مصاحبه زنده یاد احمدظاهر از شماره اول سال 1352 مجله ژوندون باز تایپ و تدوین : رفیق قاسم آسمایی بازبخش: انتشارات راه پرچم یاد احمد ظاهر «سلطان قلب؜ها» را گرامی می؜داریم. Ahmad Zaher’s interview from the first issue of 1352, Jvondon magazine

24 جوزا روز تولد و همچنان روز مرگ هنرمند بی بدیل احمدظاهر است که به حق او را «سلطان قلب ها» می نامند؛ هنرمندی که با وجود عمر کوتاه، صدها پارچه آهنگی را به یادگار گذاشته که با گذشت نزدیک به نیم قرن هنوزهم، همه محبوب پیر و جوان است و حتی نسلی که بعد از مرگ او زاده شده است، بیشتر از سایرین مشتاق شنیدن آواز روحنواز اوست.

سخن دقیق که می گویند: «هنرمند در وجود آوازش جاودان است»، در مورد احمدظاهر کاملاً صادق است. او که زمانی در آرزوی هنرنمایی در خارج از کشور بود؛ امروز کاپی آهنگ هایش در کشورهای بی شماری در کنسرتها، باربار سبب مسرت دوستداران هنرش میشود و آن آروزی بزرگش سال ها بعد از مرگش برآورده شده است.

به سلسله احترام و یادبود احمدظاهر، مصاحبه جالبی او از شماره اول سال 1352 مجله ژوندون با دوستان شریک می گردد.

همزمان با  یاد و خاطرات او، نفرین بی پایان بر قاتلانش می فرستیم.

قاسم آسمایی

 

احمدظاهر خواننده اول سال می گوید:

فستیوال موسیقی محلی راه دیگری جلب استعدادهای هنری محسوب می گردد که باید همه ساله در یکی از ولایات کشور و یا کابل دایر گردد و هنرمندان تمام ولایات در ان شرکت نموده هنرنمایی کنند.

تعین و معرفی خواننده باعث تشویق هنرمند و انکشافق موسیقی در کشور است اما نه بترتیبی که در سال های گذشته انجام شد بلکه رادیو افغانستان خواننده سال را از روی فرمایشاتی که در طول سال گذشته برای شان رسیده تعیین  و معرفی نمایند.

وقتی از هر شنونده رادیو بپرسیم آواز کدا م يك از خواننده های رادیو را می پسندی در جملۀ یکی دو خواننده معروف حتماً نام احمدظاهر را نیز یاد می کند. اما شنوندگان تنها به آواز این هنرمند محبوب آشنایی داشته و خودش را نمی شناسند. مجله ژوندون درین شماره خویش این هنرمند جوان و محبوب همه را به همه معرفی میکند و اینست مصاحبه خبر نگار ما با ښاغلی احمدظاهر خواننده اول سال ١٣٥١.

درین مصاحبه کوشیدم از تعارفات معموله و سوالاتی که همیشه با يك هنرمند تکرار شده، صرف نظر نموده و بصورت عمومی روی مسایل پیشرفت موسیقی در کشور نظر وی را بپرسم. خوشبختانه احمدظاهر نیز علاقه داشت روی همین موضوعات صحبت کند و لذا بدون اینکه من سوالی را مطرح کرده باشم گفت: من قبلاً هم مصاحبه نموده ام ولی درین مصاحبه گفتنی های دیگری دارم که باید بگویم: یکی ازین گفتنی هایم اینست که تصنیف و کمپوزهائی که برای خوانندگان رادیو تهیه میشود، اکثراً یکنواخت است. و دوم اینکه برای پیشرفت و انكشاف هنر موسیقی در افغانستان تشویق مادی و معنوی از ضروریات محسوب می گردد.

 

وی گفت منظور من از تشویق هنرمند اینست تا هنر مند خود را مصوون فکر کند تا همان احساسی هنری را که برایش خلق میشود بتواند تبارز دهد. اگر هنرمند از درك وضع اقتصادی و زندگی ناراحتی هایی داشته باشد او چیزهایی را میخواند که بارها بصورت مکرر آنرا خوانده است.

وى بجواب سوال دیگری اظهار داشت: من بصراحت می توانم ادعا کنم که پولی که به هنرمند داده میشود خیلی ناچیز است پس درین شرایط چطور از وی توقع ابتکار هنری داشته باشیم. روی همین اصل است که بسیاری از هنرمندان ما از روی مجبوریت حاضر می شوند هنرشان را به مردم دیگری بخارج از کشور بفروشند. پس وظيفۀ مقامات مسؤل هنری است تا زمینه مساعدتری برای هنرمندان بوجود بیاورند تا جوانان هنرمند ما ازین مفکوره خویش خود بخود منصرف شوند و هنر خود را بجای دیگری نفروشند. زیرا این کمپوزها همه سرمایه هنری مملکت محسوب می شود.

احمدظاهر که خیلی با صراحت لهجه حرف می زد گفت: بسیاری از خوانندهای که یک زمانی شنونده های زیادی داشتند نسبت بعضی عواملی رنجیده و دلسرد شده اند و باید این استعدادهای فرار شده را دوباره به رادیو برگردانیم و از آنها در راه خدمت به هنر کار بگیریم.

 وی افزود: موضوع دیگری که در انکشاف موسیقی و بدست آوردن استعدادهای هنری نقش مهم دارد اینست که طوری که من فکر میکنم در افغانستان موسیقی تنها به کابل مختص شده و وظیفه مقامات هنری است که آنرا ازین شکل موجوده  بیرون آرند.

از احمد ظاهر که به گفته خودش شاگرد کسی نبوده و ذوق و استعدادش او را هنرمند ساخته؛ پرسیدم به نظر شما چطور امکان دارد هنر ازین شکل موجوده آن بیرون آورده شود؛ گفت: بهترین راه آن اینست که توسط جوانان هنرمند و آماتوران و هنرمندان کسبی کانسرت هایی در تمام ولایات کشور دایر شود و بدین وسیله با جوانان و اهل ذوق و استعداد تماسهای هنری قایم شده و در تماس باشند. در آنصورت است که زمینه برای تبارز استعدادهای صدها احمدظاهرها ، احمدولی ها و ناشناس هائی که تا امروز ناشناس باقی مانده اند، مساعد می شود.

خواننده محبوب و حنجره طلایی به جواب پرسش دیگری گفت: فستیوال موسیقی محلی راه دیگر جلب استعدادهای هنری محسوب میگردد که باید همه ساله در یکی از ولایات کشور و یا کابل دایر گردد و هنرمندان تمام ولایات دران شرکت نموده هنرنمایی کنند و از طرف يك هیئت باصلاحیت و اهل فن بدون هیچ گونه اغراض شخصی در باره آنها قضاوت بعمل آید.

تعيين و معرفی خواننده سال نیز باعث تشویق هنرمند و انكشاف موسیقی در کشور است ا ما نه به ترتیبی که در سالهای گذشته شده. بلکه رادیو افغانستان خواننده سال را از روی فرمایشاتی که در طول سال برای شان رسیده تعیین و معرفی نمایند.

دایر نمودن کورسهای موسیقى وسيلۀ دیگریست که می توان موسیقی را از حالت موجوده آن کشید.

موضوع مهم دیگر تشكيل يك کمیته تعلیم و تربیه هنری است. این کمیته موظف گردد تا با دایر نمودن بعضی کورسها و سمینارهای هنری، هنرمندان را به مسؤلیتهای شان در اجتماع آگاه و ملتفت سازند و هنرمندانی را که نسبت بعضی عواملی دچار بعضی فلاکت ها شده اند آنها را دستگیری و كمك نمايند. و نيز تشكيل يك كميته آماتور و يك کمیته ارتباط آماتوران با پوهنتون و معارف تشکیل گردد و اینها در قدم اول کسانی باشند که سویه بلند هنری داشته باشند و از جانب دیگر موقف اجتماعی شان نزد همه قابل اطمینان باشد و چون يك خواننده آماتور براى يك جوان معاصر هنر خود را تقدیم میکند. این کمیته نیز مرکب از کسانی باید باشد تا از نگاه طرز تفکر در يك قالب گنجانیده شده بتوانند.

تهیه ریکاردهای موسیقی در داخل کشور راه دیگر تشویق هنرمندان است. اگر حکومت و یا موسسات سرمایه گذاری خصوصی به توريد يك دستگاه تهیه ریکارد بكشور اقدا م نمایند نه تنها عاید خوبی برای خود شان خواهد بود بلکه هنرمندان نیز باین اساس هم تشویق مادی و هم معنوی خواهند شد و سرمایه گزار نیز مفاد خوبی ازین مدرك بدست خواهد آورد. و از همه و مهمتر اینکه از یکطرف هنر مندان مجبور نخواهند بود کمپوزهای خویش را که بزرگترین سرمایه هنری مملکت محسوب میگردد به کمپنی های دیگر بفروشند و از جانب دیگر مقدار پولی که ازین مدرك بجيب دیگران می افتد، بجیب خود ما خواهد ماند.

احمدظاهر در جواب سوال دیگری نظرش را در مورد انسجام دادن هنر موسیقی با شرایط امروزی چنین اظهار داشت:

تا امروز همه هنرمندان ما فن موسیقی را مطابق به اساسات علمی آن فرا نگرفته اند و گفته می توانیم هركدام استاد خود و هر شاگرد خود است. پس به عقیده من بهتر است سالانه یکتعداد زیاد این هنر مندان را برای تحصیل دانش و هنر و موسيقى بخارج اعزام نمائیم تا بعد از برگشت بوطن مصدر خدمت بهتری شده بتوانند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

..

 

24 جوزا 1325 زادروز احمدظاهر و 24 جوزا (13 جون) 1358 روز قتل مرموز احمد ظاهر است؛
برای یاد و احترام به هنر و استعدد بی نظیر او، مصاحبه جالبی اورا از شمارۀ سوم، سال ۱۳۴۷ مجله «پښتون ږغ» شریک می سازم.
تصادفی جالبی که این مصاحبه نیز در ماه جوزا صورت گرفته است.

هنرمند و هنرمندی چون احمد ظاهر که آوازش رباینده دلها بود، است و خواهد بود؛ همیشه جاویدان است وتنها ما شنوندگان آوازش هستیم که نیست میشویم!
در لابلای ورق زنی در نشرات مطبوع گذشته، چشمم به مصاحبه احمدظاهر خورد و حیفم آمد که آنرا در اختیار دوست داران آوازش قرار ندهم.
ممکن این مصاحبه، در نوع خود از اولین مصاحبه هایش باشد. به هر حال، با همه کوتاه بودن، نکاتی بیشماری در آن است که ضرورت به بحث بیشتر دارد و یقیناً با پیداشدن و بازپخش مصاحبه های بیشتر از او، نکاتی دیگری را در ادامۀ همین گفته هایش خواهیم خواند.
یقیناً یکی از صدها آرزوی این هنرمند «جوانمرگ» که در این مصاحبه در کلمات ملفوف پیچانیده شده؛ با وسعت تمام برآورده شده است:
امروز آهنگ های احمد ظاهر و یا «سلطان قلب ها» هزارها، میلیون ها و بیشتر از آن نتنها شنونده دارد، بل معبود است برای نسل های بیشماری. نفرت بی پایان بر قاتلانش.


ق. آسمایی


مصاحبه احمدظاهر
بقلم: و. ترکانی


احمد ظاهر پر کار ترین خوانندۀ اماتور


احمد ظاهر از نوازنده های جوان و محبوب اماتور رادیو افغا نستان است که اخیراً با اجرای پارچه های تازه و جالبش شهرت زیادی مخصوصاً در بین طبقه جوان مملکت کسب نموده است.
وی در 24 جوزای سال 1325 در کابل تولد گردید. وی فرزند داکتر عبدالظاهر رئیس ولسی جرگه میبا شد.
احمد ظاهر جوانی است خوش قلب خوش مشرب ۔ پرکار و باذوق هنوز بیش از 13 سال نداشت که انگشتانش روی پرده های هارمونیه آشناشد. وی بعداً فلوت را آموخت واکنون آکارديون را با مهارت تام نیز مینوازد. وی چهار سال قبل از طریق اماتوران لیسه حبیبیه همکاری خودرا با رادیو افغانستان آغاز کرد و تا اکنون بیش از چهل پارچه خواندن در رادیو اجرا نموده است، بطوریکه خودش ازین جمله پارچه های (آشیانه عشق)، (وداع) و پارچه «از غمت ای نازنین عزم سفر میکنم» را بیشتر می پسندد.
برای اینکه خوانندگان مجله پښتون ژغ بیشتر با این هنرمند جوان آشنا شوند، این مصاحبه را که با وی بعمل آورده ایم تقدیم مینماییم:
هنوز چند دقیقه بوقت ملاقات مانده بود که با او در یکی از دهلیز های رادیو ملاقی شدم. قبل از آنکه احوال پرسی، تمام شده باشد، با لهجه دوستانه و چهره متواضع از من خواهش کرد تا از او نپرسم که بکدام خواننده بیشتر علاقه دارد. خواهشش را پذیرفتم و چندلحظه بعد گفتگوی ما اینطور ادامه یافت:
ښاغلی احمدظاهر! ممکن است بتوانید تحصیلات تان تا کدام پایه است؟
ج- من تا صنف ۱۲ در لیسه حبیبیه درس خوانده ام و در سال 1345 شامل پوهنځی دارالمعلمين عالی شدم وسال گذشته از این پوهنځی فارغ التحصیل گردیدم.
س۔ آرزو دارید در آینده نیز کارهای هنری تانرا پیش ببرید.
ج ـ بلی، ولی هنر همیشه در پهلوی شغل دیگری خواهد بود که برایم انتخاب خواهم کرد.
س- چه شغلی را برایتان در آینده در نظر گرفته اید ؟
ج ـ تعلیم و تربیه.
س ـ شما در موسیقی شاگرد کسی هستید؟
ج ۔ خیر، فقط استعدادم در موسیقی مرا تا این حد رسا نیده است.
س ۔ روزانه چقدر تمرین موزيك مینمایید ؟
ج- بسیار کم اتفاق افتاده که من حداقل روزانه دو ساعت مشق ننمایم. البته درین مدت هم آکاردیون مینوازم و هم میخوانم.
گفتم: شما در مورد موزيك اماتور چطور فکر میکنید؟
– احمد ظاهر که در مقابل هرسوال من قدری تعمق میکرد و بعد سخن میگفت اینبار بیشتر به چرت رفت و بعد از چند لحظه گفت: سوال شمارا ندانستم، بار دیگر سوال را اینطور مطرح نمودم: آیا اماتورها از نظر شما در کار خود موفق هستند و مردم از ایشان را ضی میباشند!؟
گفت: نسل جوان مملکت اماتورها را دوست دارند و کار شانرا می پسندند.
گفتم: قدری بیشتر روی این موضوع به اصطلاح رو شنی بیندازید.
گفت: براستی گروپ اول اماتور رادیو که اکنون در رشته موزيك در اتحاد شوروی تحصیل میکنند در کار خود موفق بود و اکنون هم رفیقهای اماتور مخصوص گروپ اماتور پوهنتون که رهبر آن مسحورجمال میباشد در کار خود موفق میباشد. البته من وقتی در مورد کار کسی میخواهم قضاوت بکنم، قبل از همه شرایط کار را در نظر میگیرم.
در اینجا سخن را قطع نموده گفتم: از نظر شما گروپهای اماتور در مورد اجرای وظایف هنری شان در چه نوع شرایطی قرار دارند؟
گفت: در شرایط نامساعدی.
گفتم: چطور ؟
گفت: برای اینکه يك گروپ بتواند بطور دسته جمعی به مشق و تمرین بپردازد، مشکلات زیادی از ناحيۀ عدم وجود محل مناسب برای تمرین وعدم وقت کافی و غیره موجود است که این مشکلات را نه ما حل کرده میتوانم ونه هم رادیو افغانستان حل کرده میتواند. در حال حاضر از سه گروپ اماتور رادیو صرف يك گروپ اماتور میتواند روزانه در استودیوی رادیو افغانستان مشق و تمرین نماید. برای دو گروپ دیگر نه ستودیوی دیگری است و نه هم آلات موسیقی. فعلاً ما به نوبت کار میکنیم یعنی هر گروپ يك هفته كار میکند ولی با این همه مشکلات تا جائیکه قدرت داریم کار میکنم و البته بی مورد نخواهد بود اگر بگوئیم که رادیو افغانستان نیز به تناسب وسائلی که در دست دارد وشرائط بودجوی خود از هیچ نوع همکاری باما دریغ نکرده است.
درینجا سوال دیگری مطرح نموده پرسیدم: در چوکات گروپهای اماتور شما کسي را رقیب خود میدانید؟
احمدظاهر اینبار بدون تأمل چنین جواب داد: خیر، من اصلا در سبك خودم هیچ کس را رقیب خود نمیدانم.
گفتم: اکنون لطفاً در مورد پروگرام های موسیقی رادیو قدری صحبت کنید!
گفت: پرو گرامهای (از هر چمن سمنی) و کاروان سحر خیلی شنیدنی و دلچسپ است. موسیقی غربی و موسیقی کلاسیک هند در رادیو ضروری است.
گفتم: در خارج مملکت هم سفر کرده اید؟
گفت: هند و پاکستان را بطور خصوصی دیده ام.
گفتم: از خوش ترین خاطرۀ تان لطفا یاد آوری نمائید.
گفت: بازدید از کشمیر بهترین خاطره مرا تشکیل میدهد.
گفتم: ممکن است بدترین خاطره تانرا نیز بگوئید .
گفت: یکسال ناکامی در صنف ۱۲.
در اخیر پرسیدم: بحيث يك هنرمند آماتور چه آرزو هایی دارید؟
گفت: اول اینکه در خارج مملکت نیز هنرنمائی نمایم و دوم ریکاردهای هنرمندان بازار بیاید و مردم به آن علاقه بگیرند.
______________________________
روانش شاد و یادش برای همیش گرامی است

 

مصاحبه-احمد-ظاهر-2024