جیلانی گلشنیار
کشف بزرگ
یا
درد بـــزرگ
«« آقای لایق جنابان دستگیرپنجشیری،صالح محمدزیری و اسدالله سروری از اول خلقی بودند و تا امروز خلقی مانده اند! ولی جناب شما در کجای خط قرار داشتید و امروز قراردارید؟به قول معروف نه مرد دنیاشدید و نه زن آخرت مگر… مخنث!»»
در این روز ها ابلیس ناجی حقیقت شده است.ولی آیا این امکان دارد حقیقت آنقدر بی قدسیت شود که ابلیس هر شیادت خود را حقیقت جا زند؟ و یا مردم پاکنهاد آنقدر به کمی گرفته شده است که ابلیس میتواند هر متای ذهن و اعمال ابلیسی اش را حقیقت گفته عرضه کند؟
در آغاز این کاروان مجدد این شیادان من به خوشبینی گفته بودم که از این چه بهتر که شیادین خود سخن گویند تا گند شان بهتر از زبان خودشان بیرون آید تا آنهایکه هنوز شاکی اند و هنوز موفق به درک حقایق نه شده اند جوهر حقیقت ما را عامل طرف بودن ما داند!بدانند که حقیقتت در کجا و با کی بود.
آقای لایق گویا به کشف بزرگی نایل شده اند که در کابینه دولتی بعد از 6 جدی جناب سروری،پنجشیری،زیری و چند فرد دیگری نیز وجود دارد! مگر آیا این مسله یک رمز مخفی بود؟ و یا کابینه یک دولت رسمی و شناخته شده جهانی؟ مگر از رسانه های داخلی و خارجی کم در اینباره گفته شده است و کابینه معرفی شده است! در این 35 سال از رهبران تا پژوهش گران،تاریخ نویسان،شخصیت های ذیدخل در قضایا کم نوشته اند در اینباره که چگونه و چطور آن شرایط به میان آمد! از همه کرده این جناب لایق بهتر از همه میداند ولی چرا میگوید و با چه نیرنگ ابلیسی آغاز میکند!سخنان محترم کشتمند را می آورد مگر در کجا حرف آنها اشتباه است! آن حرف های حقیقت همان شرایط است که انتخابی وجود نداشت بخاطر منافع ملی و آن شرایط دشوار حزب،کشور،دولت و مردم، ولی فردای آن را همه میدانند که زمان و آن شرایط تغیر کرد چگونه شد.
سوال اینجاست که این بازی معصومیت تا سطح نشان دادن بی خبری و بی خردی را چرا جناب لایق به نمایش میدهد و چگونه آرام آرام شکوه مخنث خود را بیان میکند و با چه درد بیان میکند و شکایت میکند که سروری ،زیری و پنجشیری بود ولی من لایق در صدر نبودم او میخواهد با ابراز این بیان از یک طرف خود را قربانی و از طرف دیگر بی مسولیت نشان بدهد وخود را از همه مسایل به دور و این همه اغده و کینه خود را با شخصیت بزرگ شادروان کارمل را حق به جانب معرفی بدارد گویا به حق او و بارق شفیع ظلم شده است!!! این چه دلاور دزدی که با چراغ برای دزدی می آید!!!
حقیقت اینجاست که شاخه پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای نجات مردم و کشور خود یکبار دیگر بدون خوداندیشی و با مسولیت در مقابل مردم و کشور خود تصمیم به وحدت گرفت ولی اینبار با دشواری شرایط وحدت را با مسولیت و شرایطی که به نفع مردم و کشور تمام شد پذیرفت که خود تاریخ بعد از 6 جدی گواهی آن حقیقت برای مردم و کشور است.زیرا مردم به محور شیادی لایق ها نه بلکه به حقیقت قبل از 6 جدی محاسبه خود را داشتند و دارند و این محاسبه را به قیمت بسیار گذاف با درد و رنج دارند از فجایع امین و باند او همان امینی که چون سایه در کنار اش بودی و در وصف اش با جام بلند کردن ها می سرودی و می رقصیدی و هر قصاوت اش را ستایش میکردی گاهی قمندان انقلاب گاهی ستالین بزرگ می گفتی هنوز شاهدان زیادی زنده اند که بگویند تو چه ها دروصف امین می گفتی و چگونه به تره کی لقب نابغه شرق و رهبر خلاق وکبیر را پیوست زدی و آن مرد خوشباور را تا ان احد استعمال کردی و دیگری را تا ان احد !!! تحریک به قتل او!!!
آقای لایق جنابان دستگیرپنجشیری،صالح محمدزیری و اسدالله سروری از اول خلقی بودند و تا امروز خلقی مانده اند! ولی جناب شما در کجای خط قرار داشتید و امروز قراردارید؟ به قول معروف نه مرد دنیاشدید و نه زن آخرت و مخنث! این توقع شما به همان حرف معروف میخواند که ای کاش دست اش به تیغ اش می ارزید!!! روان شادروان کارمل با بزرگمنشی شان شاد باد که حتی شیادی چون تو را نیز بخشید! و اشخاصی چون سروری را در پیشگاه مردم قرار داد تا در عوض ظلم و ناروای دیگر در غم و اندوهیکه خود مسبب یک قسمت آن شده اند سرتعظیم فرود آورند و بدانند که مسولیت چه گناه بزرگی را دارند! و اما تو برای ابد سر خجل در نزد تاریخ،رفقا و مردم خود قرار داری که نتوانستی در موقعیکه به تو داده شد برای ترمیم گناهان ات بکوشی بلکه تو باز هم بار بار گناه کردی که از هر کدام اش مردم آگاه اند و ثبت تاریخ است.پوشیدن نقاب در بازار آزاد هرگز اصالت ترا و اعمال ات را تغیر نمیدهد و خون پاک هزاران هموطن و شهید نجیب الله دامنگیر توست و ملیت شریف پشتون از شیادی تو رها یافتنیست!!!
حال اگر وحدت دو جناح خلق پرچم وقت را در 6جدی هرچه بنامی تو صاحب نامی نمیشویی و حقیقت آن چو آفتاب برای حزب،رفقا و هموطنان ما روشن است و ثبت تاریخ است.
نفرین به شیادان تاریخ این مسببین درد و رنج مردم و جنبش چپ کشور
فرخنده باد 6 جدی روز نجات مردم ستمدیده ما از اختناق امین سفاک و باند اش!