دکتر اسد محسن زاده
از تفنگچه قلمی تا استینگر، سرگذشت یک موزیم
با دهشت افگنی سوم حوت که در باره آن دیدگاه های چندگانه ای وجود دارد، شماری از تروریست ها و خرابکاران آنسوی دیورند که به فرمان ای اس ای برای برهم زدن و بدنام کردن رهبری پس از تحول شش جدی آمده بودند؛ دستگیر و مورد بازداشت قرارگرفتند. این ها وظیفه داشتند تا ناقوس مرگ وغریو وحشت را بلند تر و آتش خوف را در سرزمین بلاکشیده ما فروزان تر نگه دارند. ازپیش این دهشت افگنان سلاح های رنگارنگی که بسیاری ازآنها مورد استفاده قرارگرفته و شماری هنوز انتظارازبین بردن زنده گی و بوسیدن پیکرخونچکانی را می کشیدند با شناسنامه های پاکستانی بدست آمد
چون پهنه و ادامه این تجاوز ، دهشت و رسم چنگیزی روشن بود؛ حاکمیت تصمیم گرفت تا ابزارکشنده ای که ازدست این تروریست ها و شرارت پیشه گان قلاش دل میگرفت را به مردم و جهانیان نشان بدهـد. به همین منظور دولت موزیمی را بنام « موزیم سلاح » اساس گذاشت که هدف از آن به نمایش گذاشتن سلاح های بدست آمده ازمخالفین دولت و نشان دادن آنها به جهانیان برای اثبات اقدامات تروریستی و ویرانگرانه سازمان داده شده از بیرون بود
وقتی برای بار اول با ژورنالیست « کولنراشتات انسگیر» المان فدرال برای دیدن « موزیم سلاح » در نمایشگاه ها ، یا نندارتون های شهرکابل درمنطقه جشن رفتم ؛ دیدن این سلاح های که از دهشت افگنان خارجی و داخلی بدست آمده بود؛ برایم جالب می نمایید. تفنگچه های قلمی ، چوب دست مجهز با تفنگچه و شمشیر ، تفنگچه های رنگارنگ ساخته شده درانسوی خط دیورند، ماشیندارهای په په شه و کلاشینکوف
دیدن موزیم که در« نندارتون ایران » جابجا شده بود ؛ درسکوت حاکم دراین گوشه ای ازشهر، انسان را به اندیشیدن درباره گذشته ها و انگاره های پیشتر و گذشته می انداخت
در کودکی و نوجوانی درهمین نزدیکی ها یعنی درمنطقه ریکاخانه بود وباش داشته ، هرگوشه این منطقه برایم آشنا بود. درچمن حضوری با پسران هم سن و سال فوتبال بازی میکردیم، دراستدیوم ورزشی به دیدارنمایشات و مسابقات ورزشی و هنری میرفتیم ، وقتی ذخیره آب نل منزل ما تمام میشد ؛ ازنل مسجد عیدگاه آب می آوردیم، برای تماشای فیلم ، نمایشنامه وکنسرت به کابل ننداری میرفتیم و
همیش درروزهای جشن استقلال به دیدن مراسم رسم و گذشت عسکری و دیدن نمایشگاه هایی که به مناسبت این رخداد ملی برپا میشد، به این نندارتون های سر میزدیم. خوش داشتیم تا ازنمایشگاه ها دیدن نموده وبه آن نمایشگاه هایی که کتابها وجزوه های تبلیغاتی پخش مینمودند، برویم و برای بدست آوردن این برگه های تبلیغاتی کوشش نماییم. وقتی یگان تای آن جزوه ها بیشترخوش ما می آمد با دیده درایی دوتا و سه بار به این غرفه سر زده و چند شماره از آن را بدست آورده و با فخرفروشی آنرا به همبازی هایمان میدادیم
چند باری درهمین نندارتون ها نمایشگاه های بین المللی نیز برپاشده بود که در آن کشورهای مختلف چون هند، ایران و اتحاد شوروی و … دستاوردها و فرآوردهای ملی شانرا برای ما افغان ها می شناختاندند. برای همین هم چند تعمیراین نمایشگاه بنام آنها یاد می شد. ازجمله همین « نندارتون ایران » که بیرون آن کاشی کاری و تعمیرآن بلند ترازدیگرساختمان های این منطقه بود.ازهمین نندارتون خاطره های زیادی با خود داشتم. کتابها و ورقه های زیاد تبلیغاتی در باره دستاورد های علمی ـ فنی ایران را از دست همزبان ایرانی مان بدست می آوردیم
و حالا دراین نمایشگاه یا « نندارتون » بجای دیدن کتاب و ابزار معرفت بشری ، ماشین الات و ابزارتولید ، رشد و بهبود زنده گی ؛ ابزارکشتارو نابودی انسان و تمدن به نمایش گذاشته شده بود
به هرصورت رهنمای موزیم که جوان رشید و آراسته با دانش بلند مسلکی بوده ازاین سلاح ها و تاریخ دستگیری ،حامل و محل دستگیری آن ، شیوه بکارگیری، ساحه ویرانگری و …آن توضیحات میداد. برای ژورنالیست المانی این بخش « سلاح های عتیقه » موزیم نسبت به سلاح های مدرن و مدرنتر آن بیشتر مورد توجه قرار گرفت. او که مانند بیشتر خبرنگاران غربی با گزارش ازقبل آماده شده به افغانستان آمده بود، مجبور شده تا این گزارش را از بکش اش بکشد وقبل از فکس به دفتر روزنامه چند جایی آنرا تغیر دهد. وی در گزارش چاپ شده در روزنامه کولنراشتات انسگیرالمان فدرال از « مقاومت مردم با سلاح های کهنه و مربوط به جنگ افغان انگلیس دربرابر سلاح های مدرن ارتش سرخ » گزارش داده و بصورت غیرمستقیم غرب را دعوت به مجهز ساختن بیشترمخالفین دولت با سلاح های تازه و تازه تر و بیش و بیشر نمود
در « موزیم سلاح » در کنار این بخش عتیقه تفنگچه های میدن جرمنی « هکلر اوند کوخ » نیز به چشم میخورد. من در سالهای دانش آموزی در المان در رده های جنبش صلح آنکشور بارها برعلیه شماری از تولیده کننده گان وفروشنده گان مرگ از جمله شرکت های تولید سلاح و جنگ افزار المانی چون: مسرشمیت ، تیوسن ـ کروپ ، هکلر اوند کوخ ، راین میتال، کراوز ـ مافای ویگمن و… مظاهره و راهپیمایی کرده بودم .برای همین هم نام هکلر اوند کوخ برایم آشنا بودم ولی هیچگاهی فرآورد های این شرکت ها را به چشم خود ندیده بودم
به هر صورت دوست المانی با علاقمندی زیادی از چند تفنگچه ساخت المان عکس برداری نمود و من هم برای اولین بار سلاح جرمنی را به چشم دیدم. در موزیم چند تا ماشیندار امریکایی، چینی ، و روسی کاپی شده نیز بچشم میخورد.
این موزیم با گسترش پهنه جنگ و آزمایش سلاح های جدید درمیدان زرم غنی وغنی ترمیشد. جیمی کارتررییس جمهور امریکا درنهم جنوری سال۱۹۸۰ترسایی در پناه جانبداری کانگرس ؛ هدایت نامه رییس جمهور ( Prsidential Finding ) در باره افغانستان را دستینه کرد. اول به اندازه هشتاد میلیون دالر را رسما ً برای « مجاهدین » وعده داد و در پایان سال این رقم را به ۱۲۰میلیون دالرامریکایی افزایش بخشید.درهمین سال بنا برگفته منابع رسمی امریکا آنها به اندازه یکهزار تن سلاح را به مخالفین دولت افغانستان تسلیم نمودند. البته این رقم بدون خرید سلاح از« بازار آزاد! » و سلاح های فرستاده شده ازسوی کشورهای دیگرتمویل کننده جنگ دربرابرمردم افغانستان میشد. در این سال امریکا وهم پیمانان ناتوی آن با برخورداری جانبداری بی مانند ارتجاع منطقه و جهان مساله « ایجاد مزاحمت در برابر شوروی » را طرح و همه تلاش را برای بسیج نیروی انسانی و تخنیکی درخاک پاکستان به خرچ دادند
یکسال پستر وقتی با ژورنالیستان وهیات های رسمی حزبی ـ دولتی به دیدارنمایشگاه سلاح میرفتم ، میزان سلاح های بدست آمده بیشترو نوعیت آن مدرن ترشده بود. این تفاوت حتا برای افراد غیرنظامی چون من هم قابل شناسایی بود. ماشیندارهای خفیف جایش را به ماشیندارهای کشنده ترو ثقیل تر ، ماین های عادی جایش را به ماین های پلاستکی ، راکت و راکت انداز ، .. میداد. حال درلیست سلاح های موزیم : « رید آی » چینایی ، استریلا ۲ ـ روسی ، « ژولین » مصری ، ماین های تی اس ـ ۲.5 ، اس اچ ـ ۵۵ ایتالیایی و مین های پلاستیکی ام ـ ۱۰۲ سویدنی ، ام ـ ۱۸ و ام ـ ۱۹ امریکایی ، سارپاک فرانسوی ، پیکت اسراییلی و… افزود شده بودند. با آنهم دربخشی از این نمایشگاه « غنایم عتیقه » نیز نگهداری میشد.دراین جا سلاح ها ، تولید کننده گان آن ، محل دستگیری، شماره تولید و… جنگ افزار ها را می دیدیم ؛ اما اینکه چند خانواده ای نان آور، فرزند و یا مهردهنده ، شیردهنده و پرستار فرزندان شان را توسط همین سلاح از دست داده بودند را نمی دیدیم. نمی دیدیم که چه خانه هایی با همین سلاح ها ویران و چند بس و سرنشینان آن توسط همین سلاح ها به آتش کشیده شده بودند. اینکه چه تعداد مکتب ها و بیمارستان، پل و پلچک ، پایه انتقال برق و…ازبین برده شده بود را نمی دانستیم. به هرحال این موزیم یک پرده ای ازجنگ و ویرانگری را نشان میداد که غرب فقط بر پیروزی درآن « به هرقیمیتی» تاکید داشت
با افزایش درمیزان سلاح های بدست آمده ، رقم جواسیس و جنگجویان خارجی دستگیرشده درقلمرو جمهوری دموکراتیک افغانستان نیزافزوده میشد.این چهره ها به خارجی ها و ژورنالیستان غربی که جوخه جوخه به افغانستان میآمدند نشان داده می شدند. در این شمارضیا الدین محمود مصری را دیدم. وی جوان بیست پنج ـ سی ساله بود مصری بود با ریش عیسا مانند که درمیدان جنگ دستگیرشده بود.پیراهن و تنبان افغانی به تن و کلاه باجوری برسرداشت. وی به زبانهای انگلیسی و المانی بلند بود. طرزصحبت و شیوه استدلالش برایم آشنا بود. درسالهای دانش آموزی درالمان بارها با جوانان اخوانی مصری بحث و گفت و گو کرده بودم. آنها با آشنایی ازاندوخته های اجتماعی ـ اقتصادی و دیدگاه های چپ میکوشیدند به این دیدگاه ها رنگ و پوشش دینی به تن نموده آنرا خود به خورد مردم بدهند. همین ضیا الدین محمود مصری نیزازشمار فعالین اخوان المسلمین مصربود که به یاری سعودی ها تا افغانستان رسیده و امروز درنظارت خانه محاکمه اختصاصی انقلابی درصدرات نگهداری میشود. وقتی با ژورنالیست دنمارکی به دیدنش رفتیم با رزنگی و توانایی ازهمه چیز انکارکرده میگفت مرا « به غلط » و « « خلاف قوانین بین المللی » اینجا آورده اند.هیچ گناهی نکرده ام و بی گناه هستم. اینکه برای بازجویانش چه گفته و چه رازهایی را فاش کرده بود؛ چیزی نمی دانستم و این مساله نزد خود شان بود. باری با یک ژورنالیست المانی به دیدن ژاک ابوشارفرانسوی رفتم .او نیز گفت که « بی گناه » است
دولت جاسوس های ایرانی ، پاکستانی ، عربی، فرانسوی و …را یکی پی دیگر دستگیرمیکرد. پس ازمدت کوتاه و بازجویی بخاطرپابندی به قوانین بین المللی آنها را دوباره به دولت های مربوطه شان تسلیم مینمود. با میزان رشد مقدار سلاح و کمک غرب به اجیران جنگی ؛ رقم دستگیر شده گان نیز زیاد می شد. بربنیاد گفته سیا درسالها جنگ در برابر مردم افغانستان « بین سی تا هشتاد هزار» تروریست ازکشورهای اسلامی به پاکستان آورده شده ؛ پس از آموزش نظامی درکمپ های سیا و ای اس ای با سلاح های کشنده مجهز و به جنگ دربرابرمردم فرستاده شدند. روزنامه المانی « زونتاگ بلد» بعد های رقم این « داوطلبان » یا اجیران جنگی ازکشورهای اسلامی: پاکستان ، ایران ، ترکیه ، کشورهای حوزه خلیج، شرق میانه و دور، شمال افریقا ، امریکا و اروپا را « صد ها هزار» تن خواند
با سفر سال ۱۹۸۰ترسایی هرالد براون وزیر دفاع امریکا به چین و کشورهای شرق میانه و شمال افریقا درسال بعد موزیم با سلاح های متنوع تری مجهزمیشد.در این سال محموله های ازکلاشینکوف های روسی و چینایی ، راکت اندازها ، هاوان ، ماین ها و بهم های دستی از مصر، اسراییل و چین به لیست تحایف غرب افزوده شده بود.درهمین سال ویلیم کیسی رییس سیا خود خریداری سلاح را بدست گرفته و پیوسته به کشورهای یادشده سفرمیکرد. وی از محبت و لطف بی مانند انورالسادات بهره مند بوده؛ و به فرمایش او تولید وترمیم سلاح های ساخت شوروی در مصر شروع شد
سال ۱۹۸۱ ترسایی وقتی ریگن وعده کمک ۲۰۰ میلیون دالری را به جهادیست ها داد، « پدر معنوی » جنرال محمد ضیا الحق از نام آنها این رقم را بی ارزش و برابر به ارزش یک « نخود » خواند. همان شد که امریکا بخاطر گل رویش و باسخاوت بیمانند این رقم را به سه و نیم میلیارد دالربالابرد تا عطش این دیوانسان کش خاموش شود
در سال ۱۹۸۵ در وترین « موزیم سلاح » راکت زمین به هوا « بلوپایپ » انگلیسی را دیدم. رسانه های غرب در باره این « معجزه انگلیسی » و اثرات آن بر سرنوشت جنگ با آب و تاب فراوان گزارش میدادند. براساس گزارشات رسانه ای غرب امریکا برمارگریت تاچر و انگلیس ها سخت فشارآورد تا این سلاح آزموده شده درجنگ سال ۱۹۸۲ در فاک لند را به پاکستان و مجاهدین برسانند ؛ و چونانکه ژورنالیست انگلیسی سندیگال نوشت این سلاح با حزم واحتیاط فراوان به سیا سپرده شد تا آنرا به « تنظیم های قابل اعتمادش » برساند
وقتی این راکت به ژورنالیست انگلیسی رویترز در کابل نشان داده شد، برایشان سخت دلچسپ بود که آنرا در ویترین « موزیم سلاح » درکابل می دید.درهمین سالها راکت های SA-7 ساخت شوروی نیزازجهادیست ها بدست آمده و در نمایشگاه سلاح به چشم میخورد.منابع غربی نوشتند که سیا راکت های SA-7 را از« بازارآزاد» خریده و آنرا دراختیارجهادیست ها گذاشته بود
در باره راکت های بلوپایپ شندیده بودم که شوروی در وقت دیدار با این « معجزه انگلیسی » فکر میکردند که « دستگاه ژوبلین » بدست شان افتاده است
همین ها نوشتند که سه نوع راکت زمین به هوا: « اس آ ـ ۷ » شوروی ، « بلوپایپ » انگلیسی و پسانتر « استینگر» امریکایی که هرسه در دسترس جهادیست ها قرارداشت درافغانستان با هم « به رقابت » میپرداختند
سالها پس تر « جان گن استون » ارتشی پیشین انگلیس در مجله « اووییشن ویک » پرده از یک جنگ رقابتی بین بلوپایپ و استینگر برداشت.همو نوشت هردو نوع راکت که درپیمان اتلانتیک شمالی « ناتو » با هم رقابت میکردند باید در افغانستان مورد آزمایش قرار میگرفتند که درنتیجه رقابت به نفع استینگر امریکایی انجامید
درآن روزها سندی گال نوشت که: دلیل بی اثربودن را کت های زمین به هوای بلوپایپ ، سیستم پیچیده آن بود که نیاز به آموزش دقیق داشت
قابل یاد آوریست که منابع غربی پسانترنوشتند که پافشاری سیا برای تسلیم دهی بلوپایپ به جهادیست ها، اهمال فشار برکانگرس آنکشور برای تسلیم دهی راکت های زمین به هوای استینگر امریکایی به جهادیست ها بود
در مارچ ۱۹۸۵ ترسایی وقتی رونالد ریگن دستور شماره ۱۶۶ مصونیت ملی امریکا را دستینه کرد؛ دیگر « ایجاد مزاحمت » جایش را به استراتیژی جدید امریکا و متحدین یعنی « شکست قوای شوروی » درافغانستان داد. بزودی چارلزولسن و سناتور گوردن همفری به سوی افغانستان شتافتند. درهمین سال درموزیم دو نوع سلاح تازه را به ژورنالیستان معرفی میکردند : تفنگ های ثقیل سویسی اورلیکون ( Oerlikon ) و تفنگ های دوربرد مجهز با دوربین های شب بین. چنانکه مسوول این موزیم میگفت این تفنگ ها زیاد مدرن بوده واصلاً برای ترور افراد بلند پایه نظامی و دولتی در نظرگرفته شده است
چون از جنگ افزارها و اثرمندی آن چیزی نمی دانستم؛ نام و توان ویرانگری آنها برایم ناآشنا بود. فقط وقتی گزارشات منابع غربی را درباره آنها میخواندم ، پهنه این جنگ و اثرات ویرانگر این ابزارها برایم روشن میشد. ما منحیث کارشناسان اموربین المللی به نشرات و موضعگیری ها غرب دسترسی داشته ؛ بصورت منظم با نشرات و شیوه های تبلیغات آنها آشنا می شدیم
درهمین سال غرب سخاوتمندانه سلاح های جدید وابزار ویرانگربیشتری را دراختیار جهادیست ها قرارداند. از جمله منابع امریکایی درهمین سال نوشتند که : « …مهمات مخصوص خرابکاری از نوع مواد منفجره پلاستیک ، فیوز های الکترونیک و انفجار بم های ساعتی و راکت هایی که از راه دور انفجار آن کنترول میشد » را به افغانستان فرستاده اند. درنیمه های دوم سال ۱۹۸۵ترسایی درموزیم این « مواد منفجره پلاستیکی » و شماری ازسلاح های تازه به نمایش گذاشته شد. از جمله یک نوع هاوان پیشرفته که ازمخالفین دولت بدست آمده بود. در باره این هاوان یکی از روزنامه های غربی نوشت که : در زمره سلاح های پیشرفته یک نوع هاوان نیز به جهادیست ها داده شده است که مغز الکترونیکی وسیله هدف گیری آن با یک ماهواره نظامی قوای بحری امریکا ارتباط دارد
دیدن این همه سلاح های پیشرفته و بی مانند درجنگ علیه مردم افغانستان سخت هیجان انگیزبود. چون با سیاست خارجی و روابط بین المللی سرو کار داشتیم و بعضاً درجریان گفت و گوهای رسانه ای با خبرنگاران دربرون از کشور با پرسش در باره این سلاح ها نیز روبرو میشدم ؛ گاه گاهی آشنایی با آنها در« موزیم سلاح » و اثرگزاری آن در پاسخ دهی مان مددگرمی افتاد
خلاصه با گسترش جنگ ، کشور به میدان آزمایش سلاح های تازه تبدیل میشد. با پخش خبر بکارگیری موفقانه سلاح تازه ای؛ قیمت آن در بازار جهانی افزوده میشد و علاقمندان خرید آن بیشتر. برای همین هم وقتی سلاحی نتوانست نتیجه ایکه از آن انتظار برده میشد را بدهد ، نوع تازه و تازه ترآن مورد آزمایش قرار میگرفت. وقتی بلوپایپ این « معجزه انگلیسی» نا کارا از آب بدر آمد ، فرستادن معجزه تازه ای بنام « استینگر » دردستور روز قرار گرفت. جهان در باره آن نوشت و از « تغیر جدی در وضع جنگ » و حتا « شکست ارتش سرخ » در نتیجه کاربرد راکت زمین به هوای استینگر سخن رانده میشد.جهان و ارتشیان افغان و شوروی تشنه دیداربا این « معجزه امریکایی» بودند.با آنکه در رزمگاه ها مقدار زیادی از سلاح های فرستاده شده از نیم جهان بدست قوای مسلح ج د ا می افتاد ، با آنهم عطش دیدار« استینگر» بزرگ و بی پایان بود. به نقل از وزیر دفاع اتحادشوروی میگفتند که :« هرکی نخستین استینگر را بیآورد ، لقب قهرمان شوروی را برایش میدهیم
من که از لابلای اخبار وگزارشات رسانه های غربی هرروز از« پیروزی های » استینگرمی شنیدم و میخواندم ، راستش که هم در شوق دیداراین سلاح شدم. خبربدست آوردن استینگر توسط دولت در خزان سال ۱۹۸۶ ترسایی درحومه قندهار چون بمی درجهان رسانه ای و تبلیغاتی کفید. غرب گفت این خبر« دروغ » است و پایه و اساس ندارد و آنرا تبلیغات پوچ و بی اساس دولت افغانستان خواند
از روزشنیدن این خبر تا دیدن استینگر چند هفته ای گذشت. دولت برای نمایش استینگر و این پیروزی بزرگ آماده گی میگرفت. گروهی از ژورنالیستان برای دیدن استینگر به کابل دعوت شدند . تیم بزرگی از ژورنالیستان شرقی وغربی به کابل آمدند و من هم با این اعجاز آشنا شدم. وقتی ژورنالیست اسوشیتد پرس که یک خانم جوان بود آنرا دید ، شماره ثبت آنراعکسبرداری کرده برایم گفت: حال می فهمم که چرا این نمایش سه ـ چهار هفته بعد از بدست آوردن استینگر برپاشد. حتماً او ـ استینگرـ دراین روزها به مهمانی رفته بود. درمسکو آنرا پاره پاره کرده و هر پزره اش را درزیر زره بین ها مطالعه و مورد پژوهش قرار داده اند . دیگر استینگر ارزشش را از دست داد
با آنهم استینگر به سلاح مد روز و به پرفروش ترین راکت از نوع خود تبدیل شد. تنها عربستان سعودی دو صد دستگاه و ۶۰۰ مرمی آنرا به ارزش ۸۹ میلیون دالر فرمایش داد و شرکت تولید کننده آن « ولی سیتیمس دیویژن » در فاصله کوتاه هزاران تای آنرا به کشورهای عضو ناتو و متحدین خود فروخته و به تولید خانواده جدید آن یعنی « استینگرـ پوست » و ـ استینگر ـ ار پی ام » شروع کرد
در این سالها همین موزیم کوچک سلاح در نندارتون های منطقه جشن به آیینه کوچکی از پهنه گسترده جنگ و ویرانگری در برابرمردم افغانستان تبدیل شده بود. آنچه در این موزیم جا میشد ، انرا میتوانستیم به چشم دیده و با دست لمس کنیم و اما محموله های بیشتر و سلاح های بزرگتر آنرا از طریق تلویزون و در نمایشگاه های صحرایی سلاح ها میتوان دید
درهمین سال ها امریکا رسماً اعلام نمود که به اندازه ۶۵ هزارتن سلاح درسال به جهادیست ها داده است. یعنی ۶۵۰۰۰۰۰۰ کیلوگرام خونبارناهنجار برای نابودی زنده گی و ریختاندن خوان و ویرانی
***
ازخبره گان واگاهان بخش نظامی بخاطر لغزش های این نوشتار وگام گذاشتن دراین میدان بیگانه طلب پوزش دارم . هدف از این کار تنها یاد از موزیمی بود که من از سروظیفه با آن آشنایی و یادها و گزارش هایی از آن را با خود داشتم. ازدوستان چشمداشت ویرایش کاستی ها و سنجشگری این یادگزاره را دارم