در دوران جهاد، در بسیاری مناطق و محلات افغانستان، کمونیست و سوسیالیست مترادف کافر و بیایمان تلقی و درک میشد. مردم تصور دقیقی از کمونیسم و سوسیالیسم نداشتند و تا حدود زیادی تحت تاثیر تبلیغات سیاسی مخالفان و دشمنان این مفاهیم قرار داشتند. چپیها و طرفداران نظام سیاسی و اقتصادی سوسیالیستی و متمایل به اتحاد شوروی در افغانستان، سازمان و یا تشکل مهمشان همان «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» بود که بعدتر به دو جناح «خلقی» و «پرچمی» معروف شده بود. این حزب، بعدها «حزب وطن» نام گرفت و در طول آن دوره، لااقل در عنوان و نام حزب، کلمات سوسیالیست و کمونیست دیده نمیشد. البته در جهان اسلام کسانی هم بودند که از «سوسیالیسم اسلامی» دم میزدند و به زعم خودشان تناقضی میان سوسیالیسم و اسلام نمیدیدند، اما به هر حال سندهای رسمی حزب دموکراتیک چنین معجونی را تبلیغ نمیکرد.
در دوران جهاد میان مردم، شایع بود که خلقیها و پرچمیها، که از سوی مردم به نام کمونیستان یاد میشدند، بر ضد دین و مذهب هستند و بنا دارند دین را از جامعه محو کنند. در آن هنگامهی جنگ و غوغا، کسی به صحت و سقم این ادعا نمیاندیشید و روزگار، روزگار جبهه و کشتار و تبلیغات و پروپاگند علیه همدیگر بود. حالا که آبها تا حدودی از آسیاب افتاده است، این سوال را میتوان طرح کرد که حزب دموکراتیک خلق واقعاً دینستیز و مذهبگریز بود یا اتهاماتی که وارد میشد شایعه و بیبنیاد بود؟ این نوشته در استناد به سندهای رسمی و نشریات دولتی و حزبی آن دوره، در صدد یافتن پاسخ به همین سوال است.
جایگاه دین در قوانین اساسی دوران حزب دموکراتیک خلق
یکی از قوانین اساسی مهم و پایهای افغانستان، قانون اساسی ۱۳۴۳ است که در دوران محمد ظاهر شاه به تصویب رسیده و اعمال میشده است. مادهی دوم این قانون اساسی، میگوید: «دین افغانستان، دین مقدس اسلام است. شعایر دینی از طرف دولت، مطابق به احکام مذهب حنفی اجرا میگردد.» ماده چهارم، در مورد نشان دولت است و تصریح می کند که «در وسط نشان، محراب و منبر» جا دارد. مادهی هفتم، پادشاه را حامی «اساسات دین مقدس اسلام» میداند و مادهی هشتم قید میکند که «پادشاه باید مسلمان و پیرو مذهب حنفی باشد.» در مادهی یازدهم سوگند رسمی پادشاه با «بسمالله الرحمن الرحیم و به نام خدای بزرگ» آغاز میشود و در متن سوگند ذکر میشود که پادشاه، «اساسات دین مقدس اسلام را حمایت» میکند.
قانون اساسی ۱۳۵۵، یعنی دوران جمهوریت محمد داوودخان نیز کموبیش، شبیه قانون اساسی دوران محمد ظاهرشاه است، اما نام دولت به جای «پادشاهی مشروطه»، «جمهوری دموکراتیک» یاد شده است و در نشان جمهوری نیز از «محراب و منبر» ذکری نشده است. هر دو قانون اساسی، نشان میدهد که دین، در قانون اساسی جایگاه خاصی دارد.
الف) قانون اساسی دوران ببرک کارمل
در ۲۵ حمل ۱۳۵۹ و در اوایل حاکمیت ببرک کارمل، قانون اساسی جدیدی با نام «اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان» به تصویب رسید. در مقدمهی این قانون آمده است که «احترام عمیق و رعایت جدی عنعنات ملی… و دینی مردم با پیروی قاطعانه از اصول دین مبین اسلام.» مادهی پنجم این قانون اساسی تصریح میکند که «در جمهوری دموکراتیک افغانستان، احترام و رعایت و حفظ دین مبین اسلام، تامین میشود و آزادی اجرای مراسم دینی و مذهبی مسلمانان تضمین میگردد.» البته در همین ماده تذکره داده شده که «هیچ یک از اتباع، حق ندارد از دین به مقصد تبلیغات ضد ملی و ضد مردمی و وسیلهی ارتکاب سایر اعمال خلاف منافع جمهوری دموکراتیک افغانستان و خلق افغانستان استفاده کند.» این ماده علاوه میکند که «دولت به فعالیتهای وطنپرستانهی روحانیون و علمای دینی در اجرای وظایف و تکلیفهایشان کمک و مساعدت میکند.»
ماده بیستونهم این قانون میگوید برای اتباع … آزادیهای ذیل تامین میگردد:« آزادی کامل ادای مناسک دین مبین اسلام و همچنان ادای مراسم مذهبی برای پیروان سایر ادیان مطابق قانون.» در ماده چهلوهفتم که در مورد صلاحیتهای شورای وزیران است در فقره دهم آمده است: «معاونت و مساعدت به جمعیتالعلمای دینی در پیشبرد وظایف مربوط.» ماده شصتوسوم نشان دولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان را شرح میدهد که: «نشان دولتی… عبارت است از تصویر محراب و منبر.»
ب) قانون اساسی دوران داکتر نجیبالله
در نُهم قوس ۱۳۶۶ در زمان حاکمیت داکتر نجیبالله، قانون جدیدی به نام «قانون اساسی جمهوری افغانستان» به تصویب رسید. مقدمهی این قانون با «بسمالله الرحمن الرحیم» شروع میشود. نام دولت در ماده اول «جمهوری افغانستان» است که کلمهی دموکراتیک – که یادگار دوران داوودخان و اوایل حاکمیت حزب دموکراتیک خلق است- از آن حذف شده است. مادهی دوم این قانون میگوید: « دین افغانستان، دین مقدس اسلام است» و علاوه میکند که «هیچ قانون نمیتواند ناقض اساسات دین مقدس اسلام… باشد.» ماده نهم درباره نشان جمهوری افغانستان است که «دارای محراب و منبر» میباشد.
در ماده بیستونهم آمده است که «حق وراثت ملکیت، طبق شریعت اسلام… تضمین میگردد.» مادهی چهلم «آزادی اجرای مناسک دینی و مذهبی را برای تمام مسلمان تضمین» میکند. اینجا همان تذکر دوران کارمل بازهم تکرار میشود که «هیچ شخص نمیتواند به منظور تبلیغات ضد ملی… از دین سوء استفاده کند.» این تذکر در واقع راه را برای تفسیری از قانون باز میکند که فعالیتهای دیگران را «تبلیغات ضد ملی» تشخیص دهد و مستوجب پیگرد قانونی و مجازات بداند. مادهی هفتادوسوم در مورد شرایط ریاست جمهوری است که «هر تبعهی مسلمان افغانستان که سن ۴۰ سالهگی را تکمیل کرده باشد… انتخاب شده میتواند.» سوگند رییس جمهور در این قانون اساسی نیز «به نام خداوند» یاد میشود و رییس جمهور میگوید: «اساسات دین مقدس اسلام را حمایت» میکنم. در هشتم جوزای ۱۳۶۹ در زمان حاکمیت داکتر نجیب، قانون اساسی دیگری نیز تصویب میشود که بر مبنای شرایط و وضعیت نظامی و سیاسی آن زمان، طبعاً معتدلتر از قانون قبلی است و نیازی دیده نمیشود که به تفصیل شرح داده شود.
جریدهی خلق (۱۳۴۵ ش)
شمارهی اول و دوم جریده خلق به تاریخ ۲۲ حمل ۱۳۴۵ در یک نسخه به صاحب امتیازی نورمحمد ترکی نشر شد. مدیر مسوول خلق، محمدحسن بارق شفیعی بود. خلق که در چهار صفحه منتشر میشد، فقط شش شماره نشر شد و بعد از آن از سوی دولت وقت مصادره گشت و دیگر اجازه چاپ نیافت. در این دوره حزب دموکراتیک خلق به صورت رسمی جواز فعالیت نداشت، لذا باورها و دیدگاههای گردانندهگان آن به نام «مرام دموکراتیک خلق» در شمارهی اول و دوم در هشت صفحه نشر شده و از «حزب» نام برده نشده است. در همین مرامنامه آمده است که: «از تمام حقوق و آزادیهای دموکراتیک سیاسی و مدنی … بدون تبعیض اعم از نظر جنس، نژاد، قوم، منطقه، مذهب و عقیده… جداً دفاع میگردد.» شمارهی چهارم خلق که در ۱۲ ثور ۱۳۴۵ نشر شده است، در صفحهی اول خود مقالهای دارد به نام «قیام حسینی». این مقاله با عنوان فرعی «انالحیاه عقیدهٌ و جهاد» به حادثهی کربلا از زاویهی «منشای طبقاتی» وارد شده و مینویسد:« شهدای کربلا قهرمانان و سرسپردهگانی هستند که بایستی الهامبخشِ مبارزین رهایی مردم مظلوم گردند… امید است در شرایط نوین جهان و زندگی، مسلمانان و دوستداران حسین(ع) و جد بزرگوارشان، در مبارزات ضد استبداد و ارتجاع، دلیرانه اشتراک ورزند.» شمارهی پنجم جریده خلق، مطلبی دارد به عنوان «دین اسلام- قانون اساسی- شاهی مشروطه» در این مقاله، اسلام را «منبع الهامِ مبارزه و جهاد علیه ظلم و استبداد، بیعدالتی و نابرابری» میخواند و میگوید: «در فیصلهی ۱۴ ثور مشرانوجرگه از رادیو افغانستان توسط حکومتِ شاغلی میوندوال علیه جریدهی خلق انعکاس کرد… و تجدید خاطره گردید که نیروهای ارتجاعی و عوامل استعماری خواهان سوء استفاده از دین اسلام بوده و مصمم هستند که دست به توطئهی وحشتناک بزنند… تمام ادعاهای غیرقانونی آن را از ریشه رد مینماییم و این اتهام را ضد اصول دین… تلقی مینماییم… ما به تمام ارزشهای ملی و دینی خلقهای ملت خود احترام داریم.» (خلق، ۱۳۴۵، شماره ۵ : ۳) چنانچه میبینیم در اسناد رسمی سازمان، دینستیزی مشاهده نمیشود، اما مشخص است که آنها بنا دارند از دین نیز، به منظور قیام و مبارزه علیه وضعیت موجود استفاده کنند. نمونهی آخر که در بالا ذکر شد، نشان میدهد که محتویات شمارههای قبلی خلق، از سوی اعضای مشرانو جرگه که از رادیو نیز نشر شده است، مورد اتهام و مخالفت قرار گرفته و این مقاله در صدد دفاع از محتویات نشریه بر آمده است.
با وجود اینکه دینستیزی در جریدهی خلق به تصریح دیده نمیشود، حمایت از دیدگاههای سوسیالیستی و تحسین لینین و مارکس در نشریه به وفرت حضور دارد و ظاهراً از طریق همین مساله، یعنی اتهام پیروی از مارکس و لینین است که حزب دموکراتیک خلق، به دینستیزی و دین گریزی متهم میشود. شمارهی سوم جریدهی خلق، در صفحهی اول خود به زبان پشتو مقالهای دارد به نام «نودوششمین سالروز تولد ولادیمیر ایلیچ لینین». این مقاله زندهگینامهی تحسین برانگیزی از لینین ارایه میکند و تصریح میکند که: «او با انقلاب بزرگ سوسیالیستی، استثمار را برای اولین بار در تاریخ نوشته شدهی بشریت، از میان برد… دوست کبیرمان مملکت همسایه اتحاد شوروی که به رهبری لینین تاسیس شده است، کمکهای بیغرضانهی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بزرگی انجام داده است.» (خلق، شماره۳، : ۳)
شماره اول و دوم خلق که حاوی مرام دموکراتیک است، با روحیه انقلابی و ضد استبدادی آشکاری نوشته شده و از خلقهای محروم و ارتجاع فیودالی و استعمار به کثرت یاد میکند. مرام دموکراتیک میگوید: «مضمون عمدهی دوران معاصر و محور مبارزه طبقاتی همانا مبارزهی سوسیالیسم جهانی و امپریالیسم جهانی میباشد که با انقلاب کبیر سوسیالیستی آغاز گردیده است.» (همان: ۱) در مورد خط دیورند نیز جریده، روحیهی تندی دارد که ظاهراً برای پاکستان خوشایند نبوده و زمینهی تبلیغات و فعالیتهای تخریبی را مساعد ساخته است. خلق مینویسد:« اشغالگران امپریالیست بریتانیا خط استعماری نام نهاد دیورند را… خلاف ارادهی خلقها… تحمیل کرد… نیروهای ترقیخواه دموکراتیک خلق افغانستان، از جنبش رهاییبخش خلقهای پشتونستان پشتیبانی میکند.» (همان:۳)
همچنان در مورد نظام اقتصادی آینده، در این مرامنامه «راه رشد غیرسرمایه داری»(ص ۴) که همان سوسیالیسم باشد تاکید میشود و از «اجرای اصلاح اساسی ارضی با اشتراک همه دهقانان و به نفع مستقیم دهقانان کمزمین و بیزمین» (ص: ۵) صحبت میشود. در شمارههای ۳ ، ۴ و ۵ جریدهی خلق مقالهای به قلم محمدطاهر بدخشی نشر شده است تحت عنوان «مقدماتی بر جامعهشناسی علمی» در این مقاله نیز بحث طبقات و انواع طبقات و تضادهای طبقاتی تشریح شده است که از کلید واژههای مارکسیسم است و علاقهمندی و نگارش این مفاهیم نیز میتوانسته، گردانندهگان نشریه را به مارکسیسم متهم کند و واکنشبرانگیز باشد.
ب) جریدهی پرچم
اولین شمارهی جریدهی پرچم به تاریخ ۲۳ حوت ۱۳۴۶ نشر شده است. شمارهی اول در شش صفحه است، اما به صورت معمول در چهار صفحه نشر میشده است. سلیمان لایق مسوولیت نشریه را به عهده دارد. در شمارهی پنجم پرچم (۲۲ حمل ۱۳۴۷) در صفحهی نخست مقالهای است به عنوان «معرکهی خونین کربلا» در این مقاله آمده است: «مسلمانان جهان روزهای یاد بود مبارزات دلیرانهی شهیدانی را برگزار کردند که قرنها پیش، در دشوارترین شرایطی علیه بیداد و ستمگری یزیدیان بهپا خاستهاند. پرچم با تشخیص ماهیت و ارزش اینگونه مبارزات ضد استبدادی، به کلیه مردم تحت ستم دعوت میدهد تا سنن مبارزات ضد استبدادی گذشتگان را گرامی دارند.» هرچند در این مقاله به حادثهی کربلا به عنوان بخشی از تاریخ اسلام ادای احترام میشود، ولی به صورت تلویحی تلاش میشود نبرد کربلا در قالب نبرد طبقاتی و قیام ستمدیدهگان علیه ستمگران توصیف شود. کوشش معناداری هم دیده میشود که مثلاً به جای مسلمانان تعبیر «گذشتهگان» را بهکار ببرد و به نحوی از مذهبی دیدن تاریخ، اجتناب کند. شمارهی چهارم پرچم به مناسبت وفات گاگارین کیهاننورد روسی، اتحاد شوروی «کشور دوست و همسایه» خوانده میشود. (همان:۴) شمارهی هفتم پرچم (۵ ثور ۱۳۴۷) به مناسبت نود و هشتمین سالگرد تولد لینین او را «دوست بزرگ شرق و مردم ما، دانشمند بزرگ، قائد انقلاب کبیر اکتبر، بنیانگذر دوستی افغانستان و شوروی میخواند.»(همان: ۱) همچنان در این شمارههای پرچم سوسیالیسم، امپریالیسم، راه رشد غیرسرمایهداری، ارتجاع، فیودال، ملاک، طبقات، کارگران، زحمتکشان و امثالهم از اصطلاحات کلیدی و پربسامد هستند. در جریدهی پرچم نیز مانند جریدهی خلق، دینستیزی و دشمنی آشکاری با دین و مذهب دیده نمیشود، اما مسألهی حمایت و علاقهمندی به سوسیالیسم نوع روسی و مسألهی اصلاحات و اصطلاحات سوسیالیستی و تحسین لینین و امثالهم به فراوانی دیده میشود. این مسایل ظاهراً برای تعدادی از مردم، غیرمستقیم به معنای دینستیزی درک و تبلیغ میشده است.
ج) حقیقت انقلاب ثور
اولین شمارهی دورهی دوم «حقیقت انقلاب ثور» ارگان دولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان به تاریخ ۱۱ جدی ۱۳۵۹ انتشار یافته است. در این شماره ابلاغیهی ۶ جدی شورای انقلابی و بیانیهی ببرک کارمل در بارهی مشی سیاسی دولت، با بسمالله الرحمن الرحیم آغاز یافته است. در بیانیهی کارمل آمده است: «وطنداران رنج کشیده و مسلمان افغانستان! السلام و علیکم. حفیظالله امین این دشمن غدارالله … به نام خلق و خلقی، علیه خدا و اسلام، علیه انسانیت و ملیت، علیه خلق و خلقی وحشیانه جنگید و … برای ابد از صحنهی زندگی محو گردید.»(حقیقت انقلاب ثور، شماره ۱، :۱-۳) در این دوره، تقریبا تمام ابلاغیهها و بیانیههای دولتی و حزبی با «بسمالله» آغاز میشود. در شمارههای نخست روزنامهی حقیقت انقلاب ثور که اینجا مرور شد، در واقع بیشتر مطالب آن در تخریب و کوبیدن حفیظالله امین است. نشریه، امین را قاتل مردم مسلمان افغانستان میداند و تمام کوزه- کاسهها را بر سر او میشکند و گناه وضعیت به گردن او انداخته میشود. در این شمارهها، عکسهای از آزادی زندانیان پل چرخی که در دوران امین بازداشت شدهاند نشر میشود و اعلامیههای رسمی در مورد آزادی زندانیان پی هم در روزنامه نشر میشود.
در این دوره اتحاد شوروی به افغانستان لشکر کشی کرده است، اما روزنامهی دولت کارمل، تلاش میکند حملهی شوروی را توجیه کند و آن را به منفعت افغانستان و به خاطر پیشگیری از مداخلات امپریالیسم و دشمنان کشور، تعریف نماید. روزنامه مینویسد: «بنا بر ادامه و توسعهی تجاوزات، تحریکات و مداخلات دشمنان خارجی افغانستان، به خاطر دفاع از اهداف انقلاب کبیر ثور، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و تامین صلح و امنیت، دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان براساس معاهدهی دوستی و همکاری مورخ ۱۴ قوس ۱۳۵۷ به صورت عاجل و فوری از دولت جماهیر سوسیالیستی شوروی، کمکهای سیاسی، اقتصادی و معنوی به شمول کمک نظامی تقاضا و مطالبه کرد.»(همان:۵) روزنامه، از یک طرف حملهی شوروی را به نحوی به صورت دفاع و ضرورت، توجیه و ترسیم میکند، از جانب دیگر مساله را به زمان نورمحمد ترکی ارجاع می دهد و میخواهد بار مسوولیت را از گردن کارمل به شانهی ترکی بیندازد.
حقیقت انقلاب ثور، بنابر ایجابات شرایط، لحن آشتیجویانه دارد و پیوسته دعوت به صلح و برادری میکند و از اسلام و دین با احترام حرف میزند. روزنامه، آن قدر که جریدهی خلق و پرچم از دوستی شوروی با افتخار و آب وتاب یاد میکردند، یاد نمیکند و(در حدی که من مطالعه کردم) سعی میورزد تا رابطهی افغانستان و شوروی را به صورت رابطهی رسمی دو دولتِ دوست و با تشریفات دیپلماتیک ادا کند.
نتیجهگیری
بر پایهی اسناد و نوشتههای رسمی حزب دموکراتیک خلق افغانستان که در اینجا ملاحظه شد، چه قبل و چه بعد از به قدرت رسیدنِ حزب، دینستیزی و دشمنی با ایمان و مذهب مردم، در اسناد رسمی به صراحت دیده نمیشود. البته در این نوشته، شواهد و مدارک محدودی بررسی شده است، ولی به عنوان مشت نمونهی خروار میتوان این مقدار را، در مورد سایر مدارک و اسناد حزب نیز تعمیم داد. البته میان آنچه در اسناد رسمی حزب آمده است و آنچه در دوران حاکمیت نورمحمد ترکی و حفیظالله امین، عملا اتفاق میافتاد، میتوان تفاوت واضحی قایل شد. در هر سه قانون اساسی دوران حزب دموکراتیک خلق و حزب وطن، آزادی بیان و آزادی راهپیمایی و تظاهرات تضمین شده است، اما در عمل مشخص است که چنین آزادیهای برای مخالفان رژیم و حتا در درون حزب، وجود نداشته است. مسألهی دین را نیز میتوان با همین مبنا قیاس و استنباط کرد.
بحث پیروی از سوسیالیسم و انتخاب راه رشد غیر سرمایهداری (سوسیالیسم) در عرصهی اقتصاد، همین طور مسألهی زمین و اصلاحات ارضی، به متن آوردن موضوع خط دیورند و حمایت از ایدهی پشتونستان آزاد، بازداشت و اعدام متنفذان و روحانیون، تحت نام ضد انقلاب و سرانجام حملهی اتحاد شوروی زمینهی تبلیغات وسیع علیه حزب دموکراتیک خلق را فراهم ساخته بود و طرفداری آشکار حزب و اعضای آن از سوسیالیسم و تحسین مارکس و لینین و الگو برداری از حزب کمونیست اتحاد شوروی و تاسیس شوراهای انقلابی و دولتی گوناگون که به نحوی یادآور کشور شوراها بود، مردم را به این باور رسانده بود که گویا حزب دموکراتیک بر ضد ایمان و مذهب مردم است. واقعیت این است که یک نوع سکوت معنادار نسبت به مسألهی دین و مذهب در مدارک و اسناد رسمی حزب و دولت قابل مشاهده و احساس است، اما در اسناد رسمی، دینستیزی و دشمنی آشکاری با دین، به چشم نمیخورد.
منابع:
قانون اساسی افغانستان، دورهی حاکمیت محمدظاهرشاه، ۹ میزان ۱۳۴۵ شمسی.
قانون اساسی جمهوری افغانستان، دوره محمد داودخان، ۵ حوت ۱۳۵۵
اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان، دورهی ببرک کارمل، ۲۵ حمل ۱۳۵۹
قانون اساسی جمهوری افغانستان، دوره داکتر نجیبالله، ۹ قوس ۱۳۶۶
قانون اساسی جمهوری افغانستان، دوره داکتر نجیبالله، ۸ جوزای ۱۳۶۹
جریدهی خلق، شماره اول تا ششم (۱۳۴۵)
جریدهی پرچم، شمارههای اول تا دهم، برگرفته از وبسایت راه پرچم .
روزنامه حقیقت انقلاب ثور، شمارههای اول تا پنجم، برگرفته از تارنمای راه پرچم
ناشر : هشت صبح