پیام شاد باش

پیام شاد باش

کمیته ی فعالین ح.د.خ.ا

مورخ : 31 / 12 / 2014

 

فرخنده باد پنجاهمین سالروز تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان         

    رفقاء و دوستان گران ارج !

  پنجاهمین سالروز پایه گذاری ح.د.خ.ا، حزب شهیدان و جان باختگان گلگون کفن راه آزادی ، دموکراسی ، ترقی ، پیشرفت و عدالت اجتماعی را با صداقت و صمیمیت انقلابی به همه رفقا و دوستان پیکارجو ، فداکار ، صادق ، ثابت قدم و خدمتگار راستین مردم شرافتمند افغانستان، از ژرفای قلب تبریک و تهنیت گفته ، موفقیت های مزید کلیه همرزمان خویش را در مبارزه ی دشوار انقلابی و عدالتخواهانه بر ضد ارتجاع سیاه داخلی و محافل ارتجاع بین المللی، استبداد ، استعمار( کهنه و نو ) ، استثمار، امپریالیسم … از ته  دل خواهانیم .

رفقاء و دوستان عزيز!

  ح .د .خ .ا  بمثابه ی وارث و ادامه دهنده ی مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری مردم افغانستان، بتاریخ یازدهم جدی ۱۳۴۳خورشیدی مطابق اول جنوری۱۹۶۵ م، در پرتو پاره ی از ارزش های دمکراتیک قانون اساسی مصوب سال ۱۳۴۳خ ، تاسیس یافت و ما در حال حاضر، پنجاه سالگی آن را جشن می گیریم .

   تداوم مبارزه در راه منافع حیاتی زحمتکشان میهن ، دفاع از استقلال ملی ( سیاسی- اقتصادی) و تمامیت ارضی سرزمین تاریخی مان ، سمتدهی ، تشکل ، انسجام و سازماندهی مبارزات برحق توده های مردم ، اعم از سیاسی و صنفی؛ مألفه های بودند که بر بنیاد آنها ح.د.خ.ا پایه گذاری شد .

   ح.د.خ.ا از آغاز پا نهادن در حیات سیاسی جامعه ، پرچم مبارزه ی انقلابی را بخاطر آزادی ، ترقی ، صلح ، دموکراسی ، پیشرفت و عدالت اجتماعی … برافراشته نگهداشت و در روشنی اندیشه های رهایی بخش انسان زحمتکش از قید و بند ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ استبداد و ستمگری ؛ علیه ارتجاع ، استعمار، استثمار ، امپریالیسم … رزمیده و در سنگر دفاع از منافع ملی و حياتی مردم افغانستان و پشتیبانی از آرمان های سترگ و خواست های بر حق خلق های جهان؛ با دادن قربانی های بی شمار، سرافراز به پیش رفته وخواهد رفت و در تداوم مبارزه در راه ﺭﻫﺎﺋﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺯﺣﻤﺘﻜﺶ، ایستایی را نخواهد پذیرفت.

ﺷﺎﯾﺎﻥ ﺫﻛﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ درآن برهۀ تاريخی وطن ما، ح. د. خ. ا اولين تشکل سياسی بود که در روشنی جهان بينی علمی به تشريح اهداف مبارزۀ سياسی ( به مفهوم واقعی کلمه ) در درون جامعه پرداخت وتضاد موجود ميان نيروهای مولده ومناسبات توليد را عامل بد بختی توده های زحمتکش دانست، که اين موضعگيری انقلابی درنخستين روزها ی پس ازتدوير کنگرۀ حزب و نشر ” مرام دموکراتيک خلق ” درشماره های اول و دوم جريدۀ خلق ، ارگان نشراتی ” جمعيت دموکراتيک خلق”؛ خشم محافل ارتجاع داخلی، استعمار، امپرياليسم وعمال منطقه يی آنان را برانگيخت؛ كه  می توان بگونه فشرده، از سیاستعمومی و جاری آن در عرصه های داخلی و خارجی و واكنش های دشمنان داخلی، منطقوی و بین المللی حزب و مردم میهن مان را در مراحل رشد واقدامات هستی ساز و مردم دوستانۀ آن، ذیلاً توضیح داد:

  

ـ درعرصۀ داخلی:

تحکيم استقلال ملی، دفاع ازحاکميت ملی وتماميت ارضی ؛ رفع عقب ماندگی سياسی واقتصادی، رهايی ازقيد وبند مناسبات توليدی پوسيدۀ فئودالی وما قبل آن، ازطريق ايجاد موسسات صنعتی کوچک وبزرگ و رشد سريع صنايع ملی؛ حل عادلانۀ مسألۀ زمين وآب ونوسازی سيستم های آبياری؛ مبارزه درراه استحکام پايه های وحدت ملی، تعميم اصول

دموکراسی وعدالت اجتماعی درجامعه؛ تضمين قانونی حقوق و آزادی های فردی واجتماعی مردم؛ اصلاح بنيادی ودموکراتيزه ساختن سيستم عدلی و قضايی؛ رفع تبعيض جنسی و برابری حقوق شهروندان درکليه بخشهای حيات اجتماعی؛ ايجاد و بسط نهادهای مدافع حقوق زحمتکشان؛ سهمگيری پيگير واشتراک فعال درامرتشکيل اتحاديه های کارگری، کانونها  و انجمنهای فرهنگی و ادبی سازمانهای توده يی ودموکراتيک ( زنان وجوانان ) وتشکل حرفه يی اصناف؛ اصلاح و بهبود سيستم آموزش پرورش وتحصيلات عالی؛ ايجاد شرايط مناسب وفراهم آوری زمينه های مادی ومعنوی به هدف عرضۀ بهتر وبيشترخدمات اجتماعی و تعميم بيمه های صحی؛ رونق بخشيدن به پروسۀ فعاليتهای هنری وکلتوری؛ رشد شاخه های علم وفرهنگ درجامعه؛ ارتقای سطح آگاهی اقشار مردم ازطريق گسترش شبکۀ خدمات مطبوعاتی واطلاع رسانی درمرکز و ولايات کشور؛ بهبود وتوسعۀ خدمات برق رسانی و تهيۀ آب آشاميدنی صحی؛ سروی واستخراج معادن؛ ترميم، بازسازی و مدرنيزه کردن شبکه های مخابراتی و مواصلاتی موجود واحداث خطوط جديد با جلب همکاريهای تخنيکی و فنی دول پيشرفتۀ جهان….

– درعرصۀ خارجی:

دفاع از داعيه ی صلح ـ ديتانت وامنيت جهانی؛ پابندی به اصول جنبش عدم انسلاک، برقراری مناسبات نيک وحسنه با کشورهای همسايه وکليه ملل جهان برمبنای احترام متقابل وعدم مداخله درامور داخلی همديگر؛ پيروی ازسياست همزيستی مسالمت آميز وضديت با استعمار(کهنه ونو) – استثمار- ارتجاع بين المللی وامپرياليسم ؛ پشتيبانی و حمايت از خواستهای برحق ملتهای جهان که درراه حصول استقلال سياسی- حق خود اراديت وتحکيم استقلال اقتصادی خويش مي رزميده ا ند ؛ تأييد وپشتيبانی ازاعلاميۀ جهانی حقوق بشر و ساير قراردادها- مقاوله ها- ميثاق ها وپروتوکول های بين المللی که با منافع خلق های جهان درتضاد نبوده اند؛ احترام به منشور سازمان ملل متحد….

اين وظايف ميبايستی با تشکيل جبهۀ متحد ملی، متشکل ازهمه نيروهای ملی ، دموکراتيک و وطنپرست فعال درجامعه، با درپيش گرفتن راه رشد غيرسرمايه داری و مبارزه بامظاهر نفوذ امپرياليسم، تغييرات ريشه يی را سبب می گردید.

ح. د. خ. ا با نشر جرايد خلق و پرچم، درفاصله های زمانی متفاوت، درآن سالهایپرازظلمت، در راه نشر وترويج انديشه های مترقی، درسازماندهی فعاليت های سياسی،درضديت با ارتجاع وامپرياليسم، در دفاع از آزادی ، دموکراسی، صلح ، ترقی وپيشرفت اجتماعی خدمات شايان آگاهی دهنده و روشنگرانه را انجام داد.

ح. د. خ. ا تعداد زياد تظاهرات واعتصابات مسالمت آميزرا سازماندهی کرد ودر آنهافعالانه اشتراک ورزيد. رهبری مارشها، ميتنگ ها، راهپيمايی ها واجتماعات را بدست گرفت.

حزب با تلفيق اشکال مبارزۀ سياسی ( مخفی وعلنی ) – صنفی وپارلمانی با همدگر، موفقيتهای چشمگيری بدست آورد وبا جذابيت درخشيد.

 ح. د. خ. ا باحمايت بيدريغ خود از مبارزات برحق و آزاديخواهانۀ خلقهای ستمکش در قاره های آسيا- افريقا وامريکای لاتين وسايرزحمتکشان جهان، دربين احزاب مترقی وانقلابی، جايگاه واعتباربين المللی کسب کرد وبحيث حزب انقلابی و پيشرو مردمافغانستان، درخانوادۀ احزاب برادر بمثابۀ حزبی شناخته شد که درضديت با ارتجاع، امپرياليسم ، استثمار، استعمار ( کهنه ونو) ، فاشيسم و جنگ، مبارزه مي کند.

ح. د. خ. ا پرچمدار تاسيس سازمان دموکراتيک زنان افغانستان و سازمان دموکراتيک جوانان افغانستان می باشد وبارهبری وسمتدهی درست فعاليتهای آنان درراستای بسيج وتشکل زنان و جوانان ( دختر وپسر) برمبنای اصول مبارزه درراه حقوق صنفی وآزادی های اجتماعی آنان، گام های مؤثر وسازنده يی را برداشت و وظيفۀ انقلابی خويش را درامر بيداری سياسی زنان وجوانان، به شکل وطن پرستانه انجام داد.

حزب طی ده سال اول کار و مبارزات سياسی، درک وآگاهی سياسی وخواستهای صنفی توده های مردم را درجهت تحقق نيازمندي های مادی ومعنوی شان ازطريق نشرات خلق و پرچم، تجليل از روزهای تاريخی اول می، سوم عقرب وهشتم مارچ و راه اندازی تظاهرات شاندار، بويژه صحبت های زنده ياد ببرک کارمل و ساير رهبران و کادرهای حزبی، در کمپاين مبارزات انتخاباتی درمرکز و ولايات و همچنان بيانيه ها ومباحثه های فرکسيون پارلمانی حزب در مجلس نماينده گان؛ تاسرحدی ارتقاء بخشيد وجايگاهش را در جامعۀ افغانستان تثبيت نمود، که در يک کلام، دستگاه پوسيده ودرحال زوال سلطنت ناگزير بود، تا يا ازمداخلۀ لگام گسيخته درامورحکومت دست برداشته، با توشيح وانفاذ قانون احزاب

سياسی و تمکين به ارادۀ ملت، ادارۀ حکومت را از طريق نمايند گان انتخابی مردم در پارلمان، به احزاب سياسی دارندۀ اکثريت شامل جبهۀ متحد ملی افغانستان، ( به يقين کامل که ح. د.خ. ا درمتن آن نقش مرکزی وتعيين کننده را ايفاء مينمود) به شيوۀ قانونی ومسالمت آميز انتقال دهد؛ ويا ازاعلان دموکراسی تاجدار و درحال زوالش انصراف ورزد و راه ديکتاتوری ميراث خاندانی را درپيش گيرد .

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻘو ﻂ ﺳﻠﻄﻨﺖ، ازآن جايی که طرحها واقدامات پيشبينی شدۀ رژيم جديد در عرصه های مختلف زنده گی اجتماعی،که در بيانيۀ ” خطاب بمردم افغانستان” بازتاب صريح يافته بود و با خواستها ونظريات نيروهای مترقی وازجمله ح. د.خ. ا،توافق بيشتر داشت و درصورت تحقق آن می توانست شرايط وامکانات بهتری را درجهت گذاربسوی حاکميت ملی ودموکراتيک درکشور فراهم سازد؛ بتأسی از آن، سياستهای رژيم محمد داوود، مورد حمايت هردوجناح حزب قرار گرفت .

حزب ما نه تنها دولت محمد داوود را درزمينۀ تنظيم برنامه های سياسی، اقتصادی واجتماعی مندرج در ” خطاب به مردم افغانستان” ياری ومساعدت همه جانبه نمود؛ بلدرامرتطبيق آن ازطريق توظيف کادر های ملی، مسلکی ومتخصصين بخشهای مختلف، درمرکز ومحلات، نيزکمک نمود.

عقب گرد رژيم درسياست داخلی وخارجی وگرايشهای شتابنده و تسليم طلبانه با پلانها و هدفهای دولتهای ارتجاعی ضد ترقی و پيشرفت درمنطقه؛ خرابی شرايط زندگی تودههای مردم ازلحاظ مادی ومعنوی؛ ناتوانی محافل حاکمه دررفع تضادهای اجتماعی وتشنجاتحاد درجامعه ؛ تشديد مبارزه سياسی ميان نيروهای چپ و راست و بالاگرفتن اختلافات دردرون نظام و درانزوا قرارگرفتن تدريجی آن؛ تعميق روند سياسی شدن ارتش وپشتيبانیبخش پيشتازافسران وخُرد ضابطان از نيروهای ملی ودموکراتيک وبدرجۀ اول ازحدخا؛ همۀ اينها موجب گرديد تا بحران قدرت درافغانستان بروز نمايد .

ولی باکمال تاسف ، حکومت سردار محمد داوود نه تنها درزمينۀ رفع بحران تدابيرسودمند، علمی وآگاهانه را اتخاذ نکرد؛ بل با برخورد سبکسرانه،  بويژه در برابر قتل های زنجيره يی ( ترور علی احمد خرم ـ انعام الحق گران  و استاد مير اکبر خيبر) به وخامتاوضاع افزود و به بحران قدرت سرعت بيشتر داد. سرانجام با زندانی کردن رهبران ح. د. خ. ا و صدور دستور دستگيری و بازداشت تمامی اعضای اين حزب ، سقوط رژيم فرسوده و درحال زوالش را بوسيله قيام افسران جوان و سربازان معتقد به آرمانهای والای ح. د. خ. ا، بدستان لرزان و فکر ناتوان سردارمنشانه اش ( ازتاريخ 5 الی 7 ثور 1357) در پيش گرفت.

پس از رويداد هفتم ثور 1978 با اعلام ” خطوط اساسی وظايف انقلابی ” ، سنگپايۀسياست داخلی وخارجی جدا گذاشته شد و زمينه های مساعدی برای کار و فعاليتسياسی اقتصادی به نفع توده های –مردم بوجود آمد.

   برنامۀ ( سی )  فقره يی «خطوط اساسی وظايف انقلابی »  درآن برهه ای از تاريخ کشورما، پاسخگوی تمامی نيازمندی های اساسی زنده گی سياسی، اقتصادی ، فرهنگی، امنيتی وانجام خدمات اجتماعی ميهن و مردم بپا خاستۀ مان بود؛ در صورتی که وظايف، مکلفيت ها، وجايب و مطالب مطروحۀ آن صادقانه رعايت ودر منصۀ تطبيق قرار می گرفت ؛ آنگاه با تحقق اين برنامه، امکانات عملی برای استقرار حکومت قانون، توسعۀ نظام دموکراسی، پيروزی انقلاب ملی و دموکراتيک درکشور وعبور از اين مرحلۀ تاريخ مساعد می گرديد.

اما با دريغ و درد که اين فرايند از همان لحظات نخستين قيام ، با پيدايی دو گرايش متفاوت ازجمله؛ قاطعيت و نرمش، انحصار قدرت و دفاع از اصول سازمانی؛ خود محوری و رعايت تصاميم جمعی ومصوبه “سند وحدت 21 سرطان 1356 خورشيدی” ؛ گرايش نيرومند به تمرکزقدرت و مبارزه برای دموکراسی درون حزبی و دولتی و درنهايت مبارزه برضد کيش شخصيت و بسود رهبری جمعی؛ زايش خود را اعلان کرد و دوگرايش متضاد پيرامون مسأله اشتراک يا عدم اشتراک رهبری سياسی در قيام مسلحانه؛ مسألۀ مرگ و زنده گی سردارمحمد داوود؛ دربارۀ تشکيل وترکيب حکومت؛ پرامون پخش نخستين اعلاميۀ راديويی قيام برهبری جمعيت دموکراتيک خلق؛ مسأله پخش خطوط اساسی وظايف انقلابی درراديو افغانستان و درنهايت پيرامون توسعه کميتۀ مرکزی وشورای انقلابی، ميان ببرک کارمل و حفيظ الله امين آشکار گرديد….» (1)

بدين ترتيب ، حفيظ الله امين درآغاز ماههای اول رويداد هفتم ثور با بالا کشيدن شهرت کاذب خود به عنوان قوماندان سپيده دم انقلاب(!) و با استفادۀ سوء از اعتماد رهبری حزبی و دولتی؛ ضعف و ناکارايی حريف سياسی دربخش نظامی حزب؛ سازشکاری شماری از اعضای بيروی سياسی و کميتۀ مرکزی جناح پرچم حزب وبيرون راندن رهبران و کادرهای اين جناح بمثابۀ رقبای اصلی، از مبارزۀ فعال سياسی و از درون دولت ؛ تبعيد شماری از رهبران بخارج و زندانی ساختن متباقی رهبران وشمار بيشتری ازکادرها درداخل؛ موقعيت خويش را در حزب و دولت تحکيم بخشيد.

در يک کلام می توان گفت، که رهبری اداره حزب و دولت، برای مديريت سالم اين رويداد مهم و حياتی و گذار پيروزمندانه ازاين مرحلۀ تاريخ، با آغاز کودتای خونين حفيظ الله امين و شرکای جرمی اش از دست حزب ما و ساير مبارزين وطن خواه و مردم دوست، ربوده شد و جايش را، يکه تازی، فرد گرايی و حرکات انحرافی گوناگون امين و شرکاء گرفت.

هرگاه رهبری حزبی و دولتی ازآغازمرحله ازامکانات و شرايط مساعد بوجود آمدۀ تاريخی، استفادۀ خردمندانه می کردند و کليه سعی و تلاش خويش را درراستای تحقق وظايف مطروحه در سند مرامی خطوط اساسی وظايف انقلابی ، صادقانه متمرکز می ساختند؛ بدون شک با اتخاذ تدابيرعاقلانه، شرايط برپايی يک دولت فراگيرملی برمبنای تشکيل جبهۀ متحد ملی، مطابق به برنامۀ حزب، ميسر می گرديد.

پس ازآن دولت نو تأسيس توانايی آن را بدست می آورد، تا با حمايت و پشتيبانی مردم و جلب همکاری و مشارکت فعال نيروهای ملی ترقيخواه ووطنپرست، انقلاب ملی و دموکراتيک را به پيروزی برساند و بابرداشتن گامهای استوار، عاری ازشتاب زدگی چپ روانه، راه را برای تحکيم اساسات حقوقی يک نظام سياسی مترقی، بخاطر استقرار و نهادينه کردن دموکراسی و تأمين عدالت اجتماعی هموار گرداند.

همانا ، با برچيده شدن بساط حاکميت خود کامه و استبدادی حفيظ الله امين پس از ششم جدی سال ۱۳۵۸ خ و تدوير جلسۀ مشترک رهبری هردو جناح حزب، که دربرابر اعمال ضد انسانی و ضد حزبی امين تا سرحد سقوط وی، نقش فعال ايفاء نموده بودند؛ ببرک کارمل به نمايندگی ازحزب دموکراتيک خلق افغانستان و شورای انقلابی جمهوری دموکراتيک افغانستان، بتاريخ ۲۷ دسمبر ۱۹۷۹ ، خطوط عمده و اساسی کار و فعاليت دولت آينده را در ابعاد داخلی و خارجی آن ، توأم با ابراز همدردی و غم شريکی با فاميل های داغ ديده، عنوانی مردم عذاب کشيدۀ افغانستان اعلام نمود ، که مبرم ترين وظايف رژيم نوين عنوانی مردم عذاب كشیده ی افغانستان، چنين مشخص شده بود:

1ـ اعلام آزادی تمام زندانيان سياسی که ازدم تيغ ساطور حفيظ الله امين تبهکار سر به سلامت برده باشند و درشرايط لازم لغو قانون اعدام.

2  لغو تمام مقررات ضد دموکراتيک و ضد انسانی و منع گرفتاريها، توقيفها، تعقيبات خودسرانه و تفتيش منازل و عقايد.

 احترام به اصول دين مقدس اسلام، آزادی وجدان، عقيده و مراسم مذهبی، حمايت ازنظام کانون خانواده، رعايت اصل مالکيت قانونی و مشروع و عادلانه شخصی.

 –احيای امنيت و مصونيت فردی و جمعی، آرامش ، صلح و نظم انقلابی در کشور.

 تأمين شرايط سالم آزاديهای دموکراتيک اعم از آزادی تشکيل احزاب مترقی و وطنپرست و سازمانهای توده ای يا اجتماعی؛ آزادی مطبوعات، تظاهرات، اجتماعات و نمايشهای خيابانی؛ تأمين حق کار و تحصيل؛ تأمين آزادی و محرميت مکاتبات، مخابرات، مسافرت و مصونيت منزل.

6  –توجه و کمک جدی و بنيادی به نسل نوجوان و شاگردان مکاتب، محصلان و روشنفکران کشور.

بدون تبعيض مشی دولت جديد دربخش سياست خارجی ، اين گونه اعلام گرديد:

« دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان ازسياست صلح جويانه برمبنای اصول بی طرفی مثبت و فعال  و همزيستی مسالمت آميز، از سياست دفاع ازصلح و ديتانت ( تشنج زدايی ) ، ازتحديد سلاحهای استراتژيک هسته ای و خلع سلاح عام و تام، ازحقوق بشر و جنبشهای آزاديبخش خلقهای تحت ستم  بمثابۀ يک عضو وفادار سازمان ملل متحد و کشورهای غيرمتعهد پشتيبانی و پيروی ميکند. نظام جديد تمام قرار دادهای منعقده ميان افغانستان و کشورهای جهان را رعايت و احترام مينمايد. اين نظام با نيروهای صلح دوست در يک جبهۀ وسيع جهانی عليه جنگ و جنگ طلبان، استعمارکهن و نو، امپرياليزم و صهيونيزم، فاشيزم و راسيزم، اپارتايد و نژاد پرستی ميرزمد و همبستگی بين المللی خود را با سيستم جهانی اصالت اجتماعی، جنبشهای جهانی کارگری و نهضتهای آزاديبخش ملی و اجتماعی کشورهای آسيا،افريقا و امريکای لاتين بسط و توسعه ميدهد.» (2)

برطبق فرمان عفو عمومی مورخ جنوری 1980 ، دروازه های زندان درمرکز وولايات بر روی زندانيان سياسی که ازدم تيغ خونين امين جلاد جان به سلامت برده بودند ،بدون درنظرداشت طبقه، مذهب، زبان، قوم، مليت، ايدئولوژي واختلافات سياسی وسازمانیگشوده شد؛ بيرق ملی سه رنگ بانشان دولتی محراب ومنبر دوباره اعاده گرديد.

سازمانهای اجتماعی، اتحاديه های مسلکی، شورای مشورتی اقتصادی يکی پیديگر تاسيس يافتند.

موازی با اقدام های اصولی درراه بهبود شرايط سياسی اقتصادی و تحکيم نهاد هایاجتماعی ، حزب و دولت گام های استوار وصلحجويانه را بخاطرقطع جنگ و خونريزی،برقراری صلح وپايان بخشيدن به مداخلۀ آشکار خارجی ها در امورداخلی کشور، برداشتندوبا صدوراعلاميه های مورخ 14/ 5 / 1980 و 24 / 8 / 1981 کوشش بعمل آمدتامسائل مورد اختلاف با همسايه ها وقدرت های جهانی ،از جمله بازگشت هرچهزودترقطعات نظامی شوروی به کشورشان، ازطرق سياسی حل وفصل گردند.

ولی با کمال تأسف، ايا لات متحدۀ امريکا، انگليس وسايردول غربی و اعضای پيمانناتو، چين،  عربستان سعودی، مصر، شيخ نشينان حوزۀ خليج، پاکستان وايران، جنگاعلام ناشده راعليه مردم افغانستان عمدتآ ازقلمرو پاکستان، چنان وسعت دادند که به زودیقضيه افغانستان به حيث يک مشکل منطقوی و جهانی به حساب آمد و کشورما به ميدانکشمکش های سياسی و زورآزمايی های نظامی ابر قدرتها، بدل شد.

خاطر نشان باید كرد  كه با وجود بروز مشکلات و امراض خُرد وکوچک جناحی،شکل گيری فرکسيونهای جديد به هدف خرابکاری و تضعيف روند مبارزۀ حزبی وايجادعمدی دشواری ها وکارشکنی ها درفعاليتهای سياسی و سر زدن بعضی حرکات وگرايشهایمغايروحدت ويکپارچگی حزبی؛ ح.د.خا تا نيمه های دهۀ شصت خورشيدی با صفوففشرده ومنظم و ثبات نسبی، با جلب همکاری بخشهای وسيع از مردم در مرکز و محلات ،با انرژی و توانايی بيشتر به حيات خود ادامه داددراين مدت کارهای چشمگير و قابللمس درراستای ارتقاء سطح زندگی توده ها صورت پذيرفت و درعرصه های سياسیاقتصادی وفرهنگی وتحکيم پايه های حاکميت، تشکيل يک قوای مسلح نيرومند ورزمی،موفقيت های غيرقابل انکار بدست آمد.

طورمثال ميتوان موارد آتی را برشمرد:

 -1 اصول اساسی جدا بمثابۀ قانون اساسی مؤقت کشور در 68 ماده تصويب ونافذ شد که برمبنای آن اساسات حقوقی نظام سياسی و اقتصادی مملکت تثبيت، حقوقوجايب و آزادی های شهروندان اعلام گرديد و افغانستان را درعرصۀ بين المللی، يکدولت صلحدوست، پيروسياست عدم انسلاک و پشتيبان راستين همزيستی مسالمت آميزبهجهانيان معرفی نمود .

بتأسی از احکام مندرج دراصول اساسی جدا ، گامهای استواری در راه تسريعرشد اقتصادی، ارتقاء سطح زندگی و رفاه مادی و معنوی مردم، تحکيم قانونيتدموکراتيک، تضمين ملکيتهای عامه و شهروندان، توسعۀ خدمات اجتماعی، رشد علم، هنروفرهنگ و دفاع ازحقوق و آزادی های مردم برداشته شد.

 -2 با وجود تداوم جنگ اعلام ناشده برضد وطن و مردم ما و گسترش دامنۀ مداخلۀبيگانگان در امور داخلی افغانستان، کارهای سود مندی درعرصه های زيرين صورتپذيرفت:

 –تحقق پلانهای رشد اقتصادی در مناطق تحت امن؛

 –رونق بازرگانی و مناسبات تجارتی؛  

 –اصلاح و بهبود سيستم مالياتی و خدمات بانکی؛

 – اعمار ساختمانهای رهايشی و مدنی؛

 –بهبود کشاورزی و سيستم های آبياری؛

  –سرمايه گذاری دربخشهای صنايع، معادن و انرژی؛  

  –  اصلاح و نوسازی سيستم مخابرات و مواصلات ) اعمار دستگاه مرکزی مخابراتو بکارگيری  سامان آلات تخنيکی مدرن و احداث شاهراههای جديد و ترميم راهها و سرکهای سابق و ايجاد موسسات ترانسپورت هوايی و زمينی؛ انجام خدمات اجتماعی – تهيۀکالاهای مورد نياز اوليه؛ تدارک اقلام مواد کوپونی به قيمت های ثابت و خيلی ها نازلبرای کارمندان و کارکنان دولت و سرانجام توزيع رايگان آنها؛ تأسيس پرورشگاه وطن؛ گسترش شبکۀ شيرخوارگاهها و کودکستانها در محلات کار دولتی و درشماری از محلاتزيست ؛ ارتقاء سطح آموزش و پرورش و فراهم ساختن زمينۀ تحصيلات عالی دراخل وخارج کشور؛

 –اعمار بيمارستان ها و کلنيک های صحی، دواخانه ها و بهبود عرصۀ خدماتصحی؛

ارتقاء کيفيت و کميت نشرات راديو تلويزين و ساير خدمات علمی، هنری و فرهنگیبه شمول طبع و توريد کتب….

درپرتو احکام اصول اساسی جدا سازمانهای اجتماعی آتی الذکر، يکی پیديگرايجاد و فعال گرديدند:

  –  کوپراتيف های دهقانی؛

  –  اتحاديۀ معلمان ؛

  –  اتحاديۀ پزشکان و کارمندان طبی؛     

  –  شورای عالی علماء و روحانيون؛

  ـ شورای مشورتی اقتصادی    

  –  اتحاديۀ ژورناليستان؛  

  –  اتحاديۀ هنرمندان؛

  –  اتحاديۀ نويسندگان؛

  –  اتحاديه های صنفی؛   

  –  سازمان صلح، همبستگی و دوستی؛

  ـ تأسيس جبهۀ ملی پدروطن با شرکت و عضويت سازمانهای اجتماعی ذکرشدهوشموليت ح.د.خا، سازمان دموکراتيک زنان و جوانان افغانستان درآن….

اما با تأسف ، همگام با کار وپيکاروطنپرستانه وتلاشهای صادقانۀ اعضای شرافتمندحزب که هدفی جز خدمت به وطن و مردم نداشتند، درمرحلۀ دوم حاکميت نيزشماریازعناصرناسالم درمقام های کليدی حزبی و دولتی، با استفاده از مشاورين )ملکی و نظامی فساد پيشۀ روسی ، به هدف رسيدن به اميال شوم خويش ، حدخا رادامنگيربيماری های مزمن ساختند ودرکارزارويران گرانۀ خود، از تداوم جنگ اعلام ناشدۀارتجاع جهانی وامپرياليسم برضد کشورمان، دست درازی ومداخلۀ مستقيم دول همسايهدرامور سرنوشت سازمردم افغانستان، حضورقوای بيگانه وشدت رقابت ابرقدرتهادرپروسۀ جنگ سرد، سودجستند

ناگفته روشن است که با بقدرت رسيدن گرباچف، برنامۀ انحلال حدخا و فروپاشیرژيم سياسی درافغانستان، مطابق ميل و ارضای خاطر رهبران ايالات متحده و پاکستان،رويدست گرفته شد و ادوارد شوارد نادزی ماموريت يافت تا درهمدستی با افراد جاه طلب،خودخواه و سياست باز که عضويت دفترسياسی حدخا را داشتند ويا مسؤوليت رهبریشعبات کميته مرکزی حزب و چوکی های ردۀ اول ) ملکی و نظامی ( درحکومت بالای شاناعتمادشده بود؛ به اين پروسه سرعت بخشند.  تا اين که در نشست و ملاقات رهبراناتحادشوروی و امريکا در ريکجاويک مرکز کشور ايسلند، سند رسمی درهم شکستن وپارچه پارچه کردن ح.د.خ.ا و سقوط حاکميت سياسی آن، بين گرباچف و رونالد ريگن بهامضاء رسيد.

به دنبال این رویداد ننگین بین المللی (نشست ریكجاویك)، گرباچف پس ازمشوره وسپردن تعهد به زمامدار قصرسفيد و سران دول غربی و حاکم نظامی پاکستان،درتوافق باپلانهای اسارتبار ” سیآی . ای ” ، انتلجنس سرويس و ” آی . اس . آی ” ، بروفق ميلو آرزوهای ديرين تنظيمهای بنيادگرای جنگ افزوز مستقر درپاکستان و ايران؛ فرمانبرپايی جنايت سياسی 14 ثور  1365 خ را به خوش خدمتان داخلی دردرون حد.خ.اومشاورينش درافغانستان، صادرکرد.

بدين ترتيب با انجام کودتای 14 ثور  1365 خ  برضد حد.خ.ا و رژيم جمهوریدموکراتيک افغانستان، سنگ تهداب يک جنايت سازمان يافته مبنی بر انحلال اين حزب،سرکوب خونين دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان، متحدين سياسی حاکميت و قتل عاممردم افغانستان گذاشته شد.

درجريان سال های نبود ح. د. خ. ا به شکل علنی درصحنۀ سياسی در داخل کشور، نيروهای سياسی ونيمه سياسی ازراست گرا وچپگرای داخلی گرفته تا ارتجاع منطقه و عرب ونمايندگان امپرياليسم ، با کاربرد طرق و وسايل گوناگون، منجمله استخدام رسانه های گروهی درکارزارتبليغاتی، چاپ کتب ورساله های پرازدروغ وکينه وخصومت وگزافه گويی ها، ح. د. خ. ا را آماج حملات خصمانۀ خود قراردادند، توهين کردند، دشنام گفتند، همه زشتی ها وپلشتی های روزگار را برآن چسپاندند.

نگاه دقيق وکارشناسانه به رخدادهای دهۀ اخيردرافغانستان، بخوبی نشان می دهد که ارتجاع وامپرياليسم چگونه و با استفاده ازکدام حيل و ذرايع موفق گرديدند تا دولت مجاهدين و رژيم طالبان را يکی پی ديگری بحيث نسخه های کارآمد، بخاطر تأمين و تضمين منافع سياسی واقتصادی درازمدت خويش درمنطقه، بر کشورما تحميل کنند.

 اين که سرزمين تاريخی و بلاکشيدۀ ما دراثر مداخلۀ خارجی با شعله ورساختن جنگهای فرسايشی به پرتگاه نابودی نزديک شد؛ استقلال ملی و تماميت ارضی افغانستان به مخاطره افتيد؛ تاسيسات سياسی اقتصادی فرهنگی ونهادهای خدمات عامه ازهمفروپاشيدند؛ به شخصيت –  وکرامت انسانی افراد جامعه تجاوز صورت گرفت ؛ حقوق بشربصورت خشن نقض گرديد؛ پروسۀ اتحاد باهمی شهروندان برهم خورد و جای آن را تعصبات آشکارقومی، لسانی، منطقوی و مذهبی گرفت که مسؤوليت آن بيشترازديگران، به عملکرد ها ، سياستبازی ها و روشهای خصمانۀ امريکاـ انگليس ومتحدين بين المللی و منطقه يی آنها درقبال افغانستان ، ارتباط می گيرد.

همچنان پس ازتشکيل دولت موقت، انتقالی وانتخابی(!) ( مطابق موافقتنامۀ بن) درافغانستان، ساختاررژيم دريک ترکيب نهايت پيچيده، عقبگرا وارتجاعی شکل گرفت که درآن ملوک الطوايف جنگی، مافيای توليد، فروش وقاچاق مواد مخدر ، سران ونمايندگان تنظيم های پشاوری وتهرانی، فرماندهان محلی، تکنوکراتهای مقيم دردنيای غرب، سلطنت طلبان وشاه پرستان، ناسيوناليسهای تماميت خواه، نقش بارز وتعيين کننده داشتند وچوکی های ادارۀ دولت را درمرکز وولايات به مانند ملکيت شخصی و متاع موروثی، باعقد و امضای پروتوکول ها وجورآمدهای سازشکارانه، دربين خود تقسيم وترکه نمودند.

همين گونه به هيچ کس پوشيده نيست که تا به امروز درافغانستان مظاهر رعب ووحشت، چور و چپاول، قتل وغارت، تجاوزجنسی وآدم ربايی، بی امنيتی، نبود مصونيتفردی وجمعی، سلطۀ تفنگ، راه گيری ورهزنی، زرع توليد وقاچاق مواد مخدر،زورگويی… نه تنها ساقط نگرديده؛ بل تشديد يافته است كه انجام این فاجعه ی خانمان سوز، ناپیداست.

ايالات متحدۀ امريکاـ انگليس ومتحدين سابقه ونوين آنها با اشغال نظامی وسياسیافغانستان و دخالت مستقیم و آشكارا و گسترده درزندگی سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی مردم، قصد دارند تا به شيوۀ استعمارنو، پلانها وپروگرام های اسارت آور خويش را درتاروپود نظام اقتصادی سيستم توليدی، نظم مالی سرمايه وبانکداری، تجارت، مخابراتومواصلات…  نفوذ دهند.

به همين منظور، دول غربی از آغاز مرحله، انجوها )سازماندهندگان رونق يابیاقتصاد مافيايی  (در افغانستان را با نصب کردن لمپن های مخمورزير نام همآهنگ کننده،متخصص، انجنير، کارمند فنی و تخنيکی ( درکارهای آن توظيف نمودند تا درهمدستی بامعامله گران ودلالان حريص داخلی، مانند موريانه اقتصاد بيمار وناتوان مملکت را بکلیازپا درآورند؛ بخش بزرگ کمک های مالی را که مستقيمآ بحساب آنها انتقال می يافت ) وياتا هنوزهم انتقال می يابد غارت کنند ويا ازراههای مشکوک ونامرئی، بدون اين که درافغانستان ازآن استفاده صورت گرفته باشد دوباره به کشورکمک دهنده بازگردانند ؛ زمينۀجلوگيری  از زايش ، بسط، انکشاف وتوسعۀ صنايع ملی ) سبک وسنگين ( را فراهمسازند ؛ شرايط مساعد را  بغرض غارت سرمايه های ملی وثروتهای طبيعی افغانستانبوجود آورند….

براساس همين پاليسی غارتگرانه واستثماری چپاولگران بين المللی که به ناحق به نامجامعۀ بين المللی) (!ياد می شوند، امروز افغانستان به يک کشورگدا، جيره خوار و دستنگر کشورهای دونر مبدل شده، تا آن سرحد که حتی ادامۀ زندگی مردم، کار وفعاليت ادارۀدولت، وابسته به ميزان کمک های مالی ومادی مغرضانه و قروض کمرشکن خارجی میباشد.

بدين سان مشاهده می گردد که روند چرخش برمحورسياستهای بسيار خطرناک وزيانآورجهان غرب ،  جامعۀ بين المللی (!)  درافغانستان ، درنبود يک جبهۀ واحد متشکل ازنيروهای چپ ومترقی، باسرعت تمام ادامه دارد . درحال حاضر افغانستان به سمت ويرانیوبربادی استقلال ملی ) سياسی اقتصادی (  درزير شعار اقتصاد بازار آزاد به پيش می رودکه هدفی جز فقر، درماندگی ومحروميت جانکاه وهمچنان حاکم ساختن عدۀ انگشت شماریازصاحبان سرمايه های دوران جهاد ) تنظيمی وغيرتنظيمیوتاجران وقاچاقچيان موادمخدر ، چيز ديگری را دنبال نمی کند، که اين پروسه منجربه ظهورو حضور ورشد يک قشر طفيلی بوروکراتيک فاسد وضد ملی گرديده استاين سرمايه سالاران نوتشکيل با سازشکاريهای منفعت طلبانه با اختاپوت انجو های خارجی بربخشهای عمدۀ اقتصادکشورتسلط حاصل کرده اند که متأسفانه نيرومندترين وبانفوذترين بدنۀ حاکميت سياسیامروزين افغانستان نيز درآن شامل می باشد.

ازآنچه گفته آمد، به مشاهده می رسد كه زندگی و فعالیت سیاسی و اجتماعی ح.د.خ.ا در مدت پنجاه سال حیات سیاسی آن ، از فراز و فرود های زیادی گذشته ، که کرونولوژی کلیه حوادث و رخدادها با همه ی چون و چند آن ، به طور گسترده در فراخوان کمیته ی فعالین ح.د.خ.ا مورخ ۱۰/ ۷ / ۲۰۱۲، بازتاب یافته و در سایت « سپیده دم »به نشر سپرده شده و همین اکنون نیز در آن جا قابل دریافت است .

رفقاء و دوستان گرانمايه !

اکنون وقت آن است تا نگاهی به کشورمان افغانستان انداخته، از حالت اسفبار موجود در آن جا، مطلع شويم.

در سرزمين آفت زده ی افغانستان، بدترين وضع جانکاه و غم انگيز طی 13 سال پيشين ، بويژه يک سال گذشته ( سال 2014) در موجوديت و سلطه ی يک رژيم فاسد، بی دانش وبدنام جهادی ـ افغان ملتی و مافيايی، تحت زعامت(!) آقای حامد کرزی، بر سرنوشت و زندگی مردم ما، ازجانب کشورهای غربی ، بويژه امريکا و انگليس تحميل گرديده است.

درامه ی انتخابات آزاد(!) دوره های گذشته رياست جمهوری و پارلمانی و انتخابات سال 2014 که يک ثلث آراء ريخته شده درصندوقها برمبنای مناسبات قومی و زبانی ـ يک ثلث دوم آن خريده شده از پول های باد آورده ی دوران جهاد و زمان حاکميت کرزی از طرف کشورهای غربی و عربی بوده واما ثلث سومی آن کاملاً جعلی و تقلبی بود ، که در نتيجه ی آن برنده خواندن هردو تيم رقيب: داکتر اشرف غنی بحيث رئيس جمهور و عبدالله عبدالله بحيث رئيس اجرائيه ، که در قانون اساسی موجودۀ افغانستان هيچ گونه جايگاه و مشروعيت ندارد؛ از جانب وزير خارجه امريکا و رئيس کميسيون انتخابات، درامه تنظيم شده در واشينگتن را رنگ و رونق بيشتر بخشيد.

فقر و بيکاری فرسايشی و کشنده در وطن ما که حيات حدود 80 در صد جامعه را بسوی نيستی و مرگ حتمی می کشاند؛ عدم امنيت ، قتل و کشتار انفرادی و دسته جمعی  ، انتحار و انفجار در کابل و ساير شهرها که اميد برگشت سالم کارمندان دولتی و خصوصی ( نظامی و ملکی ) را از فاميل های شان به يأس و نااميدی مبدل نموده است؛ تجاوز مسلحانه و انجام جنايت دسته جمعی عليه عده ای از فاميل ها ، زنان و حتا دختران صغير ( 4 الی 12 ساله)؛  چور و چپاول دارايی های مردم و املاک دولت و عامه توسط فرماندهان جهادی مسلح وقدرتمندان زورگوی دولتی؛ موجوديت فساد اداری در دواير دولتی سراسری که جايگاه افغانستان در مقام سومين، در جمع فاسد ترين دولت های جهان ثبت کرد، جای نهايت شرمسای برای اشغالگران و مزدوران جهادی ـ طالبی و مافيايی حاکم بر سرنوشت مردم پرغرور ما می باشد.

از آنچه گفته آمد اين نتيجه بدست می آيد که در افغانستان دست کم دولتی که برای ادامه ی زندگی خود امنيت نسبی را تأمين کند، اصلاً و عملاً وجود ندارد؛ زندگی دراين سرزمين برای شهروندان آن به يک جهنم تبديل شده و مردم روزانه مصروف قبر کندن و انتقال جنازه ها بصورت دسته جمعی اعم از مرد و زن ـ پير و جوان و اطفال خويش هستند.

درچنين اوضاع و احوال رسالت انسانی ، وجدانی و حزبی مان حکم می کند تا بنا به دستور زمان و بخاطر نجات وطن و مردم مان ؛ يکبار ديگر همان پيشنهاد تاريخی و تقاضای مبرم و حياتی رفيقانه و دوستانه ی مان که دوسال و ششماه قبل ، در فراخوان کميته فعالين ابراز نموده بوديم ؛ بصورت مجدد به پيشگاه همه رفقاء ـ دوستان و جوانان مبارز و بالنده ی ميهن بيمار مان که 60 در صد آمار شهروندان افغانستان را تشکيل می دهند و از وضع موجود کشور رنج می برند؛ با تمام صداقت و صميميت ، تقديم نماييم:

« رفقاء و دوستان گرامی !

با استنتاج از کار و فعاليتهای مثبت و ماندگار حزب و کاستی ها و کجروشی های منحرفين وتلاش های خستگی ناپذير فعالين حزب تا هم اکنون ، که روی همه آنها بصورت موجز وفشرده مرور گرديد ؛ کميتۀ فعالين ح. د. خ. ا، وظيفۀ خويش می داند تا برمبنای فراخوان رهنمود دهنده ی رفيق بزرگوار دوکتور اناهيتا راتبزاد که از دستورزمان ، حکم آمرانۀ تاريخ، شرايط جانکاه و رقتبار توده های مردم و حالت اسفناک ميهن ما، منشاء گرفته است ؛ به تعقيب مراجعه های قبلی بار ديگر، با صداقت و صميميت به آن عده رفقای ارجمندی که تاهنوز به هدف ها و آرمانهای انسانی ح. د.خ. ا معتقد و باورمند هستند و مسؤوليت و رسالت انسانی ، ميهنی و بشری خويش را درقبال حوادث و رويدادهای فاجعه بار ملی و بين المللی به فراموشی نه سپرده اند؛ ولی بنا برشرايط دشوار و اوضاع پيچيدۀ افغانستان وجهان درانتظار يک حرکت درست واصولی جهت آغاز فعاليت نوين ح.د.خ. ا بوده اند؛ ويا بنابر عوامل ديگری، ازجمله باور وياهم حرمت گذاری به نظر ويا “دستور” برخی از پيش کسوتان پیشین حزب وهمزمان؛ داشتن عشق جوشان به کار و مبارزۀ متشكلانه ی سیاسی حزبی، عضويت يکی ازسازمانهای جدا شده از بدنه ی ح د خ ا را قبول کرده اند؛ امااکنون با مطالعۀ ژرف ودقت کامل از متن ودرونمايۀ سياسی و ساختار تشکيلاتی آنها وعملکرد حلقات حاکم در آن سازمانها ،( در مقايسه با اصول مرامی وتشكیلاتی برنامۀ ديروزی حزب مان و هكذا طرح برنامه و اساسنامۀ کنونی ح. د. خ. ا) ؛ ايده آل ها ،آرزوها وسرنوشت امروز و فرداهای خود و مردم و ميهن خويش را در مضمون اسناد و عملکردهای آنان نمی بينند ؛ با تمسک به اين گفته ی نغز و پرمغز مولانای بزرگ :

هرکسی کو دورماند ازاصل خويش    ـ    باز جويد روزگار وصل خويش

مراجعه نموده ، دعوت بعمل می آوريم تا باری بخاطر زدودن رنجهای بيکران خلقهای

ستمديدۀ افغانستان؛ با سهمگيری خود در راستای بسر رسانيدن وظايف بزرگی چون:

ـ نجات وطن و مردم دربند کشيدۀ افغانستان از پنجه های خونين جنگ خانمانسوز اشغالگران بين المللی و جنگ افروزان داخلی و خارجی ؛

ـ تأمين نظم و امنيت سراسری درکشور و جلوگيری از ريختن خون زن و مرد ، پير و برنا وکودکان معصوم ميهن مان ؛ـ دادن پاسخ مناسب به مطالبات سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی مردم مان که درطرح برنامۀ نوين حزب ما مشروحاَ ذکر شده است؛

ـ سرانجام، تشکيل دولت وسيع البنياد منتخب مردم ؛ استقرار حاکميت قانون و نظام

دموکراسی واقعی و اعمار مجدد ميهن ويران شدۀ مان افغانستان عزيز؛ دورهم جمع شده ،دست ها را باهم فشرده، با تشکيل نخستين کميته های حزبی با اسلوب نوين؛ کار را درسمت برگزاری کنفرانسها و تدوير کنگرۀ حزب و تعيين سرنوشت ساختاری و برمانه يی حزب، نام جديد درصورت لزوم ديد و تصميم كنگره [ حزب زحمتکشان افغانستان]  و گزينش زعامت جديد برای آن، آغاز وسپس گامهای استوار بعدی را دراستقامت ايجاد جبهۀ واقعاَ متحد ملی و دموکراتيک[ و با قدرت کار و تونمندی آن ” استقرار حاکميت قانون و نظام دموکراتيک در افغانستان ]، برداشته، رسالتی را که تاريخ در برابر هريک از سپاهيان حزب[ و متحدين سياسی آن ] قرارداده است، انجام وبه دستور زمان پاسخ مثبت داده شود.

 

  زنده باد حزب دموکراتیک خلق افغانستان !

سر بلند باد مردم دلیر و زحمتکش افغانستان !

 متحد و يک پارچه باد میهن دوست داشتنی ما !

روح همه ی شهدای راه آزا گی و عدالتخواهی میهن عزیز ما شاد باد !

                                                                                  کميته فعالين

                                                                                 ح. د. خ. ا