شهید راه خوشبختی مردم، سیدجان در سال 1330 در قريه کهنه ده ولسوالي کوزکنر (آن زمان مربوط ولایت ننگرهار) چشم به جهان گشود. پدرش مسلم، همانند اکثر باشندگان محل از طریق کشت و زراعت امرار معیشت مینمود و با وجود دشواریهای زندگی تحصیل نورچشمی اش را مهمتر از همه میدانست و به همین خاطر سید جان بعد از تکمیل دوره ابتدایی، آموزش را در لیسه سيد جمالالدين افغان کوزکنر ادامه داده و با ختم کردن دوره لیسه؛ شامل دارالمعلمين عالي ننگرهار شد.
رفیق سیدجان با درک زندگی دشوار خانواده و هم قریهها در جستجوی آن شد تا راه بهتری را برای زندگی آنها دریافت نماید و در همین راستا با حلقۀ از روشنفکران که چون وی میاندیشیدند همراه شد و در جریان آموزش در سال 1349 افتخار عضويت حزب دموکراتيک خلق افغانستان را حاصل کرد.
رفیق سیدجان با فراغت از دارالمعلمین در سال 1351، به حیث معلم خدمت به مردم و آموزش نوجوانان وطن را در ولایت غزنی آغاز نمود. این دوره معلمی در تکمیل شخصیت و بینش او نسبت به زندگی زحمتکشان مرحله مهمی بود که استوار ی او را در مبارزه بیشتر استحکام بخشید.
زندهیاد سیدجان بعد از دوسال به ولایت ننگرهار تبدیل و در مکاتب مختلف ولسوالي ننگرهار وظیفه مقدس معلمی را پیش میبرد و همزمان در تنویر فکر و ذهن جوانان تلاش مینمود که در نتیجه آن شماری زیادی از جوانان و دهقانان با مرام و اندیشه های حزب محبوبش آشنا و پایه های مردمی حزب وسعت و استحکام یافت.
با انحراف حزب از مسیر مبارزه و مسلط شدن دار و دسته و باند خونآشام حفيظالله امين، رفیق مسلم مانند صدها حزبی دیگر ننگرهار، در هفته اول ماه حوت 1357 زندانی گردید و شکنجههای صاقت فرسای ددان انسان نما را تحمل کرد.
با سقوط دولت و نظام جنایت پیشه امین در ششم جدي 1358، موصوف نخست به حیث معاون منشی حزبی ولسوالي کوزکنر و سپس منشی آن سازمان، مسئولیت حزبی را عهده دار شد.
رفیق سیدجان مسلم با تلاش شباروزی برای توضیح اهداف شریفانه حزب و دولت تلاش و مردم را با آنها آشنا مینمود و در سلسله همین تلاش ها با جمع رفقای دیگر در سال 1361 برای تدویر جرگه بزرگ مردم پشه يي آمادگی میگرفتند. اما دشمنان صلح و سعادت مردم که تدویر همچون جرگه های مردمی را خلاف منافع باداران خویش میدیدند در صدد توطئه برآمده و بتاریخ 24 جوزا موصوف و نه تن دیگر از جوانان ملیت پشه یی را در مسیر قريه کهنه ده به شهادت رسانیدند. روح همه فدایان راه نجات و بهروزی مردم شاد باد.
خاطرات، تلاشها و کار و پیکار رفیق مسلم با گذشت چندین دهه، هنوز بین مردم و رفقا زنده و از خود شاگردان و پیروانی به جا مانده است.
ـــــــــ
آری، آنان قهرمانان حزب مان بودند. هرکدام چون کوهی ، هریک همچون فولادی . سرود حزب برلب وجان برکف. جان دادند ؛ ولی از راه خدمت به انسان میهن و میهن شان باز نگشتند. آنان پرچمداران پایدار بودند، نه ناپایدار که به یک بادی بلرزند ….
سپاس از میاجان مسلم که زندگی نامه این رفیق شهید را در اختیار راه پرچم قرار دادند.