قاسم آسمایی نیرومندی طالبان از کجا منشه میگیرد؟

 قاسم آسمایی 

نیرومندی طالبان از کجا منشه میگیرد؟

روزی نیست که از سقوط ولسوالی و تسلط طالبان بر قریه ومنطقه یی خبری نشنویم وحتی شاهد آن نیز هستیم که بعضاً مراکز ولایات با همه تشکیلات طویل وعریض ونیروی عظیمی از قوای مسلح با سلاح ومهمات وپول فراوان، تحت تصرف آنها قرار گرفته است. جالب این است که مسئوولان امور، ضعف خود ونظام را با جملۀ “عقب نشینی تکتیکی” میپوشانند وبه چشم مردم خاک می پاشند. مبرهن است که تصرف هر منطقه، چه خرد وبزرگ به دست طالبان، کشتار و ویرانی های بیشماری را در قبال دارد ودرمجموع نظام فاسد کنونی ، مرجعی نیز وجود ندارد که علل این همه نابسامانی ها را دریافته وعاملین چنین شکست ها وعقب نشینی ها را تثبیت وبه پای محکمه بکشاند. با اضافه از جنگ فرسایشی که بمرور زمان در بسیاری از مناطق کشور، شکل جبهه یی را به خود اختیار نموده است؛ انفجار وانتحار وگروگان گیری وبه اسارت گیری مسافران، فساد سرتاسری اداری، انحطاط اخلاقی، تولید و قاچاق مواد مخدر، اعتیاد روز افزون و فحشا جزء روال زندگی روزمره مردم شده است. 
سوال مطرح میگردد که با گذشت ۱۶ سال از اشغال افغانستان از جانب امریکا وموجودیت قوای نظامی واطلاعاتی ۴۸ کشور جهان وآنهم زیر اثر قوماندانی پیمان مقتدر ناتو ومصرف میلیاردها دالر، چرا حداقل امنیت وثبات در کشور نه تنها تأمین نگردیده ونیروی طالبان تارومار نه شده، بلکه جنگ وبی امنیتی به مناطق شمال کشور نیز کشانیده شده ودر پهلوی آن نیروی به مراتب ویرانگر دیگری نیز با نام “داعش” اینجا وآنجا در حال نیرومندی وجان گرفتن است؟ برای جواب دادن به این پرسش ها، مرور کوتاهی صورت میگیرد بر تعداد قوا، تجهیزات وامکانات هردو جانب درگیر در جنگ ویرانگر که هزاران هزار هموطن ما را به خاک وخون کشانیده است وهستی مادی ومعنوی ما را به باد فنا داده ومیدهد.
نیروهایی که در مقابل قوای امریکا ـ ناتو و قوای مسلح افغانستان میجنگند عبارت اند از طالبان، شبکه حقانی، تنظیم مربوط به حکمتیار ونیروی اهریمنی دیگری در حال ظهور داعش. 
اسناد ومدارک فراوانی وجود دارد که طالبان توسط پاکستان ودر زدوبند با ادارات اطلاعاتی امریکا ایجاد گردیده وتا یازدهم سپتمبرسال 2001 آمریکا با آنها ارتباطات علنی ومخفی داشته وآنها را در جهت رسیدن به اهداف استراتیژیک خویش بکار میبرده است. در کتابی که اخیرا از جانب یکی از کارمندان ارشد سی آی ای زیر عنوان” 88 روز تا قندهار” نشر شده است به صراحت ذکر شده که امریکا در صورت تسلیمی اسامه بن لادن، حاضر بود کماکان رابطۀ خودرا با دولت قرون وسطایی طالبان حفظ نموده و از آنها به حیث وسیلۀ در تأمین منافع دراز مدت خویش استفاده نماید.
شبکه حقانی که بیشترین وسازمان یافته ترین عملیات تخریبی و تروریستی را در سال های اخیر سازماندهی نموده است، از آغاز جهاد مورد توجه وعنایت خاص سی آی ای قرار داشت ورونالد ریگن رییس جمهور وقت امریکا شخصا از جلال الدین حقانی سردسته آن گروه در قصر سپید پذیرایی نمود ودروازه گاه صندوق های سی آی ای را بر روی اوباز نمود. با این گروه عدۀ از افسران تعلیم یافته از جمله ارکان حرب های تعلیم یافته در دانشگاه های نظامی آمریکا (از جمله گلزرک جدران ) همکاری مینمودند وپلانهای عملیاتی آنها را ترتیب وتنظیم میکردند.
حزب اسلامی مهره دیگری است که از دهه ها به اینطرف روابط خاص با ادارات اطلاعاتی آمریکا داشته وبه همین ملحوظ در دهه هشتاد میلادی قرن گذشته بیشترین کمک های سی آی ای و آی اس آی در اختیار آن قرار میگرفت. این تنظیم بعد از یازدهم سپتمبر از یک طرف علنا وعملا در مقابل قوای آمریکا وناتو مدعی ادامه جهاد است واز طرف دیگر نصف مقامات بالایی دولتی در اختیار آنها قرار داده شده است وتلاش دوامدار صورت میگیرد تا با امتیازات بیشتر در حاکمیت کنونی یکه تاز میدان گردد.
حادثه یازدهم سپتمبر سال 2001 و فروریختن برج های دوقلو نیویارک (که تا هنوز در مورد آن سوال های فراوان بدون جواب وجود دارد و حتی مدارک نشر شده است که حقیقت آن حادثه را زیر سوال میبرد) سبب شد تا دولت امریکا به بهانه مبارزه با القاعده، به تاریخ هفتم اکتبر سال۲۰۰۱ طی عملیات با عنوان “عملیات بلندمدت آزادی” بر افغانستان حمله نماید وبه حاکمیت طالبان خاتمه بخشد. بررسی جنگ امریکا برعلیه طالبان نشان میدهد که آن کشور با همه امکانات نظامی و استخباراتی برعلیه طالبان وارد جنگ شد و در مدت کوتاهی (88 روز) نیروی اصلی آنهارا تارومار کرد و شخص دلخواه وآزموده خویش حامد کرزی را به قدرت برساند. در آغاز این جنگ که در واقعیت امر اشغال افغانستان بود، امریکا حمایت وپشتیبانی انگلیس وسایر کشورهای عضو ناتو را با خود داشت وبه تدریج پای کشورهای متعددی دیگری خارج از پیمان ناتو را نیز به جنگ کشانید وحتی رقیب ودشمن دیروزی اش، روسیه نیز تسهیلاتی را برای حمل ونقل سلاح وتجهیزات جنگی امریکا ومتحدین آن مساعد ساخت. بر اساس گزارش روزنامه هرالد تریبیون در آغاز حمله امریکا بر افغانستان، در داخل کشور کمتر از چهار صد و پنجاه تن از نیرو های ویژۀ امریکا و افسران سی آی ای سهم داشتند. اما بزودی امریکا ومتحدینش قوای زمینی بیشتری را برای تعقیب و پیگرد رهبران در حال فرار القاعده به افغانستان اعزام داشتند. شمار این قوا به تدریج ازدیاد یافت و به رقم مجموعی بیش از 150000 هزار نفر رسید. با این نیرو باید تعداد بیشمار دیگری را نیز علاوه کرد که تحت پوشش ها ونامهای گوناگون وارد کشور شده واز لحاظ اطلاعاتی و تبلیغاتی و… زمینه را برای پیروزی قوای امریکا مساعد می‌سازند. 
این قوا با آخرین تکنولوژی جنگی واطلاعاتی مجهز وقوماندانان آنها نیز دارای تحصیلات عالی نظامی بوده و سربازان آنها نیز از آموزش مسلکی وتجارب عملی جنگی برخوردار بوده اند. کارشناسان وسازمان دهنده ګان مجرب جنگ های چریکی نیز دوشادوش اینها در ظاهر امر مصروف مبارزه با طالبان بوده اند.
تخنیک محاربوی آنها بر آخرین دستاوردهای علمی استوار بوده و برعلاوه از جنگ افغانستان به حیث میدان تعلیمی برای آزمایش انواع گوناگون سلاح و مهمات استفاده مینمایند. نوشتن در مورد اعاشه، اباطه وسایر اکمالات آنها سخن اضافی است و کفایت میکند که بنویسیم که بهای جنگ امریکا در افغانستان، هر ساعت حدود چهار میلیون دالر است و مصرف سالانه یک سرباز امریکایی بالغ بر یک میلیون دالر میگردد.
در مورد توانایی های استخباراتی واطلاعاتی آنها همینقدر میتوان نوشت که برعلاوه شبکه های وسیع جاسوسی که امریکا و انگلستان در کشور ما از دهه ها به اینطرف گسترده اند وبااستفاده از تکنولوژی معاصر استخباراتی و کشفی بر همه امور جاری در زندگی روزمره مردم ما مسلط اند و با الفاظ وطنی میتوان گفت که “نرو ماده پرنده را در هوا تشخیص مینمایند و تعداد مورچه ها را بر روی زمین، از هوا می شمارند.”
در مقابل این قوای منظم ومجهز وبه سطح عالی تربیت یافته وآموزش دیده، نیروی طالبان قرار دارد که بهتر است آنرا “ایلجاری” بنامیم؛ زیرا بعد از حمله امریکا ومتحدین آن، شیرازه دولت طالبان کاملا منهدم گردید وبخشی اعظم نیروی آن تارومار شد ورهبری نظامی وسیاسی آن کشته، دستگیر ویا هم به شکلی دیگری از صحنه جنگ ومقاومت خارج ساخته شدند، دیپوهای سلاح، مهمات وتجهیزات آنها نابود گردید و در 16 سال اخیر فاقد مرکز فرماندهی واحد، تشکیلات منظم و یکدست وتعلیم وتربیه لازم هستند. از لحاظ نیروی انسانی، تعداد آنرا از پنج تا بیست و پنج هزار ذکر کرده اند، حال اگر بایک فرضیه، حد وسط نیروی فعال طالبان را ۱۵۰۰۰ نفرفرض نمایم، تفاوت عظیمی بین بین آنها و لشکر 150000 نفری ناتو وهم پیمانانش جمع قوای مسلح کشور که متأسفانه تا حال کسی رقم دقیق آنرا نتوانسته است تثبیت نماید؛ (قطعات و جزوتامهای خیالی مشخصه قوای مسلح کنونی است) به مشاهده میرسد. 
از لحاظ تأمینات اطلاعاتی واستخباراتی هردو نیروی درگیر قابل مقایسه نیست، همان طوری که گفته آمد، یک طرف مجهز با آخرین تکنولوژی در این عرصه است و طرف دیگر به شیوه چندین دهه قبل عمل مینماید.
اکمال طالبان از لحاظ سلاح، مهمات و پول نیز سوال بر انگیز است، در ظاهر امر هیچ مرجع رسمی وجود ندارد که برای آنها پول و سلاح را تأمین نماید؛ اما در عمل طی 16 سال جنگ، نتنها نیروی جنگی آنها تضعیف نگردیده و به کمبود سلاح و مهمات مواجه نشده اند بلکه روز تاروز بر قدرت آنها افزوده گردیده است.
درهمین راستا خوب است نگاهی بیاندازیم به تبصره یکی از خواننده گان فرهیخته و پویای این برگ جناب احمد شاه که درباره مصارف یک روز جنگ طالبان چنین نوشته اند: 
«….اما گاهی فکر نموده ایید که هزینه ء جنگ طالبان را کی ها و چطور مخفیانه، می پردازند؟ جنگ در 14 ولایت و هر ولایت را به طور اوسط اگر ده ولسوالی حساب کنیم، میشود 140 جبهه جنگ. حالا هر جبهه جنگ را به طور اوسط ،روزانه یک میلیون افغانی، اگر حساب کنیم، مصارف کل جبهات جنگ طالبان ،روزانه حدود 140 میلیون افغانی ! قرار تخمین خواهد بود. 
یعنی به طور اوسط، ماشین جنگی طالبان روزانه 140 میلیون افغانی هزینه برمیدارد. سوالاتی که مطرح می شود این ها اند: آیا پاکستان با آن وضع ناهنجار اقتصادی توانائی پرداخت این همه هزینه سنگین را دارد ؟ زخمی هایی این جنگ در کجا تداوی میشوند؟. 
اگر احیانا پاکستان هزینه ء این جنگ را متحمل می شود، چرا در مسایل کشمیر در مقابل هند نمی جنگد ؟ چون کشمیر به منزله ای شاهرک حیاتی پاکستان تلقی میشود. »
بنابرین میتوان نتیجه گیری کرد که منابع مرموزی در تقویه و نیرومندی طالبان و ادامه جنگ در کشور مصیبت زدۀ ما سهم دارند ومیخواهند کشور ما را به تختۀ خیز مبدل نمایند تا به خواست های ستراتیژیک خود دست یابند. ماهیت استعمار وامپریالیسم چنین بود و چنین است
.