سپری نمایم ولی عسکر های موظف با جبر وزور تلاش میکردند. که کمپل را از وی بگیر ند . در نهایت امر قوماندان بلاک به غضب شده بافشار وتهدید کمپل وی را گرفته و درهای اتاق های زندان بسته شد در دهلیز وی را زیر مشت لگد گرفتند. و جان نیمه جان وی را در اتاق که اب انداخته بودند حبس نمودند.
خوشبختانه که وقت زیاد نگذشت . یک شب بعد از این واقعه دلخراش، قیام مسلحانه اغاز گردید. نا وقت های شب گروپی که هیچ مقاومتی درمقابل شان از طرف محافظین زندان صورت نگرفت قبل از داخل شدن به زندان یک مرمی از سلاح ثقیل انداخت نمودند که انهم درمنزل چهارم بلاک اصابت نموده که در اثر ان دیوار یک اتاق سوراخ شده که خوشبختانه کدام تلفات جانی در بر نداشت. وارد زندان شدند و رهبران ارشد حزب را با خود بردند و سایر رفقا موظف شدند که امنیت زندان را بدوش خویش بیگرند .
این زمانی است که قدرت بدست نیروهای قیام کنند ه انتقال یافته و. صبح همان روز قوماندان بلاک که جرئت امدن را نداشت . همین صاحب منصب گارد هم که در جمله تامین کننده گان امینت زندان بود . اورا نزد خود خواسته و بدون اینکه با وی برخورد انتقام جویانه نماید در عوض وی را عفو نمود. 
یک رفیق دیگر بنام دهقان یا ر (دهقان ) در جمع از زندانیان بلاک چهارم صحبت نموده و مرحله نوین را به همه تبریک گفته از تمام زندانیان خواست که نظم دسپلین زندان را رعایت نماید و به هیچ کس اجازه ندهید که نظم را برهم بزنند. و یک صحبت امیدوارکننده به فردای روشن برای زندانیان بود. همه بامسرت و خوشی وی را استقبال نمودند.
به تعقیب این همه یک تعداد افراد فعال باند امین که دستگیر شده بودند به زندان اورده شدند. که

صادق عالمیار قوماندان بالاحصار نیزدر جمع ازدستگیر شده گان بود وتمام زندانیان از ورود وی در جمع سایردستگیر شده ها اگاهی حاصل کردند. ویکی از زندانیان میخواست با وی ملاقات نماید. و اظهار میداشت . یکبار میخواهم با وی روبرو شوم . به منظور جلوگیری از برهم خوردن نظم بعضی ازکسانیکه موظف شده بودند . نگذاشتند وی اورا ملاقات نماید. و وی داستان خویش را چنین بیان کرد: من در جمله بادگارد های صادق علمیار بودم در جریان عملیات لوگر در ضمن اینکه تعداد بسیار زیادی افراد را دستگیر نموده بودند . در جمع دستگیر شد گان برادر من که یک پیشه ور عادی بود نیز شامل ان دسته اسیران بود. من نزد همین شخص ( صادق علمیار قوماندان بالاحصار )رفتم و بحیث بادگاردش از وی تقاضا کردم این شخص بی گناه و برادر من است.
به امر وی برادرم را ازجمع سایرین جدا ساخته شد و او را نزدش اوردند و در برابر چشمانم با موتر از بالا ی وی عبور کرد. رو به من نموده گفت بگیر این اشرار را و هم من زندانی شدم.
اما رفقا به وی توصیه کردند بگذارکه مقامات عدلی کشور در زمینه تصمیم اتحاذ نمایند. ولی وی با آ ه و حسرت از پیشروی اتاق وی دور شد. این بود مشت نمونه یی از خروار که در زمان حاکمیت خونبار امین در ساحات مختلف کشور اتفاق افتاده بود.
امین توسط اقدام جسورانه کمیته مخفی پرچمی ها ،شماری از خلقیها ضدامین وکمک قوای شوروی سقوط کرد. و بعدن ببرک کارمل در ششم جدی به مقام ریاست جمهوری افغانستان و منشی عمومی کمیته مرکزی حزب واحد دیموکراتیک خلق افغانستان برگزیده شد .وبتاریخ 27دسمبر 1979 طی بیانیه بنام خطاب به مردم افغانستان چنین بیان نمو دند«اجازه بدهید تا عمیقترین تاثرات و همدردیها، عظیمترین احترامات و درود های اتشین را بمناسبت رنجهای بیکران واشکهای خونین شما ،بمناسبت حبس و زندان،تبعید ومهاجرت های جبری ، زجرو شکنجه های وحشانه وغیر انسانی، شهادت و کشتار جمعی ده ها هزارمادران و پدران ما، برادران و خواهران ما، وپسران و کودکان ما که از طرف حفیظ الله امین میر غضب وبه دستور مستقیم این جلاد ادمکش بعمل امده به پیشگاه شما تقدیم بدارم. و درا دامه بیانیه خویش در مورد وظایف مبرم که درپیشروی حزب و دولت قرار خواهد داشت چنین ابراز نظرنمود.
اعلام ازادی تمام زندانیان سیاسی که از دم تیغ ساطور امین ،جان بسلامت برده اند. و اعلام لغو قانون اعدام، لغو تما م مقررات ضدد یموکراتیک ،ضدانسانی ،منع گرفتاری ها،توقیفها ، تعقیبات خودسرانه ، تفتیش منازل، احترام به اصول دین مقدس اسلام، ازادی وجدان ، عقیده ومراسم مذهبی ، حمایت از کانون خانواده ، رعایت اصل مالکیت قانونی و مشروع و عادلانه شخصی، احیای امنیت و مصونیت فردی و جمعی ، ارامش وصلح ونظم انقلابی در کشور،تامین شرایط سالم ازادیهای دیموکراتیک اعم از ازادی تشکیل احزاب مترقی ووطنپرست ، سازمانهای توده ای یااجتماعی،ازادی مطبوعات، ازادی محرمیت مکاتبات، مخابرات ، مسافرت ،مصئونیت منازل، توجه وکمک جدی به نسل جوان ، شاگردان مکاتب و روشنفکران بدون تبعیض»
در زمان زعامت ببر ک کارمل جانب جمهوری افغانستان بتاریخ 4می 1980 یعنی حدود چهارماه بعد از ورود ارتش شوروی در کشور اعلامیه رسمی را که حاوی قطع مداخلات از خارج کشور و خروج نیروهای شوروی از افغانستان بود به نشررسانید.
هکذا کورت والد هایم سرمنشی سازمان ملل متحد جناب دوکویار معاون خویش را مامور ساخت تا گفتمان مربوط را با جوانب زیربط اغاز نماید.
وی دوبار در اغاز سال 1981 در ماه اگست همان سال به کابل ، اسلام اباد و تهران سفر نمود.
حین سفر خویش تلاش نمود تا ضمن ملاقات با فقید ببر کارمل و به ارزوی قطع مداخلات خارجی ، بر گشت ارتش شوروی از افغانستان را که به ابتکار جانب افغانستان راه اندازی شده بود مورد بحث قرار دهد. در راستای تحریکات ، جانب دولت افغانستان براین حصول توافق بین المللی برای عدم مداخله و برگشت ارتش سرخ به کشور شان بعد از درگذشت برژنیف رهبر شوروی و تعین اندرو پوف در 1981 بحیث رئیس جمهور وی ابتکار عمل را در دست گرفته در حاشیه مراسم تودیعی رهبر پیشین حزبی پیرامون ابتکار جانب افغانستان با وزیر خارجه پاکستان ملاقات نمود و امادگی مسکو را برای پذیرش طرح ملل متحد مبنی برتامین صلح و خروج سر بازان شوروی از افغانستان مطرح ساخت . 
اما با تاسف جانب امریکا و پاکستان مبنی بر مقاصد شوم استراتیژیک و انتقام جویانه خویش این طرح را گویا« بحیث یک نمایش سیاسی» نگاه کردند و به ان مخالفت نمودند.
چنانچه مدیر اسبق سیاه میگوید: ما هرگز امادگی شوروی را در این خصوص مورد بررسی قرار ندادیم و به ان اعتماد نکردیم . در مقابل ما جانب پاکستان را تحت فشار قرار دادیم تا پیوسته بر فشار های خویش بر جانب افغانستان ادامه دهد.)
مداخلات تجاوز کارانه و مساعدت های مالی ، تسلیحاتی بیش از صد کشور جها ن در فرجام سقوط دولت دیموکراتیک افغانستان و پیروزی یک مشت افراد وطن فروش دزد رهزن را مساعد ساخت.
که از برکت همان تصامیم نا بخردانه ایالات متحده امریکاو شرکای وی و بخصوص پاکستان ، عربستان سعودی ، کشور های اروپایی و یک تعداد کشور های دیگر مانند ایران است . کشور ما به منابع صدور مواد مخدره، میدان جنگ های نایبتی و لابراتوار تطبیق و ازمایش سلاح مدهش و خطرناک کشور های قدرتمند تبدیل شده و بحیث مفسدترین کشور جهان شناخته شد. این است حاصل مداخله کشور های که خود را حامی حقوق بشر و فرشته های صلح قلمداد نموده . یک مشت افراد وحشی دزد را عساکر خدا یاد میکنند. و تعداد بیش از 65 هزار زندانی خظرناک و بیرحم را از زندان های کشور های عربی رها و بخاطردفاع از اسلام محمدی در کشور ما جهت ویرانی و کشتار انسان های مظلوم این سرزمین میفرستند.

انچه در خطوط اساسی جمهوری دیموکراتیک افغانستان گنجانیده شده بود. و انچه که نظرشخص ببرک کارمل بود.بنابر فعالیت های خصمانه کشور های غربی به سرکردگی ایالات متحده امریکا به همکاری باند های مخرب داخلی که از جانب حامیان بین المللی خود تسلیح، تجهیز و اموزش نظامی میدیدند وضع امنیتی در کشور به خامت گراید.و کشور همسایه پاکستان با مداخله سریع به مرکز تمجع و تربیه گاه گروپ های مخالف و انبار اسلحه و مهمات که از جانب کشور های غربی وایالات متحده امریکا واردمیشدگردید.چنانچه در سال 1983مجموعن در حدود ده هزار تن سلاح و مهمات ازطریق کانال های اکمالاتی به پاکستان منتقل شد. واین رقم درسال 1987 به 65000 تن رسید این همه توسط 200 محافظ مربوط وزارت دفاع پاکستان بوسیله لاری ها بطور متداوم به انبار سلاح ومهمات در داخل پاکستان انتقال می یافت .( سی ، ای ، ای ) سلاح خریداری شده را ار کشور های اروپایی ، مصرو حتی اسرائیل در پایگاه ( دهران ) عربستان انبار میکردند. سپس از انجا توسط طیارات عربستان سعودی و طیارات قوای هوایی پاکستان به کراچی انتقال د اده. و بعدن به محلات انبار سلاح و مهمات در نزدیک مرز با افغا نستان انتقال میگردید. دولت ایالات متحده و سازمان “سی ، ای، ای” هر سال را بنام یک سلاح مخرب نام گذاری کرده بودند . یعنی در هر سال که سپری میشد یکنوع سلاح مخرب در اختیارگروه های مخالف مسلح قرار میگرفت . همچنان در سال های اخیر سلاح استینگر را به اختیار گرو ها ی ضد دولت افغانستان سپرد ند . حتی طیارات مسافری را خلاف همه نورم ها انسانی و میثاق های بین المللی هدف قراردادند . که سبب شد اوضاع امنیتی را هرچه بیشتر خراب سازد .و دولت در تحت چنین شرایط نا گوارموفق به اجرا تمام ان برنامه های مترقی ،اقتصادی و امنیتی خود نشد .
ولی با وجود موانع در راه تطبیق صدفیصد پلان ها دولت با دشواری های فروان توانست. پلان پنجساله اقتصادی کشور را تدوین و پلان های اقتصادی مربوطه به رژیم های گذشته را مورد بررسی قرار دهد. دولت عطف توجه خود را به خاطر ایجاد یک حکومت ملی و دیموکراتیک با پایه های اساسی ان که اشتراک وسیع از مردم کشور است مبذول داشت که به همین منظور ایجاد اتحادیه ها، و سازمانهای اجتماعی وتوده ای را در محراق توجه خود قراردادچنانچه میتوان از «تشکیل کوپراتیهای دهقانی، اتحادیه پزشکان کشور،شورای عالی علما و روحانیون، شورای مشورتی اقتصادی، اتحادیه ژورنالیستان کشور، اتحادیه هنر مندان کشور، سازمان دیموکراتیک جوانان ، سازمان دیموکراتیک زنان، اتحادیه نویسندگان ، کوپراتیفهای زراعتی، و ایجاد سایر سازمان ها و اتحادیه ها بمثابه پایه های نخستین برای ایجاد جبهه ملی پدر وطن در کشور ایجاد گردید. کنگره جبهه ملی پدر وطن به تاریخ 15جون1981با شرکت بیش ا ز هزار تن از نماینده های اقشار مختلف کشور از مناطق وملیتهای مختلف کشور،هیات های رهبری سازمانهای اجتماعی وسیاسی و شخصیتهای مستقل اجتماعی وسیاسی دایر گردید.

ببرک کارمل یکبار دیگر وظایف دولت و حزب را درقبال مردم و جامعه در تزهای ده گانه خویش چنین بیان نمود:بتاریخ هفت ثور 1357 قیام مسلحانه مردم افغانستان به شرکت سر بازان وافسران وطنپرست کشور درتحت رهبری ح،د، خ، ا به پیروزی رسید، بدین ترتیب پروسه انقلاب ضد فیودالی وضد امپریالیستی اغاز گردید. و رونمای جدید ملی تاریخی در برابر مردم ما گشوده شد . انقلاب ثور بخاطر مصالح ملی و تامین منافع توده های وسیع مردم بخاطر ان اهداف و ارمانهای بوقوع پیوست که وطنپرستان، ازادی خواهان،نیروهای ملی و مترقی ودیموکرات های واقعی طی سالهای متمادی در راه ان فدا کارانه مبارزه کرده اند.
انقلا ب ملی و دیموکراتیک ثور وبخصوص مرحله نوین وتکاملی ان رویداد عظیم تاریخی ملی سرزمین افغانها بشمار می اید .
انقلاب ضربه خورد کننده ای را بر کلیه اشکال ستم ملی و اجتماعی سود خوری و نظام فیودالی بیروکراتیک که باعث فقر ، بدبختی و در بند کشیدن خلق ما در طول قرنها گردیده بود. وارد اورد. بجاست که امروز باری دیگر وظایف اساسی ج،د،ا را پیشروی خود داشت یاداورشویم که عبارتند از:
دفاع از استقلال وحاکمیت ملی وتمامیت ارضی کشور، تحکیم مزید دستاورد های انقلاب ثور ، تامین شرکت وسیع زحمتکشان وتمام نیروهای مترقی کشور در تحولات ضد فیودالی و ضد امپریالیستی انقلاب ملی –دیموکراتیک ، تبدیل افغانستان بکشور شگوفان و پیشرفته. که حزب و دولت در عرصه فوق به موفقیت های بزرگ دست یافته بود :که میتوان از جمله : اصلاحات ارضی واب ، رشد اقتصاد ملی و فرهنگ خلقهای کشور ، پروسه دیموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی و سیاسی بسط و توسعه حقوق وازادی های دیموکراتیک مردم در کشور ، توسعه روز افزون پایه های اجتماعی انقلاب ، تدویر موافقانه لویه جرگه تاریخی و عنعنوی ، جرگه عالی قبایل و اشتراک فعال مردم در انتخابات ارگانهای محلی و قدرت اداره دولتی، برابر ی تمام ملیت ها واقوام قبایل کشور وحقوق مساوی برای کلیه اتباع کشور را بدون تبعیض وتمایز وصرف نظر از موقف اجتماعی ملیت ،قوم، قبیله ،جنس ،ومذهب انان اعم از سنی شیعه و مذاهب دیگر یاد اوری نمود.
موقف بین المللی ما استحکام یافته واین همه تغییرات در شرایطی تحقق می پذیرد که امپریالیزم بین المللی واجیران مزدور ان در امور داخلی ج،د، ا به مداخله مسلحانه توصل می جویند. در چنین اوضاع واحوال دولت ج،د،ا مجبور به مبارزه شدید علیه نیروهای ضد انقلاب داخلی وتحمیل شده خارجی می باشد. و ببرک کارمل در بخشی ازبیانیه خویش در مورد دیموکراسی چنین بیان نمود: در افغانستان انقلابی ونوین دیموکراسی به معنی حاکمیت خلق توسط خلق رشد می یابد، اشتراک متساوی الحقوق تمام اهالی در اداره امور دولتی ،سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ،فرهنگی و معنوی تامین میگردد.
ببرک کارمل در مورد مصالحه و صلح در کشور چنین بیان نمود: بدین جهت ما از کلیه هموطنان و وطنپرستان واقعی افغانستان ازاد و مستقل دعوت مینمایم . تا در امر نوسازی تاریخی رستاخیز ملی کشور و سعادت فرزندان اینده خویش فعلانه سهم بگیرند. اغوش مادر وطن بروی تمام هموطنان افغان که در خارج کشوراند، بدون تبعیض وتمایز بخاطر اعتلای افغانستان مستقل ، دیموکراتیک ونوین با حفظ کرامت انسانی شان با گرمی و مصئونیت عام تام باز است .
ببرک کارمل در اغازین سال های کارخویش در سال 1981 طی یک اعلامیه خروج قوت های نظامی اتحاد جماهیر شوروی را از افغانستان اعلا ن نمود. که براساس ان در سال 1982 مذاکرات غیر مستقیم تحت رهبری دیکوردو ویز نماینده سرمنشی ملل متحد برای افغانستان در ژنیو اغاز گردید.« ودر این مذاکرات روی مطالب ذیل بحث صورت گرفت : خروج قوای خارجی از افغانستان ، قطع مد اخله، برگشت مهاجرین ، ضمانت بین المللی بر عدم تکرار مداخله »رااحتوا میکرد.
ولی امریکا در عدم تطبیق ان نقش برازنده را بازی کرد. امریکایی ها در فکر صلح و ارامش در کشور ما نبودند . انها صرف منافع خود را و بطور اخص در فکر انتقام جنگ ویتنام از اتحاد شوروی وقت بودند. جای بود که اتحاد شوروی در گیر جنگ افغانستان بند مانده بود. و برای امریکایی بهتر ین زمان و وقت بود. که شورای ها را، در لجن این جنگ غرق نمایند . حاصل ان به صد هاهزار کشته معلول معیوب و علاوه از ان از بین رفتن تمام تاسیسات عامه، ویرانی شهر ها، قصبات چیزی دیگری از ان حاصل نشد. برای شان تفاوت نداشت.در این سرزمین بالای مردمش چه میگذرد و چه تعداد انسان های مظلوم و بیگناه در ادامه این جنگ خونبار کشته میشود.یک چیز از همه مهم بود . انتقام از رقیب، امریکا جهت تحقق اهداف شوم خود از یک مشت افراد وطن فروش ،مزدورخائین استفاده کرد . ودرقدم اول انها را در تربیه گاه های پاکستان به همین منظور اختصاص یافته بود با ا موزش فنون جنگ های چریکی ، جهت انجام عملیات های تخریب کارانه در موسسا ت عامه ، تربیه واماده نمودند. قرار یکه در کتاب دگروال یوسف معاون جنرال اختر رئیس ای ، اس، ای امد ه الی سال 1987 در کمپ های اموزشی پاکستان 80000 تن تربیه و اموزش فعالیت های تخریبی دیدن که کار این پروژه بزرگ توسط 60 افسر بلند رتبه 100 تن افسر پائین رتبه 300 کارمند استخباراتی و سایر نیروها و کارمندان ان که درراس ان دگر وال یوسف قرار داشت به پیش برده میشد.
علاوه از ان 65 هزار جنایت کار حرفوی که در زندانهای کشور های عربی زندانی بودند. ازبند رها و بنام اسلام و جهاد بعد از تربیه و پرورش ، تسلیح و تجهیز با سلاح های مخرب بخاطر تخریب و دهشت افگنی بکشور ما در جمع سایر وطنفروشان گسیل داشتند. 
و درد هه هشتاد در سطح کشور 195000افراد مسلح که ازجمله 45000 تن انرا افرادمخاصم تشکیل میداد. تحت رهبری 52 قوماندان خطرناک و اشتی ناپذیر فعالیت خصمانه علیه منافع توده های وسیع کشور داشتند و مصروف تخریب تاسیسات عامه ، منابع اقتصادی ازجمله تخریب پایه های برق ،انفجار پل و پلچک، انداخت راکت بالای مناطق مزدهم ومراکز شهرها و بخصوص شهر کابل بودند. که همه انها در کشور پاکستان تجهیز وتسلح شده و اموزش های لازمی جهت انجام فعالیت های تخریبی دیده بودند. داخل کشور میشدند. 
. ببرک کار مل در جلسه وسیع هئیات رهبری و قوماندانان قوای مسلح ج،د،ا در مورد پاکستان چنین ابراز نظر کرد«اهداف ستراتژیک استعمار کهن انگلیس وهم امپریالزم انگلیس وهم فرزند ناخلف ان رژیم های نظامیگر و مرتجع پاکستان در مورد سر زمین مقدس ما افغانستان بخصوص در شرایط افغانستان انقلابی به همه شما معلوم واشکار است . خلاصه اینکه بار ها تاکید کرده ام وبه این جهت تاکید مینمایم ، که رفقا خود با عقل ،روح و وجدان و پوست و گوشت خود این حقایق تلخ را ، این چشم های بیشرمانه، حریص ،توسعه طلب ورذیلانه ارتجاع منطقه راکه به کشور ما وانقلاب ما دوخته شده است ، تشخیص بدهند. تاچنین درک وتشخیص وجود نداشته باشد ووظیفه احساس نشود، شاید بگویند که برای چه ما باید جان های خودرا قربان کنیم؟ براین وطن تان، برای دفاع از سرزمین پدری واجداد و نیا کان تان، خلاصه اینکه دعوای پاکستان این است که باید پشتون ها را در حیطه ظلم و ستم ملی پاکستان یعنی محافل حاکم مرتجع پنجابی ، طبقات حاکم مرتجع فیودالی ، بورژوایی و بیروکراتیک وجلادان پاکستان قرار دهند.

 

بخش دوازدهم و سیزدهم

 

به سلسله ( کارنامه های انقلابی وانسانی رهبر محبوب و خردمند ببرک کارمل)
شخصیت ببرک کارمل از نظر دیگران:
در متن فراز ونشیب تحولات سیاسی در کشور شخصیت انقلابی وانسانی زنده یاد ببرک کارمل شکل گرفت . 
از اغازین روز های که درک کردند. که فقر ، بی عدالتی ، ظلم و انواع ستم در کشور بیداد میکند . بخاطر نجات مردم کشوریگانه راه، بسیج نیرو های ملی ومترقی بحیث پیش اهنگ طبقه کارگر یک امر ضروری واساسی تلقی شده وخود به نمایندگی از قشرروشنفکر جامعه با قامت استوار ، صدای رسا ، فریاد عدالت خواهی وداد خواهانه را بلند کردند.
زمانیکه در دوران دانشگاه بودند در ایجاد اتحادیه محصلین با جمع از روشنفکران اگاه و متعهد سهم فعال گرفتند.
در انتخابات پارلمانی در دوران شاه بحیث نمایند مردم و روشنفکران کشور سهم پر تحرک از خود نشان داده 
بمنظور تشکل و بسیچ نیروهای مبارز وانقلابی و تجمع شان در یک سازمان مترقی ( سازمان دیموکراتیک خلق) بحیث یک فرد فعال و متبارز دران سهم گرفتند. در تربیه و پرورش سایر اعضای سازمان نقش برازنده داشتند.
برای اولین باز صدای داد خواهی وعدالت خواهی مردم مظلوم و تحت ستم را در پارلمان کشوربا استفاده از تربیون سلطنتی بلند نموده و در شرایط اختناق و پیگرد ، با جرئت انقلابی و بدون ترس به صراحت اعلان نمودند که به صدارعظم موظف رای ندهند. 
ببرک کارمل از لحاظ شخصی ، شخصیت با اعتبار، مبارز نستو، تسلیم نا پذیر دربرابر ارتجاع و عناصر مخالف توده ها بود، دارای عاطفه انسانی ، احترام عمیق به عرف عنعنات پسندیده جامعه افغانی داشت ، روابط نیک و مبتکرانه را با روحانیون ، بزرگان اقوام، شخصیت های ملی کشورتامین نموده بود. واز محبوبیت و احترامی خاصی در بین مردم برخورداربود. داکتر آر،دی گویال ژور نالیست ،نویسنده و فعال سیاسی در مورد زنده یاد ببر ک کارمل چنان اظهار عقیده مینمایند:
درحقیقت این ببرک کارمل بود که وسایل تحقق جنبش انقلابی را در افغانستان مساعد ساخت و بار دیگر این ببرک کارمل بود که جنبش انقلابی را از ویر انگری های خائینانه حفیظ الله امین نجات داد .
وی علاوه مینمایند . که ببرک کارمل پیوند جدی و ناگستنی دارد . با جنبش دیموکراتیک . بیداری مردم در کشور ش ، و یگانه شخصیتی بود .در عصر خویش در میان سیاست مداران افغانستان ، در مرحله خفقان اور مبارزه واقتضای قربانی های سیاسی در مراحل پر مخاطره ، ایستاده گی نموده و الی انجام مبارزه عقب نشینی ننموده است . وطنپرستی ، اهداف صادقانه ، مردم دوستی ووفاداری او در راه این ارمان ها هرگز در لای ابرشک و تردید فرو نرفته است. البته در کشور ش افغانستان فتنه ودسیسه ” دربار” در دستور روز قرارداشته وسیاست مداران کشور در هر گامی به ان دچار گردیده اند.
تواضع وفروتنی ببرک کارمل ، سیمای وی را به حیث مدل سیاسی در خشش داده است. بسیاری چهره های سیاسی در افغانستان از وی بحیث عالیتر ین اموزگار سیاسی یادمینمایند. وی بحیث یک سخنران ، توده ها را نه در سخنان عوامفریبانه بل در یک تحلیل منطقی اوضاع و حیات جامعه به جنبش می اورد. بحیث یک نویسنده ، قلمش به طور چالش ناپذیر زندگی اجتماعی و راه پیشرفت انرا به تصویر میکشد. بحیث یک سازمانده ، قادر است تا تفاوت های سیاسی را مرتفع ساخته انرا هماهنگ نموده و اختلافات سیاسی را بطور صادقانه وجای که سوال مهم و پرنسیپیال مطرح است بدون کامپرومایز مرتفع گرداند . بالاتر از همه وی بحیث یک انسانی معروف است . که وجودش از کینه و رزی و بدخواهی مبرا بوده و مشتاق انست تا همه تدابیر ضروری را انجام داده تا جامعه را تنویر بخشیده و به سوی رفاه همگانی سمت و سوبخشد.
در کلام وی نه گزافه گویی ونه لاف زنی مشهود است . نه این تلاش وجود دارد تا هم سخن خویش را تحت تاثیر در اورده ویا اورا تهدید نماید، بل با چشمان مشتاقانه خویش در جستجوی ان است تا احساسات وافکار همسخنان خویش را بخواند تا ایشان بپندارند که وی انها را داخل جریان گفتمان نموده است .
حتی زمانی که شما در ین بحث با وی توافق هم ننمائید ، با ان هم نسبت به صداقت وخلوص نیت وی نسبت به خود، شک نمی کنید.
اغای گویال اضافه مینماید. در اوایل سال 1983طی ملاقات های که با شهریان کابل داشتم. از صحبت ها دید وادید با انها دانستم که وی را بحیث رهبر سیاسی ، دوست نزدیک خویش تلقی نموده . اظهار میدارند . وی کسی است که در طول سه دهه کار وپیکار ش هیچگاهی در سخنرانی های خویش دروغ نگفته است و صحت پیشبینی های وی به طور اجتناب ناپذیر تثبیت شده است . 
در زمانیکه وی بحیث منشی عمومی و رئیس جمهور افغانستان ایفای وظیفه مینمود. مخالف نصب “پورتریت”ها و فوتو های خویش در دفاتر دولتی وعمارات بود ؛ مگر بیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان ، بخاطر الهایم بخشیدن اعتماد مردم وتقویت ان این فیصله را تحمیل نمودند.
که فوتوی هایش در بعضی جاه هاو دفاتر رسمی نصب گردد.
ویکی از مظاهر عالی شخصیت دلسوزانه ببرک کارمل را میتوان در ایجاد ” پرورشگاه وطن” یافت . موسسه که از یک تعداد اطفال یتیم و بی سرپرست که والیدین و فامیل های خویش در اثر خشونت جنگ ازدست داده بودند. و یا اینکه بی سرپرست بودند . در این موسسه جمع شده و تحت مواظبت و سرپرستی محبوبه کارمل قرار گرفتند.
دیدگا ه نظریات بعضی از نزدیکانش در مورد زنده یاد ببر ک کارمل چیزی است که شخصیت عالی و مدبرانه وی را بیان مینماید . چنانچه دکتور اناهیتا راتب زاد که خودرا مدیون رهنمایی و مشوره های نیک ببر ک کارمل در عرصه رشد و انکشاف ذهنی خویش میداند . حکایت از ان مینماید : شوهر ش که برادر رضایی پدر زنده یادببر ک کارمل بود . به همین مناسبت روابط نزدیک فامیل داشتند. وی همیشه از نقش زنان در جامعه ، مبارزه طبقاتی، و مطالعه کتاب حرف میزد. نخستین گرایش من به مبارزه سیاسی از اثر تشویق، توصیه ، کمک و رهنمایی های مدبرانه ببرک کارمل بود . که من به مبارزه سیاسی رو اوردم.
به همین ترتیب یکی دیگر از جمله هنرمندان کشور بنام غوث الدین رسام چهره دست اظهار نظر مینمایند:
ببرک کارمل بخاطر نظریات مستقلانه و رفتار احترام برانگیز ومزاج های مهربانه خویش معروف بود .
با توجه به خاستگاه مردمی اش ، وی درد و مشکلات و پرابلم های مردم را درک مینمود.
وی پیوسته به “استدیوی” نقاشی ام سر میزد و ساعت ها دربرابر تابلو های نقاشی هایم که زندگی واقعی مردم را باز تاب میداد ایستاده شده . به انها نگاه مینمود. من میدانم که ایشان چقدر به ان رسم ها واکنش نشان میداد وی از من تقاضا مینمود. تا هرچه بیشتر وبیشتر زندگی واقعی مردم افغانستان را به تصویر بکشم»
.

ببرک کارمل مبارز نستوه و انقلابی از عنفوان جوانی الی زمان پیری و کهولت سن بحیث یک انقلابی جسور بیباک ، بی ترس ، هدفمند در برابر خونخوار ترین رژیم های بر سراقتدار در تحت شرایط بسیاردشوار و پیگرد های دستگاه های استخباراتی وقت ، صدای داد خواهی وعدالت طلبانه مردمان مظلوم و تو ده های زحمتکش کشور را بلند نموده بود. در برابر نیروهای ارتجاعی و حامیان منطقوی انها مانند دژاستوار و تسخیر ناپذیر ایستادگی نمود .
در جریان پنجاه سال پیکار و مبارزه برحق خویش هیچگاهی تسلیم نشد و از انتخاب راه خود پیشمانی نکشیده ، ودر اندوختن ثروت برای شخص خود وفامیل خویش هیچگاه مبادرت نورزید، از ما ل منال دنیا هیچ چیزی به جز چند جلد کتاب مترقی و اندیشه های انقلابی وانسانی ازو ی بجا نمانده است .زنده یاد ببرک کارمل با ارزیابی دقیق از مبارزاتش در طول سالیان متمادی که با نشیب وفراز گذشت نقش جوانان را نایده نگرفته به تاکید اظهار میداشت « مجموع مبارزات مردم ما در نیم قرن اخیر که جوانان سهم فعال دران داشتند. نشان دهنده این حقیقت است که جنبش دموکراتیک ملی ضد امپریالیستی و فئیودالی ما در جهت تحول کیفی خود رشد میابد . اکنون جنبش افغانستان علیرغم مقاومت وحشیانه ارتجاع در کشور با وصف شکست ها ومایوسی ها، بی اعتمادی ها، ونفاق ها در میان جوانان بسوی پیروزی گام برمیدارد.
یکی از پروفیسور های دیپارتمند شرق شناس پوهنتون دولتی نوواسییبرسک بنام ولادیمیر پلاسیون درمور شخصیت ببرک کارمل چنین اظهار نظر مینما ید :
با در نظر داشت گستریش جنگ داخلی در کشور ومداخله بی مثال در امور داخلی افغانستان مسولیت عظیم به بخاطر سرنوشت کشور ومردم بردوش او قرار گرفت.
از نقطه نظر موضعیگری امروزی به مشکل میتوان گفت که حوادث دراین کشور در کدام جهت انکشاف میکرد.
اگر ببر ک کارمل امکانات کافی برای طرح وتحقق پلان های عملی خویش میداشت . به واقعیت اوضاع در مسیر عصری سازی ، دیموکراسی به اساس دید گاه های مترقی وی انکشاف میکرد. فقط غرب بودکه چنین انکشافات را مانع شده ورژیم این کشور را بنام کمونیست خطاب میکردند. تا ذهنیت توده های عقب مانده ومردم جهان را علیه دولت دیموکراتیک افغانستان تحریک نمایند.
در حالیکه رهبران افغانستان نوین خود را کمونیست اعلام نه نموده بودند . فقط صحبت بر سر اعمار جامعه عاری از استثمار انسان توسط انسان مطرح بحث بود.
طوریکه سلینگن ،ئ، ف شرق شناس وکارشناس مشهور مسایل افغانستان نوشته بود« ببرک کارمل بخاطر به سوسیالیزم رو اورد بود که دران التراناتیف نظام اجتماعی بی رحمانه فاقد معنویت وضد انسانی سرمایداری را مشاهده میکرد» 
به همین سلسله یکی دیگر از همرزمانش بنام میرصاحب کاروال که سالیان متمادی با شخص وی مشترکن انجام وظیفه نموده بودند. در مراسم جنازه اش در مسکو چنین ابراز نظرمینماید« رفیق کارمل یکی از برجسته ترین اعضای حزب بود رفیق کارمل پیش از نیم قرن عمر خود را وقف مبارزه سیاسی وخدمت به مردم افغانستان کرد. رفیق کارمل نه تنها در عرصه داخلی بلکه خارج از مرز های افغانستان بحیث یک شخصیت برجسته سیاسی شهرت داشت .
رفقا ! بار اول که وی را دیدم درک کردم ، یک انسان ساده از لحاظ زندگی شخصی متواضع و از لحاظ سیاسی یک شخص جدی و وارد در جریانات کشور، منطقه و جهان بود. صحبت وی بالایم تاثیر عمیق گذاشت. و با ر دوم وی را زمان ملاقات کردم که بحیث منشی عمومی حزب و رئیس جمهور افغانستان بود.در ارایه بیانیه ها،

وی را شخصیت یافتم که عمیقن از لحاظ املا، انشاه و استفاده کلمات در مطابقت با شرایط زندگی حزبی و مردم عمیق توجه می
کرد . و در ک کردم به اساس مسولیت که دارد چنین است .
تغییر سیاست در اتحاد شوروی وقت وتاثیر مستقم ان بالای افغانستان باعث شد که تا در رهبری سیاسی و دولتی تغییر بوجود بیاید. ومن به رفیق کارمل مراجعه کردم کنار رفتنش را با وی در میان گذاشتم . وی به من گفت: رفیق کاروال به انها بگوید اگر استعفا دهم و یا مستعفی شوم. در هردو صورت منحیث یک عضو ساده حزب دیموکراتیک افغانستان در کنج کنار افغانستان میمانم. ازکشور نخواهم رفت ودرزیر یک خیمه در بدترین شرایط در کنار مردمم خواهم بود» زمانیکه وضع صحیی وی مساعد نبود واز لحاظ اقتصادی در مضیقه قرار داشت . در یک گوشه کشور( شهرک حیرتان) زندگی کرد . بامتانت ،شجاعت در کنار مردم خود به زندگی در کانتیر ادامه داد.
حتی زمانیکه وضع صحیی وی وخیم شد . با انهم افکار وی متمرکز بدان بود . که در کشور ما جنگ خانماسوز چگونه ختم میشود. زمانیکه در نهایت مریضی و مجبوریت قرار گرفت به روسیه امد و در شفاخانه بستر بود . من ( میرصاحب کاروال) به دیدارش رفتم بی نهایت ضعیف شده بود. برایم گفت : چگونه در کشور جنگ ختم میشود. چگونه هموطنان مهاجرما به وطن خود بیایند. ودر فکر این بود که اینده ها از اشتباهات ما چگونه بیاموزند که ما با یک نیروی عظیم نتوانستم صلح را تامین کنیم.
علاوه نمودند . یگانه را ه رسیدن به صلح این است .که ما همه باید به این اندیشه بود . که افغانستان خانه مشترک همه ماست .اگر ما انطرف بودیم و یا اینطرف بودیم . وظیفه وجدانی وایمانی هر افغان است که بحیث یک نیروی صلح دوست و وطنپرست با هم یکجا شوند.» 
ا گر بخواهیم ازنقش برازنده ببرک کارمل پیرامون احیای فرهنگ ملی و رشد کلتور و عنعنات اقوام مختلف کشور، جدا از کارکردهای سیاسی و آیدئولوژیکی او نگاه گذراداشته باشیم، باید به سخنان شادروان اکادمیسن پروفیسوراستاد دکتورعبدالاحمد جاوید تاجیک تبار گوش فرا دهیم که گفته بود: ” ببرک کارمل در میان همه سیاستگران کشور، بیشترازد یگران هشیار و بهتراز دیگران زمانه خودش را فهمیده بود، او پس از [اعلیحضرت حبیب الله کلکانی] که دچار روش افراط دراسلام خواهی شده بود و قـادر نشد قبیله را به تابعیت و ماتحتی خود مجاب کند؛ با وجود سرسختیهای قومگرایی جناح خلق درحزب دموکراتیک افغانستان دامن قبیله سالاری و استبداد داودخانی- هاشمخانی را برچید. این اشتباه او نبود که به حضور نیروهای ارتش شوروی وقت در افغانستان انجامید، او به عنوان محقق فعالیت در این عمل برگزیده شده بود. از نظر من این خطای سایر گروههای ملی وسازمانهای سیاسی و اجتماعی بود که به دلیل بد بینی ودشمنی شدید با حفیظ الله امین وگروه همکاران وی از تلاش سیاسی در راه تفاهم و حمایت از ببرک کارمل دریغ کردند.” بنابراعتقاد پروفیسور جاوید، ببرک کارمل با هنرمندی تمام هم پشتونهارا بنام یکی از اقوام اساسی در افغانستان نرنجاند وهم بنیاد قبیله سالاری را بصورت اساسی برکند. او مبارزه طبقاتی را حتی ازحنجره پارلمان فریاد زد وحل مساله ملی را از تربیون نظام کودتا به گوشهای ناشنوای فعالین تکتباری و تکتازان قبیله رسانید. هردو اقدام به معنی هوشمندی وداشتن فرهنگ شهری در شالوده اهداف سیاسی اوبود. .
ونیزپروفیسورجاویددرسخنرانی ویژه یی کـــــه با جمعی ازدوستان درکنار مزار فردوسی بزرگ در شهر مشهد ایران داشت، یک ویژه گی دیگری نیز به کارنامه های سیاسی و اهمیت کارهای پرعمق ببرک کارمل پیوند داده گفت: ” من با وجود ناسازگاری و بی ارتباطی خود با ببرک کارمل وهمچنان غیرحزبی بودنم، ایشان را بسیارسازمانده حساس وسیاستگرجدی برای تصرف قدرت و فلسفه قوی شدن درزمانه ما یافتم. او علاوه کرد کسیکه سیاست میکند وبه عوامل قدرت ویا ابزار قدرت نمی اندیشد، درحقیقت بدنبال هیچ روان است
همچنان اظهار میدارند:. 
«درتاریخ معاصر کشور ما، دوران زعامت ببرک کارمل یگانه دورانی بود که دران مساله زبانها وملیت ها بگونه ء بهتری حل گردیده و تعصب وتنگ نظری ها در زمینه ازمیان برداشته شده بود.»

به همین ترتیب محترم مولوی زاده یکی از پژوهشگران سیاسی در مورد زنده یاد ببرک کارمل چنین اظهار نظر مینماید: 
«من وقتی به زنده‌گی کارمل توجه می‌کنم این مراحل از فراز و نشیب را در زندگی او خوب می‌بینم، و یادم از فریادهای خشمگین از عزم آهنین و گام‌های استوار او می‌آید که با چه انرژی و قدرت و چه ایمانی قوی و محکم و عزم راسخ، فریاد مرگ بر امپریالیزم را سرمی داد و گلو پاره میکرد و در آن شعارش که فشرده از ایمانش بود بس، راسخ و استوار گام برداشت ‌ و ، او برای آزادی و عدالت و برچیدن ظلم و استبداد، قیام کرد تا آخر هم ایستاد و سر انجام هم در کانتینری که نشانی از راستی وصداقتش بود زندگی اختیار نمود. مخالفینش اورادر مجالس خود به‌عنوان یک انسان کافر نامسلمان کمونیست روسی، بی‌ایمان می‌کوبیدند و خودرا علم بردار آزادی استقلال عزت و شرف و اسلام ناب محمدی قلمداد میکردند، ولی در این رابطه یک مطلب را فراموش کردند و یا هم نخواستند به آن اعتراف کنند که ببرک کارمل، تنها راست‌گوترین و بی‌ریاترین رئیس جمهور در تاریخ افغانستان بوده است او هیچگاه دروغ نگفت و ریا نکرد او در ایمانش صادق و راست بود، او نگفت که من حکومت اسلامی می‌آورم که بعد خلافش را کرده باشد او هیچگاه از خدا و قرآن و پیامبر به‌عنوان وسیله برای فریب مردم استفاده نکرد، او از اول گفت برای نجات این کشور از فلاکت سیاسی و اقتصادی سوسیالیزم را انتخاب کرده است و در راه انتخاب کرده خودش، از هیچ جد و جهدی دریغ نورزید، حتی دعوت او از عساکر و قشون سرخ شوروی، باایمان او در تضاد نبود، زیرا در آن زمان تنها کشور شوراها بود که از مبارزات جنبش‌های آزادیخواه در سراسر جهان حمایت میکرد، درفش سرخ برافراشته در مسکو مایه افتخار و مباهات هر سوسیالیست و آزادیخواهی در جهان بود، و او بنا بر شرایط خاص سیاسی و دینی و فرهنگی حاکم بر جامعه، به‌اجبار به سوسیالیسم پناه برد، و اگر هم قبول کنیم که سوسیالیزم راه غلط و نادرستی بود، باز هم، اینکه او چرا به این مهلکه افتاد مسئولیتش به عهده ما بود، ما یعنی ما مسلمانان ما مدعیان راه راست و راه حقیقت، ما یعنی اولیاء دین کسانیکه خود را وارث رسول معرفی میکردند (العلماء ورثته الانبیا) سوال از اینجا چنین مطرح میشود که آیا این دین و مذهبی که ما بنامش سینه چاک می‌کنیم و خود را پیروش می‌دانیم، آنقدر شفاف و باصفا و جذاب بود که مورد پذیرش روشنفکران و دردمندانی مانند کارمل واقع میشد، و آیا تأثیرات مثبت این دین در زندگی ما مؤمنین در حدی درخشنده و عالی بود که موجب دلگرمی و جذب دیگران میگردید، با توجه به وضعیت فلاکت بار دین در آن روزگار، اگر شما جای او بودید چه میکردید، حتمن می‌فرمایید، که اسلام، همان اسلام سنتی با ولایت جناب ملأ و مولوی، اسلام ضد علم و دانش، ضد ترقی و پیشرفت، ضد آزادی ضد کرامت انسانی! همان اسلامی که یک انسان نااهل فاسد بی‌احساس خوش‌گذران را بنام شاه، سایه خدا معرفی کرد و اورا به مدت ۴۰ سال بر مردم بیچاره ما تحمیل نمود، در عالم غربت و محرومیت جان باخت همیشه استوار و بدون هراس با اعتقاد راسخ به مردم خود زندگی نمود . هیچ توقع مادی برای خود و فامیل خویش از خزینه دولت نداشت .

این محبوبیت و احترام را با کار وپیکار انقلابی درستی ، صداقت در امر مبارزه ، استواری ، جدیت درزندگی خویش کسب نموده بود.

 

قسمت سیزدهم
به سلسله ( کارنامه های انقلابی و انسانی رهبر محبوب وخردمند ببرک کارمل)
عزل ببرک کارمل از اریکه قدرت:
حزب دیموکراتیک خلق افغانستان درپروسه مبارزات انقلابی خویش شاهد .فرازونشیب ها ی فروانی بوده است .در سالهای نخستین تشکل خود در انتخاب رهبری، حزب دچار یک سلسله کشمش های درون حزبی گردید. که بالاخر با گذشت مدبرانه ببرک کارمل ، نورمحمد ترکی بحیث رهبر حزب تعین گردید . بعد از اندکی حزب نسبت گرایش های سلیقوی ،سمتی ،ده وشهر، وعدم تفکر واحد در سطح رهبری ، حزب دوچار بحران شد. که بالاخره این بحران درون حزبی منجربه انشعاب گردید . درقدم اول بدو جناح عمده و بعدن چند ین بخش دیگراز بدنه حزب بوجود امدو این جدایی بین دو جناح ( خلق و پرچم) ده سال دوام کرد. بعد از ده سال دوباره وحدت دوجناح صورت گرفت. اختلافات در امر رهبر ی حزب و طرز مبارزه اعضای حزب میان رهبر ی بوقوع پیوست. اندک بعد ازترور میراکبر خیبر و زندانی شدن رهبری حزب قیام هفت ثور بالای حزب تحمیل شد..در جریان قیام و گرفتن قدرت باز هم رهبری حزب درعرصه تعیین افراد و اشخاص در سطوح بالا ی دولتی و تصامیم مهم حیاتی برای کشور دوچاربحران دیگر گردید. زمانیکه ببرک کارمل بصراحت پیشنها د کرد .که داودباید زنده مانده و طی یک محاکمه علنی و دیموکراتیک نتایج ان به اطلاع مردم برسد ولی باز هم در تقابل با امین قرار گرفت تا سرحد که وی را به خیانت متهم ساختن و خواستار محاکمه صحرایی وی گردیدند.
بعد از کشته شدن تره کی و بقدرت رسیدن حفیظ الله امین باز هم کارمل و رفقایش بخاطر جلوگیر ی از خون ریزی و تطبیق ارمانهای انقلاب ملی و دیموکراتیک بدون سرو صدا قبول کردند که کشور را ترک گویند.امین ارام نه نشسته دست به جنایت تا سرحد خیانت بمردم وکشور زد.
بازهم همین ببرک کارمل بود . مبارزه مخفی را علیه قدرت طاغوتی امین سازماندهی نمود. وخلقی های نارض را در اغوش خود گرفت . با قبول قربانی یک تعداد کثیر ی از پرچمی های وطنپرست ، خلقی های ناراض وقوت های شوروی، امین سر نگون شد وحاکمیت دیموکراتیک در کشوربرقرارگردید تا بتواند زخم های مردم رنجیده خود را التیهام بخشد.
قیام ظفرمند ششم جدی به پیروزی رسید. که البته با پیروزی قیام تغییرات که بوجود امد در سطور بالا از ان به تفصیل تذکر بعمل امده است.در بحبوحه تطبیق اهداف ملی ودیموکراتیک . اعضای حزب در نبرد با نیروهای هریمنی مسلح ایکه از کشور های خارج جهت تخریب دستاورد ها انقلابی فرستاده میشدند.مصروف بودند. پیروزی های سترگ را دراین عرصه بدست اورده بودند.
که جو سیاسی درفضای کشور های جهان تغییر میکند.
سقوط نظام شوروی در دسامبر 1991 وتقیسم این کشور به 15 جمهوری مستقل تنها به معنی فروپاشی پهناور ترین کشور جهان ویکی از دو ابر قدرت موجود نبود.
فروپاشی اتحادشوری سرنوشت عینی تجزیه تاریخی پروژه یی اجتماعی ودست اورد های سترگ از انقلاب اکتبر روسیه 1917 بود . که همه به نابودی سوق داده شد. اتحادشوروی در جریان همین سال ها با اغاز جنگ سرد علیه امریکا و کشور های وابسته بدان توانست در رهبری جنبش های ازادی بخش جهان سوم رشد وانکشاف این جنبش ها بسود زحمتکشان جهان خدمات عظیمی ایفای نماید.
با تمام ایستادگی در برابر امریکا و جلو گیری از گستریش و نفوذ امپریالیزم در کشور های جهان سوم ، حوادث ازقبیل واقعه چرنوبیل در1985که اغازی از مصبیت های وارد امده بشمار میرودو به تعقیب ان کودتای در داخل نظام و نارضایتی شدید مردم از جنگ افغانستان، پرداخت هزینه کمرشکن واز جانبی تشدید کمک های تسلیحاتی ، پولی بی حد وحصر امریکا به مخالفین اتحاد شوروی در افغانستان بمنظور تحقق اهداف استراتژیک خویش مبنی برانتقام جنگ ویتنام وهمه این عوامل و سایر فکتورهای منفی باعث شد. که بعد از در گذشت سه رهبر پیر میخائیل گورباچف با ارایه سیاست جدید مبنی بر پرستر ویکا (اصلاحات اقتصادی )و گلاسنوست (فضای باز سیاسی ) عرض وجود نموده . با احراز قدرت به ازاد سازی اقتصادی وسیاسی شتاب بخشیده و به ترویج روابط صمیمانه بازرگانی با غرب پرداخت. و همزمان با ان تنش ها میان غرب و شرق کاهش یافته . در اثر ادامه این سیاست کشور پنهاور اتحادشوروی در قدم نخست به 15 جمهوری مستقل تجزیه شده و گستریش تظاهرات خونین در بلغارستان ، مجارستان، لهستان باعث سرنگونی کمونیست ها گردیده.
در نهایت قفقاز، استونی ، اوکرائین، لیتوانی، لیتونی، بلاروس استقلال خود را اعلان نمودند.
واتحادشوروی با ایدئو لوژی مارکسیزم وداع کرد و به یک رژیم دیموکرات لیبرال تحت اندیشه های پروستکاو گلاسنوست گور باچف قرار گرفت.
در نهایت امر اتحاد شوروی تجزیه ، جهان دو قطبی به جهان یک قطبی تبدیل شده و بخاطر پا داش این همه جفاها به اندیشه های رهبران گذشته اتحادشوروی میخائیل گورباچف به گرفتن جایزه نوبل نایل امده و این تغییرات در ذهن وافکار رهبر ی کشور ما هم نفوذ نموده که در نتیجه تغییرات در رهبری حزبی ودولتی صورت گرفته ولی جنگ پایان نیافته بالاخره باعث سقوط دولت و انتقال قدرت به گروه های مسلح مخالف انجامید
همان بود . تعدا د در فکر تعین افراد مورد نظر شان در سمت رهبری حزبی دولتی میگر دند.
به همین ارتباط پلینوم هجد هم کمیته مرکزی حزب در 4 می 1986 تدویر و استعفای ببرک کارمل از مقام منشی عمومی کمیته مرکزی حزب پذیرفته شده و بجایش نجیب الله تعین میگردد. متعاقبن گرباچف انتخاب نجیب الله را تبریک گفته چنین نوشت : « سهم شما در تحکیم دوستی شوروی – افغان رشد و توسعه همکاری همه جانبه و ثمر بخش میان اتحادشوروی سوسیالیستی وجمهوری دیموکراتیک افغانستان بخوبی اشکار است . به شمارفیق نجیب وتمام اعضای حزب دیموکراتیک افغانستان موفقیت های جدید را در امرتحقق اهداف و وظایف انقلاب ثور ارزو مینمایم»
محترم سلطان علی کشتمند یکی از شاهدان عینی رویداد های سیاسی و تاریخی در کشور و دردرون حزب در موردعزل زنده یاد ببرک کارمل چنین اظهار نظر مینمایند«در سال 1986 هنگامیکه قرار بود .نجیب الله در حزب جا گزین ببرک کارمل گردد، شایعات زیادی در درون حزب و رهبری ان در این باره پخش میگردید. دیدار ها وصحبت ها بعمل میامد ، جانبداری ها و مخالفتها صورت میگرفت . در این میان از سوی برخی از مراجع شورویها نیز فعالیتهایی بسودنجیب الله بگونه غیرمشهود انجام میشد . در ابتدا مطرح شده بود که برای نخستین بار در کادررهبری اتحاد شوروی ، رهبر جوان تر قدرت را بدست گرفته است . وباید به پیروی ا ز ان ، در افغانستان نیز چنین تعییراتی رونماگردد.
بعد ها گفته میشدکه رهبر اینده افغانستان باید پشتون تبار باشد. زیرا ممکن است که قبایل انسوی خط دیورند در مبارزه برضد مداخلات پاکستان برخیزند و گروهای مخالف مسلح پشتون نیز باب مذاکره با دولت باز نمایند. البته این پیشبینی ها و نظریات دیگر از این قبیل ، پندارها واهی ای بیش نبودند.
واقعیت امر اینست که بن بست در مبارزه برضد گروه های مسلح ، رکود در فعالیتهای نظامی وعدم علاقمندی نظامیان شوروی تشدید اختلافات درون حزبی ، بحیث دلایل اند. که رهبری حزب اعم از خلقیها و پرچمیها را متقاعد به تغییر در رهبری حزب ساخت . در این میان نجیب الله در اینجا و انجا نظریات خویش را در رابطه به ضرورت اوردن تغییرات اساسی در سیاستهای حزبی تبلیغ مینمود؛ در حالیکه ببرک کارمل برای مدتها ی طولانی بعنوان تداوی از کشور دور ساخته شده بود.
به همین اساس زمینه تدویر پلینوم هجده مساعد ساخته شده.
سرانجام چند روز محدود از بازگشت ببرک کارمل از اتحادشوروی میگذشت. برغم اینکه کارمل استعفانامه خویش را از مقام منشی عمومی حزب تحت نام بیماری ارایه داده و یا اینکه مجبور به استعفا شده بود.
جلسه پلینوم هجده تدویرگردید. و دربیرون از کار جلسه مظاهرات به طرفداری از ببرک کارمل از طرف اعضای وفادار بوی براه انداخته شده بود.
پس از اختتام پلینوم به گونه لاینقطع مبارزه درون حزبی ادامه داشت و هرروز اشکال نوین بخود کسب مینمود.
از یکسو هوا خواهان ببرک کارمل از مخالفتهای خویش دست نمیکشیدند و ازسوی دیگر نجیب الله درضدیت در برابر انها میافزود چنانچه محمود بریالی با شماری از طرفداران ببرک کارمل به زندان انداخته شدند.
نجیب الله به خاطر ایجاد تضییقات ، مخالفین دیرین ببرک کارمل اعم از خلقیها و پرچمیها انها را فرا خوانده وامیتاز میداد.

محترم کشتمند علاوه مینمایند: با احراز مقام رهبر ی از سوی نجیب الله مخالفتها نه تنها فروکش نکرد، بلکه شیوه های نوینی بخود گرفت.
گروهبندی که در میان خلقیها بوجودامد.اعضای رهبری خلقیها مانند اسلم وطنجار ، راز محمد پکتین ، شیر جان مزدور یار، انجینر نظر محمد ویک تعداد دیگر تا پایان ،وفاداری خود را به نور محمد تره کی حفظ کردند. در حالیکه گلابزوی ، شهنواز تنی ، نیاز محمدمهمند، میرصاحب کاروال و دیگران در مخالفت شدید با وی قرار گرفتند. گروه دیگری از قبیل شا ه ولی ، عبدالحکیم شرعی جوزجانی، عبدالقدوس غوربندی، عبدالرشید جلیلی و یک تعدا د دیگر طرفداران حفیظ الله امین که از زندان رهایی یافته بودند موقف بیطرفی اتخاذ کردند.و گروهی چهارمی از قبیل صلح محمد زیری،دستگیر پنجشیری ، عبدالکریم میثاق ودیگران با حفظ انکه در دستگاه دولت وظیفه داشتن سرسازگاری با دوکتور نجیب نداشتند.
وضع رهبری پرچمیها نیز بهتر از انها نبود.
تعداد از رهبران پرچمی منجمله محمود بریالی ، اناهیتاراتب زاد، نور الحق علومی ، عبدالمجید سربلند و تعدا د دیگر الی اخیر به ببرک کارمل وفار داری خود را حفظ کردند.
عبدالوکیل در اول در مخالفت با هواداران ببرک کارمل قرار گرفت بعدن مخالفت را کنار گذاشت .
شماری دیگر ی مانند نجم الدین کاویانی ، عبدالظهوررزمجو، فرید مزدک با انجام کار های فعال پیرامون داکتر نجیب گرد امدند ، ولی به زودی از سوی وی متهم به کارشکنی و گرایشات قومی از وظایف کنار زده شدند.و سلطان علی کشتمند هم از وضعیت موجود در ان زمان ا براز نارضایتی مینماید.

همچنان خبرگذاری سپوتنک چنین گذارش ارایه مینماید: « دولت شوروی درصدد تغییر سیاست خود در افغانستان برامد. از این رو درنخستین گام در راه این تغییر سیاست، ببرک کارمل در چهارم می 1986 از ریاست جمهوری برکنار گردید. و قدرت به نجیب الله سپرده شد. وی هفت ما پس از برکناری در روز 25 دسامبر 1986 توسط نیروهای امنیتی افغانستان باز داشت شد. ازان به بعد تا سقوط رژیم نجیب الله در اپریل 1992 هیچ گذارشی از سرنوشت وی منتشر نشد.
و مدتی را تحت حمایت جنرال دوستم در حیرتان بسربرد. دوباره به مسکو برگشت و در 1996 درانجا به علت مریضی جگر وفات نمود» البته خبر فوق را حامد علمی خبرنگاربی ،بی،سی نیز تائید نموده چنین مینگارد« ببرک کارمل به وی چنین گفت: نه تنها تو بلکه تمام خبر نگاران و ژور نالیستان در برابر من جفا بزرگ را مرتکب شده اید. طوریکه من اضافه از چهار سال در شوروی وچکسلو اکیا زندانی (البته تحت نظارت) بودم . ولی هیچ خبر نگار در باره من گذارشی به نشر نرسانید. وهیچ کس دنیا را از زندانی بودن من اطلاع نداد. و در بخش ازاین گذارش ببرک کارمل مخالفت خودرا با حضور نظامیان شوروی در افغانستان ابرازمیدارد»
درمورد اقامت ببرک کارمل در حیرتان محترم نبی عظیمی از قول محمود طهماس چنین مینوسید« یک خاطره تلخ از غرور این شخص مومن خان افسر تازه به قدرت رسیده . شرایط طوری شد که کارمل صاحب در شهرک حیرتان سکونت اختیار کند. در حالیکه مهمانخانه ویک باب اپارتمان اضطراری هم وجود داشت . وتعدادی از فامیل ها هم به پذیرایی و جاه دادن رفیق کارمل حاضر بودند. جنرال مومن دستور داد که کانتینری که از روس ها به جاه مانده اماده گردد. برای زندگی کردن رفیق کارمل و درحالیکه جنرال دوستم هدایت داده بود. که از کارمل صاحب مواظبت درست صورت گیرد.
ولی این مرد مغروربیمورد از همان کله شخی استفاده کرده. جای مناسب که شایسته یک رهبر و یک انسان قابل احترام به مردمش است. لازم ندید. و لی رفیق کارمل خم به ابرو نکرد با هزاران سپاس و لبخند زندگی کردن در کانتینر را پذیرفت . مومن حتی یکبار جهت احترام خوش امدید نزد کارمل صاحب نیامد. درحالی که وهاب سناتور از حالت دشوار زندگی کارمل صاحب اگاه شد . که حتی جراب هایش کهنه و سوراخ اند. بایک بوجی پول نقد به حیرتان نزد جنابشان سرزد. دعوت به خانه خود کردند و رفیق کارمل سپاسگذاری نمود و پول نقدش را هم نپذیرفت» فقید ببرک کارمل چه زمانیکه در کشور بود نمیخواست وطن را ترک بگوید و همچنان زمانیکه مجبور به ترک وطن شدهر لحظه ارزوی دوباره امدن به وطن را داشت . 
جا ی بسا تاسف است به حال کسانیکه در زمان قدرت وی رتب بلند دولتی را گرفته و صاحب شان وشوکت از خیرات سرببرک کارمل گردیدند . وی را در چنین حالت رها کردند. به گمان من داکتر نجیب نیز از این جریان زندگی رهبر قبلی خویش که در دامن وی پرورش یافته واز وی اموخته بود . بی خبر نبود. زیرا گذارشات که در مورد رفیق کارمل از طریق ارگان های کشفی همه وقته به داکتر نجیب الله و سایر مقامات بلند پایه دولتی ارسال میشد. و انها میدانستن که رهبر قبلی شان رئیس جمهور یک کشور، شخص مریض و ناتوان در چنین حالت قرار دارد . من به این عقیده هستم که چنین برخورد در مورد شخصیت وی نه انسانی است . و نه افغانی و نه از لحاظ اصول و پرنسیب کاری معقول است. اگر وی در مخالفت هم با شما قرار میداشت باید . در چنین حالت وی را رها نمیکردید. صرف میتوان به حال همه کسانیکه در ان وقت در کرسی های بلند و از امکانات خوب برخوردار بودند تاسف کرد. گرچه داکتر نجیب در اوایل طی مصاحبه اظهار داشت که ببرک کارمل با معاش تقاعد سی هزارافغانی زندگی نموده و یک باب اپارتمان و یا خانه رهایشی در اختیارش قرار داده میشود. که قرار گذارشات فوق چنین نشد حتی در وضعیت بسیار خراب زندگی مینمود.
ودر مورد عزل ببرک کارمل 
محترم عبدالوکیل چنین نگاشته است :
سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمداست:
“رهبری اتحادشوروی بعد از شش ماه ازحضورقوای شان،انتظارداشتند تا با روی کارآمدن ببرک کارمل و موجودیت قوای نظامی آنها،وضع امنیتی بهبود یابد و وحدت دوجناح حزب تأمین گردد.تا در این صورت،آنها بتوانند به سرعت،خروج نیروهای خود را از افغانستان شروع نمایند.ولی برعکس،بنابر وخامت اوضاع و شدت شورشها در داخل کشور وافزایش مداخلات خارجی،آنها ناگزیر شدند تا خروج قوای نظامی شانرا به تعویق اندازند.
لهذا مقامات نظامی،امنیتی و دپلوماتیک اتحادشوروی مقیم کابل به عوض اینکه علت تشدید خرابی اوضاع امنیتی بوجودآمده را،نتیجه حضورسنگین و طولانی شدن قوای نظامی خود به افغانستان ومداخلات کشورهای،پاکستان،ایران،آمریکا ومتحدین آنها بدانند برعکس بتدریج شروع کردند به راپوردهی و استدلال به رهبران کریملین که گویا رهبری افغانستان،مخصوصأ ببرک کارمل توانمندی کافی برای مهارکردن و اصلاح وضع را ندارد.
زمانیکه رهبری اتحادشوروی از مسئولین درجه اول نظامی،دپلوماتیک و حزبی خود درکابل سوال می نمودند وآنها را تحت فشار قرار می دادند که چرا وضع درافغانستان بهبود نمی یابد،بارملامتی وبرف بام خود را،بدوش رهبران افغانستان،بویژه ببرک کارمل می انداختندوبرای بهبودی وضع،ضرورت تعویض ببرک کارمل را در میان حلقات حزبی و دولتی خودطرح می کردند.ازجانب دیگر،اتحادشوروی درآنزمان مشغول رای زنی و مذاکرات با پاکستان بود تا یک راه حل سیاسی برای افغانستان بیابند و قوای خود را از افغانستان خارج نمایند.پاکستان برای رسیدن به یک توافق با اتحادشوروی،دروهله اول پیش شرط گذاشت که بایدببرک کارمل ازرهبری افغانستان کنارزده شود.بنابرآن دیده میشود که رهبری اتحادشوروی تغییردر رهبری افغانستان را در دومرحله مد نظر داشتند:مرحله اول قبل از به قدرت رسیدن گرباچف و مرحله دوم بعد از به قدرت رسیدن گرباچف.
در اخرین روز های حیات خویش زنده یاد ببر ک کارمل یاد اوری کرد: بزرگترین درسی که در زندگی گرفتم این بود. که هیچ کشوری نمیتواند به اتکای نیرو ی خارجی به ازادی واستقلال وپیشرفت دست یابد. باید به اراده مردم احترام گذاشت و از استقلال کشور دفاع کرد. هر ملتی باید روی پای خو د بایستد.
بعد از انکه زنده یاد ببرک کارمل از سمت های مختلف حزبی ودولتی عزل گردید.و در شهرک حیرتان اقامت گزید .به ندرت رفقای حزبی از وی خبر گیری مینمودند. یکی از خبرنگارانیکه در سالهای اخیر با وی ملاقات نمود چنین مینوسید:
ببرک کارمل در سالهایی که در حیرتان در مرز با ازبکستان اقامت گزید و با جهان خارج از این شهرک ارتباط زیادی نداشت. کسانی که او را در این سالها دیده بودند می گویند او بسیار “خسته و درهم شکسته” بود.
او سالها در آن جاماند و پیش از سفر آخر به ماسکو، دولت شوروی حتی به او ویزه نداده بود که به دیدار خانواده اش به ماسکو برود. کارمل پس از سقوط شوروی، زمانی که افغانستان در بحران داخلی فرو رفته بود، ویزه دریافت کرد و بار دیگر به ماسکو رفت.
او سرانجام در ۱۳ قوس ۱۳۷۵ در شهر ماسکو درگذشت و جسد او رابه کشور انتقال و طی مراسم خاصی در شهرک بندری حیرتان، در شمال افغانستان به خاک سپردند.
البته مراسم خاکسپاری ببر ک کارمل از طرف رفقای حزبی اهالی منطقه و افسران نظامی با شکوهی خاصی بر گذارشد.
در جریان خاک سپاری زنده یاد ببر ک کارمل بیوگرافی مختصرشان تو سط رفیق پرشور یکی از پیش کسوتان ح، د، خ،اقرائت گردید و به تعقیب ان محمود بریالی به نمایندگی از حزب و فامیل محترم ببرک کارمل رشته سخن را بدست گرفته چنین ابراز نظر فرمودند:
هموطنان عزیز ، برادران ، رفقا ودوستان!
ببرک کارمل شخصیت شناخته شده و برجسته کشور ما برحمت یزدی پیوست .
ببرک کارمل فرزند مر دم زحمتکش و خدا پرست افغانستان ، از مال ومنال دنیا هیچ چیزی به میراث نگذاشته است . اما یک دنیا میراث معنوی از خود بجا گذاشته است .او مبارزه درراه ازادی، نجات مردم برای صلح وعدالت تمام زندگی خود را وقف کرد.
که مردم مظلوم و بلا کشیده افغانستان از مصیبت های عظیم و بیکران نجات پیدا کند. همه چیزی خود را قربان مردم کرد.
ارزویش یک وطن ازاد، یک وطن سربلند مترقی و پیشرفته که مردم ان فارغ از رنج ، ستم وبدبختی باشند. تمام ارزوهای وی پایان جنگ، پایان خصومت ها، پایان کینه ها وهمیشه ارزو داشت ملت باهم برابر افغانستان ،برادر وار درصلح ، رفا، ترقی وازادی زندگی نمایند. نجات افغانستان ، نجات مردم افغانستان نجات کودکان واطفال افغانستان یگانه ارزوی وی بود.
این ارزوی ها ی عظیم همو طنان مسلمان من هنوز زنده است . 
ببرک کارمل بخش عظیم از وظایف که خداوند ومردم در برابر او قرار داده بود. انجام داد . این بزرگترین خاطره ما از وی میباشد. ما همه میمیرم ولیکن از انسان چه باقی می ماند فقط یک خاطره یک میراث معنوی . من فکر میکنم چیزی های را که ببرک کارمل به میراث گذاشت . او همیشه زنده است .
خاطره وی ، یادی وی در قلوب ودر احساس در عواطف رفقا ، مردم کشور و بخصوص اهالی محترم شهر حیرتان که از نزدیک با وی اشنا بودند.زنده است .
برادران عزیز !
ازاول صبح الی اکنون به پا استاده اید !
من به نمایندگی از خانواده و به نمایندگی از تمام رفقا، دوستان و تمام مردم که نمایندگی از توده های عظیم کشور میکنند سپاس مینمایم .
از شورای عالی وطن ، از جنبش ملی واسلامی شمال بخصوص از ستر جنرال عبدالرشید دوستم بخاطر امنیت و تدارک مراسم شاندار که ترتیب داده اند سپاس میکنم.
از روحانیون شریف ومردم عزیز که بروح وی الطاف دعا و از بارگاه خداوند طلب مغفرت نمودند تشکر میکنم.
روح وی شاد و خاطره وی جاویدان باد. 
دید گاه فقید ببرک کارمل در مورد قیام هفت ثور:
زمان اقامت شان در کشور اتحاد شوروی در حومه مسکو طی مصاحبه با یک ژور نالیست روسی نظر خویش را در مورد قیام هفت ثور و پیامد های ان توضیح نمودند که بخش های عمد انرا خدمت تان تقدیم مینمایم.
مصاحبه کنند شخصی بنام ولادیمیر ستنگیر یف چنین اظهار مینماید« سرنوشت مرا روی تصادف به ملاقات کارمل در اگست سال 1989 در(سریبریانی بور) در اطراف مسکو واقع است .کشانید. او( مطلب از فقید ببرک کارمل است ) با دریشی سیا ه رنگ وجاکت نازک به تن داشت.چهره شایسته ومغرور گذشته خود را حفظ کرده بود.وملاقات تصادفی مرا پذیرفت. خود را بوی معرفی کردم. به خوشی مرا در اغوش گرفت . ولی اشکال مهم در این ملاقات محافظین وی بود . که انها نمی گذاشتند کسی باوی به تنهایی ملاقات کند. یکروز دیگر جهت تعین وقت ملاقات باکاوه پسرش داخل تماس شدم . و وعده ملاقات با کارمل را اخذ کردم.
در نشست که با وی داشتم اولین سوال را چنین طرح نمودم .
شما از موقعیت امروز انقلاب اپریل 1978 را چگونه ارزیابی میکنید؟
فقید ببرک کارمل: انقلاب اپریل 1978یک جنایت عظیم در برابر مردم افغانستان بود.
ژور نالیست : ولی شما خود یکی از اشتراک کنند گان فعال وحتی یکی از پیشوایان این انقلاب بودید.پس شما خود تان نیز یک جنایت کار هستید؟
فقید ببرک کارمل : نخیر! من مخالف ان بودم .انقلاب خلاف اراده من واراده حزب به وقوع پیوست.
حال من بعضی چیز ها را برای شما حکایت می کنم .پلان انقلاب وجود نداشت، کمیته مرکزی برنامه سقوط داود را به تصویب نرسانده بود.تمام اعضای کمیته مرکزی باز داشت شده بودند. از جمله امین هجده ساعت بعد تر زندانی شد وبه ما پیوست.
جالب این است . که در این مدت کجا بوده است.
امین خون میخواست . وبسیاری از خلقی ها باوی بودند. و نه تنها انها بلکه یک نیروی نهایت بزرگ دیگر هم بود که حزب را بسوی کودتا رهنمون شد. دقیقن همان نیروی که زمانی افغان ها را بسوی سقوط شاه سوق داد.
بلی چنین بود!
ولی در زمان داودبحیث نخست وزیربود. مناسبات ما بسا بهتر بود. ان ده سال را در تاریخ مناسبات مشترک دوکشور بحیث «دهه طلایی» نامیدند. بعد تر در دهه اخیر <سلطنت > در کابل پنج نخست وزیر یکی بعد دیگر تعویض شدند. هریک از ابر قدرت ها افغانستان را بسوی خود می کشیدند. امریکایی ها در اواخر 1960 بالای میوندوال که رئیس کابینه بود . حساب میکردند. او (درزمان جمهوری داود) به ظن داشتن ارتباط با سی آی ای دستگیر وبعد ن به گونه ای مرموزی در زندان کشته شد.
بنابر ین هیچ جای تعجبی نیست که «نیروی سوم» میخواست برمسند کابل شخصی مناسب خویش را ببیند.
ژور نالیست : تحلیل وارزیابی های کارمل در مورد واقعیت های تاریخی زمان داود در عرصه سیاست خارجی و موقعیت وی را چنین بیان می کرد.
داود نتوانست تناسب رادر میان قدرت ها حفظ کند. طوریکه سیاست شتاب زده داود در دپلوماسی منطقه نشان داد. وی در حرکت در میسر ایجاد توازن منطقه ای میان شرق وغرب دچار لغزش شده .همان بودکه افغانستان به سوی شوروی گرایش یافت . 
و کشوررا نیز درباتلاق طولانی ترین جنگ قرن بیست و بیست ویک فرو برد.
یک نگاه به عقب نشان میدهد که سیاست های بدون انعطاف داود علیه پاکستان وانهم در وضیعتی که کشور از حیث اقتصادی و دسترسی به راه های استراتیژیک نداشته و در محاصره اقتصادی قرار داشت .تعادل سیاسی را برهم زد.
درواقعیت امر داود در اغاز مشی شوروی گرا داشت .ولی بعد ها به دیگر کشور ها نیز علاقمندی نشان داد .ضمن سفر های رسمی به عربستان سعودی، کویت، ایران، همچنان اماده سفر به امریکا شد. تصور میشود.او به این تصمیم رسید که شاید کمک های غرب موثر تر از شوروی باشد. غرب میلیارد ها دالر وعده نمود. در حالیکه کمک های شوروی سالانه به 500میلیون دالر میرسید.
در مورد قیام باید گفت:
همه ما را در حوالی ساعت 2 ویا سه بعداز چاشت توسط دو زرهپوش به تعمیری که دران رادیووتلویزیون قرار داشت بردند. نبرد با شدت در کابل جریان داشت . ووضعیت بسود ماچرخ میخورد. داود همرا ه با خانواده واعضای کابینه اش درقصر ارگ در محاصره قرار داشتند .روشن بود.که او محکوم به شکست است . زیرا درمیان گارد و محافظین وی نیز طرفداران ما موجود بودند. افسران قیام کننده درشرایط دشوار با شجاعت عمل می نمودند.
دران ساعات اختلافات میان «خلق»«پرچم» به بوته فراموشی سپرده شده بود. همه شانه به شانه باهم عمل میکردند. 
ژور نالیست : رهبر ی حزب همچنان متحدانه عمل میکردند؟
نخیر من نمیتوانم بگویم که چنین بود. پرچمی علیه قیام مسلحانه بود. بدان تاکید میکردند که هنوز وضعیت انقلابی فرا نرسیده است . ما به خلقی ها القا میکردیم . حالا که خون ریزی صورت گرفته نباید به جنگ وبرادر کشی دست زنند باید به داود و نزدیکانش امان داده شود.من پیشنهاد دادم تااز طریق تلفون و یابلند گویا به قصر تماس گرفته شود و محاصره شدگان را به تسلیمی فراه خوانند. ولی تره کی وامین و طرفدارانش پافشاری داشتند. تاهمه انها را نابود سازند. وچنین هم کردند.هم داود هم خانم، فرزندان، نواسه ها وعده ای از اعضای کابینه را به قتل رسانیدند.
در ان موقع اختلافات دورن حزبی ما هر ساعت بالا تر می رفت.جلسه کمیته مرکزی در باره مسله قدرت جریان داشت . امین لست 50 نفری شورای نظامی – انقلابی را پیشنها د کرد. که دران صرف سه نفر از پرچمی ها شامل بود.
در رابطه به حکومت اصلن حرفی در میان نبود. انها میخواستند. تا در کشور رژیم نظامی – تروریستی را به پا سازند . من با قاطعیت علیه انها برخاستم و در نهایت نقطه نظر ما اکثریت کسب نمود. تره کی در مقام فرد اول حکومت ، شورای انقلابی وحزب قرار گرفت . ومن در هرسه مقام معاون وی تعین شدم. من در ک کردم که در صورت تصاحب قدرت بازور ،توده ها از ما حمایت نخواهند کرد. و ما قدرت را نگهداشته نمی توانیم «پرچم» از برخورد احترام کارانه با اسلام وعنعنات مردم حمایت میکرد.ماقبل از همه علیه ارتجاع راست مبارزه میکردیم.
رفیق فقید ببرک کارمل در اخیر مصاحبه خویش چنین اظهار نظر فرمودند:
من اکنون چهار سال است . در این جا می باشم . چرا درتمام این مدت حتی یکی از تاریخ دانان،سیاستمداران شما به دیدار من نیامدند. چرا یک نفر در باره سرنوشت من ، اندیشه های من علاقمندی نشان نداده؟
کجاست ان ادم های که در کابل در حضور من به دوستی مان سوگند میخوردند و اشک میریختن .من میخواهم بحیث یک شهروند ،ساده و شخص عادی به کشورم برگشته و به سیاست مصالحه خدمت کنم. باور کنید.که همه اندیشه هایم درانجا در مهینم است .
من شنیدم که در قرن گذشته معدنچیان ذغال سنگ انگلیسی در دل زمین در اعماق کارمیکردند. وروز ها به بالا نمی امدند. زمانی که انان را بالا می اوردند. روشنی حال انها را برهم میزد.بنابران تقاضا میکردند. که انها را دوباره به عمق زمین برگردانند. واضحن چنین است.
با من 
من به جز در باره میهنم به هیچ چیز دیگر نمی اندیشم . مرا خطر نمی هرساند . من باید در کنار مردمم باشم . من چگونه میتوانم در چنین لحظات دشوار دراین جاه و دور از میهنم و مردمم باشم. 

خاطره :
قابل تذکر میدانم که اثر هذا عاری از نواقص ، کمبودی ها نخواهدبود . ازتمام رفقای ارجمند تقاضا مینمایم که نظریات سالم سازنده خود درزمینه ارایه نمایند.

با درود و سپاس !

با اغتنام فرصت در قدم نخست از سایت های وزین و با اعتبار( راه پرچم، ببرک کارمل، پرچمداران در مسیرتاریخ ،تارنمای مشعل نشریه چاپی، انجمن چپ دیموکراتیک افغانستان کابل ،پیام پرچم)که درمیان وطنپرستان ، انقلابیون ، روشنفکران کشور از اعتبار بی نهایت خوبی برخوردار بوده و جایگاهی خاصی شانرا دارا میباشند.
این نبشته را در سایت وزین شان به نشر رسانیده اند . و بطور اخص از سایت های وزین راه پرچم و ببرک کارمل بخاطر زحمت که در تهیه و دیزاین هر نبشته بخود متقبل شده اند.
تا بیکرانه ها سپا سگذارم .
و همچنان قابل یاد اوری میدانم که ارشیف های سایت های متذکره نیز درتهیه این اثر در اختیارم قرار داده شد. که از ان بهره گرفتم.
و اثار و نبشته های رفقای بسیار معزز که در این سایت های به نشر سپرده شده بود . از اثار وکتب تاریخی دانشمندان و فرهیخته گان در این مورد قلم زده اند با کمال امانت داری مورد استفاده قرار داده ام.
و کمنت های یک تعداد بیشماری از رفقاو عزیزان که چه بشیوه تشویق کننده، رهنمایی کننده، تکمیل کننده باارزشمندی مرا یاری رسانیدن اند.
در خورستایش میدانم.و از انعده کسانیکه با این نبشته ها عدم موافقت خود را ابراز کرده اند . برایم قابل توجه بوده .
رفقای عزیز !
شخصن هیچگاهی در مورد کیش شخصیت و تعریف و توصیف کسی قلم نزده ام . ولی در مورد زنده یاد ببرک کارمل انچه واقعیت داشته و در اثار مختلف الی اکنون به نشر رسیده جمع اوری نموده به انانکه به خاطر وطن ، مردم در راه عدالت و داد خواهانه مبارزه مینمایند .
و بخصوص جوانان که به خاطر مردم وطن و بهبود زندگی توده های مظلوم بیچاره راه مبارزه را انتخاب نموده تقدیم میدارم .که تا تجار ب اندیشه های رهبران نهضت ، انقلابیون کشورکه سالیان متمادی بخاطر مردم خود مبارزه کرده اند و فراز نشیب زندگی را با تلخی ها و مشکلا ت مبارزه دیده اند بحیث مشعل رهنمای مبارزه خویش استفاده نمایند.
واز دوستان و رفقای که تعدا د شان خوشبختانه بیشمار است . لایک نموده نیزابرازامتنان مینمایم.
در اخیر یکبار دیگر قابل یاد اور ی میدانم. ما از کار نامه های خوبی انقلابیون و مبارزین خویش اموخته از اشتباهات و خطا های شان انتباه میگریم.
با عرض حرمت
ادریس اریب 

منابع موخذ:
اثر محترم کشتمند (یادداشت های سیاسی ورویداد های تاریخی) جلد اول ، دوم وسوم .
اثر محترم غلام محمد غبار( افغانستان در میسر تاریخ جلد دوهم)
اثر محترم محمد صدیق فرهنگ ( افغانستان در پنج قرن اخیر) 
اثر محترم حسن شرق ( تاسیس و تخریب اولین جمهوریت )
اثر محترم ستر جنرال نبی عظیمی ( اردو و سیاست )
از یادداشت های ویکی پیدایا در مورد ببر ک کارمل.
( افغانستان در عقب پرده دود) اثر آر، دی گویال نویسنده چهره دست هندی به ترجمانی محترم عارف عرفان.
(صفحات 4-6-8- و20 سایر بخش های ان )
بیانیه زنده یاد ببر ک کارمل در اکادمی علوم افغانستان.
بیانیه زنده یاد ببرک کارمل در پارلمان افغانستان در زمان صدارت عبدالاحمد ظاهر.
بیانیه زنده یاد ببرک کارمل در روز شهادت میر اکبر خیبر.
مقاله از محترم اندیشمند.
مقاله از محترم رزاق مامون.
مقاله از محترم نصیر مهرین.
ازمقالات تر جمه شده توسط محترم گلشنیار.
اثر محترم عبدالوکیل بنام (ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک)
تزهای ده گانه و بیانیه های محترم ببرک کارمل از سایت وزین اصالت گرفته شده 
تلک خرس نوشته دگروال یوسف ترجمه محترم قاسم اسمایی
مصاحبه محتر م صبور سیاسنگ با سلمان لایق 
اثر محترم دستگیر پنجشیری بنام ( ظهور و زوال حزب دیموکراتیک خلق افغانستان) 
بعضی یادداشت ها و خاطره های شخصی خودم.
پخش یک خبر از بی ، بی ، سی 
مقاله تحلیلی از محترم عارف عرفان 
مصاحبه شادروان ببرک کارمل از سایت وزین پندار نو

*******************************

رفیق ادریس اریب

 

پیروزی ششم جدی را بمثابه روز نجات مردم کشورباید گرامی داشت

 

حفیظ الله امین از ماه میزان تا ششم جدی 1358  قدرت را بصورت مطلق بدست داشت گرچه قبل از آن هم مسلط ترین وقدرتمند ترین فرد دولت محسوب میگردید بعد از کسب قدرت از تره کی  همه کشتار ها و قتل های عام را به وی منسوب نمو د و لست طویلی از کشته شده گان زمان تره کی را به اطلاع مردم رسانید شعار(مصئونیت، قانونیت، عدالت) را به جای ( کور، کالی، دودی) مطرح ساخت. صدیق فرهنگ در کتاب تاریخ خویش در مورد چنین نگاشته اند:« امین تاکید و پا فشار ی به این امر داشت که در دوره گذشته یعنی دوره زمامداری تره کی  در نتیجه بی اعتنایی وی نظر به این سه اصل (مصئونیت، قانونیت وعدالت) حقوق مردم ضایع گردیده بود. قتل قتال به پیمانه گسترده صورت گرفته و زندانها از مردم بی گناه انباشته شده بود. برای توجیه این مطلب به دستور امین فهرستی مرکب از نام تخمینن دوازده هزار نفر در باغ وزارت داخله به دیوارها نصب گردیده بود. و چنین ادعا شد که اشخاص مذکور همه به امر تره کی  بدون همکاری و اطلاع او از بین برده شده اند.

با شیندن  این مطلب خانواده  های اشخاص زندانی و افرادی که مفقود شده بودند به وزارت داخله سرازیر و بعضی نام وابستگانشان را در فهرست مشاهده کرده فریاد، فغان، لعنت و دشنام سردادند و برخی دیگر که نام شخص مطلوب را در فهرست نیافتند در شک و تردید جانکاه باقی ماندند.اما هنگامیکه  سروصدای اعتراض عامه اوج گرفته، نزدیک بود به قیام عمومی منجر شود، فهرستها از دیوار ها برچیده شد»

مخالفت با جمهوری اسلامی ایران یکی از شعارهای اساسی آن زمان بود. در مورد پاکستان منابع خبری و پژوهشگران  نظرات مختلف دارند از نزدیکی و مخالفت وی با پاکستان بحث مینمایند یکی از منابع در مورد چنین مینگارد: اشتیاق و علاقۀ امین به برقراری روابط نزدیک با پاکستان هر روز افزایش میافت و در روزهای پایانی حکومت خود به دیدار و گفتگو با جنرال ضیاءالحق رئیس دولت پاکستان بی صبری بیش از حد نشان داد. آغا شاهی وزیر خارجۀ پاکستان بعداً به هریسن خبرنگار امریکایی گفت که: «برداشت ما از اشارات امین این بود که وی آماده است که خط دیورند را بپذیرد.» داکتر شاه ولی وزیر خارجۀ امین در اواسط دسمبر 1979 از آغا شاهی وزیر خارجۀ پاکستان  التماس گونه خواست تا هر چه زودتر به کابل سفر کند. چون پس از سفر او قرار بود که جنرال ضیاءالحق وارد کابل شود. برفباری در کابل مانع انجام سفر آغاشاهی  قبل از 22 دسمبر به کابل شد. آغا شاهی میگوید: « به همین روز شاه ولی برایش تیلفون کرد و از وی مصرانه خواست که بروز بعد به کابل سفر نماید. از آواز شاه ولی معلوم بود که میخواست سفر من به عجله صورت گیرد. وی خیلی مایوس گردید. او میخواست من بدون معطلی به کابل بروم»

شوروی ها وقتیکه با نابودی تره کی و کسب قدرت از جانب امین مواجه شدند با پناه دادن به محمد اسلم وطنجار، شیرجان مزدوریار و اسدالله سروری رئیس امنیت تره کی مخالفت خود رابا امین آشکار نمودند. اما در رسانه های جمعی از این اختلاف حرفی وجود نداشت.

از جانب دیگر پرچمیها بمبارزه مخفی متشکل و پر مخاطره رو آوردند و در این مبارزه بسا دشوار در برابر پیگرد رژیم مستبد به سرمداری امین  مساله مرگ زنده گی بود. در جریان این مبارزه شمار بزرگی از بهترین پیکارجویا ن از جان گسیخته پرچمی ها در راه آرمان های والای خویش برای آزادی و عدالت جان سپردند، زندانی، شکنجه و سربه نیست شدند؛  ولی پرچم مبارزه عدالت خواهانه را علیه مستبد ترین رژیم خود کامه امین به زمین نگذاشتند. در نهایت کمیته مخفی داخل کشور درتماس متداوم با رهبری حزب در راس زنده یاد ببرک کارمل در خارج کشور به همکاری نیرو  خاص کشور اتحاد شوروی در یک یورش قهرمانانه رژیم خود کامه امین را از پا درآوردند.

قیام ششم جدی 1358 به عنوان نقطه عطف و  چرخش مهمی در روال تکامل قانونمند پروسه انقلابی به منزله پاسخ به نیاز واقعی زمان و ضرورت منطقی ادامه انقلاب به پیروزی رسید و با پایان بخشیدن به شب سیاه و بیداد وحشت دوران تسلط خونبار امین و امینیان جنایتکار، انقلاب دوباره میسر اصلی ومردمی خویش را انتخاب کرد و فصل نوین شد در زندگی توده های میلیونی کشور.

 در نخستن روز پیرو زی قیام ظرفمند ثور زنده یاد ببرک کارمل مژده پیروزی و ختم زندگی ننگین امین را به مردم افغانستان چنین بیان نمودند:

«اینجانب ببرک کارمل به مناسبت سقوط مرگبار و واژگون شدن رژیم فاشیستی حفیظ الله امین، این جاسوس سفاک امپریالیزم امریکا و دیکتاتور جبار و عوام فریب، به شما هموطنان عذاب دیده مستضعف افغانستان که تاکنون در زیر یوغ جلاد آدمکش و شیاد تاریخ، حفیظ الله امین و امینی ها قرار داشتید، درود می فرستم و شادباش می گویم.»

بعد از سقوط سلطه امین و رهایی زندانیان سیاسی روشنفکران و توده های میلیونی در سراسر کشور در تردد و دودلی نسبت به مرحله نوین انقلاب قرار داشتند  بخاطر اینکه یک دوره وحشت ودهشت اختناق را سپری کرده بودند. هنوز هم فضای آن شب های تار عدم اعتماد بالای نیروهای امنیتی در کشور موجود بوده سوالات متعددی در ذهن هر فرد از جامعه بخاطر آینده خود و اطفال شان  خطور میکرد؛ ولی زنده یاد ببرک کارمل طی یک سخنرانی به این سوالات ناحل شده چنین پاسخ ارایه کردند:

«از همه اولتر اجازه دهید، تا قبل از ارائه مشی سیاسی دولت و حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان، از طرف کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، شورای انقلابی و حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان، از طرف خود اینجانب ببرک کارمل عمیقترین تاثرات وهمدردیها، عظیم ترین احترامات و درودهای آتشین را بمناسبت رنجهای بیکران و اشکهای خونین شما بمناسبت حبس، زندان، تبعید و مهاجرت های جبری، زجر و شکنجه های وحشیانه و غیرانسانی، شهادت و کشتار جمعی ده ها هزار مادران و پدران ما برادران و خواهران ما دختران، پسران و کودکان ما که از طرف حفیظ الله امین میرغضب و بدستور مستقیم این جلاد آدمکش بعمل آمده به پیشگاه شما تقدیم بدارم. از سوی دیگر اعلام میگردد که حفیظ الله امین، این دشمن غدار الله و امین که بنام خدا و اسلام، بنام انسانیت و ملیت بنام خلق و خلقی علیه خدا و اسلام، علیه انسانیت و ملیت، وحشیانه جنگید، این دشمن وطن و ضد ملی که اردوی آزادیبخش افغانستان را، بنفع دشمنان داخلی و خارجی پارچه پارچه کرد و بهترین سربازان خورد ضابطان، افسران قهرمان و جوانان مارا، هموطنان شرافتمند و زحمتکش مارا، به فجیعترین وضع به زندانها و کشتار گاهها فرستاد، “حفیظ الله امین “این نمایندهء (سی.آی.ای) جاسوس توطئه گر امپریالیزم امریکا، این خاین به وحدت حزب و دولت به قوای مسلح و انقلاب آزادیبخش ثور، این قاتل و شیاد تاریخ که حتی در برابر شادروان نورمحمد تره کی رهبر عزیز و بنیادگذار شرافتمند حزب ما، نخستین منشی عمومی ح.د.خ.ا و نخستین رئیس شورای انقلابی و صدراعظم جمهوری دموکراتیک افغانستان که نام بزرگش جاویدان باد، به میرمن بیمار، نجیب و دلیرش و به خانواده شریفش رحم نکرد، استقلال افغانستان را مورد معامله ارتجاع خارجی قرار داد و معادل هزاران ملیون ثروت ملی ما را غارت و حیف و میل کرد، غیرت و شرف و ناموس مردم غیور و باننگ افغان را مورد تحقیر و توهین قرار داد برای ابد از صحنه زنده گی وطن محبوب مان افغانستان محو گردید و بنابر طوفان خشم و نفرت خلق، قهر و غضب ملت در دادگاه عادلانه انقلابی خلق و مستضعفین افغانستان یکجا با چند چاکرش بسزای اعمال طاغوتی و شیطانی خود رسید»

 در بخش از بیانیه خویش چنین تصریح کردند:

 «وظیفه مستقیم ما در شرایط کنونی ( معمول داشتن) سوسیالیزم نیست، دولت جدید جمهوری دموکراتیک افغانستان وظیفه تاریخی ملی خود میداند که: پایه های مترقی، اجتماعی و سیاسی جمهوری دموکراتیک افغانستان، این دستاورد بزرگ انقلاب ثور را بسط و توسعه و استحکام بخشد، انقلاب ملی و دموکراتیک ضد فیودالی و ضد امپریالیستی و ضد کمپرادوری را به پیروزی نهایی برساند، و در اولین فرصت ممکن وظایف مبرم زیرین را اجرا کند:

اعلام آزادی تمام زندانیان سیاسی، که از دم ساطور حفیظ الله امین تبهکار سربه سلامت برده باشند.

لغو قانون اعدام، لغو تمام مقررات ضد دموکراتیک و ضد انسانی، منع گرفتاریها، توقیف ها، تعقیبات خودسرانه، تقتیش منازل و عقاید، احترام به اصول مقدس دین اسلام، آزادی وجدان، عقیده و مراسم مذهبی حمایت از نظام کانون خانواده، رعایت اصل مالکیت قانونی، مشروع وعادلانه شخصی که عاری از استثمار سمتگرانه، اختلاس، رشوه خوری، سود خوری، احتکار و قاچاقبری باشد.

تامین شرایط سالم آزادیهای دموکراتیک اعم از آزادی تشکیل احزاب مترقی و وطن پرست و سازمانهای توده ای یا اجتماعی، مطبوعات، تظاهرات، اجتماعات و همایشهای خیابانی، تامین حق کار وتحصیل، تامین آزادی و محرمیت مکاتبات، مخابرات، مسافرت و مصئونیت منزل، توجه و کمک جدی و بنیادی به نسل نو جوان و شاگردان مکاتب، محصلین و روشنفکران کشور بدون تبعیض.

همچنان بتاریخ ششم جنوری1980 بر طبق مشی قبلن اعلان شده دولت از طریق رسانه های گروهی چنین اعلان گردید

«عفو تمام  زندانیان سیاسی که  ازدم تیغ خونین امین میرغضب سالم باقی مانده اند. بدون در نظر داشت طبقه، مذهب، زبان، قوم، ملیت، ایدئولوژی و اختلاف سیاسی و سازمانی اعلام میگردد» و در این اعلامیه چنین تذکرداده شده بود « بجز چند تن انگشت شمار از باند امین جنایتکار، دیگر هیچ زندانی سیاسی در سراسر افغانستان باقی نمی ماند»

به روز هفت جنوری دروازه های زندان خونین و سیاه پلچرخی  در کابل بروی زندانیان سیاسی باز گردید و موج عظیمی از مردم از هزاران تن زندانی ازاد شده استقبال کردند.

در باره آزادی  زندانیان سیاسی ببرک کارمل چنین اظهار داشتند:

«هزاران انسان نجیب و وطنپرست ازسلولهای باستیل پلچرخی، این مکتب ننگ وعبرت امین سفاک به کانون پر محبت وعطوفت  خانواده های خود برگشته و اه وناله عزیزان شان را به شادی و سرور مبدل ساختند»

سترجنرال نبی عظیمی در کتاب اردو وسیاست در مورد ر هایی زندانیان  چنین مینگارند:

«بتاریخ یازدهم جدی بیش از پنجهزار نفر زندانی سیاسی آزاد شدند. هزاران نفر  از شهریا ن کابل در زیر سرمای کشنده ماه جدی به این امید که عزیزان وهمبستگان خود را بازیابند  در بیرون زندان گرد آمده بودند. شور وشعف کسانیکه وابستگان خود را باز مییافتند پایان نداشت. همچنانکه غصه واندوه، ناله وضجه، بینوایانی که عزیزان خود را گم کرده بودند ودیگر هرگز نمی دیدند. بی پایان بود. صحنه یی بود رقت انگیز وماتم زا. هزاران انسان مفقود شده و  در کام زمین فرو رفته بودند. هزاران انسان با هزاران آرزو و امید. زندانیان لاغر، زرد انبوه چرکین بودند. مو های کثیف، ناخن های چرکین، لباسهای ژولیده، ریش های رسیده و انبوه نمایانگر اوج ظلم، ستم و فشاری بود که برآنها تحمیل گردیده بود. آنها می گریستند و حکایت های وحشتناکی را با اشک و اندوه قصه میکردند. از شکنجه گاه های اگسا از اقسام شکنجه ها، زجر ها، توهین ها، تحقیرها داستان ها می گفتند. از سفاکی و بی رحمی سید عبدالله امر زندان که خود را خداوندگار زندان و جهان میدانست و بدست خود هر شب انسان ها را روانه دیار عدم می ساخت، از کشتار دیشب درصحن زندان و از زنده به گور کردن امروز در پولیگون پلچرخی، قصه ها بیان میداشتند. می گفتند هیچکس امید رهایی نداشت وهیچکس نمیدانست چه وقت به زندگیش، به هستی اش پایان می بخشند»

این زندانیان تنها مربوط پرچمی ها نبود شا مل تمام اقشار و  طبقات جامعه بودن و بدون تبعض رها شدند.

ماهئیت و خصلت مرحله نوین :

ماهئیت و خصلت مرحله نوین وتکاملی انقلاب ثور و پلان های که جهت بهبود زندگی مردم  روی دست بود توسط زنده یاد ببرک کارمل جهت روشن شدن اذهان توده ها چنین بیان گردید:

«انقلاب اپریل از لحاظ کرکتر و ماهیت خود یک انقلاب ملی و دموکراتیک ضد فیودالی وضد امپریالیستی است. از لحاظ اصول مرامی و تیوری انقلابی و پراتیک انقلابی وظیفه  اولین واساسی و عمده انقلاب ملی ودموکراتیک ضد فیودالی را محو تمام بقایای مناسبات فیودالی در دهات تشکیل میدهد. نفوس افغانستان در حدود پانزده و نیم میلیون بوده که در حدود دونیم الی سه میلیون زنده گی قبیله وی، کوچی و نیمه کوچی دارند و ده الی یازده میلیون به صورت مستقیم و غیرمستقیم مربوط  به دهات ودر ارتباط با زمین وزراعت زنده گی می کنند. به این ترتیب دهقانان نیروی عمدۀ انقلاب را تشکیل میدهد.

لذا به اساس حکم و قانونمندی انقلاب ماست که باید دگر گونی در حیات دهات با امحای مناسبات فیودالی به وجود اید واین امر صرفاً از طریق اصلاحات دموکراتیک ارضی  عملی شده میتواند. البته مساله اصلاحات ارضی مساله ساده نیست».

بعد از انقلاب اپریل علی الرغم اشتباهات بزرگ که در زمینه اصلاحات صورت گرفت بازهم حزب دموکراتیک خلق افغانستان ودولت جمهوری دموکراتیک افغانستان موفق شدند که در حدود هفتصد هزار هکتار زمین را به سه صدهزار خانواده توزیع نماید.

باندیت های صادر شده از خارج کشور مخصوصن از پاکستان چین رعب، خوف، وحشت و دهشت در افکار  دهاقین نسبت به انقلاب به وجود آورده، سبب شدند که اصلاحات ارضی ما آنطوری که مطابق به پلان  بود تحقق نیابد.

 بعد از سقوط رژیم خود کامه  حفیظ الله امین و استقرار نظام نوین در تحت رهبری ح،د، خ،ا  در راس ببرک کارمل در افغانستان فضای جدید با توجیهات گوناگون بوجود امد.

مردم با گذشتاندن یک دوران اختناق، ترور، کشتار های دسته جمعی اقشار مختلف جامعه اعم از کسبه کاران،

پیشه وران، افسران، متعلمین و معلمین، روحانیون  وسایر اقشار جامعه اکثریت قاطع مردم از تحول ششم جدی  استقبال به عمل آوردند.

در میان این اکثریت عظیم، خانواده های قربانیان جنگ و مقاومت و رژیم  استبداد و اختناق، آنانیکه مستقیم یاغیرمستقیم زیان دیده بودند، زندانیان آزاد شده اعضا و هوادران حزب دموکراتیک خلق افغانستان، احزاب و سازمانهای سیاسی مترقی واجتماعی و غالب روشنفکران کشور شامل بودند.

در عرصه جهانی تمام کشورهای سوسیالیستی و آنعده از کشورهای که سمتگیری سوسیالیستی داشتند، برخی از کشورهای بیطرف، احزاب کمونیستی ومترقی وجنبشهای  رهائیبخش ملی جهان سوم از تغییرات متذکره پیشتبانی نمودند.

اما برعکس کشورهای  غرب در راس ایالات متحده امریکا چنان واکنش سریع وسیع و غیرمترقبه  در برابر رویداد ششم جدی از خود نشان دادند ورود نیروهای اتحادشوروی بهانه ی بود که  تبلیغات وسیع را علیه جمهوری جوان افغانستان هر بیشتر تشدید بخشند و بدان هم بسنده نکرده عملن داخل مداخلات نظامی گردیدند بدین منظور گروه های مسلح و تنظیم های که قبلن در کشور پاکستان جابجاه شد بودند آنها تحت نظر مربیان استخبارات کشورهای منطقه و جهان آموزش نظامی دیده و بعد از تجهیز تسلیح به منظور تخریبات و انجام اعمال دهشت افگنانه به کشور ما صادرشدند.

پا کستان به مرکز فعالیت ضد انقلاب مبدل شد:

باید خاطر نشان ساخت که خلاف تمام ادعاهای که گویا همزمان با آغاز مرحله نوین فعالیت گروهای مخالف آغاز شد قطعن حقیقت ندارد. زیرا تنظیم های گروه های مسلح بنیاد گرا اسلامی در پاکستان حتی در سالهای (1973-1978)  علیه حکومت رئیس جمهور داود به تشویق و حمایت آنکشور تشکیل شده بود و گروه های مسلح مربوط این تنظیم ها آشوبهایی را در کنرها، پکتیا، لغمان، لوگر، بدخشان و پنجشیربوجود آوردند. تا سال 1978 در پاکستان هشت اردوگاه تربیه تروریستها ایجاد شده بود که در آنها اداره استخبارات نظامی آنکشور مهاجرین ساده افغانی رابه جنگجویان چریکی مبدل می ساختند

در سالهای بعد بیش از 350 کمپ بیشتر از سه میلیون مهاجر افغان زندگی میکردند که توسط مامورین پاکستانی به کمک کمیساری عالی ملل متحد برای پناهندگان  اداره میشد در اوایل در هرکمپ 10000 محل بود و باش برای 100000 نفر پیشبینی شده بود ؛ اما بعدها در آن بیش از 125000نفر زندگی میکردند که در نوع خودبزرگترین کمپ درجهان بود. خود اعتراف میکنند که محیط این کمپ ها کثیف، حفظ الصحه و امکانات طبی در سطح بسیار پائین قرارداشت. که اکثر باشنده های این کمپ ها به امراض گوناگون مبتلا شده بودند. در همین زمان بود که جنرال اختر شعار کابل باید بسوزد را داد. این پلان در سه مرحله تنظیم گردیده بود.

اول: اقدامات در جهت هماهنگ ساختن حملات برای قطع راه های اکمالاتی کابل جلوگیری از رسیدن مواد به داخل شهر برای رسید ن این هدف اجرای کمین ها در مسیر کاروانهای اکمالاتی به استقامت کابل، ازبین بردن منابع اب نوشیدنی ومنفجر ساختن بندهای آب و ازبین بردن سیستم برق رسانی و منفجرساختن شبکه برق از وظایف اساسی شان بود.

بخش دوم: اقدامات شان بیشترروی  اعمال تخریبی و سبوتاژ، ترور کارمندان خاد و مقامات دولتی متمرکز شده بود.

برای تحقق این خواست ازحمله با چاقو و کارد برسربازان شوروی تا بم گذاری در بین دفاتر دولتی فعالیت های خصمانه و دهشت افگنانه انها را احتوا میکرد. دراوایل اکثر غیرنظامیان شوروی با همراهی افراد مسلح مصروف خرید در بازار بودند وبعد از حملات ذکر شده انها دستور یافتند تا از رفتن به بازار خود داری  نمایند از جمله اقدامات موفق شان، جابجایی،تعبیه بم و انفجار دادن بود که در اواخر سال 1983 در طعامخانه پو هنتون کابل صورت گر فت که در نتیجه آن نه نفر از اتباع شوروی از جمله یک زن پروفیسور کشته شدند. مکاتب و موسسات تعلیمی و تحصیلی اهداف مساعد برای شان تعین شده بود. از نظر مجاهدین کارکنان ان کمونیست و افکار مارکسیستی را برای شاگردان تبلیغ میکردند. این کارسبب دور شدن جوانان از اسلام میشد در سال 1982تقریبن 140 متخصص و 105معلم زبان روسی در پوهنتون کابل و تخنیکم کابل مصروف تدریس بودند. از جمله اقدامات تروریستی باند های مخرب و دهشت افگن کشتن رئیس پوهنتون کابل و کشتن جنرال عبدالودود قوماندان قوای مرکز در دفترکارش بود.انفجار بم  در میدان هوایی کابل، افغان کارت، و سینما پامیر از مهمترین و فجیع ترین اقدامات شان بود که باعث کشته شدن صد ها تن افراد بیگناه ملکی اعم از زن، مرد و اطفال معصوم گردید.

و سایر اقدامات تروریستی و دهشت افگنانه که علیه مردم با پلان های سازمان  استخباراتی پاکستان و به همکاری مجاهدین در ان زمان در مراکز شهر های کشور و بطور اخص در شهر کابل انجام شد.

بخش سوم : اقدامات دهشت افگنانه شان عبارت بود از حملات راکتی دوربرد بر شهر کابل که طور دوامدار صورت میگرفت. چنانچه ده هزار راکت بر شهر کابل و اطراف ان پرتاب گردید. در این حملات به استثنای بعضی از روزهای زمستان، وقفه صورت نگرفت.  ازنظر دستگاه استخبارات پاکستان کابل شهر کلان بود.واصابت دقیق بر اهداف انتخاب شده برای انها ناممکن وانمودمیشد.

 جنرال یوسف اظها ر میدارد « من انکار نمیکنم که در اثر اصابت راکت های ما افراد بیگنا ه وهواداران مجاهدین کشته نشده است. چنین واقعات به کثرت رخداده است.اما ما انرا عمدی انجام نداده ایم. زیرا جنگ های امروزی بدون تلفات افراد ملکی ناممکن است. هرگاه ما به دلیل اینکه افراد ملکی در چنین حملات راکتی کشته نشوند از پرتاب راکت برشهر کابل خود داری میکردیم، این به معنی انصراف و عدول از استراتیژی اصلی ما (سوختاندن شهر کابل) بود.»

قوماندان عبدالحق در حملات راکتی بر کابل نقش عمده داشت

قوماندان عبدالحق در مورد کشتن افراد ملکی، حین مصاحبه  با مارک اوربان نویسنده کتاب” جنگ در افغانستان” چنین اعتراف نموده است: « هدف آنها ( مجاهدین) غیر نظامیان نبود. ولی اگر ضربه من بر آنان وارد میگردد. برای من مهم نیست. حتی اگر خانواده ام در جوار سفارت شوروی باشد من آن ساحه را مورد ضربه قرار میدهم. اگر من آماده مرگ هستم، بگذار فرزند و همسرمن نیز چنین سرنوشتی داشته باشند (در حالیکه خانواده، عبدالحق وسایر قوماندانان مسوول انداخت راکت ها در قصرهای  در پاکستان به ارامی دور از ساحه انداخت راکت های کور زندگی مینمودند)

اکمالات سلاح ومهمات به گروه های دهشت افگن از طرف کشور های مداخله گر در سال 1983 صرف درحدود 10000 تن اسلحه ومهمات به پاکستان تسلیم داده شده واین رقم در سال 1987 بر65000 تن رسید که در ان انواع گوناگون سلاح خفیقه،راکت انداز، ماشیندار، توپ های بی پسلگد، راکت اندازضدتانک وراکت های دافع هوا شامل بود. قسمت عمده این سلاح از چین، مصر وبعدها از اسرائیل خریداری میشد. درنهایت امر ستنگر نیز در اختیار این باند های بی مسولیت سپرده شد.

طبق اظهار رئیس ای، اس، ای ” از سال 1984تا سال 1987 بیشتر از 80000 مجاهد در کمپ های آموزش ما تربیه شدند و صدها هزار تن اسلحه مهمات به افغانستان ارسال شد همزمان در 29 ولایت افغانستان از جانب ما پلانها ی عملیاتی تخریبی طرح و عملی گردید سرانجام من توانستم با 60 افسر، 100 افسر پائین رتبه و 300 کارمند دیگر این پروسه را رهبرنمایم.

 قرار اطلاع منابع  از جمله 5000 تن این جنگجویان تحت رهبری حزب اسلامی   جهت تخریب و دهشت افگنی وارد کنرها گردیدند.

با حفظ تمام دشواری ها ی امنیتی، سبوتاژها، فعالیت های دهشت افگنانه که عناصر ضد انقلاب انجام داد

حزب و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان به موفقیت های قابل ملاحظه ای دست یافت. تحولات اجتماعی واقتصادی بشمول اصلاحات اراضی و آب انجام گرفت. اقتصاد  ملی و فرهنگ خلقهای کشور رشد یافت. و پروسه دموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی وسیاسی، بسط توسعه حقوق و ازادی های دموکراتیک مردم در کشورتداوم یافت. مظاهر روشن تمایل مردم افغانستان به پشتیبانی از انقلاب توسعه روز افزون پایه های اجتماعی انقلاب، تدویرموفقانه لویه جرگه تاریخی و دموکراتیک عنعنوی و جرگه عالی قبایل و شرکت فعالانه  مردم در انتخابات ارگانهای محلی قدرت واداره دولتی از دست آورد های مثبت در زندگی مردم بود. انقلاب برابری تمام ملیتها و اقوام و قبایل کشور و حقوق مساوی برای کلیه اتباع کشور را بدون تبعیض و تمایز و صرف نظر از موقف اجتماعی ملیت، قوم، قبیله، جنس و مذهب انان اعم از مذهب سنی و شیعه و مذاهب دیگر اعلام داشته است که درعمل تحقق بخشید.

دولت ج. د. ا صادقانه دین مبین اسلام را احترام گذاشت و آنرا رعایت و پشتیبانی نمود.

در تولید یک عده ء زیادی  از محصولات مهم صنعتی چون زغال  سنگ، انرژی برق، سمنت، مواد تعمیراتی، محصولات افغانی وغیره ازدیاد به عمل امد.مخصوصاً این امر اهیمت زیاد دارد که سهم زراعت و مالداری در رشد محصولات ناخالص ملی افزایش یافت. مثلن تولید  گندم، جو، جواری، برنج، گوشت و شیر بالا رفته تعداد حیوانات مانند گاو و گوسفند بیشتر شده ومقدار زیاد تر پشم تولید گردیده است در نتیجه تدابیر مشخص حزب و دولت افزایش تولید پخته و لبلبو درهمان سال  بالترتیب رقم بیست وسه اعشاریه یک و بیست هشت اعشاریه شش فیصد رانسبت به سال های گذشته نشان میداد

 حزب ودولت انقلابی همچنان قادر گردید. تا اقدامات را به سود توده های زحمتکش مردم و اعتلا و رشد جامعه به میدان عمل بکشاند.  درمرحله نوین و اصلاحات دموکراتیک ارضی در جهت تصحیح و ادامه مرحله اول در کشور ادامه یافت. پیروزی های تمام در زمینه حل مسایل کشاورزی جنبش کوپراتیفی را متحد ساخت. رشد تولیدات زراعتی و کمک به دهقانان در زمینه فروش محصولات تولیدی مربوط آنان از جمله اقدامات بسیار نیک دولت بشمار میرفت.

همچنان باید از تدابیر مهم در زمینه  تشکل زحمتکشان کشور در چار چوب اتحادیه های صنفی افزایش دستمزد کارگران از بیست و چار الی پنجاه فیصد، عقد قرار داد های جمعی میان کلکتیف های زحمتکشان و موسسا ت تولیدی که برپایه ان نقش کار گران در رهبری پروسه های تولیدی تثبیت میگردید و تدوین قوانین عادلانه و دموکراتیک در زمینه کار و حقوق کارگران در ساحه جنبش کارگری افغانستان تذکر داد.

پلان هایی رویدست گرفته  شد که در نتیجه آن باید کشور از عقب ماندگی  دیرپای سده ها در افغانستان تداوم داشت بسوی انکشاف و ترقی سیر میکرد و  زمینه را برا ی مقدمات ایجاد جامعه نوین عدالت اجتماعی را در کشور فراهم میساخت انچه عملی  گردیده از اهمیت فروانی بر خور داربود.

هدف اساسی حزب ودولت پایان دادن به کلیه اشکال ستم، بیعدالتی  و در مقابل گسترش معارف و فرهنگ نوین و ایجاد اقتصاد مستقل ملی و تامین وحدت نیروهای مردم بود. واین معمول صرف به پیروزی کامل انقلاب در عرصه های مختلف شیون زندگی مردم میسر بود و بس.

کار هدفمند و مثمر با نیروهای امنیتی :

زحمتکشان کشور ما با وجود مشکلات فراوان تحت رهبری پیشاهنگ رزمنده خویش ح.د.خ.ا  در اعمار زنده گی نوین به پیروزی های انکار ناپذیر نایل گردیدند. اقتصاد ملی کشور به صورت عموم مطابق به مشی که  توسط کمیته مرکزی ح. د. خ.ا در جهت رفع عقب مانده گی اقتصادی، ثبات وتحکیم سکتور دولتی وبهبود سطح زنده گی مردم تدوین شده بود، انکشاف وتکامل مییافت. تدابیر در زمینه تشویق و رشد تولید ارتقای عواید زحمتکشان وتدوین سیستم واحد شاخص های پلا ن شده اتخاذ گردید.

تحکیم باز هم بیشتر همبستگی تمام اقشار جامعه ما صورت گرفته پایه اجتماعی انقلاب بسط و توسعه مییافت.

قوای مسلح ما از دستاورد های انقلاب ثور به نحو شایسته دفاع می مینمودند. پرسونل قوای مسلح در مبارزه سرسختانه علیه دشمنان مردم زحمتکش ما قهرمانی ها و از خود گزری ها را تبارز داده صدها افسر، خرد ضابط و سربا ز اردو، سارندوی در اثر فعالیت های قهرمانانه در جبهات جنگ و کار بامردم خویش به اخذ نشان هاومدالهای دولتی مفتخر گردیدند.

نیروهای خاد و سارندوی در مبارزه علیه عناصر ضد انقلاب نقش بزرگی ایفا نموده و فعالیت انها هدقمند تر گردید. کارکنان خاد و پرسونل سارندوی روز تا  روز با مورال عالی رزمی در امر محو ونا بودی باند های مخرب با مردانگی، شهامت گام میگذاشتند. ولی در مقابل امپریالیزم جهانی  در راس ایالات متحده امریکا، نیروهای هژمونیستی وارتجاعی که از موفقیت های مردم ما خشمگین گردیده بودند کمافی السابق به فعالیت های تجاوز گرانه و وحشانه خود در برابر انقلاب ادامه میدادند ودخالت ها ی اشکار انها در امور کشور ما قطع نگردیده بود واین نیرو های سیاه، جنگ پلید رابرضد ما به راه انداخته وباند های ضد انقلاب را تربیه ومسلح نموده به کشورماصادرمیکردند.

اجیران واشنگتن و پیکن به کشتار صدها انسان دست زده و به سوختن اماکن، مکاتب حاصلات و ربودن مواشی دوام میدادند. از سلاح هایی که برای رهزنان داده شده بود بر ضد شاگردان مکاتب،زنان، پیرمردان واطفال استفاده کردند.

آنها مذبوحانه تلاش میورزدند که اعتماد مردم را نسبت به نیروهای امنیتی کشور خدشه دارسازند.

با کار تشدیدی ایدلوژیک از یکطرف با براه اندازی عملیات شجاعانه و فعالانه و سرکوب قطعی آنها از جانب دیگر پلان های شوم آنها را علیه مردم افغانستان خنثی میشد. زنده یاد ببرک کارمل طی سخنرانی شان وظایف نیرو های امنیتی را چنین مشخص نمودند.

تمام کارها هنگامی موفقیت بار می آورد که  ما کتله های وسیع زحمتکشان رابه خاطر مبارزه علیه دشمنان بسیج نماییم. اما برای رسیدن به این مقصد لازم است که کار سیاسی در میان توده ها و بالخاصه در میان دهقانان به صورت فوق العاده تقویه گردد.

به همین اساس مرکز ثقل تمام امور حزبی و سازماندهی حزب باید به ولسوالی ها،  علاقه داریها، قرا، دهات ومناطق قبیله وی انتقال یابد.

زنده یاد ببرک کارمل در بخشی از بیانیه شان در  جلسه سوق اداره قوت های امنیتی به منسوبین قوای مسلح به این امر تاکید کردند.

مسایل نظامی یکی از مهمترین بخش  های فعالیت ما راتشکیل میدهد که حل وفصل ان شرایط مساعد را جهت تحقق برنامه اجتماعی واعمارزنده گی نوین در افغانستان فراهم می سازد.

رهبری حزبی ودولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان به تطبیق تصامیم کنفرانس سر تاسری ح.د.خ.ا و پلینوم های کمیته مرکزی مشی مبنی برسرکوبی و محو عناصر ضد انقلاب و بهبود سطح زنده گی اجتماعی و اقتصادی مردم و رشد فرهنگ ملی را ادامه میدهند.

علی الرغم مشکلاتی که از طرف عناصرضدانقلاب به وجود امده است مردم ما به موفقیت های انکار ناپذیر در انکشاف ملی نایل گردیده اند در کشور تولید محصولات عمده صنعتی مانند انرژی برق، زغال، سمنت وگاز طبیعی افزایش یافته است. کار های انکشافی جیالوجیکی برای تمدید لین برق ولتاژ بلند از اتحا د شوروی به کابل به پایان رسیده استخراج گاز طبیعی به اندازه دو اعشا ریه شش ملیار متر مکعب بود.

همین اکنون تدابیر ضروری جهت انکشاف زراعت عملی میگردد. اصلاحات دموکراتیک ارضی وتقسیم زمین واب به نفع دهقانان با پیگیری پیش برده میشود. بیش از 1200 کوپراتیفی زراعتی که اضافه از دوصد هزار دهقان را متشکل می سازد به وجود امده است.

در ساحه تجارت تحولات مثبت رونما گردیده است دراین زمینه همکاری با اتحاد شوروی سایر کشور های شورای تعاون اقتصادی اهمیت بزرگی داشته ودارد تنها از مدرک فروش گاز طبیعی به اتحاد شوروی دولت مبلغ بیش از دوصد وشصت وهشت میلیون دالر مفاد بدست آورده است.

بنابرین وضع موجود از ما میطلبد تا بیداری و هوشیاری اردو مردم را ارتقا بخشیم مردم ما از ظلم و ستم چور وچپاول اشرار به ستوه امده ومیخواهند  به سرعت هر چه تمام تر نابود گردند.

توطئه و دسایس محافل ارتجاعی در سطح ملی و بین المللی علیه کشور ما براه انداخته شد انها  تلاش میکردند. تا افکار و ذهنیت توده ها را در برابرانقلاب و دوستان بین المللی افغانستان تغییر دهند  چنانچه زنده یاد ببرک کارمل نیز در این مورد چنین اظهار نظر مینمایند: « برای اینکه امروز تمام ارتجاع بین المللی، امپریالیزم بین المللی در راس امپریالیزم امریکا، هژمونیزم مرتد چین، رژیم نظامیگر پاکستان و محافل ارتجاعی پاکستان، این دشمنان کهنه کار مردم افغانستان، وارث استعمار و امپریالیزم انگلیس، ارتجاع اعراب، ارتجاع ایران، ارتجاع داخلی و ضد انقلاب سعی میکنند که انقلاب افغانستان را سرکوب کنند. باید توجه داشت که آنها از کدام طریق به این معمول برسند؟

در قدم نخست باید ذهنیت توده ها را علیه دوستی با کشور شوراها در جهت منفی تغییر داده و در سطح بین المللی انرا خدشه دار سازند. و از احساسات مردم افغانستان  بنابر عقب مانده گی و  بیسوادی شان استفاده نمایند. در حالیکه افغانستان کشور زحمتکشان مسلمان است. این یگانه وسیله است که علیه جمهوری جوان افغانستان استفاده کنند. تاریخ کشور ما شاهد انست که یک مرحله غم انگیز وتراژیدی  در وقت نهضت شاه امان الله به وجود امد و دران وقت دشمنان وطن ما، استعمار کهنه کار انگریز، زیر همین نامها و با سوء استفاده از عقب ماند ه گی توده ها به کمک یک سلسله خانواده های اجنت واجیر(هدف از خانواده مجددی میباشد) خود توانست که نهضت جوان انقلابی  افغانستان را در نطفه خفه سازد.

ولی ما با اتکا به اردوی قهرمان افغانستان، تا آخر در مبارزه علیه ارتجاع، امپریالیزم وهژمونیزم برای دفاع از دستاورد های انقلاب ثور به پیش خواهیم رفت. اما نباید فراموش کرد پاکستان همسایه جنوبی ما آله و وسیله امپریالیزم وهژمونیزم  قرار گرفته و یک رژیم نظامیگر در آنجا حاکم است یعنی یک رژیم ترور و کودتا، به این مناسبت از خود اختیار و صلاحیت ندارد که بر میز مذاکره با ما بنشیند و ما مسایل را از لحاظ سیاسی حل فصل کنیم. باید اذعان کرد که رژیم نظامیگر پاکستان بالای انبار باروت نشسته است. کشور اخندی ایران رژیم مائویستی پیکنگ نیز کمتر از پاکستان علیه ما عمل نمی نماید. 

لذا وظیفه نزدیک ودرجه اول ما عبارت از تامین زنده گی ارام، امحای عناصر ضد انقلاب در مناطق مهم حیاتی کشور ودفاع اطمینان بخش از انقلاب است.

به همین منظور حزب کار تشدیدی مبارزه علیه بیسوادی، ایجاد کتابخانه ها، ایجاد کورس های آموزش سیاسی و راه اندازی کارهای فرهنگی را جهت ارتقاع سطح درک و شعور سیاسی منسوبین امنیتی روی دست گرفت. منسوبین قوای مسلح کشور در زمینه محو و نابودی عناصر ضد انقلاب با روحیه  وفاداری به وطن ومرد م کشور در برابر دسایس وتوطئه عناصر ضد انقلاب که از خارج تمویل تجهیز وتسلیح میشدند با مورال عالی رزمی در میدان های نبرد فعالانه سهم میگرفتند.

اردو چون یک قدرت پر تحرک در اعماق توده های مردم از دستاورد های انقلاب،از خاک مقدس خود علیه جنگ اعلان ناشده  توسط کشور های خارجی میرزمیدن ازوطن ومردم ان دفاع مینمودند نیرو های امنیتی با اتکا به مردم ودوش به دوش بامردم به حیث قدرت عظیم تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، علیه کسانیکه  در خاک ما صلح وارامش را برهم میزدند با شجاعت واز خود گزری مبارزه میکردند

گروه ها و کسانیکه فریب تبلیغات زهراگنی دشمنان را خورده اند، بیش ازپیش درمیابند که  امپریالیزم بین المللی و سرکرده گان ضد انقلاب، آنان را به سوی پرتگاه نیستی، جنگ و برادر کشی میکشانند آنان با در ک حقانیت اهداف و وظایف انقلاب ثور، از ضد انقلاب میبرند و به زنده گی صلح آمیز باز میگردند. گرچه این پروسه بطی است ولی به پیش میرود و وسعت می یابد و در آینده نزدیک روزی فرا خواهد رسید که همه مردم زحمتکش وطن ما به عدالت، امر که به خاطر آن حزب دیموکراتیک خلق افغانستان و تمام اتباع آگاه کشور افغانستان پیکارمیکنند، اعتقاد حاصل نموده از سیاست حزب وتدابیر آن جهت بالا بردن سطح زنده گی توده های وسیع مردم ورشد اقتصاد و فرهنگی جمهوری دموکراتیک افغانستان پشتیبانی نمایند. به اساس اطلاعاتی ازمنابع  اوپرا تیفی قوماندان ها و گروپهای مسلح که از جنگ خسته واز پیروزی نا امید شده بودند دوی برسه از این گروپها با دولت عقد پرتوکول نموده و یا اینکه سلاح برزمین گذاشته صرف ازمنطقه خود دفاع مینمودند. و یک قسمت از این گروپها و یک تعداد از قوماندان های اشتی ناپذیرشان علیه مردم و انقلاب به جنگ ادامه میدادند.

لیکن با وجود نتایج مثبت  و معین، اوضاع سیاسی و نظامی در کشور تا هنوز بشکل عادی نورمال استقرار نیافته است. دسایس امپریالیزم بین المللی مانع اساسی در راه عادی ساختن ان میباشد.

نیروهای تجاوزکار امپریالیزم در راس آن امپریالیزم امریکا از هیچ تلاش دریغ نه ورزیده اند تا از پیشرفت توده ها  در مسیر رشد اجتماعی جلو گیری نمایند. به این منظور آنها مسابقه تسلیحاتی را تشدید بخشیدند و با زور گویی نظامی، و سودجویانه ومورد علاقه  خویش را بالای مردم تحمیل نمایند.

همچنان در  سطح بین المللی

وقایع وحشتناک در لبنان جایی که متحدین امپریالیزم امریکا یعنی اشغالگران صهیونیستی سیل خون باشنده گان غیر نظامی  وبیگناه شهر بیروت و جنوب لبنان را جاری ساختند، شاهد این مطلب است. اشغالگران اسرائیلی خواستند تا سازمان ازادیبخش فلسطین را محو کنند و مردم رنجدیده فلسطین را از تکیه گاه مبارزه شان  بخاطر تعین سرنوشت و تاسیس یک دولت مستقل محروم کنند انها جهت بدست اوردن این هدف شوم ونا پاک خویش ازمیتود ها واسلو ب فاشیستهای هتلری کار گرفتند.

آنها از این میتود ناپاک خویش تلاش دارند که در افغانستان آنرا به منصه اجرا قرار دهند. آنها در صدد وخامت هرچه بیشتر اوضاع متشنج جهانی بوده و برای  اینکار به اصطلاح پرابلم افغانستان را، به طور دوامدار بهانه قرار دهند.

نیروهای امپریالیزم جهانی به سرکردگی ایالات متحده امریکا و شرکای جرم آنها در اسلام اباد و پیکن، جنگ اعلان ناشده را علیه وطن محبوب ما به راه  انداختند.

برعلاوه آنها از تبلیغات بیشرمانه استفاده نموده اشخاص شریف و ساده رافریب داده تلاش می ورزند ایشانرا برضد حکومت مردم تحریک  کنند. با کمک این نیرو های سیاه فعالیت های خرابکارانه باندهای اجیر، اوباش، قاتل در سرزمین مقدس ما دوام دارد. این باند ها اهالی بیگناه راترور نموده، مکاتب شفاخانه ها را ویران میکنند و بنابر ضدیت خود باعلم، معرفت و دانش، معلمان و روحانیون شریف ووطنپرست را به قتل میرسانند.

نیروهای ارتجاع، لبه تیز اعمال جنایتکارانه خویش را متوجه اعضای حزب دیموکراتیک خلق افغانستان، سازمان دیموکراتیک جوانان افغانستان، نماینده گان حکومت، روشنفکران مردمی و منسوبین نظامی ساختند.

هدف اصلی  آنها نگهداشتن مردم در ترس و هراس دایمی، ایجاد بی اعتمادی مردم نسبت به حکومت ج.د.ا  و بطور اخص احیای مجدد نظامی فئودالی و سیطره استثمار گران را احتوا میکرد.

 

زنده یاد ببرک کارمل در یکی از کنفرانس های حزبی  از فعالیت قوای مسلح کشور چنین اطمینان داد:

باید به اطلاع  رفقا، نماینده گان کنفرانس برسانم که در سال جاری در عرصه های مبارزه با ضد انقلاب رشد اقتصا د ملی و تحقق تحولات اجتماعی موفقیت  های قابل ملاحظه به دست امده است

تمام سربازان، خرد ضابطان وافسران افغانستان که در سنگر های پیکار انقلابی تا کنون ازدستاورد های انقلاب ثور دفاع کرده اند، معنن قهرمانان خلق افغانستان هستند. ولیکن قهرمانی جاویدانی عبارت از ان قهرمانی است که همیشه از یک پیروزی به پیروزی دیگرش، ازیک سنگر به سنگر دیگر به قله های  شامخ ترقی وازادی کشور خود نایل ائیم.

ببینیم قهرمانان جاویدان کیها اند؟ کسانی اند که بدون آنکه لحظه به خود بیندیشند، همیشه در اعماق وجدان، روح، قلب وشرف خود در باره نسلهای آینده کشور خود، در باره سعادت و خوشبختی مادی ومعنوی و رفاه فرزندان، کودکان، پسران و دختران آینده وطن مقدس خود می اندیشند، اینان قهرمانان جاویدان اند.

 نیروهای مسلح قهرمان جمهور دموکراتیک افغانستان به کمک و پیشتیبانی هرچه فزونتر اهالی، ضربات سنگین و هلاکتبار را به باند های صادر شده ضد انقلاب وارد نموده اند که با استقبال گرم مردم افغانستان و دوستان ما در عرصه  بین المللی وسراسیمه گی وخشم ارتجاع و امپریالیزم مواجه شده است.

فرخنده باد پیروزی ششم جدی روز نجات مردم از سلطه خونتای امین وامینی ها

منابع که از ان استفاده شده است:

ـ یاددشتهای سیاسی  و رویداد های تاریخی اثر محترم  سلطان علی کشتمند.

ـ کتاب تلک خرس ( حقایق پشت پرده جهاد در افغانستان) اثر دگروال یوسف کارمند ارشد استخبارات پاکستان  –

ـ اردو و سیاست اثر محترم سترجنرال نبی عظیمی

ـ کتاب تاریخ ( افغانستان درپنج قرن اخیر) اثر محترم صدیق فرهنگ

 ـ بیانیه ببرک کارمل در جلسه فعالین حزبی قوای مسلح 1360:

ـ سخنرانی زنده یاد ببرک کارمل درجلسه فعالین قوای مسلح ج،د،ا در21 اسد 1361

ـ تحکیم حزب و پیوند ان با مردم  صبحت زنده یاد ببر ک کارمل

ـ گزارش کمیته مرکزی به کنفرانس سراسری توسط زنده یاد ببرک کارمل

ـ سخنرانی زنده یاد ببرک کارمل در جلسه سوق اداره اردو ج،د،ا درسال 1361

ـ بیانیه شفاهی زنده یاد ببرک کارمل در اجتماع افسران، سربازان و فعالین حزبی فرقه 11 ننگرهار

ـ بیانیه زنده یاد ببرک کارمل  تحت عنوان خطاب به سربازان و افسران فرقه 17 هرات درسال 1361

 باعرض حرمت