جنایات سلیمان نالایق شیطان بزرگ در چهل سال گذشته
دوستان عزیز ورفقای عزیز خواهش میکنم از بنده آزرده نشوید ما وشما عزیزان زنده تاریخ کشور عزیز خود هستیم میخواهم حقیقت وحقایق مدت چهل سال گذشته که شنیده ام وچشم دید هایم است بیان دارم درسخنان ام صادق وجوابگو هستم.
ازشما معذرت میخواهم که نویسنده نیستم اگردر انشاواملا جملات سو اشتباهی میبینید معذرت ام را بپذیرید.
نظر حدس وگمان ها نه بلکه به واقعیت این شیطان بزرگ سلیمان نالایق فرمان ازبین بردن داود خان را در مشارکت با امین صادر کرد( دا فرعون د ووژل شي!) وبعد از هفتم هفت ثور1357 یک ضربه بزرگ به پیکر حزب دیموکراتیک خلق زد وبا حفیظ الله امین میر غضب هم فکراش همدست شد وبعداً با امین میرغصب این شیطان بزرگ به طوتیه علیه رهبری حزب (شاخه پرچم) پرداخت وبعد به دستگیری باقی مانده رهبران وصفوف اعضای حزب اقدام کردن که به هزاران اعضای حزب دیموکراتیک خلق را به زندان انداخت وبه شمول محترم سالطان علی کشتمند وجنرال رفیع وجنرال قادر خان مرحوم وهم چنان از زنان حزب را ثریا جان عزیز وظاهره جان دامل عزیز خواهر عزیزم ودیگران راهم درزندان انداخته شد که تیرباران وهزاران انسان بیگناه دیگر هم تیر باران گردید که مقصری اصلی همین شیطان بزرگ سلیمان نالایق بود ودرآن زمان درمخفیگاه همراه رفقای عزیز هر یک رفیق ظهور رزمجو روانشاد امتیازحسن داکتر کریم بها داکتر شفیقه جان عزیز خواهرم وخانم خودم بادوطفل وخانم رفیق ظهور رزمجو دریک خانه نزدیک لیسه عسکری درآن شرایط مخفی بودیم که تا ششم جدی درآن جاه ویک جوان عزیز برادری سرمند به اسم زلمی ولی همراه ما بود.
بعد از ششم جدی باز دوباره این شیطان بزرگ سلیمان نالایق جاسوس به رهبری حزب دوباره آمد او دراصل درخانه پدری صبغت الله مجددی بدنیا آمده پدرش خدمت گزاری شیخ مشایخ مجددی بود طفلی که دردامان ام آی شش همان بزرگ شده حالا شما میبینید که درافغانستان همه کاره است این شیطان از وجود داکتر نجیب مرحوم استفاده های بزرگ گرد تاجای که شنیده بودم داکترنجیب مرحوم بعد از ازدواج بخاطر چندین بار جنگ و دعوا در معضر عام از حزب اخراج شده بود ودوباره توسط سلیمان نالایق به حزب آورده شده بود به این خاطر داکتر نجیب بسیار احترام به این شیطان داشت ودر اخر های سال 1361 رفت آمد نالایق وداکتر نجیب به دفتر رفیق نور احمد نور زیاد شد وبعد چندین ماه نظر به صحبت های داکتر نجیب که صدای شان دربیرون می آمد فهمیدم که غلت فهمی آن هم توسط همین شیطان نالایق وداکتر نجیب بین زنده یاد ببرک کارمل عزیز و نور جان به وجود آمده بود همه یک دسیسه به خاطری دور ساختن نور از پهلوی زنده یاد ببرک کارمل بود که سرانجام موفق شدن رفیق نور عزیز شکر حیات دارند میتوانید که از محترم سوال کنید ویک روز ناچار شدم آن هم درتپه شهدا رفته بودیم واولین بار اشک های نور جان جاری شد ومن برایش گفتم که نور جان یک بار مستقیم این رنجش که پیش آمده صحبت کنید همراه زنده یاد ببرک کارمل عزیز ولی برایم گفت همین شیوه کار است وحال همه چیز ناوقت شده وچند روز بعد معلوم شد که به صفت محصل به مسکو رفت همان روز 18 جدی 1362 زنده یاد ببرک کارمل در تالاری وزارت دفاع شش ساعت صحبت داشت ولی همان روز داکتر نجیب به میدان هوائی آمد وسوال کرد که ملگری نور کجا است ومن برایش گفتم که داخل طیاره است وداکتر نجیب داخل طیاره رفت فراموش کرده ام که چند دقیقه داخل طیاره بود وداکتر نجیب ازطیاره پاهین شد وطیاره پرواز کرد آن روز برایم عجیب یک روز بود درداخل حزب یک بازی جریان داشت برای کسی گفته نمی توانستم که گپ ازچه قرار است خلاصه میخواستم که رفقا خدا حافظی نمایم ولی رفیق داکتر صالح محمد زیری مانع رفتن ام شد و گفت دفتر ملگری نور را قفل کن وبه سکتریت من تا آمدن ملگری نور وظیفه اجرا کن همان بود تا دوسال به دفتری داکتر زیری عزیز اجرائی وظیفه کردم خلاصه این شیطان بزرگ اکتفا نگرد برای پلان های بعدی وبالا کشیدن داکتر نجیب شروع به فعالیت گرد که سرانجام درپیلنوم هفدهم داکتر نجیب بحیث منشی کمیته مرکزی حزب ارتقا کرد ودر دارلانشا بخش های که رفیق نور عزیز مسولیت داشت هم تشکیلات وهم عدل دفاع به داکتر نجیب مرحوم سپرده شد و بیست ششمین کنگره حزب کمونیست در مسکو دایر میشد که گرباچوف آن زمان ریس جمهور ومنشی عمومی بود در خفا ریگن وگرباچوف به موافقه رسیده بودند برای تغیرات درافغانستان و این نالایق از جد اش کرده هم شیطان بزرگ بود و به امر انگلیس ها جاسوس خاص ک ج ب شده بود و روس ها زیاد به او اعتماد داشتند و به زور آنها بود که بعد شش جدی هم دوباره بدون دردسر به رهبری حزب آمد او ارتباطی گرباچوف بود که سابق ریس ک ج ب بود وداکتر نجیب هم در زمان کاری اش در خاد روابط خاص با گرباچوف برقرار کرده بود و بین شان اعتماد قوی وجود داشت و به اساس همان اعتماد و پلان قبلی و گرفتن درس خیانت از استاد نالایق خود مانند امین از پُشت به حزب و زنده یاد ببرک کارمل خنجر زدند و با آوازه ها و… کودتا بزرگ گرباچوف ریگن را با زور ک ج ب بنام پلنوم ۱۸ به راه انداختند.با کمی تفاوت با امین میرغصب اینکه بخاطر حمایت بزرگ مردم و حزب شیطان بزرگ نالایق وگروپ داخلی و خارجی اش نتوانستند و موفق نشدند زنده یاد ببرک کارمل از بین ببرند. داکتر نجیب به حیث منشی عمومی حزب شد وچندی نگذشته بود که لوی جرگه ساختگی دایر وداکتر نجیب ریس جمهور شد و مشی مصالحه(ریگن گرباچوف)بنام ملی اعلان شد شما عزیزان اگاهی داشتید که مشی اصلی مصالحه ملی در درتیزس های ده گانه زنده یاد کارمل عزیز اعلان شده بود. وطرح دقیق بامسولیت و تضمین بین المللی خروج قطعات نظامی شوروی ازافغانستان در ژینو وجود داشت و بطور آغاز اولین حرکت در زمان رهبری زنده یاد ببرک کارمل شد و شش غند بزرگ قطعات نظامی اتحادشوروی به کشور خود برگشتن گرباچوف و ریگن از زنده یاد ببرک کارمل می ترسیدن و میفهمیدند که او شخص هوشیار و منافع کشور و مردم اش برایش مهم است و در فکر منفعت شخصی خود نیست و نمیتوانند او را فریب بدهند به همین خاطر مرحوم داکتر نجیب که فقط بخاطر تشنه گی اش به قدرت و خوردن فریب نالایق و گرباچوف پر قربانی و معامله بر سر مردم و کشور ما آورده شده بود وظیفه اول اش به انزوا کشیدن و بدون تضمین و حمایت بین المللی مردم و کشور را قرار دادن بنام ریس جمهور افغانستان بدون مسولیت امر گرباچوف ر اجرا کرد و تمام باقی قطعات شوروی را به کشور شان بدرقه کرد و با گرفتن چند تا اسکاد و اورگان و وعهده های باغ سرخ و زرد دل خوش کرد و حزب و مردم را در دام انها قرار داد . با پلان ریگن گرباچوف باید تا چند ماه حزب و مردم ما غرق میشدند ولی حزب و مردم ما دور از تصور شان و دور از تصور مرحوم نجیب که حزب را هیچ حساب کرده بود و فکر میکرد که همه چیز در چوکی ریاست جمهوری است و بدون ان زنده یاد ببرک کارمل هیچ نقش ندارد ولی به دستور زنده یاد ببرک کارمل حزب با مردم با تمام دشواری مقاومت کردند و همین بود که طوتیه جنگ در جلال آباد شروع شد واعضای حزب به بسیار مردانگی دفاع کرد.در ان هم نتوانستند کودتا تنی را سازمان دادند در ان هم شکست خوردند نالایق را وظیفه دادند تا با تاثیر اش سرداکتر نجیب سیاست ناب انگلیسی شان تفرقه را پیش بگیرد بنام قوم و زبان بنام خلقی پرچمی ستمی و در این کار رفقای نزدیک شان باند امین میرغضب که از زندان ها این جنایتکاران را رها کرده بودند و صاحب وزارت ها و صلاحیت ها ساخته بودند زیاد کمک کردند و بلاخره موفق هم شدند. داکتر نجیب که دیگر در چاهی که خودش به فرمان گرباچوف برای مردم و کشورش کنده بود فهمید غرق شده به دامن امریکا تقاضای کمک گرد وگفت که شما هرچه بگوید یکجا انجام میدهیم ولی اینجا بود که بوش پدر برایش جواب نداد وداکتر نجیب دراشتباه خود فهمید که غرق شد. نالایق این شیطان بزرگ برای ضربه زدن حزب چه پلان های انگلیس هارا که نبود تطبیق کرد بازندانی ساختن اعضای حزب و رفیق داکتر صالح محمد زیری عزیز وزنده یاد محمود بریالی عزیز دستگیر پنجشیری و کادر های نامدار حزب ، ضربه دیگر ازدست شیطان بزرگ پلان جنرال دوستم قهرمان بود برای نابودی افغانستان ونابودی داکتر نجیب که موفق شد یک روزی این شیطان بزرگ نالایق همراه منوکی منکل ازطرف چپ داخل دهلیز منزل دوم کمیته مرکزی شد وداکتر نجیب همراه محافظین وجپسر ازطرف راست داخل دهلیز شد ومیخواست به دفتری خود برود که این نالایق بالای داکتر نجیب صدا زد که استاده باش وداکتر هم استاده شد واین شیطان نزدیک شد وگفت داکتر نجیب خوست را قیام گرفتی وده ها طیاره را ازدست دادی ولی شمال ازدست رفته همه تاجک ها درقدرت است وداکتر همراه همین شیطان داخل دفتری خود شد این یک بم بود که به میدان انداخت این حرف های بنده و از این بی وجدان و منوکی منگل سوال کنید جواب بدهند آنروز چه گذشت و چه تصمیم گرفتند.چند روز نگذشته بود که آوزه افتاد جنرال دوستم قهرمان را میخواستن ازبین ببرند ولی جنرال دوستم خودرا به مزارشریف رساند که شما خبر دارید نتیجه چه شد و باز هم همین بود که در کمیته مرکزی در طعام خانه جار میزد که قوای دوستم را ما از مزار برای دفاع کابل خواستیم کادر های کمیته مرکزی هستند پرسان کنید . تابلاخره داکتر نجیب راه هم فراری ساخت و اخر با همان پلان این نالایق کثیف کشته شد نجیب اشتباه بزرگ را مرتکب شد که نتیجه اش کشور بدست کثیف ترین چهره های جهادی افتاد وهم چنان بنده دهلی نو رفته بودم ودرانجا شیربهادر چند بکس که همه دالر بود برای فامیل داکتر نجیب نداد و دزدید به این معنی که دزد ازدزد دزدید اگر دروغ است رد کند فتانه جان خانم داکتر نجیب و شیربهادر شاهد های زیاد زنده هستند و با جزیات میتوانند بگویند.همچنان این شیطان بزرگ در سن هشتاد سالگی هم از خدمت شیطانی خود بس کرده و با معاش دالری درکابل جنگ زبان را به هدایت انگلیس تطبیق میکند.
با حرمت بابری