نقش رهبری ببرک کارمل در ساختار حزب و دولت دموکراتیک ملی ‌ نویسنده : رفیق بصیر دهزاد

 

در هر سیستم سیاسی ساختار، تکامل و تحکیم دو موسسه سیاسی یعنی موسسه دولت و یک حزب سیاسی دو فکتور مهم اند. در صورت موجودیت دولت و یک حزب دریک رابطۀ قدرت سیاسی، موثر و تکمیل کننده یکدیگر در همان رابطه قدرت اند.

ما در در این مقاله بحث خویش را بر توانائی و مهارت های کاری و فکری یک رهبری متمرکز می سازیم که در تاریخ معاصر افغانستان رهبری سیاسی دولت و یک حزب سیاسی را برای هفت سال، در یکی از پیچیده ترین مقاطع تاریخی، اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی داخلی و اوضاع متشنج بین المللی به عهده داشت.

انگیزۀ این مقاله یاد بود از این شخصیت بزرگ سیاسی و یک رهبری مدبر، شجاع و صاحب سازماندهی عالی سیاسی است که من دوره جوانی ام را با مبارزه در راه اهداف بزرگ ملی و وطنی و تحت رهبری همین شخصیت بی بدیل نهضت ترقی خواهی و روشنگری افغانستان، آغاز و ادامه دادم. من از حزب تحت رهبری او مبارزه، صداقت، خدمت بی آلایشانه و مسئولانه برای یک ملت مظلوم آموختم. حزب تحت رهبری او برایم آموخت که منافع ملت و مردم و وقف کردن خود برای این منافع در هدف و روان ما باید گره خورده باشد.

 شادروان ببرک کارمل رهبری بود که بیش از نصف زنده گی پربار اش را در مبارزه بی ترس، شجاعانه در ایجاد، تکامل و تحکیم پایه های اجتماعی یک حزب سیاسی وقف نمود و در هفت سال رهبری دولتی اش توانست مدبرانه ساختار یک دولت را اساس گذاشت که از لحاظ ساختاری و پایه های حاکمیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بی مانند بوده است.

من خواستم در پهلوی ده ها نظریات و تحلیل های همگون، متفاوت و متضاد که هر کدام یقیناً طرز دید و از طراوش های فکری و ایدیولوژیک مسلط همان وقت ناشی میشوند، یافته های فکری خود را که زمانی در تحت رهبری ایشان افتخار عضویت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را داشتم، در این مقاله به توضیح گیرم.

 من موافق بر بعضی ارزیابی ها نیستم که شخصیت ببرک کارمل را جدا از اوضاع و شرایط مسلط آنزمان به تحلیل میگیرند و عملکرد های وی را از دیدگاه های کنونی به بررسی و انتقاد میگیرند. و این را هم باید متذکر گردم که شخصیت سیاسی ببرک کارمل فقید را اگر از دید مخالف و منفی گرایانه و یا بر عکس آن مسئولانه و واقعبینانه به تحلیل گرفت، نباید دور از بعد اوضاع ملی و بین المللی همان مقطع وعصر به نقد گرفت که یک شخصیت سیاسی در آن زاده شده و به رشد فکری و ایدیالوژیک رسیده است. منظور نویسنده در آن است که اولاً نباید کارکردها شادروان ببرک کارمل و دیگر شخصیت های وطنپرست افغانی را از شیوه بینش و روندهای کنونی که ماهیتاً با آنزمان در تفاوت است، به نقد و انتقاد گرفت. دوم اینکه اگر ما تنها و تنها از زاویه فکری و ایدیالوژیک خود به بررسی چنین شخصیت ها بپردازیم، شاید به ساده گی دچار اشتباه گردیده و تحت تأثیر احساسات خود قرار گرفته و از واقعبینی سیاسی و یا تاریخی به دور برویم.

آنچه در مورد شخصیت و خصوصیات اش باید گفت که ایشان انسان با غرور، با عاطفه انسانی ولی در پرنسیب های قبول شده سازش ناپذیر و عدول ناپذیر بود. در روابط اجتماعی بخصوص با شخصیت های ملی و وطنپرست و مستقل دست بالا داشت که در اولین برخورد اعتماد و حسن روابط را با طرف صحبت خویش بوجود می آورد. او در زمان وکالت اش در پارلمان توانست چهره های سرشناس را به یک سیاست ملی و روشنگری جلب نماید که در زمان حاکمیت حزب تعداد این شخصیت های متنفذ، قابل احترام و تجددگرا پایه گذاران جبهه ملی پدروطن گردیدند و یا بعداً در پست های بلند دولتی جا و مقام شایسته را بدست آوردند.

 

شادروان ببرک کارمل در اولین برامد در برابر وسایل اطلاعات جمعی در 14 ماه جدی 1359 مسأله دولت مردم را تحت نام جمهوری دموکراتیک افغانستان، حاکمیت قانون، اخصن لغو قانون اعدام اعلام نمود. او جنایات شدید، کشتار های بدون کدام پروسه قضائی توسط حفیظ الله امین خون آشان و باند مربوطش را با شدت محکوم نمود و عفو عمومی ده ها هزار تن از زندانیان سیاسی را بر اساس یک فرمان، بدون کدام استثنا، در دستور کار یکماهه اش قرار داد.

 

 

بعد از تحول جدی سال 1979، تحت رهبر ی رفیق کارمل، تغییر در تمامی عرصه های سیاسی، قابل تعمق و بررسی اند که با ساختار های قبلی بعدی آن متفاوت بوده، بیان یک پروسه هدفمند و بر بنیاد یک جهانبینی و اندیشه اهداف جاری و دورنمائی تدوین شده برای تغییر و تکامل جامعه افغانی را در دست کار و عمل قرار داد. عمدتن ما در سه عرصه این اهداف را در یک پروسه واضح، قبلن پیشبینی شده و با فورمولبندی های مطابق به اوضاع و شرایط ملی و بین المللی که بکار گرفته شدند، مکث مینمائیم:

ماهیت حاکمیت دولتی جمهوری افغانستان ناشی از خصلت ملی و دموکراتیک دولت بوده است و این حاکمیت حق شرکت وسیع همه وطن پرستان واقعی و نماینده گان اقشار و گروه های اجتماعی کشور در امر کلیه اورگانهای قدرت و اداره دولتی و فعالیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در عمل در نظر میگرفت و تضمین مینمود.

توسعه و ترکیب ارگانهای رهبری دولت با شامل ساختن نماینده گان با اعتبار مردم که منافع گروه های مختلف مردم را میتوانستند انعکاس دهند، یعنی این مقامات صرفن در انحصار حزب دموکرانیک خلق افغانستان نبودند و همچنان مفاهمه و مذاکره با آنان که خصمانه در برابر دولت قرار نداشتند.

گذشت های اصولی و ممکن بخاطر توافق ملی و مصالحه اصولی و انعطاف پذیر مطابق بر منافع ملی کشور و صلح و امنیت سراسری وطنی مسأله جدی بود. برای ایجاد حسن اعتماد آغوش مادر وطن برای برای تمام هوطنان افغان که در خارج از کشور بودند، بدون تبعیض و تمایز و با حفظ کرامت انسانی شان با گرمی و مصئونیت عام و تام باز ساخته شد.

سه وظیفۀ بزرگ که حزب و دولت در برابر خویش قرار دادند:

ـ دفاع از استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی

ـ تحکیم دستآورد های دولت انقلابی

ـ تأمین شرکت وسیع مردم در همه تحولات و انکشاف افغانستان

دولت وقت تحت رهبری شادروان ببرک کارمل با در نظرداشت مداخلات وسیع امریکا، انگلیس، ایران، ارتجاع عر ب، چین و شیاد منطقه پاکستان هرکدام در صدد تقویه گروهای تروریستی شدند که تحت نام های تنظیم های هفت و هشت گانه عملن جنگ بر ضد دولت را آغاز و ادامه دادند، کمک های چند میلیارد دالری غرب و ملیارد ها ریال ایرانی و درهم عربی به این تنظیم ها سرازیر شد که با این پولهای مفت و به قیمت خون صدها هزار شهید هموطن ما امروز ملیونرها و صاحبان زر و زور بر سینه ملت نشسته و غرور و افتخار فروشی مینمایند و خود را صاحبان به اصطلاح اصلی قدرت و سرزمین جا میزنند. این بدون شک یک جنگ تحمیلی و عامل ادامه موجودیت قوای اتحاد شوروی وقت بودند.

 

 

 جاویدنام ببرک کارمل درمهمترین بیانیه شان در جلسه فوق العاده شورای انقلابی مورخ 18 عقرب1364 بیان نمودند که «هرگاه مداخله خارجی و ارتجاعی و امپریالستی و جنگ مسلحانه علیه مردم ما تحمیل نمیگردید، اورگانهای حکومتی در تمام سطوح مدتها قبل از این بطور انتخابی و با شرکت نماینده گان تمام بخش های اتنیکی و اجتماعی به وجود میآمدند، زیرا انجام این هدف دموکراتیک و به شیوه آزاد وظیفه مبرم دولت است.»

تقویه و تحکیم پایگاه اجتماعی حزب و دولت در این بیانیه مهم، تحت ارایه تیزس های ده گانه، بنیادهای اندیشه یی و ساختاری حزب ودولت وقت را وسیعن به توضیح قرار داد. یکی از اهداف دولت و حزب برای توسعه پایگاه اجتماعی خویش برابری تمام اقوام کشور، حقوق مساوی بدون تبعیض و بدون در نظرداشت موقف اجتماعی و ملیت و قوم، جنس و مذهب شیعه و سنی و مذاهب دیگر در عمل بوده است. دولت در زمینه حل مسأله ملی در عمل تلاش مینمود تا نه تنها تمام اقوام کشور از برابری حقوق، برادری و دوستی بلکه از تساوی عملی نیز در حیات اقتصادی، رشد فرهنگ های باستانی خود، بشمول تحصیل به زبان مادری برخوردار باشند. مسأله گرهی برای رشد و ترقی بیشتر مناطق سکونت اقلیت های ملی و قبایل را که از لحاظ اجتماعی عقب مانده اند در دستور کار و عمل قرار میداد وزمینه های نماینده گی عادلانه تمام اقوام ساکن کشور را در مقامات دولتی فراهم میساخت.

مسأله تحکیم حاکمیت اجتماعی دولت و حزب در ابعاد اندیشه ئی آن در 30 عقرب همان سال (1364) در پلینوم شانزدهم کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان مطرح و در بیانیه رفیق کارمل زنده یاد وسیعن فورموبندی و به توضیح گرفته شدند. پلینوم شانزدهم یکی از با اهمیت ترین حادثه در تاریخ حزب که در حاکمیت سیاسی قرار داشت، میباشد. توضیح جهات اندیشه ئی این پولینوم از محدوده این مقاله بیشتر است ولی به چند نکته با اهمیت آن باید مکث نمود.

 این پلینوم برای بار اول موضوع آغاز کار تدوین قانون اساسی را مطرح نمود که روی همین تصمیم در سال 1365 کمیته کار قانون اساسی ایجاد گردید. بدون شک تیزس های ده گانه شاد روان ببرک کارمل و مبانی اندیشه ئی توسعه و تحکیم حاکمیت مردم، بنیاد های اساسی قانون اساسی را پیشبینی نموده بود.

در پلینوم شانزده کمیته مرکزی روی ثبات و امنیت کشور، ضرورت های جدید اجتماعی و نظامی که عمدتن روی میکانیزم های عملی مصالحه و مزاکرات با مخالفین مطرح بحث قرار گرفت که در این روند تاًکید بر ارزش های بزرگ ملی مانند دفاع از استقلال و حاکمیت ملی، تمامیت ارضی صورت گرفت که بیان یک تعامل مشروع و در مطابقت با منافع ملی جامعه افغانی ما تلقی میگردد.

مسأله مهم و هدف در این مقاله آن است که در هر مقطع تاریخی مسئولیت دولت مداران در آن است که تمامی جهات و خصوصیات دولت را نه تنها به تعریف وسیع گیرند بلکه در تمام اهداف عملی دولت حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و منافع ملی جامعه تمثیل گردد و دولت مداران حامی خلل ناپذیر این ارزش ها و روند های ملی باشند.

در شرایط کنونی که بر بنیاد قانون اساسی و ارزش های دموکراسی و آزادی و حقوق سازمانهای سیاسی تضمین گردیده است، داشتن سمت پایه های اندیشوی برای هر حزب سیاسی بخصوص احزاب ترقیخواه و دارای اهداف خدمت به اکثریت مردم، مهم ترین مسأله و مشعل راه یابی برای امروز و آینده هاست. برنامه عمل یک حزب سیاسی با مفاهیم عام و استاندرد نمیتواند حزب سیاسی را در محراق توجه جامعه بخصوص نسل جوان که در پی انگیزه و الهام فکری و اندیشوی اند، قرار دهد. درس بزرگ از حزب بزرگ سیاسی و رهبر با ابتکار و مدبر و بزرگمرد آن وقت، رفیق کارمل به ما می آموزد که باید جامعه افغانی را به تحلیل گیریم، ترکیب اجتماعی و اقتصادی، روان جامعه و مو جودیت ارزش های جدید را با فاکت های واقعی، نه با فانتازی های غیرعملی، به تحقیق و نتیجه گیری های جدید گیریم. برای چنین ارزیابی ها و نتیجه گیری ها باید ظرفیت های عملی و مسلکی بکار گرفته شوند.

من باور دارم که بکار گیری تجارب بزرگ و آموزنده رفیق کارمل زنده یاد، این شخصیت بی بدیل و رهبر مدبر میتواند برای همیشه یک فکتور مهم در سازماندهی و رهبری یک حزب سیاسی باشد.

روان این شخصیت بزرگ صادق به وطن و مردم شاد و یادش در قلب های ما گرامی باید.

 

°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°