حکایتی یا خاطره ای دارم که سالهاست مرا می آزارد وجوابی هم برایش ندارم دستم به دامن شما !
این تمثال من که بیرق جمهوریت را به دوش دارم ورفیق سلیم سلیمی که علم گارد جمهوری را به شانه میکشد یعنی دوپرچمدار شناخته شده بیانگر او روز تاریخی است که بعد دوصدوپنجا سال بیرق شاهی با سرافگنده گی پایان و اولین بیرق جمهوری در فضای کشور بر افراشته میگردد
وفکرمیشد که اراده ای ملت بالاخره پیروز شد و کشور ی که دو نیم قرن به ساز سلاطین ، خانواده و حکام ظالم شان سرنهاده بودند آزاد شد ند درحالیکه بعد ها تجربه نشان داد که ما به خطا رفته ایم چون موسس جمهوریت خود معصوم بینی وخودشیفتگی که ازخانواده و طبقه اش به ارث برده را هنوز به یاد داشت و به آن آراسته بود که عاقبت اش بسی تلخ بود .
وجان سخن در کجاست ؟
اولین گارد ریاست جمهوری که ایجاد شد حکمران ( قلعه بیگی ) آن ضیاء مجید جوان جمهوری خواه غیرحزبی با ابتکارات وطنپرستانه ودید مترقی که تا امروزبا دیدن جفا های بیشمارصادق ترین آدم به سردار داود است ، که این رفقا را روی شناخت شخصی درگارد جمع و تعین بست کرده بود آمر اوپراسیون رفیق گل آقا که صاحب دودیپلوم سرخ یکی ازشوروی وقت و یکی از فرانسه آمر کشف رفیق عبدالحق علومی صاحب دیپلوم رفیق عزیزحساس قوماندان قطعه تشریفات که بدیل اش در اردو نبود رفیق رحیم شادان آمرپیژند رفیق سلیم قوماندان تولی وایجادگرکنفرانس ها به حمایت ضیاء مجید برای اولین مرتبه در چوکات اردو، رفیق جان آقا ومن قوماندانان تولی وجمعن هفده رفیق پرچمی که در موجودیت ما دشمن در وجود اشخاص معروف و دسته های جهادی ساخت پاکستان وایران و
C I A
چند مراتبه مشق کود تا کردند که با افتخار و سربلند میگویم که با موجودیت پرجمداران در گارد وقت آرمان پیروزی را به گوربردند که یا زندانی شدند ویا نزد ولینعمت های شان پناهنده ، خلاصه نوبت به حفیظ الله امین سفاک وشیاد رسید و او بدون اظلاع به رهبری حزب خودسرو عاملانه حرکت کرد که شاید از خوشباوری نورمحمد تره کی هم بهره برده باشد و ازطریق عیسی ریس استخبارات وزارت داخله و عزیز اکسا خواهرزاده سروری قاتل که با حمایت کامل قدیر نورستانی آنها برضبط احوالات وقت دسترسی وامکان وسیع داشتند و به دست آوردن دوسیه های بعضی بلند پایه های حزب دموکراتیک خلق از ضبط احوالات صدارت واسناد بدنام کننده رشوت واختلاص و وعده ای چرب زعامت به ایشان یعنی وزیر داخله قدیر نورستانی وسردار حیدر وزیر دفاع وتوسط این دووزیر ودادن راپورهای غلت ومتکرر ذهن داود خان را درمورد ضیاء مجید و افسران پرچمی وفادار به جمهوریت را تخریب و گارد را از وجود وفادارترین افراد به سردار داود جناب ضیاءمجید وهفده رفیق پرچمی در یک روز پاک و به عوض آنها به جا بجا کردن مهره های از حزب اسلامی وجمعیت اسلامی آی اس آی و سی آی هی وافراد وابسته به گروپ خودش موءفق و بعد آن دست به کودتای خونین زد که داود خان را بافامیل اش خورد وبزرگ بدون در نظر داشت احساس انسانی و نظر رفقای پرچمداربه خاک وخون یک سان کرد وبعد اش تیغ به جان ملت کشید و آن قدر کشت تا که خودش نیز با ذلالت پی اعمالش رفت .