به پاسخ یک سیاه مشق!
چندی پیش آقای غرزی لایق،در سیاه مشقی،تحت عنوان«فرصت ها هنوزهم از دست نرفته است»دوستان شخصی خود را از مسافرتش به افغانستان،مطلع ساخت.
ایشان در این گزارش مطبوعاتی(!) از جریان شرفیابی(!)خود به حضور«خبره گان سیاسی،افراد تاثیرگذار درعرصه های اجتماعی،اهل قلم و نویسندگان وفعالین عرصه اقتصاد»،همچنان دیدار کاری و سیاسی(!)«با هیأت رهبری حزب مردم افغانستان در دفتر مرکزی»درفشانی ها کرده است.
دربخشی از گزارش جناب عالی،چنین آمده است:
« حزب مردم که خود را وارث(!) آرمانهای ح د خ ا میخواند»و« ساختار تشکیلاتی اش نیز شباهت های فراوانی با نظام ساختاری ح. د.خ.ا داشت ولی سیاست هایش مطابق به اقتضاء اوضاع و شرایط کنونی تنظیم شده بود….»
یک پرسش:چرا غرزی لایق سخنگوی حزب مردم شده است؟بگذارد که هیأت رهبری حزب مردم افغانستان،خود این ادعا را نمایند که وارث آرمانهای ح.د.خ.ا می باشند وساختار تشکیلاتی حزب نیز شباهت های فراوانی با ح.د.خ.ا دارد،تا به آسانی به پاسخ آنان پرداخته شود!
لیکن بکلی روشن است:حزب مردم افغانستان،هیچگونه«رابط،شباهت وپیوند»با حزب دموکراتیک خلق افغانستان ندارد.برنامه های سیاسی-اقتصادی-اجتماعی آن نیز در بسا موارد در نقطه مقابل آرمانهای ح.د.خ.ا اخذ موقع نموده است.پس آن حزب،هرگز وارث آرمانهای سترگ وانسان دوستانهءحزب شهیدان و قهرمانان بوده نمی تواند.
غرزی لایق دروغ میگوید و جفنگ پخش میکند!
آن یاوه گویی های که شماری ازهیأت رهبری حزب مردم افغانستان درکابل دردیدارباغرزی،درحول وحوش« ضرورت رفع اختلافات در میان گروه های جدا شده از حزب مادر»کرده اند،اگر به واقعیت گفته خود آنان باشد،به دو توت ارزش ندارد.زیرا رفقای عزیزی که در حال حاضرباقاطعیت وپیگیری ازحقانیت مبارزه پرشور ح.د.خ.ا دفاع به عمل می آورندوبه تبلیغات خصمانه وشایعه پراگنی های بدنام ترین و رسواترین چهره های سیاسی مسخ شده،ازجمله سلیمان لایق و غرزی لایق،لگام میزنند؛کوچکترین«رابط و پیوند»حزبی،سازمانی و تشکیلاتی با آنان،ندارند.
اما غرزی لایق در گزارش خود تذکارنداده است که پیش از رفتن به دفترمرکزی حزب مردم درکابل،ابتدا درهمراهی با پدرخود،به پنجشیررفته برمزار احمدشاه مسعود اکلیل گل گذاشته و طلب کرامات کرده بود،پس از آن با دستان پرازخیر وبرکت(!) درنزدهیأت رهبری حزب مردم شرف حضور یافته بود.
مرده بادا آتشی شرمنده گــــــــی
زانکه سوزد آبروی زنده گــــــی
آتشی سوزنده ای قوم و تبــــــار
آتشی دود آفرین ومرگبــــــــــــار
ازشرارت زنده گی دیده جفـــــــا
عشق باشدزینتـــــی مهرووفــــا
پدرام کوهپایه
درچند دهه ی اخیردر کشورما از اثر مداخله ها ودست درازی-بیگانگان با اجیرسازی عناصروگروه های بی فرهنگ،ضدترقی وپیشرفت ومخالف هرگونه تجددخواهی؛خونبارترین حوادث رخ داده است ومردم افغانستان دشواری های زیادی را در زندگی،پشت سر گذاشته اند وتا هنوزدسایس و توطئهءشوم ارتجاع جهانی و منطقه یی وآمپریالیزم بین الملی در وطن ما ادامه دارد وهر آن توسط اجیران زرخرید،ازجمله سلیمان لایق،تحقق می یابند.
چه کسی میتواند فراموش کندو منکرآن باشدکه در دههءشصت خورشیدی،بیشتر از دیگران ،سلیمان لایق وهمقطارانش و افراد دیگری از این شمار،باسرودن اشعار انقلابی،آمدن و حضور قوای شوروی را در افغانستان،توجیه پشتیبانی وکمک انتر ناسیونالیستی می نمودند وجهت رسیدن به اهداف خود،در تطمیع فسادگستر ورشوه دهی به یک تعداد مشاوران فاسد ورشوت خور روسی،نسبت به هرکس دیگر پیشگام بودند وبا استفاده از این وسیله حقایق را تحریف شده گزارش میدادند تا صدای فرزندان راستین ح.د.خ.ا را درگلو خفه سازند.
باسست ولرزان شدن پایه های حاکمیت سیاسی ح.د.خ.ا همین سلیمان لایق بود که درپروسه زمینه سازی تسلیمدهی قدرت سیاسی به گروه های جهادی،سهم فعال داشت.همچنان در حال حاضرهمین سلیمان لایق است که باتکیه زدن بریکی از اهرم های قدرت و مرکز تصمیم گیری،درخدمت خونتای جهادی-طالبی وابسته به انحصارات غارتگرجهانی سرمایداری-نوکر آی اس آی پاکستان وفرمانبردارآل سعود وشیوخ عیاش عرب،قرار دارد.
قابل تذکار می دانم:آنچه را که من وسایر رفقای زیر ساطور اتهام غرزی لایق،می نویسیم کارهای پژوهشی درباره حوادث کشورمابوده ودر نگارش آنها از منابع وماءخذ معتبرجهان و از آثار و نوشته های شخصیت های برجسته ح.د.خ.ا استفاده صورت میگیرد و نقل وقول ها آورده میشود؛بنابرآن هیچکس و هیچ قدرتی سد راه کار مان شده نمی تواند.
فلم ها و ویدیوهای مستند را که من در شبکهء اجتماعی می گذارم،ساخته و پرداخته خودم نمی باشد؛بلکه شواهد انکارناپذیر واسنادموثق،مهم وبا اعتباری هستند که نشرآنها سیلی محکم وجانانه ای برروی انسانهای بی هویت می کوبد.
امروز به همه کس واضیح شده،به خصوص فرزندان توده های مردم و تعداد زیادی افراد از صفوف جهادی های سابق ویک عده فرماندهان پیشین به این نتیجه رسیده اند که رهکارجنبش چپ در افغانستان،بهترین و شایسته ترین گزینه برای رهایی کشور و مردم از سیه روزی،بود.ولی این تنها لایق ها(پدر و پسر)وهمپالکی های آنان هستند که از درک این مطلب ،شناخت ودانستن نبض زمان،فرسخ ها به عقب افتیده اند.
باری آقای غرزی لایق با بلند پروازی و خود بزرگ بینی، دریک سیامشق،خود را «یگانه سرباز حقیقت(!)ازنسل برباد رفته»قلمدادکرده بود که بیدرنگ رفیق غفار عریف در بخش ششم نوشتهء«در بازار سوداگری حرفهای فرسوده وسترن»به جواب آن پرداخت،بخوانید:
(چه شگفتی و حيرت آور است که با وجود رسوا شدن ها ، يک ” خان جديد” از همين سلسله ، با پوشيدن جامه ی تزوير ، همچون فقهای فتوی فروش، يعنی همان ناخلف آموزش ديده در مکتب سياسی بيمار و پر از خدعه و نيرنگ پدر، با رقصاندن خرچنگ وار قلم بی زبان در دايره ی دوزخی فريبکاری و فتنه جويی ، در بازار کساد سياست پردازی های موسمی لقب ” يگانه سرباز حقيقت (!) از نسل برباد رفته ” را بی چون و چرا و در ميان کف زدن های چند ايله جاری سياسی دوره گرد، بدون موجوديت هيأت داوران و صدور فيصله آنان ، به شخص خود اختصاص داده و با آن پيشينه ی سيهکاری ها بر سرير وعظ و نصيحت نشسته از عمق قلب سياه ، در يک سياه مشق پردود ، اّبله ی گنديده و چرکين دلش را در تاخت و تاز بر ح. د. خ. ا ترکانده و دود بدخواهی و کينه ورزی خود را پراگنده ساخته و باصطلاح خواسته است تا درس عبرت گيری(!) و پند و اندرز(!) را از دفتر سياه و ننگين پدرش به ديگران بياموزاند.
آری عالی جناب !، طوری که گفته می شود، شما بعنوان تمجيد از کارکردهای پدر ، اين شعر حافظ را بيشتر از اشعار قبله گاه خويش همواره زمزمه می کنيد و از آن لذت می بريد:
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
خواننده ی عزيز !
وليک طوری که ديده می شود، بدخواهان راه سپيد ، از رديف همين دسته و قماش ، تا کنون درک نکرده و نياموخته اند که شط تاريخ لبريز از حماسه ی مقاومت و پايداری فرزندان صديق مردم بوده که پيوسته با متانت کامل، عزم راسخ و ايمان خلل ناپذير، مصاف اندر مصاف، به جنگ با دروغ ، خدعه ، نيرنگ ، ريا ، بدبينی و تيره انديشی رفته ، با چلچراغ خِرد و انديشه نقاب را از چهره ی جوفروشان گندم نما دريده و حرکتهای تخريب کارانه ی فريبکاران ظاهرساز را افشاء نموده اند!
سياسی نماهای فرصت طلب و هرزه گو بايست دانسته باشند که انساندوستی و فروتنی، استواری و پايداری در انديشه و باورها ، شناخت حقيقت ، تلاش خستگی ناپذير در راستای سازندگی زندگی سياسی و اجتماعی ، درک و فهم نيازمندی های اساسی مردم و جامعه ، پابندی به اصول زرين خدمت به منافع انسان زحمتکش و مصالح عليای کشور… جوهر و ماهيت هدف مندی فعاليت های انسان های با رسالت ، متعهد و روشننگر را می سازد که اين مؤلفه ها با اعمال، کردار، رفتار ، گفتار و پندار آدم های موسمی ، پرعقده ، ماجراجو، مفتن ، دروغگو ، شياد … هيچ گونه رابطه ندارد.
آنانی که با ژستهای تصنعی و ميکانيکی در صدد آن برآمده اند تا با ترکاندن آبله های آماسيده ، مکروبی و ساری ، بغض و کينه ی ناشئ از سقوط سياسی و اخلاقی خويش ، محيط سالم سياسی روندگان راه حقيقت و نجات مردم را از ورطه ی سيه روزی کنونی ، آلوده و متعفن سازند و با خوش خدمتی و قلمداد کردن خود بحيث ” يگانه سرباز حقيقت(!) از نسل برباد رفته ” ، برخوان رنگين و ننگين دشمنان تاريخی انسانيت ، بشقاب چينی کنند ؛ هرگز نمی توانند که به اين شيوه ی طاغوتی ، باورهای راستين و اعتقادهای خارائين روندگان حقيقت را خدشه دار سازند؛ بلکه هرچه بيشتر خود را بدنام تر و رسوا تر می سازند!)
دراخیرباید گفت که غرزی لایق و همفکرانش نمی توانندبا سردادن شعارهای کاذب ومیان تهی،چون وحدت سراسری حزب،آب به آسیاب دشمنان طاغوطی مردم افغانستان،بریزند و اندیشه های انقلابی فرزندان میهن را بی اعتبارسازند.کنون طشت رسوایی آنان از بام افتیده وچلوصاف دروغبافی شان ازآب بیرون برآمده وحرفهای بی ماهیت،بازارخرید ندارد.
زنده باد حزب دموکراتیک خلق افغانستان!
جیلانی گلشنیار