نامه های از کابل
نویسنده: شرارد کوپر کولز سفیر و نماینده وزارت خارجه بریتانیا در افغانستان (2007 ـ 2010)
ترجمه: مهدی گلجان ـ سید سعید کلاتی
مرور کوتاهی بر کتاب
جنگ جاری در کشور که با حمله امریکا بر کشور ما زیر عنوان “عملیات آزادی بلند مدت” بتاریخ ۷ اکتبر ۲۰۰۱ آغاز گردیده است؛ تا هنوز ادامه دارد و هرروز هموطنان ما قربانی آن میشوند. در بارۀ علل و چگونگی این جنگ طولانی و ویرانگر کتابهای زیادی نوشته شده است که شماری از آن بزبان فارسی ترجمه شده است. از جمله کتاب های “جنگ اشباح” و “ماموریت سقوط” عمدتاً نقش ادارات اطلاعاتی امریکا را در مورد تأمین ارتباطات با شماری از جنگ سالاران مربوط تنظیمهای جهادی و تمویل آنها توضیح داده است و کتاب “88 روز تا قندهار” در باره چگونگی به قدرت رساندن حامد کرزی و مطالب مربوط به آن توسط کارمند سی آی ای و ” یک مرد و یک موترسایکل” در همین باره توسط یک ژورنالیست امریکایی نوشته شده است. در این کتابها بعضی از اسرار پشت پرده و جالب در مورد انگیزه جنگ و مهره های خدمتگزار آنها برای پیشبرد امور اطلاعاتی، برملا گردیده است.
زلمی خلیل زاد که در حوادث کشور از سالیان بسیار قبل تا حال به شکل از اشکال از جمله به عنوان “سفیر و نمایندۀ ویژه امریکا در افغانستان” دخیل است نیز با نوشتن کتاب ” از کابل تا کاخ سفید” نکاتی را در مورد این جنگ بیان نموده است. این کتاب با در نظرداشت موقف وظیفوی و صلاحیت های وی، نسبت به کتابهای که توسط سایرین در مورد جنگ افغانستان نوشته شده است تا اندازه متمایز است؛ اما آنطوری که باید و شاید مطالب پشت پرده را بیان میکرد، در کتاب به مشاهده نمیرسد.
در این راستا کتاب دیگری که در بارۀ جنگ جاری در کشورنوشته شده است؛ کتاب ” نامه های از کابل، پشت پردۀ لشکرکشی غرب به افغانستان” است که در مقایسه با کتابهای یاد شده در بارۀ موضوعات داخل کشور صراحت بیشتری دارد و به مطالب پشت پرده ولو کوتاه اشاره های شده است.
نویسندۀ کتاب “نامه های از کابل” شرارد کوپر کولز دپلومات کهنه کار بریتانیایی است که بار اول به حیث سفیر (ماه می 2007 ـ اپریل 2009 ) و بار دوم به حیث نماینده ویژه وزارت خارجه در امور افغانستان و پاکستان (اپریل 2009 ـ سپتمبر 2010) در کابل وظیفه داشته است.
در کتاب راجع به شماری از خصوصیات افراد مؤثر در افغانستان از جمله حامد کرزی ، ریچارد هالبروک و روابط و مهمانی های فامیل گیلانی و بسیاری دیگر اشاره شده و درباره شخصیت حامد کرزی مطالب بطور زیرکانه ابراز و زوایای پنهان شخصیت وی آشکار شده است.
کتاب حاوی نکات جالب است که شماری از آن، نقل میگردد:
نویسنده در مورد آغاز ماموریت خود در کابل و اینکه کی مهره اصلی گردانندگی امور در افغانستان است نوشته است:
«… به نماینده اطلاعاتی سفارت گفتم که اولویت من برقراری رابطه با رئیس جمهور کرزی است. اما در پاسخ با آن لهجه شمالی اش [شمال انگلستان] بی پرده و رک گفت: «نه نباید این کار را انجام دهید، «مهمترین رابطه شما باید با سفیر ایالات متحده باشد. ایشان برای ما خیلی اهمیت دارند.» او به زبان بی زبانی به من میگفت که وظیفه من نفوذ بر رئیس جمهور کرزی و دولت وی نیست، بلکه می توانم با کار کردن روی سفیر برترین قدرت خارجی در افغانستان به نتایج بسیار بهتری دست یابم.»(ص47)
نویسنده در مورد تأثیر واقعات انفجار و ترس های ناشی از آن مینویسد:
« …ناگهان صدای یک انفجار مهیب شنیده شد. فرمانده تیم محافظت ما فریاد زد: «پناه بگیرید و ما همگی زیر خودروهایمان خزیدیم. دو انفجار دیگر نیز شنیده شد. تازه بعد از انفجار سوم بود که ستوان شرمنده دژبانی سلطنتی متوجه شده بود، که اینها صدای توپهای توپخانه ارتش افغانستان هستند که برای ادای احترام به پادشاه شلیک شده اند و نه علائم یک حمله تروریستی این حادثه ای بود که نمی خواستیم فراموشش کنیم.» (ص79)
هلمند به حیث منطقه قابل توجه بریتانیا و جابجایی نیروی آن کشور در آنجا بارها مورد بازدید سفیر قرار گرفته است. موصوف در مورد مواد مخدر نوشته است:
« دومین اتفاق مربوط به تجارت خشخاش، بعد از مدت کوتاهی از حضور من در افغانستان رخ داد و آن این حقیقت بود که تقریباً هر کسی در موقعیتهای تأثیرگذار جامعه افغانستان به نوعی با این تجارت سروکار داشتند. برخی به صورت فعال درگیر بودند؛ برخی (اکثریت) هم سهامداران منفعل بودند و یا اغلب سهمی دریافت می کردند تا چشمشان را به روی کانتینرهای مواد مخدری که از ولایت یا منطقه تحت امرشان می گذرد، ببندند. اینکه این سرطان چقدر گسترده شده بود، هرگز مشخص نشد. در سرتاسر حضورم در افغانستان، معتقد بودیم که یکی از مقامات افغان که مسئول مبارزه با تجارت مواد بود خود به صورت فعال در محافظت از مسیر حامل های مواد مخدر از ولایت تحت امرش نقش داشت. می دانستیم که یکی از مقامات ارشد وزارت کشور افغانستان که در ابتدا فرد پاکی شمرده می شد به تدریج ظرف چند هفته از حضور، مفتون وعده های پرداخت های فرامرزی در دبی شده بود. ما شواهدی داشتیم که نشان میدادند وزرا و مسئولان ثروت زیادی برای خود در ورای مرزها به ویژه در لندن، امارات و امریکا فراهم کرده اند.
… بیشترین شایعات حول محور برادر ناتنی رئیس جمهور کرزی (احمد ولی کرزی) در قندهار دور میزد. شواهد موثقی وجود داشتند که نشان می دادند او اجازه تجارت مواد مخدر و سایر تجارت های غیرقانونی را در نواحی ای که تحت کنترل شبه نظامی وی بودند، داده است و علی رغم تمام اعتراضات ما به عدم تحمل مشارکت در تجارت مواد مخدر، به احمد ولی کرزی اجازه داده می شد که به کار خود ادامه دهد. در اواخر سال ۲۰۱۰، فرمانده بریتانیایی قندهار سرلشکر نیک کارتر در شبکه بی بی سی از همکاری ایساف با او دفاع کرد و گفت که ایساف در واقع به شایعات اهمیتی نمی دهد. رسانه های غربی می گفتند این امر تا حدی به دلیل وابستگی برخی نهادهای غربی به فعالیتهای اطلاعاتی احمد ولی کرزی و تلاش وی برای تهیه شبه نظامیان محلی میباشد.
از نظر بسیاری از افغانهای عادی، همکاری ما با افرادی چون احمد ولی کرزی شاهدی بر موافقت غرب با تجارت مواد مخدر بود.» (109)
در لابلای اوراق کتاب نکاتی وجود دارد که دلالت بر نبود ستراتیژی دقیق و طولانی در همه جهات از مبارزه با مواد مخدر تا مبارزه و مصالحه با طالبان مینماید. نویسنده با جود وارد بودن در مواردی بیشماری کمتر در مورد جبهه عقبی طالبان و اکمالات آنها مطلبی را نوشته است.
در باره قوای امریکایی و نقش آن در وقایع افغانستان، نویسنده جملۀ جالبی دارد:
«… من مأمور شده تا درباره رویکرد امریکایی ها در مبارزه با شورش در شرق افغانستان مطالعه کنم. دو بار از آنجا دیدن کردم و با متخصصان بسیار زیادی در کابل صحبت نمودم. آنچه کشف کردم، این بود که امریکایی ها در حال تمرین نوعی استعمار نظامی بودند…» (ص 192)
خواندن این کتاب برای پی بردن به حوادث کشور و مطالب پشت پردۀ آن ضرور است.
***
نامه-هایی-از-کابل-پشت-پرده-لشکرکشی-غرب-به-افغانستان (1)…