تکفیر سیاسی نویسنده : رفیق محمد ولی

در سیاست معمول بوده است که سیاست‌گران، مخالفان شانرا از دو مجرا به باد تکفیر بگیرند:

  1. خط مشی سیاسی جانب مقابل.
  2. شخصیت یا شخصیت‌های جانب مقابل.

در اصل اول توان دانایی و فهم سیاست‌گران معین کننده موقف سیاسی گروه مربوطه بوده، رجحان خط مشی یک جانب بر جانب دیگر هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ رعایت موازین اخلاقی، حقانیت مشی یکی از جوانب را برجسته تر می‌سازد.

اما در اصل دوم که بیشتر مبتنی بر اتهام، دروغ و بد نام سازی است بعضاً بدون رعایت اصول اخلاق سیاسی، یکی بر دیگر می‌کوبند که برای آگاهان و صاحبان فرهنگ سیاسی مقبول نمی‌باشد.

برپایی افتضاحات، تهمت نویسی و جانبداری از افراد متعلق به یک روند فکری با گذشته‌های مشترک ساختاری بحدی رسیده است که نسل نو از لابلای آن سیاهه نگاری‌ها از تشکل سیاسی مربوطه جز جنگ، قتل و قتال، اختلافات درونی، اتهام وابستگی‌های استخباراتی، خودخواهی، جاه‌طلبی‌های شخصی برداشت دیگری نخواهند داشت و تاریخ آن تشکل برویت چنین نگارش‌های بی‌مسئولیت در سایه روشنی ابهام آمیز قرار خواهد گرفت.

بعضی‌ها با حفظ تعلق گذشته به حزب مربوطه، حزبی که با ارتکاب اشتباهات خورد و کلان در گرماگرم جنگ سرد و رقابت‌های جهانی مانند همه احزاب ترقی‌خواه و تحول طلب جهان سوم با یک آوای چپ پا به عرصه وجود گذاشت، در راس قدرت قرار گرفت، با حمایت اردوی شوروی در مقابله با گروپ‌های مورد حمایت غرب و پاکستان توانست کارهای را انجام دهد و مدت چهار سال بدون حمایت خارجی حاکمیت نماید و بنابر ایجابات وقت تغییر در مشی بیاورد؛ حالا بازی دست بازی‌گران نو قدافراشته شده است.

با پراگنده شدن اعضای حزب در غرب بخصوص کشورهای که از ابتدای بنیادگذاری تا سقوط دشمنی آشکار با آن داشتند عده‌ای از مقامات و برخی هم از قدمه‌های پائین تشکیلاتی با الهام از دشمنی تاریخ کشورهای که در آنجا پناهنده شده اند، نکته به نکته و فرد به فرد بنیادگزاران را زیر شلاق زیبانویسی از لحاظ ادبی اما در اصل دروغ‌گویی و تهمت‌نگاری انداخته از هیچ‌گونه جفا و نمک حرامی سیاسی و فکری در حق ایشان ابا نمی‌ورزند. بسیاری ازین افراد برای گرفتن امتیاز و خوشخدمتی به مراجع استخباراتی به این عمل خلاف حزب مربوطه قلم می‌زنند و یا هم در سایه استفاده‌جویی از نقش برخی شخصیت‌ها، دیگران را به باد اتهام و بهتان می‌گیرند.

از ورای قلم‌فرسایی‌ها بر می‌آید که شبکه‌های تخریبی و سبوتاژر غرب از لگد زدن به جسد آن حزب هم روگردان نیستند تا بواسطه چند تن خریده شده، تاریخ آن حزب را با لکه‌های سیاه داغدار سازند و نقش آنرا در نبرد با استعمارنو بی‌نشان سازند.

می‌گویند اگر به طفلی چاکلیت بدهی می‌توانی اورا وادار بدشنام دادن به مادرش سازی. چاکلیت‌های آن مراجع و یگان امتیازات داده شده کام چند نو به پا خاسته را شیرین ساخته تا علیه تعلقات سیاسی گذشته و چهره‌های کلیدی آن نهضت بنویسند و بدگویی کنند.

گذشته‌ها هرچه بود گذشت، بدون شک تاریخ در مورد قضاوت می‌کند (خوب یا بد) اما جای تأسف این است که هر قد و نیم قد آن وقت حزب، حالا خودرا آگاه از اسرار رهبری و جریانات مربوط به آن مقامات وانمود کرده، می‌خواهند افاده دهند که با همه کوچکی‌های آن زمان‌ در مقام “بزرگ‌منشان” جا داشته اند.

یک‌ جنبش بزرگ تحول طالبانه با تمام پیچیدگی‌های آن دوران‌که گروهی از نخبگان وقت آنرا سمت‌دهی می‌کردند؛ حالا توسط  چند ناعاقبت‌اندیش خودنما که بی‌پیوند با “مراجع” کشورهای مربوطه نخواهند بود در مسیر تاریخ افغانستان بی‌مقدار جلوه داده می‌شود.

بدانید که تاریخ به عقب بر نمی‌گردد، شرایط و احوال ملی و بین‌المللی امکانات به میدان آمدن مجدد آن تشکل را ندارد، پراگندگی تشکیلاتی با ژولیدگی تفکر سیاسی جاری که چند سال بعد نشانی از آن باقی نخواهد ماند و اگر بماند در فضای خارج از کشور سیر و گردش خواهد کرد، مجال بسیج و همه گیر شدن را از دست‌ها ربوده است (مگر اینکه به اشکال دیگر هسته گزاری شود) پس برای چه گذشته‌ها را وارونه نشان می‌دهند؟

از دهه دموکراسی دوران شاهی تا کنون احزاب متعدد در حیات سیاسی کشور پا به فعالیت گذاشت و حالا هم وجود دارد که هم موفقیت داشته اند و هم ناکامی؛ اما اعضای آن احزاب پاس‌ها و حرمت‌ها را به یکدیگر نگهداشته اند، علیه هم سیاهه ننوشته اند. این نمایانگر فرهنگ نیک و پسندیده سیاسی ایشان می‌باشد.

موفقیت، ناکامی، سرگردانی‌های مهاجرتی، یأس‌ها و ناامیدی‌ها را نباید در سایه اتهام و بدگویی یکدیگر گره گشایی کرد.