نبی «عظیمی»
امر فیر را بالای محصلین در سوم عقرب چه کسی داده بود ؟
به یاد بود خیزش بزرګ وتاریخی ۳ عقرب ، واقعه نګاران و تاریخ نویسان حقایق زیادی را نوشته اند. اما من یاد مانده خود را از آن روز خونین خدمت خواننده گان عزیز تقدیم می کنم. گفتنی است که چون من تا مدتی عضو محکمه نظامی در دوره ریاست جمهوری سردار محمد داوود بودم، سردار عبدالولی به خط و کتابت خودش درآن هنگام نوشت که امر فیر را بالای مظاهره چیان در روز سوم عقرب داده بود. دوست عزیزم جنرال محمد آصف الم سابق رییس محاکم وزارت دفاع نیز از این موضوع واقف اند.
***
ساعت ده صبح است. دو سه روز می شود که قطعه منتظره هستیم. ریشخور ازکابل دور است و این فرماندهان ما هم چنان سختگیر و تند خو که پشه را نمی گذارند از فرقه خارج شود. ما کمر بسته و حاضر وآماده در اتاق های خویش نشسته ایم. خبر ها صرف از طریق رادیو به گوش مان می رسد. شب گذشته از رادیو اعلان شد که فردا حکومت جدید را دوکتور محمد یوسف در مجلس معرفی ورای اعتماد می گیرد. ما گوش به زنگ هستیم و نوکریوال های اعاشه را که برای گرفتن مواد اعاشه به شهر رفته وبرگشته اند ، سوال پیچ می کنیم. اتفاقاْ بریدمن ذاکرنوکریوال است . درگوشه یی می ایستیم و وضع شهر را می پرسم. می گوید دورا دور شورا را پولیس محاصره کرده است و دانش اموزان مکتب ها ومحصلان داشگاه کابل در سرک دارالامان به تظاهرات خشمآگین دست زده اند. اگرچه اسلحه ندارند؛ اما با سنگ و چوب مجهز شده شیشه های چند موتر را شکستانده وتایر های آن ها را پنچر کرده اند. ذاکر می ګوید که موتر دگرجنرال محمد عیسای نورستانی قوماندان قای مرکز را نیز توقف داده ؛ ولی بعد رها کرده اند. می پرسم محصلین چه خواست هایی دارند؟ ذاکر که یکی از همفکران ما است می ګوید، دقیق نمی دانم اما می خواهند جریان رای اعتماد را ازنزدیک ببینند و سخنرانی ببرک کارمل را بشنوند.
ساعت ۱۱ روز طرم جمع سی زده می شود. غند ۵۵ فرقه ۷ درمحل اجتماع ، سراپا غرق دراسلحه و تجهیزات صف می بندد. قوماندان غند پس از سخنرانی کوتاهی به کندک اول غند ۵۵ امر حرکت می دهد. از غند ۳۸ فرقه نیز یک کندک به حرکت می گذرد. قوماندان کندک پیش از رفتن دستور می دهد که بدون اجازه شخص خودش کسی حق فیر را بالای مظاهره چیان ندارد. ما بس از پانزده ، بیست دقیقه در مقابل شفاخانه نور در سرک دارلامان به شکل قطار رفتار متوقف می شویم. بعد از چاشت است، صدا های آگنده از خشم و عصیان تظاهر کننده گان مانند وز وز زنبوران دور کندوی عسل به گوش می رسد. ساعت در حدود چهار بعد از ظهر است که ناگهان صدای فیر ها شنیده می شود. قوماندان کندک به من امر می کند تا با دوسه تن سربازان به شورا نزدیک شوم و جریان را به چشم سر مشاهده کرده ، هرچه زود تر برگردم و گزارش دهم.
تصادم بین افراد پولیس وتظاهرکننده گان بعد ازآن رخ می دهد که مظاهره چیان نخست به ماموریت پولیس کارته چهار به زور داخل می شوند و سپس به سوی منزل صدر اعظم پیش می روند.. اکنون مظاهره چیان مکتب حبیبیه را به تصرف خود درآورده و می خواهند به هرشکلی که شود به تالار شورا داخل شوند. درهمین موقع برخی از آنان پولیس هارا لت و کوب کرده کوشش می کنند اسلحه آنان را به دست اورند. بهاء الدین قوماندان امنیه کابل از مقامات مافوقش وازجمله سردار عبدالولی هدایت می خواهد. سردار ولی امر می دهد تا با فیر های هوایی مظاهره چیان را براگنده سازند. اگرچه این خیزش خود جوش است ؛ اما از نظم ونسق و همبسته ګی شگرفی برخوردار است. سخنرانان با سخنان آتشین و رشادت درخور تحسین مرگ بر حکومت ونظام پادشاهی سر داده و در زیر باران ګلوله به سوی شورا درحرکت اند.
من بس از دیدن وشنیدن این جریانات با شتاب فراوان برمی ګردم و به قوماندان کندک گزارش می دهم. لحظاتی نمی گزرد که سردار ولی به قطعه نزدیک می شود. کلاهش را مانند همیشه تاخط ابروانش به پایین کشیده و همان چوب معروف که خنجری درسینه دارد، نیزدر زیر قولش است. خدایا چقدر از این شخص خود خواه و مغرور نفرت دارم . او با چوب زیر بغلش به سوی پارلمان کشور اشاره می کند و به قوماندان غند ۳۸ که نزدیکش به حال تیارسی ایستاده است ، می ګوید قطعه تان را حرکت دهید ، این بچه ها را تیت و پرک کنید و اگر آدم نشدند بالای شان فیر کنید. اما نوبت فیر به کندک اول غند ۳۸ نمی رسد، زیرا برخی قطعات دیگر مانند فرقه ۸ قرغه به سرعت داخل شهر می شوند و همراه با پولیس به تیراندازی بالای محصلان ودانش اموزان نظر به دستور سردار عبدالولی می پردازند که نتیجه آن دو سه تن کشته و تعدادی زخمی ولکه ننګ بزرگی بردامن رژیم شاهی ./