روز های دشوار ( قسمت ۹۰ ) کودتای شهنواز تنی – ګلبدین حکمتیار



روز های دشوار ( قسمت ۹۰ )

کودتای شهنواز تنی – ګلبدین حکمتیار

دید ګاه ویاد واره رفیق ګرانقدرم فرید احمد مزدک معاون پیشین حزب وطن ( ح. د. ځ. ا. ) در مورد کودتای تنی – ګلبدین:

آنچه تنی انجام داد چیزی غیر از کودتا یا بیشتراز ان بود . کودتا در خفا وبا سختگیرانه ترین پنهانکاری آماده میگردد . اما او ماه ها پیش از اقدام ، در مقابل چشمان دولت برای سرنگونی آن آمادگی میگرفت . قبل از آنکه وضع عمومی متشنج گردد ، وضعیت در بیروی سیاسی بحرانی شده بود . میر صاحب کاروال در مرکز بحران قرار داشت . او استدلال میکرد که به افزایش نقش خلقی ها در رهبری حزب و دولت باید توجۀ بیشتر گردد . دلیل هم برتری کمی آنها در اردو و و زارت داخله را مطرح میکرد . تحرکات تنی در اردو بد گمانی های بیشتر را میان دو طرف دامن میزد او با بی میلی به جلسات بیروی سیاسی میآمد و با خود تفنگچه حمل میکرد که این حالت مایه ی تشویش همه شده بود . در یکی از جلسات بیروی سیاسی زنده یاد یعقوبی مطرح کرد که ، نیازی برای حمل سلاح در جلسات وجود ندارد و هیچ رفیقی نباید مسلح وارد جلسه گردد ، که با واکنش خشن و توام با عصبیتِ کاروال و تنی مواجه گردید . ما داستان علی ناصر محمد رهبر ” جمهوری دمو کراتیک یمن ” را که در جریان جلسۀ بیروی سیاسی حزب حاکم ، مخالفین خود را تیر باران کرد میدانستیم . پس از این گفتگو، تنی دیگر به جلسات نیآمد . روز حرکت تنی نزدیکتر میشد . شوروی ها در زیرزمینی حرمسرای ارگ محلی ساخته بودند که با بم های موجود در اردوی ما تخریب نمیگردید اما اگر در ورودی آن در نتیجه ی تخریب بخش های دیگر ساختمان بسته میشد گور خیلی مناسب بود برای همه ی ما . با پرتاب نخستین بم ها با اندک دست پاچگی اعضای بیروی سیاسی ، به غیر از رفیع و وزرای قوای مسلح وارد آن زیر زمینی شدند . آنجا نخستین کار تماس با مسکو بود که تامین شد . ریس جمهور به جانب مسکو وضعیت را روشن ساخت و تقاضا کرد تا هوا پیما های آنها ساختمان وزارت دفاع را که گویا قرار گاه اصلی کودتاست هدف خویش قرار دهند . آنهابنا بر دلایلی این تقاضا را رد کردند اما وعده دادند که در بخش های دیگر حتمن همآهنگی خواهند کرد . در نتیجۀ تشدید حملات هوایی کودتا چی ها شبکۀ تیلفون قرار گاه ما فلج گردید و ریس جمهور آن محل را ترک کرد و ما ماندیم و بی پناهی . وکیل یکماه پیش از کودتا در زیر زمینی های وزارت خارجه اتاقی را مجهز با تمام امکانات کار و تماس با موسسات و ارگان های دولتی و حزبی آماده ساخته بود ، ما آنجا رفتیم و تا فردا و پایان بغاوت تنی هما نجا پاییدیم .
شب به نیمه رسیده بود و هنوز هم جنگنده ها بر فراز کابل در پرواز بودند . ما میدانستیم که خطوط پرواز در بگرام تخریب شده و تنی دیگر توانایی حملات هوایی را ندارد . پرواز های شب نشان دهندۀ شکست کودتا بود و امید آخرین دسته های کودتا چی را به یاس مبدل میکرد . هر قدر ترس و دلهره فروکش میکرد به هما ن پیمانه احساس گرسنگی میکردیم . در تمام ساختمان وزارت یک لقمه نان هم پیدا نمیشد . هنگام آماده ساختن قرارگاه وزارت خارجه به غذا فکر نشده بود . به حر حال چیزی برای خوردن پیدا شد و ما راحت شدیم . دو سه نفر را خواب گرفته بود اما جای مناسب برای خواب وجود نداشت . دو نفر روی چوکی ها و یکی هم روی میز بدون آنکه به تنی و کودتا فکر کنند به خواب رفتند . بین 12 و یک شب بود که یکی از اعضای قرارگاه تیلفون کرد درحالیکه می خندید با صدای بلند میگفت که خطر رفع گردیده و دیگر کدام مقاومتی جدی وجود ندارد . کودتا با نقش قاطع گارنیزیون کابل و تشریک مساعی سایر نیرو ها شکست خورده بود . آن دو تن که به خواب رفته بودند چنان خُر میزدند که فکر میکردی کودتای دیگری در داخل وزارت خارجه به راه افتاده است . من هم میخواستم کمی بخوابم اما نباید میخوابیدم . دلیل آنهم پُس پُسک وکیل و کاویانی بود که من شنیده بودم . آنها میخواستند مرا تشویق به خوابیدن کنند وبعد به حساب همین ریشگونۀ که بین زنخ و لب دارم برسند و آنرا بتراشند ، نمیدانم به چه نام یاد میشود امادر تمام زندگی ام قفط دوبار آنرا تراشیده ام و سالهاست که به یکی از اجزای ثابت چهره ام مبدل شده است . دولت یک کودتا و من دوتا را پشت سر گذاشته بودم . شب را سحر کردیم . زنده یاد نجیب نیز به قرار گاه ما آمد . به همدیگر تبریک گفتیم و تصمیم گرفتیم که رئیس جمهور به عیادت زخمی ها به یکی دو بیمارستان برود و همچنان از گارنیزیون کابل دیدن کند و ما به دیدار حزبی ها در مراکز تجمع آنها در شهر کابل سر بزنیم .
سوال
داكتر حيدر عدل
واقعا يادواره جالب و قابل مكس است. اي كاش جناب مزدك گرامي همه اي نقاط اساسي و تاريك ان روز را با تفصيل بيان ميداشتند ، تا همه سوالات بطور كلي نزد رفقا حل ميگرديد.
از جمله موضع گيري سفارت شوروي وقت.
من در يادواره خود از همين روز كودتا نوشتم كه تيلفون هاي سفارت شوروي الي ساعت هفت شام همان روز فعال نبود و اين مطلب ميرساند كه انها قبلا از كودتا اگاهي داشتند و منتظر نتيجه بودند.
پاسخ
فرید احمد مزدک
عدل عزیز ، همه به شمول شوروی ها میدانستند که تنی دست به کودتا میزنه ، من در یاد وارۀ ام نوشتم که شوروی ها برای بیروی سیاسی و ریس جمهور پناه گاه ساخته بودند تا به آنها آسیبی نرسد . حدود دوساعت پیش از اغاز کودتا من و رزمیار ، منشی کمیتۀ حزبی شهر کابل در دفترم روی آمادگی های سازمان حزبی شهر گپ میزدیم که ” ری وین ” مسول دفتر “کا گی بی ” در کابل برایم زنگ زد و با خنده گفت : رفیق مزدک او آغاز میکند . امید که سازمان حزبی شهر کابل تمام تدابیر لازم را اتخاذ کرده باشد . من به جوابش از حضور رزمیار در دفترم و گزارش های ایشان یاد کردم . شوروی ها نه تنها خبر داشتند بل یک بخش آنها (وزارت دفاع شوروی و “گی ار او ” ) نسبت به کودتا ، تنی و اتحاد او در آینده با حکمتیار خوشبین بودند . نظامی های شوروی در همان پلینوم 18 طرفدار تعوض زنده یاد کارمل با سروری یا کاروال بودند . آنها در مقابل گرباچُف ، ” کا گی بی ” و وزارت خارجه باختند اما به بازی خویش ادامه دادند .
سوال
قاسم آسمایی
مزدک گرامی!به دو مطلب بسیار قابل توجه و با اهمیتی اشاره نموده اید:«آگاهی، همنوایی و خوشبینی بخشی از ادارات شوروی از کودتای تنی و معاملات پشت پرده در جریان تدارک پلینوم 18»، آیا وقت آن نه رسیده است که پیرامون آن جریانات، تصامیم و موضعگیری های اعضای بیروی سیاسی و دارالانشای کمیته مرکزی و نقش مشاورین به تفصیل و جزیات معلومات در اختیار هموطنان قرار داده شود؟
پاسخ
فرید احمد مزدک
آسمایی عزیز ، من در پلینوم 20 کمیتۀ مرکزی ( 29 عقرب 1365 ) به عضویت علی البدل بیروی سیاسی پذیرفته شدم . تا پیش از ورود به حریم ب س اطلاعات من دست اول نیست ، آنچه میتوانم بگویم این است که ، شوروی ها برای شکستن بن بست افغانستان و کنترول نسبی بر اوضاع پس از خروج نظامی ، به راهبرد جلب علاقۀ قبایل دو طرف دیورند توجه داشتند . دگر گونی های تشکیلاتی پلینوم 18 در راستای تحقق همین راهبرد عملی گردید . البته در این زمینه جریان های قوم گرای پشتون ، چه خلقی و چه پرچمی از قبل نیز کار های را انجام داده بودند و مسکو هم در وجود آنها یک نیروی جاگزین را میدید