ببرک کارمل در چکوسلواکیا * Babrak Karmal

 

تهیه ترتیب و ترجمه صبور « سیاهسنگ »
 
ببرک کارمل در چکوسلواکیا …
[][][][][][][][][][][][][][][][][][][][]

پراگ [پانزدهم نوامبر 1978]

به سفیر اتحاد شوروی
با مسول شعبه “سیاست بین الملی” کمیته مرکزی حزب کمونست چکوسلواکیا، از نام حزب کمونیست اتحاد شوروی ملاقات کنید و نکات زیرین را به آگاهی وی برسانید:

ببرک کارمل سفیر پیشین افغانستان در پراگ، در میان افغانهای باشنده کشورهای سوسیالستی و همچنان کپیتالیستی دست به کارکردهای مشخصی میزند. او توجه خود را به تنطیم پرچمیها، زیر نام مبارزه با رژیم کنونی، علیه رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت جمهوری افغانستان معطوف کرده است و با این هدف میکوشد با هواداران خود در افغانستان، در داخل حزب دموکراتیک خلق افغانستان، ارتش، نهادهای دولتی و سازمانهای دیگر تماس برقرار ساخته و به بسیج آنها بپردازد.

رهبران افغانستان به همچو تحرکات ببرک کارمل پی برده و [این عمل] واکنشهای منفی را در قبال داشته است. توجه او را به اصل مهمان‌نوازی جلب کنید و نگذارید رفقای شوروی را در موقعیت دشوار در برابر حاکمیت کنونی قرار دهد. اینگونه فعالیتها برای تضعیف رهبری حزب در افغانستان، مانع کار آبادانی افغانستان نوین گشته و تباهکن تمام میشود. بر اساس داده‌های موجود، سرکوب پرچمیهایی که به حاکمیت وفادار مانده و صادقانه در نهادهای دولتی کار میکنند، خاتمه پذیرفته است. آنها از تعقیب و شکنجه خانواده‌های پرچمیها دست کشیده اند. ببرک کارمل و هواداران او به هر نوع تحرکات ضد دولتی باید نقطه پایان بگذارد.

اولیانوفسکی مسول روابط بین المللی حزب کمونیست اتحاد شوروی

پیوستها:
سند 1.1.1 به حزب کمونست چکو سلواکیا
37.D 27.P 89.F
پیک خاص : اشد محرم
Nr:ST-134/16 /15.11.1978
سکرتریت حزب کمونست اتحاد شوروی
موضوع: ببرک کارمل
از سوی: اولیانوفسکی
تایید کنندگان: پوناماریف، سوسلوف، روساکوف، [ناخوانا]، [ناخوانا]، کاپیتینوف، چرنینکو
[][][][][][][][][][]
سه دیدگاه
عظیم بابک
من متن روسی این نامه را سالها پیش در یک برگه روسی دیده بودم.
این نامه ی اولیانوفسکی نه ، بلکه مصوبه ی بیوروی سیاسی کمیته ی مرکزی حزب کمونیست شوروی بود.
پس ازین نامه، خانواده ببرک کارمل در حومه ی شهر پراگ ، در یک جنگلی مخفی شد. شاید این یگانه کمک حزب کمونیست چکوسلواکیا به خواهش نورالدین کیانوری( بعدا رهبر حزب توده ی ایران) به ببرک کارمل بوده باشد. چون پسر ببرک کارمل ، کاوه کارمل درین مخفیگاه با پدرش بود ، امیدوارم تفصیل این حکایت را به شما ارسال کند.
این همان متنی است که شما برگردانش را پست کردید.
در همین وقت در کابل قیام ناکام افسران پرچم درحوت 1357 کشف گردید و 90 در صد افسرانش کشته شدند.
برای من همیشه این پرسش مطرح است که چگونه بعد ها رهبری شوروی از ببرک کارمل خواستند تا در راس رهبری دولت پس از شش جدی 1358 قرار گیرد. زیرا آن قیام ناکام حوت هم توسط کی جی بی کابل به حفیظ الله امین گزارش داده شده بود.
عبدالوکیل وزیر خارجه ی داکتر نجیب الله در کتاب نو خود مینگارد که در آنوقت و قبل از 7 ثور امین نزدیکترین فرد ح.د.خ.ا نزد شوروی ها بود.
تا کنون اکثر پرچمی ها بدین باور بودند که امین عضو سی آی ای بود.
امیدوارم کتابش بزودی نشر شود .اما تا جایی که من میدانم همین داستانی را که شما حکایت میکنید در کتاب عبدالوکیل هم روشن نگردیده است.
طوری که از متن در می یابید شوروی ها تا آن زمان نام ببرک کارمل را هم درست نمیدانستند و کارمل ببرک میگفتند.
من درآنوقت در شوروی محصل بودم. رسانه های شوروی تا سه چهارماه کارمل ببرک میگفتند.
[][][]
امین متین بگرامیان
طبق داده های آنزمانی، پس از برطرف ساختن ببرک کارمل از سفارت حفیظ الله امین کسی را بنام یسین بنیادی که در آن موقع معاون وزارت تعلیم و تربیه بود به ترور ببرک کارمل به چکسلواکیا می فرستد با دان آگاهی کاجبی به حزب کمونیست چکسلواکیا بعدآ ببرک کارمل را در ویلایی دولتی در حومه پراگ جابجا می نمایند.
[][][]
فرهاد بارکزوی
در مورد عضویت حفیظ الله امین در سی آی ای رنگ های زیادی بر روی کاغذ ریخته شده اند، از جمله نوشته های محترم عارف عرفان که برخی مسایل را در چارچوب یک جزوه کوچک درج کرده اند.
در کتاب های اردو و سیاست و من و آن مرد موقر از خامه سترجنرال نبی عظیمی فرهیخته هم برخی تماس ها وجود دارد.
به باور من (که گمانه زنی بیش نیست) در این مورد تا حال کدام سند نی از جانب شوروی ها، نی از جانب روسها و نی از جانب خود سی آی ای نشر شده است که بتوان بر آن اتکا کرد.
این اتهام عضویت سی آی ای وی هم میتواند از ساخته ها و پرداخته های کا جی ب بوده باشد. اما شواهد زیادی در این راستا وجود دارند که به عنوان پیش فرض میتوان از آنها نام برد.
حکایت دهن به گوش دست اول از یکی از سابقه داران ح. د. خ. ا. بخش پرچم شنید ام که در مورد روابط امین و غوربندی بیان کرده بود که خودش جز آن قصه بوده است.
« زمانی نامه یی را از سفارت آمریکا برای آقای قدوس غوربندی تحویل داده بودند و راوی آن نامه را باز کرده و خوانده بود که از جانب کمپنی آمریکایی اندیمار بوده است و در متن آمده بوده که مبلغ (احتمالا ۱۷۰ هزار دالر آمریکایی) را که کمپنی برای پروژه تخصیص داده شده بود، ارسال نموده است و اگر لازم بود، مبالغ دیگری را هم خواهد فرستاد و تقاضا شده بود که برای حفیظ الله امین اطمینان داده شود. »
طبیعی است که راوی این نامه را از دید رفقای رهبری بخش پرچم گذشتانده بود.
در این موارد تنها میتواند گمانه زنی ها جای حقیقت را بگیرد،‌ اما مبرهن است که در موارد همکاری ها و فعالیت های استخبارات سند بدست آوردن کار دشوار است.

[][][][][][][][][][][]

ولیږل شول: ملگرو گرومیکو، پونوماریف ته
کاملأ محرم
مل لیک: ۱۶ جي ایس د ان ۱۳۴ ټکیو ته

پراگ
د شوروي سفیر!
د چکوسلواکیا د کمونیست گوند د مرکزي کمیټی د نړیوالی پالیسۍ له څانگی سره وگورﺉ ، هغوی ته د شوروي اتحاد د کمونیست گوند د مرکزي کمیټی لارښوونی وروښیاست او [هغه] ته لاندیني ټکي ووایاست.

په پراگ کی د افغانستان د ډیموکراتیک جمهوریت پخواني سفیر ببرک کارمل چی اوس د چکوسلواکیا په سوسیالیستي جمهوریت کی اوسیږي، په سوسیالیستو اوپانگوالو هیوادونو کی د میشتو افغانانو په منځ کی څرگندو کارونو ته ملا تړلی ده. د هغه ټولی هڅی دا دي چی له پرچمیانو(هغه ډله چی لارښوونه یی د ک.ببرک له پلوه کیږي) سره اړیکی ټینگی کړي او د افغانستان د اوسني رژیم، د افغانستان د خلق ډیموکراتیک گوند او د افغانستان د ډیموکراتیک جمهوریت پرضد ټول د یوی پیاوړی تگلاری یاپلاتفورم گرد چاپیره راټول کړي. نوموړی دغی موخی ته درسیدلو لپاره غواړي په افغانستان کی له خپلو پلویانو سره چی د افغانستان د خلق په ډیموکراتیک گوند، افغان پوځ، دولتي اداراتو او نورو ټولنو کی کارکوي اړیکه ټینگه کړي . دافغان مشرتابه ته دغسی فعالیتونه څرگند شوي او له منفي غبرگونونو سره جوخت به ناوړه پایلی را وزیږوي.

په افغانستان کی د اوسني انقلابي رژیم په وړاندی دغه چاره، دده میلمه پال او شوروي ملگري په یو ډیر سخت دریز کی رانغاړي. هغه فعالیت چی په افغانستان کی د واکمن ، دافغانستان د خلق ډیموکراتیک گوند، د کمزوروالي په لور نیغ شوی وي او هغه هڅی چی د نوي افغانستان د جوړولوخنډ گرځي، د یوی تیروتنی په توگه گڼل کیږي او یوازینی تاوان یی افغانستان ته رسیږي.

ترلاسه شوي مالومات ښيي چی د هغوپرچمیانو په وړاندی چی رژیم ته پالیاله او په دولتي ادارو کی په صداقت کارکوي زورزیاتی نه کیږي او نه د پرچمیانو کورنۍ ځورول کیږي. ک.ببرک دی هرومرو دغه حالات په پام کی ونیسي او له هغوڅخه دی گټوری پایلی راوباسي: هغه ته نه ښایي چی په دولتي ضد کارونو کی گډون وکړي او نه دی خپله ډله د چاپه وړاندی راپاروي.

په بیړه لاسلیک شوی، ښایي د ر. یوي. یانوفسکي وي

( برگردان پشتوی همین نامه از سایت بینوا )

 

مقالات مرتبط به این موضوع:

کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان

دربرگهای(321 – 322) جلد اول کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان:(مراجعه رهبری اتحاد شوروی به ببرک کارمل و طرفداران نورمحمد تره کی)چنین آمده است:
“طوریکه قبلأ درمورد موضعگیری دو پهلوی مقامات شوروی در برابر رژیم امین توضیح گردید،رهبری آنکشور تصمیم اتخاذ نموده بود تا خود را از شر حفیظ الله امین خلاص نماید.مقامات تصمیم گیرنده اتحاد شوروی در پهلوی سایر اقدامات شان علیه رژیم امین،خلاف انتظار،به رهبر پرچمیها ببرک کارمل و به طرفداران نورمحمد تره کی،محمد اسلم وطنجار،اسد الله سروری و سید محمد گلاب زوی،مراجعه نمودند.سه تن از طرفداران نورمحمد تره کی را قبلأ بخاطر نجات جان شان از تعقیب و گرفتاری از جانب امین،به مسکو مخفیانه برده بودند.
مسئولانه گفته می توانم که ببرک کارمل در زمان مهاجرت،تازمانیکه نورمحمد تره کی به دستور امین به قتل نرسیده بود با مقامات شوروی تماس نداشت.در آنزمان رهبری شوروی هم از تماس گرفتن با ببرک کارمل خود داری می نمود.زیرا آنها می دانست که بنابر عدم پشتیبانی آنها از ببرک کارمل در برابر نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین بعد از هفت ثور 1357،موصوف آزرده خاطر است.ولی اکنون درک می نمودند که بعد از قتل نورمحمد تره کی در داخل ح.د.خ.ا شخص دیگری را سراغ ندارند که از اتوریته و محبوبیت در میان اکثریت اعضای رهبری،کادرها وصفوف هردوجناح ح.د.خ.ا به تناسب ببرک کارمل برخوردارباشد،در آینده جانشین حفیظ الله امین شود.لذا آنها بنابر ضرورت،مصلحت و منافع شان،مجبور بودند تا دوباره به ببرک کارمل مراجعه نمایند.همچنان آنها میدانستند که ببرک کارمل از نگاه آیدولوژیک سرسختانه به حقانیت سوسیالیزم و اتحاد شوروی و حزب کمونیست آن باورمند است.
رهبری اتحاد شوروی بتاریخ 25 ماه اکتبر 1979،الکسی پطروف را بعد از 40 روز از به قدرت رسیدن حفیظ الله امین،نزد ببرک کارمل به پراگ فرستادند تا درصورت موافقت موصوف وی را با خود به مسکو بیاورد.در مورد روابط پطروف با رهبران حزب از جمله نورمحمد تره کی،حفیظ الله امین و ببرک کارمل در صفحات قبلی توضیح داده شده است.قرار اظهارات ببرک کارمل،موصوف دوشبانه روز با پطروف گفتگو و مذاکرات را انجام داد.ببرک کارمل در ابتداء حاضر نبود که چکوسلواکیا را بزودی ترک گوید و به مسکو برود.وی در صحبتهای خود با پطروف پافشاری داشت تازمانیکه حفیظ الله امین در قدرت است حاضر نیست چکوسلواکیا راترک نماید.موصوف به این عقیده بود که در صورت ضرورت بعد از سقوط رژیم امین،برای وحدت دوباره حزب به وطن بر می گردد.متأسفانه ببرک کارمل بنابر هر عواملی،نتوانست تا اخیر در این موضعگیری خود در برابر دوست مطمِئن خود پطروف ایستادگی نماید.سرانجام،ببرک کارمل یکجا با الکسی پطروف به سوی مسکو،هم سفر شد.به تعقیب رسیدن ببرک کارمل به مسکو،پس از مدتی سائر رهبران پرچمی که در مهاجرت به سر می بردند،بنابرخواست و پیشنهاد ببرک کارمل یکی یکی پی دیگر بشمول اینجانب به مسکو رفتیم.ببرک کارمل،چند روز قبل از پرواز به مسکو،نامه یی عنوانی برژنف نوشت و در آن بعد از تحلیل اوضاع سیاسی و نظامی کشور ومخالفت هایی که علیه امین در درون حزب و میان مردم نسبت به موصوف موجود بود،خواستار اقدامات سریع و مستقلانهء اعضای حزب برای سرنگونی اقتدار امین شده بود.” 
————

کتاب ویروس A 
چگونه ما به بیماری ویروس A 
(هجوم به افغانستان ) مبتلا میگردیدیم
نویسنده ها
ولاديمير سينگروف
واليری ساموونين
ترجمه:غوث جانباز
نسخه آنلاین:افغان جرمن آنلاین

برای مطالعه و دسترسی به کتاب لطف نموده روی تصویرکتاب کلیک نماید.

کتاب چگونه ما به بيماري وايروس A ( هجوم به افغانستان) مبتلا ميگرديديم،
برای آنهایکه آرزو دارند تا حقیقت ۶ جدی آنچه آنطرف مرز های شمالی گذشت بدانند خواندن این کتاب تاریخی لازم است.

کتاب چگونه ما به بيماري وايروس A ( هجوم به افغانستان) مبتلا ميگرديديم، شهکاريست که توسط نويسندگان مشهورروسيه ولاديمير سينگروف وولاديميرسامونين،نگارش يافته وتوسط نويسنده تواناي کشور،محترم غوث جانباز ،برگرداني شده است.اين کتاب راوي بحراني ترين سالهاي پرآشوب جريانات انقلابي افغانستان بوده وصد ها سخن واسرارناگفته درسينه دارد.عمدتآ درين کتاب بصورت عيني ،دراکثرواقعيات سازمان”کي گي بي ” يادرمتن حوادث “انقلابي ” حضورداشته وياهم سايه وار،جريانات را تعقيب نموده ،واين رويدادهارابه مثابۀ برگه هاي تاريخي حوادث طوفاني افغانستان آرشيف نموده است.براي ورود،درعمق حوادث افغانستان،ميتوان دربرخي حالات،ازدهليزاين کتاب عبورکرد.مانند هر اثرعلمي ،سياسي اجتماعي و پژوهشي ديگر،به مشکل ميتوان قضاوت کردکه برداشتهاي نويسندگان يک تصوير کامل وتمام عيارحوادث کشورخواهد بود،بويژه که نقش ذهنيگرانه وتعصب جويانۀ سياسي “برگردان” درقبال حوادث ،برغم ديدگاه هاي نويسندگان وشاهدان عيني حوادث ، متناقض بوده وودرتحليلات پاورقي”برگردان”،نمائي اصلي حوادث درزيرچتر ابرتعصب پنهان ميگردد. بهرصورت خوانش اين اثر ازارزشمندي معين سياسي برخورداربوده ومتيقين هستيم که خوانندگان وعلاقمندان محترم،ازين خرمن، حاصل پرسوددريافت داشته وازدروس شکست وريخت هاي سياسي درکشور،خواهندآموخت !

راز دل زمـانـه کجـا! کـی نهفـتنیست
برچـرخ آنـچه مـیگذرد بـاز گفـتنیست
تاریخ همچو پنجه نقاش چهره دست
تـصـویر صـادقـانه از مـا کشیدنیست
گـر بــد بـدیـم گـر کـه نـیــک نـیــک
ازچهـره ها نقـاب تظاهـر زدودنیست
بی تـرس و بیهـراس زجا و مقـام مـا
هرآنچه بوده ایم همان وانمودنیست

کارمل ایدیالیست ساده یی نبود. او دشواری های فراوانی را که دربرابر مردمش قرار داشت درک می کرد. ازحملات بلاوقفه مخالفین مسلح که از بیرون کمک می شدند، اگاهی داشت. از فرار های دسته جمعی منسوبین اردو با خبر بود. از قلت و کسر بودجه دولتی ، از گرسنه گی ، فقر ، بیسوادی فراگیر ، کمبود داکتران ، معلمین ، انجنیران خبر داشت ؛ اما اکنون که درماسکو بود ، آن قدر به حمایت مردم از خود باور داشت که دراین مورد حتی نامه یی را عنوانی رهبری شوروی نوشت:
” … اقدامات را علیه امین معطل نسازید. همین که ما حزبی ها آشکارا از مردم خود دعوت نماییم تا قیام کنند، امین در اثر فشار توده ها سرنگون خواهد شد. ”
ببرک کارمل درآن روز ها از یک چیز می شرمید. باری درمرکز محرم کی جی بی ، رفیق ولادیمیرکریچکوف رییس اداره کشف خارجی آمد. ولادیمیروف هنگام صرف چای به طور غیر مستقیم اشاره نمود که اگر اوضاع ایجاب کند، قوای محدود شوروی به افغانستان اعزام خواهد شد، برای حمایت از سایر نیرو های سالم ” کارمل حدس زد که مهمان غالباً باید از مقامات عالیرتبه کی جی بی باشد. بنابراین چنین واکنشی از خود نشان داد :
” مگر ما خود می توانیم از عهده چنین کاری بدر آییم. من درنامه یی که به آدرس کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی فرستادم ، خاطر نشان ساخته ام که به مجرد دعوت به قیام ، امین فوراً از طرف رفقای ما که اکنون درشرایط مخفی قرار دارند وهم از طرف توده های وسیع مردم که ازوی متنفر اند، سرنگون خواهد شد. شما افغان ها را نمی شناسید. من به شما اطمینان می دهم که مردم دیگر تحمل همچون یک ماجرا جو و مستبد را ندارند. ”
مهمان درحالی که سرش را به علامت حرمت پایین می آورد ، گفت : دراین جای شک وجود ندارد رفیق کارمل. اما این آخرین انتخاب خواهد بود. و ما به آن درصورتی متوصل خواهیم شد که درک کنیم وظیفه مذکور با امکانات کنونی حل نمی شود. این درقدم اول، درقدم دوم ولو اگر به قلمرو افغانستان بعضی از قطعات نظامی شوروی هم داخل شوند، درآن جا صرف طی مدت تغییر حاکمیت باقی خواهند ماند . به مجردی که اوضاع ثبات بیابد ، قوا فوراً به نقاط وضع الجیش دایمی خود دراتحاد شوروی برمی گردند. بزرگان ما می گویند که هرخطا به معنای مغلوبیت انقلاب ثور وازدست دادن افغانستان به مثابهء یک دولت و متعاقباً حضور نیرو های امپریالیزم درکابل خواهد بود. ماحین اتخاذ تصامیم ، ملحوظات بالا را داشتیم.
کارمل گفت :
” شما درباره آن فکر کرده اید که اگر من همزمان با تانک های شوروی وارد وطنم شوم ودر راس دولت قرار بگیرم ، مردم افغانستان با کدام دیده به من خواهند نگریست ؟ ” ص 302 کتاب چگونه ما بیماری وایروس آ مبتلا می گردیدم
رییس اداره کشف ( معاون اندروپوف ) که انتظار چنین یک واکنشی را نداشت، کوشش کرد، گفتگو را تعییر دهد: ” امیدوار هستیم که ضرورت به اتخاذ اقدامات حاد بروز نکند. نظر به معلوماتی که من دارم درکابل همه چیز ها برای عملیات آماده هستند ومن به این جاآمده ام تا به شما آرزوی مؤفقیت کنم. وبه نماینده گی از حزب و بیوروی سیاسی آن به شما اطمینان بدهم که ما مصمم هستیم با تمام جدیت از مساعی شما به خاطر برگشت به اصول رهبری لیننی درزنده گی حزبی و پاک ساختن صفوف حزب تان از افراد ماجرا جو و خاین حمایت کنیم.

رفیق عارف عرفان

مخالفت ببرک کارمل با اعزام ارتش سرخ درافغانستان؛؛
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}

آیینهٔ تاریخ وبازتاب حقیقت ،بازدایش ابر پاره ها وغبار های توهم انگیز, اصلی ترین تصویر پردرخشش و ماندگار تاریخی رابامخالفت فقید ببرک کارمل با اعزام نیرو های شوروی در افغانستان به نمایش میگذارد.
مجموعهٔ زندگی سیاسی،ابعادخردورزی، بنیاد گذاری نهضت ترقیخواهی ،پیکار های دادخواهانه،مبارزات پارلمانی، قابلیت عالی دولتمداری ،تاسیس نظام ملی ومردم سالار ،هدایتگری کاریزماتیک ،حس وطندوستی ،تبارز تقوا وپرهیزگاری ،دید فراقومی وهمشهری گرایی جهانی ببرک کارمل همه مولفه های اند که جایگاه اورا به‌مثابه شخصیت کمنظیر افغانستان بربلندای قلهٔ تاریخ تجسم می بخشد.یگانه شگرد یی که مخالفین سیاسی او به حیث حربه برای درهم کوبیدن این دولتمرد مردم سالارو بیهمتای تاریخ به آن تمسک میجویند،همانا مسیر همسفری او بااعزام نیروهای شوروی در افغانستان است.
تاریخ گواهست که فقید ببرک کارمل با آنکه در جایگاه
یک اسیر ویک تبعیدی در کشور چکوسلواکیا وسپس اتحاد شوروی دوران تبعید را سپری مینمود ، با همه دور اندیشی،وحفظ وجهه ووجاهت ملی در حد توان، تمامی تلاش و مساعی خویش را بکارجست تا از اعزام نظامیان اتحاد شوروی در افغانستان جلوگیری نماید.
اوعنوانی رهبران حزب کمونست اتحاد شوروی نامه یی بنوشت وضمن ابراز مخالفت با اعزام ارتش سرخ در افغانستان از عواقب آن برای رهبران کرملین هوشدار داد‌.
بربنیاد برگه های تاریخ در اوج بحران افغانستان و هنگامی که آتش جنگ در سراسر کشور و درحدود دوصد جبه‍هٔ منظم نظامی علیه دولت شعله ور شده بود ورقابتهای ابرقدرتهای جهان برمصداق اظهارات بریژنسکی مشاور امنیت قصر سفید با ورود قبلی آمریکا درحوادث افغانستان در عالیترین اوجش رسیده وکشتی انقلاب افغانستان در بحر پر از تلاطم افگنده شده بود ،رهبران کرملین درست پس از قتل شادروان نور محمد تره کی با همه سراسیمه گی در امتداد جنگ سرد،تامین امنیت سرحدات جنوبی ،حفظ نظام انقلابی وارزشهای انقلاب در افغانستان با اتخاذ تصمیم مداخله نظامی واعزام ارتش در افغانستان رویکرد نوینی برگزید وفقید ببرک کارمل را که قبلا سمت رهبری ح د خ ا (جناح پرچم ) ومعاونیت شورای انقلابی را بدوش داشت از کشور چکوسلواکیا فراخوانده ودر پایانیترین لحظات حساس از تصامیم شان در راستای اعزام نیروی نظامی درافغانستان پرده برداشتند .
بر بنیاد برگه های تاریخ ،فقید ببرک کارمل ضمن ملاقات با کريچکوف رئيس بخش خارجي “کي گي بي ” در خصوص طرح اعزام نیرو های شوروی در افغانستان مخالفت خویش را آشکارا با اعزام ارتش سرخ بیان داشت که روایت آن چنین امده است:
کریچکوف(رئیس بخش خارجی کی گی بی ) بطور غیر مستقیم اشاره نمود که اگر اوضاع ایجاب کند قوای محدود اتحاد شوروی به افغانستان اعزام خواهند شد.
“والدیمیروف” با لحن مجهولی افزوده بود: “برای حمایت از مبارزۀ “نیروهای سالم”
ببرک کارمل :”مگر،ما خود ميتوانيم از عهدۀ چنين يک کاري بدرآييم،من درنامۀ که به آدرس حزب کمونست فرستادم ،خاطرنشان ساخته ام که به مجرد دعوت به قيام ،امين فورآ از طريق رفقاي ما که درشرايط مخفي بسر ميبرند،وهم از طرف توده هاي وسيع مردم که از وي، متنفرهستند سرنگون خواهند شد.شما افغانها را نمي شناسيد،من به شما اطمينان ميدهم ،مردم ديگرتحمل همچو مستبد را ندارند
کارمل ادامه داده خاطر نشان ساختند :”گاهی به این فکر کرده اید که اگر من همزمان با تانک های شوروی وارد وطنم شوم ودر رآس دولت قرار گیرم ،مردم افغانستان به کدام دیده بطرفم خواهند نگریست؟؟”(۱*)
در ورقپاره های دیگر تاریخ که به قلم آقای عبدالوکیل وزیر خارجه پیشین افغانستان ،عضو گروه تبعیدی رهبران جناح پرچم ،همسفرسیاسی دوران تبعید ببرک کارمل وشاهد عینی رخداد های انقلابی مزین یافته است چنین آمده است:”رهبری شوروی به تاریخ ۲۵ماه اکتبر۱۹۷۹ ،الکسی پطروف را بعد از ۴۰ روز از به قدرت رسیدن حفیظ الله امین ،نزد ببرک کارمل به پراگ فرستادند تا در صورت موافقت موصوف وی را باخود به ماسکو بیاورد.قرار اظهارات ببرک کارمل موصوف دو شبانه روز با پطروف گفتگو و مذاکرات را انجام داد،ببرک کارمل در ابتداء حاضر نبود که چکوسلواکیا را بزودی ترک گوید وبه ماسکو برود،وی در صحبتهای خود با پطروف پافشاری داشت تا زمانی که حفیظ الله امین در قدرت است حاضر نیست چکوسلواکیا را ترک نماید.موصوف به این عقیده بود که در صورت ضرورت بعد از سقوط رژیم امین برای وحدت دوباره حزب به وطن برمیگردد.متآسفانه ببرک کارمل بنا برهر عواملی نتوانست تا اخیردرین موضع گیری خود در برابر دوست مطمئن خویش پطروف ایستادگی نماید.”(2*)
درنگارشات بعدی اثرعبدالوکیل از قول ببرک کارمل در جریان ملاقات تیم رهبران تبعیدی به شمول سروری ،وطنجار وگلابزوی چنین میخوانیم:”رفقا!شما باید خود تان دست بکار شویدوراه های سقوط رژیم امین را جستجو کنید.دوستان شوروی حاضرند باما همکاری و کمک درین راستا نمایند.دوستان شوروی میگویند که شما برای از بین بردن تسلط رژیم امین بالای هرپلان میتوانید کارکنید وفکر نمایید ،بغیر از اعزام ومداخله قطعات نظامی اتحاد شوروی”( *3)
عبد الوکیل در کتاب خویش درین بحث ادامه داده خاطرنشان میدارد:همچنان وقتی بسیاری ها از ببرک کارمل پرسش بعمل می آورند که آیا خودت از اتحاد شوروی دعوت بعمل آوردید تابه افغانستان عساکر شان را بفرستند؟،وی در جواب میگفت : “ما آنها را دعوت نکردیم که به افغانستان بیایند،بل آنها زمانی که در تبعید بودیم از ما دعوت بعمل آوردند که به افغانستان برویم”(*4).
در همین راستا جناب عبد الوکیل انگیزه های اعزام ارتش سرخ را در افغانستان مورد بحث قرار داده اذعان میدارد:”درمورد فرستادن قوای اتحاد شوروی به افغانستان ،دومرحله را باید مد نظرگرفت”نخست تقاضای مکرر از جانب نورمحمد تره کی وحفیظ الله امین برای فرستادن واحد های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان وتردد ودو دلی اولیهٔ رهبران اتحاد شوروی درین مورد.ثانیأ تصمیم رهبری اتحاد شوروی در ۱۲ دسامبر۱۹۷۹وفرستادن اردوی ۴۰ به افغانستان. که در بخش نخست سقوط شهر هرات در ۲۴ حوت ۱۳۵۷ وملاقات نورمحمد تره کی با مستشار نظامی وکارمند عالیرتبه سفارت اتحاد شوروی وتقاضای او برای فرستادن قوتهای زمینی وهوایی به افغانستان مایهٔ اصلی وانگیزه ساز این تصمیم قرار میگیرد.
تدارکات کمیتهٔ مخفی پرچمی ها برای سرنگونی امین
……………………..……………………..………………
درست پس از تبعید رهبران جناح پرچم در خارج از کشور، کادر های جناح پرچم بامشاهدات طوفان برخاسته از دامان نظام ، بخاطر بقای حزب ونهضت ترقیخواه کشور تحت رهبری آقای عبدالظهور رزمجو دست به تشکیل سازمان مخفی زدند.
دراوایل ماه نوامبر ۱۹۷۹رهبران تبعیدی حزب دموکراتیک خلق افغانستان به شمول آقایون اسد الله سروری،محمد اسلم وطنجار وسید محمد گلاب زوی بطور دسته جمعی روی یک مشی سیاسی و برنامه های مشخص گفتگو نموده وضمن تصمیم برای سرنگونی حفیظ الله امین ،جناب عبد الوکیل را جهت هماهنگی امور سیاسی ونظامی به افغانستان فرستادند.
آقای عبدالوکیل درین راستا از نتایج دیدارش با مسئول کمیته سازمان مخفی آقای ظهور رزمجو از قول اوچنین مینگارد:”…حالا سازمان مخفی حاضر است برای برانداختن حفیظ الله امین از قدرت به یک اقدام به یک فرصت ممکن دست زند.مابا بعضی از طرفداران نورمحمد تره کی روابط خوبی برقرار کرده ایم وآنها نیز اعلام آمادگی کرده اند.”( 5*)
برای واکاوی بیشتر این تدارکات ومسیر فعالیت سیاسی ونظامی سازمان مخفی، آقای نسیم جویا سابق عضو کمیته مرکزی ح د خ ا وعضو ارشد “کمیته مخفی پرچمی ها” نگاه خویش را چنین ابراز میدارد:”…یکی از آخرین جلسات رهبری داخل کشور که در 27 سنبله 1358 یعنی دوروز بعد از قتل نور محمد تره کی دایر گردید؛ فیصله های آن مبین این حقیقت است:
جلسه که با دشواری در ظرف دو روز اعضای آن توانستند گرد هم آیند ساعت 7 شام 27 سنبله تحت رهبری رفیق رزمجو دایر گردید ساعت 5 صبح روز 28 سنبله در فضای پر شکوه اعتماد ,احترام و غرور پایان یافت.
با درنظر داشت انکشافات بسیارسریع اوضاع، حزب تصمیم گرفت که برای جلو گیری از انکشاف بیشتر اوضاع که در سمت نا مطلوب پیش میرفت ، آمادگی کامل سیاسی ونظامی اتخاذ نمايد، تصمیم نهای ما عبارت از برانداختن” مستقلانه” رژیم امین و آماده گی کامل برای آن بود. حزب با صداقت با دوستان ما ( اتحاد شوروی )مشوره تحریری یی را که در آن گفته شده بود که از امین حمایت نکنند, داده بود؛ با در نظر داشت شکست قیام 21 حوت تصمیم گرفته شد که در باره تصامیم و امکانات نظامی ما با هیچ کس صحبت نمی کنیم؛ واقعیت این است که لو رفتن یک بخش مهم از سازمان مخفی که مسؤولیت مهم نظامی هم داشت ، بخش مهمی از توطئه و نقشه بزرگ سرکوب کامل نیرو های دموکراتیک در هردو جناح حزب و کشیدن پای اتحاد شوروی به افغانستان بوده است.
آنچه فقط یک هفته بعد از آزادی از زندان از آن اگاهی یافتم برای من نه فقط حیرت آوربود؛ بلکه واضحاً نشان دهنده نقشه وسیع وخطرناک علیه کشور ما وحزب ما بود .
آنچه در نوامبر ــ دسامبر 1979 به وقوع پیوست، صفحه ای است که نه فقط حزب؛ بلکه همه وطنخواهان افغانستان آنراباید مورد مطالعه قرار دهند.
نه فقط نقشه قیام “مستقلانه “حزب علیه رژیم جنایت کار امین خنثی گردید،بل قیام های نظامی جناح ضد امین با نظر “خلقی را توسط خلقی بکُشید”رانیز سرکوب کردند.
حقیقت اين است که همه زمینه ها مساعد شد تا اتحاد شوری به مداخله نظامی مجبور گردد.
آنچه به سازمان ما مربوط میشود , ما تنها اطلاع حاصل کردیم که قوای اتحاد شوروی وارد افغانستان شد.”(6*)
پاسخ ببرک کارمل برای پذیرش زعامت سیاسی
………..‌‌‌‌……‌‌‌‌‌‌…………………….………….
سال ۱۳۷۰ مجله اشپیگل پرسشی را در خصوص‌چگونگی پذیرش زعامت سیاسی در آستانه رخداد “ششم جدی “در مقابل فقید ببرک کارمل قرار داده که موصوف چنین خاطر نشان نمود:”با تصمیم رهبران اتحاد شوروی در خصوص مداخله نظامی آنکشور به افغانستان،من در برابر عمل انجام شده قرارگرفتم .در آنزمان در برابر من دوسوال مطرح شد: اول این که به حیث کسی که دوبار از طرف مردم افغانستان به حیث نماینده پارلمان برگزیده شدم ، به حیث منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دمکراتیک خلق افغانستان(جناح پرچم ) ومعاون پیشین شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان یا باید برای خاموش ساختن شعله ه‍ای آتش جنگ در افغانستان ونجات مردم نقش می آفریدم ویا این شعله های آتش، ویرانی میهن ونابودی هموطنان را درکشور از دور تماشا مینمودم،که پس از تعمق زیاد گزینه اول را برای رفع مسئولیت سیاسی وادای رسالت تاریخی در برابر وطن ومردم ، برگزیدم.فقید ببرک کارمل در پایان این مصاحبه چنین اظهارداشت:”من سپر بلای اهداف اتحاد شوروی در افغانستان شدم.”
در راستای این رویکرد پروفیسور (فردهالیدی) از مدرسۀ علوم سیاسی دانشگاه لندن چنین مینگارد: «ترس از ایجاد یک دولت دشمن در کابل، علت اصلی هجوم شوروی در افغانستان بود، از شوروی بیش از ده بار دعوت شده بود تا نیروهایش را بفرستد.البته کارمل نیز کسی نبود که از نیروهای شوروی بخواهد تا به افغانستان بیایند. تصمیم در مسکو گرفته شد و از او خواسته شد با این تصمیم موافقت کند و او این کار را کرد بنا برین، دخالت نظامی، تصمیم روسها بود در واکنش به وخامت اوضاع در افغانستان.».
پیگفتار:
………….
بیگمان، اعزام ارتش سرخ در افغانستان یکی از درشت ترین صفحات تاریخ بحرانزای افغانستان را احتوا میدارد.
برحکم برگه های مستند ومعتبر تاریخی وحضور شاهدان عینی ،جناح” پرچم”حزب دموکراتیک خلق افغانستان ورهبران تبعیدی و”کمیتهٔ مخفی پرچمی ها”مجموع تلاشها،وتدابیر سیاسی را بکار جستند تا طور مستقلانه در بر اندازی رژیم امین اقدام نموده و از اعزام نیرو های شوروری در افغانستان جلوگیری نمایند.این که چگونه وتحت کدام انگیزه ها،از راه اندازی قیام مستقلانه توسط “کمیته مخفی پرچمی ها” برای براندازی رژیم امین بطرز نامرئ در سایهٔ مانور های سیاسی جلوگیری شد وبرای اعزام نیرو های شوروی در افغانستان،برای هموار سازی این جاده مقدمه چینی شد از معما های تاریخ محسوب میگردد.هنوز ناگفته های زیادی در دل تاریخ باقی مانده است،باورمندم که شیرازه های اصلی وانگیزه ساز این تصمیم تاریخی رهبران وقت کرملین روزی از پرده بیرون خواهد تراوید؛
منابع:
(*۱)-کتاب چگونه ما به بیماری ویروس A ( هجوم به افغانستان) مبتلا میگردیدیم صفحات ۳۰۱-۳۰۲
.نویسندگان:ولادیمیر سینگروفو ولادیمیر سامونی .مترجم غوث جانباز .
(*2) کتاب از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان. ص۳۲۱
نویسنده :عبد الوکیل.
(*3) همانجا‌ ص۳۲۹
(4*)همانجا ص۳۴۹
(5*)همانجا ص۳۳۳- آقای عبد الظهور رزمجو یکتن از رهبران سازمانده و با استعداد جناح پرچم که بعد ازرخداد ششم جدی رهبری کمیته حزبی شهر کابل را بدوش گرفت وسپس عضویت دفتر سیاسی حزب را کسب نمود.
(6*) سایت سپیده دم ،تحت عنوان :رخداد های خونبار دو سده اخیر را چه نام باید گذاشت …،قسمت هشتم ،بخش دوم ،گفتگو بانسیم جویا عضو کمیتهٔ “سازمان مخفی پرچمی ها” سابق عضو کمیته مرکزی ح د خ ا 
***********************