از نخستین جرقه های مبارزه در راه مشروطیت واستقلال بیش از نیم قرن می گذرد( از ترتیب این متن 53 سال گذشته ) ازان تاریخ تا کنون در چندین مرحله مبارزات ازادی خواهی وملی کشور ما نشیب وفراز های فروانی را دیده و راهی بس طولانی را پیموده است.
که مشحون از شکست های موقتی وپیروزی های پر افتخار بوده است.
درین مدت تغییرات عظیمی در جهان وهمچنان به صورت نسبی در افغانستان به وجود امده است .
انهدام فاشیسم ومیلیتاریسم جاپان در دومین جنگ جهانی – تشدید وتعمیق بحران های سرمایه داری جهانی – بسط وتحکیم جنبش انقلابی کارگری – پیدایش عصر انقلاب های خروشان نجات بخش ملی وموج نیرومند ان که طومار نظام استعماری را درهم پیچیده و در ارکان امپریالیسم و ایدیولوژی بورژوازی و رفورمستی شکست وارد کرد وهمچنان ایجاد مناسبات بین المللی طراز نوین بر پایه های اصول همزیستی مسالمت امیز و مبارزه در راه صلح جهانی – همه دریک جریان و جبهه عظیم تناسب نیروها را به نفع صلح – استقلال ملی – دموکراسی – ترقی اجتماعی ورفاه وبه زیان ارتجاع وامپریالیزم تغییر داد که در نتیجه امکانات وسیعی برای رشد وتکامل سریع اقتصادی وفرهنگ کشور های تازه به استقلال رسیده وکمرشد به وجود امد. ولی باید با کمال تاسف خاطر نشان ساخت که در وطن ما نه تنها از این امکانات مساعد جهانی وشرایط داخلی تاکنونی استفاده لازم به عمل نیامده است – بلکه بالعکس بنابر شیوه های استبداد سیاه شرقی و دوره های طولانی وبیرحم اختناق و توطئه های پیهم ارتجاع – استعمار و امپریالیزم با استفاده از سلاح زهراگین نفاق ملی – قبیلوی – قومی وایجاد پراگندگی – تشتت وبی اعتمادی در صفوف نیروهای ازادی خواه – ملی ودموکراتیک جنبش رهایی بخش ملی ما ضربات مدهشی دید – به شکست و ناکامی گرائید وارتجاع قرون وسطایی وهواداران استعمار همچنان در کشور ما پابرجا باقی ماند.
شکست مشروطیت اول وجنبش ضد استعماری وضد ارتجاعی عناصر ملی جوان و«امانیست هادر دوره اعلیحضرت امان الله خان» ناکامی مبارزات دوره هفت شورای ملی همه فاجعه های بزرگی در طول تاریخ معاصر وطن ماست.
این دوره های طولانی اختناق – استبداد فردی را با تمام کابوس وحشتناک ان برجامعه ما مسلط ساخت – چنانچه هیچگاه « محبس دهمزنگ» و دیگر زندان های کشور از ازادی خواهان خالی نماند و بسیاری از قهرمانان مشهور وگمنام در راه ارمان های مقدس ملت و وطن جان های خود را قربان کردند – که الهام بخش مبارزات نیرهای دموکراتیک – ترقی خواه وطن پرست ما گردیده است.
با الهام گرفتن از انهاست که پرچمداران دموکراتیک خلق با وجود درک شرایط سخت و دشوار و راه طولانی وپرپیچ در پیوند با مردم – برای ارمان های مردم – ضد دشمنان مردم – به مبارزه رهایی بخش ادامه میدهند وبه همین جهت است که هر روز در ضمن مبارزه با ارتجاع داخلی وخارجی مورد کین وغضب حیوانی – توطئه – دسیسه وتحریک « دشمنان سوگنده خورده خلق » قرار دارند – ولی با پیگیری و سازش ناپذیری چون پیشتازان کشاف در راه های نا منکشف نجات بخش خلق و وطن دلیرانه وخونسردانه به پیش میروند واز موانع وحملات خصمانه دشمنان عمده از جلو وعقب وهمچنین منحرفین راست و«چپ» نمی هراسند.
گرچه ده ها سال مبارزات مردم و نیروهای ملی و دموکراتیک وطن به پیروزی نه انجامید – ولی اثرات نسبی ان در حیات اجتماعی و سیاسی – اقتصادی وفرهنگی جامعه ما بجا مانده است . علیرغم تحولات نسبی ای که درسال های اخیردر ساحه سیاست خارجی و رشد اقتصادی کشور به وجود امده وهمن اینکه هیات حاکمه افغانستان به یک سلسله رفورم ها تن در داده است که منشا و محرک ان مبارزات طولانی نیرو های ملی ودموکراتیک کشور می باشد ؛ اما باید جدا در نظر داشت که تاکنون محتوی اقتصادی کشور ما جهت ضد استثمار واستعماری نداشته وسطح اهنگ رشد افتصادی ما نازلترین سطح در جهان میباشد.
سیاست خارجی کشور از لحاظ ضدیت خود با استعمار وامپریالیسم جبون محافظه کار است – فرهنگ استعماری وارتجاعی در کشور تسلط دارد- اکثریت عظیم خلق های وطن ما عملا از کمترین حقوق وازادی های وسیع دموکراتیک اعم از سیاسی – اقتصادی – اجتماعی وفرهنگی محروم اند و در منجلاب فقر – جهل ومرض دست وپا میزنند – استبداد – ارتجاع – تبعیض – ستم ملی – قومی در شهر وده کشور حکمفرماست – ظلم وستمگری – رشوستانی – فساد گران نمی شناسد. موجز اینکه مردم کشور ما رنج عظیم می کشد وهیات حاکمه افغانستان با شکل وماهیتی که دارد قادر به حل مسایل ملی وتناقضات -تضادی های جامعته ما نیست و بدین جهت ما معتقدیم که تنها از طریق اجرای تحولی بنیادی وتغییر کیفی وسریع میتوان مردم و وطن را نجات داد- حیات ملی را تجدید کرد- به فقر وعقب ماندگی دیرینه که از قرون متوالی دامن گیر ماست پایان بخشید – به استقلال اقتصادی نایل امد- کشور را صنعتی ساخت و اهنگ رشد اقتصاد وفرهنگ را تامین کرد. وبه روش ضد ملی وضد فرهنگ دموکراتیک خاتمه داد و ازطریق راه رشد غیر سرمایه داری وایجاد حکومت خلق بر خلق را در کشور مستقر ساخت.
پرواضیح که چنین تحولی بنیادی در کشور به صورت خود به خودی به وجود نمی اید و بدون اتحاد و همبستگی نیروهای ملی – دموکراتیک وترقی خواه – وطنپرست جامعه نمیتوان این وظیفه سنگین را که چون کوه گران بردوش مبارزان راه ازادی – دموکراسی وترقی اجتماعی کشور قرار دارد – سریعا انجام داد.
اما باید گفت که تحت هرگونه شرایطی ما این رسالت سترگ تاریخی را به پیش خواهیم برد ومعتقدیم که تسلیم شدن به وضع موجود وبه انتظار سرنوشت نشستن ویا با – نا امیدی – سرخوردگی- کناره گیری از مبارزه – سازش غیر اصولی را شیوه خویش قرار دادن- اندیشه های زهر اگین وعبثی است که حکوم انتحار سیاسی و اجتماعی را دارد.
بدین جهت باید هر عنصر اگاه وطنپرست صدیق – سرسپرده راه ازادی مستشعر باشد که بدون پیگیری – دلیری وهوشیاری در مبارزه پیروزی ناممکن است . اما باید این حقیقت بزر گ را به عموم هموطنان خاطر نشان ساخت که انچه دارای اهمیت عظیم است مبارزه اصولی است . نه تحویل دادن صرفا شعار های انقلابی نمای-» قهر امیز- قیام … «غیر عملی وپیش از شرایط (که بالاخره در اثر ناکامی موجب یاس – سرخوردگی وحتی تسلیم خواهدشد).فحش ودشنام دادن ضد اصول مترقی» واتهام بستن به این و ان…
راه مبارزه طولانی – پیچیده -سخت و دشوار است – پیگیری در چنین مبارزه ای است که ماهیت و جوهر یک انقلابی صدیق وطنپرست را ظاهر می سازد و ضامن پیروزی مبارزه خلاق است . این سخن اموزنده را نباید از یاد برد که « قهرمانی در کار سازمانی طولانی مصرانه در مقیاس سراسر کشور به مراتب دشوارتر ودر عوض به مراتب عالی تر از قهرمانی قیام ها است«تردیدی نیست که هدف ما در اخرین مرحله ودر متکامل ترین شکل ان هدفی است که جهان بینی علمی و اندیشه های پیشرو عصر ما یعنی تیوری سوسیالیزم علمی صحت و ضرورت تاریخی ان را ثابت ساخته است. این تیوری عالی ترین حقوق وازادی های بشر را تامین می نماید.
و بشریت را از نابرابری اجتماعی واز کلیه اشکال ستمگری واستثمار وکابوس جنگ رهایی می بخشد « صلح – کار – ازادی – برابری – برادری خوشبختی » را برای انسانها به ارمغان می اورد.
ولی مساله مهم این است که راه و سیله نیل به این اهداف تابناک و درخشان سهل و ساده نیست وصرف از طریق مبارزه دلیرانه – پیگیر با تجهیز تمام نیرو های که کلا و جزا در هر مرحله یی از مبارزه با شور وشوق تمام در چهار چوب ملی و وطن ما افغانستان که تاریخ مارا بدان پیوند ناگسستنی می دهد – صورت می گیرد ودر طبیعت خود با جریانات پیشرو ومترقی جهان همراه است این مبارزه رهایی بخش از طریق مرکز رهبری مبارزه یعنی جرگه رزمندگان پیشاهنگ ( سازمان سیاسی ) زحمتکشان کشور به پیروزی می انجامد.
باحفظ این امرکه باید در مدتی تا حد امکان هرچه کوتا تر طرق نیل به پیروزی قطعی پیمود ه شود – به خاطر باید داشت کسانی که درین راه بازهم طولانی – والا نجیب مبارزه نجات بخش پا میگذارند – نباید شکیب وتحمل را ازدست بدهند و سرسختی – خشونت وحملات بیرحمانه دشمنان یعنی مرتجعین – مستبدین – متنفذین – نیروهای محافظه کار-پیچیدگی ذاتی مبارزه پیچ وخم – نشیب و فراز – مد و جزر – حوادث وتصادفات – مساعد ونامساعد را از یاد ببرند در برابر ان از خود نا استواری نشان دهند . چه تجربه مبارزات نشان داده است که راه حرکت به سوی ترقی وتکامل جامعه – هموار – بیخطر- سهل و روان نیست. در جریان مبارزه وکار برای ایجاد تحولات کیفی ( نظام نوین اجتماعی ) در کشور مشکلات عظیمی وجود دارد که از همه اولتر مشکلات ناشی از مقاومت نیرو ی سرسخت « سنن وعادت ناپسندیده » اجتماعی است که ده ها قرن وجود امتیازات طبقاتی – مرض های جسمی و روحی – فقر وجهل – فرد پرستی باعث تسلط انها در جامعه ملی ما گردیده است و دربرابر هرگونه جریانات نو عکس العمل شدیدی نشان می دهد.
برخی ها گمان میکنند که براساس دستور واحکام پیشوایی می توان جهان را در یک لحظه دگرگون و « انقلاب در تمدن وفرهنگ» را پیروز ساخت ودر دروان کوتاهی نظام جدید را در جای نظام کهنه قرار داد. این طرز تفکر انحرافی برمبنای اصالت اراده فردی ( والنتاریستی ) استوار بوده مولود ذهنیگری می باشد که در نتیجه مبارزه را به گمراهی سوق می دهد – لذا باید شرایط جریان تکامل ومراحل مبارزه را در نظر گرفت!
مشکل دیگر در مبارزه عبارت از پیچیده بودن ومتضاد بودن جریان حرکت تاریخ ودشواری رهبری و پیش بینی اشتباهات وشکست ها که در جریان مبارزه رخ میدهد وغالبا ناشی از عدم تجربه ودرک نادرست از پدیده های اجتماعی وانطباق خلاق تئوری با عمل جامعه وعدم تشخیص درت تناسب منطقی (دیالکتیکی ) میان دوقطب متقابل ومتضاد در مراحل مختلف مبارزه وتکامل میباشد . دراین صورت لازم است که تناسب صحیح بین دوقطب عمده است بدون این که قطب متقابل ان از نظر انداخته شود ویا از تاثیر بیفتد – تشخیص گردد.
موجز اینکه : دیالکتیک جریان تاریخ ومبارزه رهایی بخش چون پیچیده دشوار است – بنابر ان با پیگیری – هوشیاری ودلیری در مبارزه – تحلیل دقیق وضع مشخص جامعه براساس اسلوب علمی تفکر- انتقال به موقع از یک قطب به قطب دیگر مبارزه و در نظر گرفتن تمام اصول وموازین مبارزه اجتماعی وفن سازماندهی و قواعد رهبری علمی ودر نظر گرفتن صورت ها واشکال مختلف مبارزه مطابق به شرایط میتوان به پیروزی نایل امد- بدرستی به پیش رفت واینده راتا حدودی پیش بینی کرد ونهضت و جنبش و جامعه را رهبر نمود.
البته این امریست فوق العاده مشکل و بغرنج که شکیب میخواهد وقاطعیت – جسارت و دلیری می خواهد وهوشیاری – احتیاط – ترصد میخواهد وتعرض – پیشروی میخواهد وعقب نشینی … بدین ترتیب هرگاه « هدف درست باشد – سازمان محکم – رهبری صحیح- مبارزه سنجیده و پیگر -از حوادث بدرستی عبرت اندوزی شود در طول مدت پیروزی حتمی است »
تجربه نشان میدهد که تنها مبارزان با وقف در راه خلق و وطن در راه جهان بینی علمی – بری ازاغراض شخصی وخود پرستی – خونسرد و هوشیار – متکی به وجدان علمی و اجتماعی میتوانند در جریان مراحل مختلف مبارزه تاکتیک درست – اشکال صحیح سازمان و کار – جهت درست ومنطقی مبارزه را دریافت کنند و مسایل را جسورانه طرح نمایند وخود ودیگران را به جهت هدف و رهنمون باشند … چنین کسان مبارزین واقعی کشور اند – نه عناصری که روی موقف شخصی واندیشه های ذهنیگری ووالنتارستی توام با بی اعتنایی در برابر مردم و وطن وقضاوت تاریخ برخورد می نمایند.
در اینجاست که با استفاده از تجارب درد ناک واحیانا شیرین اسلاف قهرمان خود وبا اعتقاد وعشق به هدف های عالیه خود نباید از دشواری ها هراسید وباید پیگیرانه به مبارزه مقدس ازادی بخش ملی ورهایی بخش خلق وطن خود ادامه داد. وبا ایمان استوار واراده قوی و شکست ناپذیر ودر ک روشن به پیش رفت و در برابر خطرات جسورانه – مستقیم وبی باک نگریست و هوشیارانه سنجید که چه نیروهایی در اردوگا دشمن یعنی ستمگران وچه نیرو هایی دراردو گاه خلق یعنی دوستان قرار دارد.
« جنبش به پیش می رود -بسط می یابد و نمو می کند . وظایفی هم که در برابر ماقرار می گیرد افزایش می یابد – دامنه وعمق مبارزه گسترش می یابد»
«ببرک کارمل »
(شماره بیست ویکم جریده پرچم «دوشنبه ۷ اسد ۱۳۴۷» مطابق 29جولای 1968 )
«به مناسبت یاد بود سالروزخاموشی شمع زندگی جاوید نام ببرک کارمل رهبر مدبرو خردمند»
کنون برای شما عزیزان یک رویدادواقعی اتفاق افتاده در رابطه با زندگی سیاسی زنده نام «کارمل» را درشرایط سیطره ی استبدادخشن سلطنتی از لابلای برگ های زرین تاریخ را باز نشر مینمایم :خاطره ی از برگ نامکشوف تاریخ رزمی و سیاسی کشور،اثر – مرحوم دگرجنرال محمد حسین خان هاشمی ،
نگارش: عبدالهادی مصدق غفوری.«….فردای مظاهرات بی سابقه سال ۱۳۳۲ خورشیدی ، شهر کابل که جهت احیای حقوق مسلم وکلای انتخابی شهرکابل ( محمودی و غبار ) صورت گرفت و با بیانیه های آتشین ببرک کارمل و سایر محصلین در انروز که به اوج گیری احساسات همه مردم کشور انجامید و در پایان آن روز منجر به گرفتاری و چهارونیم سال زندانی شدن ببرک کارمل انجامید ، دستگاه حاکمه را نیز به هراس انداخت که ناشی از آن شاه محمود خان صدراعظم وقت ، علمای دین ، سرشناسان و ریش سفیدان ولسوالی هاي – بتخاک ، ده سبز ، چهاردهی و چهاراسیاب ، شکردره، کوهدامن ، سروبی و پغمان را به قصر صدارت عظمی وقت دعوت نموده و پیرامون اوضاع با انها صحبت نمود .
در این ملاقات که ماهیتا ضد مردم کابل ترتیب شده بود ، شخص شاه محمود خان صدراعظم در مورد اقدامات و مزایای ازادی های نیمه دموکراسی به مردم صحبت کرده و در اخیر اشکهایش از چشمانش سرازیر شده و جهت تحریک احساسات مردم گفت :
حرکات ضد دولتی ایکه از جوانان ، روشنفکران و منورین شهر کابل و اطراف آن سرزده و ضمن آن در مظاهره عظیم سهم گرفتند و لیدر ( سرکرده ) انها هم ببرک کارمل میباشد . بدینگونه از مجلس در مورد مجازات انها نظر خواسته شد ، به استثنای چند نفر محدود مانند عبدالستار ( بتخاکی ) از جمله مرتجعین حاضر جلسه، از جا برخواسته و گفت : این انسانهای مظاهره کننده مخصوصا لیدر شان ببرک ( کارمل ) یاغی و باغی باید شدیدا مجازات ( کشته ) شود .
ولی منورین زیادی در مجلس بودند که از آنجمله عبالحمید خان ( از مردم شریف حسین خیل ) از جا برخواسته به قسم اعتراض عبدالستار بتخاکی را مورد تهدید قرارداده و به الفاظ شدید به وی گفت که ببرک کارمل چه گناهی کرده و به چه علت و چرا کشته شود ؟ ببرک کارمل صرف از مجرای قانون و پرنسیپ های موضوعه دولتی استفاده نموده و مطابق قانون جاری کشور تظاهرات مسالمت آمیز را سازماندهی نموده است ، لذا در این آوان حکومت دموکراسی، شخص صدراعظم صاحب و لطف ذات همایونی با درنظرداشت اوضاع و احوال کشور وجهان کشتن یکنفر محصل جوان منور ، فداکار و با احساس پوهنتون اثرات سو در عرصه ملی و بین المللی بجا خواهد گذاشت . از جانبی هم پدرشان هم خدمتگزار واقعی دولت و وطن هستند ، پس بهتر خواهد بود تا این بار برایش توصیه گردد و دولت خود هم در اینده از تطبیق قوانین موضوعه خود شدیدا مواظبت نماید، زیرا در کشوری که همه از نگاه کسب سواد ناپخته و هم نسبت نداشتن آگاهی وفقر رشد سیاسی افراد ، پرابلمهای عدیده ظهور میکند ، به این حد دموکراسی و ازادیهای بیحد و حصر هیچ مناسب نیست ، لازم است تا در اول اولاد مملکت و در مجموع مردم ما با نور علم و معرفت آشنا و آگاهی واقعا سیاسی و خدمت بوطن را بیاموزند و انگاه آهسته اهسته بطرف تطبیق دموکراسی به پیش بروند ، لذا برای ببرک کارمل منحیث لیدر و رهبر توصیه صورت گیرد و در پهلوی ان ارگانهای امنیتی به تعقیب و هراست خود ادامه دهند . و با شعر ذیل به سخنانش خاتمه داد :
چه خوش گفت دهقان سالخورده با پسر
که ای نورچشمی بجز از کشته نه دروی
از انجاییکه این جرگه مشورتی و فرمایشی مضحک ، جهت ترس و رعب مردم کابل دایر گردیده بود و شاه محمود خان صدراعظم متوجه شد که گروپ مخالف علیه نظریات و پلان های مطروحه شان بمیان امده و هوشیارانه و ماهرانه پیش از آنکه مجلس به مناظره و مجادله تبدیل گردد ، به گفته عوام ، آن وقت خود را به کوچه کیان کرتاهی زده ( اصطلاح هنری کوچه حسن چپ ) و به مجلس خاتمه بخشید . اما از انجاییکه پس از هر تاریکی – روشنی و بدنبال هر شبی روز است و پس از آسمان ابر آلود و بارنده گی ، آسمان آفتابی و روشن میگردد پس از چهارونیم سال زندان ، دولت وقت مجبور گردید تا ببرک کارمل پسر مبارز و جوان پرتلاش راه صلح و حقیقت را از زندان آزاد سازند و بدین گونه ، ببرک کارمل در سال ۱۳۳۶ پس از سپری نمودن زندان طولانی و بی موجب پس از ختم تحصیل باانرژی تازه و اتشین تر از گذشته جهت سازماندهی نیروهای انقلابی و جوان جامعه در جهت زوال استبداد سلطنتی رژیم حاکمه قرون وسطایی کمر همت مردانه وعدالتخواهانه بستند .
باید گفت که بدینگونه ببرک کارمل پس از آن به عقد ازدواجش که وعده شرافتمندانه دو انسان رسالتمند است پرداخته و صفحه جدیدتری از زنده گی خود وجامعه را رقم زدند….»روان زنده نام رفیق ببرک«کارمل» فقید شاد، کارنامه های درخشان، پر افتخار وخاطرات ماندگار شان گرامی وجاویدان!
رفیق کارمل مبارزجسوروبیباک راه زحمتکشان بوده ودرزمان حاکمیت شان بخاطردفاع ازحاکمیت ملی،استقلال،ازادی وتمامیت ارضی کشور،دربرابرنیروهای ارتجاع داخلی،منطقه وامپریالیسم جهان خوار، حزب،دولت وجامعه را،آگاهانه رهبری وازخودکارنارمه های جاودان به نسلهای بعدی بجا گذاشت.
رفیق کارمل بزرگ اکنون درمیان رزمنده گان اصیل که راه پرافتخارشان راباصداقت وایمانداری تعقیب مینمایند،نیست.اماعقایدواندیشه های انسانی شان برای مردم وفرزندان اصیل وطن جاودانه خواهدبود.
روح رهبرپرافتخارمان شادوراه شان پررهروباد.
بمناسبت بیست و پنجمین سالروز جاویدانه شدن زنده یاد ببرک کارمل رهبر بی بدیل ح.د.خ.ا
رفقا، دوستان و هموطنان گرامی!
امروز اول ماه دسامبر، در چنین روز بیست و پنج سال قبل پایان زندگی شخصیت شناخته شده در سطح ملی، منطقه، جهان، فرزند برومند، صدیق، خدمتگزار صادق مردم افغانستان، رهبر نستوه، خلاق و یکی از بنیان گذاران ح.د.خ.ا زنده نام ببرک کارمل، مصادف است.
زنده یاد ببرک کارمل، عمری گران بهای شان را در راه خدمت به مردم و دفاع از زحمتکشان کشورش، چی قبل از دوران حاکمیت ح.د.خ.ا و همانگونه در زمان حاکمیت ح.د.خ.ا و زمان زمامداری شان صرف نمودند. ایشان آرزوها و ارمانهای بزرگ برای یک افغانستان نوین، آزاد و سربلند داشتند که با در نظر داشت آن، پلانهای وسیع یی را برای کشور و مردمش در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی، اجتماعی، دفاع از تمامیت ارضی، بخصوص در زمینه ء برابری، مساوات، عدالت اجتماعی، تساوی حقوق ملیت های ساکن در کشور و ریشه کن ساختن فقر، بیسوادی و قومگرائی از سرتاسر کشور طرح و روی دست داشتند چنانچه در زمان زمامداری خویش قدمهای استواری جهت تطبیق آن در بخش های یاد شده برداشته اند.
زنده یاد ببرک کارمل مصمم بودند که، با تطبیق پلانهای بنیادی، تغیرات قابل لمس را برای شگوفانی کشور و بهبود زندگی زحمتکشان بوجود می آورد و اما با درد و دریغ تغیرات سیاسی در منطقه و جهان، بخصوص توطئه ها و دسائس رهبران شوروی سابق و همراه با دسائس داخلی مانع برآورده شدن این آرمان های والا ی زنده یاد ببرک کارمل گردید.
بدون شک تاریخ کشور ما، کارنامه های زنده یاد ببرک کارمل را، ثبت صفحات زرین تاریخ مبارزان راه عدالت، ترقی و آزادی نموده و یاد و خاطراتش را گرامی میدارد.
مرگ این رهبر نستوه، بی بدیل و ابرمرد سیاست، صدمه یی جبران ناپذیری را برای همه عدالتخواهان، تجدد طالبان و رادمردان راه آزادی را، بهمراه داشت.
به باور من تکرار چنین رهبر و شخصیت هم مانند جاوید نام ببرک کارمل، در تاریخ کشور ما دشوار و حتی ناممکن است.
یاد، کارنامه ها و خاطرات زنده یاد ببرک کارمل رهبر نستوه و بی بدیل ح.د.خ.ا گرامی و راهش جاویدان باد
سعدیا مرد نیک نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکوئی نبرند
سید عسکر نجم
۲۵ سال قبل (اول دسامبر ۱۹۹۶) قلب رهبر بیبدیل، مردم دوست و وطنپرست از حرکت باز ماند، رهبری که تاریخ افغانستان وی را فراموش نخواهد کرد.
تاریخ آزادیخواهی و دادخواهی افغانستان با نام، کارنامهها و شخصیت فقید ببرک کارمل که بیست پنج سال قبل جاویدانه شدهاند گره خورده است بدون شک این پیوند، درخشش خویش را برای همیش حفظ خواهد کرد.
ببرك كارمل يكی از نخبه گان سياسی افغانستان در سدههای اخير محسوب ميگردد كه از جوانی به دادخواهی و مبارزه عليه نابسامانیهای جامعه پرداخت، از دوران تحصيل بهترين الگو برای وطنپرستان شد، در بدترین شرايط سياسی با طرز ديد بلند پيوسته نوشت، صدای مردم را در پارلمان بلند كرد و مردم را به مبارزه عدالت خواهانه، دادخواهی، اتحاد و همدلی به خاطر تغييرات در روند زنده گی شان بخصوص زحمت کشان دعوت و حمایت كرد.
او با هر نوع افراطگرایی چپ و راست مخالف بود، انسانی بود شجاع، با حوصله، آینده نگر، با هوش و با درايت بلند.
باوجودی كه مربوط به يک خانواده جنرال وقت بود اما فقيرانه زيست و در كنار مردم و زحمتكشان قرار داشت.
ببرک كارمل طرفدار مكتب انسانيت بود، به ارزشهای انسانی و آزادی سخت وفادار بود.
تشريفات و نمایشهای غیرضروری را دوست نداشت، انسانی بود بدون آلایش و صميمی.
دوران حاكميت ببرك كارمل، بهترين نمونه حكومت داری خوب برای تمثیل وحدت ملی بود، در آن حاکمیت سهم همهی مردم در قدرت دور از تعصب قومی، زبانی و سمتی تبارز یافته بود.
وی با خلاقیت لازم حزب دموکراتیک خلق را رهبری کرد، همیش خواستار پیوند گسترده میان حزب و مردم بود به همین دلیل به پایههای اجتماعی حزب و توسعه آن تأکید داشت. همچنان اتحاد نیروهای ترقیخواه و دموکرات در سر لوحه کار و فعالیت اش قرار داشت.
تاریخ صد سال اخیر رهبر و سیاست مدار آگاه، رسالتمد، خردمند و وطنپرست چون فقید ببرک کارمل را تجربه نکرده است، در چهره و سیاست ببرک کارمل می توان وحدت و اتحاد ملی همه انسان های افغانستان را مشاهده کرد، متاسفم که سیاست های غلط آن دوران و ادامه جنگ نیابتی اجازه نداد تا این مرد آینده نگر و ترقیخواه بتواند بیشتر از جایگاه رهبر یک کشور مصدر خدمت شود، اما راه و روش وی زنده است و این رسالت نسل موجود و نسل های بعدی است که از فکر و اندیشه چنین رهبران استفاده معقول و علمی نموده و زمینه شوند برای نجات افغانستان از بحران موجود سیاسی تا افغانستان آباد و شگوفان را با عدالت اجتماعی و آزادی انسانی داشته باشیم.
در شرایط موجود که افغانستان در بحران سیاسی قرار دارد رسالت ترقیخواهان و دادخواهان است تا به خاطر آینده بهتر و آموختن از درسهای گذشته توانمندی و جسارت نقد و بررسی علمی آن دوران را داشته باشند، با اتحاد و همدلی خویش، راه و روش چنین وطنپرستان را ادامه داده، گزینهی شوند برای تغییر، ترقی و پیشرفت و در نهایت تامین صلح و برقراری آرامش در وطن عزیز ما افغانستان.
نسبت به هر زمان دگر، امروز افغانستان به نیرو های مترقی و دموکرات ضرورت دارد، این نیرو ها با درس از رهبران گذشته باید خود اینها رهبران موجود جامعه شوند و چنان سیاست و عملکرد داشته باشند تا مردم به گذشته و حال شان اعتماد نموده، بدور شان متحد و گذار کنند برای آزادی، عدالت اجتماعی، زنده گی باهمی، ترقی و پیشرفت.
یاد این مبارز نستوه و همهی رهروان راه آزادی، عدالت، دموکراسی و ترقی اجتماعی گرامی باد!
صمد کارمند
ای رهبر خردمند و دانای ما،
ای بزرگ مرد تاریخ عصر نوین ودوران ما،
تو بودی مدافع راستین حقوق و آزادی های انسان سرزمین ما،
یاد هاو خاطرات نیکت بود در قلب و روحو روان ما،
راه و آرمانت چونمشعل فروزان عصر و زمان ما،
در روز های دشوار وظلم و ستم حاکمان بی رحم در کشور ما،
بیهراس بر افراشتی پرچم ضد اسارت و برده گی در میهن ما،
در جنبش محصلین بنیاد نهادی هسته ای همبستگی واتحاد ما،
در دفاع از حقوق وآزادی های جوانان شدی پیشرو در مبارزه جوانان ما،
شدی بنیادگذار حزب پر افتخار طبقه کارگر و زحمتکشان ما،
بسیج ساختی توده های زحمتکش را برای اهداف نیک ووالا و انسانی ما،
رسالتت بود خدمت به انسان و زحمتکشان ما،
صادق و راستکار بودی توای رهبر از خود گذر ما،
نخوردی حق مردم ، خود را فدا کردی در راه آرزوهای شریفانه ای مردم ما،
وقف وفداکاری ات است نمونه ای عالی برای کار و پیکار عادلانه ما،
آموزش کار ومبارزات خسته ناپذیرت است اساس وبنیاد کار و مبارزه هدفمند ما.
ای رهبر صادق و راستکار و از خود گذر تو رفتی ، لیک یاد هاوخاطراتت است در خاطر ما ،
نامت است ثبت جاویدان در تاریخ آزادی و عدالتخواهی کشور ما،
میکنیم افتخار به مکتب و راه و آرمانت ای کارمل عزیز ما،
روحت شاد باد !و یاد ها و خاطراتت باشد جاویدان !
پرچم مبارزات و پیکار عادلانه ات بر افراشته باد در سراسر مهین عزیز ما.
م. کارگر
۱ دسامبر ۲۰۲
من سروده ای را که اتفاقات و حوادث پس از رحلت رفیق سترگ و رهبر ماندگار حزب《رفیق فقید ببرک کارمل》 در وطن ما رخ داده است، منحیث اعترافات ملت بزرگوار ما با ادبیات و احساس خودم تحریر داشته ام، خدمت شما تقدیم میدارم،
لازم بیاد آوری میدانم ،که
رفیق کارمل را نمی توان درچند جمله تعریف کرد،توصیف کرد.
《کارمل چنان مکتب را ایجاد نمود ،که خودش آموزگار ، شاگردانش وطنپرست،انساندوست و آزادیخواه تربیه شدند
مضامین تدریسش، وطنپرستی ،انسان دوستی، طرز و چگونگی دفاع ازناموس وطن، برابری، مساوات، عدالت، آزادیخواهی، برابری حقوق زن ،چگونگی و طرح آبادانی کشور، اتحاد میلیت ها ،احترام گذاشتن به همدیگر، دولت باید در خدمت ملت باشد، صداقت و خودگذری، نوعدوستی و غیره و …
کارمل آنقدر دریای از مهرورزی با ملت داشت ، که حتی در زمان ، زمامداری خویش تمام حزب ودولت و اعضای حزب را در خدمت گزاری برای ملت و در دفاع از منافع آن و ناموس وطن قرار داده، اعضای حزب تحت رهبری داهیانه اموزگار خود (ببرک کارمل)آنقدر صادقانه و بی ریا عمل نمودند ،که حتی برای اولاد های خود یک سرپناه ،که حق قانونی وشرعی هر شهروند است، بجا نگذاشتند.》
زنده باد مکتب کارمل فقید
خروشان باد چراغ روح آسمانی شده اش .
اکنون غزل ؛
پس از غروبت ، غروب باغ آغاز شد
بلبلان خوش خوانش به پرواز شد
پس از غروبت عَلمّ عشق وارون شد
سریر خوشبختی بر سر قارون شد
پس از غروبت آتش اندر دل ما افتید
تگرگ ویرانی در خاک و گِل ما افتید
پی از غروبت به وطن سنگ ستم می بارد
زدیده ای ما اشک سوگ و ماتم می بارد
پس از غروبت دیو در هیبت خدا ظاهر شد
با چپاول گری ، جنایت و قتل،،، ماهر شد
پس از غروبت هتک حُرمت شده ملت سترگ
وسیله ی افرادی که با گرگان شده بزرگ
پس از غروبت به فضای هدف پرواز نشده
وز بهر تصفیه با دشمن حساب باز نشده
پس از غروبت آفتاب سعادت نه درخشید
خدای دگری از برای عبادت نه درخشید
پس از غروبت چه سر ها به دار آویخته شد
به خون ملت دست های شریر آمیخته شد
آه خورشید ! غروب نمودی رسید شب سیاه
کشور ویران شد ملت آواره و بی سر پناه
پس از غروبت خورشید آزادی ،،، نتابید
چراغ در خانه ای معمار آبادی ،، نتابید
پس از غروبت دریاها خشکیده ،،،، اند
پرنده های مهر از قلب ها پریده ،، اند
پس از غربت هور سعادت ،،،،، نتابیده
ملت بزرگ با آرامش ذهن ،، نخوابیده
بوطن کنون ملای لنگ برگشته دوباره
چو درندگان تن ملت کند پاره پاره
برخیز و بِتاب چو خورشید، خواب تاکی
دادگر شو ما را ، اینگونه عذاب تاکی
انجینر آذر
این خاک نا مراد دامان پاک می خواهد
تمیز از وجود بشر ناپاک می خواهد
بیگانه و دزدان و دغلبازان میهن را
بدون کفن زیر خاک نمناک می خواهد
از خواب بیدار شوید های ملت خفته!
که تصفیه از لوث دسته ء سفاک می خواهد
ابر می تواند که بِبارد و بهار آورد
صلح از برای مردم غمناک می خواهد
های ملت بجا مانده ی فقیر ! بدانید
خاک رهبر چو اشعه تابناک می خواهد
بِجُنبید و قیام کنید ، های گرسنگان !
خاک کِشت گندم عوض تریاک می خواهد
با خوابیدن و بستن نتوان وارستن
از دیو مسلط که حاکم سفاک می خواهد
قلب پویای خاک چرا شود سنگسار “آذر”
توفان مغاکی خلق بی باک می خواهد
انجنیر آذر ۱۳.۷.۲۰۲۰
با رفتن تو هزاران معما ایجاد شد
ندیدی،چگونه خمیده قامت شمشاد شد
بُریدند سینه هاو چه سرها به دار رفت
عدالت نا پدید با توفان بیداد شد
هیبت سخن تو لرزه بر اندام ارتجاع
با رحلتت برما ماتم ، جشن و اعیاد شد
چو خورشید تابان به این میهن دمیدی
با غروبت در کورهء جهل، ذوب احاد شد
چون کبوتر سعادت در قلب ما نشستی
آنگه که مغلوب شب شدی نابود مرادشد
تو سنگر مستحکم کانون عدالت بودی
کنون که نیستی، سنگر نوای فریاد شد
حاکم، قاضی، ملا،شهردار،اشرار همه دزد
هم سنگر دیروزی با دزدان معتاد شد
به حقانیت سنگر وحدت همه مشکوک اند
تا متحد نه شوند ، از نظرم همه متروک اند
به کِ گوید “آذر”که چرا جدا جدا می گِریند
استخوان خلق ذوب در کورهء فولاد شد
انجنیر آذر
بِنگر
من یخ زده ای زمستانی ام
بی تحرک در انجماد، زندانی ام
زبانم دوخته است
احساسم خفته است
ذهنم
از شرار بی اعتمادی
سوخته است
بِنگر ،
چگونه،
عده ای ، میهن و خودرا ،فروخته است
ستمگری فصل سرما،
برمن دیوانگی دارد
قلم ازمن ،حالت بیگانگی دارد
خموشی و سکوت من، گریه دارد
گر بِبَرندم به قبور،
تابوت من گریه دارد
بتاب !
که سنگر من سرد است
درونش عالمی درد است
سنگر نشینان، پژمرده
و دارایی رنگ زرد است
عده ای برای بازی با سرنوشت ما
بنشسته روی تخته ای نرد است
پس ،بِتاب
این زولانه های انجماد را ذوب کن
تا دریا شوم
توفان کنم
کاخ ستمگران ویران کنم
ابر شوم ،باران کنم
دشت های سراب را،
سیراب کنم
و با وفاق قطرات خود،
خشم شوم
و با پیروزی خود ،
دنیا را متعجب و حیران کنم
“آذر “