نور « سنگر »
استاد بزرگوارم، زنده نام بیرنگ کوهدامنی هفت سال است که خاموش است…
نمیدانم چه پهلویی تو خوابیدی؟
چسان چشمان خود بستی؟
که هفت سال میگذرد، اما:
تو چیزی را نمی بینی…!
نه مینویسی:
“شقایق را سلامی” تو،
نه میدانی:
“طلوع صبح” تاریک است!
نه میفهمی:
که “شهنامه” درونِ پردهء ابهام مدفون است!
نه گوش ات میرسد هرگز:
“سرود صبحگاهی” را لبیکی نیست!
نه کس پیدا شده تا:
“از میان ریگ ها و الماس ها”یت،
سرودِ:
“تلخ ترین فصلِ خدا” خواند…
تو گفتی:
“…ناله می نویسم”
ولی:
“دیوانه ها” زندانی “دیوان ها” مانده…
بیا استاد لطفی کن؛
شبی را سر بزن بر خوابِ فامیل ات،
بگو:
ریسمانِ خاموشت به من بخشند…
که من دل تنگِ دیدارم!
ــــــــــــــــــــــــــ
داخل گیمه ها نام های آثار استاد بیرنگ کوهدامنی