کتاب جوانان و جامعه نویسنده:فریداحمد مزدک و برگهایی از تاریخ سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان و ( چگونه سازمان جوانان( س.د.ج.ا) به خلقی ځوانان سازمان(ا.خ.ځ.س) تعویض شد. ) نوشتهء رفیق دکتور خلیل وداد

 

 

از آغاز سال 2008 من مسئولیت برنامه های افغانستانِ مؤسسه پرس ناو هالند (که سازمان حمایت از رسانه های آزاد است) را بعهده داشتم. کار اساسی این بنیاد حمایت از رسانه های نوپا و مستقل و کمک به ژورنالیستان جوان در بعضی کشورها میباشد.

در ماه جولای 2008 من به بامیان رفتم، تا زمینهء تدویر کورس “ژورنالیزم مدنی” از جانب پرس ناو را آماده سازم. قرار نخستین این بود که ژورنالیستان بامیانی علاقمند به آموزش “ژورنالیزم مدنی” را شخصاً مصاحبه نموده و از جمله حدود بیست ژورنالیست را برای کورس مذکور انتخاب نمایم. برخلاف انتظار من و مؤسسه پرس ناو علاقمندان آموزش این ترینینگ 36 نفر اعم از زن و مرد جوان بودند. بالاخره پس از تأمل زیاد و مشوره با دو خانم ترینتر- ژورنالیست هالندی که یکی ایرانی الاصل است، من 27 نفر را که از آن میان 6 تن زن بودند، برای کورس “ژورنالیزم مدنی” انتخاب کردم.

در جریان آمادگیها برای سازماندهی کورس ژورنالیزم مدنی روزی یکی از ژورنالیستهای جوان بامیانی که عمرش در ایران گذشته ودر آنجا تحصیل کرده است، گفت که او مرا از طریق بعضی نوشته هایم میشناسد و میداند که در سابق در رهبری سازمان جوانان افغانستان کار کرده ام. او از من پرسید، که این سازمان چقدر عضو داشته، من گفتم بیش از 200 هزار. او بیدرنگ گفت، خیلی زیاد عضو داشته. سپس پرسید در کدام عرصه ها و درچند ولایت س. د.ج. ا. فعال بود. گفتم در عرصه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و بویژه معارف و سواد آموزی و تقریباً در همهء ولایاتی که ارگانهای دولتی فعال بودند. او گفت آیا من آمار و مواد دست اول در بارهء س. د.ج. ا. را دارم. من پاسخ دادم، بلی. بعداً پرسید آیا نمیتوانید این ارقام و حقایق را که اکنون جزء تاریخ کشور است، نوشته و به دسترس همگان بویژه جوانان قرار دهید. من گفتم، چرا نه. و به او وعده دادم، به محض رسیدن به هالند، با استناد به مواد دستداشته و خاطراتم، مقاله یی در بارهء س. د.ج. ا. نوشته و از طریق سایتهای معتبر و وزین افغانی آنرا در اختیار همه و منجمله آقای س. از بامیان قرار دهم. علاوه براین انگیزهء دیگر بقلم کشیدن این نبشته آنست که در یادداشتها و مضامین افراد صاحب نظر و دست اول دولت ج.د.ا. و حزب دموکراتیک خلق افغانستان تاریخ و فعالیت س. د.ج. ا. طور لازم انعکاس نیافته که  به نظرم دلیلش نبود دسترسی به مواد دست اول و نداشتن ارتباط با رهبران آنزمان س. د.ج. ا. میباشد.

من از سال 1991 کتابی را که «جمهوری افغانستان» نام داشته و در سال 1990 م توسط بنگاه نشراتی “فن” در شهر تاشکند ازبکستان به زبان روسی نشر شده، با خود دارم. من مضمونی از آن را در مورد سازمان جوانان وقت بنام «نقش س. د.ج. ا. در زندگی اجتماعی- سیاسی افغانستان» در سال 1978 م. نوشته ام. کتاب معلوماتی نه چندان قطور«جمهوری افغانستان» حدود 140 صفحه داشته و از بخشهای ذیل تشکیل شده است:

1- ح.د. خ.ا. بزرگترین نیروی مؤثر در جامعهء افغانستان ( نوشتهء پروفیسور ام. آ. بابا خواجایف).

2-  نقش س. د.ج. ا. در زندگی اجتماعی- سیاسی افغانستان (نوشتهء خلیل وداد).

3- سیاست ملی افغانستان در نشرات سیاست شناسان بورژوازی. (از ار. ت. رشیدوف)

4-  سنن ملی و انقلاب ثور 1978 در افغانستان  «منطقهء قبایل پشتون» (از پروفیسور ابایوا  ت. گ.)

5- همکاری اقتصادی شوروی- افغانستان در سالهای 1978-1987 ( از پ. گ. ایژوف)

6- وضعیت و دورنمای استفاده از آبهای زیرزمینی افغانستان. (از دانشمندان شوروی عثمانوف او. او. و ایگناتِنکو ان. آ.)

7- نقش سکتورهای دولتی و خصوصی در انکشاف ترانسپورت موتری افغانستان ( نوشتهء محمودوف).

8- اکادمی علوم جمهوری افغانستان (تاریخ ایجاد و فعالیت آن) نوشتهء محمد ظاهر اُفق.

9- انقلاب ثور 1978 و بعضی چالشهای مراحل انکشاف فرهنگی در جمهوری افغانستان. (از دانشمند شوروی گ. اف. پ. گیرس).

10- موضوع انقلاب ثور 1978 در ترانه های مردمی خلق ازبک افغانستان. (نوشتهء فیض الله ایماق).

11- اطلاعاتی چند در بارهء دگرگونیهای عرصهء آموزش و پرورش در جمهوری افغانستان. (از عبدالجبار مومند).

پس منظر نوشتن مقالهء نامبرده ام  در مورد سازمان جوانان آنزمان چنین است:

در سال 1986 در تاشکند اقامت داشته و مسئولیت سازمانهای س. د. ج. ا. در آسیای میانه را به عهده داشتم. در ضمن کارمند جنرال قونسلی افغانستان بوده و دانشجوی رشتهء تاریخ دانشگاه تاشکند بودم. روزی در فرهنگستان علوم ازبکستان محفلی بمناسبت استرداد استقلال افغانستان دایر شده بود. در این محفل در پهلوی سخنرانان دیگر من به نمایندگی از دانشجویان افغانی و سازمان جوانان افغانستان صحبتی بزبان روسی داشتم. در پایان بخش رسمی محفل استاد بابا خواجایف رئیس انستیتوت خاورشناسی ازبکستان نزدم آمده خودرا معرفی کرد. من هم از دیدار ایشان ابراز مسرت کرده با او همصحبت شدم. استاد ضمن گپهای دیگر گفت که اکادمی علوم ازبکستان و انستیتوت خاورشناسی آن در نظر دارند، کتابی را در بارهء افغانستان به نشر برسانند که مقالات آن از جانب نویسندگان افغانی و شوروی تهیه خواهد شد. از آنجایی که من نمایندهء سازمان جوانان افغانستان در تاشکند بودم، او به من پیشنهاد کرد، مقاله یی با فاکتها و آمار در بارهء فعالیتهای سازمان تهیه کرده و در اختیارش بگذارم. من پذیرفتم و به تهیهء مقاله پرداختم. چون من در آنزمان عضویت کمیته مرکزی سازمان جوانان را داشتم، توانستم معلومات دست اول را در بارهء کار و فعالیت سازمان از شعبات گونه گون سازمان بویژه شعبهء تشکیلات تهیه نموده و مقاله ام را بزبان روسی بنویسم. نوشته ام را در سال 1987 به انستیتوت خاورشناسی به استاد باباخواجایف دادم.  من در اواسط سال 1987 به مسکو تبدیل شده و مسئولیت کمیتهء سراسری سازمان جوانان افغانستان در اتحادشوروی را عهده دارشدم. در اواخر سال 1988 من به کابل رفته و نخست سرپرست شعبهء روابط بین المللی و سپس آمر شعبهء محصلان و متعلمان کمیته مرکزی سازمان جوانان بودم. کتاب مذکور بالآخره در سال 1990 در مجموعهء فوق الذکر«جمهوری افغانستان» اقبال چاپ یافت. این کتاب در سال1991 توسط برادر کهترم که در آنوقت محصل دانشگاه دولتی تاشکند بود، در ازبکستان خریده شده و در کابل بدستم رسید.

اینک مواد ذیل با اتکأ به مقاله آنزمان و یادداشتهای شخصی ام پیشکش خوانندگان میگردد:

تحول ثور سال 1978 شرایط مساعدی را جهت رشد سریع سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان (س.د.ج.ا.) که در سال 1975 م. بنیانگذاری شده بود، مساعد ساخت.  فقط در سه ماه اول پس از ثور 1357 تعداد اعضای سازمان سه برابر رشد کرد. 1

س.د.ج.ا. بسرعت به روند متحول پس از ثور 1357 کشانده شده و به نیروی مهم در تطبیق دگرگونیهای اجتماعی تبدیل شد. اما با دریغ که فعالیتهای سرکوبگرانه و وحشیانهء حفیظ الله امین س.د.ج.ا. را نیز در بر گرفت. تعداد بیشمار فعالان سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان همانند اعضأ و فعالین ح.د.خ.ا. ( شاخهء پرچم) مورد پیگرد باند امین قرار گرفته، زندانی و حتی اعدام شدند. بنا براین س. د.ج. ا. اجباراً به فعالیت مخفی روی آورد.

این در حالی بود که اپوزیسیون مسلح (مجاهدین)  به کمک ایالات متحدهء امریکا و یکعده کشورهای غربی و عربی از خاک ایران و پاکستان جنگ تمام عیاری را علیه دولت ج.د. ا. پیش میبرد. جنگ تخریبی امریکا بوسیلهء مجاهدین از یکسو و فعالیتهای ضد ملی و خاینانهء حفیظ الله امین از سوی دیگر کشور را به نابودی میکشاند.

 در چنین حالتی دولت شوروی بتاریخ 27 دسامبر1979 ( 6 جدی سال 1358 خورشیدی) ارتش کثیرالعده یی را بنام “دفاع از حاکمیت انقلابی مردم افغانستان، مبارزه علیه تروریزم و تأمین امنیت مرزهای جنوبی اتحاد شوروی” و ضمناً برای نابودی رژیم امین به افغانستان گسیل نمود.

اعزام ارتش شوروی باعث تشدید حس مقاومت مردم عادی افغانستان شده و بهانه یی جدی برای تشدید فعالیتهای مجاهدین افغانستان و سازمانهای استخباراتی حامیان آنها که از خاکهای بیگانگان بویژه پاکستان، عربستان سعودی و ایران تمویل و تسلیح میشدند، گردید. چنانچه حوادث حوت سالهای 1979 و 1980 در کابل و هرات از نمونه های چنین فعالیتهای ضد دولتی بودند. بگواهی اسناد حزبی آنزمان اعضای س.د.ج.ا. در پهلوی ارگانهای امنیتی در خنثی سازی و سرکوب شورشها در کابل در این سالها نقش فعال داشتند.2

س.د.ج.ا. پس از شش جدی دست به تغییرات ساختاری زد. به منظور بهبود کار و فعالیت سازمان کمیتهء اجراییهء س.د.ج.ا.  به مثابهء ارگان مرکزی رهبری آن ایجاد شد. هکذا سازمانهای ولایتی، ولسوالی، شهری، ناحیوی و اولیهء آن ایجاد گردید، که  فعالیتهای شان را در عرصه های مختلف بویژه امور میهن پرستانه و نظامی گسترش دادند. چنانچه پس از تدویر پلنوم سوم کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. در جریان سالهای 1980-1982 یکعده کادرهای سازمان جوانان به ارگانهای مسلح ج.د.ا. پیوستند.

بتاریخ 24-25 سپتمبر 1980 کنفرانس سرتاسری س.د. ج.ا. تحت ریاست برهان غیاثی منشی اول کمیته مرکزی س.د.ج.ا. دایر شد که در کار آن بیش از 600 نماینده بنمایندگی از 50 هزار عضو سازمان اشتراک نموده بودند. همچنان در این کنفرانس 53 نمایندهء خارجی از 41 کشور جهان منجمله یکعده نمایندگان سازمانهای منطقوی و بین المللی چون اتحادیهء بین المللی دانشجویان و فدراسیون جهانی جوانان دموکرات اشتراک نموده بودند.3

در این کنفرانس اساسنامه سازمان تصویب شد که مطابق به آن سن پذیرش داوطلبان عضویت سازمان 15 سالگی قید شده بود.4 همچنان در اساسنامه گفته شده بود که عضو س.د.ج.ا باید در کار یکی از سازمانهای اولیهء آن سهم گرفته و در تطبیق اهداف، فیصله ها و مواد اساسنامه سازمان سهم جدی بگیرد.5  ترجیح منافع مردم نسبت به  منافع شخصی و استفاده از خرد و توانایی خویش در جهت ساختمان جامعهء نوین، رشد اقتصاد و فرهنگ  کشور و دوستی خلل ناپذیر با جوانان شوروی و کشورهای دیگر سوسیالیستی از جملهء مکلفیتهای عمدهء اعضای سازمان جوانان بشمار میرفت.6

کنفرانس اعضای کمیته مرکزی، دارالانشأ و بیروی اجراییه سازمان را انتخاب کرد. علاوه بر این کنفرانس پرچم و نشان سازمان را تصویب کرده، سازمان پیشآهنگان افغانستان ( س.پ.ا.) را بنیانگذاری نموده و درفش، مفلر، نشان واساسنامه  آن را تصویب کرد.7 مطابق فیصله های این کنفرانس رهبری سازمان پیشآهنگان افغانستان کلاً به عهدء س.د.ج. ا. واگذار شد.8

پس از تدویر کنفرانس کمیته ها و سازمانهای جوانان به کار گسترده یی در جهت تطبیق فیصله های کنفرانس و رشد صفوف خویش آغاز کردند. از جمله کمیتهء شهری کابل سازمان جوانان سال 1360 را سال پذیرش به س.د.ج. ا. اعلام کرد. چنانچه در جریان یکسال (1980) 500 کارگر به عضویت سازمان پذیرفته شدند.9

س.د.ج. ا. به کار فرهنگی در میان جوانان و رشد استعدادهای هنری آنان توجه جدی میکرد. در سال 1980 نخستین گروه خوانندگان جوان بنام “گل سرخ” در جنب کمیتهء شهری سازمان ایجاد گردید. افراد اولیهء این  گروه امیرجان صبوری، نجیب رستگار، وجیهه و فرید رستگار، حفیظ وصال، احسان و تیمورشاه سدوزی بودند که بعدها این گروه مربوط به شعبهء فرهنگ س.د.ج.ا  شد. گروه گل سرخ با امکانات نسبتاً وسیع وتوجهی که سازمان جوانان در رأس فرید مزدک منشی اول  کمیته مرکزی س.د.ج.ا. در اختیار آن قرار میداد، بیشتر از پیش رشد نموده به گروه محبوب جوانان افغانستان تبدیل شد. چنانچه بخشی از خوانندگان و نوازندگان عضو آن صاحب نام و جاه در موسیقی کشور ما شدند، مانند امیرجان صبوری، وجیهه و فرید رستگار، کبیر متین، حفیظ وصال، شریف غزل، شریف ساحل، محمود کامن، نعیم امیری و نوازندگانی چون احسان، طارق و غیره که اکنون از جملهء از استادان مطرح و قابل افتخار موسیقی کشور میباشند.

همچنان در سالهای 60 انسامبل گل سرخ س.د.ج.ا. کارهای هنری اش را گسترش داده و به ولایات نیز سفرهایی را انجام داد. در سالهای 80 م. یکعده از هنرمندان و آواز خوانان جوان که عضویت سازمان را نداشتند، توانستند از طریق س.د.ج.ا. به فستیوالهای بین المللی آوازخوانی راه یابند. چنانچه در سال 1984 وحید صابری و در سال 1988 اسد بدیع در فستیوال بین المللی آوازخوانان جوان  در شهر سوچی روسیه اشتراک کرده با گواهینامهء افتخاری به وطن برگشتند. ( بعدها س.د.ج.ا در سال 1990 م. هیأت هنری جوانان افغانستان را به ترکیه در فستیوال بین المللی هنرمندان جوان فرستاد که در ترکیب آن آوازخوانان مشهوری چون امیر صبوری، فرهاد دریا، فرید و وجیههء رستگار و غیره شامل بودند.) همچنان در سال 1364 س.د.ج.ا تیاتر جوانان را در جنب شعبهء فرهنگ خویش ایجاد کرد که در تشکیل آن وحید کاویار، امان عثمانی، فریده ساحل،  احمد شاه و غیره بودند. بعد ها با این گروه (البته پس ختم تحصیل در رشتهء تیاتر) فهیم سدوزی نیز همکاری فعال داشت.

در سال 1376 خ. در جنب شهرک جوانان  انجمن سینماگران جوان به ابتکار موسی رادمنش ایجاد شد که  در کورسهای این انجمن و تیاتر جوانان یکعده هنرمندان مشهور تیاتر و سینمای کشور مانند استاد بیسد، سلام سنگی و غیره تدریس میکردند.

از سال 1980 سازمان جوانان کارهای فرهنگی اش را تشدید بخشید. در سال 1359 (مطابق 1980) س.د.دج.ا. کانون نویسندگان و شعرای جوان را ایجاد کرد. بعدها این کانون در جنب انجمن نویسندگان افغانستان به کارش ادامه داده و فعالیتش را در میان جوانان علاقمند شعر و ادب گسترش بخشید. بقول استاد رهنورد زریاب، استادان بزرگی چون واصف باختری وغیره در این انجمن تدریس مینمودند. «در نتیجه بهترین شخصیتهای امروز عرصهء ادبیات از همان کانون فارغ شده اند، مثل فروغ کریمی، حمیرا نگهت، ثریا واحدی همه از همین کانون سر بلند نمودند».( شمارهء چهارم 87 جدی 1378 هجری خورشیدی مطابق جنوری 2009 عیسایی، سایت کابل ناتﻫ).

در سال 1980 به ابتکار کمیتهء شهری جوانان در کابل نخستین کلوپ محصلان در دانشگاه کابل بنیانگذاری شد. به تعقیب آن در یکعده مکاتب دختران و پسران شهر کابل چون لیسه زرغونه، ملالی، حبیبه، امانی و مکاتب ولایات بلخ، ننگرهار، هرات و بغلان نیز کلوپهای مشابهی فعال شدند.

در جنوری سال 1982 در کابل سومین پلنوم کمیته مرکزی س.د.ج. ا. تحت شعار “استقبال از کنفرانس سرتاسری حزبی، استحکام کمیته ها، افزایش صفوف، تقویت کار سیاسی و تربیت وطن پرستانه” تدویر یافت. رشد صفوف سازمان بویژه از میان اقشار زحمتکش10 و گسترش سازمانهای اولیهء س. د.ج. ا. در دستور روز آن قرار گرفت. بخاطر آموزش بهتر امور سازمانی س. د.ج. ا. 150 تن از فعالان سازمان در سالهای 1981- 1982 جهت تحصیل کوتاه مدت به مکاتب عالی کمسمول به تاشکند و مسکو اعزام شدند.11

بخاطر تقویهء قوای مسلح کشور س.د.ج.ا  در سال 1359 خ. دست به تشکیل اولین کندک مستقل جوانان در تشکیل فرقهء 7 و بعدها فرقهء 8 پیاده زد که سربازان آن را اعضأ و فعالین داوطلب سازمان تشکیل میداد. سربازان این کندک در نبرد ها علیه شورشیان از خود رشادت و ایثار بی نظیری نشان دادند. جمعاً در سال 1982م. 1.349 عضو س. د.ج. ا. به اردو، پولیس وامنیت دولتی پیوستند.12

پلنوم سوم کمیته مرکزی س. د.ج. ا. همچنان فیصله نمود، تا سازمانهای مربوطه صفوف بریگادهای نظم اجتماعی (بنا) و بریگادهای ضربتی کار را که جهت تأمین امنیت مکاتب، مؤسسات دولتی و کار تولیدی داوطلبانه در کارخانه ها از میان اعضای داوطلب س. د.ج. ا. تشکیل مییافت، گسترش دهند.13 همچنان در سال 1361 خورشیدی کمپاین توزیع کارت عضویت س. د.ج. ا. نیز آغاز شد.14

  در سال 1982 کمفرانس سرتاسری ح.د. خ.ا. تدویر یافت، که یکی از مسائل اساسی مطرح شده در آن “برنامهء عمل جوانان انقلابی و پیشآهنگ آن س. د.ج. ا.” بود. 15

پس از تدویر کنفرانس سرتاسری ح.د. خ.ا. کار توزیع کارت عضویت سازمان بطور سراسری آغاز شد. این کمپاین در کابل شروع شده و سپس در 21 ولایت ادامه یافت.16

س. د.ج. ا. از بدو تأسیس به شگوفایی  معارف و سواد آموزی توجه جدی مبذول میداشت. همین علاقه و توجه شایان و اصولی ح.د. خ.ا. و س. د.ج. ا. بود که باعث انزجار و نفرت برخی از گروههای بنیاد گرای مجاهدین از معارف، سواد آموزی درسالهای 80- آغاز 90 میشد. متأسفانه که این جریان وحشیانه علیه معارف، سواد آموزی،  متعلمان و معلمان کماکان ادامه داشته و اکنون نیز مکتب، شاگرد و آموزگار مورد غضب و ترور طالبان متحجر، دست نشانده و بنیادگرا قرار دارند.

بخاطر گسترش سواد و معارف سازمان جوانان افغانستان کار گسترده یی را در پهلوی وزارتها و ارگانهای مربوطهء دولتی آغاز کرد. در ماه دسامبر 1983 بیروی اجرائیهء س. د.ج. ا. و وزارت تعلیم و تربیهء ج.د.ا. مسئلهء سواد آموزی را در نمونهء ولایت بغلان بررسی نمودند. گذارش مشترک این پژوهش نشان داد که جوانان متعلم و محصل نقش بسزایی را در امر محو بیسوادی میتوانند بازی کنند. در قطعنامهء مشترک س.د.ج. ا. و وزارت تعلیم و تربیهء ج.د.ا. فیصله شده بود، هر عضو سازمان در طی یکسال 5 نفر بیسواد را خواندن و نوشتن بیآموزد.17

همچنان این جلسه مسئلهء کمبود معلمان سواد آموزی را نیز بررسی نمود. از آنجایی که کمبود معلمان سواد آموزی شدیداً محسوس بود، وزارت تعلیم و تربیه اجازهء استخدام شاگردان صنوف بالایی لیسه ها بحیث معلم سواد آموزی را داد. همچنان سازمان پیشآهنگان افغانستان مؤظف شد، در امر گسترش سواد بویژه در میان کودکان باز مانده از مکتب سهم فعال بگیرد. فعالیت س. د.ج. ا. در امر محو بیسوادی نتایج معینی را ببار آورد، چنانچه در سال 1984 جمعاً 55 کورس سواد آموزی در جنب کمیته های سازمان فعال بودند. 18

س.د.ج.ا در امر تشویق متعلمان و محصلان ممتاز نقش ویژه یی بازی میکرد. سازمان برای تشویق متعلمان و محصلان ممتاز تقدیرنامه ها و مدالهای ویژه یی  داشت. چنانچه محصلان ممتاز مؤسسات تحصیلات عالی معاش ماهانهء تشویقی بالغ بر 3.000 افغانی از سازمان در یافت میکردند. نحوهء این کار چنین بود: هر دانشجویی که در یک سمستر نمرات 100 در همه مضامین میداشت، از طریق کمیسیون فاکولتهء مربوطه به سازمان جوانان معرفی میشد. سپس رئیس فاکولته در پای این سند امضأ نموده و ناً رئیس دانشگاه آنر امضأ و مهر کرده به کمیته مرکزی سازمان میفرست. نهایتاً شعبهء محصلان و متعلمان سازمان جوانان پول مربوطه را از طریق کمیتهء مربوطهء س.د.ج.ا به محصلان ممتاز میپرداخت.

همچنان س.د.ج.ا. در اعزام نوجوانان و جوانان به تحصیل در خارج ( اتحاد شوروی، چک و سلواک، بلغاریا، هند و کوبا وغیره) نقش اساسی داشته و نمایندهء سازمان جزء کمیسیون دولتی بورسیه ها بود که طی سالهای 1979-1991  از آن طریق هزاران دختر وپسر تحصیل نموده به وطن برگشتند. چنانچه بدنهء اصلی متخصصان و کارمندان دولت فعلی و حتی یکعده ان.جی. او ها را همان تحصیل کرده های سالهای گذشته تشکیل میدهند.

در سالهای 80 م. سازمان جوانان رشد گسترده نمود. چنانچه در سال 1983 تعداد اعضای آن به اضافه از 122.000 رسید.19  تنها در یک ربع دوم همانسال 11.514 نفر جدیداً به صفوف سازمان در آمدند20، که از جمله 5,5  % کارگران، 9,9 %  دهقانان، 1,59 %، کارمندان، 0,73 % پیشه وران، 24,3 % متعلمان و 0,5 % محصلان، معلمان جوان 0,14، جوانان مربوط به پولیس (څارندوی) 18,4 % و افسران و سربازان اردو 32 % را تشکیل میدادند.21 در این زمان در ترکیب س. د.ج. ا. 280 کمیتهء شهری 42 کمیتهء ولسوالی، 28 کمیتهء علاقه داری، 2482 سازمان اولیه، 656 سازمان شعبوی و 4.872 گروپ موجود بودند.22

فقط در جریان یک سال (از اگست 1982 تا اگست 1983) 440 سازمان جدید اولیهء س. د.ج. ا. ایجاد گردید.23 برعلاوه رشد صفوف سازمان از حساب جوانان روستایی افزایش 9% را نشان میداد.24 اما رشد اعضای سازمان در شهرها بیشتر بود که ارتقای 37 درصدی را نشان داده به 54.044 نفر میرسید. 25  اعضای جدیداً پذیرفته شده عمدتاً شاگردان مکاتب و دانشجویان مؤسسات تحصیلی عالی بوده و جمعاً به 46.700 نفر میرسیدند.26

در سالهای 1982-1983 اعضای نظامی س. د.ج. ا. و بریگادهای نظم اجتماعی آن در سرکوب حملات شورشیان وابسته به احزاب بنیادگرای اسلامی در ولایات پروان، لوگر، کاپیسا، بلخ، هرات وغیره سهم قابل ملاحظه گرفتند.

در ماه نوامبر سال 1984 بیروی سیاسی ح.د.خ.ا. فعالیت کمیته مرکزی س. د.ج. ا. را در مورد بهبود فعالیت سازمانی، سیاسی و پرورشی سازمان در پرتو فیصله های کنفرانس سرتاسری و پلنومهای بعدی ح.د.خ.ا. بررسی کرده آنرا قناعت بخش خواند.27 درهمین سال (1984) س. د.ج. ا. دارای 3.000 سازمان اولیه بود. تعداد مجموعی اعضای سازمان در این وقت به 140.000 نفر میرسید. بزرگترین سازمان س. د.ج. ا. در آنزمان سازمان شهری کابل بود که بیش از 47.000 نفر عضو داشت.28  منشی کمیتهء شهری کابل س.د.ج.ا  از سال 1980-1984 فیض الله ذکی ( که فعلاً در ولسی جرگه نمایندهء منتخب مردم جوزجان است) بود. پس از وی این مسئولیت را تا سال 1986 شهید خلیل خُسرو بعهده داشت.

سازمان جوانان افغانستان در عرصهء اصلاحات ارضی نیز فعال بوده و نمایندگانی از خود در ترکیب کمیسیونهای اصلاحات ارضی داشت.29

همچنان در سالهای 1985-1986 سازمانهای جوانان در کار انتخابات به ولسی جرگهء وقت  نیز نقش مؤثر داشتند. در ماه نوامبر سال 1985 پلنوم 16 کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. تدویر یافته، سازمانهای حزبی و اجتماعی را مؤظف ساخت صفوف شان را از حساب کارگران، دهقانان، پیشه وران، جوانان و زنان تقویت نمایند. چنانچه در شعارهای پلنوم طور جدی تأکید شده بودد: ” در پستهای دولتی و حزبی، با قاطعیت نمایندگان جوانان، کارگران، دهقانان، زنان و نمایندگان اقلیتهای ملی را باید رشد داد.”30  پلنوم همچنان به ارتقای نقش سازمانهای اجتماعی شامل جبههء ملی پدر وطن، چون اتحادیه های صنفی، سازمانهای جوانان و زنان31 و تقویت پایه های اجتماعی حاکمیت مردمی تأکید جدی نمود.32

  بتاریخ 17 دسامبر 1985 در کابل پلنوم هشتم س.د.ج.ا. تحت آجندای “وظایف کمیته ها و سازمانهای س.د.ج.ا. در ارتقای نقش جوانان در امر گسترش پایه های اجتماعی حاکمیت مردمی و تحکیم امنیت در پرتو فیصله های پلنوم 14 کمیته مرکزی ح.د.خ.ا.” دایر شد.33

در این زمان در صفوف سازمان 156.000 نفر عضویت داشت. در فاصلهء تدویر پلنومهای 12 و 13کمیته مرکزی س.د.ج.ا. 13.699 نفر به عضویت سازمان در آمده و 143 سازمان اولیه جدید ایجاد گردید. از جملهء اعضای سازمان در این وقت 8.326 تن دهقان بوده و 23%  نظامیان اردو بودند.34  پلنوم 13 کمیته مرکزی س.د.ج.ا.  فیصله نمود تا 30% اعضای سازمان شامل خدمت در نیروهای مسلح ج.د.ا. شوند.35

 فیصله های پلنوم کمیته مرکزی س.د.ج.ا. تأثیر مثبتی در بهبود امور سازمان داشتند. چنانچه  تا ماه  می سال 1986 بیش از  25.700 جوان اعم از دختر و پسر به صفوف سازمان شامل گردیده،36 256 سازمان اولیهء جدید ساخته شد. بیش از 3.532 عضو س.د.ج.ا. عضویت آزمایشی ح.د.خ.ا. را کسب کردند. در این وقت 36 بریگاد ضربتی کار در مؤسسات تولیدی ایجاد شده و 558 بار کار داوطلبانه سازماندهی گردید. همچنان 2.137 عضو سازمان به قوای مسلح پیوسته37 و 1.549 تن محصل و متعلم در دسته های بریگادهای کار وساختمان کار نمودند.38

بتاریخ 27 می سال 1986 در کابل محفل پرشکوه دهمین سالگرد س.د.ج.ا.  دایر شد. در این محفل به س.د.ج.ا.  از جانب دولت نشان درفش سرخ جمهوری دموکراتیک افغانستان بخاطر نقش فعال در امر بسیج جوانان در امور اجتماعی و سیاسی و دفاع مسلحانه از حاکمیت مردمی اهدأ شد.39

در این اجلاس فعالیت س.د.ج.ا. از تدویر کنفرانس سرتاسری آن در سال 1980 تا 1986 مورد ارزیابی قرار گرفت. در گذارش کمیته مرکزی س.د.ج.ا. به این مناسبت از جمله تذکر رفته بود که تعداد سازمانهای اولیهء آن به 4.000 رسیده و اعضای آن در مدت 6 سال پس از کنفرانس 4 بار رشد نموده است.40

همچنان در این گذارش آمده بود که 54% کاندیدان عضویت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان از طریق

س.د.ج.ا. معرفی میشوند.41

  به پیشواز دهمین سالگرد س.د.ج.ا. فعالان سازمان به اقدامات معینی دست زدند. در سالهای 1985-1986 بریگادهای کار و ساختمان جوانان متشکل از محصلان و متعلمان که جمعاً 4700 نفر بودند، در 95 پروژهء42  مهم ملی و ساختمانی منجمله در ساختمان ترمینل جدید میدان هوایی بین المللی کابل سهم گرفتند.43  تعداد دسته های کارو ساختمان س.د.ج.ا. در این زمان منظماً گسترش مییافت چنانچه این رقم در سال 1986 به 11.000 نفر رسید.44

براساس توافقات متقابل میان س.د.ج.ا.، وزارت تعلیم و تربیه، وزارت انرژی برق و آبیاری ج.ا. مسئولیت پروژه هایی چون لیسهء سلطان رضیه در کابل، متوسطهء « رُخه پنجشیر» و خطوط انتقال برق 220 کیلووات پلخمری- کابل ( که اصلاً از ازبکستان بوده از راه بلخ- پلخمری به پایتخت باید میرسید) را عهده دار شد. مسئولیت سازمان جوانان در این پروژه ها تأمین نیروی کاری جوان بود. در سال 1986 بریگادهای کار و ساختمان س.د.ج.ا. متشکل از 5000 نفر در ولایات مختلف در کارهای عمرانی و ساختمانی سهم گرفتند.  چنانچه اعضای س.د.ج.ا. در ولایت نیمروز در کار ساختمان پروژههای آبیاری چخانسور سهیم بودند.

پلنوم 19 کمیته مرکزی س.د.ج.ا. یکبار دیگر مکلفیتهای سازمان را چنین مشخص کرد: «وظیفهء اصلی س.د.ج.ا. عبارت است از نقش فعال در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در کشور.»45

سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان مبارزه با بیسوادی را از جملهء عمده ترین وظایفش میشمرد. چنانچه در جریان نهُ سال پس از 1978  حدود 100.000 نفر از طریق انجمنهای سواد آموزی س.د.ج.ا. خواندن و نوشتن را آموختند.46

طور نمونه تنها در سال 1365 خورشیدی ( جون 1986- تا فبروری 1987) مجوعاً 6.614 نفر اعم از زنان خانه کورسهای سوادآموزی س.د.ج.ا. را (که در آن زمان تعداد شان به 529 میرسید) مؤفقانه به پایان رساندند.47

س.د.ج.ا. به کار ایدئولوژیک و سیاسی در میان جوانان و نو جوانان توجه جدی مبذول میداشت. بدینمنظور س.د.ج.ا. در جنب سازمانهای خویش کلوپهای سیاسی جوانان را فعال ساخته بود که در سال 1986 تعداد آن  به 2.189 میرسید که در آنها 82.796 دختر و پسر آموزشهای سیاسی میدیدند.48 همچنان در این راستا ارگانهای نشراتی سازمان اعم از درفش جوانان، مجلهء جوانان امروز، ستوری، پیشاهنگ و روشنک نقش فعال داشتند.

سازمان جوانان برای امور تبلیغاتی خویش در ولایات گوناگون 22 کاروان تبلیغاتی داشت. این کاروانها که اکثراً طور مشترک با ارگانهای دولتی تشکیل میشدند، در میان سالهای 1985-1986 در 11 ولایت، 72 ولسوالی، 20 علاقه داری و 560 قریه به کار تبلیغاتی و توضیحی در میان 250.000 روستایی پرداختند. آنها همزمان 1.233  کورس سواد آموزی را تشکیل داده و توسط وترنران جوان وزارت زراعت و دکتران همکار س.د.ج.ا. از صحت عامه جمعاً 22. 983 نفر و 19.420 رأس حیوان را مورد معاینه و تداوی قرار دادند.49

س.د.ج.ا. به امر تقویت نیروهای مسلح افغانستان توجه جدی داشت. از سال 1982-1986 18.096 تن از فعالین سازمان به اردوی افغانستان پیوستند. تنها در سال 1986 بیش از 11 هزار نفر از طریق کمیته های سازمان به قوای مسلح معرفی شدند. در آغاز سال 1987 23% اعضای سازمان در صفوف نیروهای مسلح ج.ا.  منجمله قوای سرحدی و کندک مستقل جوانان خدمت میکردند. 51

در میان سالهای 1985-1986 بیش از 21 اردوگاه آموزشی نظامی توسط س.د.ج.ا. در همکاری با اردوی ج.د.ا. تشکیل گردید که در آنها 2.140 پسر جوان آموزش دیدند. همچنان 700 تن دختر و پسر عضو سازمان جوانان کورسهای کمکهای اولیهء طبی را سپری کرده سند فراغت دریافت نمودند.52

در ماه دسامبر سال 1986 کنفرانس سراسری سازمانهای س.د.ج.ا. در اردوی ج.د.ا.دایر شد، که نقش برجسته  یی را در امر استحکام سازمانهای جوانان در ارتش داشت. یکی از فیصله های عمدهء این اجلاس قیمومیت س.د.ج.ا. از قوای سرحدی افغانستان بود. بر اساس فیصلهء کمیته مرکزی س.د.ج.ا. قوای مرزی افغانستان بکمک س.د.ج.ا. اکمال میگردید. چنانچه یکعده کادرهای سازمان منجمله کارمندان کمیته مرکزی آن به قطعات قوای سرحدی پیوستند.53

اعضا و فعالین س.د.ج.ا. شامل خدمت در قوای مسلح با شهامت و دلیری در نبردها علیه شورشیان سهم میگرفتند، که جگتورن شیرزمین از قوای هوایی، تورن جمعه خان و بریال منشی سازمان اولیهء یکی ازغند های  لوای 38 کماندو وغیره نمونه های آن اند.54

سازمانهای س.د.ج.ا. در پولیس (څارندوی) نیز خیلی فعال بودند. افسران و سربازان جوان قطعات اوپراتیفی قوماندانی عمومی دفاع از انقلاب وزارت داخلهء ج.د.ا. با رشادت و رزمندگی وظایف نظامی شان را انجام میدادند. چنانچه افسران و سربازان شایستهء قوماندانی عمومی دفاع از انقلاب و جزو تامهای دیگر وزارت داخله بارها با مدالها و تقدیر نامه ها مورد تقدیر کمیته های سازمان قرار گرفتند.

در سال 1986 صفوف سازمان تقویت یافته و شبکه سازمانهای اولیهء آن گسترش یافت. چنانچه از پایان سال 1986 تا جون 1987 جمعاً 770 سازمان اولیه ایجاد گردیده55 و سازمانهای شعبوی آن از 928 به 2.749 توسعه یافت.56  در سال 1987 م. س.د.ج.ا. ساختار احصائیوی زیرین را داشت57:

  1. کمیته های ولایتی و یا دارای صلاحیت کمیتهء ولایتی31
  2. کمیته های شهری29
  3. کمیته های ناحیوی45
  4. کمیته های ولسوالی123
  5. کمیته های علاقه داری 35
  6. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. 4.418
  7. سازمانهای شعبوی س.د.ج.ا. 2.749
  8. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. در قوای مسلح1.755
  9. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. در مؤسسات تولیدی167
  10. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. در مؤسسات اداری298
  11. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. در مؤسسات تعلیمی698
  12. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. از حساب پیشه وران جوان94
  13. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا.در روستاها     1.028
  14. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا.در مؤسسات عالی تحصیلی  190
  15. بقیهءسازمانهای اولیهء س.د.ج.ا 188

تنها از ماه جون 1986 تا فبروری 1987 جمعاً 74.269 نفر بعضویت س.د.ج.ا. پذیرفته شدند.58  برعلاوه بیش از 50% داوطلبان عضویت به ح.د.خ.ا. را اعضای س.د.ج.ا. تشکیل میداد.چنانچه در همین مدت ذکر شده 16.202 نفر عضو س.د.ج.ا. به عضویت حزب شامل شدند.59

ترکیب اجتماعی سازمان در سال 1987 ( از مجموع 237.760) عضو چنین بود60:

تعداد کارگران                   6.580 نفر

تعداد دهقانان                     9.729

تعداد پیشه وران                1.313

تعداد کارمندان                  2.787

تعداد دانشجویان                8.145

تعداد متعلمان (پسر)            91.255

معلمان جوان                     947

نظامیان                           76.500

زنان (منجمله دختران متعلم)  33.454

زنان خانه                        2.964

بقیه جوانان                       4086

قابل تذکر میدانم که ترکیب قومی س.د.ج.ا (را که در آنوقت به انستیتوت شرقشناسی ازبکستان نیز ارائه کرده بودم و کاپی آن نزدم هنوز موجود است) قرار آتی بود، که متأسفانه در کتاب جمهوری افغانستان نشر نشده است:

ترکیب قومی س.د.ج.ا در سال 1366 مطابق 1978 م.

تاجیک                                                                                 46،3 %

پشتون                                                                                     23 %

هزاره                                                                                  12،7 %

ازبیک                                                                                      7 %

بقیه (شامل ترکمنها، بلوچها، هندو و سیکﻬ ، نورستانی، پشه یی و غیره) 11 %

بخاطر تربیهء کادرها و فعالین س.د.ج.ا.  در سال 1981 فاکولتهء جوانان در تشکیل انستیتوت علوم اجتماعی  کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ایجاد گردید. بنابر فیصلهء بیروی اجرائیهء کمیته مرکزی حزب در سال 1983 این فاکولته به انستیتوت کادرهای جوان ارتقأ نموده و در جنب کمیته مرکزی سازمان به فعالیت آغاز کرد.  تا آغاز سال 1986 اضافه از 1.475 نفر از فعالین س.د.ج.ا. در فاکولتهء علوم اجتماعی   آن آموزش دیدند.61

همچنان در این انستیتوت کادرها و فعالان سازمان پیشآهنگان افغانستان و مسئولین در نیروهای مسلح نیز  دورههای آموزشی را سپری میکردند. یکعده از کادرهای س.د.ج.ا. بعداً به تحصیل در مکتبهای عالی کمسومول تاشکند و مسکو اعزام میشدند. تا نیمهء سال 1986 تعداد فعالین س.د.ج.ا. که در کورسهای کوتاه مدت داخل و خارج آموزش دیده بودند، به 25.000 نفر میرسید.62

در این سالها سازمان پیشآهنگان افغانستان که تحت رهبری سازمان جوانان افغانستان فعالیت میکرد، نیز رشد گسترده نمود. چنانچه تعداد اعضای آن در آغاز سال 1987 به 160.000 دختر و پسر نوجوان رسید.63 سازمان پیشآهنگان افغانستان در آن زمان جهت فعالیتهای خویش دارای 26 کاخ و خانهء پیشآهنگی بود. در آن سالها بکمک دولت ج.د.ا. و س.د.ج.ا. اردوگاههای استراحت پیشآهنگی دایر شده و حتی پیشآهنگان جهت تفریح به خارج از جمله اتحاد شوروی و کشورهایی چون بلغاریا، آلمان دموکراتیک، چک و سلواکیا وغیره اعزام میشدند. تعداد مجموعی کودکانی که در این سالها جهت استراحت به خارج رفته بودند در سال 1987 به 6.000 نفر میرسید.64

س.د.ج.ا. در عرصهء بین المللی نیز فعال بوده و روابط نزدیکی با سازمانهای جوانان کشورهای سوسیالیستی، سازمانهای جوانان چپ و دموکرات کشورهای روبه انکشاف افریقایی، آسیایی و امریکای لاتین داشت. در سال 1987 س.د.ج.ا. جمعاً با 245 سازمان ملی، منطقوی و بین المللی بیش از 100 کشور مناسبات دوستانه داشته و با 32 اتحادیهء جوانان و محصلان قراردادهای دوستی و همکاری امضأ کرده بود65، که البته روابط با کشورهای سوسیالیستی بویژه کمسمول شوروی در آن جای برجسته داشتند.

در این سالها هیأتهای س.د.ج.ا. منظماً به اتحاد شوروی به ویژه جمهوریهای آسیای میانه اعزام میشدند.همچنان هرچند سال یکبار فستیوال جوانان افغان- شوروی دایر میگردید. نخستین فستیوال جوانان افغانستان – شوروی در سال 1984 در دوشنبه و دومین آن در سال 1986 در شهر تاشکند دایر گردید.

س.د.ج.ا. از سال 1981 عضو هیأتهای اجرائیهء فدراسیون جهانی جوانان دموکرات و اتحادیهء بین المللی دانشجویان بود.66 هیأتهای جوانان افغانستان در فستیوالهای 11، 12 و 13 جهانی جوانان و محصلان در شهرهای هاوانا (1978)، مسکو (1985) و پیونگ یانگ (1989 ) اشتراک ورزیده بود.

سالهای 80 دوران دشواری برای همهء مردم افغانستان و بویژه کودکان، زنان و جوانان بود. چنانچه اطفال و نوجوانان به جنگ کشانده شده و مانند ابزاری توسط اپوزیسیون مسلح استفاده میشدند. بخشی از کودکان یتیم به اعتیاد به و قاچاق مواد مخدر آغشته شده و درفروش تریاک، حشیش و فروش آنها سهم میگرفتند. برای جلوگیری از اعتیاد اطفال و نوجوانان س.د.ج.ا. برنامه های مشترکی با وزارت امور داخله، صحت عامه و امنیت دولتی داشت.67

وظایف س.د.ج.ا. پس از مشی اعلام آشتی ملی ( در جلسهء فوق العادهء مشترک پلنوم کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. و شورای انقلابی ج.د.ا. در اخیر دسمبر 1986 آغاز جنوری 1987) بیشتر و سنگینتر شد. سازمان جوانان مؤظف بود همزمان با فعالیتهای وسیع اجنماعی- فرهنگی کار گستردهء توضیحی و تبلیغاتی را در مورد آشتی ملی در میان اقشار گوناگون جامعه بویژه جوانان پیش ببرد.

****

تابستان سال ۱۳۵۷ خورشیدی بوده و از کودتای نظامی ثور مدتی گذشته بود. در مدت چند ماه حفیظ الله امین که خودرا «قوماندان دلیر انقلاب ثور» میخواند، به شخص اساسی و تصمیم گیرندهء عمدهء حزب و دولت تبدیل شده و با حیله و شدت تمام در سرکوب مخالفان منجمله مخالفان درونی ح.د.خ.ا. بویژه پرچمیها عمل میکرد. اقدامات او همواره شدید، خودخواهانه، تبعیض آمیز، تفرقه جویانه و بخاطر تحکیم مواضع خودش و گروه ویژهء پیرامونش بودند. امین در این راستا وقعی به استاد و رهنمایش نورمحمد تره کی و دیگران نگذاشته و بهر وسیله یی استحکام قدرت خود، خانواده، باندش و اشخاص وفادار بخویش را میخواست. از همان روزهای نخست رژیم ج.د.ا. هویدت بود که امین تصمیم گیرندهء اصلی مسایل بوده و کسیست که باصطلاح حرف آخر را میزند.
ماههای جون- جولای ۱۹۷۸ یکعده رهبران جناح پرچم به سفارت اجباری سوق داده شده، بقیه زندانی گردیده و تصفیهء دولت از وجود مخالفان امین- تره کی (بویژه پرچمیها) و عمدتاً از اردو و سارندوی کم کم شکل منظم و سازمان یافته را بخود
میگرفت.
من آنزمان شاگرد صنف دوازدهم رشتهء تجهیزات برقی مؤسسات صنعتی و دستگاهها در تخنیکم اتومیخانیکی کابل بودم، هنوز دوسال دیگر تا پایان درسم (فراغت از صنف چهاردهم) در پیشرو بود. من در سال ۱۳۵۶ از جملهء فعالان سازمان دموکراتیک جوانان در تخنیکم بشمار میرفتم که دارای یک هستهء فعال سازمان جوانان بود. مسوولان عمدهء انجمنهای جوانان تخنیکم شمس الحق (شمس کنونی) و ناصر شوکت (او تخلص اش را بعدها بیاد زنده یاد شوکت خلیل استاد ما در تخنیکم که در سال ۱۳۵۸ توسط اگسا گرفتار و بقتل رسید، انتخاب کرد) بودند. راستش من در سال ۱۳۵۵ در آغازِ ایجادِ سازمان از سوی جمشید (پایمرد) که مدتهای زیادی مسوولیت حوزهء حزبی ما را داشت، به نورالله که یکی از نخستین فعالان س.د.ج.ا. بوده و در آنزمان محصل فاکولتهء اقتصاد بود، معرفی شده و چند کورس آموزشی را در خانه شان (منزل روانشاد دکتور نجیب الله) نیز سپری نمودم، مگر با رفتن نورالله به هرات (پس از پایان مؤفقانهء تحصیلش) این کار ماند تا اینکه در سال ۱۹۷۷ دوباره به فرید مزدک معرفی شده و کورسهای مربوطهء آموزشی- تیوریکی را برای کار توده یی سیاسی در میان جوانان وچگونگی ایجاد و پیشبرد انجمنهای س.دج.ا. سپری نموده به حیث کادر س.د.ج.ا. در تخنیکم بفعالیت آغاز کردم.
یکی از جاهایی که ما برای فعالیت و جلب و جذب جوانان آز آن استفاده میکردیم سازمانهای سکاوتی معارف (سارندوی و پالندوی) بودند، که در تخنیکم رهبری آن در دست ما بود، چنانچه در آنوقت در تخنیکم ساختار سکاوتی به دو بخش تقسیم شده بود: شاگردان صنف ۹ تا ۱۲ در تروپ سارندوی و ۱۳ و ۱۴ در تروپ پالندوی تنظیم بودند. خوب بیاد دارم که در یک انتخابات برای سرتروپی من به حیث سرتروپ سارندویان تخنیکم (که حدود ۲۰۰ تن عضو داشت) انتخاب شدم. همزمان شمس الحق (شمس) با اکثریت آرأ بحیث سرتروپ پالندویان تخنیکم انتخاب شد. این وضع تا سال ۱۳۵۷ ادامه پیدا کرده و پس از ثور ۱۳۵۷ تعداد اعضای سازمان دفعتاً گسترش یافت، مگر بزودی اوضاع دگرگون و متشنچ شد.
در تابستان ۱۹۷۸ با تناسب تشدید گرمی هوا، برعکس از شور، شوق و گرمی نخستینِ ما فعالان و اعضای س.د.ج.ا. کاسته میشد. با گذشت هر روز فضای رعب و خفقان امین و باند جنایتکارش مانند هیولای پلشتی بر جامعه و کشور چیره میشد. صفوف ح.د.خ.ا. (جناح پرچم) و س.د.ج. ا. به شرایط دشوار مخفی و نیمه مخفی آماده میشدند.
در همین احوال در پایان جولای و اوایل اگست ۱۹۷۸ کوبای انقلابی در قلب آمریکای لاتین میزبان فیستیوال ۱۱ جهانی جوانان و دانشجویان بود. در این فستیوال که تحت شعار «همبستگی ضد امپریالیستی جوانان، صلح و دوستی» دایر شد، ۱۸۵۰۰ تن جوان از۱۴۵ کشور جهان اشتراک داشتند، که هیأت افغانستان (س.د.ج.ا.) نخستین بار در آن اشتراک میورزید. هیأت سازمان که در آغاز ۲۰ نفر بود، بنا به مداخلهء شخص حفیظ الله امین از حساب خلقیها گسترش یافته و با یک فلمبردار به ۴۱ نفر رسید.
قبل از رفتن هیأت س.د.چ.ا. به فستیوال جهانی جوانان و دانشجویان در دفتر سازمان جوانان در کارته چهار روزها هیأت س.د.ج.ا. آمادگی رفتن به آنجا را با موسیقی و ترانه های رزمی تحت نظر استاد مسحور جمال و همکاری نجیب رستگار و یکعدهء دیگر میگرفت. روزها سرود ملی:
«گرم شه لا گرم شه،
ای د آزادی لمره،
ای د نیکمرغی لمره،
مونژ به توفانونو کی،
پریکره دبری لاری،
هم د نیکمرغی لاره،
هم د آزادی لاره …»
و ترانه های حماسی که اشعار همهء شان (منجمله سرود ملی) از سلیمان لایق از رهبران ارشد حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود، در دفتر سازمان چون:
«یکی شوید برادران و خواهران
برادران و خواهران یکی شوید
در این وطن، در این زمین و آسمان
درین دیار مرد خیز و باستان
درین فضا، درین بهشت جاودان
درین زمان بجستجوى کاروان
بجستجوى کاروان زندگى
بسوى اوج بیکران زندگى
باتفاق و باهمى و یکدلى
روانه ایم و میرویم و میرسیم
یکی شوید برادران و خواهران،
برادران و خواهران یکی شوید!»
وغیره طنین انداز بودند.
سازمان برای همهء شرکت کنندگان فستیوال از پارچهء خاکستری رنگ نساجی گلبهار یونیفورمی نیز ساخت.
در اواخرجولای ۱۹۷۸ هیأت س.د.ج.ا. به هاوانا رفت که در جملهء آنها (کسانیکه من میشناختم و بیادم اند) اینان بودند: برهان غیاثی، فرید مزدک، داوود مازیار، غرزی لایق، وستوک کارمل، شاه مرجان سرمند (که پسانها توسط دستگاه جهنمی اگسا شهید شد)، شمس الحق شمس، پرتپال سنگ، مسحور جمال، نجیب رستگار و دیگران.
تقریباً همزمان با این گروهی از فعالان سازمان شامل یارمحمد (آراشید) و روانشاد انور صفدری به اردوگاه بین المللی پیشاهنگان موسوم به «آرتِک» به اتحاد شوروی رفتند.
پیش از رفتن به کوبا برهان غیاثی جلسه یی دایر کرده و به رفقا شهاب الدین (سرمند)، شفیع (هدایت) و فقیر ودان وظیفه داد تا برگشت هیأت بوطن از امور روزمرهء س.د.ج.ا. سرپرستی کنند.
با تفاهم با شهاب الدین (سرمند) و شفیع (هدایت) قرار شد، منظماً از دفتر س.د.ج.ا. وارسی نماییم. من چون تعطیلات دوماههء تابستانی داشتم (مطابق پروگرام تخنیکم که براساس برنامهء آموزشی شوروی تنظیم شده بود، تا اول سپتامبر رخصت بودم) اکثراً بدفتر س.د.ج.ا. میآمدم.
یک روز چهار شنبه اواخر جولای با چند تن از رفقای تخنیکم که جمیل و قاسم فقیری(که پسانها هردی شان پس از تحصیلات عالی استاد تخنیکم شدند) در آن جمله بودند، به حوض تخنیکم رفته و پس از شنای جانانه و حمام آفتاب تنها و پیاده از راه آقاعلی شمس، گذرگاه و کارته سه به کارته چهار و به یگانه دفتر س.د.ج.ا. در آنوقت رفتم. در آنجا بجز از مستخدمی که شاید از پوهنتون کابل خدمتی بود، کسی دیگردر آنجا حاضر نبود (این ساختمان نیز ظاهراً ملکیت پوهنتون کابل بود). تا آنجا که بیاد دارم این دفتر حویلی نسبتاً فراخ، با چمن، گلهای مرسل (گلاب)، جریباً و درختان آلوبالو (که میوهء شان در همانزمان رسیده و از حاصل خوب بر شاخه های آن سنگینی میکردند) داشت.
همچنان دفتر سازمان یک سالون بزرگ، یک اتاق کاری با میز کلان، چند الماری و یک تلفون و یکی دوتا اتاق کوچک دیگر (منجمله آشپزخانه) و پیاده خانه داشت.
وقتی به اتاق اصلی رفتم، با دیدن اینکه تنهایم نوعی دلتنگی غریزی برایم دست داد. به اینسو و آنسو نظر کردم و در الماریهای دفتر چشمم به اصول مرامی س.د.ج.ا. افتاد که شمارش به دهها جلد میرسید، افتاد. در قفسه ها کتابی جالب و یا دفتری نبود که خود را با آن مشغول میکردم. از خستگی زیاد کاغذی را با پنسل گرفته و به رسامی (که در آنزمانها دستم به نقاشی خوب بلد بود) آغاز کردم. هنوز چند رسمک را تمام نکرده بودم که زنگ تلفون دفتر بصدا درآمد. گوشی را گرفته و گفتم. بلی بفرمایین!
– صدای رسا و گیرا که بنطاقان میماند از آنسوی خط، پس از سلام و احوالپرسی از من پرسید:
– دفتر سازمان جوانان است؟
– بلی، دفتر سازمان دموکراتیک جوانان است. سپس مخاطبم، خودرا معرفی کرده و گفت که او سلیمان لایق است. من هم خودرا معرفی کرده گفتم:
– بفرمایین رفیق لایق. بدنبال آن سلیمان لایق، پرسید:
– آیا رفیق شهاب الدین آنجا حاضرست؟
– نی، رفیق لایق، رفیق شهاب الدین هنوز نیامده، پس از درس تا پیشین میآیه- من گفتم. بعد او پرسید آیا شفیع و یا فقیر محمد ودان هم نیستند. من گفتم:
– شفیع هم پیشین میآیه و فقیر ودان را اصلاً در این اواخر ندیده ام. سپس او با همان صدای رسایش بمن گفت که بزودی بدفتر سازمان جوانان آمده و حامل پیامی بسیار مهم به رهبری باقیماندهء س.د.ج.ا. میباشد. او بمن سپارش کرد، از دفتر بیرون نرفته و شهاب الدین و شفیع را نیز بگویم منتظرش باشند تا خبر مهمی را به آگهی ما برساند.
من با دلهره و تشویشی ناخودآگاه منتظر سلیمان لایق شدم. هنوز از این تفکرات بدر نشده بودم که شفیع (هدایت) آمد (باید گفت شفیع تخلص خود را بیاد شهید جگرن هدایت افسر ارشد لوای ۳۷ کماندو که توسط باند امین بشهادت رسید، در سال ۱۳۵۹ برگزید)، که از موضوع برایش گفتم. او گفت: رفیق لایق بما چه پیام باید داشته باشد، ها؟ من گفتم؛ نمیدانم، حالا میآید و از زبان خودش میشنویم.
پس از حدود نیم ساعت سلیمان لایق وارد دفتر سازمان شد. شفیع و من از اتاق اصلی بیرون شده به پیشوازش رفتیم. او در آنزمان در رهبری حزب مسوولیت سازمانهای اجتماعی را داشت.
ما خودرا دوباره معرفی کردیم. من اولین بار بود که سلیمان لایق را از نزدیک دیده و با وی گفتگو میکردم. گرچه او را در یک فاصلهء نزدیک با رهبران دیگر حزب در مراسم روز پشتونستان دیده بودم ولی دیدن اینچنینی نخستین بار بود. شفیع (هدایت) به وی چوکی بزرگ عقب میز را پیشنهاد کرد مگر سلیمان لایق نپذیرفته و همانجا در یک چوکی در روبروی ما نشست. همچنان او از نوشیدن چای نیز صرفنظر کرد. در چهرهء سلیمان لایق نوعی تشویش و نآرامی دیده میشد.
او بازهم دربارهء شهاب الدین سرمند (شهاب الدین نیز تخلصش را بیاد شهید شاه مرجان سرمند که توسط جوخهء تیرباران اگسا به شهادت رسید پسانها برگزید) پرسید، که چه وقت میآید. شفیع گفت تا یکساعت دیگر بعد از درس میآید (سرمند در آنزمان آخرین سال تحصیلش در لیسهء میخانیکی را سپری میکرد). بدنبال این گفت و گوی کوتاه او خطاب بمن گفت که من باخودت تلفونی گپ زدم؟ گفتم بلی. سپس اضافه کرد، خوب شد که شما را دیدم. در ضمن پرسید، حتماً خودت هم درس میخوانی. من گفتم بلی، من صنف دوازدهم تخنیکم اتومیخانیکی هستم و فعلاً بخاطر تعطیلات تابستانی طولانی اکثراً زودتر از رفقای دیگر به اینجا میآیم.
سپس باز سکوتی سنگین چیره شد. من و شفیع گویا با نگاهایمان از مهمان ما میخواستیم زودتر خبر و پیامش را بما بگوید. و او هم مانند اینکه اینرا دانسته، با کشیدن آهی سرد، خطاب بما با صدای شمرده و واضح مگر گرفته گفت:
– رفقا من پیام و خبر بدی به شما دارم. میخواستم آنرا یکباره در حضور رفقای دیگر و بخصوص شهاب الدین بگویم ولی تا او بیآید، شما را از بلاتکلیفی خلاص کرده و فیصلهء کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. در رأس نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین را بشما میرسانم. رهبری حزب فیصله کرده تا سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان لغو شده و جایش را سازمان خلقی جوانان افغانستان بگیرد. بناً امروز طرفهای دیگر هیأت رهبری سازمان خلقی جوانان در رأس ببرک شنواری به اینجا آمده، دفتر و اسناد آنرا از شما تسلیم میگیرند. بناً با خونسردی و تعقل به آنها برخورد کرده دفتر و اسناد مربوطه را به آنان تسلیم دهید.
با شنیدن این خبر من و شفیع سخت متأثر و اندوهگین شدیم. شفیع گفت رفیق لایق اینکه درست نیست، آیا این رهبری حزب تا آمدن رفقا از فستیوال نمیتوانست صبر کند. سلیمان لایق گفت، ظاهراً نه، بناً مرا وظیفه دادند، تا ازاین فیصله شما را آگهی دهم. سپس او افزود، رفقا، بحث چیزی را حل نمیکند، بهتر است اتاقها را پاک کرده اسناد را تنظیم نموده و با حوصله با این تصمیم برخورد نماییم.
من و شفیع بکمک مستخدم دفتر به جاروب و پاککاری دفتر سازمان آغاز نمودیم. سلیمان لایق به حویلی برآمد. ما تقریباً به پایان پاککاری رسیده بودیم که شهاب الدین سرمند با بایسکلش وارد حیاط سازمان جوانان شد. از دیدن سلیمان لایق او کمی متعجب شده و با احوالپرسی گفت: خیریت باشد رفیق لایق، چطور که به دفتر سازمان آمدید. (سلیمان لایق و سرمند از سابق یکدیگر را میشناختند، چون سرمند در دکان حجاری استاد حسن سپاهی در کارته پروان در کوچه ایکه خانهء سلیمان لایق بود، کار میکرد و آنها اکثراً همدیگر را در آنجا میدیدند).
سلیمان لایق با شهاب الدین (سرمند) با صمیمیت دست داده و با او دوباره بدفتر آمده گفت: خوب شد خودت را دیدم، چون میخواستم شخصاً ترا دیده و برعلاوهء رفقای دیگر با تو صحبت کنم. این موضوع بازهم باعث حیرت بیشتر سرمند شده و گفت:
– بفرمایید، رفیق لایق.
– بلی، بیایید همه بنشینید- سلیمان لایق گفت.
با نشستن ما سلیمان لایق به صحبتش چنین ادامه داد:
– رفیق شهاب الدین، خودت تا حال نبودی، من پیشتر رفقا شفیع و خلیل را از موضوع با خبر ساختم. و حال بازهم تکرار میکنم: کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. در رأس نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین فیصله کرده اند، تا سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان لغو شده و جایش را سازمان خلقی جوانان افغانستان بگیرد. بناً امروز طرفهای دیگر هیأت رهبری سازمان خلقی جوانان در رأس ببرک شنواری به اینجا آمده دفتر و اسناد آنرا از شما تسلیم میگیرند.
با شنیدن این موضوع سرمند با پرخاش گفت:
– این خو جفا و ناجوانیست که رهبری سازمان در فیستیوال است و در پشت سرشان این فیصله صورت میگیرد. این خو یک کودتا ست! آخر سازمان خلقی جوانان هیچگاه وجود نداشته!
سلیمان لایق مثلیکه منتظر چنین عکس العمل او بو د، با حرفهای سرمند سر شور داده و طور شمرده گفت:
– من ترا درک میکنم و با تو موافقم. ولی این فیصلهء رهبری فعلی حزب است. بناً بجای احساسات با خونسردی، دقت و هوشیاری با این موضوع و حوادث آینده باید برخورد شود. من شخصاً از شما رفقای جوان و بخصوص رفیق شهاب الدین خواهش میکنم، هوشیار بوده و با احساسات با حوادث مغلق کنونی و آینده برخورد نکنید. من از شما بمثابهء رفیق بزرگتر تان خواهش میکنم، حوصله و هوشیاری داشته باشید.
سپس او سکوت کرد. هم او هم سرمند، همهء ما بترتیب آه کشیدیم. سپس سکوت سنگینی یرفضای دفتر چیره شد.
سلیمان لایق مثلیکه دل پر از گفتنی داشت ولی نمیخواست و یا نمیتوانست گپ و دردِ دلش را با ما جوانان درمیان بگذارد.
سپس او با درک اینکه ادامهء این گفتگو برای او و ما سنگین و طاقت فرساست، یکباره بپا خاسته و گفت خوب، رفقا من میروم. بازهم از هریک شما بخصوص از خودت رفیق شهاب الدین خواهش میکنم، متوجه رفتار، کردار و گفتار تان باشید. روزهای سختتر و حوادث سهمگینتر هنوز در پیشرو اند، بناً بازهم از شما رفقای جوان تقاضا میکنم هوشیاری، اراده و درایت تان را ازدست ندهید. سپس او با دست دادن محکم و صمیمانه و با نگاههایی که گویای هزاران گفتنی پیرامون یک تراژیدی بزرگ آینده بودند، با ما وداع کرد.
پس از این سرمند، شفیع و من هرکدام کلمات و حرفهایی که ناشی از خونگرمی جوانی ما بود، در بارهء تره کی و امین گفته و بعد همه خاموش ماندیم. هیچکس نمیخواست چیزی بگوید و یا بکند. اصلاً چه باید میکردیم و چه میگفتیم. سکوتِ سنگینِ انتظار برما غیر قابل تحمل شده بود.
حدود ساعت ۴ عصر دروازه حویلی سازمان جوانان باز شده و یک گروه به درون آمد. در پیشاپیش آنها ببرک شنواری بود. دفعتاً چشم شنواری به درختان آلوبالو افتاده و گفت، واه واه چه آلوبالوهایی، پخته هم هستند. سپس مانند کسی که نخستین بار در زندگی آلوبالو را میبیند، شروع به خوردن آلوبالو کرد. همراهانش نیز با حملهء یکباره به تعقیب او بالای درخت آلوبالو ریختند. در ظرف چند دقیقه برگها و شاخه های درختان شکسته و حتی آلوبالوها با برگها و شاخچه هایشان برروی حویلی پراگنده شدند. این به آن میماند که گویا مهمانان ناخوانده با درخت آلوبالو دشمنی داشته و پیش از خوردن آن میخواهند آن درخت را نابود کنند. این درامه چند دقیقه ادامه یافت تا اینکه ببرک شنواری به پشتو گفت که آلوبالو بسیار مزه دار است. مگر متوجه دستها، روی و دهن آلوده برنگ قرمز آلوبالویش شده و از خوردن بیشتر آن خودداری کرد. شاید او دفعتاً متوجه شد که ازین ببعد او صاحب این حویلی، دفتر و این درختهای آلوبالوست، پس چرا عجله دارد؛ بناً توقف کرد. بقیه نیز با پیروی از وی از خوردن، تخریب و تعذیب آلوبالو خودداری کردند.
ما در اتاق اصلی ساختمان منتظر آنها بودیم. پس از آلوبالوخوری تهاجمی هیأت سازمان خلقی جوانان بریاست ببرک شنواری به دفتر آمد. او اول پرسید کجا دستهایش را بشوید و پس از دست شستن با ما احوالپرسیِ پر از تکبر، خشک و رسمی کرد.
گوه مذکور متشکل از ۷-۸ نفر بود که در میان شان یکدختر، دوتن نظامی (که از لباسشان نمایان بود) دیده میشدند. من از جملهء همه فقط همایون شرعی را میشناختم، چون مدتی در یک حوزهء حزبی با هم بودیم و او یگانه کس از جملهء همه بود که با صمیمیت با من احوالپرسی کرد. همچنان، طوریکه بعداً فهمیدم در میان این گروه (کسی که کمتر از ببرک شنواری طمطراق نمیکرد) عباس خروشان نیز بود.
پس از آن ببرک شنواری خطاب به شهاب الدین سرمند گفت، طوریکه رفیق لایق بشما گفته، رهبری حزب فیصله کرده تا سازمان ازین ببعد بنام سازمان خلقی جوانان تغییر یابد. ازین پس چیزی بنام سازمان دموکراتیک جوانان وجود نداشته و همهء رهبری موجود س.د.ج.ا. که در فستیوال اند و کادرهایی مانند شما رخصت استید.
سپس او از سرمند خواست، تا اسناد سازمان را به او داده و دفتر را تسلیمش کند. سرمند گفت. البته او یکتن از کادرهای سازمان است و طوریکه همه میدانند، رهبری سازمان در فستیوال میباشد و او و ما از کادرهای سازمان استیم و در اخیر اضافه کرد، بفرمایید، اینک دفتر را تسلیم بگیرید.
او اتاقها و همهء کنج و کنار دفتر را به هیأت نشان داد و سپس همه به اتاق اصلی آمدند. ببرک شنواری پرسید چه اسنادی در این دفتر است؟ سرمند پاسخ داد، اصلاً رهبری سازمان پیش از سفر به فستیوال چیزی و یا اسناد و لستهایی را بما نداده که بشما بدهیم. اینطور که شما دفتر را میبینید، همینطور بوده. چون چند ماه میشود که در اینجا دفتر سازمان ایجاد شده است.
ببرک شنواری که چنین دید، گفت: خوب ما اسناد و دفاتر را تنظیم نموده سازمان سرخ انقلابی جوانان و حتی کودکان را بنام زمرکان ایجاد خواهیم کرد. او در حالیکه اینرا میگفت چشمش به الماری کتب افتاده متوجه بروشورهایی شده پرسید: این کتابکها چیستند؟
سرمند پاسخ داد: اینها اصول مرامی سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان اند. با شنیدن این موضوع ببرک شنواری یکی از دفترچه ها را گرفته و مانند اینکه در خواندن آن دشواری داشته باشد، سطر بالایی اصول مرامی را که در آن گویا حروف س.د.ج.ا. بطرز شعرگونه نوشته شده بودند چنین بخوانش گرفت: «سحر دمید جرس بانگ زد امید شگفت». او این کلمه جَرَس را مانند چرس تلفظ نموده، با حیرت به این سطور نگاه کرده و دفعتاً خطاب به یکی از همراهانش گفت: همهء اینها ازینجا باید برداشته و نابود گردند، چون مرامنامهء سازمان خلقی جوانان تهیه میگردد. مگر یکباره متوجه یک واقعیت شده فهمید که تهیهء اسناد جدید بدون استفادهء این سند مرامی برایشان ناممکن است، پس اضافه کرد: چند جلد این اساسنامه را برای آرشیف نگهداشته بقیه را آتش بزنید.
درست پس از این گفتگوها تلفون دفتر زنگ زده و ببرک شنواری آنرا با غرور و نمایش برداشته جواب داد، بلی و به پشتو اضافه کرد: بفرمایین دفتر سازمان خلقی جوانان است. طرف مقابل حفیظ الله امین بود که سناریوی از پیش آماده اش را تعقیب میکرد. ببرک شنواری با شنیدن صدای امین مثل سربازها قد راست ایستاد شده و به پشتو مرتباً پاسخ میداد: «هو، ملگری امین، بلی ملگری امین، شه ده امین صیب، سمه ده امین صیب، په دوارو سترگو ملگری امین». با ختمِ تلفونِ امین او در با کشیدن یک نفس عمیق مانند آنکه از کاری دشوار رها شده باشد، خطاب به همکارانش گفت، رفیق امین بود که از جریان تسلیمی پرسیده و هدایاتی بما داد.
سپس او خطاب به سرمند و ما گفت: بسیار تشکر از شما و شما از همین لحظه رخصت استید.
ما سه نفر با آنها خدا حافظی کرده و بسوی دهمزنگ براه افتادیم. در راه بازهم هرکدام بنوبهء خود (منجمله سرمند که پسانتر از ما آمده و بسیار احساساتی شده بود) ازین حادثه یاد کرده و تصمیم گیرندگان و مجریان آن را بشدت نکوهش کردیم. مگر در عین زمان سرمند ابتکار را بدست گرفته وبرای تغییر موضوع از خوردن وحشیانهء آلوبالوها با خنده یاد کرده و گفت افسوس که ما خود آلوبالو نخوردیم و ازهمه بیشتر این دردآور است، چون مثل معروف است که میگوید: «درد همه چیز میرود ولی در شکم نه»، سپس همه خندیدیم. و سرمند اضافه کرد، من که دیرتر آمدم. شما که آنجا بودید حداقل شما که باید آلوبالو را میخوردید. ما بازهم کمی خندیده و سپس با سکوت و چرت براه ما ادامه دادیم.
در دهمزنگ من از آنها جدا شده به تخنیکم رفتم.
پس از این اندک اندک و گام بگام ما همه بشیوه های گونه گون و از طریق ارتباطات انفرادی به فعالیت مخفی ضد رژیم امین و باندش روی آوردیم. در این زمان فعالان و اعضای آتی س.د.ج.ا. در تخنیکم فعالیت داشتند: شمس الحق شمس، ناصر شوکت، عبدالله، فرید حبیب زاده، یعقوب حیدری، فتاح، مصطفی روزبه، ایاز، غلام احمد، ابراهیم (پسانها آخرین منشی اول س.د.ج.ا. و اتحادیهء ملی جوانان افغانستان)، حضرت محمد، وزیرشاه، غلام محمد، فریدون(فرید)، سلطان مسعود، اشرف (بلوچ)، طاهر، سید عیسی، سید قاسم، حبیب الله، نثار احمد، تواب، شیر آقا، سلطان عزیز، بلبیر سنگ (که سپس بازداشت و توسط اگسا تیرباران شد، درحالیکه سه ما از ازدواجش گذشته و تازه داماد بود)، نصیر (حیدری) و از لیسه اداره عامه حفیظ روند، سید غلام حیدر، نعمت الله وفعالان دیگر که حلقه های س.د.ج.ا. را بشکل مخفی، در ارتباط و یا در پهلوی تخنیکم و لیسه اداره عامه، مانند متوسطه میرویس نیکه، پرورشگاه (مرستون)، لیسهء امانی (البته در همه محلات اخیرالذکر نقش عمدهء را نورمحمد سنگر داشت) وغیره جاها فعال نمودند. از جملهء فعالانِ تخنیکمِ س.د.ج.ا. نخست شمس الحق زندانی شده و پس از چندی رها گردیده به بلخ رفت. بدنبال آن ناصر شوکت گرفتار شده و بزندان پلچرخی افگنده شد. او پس از ششم جدی ۱۳۵۸ آزاد شد.
سرکوب مخالفان رژیم بشمول پرچمیها از پایین تا بالا و افراد بیگناه وغیر سیاسی بشکل گروهی و انفرادی ادامه داشته و بسیاریها قربانی اختناق رژیم تره کی- امین شدند. زمان گاه با کندی و گاه با سرعت سپری میشد. ادامهء ترور و وحشت امین و باندش با گستردگی ادامه داشت. هزاران پرچمی در کابل و ولایات بازداشت شده و تیرباران میشدند. به تعقیب زندانی شدن افراد بلند پایهء جناح پرچم سلیمان لایق نیز بزندان افگنده شد. رژیم ترور و اختناق امین بالآخره به قیمت جان «استاد و رهبرش» تره کی نیز تمام شد. پس از قتل تره کی در سال ۱۹۷۹ امین و اطرافیان جانی اش اختیار دار کل افغانستان شده و از قساوت شدید و بینظیر در سرکوب دگراندیشان و قربانیان بیگناه کار میگرفتند. افغانستان با آن رژیم سرکوبگرانه و اختناق و با آنهمه بازداشتگاهها عملاً بیک زندان بزرگ تبدیل شده و درهمه جا فضای رعب و ترس چیره شده بود.
کمی پس از «تسلیمی سازمان جوانان» بر اساس اصول مرامی س.د.ج.ا. سازمان خلقی جوانان اصول مرامی اش را تهیه و نشر کرد. جالب اینست که تمام سند همان اصول مرامی سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان بود، که فقط مخففهای س.د.ج.ا. به س.خ.ج.ا. تعویض شده بودند. چنانچه پس از چاپ و نشر اصول مرامی سازمان خلقی جوانان افغانستان که با عجله و سراسیمگی تهیه شده بود، هنوز در سه جای س.د.ج.ا. باقیمانده بود، که تهیه کنندگان بعلت تعجیل در کاپی کاری حتی زحمت تصحیح و تدقیق را بخود نداده بودند. این واقعیت گواه همان قول معروف بود که میگوید: دروغگوی حافظه ندارد.
یکسال پس از سرگذشت بالا در اواخر تابستان ۱۹۷۹ برادرم محب بارش که دانشجوی سال چهارم فاکولته ادبیات بود، بازداشت شده بزندان پلچرخی افگنده شد.
پس از آگاهی از این حادثه من با برادر ارشدم (مرحوم انجنیر متین بارش که در آنزمان مدیر فواید عامهء پروان بود) برای خبر گیری (پایوازی) در یک روز جمعه به زندان پلچرخی رفتیم. پس از رسیدن به پلچرخی برادرم متین را که با موتر جیپ فواید عامه از پروان آمده بود، گفتم تو زودتر پس برو که از طریق موتر و نمبر پلیتت ترا نشانی کرده نگیرند، او اول خودداری کرده مگر بالآخره حرفم را پذیرفته و رفت.
من در جای ویژهء پایوازی برای ثبت نام ایستادم. در آنجا چند افسر در عقب میزها مشغول نام نویسی بوده و به سربازان پوشاک و خوراک زندانیان را جهت انتقال تسلیم میدادند. من در جملهء این افسران آشنای ما امان (که در مکتب نادریه دارای لقبِ بز بود) را که زمانی همصنفی برادرم محب بود دیده، خوش شده و به نزدش رفتم. مگر انتظارم دفعتاً به یأس مبدل شد، چون او با سردی بیحد و با پیشانی ترشی با من برخورد کرد. گویی که مرا و برادرم را اصلاً نمیشناسد. من به او گفتم امان جان، محب که همصنفی ات بود، بندی است، مگر من هنوز نمیدانم که در کدام بلاک است. امروز روز اولم است که اینجا آمده ام، بناً کمک کن تا کالا و خوراک برایش رسیده و جوابش بیآید. او با غروری که شاید بیشتر ناشی از ترسش بود، گفت، من کسی را به این نام نمیشناسم و تو را هم نمیشناسم، برو در نوبت ایستاد شود و انتظار بکش! با شنیدن این پاسخ میخواستم برویش تف بیاندازم و یا چیزی سخت بگویم مگر حوصله کرده بعقب آمده با خود گفتم، واقعاً بز و بزدل استی، که لقبت را در مکتب چنین گذاشته اند!
وقتی دورتر رفتم چشمم به غرزی لایق پسر سلیمان لایق افتاد که با مرحوم خنیف بکتاش ایستاده بود. من و غرزی مدتی در یک حوزهء حزبی بوده همدیگر را خوب میشناختیم. با دیدنم او از من پرسید، من که از خاطر پدرم اینجا آمده ام، تو بخاطر کی آمده یی؟ من گفتم، برادرم محب زندانی شده، و تازه خبر شده ایم که در اینجاست، مگر نمیدانم که در کدام بلاک. او که محب را میشناخت با تأسف و تعجب پرسید، راستی محب زندانی ست؟ گفتم بلی چندین هفته میشود که از لیلهء مرکزی پوهنتون گرفتار شده است. او با اظهار همدردی بمن گفت، که لباس و خوراک اش را به بلاک ۲ بفرست، اکثر زندانیان سیاسی در آنجا اند.
با شنیدن این نظر من به نزد یک افسر دیگر رفته دوباره ثبت نام کرده و از او خواستم لباسهای محب را به بلاک دوم بفرستد. او سربازی بدخشی را صدا زده و بستهء پوشاک و خوراک را به او داده گفت به بلاک ۲ ببر.
سرباز بدخشی پس از مدتی که بنظرم بسیار دراز آمد، آمده و گفت که در بلاک ۲ به این نام و نشان کسی نبود. با شنیدن این پاسخ لرزشی به من دست داده و فکر کردم که خدا نکند محب کشته شده باشد. غرزی هم خاموش بود و نمیدانست چه بگوید. دفعتاً
حنیف بکتاش گفت شاید در بلاک ۴ باشد، چون اکثر زندانیان آنجا میباشند.
وقت پایوازی داشت به پایان میرسید. امان «بز» گفت هفته دیگر بیا و لباسها را بیآور برای بلاک ۴ حالا وقت پایوازی تمام میشود. عسکرها خسته اند و دیگر نمیخواهند، لباس کسی را ببرند. من از او خواهش کردم، به یک سرباز لباس را بدهد تا حد اقل معلوم شود که آیا در آنجا برادرم است یانه. او سربازی را صدا زده و برایش گفت، آیا میتوانی لباس را به بلاک ۴ ببری؟ سرباز بخاطر اینکه از سر صبح اینکار را کرده و مانده و ذله است، این پیشنهاد او را رد کرد. غرزی و حنیف با من خدا حافظی کرده رفتند. هنگام خدا حافظی غرزی بمن دلداری داده گفت، تشویش نکن، محب حتماً پیدا میشود، مگر من یک خواهش از تو دارم، متوجه خودت باش و احتیاط را فراموش مکن. من گفتم تشکر و سپس خداحافظی کردیم.
من بنحوی خواستم یک سرباز ترکمن (که از لهجه اش هویدا بود) را معتقد سازم، تا بسته ام را به بلاک ۴ ببرد مگر او خودداری نمود تا اینکه شخصی با لباس عسکری ولی بدون رتبه و نشانیهای متمایز نظامی که از دور شاهد صحنه بود بما نزدیک شده و قضیه را پرسید. من موضوع را توضیح دادم، او که باطناً فرد با صلاحیتی بود، با همدردی بسویم دیده، با نگاه جدی بطرف امان نظر کرده و سپس شخصاً از سرباز خواهش کرد تا لباسها را به بلاک ۴ ببرد تا تشویش من و فامیل ما رفع شود. او به سر سرباز دست کشیده، برایش زاری کرده اورا معتقد به انجام اینکار کرد. پس از نیم ساعتی سرباز در حالیکه تبسمی برلب داشت برگشته و گفت که بندی ات در بلاک ۴ است. او لباسهای چرک برادرم را با یک پرزه خط کوتاه که به معنی رسید لباسها و خوراک (میوهء خشک) بود، نشانی آورده بود. با وجود پریشانی وقتی از زنده بودن برادرم خبر شده لباسهایش را گرفتم، خیلی شادمان شدم.
روز به پایانش رسیده وغروب زیبای کابل داشت با رنگ نارنجی- ارغوانی در آسمان شهر از غرب بسوی خاور چیره میشد. تعداد اندکی از پایوازان، بشمول زنان، جوانان و کودکان هنوز در آنجا بودند و بقیه داشتند، با دلهای و چهرهای افسرده همانند آوارگان پریشان آهسته آهسته بسوی خانه هایشان میرفتند.
در همان لحظه دفعتاً از طریق بلندگوهای زندان که برنامه های روزانهء رادیوی افغانستان را پخش میکرد افسری با صدای بلند و خشن ختم پایوازی را اعلام کرده و از مراجعان خواهش کرد ساحهء زندان را ترک کنند. پس از آگهی موصوف برنامهء رادیو افغانستان دوباره آغاز شد که آهنگ «بندگی در کار نیست» سرودهء شاعر انقلابی ابوالقاسم لاهوتی بصدای انوشه روان احمد ظاهر (که در جوزای همان سال قربانی ترور رژیم امین نا امین شده بود) را پخش میکرد:
زندگی آخر سر آید، بندگی در کار نیست،
بندگی گر شرط باشد، زندگی در کار نیست.
گر فشارِ دشمنان آبت کند، مسکین مشو،
مرد باش ای خسته دل، شرمندگی در کار نیست!
با حقارت گر ببارد بر سرت باران دُر،
آسمان را گو: برو، بارندگی در کار نیست!
گر که با وابستگی دارای این دنیا شوی،
دورش افگن، اینچنین دارندگی در کار نیست.
گر به شرط پای بوسی سر بماند در تنت،
جان ده و رد کن، که سر افگندگی در کار نیست.
زندگی ازادی انسان و استقلال اوست،
بهر آزادی جدل کن! بندگی در کار نیست.
*****
من با شنیدن این آهنگ باخودم «بلی زندگی آخرسراید، بندگی در کارنیست…» گفته و همانند دیگران بسوی شهر براه افتادم….
و این در غروب پاییزی یک روزِ جمعهء سال هزار و سیصد پنجاه و هشت خورشیدی بود.
خلیل وداد نوامبر ۲۰۱۳، هالند.

تاریخ س.د.ج.ا از ایجاد تا 1992 کار بیشتر و دقیق را یجاب میکند. نگارنده در نظر دارد این بحث را بکمک دوستان ادامه دهد. لطفاً معلومات و نظرات خویش را به سایت مشعل و یا به آدرس خود نگارنده بفرستید.

:

kwedad@orange.nl

عکسها:

  1. زمستان سال 1360 تالار مرکزیس.د.ج.ا. در صف اول میرعبدالله آمر زون غزنی س.د.ج.ا، معاذالدین هوتک منشی جوانان ننگرهار، اسماعیل آزاد منشی س.د.ج.ا قندهار، نمایندهء دهقانان در کمیته مرکزی س.د.ج.ا، سید طاهر شاه پیکارگر نمایندهء شعبهء تشکیلات کمیته مرکزی حزب و نمایندهء محصلان و در اخیر صف اول نمایندهء متعلمان در کمیته مرکزی س.د.ج. صف دوم: ابراهیم آمر زون شرق( حوزهء ننگرهار) س.د.ج.ا، نورالدین آمر زون شمالشرق (قندز، تخار و بدخشان) س.د.ج.ا، خلیل وداد آمر زون شمالغرب (حوزهء هرات) س.د.ج.ا، مصطفی کمال از س. پ. ا.، مینا مسئول شعبهء دختران و زنان جوان س.د.ج.ا و پریسا مسئول سازمان پیشآهنگان افغانستان (س. پ. ا)
  2. فرید احمد مزدک، داوُد مازیار و خلیل وداد در سفر رسمی در سال 1989 در مسکو.
  3. عکس یادگاری هیأت کمسمول قزاقستان با داکتر نجیب الله. در صف اول ازجمله ابراهیم رئیس اتحادیهء جوانان ( خلف س.د.ج.ا. )، منشی اول کمسمول قزاقستان ایمانگلی، رزاق اثمر از ریاست جمهوری و نگارنده خلیل وداد ( در آنوقت مسئول شعبهء محصلان و متعلمان سازمان) و در صف دوم سفیر کبیر اتحادشورویپاستوخوف دیده میشوند.
  4. نگارنده (منشی کنیته سرتاسری وقت س.د.ج.ا در اتحاد شوروی) با یارمحمد و حشمت رستگار معاونان س.د.ج.ا در اتحاد شوروی و یکعده فعالین سازمان هنگام کنفرانس سراسری سازمانهای جوانان در اتحاد شوروی، فبروری 1988 در شهر رستوف بزرگ در روسیه.
  5. نگارنده هنگام سفر با هیأت کمسمول در شهرک ترکستان ایالت چیمکِنت قزاقستان در سال 1986.
  1. هنگام بازدید از رصد خانهء الغ بیک در شهر تاریخی سمرقند با معاونان شورای شهری سمرقند. ماه می 1986.
  2. با هیأت کمسمول قزاقستان هنگام دیدار با انور شمس وزیر تحصیلات عالی و مسلکی در کابینهء مرحوم خالقیار. ثور 1370 خورشیدی، کابل.
  3. عقد قرارداد همکاریهای دوجانبه میان س.د.ج.ا و کمسمول قزاقستان در مقر شورای مرکزی جوانان. ماه ثور 1370 خورشیدی. در صف اولِ عکس: حبیبه مسئول شعبه روابط بین المللی سازمان، مسئول روابط بین المللی کمسمول قزاقستان،ابراهیم رئیس اتحادیهء جوانان، ایمانگلی منشی اول کمسمول قزاقستان و خلیل وداد دیده میشوند.

فهرست رویکردها و پاورقیها مطابق به کتاب “جمهوری افغانستان”

  1. 1. اسناد کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. در بارهء مسایل حزبی و تشکیلاتی. کابل 1985، ج. 2، ص. 40.
  2. فرید مزدک، س.د.ج.ا در راه انقلاب ثور. کابل، سال 1365. ص. 54.
  3. درفش جوانان، سال 1980، مؤرخ 30 سپتمبر.
  4. نظر به فیصلهء پلنوم 14کمیته مرکزی س.د.ج.ا، (4 اگست 1986) جوانان داوطلب عضویت میتوانسنتد، از سن 13 سالگی به عضویت سازمان درآیند.
  5. اساسنامهء س.د.ج.ا، مصوب کنفرانس سرتاسری س.د.ج.ا 24-25 سپتمبر 1980، فصل 1، ص. 1، کابل 1980، صفحات 14-15.
  6. همانجا صفحات 20-26.
  7. بنابر فیصلهء پلنوم 14 کمیته مرکزی س.د.ج.ا. ( 14 اگست 1986) سن پذیرش به سازمان پیشآهنگان افغانستان از 13 سالگی به 8 سالگی پایین آمد.
  8. مقررات سازمان پیشآهنگان افغانستان. کابل، 1980، صفحات 1-2.
  9. اسناد پلنومهای 1 و 2 کمیته مرکزی س.د.ج.ا. کابل 1981.
  10. درفش جوانان. 18 جنوری1982.
  11. همانجا.
  12. همانجا.
  13. همانجا.
  14. درفش جوانان 1982. 18 جنوری.
  15. برنامهء عمل ح.د.خ.ا. کابل . 1982، ص. 19.
  16. بولتن معلوماتی برای کمک به کادرها و فعالین س.د.ج.ا. کابل، 1982.
  17. همانجا. صفحات 10-13.
  18. همانجا.
  19. همانجا. ص. 38.
  20. همانجا.
  21. همانجا.
  22. همانجا.
  23. همانجا.
  24. همانجا. ص. 39.
  25. همانجا.
  26. اساسنامهء س.د.ج.ا مصوب کنفرانس سرتاسری س.د.ج.ا، کابل. 1980، صفحات 4-5.
  27. گذارش اساسی پلنوم 11 کمیته مرکزی س.د.ج.ا.، کابل جنوری 1985. ص.25
  28. همانجا.
  29. همانجا.
  30. اسناد کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. در بارهء مسایل حزبی و تشکیلاتی. کابل 1985، ج. 2، ص. 73.
  31. جبههء ملی پدر وطن بعدها به نام جبهه ملی افغانستان نغییر نام یافت.
  32. اسناد کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. در بارهء مسایل حزبی و تشکیلاتی. کابل 1985، ج. 2، ص. 73.
  33. درفش جوانان. 21 دسمبرسال1985 .
  34. همانجا.
  35. درفش جوانان. 24 می سال 1985.
  36. همانجا.
  37. همانجا.
  38. همانجا.
  39. اسناد محفل با شکوه دهمین سالگرد س.د.ج.ا. جون 1985. کابل . صفحه 11.
  40. همانجا. ص. 16.
  41. همانجا.
  42. همانجا. ص. 29.
  43. درفش جوانان. 1985. 8 دسمبر.
  44. درفش جوانان. 1987. 21 مارچ.
  45. گذارش کمیته مرکزی س.د.ج.ا. به پلنوم 18 کمیته مرکزی ح.د.خ.ا.. کابل، 1986.
  46. اسناد محفل با شکوه دهمین سالگرد س.د.ج.ا. جون 1985. کابل . صفحه 30.
  47. درفش جوانان. 21 مارچ 1987.
  48. درفش جوانان. 24 می 1986.
  49. همانجا.
  50. همانجا.
  51. همانجا. 21 مارچ 1987
  52. همانجا. 24 مارچ 1987.
  53. اسناد جلبسهء سراسری سازمانهای س.د.ج.ا. در اردوی ج.ا. کابل، مارچ 1987.
  54. همانجا.
  55. آرشیف س.د.ج.ا. در سال 1987.
  56. همانجا.
  57. همانجا.
  58. درفش جوانان.21 مارچ 1987.
  59. همانجا.
  60. آرشیف س.د.ج.ا. در سال 1987.
  61. درفش جوانان. 24 می سال 1986.
  62. همانجا.
  63. آرشیف س.د.ج.ا. در سال 1987.
  64. همانجا.
  65. همانجا.
  66. همانجا.
  67. هیواد، 12 فبروری 1987.
  68. حقیقت انقلاب ثور، 19 جنوری 1987.

January 9th, 2009

برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.

 

برگهایی از تاریخ سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان

نوشتهء دکتور خلیل وداد

از آغاز سال 2008 من مسئولیت برنامه های افغانستانِ مؤسسه پرس ناو هالند (که سازمان حمایت از رسانه های آزاد است) را بعهده داشتم. کار اساسی این بنیاد حمایت از رسانه های نوپا و مستقل و کمک به ژورنالیستان جوان در بعضی کشورها میباشد.

در ماه جولای 2008 من به بامیان رفتم، تا زمینهء تدویر کورس “ژورنالیزم مدنی” از جانب پرس ناو را آماده سازم. قرار نخستین این بود که ژورنالیستان بامیانی علاقمند به آموزش “ژورنالیزم مدنی” را شخصاً مصاحبه نموده و از جمله حدود بیست ژورنالیست را برای کورس مذکور انتخاب نمایم. برخلاف انتظار من و مؤسسه پرس ناو علاقمندان آموزش این ترینینگ 36 نفر اعم از زن و مرد جوان بودند. بالاخره پس از تأمل زیاد و مشوره با دو خانم ترینتر- ژورنالیست هالندی که یکی ایرانی الاصل است، من 27 نفر را که از آن میان 6 تن زن بودند، برای کورس “ژورنالیزم مدنی” انتخاب کردم.

در جریان آمادگیها برای سازماندهی کورس ژورنالیزم مدنی روزی یکی از ژورنالیستهای جوان بامیانی که عمرش در ایران گذشته ودر آنجا تحصیل کرده است، گفت که او مرا از طریق بعضی نوشته هایم میشناسد و میداند که در سابق در رهبری سازمان جوانان افغانستان کار کرده ام. او از من پرسید، که این سازمان چقدر عضو داشته، من گفتم بیش از 200 هزار. او بیدرنگ گفت، خیلی زیاد عضو داشته. سپس پرسید در کدام عرصه ها و درچند ولایت س. د.ج. ا. فعال بود. گفتم در عرصه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و بویژه معارف و سواد آموزی و تقریباً در همهء ولایاتی که ارگانهای دولتی فعال بودند. او گفت آیا من آمار و مواد دست اول در بارهء س. د.ج. ا. را دارم. من پاسخ دادم، بلی. بعداً پرسید آیا نمیتوانید این ارقام و حقایق را که اکنون جزء تاریخ کشور است، نوشته و به دسترس همگان بویژه جوانان قرار دهید. من گفتم، چرا نه. و به او وعده دادم، به محض رسیدن به هالند، با استناد به مواد دستداشته و خاطراتم، مقاله یی در بارهء س. د.ج. ا. نوشته و از طریق سایتهای معتبر و وزین افغانی آنرا در اختیار همه و منجمله آقای س. از بامیان قرار دهم. علاوه براین انگیزهء دیگر بقلم کشیدن این نبشته آنست که در یادداشتها و مضامین افراد صاحب نظر و دست اول دولت ج.د.ا. و حزب دموکراتیک خلق افغانستان تاریخ و فعالیت س. د.ج. ا. طور لازم انعکاس نیافته که  به نظرم دلیلش نبود دسترسی به مواد دست اول و نداشتن ارتباط با رهبران آنزمان س. د.ج. ا. میباشد.

من از سال 1991 کتابی را که «جمهوری افغانستان» نام داشته و در سال 1990 م توسط بنگاه نشراتی “فن” در شهر تاشکند ازبکستان به زبان روسی نشر شده، با خود دارم. من مضمونی از آن را در مورد سازمان جوانان وقت بنام «نقش س. د.ج. ا. در زندگی اجتماعی- سیاسی افغانستان» در سال 1978 م. نوشته ام. کتاب معلوماتی نه چندان قطور«جمهوری افغانستان» حدود 140 صفحه داشته و از بخشهای ذیل تشکیل شده است:

1- ح.د. خ.ا. بزرگترین نیروی مؤثر در جامعهء افغانستان ( نوشتهء پروفیسور ام. آ. بابا خواجایف).

2-  نقش س. د.ج. ا. در زندگی اجتماعی- سیاسی افغانستان (نوشتهء خلیل وداد).

3- سیاست ملی افغانستان در نشرات سیاست شناسان بورژوازی. (از ار. ت. رشیدوف)

4-  سنن ملی و انقلاب ثور 1978 در افغانستان  «منطقهء قبایل پشتون» (از پروفیسور ابایوا  ت. گ.)

5- همکاری اقتصادی شوروی- افغانستان در سالهای 1978-1987 ( از پ. گ. ایژوف)

6- وضعیت و دورنمای استفاده از آبهای زیرزمینی افغانستان. (از دانشمندان شوروی عثمانوف او. او. و ایگناتِنکو ان. آ.)

7- نقش سکتورهای دولتی و خصوصی در انکشاف ترانسپورت موتری افغانستان ( نوشتهء محمودوف).

8- اکادمی علوم جمهوری افغانستان (تاریخ ایجاد و فعالیت آن) نوشتهء محمد ظاهر اُفق.

9- انقلاب ثور 1978 و بعضی چالشهای مراحل انکشاف فرهنگی در جمهوری افغانستان. (از دانشمند شوروی گ. اف. پ. گیرس).

10- موضوع انقلاب ثور 1978 در ترانه های مردمی خلق ازبک افغانستان. (نوشتهء فیض الله ایماق).

11- اطلاعاتی چند در بارهء دگرگونیهای عرصهء آموزش و پرورش در جمهوری افغانستان. (از عبدالجبار مومند).

پس منظر نوشتن مقالهء نامبرده ام  در مورد سازمان جوانان آنزمان چنین است:

در سال 1986 در تاشکند اقامت داشته و مسئولیت سازمانهای س. د. ج. ا. در آسیای میانه را به عهده داشتم. در ضمن کارمند جنرال قونسلی افغانستان بوده و دانشجوی رشتهء تاریخ دانشگاه تاشکند بودم. روزی در فرهنگستان علوم ازبکستان محفلی بمناسبت استرداد استقلال افغانستان دایر شده بود. در این محفل در پهلوی سخنرانان دیگر من به نمایندگی از دانشجویان افغانی و سازمان جوانان افغانستان صحبتی بزبان روسی داشتم. در پایان بخش رسمی محفل استاد بابا خواجایف رئیس انستیتوت خاورشناسی ازبکستان نزدم آمده خودرا معرفی کرد. من هم از دیدار ایشان ابراز مسرت کرده با او همصحبت شدم. استاد ضمن گپهای دیگر گفت که اکادمی علوم ازبکستان و انستیتوت خاورشناسی آن در نظر دارند، کتابی را در بارهء افغانستان به نشر برسانند که مقالات آن از جانب نویسندگان افغانی و شوروی تهیه خواهد شد. از آنجایی که من نمایندهء سازمان جوانان افغانستان در تاشکند بودم، او به من پیشنهاد کرد، مقاله یی با فاکتها و آمار در بارهء فعالیتهای سازمان تهیه کرده و در اختیارش بگذارم. من پذیرفتم و به تهیهء مقاله پرداختم. چون من در آنزمان عضویت کمیته مرکزی سازمان جوانان را داشتم، توانستم معلومات دست اول را در بارهء کار و فعالیت سازمان از شعبات گونه گون سازمان بویژه شعبهء تشکیلات تهیه نموده و مقاله ام را بزبان روسی بنویسم. نوشته ام را در سال 1987 به انستیتوت خاورشناسی به استاد باباخواجایف دادم.  من در اواسط سال 1987 به مسکو تبدیل شده و مسئولیت کمیتهء سراسری سازمان جوانان افغانستان در اتحادشوروی را عهده دارشدم. در اواخر سال 1988 من به کابل رفته و نخست سرپرست شعبهء روابط بین المللی و سپس آمر شعبهء محصلان و متعلمان کمیته مرکزی سازمان جوانان بودم. کتاب مذکور بالآخره در سال 1990 در مجموعهء فوق الذکر«جمهوری افغانستان» اقبال چاپ یافت. این کتاب در سال1991 توسط برادر کهترم که در آنوقت محصل دانشگاه دولتی تاشکند بود، در ازبکستان خریده شده و در کابل بدستم رسید.

اینک مواد ذیل با اتکأ به مقاله آنزمان و یادداشتهای شخصی ام پیشکش خوانندگان میگردد:

تحول ثور سال 1978 شرایط مساعدی را جهت رشد سریع سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان (س.د.ج.ا.) که در سال 1975 م. بنیانگذاری شده بود، مساعد ساخت.  فقط در سه ماه اول پس از ثور 1357 تعداد اعضای سازمان سه برابر رشد کرد. 1

س.د.ج.ا. بسرعت به روند متحول پس از ثور 1357 کشانده شده و به نیروی مهم در تطبیق دگرگونیهای اجتماعی تبدیل شد. اما با دریغ که فعالیتهای سرکوبگرانه و وحشیانهء حفیظ الله امین س.د.ج.ا. را نیز در بر گرفت. تعداد بیشمار فعالان سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان همانند اعضأ و فعالین ح.د.خ.ا. ( شاخهء پرچم) مورد پیگرد باند امین قرار گرفته، زندانی و حتی اعدام شدند. بنا براین س. د.ج. ا. اجباراً به فعالیت مخفی روی آورد.

این در حالی بود که اپوزیسیون مسلح (مجاهدین)  به کمک ایالات متحدهء امریکا و یکعده کشورهای غربی و عربی از خاک ایران و پاکستان جنگ تمام عیاری را علیه دولت ج.د. ا. پیش میبرد. جنگ تخریبی امریکا بوسیلهء مجاهدین از یکسو و فعالیتهای ضد ملی و خاینانهء حفیظ الله امین از سوی دیگر کشور را به نابودی میکشاند.

 در چنین حالتی دولت شوروی بتاریخ 27 دسامبر1979 ( 6 جدی سال 1358 خورشیدی) ارتش کثیرالعده یی را بنام “دفاع از حاکمیت انقلابی مردم افغانستان، مبارزه علیه تروریزم و تأمین امنیت مرزهای جنوبی اتحاد شوروی” و ضمناً برای نابودی رژیم امین به افغانستان گسیل نمود.

اعزام ارتش شوروی باعث تشدید حس مقاومت مردم عادی افغانستان شده و بهانه یی جدی برای تشدید فعالیتهای مجاهدین افغانستان و سازمانهای استخباراتی حامیان آنها که از خاکهای بیگانگان بویژه پاکستان، عربستان سعودی و ایران تمویل و تسلیح میشدند، گردید. چنانچه حوادث حوت سالهای 1979 و 1980 در کابل و هرات از نمونه های چنین فعالیتهای ضد دولتی بودند. بگواهی اسناد حزبی آنزمان اعضای س.د.ج.ا. در پهلوی ارگانهای امنیتی در خنثی سازی و سرکوب شورشها در کابل در این سالها نقش فعال داشتند.2

س.د.ج.ا. پس از شش جدی دست به تغییرات ساختاری زد. به منظور بهبود کار و فعالیت سازمان کمیتهء اجراییهء س.د.ج.ا.  به مثابهء ارگان مرکزی رهبری آن ایجاد شد. هکذا سازمانهای ولایتی، ولسوالی، شهری، ناحیوی و اولیهء آن ایجاد گردید، که  فعالیتهای شان را در عرصه های مختلف بویژه امور میهن پرستانه و نظامی گسترش دادند. چنانچه پس از تدویر پلنوم سوم کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. در جریان سالهای 1980-1982 یکعده کادرهای سازمان جوانان به ارگانهای مسلح ج.د.ا. پیوستند.

بتاریخ 24-25 سپتمبر 1980 کنفرانس سرتاسری س.د. ج.ا. تحت ریاست برهان غیاثی منشی اول کمیته مرکزی س.د.ج.ا. دایر شد که در کار آن بیش از 600 نماینده بنمایندگی از 50 هزار عضو سازمان اشتراک نموده بودند. همچنان در این کنفرانس 53 نمایندهء خارجی از 41 کشور جهان منجمله یکعده نمایندگان سازمانهای منطقوی و بین المللی چون اتحادیهء بین المللی دانشجویان و فدراسیون جهانی جوانان دموکرات اشتراک نموده بودند.3

در این کنفرانس اساسنامه سازمان تصویب شد که مطابق به آن سن پذیرش داوطلبان عضویت سازمان 15 سالگی قید شده بود.4 همچنان در اساسنامه گفته شده بود که عضو س.د.ج.ا باید در کار یکی از سازمانهای اولیهء آن سهم گرفته و در تطبیق اهداف، فیصله ها و مواد اساسنامه سازمان سهم جدی بگیرد.5  ترجیح منافع مردم نسبت به  منافع شخصی و استفاده از خرد و توانایی خویش در جهت ساختمان جامعهء نوین، رشد اقتصاد و فرهنگ  کشور و دوستی خلل ناپذیر با جوانان شوروی و کشورهای دیگر سوسیالیستی از جملهء مکلفیتهای عمدهء اعضای سازمان جوانان بشمار میرفت.6

کنفرانس اعضای کمیته مرکزی، دارالانشأ و بیروی اجراییه سازمان را انتخاب کرد. علاوه بر این کنفرانس پرچم و نشان سازمان را تصویب کرده، سازمان پیشآهنگان افغانستان ( س.پ.ا.) را بنیانگذاری نموده و درفش، مفلر، نشان واساسنامه  آن را تصویب کرد.7 مطابق فیصله های این کنفرانس رهبری سازمان پیشآهنگان افغانستان کلاً به عهدء س.د.ج. ا. واگذار شد.8

پس از تدویر کنفرانس کمیته ها و سازمانهای جوانان به کار گسترده یی در جهت تطبیق فیصله های کنفرانس و رشد صفوف خویش آغاز کردند. از جمله کمیتهء شهری کابل سازمان جوانان سال 1360 را سال پذیرش به س.د.ج. ا. اعلام کرد. چنانچه در جریان یکسال (1980) 500 کارگر به عضویت سازمان پذیرفته شدند.9

س.د.ج. ا. به کار فرهنگی در میان جوانان و رشد استعدادهای هنری آنان توجه جدی میکرد. در سال 1980 نخستین گروه خوانندگان جوان بنام “گل سرخ” در جنب کمیتهء شهری سازمان ایجاد گردید. افراد اولیهء این  گروه امیرجان صبوری، نجیب رستگار، وجیهه و فرید رستگار، حفیظ وصال، احسان و تیمورشاه سدوزی بودند که بعدها این گروه مربوط به شعبهء فرهنگ س.د.ج.ا  شد. گروه گل سرخ با امکانات نسبتاً وسیع وتوجهی که سازمان جوانان در رأس فرید مزدک منشی اول  کمیته مرکزی س.د.ج.ا. در اختیار آن قرار میداد، بیشتر از پیش رشد نموده به گروه محبوب جوانان افغانستان تبدیل شد. چنانچه بخشی از خوانندگان و نوازندگان عضو آن صاحب نام و جاه در موسیقی کشور ما شدند، مانند امیرجان صبوری، وجیهه و فرید رستگار، کبیر متین، حفیظ وصال، شریف غزل، شریف ساحل، محمود کامن، نعیم امیری و نوازندگانی چون احسان، طارق و غیره که اکنون از جملهء از استادان مطرح و قابل افتخار موسیقی کشور میباشند.

همچنان در سالهای 60 انسامبل گل سرخ س.د.ج.ا. کارهای هنری اش را گسترش داده و به ولایات نیز سفرهایی را انجام داد. در سالهای 80 م. یکعده از هنرمندان و آواز خوانان جوان که عضویت سازمان را نداشتند، توانستند از طریق س.د.ج.ا. به فستیوالهای بین المللی آوازخوانی راه یابند. چنانچه در سال 1984 وحید صابری و در سال 1988 اسد بدیع در فستیوال بین المللی آوازخوانان جوان  در شهر سوچی روسیه اشتراک کرده با گواهینامهء افتخاری به وطن برگشتند. ( بعدها س.د.ج.ا در سال 1990 م. هیأت هنری جوانان افغانستان را به ترکیه در فستیوال بین المللی هنرمندان جوان فرستاد که در ترکیب آن آوازخوانان مشهوری چون امیر صبوری، فرهاد دریا، فرید و وجیههء رستگار و غیره شامل بودند.) همچنان در سال 1364 س.د.ج.ا تیاتر جوانان را در جنب شعبهء فرهنگ خویش ایجاد کرد که در تشکیل آن وحید کاویار، امان عثمانی، فریده ساحل،  احمد شاه و غیره بودند. بعد ها با این گروه (البته پس ختم تحصیل در رشتهء تیاتر) فهیم سدوزی نیز همکاری فعال داشت.

در سال 1376 خ. در جنب شهرک جوانان  انجمن سینماگران جوان به ابتکار موسی رادمنش ایجاد شد که  در کورسهای این انجمن و تیاتر جوانان یکعده هنرمندان مشهور تیاتر و سینمای کشور مانند استاد بیسد، سلام سنگی و غیره تدریس میکردند.

از سال 1980 سازمان جوانان کارهای فرهنگی اش را تشدید بخشید. در سال 1359 (مطابق 1980) س.د.دج.ا. کانون نویسندگان و شعرای جوان را ایجاد کرد. بعدها این کانون در جنب انجمن نویسندگان افغانستان به کارش ادامه داده و فعالیتش را در میان جوانان علاقمند شعر و ادب گسترش بخشید. بقول استاد رهنورد زریاب، استادان بزرگی چون واصف باختری وغیره در این انجمن تدریس مینمودند. «در نتیجه بهترین شخصیتهای امروز عرصهء ادبیات از همان کانون فارغ شده اند، مثل فروغ کریمی، حمیرا نگهت، ثریا واحدی همه از همین کانون سر بلند نمودند».( شمارهء چهارم 87 جدی 1378 هجری خورشیدی مطابق جنوری 2009 عیسایی، سایت کابل ناتﻫ).

در سال 1980 به ابتکار کمیتهء شهری جوانان در کابل نخستین کلوپ محصلان در دانشگاه کابل بنیانگذاری شد. به تعقیب آن در یکعده مکاتب دختران و پسران شهر کابل چون لیسه زرغونه، ملالی، حبیبه، امانی و مکاتب ولایات بلخ، ننگرهار، هرات و بغلان نیز کلوپهای مشابهی فعال شدند.

در جنوری سال 1982 در کابل سومین پلنوم کمیته مرکزی س.د.ج. ا. تحت شعار “استقبال از کنفرانس سرتاسری حزبی، استحکام کمیته ها، افزایش صفوف، تقویت کار سیاسی و تربیت وطن پرستانه” تدویر یافت. رشد صفوف سازمان بویژه از میان اقشار زحمتکش10 و گسترش سازمانهای اولیهء س. د.ج. ا. در دستور روز آن قرار گرفت. بخاطر آموزش بهتر امور سازمانی س. د.ج. ا. 150 تن از فعالان سازمان در سالهای 1981- 1982 جهت تحصیل کوتاه مدت به مکاتب عالی کمسمول به تاشکند و مسکو اعزام شدند.11

بخاطر تقویهء قوای مسلح کشور س.د.ج.ا  در سال 1359 خ. دست به تشکیل اولین کندک مستقل جوانان در تشکیل فرقهء 7 و بعدها فرقهء 8 پیاده زد که سربازان آن را اعضأ و فعالین داوطلب سازمان تشکیل میداد. سربازان این کندک در نبرد ها علیه شورشیان از خود رشادت و ایثار بی نظیری نشان دادند. جمعاً در سال 1982م. 1.349 عضو س. د.ج. ا. به اردو، پولیس وامنیت دولتی پیوستند.12

پلنوم سوم کمیته مرکزی س. د.ج. ا. همچنان فیصله نمود، تا سازمانهای مربوطه صفوف بریگادهای نظم اجتماعی (بنا) و بریگادهای ضربتی کار را که جهت تأمین امنیت مکاتب، مؤسسات دولتی و کار تولیدی داوطلبانه در کارخانه ها از میان اعضای داوطلب س. د.ج. ا. تشکیل مییافت، گسترش دهند.13 همچنان در سال 1361 خورشیدی کمپاین توزیع کارت عضویت س. د.ج. ا. نیز آغاز شد.14

  در سال 1982 کمفرانس سرتاسری ح.د. خ.ا. تدویر یافت، که یکی از مسائل اساسی مطرح شده در آن “برنامهء عمل جوانان انقلابی و پیشآهنگ آن س. د.ج. ا.” بود. 15

پس از تدویر کنفرانس سرتاسری ح.د. خ.ا. کار توزیع کارت عضویت سازمان بطور سراسری آغاز شد. این کمپاین در کابل شروع شده و سپس در 21 ولایت ادامه یافت.16

س. د.ج. ا. از بدو تأسیس به شگوفایی  معارف و سواد آموزی توجه جدی مبذول میداشت. همین علاقه و توجه شایان و اصولی ح.د. خ.ا. و س. د.ج. ا. بود که باعث انزجار و نفرت برخی از گروههای بنیاد گرای مجاهدین از معارف، سواد آموزی درسالهای 80- آغاز 90 میشد. متأسفانه که این جریان وحشیانه علیه معارف، سواد آموزی،  متعلمان و معلمان کماکان ادامه داشته و اکنون نیز مکتب، شاگرد و آموزگار مورد غضب و ترور طالبان متحجر، دست نشانده و بنیادگرا قرار دارند.

بخاطر گسترش سواد و معارف سازمان جوانان افغانستان کار گسترده یی را در پهلوی وزارتها و ارگانهای مربوطهء دولتی آغاز کرد. در ماه دسامبر 1983 بیروی اجرائیهء س. د.ج. ا. و وزارت تعلیم و تربیهء ج.د.ا. مسئلهء سواد آموزی را در نمونهء ولایت بغلان بررسی نمودند. گذارش مشترک این پژوهش نشان داد که جوانان متعلم و محصل نقش بسزایی را در امر محو بیسوادی میتوانند بازی کنند. در قطعنامهء مشترک س.د.ج. ا. و وزارت تعلیم و تربیهء ج.د.ا. فیصله شده بود، هر عضو سازمان در طی یکسال 5 نفر بیسواد را خواندن و نوشتن بیآموزد.17

همچنان این جلسه مسئلهء کمبود معلمان سواد آموزی را نیز بررسی نمود. از آنجایی که کمبود معلمان سواد آموزی شدیداً محسوس بود، وزارت تعلیم و تربیه اجازهء استخدام شاگردان صنوف بالایی لیسه ها بحیث معلم سواد آموزی را داد. همچنان سازمان پیشآهنگان افغانستان مؤظف شد، در امر گسترش سواد بویژه در میان کودکان باز مانده از مکتب سهم فعال بگیرد. فعالیت س. د.ج. ا. در امر محو بیسوادی نتایج معینی را ببار آورد، چنانچه در سال 1984 جمعاً 55 کورس سواد آموزی در جنب کمیته های سازمان فعال بودند. 18

س.د.ج.ا در امر تشویق متعلمان و محصلان ممتاز نقش ویژه یی بازی میکرد. سازمان برای تشویق متعلمان و محصلان ممتاز تقدیرنامه ها و مدالهای ویژه یی  داشت. چنانچه محصلان ممتاز مؤسسات تحصیلات عالی معاش ماهانهء تشویقی بالغ بر 3.000 افغانی از سازمان در یافت میکردند. نحوهء این کار چنین بود: هر دانشجویی که در یک سمستر نمرات 100 در همه مضامین میداشت، از طریق کمیسیون فاکولتهء مربوطه به سازمان جوانان معرفی میشد. سپس رئیس فاکولته در پای این سند امضأ نموده و ناً رئیس دانشگاه آنر امضأ و مهر کرده به کمیته مرکزی سازمان میفرست. نهایتاً شعبهء محصلان و متعلمان سازمان جوانان پول مربوطه را از طریق کمیتهء مربوطهء س.د.ج.ا به محصلان ممتاز میپرداخت.

همچنان س.د.ج.ا. در اعزام نوجوانان و جوانان به تحصیل در خارج ( اتحاد شوروی، چک و سلواک، بلغاریا، هند و کوبا وغیره) نقش اساسی داشته و نمایندهء سازمان جزء کمیسیون دولتی بورسیه ها بود که طی سالهای 1979-1991  از آن طریق هزاران دختر وپسر تحصیل نموده به وطن برگشتند. چنانچه بدنهء اصلی متخصصان و کارمندان دولت فعلی و حتی یکعده ان.جی. او ها را همان تحصیل کرده های سالهای گذشته تشکیل میدهند.

در سالهای 80 م. سازمان جوانان رشد گسترده نمود. چنانچه در سال 1983 تعداد اعضای آن به اضافه از 122.000 رسید.19  تنها در یک ربع دوم همانسال 11.514 نفر جدیداً به صفوف سازمان در آمدند20، که از جمله 5,5  % کارگران، 9,9 %  دهقانان، 1,59 %، کارمندان، 0,73 % پیشه وران، 24,3 % متعلمان و 0,5 % محصلان، معلمان جوان 0,14، جوانان مربوط به پولیس (څارندوی) 18,4 % و افسران و سربازان اردو 32 % را تشکیل میدادند.21 در این زمان در ترکیب س. د.ج. ا. 280 کمیتهء شهری 42 کمیتهء ولسوالی، 28 کمیتهء علاقه داری، 2482 سازمان اولیه، 656 سازمان شعبوی و 4.872 گروپ موجود بودند.22

فقط در جریان یک سال (از اگست 1982 تا اگست 1983) 440 سازمان جدید اولیهء س. د.ج. ا. ایجاد گردید.23 برعلاوه رشد صفوف سازمان از حساب جوانان روستایی افزایش 9% را نشان میداد.24 اما رشد اعضای سازمان در شهرها بیشتر بود که ارتقای 37 درصدی را نشان داده به 54.044 نفر میرسید. 25  اعضای جدیداً پذیرفته شده عمدتاً شاگردان مکاتب و دانشجویان مؤسسات تحصیلی عالی بوده و جمعاً به 46.700 نفر میرسیدند.26

در سالهای 1982-1983 اعضای نظامی س. د.ج. ا. و بریگادهای نظم اجتماعی آن در سرکوب حملات شورشیان وابسته به احزاب بنیادگرای اسلامی در ولایات پروان، لوگر، کاپیسا، بلخ، هرات وغیره سهم قابل ملاحظه گرفتند.

در ماه نوامبر سال 1984 بیروی سیاسی ح.د.خ.ا. فعالیت کمیته مرکزی س. د.ج. ا. را در مورد بهبود فعالیت سازمانی، سیاسی و پرورشی سازمان در پرتو فیصله های کنفرانس سرتاسری و پلنومهای بعدی ح.د.خ.ا. بررسی کرده آنرا قناعت بخش خواند.27 درهمین سال (1984) س. د.ج. ا. دارای 3.000 سازمان اولیه بود. تعداد مجموعی اعضای سازمان در این وقت به 140.000 نفر میرسید. بزرگترین سازمان س. د.ج. ا. در آنزمان سازمان شهری کابل بود که بیش از 47.000 نفر عضو داشت.28  منشی کمیتهء شهری کابل س.د.ج.ا  از سال 1980-1984 فیض الله ذکی ( که فعلاً در ولسی جرگه نمایندهء منتخب مردم جوزجان است) بود. پس از وی این مسئولیت را تا سال 1986 شهید خلیل خُسرو بعهده داشت.

سازمان جوانان افغانستان در عرصهء اصلاحات ارضی نیز فعال بوده و نمایندگانی از خود در ترکیب کمیسیونهای اصلاحات ارضی داشت.29

همچنان در سالهای 1985-1986 سازمانهای جوانان در کار انتخابات به ولسی جرگهء وقت  نیز نقش مؤثر داشتند. در ماه نوامبر سال 1985 پلنوم 16 کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. تدویر یافته، سازمانهای حزبی و اجتماعی را مؤظف ساخت صفوف شان را از حساب کارگران، دهقانان، پیشه وران، جوانان و زنان تقویت نمایند. چنانچه در شعارهای پلنوم طور جدی تأکید شده بودد: ” در پستهای دولتی و حزبی، با قاطعیت نمایندگان جوانان، کارگران، دهقانان، زنان و نمایندگان اقلیتهای ملی را باید رشد داد.”30  پلنوم همچنان به ارتقای نقش سازمانهای اجتماعی شامل جبههء ملی پدر وطن، چون اتحادیه های صنفی، سازمانهای جوانان و زنان31 و تقویت پایه های اجتماعی حاکمیت مردمی تأکید جدی نمود.32

  بتاریخ 17 دسامبر 1985 در کابل پلنوم هشتم س.د.ج.ا. تحت آجندای “وظایف کمیته ها و سازمانهای س.د.ج.ا. در ارتقای نقش جوانان در امر گسترش پایه های اجتماعی حاکمیت مردمی و تحکیم امنیت در پرتو فیصله های پلنوم 14 کمیته مرکزی ح.د.خ.ا.” دایر شد.33

در این زمان در صفوف سازمان 156.000 نفر عضویت داشت. در فاصلهء تدویر پلنومهای 12 و 13کمیته مرکزی س.د.ج.ا. 13.699 نفر به عضویت سازمان در آمده و 143 سازمان اولیه جدید ایجاد گردید. از جملهء اعضای سازمان در این وقت 8.326 تن دهقان بوده و 23%  نظامیان اردو بودند.34  پلنوم 13 کمیته مرکزی س.د.ج.ا.  فیصله نمود تا 30% اعضای سازمان شامل خدمت در نیروهای مسلح ج.د.ا. شوند.35

 فیصله های پلنوم کمیته مرکزی س.د.ج.ا. تأثیر مثبتی در بهبود امور سازمان داشتند. چنانچه  تا ماه  می سال 1986 بیش از  25.700 جوان اعم از دختر و پسر به صفوف سازمان شامل گردیده،36 256 سازمان اولیهء جدید ساخته شد. بیش از 3.532 عضو س.د.ج.ا. عضویت آزمایشی ح.د.خ.ا. را کسب کردند. در این وقت 36 بریگاد ضربتی کار در مؤسسات تولیدی ایجاد شده و 558 بار کار داوطلبانه سازماندهی گردید. همچنان 2.137 عضو سازمان به قوای مسلح پیوسته37 و 1.549 تن محصل و متعلم در دسته های بریگادهای کار وساختمان کار نمودند.38

بتاریخ 27 می سال 1986 در کابل محفل پرشکوه دهمین سالگرد س.د.ج.ا.  دایر شد. در این محفل به س.د.ج.ا.  از جانب دولت نشان درفش سرخ جمهوری دموکراتیک افغانستان بخاطر نقش فعال در امر بسیج جوانان در امور اجتماعی و سیاسی و دفاع مسلحانه از حاکمیت مردمی اهدأ شد.39

در این اجلاس فعالیت س.د.ج.ا. از تدویر کنفرانس سرتاسری آن در سال 1980 تا 1986 مورد ارزیابی قرار گرفت. در گذارش کمیته مرکزی س.د.ج.ا. به این مناسبت از جمله تذکر رفته بود که تعداد سازمانهای اولیهء آن به 4.000 رسیده و اعضای آن در مدت 6 سال پس از کنفرانس 4 بار رشد نموده است.40

همچنان در این گذارش آمده بود که 54% کاندیدان عضویت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان از طریق

س.د.ج.ا. معرفی میشوند.41

  به پیشواز دهمین سالگرد س.د.ج.ا. فعالان سازمان به اقدامات معینی دست زدند. در سالهای 1985-1986 بریگادهای کار و ساختمان جوانان متشکل از محصلان و متعلمان که جمعاً 4700 نفر بودند، در 95 پروژهء42  مهم ملی و ساختمانی منجمله در ساختمان ترمینل جدید میدان هوایی بین المللی کابل سهم گرفتند.43  تعداد دسته های کارو ساختمان س.د.ج.ا. در این زمان منظماً گسترش مییافت چنانچه این رقم در سال 1986 به 11.000 نفر رسید.44

براساس توافقات متقابل میان س.د.ج.ا.، وزارت تعلیم و تربیه، وزارت انرژی برق و آبیاری ج.ا. مسئولیت پروژه هایی چون لیسهء سلطان رضیه در کابل، متوسطهء « رُخه پنجشیر» و خطوط انتقال برق 220 کیلووات پلخمری- کابل ( که اصلاً از ازبکستان بوده از راه بلخ- پلخمری به پایتخت باید میرسید) را عهده دار شد. مسئولیت سازمان جوانان در این پروژه ها تأمین نیروی کاری جوان بود. در سال 1986 بریگادهای کار و ساختمان س.د.ج.ا. متشکل از 5000 نفر در ولایات مختلف در کارهای عمرانی و ساختمانی سهم گرفتند.  چنانچه اعضای س.د.ج.ا. در ولایت نیمروز در کار ساختمان پروژههای آبیاری چخانسور سهیم بودند.

پلنوم 19 کمیته مرکزی س.د.ج.ا. یکبار دیگر مکلفیتهای سازمان را چنین مشخص کرد: «وظیفهء اصلی س.د.ج.ا. عبارت است از نقش فعال در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در کشور.»45

سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان مبارزه با بیسوادی را از جملهء عمده ترین وظایفش میشمرد. چنانچه در جریان نهُ سال پس از 1978  حدود 100.000 نفر از طریق انجمنهای سواد آموزی س.د.ج.ا. خواندن و نوشتن را آموختند.46

طور نمونه تنها در سال 1365 خورشیدی ( جون 1986- تا فبروری 1987) مجوعاً 6.614 نفر اعم از زنان خانه کورسهای سوادآموزی س.د.ج.ا. را (که در آن زمان تعداد شان به 529 میرسید) مؤفقانه به پایان رساندند.47

س.د.ج.ا. به کار ایدئولوژیک و سیاسی در میان جوانان و نو جوانان توجه جدی مبذول میداشت. بدینمنظور س.د.ج.ا. در جنب سازمانهای خویش کلوپهای سیاسی جوانان را فعال ساخته بود که در سال 1986 تعداد آن  به 2.189 میرسید که در آنها 82.796 دختر و پسر آموزشهای سیاسی میدیدند.48 همچنان در این راستا ارگانهای نشراتی سازمان اعم از درفش جوانان، مجلهء جوانان امروز، ستوری، پیشاهنگ و روشنک نقش فعال داشتند.

سازمان جوانان برای امور تبلیغاتی خویش در ولایات گوناگون 22 کاروان تبلیغاتی داشت. این کاروانها که اکثراً طور مشترک با ارگانهای دولتی تشکیل میشدند، در میان سالهای 1985-1986 در 11 ولایت، 72 ولسوالی، 20 علاقه داری و 560 قریه به کار تبلیغاتی و توضیحی در میان 250.000 روستایی پرداختند. آنها همزمان 1.233  کورس سواد آموزی را تشکیل داده و توسط وترنران جوان وزارت زراعت و دکتران همکار س.د.ج.ا. از صحت عامه جمعاً 22. 983 نفر و 19.420 رأس حیوان را مورد معاینه و تداوی قرار دادند.49

س.د.ج.ا. به امر تقویت نیروهای مسلح افغانستان توجه جدی داشت. از سال 1982-1986 18.096 تن از فعالین سازمان به اردوی افغانستان پیوستند. تنها در سال 1986 بیش از 11 هزار نفر از طریق کمیته های سازمان به قوای مسلح معرفی شدند. در آغاز سال 1987 23% اعضای سازمان در صفوف نیروهای مسلح ج.ا.  منجمله قوای سرحدی و کندک مستقل جوانان خدمت میکردند. 51

در میان سالهای 1985-1986 بیش از 21 اردوگاه آموزشی نظامی توسط س.د.ج.ا. در همکاری با اردوی ج.د.ا. تشکیل گردید که در آنها 2.140 پسر جوان آموزش دیدند. همچنان 700 تن دختر و پسر عضو سازمان جوانان کورسهای کمکهای اولیهء طبی را سپری کرده سند فراغت دریافت نمودند.52

در ماه دسامبر سال 1986 کنفرانس سراسری سازمانهای س.د.ج.ا. در اردوی ج.د.ا.دایر شد، که نقش برجسته  یی را در امر استحکام سازمانهای جوانان در ارتش داشت. یکی از فیصله های عمدهء این اجلاس قیمومیت س.د.ج.ا. از قوای سرحدی افغانستان بود. بر اساس فیصلهء کمیته مرکزی س.د.ج.ا. قوای مرزی افغانستان بکمک س.د.ج.ا. اکمال میگردید. چنانچه یکعده کادرهای سازمان منجمله کارمندان کمیته مرکزی آن به قطعات قوای سرحدی پیوستند.53

اعضا و فعالین س.د.ج.ا. شامل خدمت در قوای مسلح با شهامت و دلیری در نبردها علیه شورشیان سهم میگرفتند، که جگتورن شیرزمین از قوای هوایی، تورن جمعه خان و بریال منشی سازمان اولیهء یکی ازغند های  لوای 38 کماندو وغیره نمونه های آن اند.54

سازمانهای س.د.ج.ا. در پولیس (څارندوی) نیز خیلی فعال بودند. افسران و سربازان جوان قطعات اوپراتیفی قوماندانی عمومی دفاع از انقلاب وزارت داخلهء ج.د.ا. با رشادت و رزمندگی وظایف نظامی شان را انجام میدادند. چنانچه افسران و سربازان شایستهء قوماندانی عمومی دفاع از انقلاب و جزو تامهای دیگر وزارت داخله بارها با مدالها و تقدیر نامه ها مورد تقدیر کمیته های سازمان قرار گرفتند.

در سال 1986 صفوف سازمان تقویت یافته و شبکه سازمانهای اولیهء آن گسترش یافت. چنانچه از پایان سال 1986 تا جون 1987 جمعاً 770 سازمان اولیه ایجاد گردیده55 و سازمانهای شعبوی آن از 928 به 2.749 توسعه یافت.56  در سال 1987 م. س.د.ج.ا. ساختار احصائیوی زیرین را داشت57:

  1. کمیته های ولایتی و یا دارای صلاحیت کمیتهء ولایتی31
  2. کمیته های شهری29
  3. کمیته های ناحیوی45
  4. کمیته های ولسوالی123
  5. کمیته های علاقه داری 35
  6. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. 4.418
  7. سازمانهای شعبوی س.د.ج.ا. 2.749
  8. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. در قوای مسلح1.755
  9. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. در مؤسسات تولیدی167
  10. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. در مؤسسات اداری298
  11. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. در مؤسسات تعلیمی698
  12. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا. از حساب پیشه وران جوان94
  13. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا.در روستاها     1.028
  14. سازمانهای اولیهء س.د.ج.ا.در مؤسسات عالی تحصیلی  190
  15. بقیهءسازمانهای اولیهء س.د.ج.ا 188

تنها از ماه جون 1986 تا فبروری 1987 جمعاً 74.269 نفر بعضویت س.د.ج.ا. پذیرفته شدند.58  برعلاوه بیش از 50% داوطلبان عضویت به ح.د.خ.ا. را اعضای س.د.ج.ا. تشکیل میداد.چنانچه در همین مدت ذکر شده 16.202 نفر عضو س.د.ج.ا. به عضویت حزب شامل شدند.59

ترکیب اجتماعی سازمان در سال 1987 ( از مجموع 237.760) عضو چنین بود60:

تعداد کارگران                   6.580 نفر

تعداد دهقانان                     9.729

تعداد پیشه وران                1.313

تعداد کارمندان                  2.787

تعداد دانشجویان                8.145

تعداد متعلمان (پسر)            91.255

معلمان جوان                     947

نظامیان                           76.500

زنان (منجمله دختران متعلم)  33.454

زنان خانه                        2.964

بقیه جوانان                       4086

قابل تذکر میدانم که ترکیب قومی س.د.ج.ا (را که در آنوقت به انستیتوت شرقشناسی ازبکستان نیز ارائه کرده بودم و کاپی آن نزدم هنوز موجود است) قرار آتی بود، که متأسفانه در کتاب جمهوری افغانستان نشر نشده است:

ترکیب قومی س.د.ج.ا در سال 1366 مطابق 1978 م.

تاجیک                                                                                 46،3 %

پشتون                                                                                     23 %

هزاره                                                                                  12،7 %

ازبیک                                                                                      7 %

بقیه (شامل ترکمنها، بلوچها، هندو و سیکﻬ ، نورستانی، پشه یی و غیره) 11 %

بخاطر تربیهء کادرها و فعالین س.د.ج.ا.  در سال 1981 فاکولتهء جوانان در تشکیل انستیتوت علوم اجتماعی  کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ایجاد گردید. بنابر فیصلهء بیروی اجرائیهء کمیته مرکزی حزب در سال 1983 این فاکولته به انستیتوت کادرهای جوان ارتقأ نموده و در جنب کمیته مرکزی سازمان به فعالیت آغاز کرد.  تا آغاز سال 1986 اضافه از 1.475 نفر از فعالین س.د.ج.ا. در فاکولتهء علوم اجتماعی   آن آموزش دیدند.61

همچنان در این انستیتوت کادرها و فعالان سازمان پیشآهنگان افغانستان و مسئولین در نیروهای مسلح نیز  دورههای آموزشی را سپری میکردند. یکعده از کادرهای س.د.ج.ا. بعداً به تحصیل در مکتبهای عالی کمسومول تاشکند و مسکو اعزام میشدند. تا نیمهء سال 1986 تعداد فعالین س.د.ج.ا. که در کورسهای کوتاه مدت داخل و خارج آموزش دیده بودند، به 25.000 نفر میرسید.62

در این سالها سازمان پیشآهنگان افغانستان که تحت رهبری سازمان جوانان افغانستان فعالیت میکرد، نیز رشد گسترده نمود. چنانچه تعداد اعضای آن در آغاز سال 1987 به 160.000 دختر و پسر نوجوان رسید.63 سازمان پیشآهنگان افغانستان در آن زمان جهت فعالیتهای خویش دارای 26 کاخ و خانهء پیشآهنگی بود. در آن سالها بکمک دولت ج.د.ا. و س.د.ج.ا. اردوگاههای استراحت پیشآهنگی دایر شده و حتی پیشآهنگان جهت تفریح به خارج از جمله اتحاد شوروی و کشورهایی چون بلغاریا، آلمان دموکراتیک، چک و سلواکیا وغیره اعزام میشدند. تعداد مجموعی کودکانی که در این سالها جهت استراحت به خارج رفته بودند در سال 1987 به 6.000 نفر میرسید.64

س.د.ج.ا. در عرصهء بین المللی نیز فعال بوده و روابط نزدیکی با سازمانهای جوانان کشورهای سوسیالیستی، سازمانهای جوانان چپ و دموکرات کشورهای روبه انکشاف افریقایی، آسیایی و امریکای لاتین داشت. در سال 1987 س.د.ج.ا. جمعاً با 245 سازمان ملی، منطقوی و بین المللی بیش از 100 کشور مناسبات دوستانه داشته و با 32 اتحادیهء جوانان و محصلان قراردادهای دوستی و همکاری امضأ کرده بود65، که البته روابط با کشورهای سوسیالیستی بویژه کمسمول شوروی در آن جای برجسته داشتند.

در این سالها هیأتهای س.د.ج.ا. منظماً به اتحاد شوروی به ویژه جمهوریهای آسیای میانه اعزام میشدند.همچنان هرچند سال یکبار فستیوال جوانان افغان- شوروی دایر میگردید. نخستین فستیوال جوانان افغانستان – شوروی در سال 1984 در دوشنبه و دومین آن در سال 1986 در شهر تاشکند دایر گردید.

س.د.ج.ا. از سال 1981 عضو هیأتهای اجرائیهء فدراسیون جهانی جوانان دموکرات و اتحادیهء بین المللی دانشجویان بود.66 هیأتهای جوانان افغانستان در فستیوالهای 11، 12 و 13 جهانی جوانان و محصلان در شهرهای هاوانا (1978)، مسکو (1985) و پیونگ یانگ (1989 ) اشتراک ورزیده بود.

سالهای 80 دوران دشواری برای همهء مردم افغانستان و بویژه کودکان، زنان و جوانان بود. چنانچه اطفال و نوجوانان به جنگ کشانده شده و مانند ابزاری توسط اپوزیسیون مسلح استفاده میشدند. بخشی از کودکان یتیم به اعتیاد به و قاچاق مواد مخدر آغشته شده و درفروش تریاک، حشیش و فروش آنها سهم میگرفتند. برای جلوگیری از اعتیاد اطفال و نوجوانان س.د.ج.ا. برنامه های مشترکی با وزارت امور داخله، صحت عامه و امنیت دولتی داشت.67

وظایف س.د.ج.ا. پس از مشی اعلام آشتی ملی ( در جلسهء فوق العادهء مشترک پلنوم کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. و شورای انقلابی ج.د.ا. در اخیر دسمبر 1986 آغاز جنوری 1987) بیشتر و سنگینتر شد. سازمان جوانان مؤظف بود همزمان با فعالیتهای وسیع اجنماعی- فرهنگی کار گستردهء توضیحی و تبلیغاتی را در مورد آشتی ملی در میان اقشار گوناگون جامعه بویژه جوانان پیش ببرد.

****

تاریخ س.د.ج.ا از ایجاد تا 1992 کار بیشتر و دقیق را یجاب میکند. نگارنده در نظر دارد این بحث را بکمک دوستان ادامه دهد. لطفاً معلومات و نظرات خویش را به سایت مشعل و یا به آدرس خود نگارنده بفرستید.

:

kwedad@orange.nl

عکسها:

  1. زمستان سال 1360 تالار مرکزیس.د.ج.ا. در صف اول میرعبدالله آمر زون غزنی س.د.ج.ا، معاذالدین هوتک منشی جوانان ننگرهار، اسماعیل آزاد منشی س.د.ج.ا قندهار، نمایندهء دهقانان در کمیته مرکزی س.د.ج.ا، سید طاهر شاه پیکارگر نمایندهء شعبهء تشکیلات کمیته مرکزی حزب و نمایندهء محصلان و در اخیر صف اول نمایندهء متعلمان در کمیته مرکزی س.د.ج. صف دوم: ابراهیم آمر زون شرق( حوزهء ننگرهار) س.د.ج.ا، نورالدین آمر زون شمالشرق (قندز، تخار و بدخشان) س.د.ج.ا، خلیل وداد آمر زون شمالغرب (حوزهء هرات) س.د.ج.ا، مصطفی کمال از س. پ. ا.، مینا مسئول شعبهء دختران و زنان جوان س.د.ج.ا و پریسا مسئول سازمان پیشآهنگان افغانستان (س. پ. ا)
  2. فرید احمد مزدک، داوُد مازیار و خلیل وداد در سفر رسمی در سال 1989 در مسکو.
  3. عکس یادگاری هیأت کمسمول قزاقستان با داکتر نجیب الله. در صف اول ازجمله ابراهیم رئیس اتحادیهء جوانان ( خلف س.د.ج.ا. )، منشی اول کمسمول قزاقستان ایمانگلی، رزاق اثمر از ریاست جمهوری و نگارنده خلیل وداد ( در آنوقت مسئول شعبهء محصلان و متعلمان سازمان) و در صف دوم سفیر کبیر اتحادشورویپاستوخوف دیده میشوند.
  4. نگارنده (منشی کنیته سرتاسری وقت س.د.ج.ا در اتحاد شوروی) با یارمحمد و حشمت رستگار معاونان س.د.ج.ا در اتحاد شوروی و یکعده فعالین سازمان هنگام کنفرانس سراسری سازمانهای جوانان در اتحاد شوروی، فبروری 1988 در شهر رستوف بزرگ در روسیه.
  5. نگارنده هنگام سفر با هیأت کمسمول در شهرک ترکستان ایالت چیمکِنت قزاقستان در سال 1986.
  1. هنگام بازدید از رصد خانهء الغ بیک در شهر تاریخی سمرقند با معاونان شورای شهری سمرقند. ماه می 1986.
  2. با هیأت کمسمول قزاقستان هنگام دیدار با انور شمس وزیر تحصیلات عالی و مسلکی در کابینهء مرحوم خالقیار. ثور 1370 خورشیدی، کابل.
  3. عقد قرارداد همکاریهای دوجانبه میان س.د.ج.ا و کمسمول قزاقستان در مقر شورای مرکزی جوانان. ماه ثور 1370 خورشیدی. در صف اولِ عکس: حبیبه مسئول شعبه روابط بین المللی سازمان، مسئول روابط بین المللی کمسمول قزاقستان،ابراهیم رئیس اتحادیهء جوانان، ایمانگلی منشی اول کمسمول قزاقستان و خلیل وداد دیده میشوند.

فهرست رویکردها و پاورقیها مطابق به کتاب “جمهوری افغانستان”

  1. 1. اسناد کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. در بارهء مسایل حزبی و تشکیلاتی. کابل 1985، ج. 2، ص. 40.
  2. فرید مزدک، س.د.ج.ا در راه انقلاب ثور. کابل، سال 1365. ص. 54.
  3. درفش جوانان، سال 1980، مؤرخ 30 سپتمبر.
  4. نظر به فیصلهء پلنوم 14کمیته مرکزی س.د.ج.ا، (4 اگست 1986) جوانان داوطلب عضویت میتوانسنتد، از سن 13 سالگی به عضویت سازمان درآیند.
  5. اساسنامهء س.د.ج.ا، مصوب کنفرانس سرتاسری س.د.ج.ا 24-25 سپتمبر 1980، فصل 1، ص. 1، کابل 1980، صفحات 14-15.
  6. همانجا صفحات 20-26.
  7. بنابر فیصلهء پلنوم 14 کمیته مرکزی س.د.ج.ا. ( 14 اگست 1986) سن پذیرش به سازمان پیشآهنگان افغانستان از 13 سالگی به 8 سالگی پایین آمد.
  8. مقررات سازمان پیشآهنگان افغانستان. کابل، 1980، صفحات 1-2.
  9. اسناد پلنومهای 1 و 2 کمیته مرکزی س.د.ج.ا. کابل 1981.
  10. درفش جوانان. 18 جنوری1982.
  11. همانجا.
  12. همانجا.
  13. همانجا.
  14. درفش جوانان 1982. 18 جنوری.
  15. برنامهء عمل ح.د.خ.ا. کابل . 1982، ص. 19.
  16. بولتن معلوماتی برای کمک به کادرها و فعالین س.د.ج.ا. کابل، 1982.
  17. همانجا. صفحات 10-13.
  18. همانجا.
  19. همانجا. ص. 38.
  20. همانجا.
  21. همانجا.
  22. همانجا.
  23. همانجا.
  24. همانجا. ص. 39.
  25. همانجا.
  26. اساسنامهء س.د.ج.ا مصوب کنفرانس سرتاسری س.د.ج.ا، کابل. 1980، صفحات 4-5.
  27. گذارش اساسی پلنوم 11 کمیته مرکزی س.د.ج.ا.، کابل جنوری 1985. ص.25
  28. همانجا.
  29. همانجا.
  30. اسناد کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. در بارهء مسایل حزبی و تشکیلاتی. کابل 1985، ج. 2، ص. 73.
  31. جبههء ملی پدر وطن بعدها به نام جبهه ملی افغانستان نغییر نام یافت.
  32. اسناد کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. در بارهء مسایل حزبی و تشکیلاتی. کابل 1985، ج. 2، ص. 73.
  33. درفش جوانان. 21 دسمبرسال1985 .
  34. همانجا.
  35. درفش جوانان. 24 می سال 1985.
  36. همانجا.
  37. همانجا.
  38. همانجا.
  39. اسناد محفل با شکوه دهمین سالگرد س.د.ج.ا. جون 1985. کابل . صفحه 11.
  40. همانجا. ص. 16.
  41. همانجا.
  42. همانجا. ص. 29.
  43. درفش جوانان. 1985. 8 دسمبر.
  44. درفش جوانان. 1987. 21 مارچ.
  45. گذارش کمیته مرکزی س.د.ج.ا. به پلنوم 18 کمیته مرکزی ح.د.خ.ا.. کابل، 1986.
  46. اسناد محفل با شکوه دهمین سالگرد س.د.ج.ا. جون 1985. کابل . صفحه 30.
  47. درفش جوانان. 21 مارچ 1987.
  48. درفش جوانان. 24 می 1986.
  49. همانجا.
  50. همانجا.
  51. همانجا. 21 مارچ 1987
  52. همانجا. 24 مارچ 1987.
  53. اسناد جلبسهء سراسری سازمانهای س.د.ج.ا. در اردوی ج.ا. کابل، مارچ 1987.
  54. همانجا.
  55. آرشیف س.د.ج.ا. در سال 1987.
  56. همانجا.
  57. همانجا.
  58. درفش جوانان.21 مارچ 1987.
  59. همانجا.
  60. آرشیف س.د.ج.ا. در سال 1987.
  61. درفش جوانان. 24 می سال 1986.
  62. همانجا.
  63. آرشیف س.د.ج.ا. در سال 1987.
  64. همانجا.
  65. همانجا.
  66. همانجا.
  67. هیواد، 12 فبروری 1987.
  68. حقیقت انقلاب ثور، 19 جنوری 1987.





















January 9th, 2009

برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

…جوانان-و-جامعه-فرید-مزدک

—————————–

 

…جوانان-و-جامعه-فرید-مزدک