کلکسیون حقیقت انقلاب ثور ماه « مـیــزان » سال1362 – 1983 Haqiqat inqlab saur

 

 

در بارۀ مجموعۀ روزنامۀ حقیقت انقلاب ثور سال 1362

  جنگ فرسایشی که از جانب همسایه های نابکار شرقی و غربی به همیاری عناصر عقبگرا و دشمن وطن داخلی، با پشتیبانی مالی و تبلیغاتی ارتجاع عرب و کمک تسلیحاتی ادارات اطلاعاتی کشورهای غربی از سال 1357 بمنظور سقوط  جمهوری دموکراتیک افغانستان آغاز گردیده بود؛ با مسلط  شدن تنظیم های جهادی نتنها ختم نگردید، بلکه ابعاد تازه یافت. جنگهای بین تنظیمی جهادی ها، بعد از سال 1371  تمام سیستم دولتی را محو ساخت و دارایی عامه و موسسات عامل المنفعه زیر نام “غنیمت” مورد غارت قرار گرفت و تقریباً همۀ دستاوردهای اقتصادی پنجاه سالۀ کشور را به خاک برابر کرد.

در دوران حکمروایی تنظیمهای جهادی، نفرت خاصی با موسسات فرهنگی، مخصوصاً با کتابخانه ها در سرتاسر کشور ابراز و صدها هزار جلد کتاب و میلیون ها نسخه روزنامه ها، جراید، مجلات و هر آنچه که در کتابخانه ها بود حریق گردید.

“شبه دولت” جهادی ها، برای کتمان ماهیت ارتجاعی و ویرانگر خویش، تبلیغات واهی و دور از حقیقت را بر محور کافر، کمونیست و… برعلیه جمهوری دموکراتیک افغانستان، حزب دموکراتیک خلق افغانستان و خدمتگاران و مدافعان وطن سازماندهی و نشخوار کرده و چنان وانمود میساختند که گویا در دوران یک دهه حکمروایی آن دولت هیچگونه کاری صورت نگرفته است.

با تسلط جهادی های از نوع دیگر با نام طالب، تراژیدی کشور وارد مرحلۀ دیگری شد و ویرانی و جنگ ادامه یافت.

با حملۀ امریکا بر کشور و ختم حکمروایی نوع قرون وسطایی طالبی، در ظاهر امر فرصتی تنفس پیدا و امیدواری برای ختم جنگ و ویرانی ایجاد شد. اما با گذشت مدتی بسیار کوتاهی دیده شده که آن امیدواری کاذب و سرابی بیش نبوده است، جنگ ختم نشد، بلکه شکل، ماهیت و اهداف آن تغییر کرد و برای تداوم جنگ و تبدیل کردن افغانستان به حیث تختۀ خیز بطرف شمال، شمال شرق و شمال غرب پلانهای دیگری در معرض تطبیق قرار داده شد.

 در این مرحله تلاش صورت گرفت تا حین ارزیابی  وضع افغانستان، از مرحلۀ ( 1358ـ 1371) خیز صورت گیرد و چنان وانمود میشد که گویا بعد از سقوط دولت داوود در 1357 تا به قدرت رسیدن جهادی ها، سیستمی دولتی وجود نداشته است و کار عمرانی صورت نگرفته است. و اگر گاهی هم اجباری میبود برای ذکر آن مرحله، تنها جهات منفی، کمبودها و ضعف های آن و آنهم به شکل مبالغه آمیز یاد و فعالیت های جنگی تنظیمهای جهادی  برجسته شده و از سازندگی و آبادی در آن دوره طفره میرفتند و میروند.

همانگونه که گفته اند تاریخ بهتری داور است؛ با گذشت زمان و افشا شدن ماهیت دولت تازه که تعریف تازۀ “کلپتوکراسی/ حکومت دزدان” را برای آن بکار میبرند، بتدریج  مردم پی میبرند که دورۀ حاکمیت جمهوری دمکراتیک افغانستان با همه ضعف ها و کاستی ها و ادامۀ جنگ تحمیلی، دوران سازندگی و تلاش برای بهبود زندگی همۀ مردم بود و حزبی ها و کارمندان دولت خدمتگاران با تقوای مردم.

با ذکر این مختصر، تلاش صورت گرفت تا آنچه از نشرات از جمله روزنامه ها، جراید، مجلات و سایر آثار چاپ شده در دوران جمهوری دموکراتیک افغانستان که از طوفان و غارت و سوختاندن تنظیمهای جهادی در امان مانده و توسط اشخاص و سازمانهای خیرخواه و نیکواندیش گردآوری و در کتابخانه ها و دنیای انترنیت جا داده شده است، پیدا و در پخش بیشتر و بهتر آن اقدام گردد و برای برآورده شدن همین مأمول به تدریج  مجموعه روزنامۀ حقیقت انقلاب ثور سال های 1359ـ 1361 از طریق سایت وزین راه پرچم و سایر صفحات همسو در اختیار علاقمندان قرار داده شد و به ادامه آن اینک مجموعۀ  روزنامه حقیقت انقلاب ثور  حمل سال 1362 تهیه  گردیده و پیشکش شما میگردد. امید است مورد استفاده و بهره شما قرار گیرد.  

بدینوسیله از رفقای ارجمند و عزیز  که لطف نموده اند  و شماره های پراگنده و نشرات گوناگون بیانگر کار و پیکار دوران جمهوری دموکراتیک افغانستان را برایم ارسال نموده اند، سپاس و اظهار شکران بی حساب نمایم. رفقای عزیز  دیرسال زنده باشید.

                                                                                                                                                                                                     با حرمت فراوان 

ق.اسمایی

«همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس                که دراز است ره مقصد و من نوسفرم»

در بارۀ روزنامۀ حقیقت انقلاب ثور 

نخستین شماره روزنامۀ حقیقت انقلاب ثور به حیث ارگان دولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان، بعد از ختم حکمروایی میر غضب دوران  حفیظ الله امین بتاریخ یازدهم جدی 1358 نشر گردید و  بعد از تاریخ 12 سنبله  سال 1359 به حیث ارگان کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، با مدیریت مسئول رفیق محمود بریالی نشرات آن ادامه یافت که در آغاز هفته سه بار و بعد از مدتی هفته شش بار نشر میشد.

حقیقت انقلاب ثور به حیث ارگان کمیته مرکزی حزب به ادامۀ نشرات حزبی، خواستها و مطالبات توده ها را انعکاس داده و در راه تحقق آنها رزمیده و برای بسیج مردم مبارزه نموده است.

حقیقت انقلاب ثور نقش عمدۀ را در متحد ساختن کارگران، دهقانان، روشنفکران وسایر اقشار زحمتکش و نیروهای وطنپرست بدور حزب دموکراتیک خلق افغانستان بازی نموده است.

حقیقت انقلاب ثور از نخستین شماره یکی از وظایف اساسی خویشرا تأمین وحدت و همبستگی صفوف حزبی، بلند بردن استعداد پیکارجویانه آنها و جلب و جذب نمایندگان خلق زحمتکش به حزب اعلام و در راه تحقق آن عملاً نشرات نموده است.

باز پخش این روزنامه و همگانی ساختن آن میتواند، منبع موثق ودقیق برای تحقیق وتتبع کسانی قرار گیرد که خواستار تحقیق وتتبع مستقل و بیطرفانه در بارۀ حوادث یک برهه از تاریخ کشور و کار و پیکار حزب دموکراتیک خلق افغانستان هستند.

قابل یادآوری است که متأسفانه بنابر عوامل گوناگون، همه شماره های این دورۀ روزنامه دستیاب نگردیده وکمبودی در این عرصه موجود است.

امیدواریم بتوانیم به کمک رفقا ودوستان کلکسیون های سالهای بعدی روزنامه ها، جراید، مجلات وسایر نشرات جمهوری دموکراتیک افغانستان وحزب دموکراتیک خلق افغانستان را جمع آوری، تدوین ودر خدمت هموطنان وپژوهشگران تاریخ کشور قرار دهیم.

راه پرچم

رفیق فرید سیاوش

هـم گــام بـا رهـبــر

شبی که آب و خاک، باد و آتش؛ چهار عنصر دوست و هم دشمن هستی باهم یک قدم پس یکقدم پیش رقصیدند؛ شبی که در بارانه، باران نمی بارید، اما آتش در دل بارانه بد مستی داشت و هستی را پیش چشمان گریان مالکان؛ دود کرد و به هوا بُرد.
پگاۀ آن شب آتشین، سوزنده، دود ودرد آلود؛ روی فانی فنا ناپذیر را که بارانه زخمی زادگاهش بود، بوسیده رفتم به دفترم و خبر تلخ آنشب بارانه را آماده کرده انتظار ظهور افغان(میر) و عبدل (عبدالاحمد) را داشتم تا چاپ آن شماره را عملیاتی کنند. سایه سنگین سکوت درجغرافیای کوچک اتاق سلطنت داشت که زنگ تلفن، سکوت را پاره کرد و خیالاتم را پاشان.
صدای آشنای ظهور رزمجو بود که با شتاب گفت: رفیق سیاوش، رفیق کارمل خواسته که بچه های نشریه پامیر را خبر کنید. هرچه زودتر خود را پیشروی ارگ برسان من منتظرت استم. از وارخطایی نپرسیدم که گپ از چه قرار است. حکیم عکاس را گرفته به عجله نفس سوخته و شش پخته خود را به در ورودی ارگ رسانیدیم. هنوز ازچستی خبر، خبر ندارم؛ ولی یک چیز راخوب میدانستم که از وزارت و سفارت خبری نیست. رزمجو منتظر بود با هم دست دادیم و به داخل رفتیم. چند لحظه بعد رفیق کارمل آمد با همه دست داد و گفت رفقا رفتیم و به من گفت از پهلویم دور نروی و این مساله را به مسوولین امنیتی با نگاه طرف شان فهماند و من شدم همگام با رهبر.
با قدم های بلند حرکت آغازشد. رُخ سوی چهار راهی پشتونستان و فروشگاه بزرگ افغان بود. در آنجا ببرک کارمل با چند موچی ( پینه دوز) همصحبت شد پیش روی شان نشست، دستان زخمی شانرا در دست گرفت از کار و زندگی شان پرسید و شنید که به چه سختی نان شب و روز را تهیه میکنند؛ اما در کنار غم زندگی، لبحند را فراموش نکرده اند. به فروشگاه بزرگ افغان بالا شد و با فروشنده ها و خریداران از کار و روزگار شان جویا شد. به تالار بالایی که محفل عروسی جریان داشت رفت؛ با شاه و عروس و جمع از اشتراک کننده های آن محفل خوشی، همصحبت شد. برای شاه و عروس تحفه داد. شاهد بودم که جمعی زیادی بطرف او آمدند دست دادند و روی بوسی کرده همدیگر را در آغوش گرفتند؛ اشک شادی رخسار ها را تر کرد. و من مشغول کار خودم در کنار رهبر.
در مقابل فروشگاه با دست فروشان، تبنگ داران، منتظران بس های شهری، مردم رهگذر دست داد و صحبت کرد؛ مردم به چشمان شان شک داشتند از آن چیزی که در برابرچشمان خویش میدیدند. مردم شهر به همدیگر با رفیق و یا بی رفیق میگفتند اونه بخدا که ببرک کارمل است. ضربان تپش عقربه های ساعت عادی بود اما ضربان تپش قلب من تندتر میزد. به بارانه که شب تلخ، آتشین، دود وغم آلود را گذشتانده بود، رسیدیم. سرای چوب و چای فروشی سوخته بود. ریش سفیدی با صدای بلند گفت ببینید ببرک جان بالای بام است. بلی بر بام خانه های مردم برآمده بود تا عمق و پهنای آتش سوزی را با چشمان خود بهتر ببیند و بداند. با جمع کثیری از کسانی که آسیب دیده و ضرر کرده بودند صحبت کرد و قول کمک داده به مسئوولین در همان لحظه دستور و وظیفه سپرد که چکار ها باید انجام شود. تا هماندم هم زمین سوخته بارانه داغ بود و مرده دود از جا- جا بلند میشد و نمیشد همه جا پا گذاشت. در کوچۀ بارانه دهها خانواده از او دعوت کردند تا به خانه هایشان بروند. به دو سه خانه هم رفت با اعضای خانواده صحبت کرد از دختران و پسر بچه ها از درس و مدرسه و از کتاب و مکتب وسرگرمی های شان پرسید و از آنها شنید.
در آن لحظه دوکار مشکل تر بود یکی برای مسئوولین امنیتی و دیگر برای من تا جریان بازدید از شهر و دیدار با مردم و آسیبدیدگان و حرف های را که مردم با کارمل و کارمل با مردم میگفت با امانتداری خبر نگاری، صدا برداری و یاد داشت کنم.
گزارش آن دیدار زیر نام” شهر در قدم های رهبر جان تازه یافت” درنشریه پامیر به صورت رنگی و تصویری که قسمت بیشتر را عکس مردم با رهبر و با زیر نویس گفته های که باهم گفته بودند، نشر شد و غوغا برپا کرد. نزدیکی های چهار صبح شماره ازچاپ برآمد و بچه های پامیر از کار خود خرسند. ساعت شش صبح چند شماره را برای رزمجو که منتظر بود رساندم. با اشتیاق صفحات را از نظر تیزبین خود تیر کرد؛ گزارش خبری را خواند و برای من و کارکنان پامیر تبریکی داد و گفت چند شماره را باید برای رفیق کارمل برسانم.
رزمجو با بسیار خوشحالی میگفت که رفیق کارمل چندین بار محتوای فشرده و تصویری پامیر را با دقت تمام از نظر گذشتاند و با خواندن گزارش و حرف های که مردم با ایشان در میان گذاشته بودند، گفت: رفقای پامیر ابتکار جالبی کرده اند. این شماره را همان پینه دوز بیسواد هم میتواند بخواند و بفهمد. تبریکی و تشکری من را برایشان برسان و برای شان بگو که بزودی از نزدیک با آنها دیدار خواهم داشت.
روایت آن دیدار برای آینده؛ اما تیراژ آن شماره از سی هزار به سیصد هزار رسید و دست بدست می چرخید. آن دستاورد کار جمعی بچه ها و دختران پامیر بود.
زمانه می چرخد؛ دیروز اگر غریق غم غلغله کار بودیم؛ امروز غریق غم غربت.
خاطره ؛ یعنی گذشته ها،نگذشته…!
ناشر تارنمای وزین زندگی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حقیقت انقلاب ثور ماه میزان 1362 بخش اول…

…حقیقت انقلاب ثور ماه میزان 1362 بخش دوم

…حقیقت انقلاب ثور ماه میزان 1362 بخش سوم