کتاب «شناختی از مارکسیزم» نویسنده : ریچارد دیوید ولف برگردان : دوکتور سید احمد جهش بازپخش دیجیتال : انتشارات راه پرچم understanding of marxism

دوکتور سید احمد جهش

در بارۀ این کتاب

اهدا به وطن پرستان نستوه، آنانی که در پیشا پیش سپاه دانش بخاطر اعمار یک جامعه عادلانه میرزمند.

 understanding of marxism

 برای آنکه سخن به درازا نکشد، نمی‌خواهم در مورد متن و محتوای کتاب «شناختی از مارکسیزم» چیزی بنویسم. برداشت و قضاوت از صلاحیت خوانندگان محترم است؛ اما میخواهم مسایلی را برجسته بسازم که انگیزه شد تا اقدام به ترجمه‌ی این اثر سنگین نمایم.

اول – تجارب چهل سال اخیر افغانستان نشان داد که برداشت اکثر روشنفکران ما (به استثنای آنانی که در مورد تحصیلات حرفه‌ای داشتند) از فلسفه، اقتصاد سیاسی و حکومت داری بیشتر به اساس قصه‌ها، شنیدگی‌ها و آنچه در اذهان شان متبلور شده بود و فکر می‌کردند که همه چیز را می‌دانند بود؛ در حالی‌که شاید یک مقاله و یا کتابی در مورد حیطه صلاحیت شان نه خوانده بودند و نمی‌دانستند. این وضع باعث شد که افراد و اشخاص از تمام جناح‌های درگیر افغانستان در حل مسایل بسیار مهم اجتماعی و سیاسی تسلیم احساسات و جاذبه‌های دینی، قومی، لسانی و منطقه‌ای گردیده، با شعارهای کاذب مرتکب اشتباهات مرگبار شوند و سانحه بیآفرینند.

دوم – از 150سال بدین سو، زمانی که کارل مارکس به مثابه یک منتقد اجتماعی ثابت نمود که نظام سرمایه‌داری نمی‌تواند عدالت اجتماعی را تأمین نماید؛ هدف تیر بلای نظام سرمایه‌داری قرار گرفت و نشرات و تبلیغات سرمایه‌داری؛ مارکس و مارکسیزم را در اذهان مردم به یک هیولای مخالف دین و دولت تبدیل نمود. درحالی‌که قضیه برعکس است. کارل مارکس و رفیق هم نظرش فردریک انگلس هیچ‌گاهی بر ضد دین و دولت اعلان جنگ نداده و هیچ اثری برضد دین و دولت نوشته نکرده اند.

به ارتباط گفته ایکه «دین تریاک اجتماع است» نظر برآن است که تریاک تاثیر دوگانه دارد. همانطوری که شفا بخش است، اعتیاد به آن، فرد و جامعه را تباه می کند. به همین ترتیب انسان‌ها ناتوان اند و جهت کمک‌یابی همیشه به دین و خداوند (ج) پناه می‌برند.

اما در طول تاریخ دیده شده است که نیروهای اهریمنی از دین و منجمله از اسلام به مثابه افزار تهدید و کنترول مردم استفاده نموده میلیون‌ها انسان را به قتل رسانیده اند که هنوز هم این فاجعه در افغانستان، عراق، لیبیا، سومالیا، یمن و سوریه ادامه دارد.

بدین اساس نکته مرکزی تعلیمات کارل مارکس و فردریک انگلس نه دین ودولت بلکه تغییر مناسبات تولید یعنی تعویض مالکیت خصوصی به مالکیت اجتماعی و ایجاد یک نظام عادلانه اقتصادی می‌باشد.

سوم – افکار فلسفی و سیاسی که امروز ما داریم، مال کدام مملکت یا ملت و کدام شخص نیست، بلکه زادۀ جامعه و محیط ما و افکار عمومی بشریت است که نسل به نسل انتقال یافته و تکامل نموده است. متفکران و فیلسوفان افکار گذشته را تحلیل و تجزیه نموده چیزی از خود به آن کم و زیاد کرده اند. بشریت از صبحگاهان تمدن به فکر داشتن یک جامعه عادلانه بود. افلاتون فیلسوف یونان قدیم شاگرد سقراط و استاد ارسطو؛ ملکیت خصوصی را منشه همه بدبختی‌ها می‌دانست.*

از جمله فلاسفه آلمانی که بیشتر به موضوع بحث ما ارتباط می‌گیرد، جورج ولهلم فریدریک هیگل و لودویگ فیورباخ استند. هگل و فیورباخ و تعداد دیگری از فلاسفه آلمانی با تحلیل و ارزیابی فلاسفه یونان و متقدمین شان؛ فلسفه کلاسیک آلمان را به وجود آوردند.

هیگل یک فلسوف ایدیالست است. هستۀ مرکزی افکارش را ایده مطلق یا عقل کل تشکیل می‌دهد. اما از اینکه او دیالکتیک و قوانین آن را که یک موضوع عینی و ماتریالیستی است کشف نموده است، او را ایدیالست ابژکتیف می‌خوانند. در ابتدا کارل مارکس خود را پیرو و شاگرد هیگل می‌گفت. اما وقتی با آثار فیویرباخ که یک فلسوف ماتریالست بود و اما دیالکتیک را قبول نداشت؛ و از همین رو او را ماتریالست سوبژکتیف می‌خوانند، آشنا شد؛ تغییر عقیده داد. مارکس با گرفتن ماتریالیزم از فیویرباخ و دیالکتیک از هیگل؛ فلسفه ماتریالیزم خود را ساخت.

ماتریالیزم مارکس به دو بخش، ماتریالیزم دیالکتیک و ماتریالیزم تاریخی تقسیم شده است. فلسفه مارکس نظریه شخصی اوست. او هیچگاه کسی را به پذیرش آن مجبور و یا تشویق نکرده است. بخش عمدۀ آثار کارل مارکس؛ اقتصاد سیاسی اوست که مفصلاً در اثرش به نام «سرمایه» انعکاس یافته است و شما در متن کتاب به صورت بسیار مختصر با آن آشنا میشوید.

در مجموع کارل مارکس آثار خود را با انتباه، اتکا، تحلیل و تجزیه سه منشه ذیل بوجود آورده است:

  1. فلسفه کلاسیک المان.
  2. آثار آدم سمت و دیود ریکاردو- اقتصاددانان قرن 18 انگلیس.
  3. آثار سوسیالیست‌های تخیلی فرانسه مانند سنت سیمون و چارلس فوریر.

آرزومندم این برگردان بتواند خوانندگان محترم را در شناخت بهتر از مارکسیزم کمک نماید.

با اظهارسپاس و امتنان از نویسنده نامدار وطن جناب محمد عالم افتخار و جناب سلیمان کبیرنوری نویسنده، دیپلمات و تحلیلگر سیاسی که در ویراستاری این رسا له بذل توجه نموده اند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شناختی-از-مارکسیزم-ـ-ریچارد-دیوید-ولف-ـ-ترجمه-سید-احمد-جهش