رفیق قاسم آسمایی
به سلسله کتاب های بالینی نیم سدۀ قبل
این بار به عوض معرفی نویسندۀ کتاب بشر دوستان ژنده پوش، مطلبی در بارۀ مترجم آن، زنده یاد رحیم نامور با شما شریک میگردد که کمتر از غمنامۀ کتابی نیست که او ترجمه کرده بود.
زندگی رحیم نامور مانند هر مبارز دیگر دارای فراز و نشیب فراوان جمله دستگیری و محاکمه، زندان و فرار، مخفی گاه ومهاجرت بوده است. رحیم نامور روزهای دشوار آخر زندگی را در کابل سپری کرد و در تپۀ شهدا، مدفن هزارها وطنپرست، به خاک سپرده شد.
صفحۀ پیک نت مطلبی جانسوزی در بارۀ روزهای آخر زندگی او نوشته است که بخشی از آن پیشروی شما گذاشته میشود.
« … رحیم نامور بعد از انقلاب 57 پير و بازنشسته به ایران بازگشت. كار چندانی در آن شتاب حوادث از او بر نمي آمد. پير شده بود و تمام عشق و علاقه اش ديدار با این و آن بود. خوش صحبت بود و مجلس را گرم می كرد. سینه اش پر از خاطره بود.
پیرمرد، پس از يورش ده 60 به احزاب سیاسی ایران و از جمله به حزب توده ایران، يكبارديگر عصا بدست مجبور به مهاجرت شد. ديگران جوان و چابك و او پير و عصا بدست. او از نسل قديم و مهاجرين يورش دهه 60 از نسل جديد. نسل جديد مهاجرين سياسی رو به آینده و سينه ای پر كينه از آنچه بر آنها میگذشت، او رو به گذشته و يادآور تلخيهای بر در خاطره مانده.
همزمان با سياوش كسرائی از مرز افغانستان گذشت و در این كشور اقامت گزيد. كسرايی چند روز زودتر و او چند روز ديرتر. نميتوانست راه برود، سر مرز خاكی و پر چاله چوله ایران و افغانستان سوار اسب شد. او سواره و همراهان جوانش پياده از مرز گذشتند.
روزگار نه به سواره رحم كرد و نه به پياده! نه بر زود از مرز گذشته و نه بر دير از مرز عبور كرده! نه بر شاعر و نه بر روزنامهنگار!
در كابل، در يك آپارتمان كوچك سكنی گزيد و بارديگر خواند و نوشت و ترجمه كرد. شبهای پر دلهره موشك باران كابل خونسرد و جسور ديگران را دعوت به آرامش خيال میكرد. بارها كف آپارتمان كوچكش خوابيد تا اگر موشك از پنجره وارد شد و از ديوار عبور كرد او را با خود نبرد!
در يك غروب دلتنگ پائيزی نفسش به شماره افتاد. قلبش نمي كشيد. به بيمارستان كابل منتقلش كردند، حالش بهتر شد. چند شبیگذشت. دسته دسته به ديدارش ميرفتند و او بسیار از این ملاقات ها خوشحال بود. ازاینكه ديگران فراموشش نكرده بودند لذت ميبرد. روز چهارم برای يك دو تن پیغام فرستاد كه سری به او در بيمارستان بزنند. آنان كه رفتند، بعدها گفتند پیرمرد صلح و روزنامه نگار ضد جنگ چيزی نمیخواست؛ فقط گفته بود دلم برايتان تنگ شده بود!
گفته بودند: ما كه صبح اینجا بودیم!
گفته بود: امروز دوبار دلم تنگ شده بود!
حالش خوب بود. نيمه نشسته و نيمه خوابیده! مثل همیشه چند کتاب انگلیسی و فارسی كنار دستش بود. انگلیسی را در نوجوانی و همراه درس طلبگی در همدان و سپس در جوانی و در كالج انگليسيها در تهران خوب آموخته بود.
گفته بودند: همين هفته از بيمارستان مرخص خواهی شد.
گفته بود: آره حالم كاملاً خوب شده.
اتاقش دو نفره بود، اما مريض افغانی مرخص شده بود.
چشمهایش نوری نداشت.
ساعت 12 شب پیرمرد قلبش از طپش باز ایستاد! مراسم تدفین او با مارش نظامی از بيمارستان تا ميدان آريانای كابل برگزار شد. همان ميدانی كه سالها بعد دکتر نجیب الله را در آن به دار كشيدند.
در بلندترین تپه مُشرف به كابل به خاكش سپردند. سنگی سياه با خطی خوش و پرچمی برفراز آن: رفيق نامور، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و عضو كميته مركزی حزب توده ايران.
مترجم رُمان تاریخی و مستند”10 روزی كه دنیا را لرزاند” بر فراز تپه ای مُشرف به كابل و “جان ريد” نويسنده رُمان در كدام نقطه نميدانم در خاك شدند.
وقتی ربانی رئيس جمهور شد پرچمهای آن تپه را كه به تپه شهدای انقلاب افغانستان معروف بود جمع كردند. صدها نظامی و كادر حزبی دولت دمكراتيك افغانستان كه در جنگ با همين دارودستههای شبه نظامی كه بعدها طالبان و اتحاد شمال را تشكيل دادند كشته شده بودند در این تپه به خاك سپرده شده بودند. سنگها را برداشتند اما با قبرها و خفتگان در آن كاری نكردند. آنها نكردند اما وقتی طالبان به كابل رسیدند آن تپه را با تراکتور كندند و روی استخوانهای از زير خاك در آمده آهک ریختند. شايد استخوان دست، انگشت و يا پای ناتوانی كه نامور را تا کابل کشانده بود در ميان آن استخوانها بود.»
حزب دموکراتیک خلق افغانستان
و
دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان درگذرگاه تاریخ مستند
اهدا به آنهایکه خواستار تحقیق وتتبع مستقل و بیطرفانه در بارۀ تاریخ کشور اند.
صفحه انترنتی راه پرچم افتخار دارد که مجموعۀ از اسناد ، روزنامه ها، کتاب و… مربوط ح.د.خ.ا و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان را که طبع و نشر گردیده است همراه با یاداشت ها و دیدگاه ها و مقالات و پژوهش های داخلی و خارجی تقدیم شما نماید.
بازپخش اسناد حزبی ح.د.خ.ا ودولت جمهوری دموکراتیک افغانستان که حاوی اعلامیه ها، تصامیم وموضعگیری های دولت با اضافه خبرها وتحلیل های پیرامون اقدامات عملی آن دولت، در جهت خدمت به هموطنان است؛ میتواند منبع موثق ودقیق برای تحقیق وتتبع کسانی قرار گیرد که خواستار تحقیق وتتبع مستقل و بیطرفانه در بارۀ حوادث کشور اند.
ضرورت به یادآوری است که در نتیجه سقوط غم انگیز دولت در ثور سال 1992 و تسلط جهادی ها برمال و دارایی عامه و چوروچپاول موسسات دولتی، سبب گردید تا قسمت بیشمار اسناد، مدارک و نشرات دولتی وحزبی دوران کار وپیکار حزب و دولت از بین رفته و منابع بسیار مهم تحقیق و تتبع برای نسل های آینده ضایع و تنها به شکل پراگنده اینجا و آنجا بعضی مدارک و نشرات از چپاول در امان باقی بماند. راه پرچم به نوبه خود از همه موسسات وافرادی که این اسناد و مدارک را حفظ و همگانی ساخته و یا هم در اختیار ما قرار داده اند، صمیمانه اظهار شکران می نماید وموفقیت بیشتر آنها را در دریافت و همگانی ساختن آن خواهان است.
امیدواریم به کمک اعضای حزب وسایر هموطنان نیک اندیش، سلسله جستجو و دریافت نشرات و مدارک بیشتر را در این عرصه ادامه داده و یقیناً با دریافت آن، آنرا همگانی خواهیم ساخت.
همچنان امیدواریم بتوانیم به کمک رفقا ودوستان کلکسیون های سالهای بعدی روزنامه ها، جراید، مجلات وسایر نشرات جمهوری دموکراتیک افغانستان و اسناد ح.د.خ.ا را جمع آوری، تدوین ودر خدمت شما هموطنان گرامی وپژوهشگران تاریخ کشور قرار دهیم.
قابل یادآوری است که گرداننده های راه پرچم با تمام نیرو و درک مسولیت تا حال سعی نموده اند هرچه بیشتر در این زمینه فعال و موثرکار نمایند .
راه پرچم
***