کتاب مادر اثر ماکسیم گورکی یک رمان انقلابی است. در هر صفحه از این رمان حقیقتهای تاریخی و اندیشههای سوسیالیستی مداوم تکرار میشود. در واقع نویسنده آنقدر در تلاش برای گفتن حقیقت وضع موجود است که تقریبا جنبههای هنری کتاب را رها کرده است. صحنهسازیها و ترسیم فضاهای کتاب در ابتدای رمان خوب است اما به مرور احساس میکنید دیگر ظرافتی در رمان وجود ندارد. اما پایان کتاب شاید یکی از درخشانترین پایانهای موجود در بین کتابهای انقلابی باشد.
بیان همین مفاهیم است که گورکی را در شوروی بسیار محبوب و مشهور کرد. در حدی که گفته میشود حسادت تولستوی را هم برانگیخته است. رمانهای گورکی با مفاهیم انقلابی وقتی منتشر میشد همه شوروی از آن مطلع میشدند و بعدها استالین هم به اهمیت گورکی پی برد و ترجیح میداد این نویسنده بانفوذ را کنار خودش داشته باشد.
کتاب مادر یکی از آثار نویسنده بزرگ، ماکسیم گورکی است. اثری که برای درک جایگاه آن لازم است اطلاعاتی از تاریخ روسیه داشته باشیم. باید بدانیم که زندگی گورکی در ابتدا به چه شکل بوده است و بعد چه فعالیتهای داشته و همچنین لازم است از وضعیت مردم و حرکتهای انقلابی که در اوایل قرن بیستم شدت گرفته بودند آگاه باشیم. همه این موارد است که به ما واضح میگردد چرا گورکی در آن زمان بیشتر از هر نویسنده دیگری مشهور بود.
آثار نخستین ماکسیم گورکی از همان ابتدا منعکس کننده روابط مبتنی بر زور و قدرت از سوی سرمایهداری بود. چیزی که به شکل سریع در روسیه گسترش مییافت و گورکی در کتابهایش با بیتوجهی به منافع شخصی به جوانمردی و شرافت انسانی به نفع جامعه میپرداخت. در این زمانها گورکی را میتوان فردی دانست که قلبا سوسیالیست بود. گورکی با سازمان حزب کارگری سوسیال دموکرات روسیه هم ارتباط داشت.
رمان مادر
داستان کتاب با شرح ۵۰ سال از عمر یک کارگر آغاز میشود. کارگری که در کارخانه کار میکند و هر روز در دود کارخانه غرق است. خستگی او را آنچنان فرسوده کرده که دیگر تحمل هیچچیز را ندارد، تنها به مست کردن بعد از کار فکر میکند و چند لحظهای که میتوان از دنیا جدا شد.
در خانه یکی از این کارگران، شخصیت مادر که پهلاگی نام دارد زندگی سختی را تحمل میکند. زنی که سر تا پا ملایمت و اندوه بود. پهلاگی در تلاش است که پسرش، پاول ولاسف، شبیه پدرش نشود. درندهخو نباشد و مست نکند. تلاش میکند پاول را به مسیر دیگری هدایت کند، مسیری که خیال مادر را هم راحت کند. بعداز مرگ پدر خانواده، تحولات رفتاری پاول رفته رفته بیشتر و مسیر متفاوتی که او در پیش میگرید آشکار میشود. اما این مسیر چیزی نبود که مادر میخواست. این مسیر فقط نگرانیهای مادر را بیشتر میکرد.
پاول شروع کرد به آوردن کتاب به خانه و به خواندن آنها در خفا، و سپس آن کتابها را در جایی پنهان میکرد. گاه نیز قسمتهای از آنها را روی یک تکه کاغذ رونویس و سپس پنهان میکرد. (کتاب مادر نوشته ماکسیم گورکی – صفحه ۲۳)
پهلاگی خوشحال بود که پسرش مست نمیکند و او را لت و کوب نمیکند. اما خواندن کتابهای ممنوعه چیز دیگری بود. افکار پاول به حدی تغییر کرده بود که مادر دیگر او را نمیشناخت. مادر از حرفهای پاول درباره اینکه کارگران باید درس بخوانند و بفهمند چرا زندگی این همه به آنان سخت میگذرد با عقل جور در نمیآمد. از نظر مادر زندگی کارگران همیشه به همین شکل بود.
ترس سراسر وجود مادر را فرا گرفته بود و وقتی این موضوع را با پسرش در میان گذاشت پاول پاسخی محکم داشت:
«از همین ترس است که همه داریم میمیریم! و کسانی که بر ما حکومت میکنند از همین ترس بهره میگیرند و باز بیشتر ما را میترسانند.» (کتاب مادر نوشته ماکسیم گورکی – صفحه ۳۱)
پس از مدتی پاول دوستانی پیدا میکند که آنها نیز آرمانی مشابه دارند. خواندن کتابها بیشتر و بیشتر میشود و آنها تصمیم میگیرند کاری فراتر از حرف زدن انجام دهند بنابراین شروع به انتشار اعلامیههای آگاهیبخش میکنند. اعلامیههای که حساسیتبرانگیز است و باعث باز شدن پای ماموران به خانه پهلاگی میشود. ترس شدت میگیرد اما پهلاگی در همین لحظات است که نشان میدهد شخصیت یک مادر چقدر بزرگ است. رفت و آمد دوستان پاول به خانه پهلاگی نیز بیتاثیر نیست و کمکم مادر را هم تحت تاثیر قرار میدهد. در حدی که پهلاگی دوباره خواندن را یاد میگیرد و در بحثهای دیگران شرکت میکند.
هدف و آرمان پاول و دوستانش مشخص است. هدفی که برای مادر چنین بیان میشود:
«مادرجان! برای ما ملیت و نژاد مطرح نیست، فقط این مطرح است که کیها با ما رفیقند و کیها با ما دشمن. تمام کارگران دنیا رفیق ما هستند و تمام پولدارها و تمام آنهایی که بر ما و بر دوستان ما حکومت میکنند دشمن. وقتی آدم با قلب خوبی به دنیا بنگرد و ببیند که ما کارگران چقدر زیادیم و چه نیرویی در ما هست دستخوش چنان شادی و نشاطی میگردد که در دلش جشنی برپا میشود! » (کتاب مادر نوشته ماکسیم گورکی – صفحه ۵۱)
اما این تازه شروع ماجرا است و هنگامی که دستگیریها و خشونت بالا میگیرد، حرکتهای انقلابی شخصیتهای داستان و به خصوص شخصیت مادر آغاز میشود. جنبشها و تظاهرات به زودی آغاز میشود و کتاب به اوج خود میرسد.
The book My Faculties by Maxim Gorkyدانشکده-های-من