سلیمان لایق در حاشیه تیرباران محمد داوود رییس جمهور افغانستان

سلیمان لایق در حاشیه تیرباران محمد داوود رییس جمهور افغانستان

صدای ناهنجار و مالامال از انتقام کور:

“دا فرعون د ووژل شی”

در بارۀ هفتم ثور و از جمله کشتار فجیع وخلاف تمام اصول بشری اعضای خانوادۀ محمد داوود، مطالب بی شماری نوشته میشود؛ دردناکترین بخش قیام هفت ثور، کشتار تعدادی از اعضای خانواده محمد داوود بشمول زنان و اطفال معصوم است. اما چرا کمتر در مورد یکی از حامیان دوآتشۀ آن جنایت هولناک که تا هنوز در قید “حیات ننگین” است، مطلبی کمتر به چشم میخورد؟

تصمیم در مورد کشتار خاندان محمد داوود چگونه و در کجا گرفته شد؟ جملۀ سرنوشت ساز “دا فرعون د ووژل شی” که اساس جنایت بر آن گذاشته شد؛ توسط کی بلند شده بود؟ این شخص، چرا با چنان قاطعیت خواستار کشتار خاندان محمد داوود بود؟ آیا بین تسلیمی داوطلبانه سلیمان لایق به پولیس و سپس دادن چنان فرمان جنایتکارانه رابطۀ وجود داشت یاخیر؟

مرور مختصری بر جریان آن روز:

غلام دستگیرپنجشیری در مورد دو برخورد به مسئله مرگ و زنده گی سردار محمد داوود مینویسد: « ساعت 6 نیم صبح روز جمعه 8 ثور رهبری سیاسی و نظامی قیام از “محل چنار” قوای هوایی خواجه رواش به رادیو افغانستان انتقال یافت… خلاصه جریان انقلاب و تاریخ به نفع ح.د.خ.ا رشد میکرد. مسالهء سرکوب خونین یا برخورد مسالمت آمیز با سردار داود مطرح بحث و گفتگوی رهبری قیام قرار گرفت. نورمحمد تره کی و ببرک کارمل در همان آغاز دو برخورد جداگانه و متضاد با مسالهء سرکوب خونین یا مسالمت آمیز با سردار داود داشتند. ببرک کارمل طرفدار برخورد با انعطاف با سردار داود و خاندانش بود. او اصرار میکرد که باید سردار محمد داود کشته نشود. زنده بدست آید، کارمل معتقد بود که هرگاه با سردار داود و خاندانش به شیوه مسالمت آمیز و قانونی برخورد شود، اولا ماهیت هومانیستی و دموکراتیک انقلاب ما آشکار میگردد، ثانیاً سنن اخلاقی، ملی، و دینی مردم احترام میشود. ثالثاً اسرار پیوندهای او با ارتجاع منطقه و امپریالیزم افشا میگردد. رابعاً انقلاب ما از پشتیبانی بین المللی و پشتیبانی اخلاقی توده های مردم جهان برخوردار میشود. … اما سلیمان لایق در بارۀ شیوه برخورد با سردار داود در پاسخ تره کی گفت: “دا فرعون و وژل شی”.» سرانجام این خواست و تقاضای لایق در همنوایی و همصدایی با حفیظ الله امین عامل تیرباران محمد داوود با اعضای فامیلش گردید و رابطۀ دوستی امین و لایق محکمتر شد.

اما اینکه لایق بر اساس کدام معیارها، محمد داوود را “فرعون” خوانده و بر اساس کدام صلاحیت خواستار کشتن او بود؛ تا حال جوابی از او شنیده نشده است و یقیناٌ مانند سایر نوشته های به سبک استخباراتی اش، تنها بعد از مرگ او این راز بر ملا خواهد شد.

به ملاحظۀ مطالب که در مورد حوادث ششم و هفتم ثور نوشته است، سلیمان لایق بعد از دستگیری عدۀ از اعضای رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان( شب ششم ثور)، صبح هفتم ثور خلاف اصول مبارزه مخفی، داوطلبانه به اداره پولیس مراجعه و خودرا تسلیم نموده است. اینگونه تسلیمی داوطلبانه او به پولیس در حالی که سایر اعضای رهبری در حالت اختفا قرار گرفته بودند، سوال برانگیز و مرموزاست و میتوان حدس زد که باید بر اساس زد و بندهای قبلی واعتماد کلی بر اینکه خطری از جانب دولت داوود متوجه او نخواهد بود؛ استوار بوده است. دلایل و مدارک این موضوع و رابطه قبلی او با عزیزاحمد اکبری کارمند اسبق استخبارات وزارت داخله و سپس قابل اعتماد ترین شخص حفیظ الله امین (جلاد اگسا و کام)، طی نوشتۀ دیگری بررسی خواهد شد.
نویسنده:احمد بهروز