دیـــدگــاه هــا به مناسبت هفته یادبود از سـالروز جـاویدانگی زنده یاد رفیق ببرک کارمل Comrade Babrak Karmal

به بهانه ی« هفته یادبود از سالروز جاویدانگی زنده یاد ببرک کارمل»
بمناسبت هفته یادبود از سالروز جاویدانگی زنده یاد ببرک کارمل ، دو نگاره ایی از او را نشرمینمایم که مربوط میشود به یکی ازمیدان های بزرگ کاری او، یعنی تلاش بخاطر اگاهی و بسیج نسل جوان برای دگرسازی مناسبات غیرعادلانه اجتماعی و اقتصادی در کشور.
یکی از این تصاویر مربوط است به روزگاری که او توانست درجنبش نوبنیاد دانشجویی کشورنقش پایی ازخود بجا بگذارد. و نگاره دومی مربوط به بازدید او از لیسه امانی ، جایی که او در آنجا درس خواند و چنانکه پدرش میگفت اولین آموزه های سیاسی ـ اجتماعی را درهمین دوران فراگرفت .
من که درهمین لیسه درس خوانده ام ، بارها از آن آموزگارانی که زمانی معلم زنده یاد ببرک کارمل بودند شنیده بودم که او انسان اگاه ، پرتلاش و نترس بود. ازجمله مرحوم استاد نبی گل خان معلم زبان پشتوی ما که آموزگار محترم و بامعرفت بود میگفت ، که ببرک کارمل که شاگرد بافهم بود پیوسته « دکور کار» را جدی گرفته و در باره مسایل مبرم اجتماعی و سیاسی مقاله ایی را آماده مینمود . وی با خوانش این « دکور کار»* که درحقیقت وسیله ایی برای جدل و بحث با همصنفی هایش بود ، دیدگاه های انتقادی خود از نظام استبدادی و مناسبات غیرعادلانه اجتماعی را بیان مینمود.
ناگفته نباید گذاشت که زنده یاد ببرک کارمل از شمار شاگردان ممتاز لیسه امانی بوده و در برنامه های ورزشی و فرهنگی مکتب نیز سهم فعال میگرفت ،از جمله او فارورد تیم فوتبال این لیسه بود.
دراین سالهای فرمانروایی ستم شاهی دیدگاهی :
بی زبان باش نه بینی که قلم ،
تا زبان یافت سرش در خطر است ،
در جامعه دیدگاه حاکم بود.
درچنین روزگاری او زبان داشت ، نترس بود وبیباک با ناهنجاری ها پنجه نرم میکرد.
درخوریاد میدانم که دراین دیداراز لیسه امانی ، او جوانان دانش آموز را به فراگیری علم ، خدمت به مردم و میهن و مبارزه سازمان یافته دعوت نمود ، که متن صحبت و تبادل نظراو با جوانان، و رهنمود های داهیانه شان در روزنامه حقیقت انقلاب ثور بنشر رسید.
***
نگاره دوم مربوط به دوره دانش آموزی او در دانشکده حقوق پوهنتون کابل میشود . او دراین سالها تلاشهای سودمند و اثرگزاری را انجام داد، که در تاریخ نهضت دادخواهی و دانشجویی کشور بنام نهضت « اتحادیه محصلین » ثبت گردید است. در این دوره ببرک کارمل با هم اندیشان و همقطاران که از دیدگاه های مختلف سیاسی نماینده گی مینمودند از طریق راه اندازی برنامه های فرهنگی و سیاسی به انتقاد بی پرده از مصایب اجتماعی و ستم نظام پرداخت. نخستین تلاش های این اتحادیه راه اندازی محافل گفت وگو ، درامه های انتقادی ، شعر و مقاله خوانی و سایر فعالیت های فرهنگی ـ اجتماعی در لیسه استقلال و لیسه امانی بود، آنجا که او دوره دانش آموزی را با پشتکار و تلاش بپایان رسانیده بود.
او در اتحادیه محصلین کوشید تا از خط هواداران دموکراسی ، تجدد وعدالت اجتماعی دفاع نماید .
«ببرک خان » در این سالها مقاله مینوشت ، به بحث و جدل با دیگران می پرداخت ، در درامه های سیاسی و ضد استبدای نقش آفرینی میکرد. او در مبارزه سیاسی و روشنگرانه تنها تماشاگر نبوده و منحیث بازیگر، نقش پایش را در رخداد های همین دوره بجا گذاشت. ازجمله او درسال ۱۳۳۱ خورشیدی در پی مداخلات دولت در انتخابات شورای ملی ، با شمار اندکی ازهم اندیشان تظاهرات خیابانی را سازماندهی و براه انداخت که در تاریخ مبارزات توده ایی در کشور از ارزش و جایگاه بزرگی برخوردار میباشد .
محترم حسن شرق از جمع همروزگاران او درمورد نوشت :« …ببرک کارمل ، میرعلی احمد شامل با چند محصل دیگر به آتش احساسات محصلین و متعلمین و مردم شهر دامن زدند و یک مظاهره بزرگی را بطرفداری داکتر محمودی و میرغلام محمد غبار براه انداختند. میر علی احمد شامل زاده و ببرک کارمل در این راه به حد اعلی کوشش کردند و حتا می توان گفت اگر این دو نفر اقدام نمی کردند ، امکان وجود داشت که چنین مظاهرات به وقوع نمی پیوست .»
این تلاشهای آگاهانه و باوقف او بود که به گفته محترم حسن شرق ، ببرک کارمل با رونق دادن « این تظاهرات توانست تا جلب توجه مردم را بسوی خود منحیث یک محصل مخالف حکومت » جلب نماید.
***
با نشر این دو نگاره و این توضیح خواستم به نقش سترگ و تاریخی جاویدان یاد ببرک کارمل در سازماندهی جنبشهای دادخواهانه و ضد استبدادی کشور، از جمله جنبش جوانان و دانشجویان کوتاه درنگ نمایم. برای تایید و تکمیل این کوتاه میتوان از ده ها گفتاورد دیگرپشتیبانی و مهر تایید را طلب نمود.
برخلاف غوغای بی خبران ، دروغگویان ، یاوه سرایان و بد رایی و بی رسمی خداوندگاران وابسته به ارتجاع وعقب گرایی برویت اسناد بی شمار تاریخی ، چشمدید همروزگاران و همرزمانش ببرک کارمل ،انسان پرتلاش، میهن پرست درخشان ، بسیج گرتوانا ، اندیشه پرداز آگاه ، پیکارگر پرشوق ، و انسان نمونه در تاریخ سیاسی سده پیشین کشوربود.
جا دارد تا اندیشه ها ، تلاش ها و آموزه های او که در بیداری مردم ، بسیج انسانهای دادگر، خردورز و هوشمند نقش بزرگی دارد را با امانت داری به نسل های آینده انتقال داد .در این آموزه ها بازده کلانی نهفته است .
یادش گرامی و اندیشه هایش مشعل راه انسانهای دادخواه ، آزاده و ترقیخواه کشور باد !
با درود و مهر
دکتر اسد محسن زاده
*مرحوم استاد نبی گل خان عادت داشت که برای شاگردان کارخانگی بنام « دکور کار» بدهـد . در روز بعدی شاگردان مقاله های شانرا میخواندند و در باره آن بحث و گفت وگو صورت میگرفت.
 
پیگیری ودلیری در مبارزه ضامن پیروزیست!

از نخستین جرقه های مبارزه در راه مشروطیت واستقلال بیش از نیم قرن می گذرد( از ترتیب این متن 53 سال گذشته ) ازان تاریخ تا کنون در چندین مرحله مبارزات ازادی خواهی وملی کشور ما نشیب وفراز های فروانی را دیده و راهی بس طولانی را پیموده است.
که مشحون از شکست های موقتی وپیروزی های پر افتخار بوده است.
درین مدت تغییرات عظیمی در جهان وهمچنان به صورت نسبی در افغانستان به وجود امده است .
انهدام فاشیسم ومیلیتاریسم جاپان در دومین جنگ جهانی – تشدید وتعمیق بحران های سرمایه داری جهانی – بسط وتحکیم جنبش انقلابی کارگری – پیدایش عصر انقلاب های خروشان نجات بخش ملی وموج نیرومند ان که طومار نظام استعماری را درهم پیچیده و در ارکان امپریالیسم و ایدیولوژی بورژوازی و رفورمستی شکست وارد کرد وهمچنان ایجاد مناسبات بین المللی طراز نوین بر پایه های اصول همزیستی مسالمت امیز و مبارزه در راه صلح جهانی – همه دریک جریان و جبهه عظیم تناسب نیروها را به نفع صلح – استقلال ملی – دموکراسی – ترقی اجتماعی ورفاه وبه زیان ارتجاع وامپریالیزم تغییر داد که در نتیجه امکانات وسیعی برای رشد وتکامل سریع اقتصادی وفرهنگ کشور های تازه به استقلال رسیده وکمرشد به وجود امد. ولی باید با کمال تاسف خاطر نشان ساخت که در وطن ما نه تنها از این امکانات مساعد جهانی وشرایط داخلی تاکنونی استفاده لازم به عمل نیامده است – بلکه بالعکس بنابر شیوه های استبداد سیاه شرقی و دوره های طولانی وبیرحم اختناق و توطئه های پیهم ارتجاع – استعمار و امپریالیزم با استفاده از سلاح زهراگین نفاق ملی – قبیلوی – قومی وایجاد پراگندگی – تشتت وبی اعتمادی در صفوف نیروهای ازادی خواه – ملی ودموکراتیک جنبش رهایی بخش ملی ما ضربات مدهشی دید – به شکست و ناکامی گرائید وارتجاع قرون وسطایی وهواداران استعمار همچنان در کشور ما پابرجا باقی ماند.
شکست مشروطیت اول وجنبش ضد استعماری وضد ارتجاعی عناصر ملی جوان و«امانیست هادر دوره اعلیحضرت امان الله خان» ناکامی مبارزات دوره هفت شورای ملی همه فاجعه های بزرگی در طول تاریخ معاصر وطن ماست.
این دوره های طولانی اختناق – استبداد فردی را با تمام کابوس وحشتناک ان برجامعه ما مسلط ساخت – چنانچه هیچگاه « محبس دهمزنگ» و دیگر زندان های کشور از ازادی خواهان خالی نماند و بسیاری از قهرمانان مشهور وگمنام در راه ارمان های مقدس ملت و وطن جان های خود را قربان کردند – که الهام بخش مبارزات نیرهای دموکراتیک – ترقی خواه وطن پرست ما گردیده است.
با الهام گرفتن از انهاست که پرچمداران دموکراتیک خلق با وجود درک شرایط سخت و دشوار و راه طولانی وپرپیچ در پیوند با مردم – برای ارمان های مردم – ضد دشمنان مردم – به مبارزه رهایی بخش ادامه میدهند وبه همین جهت است که هر روز در ضمن مبارزه با ارتجاع داخلی وخارجی مورد کین وغضب حیوانی – توطئه – دسیسه وتحریک « دشمنان سوگنده خورده خلق » قرار دارند – ولی با پیگیری و سازش ناپذیری چون پیشتازان کشاف در راه های نا منکشف نجات بخش خلق و وطن دلیرانه وخونسردانه به پیش میروند واز موانع وحملات خصمانه دشمنان عمده از جلو وعقب وهمچنین منحرفین راست و«چپ» نمی هراسند.
گرچه ده ها سال مبارزات مردم و نیروهای ملی و دموکراتیک وطن به پیروزی نه انجامید – ولی اثرات نسبی ان در حیات اجتماعی و سیاسی – اقتصادی وفرهنگی جامعه ما بجا مانده است . علیرغم تحولات نسبی ای که درسال های اخیردر ساحه سیاست خارجی و رشد اقتصادی کشور به وجود امده وهمن اینکه هیات حاکمه افغانستان به یک سلسله رفورم ها تن در داده است که منشا و محرک ان مبارزات طولانی نیرو های ملی ودموکراتیک کشور می باشد ؛ اما باید جدا در نظر داشت که تاکنون محتوی اقتصادی کشور ما جهت ضد استثمار واستعماری نداشته وسطح اهنگ رشد افتصادی ما نازلترین سطح در جهان میباشد.
سیاست خارجی کشور از لحاظ ضدیت خود با استعمار وامپریالیسم جبون محافظه کار است – فرهنگ استعماری وارتجاعی در کشور تسلط دارد- اکثریت عظیم خلق های وطن ما عملا از کمترین حقوق وازادی های وسیع دموکراتیک اعم از سیاسی – اقتصادی – اجتماعی وفرهنگی محروم اند و در منجلاب فقر – جهل ومرض دست وپا میزنند – استبداد – ارتجاع – تبعیض – ستم ملی – قومی در شهر وده کشور حکمفرماست – ظلم وستمگری – رشوستانی – فساد گران نمی شناسد. موجز اینکه مردم کشور ما رنج عظیم می کشد وهیات حاکمه افغانستان با شکل وماهیتی که دارد قادر به حل مسایل ملی وتناقضات -تضادی های جامعته ما نیست و بدین جهت ما معتقدیم که تنها از طریق اجرای تحولی بنیادی وتغییر کیفی وسریع میتوان مردم و وطن را نجات داد- حیات ملی را تجدید کرد- به فقر وعقب ماندگی دیرینه که از قرون متوالی دامن گیر ماست پایان بخشید – به استقلال اقتصادی نایل امد- کشور را صنعتی ساخت و اهنگ رشد اقتصاد وفرهنگ را تامین کرد. وبه روش ضد ملی وضد فرهنگ دموکراتیک خاتمه داد و ازطریق راه رشد غیر سرمایه داری وایجاد حکومت خلق بر خلق را در کشور مستقر ساخت.
پرواضیح که چنین تحولی بنیادی در کشور به صورت خود به خودی به وجود نمی اید و بدون اتحاد و همبستگی نیروهای ملی – دموکراتیک وترقی خواه – وطنپرست جامعه نمیتوان این وظیفه سنگین را که چون کوه گران بردوش مبارزان راه ازادی – دموکراسی وترقی اجتماعی کشور قرار دارد – سریعا انجام داد.
اما باید گفت که تحت هرگونه شرایطی ما این رسالت سترگ تاریخی را به پیش خواهیم برد ومعتقدیم که تسلیم شدن به وضع موجود وبه انتظار سرنوشت نشستن ویا با – نا امیدی – سرخوردگی- کناره گیری از مبارزه – سازش غیر اصولی را شیوه خویش قرار دادن- اندیشه های زهر اگین وعبثی است که حکوم انتحار سیاسی و اجتماعی را دارد.
بدین جهت باید هر عنصر اگاه وطنپرست صدیق – سرسپرده راه ازادی مستشعر باشد که بدون پیگیری – دلیری وهوشیاری در مبارزه پیروزی ناممکن است . اما باید این حقیقت بزر گ را به عموم هموطنان خاطر نشان ساخت که انچه دارای اهمیت عظیم است مبارزه اصولی است . نه تحویل دادن صرفا شعار های انقلابی نمای-» قهر امیز- قیام … «غیر عملی وپیش از شرایط (که بالاخره در اثر ناکامی موجب یاس – سرخوردگی وحتی تسلیم خواهدشد).فحش ودشنام دادن ضد اصول مترقی» واتهام بستن به این و ان…
راه مبارزه طولانی – پیچیده -سخت و دشوار است – پیگیری در چنین مبارزه ای است که ماهیت و جوهر یک انقلابی صدیق وطنپرست را ظاهر می سازد و ضامن پیروزی مبارزه خلاق است . این سخن اموزنده را نباید از یاد برد که « قهرمانی در کار سازمانی طولانی مصرانه در مقیاس سراسر کشور به مراتب دشوارتر ودر عوض به مراتب عالی تر از قهرمانی قیام ها است«تردیدی نیست که هدف ما در اخرین مرحله ودر متکامل ترین شکل ان هدفی است که جهان بینی علمی و اندیشه های پیشرو عصر ما یعنی تیوری سوسیالیزم علمی صحت و ضرورت تاریخی ان را ثابت ساخته است. این تیوری عالی ترین حقوق وازادی های بشر را تامین می نماید.
و بشریت را از نابرابری اجتماعی واز کلیه اشکال ستمگری واستثمار وکابوس جنگ رهایی می بخشد « صلح – کار – ازادی – برابری – برادری خوشبختی » را برای انسانها به ارمغان می اورد.
ولی مساله مهم این است که راه و سیله نیل به این اهداف تابناک و درخشان سهل و ساده نیست وصرف از طریق مبارزه دلیرانه – پیگیر با تجهیز تمام نیرو های که کلا و جزا در هر مرحله یی از مبارزه با شور وشوق تمام در چهار چوب ملی و وطن ما افغانستان که تاریخ مارا بدان پیوند ناگسستنی می دهد – صورت می گیرد ودر طبیعت خود با جریانات پیشرو ومترقی جهان همراه است این مبارزه رهایی بخش از طریق مرکز رهبری مبارزه یعنی جرگه رزمندگان پیشاهنگ ( سازمان سیاسی ) زحمتکشان کشور به پیروزی می انجامد.
باحفظ این امرکه باید در مدتی تا حد امکان هرچه کوتا تر طرق نیل به پیروزی قطعی پیمود ه شود – به خاطر باید داشت کسانی که درین راه بازهم طولانی – والا نجیب مبارزه نجات بخش پا میگذارند – نباید شکیب وتحمل را ازدست بدهند و سرسختی – خشونت وحملات بیرحمانه دشمنان یعنی مرتجعین – مستبدین – متنفذین – نیروهای محافظه کار-پیچیدگی ذاتی مبارزه پیچ وخم – نشیب و فراز – مد و جزر – حوادث وتصادفات – مساعد ونامساعد را از یاد ببرند در برابر ان از خود نا استواری نشان دهند . چه تجربه مبارزات نشان داده است که راه حرکت به سوی ترقی وتکامل جامعه – هموار – بیخطر- سهل و روان نیست. در جریان مبارزه وکار برای ایجاد تحولات کیفی ( نظام نوین اجتماعی ) در کشور مشکلات عظیمی وجود دارد که از همه اولتر مشکلات ناشی از مقاومت نیرو ی سرسخت « سنن وعادت ناپسندیده » اجتماعی است که ده ها قرن وجود امتیازات طبقاتی – مرض های جسمی و روحی – فقر وجهل – فرد پرستی باعث تسلط انها در جامعه ملی ما گردیده است و دربرابر هرگونه جریانات نو عکس العمل شدیدی نشان می دهد.
برخی ها گمان میکنند که براساس دستور واحکام پیشوایی می توان جهان را در یک لحظه دگرگون و « انقلاب در تمدن وفرهنگ» را پیروز ساخت ودر دروان کوتاهی نظام جدید را در جای نظام کهنه قرار داد. این طرز تفکر انحرافی برمبنای اصالت اراده فردی ( والنتاریستی ) استوار بوده مولود ذهنیگری می باشد که در نتیجه مبارزه را به گمراهی سوق می دهد – لذا باید شرایط جریان تکامل ومراحل مبارزه را در نظر گرفت!
مشکل دیگر در مبارزه عبارت از پیچیده بودن ومتضاد بودن جریان حرکت تاریخ ودشواری رهبری و پیش بینی اشتباهات وشکست ها که در جریان مبارزه رخ میدهد وغالبا ناشی از عدم تجربه ودرک نادرست از پدیده های اجتماعی وانطباق خلاق تئوری با عمل جامعه وعدم تشخیص درت تناسب منطقی (دیالکتیکی ) میان دوقطب متقابل ومتضاد در مراحل مختلف مبارزه وتکامل میباشد . دراین صورت لازم است که تناسب صحیح بین دوقطب عمده است بدون این که قطب متقابل ان از نظر انداخته شود ویا از تاثیر بیفتد – تشخیص گردد.
موجز اینکه : دیالکتیک جریان تاریخ ومبارزه رهایی بخش چون پیچیده دشوار است – بنابر ان با پیگیری – هوشیاری ودلیری در مبارزه – تحلیل دقیق وضع مشخص جامعه براساس اسلوب علمی تفکر- انتقال به موقع از یک قطب به قطب دیگر مبارزه و در نظر گرفتن تمام اصول وموازین مبارزه اجتماعی وفن سازماندهی و قواعد رهبری علمی ودر نظر گرفتن صورت ها واشکال مختلف مبارزه مطابق به شرایط میتوان به پیروزی نایل امد- بدرستی به پیش رفت واینده راتا حدودی پیش بینی کرد ونهضت و جنبش و جامعه را رهبر نمود.
البته این امریست فوق العاده مشکل و بغرنج که شکیب میخواهد وقاطعیت – جسارت و دلیری می خواهد وهوشیاری – احتیاط – ترصد میخواهد وتعرض – پیشروی میخواهد وعقب نشینی … بدین ترتیب هرگاه « هدف درست باشد – سازمان محکم – رهبری صحیح- مبارزه سنجیده و پیگر -از حوادث بدرستی عبرت اندوزی شود در طول مدت پیروزی حتمی است »
تجربه نشان میدهد که تنها مبارزان با وقف در راه خلق و وطن در راه جهان بینی علمی – بری ازاغراض شخصی وخود پرستی – خونسرد و هوشیار – متکی به وجدان علمی و اجتماعی میتوانند در جریان مراحل مختلف مبارزه تاکتیک درست – اشکال صحیح سازمان و کار – جهت درست ومنطقی مبارزه را دریافت کنند و مسایل را جسورانه طرح نمایند وخود ودیگران را به جهت هدف و رهنمون باشند … چنین کسان مبارزین واقعی کشور اند – نه عناصری که روی موقف شخصی واندیشه های ذهنیگری ووالنتارستی توام با بی اعتنایی در برابر مردم و وطن وقضاوت تاریخ برخورد می نمایند.
در اینجاست که با استفاده از تجارب درد ناک واحیانا شیرین اسلاف قهرمان خود وبا اعتقاد وعشق به هدف های عالیه خود نباید از دشواری ها هراسید وباید پیگیرانه به مبارزه مقدس ازادی بخش ملی ورهایی بخش خلق وطن خود ادامه داد. وبا ایمان استوار واراده قوی و شکست ناپذیر ودر ک روشن به پیش رفت و در برابر خطرات جسورانه – مستقیم وبی باک نگریست و هوشیارانه سنجید که چه نیروهایی در اردوگا دشمن یعنی ستمگران وچه نیرو هایی دراردو گاه خلق یعنی دوستان قرار دارد.
« جنبش به پیش می رود -بسط می یابد و نمو می کند . وظایفی هم که در برابر ماقرار می گیرد افزایش می یابد – دامنه وعمق مبارزه گسترش می یابد»
«ببرک کارمل »
(شماره بیست ویکم جریده پرچم «دوشنبه ۷ اسد ۱۳۴۷» مطابق 29جولای 1968 )
«به مناسبت یاد بود سالروزخاموشی شمع زندگی جاوید نام ببرک کارمل رهبر مدبرو خردمند»
تقدیم کنند ه :ادریس اریب
سخن چند در مورد زنده یاد ببرک کارمل:
زنده یاد ببر ک کارمل مرد از تبار ازادگان ، مبارز خسته ناپذیر ، و انسان دوست ، وفادار به ارمان های مردم و میهنش ،رهبر شایسته و محبوب مان
خواستم یاد از کار وفعالیت انقلابی و دلسوزانه شان و سهم برجسته شان در ایجاد حزب مترقی بخاطر نجات توده های میلیون ازستم طبقاتی وزنده نگه داشتن تاریخ مبارزات شان سطر چند ی بنویسم :
اولین بار کنگره موسس حزب بتاریخ اول جنوری 1965 در منزل نور محمد تره کی واقع کارته چهار کابل به اشتراک ( نور محمد تره کی، ببرک کارمل ،محمد طاهر بدخشی ، دستگیرپنجشیری، شهر الله شهپر، سلطان علی کشتمند، صالح محمدزیری،عبدالکریم میثاق، شاو ولی ، محمد ظاهرجدران، عبدالوهاب صافی ، سلیمان لایق ، نور احمدنور، حسن بارق شفیعی ، ملاعیسی کارگر، عبدالهادی کریم، محمد ظاهر افق، عبدالحکیم شرعی، عبدالحکیم هلالی،محمد اکرم کارگر، عبدالله جاجی ، نور الله کلالی، ادم خان جاجی، غلامحی الدین زرمتی ، عطا محمد شیرزی ، عبدالقیوم قویم وخان محمد خالیار)دایرشد. جلسه گنگره موسس بوسیله طاهربدخشی عضو کمیته تدارک افتتاح گردید.
نور محمد ترکی و ببرک کارمل را به عنوان سازماند گان طراز اول سازمان سیاسی به اعضای اشتراک کنند کنگره معرفی و زندگینامه ومبارزات شان را قرائت کرد. بدان معنی که هردو نقش رهبری کننده و مساویانه رادر حزب ایفا خواهند کرد. ولی یک تن شان در هر حال رسمن در رهبری حزب قرار میگرفت. در ادامه بدخشی ، ادم خان جاجی که کهنسال ترین عضو و پشتون بود بحیث رئیس کنگره وعبدالحکیم شرعی که جوان وغیر پشتون بود بحیث معاون کنگره بر گزید.
ادام خان بیانیه افتتاحیه مختصر ی قرائت و از تره کی و زنده یاد کارمل تقاضا بعمل اورد.که در رابطه اوضاع سیاسی و اجتماعی وموقف روشنفکران در کشور صحبت نمایند . نور محمد ترکی بیانیه ای در باره گذشته تاریخی افغانستان واهمیت ایجاد حزب مترقی در کشور ایراد نمود و زنده یاد ببرک کارمل در باره اوضاع موجود افغانستان ، مبارزه حلقات سیاسی در داخل ونقش انها در بیداری وارتقای اگاهی طبقاتی زحمتکشان کشور وتغییر تناسب نیرو ها در عرصه جهانی بسود صلح وازادی صحبت بعمل اورد.در بیانیه ها مطالب اتی تذکار یافته بود.
« کار گران وکلیه زحمتکشان افغانستان به زودی درک خواهند کرد که راه دیگری برای نجات وازادی انها وجود ندارد بجز ایجاد حزب نیرومند وبا انضباط که بکمک ان میتوان دشمنان متحد را شکست داد وانقلابیون افغانستان را در مبارزه بخاطر منافع زحمتکشان برانگیخت . هر گاه این حزب بتواند ، زحمتکشان و روشنفکران کشور را متحد بساز وایشان به ایدئو لوژی پیشرو اشنا ومعتقد شوند، افغانستان بسوی پیشرفت وترقی اقتصادی و اجتماعی سوق خواهد شد ومردمان به پیروزی های بزرگی دست خواهند یافت.».
در ختم صحبت ها دو سند تحت عنوان( اصول اساسی مرامی وحزب واصول اساسی تشکیلاتی حزب به کنگره ارایه گردید.که درجریان کارکنگره مورد تصویب قرار گرفت . هردو سند بوسیله کمیته تدارک با اشتراک میر غلام محمد غبار تهیه و در انها کلی ترین اهداف و وظایف تعیین گردیده بود. کنگره تصمیم گرفت که اسناد متذکره بمثابه نکات اساسی برای طرح و تدوین مرامنامه واساسنامه حزب پذیرفته شوند. به همین منظور کمیسیونی تحت سرپرستی ببرک کارمل متشکل از طاهر بدخشی ، دستگیر پنجشیری و شاو ولی تعیین گردید.
در حالیکه ببرک کارمل از لحاظ شایسته گی و نفوذ در بین روشنفکران موقف و جایگاهی خاصی داشت بازهم بخاطر کسب مقام رهبری حزب حزب بافشاری نکرده و انرا به تره کی واگزار نمود.
روحش شاد یاد و خاطراتش در تداوم زمان مستدام باد.
با عرض حرمت
ادریس اریب
بخاطر بزرگداشت از ۲۵ سال جاویدانه شدن زنده نام رفیق ببرک «کارمل» شخصیت نامدارتاریخ ملی، رهبر زحمتکشان ، بی بدیل وتکرار ناشدنی میهن!

کنون برای شما عزیزان یک رویدادواقعی اتفاق افتاده در رابطه با زندگی سیاسی زنده نام «کارمل» را درشرایط سیطره ی استبدادخشن سلطنتی از لابلای برگ های زرین تاریخ را باز نشر مینمایم :
خاطره ی از برگ نامکشوف تاریخ رزمی و سیاسی کشور،اثر – مرحوم دگرجنرال محمد حسین خان هاشمی ،
نگارش: عبدالهادی مصدق غفوری.«….فردای مظاهرات بی سابقه سال ۱۳۳۲ خورشیدی ، شهر کابل که جهت احیای حقوق مسلم وکلای انتخابی شهرکابل ( محمودی و غبار ) صورت گرفت و با بیانیه های آتشین ببرک کارمل و سایر محصلین در انروز که به اوج گیری احساسات همه مردم کشور انجامید و در پایان آن روز منجر به گرفتاری و چهارونیم سال زندانی شدن ببرک کارمل انجامید ، دستگاه حاکمه را نیز به هراس انداخت که ناشی از آن شاه محمود خان صدراعظم وقت ، علمای دین ، سرشناسان و ریش سفیدان ولسوالی هاي – بتخاک ، ده سبز ، چهاردهی و چهاراسیاب ، شکردره، کوهدامن ، سروبی و پغمان را به قصر صدارت عظمی وقت دعوت نموده و پیرامون اوضاع با انها صحبت نمود .
در این ملاقات که ماهیتا ضد مردم کابل ترتیب شده بود ، شخص شاه محمود خان صدراعظم در مورد اقدامات و مزایای ازادی های نیمه دموکراسی به مردم صحبت کرده و در اخیر اشکهایش از چشمانش سرازیر شده و جهت تحریک احساسات مردم گفت :
حرکات ضد دولتی ایکه از جوانان ، روشنفکران و منورین شهر کابل و اطراف آن سرزده و ضمن آن در مظاهره عظیم سهم گرفتند و لیدر ( سرکرده ) انها هم ببرک کارمل میباشد . بدینگونه از مجلس در مورد مجازات انها نظر خواسته شد ، به استثنای چند نفر محدود مانند عبدالستار ( بتخاکی ) از جمله مرتجعین حاضر جلسه، از جا برخواسته و گفت : این انسانهای مظاهره کننده مخصوصا لیدر شان ببرک ( کارمل ) یاغی و باغی باید شدیدا مجازات ( کشته ) شود .
ولی منورین زیادی در مجلس بودند که از آنجمله عبالحمید خان ( از مردم شریف حسین خیل ) از جا برخواسته به قسم اعتراض عبدالستار بتخاکی را مورد تهدید قرارداده و به الفاظ شدید به وی گفت که ببرک کارمل چه گناهی کرده و به چه علت و چرا کشته شود ؟ ببرک کارمل صرف از مجرای قانون و پرنسیپ های موضوعه دولتی استفاده نموده و مطابق قانون جاری کشور تظاهرات مسالمت آمیز را سازماندهی نموده است ، لذا در این آوان حکومت دموکراسی، شخص صدراعظم صاحب و لطف ذات همایونی با درنظرداشت اوضاع و احوال کشور وجهان کشتن یکنفر محصل جوان منور ، فداکار و با احساس پوهنتون اثرات سو در عرصه ملی و بین المللی بجا خواهد گذاشت . از جانبی هم پدرشان هم خدمتگزار واقعی دولت و وطن هستند ، پس بهتر خواهد بود تا این بار برایش توصیه گردد و دولت خود هم در اینده از تطبیق قوانین موضوعه خود شدیدا مواظبت نماید، زیرا در کشوری که همه از نگاه کسب سواد ناپخته و هم نسبت نداشتن آگاهی وفقر رشد سیاسی افراد ، پرابلمهای عدیده ظهور میکند ، به این حد دموکراسی و ازادیهای بی‌حد و حصر هیچ مناسب نیست ، لازم است تا در اول اولاد مملکت و در مجموع مردم ما با نور علم و معرفت آشنا و آگاهی واقعا سیاسی و خدمت بوطن را بیاموزند و انگاه آهسته اهسته بطرف تطبیق دموکراسی به پیش بروند ، لذا برای ببرک کارمل منحیث لیدر و رهبر توصیه صورت گیرد و در پهلوی ان ارگانهای امنیتی به تعقیب و هراست خود ادامه دهند . و با شعر ذیل به سخنانش خاتمه داد :
چه خوش گفت دهقان سالخورده با پسر
که ای نورچشمی بجز از کشته نه دروی
از انجاییکه این جرگه مشورتی و فرمایشی مضحک ، جهت ترس و رعب مردم کابل دایر گردیده بود و شاه محمود خان صدراعظم متوجه شد که گروپ مخالف علیه نظریات و پلان های مطروحه شان بمیان امده و هوشیارانه و ماهرانه پیش از آنکه مجلس به مناظره و مجادله تبدیل گردد ، به گفته عوام ، آن وقت خود را به کوچه کیان کرتاهی زده ( اصطلاح هنری کوچه حسن چپ ) و به مجلس خاتمه بخشید . اما از انجاییکه پس از هر تاریکی – روشنی و بدنبال هر شبی روز است و پس از آسمان ابر آلود و بارنده گی ، آسمان آفتابی و روشن میگردد پس از چهارونیم سال زندان ، دولت وقت مجبور گردید تا ببرک کارمل پسر مبارز و جوان پرتلاش راه صلح و حقیقت را از زندان آزاد سازند و بدین گونه ، ببرک کارمل در سال ۱۳۳۶ پس از سپری نمودن زندان طولانی و بی موجب پس از ختم تحصیل باانرژی تازه و اتشین تر از گذشته جهت سازماندهی نیروهای انقلابی و جوان جامعه در جهت زوال استبداد سلطنتی رژیم حاکمه قرون وسطایی کمر همت مردانه وعدالتخواهانه بستند .
باید گفت که بدینگونه ببرک کارمل پس از آن به عقد ازدواجش که وعده شرافتمندانه دو انسان رسالتمند است پرداخته و صفحه جدیدتری از زنده گی خود وجامعه را رقم زدند….»روان زنده نام رفیق ببرک«کارمل» فقید شاد، کارنامه های درخشان، پر افتخار وخاطرات ماندگار شان گرامی وجاویدان!
ح « حریف »
در گرامی داشت از ۲۵مین سالروز جاویدان شدن رفیق ببرک کامل!
کسانیکه بذر آینده را میکارند هیچگاه نمی میرند،جاویدانه است.
ببرک کارمل از جمله بنیان گذار و رهبر حزب دموکراتیک خلق افغانستان، زنده هستند .زیرا ما ،بخصوص جوانان عدالت خواه افغانستان ،آرمانها و پرچم که وی برافراشته بود،بر افراشته نگهداشته، راه و آرمان ایشان را ادامه میدهیم .
شخصیت والا یرفیق کارمل رانمیتوان در چند سطرخلاصه کرد .
رهبری که از ایام جوانی تا آخرین روز های زندگی ،خود را وقف خدمت بمردم ووطن نمود و باورمند به پایه گذاری، وتوسعه پابه های حکومت مردمی بودند.
از ایام جوانی مبارزه را آغا ز کرد ،در میان مردم بیدریغ و بی هراس به مبارزه ادامه داده، دوران زندان حکومت استبدادی را تجربه و به پختگی بیشتر انقلابی رسیدند .
ببرک کارمل به ایجاد یک‌حکومت ملی دموکراتیک، بر پایه های وسیع مردم باورمند بود، و در دوران زمامداری شان بحیث منشی عمومی حزب ، و رئیس جمهور کشور،برای تحقق به این آرمان های مردمی، بر مبنای اصول علمی، و مرحله انقلاب ملی دموکراتیک، گام های عملی برداشت .
در راه عملی ساختن دموکراسی واقعی ،توسعه اقتصاد ،علم، امحای بی سوادی، کسب دانش ،اعاده حقوق تمام ملیت های باهم برادر افغانستان ، تساوی حقوق زنان و زحمتکشان ،زحمات چشمگیر کشیدند .
در برابر امپریالیزم و ارتجاع منطقه آشتی ناپذیر بود و هیچگاه منافع خلق افعانستان را در معرض معامله با دشمانان خارجی،امرپریالیزم و ارتجاع داخلی، و منطقه قرار ندادند، وی میدانست که دشمن دیرینه افقانستان و کشور های در راه رشد، سمت گیری سوسیالیستی،مستقل، همانا امپریالیزم و کشور های ارتجاعی منطقه است .
رفقا، اعضای، و هواخواهان حزب دموکراتیک خلق افغانستان!بیایید به پاس و یاد بود از رهبر فقید مان ،زنده یاد رفیق ببرک کارمل بزرگ به اختلافات غیر ضروری میان رفقا پایان بخشیده مانند گذشته بیک صف واحد، بدور حزب واحد،برای برآوردن شدن آرمانهای رهبر فقید و جانباختگان حزب پرافتخار،حزب دموکراتیک خلق افغانستان، متحد گردیده پرچم گلگون آنرا یکبار دیگربه اهتزاز در آورده، برای نجات کشور متحدانه مبارزه کنیم.
یکبار دیگر تاکید می نماییم، آنهایکه به آرمانهای رهبر فقید ما ن زنده یاد ببرک کارمل باورمند هستند ،یگانه راه ثبوت وفاداری شان،جمع شدن بدور حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حزب که ایشان آنرا پایگذاری نموده بود ،حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،بمثابه یک حزب واحد جمع شوند . ما هیچ ضرورت و نیازی به اضافه نمودن واژه های جدید به ین نام تاریخی و دوران ساز ،حزب دموکراتیک خلق افغانستان نمی بینیم.
عارفه ایماق.
۹ قوس/ آذر ۱۴۰۰.
بیست وپنج سال قبل فرزندبرومندخلق افغانستان ،بنیان گذارورهبرجنبش دادخواهانه کشوررفیق ببرک کارمل ،بخاطرنجات مردم زحمتکش کشورازسلطه فیودالیزم ،تامین عدالت اجتماعی وبرابری حقوق شهروندی ساکنان کشوراعم اززنان ومردان به ابدیت پیوست.
رفیق کارمل مبارزجسوروبیباک راه زحمتکشان بوده ودرزمان حاکمیت شان بخاطردفاع ازحاکمیت ملی،استقلال،ازادی وتمامیت ارضی کشور،دربرابرنیروهای ارتجاع داخلی،منطقه وامپریالیسم جهان خوار، حزب،دولت وجامعه را،آگاهانه رهبری وازخودکارنارمه های جاودان به نسلهای بعدی بجا گذاشت.
رفیق کارمل بزرگ اکنون درمیان رزمنده گان اصیل که راه پرافتخارشان راباصداقت وایمانداری تعقیب مینمایند،نیست.اماعقایدواندیشه های انسانی شان برای مردم ‌وفرزندان اصیل وطن جاودانه خواهدبود.
روح رهبرپرافتخارمان شادوراه شان پررهروباد.
ولی زیارمل

بمناسبت بیست و پنجمین سالروز جاویدانه شدن زنده یاد ببرک کارمل رهبر بی بدیل ح.د.خ.ا

رفقا، دوستان و هموطنان گرامی!

امروز اول ماه دسامبر، در چنین روز بیست و پنج سال قبل پایان زندگی شخصیت شناخته شده در سطح ملی، منطقه، جهان، فرزند برومند، صدیق، خدمتگزار صادق مردم افغانستان، رهبر نستوه، خلاق و یکی از بنیان گذاران ح.د.خ.ا زنده نام ببرک کارمل، مصادف است.

زنده یاد ببرک کارمل، عمری گران بهای شان را در راه خدمت به مردم و دفاع از زحمتکشان کشورش، چی قبل از دوران حاکمیت ح.د.خ.ا و همانگونه در زمان حاکمیت ح.د.خ.ا و زمان زمامداری شان صرف نمودند. ایشان آرزوها و ارمانهای بزرگ برای یک افغانستان نوین، آزاد و سربلند داشتند که با در نظر داشت آن، پلانهای وسیع یی را برای کشور و مردمش در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی، اجتماعی، دفاع از تمامیت ارضی، بخصوص در زمینه ء برابری، مساوات، عدالت اجتماعی، تساوی حقوق ملیت های ساکن در کشور و ریشه کن ساختن فقر، بیسوادی و قومگرائی از سرتاسر کشور طرح و روی دست داشتند چنانچه در زمان زمامداری خویش قدمهای استواری جهت تطبیق آن در بخش های یاد شده برداشته اند.

زنده یاد ببرک کارمل مصمم بودند که، با تطبیق پلانهای بنیادی، تغیرات قابل لمس را برای شگوفانی کشور و بهبود زندگی زحمتکشان بوجود می آورد و اما با درد و دریغ تغیرات سیاسی در منطقه و جهان، بخصوص توطئه ها و دسائس رهبران شوروی سابق و همراه با دسائس داخلی مانع برآورده شدن این آرمان های والا ی زنده یاد ببرک کارمل گردید.

بدون شک تاریخ کشور ما، کارنامه های زنده یاد ببرک کارمل را، ثبت صفحات زرین تاریخ مبارزان راه عدالت، ترقی و آزادی نموده و یاد و خاطراتش را گرامی میدارد.

مرگ این رهبر نستوه، بی بدیل و ابرمرد سیاست، صدمه یی جبران ناپذیری را برای همه عدالتخواهان، تجدد طالبان و رادمردان راه آزادی را، بهمراه داشت.

به باور من تکرار چنین رهبر و شخصیت هم مانند جاوید نام ببرک کارمل، در تاریخ کشور ما دشوار و حتی ناممکن است.

یاد، کارنامه ها و خاطرات زنده یاد ببرک کارمل رهبر نستوه و بی بدیل ح.د.خ.ا گرامی و راهش جاویدان باد

سعدیا مرد نیک نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکوئی نبرند

سید عسکر نجم

برای دوستان و دوستداران تاریخ !
، این یادواره غم انگیز از آخرین روز ها و ایام زندگی ، فقید ببرک کارمل و درس های تاریخی از آن را که در گذشته ها در صفحات اجتماعی مطالعه نموده بودم و محتویات پیام انرا شبیه و قریب به آن یادداشت تاریخی ام می پندارم که من در حدود چند ماه قبل تحت عنوان « تکلمه ی بر جایگاه یک تصویر » ، در مورد شخصیت منحصر به فرد زنده یاد ببرک کارمل فقید ، نوشته بودم و اینک ‌در تصویر جدید و در دوام همان تراژیدی گذشته زندگی رهبر مردم – اما در نهایت تنها حتی از جانب نزدیکترین یاران و محافظان خود اش ، سرشار از معنویات و – اما فقیر از دنیای ثروت و سرمایه و سوگمندانه ، بشدت زاده ی نامناسب از لحاظ تاریخی در زمان و مکان خود – ببرک کارمل فقید را از قلم محترم عطاالله ابراهیمی و ارسالی جناب محمد نعیم غیور را با شما عزیز خواننده این برگه شریک میسازم ؛
با حرمت
فرید شیرزی
خاطراه ای درد آور ولی افتخار آمیز :
‎رهبر پاک سرشت و خدمتگار مردم و رفیق همرزم و جوانمرد و گهرشناس
‎زمانیکه در سال 1371, بعد از سقوط نظام ، زنده گی در کابل برایم دشوار گردید ، به مشوره عده ای از رفقا به مزارشریف رفتم ! ازینکه با جنرال مومن قبلا در لوای چهار سرحدی نیمروز به صفت آمر سیاسی همکار بودم وشناخت داشتم به حیرتان رفتم واز وی خواستم تا برایم وظیفه ای تعیین کند، جنرال مومن مرا به صفت امر تعلیم وتربیه موظف نمود ، و از جانبی برایم حیرتان خوشایند بود زیرا رهبر گرانقدر ببرک کارمل فقید نیز در شهرک حیرتان زندگی میکردند .درین مدت طوری مخفیانه هفته ای یک مرتبه به دیدن رهبر میرفتم زیرا جنرال مومن در تبانی با حکومت ربانی رفت امد را با رفیق کارمل اجازه نمیداد و هرکس که میرفت، از منسوبان نظامی مورد پیگرد و تهدید قرار میگرفت ، یک روز ساعت شش شام از پیش روی خانه کارمل صاحب در حالیکه سوار به موتر خود بودم عبور میکردم دیدم خانه رفیق کارمل برق هایش روشن نیست ، متعجب شدم که اول شام رفیق کارمل کجا رفته باشند ؟ خود را مکلف دانستم که تا از وی عیادت نمایم ، موتر را دور تر متوقف کردم و پیاده در تاریکی ّرفتم به دروازه خانه زنگ منزل واقع بلاک های افسوتر را فشار دادم جوابی نشنیدم چندین بار زنگ زدم، دیدم که اهسته صدای پای شنیده شد ، صدا زدند و گفتند که کی هستی ؟ گفتم یکی از شاگردان خورد تان ! بعدا درب را باز کردند ، دیدم که رفیق کار مل با لباس خواب اند. برایم گفتند رقیق عزیز خوش امدی بیا داخل سلام کردم تلاش کردم که دست شان را ببوسم ، اجازه ندادند ، رفتیم داخل اتاق پرسان کردم که رهبر عزیز چرا برق منزل خاموش بود و چرا زودترخواب شده بودید ، گفتند خسته بودم باز سوال کردم که نان خورده اید ؟ دیدم جواب ندادند و گپ را را به سوی دیگر بردند ، با خودم گفتم ببینم چیزی در خانه برای خوردن دارند یا نه ! به بهانه شستن دست هایم اجازه خواستم که دست های خود را میشویم، رفتم اشپز خانه تا دست هایم را بشویم ، متوجه شدم که از دیگ و غذا خبری نیست ،
‎ رفیق کارمل در چوکی طوری نشسته بودند که پشت شان طرف اشپز خانه بود ، یخچال را باز کردم دیدم یک قطی بیسکیت و یک بوتل اب داخل یخچال است دیگر هیچ نوع غذا و میوه ای در یخچال موجود نیست در حالیکه اشک درچشمانم حلقه زده بود با خود گفتم ، ای رهبرم تو که مدت هفت سال ریس جمهور ونفر اول این مملکت بودی امروز حتی نان خشک برای خوردن نداری ای دنیای بی وفا !
‎امدم ونشستم و بار دیگر پرسیدم : رهبر عزیز نان شب را خورده اید ؟ دیدم چهره ای شان دگر گون شد ، گفتند میخورم ، باز یادآور شدم که شما چیزی برای خوردن ندارید !
‎کارمل بزرگوار گفتند که مومن نان ای که در همین مدت میاوردند قطع کرده است و چاشت هم برای خوردن نان نداشتم ، بعدا حالم متغییر گشت از جایم برخواستم و گفتم من جای کار دارم و زود بر میگردم .
‎زنده یاد کارمل از من خواهش کردند که چیزی نیاورید ، من بر امدم، رفتم به بازار حیرتان ، بعضی از دکان ها باز بود و به اندازه ای که پول داشتم میوه ، خامه ووو خریدم و امدم خانه خودم از خانمم پرسان کردم که برای شب چی پخته ای ؟ گفت کوفته داریم ، گفتم چیزی به خودت بگیر و متباقی را در ظرفی بینداز که با خود میبرم ، پرسان کرد برای کی میبری ؟ گفتم برای دوست عزیز خود ، او فکر دیگری کرد و تاکید داشت تا واقعیت را بگویم ، بلاخره مجبور شدم و گفتم برای رفیق ببرک کارمل عزیز که مدت هفت سال ریس جمهور این کشور بود و امروز پولی برای خرید نان شب ندارد او هم خیلی جگر خون شد تمام کوفته را در یک دیگ ریخت با چند دانه نان !
‎ من گفتم به خودت هم بگیر او گفت من سیر شدم نمیخواهم امشب نان بخورم همان بود که نان ومیوه را اوردم ، رفیق کارمل رو به من کرد و گفت : رفیق افسر شما چرا خود را به زحمت انداختید . همان بود که با رهبر فقیدم نان خوردیم و تا ساعت های از شب صحبت کردیم و سخنان گهر بار شان را استماع کردم و فردای ان روز در خصوص غذای رفیق کارمل با رفقا سازماندهی کردیم . این یکی از خاطرات دردناک ولی افتخار امیز بود که از رهبر انقلابی و پر افتخار افغانستان دارم .
‎ننگ ونفرین به رهبران امروز افغانستان که ملیون ها دالر از خون مردم افغانستان به خود جمع کرده اند ونوکری امپریالیزم را قبیحانه انجام میدهند » .
فرید شیرزی
ببرک کارمل رهبر با عظمت جنبش چپ دموکراتیک افغانستان
مرد نمیرد به مرگ
مرگ از او نام جست
نام چو جاوید شد
مردن اش آسان کجاست
ای خلق بر پا خیز که مادر وطن از دست اولاد نااهل بیمار است
مردانه قدم زنید که از هیبت شما اشرار و حامیان آنها در فرار است
وقتیکه از تاریخ مبارزات آزادیخواهانه و روشنفکری در جامعه نیمه فیودالی افغانستان یاد می‌شود بلافاصله در رس اسم آن رهبر توانا خلاق ، زیرک، آگاه مبارز واقعی بزرگمرد مبارزات ازادیخواهانه و ترقی پسند سربلند تاریخ ببرک کارمل سترگ در اذهان عمومی عامه و روشنفکران آگاه تداعی و ترسیم می‌شود.
دوستان ، عزیزان آشنایان سروران فرهیختگان ورجاوند اعضای حزب دموکراتیک افغانستان میخواهم نظر اجمالی خویش را در مورد شخصیت مدبر ، فرهیخته ، تئوری پرداز ، و مدافع حقوق اقلیت های قومی ،و طبقه زحمتکشان افغانستان محترم فقید ببرک کارمل ابراز و بیان بکنم با آنکه من در آن حدی نیستم که پیرامون شخصیت والا این رهبر سترگ حرف بر لبان بیاورم اما منحیث شاگرد مکتب چپ دموکراتیک و رهروان اندیشه پاک این رهبر جليل القدر دیدگاه خود را بیان میکنم .
ببرک کارمل نه تنها رهبر یک حزب و یا جنبش روشنفکری در افغانستان بود بلکه او یک انسان بزرگ انترناسیونال نیز بود که میثاق این حقیقت همانا مسول تبلیغ و ترویج احزاب برادر در سطح بین المللی میباشد.
او همیشه بالای انسان نوین و جامعه نوین با علم ، تکنالوژی معاصر و اقتصاد منظم در کشور بالای روشنفکران افغانستان و طبقه زحمتکشان افغانستان اعم از کارگر ، دهقان کسبه کاران می اندیشید و حساب می‌کرد.
او از پیوستن افراد اشخاص تصادفی در حزب خیلی رنج می‌برد و همیشه در بیانات خود میگفت هرگز کسی را به زور و اجبار عضو حزب نسازید بگذارید که طرف مطالعه بکند اهداف اساسی و مرامی حزب را درک بکند و شعوری عضو حزب شود ولی باتاسف که با دسیسه های داخلی و استخباراتی افراد اشخاص تصادفی در حزب مانند حفیظ الله امین سفاک ، و تن چند دیگر جای گرفتند که عملاً آنها برعلیه ایدئولوژی حزب و اساس نامه و مرام آن قرار گرفتند و حزب را به چند دستگی ها تبدیل کردند در این میان استخبارات غرب ریشه ها را با اختلافات درونی حزب عمیق ساخته و بلاخره با عمل سریع نظامی حفیظ الله امین بنام انقلاب شکوهمند و ظفر نمون ثور شیرازه فامیلی و اصالت فکری آن حزب را از بین برده قدرت بالای حزب تحميل شد حزب که به پخته گی سیاسی خود تا آن زمان چنان نرسیده بود اما در بازی بزرگ کمپ وارسا و ناتو قرار گرفته از آغاز انقلاب اشتباهات از جانب رهبری حاکمیت وقت ارائه فرمان های شماره ۷و ۸ گذاشتن کتاب های پوش سرخ شوروی رهبر حزب کمونیست ولادیمیر لنین در جیب اعضای حزب در محلات مزدحم، سرویس های لینی، دفاتر اداری ، شعار مرگ به فیودال، زمین مالک اش کسیست که بالایش کار می‌کند. مهر دختر ۳۰۰ افغانی که اینکار باعث شد تا احساسیت ها برعلیه اندیشه حزبی و حزب در بین مردم عوام و دارای اعتقادات دینی مذهبی ایجاد شود و از این خلا و اشتباهات غربی ها استفاده اعظمی نمایند و اکثر ظرفیت های روشنفکر تحصیل یافته افغانستان را از کشور فرار بدهند و به غرب اروپا متواری مهاجر بسازند و طیف وسعی از مردم عادی ولی متعقد را نیز به کشور های ایران پاکستان مهاجر بسازند و از آنها برای تنظیم های جهادی ساخته دست خودشان که رهبران آنها در زمان حاکمیت شهید داوود به ایران و پاکستان فرار نموده بودند سرباز گیری بکنند و انعده از مهاجرين ایکه توان سلاح گرفتن را داشتن بنام مجاهدین مسلح بسازند و به داخل کشور عملیات های تروریستی و اختناق گری را براه بیاندازند که در این مورد نظر رهبر فقید حزب دموکراتیک افغانستان محترم ببرک کارمل منفی بود و از همان آغاز مخالف دو چیز بود !
اول :- کشته شدن اولین ریس جمهوری افغانستان شهید داوود خان با خانواده معظم اش .
دوم :- نمایشات سیاسی و تبلیغات منفی گرا مخالف ارزش های ملی سنتی مردم افغانستان که با تاسف شوروی ها در زمینه خیلی بی مباهات برخورد کردند و جناح خلق را زیاده تر تحویل گرفتند و بنابر درخواست حفیظ الله امین و نورمحمد تره کی از شوروی ها برای دخول قوای نظامی فرق ۴۰ اش شدن که باز هم اشتباه بزرگ دیگر رهبری دولتی و حزبی بود که این کار باعث تا مناقشات بین بچه خوانده حفیظ الله امین و نورمحمد تره کی گردد تا آنکه کار به جای رسید که حفیظ الله امین پدرخوانده خویش را توسط بالشت گذاشتن بر دهانش از بین ببرد و حزب را چند پارچه بسازد رهبران حزب را نیز متواری به حیث سفیر در این کشور انکشور مقرر بکند ، و هم پرده های سیاه در منازل مردم آویزان بکند تمام دکاکبن و دکان ها را با بیرق سرخ انقلابی بالای دکانداران مزین ساخت نه از خودرا دید نه رعیت نه ملا نه متعلم نه محصل نه نظامی نه رفیق حزبی پرچمی و خلقی طرفدار نورمخمد تره کی نه مامور مدیر حتی پسران کاکایش را که بخاطر ریس جمهور شدن اش به تبریکی اش نرفته بود از بین برد و پلیگون پل چرخی را از کشته ها پور کرد و این جلاد بی مروت میگفت برای من بیست میلیون انسان ضرورت نیست سه میلیون انسان کفایت میکند اینجاست که باز قرعه بدنامی با دخول شوروی ها در افغانستان بنام رهبر سترگ زحمتکشان و روشنفکران افغانستان فقید ببرک کارمل می‌خورد جون از ظلم حفیظ الله امین مردم به ستوه آمده بود و دیگر برای شاخه پرچم افغانستان این حالت قابل قبول و تحمل نبود فلهذا چون رفیق ببرک کارمل در تاشکند بود وی با قوای درخواستی شده امین و نورمحمد تره کی داخل افغانستان شد که با این عمل وی را سازمان های استخباراتی منطقه و غربی زیرنام اینکه ببرک کارمل قوای مسلح شوروی را وارد افغانستان ساخت خاین خطاب کردند ولی با ورود وی در کابل وی اولین فرمان عفو عمومی محبوسین و لغو اعدام را که در طول تاریخ سیاست های افغانستان نظیر نداشت صادر نمود .
وی برای رشد انکشاف اکتشاف زراعت مالداری تخم های اصلاح شده به دهاقین توزیع نمود .
وی کوپراتیف های دهقانی و استعلاکی را ایجاد کرد .
او ریاست کوپراتیف کابل را ایجاد کرد .
او توزیع آپارتمان ها و زمین را به کارمندان دولت و کارگران شروع کرد .
وی کنترول قیم را در بازار ها داشت و از مسولين پرسان می‌کرد.
وی عملاً در شاروالی کابل رفت و شاورال را نسبت بی‌کفایتی اش به خدمت سربازی سوق داد .
وی برای زمستان مردم توزیع زغال سنگ را امر داد و خود عملا برای توزیع آن و کنترول توزیع قدم رنجه کشید رفت و نظارت کرد .
اول انجمن میرمنی تولنه افغانستان را به وزارت امور زنان ارتقاع داد .
وی وزارت شئون اوقاف را ایجاد کرد .
او امر تاسیس و احداث مساجد و مکاتب را برای مسولين داد .
این کار باعث که شوروی ها هم وارخطا شدن و هم‌غربی ها شوربدختانه که با یک حرکت کودتای سفید پشت پرده شوروی ها رفیق نجیب الله را در عوض وی جانشین ساختند ،شوربدختانه که از همان لحظه دیگر این رهبر خردمند و سترگ در قدرت بازنگشت و تا آخر عمر بسیار فقیرانه از لحاظ اقتصادی زندگی کرد ولی سرشار از سرمایه معنویت بود که حتی برای از بین بردن وی و اندیشه سیاسی وی غربی ها اروپایی ها به تریلیون ها دالر مصرف کردند که میثاق این حقیقت همانا گفتار برژنسکی نماینده حکومت کارتر ریس جمهوری ایالات متحده آمریکا و کاندولیزا رایس وزیر خارجه دروان بوش و هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه امریکا بوده که ویدئو های شان در یوتیوب و انترنت موجود میباشد.
خلاصه او رهبری بی بدیل بود که با وجود آن که فرزند یک جنرال سابقه دار کشور و خود هم رهبر یک جنبش روشنفکری و هم ریس جمهوری افغانستان بود ولی یک بسوه زمین ملکیت و جایداد در داخل و خارج کشور نداشت و ندارد .
او رهبر پاک نفس و دارای اندیشه انسان و انسانیت بود .
روحش شاد خاطرش آرام یادش همیشه گرامی بادا .
باعجز تمام
پاشان
الیوم مورخ ۱ دسمبر سال ۲۰۲۱
تاریخ آزادیخواهی و دادخواهی افغانستان نام، کارنامه‌ها ‌‌و شخصیت فقید ببرک کارمل را فراموش نخواهد کرد

۲۵ سال قبل (اول دسامبر ۱۹۹۶) قلب رهبر بی‌بدیل، مردم دوست و وطن‌پرست از حرکت باز ماند، رهبری که تاریخ افغانستان وی را فراموش نخواهد کرد.
تاریخ آزادیخواهی و دادخواهی افغانستان با نام، کارنامه‌ها ‌‌و شخصیت فقید ببرک کارمل که بیست پنج سال قبل جاویدانه شده‌اند گره خورده است بدون شک این پیوند، درخشش خویش را برای همیش حفظ خواهد کرد.
ببرك كارمل يكی از نخبه گان سياسی افغانستان در سده‌های اخير محسوب ميگردد كه از جوانی به دادخواهی و مبارزه عليه نابسامانی‌های جامعه پرداخت، از دوران تحصيل بهترين الگو برای وطن‌پرستان شد، در بدترین شرايط سياسی با طرز ديد بلند پيوسته نوشت، صدای مردم را در پارلمان بلند كرد و مردم را به مبارزه عدالت خواهانه، دادخواهی، اتحاد و همدلی به خاطر تغييرات در روند زنده گی شان بخصوص زحمت کشان دعوت و حمایت كرد.
او با هر نوع افراط‌گرایی چپ و راست مخالف بود، انسانی بود شجاع، با حوصله، آینده نگر، با هوش و با درايت بلند.
باوجودی كه مربوط به يک خانواده جنرال وقت بود اما فقيرانه زيست و در كنار مردم و زحمتكشان قرار داشت.
ببرک كارمل طرفدار مكتب انسانيت بود، به ارزش‌های انسانی و آزادی سخت وفادار بود.
تشريفات و نمایش‌های غیرضروری را دوست نداشت، انسانی بود بدون آلایش و صميمی.
دوران حاكميت ببرك كارمل، بهترين نمونه حكومت داری خوب برای تمثیل وحدت ملی بود، در آن حاکمیت سهم همه‌ی مردم در قدرت دور از تعصب قومی، زبانی و سمتی تبارز یافته بود.
وی با خلاقیت لازم حزب دموکراتیک خلق را رهبری کرد، همیش خواستار پیوند گسترده میان حزب و مردم بود به همین دلیل به پایه‌های اجتماعی حزب و توسعه آن تأکید داشت. همچنان اتحاد نیروهای ترقی‌خواه و دموکرات در سر لوحه کار و فعالیت اش قرار داشت.
تاریخ صد سال اخیر رهبر و سیاست مدار آگاه، رسالتمد، خردمند و وطن‌پرست چون فقید ببرک کارمل را تجربه نکرده است، در چهره و سیاست ببرک کارمل می توان وحدت و اتحاد ملی همه انسان های افغانستان را مشاهده کرد، متاسفم که سیاست های غلط آن دوران و ادامه جنگ نیابتی اجازه نداد تا این مرد آینده نگر و ترقیخواه بتواند بیشتر از جایگاه رهبر یک کشور مصدر خدمت شود، اما راه و روش وی زنده است و این رسالت نسل موجود و نسل های بعدی است که از فکر و اندیشه چنین رهبران استفاده معقول و علمی نموده و زمینه شوند برای نجات افغانستان از بحران موجود سیاسی تا افغانستان آباد و شگوفان را با عدالت اجتماعی و آزادی انسانی داشته باشیم.
در شرایط موجود که افغانستان در بحران سیاسی قرار دارد رسالت ترقی‌خواهان و دادخواهان است تا به خاطر آینده بهتر و آموختن از درس‌های گذشته توانمندی و جسارت نقد و بررسی علمی آن دوران را داشته باشند، با اتحاد و همدلی خویش، راه و روش چنین وطن‌پرستان را ادامه داده، گزینه‌ی شوند برای تغییر، ترقی و پیشرفت و در نهایت تامین صلح و برقراری آرامش در وطن عزیز ما افغانستان.
نسبت به هر زمان دگر، امروز افغانستان به نیرو های مترقی و دموکرات ضرورت دارد، این نیرو ها با درس از رهبران گذشته باید خود اینها رهبران موجود جامعه شوند و چنان سیاست و عملکرد داشته باشند تا مردم به گذشته و حال شان اعتماد نموده، بدور شان متحد و گذار کنند برای آزادی، عدالت اجتماعی، زنده گی باهمی، ترقی و پیشرفت.
یاد این مبارز نستوه و همه‌ی رهروان راه آزادی، عدالت، دموکراسی و ترقی اجتماعی گرامی باد!
صمد کارمند

 
زنده یاد رفیق ببرک کارمل رهبر بی بدیل جنبش دادخواهانه و عدالتخواه کشور ما

ای رهبر خردمند و دانای ما،
ای بزرگ مرد تاریخ عصر نوین و‌دوران ما،
تو‌ بودی مدافع راستین حقوق و آزادی های انسان سرزمین ما،
یاد هاو خاطرات نیکت بود در قلب و روح‌و روان ما،
راه و آرمانت چون‌مشعل فروزان عصر و زمان ما،
در روز های دشوار وظلم و ستم حاکمان بی رحم در کشور ما،
بیهراس بر افراشتی پرچم ضد اسارت و برده گی در میهن ما،
در جنبش محصلین بنیاد نهادی هسته ای همبستگی و‌اتحاد ما،
در دفاع از حقوق و‌آزادی های جوانان‌ شدی پیشرو در مبارزه جوانان ما،
شدی بنیادگذار حزب پر افتخار طبقه کارگر و زحمتکشان ما،
بسیج ساختی توده های زحمتکش را برای اهداف نیک ووالا و انسانی ما،
رسالتت بود خدمت به انسان و زحمتکشان ما،
صادق و راستکار بودی تو‌ای رهبر از خود گذر ما،
نخوردی حق مردم ، خود را فدا کردی در راه آرزوهای شریفانه ای مردم ما،
وقف و‌فداکاری ات است نمونه ای عالی برای کار و پیکار عادلانه ما،
آموزش کار و‌مبارزات خسته ناپذیرت است اساس وبنیاد کار و مبارزه هدفمند ما.
ای رهبر صادق و راستکار و از خود گذر تو رفتی ، لیک یاد هاوخاطراتت است در خاطر ما ،
نامت است ثبت جاویدان در تاریخ آزادی و عدالتخواهی کشور ما،
میکنیم افتخار به مکتب و راه و آرمانت ای کارمل عزیز ما،
روحت شاد باد !و یاد ها و خاطراتت باشد جاویدان !
پرچم مبارزات و پیکار عادلانه ات بر افراشته باد در سراسر مهین عزیز ما.
م. کارگر
۱ دسامبر ۲۰۲

رفیق سترگ و رهبر ماندگار حزب《رفیق فقید ببرک کارمل》
دوستان ، سروران گرامی و جوانان عزیز ؛
من سروده ای را که اتفاقات و حوادث پس از رحلت رفیق سترگ و رهبر ماندگار حزب《رفیق فقید ببرک کارمل》 در وطن ما رخ داده است، منحیث اعترافات ملت بزرگوار ما با ادبیات و احساس خودم تحریر داشته ام، خدمت شما تقدیم میدارم،
لازم بیاد آوری میدانم ،که
رفیق کارمل را نمی توان درچند جمله تعریف کرد،توصیف کرد.
《کارمل چنان مکتب را ایجاد نمود ،که خودش آموزگار ، شاگردانش وطنپرست،انساندوست و آزادیخواه تربیه شدند
مضامین تدریسش، وطنپرستی ،انسان دوستی، طرز و چگونگی دفاع ازناموس وطن، برابری، مساوات، عدالت، آزادیخواهی، برابری حقوق زن ،چگونگی و طرح آبادانی کشور، اتحاد میلیت ها ،احترام گذاشتن به همدیگر، دولت باید در خدمت ملت باشد، صداقت و خودگذری، نوعدوستی و غیره و …
کارمل آنقدر دریای از مهرورزی با ملت داشت ، که حتی در زمان ، زمامداری خویش تمام حزب ودولت و اعضای حزب را در خدمت گزاری برای ملت و در دفاع از منافع آن و ناموس وطن قرار داده، اعضای حزب تحت رهبری داهیانه اموزگار خود (ببرک کارمل)آنقدر صادقانه و بی ریا عمل نمودند ،که حتی برای اولاد های خود یک سرپناه ،که حق قانونی وشرعی هر شهروند است، بجا نگذاشتند.》
زنده باد مکتب کارمل فقید
خروشان باد چراغ روح آسمانی شده اش .
اکنون غزل ؛
اعترافات ملت رنج دیده ای ما :
پس از غروبت ، غروب باغ آغاز شد
بلبلان خوش خوانش به پرواز شد
پس از غروبت عَلمّ عشق وارون شد
سریر خوشبختی بر سر قارون شد
پس از غروبت آتش اندر دل ما افتید
تگرگ ویرانی در خاک و گِل ما افتید
پی از غروبت به وطن سنگ ستم می بارد
زدیده ای ما اشک سوگ و ماتم می بارد
پس از غروبت دیو در هیبت خدا ظاهر شد
با چپاول گری ، جنایت و قتل،،، ماهر شد
پس از غروبت هتک حُرمت شده ملت سترگ
وسیله ی افرادی که با گرگان شده بزرگ
پس از غروبت به فضای هدف پرواز نشده
وز بهر تصفیه با دشمن حساب باز نشده
پس از غروبت آفتاب سعادت نه درخشید
خدای دگری از برای عبادت نه درخشید
پس از غروبت چه سر ها به دار آویخته شد
به خون ملت دست های شریر آمیخته شد
آه خورشید ! غروب نمودی رسید شب سیاه
کشور ویران شد ملت آواره و بی سر پناه
پس از غروبت خورشید آزادی ،،، نتابید
چراغ در خانه ای معمار آبادی ،، نتابید
پس از غروبت دریاها خشکیده ،،،، اند
پرنده های مهر از قلب ها پریده ،، اند
پس از غربت هور سعادت ،،،،، نتابیده
ملت بزرگ با آرامش ذهن ،، نخوابیده
بوطن کنون ملای لنگ برگشته دوباره
چو درندگان تن ملت کند پاره پاره
برخیز و بِتاب چو خورشید، خواب تاکی
دادگر شو ما را ، اینگونه عذاب تاکی
انجینر آذر 
خاک رهبر چو…

این خاک نا مراد دامان پاک می خواهد
تمیز از وجود بشر ناپاک می خواهد

بیگانه و دزدان و دغلبازان میهن را
بدون کفن زیر خاک نمناک می خواهد

از خواب بیدار شوید های ملت خفته!
که تصفیه از لوث دسته ء سفاک می خواهد

ابر می تواند که بِبارد و بهار آورد
صلح از برای مردم غمناک می خواهد

های ملت بجا مانده ی فقیر ! بدانید
خاک رهبر چو اشعه تابناک می خواهد

بِجُنبید و قیام کنید ، های گرسنگان !
خاک کِشت گندم عوض تریاک می خواهد

با خوابیدن و بستن نتوان وارستن
از دیو مسلط که حاکم سفاک می خواهد

قلب پویای خاک چرا شود سنگسار “آذر”
توفان مغاکی خلق بی باک می خواهد
انجنیر آذر ۱۳.۷.۲۰۲۰

روح رهبر ماندگار شاد و راهش جاودانه باد.
همه متروک اند

با رفتن تو هزاران معما ایجاد شد
ندیدی،چگونه خمیده قامت شمشاد شد

بُریدند سینه هاو چه سرها به دار رفت
عدالت نا پدید با توفان بیداد شد

هیبت سخن تو لرزه بر اندام ارتجاع
با رحلتت برما ماتم ، جشن و اعیاد شد

چو خورشید تابان به این میهن دمیدی
با غروبت در کورهء جهل، ذوب احاد شد

چون کبوتر سعادت در قلب ما نشستی
آنگه که مغلوب شب شدی نابود مرادشد

تو سنگر مستحکم کانون عدالت بودی
کنون که نیستی، سنگر نوای فریاد شد

حاکم، قاضی، ملا،شهردار،اشرار همه دزد
هم سنگر دیروزی با دزدان معتاد شد

به حقانیت سنگر وحدت همه مشکوک اند
تا متحد نه شوند ، از نظرم همه متروک اند

به کِ گوید “آذر”که چرا جدا جدا می گِریند
استخوان خلق ذوب در کورهء فولاد شد

انجنیر آذر

های آفتاب !

بِنگر
من یخ زده ای زمستانی ام
بی تحرک در انجماد، زندانی ام
زبانم دوخته است
احساسم خفته است
ذهنم
از شرار بی اعتمادی
سوخته است

بِنگر ،
چگونه،
عده ای ، میهن و خودرا ،فروخته است

ستمگری فصل سرما،
برمن دیوانگی دارد

قلم ازمن ،حالت بیگانگی دارد

خموشی و سکوت من، گریه دارد
گر بِبَرندم به قبور،
تابوت من گریه دارد

بتاب !
که سنگر من سرد است
درونش عالمی درد است
سنگر نشینان، پژمرده
و دارایی رنگ زرد است
عده ای برای بازی با سرنوشت ما
بنشسته روی تخته ای نرد است
پس ،بِتاب
این زولانه های انجماد را ذوب کن
تا دریا شوم
توفان کنم
کاخ ستمگران ویران کنم
ابر شوم ،باران کنم
دشت های سراب را،
سیراب کنم
و با وفاق قطرات خود،
خشم شوم
و با پیروزی خود ،
دنیا را متعجب و حیران کنم

“آذر “