قیام ای که به قوام نرسید یادوارۀ‌ ازتدارک”قیام “سازمان مخفی”پرچم” نویسنده رفیق عارف عرفان M Aref Erfan

 

 

تدابیربرپای قیام دسمبر سال ۱۹۷۹ که حدود دوهفته قبل ازرخداد “ششم جدی “۱۳۵۸به هدف سرنگونی رژیم امین به تعویق افتید ،هنوزمنحیث یکی ازمعماهای پرسش بر انگیز درسرنوشت سیاسی کشور وح د خ ا باقیست.چرا که اینجانب نه تنها به حیث شاهد عینی بل به حیث یکی ازاشتراک کننده گان فعال تدارک این”قیام”تاکنون پرسش های بی پاسخ را درسینه داشته ام.
سوالاتی که آماده گی نظامی حزب را برای واژگونی خونتای زمان برمیتابد،ویکباره وناخودآگاه این خروش تابناک واین غریو رستاخیزبه خموشی می گراید،وظرف دوهفته تاخیر،به دعوت حفیظ الله امین، مهمانان تازه واردارتش سرخ،به کاخ میزبان مغرورکه ازبادۀ قدرت،سربه مستی کشیده بود،هجوم برده وجدید ترین صفحه را درتاریخ سرنوشت افغانستان ورق میزند.
من درآستانۀ تدارک قیام نظامی سازمان مخفی پرچم ،درنیمۀ دسمبر ۱۹۷۹ درفاکولتۀ زراعت دانشگاه کابل تحصیل ودرسازمان مخفی “پرچم “دست به فعالیت های گستردۀ سیاسی میزدم.بهترین شانس استثنائی که ازآن برخورداربودم وبیباکانه وبا ناترسی درامرمبارزه مخفی مبادرت میورزیدم،عبارت ازین بود که من تازه در سال ۱۳۵۸باقطع ماموریت ام از پروژه ساختمانی آبیاری خان آباد شامل دانشگاه کابل شدم.موقعیت من به مثابۀ دانش آموز تازه وارد درمحیط دانشگاهی این فرصت را برایم فراهم ساخته بود،تا با هویت نا آشنادر محیط دانشگاهی،شبانگاه دراتاق لیلیه با خیال بلنسبه آرام ،ساعات نیمۀ شب را درمنزل دوم چپرکت،به نوشتن وکاپی نمودن شبنامه ها پرداخته ودرپیشاپیش سپیده دم ،به پخش آن درمناطق دهبوری ،کارتۀ سخی جمال مینه …بپردازم.
قابل یادهانیست که کانون سیاسی دانشکدۀ زراعت دانشگاه کابل،ازاقلیم سیاسی معتدل تری برخورداربود.حضور محترم یاسین محسنی رئیس فاکولته که ازهواداران رفیق غلام دستگیر پنجشیری بود،با ترکیب استادان خلقی اصیل،استادصادق وصفاخان که خط اعتدال سیاسی رابرگزیده بودند،فضای امن تری را در داخل دانشکده زراعت شکل داده بود.
مرهونم از استاد “شاه محمودحصین”،که تاریخ حزب را تدریس مینمودو او بود که در شرایط اختناق، روزگاری با سینۀ فراخ دربرابرسوالم که درپیرامون اساسنامۀ حزب میچرخید وعضویت آنی یکی ازبلند پایگان تازه وارد را خلاف اساسنامه درمقامات رهبری جناح خلق هنگام پیوستنش به آن جناح به پرسش میکشید،تغافل عارفانه نمود واز ارسال ام به سلول زندان انصراف کرد.
او سپس درپارچۀ امتحانات سمیستراول ،که ازرفیق کارمل تحت القاب “شاغلی” نام برده بردم ،اغماض نموده وتنها به ناکامی ام درآن سمیستراکتفا ورزید،وباری دیگراز ارسال ام به سلولهای زندان اجتناب جست.
درآن زمان بگیروببست،جزای ناکامی بزرگترین مزیتی بود که استادحصین ،سخاوتمندانه برای من اعطا فرمود.اینکه او بعد ازفروپاشی نظام،مجددآ درچهرۀ کینه توزانۀ امین ظاهرشد،ومجسمۀ ان” مردموئقر”رادرذهن خویش، ازنوبنا کرد حیرت انگیزاست؟
دانشگاه کابل درآن زمان هرگاه ازیکسو به شکارگاه ومسلخگاه همیشگی دانش آموزان بوسیلۀ رژیم مبدل شده بود ،ازسوی دیگربه کانون جوشان وخروشان مبارزین سربکف ضد نظام خون آشام امین جلاد ومیدان کارزار سیاست پرجاذبه نسل جوان تبدیل می گردید.اقامتگاه من” لیلیۀ سوم “دانشگاه کابل بود که درجوار طب عدلی موقعیت داشت. مدیر لیلیه مشهور به”کلاشینکوف ” ازهوادران نزدیک امین جلاد بود،او هرشب استحقاق معین داشت تا عدۀ را به دست دژخیمان به چنگال مرگ بفرستد.حیرت انگیز ترین رویکرد سلحشورانه سنتی وآبائی فرزندان جسوروطن را،درآنهنگام میتوان سراغ کرد،که آنها همردیف با داغ شدن وگرایش وحشتبارنظام خونین،به کانون های رهائی ومیدانهای رزم میپوستند.ورود جوانان به” سازمان مخفی پرچم،به حیث افقگاه آن شب ظلمانی،چشمگیربود.
من روزگاری به علت کم گرفتن مدارج احتیاط درپذیرش وجذب نسل جوان،بوسیلۀ رفیق ارتباطی حلقۀ بالای خویش رفیق” نورالدین نظامی “حال مسئول سایت وزین “رسانۀ نور” مقیم آلمان، که دلیرمرد ناترس،انسان مهذ ب، سازماندۀ فعال،رفیق ایثارگرومهربان بود، مورد توبیخ واقع شدم،وچنان انضباط سازمانی دران هنگام مستولی بود،که این جریان را دنباله دارساخت، واین پرونده به حلقات بالایی راه یافت.چنانچه روزگاری توسط رفیق “نظامی” عزیز برایم شفری انتقال یافت که من برای ملاقات یکی از بلندپایگان سازمان مخفی دردهبوری فراخوانده شده بودم.من زمانیکه به زمان معین به مکان معین رسیدم دربرابرخویش یکی از برازنده ترین وشجاعترین رفقا را دیدم،با تبادل شفرهای معین با هم معرفی شدیم وآن رفیق به جز شهید قهرمان وپرافتخار وجاویدان حزب مان رفیق خلیل خسرو کسی دیگری نبود.بعد از مصافحۀ مهرانگیز ورفیقانه ،بعد ازتوضیحات ،سناریوی کشتارغم انگیز رفقا توسط دژخیمان امین ،رفیق خسروشهید ، اخطارگونه اضافه نمود که رفیق عارف ،بی تفاوتی وبی احتیاطی شما درامر پذیرش تازه واردان درحزب،بزرگترین خطر را هم برای شما وهم برای حزب تان بوجود خواهد آورد.او ادامه داده افزود : رژیم دروضعی جنون آمیزی قرارداردکه به مجرد دستگیرشدن ،تیرباران ات می نمایند.
گفتنیست که این نا راحتی زمانی درحلقات بالا سرایت کرد که من، درتلاش آن بودم تا یکی ازافرادیرا که قبلآ ازرفقای سازمان مخفی بنام سید محمود بود، جذبش نمایم،که البته رفیق محمود عزیزجریانرابا کیف وکانش ، ازطریق چینل خویش به حلقات بالا انتقال داده بود وحلقات مربوط با سرعت تمام با کاربرد اصول وقوانین مبارزات مخفی ،تلاش نمودند تا منبعد از رخداد چنین اشتباهات اجتناب صورت گیرد.
تا اینجا،این یک تصویر وپیشدرامد اوضاع آشفتۀ سیاسی وخون آمیزآنزمان بودکه مختصرآبیان شد.حالا به کنۀ مطالب مربوط به تدارک “قیام “سازمان مخفی پرچم درنیمۀ دسامبر سال ۱۹۷۹،که تدارک این قیام ،در آرشیف سازمان “کی گی بی” نیز ثبت شده وهمزمان،ناراحتی مقامات شوروی را دربر اندازی” قیام داخلی ” برملا میسازد، میپردازم:
روزگاری ،درنیمه های ماه دسامبر که تاریخ دقیق آن ازآرشیف حافظه ام بیرون شده است، رفیق گران ارج “نورالدین نظامی” که مسئول حلقۀ زنجیرۀ بالای ام بود،با تبسم وژیست های مهرانگیز ورفیقانه،من را درآغوش گرمش کشید.او، من را مخاطب قرارداده وگفت :”رفیق عارف ،خوشبختانه روز موعود فرارسید.فردا روز برپایی قیام ظفرمندانۀ حزب مان است،فردا باید به حاکمیت جبار امین خاتمه داده شود.حزب مان برای برانگیختن یک قیام سراسری،آماده شده است ووظایف معین درین راستا دربرابر ما قرارگرفته است.”از من خواسته شد تا فردا صبح،دردارالا مان کابل،ودرمقابل وزارت تجارت،بطرزپراگنده ونه به شیوۀ پرسش انگیز،تجمع نماییم.
نخستین زیگنال برپائی قیام که برای ما گفته شده بود،طوری بود که باید، یک هواپیمای بمب افگن به آسمان کابل به پروازآمده وپس ازنخستین عملیات این هواپیما،تحت قومانده واحد باید قیام آغاز میگردید.ما موظف بودیم تا برای بارنخست،اهداف اساسی را در دارلمان کابل به اشغال درآورده وبه مصاف هواداران رژیم می پرداختیم.

البته سازمان مخفی توزیع سلاح و مهمات را در سرآغاز قیام تدارک دیده بودواز نیروی رفقا به مثابه نیروی ریزرف درین قیام نیزاستفاده میشد.تاجایکه بعدآ دانستم،فرماندۀ بخشی محلی ما،درین قیام،رفیق خلیل خسرو بود،اما اوخوددرآن هنگام دران ساحات مصروف گشت زنی وترصد اوضاع بود.
ما طاقت فرساترین مراحل انتظار را درهمان هوای سرد زمستانی وبا شکمهای گرسنه ،تا حوالی شام آنروزتحمل کردیم. آنروز درامتداد حالت انتظار ، حتی هرهواپیمای ملکی که از میدان هوای خواجه رواش بسوی آسمان ره میکشید،غرش آن تا تثبیت هویت هواپیما ،احساسات ما را به جوش آورده وقلب مانرا به تحرک میکشید. دراوج دمایش لحظات شعف انگیز ووجدآفرین در پایانی ترین لحظات آنروز که باید رستاخیز واقعی برای وآژگونی آن اژدهای خون آشام براه می افتید،آبشاری آب سرد،بر کوره زار قلوب انباشته ازحرارت آتشین ما که به غلیان افتیده بود،فرودآمد وگفته شد که:”رفقا، قیام، تا امرثانی به تأخیر افتید،وباید منتظر فرمان مجدد بود!”.با شنیدن این قرار، پیکر وروان رخشندۀ مان که درهوای سرد زمستانی، وتحمل گرسنگی،ودرنوائی سرنگونی امین ، به فولاد ناب مبدل شده بود،درجویی ازنا امیدی،ازخروش افتید!
ما، شامگاهان ،ازمراکز تجمع بسوی مخفیگاه ها فراخوانده شدیم.رفقا بصورت گروپی تقسیم بندی شده بودند،من ورفیق سید محمود عزیز،که ازشهروندان ولایت فاریاب وشهرمیمنه بود،درمنزل رفیق گرامی”نورالدین نظامی” که درجمال مینه کابل بود، آنشب را به حالت آماده باش سپری نموده ،وهرلحظه منتظر فرمان قیام بودیم.فردای آنروز حوالی بعد ازظهر،پیامی ازحلقات بالائی دریافت داشتیم ،که گفته شده بود تا، همه رفقا به آدرس های قبلی شان جابجا شده وبه مبارزات روتین شان ادامه دهند . آنجا درهمان لحظات دیگرشعار” قیام “مطرح نبودوما ،مایوسانه ونومیدانه بسوی آشیانه های هراسناک خویش ره کشیدیم.روزهای زیادی نگذشته بود،که غرش هواپیماهای غولپیکر نظامی اتحاد شوروی درآسمان کابل،درهم پیچید وشهرکابل درتحت سایۀ این هواپیما ها،رنگ دیگری می جست.رژیم امین داوطلبانه ،بدست خود کفن وتابوت خویش را تهیه میداشت،وازرادیوو تلویزیون،اعلامیه پخش مینمود تا:”شهروندان کابل،همه وهمه با پرده های سیاه، پنجره های خورا بپوشانند وازنگاه خویش به بیرون پنجره اجتناب جویند.”بگمانم چنین شگردی به این پندارمهندسی شده بود تا مردم، تردد قوت های زمینی اتحادشوروی را که از میدان خواجه رواش وبگرام بسوی بارکهای نظامی ودرمحوریت کاخ امین جابجا میشد،ملاحظه نفرمایند،این همان لحظات سرنوشت سازتاریخ بود که حاکمان خواستند برای بقای شان،حتی با دوانگشت آفتاب را پنهان نمایند.
درامتداد رخداد “ششم جدی”وبه دنبال سرنگونی رژیم امین، صبحگاهان،رفیق نورالدین نظامی با لبان پرخنده وچشمان اشکبار،بسوی من درلیلیۀ مادردانشگاه کابل، شتافت ،وپیام شادباش خویش ورفقا را به مناسبت سقوط مرگبارامین جلادارائیه داشت . من ازحادثۀ شب گذشته که به ابتکارخود ومشارکت رفقای سازمان مخفی ،پس از شنیدن پیام وبیانات رفیق کارمل ومژدۀ سرنگونی امین از طریق رادیو ، با یک “چاقوی پنج تکه “لیلیه سوم را به تصرف در آورده به تعداد پانزده تن ازهواداران امین رابه شمول آن “کلاشینکوف” خونخوار،که بیروح وبیجان گریده بودند درلیلیه خلع سلاح نموده،با کنترول اوضاع لیلیه ،آنانرا دراتاقی محبوس ساخته بودیم ،تاعنقریب به محاکمه وبه پای عدالت کشانیده شوند،گزارش دادم،اما اوازبخشایش رهبری حزب واز صدوردساتیر تازه وبخشنده ،درین راستا سخن گفت وبا شنیدن هدایات رهبری حزب،هواداران امین را به آرزوی کشیدن شان به پای میز عدالت ،فورآ رهاوعازم مرکز تجمع درلیسۀ حبیبیۀ کابل شدیم،درآنجا بود،که به حیث مشت نمونۀ خروار، من به عظمت و قدرت ورزمایش حزب خوددرشرایط مبارزۀ مخفی عملآ پی بردم وافسوس خوردم که چرا آن قیام به قوام نرسید،تا مانع بسیار رخداد های سالهای پساحضور ارتش سرخ در افغانستان می‌گردید.
به گواهی تاریخ ،حزب ما آمادگی داشت تا بدون دخالت نیروهای نظامی ارتش شوروی قیام نظامی را برای سرنگونی رژیم امین براه بیندازد.تاریخ شاهد است که زنده یاد ببرک کارمل مبتنی بر سطح آمادگی رزمجویانهٔ سازمان مخفی که در آن هنگام برنامه های نظامی خودرا با بخش اصیل رفقای خلقی نیز هماهنگ وتامین نموده بود، مخالفت خویش را با اعزام نیروهای شوروی ودخالت آنکشور در امور داخلی افغانستان مطرح ساخت ،او با ارسال نامه کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی را در راستای عواقب اعزام نیرو به افغانستان هوشدار داد.اما سوگوارانه فقدان کاریزمای سیاسی در رهبری وقت حزب کمونیست اتحاد شوروی ویادیدگاه های متنوع استراتیژیک رهبری وقت واهداف معین سیاسی در پیرامون حوادث پرتلاطم افغانستان، این قیام نظامی را به تاخیر انداخت.
یکی از احتمالات تأخیر قیام واعزام ارتش اتحاد شوروی را میتوان درچشم انداز نگرش های بریژنسکی مشاور پیشین کاخ سفید جستجو نمود.
بریژنسکی نقش سیا را در کشانیدن پای ارتش اتحاد شوروی در افغانستان در اولویت های کاری و برنامه ریزی شده «سیا» می پندارد.
هنوز معلوم نیست که برنامه سیا از تدارک قیام مسلحانه هفت ثور که به فرمان شخصی امین راه اندازی شد منشأ می یابد ویا سرآغاز لغزش‌های امین از اصول آرمانی حزب ویاروش های جنایتکارانه اودر امتداد مسیر جریان های انقلابی.به هر صورت یکی از رویکرد های عریان سیا برای کشانیدن پای ارتش سرخ در افغانستان دخالت آمریکا در افغانستان بود.برقول بریژنسکی ،امریکا شش ماه قبل از حضور ارتش سرخ در افغانستان حضور پیدا کرد و سبب تحریک اتحاد شوروی برای اعزام نیرو به افغانستان شد.
در چنین اتمسفر سیاسی وجنگ استخباراتی میان اتحاد شوروی وایالات متحده آمریکا، میتوان برنقش دوران ساز قیام نظامی سازمان مخفی پرچم پی برد.
برگه های زرین تاریخ دوران مبارزات مخفی حزب مشحون از کارنامه های جانبازانه رزم آوران دلیر حزب ما است که سوگوارانه تاهنوز بطور ناگفته دردل تاریخ باقی است.امید است تا کارگذاران اصلی این برنامه ها،لب برسخن گشوده وناگفته های گهربار تاریخ را برای نسل‌های کشور نثار نمایند؛

در همین مورد:

روی تصاویر کلیک نماید.