اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند
تهیه و ترتیب:مارینا یارمل
ببرك كارمل
وظايف جوانان ما
جریده تابناک « پرچم »
ناشر انديشه هاى دموكراتيك خلق افغانستان
__________________________
شماره (چهل و هشتم) دوشنبه ٢٨ دلو ١٣٤٧
١٧ فبرورى ١٩٦٩
قهرمانى هاى جوانان ما در جنگ عادلانه عليه امپرياليزم انگليس در مبارزه عليه ترور و اختناق بعد از دهه اول استقلال، در راه تأمين مشروطيت، در راه ازادى و دموكراسى در نهضت چهار سال اخير كشور، در روز خونين سه عقرب ( كه انرا به حق ميتوان روز جوانان افغانستان علان نمود.) وغيره ثبت تاريخ مبارزات نجات بخش كشور ماست.
مجموع مبارزات مردم ما در نيم قرن اخير كه جوانان سهم فعال در ان داشتند، نشان دهنده اين حقيقت است كه جنبش دموكراتيك ملى ضد امپرياليستى و فيودالى ما در جهت تحول كيفى خود رشد ميابد. اكنون جنبش افغانستان عليرغم مقاومت وحشيانه ارتجاع در كشور و با وصف شكست ها و مايوسى ها، بى اعتمادى ها و نفاق ها در ميان جوانان، بسوى پيروزى گام برميدارد.
معهذا سؤالى مطرح بحث قرار ميگيرد كه ايا جوانان ما بخاطر به پيروزى رساندن جنبش افغانستان به وظايف اساسى خود، طبق موازين و قواعد اخلاق مترقى كاملاً اگاهند؟
پاسخ درست به اين سوال ما را در موضع طرح وظايف اساسى و عمومى جوانان كشور ما قرار ميدهد.
وظايف اساسى جوانان ما:
يكى از پست ترين شيوه هاى سياست داخلى هيات حاكمه ارتجاعى افغانستان همانا سياست فاسد ساختن جوانان نجيب و شجاع افغانستان، به طريق و وسايل مختلف است. عمال اجنبى با دستيارى ارتجاع سياه كشور با استفاده از زرادخانه سياسى و ايدىٓولوژيك امپرياليزم و سوٓاستفاده از احساسات و معتقدات مردم و از طريق پخش انديشه هاى خرافى و افترا أميز به ايدىًولوژى مترقى و پيشرو، ابليس مابانه تلاش ميورزند تا افكار پاك جوانان ما را مسموم و انها را دچار گمراهى سازند و از اشاعه دانش نوين و جهان بينى علمى جلو گيرى نمايند.
وظايف جوانان از اين لحاظ طرح ميگردد، و بايد بگوىٓيم عمده ترين وظايف جوانان ما و سازمانهاى جوانان، (كه هر چه زودتر و مقدمتر بايد تشكيل گردد.) عبارت است از آموزش نوين و فرا گرفتن تىٓورى علمى و انقلابى زحمتكشان و تحديد تربيت انان، توام با زندگى علمى و مبارزه.
وظيفه جوانان ماست كه در برابر سيستم تعليم و تربيت ملاكى و بيروكراتيك موجود كشور عكس العمل جدى نشان دهند. زيرا غالب جوانان را طورى بار مياورد كه براى بقاى طبقه حاكمه ارتجاعى و نفوذ امپرياليزم خدمت نمايند. جوانان بايد تشخيص دهند كه فقط بر اساس معلومات معاصر و نوين مترقى است كه ميتوان قادر به إيجاد جامعه نوين و مترقى شد، نه بر مبناى قبول يك مشت افكار كهنه و مسموم كننده اين و ان نماينده ارتجاعى داخلى و بين المللى، اين و ان تعليم و تربيت ملاكى استعمارى، اين و ان ارگان تبليغاتي دست راستى ارتجاع و دستورى امپريالستى وغيره.
بايد جوانان ما درك كنند كه تعليمات مجرد و معلومات جامد غالباً ارتجاعى موجود كشور كه روح طبقاتى سراپاى انرا فرا گرفته است، قسمت اعظم مطالب ان به منافع مرتجع ترين طبقات و قشر هاى جامعه ما انطباق ميكند و در حقيقت حامى منافع استثمار گران و ستمگران كشور است.
وظيفه جوانان ماست كه بتوانند از معلومات موجود در كشور، انچه را كه مفيد است و براى تقويه تىٓورى انقلابى و علمى ضرورت است، فرا گيرند. و انچه را كه بد و ضد نجات خلق افغانستان از يوغ ستم و استثمار است، رد و افشا نمايند و ذهن خود را كه انباشته از معلومات غير لازم و جامد ارتجاعى است پاك سازند. و طبقه جوانان ماست كه خود را براى خدمتگزارى زحمتكشان أعم از كارگران و دهقانان تجديد تربيت نمايند و در حاليكه در برابر ارتجاع و بى عدالتى احساس كين و نفرت داشته باشند در شرايط كنونى، جنبش سرنگون ساختن فيوداليزم و طرد نفوذ امپرياليزم را از كشور وظيفه عمده خود قرار دهند. از بورژوازى انتقاد كنند و انرا فلج سازند و احساس و شعور مبارزه را در توده ها نسبت به دشمنان خلق احيا و تشديد نمايند.
اينست وظيفه جوانان ما در شرايط كنونى كه بايد پيشاهنگان مبارزه باشند و توده هاى مردم را نيز بسوى مبارزه جلب نمايند و مبين منافع انان باشند.
تشخيص اين وظايف عمده و إجراى انها مستلزم آنست كه جوانان ما اخلاق نوين و مترقى را كسب نمايند.
وظايف جوانان ما بر مبناى اخلاق نوين و مترقى:
اخلاق همراه با جامعه بشرى پديد امد، اخلاق يا اداب ورسوم مجموعه موازين و قواعد روشن انسانها در جامعه است. اخلاق كه خصلت طبقاتى دارد، نظريات انسانها را در باره عدالت و بى عدالتى، نيكى و بدى، شرافت و بى شرافتى وغيره مشخص ميسازد.
در جامعه كه به طبقات متخاصم تقسيم شده، در پهلوى اخلاق مسلط طبقه حاكمه( استثمار گران)، اخلاق استثمار شوندگان نيز وجود دارد.
هم اكنون در جهان أعم از كشور هاى پيشرفته سرمايدارى و كشور هاى اسيايى، افريقاى، امريكايى لاتين اخلاق فيودالى و بورژوازى در برابر اخلاق توده هاى عظيم خلق و بخصوص كارگران قرار دارد. بطور كلى امروز در جامعه ما دو نوع اخلاق در برابر هم در مبارزه اند، اخلاق مسلط طبقه حاكمه ارتجاعى و اخلاق نوين و مترقى.
سخنگويان و مدافعين امپرياليزم در كشور هر روز نعره ميزنند و عربده ميكشند كه عناصر مترقى اخلاق و معنويات ندارند و سوسياليزم علمى مخالف اخلاق است. اين تبليغات زهراگينى است كه از فرداى روز تحصيل استقلال تا كنون مرتجعين و جواسيس انگليس، امريكا و پاكستان در عبأ ها و قبا هاى دراز و نقابهاى سياه و فريبنده انرا نشخوار ميكنند.
با كمال جراىًت و صراحت ميگويم كه اخلاق و معنويات ما كاملاً تابع مبارزه طبقاتى زحمتكشان است و منافع انان است، و وظيفه جوانان ما در شرايط كنونى آينست كه هر گونه منافع را تابع اين مبارزه نمايند.
به اين معنى معنويات و اخلاق نوين و مترقى جوانان ما عبارت است از انهدام شرايط كهنه ستمگر و استثمار گر و اتحاد با كليه زحمتكشان كشور در پيرامون طبقه كارگر جوان و سازمان طراز نوين سياسى و پيشاهنگ ان.
بايد در نظر داشت كه هرگاه جوانان افغان خود را از زنجير نظرات و عادات كهن ازاد نسازد، معنى ان اين خواهد بود كه يا خود را مورد غارت طبقه حاكمه قرار دهد و يا وسيله غارت خلق قرار گيرد و بگويد كه ” من ” چرا خود را وقف خلق سازم. چرا من با همدستى صاحبان قدرت، بورژوا و بيروكرات نشوم و در صدد سود براى خود نباشم. اين اخلاق معامله گران و سود پرستان است.
اخلاق ارتجاعى بورژواى روى استثمار أستوار است و معيار اين اخلاق را سود شخصى تعين ميكند كه دارندگان چنين اخلاق براى تحصيل منفعت، تمام موازين اخلاقى انسانى را زير پا ميگذارند و منافع شخصى را مافوق همه چيز قرار ميدهند و ميگويند: ” انسان گرگ انسان است” ملاك همه چيز پول است. اخلاق بورژواى عشق، شرافت و وجدان را مورد خريد و فروش قرار ميدهد.
اما وظيفه جوانان پيشتاز و پيشرو اينست كه أصول معنويات اخلاق مترقى و نوين و انقلابى را در خود پرورش داده و انرا رهنماى عمل خود قرار دهند. اين وظيفه را جوانانيكه از نزديك ديده اند كه پدران و مادران شان چگونه تحت استثمار و ستم اربابان فيودال و متنفذين قرار دارند، بهتر و سريعتر درك ميكنند.
ما به صراحت اعلام ميداريم كه مترقى ترين، انسانى ترين و اصيل ترين اخلاق در جهان ان اخلاقيست كه مبين منافع اكثريت قريب به اتفاق أعضاى جامعه باشد، نه بيان كننده منافع مشتى از ستمگران و استثمارگران در جامعه.
در اين روز ها با ان دار و دسته ” مهم ” أجنت هاى انگليس سر بر افراشته اند و فتنه انگيزانه تلاش ميورزند شيوه سياه أسلاف خود و به دستور اربابان جديد خود اخلاق نوين و مترقى را با لكه دار كردن سوسياليزم علمى در افكار خلق نجيب افغانستان منقلب سازند، در حاليكه اخلاق مترقى و نوين مظهر ان قوايد اخلاقى است كه توده هاى خلق ملل جهان در مبارزه با استثمار گران و ستمگران و در مبارزه با مفاسد اخلاقى مسلط طبقه حاكمه بدست اورداند، بخصوص اخلاق طبقه كارگر كه مترقى ترين طبقه جامعه معاصر است، در تكامل و رشد اخلاق جامعه نقش عظيمى دارد. در ماهيت امر اين زحمتكشان اند كه ميكوشند تا اصيل ترين قوايد انسانى حيات را بر مبناى روابط دوستى، برادرى، رفاقت و همكارى و كمك متقابل انسانهاى ازاد از يوغ استثمار انسان از انسان استقرار بخشند.
تىًورى علمى زحمتكشان با در أصول طبقاتى استثمار و در برابر نظريات و عادات انحرافى و خود پرستانه جهان كهنه اصول اخلاق پيشرو يعنى عادلانه ترين و شريف ترين اخلاقيات را قرار ميدهند كه انعكاس دهنده منافع و ارمانهاى كليه جامعه بشريت زحمتكش است.
خلاصه اينكه: وظيفه عاليه جوانان كشور ماست كه أصول و موازين و قوايد اخلاق مترقى و وطن پرستانه نوين زيرين را كه بر مبناى جهان بينى علمى تنظيم گرديده است، به مثابه جوهر شخصيت خود در خويشتن رشد و پرورش دهند.
-وفادارى به ارمانهاى پيشرو زحمتكشان.
-احساس مسؤليت در برابر خلق، خدمت به خلق، تواضع در برابر خلق، انديشيدن به رنجها و منافع اكثريت عظيم خلق و مبارزه در راه ازادى خلق.
-عشق به وطن دفاع از استقلال ملى، مبارزه در راه إيجاد نظام مترقى و نوين اجتماعى و إعمار وطن.
-دفاع از صلح، ازادى ملل و دموكراسى.
-اشتى ناپذيرى با دشمنان خلق و وطن، طبقات ستمگر و استثمارگر، با استبداد و ارتجاع، با استثمار و ستم ملى، با خصومت نژادى و ملى، با جنگ، استعمار و امپرياليزم.
-تقديم مصالحه جامعه، نسبت به مصالحه فردى و شخصى.
-صفاى معنوى، سادگى و فروتنى در حيات شخصى و اجتماعى، تقوى صداقت و پرورش عنصر زحمتكشى، انضباط و دليرى در خود.
-احترام به جامعه، خانواده و انسان زحمتكش و مترقى و سعى در پرورش كودكان.
-مبارزه عليه بى عدالتى و مفتخورى، جاه طبى و خود خواهى، حرس و از و ترس، تجاوز به منافع اجتماعى و ملى و عدول از شرافت.
در خاتمه: اين وظيفه جوانان است كه اخلاق مترقى نوين فورمولبندى شده فوق را در خود پرورش دهند و كوشش كنند با مظاهر ايدىًولوژى و اخلاق فيودالى و بورژوازى، با روحيه مالكيت ستمگرانه و استثمار گرانه خصوصى، دليرانه و پرشور مبارزه كنند.
وظيفه جوانان دلير و نجيب افغانستان است كه با الهام از نياكان قهرمان خود و تمام قهرمانان بشريت مترقى در سمت رهايى خلق افغانستان، بخود جراىًت پيكار بى امان دهند، از دشوارى ها نهراسند و قدم به قدم، موج به موج پيشروى كنند.
تنها بوسيله پرورش معنويات شجاعت اخلاقى در خود است كه تمام اهريمنان أفعى صفت از جامعه محو و نابود خواهد گشت. ظلمت و تاريكى بزودى از جامعه ما رخت بر خواهد بست و خورشيد سعادت و اخلاق بشر دوستانه مترقى و نوين خواهد درخشيد و خلق افغانستان به پيروزى كامل دست خواهد يافت.
*****************