به اثر زیاده روی های یک ونیم سال اول تحول هفت ثور و عدم رعایت سنن و عنعنات مردم، برخی اقدامات سنجیده ناشده یا عمدی صورت گرفت که رژیم نتوانست یک نظام متکی بر ساختارهای سیاسی، اجتماعی، دموکراتیک و بسیج کننده ایجاد نماید، دشمن در کمین نشسته ازآن وضع بقدر کافی بهره براداری کرده در افزایش تشنج و اقدامات جنگی موفق تر از حاکمیت دولتی عمل میکرد. رقابت قدرتهای بزرگ در مورد افغانستان که تا کنون ادامه دارد باعث مداخله نظامی اتحاد شوروی به افغانستان گرد ید. به اثر این مداخله رژیم استبدادی و خودکامه امین سقوط داده شده و ببرک کارمل بزعامت حزب ودولت جا گرفت.
اولین اقدام ببرک کارمل آزادی همه زندانیان سیاسی دوران امین بدون در نظرداشت وابستگی های سیاسی و فکری آنها بود تا آرامش به خانواده های زندانیان برگردد.
مرحوم ببرک کارمل برای رفع اقدامات تشنج آمیز رژیم سرنگون شده دست به اقداماتی زد تا کشور از حالت خلای قانون و نبود ساختارهای بسیج کننده مردم بیرون شده، سیستم سیاسی جدید متکی بر قانون و نظام بندی مبتنی برتشکلات سیاسی و اجتماعی به میان آید. برای این کار چوکات بندی این سیستم را در«اصول اساسی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان» مصوب شورای انقلابی که حیثیت قانون اساسی موقت را درآن وقت داشت؛ قانونیت بخشید. دولت و مجموع سیستم سیاسی کشور بر بنیاد موازین ذکر شده درآن کار میکرد.
دومین اقدام سریع، تغییر بیرق سرخ دولت گذشته بود که بیرق سه رنگ تاریخی افغانستان جاگزین آن گردید و این اقدام نوعی آرامش روانی برای مردم بار آورد و مورد استقبال سرتاسری قرار گرفت.
کنفرانس علماء و روحانیون که درآن ملا امامان، روحانیون معزز و علمای جید کشور از سرتاسر افغانستان دعوت شده بودند دایر شد و بر مشروعیت نظام ابراز رای کردند. درین کنفرانس تشکیل شورای علما و روحانیون به تصویب رسید.
جبهه ملی پدروطن با تدویر یک گردهمآییی بزرگ متشکل از شخصیت های صاحب نفوذ سیاسی، اجتماعی، روحانی و عده ای از شخصیت های بلند رتبه دولت های شاهی و جمهوری سردار محمد داوود اساس گذاشته شد.
چون سازمانهای اجتماعی زنان و جوانان قبل از تحول هفت ثور بحیث سازمانهای جانبی حزب فعالیت داشتند بر طبق اصول اساسی ج. د. ا بحیث جزء سیستم سیاسی نوین کشور به شکل قانونی و وسعت سرتاسری زمینه بیشتر کار وفعالیت یافتند و بحیث سازمانهای با نفوذ و اثر گذار درسیستم سیاسی نقش بازی میکردند.
اتحادیه صنفی افغانستان که درآن کارگران، اصناف و پیشه وران عضویت داشتند به سرعت به یک سازمان اجتماعی و مدافع حقوق طبقه و اصناف مربوطه مبدل گردیده، شبکه های آن در همه موسسات صنعتی، اهل حرفه و اقشار مشغول در فعالیتهای تولیدی و پیشه وری تاسیس شد که میتوانست بر حل مشکلات کار، رفع ضرورتهای صنعتی وپیشه وری برای زمینه دهی بیشتر شان در حیات اجتماعی و اقتصادی کار نماید. این سازمان مدافع حقوق کارگران بود.
توجه به زندگی، کار و سهمدهی کثیرالعده ترین طبقه یعنی دهقانان ایجاب میکرد تا این کتگوری بزرگ نفوس کشور از حالت پراگندگی بیرون شده، قادر شوند مانند سائر اقشار و طبقات از امکانات عرضه خدمات دولتی سهمگیری خود در امور اجتماعی، آشنایی با زراعت مکانیزه، بهره مندی از تخمهای بذری اصلاح شده، کودکیمیایی و ادویه ضد افات زراعتی و باغداری مستفید گردند، برای این کار دولت به تاسیس کوپراتیفهای دهقانی اقدام کرد و ازین طریق توانست در بیداری شعور دهقانان و عرضه خدمات زراعتی برای ایشان بطور متشکل کار نماید.
شبکه کوپراتیفهای دهقانی تا دهات و قریه جات وسعت یافت و کوپراتیفهای نمونه با خدمات خوب به میان آمد.
توجه به بهبود فعالیت قشر ایجادگران معنوی یعنی نویسندگان، شعرا و ژورنالستان اصلی بود که دولت باید به آن توجه میکرد. اتحادیه شعرا، نویسندگان و ژورنالستان تشکیل شده واین گروه صاحب قلم و تفکر نقش بلندی را از طریق اتحادیه شان در عرصه های کاری مربوطه برای بیداری مردم ایفا کردند و شخصیت های نامدار عرصه تفکر و قلم عضویت اتحادیه را دارا بودند.
توجه به وضع هنرمندان از اهداف فرهنگی دولت بود که با تدویر کنفرانس سراسری آنها این اتحادیه تشکیل شده برای رفع مشکلات و زمینه دهی یکسان و بهتر برای ایشان در تخلیق آثار هنری و موسیقی کارهای انجام شد که در تاریخ این هنر نه شده بود. آثار آن مردان هنر و موسیقی ثبت آرشیف های رادیو تلویزیون میباشد.
رسیدگی به امور قبایل و اقوام و جلب علایق بیشتر آنها به سوی تحولات آغاز شده ایجاب میکرد تا کار مثمر سازمان یافته میان آنها بصورت دوامدار ادامه یافته حمایت ایشان از دولت ج.د.ا جلب گردد. جرگه قبایل به شمول نمایندگان اقوام و قبایل آنطرف خط فرضی دیورند اثرات قابل لمسی را به جا گذاشت.
خوشبختی درآن بود که برای مقامات رهبری هر تشکل کادرهای مناسب و ورزیده وجود داشت که توانستند در پرتو دانش قبلی و کسب تجربه با فعال سازی و تحرک آنها همکار و ممد خوب دولت باشند.
در اصول اساسی دولت ج. د. ا آمده بود: «قدرت زحمتکشان در ج.د.ا متکی به جبهه وسیع ملی پدر وطن است که کلیه کارگران، دهقانان، کسبه کاران، کوچیان، روشنفکران، زنان، جوانان و نمایندگان تمام ملیتها واقوام، کلیه نیروهای مترقی، دموکراتیک و وطنپرست و سازمانهای اجتماعی و سیاسی کشور را تحت رهبری ح.د.خ.ا به اساس برنامه عمومی اعمار جامعه نوین، آزاد و دموکراتیک متحد میسازد.»
براین بنیاد، حزب دموکراتیک خلق افغانستان بحیث هسته مرکزی و رهبری کننده سیستم سیاسی تعریف شده دولت و سازمانهای اجتماعی و اتحادیه ها تحت رهبری آن فعالیت میکردند.
بر طبق اصول اساسی ج.د.ا تصامیم در امور دولت داری و قانون گذاری مربوط به شورای انقلابی بود که ببرک کارمل در راس ان قرار داشت و اعضای آن متشکل از شخصیتهای مستقل مربوط به اقشار و طبقات و اقوام وملیت های مختلف جامعه و اعضای حزب بودند، نمایندگان کارگران و دهقانان در شورای انقلابی حضور داشتند.
به این ترتیب کشور در یک فورم معین ساختاری که دربر گیرنده همه اقشار و طبقات و اقوام وملیتها بود از حالت پراگندگی بیرون شده دولت میتوانست آراء، نظریات، خواسته ها و پیشنهادات همه مردم را در تصمیم گیری ها رعایت کرده برطبق خواست مردم عمل نماید.
سیستم نوین سیاسی آن وقت تسهیل کننده اجراآت و تصامیم دولت بود که میتوانست در هر عرصه تا آخرین قدمه بصورت قبول شده عملی گردد؛ زیرا امور برای تصمیم گیری از پائین به طرف بالا پیش شده پس از تصمیمگیری به شکل هدایات و فرامین قانونیت داده میشد که درآن هیچنوع خودسری و ارادۀ شخصی دخیل نمی بود.
به این اساس گفته میشد که حزب و دولت بر بنیاد خرد جمعی مردم تصمیم میگیرد و عمل مینماید. سیستم بصورت متشکل بدون تشتت و پراگندگی در هماهنگی و تفاهم حرکت میکرد. چون تصامیم بر بنیاد نیاز تشکلات مردمی صورت میگرفت؛ این سازمانها به شمول دولت در تطبیق تصامیم با ارادۀ واحد عمل میکردند. ازین جهت مرحوم ببرک کارمل و یاران و همکاران شان چه در حزب و چه در دولت موفقانه کار میکردند.
این سیستم تا سقوط حاکمیت حزب وطن با پاره ای تعدیلات و تغییرات بنابر مقتضای زمان پا برجا بود.
ج.د.ا و سیستم سیاسی آن در دوران جنگ مورد کین توزی پاکستان و کشورهای غربی قرارداشت، آتش تبلیغ روشنفکران غرب گرا بیشتر از همه زبانه میکشید و تاکنون همان حرارت در قلمفرسایی و سخنسرایی سرد نه شده است.
عیب جویان بدون در نظرداشت سهولت های زندگی آنوقت پیوسته داد میزدند که درین رژیم دموکراسی وجود ندارد. بلی دموکراسی نوع امریکایی وجود نداشت که رای دهنده با شکم گرسنه و سروپای برهنه دربدل یک وقت نان و یا چند افغانی پول به پای صندوق انتخابات برود و به یک قاچاقبر یا یک آدم منحرف از همه اصول و موازین اخلاقی و اجتماعی رای بدهد و برای پنج سال دیگر انتطار بکشد که کسی را ازهمین قماش برگزیند تا بر وی حکومت کند. رای و نظر مردم ازطریق اتحادیه ها وسازمانهای مربوط درهمه تصامیم دولتی انعکاس می یافت.
رژیم جهادی و طالبی که نمیتوان درمورد محاسن نداشته آنها یک پرگراف نوشت ده سال کشور را به عقب بردند و از حرکت باز ماندند. درآن دولتها نه قانون اساسی وجود داشت و نه کدام سیستم سیاسی که بر بنیاد آن کار میکردند. بنیادگرایی قانون و کشت و خون و ویرانگری عمل شان بود.
حالا که نوبت به رژیم دموکراسی امریکایی یا به اصطلاح مداحان ان (رژیم آزاد و باز) رسیده است نه مشکل جنگ یک طرفه شده و نه به پروبلم های بنیادی و سطحی مردم رسیدگی میشود.
نمیتوان از برخی مزایای این رژیم به نفع یک اقلیت محدود به دوران رسانده شده چشم پوشید که موجب شکران آنها میباشد.
کشور از خلای قانون بیرون شده، ولی قانون از مقامات بلند دولتی تا زورمندان محلی نقض میگردد، زندگی ظاهرنمای مدرن شهری آغاز شده، اما مشت اقلیت چپاولگر و دزد ازآن بهره میبرند، شبکه های تعلیمی و تحصیلی از ابتدائیه تا عالی تأسیس شده اما از کیفیت معیاری برخوردار نیست و فارغان پیوسته پا به ترک وطن هستند.
مطبوعات به اصطلاح آزاد وجود دارد، ولی دستگاه های مزدور این بخش شب و روز مصروف دامن زدن تضاد و تفرقه ملی اند، بنیادهای رژیم قطعاً جدا از ریشه های جهادی و طالبی نیست، زور و زورگویی بیداد میکند، بیکاری و فقر مشخصۀ رژیم شده است.
شکلیات دمو کراسی بنام مردم است؛ اما عمق و محتوای آن به جهادی ها، مفسدین، زورمندان محلی، جواسیس و معامله گران با مرکزیت سفارت امریکا و مراجع نظامی و استخباراتی آن مربوط میباشد. درین سیستم مردم حق دارند هرچه بگویند ودر انتخابات شرکت کنند اما حق ندارند نتیجه انتقاد و حاصل رای خودرا بدانند. حق ندارند در برابر زورمندان و قوماندانان، غاصبان و جباران زمان زبان بگشایند.
جامعه دچار تشتت است، دولت و حیثیت آن نزد مردم ابهت و اهمیت گذشته ها را ندارد. شب و روز دولت مردان در توطئه و دسیسه علیه یکدیگر میگذرد، هرچه مهارت دارند برای حفظ مقام و حصول امتیاز به کار میبندند، حس وطنپرستی کوبیده شده است، وراثت و جانشینی خانواده های زورمند جزء این دموکراسی شده که با رژیم های وراثتی شاهی و امپراطوری های گذشته تفاوت ندارد.
کشور پایمال عساکر بیش از چهل کشور و عرصۀ جنگ استخباراتی جهان و منطقه گردیده است.
حالا مداحان این دموکراسی و نقادان نظام بسته گذشته دور از تعصب و خجالت زدگی ناشی از ماهیت بد دموکراسی موجود بگویند که مردم در کدام رژیم صاحب حیثیت بود، زندگی مردم ضمانت داشت و عدالت اجتماعی چطور تحقق می یافت؟
°°°°°°°°°