گفتنی های لازم و ضروری در باره ی: کتاب “رها در باد” (بخش چهاردهم)

 

گفتنی های لازم و ضروری در باره ی:

کتاب “رها در باد”

(بخش چهاردهم)

 

 

«این داعی،

مقلد نباشد …

بسیار درویشان عزیز، دیدم، و خدمت ایشان،

دریافتم،

وفرق میان صادق و کاذب،

هم از روی قول و هم از روی حرکات،

معلوم شده،

تا سخت پسندیده و گزیده نباشد،

دل این ضعیف، به هرجا فرود نیاید،

و این مرغ،

هردانه را برنگیرد !»

(خط سوم: از سخنان شمس، درباره ی خود: تألیف: دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی، موسسه انتشارات عطایی، چاپ سیزدهم: 1373 خ ، ص 61-62)

         
در روشنی سخنان دلفروز شمس، این سخن آرای شیرین کلام و این شخصیت شور
انگیز در تاریخ ادبیات فارسی ـ دری و چهره ی سنت شکن و ضد روش های کهنه
گرایی در نهضت عرفانی جهان، بحث را پی می گیریم تا «فرق میان صادق و کاذب»
را «هم از روی قول، و هم از روی حرکات» انان در لابلای برگه های تاریخ
روزگار، بدرستی در یابیم:

        
فصل سیزدهم (صص 305-324) کتاب “رها در باد” دارای عناوین: «به پاس رنج های
بیکران مردم افغانستان»، «بهشت سرخ دولت کارگری» و «در یک سحرگاه بهاری»
می باشد که حوادث پس از سقوط سلطه ی خونین حفیظ الله امین و شرکا، همچنان
مسأله ی گسیل سپاهیان شوروی را به افغانستان، با تبارز روحیه عقده گشایی و
پدر کشی های پایان ناپذیر، از دید دشمنانه ی شخصی، نه بر پایه ی واقعیت های
عینی به بررسی گرفته است.

         
حکایتگر [ثریا بها] و کاتبان کتاب، بی موجب زحمت کشیده (!) روی موضوع های
پیچیده اند، که تا کنون در باره ی آنها از سوی مورخان و نویسندگان داخلی و
خارجی و همین طور انستیتوت های سياست و جامعه شناسی، مراکز پژوهشی جنگ و
صلح و بخش روابط و مناسبات بین المللی مؤسسات دانشگاهی (لشکری و کشوری)
پژوهش های موشگافانه صورت گرفته، دهها و صدها جلد کتاب و رساله به چاپ
رسیده، اسناد و مدارک با اعتبار موجود است و همه در دسترس مطالعه قرار
دارند.

      
مؤلفان، نویسندگان، سیاستمداران و تحلیل گران سیاسی در متون کتابها، رساله
ها و تحلیل های سیاسی خویش که پیرامون افغانستان نگاشته اند، یکسره بر
موضوع ورود قوای نظامی شوروی به افغانستان ، مهر تأیید نزده اند؛ بلکه کلیه
جوانب این رویداد نظامی (حساسیت ها، نقاط ضعف، نقش بازی های سیاسی در عرصه
ی سیاست های جهانی و منطقه یی و هدف های بزرگ استراتژیک و برنامه های کلان
اقتصادی در سطح بین المللی) آغاز دهه ی هشتاد سده ی بیستم را که رقابت بین
ابر قدرت ها(بشمول کشانیدن پای شرکاء و متحدین عنعنه یی دایمی و مقطعی
آنها در این بازی) را بر سر این قضیه تشدید بخشید، به تحلیل و بررسی گرفته
اند.

          چند عنوان کتاب را به معرفی می گیریم:

       ـ جنگ در افغانستان، تألیف: گروهی از دانشمندان انستیتوی تاریخ نظامی فدراسیون روسیه، ترجمه: عزیز آریانفر؛

         
ـ اردو و سیاست (در سه دهه اخیر افغانستان)، تألیف ستر جنرال محمد نبی
عظیمی، فصل های: دوم و سوم(صص 212-251)، چاپ دوم : 1377 خ؛

         ـ چگونه ما به بیماری وایروس A
(هجوم به افغانستان) مبتلا می گردیدیم، نویسندگان: ولادیمیر سنیگیریوف و
والیری سامورنین، ترجمه: غوث جانباز، از نشرات تارنمای: افغان جرمن انلاین؛

      
ـ افغانستان گذرگاه کشور گشایان، مؤلف: جارج ارنی، ترجمه: سید محمد یوسف
علمی و حبیب الرحمن هاله، چاپ سوم: 1382 خ ، (صص 91-108)؛

       ـ افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی، تألیف: محمود قارییف، ترجمه: عزیز آریانفر، چاپ نخست: 1988 م ؛

       ـ ارتش سرخ در افغانستان، تألیف: ژنرال بوریس گرومف، انتشارات«پروگرس» ، مسکو ، 1994 م، ترجمه: عزیز آریانفر؛

      ـ یادداشت های سیاسی و رویداد هار تاریخی، تألیف: سلعلی کشتمند، ج اول و دوم، فصل نهم، (صص 577-598)؛

    
 ـ حقایق پشت پرده تهاجم اتحاد شوروی بر افغانستان، مؤلفین: دیاگوکوردوویز
و سلیگ هريسن، ترجمه: عبدالجبار ثابت، ج اول، چاپ دوم : 1377 خ،
(صص70-104)؛

      ـ افغانستان در قرن بیستم (از مجموعه برنامه های بی بی سی)، چاپ اول: 1384 خ، بخش های: هفدهم، هجدهم، نوزدهم، (صص 259-305) ؛

    
ـ افغانستان تجاوز شوروی و مقاومت مجاهدین ، تألیف: هنری برادشر، ترجمه:
شورای ثقافتی جهاد افغانستان، چاپ دوم: 1378 خ، فصل های : ششم- هفتم – هشتم
و نهم، (صص 133-202)؛

   
 ـ حزب دموکراتیک خلق افغانستان ـ کودتا، حاکمیت و فروپاشی، 1357ـ1371 خ،
تألیف : محمد اکرام اندیشمند، چاپ اول: 1388 خ، (صص 214 – 343) ….

        
هرگاه فصل سیزدهم کتاب “رها در باد” با شماری از کتبی که در بالا به معرفی
گرفته شدند، سرداده شود، بخوبی قابل دریافت است که به مانند گذشته،
حکایتگر و کاتبان کتاب، مطالبی را از نوشته های دیگران دست چین نموده و در
برگه های شرمنامه ی پراز دروغ و ریا، مکرو حیله، فریب و نیرنگ بنام “رها در
باد” جا داده اند.

ز دور چرخ چه نالی ز فعل خویش بنال

که از گزند تو مردم هنوز می نالند

نگفتمت که چو زنبور زشتخوی مباش

که چون پرت نبود پای در سرت مالند

«سعدی»

          
آن طوری که تذکار رفت، در کتب یاد شده در بالا، نکات اساسی در باره ی علت
ورود قوای شوروی به افغانستان، تا حدود زیاد بیان گردیده است، از این رو،
از تبصره ی اضافی روی این موضوع، بخاطر به درازا نکشیدن سخن، صرف نظر بعمل
می آید. ولیک لازم است تا یاوه سرایی ها و دروغ پردازی هایی را بر ملا
سازیم که بسیار سنجیده شده به مقصد اغفال خواننده ی نا آگاه از رویداد های
آن روزگار در افغانستان، در برگه های کتاب جا گرفته اند.

          خواننده ی عزیز، توجه فرمايید!

        چه شرمساری دیگر بزرگتر از این دروغ شاخدار بوده می تواند؟

      
«هنوز چند روزی از ششم جدی گویا “مرحله نوین تکاملی انقلاب ثور!” سپری
نشده بود که بازهم همان میراث خوران استعمار کرسی های حزبی و دولتی را “به
پاس رنجهای بیکران مردم افغانستان” ازآن خود کردند. اما برای مردم بینوا
سیاهۀ گمگشتگان و اعدام شدگان دوران امین را به دیوار های وزارت داخله
آویختند. شیون و فریاد مردم در سوگ عزیزانشان چه برهوت غمی را که برپا
نکرد. بررسی زندانیان دوره حاکمیت امین نشان داد که از 129 تن اعدامی صرف 9
تن آن پرچمی گمنام ومتباقی اعدام شدگان ماویست ها، آزادیخواهان و مجاهدین
بودند و 40 تن پرچمی زندانی بودند که رها شدند» (ص 309)

       آری! خواننده ی بیدار دل!

        
بسیار دشوار است که برای قلب ناپاک، وجدان آلوده، کثیفی و چرکی ضمیر باطن
این دروغگوی حقیقت ناشناس و واقعیت گریز که با لجام گسیختگی حرف زده است،
حد و مرز تعیین گردد!

        
سران دول و رؤسای حکومت ها در سراسر گیتی، کلیه سیاستمداران دنیا، تمام
مؤرخان و آگاهان سیاسی جهان، همه سازمان ها و نهاد های بین المللی پشتیبان
حقوق بشر، جمعی نهاد های مدافع حقوق شهروندی در اقصای عالم و مهمتر از هر
چیز دیگر- مردم داغدیده و ستم کشیده ی افغانستان (زن و مرد، پیر و جوان)
بخوبی واقف اند که با قرار گرفتن حفیظ الله امین در رأس قدرت حزبی – دولتی
در اخیر سنبله ی 1358 خ، پس از کنارزدن نورمحمد تره کی از صحنه سیاسی و بعد
از به قتل رسانیدن وی؛ لیست دوازده هزار نفری زندانیان سیاسی،( گمشدگان و
ناپدید شدگان) به دیوار های وزارت داخله و ولایت کابل، آویخته شد، نه در
مرحله نوین و تکاملی انقلاب ثور !» و «سپری شدن چند روز از ششم جدی» سال
1358.

       
در ارتباط به این ادعای بیشرمانه و دروغ پردازی صریح حکایتگر [ثریا بها] و
کاتبان کتاب “رها در باد” فقط مراجعه به دو اثر کافی پنداشته می شود که
متعلق به دو نگارندۀ دو اثر دراين رابطه می باشند که از لحاظ سیاسی دارای
دیدگاه های متفاوت و متضاد هستند:

       
1ـ «… به دستور امین لست بزرگی که نام هزاران تن زندانی سیاسی در آن درج
بود ترتیب گردید و در دیوار های وزارت داخله و ولایت کابل نصب شد. وی
اعلان کرد که بنابه دستور نورمحمد تره کی همه آن اشخاص کشته شده اند. در
لست مذکور نام زن، مرد، پیر و جوان یافت می شد که بی رحمانه از بین برده
شده بودند. مردم با این اطلاع به ولایت کابل و وزارت داخله یورش بردند.
قیامتی برپا گرديد. صدای شیون و زاری مردم که اسم عزیزان و وابستگان خودرا
پیدا می کردند گوش فلک را کر می کرد. همه به تره کی و امین دشنام می دادند.
لست ها را به زودی از ترس قیام مردم از دیوارها برداشتند و با استفاده از
موقع و فرصت مناسب کسانی که می خواستنددر آینده باعث درد سر برای امین
گردند در همان شب و روز به صورت مخفیانه از بین برده شدند ….» (اردو و
سیاست ” در سه دهه اخیر افغانستان” ، تألیف: ستر جنرال محمد نبی عظیمی، چاپ
دوم: 1377 خ، صص 207-208 )؛

      
 2 ـ «چه فرد و افرادی در درون حاکميت حزب دموکراتیک [خلق افغانستان] به
ویژه در سال های نخست مسؤل اصلی کشتار ها بود؟ در نخستین روزهای (سنبله ی
1358) که حفیظ الله امین، نورمحمد را از میدان قدرت بیرون راند و خود در
رهبری حزب و دولت قرار گرفت، اسامی دوازده هزار زندانی بر روی دیوار های
بیرونی ساختمان وزارت داخله آویخته شد که تا آن وقت از سوی دولت حزب
دموکراتیک خلق به قتل رسیده بودند. در حالی که نورمحمد تره کی قبل از آن در
رهبری حزب و دولت تأکید می کرد که شمار زندانیان سیاسی در جمهوری
دموکراتیک افغانستان بین یک هزار تا یک هزار و یکصد نفر است. در توضیحات
مأمورین رژیم به بازماندگان مقتولین و بستگان زندانیان، تره کی مسئول قتل
این هزاران نفر معرفی گردید؛ هرچند این لست بزودی از دیوار خونین وزارت
داخله برداشته شد. این در حالی بود که انگشت اصلی اتهام چه در آن دوران و
چه در سال های بعد و اکنون نیز بسوی حفظ الله امین به عنوان مسئول اصلی
کشتار ها دراز می شود. آیا امین فرمان تمام کشتارها را صادر کرده بود؟ نقش
تره کی به عنوان رهبر حزب و حاکمیت در این کشتارها چه بود؟ “؛


… او [امین] در روزهای نخست حکومت خود لست 12 هزار زندانی را بنام این
که در دوران حاکمیت تره کی کشته شده اند به دیوار بیرونی ساختمان وزارت
داخله آویخت. او می خواست تره کی را به عنوان مجرم و مسئول اصلی این جنایات
معرفی کند و از میزان مخالفت و شورش در کشور علیه حاکمیت خود بکاهد. در
حالی که این هزاران نفر شامل ليست و هزاران تن دیگر در یک و نیم سال حکومت
مشترک او و تره کی تیر باران شده بودند و یا در کشتارگاه های پلچرخی و سایر
کشتارگاه ها حتی زنده زير خاک شدند. اما حرکت ها و شعارهای امین از مخالفت
و قیامها علیه حکومت حزب دموکراتیک خلق نکاست.»

 (حزب دموکراتیک خلق افغانستان- کودتا، حاکمیت و فروپاشی, 1357 -1371 خ، تألیف: محمد اکرام اندیشمند، صص (166 و 216 – 217).

خاکی که به زیر پای هرنادانی است

کف صنمی و چهرۀ جانانی است

هر خشت که بر کنگرۀ ایوانی است

انگشت وزیر یا سر سلطانی است

«خیام»

  

          و اما در باره ی این یاوه سرایی و ديده درایی خود، این حکایتگر هرزه اندیش [ثریا بها] چه سند مؤثقی ارائه کرده می تواند و تکیه گاه حرف ها یش چه می باشد:

       
«بررسی زندانیان دوره حاکمیت امین نشان داد که از 129 تن اعدامی صرف 9 تن
آن پرچمی های گمنام و متباقی اعدام شدگان ماویست ها، آزادیخواهان و مجاهدین
بودند و 40 تن پرچمی زندانی بودند که رها شدند.»( 309)

       نخست باید پرسید:

      
ـ این بررسی زندانیان و اعدام شدگان و مطالعات پیرامون حالت و وضعیت حقوقی
و جزایی آنان، توسط چه کسی، چه وقت و در کجا صورت گرفته است؟ ؛

       ـ این بررسی و مطالعات در کدام نشریه (چاپی، تصویری، صوتی) به نشر سپرده شده است؟

         
هرگاه این بررسی و مطالعات (!) در کمیسیون تحت ریاست خود این حکایتگر
دروغگو و به اشتراک مادر و برادرش همایون بعمل آمده باشد، بدون تردید نتایج
بدست آمده از آن ، فاجعه بار و بنیاد بر انداز بوده است!

        
بهر حال، یک دیوانه و یک بیمار روانی معلوم الحال، همراه با چند نفر
همکارانش، نمی توانند به اقتضای عطش هوس بازی ها و شهوت پرستی های خویش ،
حقایق را کتمان و یا خدشه دار سازند.

        
از آن جایی که در کتاب « یادداشت های سیاسی و رویداد های تاریخی»(ج دوم
،صص 498 -510) تألیف سلطانعلی کشتمند، راجع به تعداد پرچمداران زندانی و
شمار پرچمی های اعدام شده در یک و نیم سال اول قیام نظامی هفتم ثور، به
استناد، اسناد اشد محرم کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی نشر شده در
شبکه جهانی انترنت و به روایت آثار و نوشته های صاحب نظران سیاسی: سلیک
هريسن، انتونی هایمن، بروتس امستوتز شارژدافیر سفارت امریکا در کابل، جارج
ارنی، بوریس گروموف فرمانده سپاه چهلم، معلومات داده شده؛ بنابر آن از شرح و
بسط دادن اضافی در این مورد می گذریم.

       
و لیک لازم به تذکار است که اگر در آینده ضرورت پیش آمد، حتمی فهرست مکمل
پرچمی های اعدام شده (رقم حدود 2500) نفر را احتوا می کند )در زیر سلطه ی
حفیظ الله امین و دوره ی که او صلاحیت و قدرت داشت، همچنان لیست رفقای که
زندانی بودند و در دخمه های مرگ پوسیدند؛ به کمک فامیل ها و بازماندگان
آنان آماده خواهیم نمود.

          تا :

خوش بود گر محک تجربه آید بمیان

تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد

ناز پرورد تنعم نبرد راه بدوست

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

«حافظ»

        
در رابطه به سایر مطالبی که در این فصل کتاب “رها در باد” در باره ی آنها
قلم فرسایی شده و سطر ها و واژه ها با کینه توزی و با خصومت ورزی پی هم
دیگر قطار گردیده ؛ در گذشته نویسندگان و تحلیل گران سیاسی با ذکر جزئیات
به تفصیل روی آنها نگاشته اند. بدین لحاظ ایجاب بحث اضافی را نمی نماید.

        
ولیکن در این جا نیز، حکایتگر با کاربرد رکیک ترین الفاظ و واژه ها، بر
نجیب الله و اعضای خانواده ی وی (پدر، مادر، خواهر…) تاخت و تاز نموده و
با بی مسئولیتی حرف زده است. خداکند که صدیق الله راهی بر اساس شناخت و
آگاهی ازسوابق موضوع ؛ به ادامه نوشته های قبلی خود راجع به اين مسایل نيز ،
چیزی بنویسد.

در ساغر ما گل شرابی نشگفت

در این شب تیره، ماهتابی نشگفت

گفتم به ستاره: خانۀ صبح کجاست؟

افسوس که بر لبش جوابی نشگفت.

«فریدون مشیری»

          فریدریش هبل  نویسندۀ آلمانی در سده ی نزدهم، گفته است:

        
«[عذاب] وجدان (ضمیر باطنی) چنان یک زخم است که هرگز التیام نمی یابد،
لیکن به سبب آن هیچکسی نمی میرد » (برگردان از متن آلمانی)

        در جریان مراجعه به مأخذ ها به مطلبی روبرو شدم که لازم است در زمینه اندکی روشنی انداخته شود:

         
در برگه (97) کتاب «حزب دموکراتیک خلق افغانستان – کودتا، حاکمیت و
فروپاشی، 1357 -1371 خورشیدی ، تألیف آقای محمد اکرام اندیشمند، نقل قولی
از اکرم عثمان آمده که گویا ایشان، حزب دموکراتیک خلق افغانستان را یکی از
“سازمان های طراز قبیله ای” خوانده است.

        
به خدمت جناب اندیشمند باید عرض کرد (هرچند خودش به خوبی از موضوع آگاهی
دارد) که این قلم منحیث خواننده با استفاده از ابتدایی ترین حق خود، دیدگاه
های خویش را در یک نبشته زیر تیتر
سخنی چند پیرامون رمان: کوچه ما
در نشریه آزادی (شماره 71- حمل 1385 مطابق مارچ 2006 چاپ دنمارک و در
تارنما های (سپیده دم، زندگی، مشعل، پندار، روزنه) به نشر رسانید.

         
خوانش نبشته ی متذکره، خشم و نفرت، بغض و کینه ی نویسنده ی رمان (!) را به
آخرین نقطه ی غلیان خود برد که در نتیجه، در یک نبشته تحت عنوان «ببین
تفاوت ره از کجاست تا به کجا» و نشر آن درنشريه ها و سايت های انترنتی، با
بد زبانی و استعمال الفاظ و جمله های رکیک به آدرس نگارنده ی این سطور، به
مناظره نشست (شمه ی از این نبشته در ص 97 کتاب حزب دموکراتیک خلق
افقغانستان … از تارنمای کابل نات، برداشت شده است).

        به تعقیب نبشته ی نخست ، نگارنده، به مصاف رفت و در یک نگارش جوابيه با عنوان : “به پاسخ مقال ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
به جواب پرداخت که در نشریه آزادی (شماره 72، سرطان 1385 مطابق جون 2006)
چاب دنمارک و در سایت های انترنتی (سپیده دم، پندار، زندگی، مشعل) نشر شد.

        
رسالت نویسندگی واصول مطبوعاتی می آموزد که بخاطر رهایی ذهن خوانندگان از
تردید وتردد، بایست در برگه (97) کتاب «حزب دموکراتیک خلق افغانستان ـ
کودتا، حاکمیت و فروپاشی» تذکار داده می شد که به پاسخ این طرز دید و نحوه ی
ارزیابی نویسنده رمان (!)، در گذشته پرداخته شده بود تا از برداشت و قضاوت
یک جانبه، دوری گزینی بعمل می آمد.

کوه ها با هم اند و تنها یند

هم چو ما، با همان- تنهایان.

«احمد شاملو»

(ادامه دارد)