از قدوس (غوربندی) تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)

از قدوس (غوربندی)  تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)

دورانی بود دیگر و دلقک های دیگر، تازه به دوران رسیده های مزدور (لایق، بارق و غوربندی)  تنها یک وظیفه و دستور از “قوماندان سپیده دم انقلاب” داشتند تا ببرک کارمل را بکوبند و ثابت بسازند که کارمل “اشراف زاده” است و دشمن “قیام پیروزمند و برگشت ناپذیر هفت ثور” و مخالف کشتن سردار داوود و اهل و بیتش.
روزانه عمال اگسا و کام، وطنداران از جمله حزبی های متعهد را شکنجه میکردند و شبانه در پولیگون ها تیرباران.  در آن بحبوحه بگیر و ببند، لایق زاده چوچه (فضلو) روز را با عبدالرحمن امین سپری میکرد و شب را  با عباس خروشان (آن مظلومی که گویا هیچ مورچه زیر پایش آزار نه دیده و حتی به روایت های امروزی نواسه ملاغنی مظلومترین شخص در زمان امین بوده است …) . در همان آوان بگیر و ببند، جوانک دیگری بنام هارون  در محافل وزیر تجارت  آفتابه و لگن در دست، خدمت می نمود.

***

دهه ها گذشت، دولت ها آمدند و رفتند، ببرک کارمل به جاودانگی پیوست؛ جای یک اشغالگر را ده ها اشغالگر گرفت؛ اما وظیفه این خدمتگاران ختم نه شد، تنها قیم ها و حامیان این دلقک ها تعویض گردید. غوربندی سیاهه را نشر کرد تا چیزکی باشد برای نشخوار عباس خروشان و فضلو. غلام مجدد نیز در ازای مستمری ماهوار چندین هزار دالری برای ایفای همان وظیفه اولی تحت عنوان خاطرات، چند جلدی را سیاه کرده است و گاهگاهی سطوری از آن را بیرون می دهد.

محور و ستون اصلی و اساسی این همه سیاه نوشته ها دو اصل است: تلاش برای ترور شخصیت ببرک کارمل  و تخریب راه و اندیشه حزب دموکراتیک خلق افغانستان. حامیان این قلم بدستان اجیر با وجود تسلط عام و تام بر همه شئون کشور از نام و راه و رسم ببرک کارمل و حزب دموکراتیک خلق افغانستان در هراس اند و برای نابودی آن بر روی لایق ها و امیرزاده ها سرمایه گذاری نموده و مینمایند. آخرین تلاش در این راستا سفر فضلو به کشور و دید وادید با “نخبه گان” شورای نظار و سپس سفر “کاری” به مسکو و بعداً بلند شدن صدا از لندن. بگذار اینان قوله بکشند و مزد خویشرا به گفته وطنی حلال نمایند. همیشه گفته اند: فاشیسم و شوونیسم دو روی یک سکه است و همصدایی امیرزاده و غرزی نمونه برجستۀ برای اثبات آن.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از آنجای که پیرامون سیاه نوشته های هارون و غرزی بحثهای متعددی صورت گرفته است، سایت پندارنو مجموعه از این نوشته ها را در اختیار هموطنان قرار میدهد.

اين مطلب آخرين بار توسط admin در الإثنين 3 أغسطس 2015 – 0:05 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.

مُشاطرة هذه المقالة على:

 

از قدوس (غوربندی) تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)

في الأحد 26 يوليو 2015 – 17:53  admin

Mohammaad Nabi Azimi
24. juli kl. 11:24 ·

این نوشته را یکی از رفقای وارد در مسأله شورای همآهنګی برای من وبرخی از برګه های دیګر فرستاده و خواهش نشر آن را نموده است. از ان جایی که نوشته آقای هارون امیر زاده دراین یکی دو روز پسین مورد کنکاش دوستداران حقایق آن دوران قرار ګرفته است. اینک این نوشته مبسوط و ارزشناک را درابن جا می ګذارم:
درنگی بر اراجیف جاسوسی بنام هارون امیرزاده:
پس از سقوط و فروپاشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان، دشمنان وطن سعی ورزیدند تا با راه‌اندازی تفرقه و نبردهای ملی و قومی، بحران سراسری و مستدام را در افغانستان ایجاد نموده و زمینه را برای شکار ماهی مراد فراهم نمایند. آن‌ها تلاش ورزیدند تا با خریداری و استخدام برخی از روشنفکران مزدور و قلم‌فرسایان کاذب و تن فروش این آتشکده را داغان نموده و جنگ تمام‌عیار سراسری را برای تحقق اهداف استراتژیک‌شان در کشور شعله‌ور نمایند. آن‌ها علاوتاً نیروها ملی و دموکراتیک را نیز طی این برهه زمان آماج قرار داده و از هیچ‌گونه دسیسه‌ای درین راه ابا نورزیده.
یکی ازین قماش روشنفکرنمای کرایی و دارنده دکترای کذایی که جاهلانه و با همه بزرگنمایی طفلانه خود را “ناف زمین”قلمداد نموده و برای حصول جیفه دنیا درین معرکه عرق می‌ریزاند، چهره مسخ‌شده و عضو شناخته‌شده شورای نظار جناب هارون امیرزاده است. او طی یکنیم دهه درین گنداب شنا نمود و با تیغ قلم خویش صدها بار بر اقوام سرافراز کشور بویژه برادران پشتون ،ازبیک و هزاره زهر افشاند و به حیث حنجره رسایی دشمنان کشور ،نایب شورای نظار و مرید گوش به فرمان‌شان مبدل شده و نقش نهایت ویرانگرانه و خاینانه را درین راستا ایفا نمود. البته راهکاری که احمدشاه مسعود قبلاً بنیادگذار آن بود و خون های فراوانی را درین معرکه جاری ساخت .
هارون امیرزاده هر چند ظاهرآ با شاخه‌های طالبانسیم و حزب اسلامی حکمتیار در ستیز است اما با “منابع” و چشمه زارها و آفریدگار آن تعهد و قرارداد و پیمان داشته و جز لاینفک این پروژه‌ای مرگ آفرین بوده و از همین منبع دساتیر دریافت نموده و علیه ملیت‌ها و اقوام سربلند افغانستان چون برادران پشتون هزاره و از بیک و علیه نیروها چپ بکار می‌بندد. چنانچه همه به یاد داریم که چندی قبل جنرال دوستم در قبال اتحاد جدید، طرح پاک‌سازی طالبان و داعش را در شمال افگند اما این عنصر خزیده و مزدور قبل از حملات داعش با کلمات نهایت توهین‌آمیز بار دیگر بر اقوام شریف ازبیک و شخص جنرال دوست چندین بار تاخت و سیاه‌مشق‌های زننده خویش را بر روی کاغذ سفید افگند.
هویداست که بعد از تجاوز ناتو و ارتش بریتانیا در افغانستان، هارون امیرزاده پس از آزمایش‌های دشوار و پروسه فیلتر شدن به یکی از مراکز حساس ارتش بریتانیا در لندن راه یافت و به سرعت به یکی از مربی‌های کارکشته ارتش بریتانیا مبدل گردید. او بزودی و به حیث شخص مورد اعتماد به حیث”معلم” و رهنمای سربازان و افسران انگلیس که آماده‌گی رزمی در افغانستان داشتند مبدل گردید و در جنب کورس‌های آموزشی نظامی، برای سربازان انگلیس طرق و شیوه‌های نفوذ در اذهان مردم و رخنه نمودن در فرهنگ جامعه و درس تسخیر جامعه افغانی را بر بنیاد روانشناسی اجتماعی برای سربازان انگلیس پیاده نمود و لاجرم به یک مهره موثر درین گنداب مبدل گردید. قرار معلومات موثق همین اکنون او به حیث افسر تحت پوشش درین کارزار دخیل است و برنامه‌های متعددی را پیش می‌برد.
با این پیش‌زمینه آشکار و انکارناپذیر البته مأموریت هارون امیرزاده در سرویس‌های نظامی بریتانیا درست قداندام کامل سیاسی او را به نمایش گذاشته و بر رویت آن می‌توان بر افسانه سازی‌ها و قرینه‌سازی‌های این مغز متفکر! شورای نظار پیرامون رهبران پرافتخار حزب دموکراتیک خلق افغانستان قضاوت نمود .
بدون شک که حزب و رهبران حزب‌مان از جایگاه شایسته در جامعه برخوردار بوده و از نفوذ لازم در میان مردم برخوردار می‌باشند. دشمنان سوگند خورده افغانستان کماکان در تلاش بوده‌اند تا با ترور معنوی حزب و رهبران آن در جامعه راه باز نموده و همه موانع سیاسی را مرتفع گردانند. حال بر روال پاراگراف‌های این نویسنده خیال‌پرداز مزدور می‌توان پیرامون تشکیل “شورای هماهنگی” و نقش گویا فقید ببرک کارمل و محمود بریالی در آن بر پایه حقیقت تاریخی بحث نمود:
اولاً با توجه به پیشینه‌های سیاسی و دید فراملی و فراقومی فقید ببرک کارمل این بسیار ساده‌لوحانه است که جناب هارون امیرزاده از عقب عینک تعصب و کینه‌ورزانه خویش به تشکیل شورای هماهنگی انگیزه قومی بخشیده و در مهندسی آن فقید ببر ک کارمل و محمود بریالی را متهم می‌سازد که آن‌ها برای رضایت پشتون‌ها این کودتا را سازماندهی نمودند. چقدر مضحک و چقدر برداشت خنده‌آور!!
اما باید خاطرنشان ساخت که برخلاف برداشت‌های این جاسوس شایعه‌پرداز، انگیزه تشکیل شورای هماهنگی بر پایه داده‌های تاریخی در عهدشکنی‌ها و پیمان‌شکنی‌های احمدشاه مسعود ، در انحصار قدرت شورای نظار و گمارش ده وزیر کابینه از ولسوالی پنجشیر، ظلم و جنایت حکومت ربانی مسعود، تجاوز به نوامیس ملی و پیوست به آن نکاح نمودن بچه و ساختار نظام پاتک سالاری آن‌ها ریشه دارد. جنرال دوستم که روزگاری احمدشاه مسعود را بالای تانک‌های خود نشاند و بدرقه کنان بر مصدر قدرت نشاند، از او یک خواهش کوچک داشت تا طی چند سطری و بویژه یک اعلامیه مختصر”جنبش ملی اسلامی” را به رسمیت بشناسد. جناب مزاری از مجموع کابینه پنجشیری تبار فقط یک وزارت کلیدی می‌خواست. حکمتیار خواهان تعهدات پشاور در زمینه پایان بخشیدن امپراتوری چپاول ربانی مسعود و برگزاری انتخابات بود. مجددی خواهان پایان بخشیدن به حکومت خودکامه و آنارشیست و بی‌بند و بار شر و فساد بود. اما جناب ربانی مسعود که تازه شربت قدرت را نوش کرده بودند با همه خواسته‌های مؤتلفین و رقبای سیاسی‌اش پشت پا زد. از سوی مدارج ظلم و استبداد شورای نظار در سراسر کشور زبانه می‌کشید و مردم فریاد می‌نمودند و می‌گفتند “امارت سگ را قبول داریم” نه این نظام شر و فساد و وحشت و بربریت را.
واقعیت این‌ست که نظام ستمگر طالبان وحشی که به وسیله ربانی مسعود تا کابل استقبال شدند، با انجام همه جنایت بی‌شمار در بسیاری زمینه‌ها بویژه در خصوص حراست از نوامیس مردم، حفظ بیت‌المال، تأمین امنیت … به مراتب از حکومت فاسد ربانی مسعود بهتر بود. این اوضاع اتمسفیری را پدید آورد تا هرچه عاجل پایگاه ظلم و ستم در وجود رهبران جمیعت و شورای نظار خاتمه یابد.
بر بنیاد این همه بی‌بندوباری و عهدشکنی و انحصارگری‌های ربانی مسعود لاجرم تفکر ایجاد “شورای هماهنگی” توسط این چهار ضلع قدرت‌های متذکره شکل گرفت و به قوام رسید. این شورا زمانی شکل گرفت که قصاب “چاه آهو” احمدشاه مسعود برای انحصار قدرت شهر کابل را به تلی از خاک تبدیل نموده و شصت و پنج هزار کابلی را از دم تیغ کشیده بود. تا آنجا که میدانم در محاسبات جنرال دوستم در مرکز قدرت آینده بعد از پیروزی شورای هماهنگی “جنبش ملی اسلامی” با داشتن قوای منظم هوای، زمینی و سیستم اداره منظم و ارتش رزمی قرار می‌داشت نه حزب اسلامی حکمتیار به حیث یک حزب شکست‌خورده و متلاشی شده. آگاهان سیاسی به این اعتقادند که حرکت جنرال دوستم از لحاظ تاکتیکی در آن برهه زمان نهایت متهورانه بود و در نهایت پایانی برای سیستم جهاد و نظام جهادی. او توانست تا برای درهم کوبیدن سیستم جهادی با خلاقیت تام، از مخالفت مجاهدین بهره جسته و پایه‌های این نظام ضد ملی و ضد مردمی را درهم کوبد. البته نظامی که به نفرت همگانی مبدل شده بود.
برخلاف گزافه‌گویی های هارون امیرزاده تا کنون هیچ مدرکی در جهان وجود ندارد تا نقش کشور های بیرونی را برای تکوین آن تثبیت نماید و ایجاد این شورا ابتکار داخلی بود و مؤسس آن ظلم و جنایت مسعود ربانی.
جنرال دوستم پیش‌بینی کرده بود که با این پیروزی با سرعت تمام می‌تواند یک ارتش منظم را به طرز سریع پی‌ریزی نموده و با ترکیب افسران مجرب و کارآزموده در هوای نفرت عمومی مردم از نظام جهادی، طرح نو بیفگند. هرگاه آلترنتیف آمریکا برای تشکیل تحریک طالبان، پیش نمی‌آمد، با حفظ شکست موقت کودتا، نظام ربانی مسعود با کوبیده شدن از هر جناح راه زوال پرشتاب خویش را آغاز کرده بود و آخرین خط اکمالاتی کابل- شمال با تصرف دامنه‌های سالنگ شمالی، و اندراب به وسیله رزمجویان جنرال دوستم قطع شده بود و رژیم آخرین نفس‌های خود را می‌کشید.
گفتنی است که با ظهور طالبان سناریو تغیر خورد و مسعود بار دیگر به شمال پناهنده شد و بر رکاب جنرال دوستم بوسه زد و در ازای آن حیاتش را به دست آورد اما پس از یک نفس راحت مجدداً دست به خیانت تاریخی زد و جنرال ملک را وادار ساخت تا با طالبان یکجا شده و علیه جنرال دوستم غایله نماید. این بود مختصر ترین انگیزه و بازتاب” شورای هماهنگی”.
اما چند حرف دیگر در خصوص لاف‌ها و گزافه‌گویی های جناب هارون امیرزاده: حقیقت این‌ست که اصلاً کدام معجونی قبل از مهاجرت اروپا و سیاه‌مشق‌های اینترنیتی ضد ملی طی سال‌های اخیر بنام هارون امیرزاده در حوزه سیاست افغانستان وجود نداشت. چه رسد به اینکه او هم‌نشین شخصیتی بزرگی مثل ببرک کارمل شود؛ و فقید کارمل که از ابراز رازهایی‌های خویش با محمود بریالی ابا می‌ورزید، آن را با هارون امیرزاده در جریان می‌گذاشت!!
ثانیاً این هارون امیرزاده “خود بزرگ بین” کی بود که در برنامه‌های گویا کودتا در محفل خاصی! در ماسکو که رهبران کرملین نشین آن ربانی را بر تخت قدرت نشانده بود و سخت حامی آن بود و حتی گلاب زوی در آن دعوت شده بود؛ دعوت می‌گردید؟ ثالثاً این رهبران همین قدر بی درایت و بی‌تجربه بودند که پلان کودتا را در موجودیت یک نظام تا دندان مسلح در محضر عام شش ماه قبل افشا می‌نمودند؟ و بویژه حول راه‌اندازی آن نظر هارون امیرزاده را می‌خواستند؟ چقدر مضحک است که این داکتر خودساخته و دروغین با چنین لاطائلات برای تخریب بهترین فرزندان وطن دل بادار خود را شاد می‌سازد و در ازای این همه در افشانی‌های خنده‌دار جیفه دنیا را دریافت می‌دارد.
چه گستاخی ابلهانه و چه تهمت ناسزا به آدرس فقید ببرک کارمل و محمود بریالی که آن‌ها برای رضایت پشتون‌ها درین برنامه دست به مشارکت زدند؟ کارمل‌ای که تا هنوز ملیت‌اش شناسایی نشده است و وابسته به همه اقوام و ملیت‌های افغانستان بود.
اما بر حسب اتهامات نویسنده در خصوص نقش فرضی فقید ببرک کارمل و محمود بریالی در راستای تشکیل شورای هماهنگی و نقش کودتا باید گفت که او واقعاً کوچک‌ترین نقش حتی نیت ای پیرامون این رویداد نداشت.
اولاً حکمتیار کتابی قطوری پیرامون جریانات سیاسی بنام “چهره‌های عریان و راز های نهان” به رشته تحریر آورده است و در آن از طرح ایتلاف داکتر نجیب با حزب اسلامی نیز یاد نموده است، اما برخلاف افسانه سازی‌های دروغین هارون امیرزاده حتی یک کلمه هم از گفتگو و مذاکرات خویش با فقید کارمل و محمود بریالی و گویا نقش‌شان درین کودتا نام نبرده است. دیده می‌شود که حکمتیار صد بار نسبت به هارون امیرزاده شرف دارد و چنین دروغ‌های شاخ‌داری را به آدرس رهبران حزب ما حواله نمی‌دارد. ثانیاً بعد از فروپاشی نظام ،حزب‌مان فاقد هرگونه نیروی مسلح و هرگونه انسجام سازمانی و نهادهای تشکیلاتی بود، چگونه و بر پایه کدام معیار، رهبران آن می‌توانستند پیرامون بزرگ‌ترین حادثه تاریخی نقش داشته باشند؟
ثالثاً بعد از فروپاشی نظام و حزب، رفقای ما هیچ‌گونه نیروی نظامی را در اختیار نداشتند تا ضرورت مشارکت‌شان در کودتای “شورای هماهنگی” مطرح می‌شد. برخی از قطعات محدود(دو- سه کندک) که در ترکیب آن رفقای حزبی قرار داشت، همه تحت قیادت جنبش و در رأس جنرال دوستم قرار داشت، اما برخی قطعات دیگر مثل بابه جان و کبیر اندرابی از اعضای پیشین حزب دموکراتیک خلق افغانستان از قبل به شورای نظار پیوسته بودند و از سوی آن‌ها اکمالات می‌شد که وابستگی آن‌ها از قبل روشن بود. اما قطعات مربوط به جنبش در جریان قیام شورای هماهنگی به فرمان جنرال دوستم به حرکت درآمدند نه به امر فقید ببر ک کارمل و مرحوم محمود بریالی. ناگفته نباید گذاشت که تعداد زیادی از افسران سابق بعد از سقوط نظام کمافی‌السابق در زیر چتر جنبش ملی فعالیت می‌نمودند و امر و نهی‌شان مربوط به جنبش ملی بود و مشارکت‌شان درین قیام به هیچ‌وجه نقش رهبران‌شان را در طرح‌ریزی آن نمی‌تاباند.
در خصوص موقعیت فقید ببرک کارمل در شمال زنده‌گی اجباری آن در حیرتان باید گفت که او از روز عزیمت تا پایان سفرش در حیرتان زندانی‌ای بیش نبود. او در میان آقای سید منصور نادری و جنرال دوستم چون گندم در میان دو پله آسیاب قرار داشت. گاهی به دره کیان اعزام می‌شد و گاهی در شهرک حیرتان. لحظات بعد از سفرش به شمال رادیوی بی بی سی عمدآ اعلان نمود که طیاره حامل جنرال دوستم و ببرک کارمل که عازم کابل بود سقوط نمود. این بدان معنا بود تا برای جنبش ملی جنرال دوستم رنگ سرخ افشانیده و تهاجمات پیهم تبلیغاتی را بر او سازمان دهد. کاری را که شورای نظار برگزید و در نخستین وهله قیام از مشارکت فقید کارمل و محمود بریالی جهت تحریک مجاهدین هیاهو برپا کرد. ازین رو جنرال دوستم این حساسیت‌ها را درک می‌نمود و مثل یک شخص مستقل عمل مستقل را برگزیده بود و ضرورت به مشاورت رهبران پیشین حزب نداشت. از سوی نزدیکی‌های بیش از حد او با گروه کار او را در خط مخالفت با رفقای حزبی و رهبران آن قرار داده بود. جنرال دوستم در نتیجه دسایس و فشارهای مسعود تلاش پیهم انجام داد تا ببرک کارمل را از حیرتان اخراج نماید اما در نتیجه وساطت برخی از شخصیت‌های نخبه و برخی رفقا این پروسه هر لحظه به تعویق می‌افتید. او در یک کانتینر در حقیقت اسیر بود و نماینده معلوم‌الحال شورای نظار بنام جنرال مؤمن از طرق مختلف جنگ روانی را علیه فقید ببرک کارمل پیش می‌برد و حتی اجازه ملاقات رفقا و هوادارانش را سلب ساخته بود. فقید محمود بریالی بعد از ترور رفیق عبدالحق علومی و برادرش به دست نیروهای مسعود، از قبل افغانستان را ترک نموده بود و ابتدا در هند و بعداً برای مدت کمی در مسکو زنده‌گی می‌کرند، که از لحاظ فاصله زمانی با “شوری همآهنگی” تفاوت بیش از چند سال را میرساند . ببرک کارمل و محمود بریالی از هیچ لحاظ در موقفی قرار نداشتند تا نقش مشورتی و یا پرکتیکی را برای برپایی قیام شورای هماهنگی می‌داشت.
حامد علمی که مثل هارون امیرزاده شرف باخته نیست وضعیت زنده‌گی فقیرانه ببرک کارمل را در حیرتان در کتاب خویش به درستی به تصویر کشیده است که این خود مبین بی‌توجهی کامل جنرال دوستم نسبت به زنده‌گی کارمل را به وضاحت روشن می‌سازد. و وجدان‌های سالم و عقل سلیم از آن استنباط منطقی خواهند نمود.
هارون امیرزاده نه اولین و نه آخرین عنصر فتنه جو نخواهد بود که شخصیت بزرگی مثل فقید ببرک کارمل را با یاوه‌سرایی های کاذبانه خدشه‌دار نماید. کارمل تا که جهان است مثل خورشید خواهد درخشید و افکار اندیشه‌ها و نظریاتش نونهالان زنده‌گی ما را بارور خواهد ساخت!!!!!!
کبیر خرمی

 

  • Ameen Mateen-Bagramyan
    جناب عظيمي محترم، قضيه شوراي همآهنگي اظهر المنالشمس است، مه هيچ تبصره اي در باره نمي نمايم ، چون خودت آدم مطلع و از همه جريانات آن گاه مانند اكثريت آگاه جامعه ما آگاه هستيد كه شوراي همآهنگي چگونه و بخاطر چه منظور و چرا ايجاد شد كه تلويحآ در اين نوشته تان از دست اندر كاران پيش پرده و پس پرده آن ياد آوري نيز كرديد ! همچنان همه ميدانند كه كدام جريانها و عناصر در آن براي چه مراد و مقصد گرد آمده تفاهم كرده بودند! من فكر ميكنم نبايد اين موضوع از جانب شما به ويژه از جانب شمابزرگ و بزرگتر گردد! دامن موضوع را در همين جا گره بزنيد!Synes godt om · Svar · 24. juli kl. 13:09 · Redigeret

    • Mohammaad Nabi Azimi
      جناب بګرامیان عزیز. کسی ایجاد شورای همآهنګی را انکار نکرده است. اما من با این سخنان جناب خرمی بیخی موافقم که زنده یاد ببرک کارمل هرګز با کسانی مانند حکمتیار که قاتل ده ها عضو حزب وصد ها روشنفکر این وطن بود، دست اتحاد داده باشد. این را هم باید خدمت تان عرض کنم که من هرګز تلویحاْ سخن نمی ګویم. من مانند هر نظامی دیګر سخنانم را رک وراست وبی پرده وبدون ترس ګفته ام و خواهم ګفت. در هیچ نوشته من شما نخواهید یافت که ګفته باشم نظامیان پرچمی نیز با تشکیل شورای همآهنګی موافق بودند و برای سرکوب یکی از طرف های درګیر جنګ به طرف دیګر کمک می کردند. هنګامی که شورای همآهنګی تشکیل شد . من دربیرون از کشور بودم اما درجریان جنګ هایی که بین حکتیار وشورای نظار پس از ګذشت ماه ها از سقوط حاکمیتت رخ داد اتفاقا به کابل آمده بودم و درمنزلم درمکرویان به سر می بردم. شادمان باشیدSynes godt om · 1 · 24. juli kl. 17:26
  • Azim Babak
    هرکس درباره این دانکتر نیمه با سواد دوران یلتسین نوشته ، درست نموشته.
    چونه و پودینه اش به من معلوم است.
    این بیوه بچه ی فقیر پروانی تخته پل و دروازه ی لاهوری را من خوب میشناسم. درباره او کسی خیلی درست نوشت که: ازکمال ما رستم شدی ، آخر با ما دشمن شدی ،جاسوس انگلیس !!!
    در جوانی جنون جنسی داشت.حالا هم چنان مانده یا کار ورکشاپ از شیمه انداختیش؟
    اصل ملامت همو حزب و ما هستیم که هر کچه و کم اصل را بالا کرد
    از جبهه رفتن و دانکتری گرفتن هارون امیرزاده خبر دارم:
    از دم صبح تا نماز خفتن در پارک کلتوری مسکو پشت زنهای پیر سرگردان بود. این هم جبهه داغ؛ از برکت حاتم بخشی های شورای نظار درون حزب .
    اینها نه پرچمی بودند و نه کارملی و نه اندیشه چپ داشتند. آمده بودند که در حزب مستی کنند .
    در مسکو دیدن کارمل صاحب هم برای تفریح و نام کشیدن خود رفته اند و بس!
    میگن در انستیتوت سازمان ضد پلینوم هجده داشتند.به غیر همایون صادقی صاحب کدامش پرچمی بر آمد ؟ بنام رفیق کارمل و بر ضد نجیب سازمان ساختند اما شب و روز با اجنت بیسواد شورای نظار حزب سمیع غفاری رییس انستیتوت و جمبوری نجم الدبن کاویانی مستی میکردند. این جبهه ی داغ دوم شان.
    باز دلیل هم میارن که ما و دانکتر امیرزاده صاحب رفتیم ببرک کارمل را دیدیم.
    چون این ذوات عالی ببرک کارمل را ملاقات کرده بودند، پس باید نتیجه گرفت که ببرک کارمل در مسکو زنده گی فعال سیاسی داشت.
    اروپا که آمدند از پرچمی بودن که گذشتند و گذشتند. ازمذهب پدر خود هم تیر شدند. یکی مجاور کلیسای لندن شد ، دیگری از برلین و فرانکفورت.
    اینها دعوا دارند که کارمل صاحب را ملاقات کردند.کاوه را هم شاهد میکشند. ههههههههه
    Synes godt om · Svar · 2 · 24. juli kl. 12:43 · Redigeret

    • Mohammaad Nabi Azimi
      درود ها تقدیم شما بابک عزیز که یکی می ګویید ولی پخته می ګویید.Synes godt om · 3 · 24. juli kl. 17:27
  • Azim Babak
    دورانی پس از کارمل بزرگ دوران گد ودی در حزب بود .یک گروپ متعصبین افراطی را هواداران داکتر نجیب برای غول مستی ساختند. یک گروپ را پنجشیری ها و پروانی های برای مجاهدین خود.
    رفیق کارمل خو کدام اشاره برای ایجاد کدام گروپ و حزب نو نداده بود.ههههههه فقط ما از ماهیت حرفها خبر نداشتیم.
    واقعیت چنین است که باند نجیب وشبکه ی درونی شورای نظار که هارون امیرزاده یک پچل آن بود حزب ، اندیشه و میراث کبیر مبارزات را ازبین بردند و وقتی شکست خوردند همه مرداریهای خود را به حساب دیگران نوشتند.
    رفیق کارمل را باهمان بزرگواذی اش بگذارید. من میگویم این تهمتهای باند های دوطرفه حتا در مورد فرید مزدک ،وکیل و سپهسالار پر افتخار عظیمی یک جعل و بهتان است.
    هیچکس نه به مسعود مراجعه کرده بود ، نه به گلبدین.
    این دروغها را برای پراگنده ساختن و انحلال نهایی حزب ساختند.
    Synes godt om · Svar · 4 · 24. juli kl. 12:50
  • Azim Babak
    باز رفقا ، ما و شما هر روز صد ها سند درباره وابستگی طالبان و داعش با سی آی ای میخوانیم؛ از معتبرترین منابع، حتا منابع معتبر انگلیس و امریکا.
    هزاران سند در پیرامون ایجاد جنبش جهانی اخوان توسط انگلیس و امریکا وجود دارد. در ساختن اخوان کابل استخبارات پاکستان سی آی دی که شعبه ی استخبارات منطقه یی انگلیس و امریکا بود ، نقش اساسی داشت. حبیب الرحمان ، گلبدین و مسعود از اول جوانان پخته ی اخوان سی آی دی بودند.
    در کجا مسعود گفت من تاجیک و یا رهبر تاجیکانم ؟ او همیشه جهاد اسلامی و امت اسلام میگفت. این جعل سازان تاریخ مثل امیرزاده ی نیمه با سواد است که مسعود را تاجیک و رهبر تاجیکان نامیدند.
    Synes godt om · Svar · 3 · 24. juli kl. 13:13
  • Qasem Sahrayi
    کارمل بزرگ پاک تر از آنست که با اراجیف این شرف باختگان و مکتب فروشان به حثیت شان مخدوش گرددSynes godt om · Svar · 4 · 24. juli kl. 13:47

    • Mohammaad Nabi Azimi
      همین طور است رفیق صحرایی عزیز. با این اتهامات بی بنیاد نمی توان رهبر خردمند زحمکتشان افغانستان را بد نام ساخت.Synes godt om · 2 · 24. juli kl. 17:29
  • Kamal Etemadi
    اين آدم احساسات خيلي بالايش غلبه كرده، در صورتي كه چنين نيست. ببينيد جناب عظيمي گرامي، شما در پره گراف هاي اخير “كتاب اردو و سياست” پيرامون كودتاي هماهنگي به وضاحت بيان نموده ايد و خود شاهد همه حوادث و جريانها از كودتاي ٢٦ سرطان گرفته تا كودتاي هماهنگي بوديد. همه ميدانند مرحوم محمود بريالي در كودتاي هماهنگي دخيل بود ليكن از نقش برادرش ببرك كارمل براي نخستين بار ميشنوم. پس شما كه شاهد همه قضايا در چند دهه اخير كشور هستيد ، همه چيز را بخوبي ميدانيد! بجز مرگ تان، خداوند عُمر نوح را نصيب تان گرداند. پس لازم نيست نبشته هاي اين آدم هاي احساساتي را در صفحه وزين تان نشر كنيد.Synes godt om · Svar · 1 · 24. juli kl. 15:41

    • Mohammaad Nabi Azimi
      دوست ګرامی ام اعتمادی صاحب فرزانه ! باور کنید درمورد ایجاد شورای همآهنګی همنقدر هم که این دوست به قول شما احساساتی توضیح داده اند، نمی دانستم. اما لازم می دانم خدمت تان عرض کنم که درنوشته این دوست حقایق فراوانی هم وجود دارد که باید مد نظر ګرفته شوند. من پس از سقوط حاکمیت دولتی مدت ها در وطن نبودم و به همین سبب از بسیاری حادثه ها اطلاع دقیقی ندارم . آن چه من در اخیر کتاب درباره برخورد ها و جنګ هایی که بین نیروهای مسعود + ربانی و حکتیارنوشته ام ، حکایتی است که تقریبا هر روز رخ می داد وبه همین سبب مطالب مختصری نوشته ام، زیرا دراین ماجرا ها دخیل نبودم.Synes godt om · 2 · I går kl. 08:45 · Redigeret
    • Vis flere svar
  • Shuja Shujauddin
    به اجازه رفیق بزرگوار و برادر عالیقدر محترم ستر جنرال عظیمی صاحب گرامی و سایر دوستان میخواهم همینقدر بگویم که به دو انگشت افتاب پنهان نمیشود .بزرگی و سترگی رفقای فقید ما به افتاب درخشان مبدل شده همچون امیرزاده های انگلیسی و یا فرانسوی به ناحق خودرا رسواتر میکنندSynes godt om · Svar · 24. juli kl. 20:19

    • Mohammaad Nabi Azimi
      درود ها تقدیم است رفیق انجنیر شجاع الدین عزیز، دیدګاه تان ارجناک وقابل تایید همه کسانی است که جویای حقیقت اند.Synes godt om · 2 · I går kl. 09:15
  • Vali Ahmadi
    رفیق عظیمی صاحب با عرض سلام بعد از خواندن نبشته شما به یادی سالهای دور ایامی کودکی افتادم. بلی روزی همرا با کاکای خود شهید فیض محمد قومندانی بلوک خدمت بعد از شش جدی در گارد. برای تماشای یک فلم روسی درباری جنگی جهانی دوم بود رفته بوديم. درزیرزمینی سینما اریوب کاکایم دفتن از جایش ستاد شد وبطرف میزی کی چند قدم دورتر بود اشاره کرد و گفت کارمل صاحب. من هنوز بفکر نشده بودم کی به مقابل کارمل صاحب قرار گرفتیم. البته کی در میزی کارمل صاحب چند نغر دیگر هم بود کاکایم بعد از کارمل صاحب همراهی دیگران احوال پرسی نمود در این وقت کارمل صاحب دستی بسر من کشید کی تاحال یادم است من در فامیل خود در باره رفیق کارمل عزیز بحیث یک انسان مبارز ضد ظلم و ستم شنیده بودم. وبعدهادر جریانی مبارزه ودر حالاتی زندگی حزبی خود مشاهده کردیم. کی رفیق کارمل یک انسان مبارز نخبه و خستگی ناپزیر برای رهای انسان زحمتکش از ضلم و ستم بود. روحش شاد و یادش گرامیSynes godt om · Svar · 24. juli kl. 22:44

    • Mohammaad Nabi Azimi
      شپاسګزارم دوست ګرامی ولی احمدی. بلی زنده یاد کارمل شخصیت بی بدیلی بود.وبسیار مهربان. قصه یی ازرحم ومروت او درذهنم مانده است که دریک پست مستقل برای شما ودوستداران عدالت و انصاف و ترقی خواهم نوشت.Synes godt om · 1 · I går kl. 09:18
  • Mohammaad Nabi Azimi
    جناب اعتمادی عزیز. به دوستی بی آلایش شما قسم است که آن نوشته ازمن نیست. این نوشته دربسیاری سایت ها نشر شده است، سبک نوشتاری من با این نوشته از زمینتا آسمان فرق دارد. البته دوستی با مرد فرهیخته یی مانند شما برای من کمال افتخار است. اما من هم توقع نداشتم که با چنین الفاظ درشت وبه خاطر یک متنی که ازمن نیست به همین ساده ګی مرا دور بیندازید. مسعود و هرشخصیت بزرګ دیګر هم دوستانی دارند و هم دشمنانی. بنابراین نباید به این زودی مشتعل وبر افروخته ګردیم. شادمان باشید
    Synes godt om · Svar · 1 · I går kl. 09:50
  • Mir Kamwar
    رفقای گرانقدر! به قول شاعر:
    قیمت قدر تو به فضل و به هنر است
    که به بدارو،به دینارو به سودو بزیان
    هر بزرگی که به به فضل و به هنر گشت بزرگ
    نشود خورد به بد گفتن و بهمان فلان
    شیر هم شیر بود گرچه به زنجیر بود
    نبرد بند و قلاده شرف شیر ژیان
    و…
    محترم رفیق کارمل فقید بنیان گذار ح.د.خ.ا از انجمله رهبرانی است که نتنها با چنین اراجیف زره از شخصیت ایشان کم نمیشود بلکه باگذشت زمان کار کرد های ایشان ، صداقت،تقوای سیاسی و پرهیز گاری و ایمانداری ایشان به اصول و پرنسیب های
    انسانی به اثبات رسیده و به اثبات میرسد و دین اساس در قلوب همه جا باز مینماید.
    نفرین به این عناصر.

رد: از قدوس (غوربندی) تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)

في الأحد 26 يوليو 2015 – 18:27  admin

 

  • رزمنده گان
    داکتر هارون امیر زاده در مسند ماموریت نوین ؛داکترهارون امیر زاده از جمله مسخ شدگان رسوای تاریخ ،از ردیف فعالین پیشین حزب دموکراتیک خلق افغانستان،دست پرورده “مکتب بین المللی لنین” درماسکو،استاد پیشین انستیتوت علوم اجتماعی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان واندیشه پرداز سرسخت ایدولوژی مارکسیسم لنینیسم در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان میباشد.
    جناب امیر زاده بعد از فروپاشی وسقوط حاکمیت حزب، تمامی اندیشه ها ،باورها ،آرمانهاومقدرات سیاسی خویش را سخاوتمندانه ودر کمال ناباوری در سبد شورای نظار هدیه کرد ودر عقب پکول احمد شاه مسعود ارباب نوینش اقتدا نمود تا به مسندی تکیه نماید .او درین برهه ی زمان به یکی از پیروان ومداحان شورای نظار وشخص احمد شاه مسعود مبدل گردید.
    جناب امیر زاده پس از تهاجم ناتو در کشور وهمزمان با طلوع مجدد ستاره شورای نظار در حریم قدرت به ترفند های ننگینی دست یازید تا بتواند با خدمت ارباب جایگاهی را در حریم اقتدار شورای نظار کسب نماید.بیخبر ازینکه او هرگز قادر نخواهد شد تا اینهمه سوابق “سرخ” را یکباره “سیاه”نموده وبا پوشیدن نقاب نوین چهره بدل نموده وبا کسب اعتماد ولینعمتان خویش به جیفه دنیا دست یازد. چنانچه اراکین بلند پایه شورای نظار هرگز طی این دوران خفت وخواری، او را تحویل نگرفتند.
    سطح رفتار شورای نظار با جناب داکتر هارون امیر زاده هرگز از سطح مناسبات بادار وغلام فرا نجست واین امر باعث شد تا هارون امیر زاده را به مرض هیستریک مبتلا نموده واو را در اوج جنون ودیوانگی سمت وسو دهد.
    داکتر هارون امیر زاده تا کنون خطوط قرمز فراوانی را طی نموده واو تمامی تیرها و نشانه های خویش را به جنگ قومی ،ملی ومذهبی عیار نموده است
    چنانچه طی دو دهه ی اخیر او صد ها مقاله را علیه برادران پشتون ردیف بندی کرد، طی سالهای اخیر به جولانگه برادران هزاره تاخت وطی دو سال اخیر اقوام برادر ازبک را پیوسته مورد تهاجم قرار داده است.
    هارون امیر زاده با نهایت گمراهی وبطرز دیوانه وار حال در متعفن ترین گنداب سیاسی شنا نموده وبا ترا وش کینه های خوابیده وعقده های چرکین خویش بهترین ووطنپرست ترین رهبر ان شایسته حزب دموکراتیک خلق افغانستان را با همه نمک نا شناسی و بدون محاسبه عواقب آن آماج قرار داده وهذیانگونه تراوش افکار مریض خویش را به خورد خوانندگان ارایه میدارد.

    Synes godt om · Svar · 6 · 24. juli kl. 01:12

  • Said Hashemi
    سيا روى باددشمنان ح،د،خ،ا مانند اميرزاده هاSynes godt om · Svar · 8 · 24. juli kl. 02:08
  • Yazdan Zafari
    ﻓﻘﻄ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻛﻠﻤﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻢ ﻛﻪ ﻫﺎﺭﻭﻥ اﻣﻴﺮ ﺯاﺩﻩ ﻳﻚ ﺷﺨﺺ اﭘﻮﺭ ﺗﻮﻧﻴﺴﺖ ﺑﻮﺩﻩ. ﻭﻱ ﻃﺮﻳﻘﻪ ﻭﺷﻴﻮﻩ اﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﺭا ﻓﺪاﻱ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺟﻮﻳﻲ ﻗﻮﻣﻲ ﺳﺎﺧﺘﻪ اﺳﺖ. اﻭ ﺩﺭ ﺁﻋﻮﺵ ﻭﻣﺪﺭﺳﻪ ح.د.خ.ا.ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻳﺎﻓﺖ ﺻﺎﺣﺐ ﺟﺎ و ﻣﻘﺎﻡ ﺷﺪ.ﻭﺁﺧﺮ ﻧﻤﻚ ﺣﺮاﻡ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﻭﺑﺎﻧﺪﺵ ﻫﻢ ﺟﺎﻱ ﻧﺨﻮاﻫﻨﺪ ﺩاﺷﺖ. ﻣﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﺎﻳﻦ ﺳﻔﺴﺘﻪ ﻧﻮﻳﺴﻲ ﺩﻭﺭ اﺯ اﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﻭاﺧﻼﻗﻲ ﺧﻮﻳﺶ اﺩاﻣﻪ ﺩﻫﻨﺪ.Synes godt om · Svar · 10 · 24. juli kl. 02:19
  • کریم پوپل
    سلسله خائین بودن یکی از چالشهای است که اکثر احزاب را به تباهی کشانیده است. اگر چه این آدم در زمانش چندان چیزی نبود. بگذار مانند یک اپوزیسون قبولش کنیم.ما فعلاً خودرا حفاظت کنیم و درست انسجام دهیم باز آینده را خدا مهربان است.Synes godt om · Svar · 8 · 24. juli kl. 02:31
  • حضرت ظریفی
    هر چند مطلبی را که طرح شده بی پیشینه نیست ولی یک حرف در مورد ما صفوف غیر منسجم در پراکنده گی ها که انسجام ما هر گز به تحقق نپیوسته ودر اتحاد بار ها جمع شده وازهم فرو پاشیده ایم به خصوص در غربت گاه اروپا/
    نقش شخصیت در تاریخ برازنده هست وشخصیت پرستی مردود.
    کار مل عزیز با درایت زیست رهبری کرد سوق داد و در اخیر منافع وطن ومردمش را بر همه مقدم دانسته باخود گذری تا آخرین لحظه های حیات به اندیشه ومردمش وفا دلر ورفقارا در ملا قات ها تشویق به راه ورسم نوین ترقی وتکا مل از مایوسیت ها توصیههای بخصوصی داشت و با صحبت های عالمانه رهبری و دربرابر استدلال رفقای که با اوشان جر وبحث داشتند آزادانه نظراتش را بیان میداشت. بخصوص رفقای نظامی را که با طرح های شان مخالفت داشت با بر ده باری وحوصلهء فراوان دعوت به مصالحه ومبارزهء پیگیر مینمودند.
    آنچه بیان داشتم از ار تبا طات ومشوره های رفیق بزرگی هست که با جناب بببر ک کار مل در وقتی که به حیرتان بود چیز های مهم ومطالبی را موقع صحبت ها شنیده ام
    ارادت پر چمیست ها به کار مل عزیز خدشه نا پذیر است.
    زمان سر دمداری بزرگوار رفیق ما داکتر صاحب نجیب گفتار زیاد است.
    نجیب نیز شجاعت مندانه زیست وتا آخرین نفس که از دست ناجوانمردان از پشت خنجر خورد با شجاعت ورزمدگی ودرایت تواتنست با استقامت عالی مقابله و بر اقتدار ابتکاراتش حافظ منافع ملی ومدمش در وطن باشد که بود.
    اما حال زمان دیگریست که سیاست جهانی جلمه بدل کرده وطرق مبارزه با دشمنفرق میکند که چیز های غیر این میطلبد>
    تا ریخ مسیرش را میپیماید وما فر زندان صدیق خلق که با جوشت وپوست حقایق را از مکتب حزب مان آموخته ایم هر گز راه مانرا که منافع علیای مردم وحرب ماهست به فراموشی نسپر ده وباور دارم که ه رفیق مبارز وخلق ما همین گونه که تواتنسته از زیر ساتور امین جلاد خودش را نجات دهد به نجاتش انسپیافیف قوی داشته وبهزستی ها را در جایان پیشبرد مسایل زیت پرافتمندانه عامل تجاربیست که در دامان حزب پرورش یافته است
    تاریخ به اثبات رسانده کهصفوف بالا تنر ازرهبری جان فدا بوده اند من شخصا به فرد فرد صفوف صادق منهای خاینین به وطن مردم ورفقای حربی که بر آنها باید تف کرد وشناخته شدهاند بر همه احترام دارم وراه را عوش نکردهام همانم که بودم.
    به خوبی بیاد دارم که باهمه فداکاری ها هر گز منتظر تقدیر نبودم هرچند شایسته گی داشتم و با جان فدایی در صوفوف به خدمات بخصوص نظامی ام افتخار میکنم که سر میایهء عمر من است.
    ولی هستند رفقای که نظر بخصوص شانرا دارند سخن مشهور است که
    ( گل خشک به دیوار نمیجسپد)
    نباید گفتار وهذ یانهای امیر زاده را به کووهء نقاد شد که بر آن شخصیت داد زیرا گاهی شده همین نقد ها بروز شخصیت ها هست تا کسی که خودرا با گفتار ونوشتار شهرت میبخشد نویسنده ونقاد بدو شخصیت برتر میدهد.
    انچه در مورد امیر زاده نوشته شده همین دشنام ها در متنوشتار از زبان ونوشتهء یک رفیق حربی که بعضا در چوکات ادب نیبست من شخصا بدان مخا لفم.
    باید علمی وکمی با ادب سیاسی و تحلیل درست علمی آنرا بر رسی ونقد کرد تا جهانیان بدانند مکتب کار مل عزیز روش های ادبی وانسانی هست نه خدا نخواسته هتک حر مت حتی بر دشمن/
    عرض اردت خد مت همهء دوستان که در های نگفتنی دارند/

    Synes godt om · Svar · 8 · 24. juli kl. 06:50
  • Mohibullah Ahmadi
    روحياتو ده؛ کارمل اونجىب الله شاد نوم زنده بادSynes godt om · Svar · 5 · 24. juli kl. 06:52
  • Homaun Tudaer Sardar Khan
    إفشاء ديگرچهره واقعى هارون اميرزاده اين جاسوس انگليس عضوشوراى نظار نمكحرام خاين به رهبرى اصولى ح د خ ا ويك توطئه گربرعليه رهبر خردمندانه ومدبر حزب ما رفيق ببرك كارمل فقيد ورفيق محمود بريالى فقيد از طريق سايت انترنيتي غرض اگاهى مردم شريف وأعضاى حزب ما اين سرسپر دگان حزب پر افتخار ما كه ضامن خوشبختى زحمتكشان و رنجبران افغانستان عزيز بوده از طريق كامنت رزمنده گان برملا شده و مطالعه اين كامنت حتمى است ٠Synes godt om · Svar · 9 · 24. juli kl. 10:56 ·Redigeret
  • Masoud Hadad
    رفیق ظریفی گرامی ! من کاملاً با شما موافقم.من رفیق کارمل را در مقر حقیرانۀ شان در حیرتان ،زمانی ملاقات کردم که تازه از عملیات جراحی بیرون شده بود . در ضمن صحبت برایم چنین گفت« راه تانرا ادامه بدهید ،راه تان ، راه منافع علیای زحت کشان وطت است،راه انسانیت است، را ه نجات وطن از اهریمن جهالت وبدبختی است.اگرچه پر خم وپیچ وطولانی است ولی مطمئن باشید که اگر امروز نی فردا ،به سرمنزل مقصود میرسد . آن نگاه های اطمینان بخش او در بستر مریضی هیچ گاه فراموشم نمیشود.Synes godt om · Svar · 11 · 24. juli kl. 09:42 ·Redigeret
  • Ali Rostami
    بسیارتحلیل دقیق واموزنده که مهمترین زاویه های تاریک سیاستهاانجام شده بعدازسقوط حزب دموکزاتیک بوضاحت روشن میشود.قلمت تان رسا وسرفرا زباد.Synes godt om · Svar · 6 · 24. juli kl. 10:00
  • زمستان سرد
    دوستان عزيزم ! خودرااميرزاده ساختن خيلى كارى مشكل است، فكركنيدسالهاپيرويك خط باشيدوازراه درست رفتن تان غرورهانمايد، وتقديرروى برسدكه ورق برگردد،ومداح باديگاردهاشويد.چاپلوس كسانى شويدكه دركارنامه زنده گى خويش بغيرازتخريب چندپل وپلچك وترورچندحريف سياسى ديگركاردرچانته چيزى نداشته باشند.بلى دوستان به همچواميرزاده هاميگويند دلالان سياسي آنهم بدون مزد.شايدايشان خواستن باآقايى لايق رقابت كنند،متاسفم كه زنده گى براى همچواشخاص اينقدردشوارآمده كه نتوانستن براى خودوظيفه آبرومندى دست وپانمايند،شغل فايشه سياسي راانتخواب نمودن شوربختانه خريداران اول هم ديگردردنيانيستن ايشان مجبورنددرآغوش باديگاردان ودريوران خريداران اول كه ايشان راهيچگاهى نخريدن شب راصبح كنندتاچرخ زنده گى شان بچرخد،لعنت به همچوروزوروزگار.Synes godt om · Svar · 6 · 24. juli kl. 10:03
  • توریالی خاوریآنچه که داکتر هارون امیر زاده ردیف بندی نموده است از یکسو با درنظرداشت عظمت وبزرگوار ی شخصیت نامور تاریخی مثل مرحوم ببرک کارمل از سوی چگونگی صحنه سازی وقرینه سازی های عاری از منطق نهایت طفلانه وبی خردانه میباشد.این نویسنده که دیگر بر جاسوس بودنش شک وتردیدی نیست فکر کنم باید آخرین آزمایش وامتهان را در برابر مربیان خویش سپری نموده وبا آب زلال وجودش را از اندیشه های پیشین پاک نموده ومورد اعتماد کامل داوران قرار گیرد.طرف دیگر این اتهامات بی پایه بر اصل نمکدان شکنی این انسان جاهل دلالت نموده که هرگاه به منصبی دست یافت از برکت همان حزب وهمان رهبر است.اما محوریت بحث این عنصر خود خواه وجاه طلب علاوه بر ضربه زدن به نیروهای چپ ، مطرح ساختن خودش است تا با چنین گزافه گویی ها برای خود جایگاهی قایل شود .او نام خود را داکتر گذاشته است اما در نبشته قبلی آن ده ها اشتباهات املایی ونارسای های ادبی وگرامری به نظر میرسد. از قول دوستانی گفته میشود که او سند دکتری خویش را در عصر بوریس یلتسین در اوج آنارشیسم از بازار سیاه در ماسکو خریداری نموده است.حقیقتا او تا کنون کدام مطلب علمی را به نشر نرسانیده است.محتوای اصلی مقالات او بر اصل تضاد های ملی وزبانی استوار است.قبله ای او پنجشیر است وبس.

    Synes godt om · Svar · 10 · 24. juli kl. 10:04

  • Sultan Seddiqi
    ما افغانها چه وقت دیگر پذیر میشویم ،هارون امیر راده شخصیت سر بازاری نیست که هر که بخواهد باد های شکمش را در مورد به هوا ازاد نماید ،او استاد در انستیتوت کمته مرکزی حزب دموکراتیک افغانستان ، از فاکولته انجینری کابل فارغ و برای سه سال در رشته فلسفه از جانب حزب به ماسکو جهت تحصیلات ماسترب ودکتورا با گرو.پی از حزبی های عازم و از انجا دوباره بوطن بر گشت و اکنون مانند من وتو مهاجر است و هر شام در ورکشا. ترمیم کمپیوتر مصروف کار شخصی است .اینکه چه دیدگاه سیاسی دارد به از فروپاشی حزب وطن هرکی انتخاب خود را داشت و طرز دید هر فرد به خودش ارتباط میگیرد ،تا کنون او از نامی کدام حزب ویا سازمان سیاسی کدام طرح بخصوص نداده است ،اگر پیوندی خبر چینی را بالای کسی که عمر طولانی با اندیشه های مترقی حال دست اش نافص شده باشد عادلانه نمی پندارم

    Synes godt om · Svar · 2 · 24. juli kl. 10:14
  • Azim Babak
    والله خی چندان معلومات نداری صدیقی صاحب!
    هرکس درباره این دانکتر نیمه با سواد دوران یلتسین نوشته ، درست نموشته.
    چونه و پودینه اش به من معلوم است.
    این بیوه بچه ی فقیر پروانی تخته پل و دروازه ی لاهوری را من خوب میشناسم. درباره او کسی خیلی درست نوشت که: ازکمال ما رستم شدی ، آخر با ما دشمن شدی ، جاسوس انگلیس !!!
    در جوانی جنون جنسی داشت.حالا هم چنان مانده یا به گفته خودت کار ورکشاپ از شیمه انداختیش؟
    اصل ملامت همو حزب و ما هستیم که هر کچه و کم اصل را بالا کشید.
    Synes godt om · Svar · 9 · 24. juli kl. 10:25 ·Redigeret
  • Mahmoud Tahmass
    رفیق هارون یک کمونست سرشار است ..رفیق هارون امیر زاده از دشمنان سر سخت مجاهدین است رفیق هارون امیر زاده مارکسیزم و لینیزم را آرزو و اندیشه دارد تا آخرین لحظه به ضد مذهب دین است و میخواهد دستوری توسط حزب کمونست روسیه داخل حلقه سبز و سیاه شود ..هارون امیر زاده یک کمونست سرشا ر و سر سپرده به ایدیالوژی طراز نوین است.Synes godt om · Svar · 2 · 24. juli kl. 10:49
  • Saeed Sepehr
    صدیقی صاحب محترم باید گفت که جناب رزمپور دیروز و امیرزاده امروز زمانی صاحب دوکتورا شده است که از سقوط دولت جمهوری افغانستان چهار سال و از سقوط دولت شوروی سه سال میگذشت و هیچ محصل افغان از کمک های دولت افغانستان و روسیه برخوردار نبود. صد ها افغان با استعداد که حتی در مرحله دفاع از از اسپرانتوری و دوکتورا قرار داشتند از تمام امکانات و کمک محروم و از لیله ها اخراج و به جوالیگیری پرداختند تنها عده انگشت شماری از جمله گسپدین رزمپور (امیرزاده) صاحب امتیازات بیشتر شده و مفتخر به اخذ دوکتورا و سپس حتی برای حصول امکانات بیشتر به سمت استاد نیز در رژیم یلتسن پذیرفته شده و تابعیت روسیه نیز برایش تحفه داده شد و توسط همان پاسپورت روسی به انگلستان پرتاب گردید. امیرزاده در انگلستان با صاحب نو پروژه تازی را آغاز کرد محور اصلی این وظیفه دامن زدن به اختلافات سمتی، قومی، زبانی و مذهبی بود و است. وی با چندین نام مستعار گاهی بر عیله ازبیک نوشت و گاهی پشتون را تحقیر کرد و زمانی هم هزاره را دشمن سایرین دانست. وی همزمان از فوند احمدشاه مسعود مبلغ ماهوار دریافت میکرد و ینام های حتی زنانه قلم میزد . با پول های ادارات معین محافل را سازماندهی میکرد و مجلس بزم می اراست. وی با هر سفر به داخل کشور از انگلستان سفر خرچ میگرفت و در افغانستان نیز از جنگ سالاران بنام تامین ارتباط با ادارات معین خارجی حق و در برگشت به لندن نیز مکافات.Synes godt om · Svar · 5 · 24. juli kl. 11:18 ·Redigeret

    Mahmoud Tahmass

  • من جز به کمونست بودن جناب هارون امیر زاده به هیچ تیوری دیگر باور ندارم..چون او در مسکو سر قبر لینن و جسدش سوگند شرافت خورده .است .هیچ امکان ندارد گریه های که به خاطر ولادیمیر ایلچ لینین (اولیانوف) فقید نموده ..او با این کار ها کوچک تغیر کند..هارون امیر زاده یک کمونست انقلابی همچو فیدل کاسترو شکست ناپزیر است ..او جنگ چریکی همچو چگوارا را آموخته عمدآ خود را جمعیتی و یا طرف دار سمت شمال نشان میدهد ..او همچو فولاد آبدیده شده بر ضد ارتجاع و اخوانیزم.است.Synes godt om · Svar · 1 · 24. juli kl. 11:28
  • Jelani Gulshanyar
    حرف های سپهرصاحب صد در صد واقعیت است،من به مثل امیرزاده به ده ها امیرزاده دیگر را میشناسم که در زمان یلتسن نشه ای،بدون یک بار شرکت در جلسات کافدرای فاکولته وگزارش از کارعلمی خود وسپری نمودن امتحانات آسپیرانتوری باپرداخت پول صاحب دوکتورا و ماستری شدند،که ازجمله امیرزادزه در بدل پرداخت پول صاحب دوکتورا شد.

    Synes godt om · Svar · 7 · 24. juli kl. 11:43
  • Abdul W. Kouchi
    هرکس که نو کر بیگانه شود + آن کور کر و احمق و دیوانه شود ــــ گر خیره سری کند بحق دگران + خود مضحکه و هرزه وافسانه شود .

    Synes godt om · Svar · 10 · 24. juli kl. 11:47
  • توریالی خاوری
    من فکر میکنم که پروسه خاین شدن ،لغزیدن ،انحراف وجاسوس شدن برخی از روشنفکران سست عنصر واپورچونیست یک فرایند طبیعیست. چهره های مانند لایق، صدیق رهپو،هارون امیر زاده بهترین نمونه این جریان است.ما نباید سوابق پیشین وعصر حاکمیت وبنیاد های اندیشوی گذشته این افراد را ملاک قضاوت قرار دهیم بل کار وزار وفعالیتهای سیاسی امروز شان نقش اساسی آنها را پیرامون موضع گیری شان در قبال جنبش مشخص سازد.خیلی متعجبم که هارون امیر زاده یکبار از تاریکی بیرون شد وراه روشن را برگزید،حال چگونه به حنجره تاریکترین وفاسد ترین گروه های جهادی مبدل شده است؟ بالاتر ازینکه او به رهنما وپیشقراول ارتش متجاوز انگلیس تبدیل شده است.Synes godt om · Svar · 9 · 24. juli kl. 13:06
  • Sultan Seddiqi
    بابک عزیز این با حفیظ یکجا در ماسکو درس میخواندند از او بپرسید معلومات بیشتر دارد

    Synes godt om · Svar · 1 · 24. juli kl. 16:05
  • توریالی خاوری
    جناب تاجکپور صاحب،فکر کنم که آدرس را به اشتباه گرفته آید،اینجا جایگاه افراد باعفت است.دوم اینکه هارون بیچاره را دانشمند خطاب نموده آید ،دانش چراغیست که انسانراازگمراهی بسوی صراطلمستقیم میکشاند،اما هارون امیر زاده در سمت قهقراودر عقب فاسد ترین وچپاولگرترین نیروهای جهادی قدم رنجه فرمود.دیگر اینکه دانشمند به جاسوسی رو نمی آورد. واخیرا اینکه هرگز ماسکورا تخریب نکن که مبادا روح استاد ربانی را نا راحت گردانی،چرا که او قبل از سقوط رژیم نجیب الله آخرین زمامداری بود که به درگاه کرملین سجده کرد وجایگاه خود را درقدرت تضمین نمود.

    Synes godt om · Svar · 5 · 24. juli kl. 18:50 ·Redigeret
  • کارملیزم پرچمدار نوین طاهری
    و باید خاطر نشان سازم که یک اشرار بقایای دوران چور و چپاول به نام تاجک پور حرف های بیمورد در باره آیدیالوژی کمونیستی استفاده نموده بود و اهانت کرده بود رفقای ما را باید بداند که که حالا جوانان آگاه و روشنفکر افغانستان دیگر مانند رهبر خود بیترس است و اگر فکری در سر داشته باشد نه فکری باقی خواهد ماند و نه سری.

    Synes godt om · Svar · 5 · 24. juli kl. 17:56
  • Rashid Fallah
    با عث بدبختی ما جاسوسان وخودفروخته گان داخلی دردرون حزب ما همين اشخاص مرتجع وخاهين بود که ما را ازوطن بی وطن وسرگردان ساختSynes godt om · Svar · 5 · 24. juli kl. 19:59

از قدوس (غوربندی) تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)

في الأحد 26 يوليو 2015 – 18:31  admin

 

  • Sultan Seddiqi
    من نمیدانم ،کسانیکه از اروپا یا از امریکا به افغانستان میروند و نظریات جدید شان را میخواهند شریک سازند چرا ما در تشویش باشیم مگر ما در خارج از کشور چه کرده ایم و چه میتوانیم به ان کشور درد مند بدهیم ،اگر در زیر یک چتر سازمانی باشد مور قبول است در غیر ان افراد باید خبر چین و غیره باشند ،ایا نمیشود بجای متن بالا کمی ارامتر نوشت ،ما که مینوسیم ان شخصیت جاسوس ان کشور شده ،گاهی خود را در موقف همچو بهتان قرار داده ایم ،ما اگر ساید داریم یا برگه داریم یا صحفه مشخص داریم از ان بخاطر وفاق استفاده کنیم نه بخاطر تحریکات ملیتی،قومی و غیره ،چون ای را با هرکسی که باشد برد ندارد و در جامعه ما محکوم استSynes godt om · Svar · 5 · 24. juli kl. 20:11
  • رزمنده گان
    رفیق گرامی صدیقی Sultan Seddiqi عرض ادب و احترام از شما یک سوال داریم آیا شما اتهام نامه جناب هارون امیرزاده را مطالعه نموده اید؟ از طرز برخورد شما که ازآن جوهر صداقت شما نمایان است معلوم میشود که شما فقط در اینجا برخورد عاطفی می نماید تا روی اصل موضوع، همین نوشته اخیر شما را جناب هارون امیرزاده لایک(پسند) هم کرده اند یعنی نشان میدهد که در این بحث حضور فعال دارند شما مورد سوال قرار بدهید که اگر حقیقت باشماست پس چرا شهامت دفاع از خود را ندارید. هرگاه شما نوشته آن جناب را که سر پا از اتهام دروغ و مسخ حقیقت است مطالعه نماید مطمین هستیم که در داوری تان تجدید نظر میکنید.زیرا یک انسان که خود را صاحب خرد و قلم میداند تا ان اندازه سقوط نمیکند که به روی آفتاب پرده پوشیده و بر یک جنبش مترقی اتهام ببندد. شما بدانید که ما با شریک ساختن هیچ دیدگاه و نظری در رابطه به کشور و مردم ما روی اصل حقیقت ، صداقت و خرد باشد تشویش نداریم مربوط هر جناح سیاسی و مستقل که هم باشد. ولی حق دفاع از خود از تاریخ رزم ما از هویت پرافتخار رزمنده گان خود ازخون هزاران جان باخته گلگون کفن خود را داریم و به هیچکس این اجازه را نمیدهیم تا غیرآگاهانه و یا به مزد و دستور سازمان های استخباراتی بیگانه به مسخ حقایق تاریخی ما پرداخته توهین و تخریب کند. و ذهنیت مردم و نسل جوان را مخشوش بسازد.Synes godt om · Svar · 9 · 24. juli kl. 22:07 ·Redigeret
  • توریالی خاوری
    جناب محترم سلطان صدیقی صاحب ،از طرز کلام تان هویداست که انسان خیرخواه صلح اندیش، صادق ومصلح هستید، صداقت وعدالت تان در لایک نمودن کامنت تان بوسیله خود تان دربالابیشترنمایان است.اما در عدالت باید شاهین ترازو را در نظر گرفت.ایالات متحده آمریکا صد ها هزار انسان را در عراق بوسیله بمب ،راکت … نابود کرد اما یکبار لقب تروریست جهانی را برای خود نپذیرفت. اما رزمجویان غزه،لبنان وهزاران آزادیخواه دیگر که بوسیله سلاح های خودکار از آزادی وسر زمین شان در برابر استبداد وتجاوزدفاع نمودند پیوسته بنام تروریست محکوم میگردند. شما این مقاله بازار قصه خوانی پشاور را که توسط هارون امیر زاده به نشر رسیده یکبار با وجدان باز مطالعه نمایید درک میکنید که چه نیات خصمانه را برای ضربه زدن مکتب شما ورهبران صدیق وشریف شما این عنصر بیسواد وفرهیخته نما برگزیده است شما گاهی علیه آن اعتراض داشتید؟.چنین طرز نگارش جز از انسانهای مالیخولیایی،مریض وجاسوس از کسی دیگری امکان پذیر نیست.درین مقاله ادعا شده است که هارون امیر زاده از افراد مزد بگیر ارتش بریتانیا است ومبنی بر کاوشهای امروز ومعلومات موثق این ادعا یک حقیقت انکار ناپذیر است. پس از دید شما جاسوس شاخ دارد یا دم؟بگذار هارون امیر زاده که درین بحث حضور دارد از خود دفاع نماید.Synes godt om · Svar · 6 · I går kl. 08:09 ·Redigeret
  • دو قرن وحشت
    گناه أمير زاده از نگاه شما اين است كه چرا مثل هزاران عضو حزب جاسوس پاكستان نشده مثل شهنواز تنى و سليمان لايق و خود نجيب فقط درد شما جيره خواران پاكستان مسعود بود و است زيرا به صفت اخرين سرباز پلان هائ بابا اصلى تان انگليس ناكام شد اين بار قران و شمشير اثر نكرد و اوغان و انگليس لگد سخت ده دهن خود خوردن كه درد اين لگد نسل هاى بعدى تأنرا هم أذيت خواهد كردSynes godt om · Svar · I går kl. 06:41
  • Azim Babak
    واکنش تند رفقا، پاسخ دندان شکن به جاسوس خود فروخته انگلیس و فعلا کارمند پایگاه افغانی ناتو در لندن هارون آمر زاده بود.
    رفقای عزیز ! سپاس به شهامت و قلم رسای هریک شما مبارزین پاک سرشت.
    از برکت قلم شما این جاسوس کج زبان و بد طینت انگلیس پی برد که پرچمداران مثل او فرومایه و فاقد اندیشه و راه نیستند.
    Synes godt om · Svar · 6 · I går kl. 10:38 ·Redigeret
  • Azim Babak
    بازهم به رفقای عزیز یک مشوره میدهم:
    در روابط شخصی تان نه تنها با اجنت هارون آمرزاده بلکه با سایر کارمندان پایگاه ناتو مثل نادر بی ریا ، اسد کشتمند و آن شمله دار لندنی که از هالند رفته خیلی محتاط باشید. هرکس به این پایگاه ها رفت دیگر به خانواده القاعده و داعش و تروریزم انگلیسی پیوسته است و رفقا را از درون خنجر میزند. اینها دشمنان سوگند خورده ی راه و اندیشه ی ما و شما اند.
    Synes godt om · Svar · 4 · I går kl. 10:36
  • توریالی خاوری
    در میان دولتمداران کشور یک مرد بنام جنرال دوستم پیدا شد وبا کمر بسته آمادگی برای سرکوب داعش وجاروب کردن شان از شمال بست.همین امروز دیدم که نماینده پایگاه ارتش انگلیس در لندن وما مور برحال شان بنام هارون امیر زاده یک سیاه مشق خاینانه را برای تخریب جنرال دوستم وبه نفع داعش در برگه خودبه نشر رسانیده وخوشبختانه از سوی همه کاربران محکوم شده است.در حال بحرانی کشور،ما به کسانی نیاز داریم تاجلو وحشتناک سیل داعش را در وطن گرفته ودر برابر شان آمادگی اتخاذ نماید اما این مذدور آن مزد بگیر اند که به امر بادار لبیک گفته واتمسفیر سیاسی را به نفع این گروه های تروریست فراهم میسازند. مدیران داعش از میان همینگونه روشنفکران خود فروخته برگزیده شده اند.Synes godt om · Svar · 3 · I går kl. 12:38
  • فرهاد بارکزوی
    هارون امیرزاده زمانی استاد انستیتوت علوم اجتماعی در جنب کمیته مرکزی ح. د. خ. ا. بود و وظیفه وی تدریس مضامین و محتویات سیاست نظام، که از جانب مخالفان خویش بنام کمونیستی مهر خورده بود، را به عهده داشت. او در برابر شنونده گان، یعنی کورس های حزبی، درسنامه های حزبی ( مضامین مانند اقتصاد سیاسی، فلسفه، سوسیالیزم علمی، تاریخ جنبش های کارگری و کمونیستی …)، اما در مورد صداقت و راستی که مشخصه اعضای حزب بود و همه از آن آگاهی دارند، را تدریس میکرد. اعضای حزب را به دفاع از دستاوردهای هفت ثور و ششم جدی فرا میخواند و در جلسات حزبی مینشست و از کارکردهای خویش گزارش میداد.
    حالا که باد از سوی دیگر میوزد، امیرزاده باز جنگی سوار شده، اما اینبار با خود و زره مخالفان حزب و سیاست هایش.
    دو مسئله قابل تذکر است:
    – آنهمه درس های انسانیت و صداقت و وطن پرستی و نوع دوستی که شخصیت های شمار بزرگ افراد را تشکیل میدهند، بر خشت و گل افرادی مانند هارون امیرزاده کارگر نیفتاد؛
    – هارون امیرزاده تنها نیست و نی از روی عقده و نه از روی خصومت با حزب،‌ اینکار را میکند. او فقط یک عنصر سرطانی است که در هر ارگانیزمی که باشد، آنرا تخریب مینماید.
    در یک سایت بنام استادان انستیتوت علوم اجتماعی که تازه پا به فعالیت گذاشته بود، او با سرعت مافوق ام آی شش، خود را عضو ساخت (بخاطر متعلق بودنش در جمع استادان انستیتوت علوم اجتماعی) و در آن واحد شروع کرد به تخریب برخی از چهره های شناخته شده و استادان با وجدان آن سایت و چندین استاد سابق را به نکوهش گرفت تا هم از سایت بیرون رفتند و هم خود هارون امیرزاده از سایت اخراج کردید.
    او با استفاده از بورس حزبی، تحصیلات را در شوروی آغاز کرد و هیچ کسی نه میداند که دکتورای خود را گرفت یا خیر. اما او تنها نیست. کسانی دیگری نیز با او در همین رکاب موجود اند.
    Synes godt om · Svar · 9 · 23 timer
  • Schahabuddin Sarmand
    من هم با ديد گاه صديقي گرامي موافقم ولي اين را هن ثواب نمي بينم كه هر كس وناكس سر بلند كند و ياوه بسرايد بلي جاسوس نه ولي مفتن ومنافق را كه نميتوان إنكار كرد . اين آقا مطابق خواست باداران خويش بسيار ماهرانه زنده ياد ببرك كارمل وشهيد نجيب را هدف قرار داده و در كل به شكل از اشكال از منافع شوراي نظار دفاع نموده اين هم شايسته يك داكتر نيست خلاصه تزند مشتي تا نخورد لگد .Synes godt om · Svar · 6 · 15 timer ·Redigeret
  • Sultan Seddiqi
    رفقای عزیز و بجان برابر بیاید راه حل این مشکل را دریابیم،تفاهمی همگانی را براه اندازیم با هم بحث و گفتگو کنیم ،اگر سوه تفاهم های وجود دارد انرا حل کنیم،دیگر پذیری را رشد و انکشاف دهیم.بگذارید هر کسی حرفش را بزند و از او دفاع کند.اگر واقعا میر زاده هستند و با ما در این بحث اشتراک دارند مستقیما سسهم گیرند، ما از فرهنگ سیاسی بهتری اروپای برخوردار شدیم از ان بایدسود برد.Synes godt om · Svar · 1 · 22 timer

    • Omar Faiz har svaret · 1 svar
  • Sultan Seddiqi
    افغانستان درد مند ضرورت به کمک دارد ضرورت به التهام زخم ها دارد،ضرورت به ازادی،وموکراسی وعدالتی اجتماعی دارد.انسان او سرزمین به نوازیش انسانی ضرورت دارندSynes godt om · Svar · 2 · 22 timer
  • توریالی خاوری
    صدیقی گرامی؛فکر کنم که طی بیش از یکنیم دهه ای اخیر مقالات هارون امیر زاده را مطالعه ننموده اید،او چیزی مینگارد که دشمنان وطن مان میخواهند .تمامی سیاه مشق های هارون امیر زاده مملو از تضاد ها وتهاجمات ضد ملی است.او دو نقطه حساس را بطور سازمان یافته هدف قرار داده است همبستگی ملی ونیرو های چپ را.کاری که او انجام میدهد مبین وابستگی اش به سازمانهای جهنمی استخباراتی وجنون شهرت است.چنین چهره های فاسد باید شناسایی شوند تا ملت از شر شان در امان باقی بماند.شما این اتهام نامه این فاسد وبه گفته رفق سرمند گرامی این منافق را بخوانید که چه دروغ های نا متجانس را به آدرس بهترین، والاترین وپاکترین رهبران پرافتخار حزب ردیف بندی نموده است؟؟آیا شمه ی از وجدان سالم در وجود این داکتر خود ساخته بیسواد می بینید؟شما از دیگر پذیری یاد کردید،بلی همدیگر پذیری راهکاری است بسوی همیاری وهمبستگی.اما این مثال در وجود هارون امیر زاده با معنای دشمن پذیری مترادف است.او دشمن مدرنیته ،دشمن عدالت وهمگرای است. او یک مامور معذور است ودیگر به نهضت ترقیخواه ومنافع ملی افغانستان متعلق نیست.Synes godt om · Svar · 9 · 21 timer ·Redigeret
  • Homaun Tudaer Sardar Khan
    محترم صديقي مثله برسراين نيست كه اقاى هارون كدام مسير را انتخاب نموده است ان هم بمثل يكتعداد از أعضاى حزب بخاطر منافع خود معامله گر ورآه كه انتخاب نموده وبقول خود وفاع نكرده وفورا از ميسر اصلى انحراف نموده برعلاوه اينكه بر خط سير خويش مرتكب خيانت شده يكسلسله توطئه را عليه رهبرى حزب قهرمان وشهيدان در رشته تحرير أورده ميتوانيم بمثل شوراى نظار نمك حرام برايش إطلاق مينمايم بمثل هارون أمير زاده يكتعداد از أعضاى حزب فروخته شده وجاسوس كشور هاى مختلف هستند وميباشند وهركسيكه بالاى رهبرى رفيق كارمل فقيد توطيه نمايد جواب خود را زودتر مى گيرد مرگ بر عناصر معامله گر ٠Synes godt om · Svar · 13 · 15 timer ·Redigeret
  • Farouq Rostai
    درود رفقائی عزیز! نوشته ئی رزمنده گان وکومنت رفقائی همرزم وقلم بدست خود را مطالعه کردم .عکس العمل دسته جمعی رفقاء در مقابل اتهامات دروغین واراجیف هر عنصر مرتجع ، بی ایمان،اپور چونیست واستخدام شده دشمنان، نشاندهنده اراده محکم اکثریت اعضائی حزب پر افتخار دیروزما را نشان میدهد.وامید واری مردم در حال انتظار را بخاطر یک تفاهم وسیع وقابل قبول همه چپی ها بیشتر می سازد.پیروزی آینده از مردم افغانستان است.Synes godt om · Svar · 9 · 

از قدوس (غوربندی) تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)

في الأحد 26 يوليو 2015 – 18:46  admin


صدای وجدان‎ har delt Haroon Amirzadas billede.
21. juli kl. 19:06

بی گمان که ما راه خود را مصرانه و پیگیر دوام خواهیم داد ولی دانستن حقایق پشت پرده سقوط حاکمیت حزب وطن و انچه دور از دید صفوف صادق حزبی اتفاق می افتاد، ما را از خطا های احتمالی و تکرار اشتباهات برحذر خواهد داشت.
اینکه چه اندازه این ادعای هارون امیرزاده واقعیت دارد ، بعد از کنکاشی که به همت همه رفقای ذیعلاقه صورت میگیرد ، روشن خواهد شد .
پیشنهاد مینمایم رفقا بدون براه انداختن دیالوگ های غیر ضروری که بنیاد ان فقط تصورات باشد،بپرهیزند.
مورد نظر ما ، مباحث مستدل و مستند است.
ادمین

Haroon Amirzada

آیا کارمل بعد از برکناری از دولت از سیاست دست کشیده بود؟
اخیراً در پاسخ به نفرت حکمتیار از سه گروه؛ شورای نظار، طالبان و چپی های حزب دموکراتیک خلق افغانستان یک …

Se mere

Synes godt om   Kommenter
Del

 

  • Jelani Gulshanyar, Mohammaad Nabi Azimi, Toorpikai Qayum og 28 andre synes godt om dette.
  • Azim Babak
    هارون جان را من بهتر از هر کس میشناسم. اگر نفوس افعانستان صد ملیون شود، همه پشتون اند، منفی دو نفر:
    احمدشاه مسعود و هارون امیرزاده.

    21. juli kl. 19:15 · Synes godt om · 4
  • صدای وجدان
    بابک صاحب عزیز!
    ازین بحث نباید سرسری بگزریم. انچه دوستان درین رابطه میدانند میباید شریک سازند. زیرا طوریکه مشاهده میشود این مباحث دنباله دارد. زیرا این دومین نوشته از محترم امیرزاده است که مستقیما رفیق کارمل نشانه گرفته میشود.
    اگر امیرزاده دارد حقایقی را بیان میدارد که از صفوف پنهان نگهداشته شده چرا تایید نشود و اگر اتهام میبندد سرجایش باید نشانید.
    نتیجه هر چه باشد برای نسل اینده جنبش انقلابی اموزنده و عبرت انگیز است.
    21. juli kl. 19:23 · Synes godt om · 6
  • Milad Rahim
    بايد روشن گردد حرف وجدان صاحب را تأييد ميكنم21. juli kl. 19:26 · Synes godt om · 2
  • Atiq Atiqullah
    ای مرد تاریخ بگزار تاریخ در موردت قضاوت عادلانه کند21. juli kl. 19:44 · Synes godt om · 1
  • Azim Babak
    امیرزاده هیچ هدف ندارد. میخواهد کار همو بچه گگ را کند که برای منشور شدن دم صبح در مسجد کده بود.
    اگر تاریخ اخوان و جهاد مطالعه گردد ، هیچکس به اندازه گلبدین و مسعود در قتل و فروش افغانستان سهم نداشته اند. اما برای هارون جان قهرمان ملی دولت فساد یک اسطوره تاجیک است.به آدمی که تاریخ را به استهزا بگیرد چگونه میشه حرف درست را فهماند. باز هارون مرد تعقل و خرد هم نیست. آوازه های سرچوک را جمع بندی میکند. یک دو دشنام به پختون و ازبک میدهد و نامش را تحلیل میماند.
    21. juli kl. 19:52 · Redigeret · Synes godt om · 6
  • Azim Babak
    من هم حرف وجدان صاحب را تایید میکنم.21. juli kl. 19:53 · Synes godt om · 2
  • J Ahad Selaab durood bad ba rafiq karmal mabarezSe oversættelse21. juli kl. 19:53 · Synes godt om · 2
  • Azim Babak
    باز رفقا ، ما و شما هر روز صد ها سند درباره وابستگی طالبان و داعش با سی آی ای میخوانیم؛ از معتبرترین منابع، حتا منابع معتبر انگلیس و امریکا.
    هزاران سند در پیرامون ایجاد جنبش جهانی اخوان توسط انگلیس و امریکا وجود دارد. در ساختن اخوان کابل استخبارات پاکستان سی آی دی که شعبه ی استخبارات منطقه یی انگلیس و امریکا بود ، نقش اساسی داشت. حبیب الرحمان ، گلبدین و مسعود از اول جوانان پخته ی اخوان سی آی دی بودند.
    در کجا مسعود گفت من تاجیک و یا رهبر تاجیکانم ؟ او همیشه جهاد اسلامی و امت اسلام میگفت. این جعل سازان تاریخ مثل امیرزاده ی نیمه با سواد است که مسعود را تاجیک و رهبر تاجیکان نامیدند.

    21. juli kl. 20:12 · Redigeret · Synes godt om · 5
  • Azim Babak
    ازینرو حرفهای رفیق داکتر صاحب عدل کاملا درست است که شادروان ببرک کارمل و شادروان اناهیتا راتبزاد پس از پلینوم هجده از زنده گی فعال سیاسی کنار رفتند و حتا به شادروان محمود بریالی مشوره داده بودند که چنین کند.او میخواست در کشور بماند اما باند لایق و نجیب از محبوبیت و شخصیت او هراس داشتند و کوشیدند او را از کشور دور سازند.اکثر حرفها در مورد فعالیت سیاسی او پس از پلینوم هجده بهتانهای پوچ باند پر عقده داکتر نجیب و گمراهان سیاسی چون هارون امیرزاده است.

    21. juli kl. 20:21 · Redigeret · Synes godt om · 10
  • Abdul Hakim Shenas
    جناب محترم اميرزاده صاحب گرامي ،بعد از عرض ادب وحُرمت:
    منحيث يك عضو حزب دموكراتيك خلق افغانستان،ميخواهم از شما بپرسم، كه ايا شما بخاطر به اثباط رسانيدن ادعاي تان سندِ موثقي در دست داريد؟ اگر اسنادي به دسترس تان قرار دارد پس چرا به نشر ان اقدام نمي نمائيد،تا واقعيت ها برايمان اشكار شود.
    ويا اينكه نه رفيق كارمل در قيد حيات است و نه هم رفيق محمود بريالي كه از خود دفاع نمايند ميخواهيد اوشان را بي مورد متهم نمائيد.
    با ابراز سپاس از توجه تان تشكر

    21. juli kl. 20:26 · Synes godt om · 2
  • Majid Yar
    با رعايت احترام به همه ، روشن ساختن حقايق وظيفه هر انسان هدفمند است21. juli kl. 20:42 · Synes godt om · 2
  • Shawkat Namdar
    تحلیل بجا و واقعیت های عینی را بیان داشتید .
    هموطنان شاهد بجران سیاسی بودند که جریانات را مشاهده مینمودند واقعاّ هم برای افغانستان نظام های از بیرون صادر شده خیلی ګران تمام ګردیده است .
    21. juli kl. 20:47 · Synes godt om · 1
  • صدای وجدان Shawkat Namdar گرامی
    از کجا ادعا میکنید که واقعیت را گفته اند؟
    میشود دلایل تانرا با سایر رفقا شریک سازید؟

    21. juli kl. 20:50 · Synes godt om · 3
  • Friba Safi
    کارمل کسی نیست که بتوان به سادگی به وی تهمتی بست.
    کارمل چنان زیست که ما حق داریم بنامش افتخار کنیم.
    21. juli kl. 21:54 · Synes godt om · 6
  • محمد همایون صادقی
    به اساس حرف هایکه شادروان پرشور برایم یاد آورشده بود این حرف ها همه دسایس و اتهام است علیه آن دو شخصیت بزرگ که از همان آغاز بوسیله شورای نظار سازماندهی شده
    وی گفت شورای نظار برای بد نام کردن شادروان کارمل بی نهایت تلاش می ورزید تا به وسیله برخی پرچمی ها اتهامات را علیه ببرک کارمل و محمود بریالی راه اندازی کنند زیرا با انتقال قدرت به آنها شورای نظار جایگاه شان را در بین مردمان مذهبی از دست داده بودند.
    وی گفت هیچ اسناد ومدارک در این مورد وجود ندارد تصمیم گیری دوستم و برخی پرچمی های پشتونتبار بوده که با گلبدین وعده همکاری داده بودند نه شادروان کارمل و بریالی.
    آیا ما با سخن و حرف افراد و یا دست دوم باور کرد اگر آقای امیر زاده اسناد ظبطی و یا کتبی و دست نویس ازشادروان کارمل و یا از بریابی را دارند آنگاه می توان به این نوشته وی صحه گذاشت در غیر این یک اتهام بیش نیست .
    جنگ گلبدین و مسعود و دوستم جنگ قدرت نه بلکه جنگ استخبارات بود و شریک کردن شادروان کارمل در این جنگ جز تبلیغات استخبارات بیش نیست .
    زیرا استخبارات منطقه و جهان زنده یاد کارمل و زنده یاد بریالی را دشمنان اصلی خود در افغانستان می پنداشتند.
    هیچ پیمانی بدون پروتکل و اسناد امضا شده ایجاد نمی شود..
    پرشور یاد آورشد زمانیکه شادروان کارمل را از کابل به مزار انتقال می دادند دوستم از این کار سر زد در پلخمری به مشکل انتقال داده شد ،ظهور رزمجو با بچه کیان وی را در پلخمری نپذیرفت و در داخل یک تانک کهنه وی را به حیرتان انتقال دادند .
    من مطمینم که حرف های آقای امیر زاده شنیده شده از گپ های مخالفبن و دشمنان سوگند خورده شادروان کارمل است .

    21. juli kl. 22:31 · Synes godt om · 5
  • محمد همایون صادقی
    پر شور تا هنگام مرگ شادروان کارمل در کنار وی بود وی به پرشور گفته بود که در چنین وضعیت بد و وحشتناک نجات رفقا از تیغ گلبدینی ها و شورای نظار مهم و اساسی است که این رسالت را بریالی در کابل عهده دار شده زیرا مسعود و گلبدین نماینده های ای اس ای در کشور اند و هرگاه منافع پاکستان در وحدت ویکجا ساختن این دو باشد این دو با هم متحد می شود.
    بگانه رهبر آگاه و مدافع حقوق شهروندی تاجکان نه برتری جویی تاجکان آقای پدرام است .
    شورای نظار ،نظاره گر ریختن خون تاجکان برای زراندوزی شان اند.
    21. juli kl. 22:48 · Redigeret · Synes godt om · 3
  • محمد همایون صادقی
    پرشور گفت که این توطئه و دسیه ساخته و بافته شورای نظار بود تا با اتهام بستن نام زنده یاد کارمل شورای نظار و در راس مسعود چند دستگی و انشعاب را در بین حزب اسلامی بجود بیاورد و خود منفعت بدست آرد.
    وی گفت اسخبارات و رسانه ها همه به سود مسعود و گلبدبن فعالیت داشتند و شورای نظار برای بدنام ساختن گلبدین و کمرنگ ساختن جهاد وی وحزبش که گویا گلبدین با کمونیست ها هم پیمان شده تبلیغات را سر دادند.
    پرشور شخصیت دست کم در درون حزب نبود وی بکی از نزدیکترین و با اعتمادترین رهبران حزب نزد شادروان کارمل بود.
    او به من بسیار اعتماد داشت و همیشه واقعیت ها را برایم یاد آور می شد.
    در اکثر جلسات سراسری اروپایی با من یکجا هنسفر می شد و اشتراک می ورزید و برخی مخالفین او در نهضت بعد از فوت زنده یاد بریال بالای من هم اتهام بسته بودن که من عضو فرکسیون پرشور هستم اما او بیچاره صادق وپاک غیر از عشق به شادروان کارمل و اتحاد همه نیروی چپ در درون سینه چیزی دیگری نداست و بی نهایت ارادتمند شادروان بریالی بود..
    این مطلب را بخاطری نوشتم که چیز های را که نوشته ام سخنان من نه بلکه حرف های واقعی است که پرشور برایم بیان داشته بود امید که برای داکتر صاحب امیرزاده مورد قبول قرار گیرد..
    22. juli kl. 00:10 · Redigeret · Synes godt om · 4
  • Rahim Aria
    این دسیسه اطلاعاتی سازمان های جاسوسی پاکستان، امریکا و ترکیه است که میخواهند شادروان کارمل را بدنام سازند. امریکا و سگ هایش در افغانستان برای همیشه باخته اند و می دانند که چپی ها یا در دراز مدت و یا هم کوتاه مدت حتما و باید در افغانستان به قدرت برسند و از این خاطر دست به دسایس می زنند تا نشان دهند که گویا رهبران اصیل و پاک این کشور، همانند مزدوران ترکی، امریکایی، انگلیسی و پاکستانی، در گرو احساسات قومی و لر و بر و خشتک کشالیزم و عوام فریبی بودند. من یقین کامل دارم که این امیرزاده هم یک جیره خوار امریکایی و دست بوس معامله گران خشتک کشالیزم و نفرت انگیز و شیاد است. روح شادروان ببرک کارمل شاد باد!22. juli kl. 00:25 · Synes godt om · 4
  • داكتر حيدر عدل
    دوستان گرامي درود بر شما!
    من همين لحظه داخل صفحه شدم و به نوشته محترم داكتر صاحب هارون اميرزاده بر خوردم.
    در قدم اول من شخصا تمام نوشته هاي شان را كه بدون اراهه كدام سند ابراز داشته اند رد مينمايم
    و ثانيا از دوستان وقت ميخواهم تا به جواب ايشان درين مورد بپردازم.
    22. juli kl. 01:55 · Synes godt om · 2
  • Abdul Latif
    ر اساس آنچه من ز ۴ بار ملاقاتم با آن شادروان در حیرتان و بارها بعد سبکدوشی او در کابل و مسکو دریاد دارم جواب این پرسش نه است و مثالهای فراوان و در موجودیت کسانیکه در قید زنده گی اند وهنوز در کمیته های گویا مرکزی این و آن سازمان عضویت دارند،در تایید. او باهمان رشته زنده گی کرده بود و اگر سالها بعد ز مرگش نام او یاد میشود بر بنای پیوندش به سیاست است، او یک سیاستمدار حرفه یی بود و نه آماتور. اوتا دامن کفن باسیاست بود، اما در سالهای پسین زنده گی سیاستگذار نه که پیرو بود. نوشته بالا در برخی موارد به حقیقت نزدیک است.
    Like · Reply · 1 hr
    Abdul Latif
    با رفیق حساس و دو رفیق دیگر به حیرتان رفتیم، من ز کابل آمده بودم و آنها زمزار. آن شادروان داستان مرا ز حکایات کابل شنید و پرسید: شما ها را به کدام نام یاد میکنند؟ کسی زآن جمع گفت، کارملی ها. جواب او دقیقا اینبود: ” به جسد مرده لگد میزنند” او افزود: برایتان نام درست انتخاب کنید. من گفتم نیروهای سالم حزب! و او پسندید. در ادامه گفت: ” من سوفی فلسفی شما استم و نه رهبر حزب” کمپیوترم حرف ماقبل ض ندارد و بخشش میخواهم.
    Like · Reply · 49 mins

    Abdul Latif
    فکر میکنم در دو بار ز ۴ سفر به حیرتان توده یی را همانجا دیدم و بعد بودن شباروزی او در دفتر حزبی کابل و در جوار شاد روان بریالی و گویا ز خود و خانواده گذری او برایم پرسش برانگیز شد. نزدیکی و پس پسک های او با معاذالله که به کمک مستقیم من به مزار انتقال و به درخواست من ز دوستم،ریسس خاد دوستم مقرر گردید هم چنان. و داستان ضرورت ایجاد تفرقه درمیان دوستم و رسول و ماهیگیری زآن به نفع حزب و افسانه ضرورت داشتن تماس با تمام نیروهای سیاسی و کتمان روابط با گلبدین وآماده گی گلبدین برای نوشیدن شراب با ما اگر مایه کسب اعتماد گردد، و سپری نمودن شب های متواتر با ریس استخبارات گلبدین در اپارتمان و دفتر حزبی بعد رفتن شادروان بریالی و کتمان غایله شورای همآهنگی، و دنباله آن در اروپا را امیدوارم در خواب دیده باشم ورنه همین توده یی که بیشتر نفرخدمت گونه است تا توده گرا( بی احترامی به نفرخدمتان نگردد) و آن معاذالله که چفل است و نه کارمند امنیت و آن زیارمل و …… نوکران دیگر که خرچ راه بوسیله من ز مسعود گرفتند وبدیدار نسیرالله بابر رفتند و نتیجه کارشان همان شورای همآهنگی شد و فرآورده های زیانبارش
    Like · Reply · 31 mins

    Abdul Latif
    فکرمیکنم توده یی درآن سفرشان باآنها نبود، اما من پول سفرخرچ را به تقاضای او زبرادرم گرفتم.

    22. juli kl. 02:39 · Synes godt om · 2

  • Abdul Latif
    ویک داستان دیگر: نزدیک های بیداری ز خواب پینه مانند شب راکتباران و وقفه سحرگاهی بود که شادروان بریالی مرا بدفتر حزبی درهمان مغوله اسد مارخور فراخواندند و چون رسیدم، خلیل بایانی هم همانجا بود. هردوی مارا وظفیه دادند که شاد روان کارمل را زحیرتان نجات دهیم. رفیق بایانی عضو کمیته مرکزی حزب گویا مردم است و متباقی ز او پرسید22. juli kl. 02:51 · Synes godt om · 2
  • Ahmad Rauf
    کارمل خود یک مبارز بود در این هیچ شک نیست ولی یک تعداد افراد در اطراف او قرار گرفتند ( مزدک ، کاویانی و غیره و غیره) که اهداف دیگر داشتند،وبا خام بازی های خود یک بار در مقابل یک قومندان یعنی مسعود اورا خم کردند ، زمانیکه کودتاه را علیه پلان صلح ملل متحد سازماندهی نمودند و باز در مقابل گل بدین معامله کردند و شکست خوردند. حال که شاهدان عینی قضایا سالهای هفتاد زنده هستند یک تعداد شورای نظار زاده ها با سفسطه گویی های خود میخواهند حقایق را تحریف کنند خدا میداند پنجاه یا صد سال بعد چوچه های اینها چه چرندیات خواهد گفتند. بلی زمانیکه گروه انشعابی و فرکسیون بازها در مقابل مسعود بازی را باختند و مسعود باحیله ونیرنگ از تمام ساحات استراتیژیک قوت های اینها را که بنام نیروهای دوستم یاد میشد کشیدند و به تپه مرنجان و سایر نقاط دورتر وادار ساختند، این جا بود که عقل این تیوریسن ها کار کرد ولی بازهم استباه کردند وبا یک دشمن دیگر خونی تر از مسعود یعنی گل بدین ائیتلاف کردند، این بود همه تار و پور این آقایان که خودرا مبارز و چپ گرا میدانستند علیه حزب خود و علیه داکتر نجیب کودتاه کردند و با بدنام ترین دشمنان مردم و نهضت دیموکراتیک ائیتلاف های بدنام را انجام دادند وحال دلقک هایشان میخواهند با سفسطه گویی ها آن شکست ها و رسوایی هایشان را بپوشانند

    22. juli kl. 05:36 · Synes godt om · 2
  • Abdul Ahad Talash
    در قدیم ها روز های خنک زمستان در پته صندلی چنین افسانه ها بسیار گفته میشد اما هدف افسانه ها پند و نصیحت بود .. اما هدف افسانه اقای هارون امیرزاده نا معلوم است که چی میخواهند مگر معلوم میشه بسیار نفر کلان بودند که در جلسات مسکوبگفته خود شان اشتراک می کردند وزمانیکه اکثراعضای رهبری حزب به زندان ها انداخته می شدند ایشان مستقیما با شاد روان ببرک کامل ملاقات ها داشتند در مکرویان .مه گیچ شدم تا رشته تحصیل را پیدا کنم هاهاها22. juli kl. 06:05 · Synes godt om · 2
  • محمد همایون صادقی
    آرزومندیم که آقای امیر زاده اسناد در دسترس قرار دهد و یا از این نوشته و اتهام بستنش پوزش بخواهد .
    من باور کامل دارم این نوشته همان گرد های باقی مانده گلبدین و شورای نظار و مخالفین شادروان کارمل است که به آدرس وی جاروب زده می شود.
    زیرا بعد از مرگ وی و زنده یاد بریالی برای بد نامی این دو برادر و دو رهبر بی بدیل تلاش های مذبوحانه زباد صورت گرفت و به گفته مردم ” گل خشک به دیوار زدن بیش نبوده ونخواهد بود”
    22. juli kl. 07:12 · Synes godt om · 1
  • صدای وجدانروف خان!
    باقی حرفهایت بجای خود که ارزش انرا دیگران تعیین خواهند کرد اما در یک جمله که بار بار انرا تکرار میکنی میخواهم از غلط فهمی بیرون شوی:
    اگر نیرو های چپ گرا به نجیب و حزب وطنش شوریدند ، نمیشود انرا خیانت به اندیشه چپ دانست. زیرا بعد از تغییر اساسنامه و برنامه حزب نه نجیب چپرو بود و نه حزب وطن ، حزب طراز نوینی که انقلابیون در برابرش تعهد داشتند. شورش در برابر وی را که از اصول ایدیالوژیک انحراف کرده بود را نباید خیانت چپی ها به جنبش چپ عنوان کنید.
    میشود شورش در برابر داکتر نجیب و حزبش بنامید.

از قدوس (غوربندی) تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)

في الأحد 26 يوليو 2015 – 18:53  admin

 

  • محمد همایون صادقی
    وجدان صاحب با این اولاد های نجیب بحث کردن اصلن خوب نیست .
    در مورد پدر و بابای اولاد هايشان اسناد و مدارک زیاد از منابع خارجی مستند در دسترس قرار دارد هنوز هم با بی شرمی چون روف آغا سینه میدرند و سوار به خر لنگ اند .
    22. juli kl. 07:23 · Synes godt om · 3
  • Ahmad Rauf
    چه شورشی وجدان صاحب ؟، به کدام قیمت؟ ، حزب ما کدام حزب لچک ها و تروریست ها نبود و باز با مسعود و مزاری و بعد با گل بدین یک جا شدن وقدرت را به آنها سپردن فقط بخاطر کینه که با نجیب داشتید؟ همه بدبختی های بعدی فقط برای اینکه قدرت برای قدرت و آن هم قدرتی که بدون قوای شوروی ناممکن شده بود

    22. juli kl. 07:25 · Synes godt om · 1
  • محمد همایون صادقی
    آقای روف شما به خود زحمت دهید جند روز از مجاورت زیارت نجیب خود را فارغ بسازید ویکبار کتاب بینسوان را مطالعه کنید باز می دنید که نجیب و هودارانش کی ها بودند ، باز بیایید خامه هایتان را در برگه گزینش دهید22. juli kl. 07:38 · Synes godt om · 4
  • Abdul Hakim Shenasبا عرض معذرت وپوزش از همه رفقا و دوستان:
    نجيب هم يكي از رهروان انديشه چپ بود، اينكه بعد ها سياست جهاني تغير وباند منفور گوربادشوف ، با زود بند هاي پشت پرده با باندهاي تبهكار جهادي،از نجيب سؤاستفاده نمودند ودر اخير اوشان را نيز تنها گذاشتند مسٓله كاملاً جداگانه است. موضع بحث درينجا صرف نوشته محترم هارون اميرزاده است،اگر جناب أميرزاده در مورد نوشتار شان اسناد مؤثق بدست دارند، لطف نموده اِراء بدارند، درغيران افسانه سرائي كاريست بسيار ساده.

    22. juli kl. 08:34 · Redigeret · Synes godt om · 1

  • صدای وجدان
    عمل تعدادی از جنرالان اردو عکس العملی در برابر پیوستن نجیب به گلبدین بود.
    قرار گفته استاد صادقی شما به کتاب بنین سوان یکبار مراجعه کنید و به حقایق تلخی که پیش از ایجاد جنبش دوستم میگذشت خود را مسلط سازید بعد در بحث شرکت کنید.
    شما تحت تاثیر علایق اتنیکی با مغز خالی و معلومات های فقط شنیده گی ، فضای بحث را اخلال میکنید و نمیشود به نتیجه رسید.
    22. juli kl. 10:02 · Synes godt om · 4
  • Ahmad Rauf
    ببینید آقای وجدان ، من درهمه حادثات داغ آن زمان شاهد عینی بودم و شما با دروغ های بال دار و جفتک میپرانید شمارا به حق قسم که موضوع ګل بدین اصلآ مطرح نبود چون یګانه کسی که هنوز به پلان ملل متحد نظر منفی داشت او ګل بدین بود و شما شاید ګفته های مسعود شنیده باشید که ویدیو آن در این روز ها نیز نشر شد که ګفته پلان صلح در حال تطبیق بود و ما به کمک به اسطلاح یک تعداد پرچمی ها دست به کار شدیم و قدرت سیاسی را بدست ګرفتیم . این اخبار شما که نجیب به ګل بدین میپیوست خیلی کاغذ پیچ ولی خود میدانید که دور از واقعیت است. و آقای صادقی هساتند کسانیکه برای منافع شخصی و باندیستی خود مرده و زنده هردورا میفروشند که خودت از همان قماش انسان ها هستی. من هر عضو حزب به ویژ]ه ّرچمی هارا احترام دارم و آنکه مرده اند همییشه روان شان را شاد میخواهم و افسوس به انسان های مانند شما که از پشت به رفقایتان خنجر زدید شما به نام عهد وفا چیزی نمی شناسید فقط به دیگران دشنام دادن بلد هستید. خوب است من چوچه مسعود و گل بدین نیستم مبه نام نیکو شهید داکتر نجیب الله افتخار میکنم.22. juli kl. 10:29 · Synes godt om · 1
  • Ahmad Rauf
    شما اقای وجدان و صادقی یا در آن زمان ها خیلی کوچک بودید چیزی به یادتان نیست ، یا در زمره کودتاچیان مسعود، مزاری و دوستم بودید که خود شامل آن خیانت بزرگ هستید وبا چرندیات تان خودرا تسلی میدهید و یا اینکه راسی معلومات شماکم است باز هم همان گفته چیخوف که :خطرناکترین اشخاص کسانی اند که فهم شان کم ولی عقیده شان زیاد است. میماند موضوع علایق اتنیکی من قوم دوست هستم ولی قوم پرست نه چون تعصبات قومی را زهر و تعفن میدانم22. juli kl. 10:38 · Redigeret · Synes godt om · 1
  • محمد همایون صادقی
    در پاراگراف 14 داکتر صاحب امیر زاده نگاشته اند که زنده یاد بریالی از وقوع کودتا و تقسیم مقامات به پشتونهای خلقی ،مرچمی و هواداران خود و سقوط ربانی پیش گویی کرد .
    از لحاظ منطق و عقل سلیم چطور می توان فبول کرد که برنامه کودتا چند روز قبل در برابر موافقین و مخالفین بوسیله محمود بریالی ابلاغ شد و چرا بابه جان در این برنامه شریک بود در حالیکه وی به مسعود و تاجک تباران و شورای نظار نزدیکی و همآهنگی داشت.
    از این پاراگراف چنین نتبجه بدست می آید که همان کودتا تحت نام شورای هماهنگی صرف بهتان و ارحیف خیال پردازی به نام شادروان کارمل و زنده یاد بریالی بیش نیست.
    22. juli kl. 10:34 · Synes godt om · 1
  • محمد همایون صادقی
    هههههههه اقای روف اولن شما برای غنامندی فهم خود که برایتان آدرس دادم تکاپو کنید زیرا شما چنان در عاطفه غرق اید اگر این عاطفه شما را هم به نابودی برد باز هم برای لحظ ای چشم نمی گشاید.22. juli kl. 10:41 · Synes godt om · 2
  • Ahmad Rauf
    درمورد ایجاد شورای هماهنگی و عاملان آن آقای امیرزاده کاملآ درست فرموده در این جا کدام شک نیست که گروه مخرب و انشعابی بعد از شکست و روی سیاهی در ائیتلاف بدنام با مسعود و مزاری اینبار یک ائیتلاف دیگر ناکام و بدنام را انجام داد. افراد این گروه بدنام به هروسیله که بود میخواستند به قدرت برسند ولی با اعمال ناسنجیده و دور از خرد و مردانگی کشور و مردم را به چالش بزرگ و نهضت دیموکراتیک را به نابودی مواجه ساختند

    22. juli kl. 10:50 · Synes godt om · 3
  • صدای وجدان
    روف خان!
    حقیقت این آست که :
    نجیب با چشم سفیدی و نمک حرامی در برابر کارمل به سینه کوبید که من تطبیق کننده پروسترپیکای گورباچوف هستم ، در حالیکه کارمل با شناختی که از دشمنی پاکستان و ماهیت اشرار مزدور داشت سیاست مصالحه با اشرار را رد کرده بود.
    نجیب را لایق ، با تکیه بر شوهر خواهرش مجددی فریب داد که بجای تکیه بر نیروی وفادار به حاکمیت ( اعضای حزب ) به قوم و تبآرش تکیه کند که نتیجه همان خلق اویز شدن در چهار راهی اریانا بود. نجیب با تغییر خط فعالیت و برنامه حزب عملا با حزب و ایدیالوژی مارکسیزم که جناب شما تا فعلا سنگ وفاداری به ان را به سینه میکوبید ، خدا حافظی کرد. انقلابیون با برنامه تعهد داشتند نه با قد و قامت نجیب.
    اهانت به جسد نجیب یکبار دیگر نشان داد که این ما هستیم که هنوز هم به علایق قومی دو دسته چسپیده ایم ورنه حتی طالبان بیسواد دشمن آشتی ناپذیر خود را از خود نمیدانند. چه این دشمن حتی از قوم خودش باشد.
    بیایید از افترا و تهمت دست بکشیم و حقیقت را هر قدر که تلخ هم است چون جام ذهر سر بکشیم و برای اینده جنبش که هدفی جز تامین عدالت و ساختن زندگی انسانی برای هر هموطن ندارد ، دست به هم بدهیم. ور غیر ان راه ما از همدیگر جدا است.
    22. juli kl. 11:24 · Synes godt om · 6
  • محمد همایون صادقی
    چرا داکتر صاحب این راز نهفته در سینه را در آن زمانیکه رنده یاد بریالی در قید حیات بودند به تحریر نیاوردند که خود محمود بریالی در آن هنگام به سوالات محترم امیرزاده می پرداختند.
    حال برای گواه از این سند شان نماینده گلبدین و توده یی را نام می برند .
    مهمترین چیزیکه یک نوشته تحلیلی و نقدی را ارزش همگانی می بخشد ،استاد ومدارک واقعی و عینی است و تا کنون برای این اتهام از هیچ مرجع و منابع خارجی سند ایکه صحه به این ادعا بزند در دسترس مردم قرار نگرفته.
    22. juli kl. 11:34 · Redigeret · Synes godt om · 2
  • Bahadur Yagana
    (واقعییت اینست که بسیاری بد بختی های امروز ریشه در جنگ قدرت میان داکتر نجیب الله و ببرک کارمل و خلقی ها و کودتای خونین شورای هماهنگی دارد که باید شجاعانه آنرا نقد کرد و از آن درس گرفت.)…… و وافعیت این است که بر اساس عقده گشایی های رهبران خلق و پرچم مردم و افغانستان بد بخت شد…. و واقعیت این است که روح تاریخ از دانستان وافعیت های تاریخی شاد خواهد شد… و تاریخ جرآت انان را که از واقعیت گویی وپذیرفتن اشتیاهات شرمی ندارند ,خواهد ستود. بگذار این وطن خسته و درمانده واقعیت ها را بداند و یک روزی یک نسل اگاه دوباره تاریخ را تکرار نه کند

    22. juli kl. 14:15 · Synes godt om · 2
  • Naim Rahimi
    پیشنهادمن خدمت دوستان درمورداظهارات داکترصاحب امیرزاده این است : 1) ازجنرال بابه جان که هم مورداعتمادزنده یادبریالی وهم مورداعتمادمسعودبودودرگیرودارجنگ قدرت میان شورای همآهنگی ودولت استادربانی نقش محوری داشت پرسیده شود، شایدمنحیث یک شاهدزنده درروشن شدن موضوع کمک نماید؛ 2) ازجنرال خلیل بایانی که یک تن ازپرچمی های تا کنون وفاداربه زنده یادببرک کارمل است نیز پرسیده شودکه ازروی کدام اعتمادپس ازشکست شورای همانگی باقطعه نظامی اش به چهارآسیاب نزدگلبدین عقب نشینی کردومدت شش ماه رادر آنجا سپری نمود؟سایرحرفهاکه داکترامیرزاده درمسکوبازنده یادکارمل ملاقاتهایی داشته کاملآروشن است.به خاطردارم زمانیکه درسال 1989باشش تن دیگرازاستادان علوم اجتماعی منحیث اسپیرانت شامل انستیتوت علوم اجتماعی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی گردیدم ، داکترهارون امیرزاده زمینه ملاقات چندتن ازمارابازنده یادکارمل دراقامت گاه شان دراطراف مسکومساعدگردانید،این ملاقات هاتازمانی ادامه داشت که شادروان کارمل دوباره به کشور برگشت، آخرین دیداریکه باکارمل صاحب داشتیم درمنزل شان درمیکروریان دوم بلاک 103 بود.یک مقوله عام است که گویند: « درسیاست دوستان ودشمنان همیشگی وجودندارند…» واقعیت هم همین است.ائتلاف هاصورت می گیرند، ادامه می یابندوبالاخره ازهم می پاشند…22. juli kl. 16:42 · Redigeret · Synes godt om · 2
  • محمد همایون صادقی
    داکتر صاحب رحیمی گران ارج !
    آیا با شهادت دادن افراد می توان به حقیقت نزدیک شد.
    در وضعیت کنونی و نبود آن دو رهبر هر کس بر علیه آنان شهادت خواهند داد زیرا منافع پولی و گروهی امروز نزد بسیاری از افراد ارزشمند است.
    در آن هنگام که زنده یاد کارمل نه در قدرت بود و نه برخوردار از حمایه کدام کشور چطور می توانست با دشمن دیرین خود برای به قدرت رساندن وی همکار شود در آن زمان که هوداران نجیب شادروان کارمل را عامل فرار وی می پنداشتند و بیشتر پشتون تباران کشور به گفته أعوام سایه زنده یاد کارمل را می دیدند به گلوله می زدند و وی با چنین وضعیت نا هنجار دست همکاری با گلبدین می داد و گور خود ،برادر خود و سایر شخصیت های حزب بدست خود کنده و برای پوشاندن خود در گور بیل را بدست گلبدین می داد.
    شاید برخی از پشتون تباران پرچمی که نفرت شان از زنده یاد کارمل در درون سینه های شان می جوشید وبا زنده یاد کارمل و شادروان بریالی خود را از نزدیکترین و وفادار ترین رفقایش معرفی داسته بودند برای بد نام کردن شادروان کارمل با گلبدبن همکار شده بودن و بعد تبلیغات را براه انداختند که ببرک کارمل هم در این کودتا نقش داشت ، به گونه مثال امروز رهبر حزب مردم با برخی رهبرانش با پسر لایق دوست ،هم پیمانه و همکار شده اند.
    اگر داکتر صاحب امیرزاده اسناد موثق که ضبط صوتی از زنده یاد کارمل وزنده یاد شادروان بریالی ویا دست نویس و امضأ آنان را در اختیار داردبه در برگه خود گزینش دهد.
    اما شهادت به گفته گرباچوف که رهبران أفغانستان به سادگی خرید وفروش می شود به استثنای شادروان کارمل ، نمی تواند سخنان داکتر صاحب امیرزاده را به کرسی بشاند.

    22. juli kl. 18:13 · Redigeret · Synes godt om · 2
  • Naim Rahimi
    استادصادقی عزیز،من نمی خواهم دراین موردزیادبنویسم ، امایک نمونه : رفتن جنرال خلیل باقطعه اش نزدگلبدین یک عالم سوال ایجادمی نماید.ازنظرمن ائتلاف هاوخارج شدن ازآنهاکدام حرف خلاف انتظارنیستند. هم چنان من باحرف دیگر دوستان که زنده یادکارمل پس از استعفااز پُست های حزبی ودولتی ازسیاست بکلی کناره گیری کرده بودنمی توانم موافق باشم .چه کسی می تواند انکارنماید که جمع کثیری ازپرجمی ها به شمول من وشمادرجهت ضدسیاست های نادرست دکتورنجیب الله وطرفدراری اززنده یادکارمل فعالیت می کردیم .درانستیتوت علوم احتماعی رهبری طرفداران کارمل فقیدراهمین دکتورامیرزاده به عهده داشت ، پس ازآنکه اوجهت ادامه تحصیل به مسکورفت ، مسئولیت رااستادعزیزهوتک به عهده داشت ، بعدا ازآنکه اوراجبرآ به عسکری سوق دادند، این مسئولیت به من سپرده شد، فکرنمی کنم فراموش کرده باشیدکه جمع کثیری از استادان وکارمندان انستیتوت رابه نام طرفداران کارمل وضدپلینوم 18به کمیته شهر و کمیته مرکزی جهت تحقیق فراخواندند،درنتیجه چندتن ازاستادان اناث راازحزب وانستیتوت اخراج کردندوبه تعقیب آن هرروزچندین مرتبه موتربس حامل استان وکارمندان انستیتوت مورد بازرسی قرارمی گرفت وهمه روزه یک تعدادرابه ارگان های امنیت دولتی انتقال داده مورداذیت وآزارقرارمی دادند، مراهم دوباربه تحقیق بردند، اما درهردواداره تحقیق کننده رفقای دوران تحصیلم دراتحادشوروی بودندونخواستندبه من آسیبی برسد.بیائیدبه جای پافشاری بالای موضع گیری خود، درموردگفته های استادهارون امیرزاده بیشترمعلومات حاصل نماییم.22. juli kl. 18:27 · Redigeret · Synes godt om · 2
  • Azim Babak
    خو دوران گد ودی بود .یک گروپ هواداران داکتر نجیب برای غول مستی ساختند. یک گروپ هم شما برای پنجشیری ها و پروانی های مجاهد خود.
    رفیق کارمل خو کدام اشاره برای ایجاد کدام گروپ و حزب نو نداده بود.ههههههه فقط ما از ماهیت حرفها خبر نداشتیم.
    واقعیت چنین است که باند نجیب وشبکه ی درونی شورای نظار که هارون امیرزاده یک پچل آن بود حزب ، اندیشه و میراث کبیر مبارزات را ازبین بردند و وقتی شکست خوردند همه مرداریهای خود را به حساب دیگران نوشتند.
    رفیق کارمل را باهمان بزرگواذی اش بگذارید. من میگویم این تهمتهای باند های دوطرفه حتا در مورد فرید مزدک ،وکیل و سپهسالار پر افتخار عظیمی یک جعل و بهتان است.
    هیچکس نه به مسعود مراجعه کرده بود ، نه به گلبدین.
    این دروغها را برای پراگنده ساختن و انحلال نهایی حزب ساختند.
    22. juli kl. 18:55 · Redigeret · Synes godt om · 2
  • محمد همایون صادقی
    شما در مورد فعالیت های سیاسی وتشکل هوداران شادروان کارمل من مخالفت ندارم من مسئولیت انستیتوت پیداگوژی کابل را داشتم و مدت شش ماه نرا از کار برکنار کردند که بعد به علوم اجتماعی آمدم من موافق نظر شما هستم که رفیق کارمل و رفیق بریالی از مبارزه هیچگاه دست نکشیدند همان طور که کاسترول با وجود کهالت هنوز هم با انرژی و علاقمندی بیشتر به مبارزه خود ادامه می دهد چرا رفیق کارمل از این به گل روی داکتر نجیب مستثنا شود زمانیکه نجیب بخاطر منافع قومی ، وگروهی خود آن حزب را دو دسته به گلبدبن تقدیم میکرد آیا برای شادروان کارمل برای نجات رفقای خود و مردم دست به مبارزه نمی زد و تنها تماشاگر می بود .
    نجیب در هیچ تهد خود صادق و وفادار نبود حتی به لستاد خود لایق و در وقت فرارش لایق در جلسه کمیته مرکزی نجیب را گفت نجیب نامرد وه یو بی غیرت سری وه وتختل او موتژ پختانان شرمسارکر.
    این حرف را از زیان یکی از همان افراد کمیته مرکزی به من قصه کرده و همه این حرف های لایق را به یاد دارند.
    دست کشیدن یک مبارز دادخواه چه رهبر باشد ویا عضو مرگ سیاسی اش است .
    آیا این مرگ را که نجیب هر روز بهترین فرزندان حزب را از وظایف سبکدوش ودر بد ترین جبهات می فرست شادروان کارمل قبول باید میکرد.
    واقعن عزیز هوتک را نام بردی ولی زمانیکه من او را درتاشکند دیدم به شادروان کارمل دشنام می داد و با هم به دعوا شدیم مس اگر هوتک با گلبدین رفت به دستور کارمل رفت آیا این می تواند منطق شود
    دوم از بایانی نام بردید اینکه بایانی در چهار آسیاب با گلبدین بکجا شد آیا رفتن بایانی و یا به گفته داکتر صاحب امیرزاده ملاقات توده ای را با گلبدین کودتای شادروان کارمل نام نهاد.
    برای یک لحظه قبول کنیم که این کار شد آیا زنده یاد کارمل با آن حزب از هم پاشیده اردوی ورشکسته و نبود جهان سوسیالیزم و دشمنان درونی وجهانیش برای بدست آوردن قدرت تن به کودتا داد او اگر می خواست که قدرت را داشته باشد چنین کودتا را در آغاز کودتای پیلنوم هژده سازماندهی میکرد .
    رفیق کارمل به همه هودارانش گفته بود البه باز سخن از پرشور :
    که نظام شوروی در برابر رقابت های اقتصادی غرب عقب مان و در درون جامعه پوسیده شده بود شوروی از عدم رشد اقتصادی محکوم به شکست بود نه از زور چهار تا مجاهد دزد و رهزن .
    حزب ما هم بدون حمایه باید شکست را قبول میکرد اما شکست ایکه با خنجر کشی نجیب و باند وی به سوی رفقای دیرینش نباید تمام می شد که چنین هم شد.
    بنا در چنین وضعیت بحرانی که کشتارگاه جهادی ها از گلبدین و شورای نظار برای به خون کشاندن هزاران حزبی و روشنفکرانیکه با حزب در چوکات دولت همکار بود زنده یاد ببرک کارمل منحیث رهبر آن حزب بی تفاوت قرار ميگرفت .
    همه خزبی بشمول هوداران نجیب باید سپاسگزار شادروان کارمل و محمود بریالی باشند که برای نجات و زنده ماندن شان آن دو برادر جان فشانی کردند .
    ننگ وشرم باد به آن پرچمی هایکه از تیغ گلبدین و شورای نظار جان به سلامت بردند و امروز ناشیانه ویا آگاهانه علیه آن دو برادر و دو رهبر سخن بد وزشت گوید.
    22. juli kl. 19:10 · Synes godt om · 2
  • محمد همایون صادقی
    تشکل رفقا برای سقوط نجیب نبود بلکه اگر به یاد داسته بلشید دستور به تمام رفقا این بود دفاع از نجیب دفاع از وطن ،حزب و مردم است رفقا همه باید از نجیب دفاع بعمل بیآورد این بود شعار آن تشکل.
    همه در سنگر های داغ تظر به این دستور رفتند خودم یکسال سپاه انقلاب باسایر استادان شدیم اما در همان وقت نجیب پدر طالبان و رهبر طالبان غنی را که شعار وطن یا کفن را سر داد و سبنه درید در کنار خود برای نمایش قرار داده بود .
    سیاست خلاقانه شادروان کارمل و شادروان بریالی بود که آن جهادی های را که دندان های شان را برای حزبی تیز کرده بودند نا رسیده به کابل شکستاند.

    22. juli kl. 19:22 · Synes godt om · 2
  • Salim Alizada
    رفقا عزیز!
    یک مطلب رادرنظر داشته باشید که درسالهای اخیر دراثر سعی وتلاش شب روزی ودوامدار یکتعداد رفقا وبیان حقایق درمورد حزب ورهبری سالم زنده یاد رفیق کارمل ودرک درست انزمان به مردم؛ دشمنان را سراسیمه ساخته است. ومیخواهنداز زوایای مختلف بار دیگر دربین رفقا سابق درز جدایی ها ودلسردی را بوجود آوردند ودرمجموع تمام ملامتی هارا بالای حزب ختم کنند؛چنانچه در کامنت های بالا به وضاحت چنین پیام هادیده میشود وبه این اساس کارکرد های امریکا انگلیس پاکستان سعودی ایران ونوکران انها را در تباهی افغانستان برائت دهندوروزگار فعلی که دروطن زیر قیادت شان چه میگذارد رافراموش نمایم …
    22. juli kl. 20:46 · Synes godt om · 1
  • Abdul Hakim Shenas
    باز هم باعرض ادب وحرمت خدمت همه دوستان ورفقا:
    پيشنهاد مينمايم اينكه، اگر واقعاً هدف نقد نمودن گذشته كه روشن كننده راه اينده است، بايد از زمانيكه داكتر صاحب نجيب از ارگان خدمات اطلاعات دولتي(( خاد)) سبك دوش وبه كميته مركزي تعين گرديدند و سفر نام نهاد،غير رسمي و كوتاه مدت زنده ياد ببرك كارمل فقيد به نقد گرفته شود،تا همه اعضاي حزب بدانند كه اغاز دسيسه از كجا سرچشمه گرفت.

    22. juli kl. 21:04 · Synes godt om · 1
  • Ahmad Rauf
    عظیم جان بابک ، خرمستی های تعداد که عضویت حزب را داشتند وهمیشه در آسایش گویا مبارزه میکردند و به سایر رفقای ما ارزوی موفقیت از شهرنو، وزیر اکبرخان و مکرویان میکردن و خودشان ازداغی جبهه که اکثرریت رفقای ما به آن دست و پنجه نرم میکردند آگاهی نداشتند ، وقتی زمان امتحان رسید آغاز کردن به معامله های نامردانه و جاهلان ، ما 4 تن در مکرویان کهنه که هنوز در نزد مرحوم محمود بریالی رفتیم و از او با قاطعیت شنیدم که رفقا خودرا به نقاط استراتیژیک نزدیک سازید ما وقتی از نزد او برا آمدیم یکی از رفقا با صدای بلند گفته که اینک یک بار رفقای مارا توسط گل بدین کشتند و این بار طعمه مسعود ، ربانی و سیاف مینمایند اینها مقصدش از همین فرکسیون بود که شایستگی مدیریت یک فریه را ندارند چه رسد به کشور.بعد از ان حادثه من با یک تعداد یاران به شهر مزار رفتیم و بار دیگر محمود بریالی را در جنازه کارمل در حیرتان دیدیم .

    23. juli kl. 14:40 · Synes godt om · 1
  • Ahmad Rauf
    جناب صادقی صاحب ، پشنهادمن به شما اینست اگر وقت دارید و امکانات فلم مستند که توسط روس ها ترتیب شده بنام 9 سال قبل از ختم جنگ او را ببینید برای و همچنان بیانیه مسعود را در مورد کودتای 1372 علیه پلن صلح بشنوید به روشن نمودن ذهن شما خیلی کمک میکند در غیر از آن هرچه بنویسم ذهن شما و امثال شما را افکار سکتاریستی و بعضی ها را تعصب مکدر ساخته .تشکر

    23. juli kl. 14:53 · Synes godt om · 1

از قدوس (غوربندی) تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)

في الأحد 26 يوليو 2015 – 19:02  admin

 

  • محمد همایون صادقی
    هههههههه
    محترم آقای روف !
    سکتاریست کسی است که باور به همزیستی مسالمت آمیز ، دموکراسی و برابری حقوق شهروندی ندارد.
    شما ها چرا از زنده یاد کارمل و برادرش بی نهایت نفرت میکنید ؟
    صرف بخاطر اینکه به نظام قبیله سالار استبدادی نقطه پایان گذاستند و راه را برای نظام دموکراتیک و مردم سالار باز کردند.
    آیا شما زره ای اندیشیدید که نظام های عشیره ای استبدادی چوچه خور خود اند برگشت رهبر شما نجیب الله خان هم به همان جایگاه بود آیا همان قبیله گرایان را که وی به آنها پناه برده بود وی را به چوبه دار نه آویخت؟
    چه زیبا خواهد بود زندگی شما را که سایر اقوام را منحیث شهروند بپذیرید واز جاری کردن جوی های خون دست بکشید و راه محمد گل خان مومند و پدر فاشیستش محمود طرزی را نگیرید وبگذارید همه چو برادرخواهر به شمول هموطنان پشتون در کنار هم در این دنیا فانی با هم زندگی کنند.
    23. juli kl. 15:30 · Redigeret · Synes godt om · 3
  • صدای وجدان
    نه کیژی ، والله که پریژدی هههههههههه23. juli kl. 17:18 · Synes godt om · 2
  • Naim Rahimi
    دوستان گرامی ، من دربالانوشتم ،درپروسه سیاسی ائتلاف ها، پیوستن وبریدن هایک امرعادی است ، بازنویسی یک پروسه تاریخی نه توهین به کدام رهبراست ونه خصومت ویابدنام سازی .اگرمابخواهیم یانه خواهیم ، اگر انکارکنیم ویاکتمان کنیم ، اگرشخصی راکه جریان حوادث آن دوران راآن طوریکه رقم خورده بودندبقلم می کشدبه باد دشنام ویا ناسزا بگیریم ،نه تنهاسودی نخواهدداشت ، بلکه پافشاری بی جاوبی موردماروی کتمان حقایق خود مارایابی خبرازدنیاویاجعل کارعمدی تاریخ وانمودخواهدکرد،زیراجریان بازی های خونین سیاسی سالهای 90 میلادی مانندآفتاب روشن وازدیدهیچ کسی پوشیده نیستند.شاهدان زنده راشماقبول ندارید، ویدیومی خواهید! سندتحریری می خواهید! چیزی که درتصمیم گیری های مخفیانه آن زمان هرگز به ثبت نه رسیده است.دوستان عزیز، باورکنید، من ازکسانیکه واقعآ به ببرک کارمل فقیدوزنده یادبریالی احترام دارند،نه کمتر ،بلکه بیشتراحترام وارادت داشتم ودارم ولی آنچه که پیش چشمانم گذشته نمی توانم هردوپارادریک موزه کرده انکارنمایم .آن تصمیم های مقطعه ی سیاسی راضرورت زمان دانسته وهیچ کسی رامحکوم هم نمی توانم بکنم ، زیرا موضع گیری هاروی دلایل خاصی صورت می گیرند، یکی ازدلایل فاصله گرفتن زنده یادبریالی وسایرشخصیت های سیاسی ونظامی حزب ما ازشورای نظاری ها، ناسپاسی ، پیش پابینی و نمک نشناسی شورای نظاری ها بخصوص سیاف وهابی این دجال زمانه هابود، آنهاخیلی نامردانه فراموش کردندکه اگر جنرالان پرچمی آنها راکمک نمی کردند، پای پنجشیری هانه تنهابه کابل ، بلکه تاشهرچاریکار نمی رسیدوسیاف وهابی ازدره پغمان خارج شده نمی توانست .خیلی مضحک ومسخره این است که ادعای های پوچ آن تازه به دوران رسیده هامرزهارا در نوردیده حتی خودرافاتحان سقوط شوروی وفروپاشی دیواربرلین خواندند، سبحان الله وبحمدهی …23. juli kl. 20:56 · Redigeret · Synes godt om · 3
  • Naim Rahimi
    حرف آخر: درموردحوادث آن زمان لطفآ ازمزدک گرامی بپرسیدکه درمتن حوادث قرارداشت وهمیشه مردانه وارحقیقت رابیان می کند، برعلاوه ازمزدک عزیز، عده زیادی حقایق راخوب می دانند، امالب ترنکرده می خواهندرازهای سربه مهُروناگفته رابه گورهای نامعلوم دنیای مهاجرت باخودببرند.یاران عزیز، پس ازاین هرچه می خواهیدبنویسید، من درکناردریای سیاه درکشوربلغاریامصروف استراحت استم ، پس ازدوهفته اگراین متن دراین برگه بود، در بحث هاشرکت خواهم کرد. شب های پرستاره وروزهای گرم وآفتابی برای تک تک شما آرزو دارم ، بخصوص به صدای وجدان گرامی که باحوصله مندی برگه رامدیریت می نمایند. Humørikonet smile23. juli kl. 21:12 · Redigeret · Synes godt om · 3
  • صدای وجدان
    سپاسگذار رفقا هستم که با احساس مسوولیت در ارایه دیدگاه های شان سهم میگیرند و بدینگونه ایندگان را برای شناخت تاریخ کمک میرسانند.
    ورنه باز هم تاریخ جعلی تحویل شان خواهند داد.

    23. juli kl. 21:28 · Synes godt om · 1
  • Abdul Latif
    دوستان گرامی. سبب اساسی سردرگمی های عده یی زیادی ز همراهان دیروز را کمبود اطلاع ز درون واقعات آنزمان تشکیل میدهد و وجود تفاوت برداشت ها در این امر کاملا طبیعیست. یک مسله را باید درنظر داشت که فروپاشی حزب و آن سیستم توام با فروپاشی اتحادشوروی و نه باآمدن مجاهدین آغاز گردید. البته در ماههای اخیر حاکمیت مملو ز اشتباهات پیهم و مرگبار مرحوم نجیب الله این جریان تسریع و رسمی گردید. مثلا در ماه اخیر حاکمیت نه بیروی سیاسی و نه کمیته مرکزی و نه هم سایر ارگانهای حزبی و سیاسی نقش رهبری کننده جمعی نداشتند. البته این به آن معنی نیست که آنها با سیاست وداع گفته بودند. چنین امری در سرتاپای حزب و در مرکز و اطراف با تفاوت زمانی و شرایط متفاوت رخداد. سیاست های فردی ویا گروپی بنابر موقعیت های رهبران اتخاذ گردید ونتایج آن برای هریک و هرگروپ متفاوت بود و بحث جداگانه و همه جانبه میخواهد. بعباره دیگر کنترول اوضاع ز دست حزب وهمه رهبران خارج شد و تمام هم و غم رهبرا وحزبی ها را در گام اول نجات خود و خانواده و در گام دوم جلوگیری از خرابی بیشتر تشکیل میداد که بازهم نظر به موقعیت و امکانات فردی تفاوت میکرد. اما حتی درهمان شرایط و باوجود خطرات مستقیم شادروان بریالی در کابل ماند و تاحد توان، شجاعانه رزمید اما چند نکته گذرا: ۱. شاد روان بریالی حتی ماهها بعد اقامت در دهلی زتشکیل شورای هماهنگی اطلاع نداشت. اما اساس روابط دوستم ، مزاری و حکتمیار با سازماندهی استخبارات پاکستان حتی در زمان موجودیت آن شادروان در کابل و بدون مشوره با او گذاشته شده بود. کسانیکه در کابل بودند بیاد دارند که در جریان اولین سفر رسمی دوستم به کابل که بامشکل زیاد و جهت تامین اعتماد و هماهنگی از بین رفته میان جنبش و جمعیت انجام پذیرفت با آنکه متن توافقنامه نوشته شده امضا گردید اما در جنب آن ملاقاتی رسمی با مزاری در ارگ و حکمتیار بطور جداگانه و در چهار آسیاب سازمانداده شد که پایه همکاریهای بعدی را رسما گذاشت. درجنبش مسولیت کار با پاکستان بعهده شادروان رزم و ضیا بود اما درجریان ملاقات باحکمتیار ز رزم خواسته شد که در جلسه حضور داشته باشد.

    23. juli kl. 23:40 · Synes godt om · 2
  • Abdul Latif
    ۲. باسفر شادروان بریالی به هند، مرکز حزبی کابل در دست توده یی، معاذالله و تاحدی زیارمل باقی ماند، گرچه سایر رفقا نیز روزانه به آن سر میزدند. معاذالله زمینه تماس با ریسس استخبارات حکمتیاررا فراهم و با همکاری نزدیک توده یی آن مرکز را به قرارگاه مجازی حکمتیار مبدل نمود. درین جریان رفیق خلیل بایانی که در بالا ز پیوستن او به حکمتیار تذکر رفته است و نتوانسته بود در کابل به تشکیل جزوتامی موفق گردد، ز جنبش امر تشکیل آنرا گرفته و همان ماه اخیر در همان ساحه تحت کنترول جنبش قرار داده شد و ناچار با سرنوشتی مواجه شد که گریزی نبود. او جز پلان شورای هماهنگی نبود و زقضا براو تقدیری نازل شد که نمیخواست. و نکته دیگر : جنرال بابه جان هیچ گاه در جمله مخالفین پ ۱۸ نبود و روابط ظاهری با شاد روان بریالی داشت. او ز رشته دیگری با جمعیت ارتباط داشت و دارد23. juli kl. 23:52 · Synes godt om · 3
  • محمد همایون صادقی
    رفیق گرامی لطیف بزرگوار همین لحظه که نوشته شما فرهیخته را به خوانش گرفتم همین جملات را پرشور هم برایم یاد آور شدند او هم گفت که زنده یاد کارمل بی اطلاع و زنده یاد بریالی در هند بود ،دوستم دیگر دوستم حزب نه بلکه دوستم ترکیه بود.
    این کودتا به اراده ترکیه ،پاکستان و امریکا راه اندازی شد .
    وی گفت در کابل برخی حزبی ها از کمیته کابل بدون مشوره و اطلاع زنده یاد کارمل و بریالی با گلبدین وعده همکاری دادند و بعد تبلیغات خصمانه را علیه زنده یاد کارمل و بریالی آغاز کردند.
    24. juli kl. 00:10 · Redigeret · Synes godt om · 1
  • Abdul Latif
    چون ز ترکیه نامبردید، باید یاد آوری کرد که در جریان همان سفر دوستم به کابل که بامشکل و بعد کار طولانی و باوجود مخالفت پهلوان رسول انجام پذیرفت ، کشور مذکور ربانی را دعوت و از ارگ دور ساخت و دوستم ماند و ارگ.24. juli kl. 00:13 · Synes godt om · 3
  • Abdul Latif
    برای یک خنده هم باید گفت که دریکی از همان روزها من او و رزم مرحوم در زیر چنار ارگ نشسته بودیم و گفت: این جا را انسان ببیند، خیال پادشاهی بسرش میزند.24. juli kl. 00:38 · Synes godt om · 2
  • Aziz Ferog
    بر اساس گفته هاي رفيق لطيف گرامي كه در مستند بودن ان ترديدي وجود ندارد چنين نتيجه بدست ميايد كه شاد روان ببرك كارمل هيچكاه از صحنه. سياسي كشور به دور نبوده ولي از زدو بند هاي عدهء از خدمتگاران به اصتلاح كلان كار كه اسماي شان تذكر يافته است با شوراي هماهنگي( دوستم گلبدين مزاري) اطلاع نداشته است..!24. juli kl. 01:05 · Synes godt om · 2
  • Azim Babak
    بانین که آدمهایی مثل رحیمی صاحب هرچه دل شانست بگویند. اینها در کدام جبهه ی داغ بودند صادقی صاحب؟
    از جبهه هارون امیرزاده خبر دارم:
    از دم صبح تا نماز خفتن در پارک کلتوری مسکو پشت زنهای پیر سرگردان بود. این هم جبهه داغ؛ از برکت حاتم بخشی های شورای نظار درون حزب .
    اینها نه پرچمی بودند و نه کارملی و نه اندیشه چپ داشتند. آمده بودند که در حزب مستی کنند .
    در مسکو دیدن کارمل صاحب هم برای تفریح و نام کشیدن خود رفته اند و بس!
    میگن در انستیتوت سازمان ضد پلینوم هجده داشتند. غیر صادقی صاحب کدامش پرچمی بر آمد ؟ بنام رفیق کارمل و بر ضد نجیب سازمان ساختند اما شب و روز با اجنت بیسواد شورای نظار حزب سمیع غفاری رییس انستیتوت و جمبوری نجم الدبن کاویانی مستی میکردند. این جبهه ی داغ دوم شان.
    باز دلیل هم میارن که ما و دانکتر امیرزاده صاحب رفتیم ببرک کارمل را دیدیم.
    چون این ذوات عالی ببرک کارمل را ملاقات کرده بودند، پس باید نتیجه گرفت که ببرک کارمل در مسکو زنده گی فعال سیاسی داشت.
    اروپا که آمدند از پرچمی بودن که گذشتند و گذشتند. ازمذهب پدر خود هم تیر شدند. یکی مجاور کلیسای لندن شد ، دیگری از برلین و فرانکفورت.
    اینها دعوا دارند که کارمل صاحب را ملاقات کردند.کاوه را هم شاهد میکشند. ههههههههه
    24. juli kl. 06:35 · Redigeret · Synes godt om · 2
  • Azim Babak
    بلی بلی !!!حزب کلان رهبرش ببرک کارمل بود. اینها فرکسیونهای جنوبی وال و شمالی بودند.
    حزب باورمند به اندیشه چپ بود. اینها اندیشه چپ را تا امروز به استهزا میگیرن.
    اینها اعضای حزب بودند ، نه حزبی ها.
    سرنوشت دولت به دست این دو فرکسیون غول مست افتاده بود و از بیروی سیاسی تا نواحی به اشاره باند گرباچف خوب غول مستی کردند و حزب کلان را برباد نمودند.
    24. juli kl. 06:00 · Redigeret · Synes godt om · 4
  • محمد همایون صادقی
    دریک جمله کوتاه بگویم که شادروان کارمل مبارز صادق به آرمان های مردم و چپ و انتر ناسیونالیزم بود وی مرد شجاع و علنی بود .
    هرگاه او تن به کودتا می داد واسناد وجود می داشت امروز این فررندان اوباش نجیب که از سال ها بدین سو اشک تمساح می ریزند دست زیر الاشه گرفته تماشاگر می بودند والله قسم است که دول دوسره هرکدامش به گردن و اتن انداخته خانه به خانه جار می زدند .
    من در بالا گفتم این توطئه شورای نظار و نامردی مسعود ،گلبدینی ها و اولاد های نجیب و لایق شیطان است.
    در وقت نجیب کدام سارمان را برای سقوط نجیب ، شادروان کارمل و بریالی ایجاد نکرده بود چون بیشتر فعالان حزب بعد از پیلنوم هژده دل شکسته شده بودند دستور همان دو رهبر همین بود که از نجیب و دولت دفاع کنید و به دور حزب وطن و دولت بسیج شوید تا دولت نجیب شکست نخورد.
    جنگ جلا آباد به همه رفقای هوادار شادروان کارمل دستور داده شد تا مردانه وار از جلاآباد دفاع بعمل بیآورند و من با برخی رفقا واستادان انستیتوت و دانشگاه کابل در کمربند های شهر کابل اشتراک کردیم .
    مدافعان اصلی دولت نجیب هواداران زنده یاد کارمل نظر به دستور خودش بود ورنه اژدهای جهادی در همان ماه اول نجیب و دولتش را به کام خود فرو می برد.

    24. juli kl. 10:07 · Redigeret · Synes godt om · 3
  • Abdul Latif
    دریکی از نوشته های فوق ز شاد روان بریالی نقل شده است که دوستم مانند ساطور در دست ماست……. با اطمینان کامل میتوان گفت که دوستم از ابتدای شروع آن غایله دیگر در دست حزب نه بلکه ز حزبیها برای اهداف خودش استفاده میکرد و باوجود شنیدن مشوره های عده یی حزبیها او با روشنی میگفت که بگذار از راه دیگری به هدف تقرب جوییم. آن شاد روان با روشنی و در طول آن سالهاییکه هرروز و شبش آبستن آزمایش جدیدی بود وعمدتا بعد آمدن مجاهدین این حقیقت را به روشنی میدانست که دوستم و حتی عده یی حزبیهای معتقد نیز دیگر در مواضع گذشته نیستند و برعلاوه او آن درایت را داشت که گویا سیاست را با آن کلمات وگویا اهداف نزدیک و دور و اسرار گویا آنچنانی حزبی را به زبان کوچه فاش نسازد. من باورکامل دارم که حتی همانهاییکه قبلا نام بردم نیز درشمار سازماندهنده گان شورای هماهنگی نبودند، بل حکمتیار از آنها استفاده ابزاری بعمل آورد و وسیله قرار گرفتند و خود وحزب را شرمسارو باعث تحمیل تلفات وضایعات بیشمار بر مردم شدند.24. juli kl. 08:05 · Redigeret · Synes godt om · 4
  • صدای وجدان
    از جنرال صاحب رفیق لطیف بزرگوار سپاسگذاریم که گوشه ای از حقایق انزمان را وضاحت بخشیده و مارا به دریافت حقیقت رهنمون شدند.
    کاش رفقا فرید مزدک بزرگوار و جنرال صاحب عظیمی گرانقدر نیز ، در یافتن حقیقتی که در جستجویش هستیم به سهم خویش مارا یاری رسانند.
    از جنرال صاحب لطیف سپاسگذاریم.

    24. juli kl. 10:37 · Synes godt om · 3
  • Ahmad Rauf
    صادقی صاحب ، اینک تار و پور شما یا به اسطلاح مردم چلو صاف شما از آب برآمد که ستمی برآمدید ، با متعصبین قومی و بربریت بحث کردن بیهوده است در کجای نظریات من از قبیله و قبیله گرائی دفاع کردم برعکس عمرم در مبارزه خلاف خرافت که باعث عقب ماندگی جامعه میشود گذشته . در سالهای حاکمیت حزب هر کج رو را که کسی به راه معقول و رعایت اساسنامه دعوت میکرد در مقابلش میگفت این باندیست هست این اشرافی است. اطفال این کشور نیز واقعیت های سالهای 70 درا میدانند جز کسانی مانند شما که خودرا به تجاهل عارف میزنید. میماند موضوع کارمل چه بگویم نام آن بزرگوار م در قلوب اکثر جوانان مبارز آن دوران و واز آنجمله من نقش بسته . ولی کسانیکه که سعی کردند تا به نام نیکو او با افکار غلط و گنده خود صدمه وارد کنند هرکز فراموش هیچ فرد آگاه اینه کشور نمی شود. قصه های مفت خود را پیش خود بگذارید دیگر در این وطن و در نزد قشر آگاه چلش ندارد.24. juli kl. 12:26 · Redigeret · Synes godt om · 1
  • صدای وجدان
    روف خان !
    چرا اتهام میبندید ؟
    دلیلی که شما صادقی صاحب را ستمی مینامید چیست؟
    از جانبی اینرا باید بدانید که ما به عناوین گذشته برای جنبش چپ معتقد نیستیم.
    اینجا خلقی ، پرچمی ،سازایی ، سفزایی ، گره کار و گروپ ها ماویستی که معتقد به جنبش چپ اند دعوت به همکاری و تشکیل صف واحدی در برابر غول نیولیبرالیسم و حاکمیت جنایت پیشه فساد سالار شده اند. اگر شما با همچو دیدگاهی موافق نیستید ما اسرار بر وجود تان درین تشکل نداریم.
    در غیر ان بیایید مانند یک عنصر مفید برای تحقق این ارمان با هم برزمیم.

    24. juli kl. 12:43 · Synes godt om
  • محمد همایون صادقی
    روفی صاحب این هم یک بهتان بالای من .
    من شهروند کشور خود هستم من اگر تاجک هستم اما مکتبی را که من از شادروان کارمل آموختیم انترناسیونالیزم است برای من انسان وارزش های انسانی و اوصاف انساتی از هر قوم باشد رجهان دارد و دشمنان مردم و درنده های انسان خور از هر قوم و قوم خودم هم اگرباشد نتنها نفرت بلکه قاطعانه علیه اش مبارزه میکنم.

    24. juli kl. 12:48 · Synes godt om · 2
  • Bahadur Yagana
    بحث جالب وجالب تر می شود و نسلی در انتظار واقعیت های تاریخی اند. واقعیت های خوب و بد ….

    24. juli kl. 12:48 · Synes godt om · 2
  • Ahmad Rauf
    صادقی صاحب ، نظر آخیر تان خوشم آمد چشم تان را صدقه، خوشبختانه شما در این عرصه تنها نیستید هموطنان زیاد از هر قوم و سمت دایریم که ملی وانسانی فکر میکنند ،من به کسانیکه به زیور و جوهر انسانی آراسته هستند و از تعفن تعصب قومی دور هستند و برای و برای جامعه فاقد از استثمار مبارزه میکنند سر تعظیم فرود میاورم. هرکه به مسایل قومی و سمتی ارجحت میدهد او خود را کوچک میکند وزهر تعصب خود انسان را ذلیل میسازد .به جواب به وجدان صاحب به همان دلیلی که صادقی صاحب من را وابسته به قبیله گرا و قوم پرست پایمال کننده حقوق ملیت ها معرفی کرد. خیلی خوب است اتحاد نیروهای ملی و دیموکراتیک ولی با شایعه پراگنی ها و بعضی نظریات عقده مندانه و ناسنجیده ما نمی توانیم جوانان نو اندیش و بزرگان دوراندیش و مبارز را باهم متحد کنیم شاید برعکس ….. از دعوت تان تشکر24. juli kl. 14:31 · Redigeret · Synes godt om · 2
  • محمد همایون صادقی
    روفی صاحب مره به یاد شعر مولانای بزرگ مرد کشور ما بردید چه زیبا وعالی گفته
    هزار سال در کار است تا شوی مسلمان..
    هزار سال دیگر در کار است تا شوی انسان …
    هیچ وقت تفاوت های زبانی و قومی جوهر انسانی ما راکه همانا ارج گذاشتن به انسان و ارزش های انسانی است آسیب نمی رساند ما همه یکی هستیم و آرمان ما دادخواهی سعادت و خوشبختی همه مردم ما است ،لعنت به افکار فاشیستی و گرایش های فاشیستی که در هر انسان و قوم باشد.
    موفق و سلامت باشید.

    24. juli kl. 15:13 · Redigeret · Synes godt om · 2
  • داكتر حيدر عدل
    اين است جواب هارون اميرزاده پس از او نيايد توقع و گله داشت. به جواب كمنت اقاي پرهيز.
    دوست محترم پرهیز صاحب!
    شما به نکته مهمی اشاره کردید. بلی مسعود به کمک گروپ کارمل حکمتیار راکه از حمایت یک طیفی بزرگی از وزرای دفاع خلقی و پر چمی در تحت رهبری جنرال رفیع عقب زد. اما نمی خواهم از مسعود دفاع کنم ولی بیاد تان باشد مسعود در هنگام تسخیر کابل در تلویزیون از جنرال علومی،جنرال عظیمی،جنرال دلاور و ده ها تن دیگر که نقش اساسی در شکست حکمتیار و همراهان خلقی و نجیبی وی داشتند ،نمود. خدا کند بیاد تان بیاید اگر نیامد من کلیپ آن را به شما میدهم. مسعود حتا عکس یادگاری با برخی ا ین جنرالان گرفت.
    اما آیا به نظر شما مسعود لازم بود از کودتای خونین کارمل و حکمتیار در شور ای هماهنگی هم بر علیه خود سپاسگزاری کند؟
    مسوول قتل اعضای حزب کود تاچیان است و یا مسعود؟
    کارملی هاصرف برای مدتی محدودی و آنهم برای نجات جان خودشان از ترس توطیه نجیب الله و خلقی ها با حکمتیار برای مسعود کمک کردند
    اما چپی های افغانستان از امین گرفته تا تنی…. و کارمل و بریالی تمام اعتبار و سه دهه مبارزه خود را قربانی بقدرت رساندن حکمتیار کردند. آیا نفرت از کمونستان افغانستان بی سپاسی از طرف گلبدین نیست؟
    در سیاست دوست و د شمن به گفته شما جو ندارد ولی ور 14 سال اخیر تمام چپی سابق از سلیمان لایق تا اتمر،برادران رنجبر،بشرمل… با ستون پنجم حکمتیار در یک خط قومی نبودند و حالا نیستند؟

    23 timer · Synes godt om
  • Ahmad Rauf
    خوب صادقی صاحب شعر از حضرت بیدل است: هر که کج پا میگذرد خون دل ما میخوریم –شیشه ناموس عالم در بغل داریم ما5 timer · Synes godt om

از قدوس (غوربندی) تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)

في الإثنين 27 يوليو 2015 – 2:33  admin

 

  • 23 timer
  • کارملیزم پرچمدار نوین طاهری
    هنوز زمان باقی است که افراد همچون نالایق ها و امیرزاده شناسایی شوند به امید اتحاد ها و اتفاق های همه جناح های چپی در کشور به امید انسجام و دوباره برخاستن بزرگترین حزب افغانستان یعنی حزب دموکراتیک خلق افغانستانSynes godt om · Svar · 2 · 6 timer
  • Sultan Seddiqi
    رفیق فیض عزیز،من دیگر اندیشی را از عملکرد های خودم و خانواده ام اموخته ام،چرا ما باهم تفاهم نکنیم تا تقابل ،اگر علاقمندی به اتیلای وطن داریم،،اگر میخواهیم به ان ملت درد مند و بی همه چیز کمکی کرده باشیم نباید دنبالی اراجیف و بدون خستگی با چشم کور روان باشیم،اکنون شما و عزیزان هم سنگر خوب میدانند که چه کنید وکدام را بهتر است به ان کشوریکه ما به ان افتخار داریم چه باید کرد تا مردم درمند ان بلا کشیده حد اقل راحتی را لمس کنند،بقیه خود دانیدSynes godt om · Svar · 59 min.
  • Azim Babak
    صدیقی صاحب!
    اینجا حرف برسر خدمت و اعتلای وطن نه بلکه رد اراجیف آمرزاده از باند شورای نظار است.
    من از رفقا خواهش میکنم تا عوض لایک، دیدگاه شانرا در رد بهتانهای هارون آمرزاده که مبتلا به مرض و عقده ی چرکین ملت ستیزی و چپ ستیزی است، بنگارند.
    رفیق صدیقی وطندار ما به جایی آنکه از موضع قاطع رفقا حمایت نماید با چنین حرفها بر تراوش گنده ی مغزهای پر مرض و متعفن مهر تایید میگذارد.
    چپ ستیزی خیانت بزرگ به افغانستان و ملت و اعتلای مملکت است.
    تقابل با چپ ستیزان دگراندیشی نیست بلکه مبارزه با جیرخواران ارتجاع سیاه است که ماهیت ارتجاعی و واپسگرایانه ی خود را با القاب فریبنده دانکتر ، رنگ زرد و طلایی مو و قصه سازیهای مزخرف کتمان میکنند.Synes godt om · Svar · 23 min. · Redigeret

 

  • Synes godt om · Svar · 10 · 25. juli kl. 23:22
  • کارملیزم پرچمدار نوین طاهری
    هنوز زمان باقی است که افراد همچون نالایق ها و امیرزاده شناسایی شوند به امید اتحاد ها و اتفاق های همه جناح های چپی در کشور به امید انسجام و دوباره برخاستن بزرگترین حزب افغانستان یعنی حزب دموکراتیک خلق افغانستانSynes godt om · Svar · 3 · 26. juli kl. 15:44
  • Sultan Seddiqi
    رفیق فیض عزیز،من دیگر اندیشی را از عملکرد های خودم و خانواده ام اموخته ام،چرا ما باهم تفاهم نکنیم تا تقابل ،اگر علاقمندی به اتیلای وطن داریم،،اگر میخواهیم به ان ملت درد مند و بی همه چیز کمکی کرده باشیم نباید دنبالی اراجیف و بدون خستگی با چشم کور روان باشیم،اکنون شما و عزیزان هم سنگر خوب میدانند که چه کنید وکدام را بهتر است به ان کشوریکه ما به ان افتخار داریم چه باید کرد تا مردم درمند ان بلا کشیده حد اقل راحتی را لمس کنند،بقیه خود دانیدSynes godt om · Svar · 26. juli kl. 21:32
  • Azim Babak
    صدیقی صاحب!
    اینجا حرف برسر خدمت و اعتلای وطن نه بلکه رد اراجیف آمرزاده از باند شورای نظار است.
    من از رفقا خواهش میکنم تا عوض لایک، دیدگاه شانرا در رد بهتانهای هارون آمرزاده که مبتلا به مرض و عقده ی چرکین ملت ستیزی و چپ ستیزی است، بنگارند.
    رفیق صدیقی وطندار ما به جایی آنکه از موضع قاطع رفقا حمایت نماید با چنین حرفها بر تراوش گنده ی مغزهای پر مرض و متعفن مهر تایید میگذارد.
    چپ ستیزی خیانت بزرگ به افغانستان و ملت و اعتلای مملکت است.
    تقابل با چپ ستیزان دگراندیشی نیست بلکه مبارزه با جیرخواران ارتجاع سیاه است که ماهیت ارتجاعی و واپسگرایانه ی خود را با القاب فریبنده دانکتر ، رنگ زرد و طلایی مو و قصه سازیهای مزخرف کتمان میکنند.Synes godt om · Svar · 3 · 26. juli kl. 22:07 ·Redigeret
  • Schahabuddin Sarmand
    دوستان عزیز ! گر چه نیات صدیقی گرامی را در رابطه به وطن و مردم نمیتوان از نظر دور داشت ولی همه این آرزو ها و نیات خوب توسط همین ها نقش بر آب و یا سد میگردد . من باورمندم که این ها و شرکایشان که دوستان از آنها یاد نموده اند از این در هراس اند و یا دقیق تر آتش زیر پایشان در گرفته که در وطن چپی ها دارند خود را جمع جور میدارند . من با مسولیت می نویسم که زنده یاد ببرک کارمل هرگز با قاتلین رفقای خود در یک اتحاد و هماهنگی نرفته بل هر آن در مبارزه جدی با آنها قرار د اشتند . جناب امیرزاده گویا زنده یاد ببرک کارمل را مشوره داده اند که از نجیب و دسایس وی خود را حفظ بدارد ! یعنی چه و بهتان بزرگ با تمام بی شرمی که گویا زنده یادببرک کارمل نقش در شورای هماهنگی داشتند . و یکتعداد دگر باز هم تخم نفاق را دامن زده از کودتا و پلان 5 فقره ئی ملل متحد یاد آور شدند نمیدانم که جناب امیرزاده در این عرصه چه خدمت را انجام داده است که مورد پسند این دوستان قرار گرفته . قصه کوتاه چرا آتش زیر پای این شان در گرفته ؟ روشن است چپی ها و هواداران و پیروان صذیق ببرک کارمل در وطن دست به تدابیر و اقدامات زده اند که موفقیت آن تشت رسوائی اینها را برملا عام میسازد . من بدون تشریح از دو اقدام یاد میکنم یکی شورای تفاهم در مورد انتخابات است و دگری کمسیون انسجام وحدت و دومی اقدامی است برای بریدن و قطع کردن توطۀ ها و کوتاه نمودن دست غیر از حزب بدین سبب است که با استفاده از جناب امیر زاده قلقله های دگری را نیز امیرزاده خیل ها براه انداخته اند تا بتوانند سد این اتحاد گردند با استفاده از موقع از تمام سازمان های چپ و بوجود آمده از بدنه اصلی « ح.د.خ.ا» تقاضا میکنم که در این روند سهیم گردند تا باشد مشت محکمی بر دهن حریفان حواله نمایند .Synes godt om · Svar · 2 · 26. juli kl. 22:37
  • رزمنده گان Khalil Ahmad Nadem جاى شك نيست كه تقريبأ همه ما و شما شاهدان عينى واقعيت هاى جامعه خود هستيم . در حصه تشكيل شوراى همآهنگى بايد تذكر داد كه به قول يكى از شخصيت هاى رهبرى جمعيت و كسيكه از جمله مؤسسين جنبش اخوان المسلمين افغانستان بشمار ميرود ، در جريان ج…Se mereSynes godt om · Svar · 1 · I går kl. 01:48 ·Redigeret
  • رزمنده گان Jawid Kohistani دوستان عزيز و قلم بدستان مهاجر سلام ، در مورد كودتاى شوراى هماهنگى من براى تصحيح اطلاعات تان معلومات كامل دارم ، در ان هنگام در يكى از ادارات امنيت كار مى كردم شايد هفت تا هشت ماه قبل از يك چنين اقدام اطلاعات ابتدايى داشتيم و يگانه اداره ايكه تا اخرين مراحل انرا تعقيب و افشا كرد همان بود كه من كار مى كردم اگر رفقاى مهاجر دلچسپى داشتند من جزيات و چگونگى افشا شدن انرا خدمت تان مى اورم موفق باشيد
    Like · پاسخ · 13 · ژوئیه 23، ساعت 19:32/(https://www.facebook.com/rjawid.kohistani?fref=ufi… )Synes godt om · Svar · I går kl. 01:47 ·Redigeret
  • رزمنده گان Jawid Kohistani من نه جانب دارانه ويا از روى احساسات بلكه بخاطر روشن شدن حقايق گذشته كه هر كدام درگير بوده ايم و روى سر نوشت ما و كشور ما تاثير داشته است انچه در حد معلومات من است و در جريان بودم مى نويسم اينكه اطلاعات من ضعيف بوده يا بسيار دقيق نباشد دوستان بعد بيطرفانه قضاوت كنند اما امشب اين فرصت نيست ، و فردا شب كه از سفر قريه برگشتم خدمت تان مى نويسم و همچنان قابل ياداورى مى دانم كه حقايقى را از جريان كودتاى شهنواز تنى نيز در دست دارم به شمول اسناد تحقيق اما من اخلاقاً نخواستم اين اوراق را كه هنوز مسولانش زنده اند نشر كنم اگر ثواب بدانيد اين كار را نيز انجام خواهم داد Jawid Kohistani دوستان عزيز سلام : در زمان شكل گيرى شوراى هماهنگى در ادارات امنيت ملى بودم و قبل بر ان كه از زندان رها شدم تا امدن مجاهدين به كابل در كميته سياسى يا ارتباطات كار كردم ، شما بهتر مى دانيد كه با روى كار امدن داكتر نجيب اختلافات درون حزبى چاق گرديد كه منجر به زندانى شدن برخى هوا خواهان كارمل شد متعاقب ان كودتاى شهنواز تنى اسيب بزرگى به ظرفيت نظامى رژيم وقت وارد كرد و و صد ها نظامى عضو كودتا و غزندانى شدن اعضاى دفتر سياسى شگاف هاى به ميان امده را عميق تر ساخت ، مرگ جلال رزمنده در صفوف جناح مربوط و خاديست هاى به اصطلاح پرشور وقت شك وترديد هاى را نسبت رهبرى زمان بر انگيخت و هر كدام از شاخه ها و يا فركسيون ها در فكر ايجاد رابطه شدند و تنظيم ها ، قوماندان ها داخلى از اين وضع استفاده به سزايى كردند ، داكتر نجيب الله توسط حاجى گرديزى كه همزمان عضو ارتباط وطنجار هم بود پيام هاى را با پنجشير رد وبدل مى كرد ، همزمان ساير حلقات پنهانى و گاهى نيمه رسمى باب ارتباط را با قوماندانان اطراف كابل به منظور مختلف گشودند ، سيستماتيك ترين روابط در سطوح رهبرى ملكى ونظامى با شوراى نظار وجود داشت البته حزب اسلامى با استفاده از عوامل كودتا نيز تلاش هاى را انجام مى داد و كادر ها را از پاكستان به مناطق تحت نفوذ حزب اسلامى در ولايات شان و اطراف كابل فرستاد شايد كمتر رهبران و كادر هاى بودند كه چه از طريق فركسيون و يا چه از طريق مناسبات قومى با مجاهدين در تماس نبودند ، عده اى پيشرو و عده اى هم براى زنده ماندن بنا با معلوماتيكه من دارم از دفتر سياسى تا جنرالان نظامى در تلاش ايجاد تماس بودند ، در ماه و هفته هاى اخر اين نوع مناسبات از كنترول خارج شد ، دوكتور نجيب الله بدون مشوره يعقوبى با همكارى برادرش احمدزى با حكمتيار ديدار محرمانه اى در نزديك كابل داشت ، كه يعقوبى در جلسات بعدى امنيتى و سياسى اشتراك نكرد و بانجيب رابطه اش بهم خورد و گفته بود كه به حيث مسول تامين امنيت ريس ج كه بدون اگاهى من از ارگ خارج شده خودم را مسول دانسته و بخشيده نمى توانم و او در انزوا قرار گرفت و كشته شد ، بنا من شاهد رفت و امد ها وتماس هاى مكرر بودم ، گاهى دربين سه نفر كه پنجشيرى ، زيرى و ارين بود ما تبصره مى كرديم كه كدامش رهبر فركسيون است از پيش شدن در راه تخمين مى كرديم ، به همين گونه در شاخه كارمل رقابت بر سر پيش قراولى مناسبات وجود داشت گاهى پيام هاى مى امد كه فلانى بخش از ما نظامى ها نمايندگى نمى كند و بعد محور عظيمى ، سيد اعظم سعيد بخش نظامى پا به ميدان كشيد ، در نخستين روز هاى تغير قدرت در كابل كاويانى ، مزدك نزديكترين ها به مجاهدين شمال بودند با وجود تلاش هاى انها حزب اسلامى تلاش كرد با ترور پرچمى ها بى اعتمادى را دامن بزند كه در مواردى موفق شدند و در مواردى هم توطيه ها افشا شد ، عده اى از كادر ها مى گفتند كه ما ايتلاف كرديم و اين به ذوق مجاهدين خوش نمى امد تا اغاز شكل گيرى بى اعتمادى ها ، ترور اختطاف ، تهديد و زور گيرى از نخستين حركاتى بودند كه عليه اعضاى حزب اغاز شد ، رقيبان سياسى مجاهدين عليه دوستان هم ديگر به اقدامات نا جوان مردانه پرداختند ترور جنرال پروانى ريس امنيت نظامى و قتل چند فعال ديگر در نواحى مختلف از جمله مكرويان شروع فصل انتقام گيرى ها بود ، گرفتارى سرورى ، و بعد اقدام ناكام عليه غوربندى كه بعد من نويسنده اين سطور نامه اى به امضاى داكتر عبدالرحمن برايش تهيه توسط داكتر شينكى دخترش و خانمش او را از كابل دور ساختيم شايد هرگز از من تشكر نكرد اما ان وقت ضرورت بود بدين ترتيب دو باره فعاليت هاى مستقلانه اغاز شد كه منتج به تصميم كودتا شد و. ادامه
    Like · پاسخ · 2 · (https://www.facebook.com/rjawid.kohistani?fref=ufi… )Synes godt om · Svar · 1 · I går kl. 01:59
  • رزمنده گان Esmat Dawlatzai روز ٨ ثور ١٣٧١ أمر نوكريوال وزارت امور داخله بودم، برآمدن مجاهدين حزب اسلامي وا سمارق گونه از زيز زمينيهاي وزارت امور داخله ، تصرف اين وزارت وچپاول بيت المال را بچشم سر ديدم وبعديها يش را نيز……آنچه را كه هارون امير زاده نوشته است بينه به بينه واقعيت است وحقيقت دارد!!
    Like · پاسخ · 3 · ژوئیه 24، ساعت 10:42 · ویرایش شده (https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1413409652321562&set=a.1413397102322817.1073741826.100009576228044&type=1&theater )

    Synes godt om · Svar · I går kl. 02:04

  • رزمنده گان Amirjan Rasooli عصمت جان دولت زي كاملأ راست ميگويند عصمت جان در رياست تفتيش كار ميكردن باز به رياست خريدارى مقرر شدن من هم همان روز در پيژنتون بودم كه كتوازى از دفتر برامد و يونفورم را كشيد به كوچه مرغا رفت من هم نوشته جنرال صاحب دولتزي را تايد ميكنم چشم ديد هر دوى ما بود
    Like · 1 · ژوئیه 24، ساعت 17:21 (https://www.facebook.com/amirjan.rasooli.9?fref=ufi… )
    Amirjan Rasooli

    • Senior Vice President hos Audi USA

    · 5 fælles venner

    Tilføj ven

    Synes godt om · Svar · 1 · I går kl. 02:07

  • Mahmoud Tahmass
    من خو بشما رفقا عزیز پیشنهاد میدهم چرا رفیق خود را زیاد تاپه میزنید تا زبان مشترک که خیلی راحت و آسان استٔ..طرح و سوالی و شکایتی دارد ..در یک بستر تفاهم حل نماید ..ما که اکنون حزب واحد تحت رهبری رفیق کارمل نداریم ..شما آخر همه بهترین کادر ها بودید !مگر چه شده با شما؟ این غم انگیز و تاسف آور است که همچو رفیق هارون از جم ما نفی شود ..‌‌من با سر بلندی میگویم رفیق هارون مخالف نشلیستی ،پشتونیزم ،تاجکیزم، ترکیزم است تا یک ملت واحد و وطن واحد…لطفن رفقا رفیق هارون را بر گردانید به به آغوش تان رفیق عزیز ماست و بود.‌باز ازمن بقول حافظ وظیفه من دعا گفتن است .‌من یک رفیق کوچک و دنباله رو شما استم ..نکنید این جفا را در حق یکدیگر ..این همان نقطه است که دشمن میخواهد.Synes godt om · Svar · I går kl. 02:13 ·

از قدوس (غوربندی) تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)

في الثلاثاء 28 يوليو 2015 – 23:36  admin

 

  • رزمنده گان Haroon Amirzada ( گونه مثال من تا هنوز از سهم محترم سلیمان لایق در کودتای شورای هماهنگی اصلا وقت نیافتم که بنویسم. چنانچه او شرعی جوزجانی را بحیث واسطه و پیام آور حکمتیار از پشاور به مزار شریف برد. ) آقای غرزی بحث من در مورد شورای هماهنگی یک بحث فرعی است. ما امروز اولیت های بیشتری داریم تا بحث در مورد یک حادثه پیچیده تاریخی. من آن بحث شورای هماهنگی را صرف در پاسخ یک دوست کشیده بود و چشم دیدهای خویش را نوشتم. طوریکه در بحث شورای هماهنگی هم یاد آوری کردم که بازیگرانی زیادی داخلی و خارجی دارد. بگونه مثال من تا هنوز از سهم محترم سلیمان لایق در کودتای شورای هماهنگی اصلا وقت نیافتم که بنویسم. چنانچه او شرعی جوزجانی را بحیث واسطه و پیام آور حکمتیار از پشاور به مزار شریف برد. این عادلانه نیست که ما صرف کارمل و یا بریالی را مسوول کودتای شورای هماهنگی کنیم و از آن بحیث ابزار فرصت طلبی انتقام جویی کنیم. امروز هم محترم لایق بحیث مارمولک سیاسی بد ترین نقش مخرب را در حکومت کرزی و غنی با معاش دالری بزرک تحت پوشش مشاور انجام می دهد. فقد کارمل و بریالی در مورد شان تاریخ قضاوت خواهد کرد ولی سلیمان لایق تا هنوز در سن کهنسالی خود دست از مارمولک بازی سیاسی نکشیده است.
    Like · پاسخ · 2 · 10 ساعتSynes godt om · Svar · 1 · I går kl. 02:12 ·Redigeret
  • رزمنده گان http://pendar.forums1.net/t4691-topicاز قدوس (غوربندی) تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)
    PENDAR.FORUMS1.NET

    Synes godt om · Svar · 2 · I går kl. 02:14

  • رزمنده گان Friba Safi
    کارمل کسی نیست که بتوان به سادگی به وی تهمتی بست.
    کارمل چنان زیست که ما حق داریم بنامش افتخار کنیم.Synes godt om · Svar · 5 · I går kl. 02:20
  • رزمنده گان
    محمد همایون صادقی
    به اساس حرف هایکه شادروان پرشور برایم یاد آورشده بود این حرف ها همه دسایس و اتهام است علیه آن دو شخصیت بزرگ که از همان آغاز بوسیله شورای نظار سازماندهی شده
    وی گفت شورای نظار برای بد نام کردن شادروان کارمل بی نهایت تلاش می ورزید تا به وسیله برخی پرچمی ها اتهامات را علیه ببرک کارمل و محمود بریالی راه اندازی کنند زیرا با انتقال قدرت به آنها شورای نظار جایگاه شان را در بین مردمان مذهبی از دست داده بودند.
    وی گفت هیچ اسناد ومدارک در این مورد وجود ندارد تصمیم گیری دوستم و برخی پرچمی های پشتونتبار بوده که با گلبدین وعده همکاری داده بودند نه شادروان کارمل و بریالی.
    آیا ما با سخن و حرف افراد و یا دست دوم باور کرد اگر آقای امیر زاده اسناد ظبطی و یا کتبی و دست نویس ازشادروان کارمل و یا از بریابی را دارند آنگاه می توان به این نوشته وی صحه گذاشت در غیر این یک اتهام بیش نیست .
    جنگ گلبدین و مسعود و دوستم جنگ قدرت نه بلکه جنگ استخبارات بود و شریک کردن شادروان کارمل در این جنگ جز تبلیغات استخبارات بیش نیست .
    زیرا استخبارات منطقه و جهان زنده یاد کارمل و زنده یاد بریالی را دشمنان اصلی خود در افغانستان می پنداشتند.
    هیچ پیمانی بدون پروتکل و اسناد امضا شده ایجاد نمی شود..
    پرشور یاد آورشد زمانیکه شادروان کارمل را از کابل به مزار انتقال می دادند دوستم از این کار سر زد در پلخمری به مشکل انتقال داده شد ،ظهور رزمجو با بچه کیان وی را در پلخمری نپذیرفت و در داخل یک تانک کهنه وی را به حیرتان انتقال دادند .
    من مطمینم که حرف های آقای امیر زاده شنیده شده از گپ های مخالفبن و دشمنان سوگند خورده شادروان کارمل است .21. juli kl. 22:31 · Synes godt om · 5

    Synes godt om · Svar · 3 · I går kl. 02:21

  • رزمنده گان
    محمد همایون صادقی
    پر شور تا هنگام مرگ شادروان کارمل در کنار وی بود وی به پرشور گفته بود که در چنین وضعیت بد و وحشتناک نجات رفقا از تیغ گلبدینی ها و شورای نظار مهم و اساسی است که این رسالت را بریالی در کابل عهده دار شده زیرا مسعود و گلبدین نماینده های ای اس ای در کشور اند و هرگاه منافع پاکستان در وحدت ویکجا ساختن این دو باشد این دو با هم متحد می شود.
    بگانه رهبر آگاه و مدافع حقوق شهروندی تاجکان نه برتری جویی تاجکان آقای پدرام است .
    شورای نظار ،نظاره گر ریختن خون تاجکان برای زراندوزی شان اند.21. juli kl. 22:48 · Redigeret · Synes godt om · 3

    Synes godt om · Svar · 3 · I går kl. 02:22

  • رزمنده گان
    محمد همایون صادقی
    پرشور گفت که این توطئه و دسیه ساخته و بافته شورای نظار بود تا با اتهام بستن نام زنده یاد کارمل شورای نظار و در راس مسعود چند دستگی و انشعاب را در بین حزب اسلامی بجود بیاورد و خود منفعت بدست آرد.
    وی گفت اسخبارات و رسانه ها همه به سود مسعود و گلبدبن فعالیت داشتند و شورای نظار برای بدنام ساختن گلبدین و کمرنگ ساختن جهاد وی وحزبش که گویا گلبدین با کمونیست ها هم پیمان شده تبلیغات را سر دادند.
    پرشور شخصیت دست کم در درون حزب نبود وی بکی از نزدیکترین و با اعتمادترین رهبران حزب نزد شادروان کارمل بود.
    او به من بسیار اعتماد داشت و همیشه واقعیت ها را برایم یاد آور می شد.
    در اکثر جلسات سراسری اروپایی با من یکجا هنسفر می شد و اشتراک می ورزید و برخی مخالفین او در نهضت بعد از فوت زنده یاد بریال بالای من هم اتهام بسته بودن که من عضو فرکسیون پرشور هستم اما او بیچاره صادق وپاک غیر از عشق به شادروان کارمل و اتحاد همه نیروی چپ در درون سینه چیزی دیگری نداست و بی نهایت ارادتمند شادروان بریالی بود..
    این مطلب را بخاطری نوشتم که چیز های را که نوشته ام سخنان من نه بلکه حرف های واقعی است که پرشور برایم بیان داشته بود امید که برای داکتر صاحب امیرزاده مورد قبول قرار گیرد..22. juli kl. 00:10 · Redigeret · Synes godt om · 4

    Synes godt om · Svar · 4 · I går kl. 02:24

  • Mahmoud Tahmass
    بدون شک رفیق هارون گرامی هم در راه خود و در اندیشه خود و با رفقای خود که همه سرش منحیث بهترین کادر دیروز و امروز حساب میکردند ..اشتباهات و چندین رو ها را با سیلی کوبیده و نا راحت ساخته ولی همه ما یگانه طبقه استیم که زبان مشترک و حرف یکدیگر را عمیقن درک میکنیم…من از استاد بابک عزیز و سایرین با بزرگواری تان …شما را قسم طرف چهره همی رفیق هارون بیبینید ..یک لحظه فکر کنید همین رفیق از خود ماست نگذارید برود….در حق رفیق علومی چنان شد تا که ما دیدیم …..دشمن ما این را میخواهد بهترین های ما را با خود ببرد. با درود ها.Synes godt om · Svar · 1 · I går kl. 02:27
  • رزمنده گان Rahim Aria
    این دسیسه اطلاعاتی سازمان های جاسوسی پاکستان، امریکا و ترکیه است که میخواهند شادروان کارمل را بدنام سازند. امریکا و سگ هایش در افغانستان برای همیشه باخته اند و می دانند که چپی ها یا در دراز مدت و یا هم کوتاه مدت حتما و باید در افغانستان به قدرت برسند و از این خاطر دست به دسایس می زنند تا نشان دهند که گویا رهبران اصیل و پاک این کشور، همانند مزدوران ترکی، امریکایی، انگلیسی و پاکستانی، در گرو احساسات قومی و لر و بر و خشتک کشالیزم و عوام فریبی بودند. من یقین کامل دارم که این امیرزاده هم یک جیره خوار امریکایی و دست بوس معامله گران خشتک کشالیزم و نفرت انگیز و شیاد است. روح شادروان ببرک کارمل شاد باد!22. juli kl. 00:25 · Synes godt om · 4

    Synes godt om · Svar · 3 · I går kl. 02:50

  • رزمنده گان Salim Alizada
    رفقا عزیز!
    یک مطلب رادرنظر داشته باشید که درسالهای اخیر دراثر سعی وتلاش شب روزی ودوامدار یکتعداد رفقا وبیان حقایق درمورد حزب ورهبری سالم زنده یاد رفیق کارمل ودرک درست انزمان به مردم؛ دشمنان را سراسیمه ساخته است. ومیخواهنداز زوایای مختلف بار دیگر دربین رفقا سابق درز جدایی ها ودلسردی را بوجود آوردند ودرمجموع تمام ملامتی هارا بالای حزب ختم کنند؛چنانچه در کامنت های بالا به وضاحت چنین پیام هادیده میشود وبه این اساس کارکرد های امریکا انگلیس پاکستان سعودی ایران ونوکران انها را در تباهی افغانستان برائت دهندوروزگار فعلی که دروطن زیر قیادت شان چه میگذارد رافراموش نمایم …22. juli kl. 20:46 · Synes godt om · 1

    Synes godt om · Svar · 3 · I går kl. 03:04

  • رزمنده گان Abdul Latif
    دوستان گرامی. سبب اساسی سردرگمی های عده یی زیادی ز همراهان دیروز را کمبود اطلاع ز درون واقعات آنزمان تشکیل میدهد و وجود تفاوت برداشت ها در این امر کاملا طبیعیست. یک مسله را باید درنظر داشت که فروپاشی حزب و آن سیستم توام با فروپاشی اتحادشوروی و نه باآمدن مجاهدین آغاز گردید. البته در ماههای اخیر حاکمیت مملو ز اشتباهات پیهم و مرگبار مرحوم نجیب الله این جریان تسریع و رسمی گردید. مثلا در ماه اخیر حاکمیت نه بیروی سیاسی و نه کمیته مرکزی و نه هم سایر ارگانهای حزبی و سیاسی نقش رهبری کننده جمعی نداشتند. البته این به آن معنی نیست که آنها با سیاست وداع گفته بودند. چنین امری در سرتاپای حزب و در مرکز و اطراف با تفاوت زمانی و شرایط متفاوت رخداد. سیاست های فردی ویا گروپی بنابر موقعیت های رهبران اتخاذ گردید ونتایج آن برای هریک و هرگروپ متفاوت بود و بحث جداگانه و همه جانبه میخواهد. بعباره دیگر کنترول اوضاع ز دست حزب وهمه رهبران خارج شد و تمام هم و غم رهبرا وحزبی ها را در گام اول نجات خود و خانواده و در گام دوم جلوگیری از خرابی بیشتر تشکیل میداد که بازهم نظر به موقعیت و امکانات فردی تفاوت میکرد. اما حتی درهمان شرایط و باوجود خطرات مستقیم شادروان بریالی در کابل ماند و تاحد توان، شجاعانه رزمید اما چند نکته گذرا: ۱. شاد روان بریالی حتی ماهها بعد اقامت در دهلی زتشکیل شورای هماهنگی اطلاع نداشت. اما اساس روابط دوستم ، مزاری و حکتمیار با سازماندهی استخبارات پاکستان حتی در زمان موجودیت آن شادروان در کابل و بدون مشوره با او گذاشته شده بود. کسانیکه در کابل بودند بیاد دارند که در جریان اولین سفر رسمی دوستم به کابل که بامشکل زیاد و جهت تامین اعتماد و هماهنگی از بین رفته میان جنبش و جمعیت انجام پذیرفت با آنکه متن توافقنامه نوشته شده امضا گردید اما در جنب آن ملاقاتی رسمی با مزاری در ارگ و حکمتیار بطور جداگانه و در چهار آسیاب سازمانداده شد که پایه همکاریهای بعدی را رسما گذاشت. درجنبش مسولیت کار با پاکستان بعهده شادروان رزم و ضیا بود اما درجریان ملاقات باحکمتیار ز رزم خواسته شد که در جلسه حضور داشته باشد.23. juli kl. 23:40 · Synes godt om · 2

    Synes godt om · Svar · 4 · I går kl. 03:13

  • رزمنده گان Azim Babak
    بلی بلی !!!حزب کلان رهبرش ببرک کارمل بود. اینها فرکسیونهای جنوبی وال و شمالی بودند.
    حزب باورمند به اندیشه چپ بود. اینها اندیشه چپ را تا امروز به استهزا میگیرن.
    اینها اعضای حزب بودند ، نه حزبی ها.
    سرنوشت دولت به دست این دو فرکسیون غول مست افتاده بود و از بیروی سیاسی تا نواحی به اشاره باند گرباچف خوب غول مستی کردند و حزب کلان را برباد نمودند.24. juli kl. 06:00 · Redigeret · Synes godt om · 4

    Synes godt om · Svar · 6 · I går kl. 03:16

  • محمد همایون صادقی
    تا جایکه من شناخت از داکتر صاحب امیرزاده دارم ایشان قلبن به شادروان کارمل حرمت داشتند و مطمینم اکنون هم حرمت به وی دارند و گفته های شان ناشی از خصومت علیه شادروان کارمل نخواهد باشد شاید بلکه برگرفته از تبلیغاتی است که از آغاز کودتا تا کنون علیه شادروان کارمل صورت گرفته و گاه گاهی این قوغ زیر خاکستر جابجا شده از طرف دشمنان سوگند خورده شادروان کارمل پکه زده می شود و آقای امیرزاده همان سخنان شنیده شده رسانه یی را به نقد گرفته اند.
    باز هم تکرآ می نگارم که پرشور بار بار برایم گفت که در آستانه کودتا شادروان کارمل در حیرتان بود که من هم با وی در حیرتان بودم و شادروان بریالی در هند بود .
    سازش با گلبدین تنها تصمیم و اراده برخی از رهبران کمیته ایجاد شده در کابل بود که بدون مشوره و اطلاع زنده یاد کارمل و شادروان بریالی دست بعمل شدند و گفت که زنده یاد بریالی برایم یادآورشد که بدون مشوره واطلاع ما برخی از شخصیت ها از اثر ناراضی بودن و گرایش قومی و برترجویی و دوباره انتقال قدرت به هموطنان پشتون تبار دست به چنین عمل زدند و در آن هنگام محترم توده یی ریس کمیته حزبی هوداران زنده باد کارمل بود از نظر من داستان این کودتا که بدون اسناد در دست داشته نام شادروان کارمل به آن پیوند داده شده به گونه یک کلوله تار می ماند که از وسط بریده شده باشد و هر کس سر نخ می آورد که این سر نخ است بهتر است که همان کمیته و محترم توده یی که مسولیت کمیته را عهده دار بودند چیزی به نگارش بیآورد که رد بیان این نقد گردد و محترم امیرزاده صاحب در مورد شادروان کارمل اسناد و مدارک در دسترس قرار دهند تا سخنان شان را تصدیق کند.
    من شخصن در مورد رهبران و شخصیت های سیاسی که در معاملات و بازی ها از خود سند بجا نگذاشته باشد به حرف های شنیده شده باور مند نبوده ونیستم اما یادآور می شوم که پرشور گفت برخی از شخصیت های پشتون تبار در کمیته کابل در این کودتا با گلبدین هماهنگ بودند باید همان کمبته از هماهنگ بودن و عدم هماهنگ بودن برخی شخصیت ها قلم فرسایی کنند ونباید مور سکوت به لبان بزنند و تماشگر اتهامات علیه شادروان کارمل باشند گرایش و عاطفه قومی را کنار بگذارند وآنانیکه تا دیروز سنگ کارملی بودن را بیشتر لز دیگران به سبنه می زدند و برای رسیدن به مقامات با گرفتن نام زنده یاد کارمل گلو وسینه همچو رزمجو می دریدند نباید به اتهام دست زنند و سبب قلم فرسایی محترم امیرزاده و سایر پژوهشگران گردند .
    این بحث ، بحث در مورد ساختار چپ نیست ،چپ بار ها ساخته شد وبار ها از هم پاشیده و باز هم ساخته خواهد شد.
    این بحث کشاندن پای یک رهبر و شخصیت پاک نهاد کشور شادروان کارمل است که بعد از مرگ خودش و برادر فقیدش رسانه یی شده دفاع منطقی ،علمی بعمل آید و مدعیان اسناد در دسترس قرار دهند در غیر جز سرگرمی و وقت ضایع کردن داکتر صاحب امیرزاده با نوشته شان و همه دوستان این برگه بیش نخواهد بود.Synes godt om · Svar · 4 · I går kl. 16:23 ·Redigeret
  • Ashraf Shahkor
    من نوشته مفصل و توضيحى كبير خرمى عزيز را و كامنتهاى روشنگرانه و توضيحى همه عزيزان را خواندم واز قا طعيت رفقا در رد نبشته پر ازجعليات آغاى امير زاده شاد شدم .
    ميخواستم كه خدمت مجموع عزيزانيكه پيرامون اين محبث علاقه گرفته بنگارم كه :
    من با انكشافات و شكل گيرى شوراى هماهنگى حدود ده روز قبل از روز عمل نظامى در مزار شريف و بطور دقيق شش روز قبل از آغاز جنگ توسط قوماندان سوق و اداره نيرو هاى جنرال صاحب دوستم در كابل مطلع شدم . در انزمان روانشاد كارمل عزيز در حيرتان و جاويدان نام محمود بريالى در هند تشريف داشتند .
    بايد خدمت همه نگاشت كه معامله شوراى هماهنگى در اواخر ماه ميزان همان سال بين نماينده گان چهار جناح در شهر آستانه جمهورى قزاقستان به امضاء رسيد ، از جانب جنرال دوستم انجينر نسيم مهدى كه سمت معاون جنرال دوستم را داشت و مسول حزب اسلامى حكمتيار در صفحات شمال بود ، از جانب حضرت مجددى ، حشمت الله مجددى ، از جانب استاد مزارى ، كريم خليلى و از جانب گلبدين حكمتيار همايون جرير ايتلاف و تفاهم را امضاء گذاشتند ، بعدن اين سند از امضاى سران چهار گروه متذكره بعد از يك ونيم ماه گذشت كه اين امضاء به ملاقات سران سه گروه به استثناى حضرت مجددى طور جدا گانه در كابل انجاميد .
    بايد خدمت عزيزان بنگارم كه نه رفيق كارمل جاويدان نام و نه شاد روان رفيق بريالى در جريان اين انكشافات قرار نه داشتند ، منبع آگاهى رفقاى مسول در كابل آنهم در آخرين ووز ها آن عده از رفقاى انگشت شمار بودند كه در درون جنبش كارميكردند ،
    به اين لحاظ حتا اگاهى رفقا( كارمل صاحب ، بريالى عزيز ) را از ريشه رد ميكنم و و اين اتهامات ساخته و بافته مغز هاى ميان تهى و بى ارتباط از اطلاعات و انكشافات انزمان است وبس . اكثريت عزيزان اين را ميدانند كه من ماه پنج تا شش بار با رفيق كارمل عزيز در حيرتان ميديدم و هدايات و رهنمود هايشانرا مى شتيدم ، ايشان هيچگاه با سران آنزمان شامل تمام گروه هاى تفنگدار و سلاح بدست ديدار و گفتگو نداشته است ، فقط عزيزان حزب با قبول ريسك به زيارت و شنيدن حرف ها و وصايح شان ميرفتند و بس .Synes godt om · Svar · 9 · I går kl. 10:11 ·Redigeret
  • محمداحسان عمر
    با تائید از توضیح دوست ارجمندم اشرف شهکار بحیث یکی ار افرادیکه درجریان حوادث یاد شده قرار داشتم . بی اساس بودن مطلق مطالب هارون امیر زاده را تاکید میدارم …..Synes godt om · Svar · 9 · I går kl. 10:06

از قدوس (غوربندی) تا غلام مجدد (لایق) و از هارون (رزمپور/امیرزاده) تا فضلو (غرزی)

في الثلاثاء 28 يوليو 2015 – 23:36  admin

[*]

Abdul W. Kouchi
شخصیت های پاک انسانی + فارغ اند از صفات نا هموار ـــــ‌ همچو آفتاب روشن وتابان + نشود با دو کلک تیره وتار ــــــ آب پاک وشفاف دریا ها + به شنا هم نمیشود مردار .

Synes godt om · Svar · 2 · I går kl. 16:16

[*]

Azim Babak
رفیق همایون صادقی!
برای من لنین کبیر ارزش خیلی بلند دارد.
اینجا بعضی دوستان از ببرک کارمل دفاع میکنند اما در برگهای دیگر به لنین کبیر اهانت میکنند.
این کار خوب نیست.
من ببرک کارمل را از طریق اندیشه ی چپ میشناسم … گیله رفیقانه بود.
استهزای لنین کبیر در صفحه محترم فیاض نجیمی خوشم نیامد.
همو اسپ سفیدی که رفیق نجیب در روضه مبارک خواب دیده بود ، چه کد؟

Synes godt om · Svar · 1 · I går kl. 17:01

[*]

محمد همایون صادقی
استاد فرهیخته و رفیق بابک گرامی گیله شما سر دو دیده قبول اما من به لنین اهانت نورزیده ام .
در برگه آقای فیاض نجیمی خود شان یک مغز را که گوشه آن سیاه و نگاشته بودند که لنین به مرض روحی و سفلیس مبتلا بود و اصلن نابغه نبود
من در آغاز شوخی طنزی در مقایسه با غنی یک سطر کوتاه نوشتم که چنین مفهوم می دهد لنین در انقلاب سوسیالستی روسیه یک نابغه بود و غنی در تشکل افراط گرایی اسلامی چون القاعده ، طالبان و داعش در افغاتستان و منطقه نابغه است که چنین پیام را به خواننده میرساند و بعدن شخصیت ها را که جهان را از یک مسیر به سمت دیگر تغیر ودر حرکت میاورند نباید دست کم گرفت و اینک کاپی آن نوشته من که در برگه فیاض نگاشته و رد بیان عدم نابغه بودن که در آن برگه از لنین نامبرده شده در این برگه گزینش می دهم .

Synes godt om · Svar · I går kl. 17:41

[*]

Schahabuddin Sarmand
دوستان ! چپ هرگز اهداف ، مرام و خواست خود را تحمیل نمی کند و چپ هر گز از اتهام و توطه در هزاس نبوده و فرار نمیکند بگذار دوستان مطابق سلیقه خویش در هر مورد که بخواهند بنویسند ولی حقیقت را نمیتوان با این همه جست ها پنهان و خاموش کرد . ما باید با خودی ها و مخالفین مان در بحث باشیم ولی بحث که از چوکات ونورم مباحثه عدول نورزد . و .ا .لینن یک نابغه و یک تیورسن بود وی را نمیتوان با نگارش های خود وارونه جلوه داد چنانکه ویدیو کلیپ ها ، نگارش و نوشته ها موفق به وارونه جلوه دادن حقایق داخل کشور نگردید . از دید من میشود با نجیمی عزیز بحث را ادامه داد و به قناعت وی پرداخت و یا خود قناعت کرد مگر فاصله گرفتن و دوری و باز خود را مطرح کردن و دیگران را عقب زدن فکر نمی کنم که روش چپ باشد . اگر حرف روی نابغه بازی باشد وطن ما تبارز دهنده دومین نابغه است که اولین را همه می شناسند و دومی را هم به همین ترتیب . کوتاه اینکه ما روی اصل می چرخیم و نه سلیقه دگران را تا با ما کاری نداشته باشند ، ما با ایشان کار نداریم . امید از خواست برگه خارج نشده و سبب ناراحتی دوستی نشده باشم .

Synes godt om · Svar · 2 · I går kl. 18:07 ·Redigeret

[*]

Azim Babak
صادقی گرانقدر!
این فیاض را که تو یک سبق ندی دیگران نمیتوانند. یک چند وقت در موتر خود نبریش. بگذار خلطه کشال مغازه بره و بیایه.

Synes godt om · Svar · 3 · 23 timer

[*]

محمد همایون صادقی
استاد بابک گرامی !
همی فیاض دیشب خواب نکرده از یک صفحه ده دبگه صفحه رفته تا بلاخره این خبر و مغز روان شاد لنین را از تلویزیون روسیه گرفته ده برگه خود گزینش داد کارش کم بود که ده جان ارواح خاد لنین دست درازی کرده .
این رسانه های امروزی نه زنده ره آرام می ماند و نه مرده را .
اگر در همین روز ها فیاض را دیدم دو سه پیمانه را سرش حرام می سازم .
موتر مره خدا نشانت نته تاریخش گذشته گولف دو سال 1992 است والله اگر فیاض را بکشی ده او ازترس بالا شود .

Synes godt om · Svar · 1 · 19 timer

[*]

Mahmoud Tahmass
خیر خودت هم درایف نکن رفیق همایون جان ما را به تشویش ساختید…تیر ها و برک های موتر تان چگونه است؟

Synes godt om · Svar · 1 · 14 timer

[*]

Yazdan Zafari
ﻫﺎﺭﻭﻥ اﻣﻴﺮ ﺯاﺩﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻗﺪﻣﻪ ﻧﺨﺴﺖ اﺯ اﻧﻜﺸﺎﻓﺎﺕ ﻭﺗﺤﻮﻻﺕ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻳﻚ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎﺕ ﺭﻭﺷﻦ ﻭﻣﺴﺘﻨﺪﻱ ﺭا ﺑﺪﺳﺖ ﻣﻴﺂﻭﺭﺩ و ﺑﺎ اﺳﺘﻨﺎﺩ اﺯ ﺁﻥ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎﺕ ﺩﺭﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﭼﻴﺰﻱ ﻣﻴﻨﻮﺷﺖ. ﺗﻬﻤﺖ ﺑﺴﺘﻦ ﺑﻲ ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮ اﺷﺨﺎﺻﻴﻜﻪ اﺻﻶ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﺒﻮﺩﻩ اﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻓﻴﻖ ﻛﺎﺭﻣﻞ ﻛﻪ ﺩﺭﻳﻚ ﺷﺮاﻳﻄ ﻧﺎ ﮔﻮاﺭ ﻭﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺑﺴﺮ ﻣﻴﺒﺮﺩ. ﺭﻓﻴﻖ ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﺑﺮﻳﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﻭﺭﻓﻴﻖ ﺟﻨﺮاﻝ ﻧﺒﻲ ﻋﻆﻴﻤﻲ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺷﺖ. ﻭاﻧﺎﻥ اﺯ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻫﻴﭻ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ. ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﻴﻤﻮﺟﺐ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻬﻤﺖ ﻣﻴﺰﺩ ﺁﻧﻬﻢ ﺑﻪ ﻗﻠﻢ ﻳﻚ ﺩاﻛﺘﺮ ﻋﻠﻮﻡ ﺳﻴﺎﺳﻲ, و ﺭﻭﺯ ﮔﺎﺭﻱ ﻋﻀﻮ و ﻳﻜﻲ اﺯ ﻛﺎﺩﺭ ﻫﺎﻱ ﺑﺮ ﺟﺴﺘﻪ ﺁﻥ ﺣﺰﺏ, اﺳﺘﺎﺩ ﺗﺮﺑﻴﻪ ﻛﺎﺩﺭ ﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭﺣﺰﺑﻲ ﺩﺭ اﻧﺴﺘﻴﺘﻮﺩ ﻋﻠﻮﻡ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ اﻥ ﺯﻣﺎﻥ اﻓﺘﺨﺎﺭ ﻓﺮا ﮔﻴﺮﻱ ﺗﻴﻮﺭﻱ ﻛﺎﺭ ﺣﺰﺑﻲ ﻭﺳﻴﺎﺳﻲ ﺁﻥ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺭا ﺩاﺷﺘﻢ اﻳﻦ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﺭا ﻣﺮﺗﻜﻴﺐ ﻣﻴﺸﺪ.ﻭﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻴﺰﺩ. ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﻴﻜﻪ ﺷﻮﺭاﻱ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﻳﺖ ﺣﺰﺏ اﺳﻼﻣﻲ ﮔﻠﺒﺪﻳﻦ ﺣﻜﻤﺘﻴﺎﺭ, ﺣﺰﺏ ﻭﺣﺪﺕ اﺳﻼﻣﻲ ﺟﻨﺎﺡ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﻣﺰاﺭﻱ,ﺟﻨﺒﺶ ﻣﻠﻲ ﺟﻨﺮاﻝ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻭﺟﺒﻬﻪ ﻧﺠﺎﺕ ﺻﺒﻌﺖ اﻟﻠﻪ ﻣﺠﺪﺩﻱ ﻛﻪ اﺯ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﻭﺭﺑﺎﻧﻲ ﺩﻝ ﺧﻮﺵ ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ ﺷﻜﻞ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ ﺩﺭ ﻛﺎﺑﻞ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﺗﻌﺪاﺩﻱ اﺯ ﺭﻓﻘﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﻮﺩﻡ. و ﺯﻣﺎﻧﻴﻜﻪ ﻋﻤﻠﻲ ﻧﻆﺎﻣﻲ ﻛﻪ اﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺷﻮﺭاﻱ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺷﻮﺭاﻱ ﻧﻆﺎﺭ ﻭﺟﻤﻌﻴﺖ اﺳﻼﻣﻲ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ اﺯ ﻋﺪﻡ ﻣﻮ ﺟﻮﺩﻳﺖ ﺭﻓﻴﻖ ﺑﺮﻳﺎﻟﻲ ﻭﺟﻨﺮاﻝ ﻋﻆﻴﻤﻲ ﺩﺭ ﻛﺎﺑﻞ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ . ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻛﻪ ﺭﻓﻴﻖ ﻫﺎﺭﻭﻥ اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ اﺵ ﺭا ﺩﺭ ﻳﻚ ﺣﺎﻟﺖ ﻋﻴﺮ ﻧﻮﺭ ﻣﺎﻝ ﺗﺤﺮﻳﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﻋﻴﺮ ﺁﻥ ﻣﻴﺪاﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺴﺢ ﻛﺮﺩﻥ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻭﺗﻬﻤﺖ ﺑﺴﺘﻦ ﻧﺎ ﺭﻭا ﺑﺮ اﺷﺨﺎﺹ ﻭاﻓﺮاﺩﻱ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺩﺧﻴﻞ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻋﻤﻞ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻛﻼﻥ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﻳﻚ ﻭاﻛﻨﺶ ﺷﺪﻳﺪﻱ ﻣﻮاﺟﻪ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺷﺪ. ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﺭﻓﻴﻖ ﻛﺎﺭﻣﻞ ﻭﺯﻧﺪه ﻳﺎﺩ ﺑﺮﻳﺎﻟﻲ اﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻓﺰﻳﻜﻲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻭﻟﻲ ﺁﺭﻣﺎﻧﻬﺎﻱ ﻭاﻻﻳﺶ ﺩﺭ اﺫﻫﺎﻥ ﻫﺰاﺭاﻥ ﺗﻦ اﺯ ﭘﻴﺮﻭاﻥ ﻣﺪﺭﺳﻪ اﺵ ﺯﻧﺪﻩ ﻭﺭﻭﺷﻦ اﺳﺖ. و ﺭﻓﻴﻖ ﺟﻨﺮاﻝ ﻧﺒﻲ ﻋﻂﻴﻤﻲ اﺯ ﻭﻱ ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ اﺯ ﺗﻬﻤﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻻﻳﺶ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﺛﺒﻮﺕ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭﻳﺎ ﻣﻌﺬﻭﺭﺕ ﺑﺨﻮاﻫﺪ..ﺗﻌﺪاﺩ اﻧﮕﺸﺖ ﺷﻤﺎﺭ ﻛﺴﺎﻧﻴﻜﻪ ﺑﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻣﻬﺮ ﺗﺎﻳﻴﺪ ﮔﺬاﺷﺘﻪ اﺳﺖ.ﺭﻳﺸﻪ ﺗﺒﺎﺭﻱ ﻭﺳﻮاﺑﻖ ﺷﻮﺭاﻱ ﻧﻆﺎﺭ ﺭا ﺩاﺭﻧﺪ….

Synes godt om · Svar · 4 · 13 timer ·Redigeret

 

  • Azim Babak har svaret · 1 svar

[*]

Guljan Sargand