رفیق صدیق « وفا » پيشينهء مبارزات سياسی مسالمت آميز و مکثی بر مبارزات انتخاباتی در افغانستان

مدخل موضوع:

مبارزه طبقاتی زحمتکشان در هر مرحله ای از تاريخ، نهضت ها و جنبش های مترقی و پيشرونده متناسب با شرايط اجتماعی همان زمان و تحت تأثير عوامل گوناگون درونی و بيرونی جنبش و اوضاع مسلط اجتماعی به اشکال و شيوه های تازه ای تظاهر يافته و تحقق می يابد، در اين ميدان گاهی دسته ای از غارتگران به نامهای مختلف و تحت شعار های فريبنده دسترنج توده ها را به چپاول و يغما ميبرند و گاه هم زحمتکشان عاصی دستهای غارتگران را کوتاه می سازند.

نگاه گذرا بر تاريخ نبرد طبقاتی زحمتکشان ميرساند، که رخداد های تاريخی را نبايد فقط به عنوان اتفاقات مجزا از هم ببينيم، بلکه اين همه مجمـوعه ای زنده از خط السير تکامل تاريخی ايست که بر وفق شرايط معين مکانی و زمانی تحول پذير بوده و دمبدم اشکال تازه ای را بخود ميگيرد، تجربه نشان داده است که تاريخ تکامل اجتماعی مملو از فرود و فراز مبارزه در راه بوجود آوردن شرايط برتر برای زيست اجتماعی ايست.

همانطوری که الفبای مبارزه سياسی می آموزاند، چنين مبارزه متناسب به شرايط ويژه تغيير پذير و مملو از شيوه ها و اشکال متعدد و ذوجوانب است، هر گاه مبارزان صف نتوانند با درايت و شايسته گی پيچ و خمها و ويژه گيهای اين نبرد را درک کنند و با شتابزده گی و تنگنظری برخورد نمايند، بعيد نيست که مرتکب اشتباهات جبران ناپذير خواهند شد.

هرگاه با يک نگاه گذرا به تاريخ صد وچند سال اخير افغانستان، جنبش های مشروطيت و استقلال طلبی تا مبارزات پارلمانی و انتخاباتی دوره هفتم شورا تا دوره های دوازده و سيزده پارلمان دوره شاهی در افغانستان نظر اندازيم، به وضاحت آشکار می بينيم که چه گونه آزاديخواهان، ترقی پسندان و پيشگامان نهضت انقلابی کشور از شادروان عبدالرحمن محمودی تا شادروان مير غلام محمد غبار تا شادروان ببرک کارمل و بسا همقطاران و ياران شان با استفاده از مبارزه مسالمت آميز و قانونی در مبارزات پارلمانی ارتجاعی ترين پارلمانها فعالانه شرکت کردند، اهداف و آرمانهای ترقی خواهانه را از ستيژ مبارزه پارلمانی جهت آگاه سازی توده ها و نسلهای از مبارزان ترقی خواه تبليغ و ترويج نمودند و در حقيقت با همان مبارزات دشوار و پر ارج شان زمينه تحولات بعدی دموکراتيک را فرآهم ساختند و نقش بزرگی را در بيداری سياسی جامعه روشنفکری رسالتمندانه ايفاء داشتند.

تاريخ مبارزات سياسی افغانستان هيچگاه نقش عظيم چنين راد مردان و مبارزان نستوه را فراموش نمی کند و پيشرفتهای فکری کنونی را به يقين ثمره کار سترگ آنان ميداند.

اکنون که ما در مرحله ای ديگر از تاريخ سياسی کشور قرار داريم، استفاده از تجارب گرانبهای مبارزان دلير و رهبران آگاه جنبش تحول طلبانه کشور را وجيبه خود دانسته و چنين تجارب تاريخی را با مبارزان صف ورسالتمندان تاريخ درميان ميگذاريم.

نخستين جرقه های زايش شورا در کشور و آغاز مبارزات انتخاباتی:

هنگام زعامت شاه امان الله نخست بر مبنای قانون اساسی 1923 يک شورای دولتی که مناصفه آن انتخابی بود تشکيل شد، اما اين مجمع طوری که از نامش پيداست يک شورای وابسته به دولت بوده و چندان استقلالی از خود نداشت، همان بود که طی جرگهء معروف و کبير هزار نفری پغمان در سال 1928 خورشيدی فيصله بعمل آمد تا يک شورای يک صد و پنجاه نفری از وکلای انتخابی و حتی المقدور با سواد افغانستان تأسيس گردد، اما در همين سال آتش اغتشاش در مملکت دامن زده شد و دولت مستعجل نتوانست به آرمانهای خود نايل آيد، لذا مصوبه های اين جرگه بزرگ نيز به تعويق افتاد، بعد ها نادرشاه به اساس قانون اساسی 1930 نه تنها برای نمايش، بلکه برای تحميل فيصله های خود در صدد ايجاد يک شورای ميان تهی برآمد، در اين شورا برعکس دوره امانی قيد سواد مانند دور کنونی که حتا داشتن سواد برای کانديدان الزامی نميباشد از وکيل منتخب حذف گرديد و بعوض وثيقه شرعی جاگزين داشتن سواد کافی و اهليت و کفايت وکيل گرديد، بهرحال نادرشاه بعد از تشکيل لويه جرگه 301 نفری کابل در سپتامبر 1931 اعضای شورای ملی را نيز از بين وکلای جرگه انتخاب و در اين عصر نه تنها انتخاب وکلا وابسته به نظر دولت و مراجع ذيصلاح بود، بلکه مباحثات ايشان هم مربوط به استيذان دولت بود، يکسال بعد مجلس اعيان هم تأسيس و در آنوقت صرف 27 نفر عضو انتصابی داشت و هدف از تاسيس آن در قيد و بند نگهداشتن شورای ملی بود.

آری!

شورا چنين پايه گذاری شد که در آن مساله انتخابی بودن چندان مطرح نبود، اما بعد ها در بحبوبه ای جنگ دوم جهانی در اثر مبارزات دامنه دار قشر آگاه که بيدارسازی جامعه با نقش اکتيف احزاب روشنفکری چون (حزب ويش زلميان به رهبری عبدالرؤف بينوا که در نوامبر سال 1947 تأسيس و جريده انگار ارگان نشراتی و تبليغی آن به امتياز فيض محمد آنگار بود،يا حزب خلق به رهبری شاد روان دکتر عبدالرحمن محمودی که در سال 1950 تأسيس و ارگان نشراتی آن ندای خلق نام داشت و به مديريت ولی محمد عطايی نشرات ميکرد، هکذا حزب وطن به رهبری ميرغلام محمد غبار که در سال 1950 تأسيس و جريده وطن ارگان نشراتی آن بود) آغاز يافته بود، در اين ميان نقش مبارزات انتخاباتی دوره هفتم شورای ملی در سالهای 1951-1949 که رهبران فقيد ياد شده و شماری از مشروطه خواهان در پيشقراولی اين نهضت قرار داشتند نهايت برجسته و برای هموار ساختن راه مبارزه پارلمانی الگوی نخستين و پايه يی محسوب ميشود.

2) نقش برجسته روشنفکران مترقی در دوره هفتم شورای ملی:

مبارزات پارلمانی دوره هفتم شورای ملی نهايت خاطره انگيز است و در سهای از آن ميتواند برای طرفداران مبارزه مسالمت آميز و قانونی در مرحله کنونی تجربه بزرگ و انتباه انقلابی و تحول پسندانه باشد.

دوره هفتم شورای ملی بدان جهت حايز اهميت است که اين نخستين دور انتخابات سری و آزاد شورای ملی در کشور ميباشد که در زمستان 1948 هنگام پادشاهی محمد ظاهر شاه توسط شاه محمود صدراعظم وقت اعلان شد و در اين کارزار بخشی از روشنفکران از شهر کابل و ولايات ديگر در آن حصه گرفته و کانديدای شانرا اعلام نمودند، همچنان دولت نيز سعی کرد تا گماشته گان خود را نفوذ دهد، با اين صورت 171 نفر وکيل شورا مرکب از سه دسته: روشنفکران مبارز و مخالف دولت، گماشته گان دولت و اشخاص بيطرف تکميل و تشکيل يافت.

روشنفکران مبارز در هر مرحلهء از کار دور هفتم شورا سهم بارز داشته و در اکثر موارد هم صدا و هم نظر بودند، چنانکه همهء روشنفکران صرف نظر از وابسته گی شان به اين يا آن حزب، همه و همه به نماينده حزب ويش زلميان مرحوم گل پاچا الفت رای دادند تا معين دوّم شورا گرديد.

همچنين هنگام ايفای مراسم تحليف روشنفکران از ذکر نام حکومت خود داری کرده و علی الرغم قاعده قديم فقط سوگند وفادرای نسبت به مملکت و ملت را برجسته ساختند، اين حرکت در صف آرايی بين دست راستی ها و چپی ها ( اپوزيسيون پارلمانی) خط کشی جديد را بوجود آورد که توانستند در تشکيل کميسيون های متعدد، انتخاب روسا و منشيان کميسيون ها اپوزيسيون رای بيشتر را نصيب شود، قانون جديد وظايف داخلی شورا و قانون جديد انتخابات را نسبتاً به شکل دموکراتيک آن تصويب نمودند، همچنان بسا قوانين ديگر را با تأثير گذاری مثبت گذرانيدند، هکذا مساله ابطال و الغای خط ديورند در جون 1947، تصويب روزی بنام پشتونستان و اعلان تعطيل عمومی در 22 دسامبر 1951 از زمرهء کار ها و تاثيرات همين دوره روشنگرانهء شورای ملی افغانستان ميباشد.

قابل تذکر است که در اين دوره در برابر گروپ دولتی ها صف يک عده وکلای ملی به شکل جبهه متحد ملی قرار داشت، اين جبهه مرکب از اشخاص مستقل و آزاد و همچنان شماری از نماينده گان احزاب سياسی بودند، اينک با تذکر نام برخی از برجسته ترين های آن اکتفا مينمايم و به آنهايی که تصور ميکنند که شرکت در مبارزات پارلمانی زايد و گويا نا معقول است گوشزد مينمايم که به نام ها و شخصيت های بزرگی که امروز ظاهراً به مقام آنها ارج ميگذارند و به عملکرد و آموزه های شان التفات نمی نمايند، دقت کنيد و زير عنوان تحليل مشخص از وضعيت کنونی که وضعيت ديروز دشوار تر و پيچيده تر از امروز بود از کارزار مبارزه انتخاباتی شانه خالی نکنيد. به نام ناموران تاريخ توجه کنيد: پوهاند عبدالحی حبيبی، محمد کريم نزيهی، نظر محمد خان نوا، محمد قاسم خان سر پلی، محمد انور بگرامی، عبد الاول قريشی، درانی خان کوچی، و بسا شخصيت های ديگر مستقل از ننگرهار، کهدامن، سربی، جاغوری، قره باغ، لغمان، خوست و فرنگ بغلان، تاشقرغان، کتواز و اطراف و اکناف کشور کسانی بودند که با هويت مستقل در مبارزه پارلمانی شرکت کردند و حماسه آفريدند، همچنان از حزب وطن: مير غلام محمد غبار، سيد محمد دهقان کشمی، از حزب خلق دکتر عبدالرحمن محمودی، خال محمد خسته، از حزب ويش زلميان گل پاچا الفت و نور محمد پنجوايی و ديگران بودند که افتخار شرکت در دوره هفتم شورای ملی را داشتند.

دوره نهم شورای ملی نيز يکی از دوره های برجسته ميباشد که دستاورد های مشابه دور هفتم را داشت، منجمله موافقنامهء معاملات امور ترانزيتی و تبادله پارسل های پُستی ميان افغانستان و اتحاد شوروی پيشين بتاريخ 7 اگست 1955 در دور نهم شورای ملی تصويب شد و بسا تصاميم ديگر در عرصه مناسبات بين المللی که جهان تازه از جنگ فارغ شده بود و افغانستان ناگزير بود با مناسبات نوين وارد روابط جهانی گردد.

3) انتخابات بلديه ( شهرداری يا شاروالی) کابل:

در سال 1950 شماری از روشنفکران آگاه در انتخابات آزاد بلدی (شهرداری) کابل شرکت نموده و انتخاب شدند، با استفاده از تربيون مبارزه انتخاباتی در اجتماعات شهری سخنرانی ها و نطق های پر شوری را براه انداختند و در بيدار سازی جامعه رول ارزشمندی را ايفاء داشتند، در ميان آنان چهره های درخشان و شخصيت های برجسته يی چون: انجنير غلام محمد فرهاد رييس بلديه، مير محمد صديق فرهنگ و دکترعبدالله واحدی معاونان، محمد حسين نهضت منشی و سرور جويا،محمد آصف آهنگ، شير محمد آسيابان و ديگران منحيث اعضای مجلس بلديه (شاروالی) شامل کادر شهر داری کابل شدند.

اينها بزودی بلديه کابل را سر و سامان تازه بخشيدند، دفاتر، ناحيه ها و بودجه بلدی را تنظيم، جاده ها را قير ريزی، باغچه ها و کارته های جديد احداث و جاده های مرکزی شهر (ميوند و نادر پشتون) را تمديد، سينما ها اعمار و مجله بلديه را انتشار دادند.

مردم و باشنده گان شهر کابل بزودی نتايج بلديهء انتخابی و مشارکت جمعی روشنفکران را در اعمار و ساختمان بنا های شهر بچشم و سر ديدند و روشنفکران متعهد به آرمانهای وطنداران شان کار دلسوزانه را مبذول داشته و در انظار اعتباری دريافتند، اين نخستين تجربه در پروسه انتخاباتی بودن شهر داری بود که پايه و بنياد مبارزات بعدی را تشکيل داد و بر مبنای همين کار مشترک تفاهماتی بميان آمد، البته حکومت نتوانست اين همه را تحمل کند، بناءً توطئه و سبوتاژ راه اندازی شد و شهرداری برای ساليان متمادی انتصابی بود، بعد از رويداد دوره هفتم شورای ملی و انتخابات بلديه است که مردم بخاطر برآورده شدن مطالبات قانونی شان در سالهای 1952 به بعد دست به تظاهرات زده و جنبش ها و نهضت های سياسی را راه اندازی نمودند که يکی از آنها اوج گيری جنبش محصلان و ديگری هم ايجاد احزاب سياسی با تمايلات چپ، چپ دموکراتيک و سوسيال دموکرات بود که طبق قانون اساسی 1964 علی الرغم عدم تصويب قانون احزاب سياسی فعاليت چنين احزاب علنی شد و جرايد متعدد با تمايلات ياد شده بميان آمد.

4) مبارزه پارلمانی دوره های دوازدهم و سيزدهم شورای ملی:

انتخابات پارلمانی دور دوازدهم شورای ملی که از زمره پرشور ترين،آموزنده ترين و برجسته ترين هاست در سالهای (1965-1964) تحقق يافت، قانون اساسی 1964 اساس دو مجلس را در شورای ملی افغانستان گذاشت، دراين دور 216 وکيل در ولسی جرگه (مجلس نماينده گان) و 100 سناتور در مشرانو جرگه (مجلس سنا) عضويت داشتند.

طبق قانون اساسی 1964 شورای ملی دارای سه نوع قدرت بود:

– وضع قوانين برای تنظيم امور حياتی افغانستان.

– نظارت بر فعاليت های قوهء اجراييه واستيضاح حکومت.

– از طريق ابراز عدم رای اعتماد شورا ميتوانست حکومت را از پا در آورد.

اين چرخش عمده در طرز فعاليت و اثرمندی پارلمان تأثير بسزا داشت که در حقيقت ميراث مبارزات پردامنهء آزادی خواهان و مشروطه خواهان در دوره های پيشين بود، تجربه نشان داده است که مبارزه سياسی سلسله و زنجيره ای از روند تکامل اجتماعی و تاريخی است که نسل به نسل و سينه به سينه انتقال مييابد و در هر دوره ای ويژه گيهای منحصر بهمان دوره را داشته و دمبدم غنا و تکامل مييابد.

افغانستان در چوکات قانون اساسی 1964، دو بار شورا را انتخاب کرد، يکی آن دور دوازدهم است که در سال 1965 در زمان حکومت دکتر محمد يوسف تحقق يافت و ديگری دور سيزدهم است که در سال 1969 هنگام حکومت اعتمادی داير گرديد، بطور عموم شورای دور 12 نسبت به دور 13 نسبتاً به شکل دموکراتيک تر آن انتخاب شد، چنانکه در دور سيزدهم مداخلات حکومت بيشتر از پيش محسوس بود، در اين دو دوره تاريخی کابينه های صدراعظم هايی چون: دکتر محمد يوسف، محمد هاشم ميوند وال، نور احمد اعتمادی، دکتر عبدالظاهر و محمد موسی شفيق رای اعتماد گرفته و نزد پارلمان مسئوول بودند.

بهر حال در پرتو قانون اساسی جديد فضای مساعد تری برای تنفس سياسی در کشور فراهم شد، جوانان و روشنفکران دسته-دسته و گروه، گروه در حلقه های پراگنده و بعضاً تحت سازماندهی جمعيت جديد التشکل دموکراتيک خلق افغانستان ( تاسيس 11 جدی 1343 برابر به اوّل جنوری 1964) که بعد ها بنام های حزب (د.خ.ا) و (حزب وطن) مسما شد، بخاطر دفاع از حقوق پايمال شدهء مردم و پايه گذاری مبارزه متشکل دموکراتيک، شرکت فعال در مبارزات انتخاباتی و پارلمانی را بهترين وسيله دانسته و با درسهايی از رويداد های سياسی دوره های هفتم، هشتم و نهم شورای ملی و جنبش اتحاديه محصلان وارد کارزار مبارزه مسالمت آميز و همزمان مبارزات انتخاباتی گرديدند.

غالباً در نبود قانون احزاب دشوار بود تا احزاب سياسی با پلاتفرم انتخاباتی وارد عرصه انتخابات شوند، بنا برآن احزاب مترقی با طرح خطوط کلی انتخاباتی و هم چنان احزاب دست راستی بدون مشی انتخاباتی با چند شعار و با خدعه و نيرنگ و اعمال نفوذ بوسيله متنفذين محلی در اين عرصه پا گذاشتند.

کانديدای نيرو های مترقی به فعاليتهای گستردهء انتخاباتی در شهر کابل، برخی مراکز ولايات و حتا نقاط دور دست پرداختند، در همچو مبارزات انتخاباتی جمعیت دموکراتیک خلق و ساير نيرو های ملی اهدافی مانند: افشاء ماهيت ارتجاعی طبقات و محافل حاکمه، بيدار سازی مردم و جلب آنان به مبارزه فعال عليه اختناق و ستمگری بخاطر دستيابی به حقوق اساسی شانرا در برابر خود قرار دادند.

جمعیت دموکراتیک خلق با تحليل وضعيت عينی سياسی کشور و درک عميق از مبارزه مسالمت آميز و قانونی و با در نظرداشت امکانات عملی راه اندازی کارزار انتخاباتی دواطلبان، برجسته ترين رهبران، کادر ها و مسؤولين خويش را کانديد نمود تا وارد عرصه انتخاباتی شوند، به اين ترتيب: ببرک کارمل،اناهيتا راتب زاد و سلطان علی کشتمند از شهر و ولايت کابل، نورمحمد تره کی از ولسوالی ناوه ولايت غزنی، نور احمد نور و صالح محمد زيری از ولايت کندهار، فيضان الحق فيضان از ولايت ننگرهار و هادی کريم از ولايت پروان وقت، قادر بهيار از ولايت کندز و اکرم کارگر از ولايت بغلان و دهها روشنفکر انقلابی و وطنپرست از اکناف کشور کانديد و وارد کارزار انتخابات شدند، با دريغ که در برخی حوزه ها به صندوق های آراء دستبرد شد و شماری از کانديدان حزب خلاف موازين دموکراتيک بازداشت شدند، نورمحمد تره کی و سلطان علی کشتمند در حوزه های مربوط مؤفق به اخذ رای نگرديدند.

به رغم سنگ اندازی ها از زمره کانديدان حزب 4 تن از رهبران و فعالان مؤفق به اخذ اکثريت آراء شدند و بعنوان وکيل در دوره دوازدهم شورا انتخاب شدند و فرکسيون پارلمانی حزب را تشکيل دادند، اينان عبارت بودند از: ببرک کارمل، اناهيتا راتبزاد، نور احمد نور و فيضان الحق فيضان برعلاوه ايشان شخصيت های معروف سياسی چون: مير محمد صديق فرهنگ، عبدالرحيم هاتف، محمد شاه رحمتيان، محمد اسماعيل مبلغ و محمد آصف آهنگ که پيشينه مبارزات سياسی درخشان داشتند وارد پارلمان شدند و نقش با اهميتی را دوشادوش فرکسيون پارلمانی حزب دموکراتيک خلق افغانستان در راستای نهادينه ساختن دموکراسی و دفاع از حقوق اساسی مردم بعهده گرفتند.

در دوره سيزدهم شورای ملی حزب به رغم موانع قانونی وغير قانونی طبقه حاکم توانست راه دشوار کانديداتوری را پيروزمندانه طی و در اين دوره از شهر کابل صرف يکتن را کانديد و در نتيجه مؤفق شد تا ببرک کارمل را منحيث نماينده منتخب مردم به پارلمان بفرستد، حفيظ الله امين نيز در اين دوره به پارلمان راه يافت.

در جريان مبارزات انتخاباتی شهر کابل که نگارنده نيز دوشادوش همرزمان درفش داد خواهی را بدوش مي کشيدم و در کمپاين حوزه های انتخاباتی ناحيه چارم و هفتم فعالانه ميرزميدم، شاهد بر پايی ميتنگ ها، کار عظيم تبليغاتی، تهيجی و روشنگرانه بويژه سخنرانی های پرشور ببرک کارمل رهبر فقيد حزب بودم، اين مبارزه انتخاباتی برای بسياری ها به مدرسه بزرگ آموزش انقلابی و فراگيری دانش مترقی مبدل شده بود و ما در جريان اين کارزار بسا استعداد های سرشار را دريافتيم و با بسيح آنان صفوف حزب را تکامل بخشيديم.

سخنرانی های پرشور، هيجان برانگيز و آموزندهء ببرک کارمل يکتن از بنيان گذاران برجستهء حزب (د.خ.ا) و رهبر محبوب زحمتکشان افغانستان هنگام مبارزه انتخاباتی در تپه سلام (کارته سخی)، دهمزنگ و گذرگاه خاطره بزرگيست که هرگز فراموش نميشود، اين سخنرانی حدود 44 سال قبل از امروز صورت گرفت، امّا ندای داد خواهانه و کلمات و جملات متين آن تا کنون در ذهن و روان من طنين انداز بوده و نيرو بخش مبارزهء داد خواهانه کنونی ما ميباشد، مانند من صد ها و هزاران تن از جوانانی که دارای مختصات لازم برای شرکت در مبارزه دشوار سياسی بودند با شرکت در کارزار انتخابات پارلمانی و شنيدن چنين سخنرانی ها به اهداف و آرمانهای والای حزب آشنا شدند و صفوف حزب را تقويه نمودند.

اگر بخواهيم طور مختصر پيرامون اثر بخشی مبارزهء فرکسيون پارلمانی حزب و نقش سخنگوی آن در داخل پارلمان تماس حاصل نمايم، خاطرات فراوان وجود دارد که به رشتهء تحرير در آوردن همهء آن دشواراست، امّا بيانيه های تحليلی،رهنمودی و افشاگرانهء ببرک کارمل و ساير هموندان فرکسيون پارلمانی حزب (د.خ.ا) به ويژه هنگام رای اعتماد به حکومات مؤظف خاطره ای عظيمی است که ياران روز های آموزش و کار مشترک، روز های دشوار،امّا افتخار آفرين و همقطاران با شهامت من بدان صحه خواهند گذاشت، استماع چنين بيانيه ها از امواج راديو کابل وقت به جشن همه گانی مبدل ميشد و ما در صحن ليسه حبيبيه با آوردن راديو های بطری دار دسته، دسته و جوقه جوقه همصنفان و هم قطاران را بدور حلقه های خويش فرا ميخوانديم و در پايان با کميت قابل ملاحظهء هواخواهان و ياران تازه روبرو ميشديم و اين همه از برکت همان سخنرانی ها و بيانيه پرشور رهبران حزب بود که از مقر پارلمان کشور انتشار می يافت، اگر بينا بنگريم، قضيه کاملاً روشن و پر واضحست که شرکت در مبارزات قانونی و مسالمت آميز هسته مرکزی زنده گی آگاهانهء حزب د.خ.ا و همچنان ادامه دهنده گان و بازمانده های آنرا تشکيل داده و ميدهد.

حزب با استفاده از تريبون پارلمانی توانست اهداف و برنامهء مترقی خويش را توضيح و تبليغ کند، بيداری زحمتکشان و جلب روشنفکران در روند مبارزه انقلابی و آماده گی نسبی برای همسان سازی حزب با تحولات تازه و دفاع از جمهوريت بمثابه پديدهء پيشرونده و همچنان نسج يابی مفکوره وحدت مجدد حزب در سالهای بعدی يکی از نتايج سودمند مبارزه مسالمت آميز و پارلمانی بود که حزب ما نصيب شد.

5) شورای ملی در عصر مصالحه ملی:

حزب (د.خ.ا، وطن) بعد از احراز قدرت سياسی و تحول اپريل 1978 بنابر عوامل درونی و بيرونی صرف بعد از 16 جنوری 1987 در وجود دولت جمهوری افغانستان تحت زعامت شاد روان دکتر نجيب الله که مشی مصالحه ملی را با اهداف: قطع جنگ، اعاده صلح و ثبات، تشکيل اتحاد چپ دموکراتيک، پذيرفتن سيستم چند حزبی، ايجاد ارگانهای اداره ائتلافی در سطوح مختلف، طرح قانون اساسی جديد،آماده گی برای انتخابات رياست جمهوری و پارلمانی، اعلام مجدد موقف بيطرفی و غيرنظامی ساختن افغانستان،مراجعه به آرای عمومی (ريفرندم)، مذاکره برای ايجاد يک دوره انتقالی، قطع ارسال سلاح به هر دو جانب و بسا مسايل ديگر اعلام نمود، مجال يافت که بر وفق تعديلات 29 نوامبر 1987 در قانون اساسی انتخابات پارلمانی را تصويب کند و شورای ملی دو مجلسه را مجداً احياء و اعلام بدارد، شورای ملی جديد که در شرايط نوين بميان آمد، در اپريل 1988 با راه اندازی انتخابات پارلمانی تشکيل يافت، اين دور شورا مانند گذشته،تصويب قوانين، نظارت بر فعاليت های قوه اجراييه، استيضاح و رای اعتماد به حکومت را در محراق کار خود قرار داد، در حالی که اين شورابه تناسب دوره های مهم هفتم، دوازدهم و سيزدهم درخشش قابل ملاحظه نداشت، امّا با آنهم توانست در 16 جون 1988 به حکومت دکتر حسن شرق و در 22 فبروری 1989 به حکومت سلطان علی کشتمند و در مارچ 1990 به حکومت فضل الحق خالقيار رای اعتماد دهد و شمار زيادی قوانين، لايحه های قانونی و مقررات مهم را تصويب و از نظرمجلسين (ولسی جرگه و مشرانو جرگه) بگذراند و چندين مرتبه شماری از وزراء و مسؤولين دولتی و مقامهای اجرايی را مورد استماع و استيضاح قرار دادند و دموکراسی را تمثيل و پياده نمودند.

6) انتخابات آينده پارلمانی و رياست جمهوری افغانستان و پيوند آن با گذشته تاريخی:

سال 2014 برای افغانستان سالی مهم و سرنوشت سازخواهد بود . تا ختم این سال قرار است مسئوؤلیت تامین امنیت سراسر افغانستان به نیروهای افغان واگذارشود و کشورهای عضو ناتو به استثنای امریکا و انگلیس به نقش نظامی خود در کشور پایان داده و تنها نقش حمایوی داشته باشند . اگرچه نوع برخورد کشورهای عضو ناتو با مسایل افغانستان بعد از سال 2014 در نشست سران این پیمان در شیکاگو مشخص خواهد شد ولی از همین اکنون نیز قابل پیش بینی است که بیشتر اعضای این پیمان که در افغانستان حضور نظامی دارند بعد از سال 2014 نیروهای خود را از جبهه های داغ جنگ فراخوانده و تنها تماشاگر سناریوی نبرد میان نيروهای ملی و حکومتی افغانستان با شورشیانی خواهد بود که از سوی کشورهای خارجی تسليح وبر انگيخته شده اند.

مسالۀ مهم دیگر در این سال انتخابات ریاست جمهوری وانتخابات پارلمانی افغانستان است انتخاباتی که به حاکمیت کنونی پایان خواهد داد .اگر چه برخی منابع در کابل از تمایل حامد کرزی به حضورسومین باره اش در این انتخابات سخن میگویند، اما قانون اساسی افغانستان راه را بر او بسته است.

شماری از منتقدین حکومت از یک سلسله تلاشهای پشت پرده سخن میگویند که هدف از آن هموار ساختن راه برای شرکت مجدد آقای کرزی در انتخابات سال 2014 است، این منتقدین ادعا میکنند که رییس جمهور ممکن است برای رسیدن به این هدف بار دیگر لویه جرگه را جهت آوردن تعدیل در قانون اساسی فراخواند و بازهم از کارهای نیمه تمام خود سخن بگوید و از لویه جرگه ای که اعضای آن از میان هواداران حکومت گلچین خواهند شد برای یک دورۀ دیگر تقاضای فرصت و رای اعتماد کند.

اما این احتمال بعید به نظر میرسد زیرا حکومت در این دوره دوتا سه اپوزسیون نسبتا قوی و منسجم در برابرخود دارد و در پارلمان نیز اکثریت نمایندگان مخالف روشهای حکومتی رییس جمهورمیباشند. لذا به سختی میتوان باور کرد که آقای کرزی در این لحظات بحرانی و پر تنش چنین ایده ای را دنبال کند زیرا وی در طول سالیان دراز حکومت موجود فرصت های زیادی را از دست داده و فاصلۀ عمیقی میان مردم و دستگاه حکومت بوجود آورده است . این در حالی است که گروه های اپوزیسیون که بیشتر در قالب ائتلاف ملی، جبهه ملی وائتلاف نيروهای چپ شکل گرفته اند احتمالا تا پیش از زمان انتخابات در ائتلافهای وسیع ترگرد هم جمع شوند و با تمام انرژی و ظرفیت خود تلاش خواهند کرد تا کاندیداتوری هايی را پيشکش نمايند.

به دلايل گوناگون حضور آقای کرزی در انتخابات سال 2014 تقریبا منتفی است اما حلقات وابسته به دستگاه ریاست جمهوری تلاش خواهند کرد با استفاده از نفوذ و قدرت برتر و امکانات حکومتی زمینه را برای پیروزی کاندیدایی از طیف هواداران رییس جمهور در انتخابات آینده هموارنمایند. با این حال کارشناسان افغان با توجه به حضور فعال یک اپوزیسیون قوی و پرطرفدار در صحنۀ انتخابات پیش بینی میکنند که این انتخابات یک انتخابات پرشور و هیجان انگیزخواهد بود.

قدر مسلم آنست که بر اساس مصوبه واعلان کميسیون مستقل انتخابات، تاریخ برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 2014 افغانستان در 16 حمل 1393 برابر با 5 اپریل 2014 تعیین گردیده است.

همچنان بر وفق قانون اساسی مصوب 2003 اين کشورباييست سومين انتخابات پارلمانی افغانستان درماه سنبله 1394 برابر به سپتامبر سال 2014 برگزار شود.

در انتخابات رياست جهموری افغانستان از نفوس درنوسان( 26 تا 28 ) مليونی افغانستان هنوز مشخص نه شده است که چه تعداد ثبت نام نموده اند، همچنان هنوز آشکار نيست که از نفوس 6 مليونی مهاجران وپناهجويان افغانستان که در سرتاسر گيتی پراگنده اند چه تعداد ميتوانند در پروسه انتخابات رياست جمهوری اشتراک .رای دهی نمايند؟ قانون قبلی انتخابات پارلمانی درکشمکشهای حکومت وپارلمان دچار لنگش وچالش شد، ديده شود که انتخابات پيشروی پارلمانی که اصولاً بعد از انتخابات رياست جمهوری برگزار خواهد شد دارای چه سجايا ويا دشواری ها خواهد بود؟ آيا کمييسون انتخابات برای تدوير به موقع آن موفق خواهد شد يا چه گونه؟

تا کنون واضح شده است که در انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری 450 مرکز رأی دهی و يک هزار و هشتاد وشش محل ثبت نام رأی دهنده گان در سراسر کشور ایجاد شود. شفافيت انتخابات وابسته به آن خواهد بود تا صندوقهای رای دهی درخانه ملا وملک گذاشته نه شود ودرقدم نخست کارتهای راهی دهی قبلی ازاعتبار ساقط گردد.

انتظارمی رود که روند ثبت نام رأی دهندگان از اول ماه ثور سال آینده خورشیدی، آغاز شود.

چالش‌های امنیتی یکی از نگرانی‌های اصلی در برابر برگزاری این انتخابات است و قرار است در پایان همین سال (2014) نیروهای خارجی نيز نقش رزمی خود در افغانستان را به پایان برسانند.

گفته می شود که خروج نیروهای بین المللی از افغانستان و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری از مهمترین چالش های پیش روی افغانستان تا سال 2014 است.

عده ای از کارشناسان معتقدند که دولت و نیروهای امنیتی افغانستان توان تامین امنیت برگزاری انتخابات را نداشته و ممکن است بسیاری از باشنده گان مناطق ناامن و دوردست کشور نتوانند در این انتخابات شرکت کنند.

به باور این عده از کارشناسان با وجود تمام تلاش های دولت و جامعه جهانی برای سرکوبی مخالفان مسلح، این مخالفان نه تنها تضعیف نشده اند، بل که در حال سازماندهی مجدد و گسترده خود هستند.

بهر حال نقش نيروهای ملی ومترقی را در اين پروسه ها از نظر می گذرانيم:

نيرو های مترقی و خبير سياسی کشور و همچنان ترقيخواهان مستقل و روشنفکران آزاد انديش بمثابهء وارثين برجسته و پیشآهنگ حزب و تشکل های ديروز و ادامه دهندهء سنن پرافتخار پيشين ما با الهام از تجارب گرانبهای نهضت مشروطيت، پراتيک شرکت ترقی خواهان و پيشروان در کارزار انتخاباتی و مبارزه مسالمت آميز کميت قابل ملاحظهء را در کارزار انتخابات پارلمانی کانديد نموده اند که هريک با نقش برجسته شان خلا و کمبود ترقی پسندان را مرفوع و تکميل خواهند کرد.

البته در صف بندی های مقابل اين روند شماری از تکنوکراتها، عقبگرايان و عناصر وابسته به ارتجاع و نيرو های خارجی هم قرار دارند که نيرو های مترقی را به مصاف مي طلبند.

اکنون زمان آن فرا رسيده است که با الهام از مبارزات آگاهانه دهه های پيشين دست بدست هم داده و بمثابه وارثين نياکان مبارز و پيشقراولان نهضت انقلابی، با درک وضعيت حساس کنونی، زنجير اتحاد و همبسته گی را محکم تر نگهداشته و با هوشياری و درايت سياسی و کنار گذاشتن تک رويی ها و مخالفت های روشنفکرانه، به بهانه تراشی ها و ترفند ها خاتمه بخشيد و با تکيه بر وجوه اشتراک و زدودن وجوه اختلاف و اجتناب از جزم ها، برای حل مسايل مبرم ملی همبسته گی خويش را در پراتيک تبارز دهيم و با حمايت و پشتيبانی از کانديدان آگاه و ترقی پسند صرف نظر از علايق سازمانی و تشکيلاتی شان صف واحد ترقی خواهان را تشکيل و يکبار ديگر به ثبوت برسانيم که افغانها هنوز هم شايسته گی آنرا دارند که ميهن شان را از ورطه نابودی نجات دهند و حيثيت و اعتبار ملی و بين المللی آنرا با گزينش شايسته ترين نماينده گان اعاده نمايند.

در فرجام:

غايه و هدف نهايی من از نگارش و جمعبندی اين نوشته آنست که همه ما با توسل به خرد جمعی و با استفاده بجا و معقول از تجارب گرانبهای تاريخی در عرصه مبارزهء مسالمت آميز که راه اندازی انتخابات رياست جمهوری و پارلمانی و انواع ديگر انتخابات چه در دستگاه دولت از قبيل انتخابات ارگانهای محلی قدرت دولتی باشد، يا انتخابات درون سازمانی و حزبی از قبيل انتخابات اين کنگره و آن کنگره، اين شورا و آن شورا، اين کميته و آن کميته، يا انتخابات فلان سازمان اجتماعی همه همه جز لاينفک همين مبارزه مسالمت آميز بوده و غير شفاف ترين انتخابات به مراتب دموکرات تر از هر انتصاب است، ولو در اين انتصاب نورمها و ضوابط و روابطی هم اگر در نظر گرفته شده باشد، حقيقت آنست که در هر انتخابات عناصر دموکراتيک آن بيشتر از شفاف ترين انتصاب ها ميباشد.

پس در اين مقطع تاريخی که مردم افغانستان بعد از اين همه قربانی و سپری نمودن رنج و عذاب ميخواهند، بخاطر تعين سرنوشت شان به شيوه مدرن بپای صندوق های آرا بروند بی انصافی خواهد بود که روشنفکران ما در پی منافع گروهی و شخصی خويش برآمده و به همه دستآورد های صد ساله ملت افغانستان خط بطلان کشيده و جهان را از عينک تنگ منافع گروهی شان تيره و تار ترسيم کنند.

همين اکنون نهضت انتخابات به نهضت بيدار سازی جامعه افغانستان مبدل گرديده است، اينکه برخی ها بدون تحليل وضعيت کنونی ميخواهند، در ضديت با مبارزه مسالمت آميز انتخابات را تحريم و اسپ توسن را چارنعل بسوی تحقق شعار های آرمانگرايانه و ماورای انقلابی و انقلابی گری های لجام گسيخته هدايت کنند، اينان يا درک ناقص از وضعيت کنونی دارند، يا هدف از ارايهء ديدگاه های شان پراتيک سياسی نی، بل پيشکش نمودن شعار های دلفريب و رنگينی ايست که صرف در چوکات يک تفکرو ايديالوژی ميتواند در کار پژوهشی لازم آيد و برای ويترين همسويی و سر تکانی با احزاب چپ رو زيبنده باشد!

در اشاعه اين نوشته از آثار و منابع آتی بهره گرفته شده است.

– جلد دوّم افغانستان در مسير تاريخ نوشته مورخ شهير و شخصيت برجسته سياسی مير غلام محمد غبار.

– يادداشتهای سياسی و رويداد های تاريخی نوشته شخصيت سياسی و صدراعظم پيشين افغانستان سلطان علی کشتمند.

– کرونولوژی رويداد های مهم افغانستان نوشته محقق ورزيده داکتر علی محمد زکريا.

– منابع خبری