پرچم جاويدان
بر افراشته باد پرچم ما،
بازتاب دهنده راه و آرمان ما،
انديشه و پيمان ما،
پرچم كارگران و زحمتكشان ما،
پرچم اتحاد و وحدت ما
پرچم زنده گي و روشنگر راه و زنده گي ما
شمشير بران و انعكاسگر واقعيت ما،
پرچم صلح ودوستي وهمبستگي خلقهاي ما،
پرچم آزاده گان
پرچم خلقها
پرچم شگوفايي و سعادت وآينده تابناك ما
م. كارگر
چهل ونهمین بهار تاریخی جریده تابناک پرچم
شاد باد روان زنده یاد رفیق امتیازحسن،زنده یاد رفیق احمد و همه رفته گان و جانباخته گان جنبش پرچمداران راه عدالت و سعادت انسان وطن
پرچم بیان روشن اهداف پاک ماست
پرچم فروغ اندیشه تابناک ماست
چون مشعل راه ما بسوی پیروزي ها
افراشته به شانه های ما پرچم ماست
کوچی
در ۴۹ مین بهارپرچم، زنده یاد رفیق امتیازحسن،زنده یاد رفیق احمد این پرچمداران جاوید یکبار دیگرپرچم رزم،تاریخ و افتخار ما رابا ادامه تهعد به ما سپاریدند.
گرداننده های راه پرچم بخاطرسپاریدن این امانت تاریخی از دکتورس فهیمه پوپل گران ارج از دکتور سیامک امتیازگران ارج ، جوان آگاه سيد زكريا سائس گران ارج واز رفقا هریک محترمه آریاصبور خوژمن، رفیق زلیخا پوپل، رفیق مارینا یارمل،رفیق انجینر عمرفیض،رفیق شیرصارم،رفیق قاسم آسمایی،رفیق مسعود حداد،رفیق شاپورطهماس،رفیق داکترعدل،رفیق احمدشاه راستا،رفیق عارف عرفان ، رفیق جیلانی گلشنیار،رفیق فرهاد بارکزوی،رفیق غلام محسن زاده،رفیق میرکامور و سایر رفقا بخاطرسهم درتامین نشر و ویرایش جدید آن سپاس بیکران نموده موفقیت های بیشتر شان را باسعادت و کامگاری آرزو داریم.
گرداننده ها ی راه پرچم
پرچم ۴۹ ساله شد
پرچم جاويدان
بر افراشته باد پرچم ما،
بازتاب دهنده راه و آرمان ما،
انديشه و پيمان ما،
پرچم كارگران و زحمتكشان ما،
پرچم اتحاد و وحدت ما
پرچم زنده گي و روشنگر راه و زنده گي ما
شمشير بران و انعكاسگر واقعيت ما،
پرچم صلح ودوستي وهمبستگي خلقهاي ما،
پرچم آزاده گان
پرچم خلقها
پرچم شگوفايي و سعادت وآينده تابناك ما
م. كارگر
درست ۴۹ سال پیش یعنی نیم سده قبل در کشور عزیز ما افغانستان جریده تابناک پرچم به جلایش نشست ، نیم سده پیش هنگامی که در کشور فقر ، تهیدستی ، بی عدالتی ، استثمار وبهره کشی به اوجش رسیده بود ، اندیشه والای دادگستری ، آزادی خواهی ، دموکراسی ، وترقی پسندی در سال ۱۹۶۷ ترسایی در نخستین شماره جریده پرچم ارگان نشراتی پرچمداران حزب دموکراتیک خلق افغانستان به نشر رسید.
در آنزمان مردم به اندیشه های دادگستری ، دادخواهی ، دموکراسی ، آزادی وترقی پسندی آشنا نبودند و فقر وتهیدستی را یک پدیده گیتایی و خدایی می دانستند.
مگر پس از آنکه جنبش های رهایی بخش با نشرات بیدار کننده شان به بیداری مردم پرداختند، همزیستگاه یا جامعه افغانی در پی چاره ورفع این سیاهی تاریخ بر آمدند.
در نخستین شماره جریده پرچم ،روز پنجشنبه ۲۳ ماه حوت که در حقیقت آغاز گر روشنان سازی مردم بود ، به چند نکته اساسی پرداخته شده بود.
یکم: وحدت واتحاد نیروهای مبارز وطن به مثابه اساسی ترین ومبرمترین شرط پیروزی در مبارزه علیه ارتجاع داخلی وخارجی .
دوم: نگاهی به وظایف ملی پرجمداران در مرحله تاریخی به مثابه خط مشی عمومی.
سوم: شعار های مبرم به مثابه خط مشی جاری .
چهارم: مبارزه در راه آزادی مطبوعات ( تآمین سه عنصر اساسی طرف نیاز مردم نان …. ) به حیث شعار های روز.
پنجم : صلح در خطر است بحیث وظیفه جهانی .
این پنج عنصر با یکدیگر پیوند منطقی داشتند ، ودر کل اصول کلی رسالت تاریخی پرچمداران دیموکراتیک خلق افغانستان را ساخت وسر آغاز نشراتی پرچم را مشخص کرد.
در یک کلام شماره نخست جریده پرچم را اصل وحدت تمام نیروهای ضد استبداد ، ضد ارتجاع ، ضد استعمار وامپریالیزم وضد جنگ در یک جبهه ای وسیع ملی وجهانی تشکیل می داد.
در نخستین شماره جریده پرچم جستار درخشانی به قلم توانای شادروان ببرک کارمل رهبر پرچمداران دموکراتیک خلق افغانستان زیر عنوان (نگاهی به وظایف ملی ما در این مرحله تاریخی وراه ها ووسایل نیل به پیرزوی ) به چاپ رسیده بود. در این مضمون یا جستار به اساسی ترین ومبرمترین مسایل نیل به رفاه جامعه اشاره شده بود . در یک بخش آن آمده است: ( سر لوح قانون اساسی کشور می گوید:« بمنظور تنظیم حیات ملی افغانستان مطابق به مقتضیات عصر وبر اساس واقعیات تاریخی وفرهنگ ملی – بمنظور تآمین عدالت ومساوات – بمنظور تطبیق دموکراسی سیاسی اقتصادی واجتماعی … ودر نهایت بمنظور تشکیل یک جامعه مرفه ومترقی » بر مبنای اصول جهان بینی علمی خلاق وایدالوژی پیشرو عصر ما وانطباق بر شرایط کنونی جنبش افغانستان بر اساس روحیه وطن پرستی وماهیت بشریت زحمتکش ، بمنظور تشکل جامعه ای آزاد از نتاقضات طبقاتی ، فارغ از بهره کشی انسان از انسان وازاد از اسارت وستم ملی بحیث« هدف غایی » اعلام می داریم ، که پرچم مقدس جهاد ومبارزه ضد ارتجاع داخلی وخارجی را تا مرگ وپیروزی سربلند واستوار نگاه خواهیم داشت.».
دومین جستاری که در این شماره به دیده می آید ، جستار درخشانی دیگر است از بانوی فرهیخته شادروان داکتر اناهیتا راتب زاد زیر عنوان « شعار های مبرم ما» است . در یک بخش این جستار زیبا وجالب چنین آمده است:« قانون عینی وتغییر ناپذیر زندگیست که جامعه بشری جبرآ در تاریخ خویش مرحله به مرحله تغییر می کند وتکامل می یابد. ولو نیرو های سیاه ارتجاع داخلی وخارجی موقتآ در راه ترقی وپیشرفت جامعه موانعی خلق کنند.».در رویه های بعدی آن مضمون دیگری از م.ا. خیبر در باره « صلح جهانی در خطر است » به دیده می آید.در یک بخش آن آمده است :
»چریده پرچم ناشر اندیشه های دموکراتیک خلق افغانستان دفاع از صلح ومبارزه در راه صلح وامنیت جهان را وظیفه اساسی ملی وبین المللی خود می داند . امر صلح مبرمترین وعمده ترین مساله دوران معاصر ما وخواست ضروری توده های عظیم مردم جهان به شمار می رود.»
در پایان رویه سوم ، که ادامه جستار درخشان شادروان ببرک کارمل است ، به یک سروده زیبای از پابلو نرودا بر می خوریم ، که چنین است :
ملت من پیروز خواهد شد.
همه ملت ها پیروز خواهند شد!
تا سرحد درد ، تا سرحد روح
خاک سخت ترا، نان خشک ترا
با ملت فقیرت
دوست دارم.
در رویه های بعدی اش ادامه همان مضمون شعارهای مبرم است با یک سروده زیبای :
گر من نسوزم
گر تو نسوزی
گر ما نسوزیم
پس چه مشعلی این ظلمات را بدست فنا خواهد سپرد
می درخشد.
در جریده پرچم که در شمار های بعدی ادامه داده شد به چند عنصر اساسی : داد خواهی ، دموکراسی ، ترقی پسندی ، وصلح جهانی به مثابه افزار اساسی مبارزه دادخواهانه جریان دموکراتیک خلق افغانستان رویکرد شده
بود.
جریده پرچم به آزادی مطبوعات ورسانه ها به مثابه نخستین نگرش جامعه دموکراتیک پا فشاری داشت و آن را مضمون اساسی مبارزات خود قرار داده بود.
در حقیقت جریده پرچم مشعل درخشانی بود . که در جامعه سیاه ، فقر زده وجهل کاری شده افغانستان به درخشش در آمده ، همه شیوه های استعمار واستثمار را شناسایی نمود ، شیوه های رسیدن به پیروزی وزدایش فقر وبدبختی را بر شمر د، مبارزه با ارتجاع داخلی وخارجی را مشخص ساخت ودر یک کلام راه رسیدن به جامعه بدون اسثمار فرد از فرد را به مثابه راه نهایی نجات بشر بر شمرد.
تاریخ رسانه های کشور نشر این جریده تابناک را به مثابه مشعل درخشان دادگستری ، دموکراسی ، عدالت ودادخواهی هر گز فراموش نمی کند.یاداش جاودانه باد!
اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند
روشنگر راه قله ها پرچم ماست
فریاد طنین توده ها پرچم ماست
در پای درفش ارغوانی نازم
تابنده این روزنه ها پرچم ماست
کوچی
ــــــــــــــــــــــــــ
کلکسیون جریده تابناک ( پرچم)
در تارنما های ذیل:
در دسترس شما قرار دارد
بخش کلکسیون پرچم تارنمای حقیقت
**************************
www.haqiqat.org
*************************
تارنمای مستقل کلکسیون پرچم
**************************
http://parjam.jimdo.com/
*****************
تارنمای پرچمداران
**************************
http://
*******************
تارنمای راه پرچم
https://rahparcham1.org
——————–
اکنون که جریده پرچم در کهکشان انترنت به حیث بزرگترین مآخذ در مورد گذشته پرافتخار بزرگترین حزب سیاسی در تاریخ افغانستان در معرض استفاده پژوهشگران، تاریخنگاران، دانشآموزان و نسلهای آینده و بالنده کشور محبوب ما افغانستان قرار دارد، که بازتابدهنده بخش بزرگی از تاریخ ح.د.خ.ا. و چپ دیروز افغانستان میباشد، از برکت همکاری رهروان جریان دادخواهانه و پیشکسوتان جنبش ترقیخواهانه و عدالت پسند رو بهتکمیل شدن میباشد. اینجانب به نمایندهگی ازگروپ تهیه و تدارک باز نشر جریده تابناک پرچم از همه آنهایی که در این امر روشنگرانه همکاری نمودهاند سپاسگزاری مینمایم. چندی قبل بهمنظور دریافت شمارههای کمبود جراید پرچم افتخار داشتم تا به منزل محترمه داکتر صاحب فهیمه جان پوپل بروم و شمارههای را که کمبود داشتم از نزدشان به امانت تسلیم شوم. هنگام رسیدنم به منزلشان مورد استقبال گرم جناب بهمن و محترمه فهیمه جان گرفتم و کلکسیون جراید پرچم در اختیارم قرار داده شد که از مهماننوازی و اعتماد رفیقانهشان طور جداگانه سپاسگزارم. کلکسیونی که در اختیارم قرار گرفت یکی از مکملترین و منظمترین کلکسیونی بود که در این اواخر به آن برخورده بودم. بر علاوه اینکه کلکسیون را در سطح عالی مواظبت یافتم متوجه گردیدم که در اخیر کلکسیون تمام فهرست مقالات جرید پرچم با شوق و علاقمندی بینظیری ترتیب و آماده شده است که بیشتر از پیش مورد دلچسپی من قرار گرفت و از جناب داکتر صاحب فهیمه جویای تاریخچه این کلکسیون شدم. دانستم که کلکسیون موردنظر مربوط رفیق زندهیاد «احمد» شهید بوده که آن را به شوق و علاقمندی بیمانند ترتیب، تنظیم و فهرستنگاری نموده است. بلی همان رفیق «احمد» شهیدی جوان رشید و نورانی که در سال 1356 دو سه باری یکجا با رفیق و همصنفیام زندهیاد احسان ملاقات نموده بودم و برخورد نیکو و صمیمانهاش را تاکنون از یاد نبردهام. بلی همان رفیق «احمد» شهید را که در برابر رژیم استبدادی و خونتای امین بپا ایستاد و به مبارزه دادخواهانهاش قهرمانانه و جانبازانه ادامه داد، بلی همان رفیق «احمد» شهید جوانمرد را که بعد از دوازده روز زندان دژخیمان باند امین به تاریخ 22 ثور 1358 ناجوانمردانه به جوقه تیـرباران سپردند و داغ ننگین دیگری بر پیشانی خویش زدند. بلی همان رفیق «احمد» شهید را در آن روز خاطرات و کارنامههای جاویدانش به یادم آمد به سختی توانستم اشکهایم را از دیدهگان مهماندار عزیز پنهان کنم. خانواده «احمد» شهید کلکسیون پرچم او را به مثابه یگانه یادگار آن جوانمرد شهید گرامی میدارد و در شرایط دشوار گذشته از آن به خوبی نگهداری و مواظبت نمودهاند. اکنون این کلکسیون تحفه ماندگار «احمد» شهید برای رفقا و همرزمانش، برای نسلهای جوان و نسلهای بعدی کشور، برای پژوهشگران و کارشناسان در اختیار همه قرار دارد و در پهلوی کارنامههای جاویدانش ثبت تاریخ کشور ما گردیده است. همچنان قابلیادآوری است که زندهگینامه احمد شهید در یکی شمارههای نخست جریده تابناک درفش جوانان به قلم رفیق فرزانه همایون مجید بازتاب یافته بود که من برشی از آن جریده را نیز بجا میدانم تا با شما شریک سازم. روح «احمد» شهید شاد و خاطراتش گرامی و جاویدان باد.
با درود عمر فیض
اسلام الدين سپاه
یادواره یی از پرچم و پرچمداران …
صنف پنج یا شش مکتب بودم به دفتر جریده پرچم در زرلشت مارکیت با چند همسن سال دیگرم رفتم دیدم مردی تقریبا محسن با یک مرد قامت بلند خوش تیپ نشسته گفت چه میخواهی فرزندم
َگفتم میخواهم جریده فروشی کنم به بسیار لطف خوش قبول کرد بعدا شناختم آن مرد یکی زنده یاد استاد میراکبر خیبر ودومی هم رفیق نور احمد نور بود یکی از روزهای دیگر فکر میکنم سال های 49 بود در پارک زر نگار در تپه مشهور به تپه پر چمی ها دیدم خانم ها شعار های به دست شعار میدادند زنده بادهشتم مارچ من ام در بین خانم ها فریاد میکشیدم پرچم نا شر اندیشه های ح د خ ا که از زبان زنده یاد رفیق امتیاز آموخته بودم دختران وخانم های جوان بالایم جمع شدن جریده پرچم همه را از م خریداری نمودند دراین اثنا یک خانم قامت بلند زیبا رو وباعظمت برایم صدا زد فرزندم جریده پرچم مانده من گفتم نخیر خاله جان نمانده البته خیلی بچه شوخ هم بودم ولی نزاکت های اجتاعی را از همان طفولیت میفهمیدم برایم گفت فردا برایم میاورید
ّگفتم به کجا
َگفت فرزندم به کارته چهار
َگفتم برای کی آدرس کی
ّگفت فرزندم برای داکتر اناهیتا
ّگفتم میاورم مادر بزرگوار
َاز همان روز دیگر برای من مادر شد مرشدشد رهبرشد درس انسان دوستی میهن پرستی با اسقامت در راه روش رفاقت را ازین بزرگ مادر تاریخ
سرزمین ام آموختم…
روانش شاد راهش پر رهروباد
ماازتمام نیروهای مبارز،فرزندان صدیق خلق افغانستان در هرکجا که هستند.دعوت میکنیم که با سلامت فکر و احساس مسولیت تاریخی،دست ما را که صادقانه برای اتحاد بلندکرده ایم،به پاس خون های گرم شهدای راه استقلال،بخاطر رنجهای عظیم خلق های ستمدیده کشور،بخاطرصلح آزادی ملی،دموکراسی و ترقی اجتماعی و بخاطر تجدید ساختمان وطن محبوب ماافغانستان، بفشارید.
جریده پرچم شماره دوازدهم ۶ ثور ۱۳۴۷ مطابق 27 اپریل 1968
متعلم دورهٔ متوسطه بودم. زمانی بود که کار ساختمان اولین مکروریان پیش می رفت و ما چند نفر دوستان کوچه گی، بعد از فوتبال در چمن حضوری بعضاً به آنجا میرفتیم. یکی از روزها ببرک کارمل (نام آشنا برای پیر و جوان) را دیدم که درنزدیکی میدان فوتبال بسوی یکی از بلاک ها، استوار و مصمم به پیش میرود. نمی دانم چه شد، یکباره از بچه ها جدا شده خودم را نزدیکش رسانیدم، البته تا رسیدن به او عاجل دلیلی بخاطر داشتن صحبت همرایش در ذهنم آماده ساختم. شاید یک سوال خیلی ساده تحت تأثیر یکی از بیانیهٔ ها ی پر محتوا و آگاهی دهنده اش بمردم افغانستان بوده باشد که من هم با وجود بچه گی ازآن مردم خودم را جدا نمی دانستم. در حالیکه عجله هم داشت با نهایت صمیمیت و مهربانی، پس از شنیدن حرفهایم که کوتاه مطرح نموده بودم، با مهربانی بیشتر از یک معلم بر شانه ام دست گذاشت و گفت: (من خوشحال هستم که شما نوجوانها با فرا گیری درسهای تان، درفکر آیندهٔ وطن تان هم هستید، مگر پس از رسیدگی درسهایت یگان نوشتهٔ مرا از جریدهٔ پرچم بخوانی!) . و من، آرام آرام و در طول مدت زمان باین کار پراختم.کنجکاو شدم به بخاطر مقایسه به دیگر جراید هم کم و بیش پرداختم.
خاطرهٔ نهایت زیبا و اولین آموزش سیاسی از ببرک کارمل، از رفیق ببرک کارمل، با شماری چند از جریدهٔ وزین پرچم را، نزد خود زنده و با حُرمت نگهداشته ام.
افتخار به او که پرچم مبارزهٔ بی امانِ ضد استبداد و ضد بی عدالتی های ملی و اجتماعی را بخاطر تحقق و اعمار جامعهٔ نوین و دمکراتیک، برافراشته نگهداشت و تسلیم هچنوع زورگوئی نگردید و مردانه و مدبرانه زیست.
علی رستمی
پرچم مکتبی از ژورنالیزم مردمی !
به بهانه دیجیتالیزه سازی جراید تابناک خلق و پرچم
کارشناس امور فرهنگی و اجتماعی حزب مردم افغانستان
درک درست افراد جامعه از روند تکامل سیاسی ،اجتماعی واقتصادی مربوط است به سطح اگاهی وآموزش تیوریکی آنها که در پروسه تاریخی شکل میکرد. این اگاهی خود جوش ویا خود بخود بوجود نمی اید، بلکه توسط نهادهای فرهنگی وآموزشی ویا افراد اگاهی که درسنت مبارزه ای انقلابی ومترقی دراجتماع آبدیده شده باشند و انرا بمثابه وظیفه رسالت تاریخی خود درقبال وطن ومردم درجامعه درک کرده هست، صورت میکرد.
جامعه به مثابه ارگانیسم تنها ازطریق فعالیت افرادی که زنده و باشعور و صاحب اراده هستند، میتواند رشد وعمل کند ؛ درحالیکه اگاهی وشعور فردی انسان ها توان ندارند تا تمام مراحل تکامل تاریخی را درمجموع درک نماید. این افراد بمثابه عنصر فعال جامعه در رشد وتکامل شعور اجتماعی ، اندوخته های اندیشه وی خو درا به افراد جامعه انتقال داده ومورد بحث همگانی قرار میدهند. به گفته کارل مارکس :« تاریخ اجتماعی انسان ها ، همیشه تاریخ تکامل فردی آنهاست » بنابرین برای تحقق این اصل ازشیوه های مختلفی ترویج وتبلیغ برای تفهیم اصول اندیشه های ناب انقلابی ومترقی و مردمی استفاده شده و به اذهان مردم میرسانند ؛ که باعث ارتقای شعور اجتماعی آنها میشود. این شیوه ها به ویژه از طریق چاپ کتاب ها ، جراید ، مجلات، اخبار ومتباقی وسایل اطلاعات جمعی صورت میگرد. این رویکردها زمینه پیوندهای ایدیالوژیکی واندیشه وی را در میان اجتماع مساعد میسازد .بربنیاد این شیوه هست که سازمآنها واحزاب سیاسی در پروسه مبارزات سیاسی و اندیشه وی خود به تشهیر ونشر اماج ها و کارکرد های خوداز طریق نشرات و خبر رسانی به ویژه روزنامه ها، جراید ، مجلات رسانه های مجازی و سایر امکانات استفاده نموده؛ وانرا به اذهان مردم انتقال میدهد .
بنابر بنیاد همین درک بود که « جریان دموکراتیک خلق افغانستان » بعد از حضور سیاسی در جامعه برای نشر مرام واهداف اندیشه وی خود جریده « خلق » را با صحافت زیبا چاپ (حمل سال ۱۳۴۵ خورشیدی ) و در جامعه پخش و بدسترس اکثریت اهالی منور کشور قرار داد که با استقبال و شتایش زیادی مردم روبرو شد. با نشر مرام حزب که با روحیه دولت وقت سازگار نه بود، این جریده به زودی و پس از نشر شماره توسط حاکمان وقت مصادر واز نشر بازماند. با آن هم مرام واهداف جریان دموکراتیک خلق افغانستان به مانند آذرخشی در کشور و در میان اقشار و گروههای مختلف جامعه بالخصوص طبقه کارگر جوان کشور که درنطفه ومراحل ابتدایی رشد وتکامل خود بود؛ و جامعه روشنفکری و منورین کشور جرقه های تازه ای از امید را به بار که باعث بیداری، حق خواهی وعدالت پسندی رنجبران وزجرکشان کشورمیشد.
با بسته شدن جریده خلق بزودی حزب در سال ۱۳۴۶ مجوز نشر جریده تابناک پرچم را گرفت که با نشر آن عصر جدیدی از ژورنالیزم مردمی استوار بر واقعیت گرایی ، مردم دوستی ، اینده نگری ، پخش و اشعه فرهنگ مردم دوستی و ترقی خواهی ، دفاع و جانبداری از اصول دموکراسی ، آزادی ، برابری و حقوق انسانی در کشور آغاز شد.
ویژه گی مهم و برازنده جریده تابناک پرچم را بازتاب خواسته های لایه های زحمتکش و ترقی پسند کشور اعم از کارگران ، دانشجویان ، دانش آموزان ، زنان ، پیشه وران و… تشکیل میداد. جریده پرچم با واقع نگری و عینیت به مشکلات بنیادی جامعه پرداخته و با زبان شرین و ادبیات گویا ریشه های فقر وستم اجتماعی در کشور را بررسی نموده ؛ و زبان ، فرهنگ سیاسی و ژورنالیزم تازه و معاصر سیاسی را اساس گذاشت. در این فرهنگ، پیوند با مردم ، روشنبینی سیاسی ، توضیح و بیان وضع ناهنجار اجتماعی ـ اقتصادی کشور و ریشه های آن، پیشکش نمودن راه های حل و چاره درد ها و مصایب بیشمار مردم ، تشویق مردم به مبارزه متشکل و اگاهانه بخاطر پیشرفت و عدالت اجتماعی ، صراحت و شجاعت انقلابی، اگاهی رسانی و تربیت سیاسی مردم و تلاش برای بسیج آنها در مبارزه سازمان یافته به خاطر پی ریزی یک نظام عادلانه اجتماعی و… جایگاه بلندی داشت .
مضامین علمی، مترقی وانقلابی که بربنیاد نیازهای جنبش وجامعه توسط رهبران وفعالین حزب آماده میشد؛ مردم را هرچه بیشتربرای کسب حقوق انسانی شان ترغیب مینمود؛ وازسوی دیگر سیاست های ارتجاعی ونا مردمی های زمامداران و « دموکراسی تاجدار » شانرا افشا می نمود.
« پرچم » بخش واشاعه اندیشه ها و دیدگاه های سودمند علمی ، ادبی ، اجتماعی و فرهنگی را سرلوحه کار خویش قرار داد. در ضمن بیان سیاست های جاری حزب با تکیه به شبکه گسترش یابنده حزب در محلات پیوسته از رخداد های مربوط به حیات سیاسی ـ اجتماعی کشور گزارش میداد.
در جریده تابناک « پرچم » ، اهداف مبارزه طبقه کارگر وهمه زحمتکشان ونیروهای ملی ودموکراتیک ، اندیشه های علمی و تیوریکی نو که سیاست های ارتجاعی دولت و استثمارجهانی را افشا مینمود ، بازتاب می یافت و با استفاده از منابع معتبر جهان تازه ترین مسایل تیوریکی وعلمی را به نشر میرساند .
« پرچم »اسلوب وشیوه های دقیق مبارزه اصولی بر شالوده اساسات تیوری علمی برای بیرون رفت ازعقب مانی تاریخی که ناشی از حاکمیت مناسبات قیودالی وخان سالاری در کشوربود را به اختیار روشنفکران واعضای حزب قرار میداد . با آنکه گروه هایی از روشنفکران و منورین کشور با افکار ،اندیشه ها و سلیقه های سیاسی متنوع مبارزه مینمودند ، با آنهم « پرچم » توانست که تا با نشر مضامین سمت دهنده ؛ تفاهم و نزدیکی روشن ضمیران کشور در مبارزه روزمره و عملی بخاطر رفع عقب مانی کشور را ایجاد ؛ و این نیرو را در دفاع از حقوق و آزادی های مردم ، دفاع از داعیه صلح و دموکراسی ، عدالت و پیشرفت اجتماعی سوق دهد.
بیاد دارم روزی که جریده پرچم از چاپخانه بیرون می برآمد دست بدست تا دانشگاه ، کارخانه و مکتب و … نه در کابل ؛ بلکه به سایر ولایات کشور نیز رسیده به دسترس اعضای حزب ، علاقمدان ومشترکین آن قرار میگرفت؛ واز محبوبیت خاصی درمیان اگاهان سیاسی ، باسوادان و تحصیل کرده ها کشور برخوردار بود.
در گردهمایی های و تظاهرات کارگران ، دانش آموزان ، دانشجویان ، مامورین وسایر اقشار کشور در روزهای ملی وبین المللی تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز جریده پرچم توزیع میشد. پیوند عمیق حزب و جریده پرچم با مردم و تلاش های ترقیخواهانه آنها باعث افزایش اعتبار آن شد. اثرگزاری کار سیاسی ـ تبلیغی حزب و نقش پرچم زمینه ساز اوتوریته بیشتر حزب شده و لرزه به اندام نظام استبدادی سلظنتی انداخت. این مشعل درخشان روشن گرانه مورد قهر وغضب حاکمیت ارتجاعی و نیروهای عقب گرای قرون اوسطایی قرار گرفته و آنها در پی یک دسیسه ناجوانمردانه تصمیم به توقیف و مصادره آن گرفتند. دیگر « پرچم » بمثابه ارکان محوری فعالیت های مبارزه عدالتخوهانه درجامعه شهرت یافت و اعضای این بخش حزب (پرچمی) بنام انسان های بافهم وبا دانش در میان اجتماع ازمحبوبیت توده ای برخوردار بودند.
« پرچم » منحیث مکتب وطن پرستی ، انسان دوستی و ترقی پسندی در تاریخ نهضت داد خواهی و مردمی کشور جایگاه برازنده ای را احراز مینماید. درسالهای بعدی تحلیل ها و مقالات پرچم در فعالیت های سیاسی ، آموزشی مورد بهره قرار میگرفت و درکورسهای آموزش درون حزبی به اعضای حزب تدریس میشد.
در خور یاد میدانم که در نتیجه اهمیت بزرگ کار سیاسی ـ رسانشی « پرچم » ؛ بخش های گوناگون کاری آن مورد پژوهش های اکادیمیک قرار گرفته و دوستانی تیزس های دکترا ویا اسپیرانتوری شانرا به این موضوع اختصاص داده اند . بادریغ در دو سه دهه گذشته در جو نامناسب و خصمانه تبلیغاتی امپریالیزم و ارتجاع تصورات و برداشت های نادرست و گمراه کننده در باره جنبش های انقلابی کشور و نقش رسانه های نشراتی آن پخش شده و مایه گمراهی مردم به خصوص نسل جوان کشور گردید است .
خوشبختانه در این تازه گی ها گروهی از رفقا به ابتکار بزرگ و ستایش برانگیزی دست زده و با استفاده از ابزار مدرن تخنیکی کلکسیون پرچم را کاپی « اسکن » و به ویرایش دوباره آن دست و بازو برزده اند. این رفقای ارجمند از سرمسوولیت پرچم را مال همه ترقیخواهان کشور و بخش جدایی ناپذیر جنبش مردمی و انقلابی کشور دانسته و با این خدمت بزرگ نسل های کنونی و آینده گان را با این مکتب بزرگ سیاسی و رسانه ای کشور آشنا می سازند.
نشر و آنرا در اختیار همه گذاشتند. مطالعه و خوانش داشته های جریده پرچم از یکسو کمکی به آشنایی از شرایط مبارزه ترقیخواهان دیروز کشور بوده ؛ و پرده از روی تبلیغات دروغین و تهمت زنی های ارتجاع و امپریالیزم بر نسلی از بهترین وطنپرستان کشور برمیدارد ؛ از سویی هم به مبارزین امروزی نشان میدهد که کارسیاسی ـ رسانشی در مبارزه سیاسی از ارزش سترگی برخورادر بوده و کم توجه ای به آن جفای بزرگی به حق مردم و جنبش میباشد.
تولد دوباره این جریده تابناک وستاره درخشان راه مبارزه عدالخوهانه را به همه رهروان راه مردم و سرفرازی و طن تبریک گفته ؛ به این باورم در شرایطی که نیروهای دموکرات وچپ کشور ازهم دور وپاشیده هستند ، این اقدام خواهد توانست در نزدیکی و تجمع رزمنده گان ترقیخواه کشور مانند گذشته نقش ارزنده ای را ایفا نماید.
امید این میراث گرانسنگ گذشته گان ارمغانی باشد برای نسل امروزین بخاطر نزدیکی ،همسویی ، پیریزی و تشکل یک حزب واحد در راه تحقق ارمانهای والای انسانی.
(شماره پنجم جریده پرچم )
دکتورس اناهیتا « راتب زاد »
دخالت در سیاست
و اشتراک در نهضت حق مسلم و وظیفه مبرم خلق افغانستان
خصوصیات نظام استبداد و استعمار است تا خلق را از دخالت در سیاست و شرکت در نهضت های رهایی بخش دور و جدا نگاهدارد. محافل حاکمه ارتجاعی کشور که مداخله و اشتراک فعال طبقات زحمتکش مردم را در نهضت و امور سیاسی وطن، عظیم ترین خطر و مانع در راه منافع خویش میدانند، با توسل به تهدید و حیله های گوناگون و بهانه های متعدد و اتهامات ناروا، سعی فراوان مبذول میدارند تا جلو هرنوع فعالیتهای سیاسی مردم را سد نمایند. هرگاه به محتویات طرح قوانین و مقررات موضوعه از جانب قوای ثلاثه دولت، به نطقهای رسمی مقامات مربوط، بخصوص وزرای حکومت ها و صدر اعظم ها در کشور غور عمیق شود، بخوبی آشکار خواهد گردید که تمام سعی و تلاش برای اینست تا مردم از دخالت و شرکت در سیاست و نهضت های ملی، دموکراتیک و مترقی منع گردند.
بارها دیده شده که زمانی به محصلان کشور و بعضاً به کارگران و هنگامی به دهقانان و گاهی هم به ماموران دولت و روشنفکران و اصناف مختلف اجتماعی، اخطار داده میشود که نباید در سیاست دخالت کرد و در نهضت های رهایی بخش شرکت ورزید. حتی در برخی از صنوف ماموران دولت، دخالت در سیاست جرم سنگینی بشمار میرود.
بروی این حقایق مشهود عملاً هیچ قشر و طبقه ای از خلق وجود ندارد که بشکلی از اشکال در برابر فعالیت های سیاسی آنها موانع ایجاد نشود و برای آنها چنین تلقین نگردد که دخالت در سیاست کار مردم نیست، بلکه منحصر بکسانیست که بر کرسی های قدرت تکیه زده اند.
در سیر تاریخ مبارزات ملی و آزادیخواهی کشور، صدها مثال بارز و غم انگیزی وجود دارد که هرگاه عضوی از اعضای یک خانواده در سیاست ضد استبداد شرکت کرده، اکثر اعضای ان خانواده نیز مورد تهدید مرگ و امحا قرار گرفته است و «جرم سیاسی» امر جمعی تلقی گردیده، نه شخصی. علت این شیوۀ نیروهای استبداد در طول تاریخ روشن است. زیرا علی رغم منافع محافل و طبقات اجتماعی ستمگر و بهره کش، شرکت مردم در نهضت های نجات بخش و دموکراتیک و دخالت مردم در سیاست باعث ان میگردد که اراده عظیم خلق افغانستان در سیاست داخلی و خارجی دولت تبارز کند و دستگاه حاکمه کشور بنفع خلق بچرخد. واضح است که این امر با ماهیت طبقاتی محافل حاکمه سیاسی و تمایلات ارتجاعی آنها و به بقای آنها متعارض است.
بارها این مساله از زبان ماموران عالیرتبه کشور و متنفذین و مرتجعین محلی شنیده شده ا که «دخالت در سیاست کار حکومت …است و مردم باید از آن اطاعت کنند.»
در اینجا سوال به میان می آید که پس مردم چه حق دارند و وظیفه مبرم آنها چیست؟ پاسخ باین پرسش همانا دخالت و شرکت فعال خلق در مبارزات و نهضت های صنفی و سیاسی کشور میباشد. این اساسی ترین راه نجات است. بدون مبارزه و دخالت در سیاست و شرکت در نهضت، پیروزی علیه ارتجاع، علیه خائنین به خلق و نیروهای ضد خلق ممکن نیست. دخالت و اشتراک در سیاست و نهضت دموکراتیک و ملی و مترقی کشور نه تنها حق مردم است، بلکه وظیفه ضروری آنان نیز بشمار میرود.
تا اینکه طبقات و قشرها و صنوف مختلف تحول طلب اجتماعی از طریق سازمانهای خود، توام با مبارزه اقتصادی، اجتماعی و صنفی در سیاست و نهضت رهایی بخش دخالت و شرکت نکنند، ترقی اجتماعی و تأمین رفاه مردم ناممکن است.
وقتی دستمزد و حقوق کارگران کم و ساعات کار آنها طولانی است و شرایط کا آنها هلاکت بار است، وقتی قیمت نان و غله فوق العاده زیاد است، وقتی کرایه منزل و دکان از توان مردم بالاست، وقتی صنایع خانگی و ملی و پیشه وران و تاجران متوسط و کوچک ورشکست میشوند، وقتی کارگران و ماموران از یگانه وسیله معیشت خود، که کار است، محروم میگردند و گروه گروه خودسرانه و بدون مصئونیت از کار اخراج میشوند، وقتی صد ها ملیون افغانی، دسترنج توده های مردم، بی رحمانه حیف و میل میگردد و کوچکترین توجه بحال مردم نمیشود، وقتی هزاران شاگرد مکاتب و لیسه ها از تحصیلات بلندتر و عالیتر و تخصصی محروم میگردند و تمام این مسایل در قدم اول معلول سیاست اقتصادی و سیاسی محافل حاکمه کشور، از آنجمله حکومتهاست، پس بروشنی معلوم است که برای ریشه کن کردن اینهمه فساد و بی عدالتی و تحقق جمیع مطالبات و خواستهای دور و نزدیک سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی طبقات تحت ستم، نه تنها شرکت و دخالت خلق در سیاست، در مبارزه و در نهضت دموکراتیک و ملی امر ضروری بحساب میرود، بلکه اساساً باید قدرت سیاسی و حکومت باراده خلق، بدست خلق و نمایندگان واقعی خلق تعلق گیرد.
داکتر اناهیتا
بمناسبت 8 مارچ روز جهانی زن بهترین تبریکات خویش را خدمت همه بانوان تقدیم می کنم. منحیث تحفه این نبشته داکترصاحب اناهیتا راتب زاد از شماره پنجم جریده پرچم خدمت تان پیشکش می کنم.
عمر فیض
بیانیه وکیل ببرک کارمل در باره سیاست خارجی کشور
در جلسه استیضاح سه شنبه ۳۱ ثور ولسی جرگه از حکومت
جریده پرچم
شماره سیزدهم
دوشنبه ۱۳ جوزا ۱۳۴۷
تهیه و ترتیب:مارینا یارمل
ببرك كارمل
وظايف جوانان ما
جریده تابناک « پرچم »
ناشر انديشه هاى دموكراتيك خلق افغانستان
__________________________
شماره (چهل و هشتم) دوشنبه ٢٨ دلو ١٣٤٧
١٧ فبرورى ١٩٦٩
قهرمانى هاى جوانان ما در جنگ عادلانه عليه امپرياليزم انگليس در مبارزه عليه ترور و اختناق بعد از دهه اول استقلال، در راه تأمين مشروطيت، در راه ازادى و دموكراسى در نهضت چهار سال اخير كشور، در روز خونين سه عقرب ( كه انرا به حق ميتوان روز جوانان افغانستان علان نمود.) وغيره ثبت تاريخ مبارزات نجات بخش كشور ماست.
مجموع مبارزات مردم ما در نيم قرن اخير كه جوانان سهم فعال در ان داشتند، نشان دهنده اين حقيقت است كه جنبش دموكراتيك ملى ضد امپرياليستى و فيودالى ما در جهت تحول كيفى خود رشد ميابد. اكنون جنبش افغانستان عليرغم مقاومت وحشيانه ارتجاع در كشور و با وصف شكست ها و مايوسى ها، بى اعتمادى ها و نفاق ها در ميان جوانان، بسوى پيروزى گام برميدارد.
معهذا سؤالى مطرح بحث قرار ميگيرد كه ايا جوانان ما بخاطر به پيروزى رساندن جنبش افغانستان به وظايف اساسى خود، طبق موازين و قواعد اخلاق مترقى كاملاً اگاهند؟
پاسخ درست به اين سوال ما را در موضع طرح وظايف اساسى و عمومى جوانان كشور ما قرار ميدهد.
وظايف اساسى جوانان ما:
يكى از پست ترين شيوه هاى سياست داخلى هيات حاكمه ارتجاعى افغانستان همانا سياست فاسد ساختن جوانان نجيب و شجاع افغانستان، به طريق و وسايل مختلف است. عمال اجنبى با دستيارى ارتجاع سياه كشور با استفاده از زرادخانه سياسى و ايدىٓولوژيك امپرياليزم و سوٓاستفاده از احساسات و معتقدات مردم و از طريق پخش انديشه هاى خرافى و افترا أميز به ايدىًولوژى مترقى و پيشرو، ابليس مابانه تلاش ميورزند تا افكار پاك جوانان ما را مسموم و انها را دچار گمراهى سازند و از اشاعه دانش نوين و جهان بينى علمى جلو گيرى نمايند.
وظايف جوانان از اين لحاظ طرح ميگردد، و بايد بگوىٓيم عمده ترين وظايف جوانان ما و سازمانهاى جوانان، (كه هر چه زودتر و مقدمتر بايد تشكيل گردد.) عبارت است از آموزش نوين و فرا گرفتن تىٓورى علمى و انقلابى زحمتكشان و تحديد تربيت انان، توام با زندگى علمى و مبارزه.
وظيفه جوانان ماست كه در برابر سيستم تعليم و تربيت ملاكى و بيروكراتيك موجود كشور عكس العمل جدى نشان دهند. زيرا غالب جوانان را طورى بار مياورد كه براى بقاى طبقه حاكمه ارتجاعى و نفوذ امپرياليزم خدمت نمايند. جوانان بايد تشخيص دهند كه فقط بر اساس معلومات معاصر و نوين مترقى است كه ميتوان قادر به إيجاد جامعه نوين و مترقى شد، نه بر مبناى قبول يك مشت افكار كهنه و مسموم كننده اين و ان نماينده ارتجاعى داخلى و بين المللى، اين و ان تعليم و تربيت ملاكى استعمارى، اين و ان ارگان تبليغاتي دست راستى ارتجاع و دستورى امپريالستى وغيره.
بايد جوانان ما درك كنند كه تعليمات مجرد و معلومات جامد غالباً ارتجاعى موجود كشور كه روح طبقاتى سراپاى انرا فرا گرفته است، قسمت اعظم مطالب ان به منافع مرتجع ترين طبقات و قشر هاى جامعه ما انطباق ميكند و در حقيقت حامى منافع استثمار گران و ستمگران كشور است.
وظيفه جوانان ماست كه بتوانند از معلومات موجود در كشور، انچه را كه مفيد است و براى تقويه تىٓورى انقلابى و علمى ضرورت است، فرا گيرند. و انچه را كه بد و ضد نجات خلق افغانستان از يوغ ستم و استثمار است، رد و افشا نمايند و ذهن خود را كه انباشته از معلومات غير لازم و جامد ارتجاعى است پاك سازند. و طبقه جوانان ماست كه خود را براى خدمتگزارى زحمتكشان أعم از كارگران و دهقانان تجديد تربيت نمايند و در حاليكه در برابر ارتجاع و بى عدالتى احساس كين و نفرت داشته باشند در شرايط كنونى، جنبش سرنگون ساختن فيوداليزم و طرد نفوذ امپرياليزم را از كشور وظيفه عمده خود قرار دهند. از بورژوازى انتقاد كنند و انرا فلج سازند و احساس و شعور مبارزه را در توده ها نسبت به دشمنان خلق احيا و تشديد نمايند.
اينست وظيفه جوانان ما در شرايط كنونى كه بايد پيشاهنگان مبارزه باشند و توده هاى مردم را نيز بسوى مبارزه جلب نمايند و مبين منافع انان باشند.
تشخيص اين وظايف عمده و إجراى انها مستلزم آنست كه جوانان ما اخلاق نوين و مترقى را كسب نمايند.
وظايف جوانان ما بر مبناى اخلاق نوين و مترقى:
اخلاق همراه با جامعه بشرى پديد امد، اخلاق يا اداب ورسوم مجموعه موازين و قواعد روشن انسانها در جامعه است. اخلاق كه خصلت طبقاتى دارد، نظريات انسانها را در باره عدالت و بى عدالتى، نيكى و بدى، شرافت و بى شرافتى وغيره مشخص ميسازد.
در جامعه كه به طبقات متخاصم تقسيم شده، در پهلوى اخلاق مسلط طبقه حاكمه( استثمار گران)، اخلاق استثمار شوندگان نيز وجود دارد.
هم اكنون در جهان أعم از كشور هاى پيشرفته سرمايدارى و كشور هاى اسيايى، افريقاى، امريكايى لاتين اخلاق فيودالى و بورژوازى در برابر اخلاق توده هاى عظيم خلق و بخصوص كارگران قرار دارد. بطور كلى امروز در جامعه ما دو نوع اخلاق در برابر هم در مبارزه اند، اخلاق مسلط طبقه حاكمه ارتجاعى و اخلاق نوين و مترقى.
سخنگويان و مدافعين امپرياليزم در كشور هر روز نعره ميزنند و عربده ميكشند كه عناصر مترقى اخلاق و معنويات ندارند و سوسياليزم علمى مخالف اخلاق است. اين تبليغات زهراگينى است كه از فرداى روز تحصيل استقلال تا كنون مرتجعين و جواسيس انگليس، امريكا و پاكستان در عبأ ها و قبا هاى دراز و نقابهاى سياه و فريبنده انرا نشخوار ميكنند.
با كمال جراىًت و صراحت ميگويم كه اخلاق و معنويات ما كاملاً تابع مبارزه طبقاتى زحمتكشان است و منافع انان است، و وظيفه جوانان ما در شرايط كنونى آينست كه هر گونه منافع را تابع اين مبارزه نمايند.
به اين معنى معنويات و اخلاق نوين و مترقى جوانان ما عبارت است از انهدام شرايط كهنه ستمگر و استثمار گر و اتحاد با كليه زحمتكشان كشور در پيرامون طبقه كارگر جوان و سازمان طراز نوين سياسى و پيشاهنگ ان.
بايد در نظر داشت كه هرگاه جوانان افغان خود را از زنجير نظرات و عادات كهن ازاد نسازد، معنى ان اين خواهد بود كه يا خود را مورد غارت طبقه حاكمه قرار دهد و يا وسيله غارت خلق قرار گيرد و بگويد كه ” من ” چرا خود را وقف خلق سازم. چرا من با همدستى صاحبان قدرت، بورژوا و بيروكرات نشوم و در صدد سود براى خود نباشم. اين اخلاق معامله گران و سود پرستان است.
اخلاق ارتجاعى بورژواى روى استثمار أستوار است و معيار اين اخلاق را سود شخصى تعين ميكند كه دارندگان چنين اخلاق براى تحصيل منفعت، تمام موازين اخلاقى انسانى را زير پا ميگذارند و منافع شخصى را مافوق همه چيز قرار ميدهند و ميگويند: ” انسان گرگ انسان است” ملاك همه چيز پول است. اخلاق بورژواى عشق، شرافت و وجدان را مورد خريد و فروش قرار ميدهد.
اما وظيفه جوانان پيشتاز و پيشرو اينست كه أصول معنويات اخلاق مترقى و نوين و انقلابى را در خود پرورش داده و انرا رهنماى عمل خود قرار دهند. اين وظيفه را جوانانيكه از نزديك ديده اند كه پدران و مادران شان چگونه تحت استثمار و ستم اربابان فيودال و متنفذين قرار دارند، بهتر و سريعتر درك ميكنند.
ما به صراحت اعلام ميداريم كه مترقى ترين، انسانى ترين و اصيل ترين اخلاق در جهان ان اخلاقيست كه مبين منافع اكثريت قريب به اتفاق أعضاى جامعه باشد، نه بيان كننده منافع مشتى از ستمگران و استثمارگران در جامعه.
در اين روز ها با ان دار و دسته ” مهم ” أجنت هاى انگليس سر بر افراشته اند و فتنه انگيزانه تلاش ميورزند شيوه سياه أسلاف خود و به دستور اربابان جديد خود اخلاق نوين و مترقى را با لكه دار كردن سوسياليزم علمى در افكار خلق نجيب افغانستان منقلب سازند، در حاليكه اخلاق مترقى و نوين مظهر ان قوايد اخلاقى است كه توده هاى خلق ملل جهان در مبارزه با استثمار گران و ستمگران و در مبارزه با مفاسد اخلاقى مسلط طبقه حاكمه بدست اورداند، بخصوص اخلاق طبقه كارگر كه مترقى ترين طبقه جامعه معاصر است، در تكامل و رشد اخلاق جامعه نقش عظيمى دارد. در ماهيت امر اين زحمتكشان اند كه ميكوشند تا اصيل ترين قوايد انسانى حيات را بر مبناى روابط دوستى، برادرى، رفاقت و همكارى و كمك متقابل انسانهاى ازاد از يوغ استثمار انسان از انسان استقرار بخشند.
تىًورى علمى زحمتكشان با در أصول طبقاتى استثمار و در برابر نظريات و عادات انحرافى و خود پرستانه جهان كهنه اصول اخلاق پيشرو يعنى عادلانه ترين و شريف ترين اخلاقيات را قرار ميدهند كه انعكاس دهنده منافع و ارمانهاى كليه جامعه بشريت زحمتكش است.
خلاصه اينكه: وظيفه عاليه جوانان كشور ماست كه أصول و موازين و قوايد اخلاق مترقى و وطن پرستانه نوين زيرين را كه بر مبناى جهان بينى علمى تنظيم گرديده است، به مثابه جوهر شخصيت خود در خويشتن رشد و پرورش دهند.
-وفادارى به ارمانهاى پيشرو زحمتكشان.
-احساس مسؤليت در برابر خلق، خدمت به خلق، تواضع در برابر خلق، انديشيدن به رنجها و منافع اكثريت عظيم خلق و مبارزه در راه ازادى خلق.
-عشق به وطن دفاع از استقلال ملى، مبارزه در راه إيجاد نظام مترقى و نوين اجتماعى و إعمار وطن.
-دفاع از صلح، ازادى ملل و دموكراسى.
-اشتى ناپذيرى با دشمنان خلق و وطن، طبقات ستمگر و استثمارگر، با استبداد و ارتجاع، با استثمار و ستم ملى، با خصومت نژادى و ملى، با جنگ، استعمار و امپرياليزم.
-تقديم مصالحه جامعه، نسبت به مصالحه فردى و شخصى.
-صفاى معنوى، سادگى و فروتنى در حيات شخصى و اجتماعى، تقوى صداقت و پرورش عنصر زحمتكشى، انضباط و دليرى در خود.
-احترام به جامعه، خانواده و انسان زحمتكش و مترقى و سعى در پرورش كودكان.
-مبارزه عليه بى عدالتى و مفتخورى، جاه طبى و خود خواهى، حرس و از و ترس، تجاوز به منافع اجتماعى و ملى و عدول از شرافت.
در خاتمه: اين وظيفه جوانان است كه اخلاق مترقى نوين فورمولبندى شده فوق را در خود پرورش دهند و كوشش كنند با مظاهر ايدىًولوژى و اخلاق فيودالى و بورژوازى، با روحيه مالكيت ستمگرانه و استثمار گرانه خصوصى، دليرانه و پرشور مبارزه كنند.
وظيفه جوانان دلير و نجيب افغانستان است كه با الهام از نياكان قهرمان خود و تمام قهرمانان بشريت مترقى در سمت رهايى خلق افغانستان، بخود جراىًت پيكار بى امان دهند، از دشوارى ها نهراسند و قدم به قدم، موج به موج پيشروى كنند.
تنها بوسيله پرورش معنويات شجاعت اخلاقى در خود است كه تمام اهريمنان أفعى صفت از جامعه محو و نابود خواهد گشت. ظلمت و تاريكى بزودى از جامعه ما رخت بر خواهد بست و خورشيد سعادت و اخلاق بشر دوستانه مترقى و نوين خواهد درخشيد و خلق افغانستان به پيروزى كامل دست خواهد يافت.
*****************
برگی از تاریخ پرچمداران
زنده یاد رفیق دکتورس اناهیتا راتبزاد
روز بین المللی اطفال
سرنوشت رقت بار کودکان کشورما
روز اول جون روز بینالمللی اطفال است که در سال ١٩٤٩ توسط فدراسیون دموکراتیک جهانی زنان بنیانگذاری شده است و در دنیای دموکراتیک همهساله تجلیل میشود، برگزاری این روز امسال نیز با تشکیل جشنها، میتنگها و تظاهراتی دربارۀ کودکان توأم بود.
اما در کشور ما روز طفل چه مفهومی دارد؟ اطفال ما از تیره روزترین کودکان جهاناند و افغانستان از جمله کشورهائیست که از لحاظ کثرت مرگومیر اطفال، بدرجه اول قرار میگیرند. کمتر کشوری را میتوان سراغ کرد که به این پیمانه کودکانی علیل و مریض داشته باشد. کودکان معصوم ما در اکثر خانوادههای دهاتی مانند سایر اعضای خانواده در کنار حیوانات بسر میبرند و چون آمادگی بیشتری برای گرفتن مکروب و امراض مختلف دارند اکثزیت آنان میمیرند و تعدادی هم ناقص، معیوب و مریض با میایند، درین خانواده ها اصلاً داکتر و دوای را نمیشناسند. اغلب فامیلهای شهری نیز بعلت فقر مزمن و کشنده و گرانی دوا و درمان کودکان خود را به دست سرنوشت میسپارند، فیصدی بیشتراطفال از امراض گوناگون و به خصوص توبرکلوز سخت رنج میبرند. هیچ خانواده را نمیتوان یافت که داغهای فراوان غم از مرگ اطفال معصوم خود، بر دل نداشته باشند.
حد متوسط سن در افغانستان یکی از پایینترین ارقام را میرساند، یعنی سی سال! و علت عمدۀ نازل بودن آن، کثرت مرگومیر اطفال و خاصتاً کمتر سن یکسالگی میباشد، مرگومیر اطفال در تمام کشور فوقالعاده زیاد بوده و به خصوص در دهات رقم وحشتناک نود در صد میرسد، درحالیکه در کشور همسایه شمالی ما میزان مرگومیر بین کودکان به سه در هزار تقلیل است. رقم رقم نود فیصد مرگومیر نشان میدهد که کودکان ما چه وضع اسفباری دارند.
فقر عمومی مانع رشد جسمانی کودکان ما میگردد، درحالیکه برای کودکی که باید در شرایط عادی از نظر جسمی رشد نماید، و از حد اقل سنین متوسط عمر یک انسان برخوردار گردد، لازم است که غذا و پوشاک کافی، مسکن صحی و دوا و دکتور در اختیار داشته باشند، اما فقر کشنده و هلاکت بار موجب گردیده که اکثریت مطلق کودکان از حد اقل زندگی محروم باشند. هزاران طفل حتی در شهرها، به خصوص اطفال هموطنان هزاره و پنجشیری ما در شرایط بسیار بد در کلبهها و گاراژهای نمناک زندگی میکنند. زندگی اطفال کوچی ما خیلی رقتانگیز است و نمیتوان نام آن را زندگی گذاشت.
سرنوشت دردناک و اندوهبار کودکان ما را در کام خود کشیده است. شرایط فوقالعاده نامساعد اقتصادی و اجتماعی موجب انواع بدبختیها برای اطفال ما میگردد. عقدههای روحی فراوانی باعث تباهی زندگی ایشان میشود، آنان در هرلحظه و هر جا از محیط فامیل گرفته تا کوچه و بازار و حتی مکتب مورد آماج کین، تحقیر، تنبه و توهین دایمی قرار میگیرند.
در کشور ما کودکان اصلاً در بسیار از موارد بحث موجودات صاحب حقوق بشمار نمیآیند و یا در زمینههای بسیاری حقوق آنان تلف میشود، درحالیکه از لحظه یی که کودک پا به عرصه وجود میگذارد حقوقی به وی تعلق میگیرد که جامعه موظف به تأمین آنهاست، و همچنان موظف به حمایت از ایشان در برابر تمام مشکلاتی که مانع رشد جسمی، فکری اخلاقی و اجتماعی آنان میگردد؛ و وظیفۀ دولتها، سازمانها، اتحادیهها و غیره است که از آنان حمایت و پشتیبانی نمایند، زیرا کودک موجودیست نارس و از حقوق خود مانند بزرگسالان نمیتواند دفاع نماید.
بدین جهت پس از جنگ جهانی دوم سازمانهای دفاع از کودک در بعضی از کشورها بوجود آمد و مللمتحد که اعلامیۀ حقوق بشر را تصویب کردهاند، در اثر مبارزۀ این سازمانها ناگزیر، برای جلب توجه به خصوص دولتها به کودکان «اعلامیه حقوق طفل» را در چهاردهمین اجلاس اسامبله عمومی خود در نوامبر سال ١٩٥٩ تصویب و نشر کرد، اما همان طوری که اعلامیۀ حقوق بشر از طرف بسیاری از دولتها نقض گردیده، این اعلامیه نیز به دست فراموشی سپرده شده است.
در سر لوحۀ اعلامیۀ حقوق طفل گفته میشود که: «سلامت جسمی و فکری کودکان باید نخستین آرزوهای هر ملتی باشد» و سپس تأکید میشود: طفل باید برخوردار از حمایت خاص بوده و توسط قانون و وسایل دیگری امکانات و تسهیلات برای آنان فراهم گردد که از نظر جسمی، فکری، اخلاقی، روحی و اجتماعی بصورت صحیح و نورمال در شرایط مساعد، آزادی و احترام به شخصیت طفل، رشد و پرورش یابند، اما در کشور ما کمترین توجهی به حال کودکان مبذول نمیگردد، قسمت اعظم اطفال ما از گرسنگی رنج میبرند. عدم تغذیه کافی و سوءتغذیه، مانع رشد فزیکی اطفال گردیده و از نظر فکری آنان را افسرده ساخته و به انحطاط میکشاند.
فرهنگ طبقاتی مانع عمده پرورش فکری و روحی کودکان است، مطابق تصمیم سازمان فرهنگی یونسکو که در سال ١٩٦٠ بعمل آمد و تمام کشورهای عضو آن را متعهد شدهاند، امکانات تحصیلات ابتدایی و اجباری و مجانی باید برای تمام اطفال فراهم گردد، لیکن در عیوض اکثریت مطلق کودکان ده و اطفال شهری در دوران که باید سرخوش و شاد درس بخوانند از حق تفریح و استراحت که برای پرورش آنها لازم است مستفید گردند، با کار و زحمت آشنا میشوند، مزارع، کارگاهها و بعضی از فابریکات کشور عرصه استثمار بیرحمانۀ کودکان خورد سال است که بجای تحصیل به فروش نیروی کار خود مجبور شدهاند. صاحبان بعضی از فابریکات از وجود کودکان بطور وحشیانهای بهرهکشی مینمایند و در عیوض تادیۀ دست یک نفر کارگر بزرگسال سه نفر کودک را استخدام و از هر یک کار یک نفر کارگر بزرگ را میگیرند، تا اینکه بمیرد و یا از کار بازماند، مثلاً در فابریکات نساجی پلخمری و گلبهار یک تعداد زیاد اطفال کمتر از سن چهارده کارهای مشقت باری را مزد بخورونمیر دو تا دونیم صد افغانی در ماه انجام میدهند.
اکثر کودکان ما در آوان طفلیت به خطرات مواجه میگردند، تعداد زایشگاهها، شیرخوارگاهها و کودکستانها فوقالعاده محدود و بصورت نمونه و آن هم با وسایل و پروگرام تربیتی ناقص و فقط برای خانوادههای ثروتمند جامعه میسر است.
حقوق اطفال بنا بر تبعیضات نژادی، لسانی و غیره پایمال میگردد و از این حق مسلم، که باید به زبان مادری خود تحصیل نمایند محروماند، متأسفانه اکنون بجای اینکه بر این دردها بیاندیشند؛ هستند نیروهایی که به درو کردن خوشههای برومند زندگی کودکان مشغولاند. اگر مبارزه جسورانۀ همه پدران و مادران میتواند این وضع را دگرگون سازد و سرنوشت کودکان را تغییر دهد. هیچ پدر و مادری نمیتواند از این مسئولیت سنگین شانه خالی کند. مبارزه علیه تیرهروزی کودکان بدون تزلزل باید ادامه یابد تا تمام کودکان با آزادی کامل، تمام امکانات پرورش جسمی و روحی را در اختیار داشته باشند، از تمام مزایای امنیت اجتماعی برخوردار شده و وسیلۀ آموزش و تفریح برای آنان فراهم گردد، تعلیم و تربیت اجباری و مجانی تمام ابرهای تیرۀ جهل و بیسوادی را از زندگیشان بزداید و بالأخره از تمام آنچه تفاوت نژادی را بار میآورد مصئون مانده، روح بگناه ایشان و آیندۀ آنها تیره و جریحهدار نگردد.
تهیه و ترتیب رفیق دکتور فهیمه پوپل
زنده یاد دوکتور اناهیتا راتبزاد
په افغانستان کی دښځو غمجن ژوند
جریده تابناک پرچم
شماره (سی و یکم) دوشنبه۲۲میزان ۱۳۴۷ -۱۴ اکتوبر۱۹۶۸
سپیره کر غیړن مخ، بیلی پښی نا مرتبه کوڅی، پیوندی کمیس، چاودلی لاسونه او پنډه په سر پ مخه راغله، خدازده چه څه ېی په زړه کی ورو گرزیدل چه مخامخ را ته ودریده اوبی له مقدمی او پیژند گلوی نه ېی دخپل زړه دردونه را وسپړل.
ددی وطن غریبی ښځی همداسی دپاک زړه او معصوم عقل میرمنی دی. په هغوی باندی چه دغمو نوبار دروند شی نو هر وطنوال او هرانسان دزړه تشولولپاره ټاکلی شی.
هغی وویل: زه همدلته دشیوکیو دسهاکو په کلی اوسیدم. غریبه ښځه وم خو میړه اودسر سیوری می درلود، څه به دی سر خوږوم هغه مړ شو. زه پاتی شوم اودجهان غمونه، شپږ کوچنی بچیان را پاتی شول.
هغوی ډوډی او کالی غوښتل. هغوی دنورو ماشومانو غوندی داختر نوی جامی غوښتی. دهغوی میوی اودانی ته زړه کیده. هغوی مینی او محبت ته ضرورت لاره او هغوی د سر سیوری ته اړوو. ماباید داټول دوی ته برابر کړی وای. همدا ما بدبختی باید ددوی زړونوته خوشالتیا او شونډوته خنداوروستی وای، مگر دپنډو په چلولواودوږیو په تولولوبه ماڅه پوره کړی ؤ؟
دکونډواو یتیمانو به څه دلاسه وشی؟ ماله دوی سره یوازی دومره کولی شوای چه دوتو په وخت کی خپله همسایگی جو نگړه په دوی پسی وتړم او پخپله په یو گپ ډوډی پسی ځان سرگردان کړم او ما زیگر بیرته راشم اودادزړه کتری دابیگناه بندیان له تړلی کوټی نه راوباسم، یوژاړی، هغه بل ویده دی خو په خوب کی هملاسلگی وهی، هغه نوردوه لکه بی دمی بتان اوږده پراته دی…
شپی او ورځی تیریدلی اوموږ دبد مرغۍ او غریبی په منگولو کی ځبیښل کیدو. اوس نولیوانۍرانه جوړه شویده . ځنی بی رحم او په ځان مغرور وگړی راته وایی:”کوم اولاد چه له پلارنه پاتی شی باید په پلار پسی واستول شی….” غریبگوټی میرمنی داخبری وکړی، ستونی یی وپړسیده، اوښکی یی په مخ راماتی شوی او مخامخ روانه شوه…
دا زمونږ دهیواد دکارگرو او بزگرو ښځودترڅه ژوند دلکونو منظرونه یو داسی منظر دی چه زمونږ په ټولنه کی دبزگرو اوکارگرو ښځو دسلگونو کلونو داسارت اوبد مرغی تاریخ ښیی.
دی بد مرغو ښځوته زمونږدهیواد په اکثروسیموکی لا تراوسه دمیراث حق نشته دی، بلکه دوی پخپله دنارینه وو دمیراث یوه برخه ده.
دوی دگډواوڅارویو په څیرخرڅیږی، وهل کیږی، سره بدلیږی اوپیسو اومال باندی دتبادلی یو جنس دی.دوی دخاوند په ټاکلو کی له حق نه محرومی دی.
له تورو کیږدیو نه تر سمڅویوری اوله کروندونه تر کلیو پوری داسی سیمه نشته چه ددی ښځو دنامیندی اومحرومیت او مظلومیت فریادونه یی نه وی اوریدلی.
په حقیقت کی زمونږ هیواد ددی بد مرغه میرمنودغمجن ژونددننداره عرصه ده.
داپه ظاهرکی آزادی بندیانی، باید واقعا”آزادی شی اوترهغوپوری چه په هیواد کی دقبیلوی او فیودالی نظام ریښی شنی وی، هیڅکله ب له اوښکوډکی سترگی وچی نشی او هیڅکله به ددی بد مرغو دسلگیو ځای خندی ونه نیسی.
پرچم درچهل ونهمین نردبان حیات سیاسی ؛؛
درست نزدیک به نیم قرن از حیات سیاسی جریده پرچم ارگان نشراتی حزب دموکراتیک خلق افغانستان سپری میگردد.
این جریده با پیروی از مشی سیاسی ح د خ ا ،خورشیدی بود که با پیام دادگری ،داد خواهی وروشنگری شبستان ظلمتزده افغانستان را پرتو افشانی نمود.
تاریخ جریده” پرچم” تاریخ مبارزه در راه دفاع از منافع زحمتکشان افغانستان، تاریخ نبرد بی امان علیه استعمار و امپریالیسم، تاریخ رزم پیگیر در راه تشکل نیروهای ضد ارتجاعی و مبارزان استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی و صلح است.”
جریده پرچم به مثابه مدرن ترین نماد اندیشوی زمان در قالب اتمسفیر سیاسی موجود وهمگام با کاروان تاریخ نیرومند ترین تکانه را بر پایگاه سیاسی ارتجاع سیاه وارد نموده و جدید ترین فرهنگ مبارزه سیاسی را علیه ظلم وبیعدالتی به میراث گذاشت.
این جریده نقش استثنای را در راه روشنگری،در سمت همگرایی ،در راه بسیج نیروهای همطراز،در سمت وحدت ملی ودر شاهراه مبارزات ملی ایفا نموده وطلسم حاکمیت خودکامه واستبدای را درهم شکسته ونظم اسارتبار نظام وسیطره ارتجاع سیاه و پایگاه فکری وخرافاتی آنها را واژگون نمود.
پرچم گهر ناب وگمشده ایست که پس از فرو رفتن درگرد باد استبداد، هیچ جریده ،روزنامه وارگانهای نشراتی مربوط به نهضت ترقیخواه نتوانست معادل آنرا سرلوح نشراتی خویش سازد.
سالهای اخیر به برکت رشد فناوری های نوین وطغیان رشد رسانهٔ یی فرصتهای تازه را برای بستر نشراتی جریده پرچم پدید اورد وکماکان این جریده در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی ماموریت ناتمام خویش را از سرگرفت وبادیزاین و ویرایش جدید با امانت داری از میراث های فرهنگی وسیاسی جهان مارا مجددا روشنایی بخشید.
پرچم هرچند لاجرم به جرم مبارزه بخاطر آزادی عدالت وترقی اجتماعی توسط حاکمیت وقت از نشرات باز ماند اما مستدام به حیث ارگانیسم زنده وجاویدان نقش آگهی دهنده خویش را دنبال کرد.
درکنار پرچمداران رسالتمند یکی از ستاره های پرافتخار ودرخشانی که برای بازنشرو ویراستاری این جریده وانتشار آن در شبکه های اجتماعی زحمات زیادی را بدوش کشید عبارت از رفیق گران ارج میر کامور میباشد.
رفیق کامور عزیز این رزمنده اصیل وپیکارجوی شجاع ، این قلمپرداز توانا ،مستدام برای پاسبانی از ارزشهای سیاسی واندیشوی حزب اش با منطق رسا در برابر ارتجاع ومسخه شدگان تاریخ ،دربرابر هرزه نگاران بی آزرم وجفنگ نویسان حوزه سیاست که مکتب سیاسی پیشین شانرا به حراج گذاشته واز حنجره ارتجاع صدا میکشند برخاسته ونقش خویش را به حیث سپاهی نهضت ترقیخواه کشور به اثبات رسانید.
بایسته است، تا در آستانه چهل و نهمین بهار زندگی سیاسی جریده پرچم از کار وپیکار رفیق کامور این فرزند نستوه وطن تمجید وستایش نماییم !
با درودهای گرم رفیقانه وصمیمانه
گرداننده های راه پرچم
ببرک « کارمل »
آسه مایی از حقوق دموکراتیک مردم
آزادی لـســان
اصل آزادی زبان عبارت از آن است که تمام مردم حق داشته باشند به زبان مادری و مروج خود حرف بزنند، علم بیاموزند، نشرات نمایند، مکاتبه کنند و در محاکم از خود دفاع نمایند. از نظر پرنسیپ نمیتوان هیچکسی را اجباراً وادار به آموختن تکلم و نوشته به زبان دیگری نمود (غیر ازآنچه که ماهیت تعلیمی دارد و در اینجا موضوع بحث ما نیست).
در شرایط تسلط استعماری و در تهاجمات سابق چنین مرسوم بود (حتی تاکنون به اشکال مختلف در جوامع طبقاتی معمول است) که وقتی یک ملت یا قوم تحت تهاجم ملت و یا قوم حاکم قرار میگرفت، زبان مادری و فرهنگ ملی ملت یا قوم تحت ستم مورد تحقیر قرار گرفته و کوشش میشد که بهزور سر نیزه محو شود و لسان ملت یا قوم ستمگر برایشان تحمیل گردد، تمام دوایر حکومتی، دفاتر مالیاتی واداری، محاکم و مکاتب به آن لسان برگردانده شود. مقرر میگردد که نامهها، مکاتیب عرایض به ادارات مقامات رسمی به زبانی که مردم به آن هیچ آشنایی نداشتند تحریر یابد و حتی مردم وادار گردند که جبراً به آن تکلم نماید. همچنان از طرف ملیتها و اقوام حاکم در درون جامعه نیز بر ملیتها و اقوام دیگر و اقلیتها که دریک سرزمین مشترک و مادری بسر میبرند، رویه بدتر از آن صورت میگرفت.
پرواضح است که این رویه ظالمانه علاوه بر استخفاف بزرگی که بر ملل محکوم بود، باعث آن میگردید که تمام غنای علم و فرهنگ ملل و امکانات انکشاف آن از میان برود و یا لطمه سنگینی بر آن وارد آید تا در همان مراحل ابتدائی انکشاف خود باقی بماند، بسیار استعدادهای پر نبوغ اقلیتها و ملتهای ستمدیده و محکوم، در نطفه محو کردد.
نمونههایی از چنین فشارها و ستمگریهای ملی در تاریخ و حال زیاداست، که بهطور مثال میتوان فجایع و بدبختیهایی را که ستم استعمار انگلیس بر مردم هند و پاکستان تحمیل کرد، از رشد و انکشاف السنه ملی جلوگیری نمود و در عوض آن نفاقهای ملی و لسانی را دامن زد، یادآوری نمود که امروز جامعه هند از ناحیه لسانها و صورت حل این مسأله مواجه به مشکلات عظیمی میباشد.
فشارها و محدودیتهایی که از ناحیه لسان بر مردم واقع میگردد نه تنها مانع توسعه و انکشاف و غنای علمی فرهنگی جامعه میشود، بلکه موجب برهم خوردن شیرازه وحدت یک کشور و جامعه نیز شده میتواند و این حقیقتی است برخلاف این عقیده که ترویج و تبلیغ میگردد: گویا عدم تساوی زبانها و تبعیض در برابر بعضی از آنها، امر طبیعی و ضروری برای حفظ تمامیت و وحدت ملی دریک کشور میباشد.
با استفاده ازین نظر و استنباط غلط، توسط محافل عناصر محاکم ارتجاعی کوشش میشود که تمام قدرت و وسایل دست داشته، فرهنگ زبان و خصوصیات ملی یک ملت، میلت یا یک قوم سرکوب گردد. بدینجهت است که مسأله آزادی ملتها از یوغ استعمار، ستم و استبداد و وابستگیهای گوناگون بر اساس حق تعین سرنوشت ملل بهصورت یک مسئله حاد و اوج گیرنده جهان امروزی درآمده است.
ایدئولوگهای مرتجع و بورژوازئی سعی میورزند که حل مسئله ملی را بهصورت غلط و به اشکال کهنه آن تبلیغ نمایند، زیرا مصالح و دوام حاکمیت طبقات حاکمه را در آن میبینند، ولی جهان بینی علمی و نوین ثابت میسازد که طبیعی بودن عدم تساوی میان ملل و خصومت ملی ادعائیست بیپایه و امریست مصنوعی که زائیده شرایط ناجور اجتماعی و اقتصادی میباشد. ملتها و اقوام از نژادهای مختلف میتوانند با وارد آمدن تحول کیفی و بنیادی در زندگی مادی و اقتصادی ایشان که بر پایه تغیر در روابط تولیدی بسود طبقات محروم جامعه صورت میپذیرد، با حقوق کاملاً مساوی. درحالیکه فرهنگ و لسان ملیشان پیوسته تکامل اختیار مینماید، در کمال صلح و آرامش و وحدت و همآهنگی در کنار هم، دریک وطن به سر برند.
آنچه را ایدئولوگهای مرتجع و بورژوازئی ادعا مینماید که مسأله ملی و لسان حل ناشدنی است و خصومت ملی پابرجا میماند، تا آنجا صحیح است که سیستمهای مبتنی بر طبقات و استثمار انسان از انسان باقیست و مصداق آن تمام جهان کهنه و جوامع طبقاتی میباشد، ولی این مسأله در جوامع نوین بری از هرگونه ستم و استثمار انسان از انسان، راه حل معقول و منطقی را به خود یافته است، شکل جدید از روابط و همکاری ملل پدید آمده و تساوی واقعی بین آنها به تحقق پیوسته است.
نظامهای نوین مترقی در جهان عملاً به اثبات رساند که راه حل منطقی این مسئله این است که اسارت اقتصادی و سیاسی از میان مردم برداشته شود، حقوق مساوی برای تمام مردم تأمین، لسان و فرهنگ آنان، بدون اینکه از هم جدا شوند، احترام و تقویت گردد. و البته این امر موجب آن میشود تا مردم داوطلبانه متحد شوند و مسایل بغرنجی را متفقاً حل نمایند. برین اساس بقایای قبایل و اقوام منفرد و عادات قبیلوی و قومی از میان میرود و فرهنگهای ملی که محتوای آنها مترقی میباشد، رشد میکند استعداد و قریحه ملی و لسانی دریک وطن مشترک پرورش مییابد.
تا اینجا مطلب عمومیاتی بود که تذکرات مختصری از آن داده شد و حال باید دید که وضع لسانها در کشور ما ازچه قرار است:
در کشور عقب مانده ما، زبانهای متعددی موجوداست که مردم به آنها مکالمه مینمایند. تمام خلقهای کشور با وصف داشتن لسانهای جداگانه مشترکاً رنج و بدبختی را متحمل شدهاند و در مبارزات علیه بیگانگان و مهاجمین دوش بدوش هم از وطن دفاع کردهاند. ولی استعمار و طبقات حاکمه ارتجاعی در طول تاریخ کشور با ایجاد کینه و خصومت میان خلقهای زحمت کش وطن کوشش کردهاند که از اتحاد و وحدت آنها جلوگیری نمایند. زمانی اختلافات نژادی، منطقهی و مذهبی و گاهی قومی و لسانی را دامن زده و حاد ساختهاند تا خود به تأسی ازین اصل مشهور استعماری و نسخهء کهنه برای شیوه اداره استعماری و استبدادی که «تفرقه بیانداز و حکومت کن» از بیداری شعور مردم جلوگیری کرده و بقای خود و طبقات ارتجاعی را که از آن نمایندگی کردهاند، تأمین نمایند.
با تأسف باید گفت که لسانهای ملی و محلی در افغانستان نه تنها پرورش داده نشده است، بلکه به وسایل گوناگونی در برابر فریاد آزادی خواهانهء مردم مبتنی برداشتن حق آزادی تکلم، نشرات، آموزش و دادخواهی به زبان مادری خود از طرف طبقات محافل و عناصر مرتجع شدت عمل نشان داده شده و گنجینههای پربهای ادب و فلکلور مردم مورد تعرض و تباهی قرار گرفته است.
بهمنظور اینکه اهمیت نقش و ارزش آزادی لسان که در ترقی و توسعه فرهنگ و بیداری مردم مؤثر میباشد، نشان داده شود حقایق را بهطور مثال مطرح مینماید:
همه میدانیم که متأسفانه اکثریت قریب به تمام مردم بیسوادند، پس چطور تودههای مردم از نشرات رادیویی که به زبانهای غیر از زبان خودشان باشد میتوانند استفاده نمایند و یا از مطالب نشراتی که به زبان خودشان باشد تحریر نیافته از طریق باسوادان بهدرستی مطلع گردند.
آموزشی که به زبان مادری اطفال صورت نگیرد، مجبوراند که با صرف چندین سال وقت لسان دیگری را بیاموزند و بعداً قادر گردند، مطالب و مفاهیم علمی را فرا گیرند که این امر باعث عقب ماندگی سطح شعور و ذهن آنان میگردد، درحالیکه در لسان خودی با سرعت و عمق بیشتر میتوانند وظیفه آموزشی خود را انجام دهند.
قضیه مشخصی را که در یکی از محاکم مطرح باشد در نظر گیریم: متهم که اصلاً لسانهای معمول در محکمه را نداند چطور میتواند از خود دفاع نماید و احیاناً بیگناهی خود را به اثبات رساند، درین صورت بناً حق فرمان حکومت وی صادر خواهد شد.
حقایق نشان میدهد که به مشکل میتوان لسان را بر مردم تحمیل کرد، برعکس آنکه کوته نظران و ملت پروران دروغین ادعا مینمایند این امر باعث انکشاف و غنای لسان نمیگردد، بلکه یک زمان را با کار جدی از طریق تألیفات و تراجم آثار مترقی و علمی، تعمیم وسیع آن در میان متکلمین مربوطه، نوآوریهای معقول و بجا و وارد آوردن اصلاحات در آن میتوان بسط و انکشاف داد، بدون اینکه در برابر السنه دیگر حساسیت نشان داد و یا آن را محترم نشمرد.
ما معتقدیم که باید در برابر تمام لسانهای افغانستان، از کوچک تا بزرگ برخورد علمی و عاقلانه صورت گیرد، کلیهء آنها رشد و انکشاف داده شده و احیا گردد. آزادی تکلم، آمورش، نشرات، مکاتبات، دفاع و غیره علی سویه برای تمام لسانها تأمین گردد.
وطن پرستان ترقی خواه دموکراتیک خلق افغانستان بر آنند که در جامعه نوین و مترقی کشور حل دموکراتیک و اساسی، قاطع و علمی مسأله لسانها امکان پذیر خواهد بود.
تهیه ترتیب و تایپ رفیق میر کامور
به مناسبت گرامیداشت از بیستمین سالروزجاویدانگی زنده یاد رفیق ببرک کارمل
مبارزه برای دموکراسی
عمدهترین رسالت کنونی ماست
جریده تابناک پرچم
شماره (شانزدهم) دوشنبه ۳ سرطان ۱۳۴۷
دوستان گران ارج،
ما در آستانه سالروز جاویدانگی فقید ببرک کارمل، بنیانگزار جنبش دادخواهانه کشور، مبارز جسور و وطن پرست پرشور کشور ما قرار داریم. اکنون دیگر واقعیت شخصیت ببرک کارمل فقید با گذشت زمان تجلی هرچه بیشتر یافته است. و روز تا روز توطیه ها، افتزاها و کینهتوزیهای دشمنان و حریفان سیاسی او افشا شده می رود و از پس آن سیمای شفاف و چهرهی انسانی این مرد بزرگ، باتقوا، وطنپرست، انسان دوست و مبارز انقلابی هرچه بیشتر و بیشتر نمایان میگردد. ببرک کارمل شخصیتی بود با تمام جوانب انسانی که در برهه معیینی از تاریخ کشور ما جنبش انقلابی را بنیان گذاشت، رهبری کرد و در زمان حاکمیت ح.د.خ.ا. مدتی اداره کشور را در دست داشتند از این لحاظ ضرور است تا این شخصیت بی مانند کشور ما برای نسلهای آینده از طریق نشر خاطره ها یادبودها مقالات نوشته های شان در جراید پرچم و سایر نشرات حزبی و دولتی شناسانده شود. من منحیث یکی از راهروان صادق آن جنبش فقید ببرک کارمل را به حیث رهبر خود می شمارم و از آموزه ها او دایم بهره گرفته ام و بهره می گیرم، دوست ندارم تا از شخصیت مرحوم ببرک کارمل اسطوره سازی و افسانه پردازی گردد و سیمای واقعی انسانی او را پنهان و خدشه دار نمایند. چه خوب است که روشنگران و روشنفکران ما دیدگاه ها کارنامه ها او را از دید نقادانه بررسی نمایند و از داشته های آن زمان بهره مند شوند. بدین منظور مقاله شان را زیر عنوان “مبارزه برای دموکراسی عمدهترین رسالت کنونی ماست” از شماره شانزدهم جریده پرچم برگزیده ام، یادی از دیدگاه های ببرک کارمل فقید در این رابطه نموده باشیم.
با درود
*******
مبارزه برای دموکراسی
عمدهترین رسالت کنونی ماست
در هر کشور مطابق به شرایط مشخص آن رسالت مبارزه در راه دموکراسی صورتهای گوناگونی بخود میگیرد ولی این مبارزه در تمام موارد و با وصف تنوع اشکال آن، با مبارزه در راه صلح، استقلال ملی، ساختمان جامعه نوین و مترقی پیوند ناگسستنی دارد. به همین جهت است که نیروهای ترقیخواه وطنپرست «مبارزه در راه دموکراسی را جز لاینفک مبارزه در راه سوسیالیزم» تلقی میکنند و در راه بسط و توسعه و پیوند میان آنها در جریان نهضت رهاییبخش، دلیرانه مبارزه مینمایند.
از همین جاست که در شرایط کنونی مسأله استقرار و بسط دموکراسی در زمره اساسی ترین و عمدهترین وظیفه مبارزه و در مرکز ثقل مسایل تکامل کشور ما قرار میگیرد.
چنانکه ما بارها اعلام داشتهایم عملاً نظام سیاسی، اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی افغانستان خصلت ضد دموکراتیک را محتویست که با آزادی و دموکراسی و ترقی اجتماعی و رفاه عمومی مردم مباینت دارد. قضاوت جریان ما در باره خصلت فوق، بر اساس تحلیل علمی شرایط اجتماعی- اقتصادی کشور ما بنا یافته و علیرغم بعضی تغییراتی که طی دهه اخیر در سیاست داخلی و خارجی افغانستان رخ داده است، با وجود پهلوهای مثبت آن، اساس حکم و قضاوت ما پا برجا و تزلزلناپذیر است.
ماهیت روش ضد دموکراتیک هیأت حاکمه افغانستان و توطیه نیروهای امپریالیستی علیه آزادیهای دموکراتیک و بر خلاف آزادیهای مطرح در قانون اساسی و ایجاد موانع روزافزون در راه استقرار و بسط دموکراسی و مغالطه کردن دموکراسی با روش اداره استبدادی و شیوه فرتوت قرونوسطایی و تحریک نیروهای ارتجاعی و دادن امتیازات گوناگون برای آنها، نشانه آنست که نیروهای ارتجاعی و استعماری هدفی جز بدنام ساختن دموکراسی و استحکام و استقرار استبداد در کشور ندارند.
به همین جهت به نظر ما سمت اساسی مبارزه در وضع کنونی باید متوجه تأمین آزادیهای دموکراتیک و استقرار و بسط دموکراسی باشد و در جهت طرد ارتجاع، استبداد و استعمار در افغانستان قرار گیرد.
باید خاطرنشان کرد که شعار مبارزه در راه تأمین دموکراسی و حقوق و آزادیهای دموکراتیک مردم از یکسو شعار اصولیست و از سوی دیگر «بر مبنای اصول قانون اساسی نیز نمیتواند قابل تعقیب و مجازات باشد» و اگر از طرف دولت تعقیب و مورد مجازات قرار گیرد باید متوجه بود که به عکسالعمل شدید مردم و افکار عمومی جهان مواجه میگردد.
تجربه زندگی معرف این امر است که مبارزه دموکراتیک علیه استبداد و ارتجاع نه تنها جنبش رهاییبخش ملی ضد فیودالیزم و ضد امپریالیزم ما را به تعویق نمیاندازد، بلکه آن را به هدف نزدیک تر میسازد.
هرچه جنبش دموکراتیک و مبارزه در راه دموکراسی پیگیرتر و عمیقتر صورت گیرد به همان پیمانه سطح شعور سیاسی تودهها به درجات عالی تری رشد و توسعه مییابد و برای آنها محسوس و قابلدرک میگردد که دموکراسی صوری سیاسی را باید به دموکراسی واقعی سیاسی،اقتصادی و اجتماعی ارتقا دهند و بالأخره برای آنها روشن تر میشود که فقط سوسیالیزم میتواند راه آزادی واقعی و بهبود زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را برایشان بگشاید.
باز هم باید خاطرنشان ساخت که برای نیروهای ترقیخواه مفاهیم «دموکراسی، آزادی» معنی واقعی دارد و تصورات موهوم و توجیهات نادرستی را که دشمنان از این مفاهیم مینمایند، تردید و محتوی طبقاتی آنها را بر حسب شرایط تاریخی افشا میکنند. نیروهای ترقیخواه همیشه میپرسند: «دموکراسی و آزادی برای کی؟» به این سؤال پاسخ علمی میدهند: «دموکراسی برای اکثریت، برای تمام خلق، آزادی برای انسان!» برای رفتن بسمت این مفاهیم واقعی است که باید از دموکراسی و آزادی بمثابه عمدهترین وظیفه کنونی مجدانه دفاع بعمل آید.
مبرهن است که خلقهای وطن ما در حد اقل حقوق و آزادیهای سیاسی و اجتماعی محروماند. محافل حاکمه ارتجاعی کشور و طبقات حاکمه ستمگر در شهر و ده آنچنان شرایط اختناق آور و تحمیق کنندهیی را ایجاد میکنند که دیگر روز بروز برای مردم غیرقابلتحمل میگردد. هرگاه سری به اطراف و اکناف کشور زده شود بخوبی نمایان میگردد که هیأت حاکمه در عمل وسیلهیی در دست متنفذین و مستبدین و مرتجعین شهرها و دهاتاند که این خود موجب ایجاد عدم استقرار و بینظمی در کشور میگردد و محافل حاکمه علیرغم این حقایق و عدم توجه به منشأ و علت اصلی این وضع همیشه سعی کردهاند تا مسئولیت را بعهده نیروهای نو ظهور مبارز وطنپرست و ترقیخواه اصولی بیاندازند و آزادی و دموکراسی را از مفهوم واقعی آن تهی کنند و عرصه را برای ارتجاع سیاه باز گذارند. به همین جهت با اعتماد و اعتقاد راسخ و با درک و تشخیص حقانیت راه خویش، وظیفه حکم مینماید که از دشواریها نباید هراسید و پیگیرانه مبارزه مقدس و شجاعانه خود را در راه دموکراسی و برای انجام تغییر سریع بنیادی و کیفی در کشور ادامه داد. ولی باید خاطرنشان ساخت آنچه که میتواند نهضت کنونی را به هدف رساند، لزوم مبارزه دستجمعی برای بسط و توسعه دموکراسی است. درین جای شک نیست که نیروهای ملی پیوسته چه در تظاهرات، اجتماعات، اعتصابات و چه در جراید و از تریبون پارلمان از حقوق و آزادیهای مردم، از دموکراسی و از ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی دفاع کردهاند. ولی بکمال تأسف باید اعلام داشت که این «دفاع» اعتراض علیه اعمال خودسرانه هیأت حاکمه کشور از آنجمله حکومتها بدون شعار مبرم مشخص و بدون اتحاد و همبستگی نیروهای تحول طلب و وطنپرست و آزادیخواه و بدون پیگیری صورت گرفته است.
در چنین وضع و شرایط همیشه تحلیل و ارزیابی نادرست از اوضاع کشور و برخوردهای متفاوت بوجود آمده است. به این معنی که بعضی ازین نیروها بیش از اینکه به مسأله مبرم روز اهمیت دهند، بیشتر به اهداف و شعارهای دور خویش پرداختهاند و در حلقه لند پروازی شخصی، محفلی و سازمانی و به بهانه اختلافات ایدئولوژیکی در انجماد فکری و تنگنظرانه خود گیر آمدهاند و بعضی دیگر چنین استدلال مینمایند که باید اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور را طبق اراده خویش با یک ضربه سرنگون ساخت. این گروههای اجتماعی مبارزه برای حقوق و آزادیهای دموکراتیک افراد را عمل بیفایده و بینتیجه میدانند و در نتیجه بیشتر لبه تیز مبارزه را در داخل نیروهای دموکراتیک، ملی و ترقیخواه بکار میبرند. همچنین هستند کسان دیگری که اصلاً بنا بر روحیه بد بینی و عدم اعتماد، اعتقاد به مبارزه ندارند و مترصد «معجزات سیاسی» استند و بنا بر بیرحمی و خشونت ارتجاع دستخوش یاس و ناامیدی میگردند.
به عقیده ما تمام این برخوردها با مصالح خلق افغانستان و رشد نهضت دموکراتیک و ملی کشور درین مرحله تاریخی مباینت دارد و در واقعیت امر ناشی از عدم اعتقاد به مبارزه ملی، دموکراتیک، مترقی و خلقی است. درک سلیم و شرایط جامعه ما حکم مینماید:
درحالیکه ارتجاع با تمام قدرت و توانایی خود در جامعه مسلط است، مبارزه برای دفاع از حقوق و آزادیهای وسیع دموکراتیک و از آنجمله در راه آزادیهای مطرح در قانون اساسی با مبارزه برای اصلاحات اساسی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و تغییر سریع کیفی و بنیادی نه تنها مباینت ندارد، بلکه دارای پیوند منطقی و ناگسستنی است.
تجربه ثابت کرده که در جریان مبارزه برای دموکراسی، برای حقوق و آزادیهای دموکراتیک وسیع افراد (آزادی بیان، مطبوعات، تظاهرات، اجتماعات، تشکیل احزاب سیاسی و سازمانهای اجتماعی … و غیره) است که میتوان تودههای مردم را بعرصه مبارزه دلیرانه جلب کرد، اتحاد آنها و همبستگی تمام نیروهای آزادیخواه و وطنپرست کشور را استحکام بخشید و در نتیجه نیروهای ارتجاعی و استبدادی را به هنگام و پیهم زیر ضربه گرفت و قدم بقدم به عقبنشینی واداشت، تضعیف کرد و بالأخره زمینه استواری را برای یک اقدام همهجانبه، برای استقرار حکومت دموکراتیک و ملی تهیه دید و جنبش دموکراتیک و ملی را به پیروزی نهایی رساند. به این ترتیب مبارزه روزمره و وظایف مبرم پالیسی جاری را از نظر و عمل انداختن و به انتظار حوادث و جریان خود بخودی نشستن و یا صرف با دادن شعارهای نهایی و مغازله با الفاظ دل خوش کردن و به دیگران ناسزا گفتن و یا دستخوش کینههای شخصی، خودخواهی، یاس و ناامیدی شدن و از مبارزه دست کشیدن، هم به مبارزه روزمره و جاری و هم به مبارزه عمومی، هم به هدف و شعارهای مشخص مبرم و هم به هدف و شعارهای استراتیژیک و هدف غایی لطمه عظیمی وارد میکند.
تجربه تاریخ نشاندهنده این حقیقت است که اگر جنبش نیرومندی ایجاد گردد و اشخاص، محافل، سازمانهای ملی، دموکراتیک، وطنپرست و ترقیخواه کشور متحداً عمل کنند، میتوان نیروهای مرتجع و مستبد کشور را در هر موقف اجتماعی و سیاسی که باشند در هم شکست. بر پیشتازان و پیشآهنگان جنبش است که شعار عمده و اساسی «دفاع از دموکراسی و آزادیهای دموکراتیک افراد» را که نیروی خلاق معنوی و بالقوه است،
به نیروی مادی و بالفعل تبدیل کنند، تا بتوان طومار ارتجاع، استبداد، استعمار و ستم ملی را از جامعه درهم پیچید و زمینه را برای تحول کیفی و اساسی فراهم ساخت.
طوری که در بالا اشاره گردید، به همگان معلوم است که خلقهای وطن ما تا کنون در عمل و در واقعیت امر از ابتدایی ترین حقوق و آزادیهای مصرح در قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر که دولت افغانستان تطبیق آن را در کشور تعهد کرده است، محروماند و طبقات حاکمه و محافل حاکمه سیاسی کشور هر روز بدون احساس ترس و مسئولیت با کبر و غرور و بیرحمی در برابر حقوق و آزادیهای دموکراتیک مردم، با بیاعتنایی و بیپروایی برخورد میکنند، مردم را فریب میدهند و ارتجاع افراطی و دست راستی را علیه جنبش و نیروهای ترقیخواه وطنپرست بیشتر تحریک مینمایند.
بنا برین حقایق مشخص، اتحاد و مبارزه برای استقرار دموکراسی و حقوق و آزادیهای وسیع دموکراتیک عمدهترین و ضروری ترین وظیفه کنونی و وجه مشترک تمام وطنپرستان و آزادی خواهان افغانستان است.
همچنین خاطرنشان میگردد که حتی در داخل شعارهای مبرم و ضروری هم میتوان مطابق به اوضاع و احوال مشخص شعار مبرم تر و ضروری تری را برای اتحاد نیروهای تحول طلب و آزادیخواه دریافت کرد و آن را سرلوحه اتحاد عمل و مبارزه مشترک در برابر ارتجاع و استبداد قرار داد. ارزش درک این مسئله حیاتی درین است که نخست این شعار برای تودههای عظیم خلق نزدیک تر و قابلدرک بیشتر است و دوم اینکه خصوصیت عمومی تر دارد و مربوط به زندگی روزمره مردم کشور ماست و ازین طریق میتوان خلقها را برای مبارزه آماده ساخت و به مبارزه و جنبش کشانید. سوم اینکه هیچگونه بهانه اختلاف را در میان نیروهای ملی، دموکراتیک و ترقی خواهان وطنپرست باقی نمیگذارد و ایفای آن سهل تر است. پس سؤال درین جاست که این شعار مبرم تر، ضروری تر و برجستهتر برای اتحاد و برای مبارزه علیه ارتجاع و استبداد، در اوضاع و احوال مشخص کنونی چیست؟
با در نظر گرفتن تجارب گذشته، نظر ما چنین است که: این شعار برجسته و مشخص در وضع کنونی که مهمترین نقطهضعف هیأت حاکمه افغانستان را عدم تطبیق آزادیهای افراد مصرح در قانون اساسی تشکیل میدهد، عبارت از شعار مبارزه برای تطبیق آزادیهای افراد مصرح در قانون اساسی میباشد که میتواند حلقه وصل تمام نیروهای تحول طلب و آزادیخواه کشور که ضد استبداد، ضد ارتجاع، ضد ستم ملی، ضد استعمار مبارزه میکنند قرار گیرد. در صورت تطبیق این آزادیهای افراد میتوان از یکسو زمینه مقدماتی مبارزه را برای بسط و توسعه حقوق و آزادیهای وسیع دموکراتیک و استقرار دموکراسی تهیه دید و از سوی دیگر اعمال خودسرانه قدرتهای حاکمه را افشا نمود و زمینه رشد و ارتقای شعور طبقاتی و سیاسی تودههای عظیم خلق کشور را فراهم کرد. از طریق درک صحیح و در دست گرفتن این نوع حلقات و شعارهای مشخص روز مبارزه است که به تدریج مبارزه و جنبش دموکراتیک و ملی ما بسط و توسعه مییابد و روز بروز نیروهای نوینی را در مبارزه بخود جذب مینماید، اتحاد و همبستگی نیروها و استحکام مییابد و امکانات جدید و مساعدی را بوجود میآورد. بدین ترتیب است که میتوان با مطالعه مجدد و تحلیل مشخص علمی اوضاع، احوال و شرایط داخلی و خارجی کشور این شعارها را بسط و توسعه داد، بدون اینکه یک لحظه هم، دیگر امکانات و احتمالات را از نظر انداخته و یا اهداف و شعارهای عمومی و غایی را از نظر و عمل دور داشت و آنها را با عمدهترین وظایف شعارهای مبرم جاری و برجسته «معامله» کرد و یا آنها را طرح نکرد و در راه آنها مبارزه نه نمود؛ زیرا باید پیوسته متوجه بود که مقصود از مبارزه در راه شعارهای عمده و مبرم پیروز ساختن نهضت در نبردهای مشخص و معین، در جهت و هدف شعارهای استراتیژیک است که نسبت به تغییراتی که در اوضاع سیاسی پیش میآید تغییر میکند.
مهمترین وظیفه مشی جاری عبارت است از تشخیص آن طرق و وسایل، آن اشکال و صورتهای مبارزه که بیش از همه در یک وضع و حالت معین و مشخص سیاسی و اجتماعی مطابقت دارد و منحیث یک حلقه وصل و کلید پیروزیهای آتی و به مشی عمومی جنبش کمک فراوان مینماید.
موجز اینکه: اکنون جنبش دموکراتیک و ملی ضد فیودالیزم و ضد امپریالیزم وطن ما به آن درجه مقدماتی از رشد خود رسیده است که در نظر تردید لزوم اتحاد و مبارزه نیروهای ضد استبداد، ضد ارتجاع، ضد استعمار و ضد ستم ملی وجود ندارد. ولی باید با کمال تأسف اعلان داشت که تا کنون میان نظر و عمل اتحاد، شگاف و فاصله عمیقی وجود دارد. هنوز هم کسانی استند که بدون احساس مسئولیت در برابر خلق و وطن و جهانبینی علمی و مصالح ملی کشور برای وحدت و اتحاد نیروهای ملی دموکراتیک و ترقیخواه و وطنپرست شرطهای ذهنی و شخصی و «استثنایی» را پیش میکشند و حتی لبه تیز مبارزه را علیه مبارزین ترقیخواه بکار میبرند. به همه معلوم است هم اکنون قدرتهای ارتجاعی کشور ازین تفرقه نیروهای تحول طلب ملی و ترقیخواه وطن استفاده میکنند و حلقه استبداد را روز بروز فشردهتر میسازند. ما بصراحت و صداقت اعلان میداریم که هیچ بهانه و هیچ عاملی نمیتواند سد راه آن شود که حد اقل مبارزه متحد (حتی اگر اکنون در مقیاس کوچک و محدودی هم باشد) برای دفاع از دموکراسی، حقوق و آزادیهای وسیع و دموکراتیک و آزادیهای مصرح در قانون اساسی بعمل آید.
مبرهن است که «اگر» تمام اشخاص، عناصر، محافل و نیروهای آزادیخواه و وطنپرست کشور بر اساس یک پلتفورم (مرام) مشترک (با حفظ استقلال و ایدئولوژی) که مورد قبول همه نیروها قرار گیرد، متحداً بدفاع از حقوق و آزادیهای دموکراتیک مردم افغانستان بر خیزند، طبعاً جنبش کنونی کشور اوج میگیرد، فعالیت وسیع شروع میشود و شور و شوق مبارزه در سرتاسر کشور بسط و توسعه مییابد و سرانجام نتایج بزرگی نصیب جنبش دموکراتیک و ملی وطن واحد ما افغانستان میگردد. دموکراسی استقرار مییابد و طومار ارتجاع، استبداد، ستم ملی و استعمار در هم میپیچد.
پیروز باد آزادی و دموکراسی!
سرنگون باد استبداد، ارتجاع، ستم ملی و استعمار!
کلکسیون پرچم
رفیق عمر فیض
به مناسبت هشتاد و هشتمین سالروز تولد رفیق ببرک کارمل
شش جنوری مصادف است با هشتاد و هشتمین سالروز تولد رفیق ببرک کارمل، ایشان که به نمادی بزرگی از آزادیخواهی، دادخواهی و ترقیخواهی، وقف و فداکاری، صداقت و وطنپرستی، مردمدوستی، صلحدوستی، بهزیستی و هم زیستی مسالمتآمیز در تاریخ سیاسی افغانستان مبدل گردیده بودند و به مدافع راستین استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و منافع ملی مردم افغانستان شهرت داشتند و با دشمنان تاریخی و سوگند خورده مردم افغانستان همیشه آشتیناپذیر بودهاند.
از دید من بهترین گرامی داشت از شخصیت چنین بزرگمرد بیبدیل کشور که تمام تحولات دموکراتیک و مبارزات عادلانه ترقیخواهان و عدالتخواهانه دیروز، امروز و فردای کشور با نام بزرگ و مبارزات صادقانهشان پیوند تاریخی دارد، همانا رسانش اندیشهها، دیدگاه و کارکردهایشان بهطور روشنگرانه برای نسلهای بعدی و جوانان بالندۀ کشور است. من به همین مناسبت یکی از مقالات شان را که تحت عنوان (نگاهی بوظایف ملی ما در این مرحله تاریخی راهها و وسایل نیـل به پیـروزی) در اولین شماره جریده پرچم نوشته شده است برای شما پیشکش مینمایم.
با درود عمر فیض
ببرک کارمل
نگاهی بوظایف ملی ما در این مرحله تاریخی راهها و وسایل نیـل به پیـروزی
سرلوحه قانون اساسی کشور میگوید: «بمنظور تنظیم حیات ملی افغانستان مطابق به مقتضیات عصر و بر اساس واقعات تاریخ و فرهنگ ملی– بمنظور تأمین عدالت و مساوات- بمنظور تطبیق دموکراسی سیاسی اقتـصادی و اجتماعی… و در نهایت بمنظور تشکیـل یک جامعه مرفه و مترقی»
بر مبنای اصول جهان بینی علمی خلاق و ایدیالوژی پیشرو عصر ما و انطباق بر شرایط کنونی جنبش افغانستان، بر اساس روحیه وطنپرستی و ماهیت بشریت زحمتکش، بمنظور تشکیل جامعهای آزاد از تناقضات طبقاتی، فارغ از بهره کشی انسان از انسان و آزاد از اسارت و ستم ملی بحیث «هدف غایی».
اعلام میداریم که پرچم مقدس جهاد و مبارزه ضد ارتجاع داخلی و خارجی را تا مرگ و پیروزی سربلند و استوار نگاه خواهیم داشت.
ولی درک این مسئله در مبارزه اهمیت عظیم کسب میکند که در کشور ما در مرحله تاریخی کنونی تضاد عمده بین تودههای عظیم دهقانان و مشتی از فیودالها و خلق و امپریالیسم حل نگردیده و هنوز نظام استبدادی و بقایای ارتجاع قرونوسطایی و استعمار در جامعه موجود است، لهذا افغانستان در مرحله مبارزه و جنبش دموکراتیک و ملی قرار دارد نه در مرحله «هدف غایی» که بعضیها ناشیانه و عوام- فریبانه آن را بحیث مسئله روز و جزء وظایف و هدف نزدیک سیاسی طرح میکنند.
جنبش دموکراتیک و ملی در واقعیت امر بهمنزله تدارک ضروری و مقدمهیی برای جنبش مرحله «هدف غایی» که بهصورت اجتناب ناپذیر دنبالۀ جنبش دموکراتیک است بشـمار میرود.
در جنبش دموکراتیک و ملی افغانســـتان که مشــی عــمومی در یک دوران تاریخی تعیین گردیده است، اکثریت عظیمی خلقهای افغانســـتان اعم از کارگران، دهقانان و پیشهوران (زحمت کشان شهر و ده) ترقی خواهان، روشنفکران و دیگر قشرها و عناصر ملی، دموکراتیک، وطنپرست و همچنان صاحبان ملکیتهای متوسط و کوچک شهر و ده و سرمایه داران ملی (بورژوازی ملی) اشتراک خواهند داشت.
هدف عمده و وظیفه ملی ما در مرحله تاریخی کنونی نیل به ایجاد حکومت دموکراسی ملی است. حکومت دموکراسی ملی در کشور بر بنیاد جنبش وسیع خلقهای کشور بهصورت مهمترین نقطۀ چرخش مبارزه ضد فیودالیسم و ضد امپریالیسـم پدید میآید.
استقرار حکومت دموکراسی ملی در افغانستان مظهر پیروزی نیروهای وطنپرست و دموکراتیک علیه فیودال ها، تجار بزرگ دلال وابسته به استعمار، بورژوا – بیروکراتی (مأمورین عالیرتبه فاسد تاجر پیشه و رشوه ستان) و ماهیت و پدیدههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ایدیالوژیکی استعمار و امپریالیسم خواهد بود. استقرار این دموکراسی در واقعیت امر زمینه مقدماتی حکومت اصیل مردم بر مردم را تهیه خواهد دید.
دموکراسی ملی در افغانستان که سازمان نظام آن را نمیتوان قبلاً با مشخصات آن طرحریزی کرد ترکیبی است از استقلال کامل ملی (سیاسی و اقتصادی)، دموکراسی کردن زندگی سیاسی و اقتصادی و تسریع رشد مترقی تولید (رشد سریع اقتصاد) و احداث صنایع بزرگ ملی از طریق غیر سرمایهداری که در جریان تکامل خود به «هدف غایی» منتــج میگردد.
حکومت دموکراسی ملی افغانستان که با راه رشد غیر سرمایه داری پیــوند ناگسـستنی دارد حکـومتی خواهد بود که بر ضد اشکال جدید استعمار و یوغ سرمایه امپریالیستی مبارزه میکند و حکومت به شیوۀ دکتاتوری و استبدادی را نفی میکند و حقوق و آزادیهای دموکراتیک و همچنان اصلاحات اساسی و دموکراتیک ارضی را به نفع دهقانان اجرا مینماید.
اندیشه دموکراسی ملی به حیث هدف استراتژیک در مرحله تاریخی کنونی مظهر رشد و تکامل تیوری و پراکتیک جریان مبارزه رهایی- بخش ملی به سویه جهانی است که با شرایط کشور ما کاملاً وفق میکند و شرط لازم گذار جامعه ما (به اشکال مختلف که شرایط حکم مینماید) به «هدف غایی» میگردد.
تعقیب راه رشد غیر سرمایه داری در کشوری که امکان تهیه مقدمات آن در حال پیدایش است، در واقعیت امر تا حــــدودی معین همان نقـــش تاریخـــی اســت که مطــابق به قوانین تکامل اجتماعی میبایست سرمایه- داری (که ارتجاع و استعمار مانع رشد بهنگام آن گردیده است) به حیث تدارک مادی و اجتماعی جامعۀ ایکه «هدف غایی» ماست ایفا میکرد.
بنیاد طبقاتی حکومت دموکراسی- ملی مرکب از طبقات و قشرها و نیروهای اجتماعی وطنپرست و دموکراتیک میباشد که در بالا از آنها نامبرده شد. (در باره مسئله رهبری طبقات و پیشـاهنگان در جنبش و تحلیل علمی آن بنا بر شرایط اجتماعی و ملی کشور در مقالات آینده جریدۀ پرچم وسیعاً بحث خواهیم کرد.)
سؤال جدی درین جاست که آیا حکومتهای افغانستــان میتوانند نوعی از حکومتهای دموکراتیک محسوب شوند؟ جواب منفی است «زیرا پایههای قوی دولت در افغانستان از سالیان دراز بالای طبقات ارتجاعی ضد دموکراسی و ضد خلقی استوار است…» (از بیانیه فرکسیون د خ در ولسیجرگه.)
سؤال دیگری طرح میگردد که پس «چه باید کرد» تا حکومت دموکراسی ملی ایجاد شود، وظایف ملی ما در مرحله تاریخی کنونی اجرا گردد و جنبش به مرحله نهایی خود نایل آید؟ بزرگترین امر برای تحقق بخشیدن وظایف ملی، درک این مسئله حیاتی است که حلقه اساسی مبارزه و پیشبرد جنبش در راه استقرار دموکراسی ملی عبارت است از ایجاد جبهه متحد دموکراتیک و ملی پایه- دار و تقویت روزافزون آن در آینده نزدیک.
در همان بدو امر تشخیص دادیم که نیل به این امر تاریخی در قدم اول ایجاب میکند که باید وحدت کلیه محافل و عناصر پراگنده ترقیخواه و وطنپرست در یک جریان واحد و یکپارچه که تیوری پیشرو رهنمای عمل آنهاست در چوکات اصول به ترتیبی تأمین گردد که: از طبقه پیشرو زحمتکش کشور پیشاهنگی گردد…، یک مرام جامع و علما ً تحلیلشده که منافع عموم خلقهای کشور و منافع عمدۀ متحدین ما را در این مرحله معین تاریخی از لحاظ هدفهای سیاسی، اقتصادی اجتماعی و فرهنگی تأمین کند، به وجود آید. (این مرام در شماره اول و دوم جریدۀ خلق انتشار یافت.) نظام و ساختمان درونی آن بر اساس موازین جهانبینی علمی و بر جهات اساسی مرکزیت دموکراتیک، انتقاد و انتقاد از خود استــــوار باشد مطابق به شرایط کشور خط مشی عمومی و جاری و شعارهای موافق بهروز خود را تعیین نماید (که در جلسات رأی اعتماد به حکومت شاغلی اعتمادی از طریق بیانیههای فرکسیون دموکراتیک خلق در ولسیجرگه وسیعاً پخش گردید) در مبارزۀ روز- مره شرکت خلاق و فعال کند و پیوند خود را با مردم به وجود آورد… و مبارزه بیرونی آن در عرصههای مختلف مبارزه طبقاتی و ملی اعم از ایدیالوژیک سیاسی و اقتصادی و شیوهها و اشکال مختلف مبارزه متناسب به شرایط در نظر و عمل (تیوری و پراکتیک) صورت گیرد از اصول جهانبینی علمی در برابر انحراف رفورمیستی و ماجراجویی و بدعتگری چپ و راست دلیرانه دفاع کند، وحدت و همبستگی را چون مردمک چشم خود حفظ نماید، خصوصیت ملی و خلقی را در خود پرورش دهد، وطنپرستی و فعالیت بر مبنای ملی را بااحساس نجیب بشریت مترقی به خاطر ایجاد تحول بنیادی در کشور درآمیزد.
ما علما ً معتقدیم که جامعه ما از لحاظ عینی و ذهنی امکانات دارد که حرکت خود را در راه رشد نهضت دموکراتیک و ملی و ایجاد جبهه متحد و حکومت دموکراسی ملی و راه رشد غیر سرمایه داری تحت رهبری هر یک از طبقات دموکراتیک شروع کند. ولی به خاطر باید داشت که به پیروزی رساندن و انجام این وظایف جنبش ملی ضد ارتجاع، ضد امپریالیستی و دموکراتیک بهطور پیگیر و انتقال به «هدف غایی» و ساختمان جامعۀ واقعاً مرفه و مترقی صرف به نیروهای پیشرو جامعه یعنی کارگران به اتحاد دهقانان و به رهبری نیروهای واحد ترقیخواه و پیشاهنگ آن که هسته و ستون فقرات جبهه متحد دموکراتیک و ملی افغانستان را تشکیل خواهد داد امکانپذیر است. در این جاست که نیروهای پراگنده ترقیخواه وطن- پرست کشور از مسؤولیت عظیم و وظیفه مشترک تاریخی خود آگاه باشـند و باید در قدم اول وحدت کلیۀ افراد و محافل و جریانات ترقیخواه و دموکراتیک کشور بر مبنای وحدت ایدیالوژیکی، مرامی، ساختمانی … و خط مشی و رهبری تأمین گردد و از تفرقه و روحیه سکتاریستی و لغزیدن به چپ و راست احتراز جویند و بدون واردکردن اتهامات شخصی، الزام بیدلیل و فحاشی در برابر یکدیگر (این شیوۀ مبارزه فاسد کننده پیوسته در سیر تاریخ مبارزات ملی خواست و نقشه طبقۀ حاکمه ارتجاعی و توطیه گران استعماری بوده است) در چوکات اصول یکپارچه شوند و اختلافات خود را بر مبنای مرکزیت دموکراتیک، بر مبنای اصل (وحدت، انتقاد و انتقاد از خود، اعتراف و مباحثه آزاد و اصولی و ایجاد وحدت) صمیمانه حل کنند، و یا حد اقل در بدو امر وحدت عمل علیه ارتجاع داخلی و بینالمللی را تأمین نمایند.
نیروهای ترقیخواه کشور متوجه خواهند بود که ارتجاع بیرحم و توطیه گر در کمین است و حلقه اختناق را با حیل گوناگون تنگتر میسازد! درستترین راه و نیرومندترین وسیله و سلاح نجات مردم در گام اول وحدت و یکپارچگی نیرو- های ترقیخواه و از بین بردن مرحلۀ محفلبازی و خردهکاری و خردهگیری است. ما به کلیه محافل ترقیخواه کشور صادقانه اعلان مینماییم که «نقض وحدت در پردۀ فریادهای وحدت طلبی» خیانت به امر جهانبینی علمی خلق کارگر و وطن محبوب ما افغانستان است. ما در چوکات اصول (اقلاً در عمل منحیث مقدمۀ وحدت کامل) ایجاد وحدت نیروهای ضد ارتجاع، ضد امپریالیســــم و ضد جنگ را در عرصۀ ملی و بینالمللی یک ضرورت تاریخی میدانیم. ما معتقدیم که بدون وحدت ترقیخواهان کشور بسط و توسعه و به پیروزی رسانیدن جنبش دموکراتیــــک و ملی و ایجاد جبهه متحد در زمینه ناممکن است. ما ری ایمانی که به خلق و مبارزه داریم، پرورش و تبارز هرگونه خودخواهی، رهبری شخصی، و بلندپروازی را در خویشــتن خیانت به امر وحدت میدانیم. زیرا ملاک قضاوت ما اصول جهانبینی علمی، منافع خلق و وطن است و به رنجهای اکثریت عظیم خلقهای خود میاندیشیم. ما از صمیم قلب حاضریم که به انتقادات اصولی ترقیخواهان که از اندیشههای وطنپرستانه دموکراتیک خلق مینمایند، با تواضع و شیوه مترقی گوش فرا دهیم و هرگاه نظرات انتقادی آنها درست باشد ما علناً اعتراف خواهیم کرد، تا حضوری تبادلنظر و محاکمه و قضاوت رفیقانه صورت گیرد.
ترقیخواهان! رسالت تاریخی ماست تا علیه نفاق و افتراق دلیرانه در کادر اصول و اخلاق مترقی مبارزه کنیم، کانون گرم خانواده ترقیخواهان وطن پر ارج افغانستان را به وجود آوریم! فضا صمیمیت و رفاقت، فداکاری و همکاری را هرچه زودتر و مستحکمتر در خود ایجاد کنیم! زمان از دست میرود، مردم ما شدیداً رنج میکشند! نیروهای ارتجاع، استبداد و استعمار و امپریالیزم هر روز بر فراز کشور سایه تاریک وحشتناک خود را میاندازند.
مسؤولیت عظیم تمام محافل، عناصر و نیروهای دموکراتیک، وطنپرست و بهخصوص در مرکز آنها نیروهای ترقیخواه کشور است که اتحاد و وحدت درونی خود و اتحاد خود را با یکدیگر و با پرچمداران پیشرو و کشاف دموکراتیک خلق در یک صف و یک جبهه متحد بهخصوص در قدم اول در ساحه با در نظر گرفتن وجوه مشترک (نه وجوه افتراق) به وجود آورند و در راه ایجاد یک حکومت دموکراسی ملی به جهت «هدف غایی» مبارزه کنند.
عناصر پراگنده ترقیخواه کشور باید متوجه باشند که رو گشتاندن از نیروهای ملی، دموکراتیک و وطنپرست (بنا بر اختلافنظر ایدیالوژیکی در بین ما و آنها) منحرفترین و بدترین مظهر منفرد شدن از (سکتاریزم) و جزمیت (دگماتیسم) و موضعگیری تنگنظرانه و خودخواهانه میباشد که در نتیجه در مبارزهای تحقق مرام دموکراتیک ملی در حالی که اکیداً ایجاد یک جبهه متحد دموکراتیک و ملی و ضد استبداد ضد ارتجاع، ضد استعمار را در وضع موجود و ضد فیودالیزم و ضد امپریالیزم را در مرحلۀ تاریخی کنونی به حیث وظایف ملی مورد توجه و هدف اساسی باید قرارداد باز هم نمیتوان سعی و کوشش فراوان در راه وحدت کلیه ترقیخواهان کشور و ایجاد اصولیت در بین آنها را برای یک لحظه از یاد برد؛ زیرا بدون وحدت تمام عناصر ترقیخواه در یک جریان به پیروزی رساندن نـهایی جنبش ممکن نیست.
«وطن محبوب ما افغانستان تاریخ کهن، سنن پرافتخار، نیروهای انسانی و ثروتهای طبیعی فراوان دارد» خلقهای زحمتکش و نجیب کشور ما آرزومند جدی ترقی و رشد سریع اقتصادی و فرهنگیاند. از اینرو باید آنها را متشکل ساخت و به آنها شعور طبقاتی و سیاسی داد. تودههای مردم با صمیمیت و پاکی از جنبش پشتیبانی میکنند.
اگر در کشور ما افغانستان یک حکومت دموکراسی ملی استقرار یابد، افغانستان بهصورت قطع میتواند که از طریق راه رشد غیر سرمایهداری و تجهیز درست منابع انسانی و طبیعی و رهبری جامعه با اسلوب مجرب علمی در جهت آزادی و ترقی در موعد تاریخی کوتاه و فشردهای بدون گذشتاندن درد و رنج طولانی و ذاتی سرمایهداری به عقبماندهگی دیرینه و مزمن خود خاتمه دهد.
تحقق این وظایف ملی در مرحلۀ تاریخی کنونی به عهدۀ نیروهای ترقیخواه است که در قدم اول یک پارچه واحد آهنین را تشکیل داده و باهم روی چوکات اصول جهانبینی علمی و رهبری دستجمعی وحدت را تأمین کنند.
در تحت پرچم وحدت نیروی ترقیخواه وطنپرست!
در راه ایجاد جبهه متحد دموکراتیک و ملی!
در راه استقرار حکومت دموکراسی ملی و راه رشد غیر سرمایهداری!
در راه طرد فیودالیزم و امپریالیزم از وطن محبوب ما افغانستان!
در راه مبارزه علیه جنگ، استعمار کهن و نوین و امپریالیزم و طرد آن از سیارۀ ما!
ــــــــــــــــــــــــــ
کلکسیون جریده تابناک ( پرچم)
خواهران عزیز!
در تاریخ بشری روزهای فرخندهئی وجود دارد که بخرسندی استقبال و تجلیل میگردد. هشتم مارچ یکی ازین روزهاست که نقش عظیمی را در تکامل جنبش بخاطر همبستگی و وحدت زنان ایفاء کرده است. پنجاه ونه سال قبل، در دومین کنفرانس زنان مترقی در کوپنهاگن، 8 مارچ بمثابه روز همبستگی بینالمللی زنان شناخته شد، از آن زمان تا کنون تغییرات زیادی در جهان پدید آمده و توام با آن زندگی زنان نیز تغییراتی را به خود دیده است.
در حالیکه حقوق کامل زنان با تامین استقلال اقتصادیشان و ریشهکنشدن استثمار فردازفرد در کشورهای سوسیالیستی تضمین گردیده است و نهضت زنان درکشورهای سرمایهداری پیشرفته اوج میگیرد زنان کشورهای آسیایی، افریقائی و امریکای لاتین دوشبدوش مردان بخاطر استقلال ملی، صلح و آزادی علیه استعمار، استبداد، ارتجاع و امپریالیزم مبارزه میکنند؛ زیرا زنان مبارز این کشورها میدانند که مسله تامین حقوق ایشان ارتباط ناگسستنی باحل پرابلمهای عمومی جوامعشان دارد.
در افغانستان نیز علیالرغم شرایط اختناقآور قرونوسطائی، زنان افغان در حیات اجتماعی بارها نقش ارزندهئی را ایفاء کردهاند. آنها در جریان تاریخ معاصر کشور در کلیه مبارزات و جنبشهای ضد استعمار و استبداد فعالانه سهم گرفتهاند، بخصوص در جریان جنگهای عادلانهٔ استقلالخواهی خلق کشور علیه امپریالیزم انگلیس زنان کشور از خود قهرمانیها نشان دادند.
مادران شیردل و زحمتکش ما در دوران مبارزات آزادیخواهی خلق وطن، نه تنها درغیاب مردان هر یک کار دوسه نفر را بجای شوهران، پدران و برادران خود انجام دادند، بلکه عدهئی هم درین مبارزه مقدس عملاً اشتراک ورزیده و در تشویق و تهییج جنگجویان دلیر علیه اشغالگران بریتانیا نقش برجسته و حساسی را ایفاء کردند که در داستانهای حماسی ملی ما سیمای نجیب این زنان شجاع و قهرمان، همچنان میدرخشد.
در نخستین ماههای پس از استقلال کشور – در دوران نهضت امانی، زنان کشور یکبار دیگر شایستگی خویش را در امر اشتراک ثمربخش و مفید در حیات اقتصادی و اجتماعی جامعه، نشان دادند. ولی متاسفانه هنوز چند صباحی از دوران نهضت آزادی زنان کشور نگذشته بود که ارتجاع سیاه داخلی در اثر تحریک امپریالیزم بینالمللی بار دیگر در جامعهٔ ما مسلط گردید و حداقل حقوق و آزادیهای تامین شده زنان و همچنان مردان را سلب کرد. هر چه تاریکی و سیاهی بود جانشین روزنههای امیدبخش آزادی شد. زنان که تازه پا به عرصهٔ اجتماع میگذاشتند، وادار گردیدند باز هم نقاب اسارت برخ بیفکنند و خانهنشین گردند.
اقدامی که در ده سال قبل به منظور رفعحجاب صورت گرفت، نتیجه خواست و مبارزه طولانی زنان و مردان کشور و ثمرهٔ جنبش آزادیبخش زنان در جهان معاصر بود که با وصف محدودبودن ساحهٔ تطبیع آن، گامی بجلو شمرده میشد. در پرتو وضع جدید ثابت گردید که زنان کشور در تحت شرایط مساعدتر میتوانند در حیات اقتصادی و اجتماعی کشور فعالانه سهم بگیرند.
با تصویب قانون اساسی جدید کشور در سالهای اخیر و اذعان به یکسلسله از آزادیهای دموکراتیک مردم، برخی حقوق جزئی و منجمله حق شرکت در انتخابات برای زنان در صورت و فورم قانون برسمیت شناخته شد. چون آزادی کامل انتخاباتی در شرایط تسلط نظام فرتوت و ظالم فیودالی میسر نیست، طبعاً اینحق بخصوص برای زنان عملا خیلی محدود میباشد. ولی بهر حال با احراز این پیروزی مقدماتی مرحله نوین در مبارزه زنان پدید آمده است.
معهذا باید جداً بخاطرداشت که شناسائی حقوق محدودی برای زنان بمعنی پایانیافتن مبارزه نیست، بلکه سرآغاز آنست.
علیرغم موفقیتهای کوچکی که زنان افغان بدست آوردهاند، هنوز به هیچوجه نمیتوان از تامالحقوق بودن زن در جامعه حرف زد، چه زنان کشور هنوز درخانواده، عضو مسلوبالحقوقی بیش نیستند و در صحنهٔ اجتماع نیز محرومیتهای حقوقی فراوان دارند. علیرغم اصول مصرح در قانون اساسی و اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر، زنان از حقوق اقتصادی و اجتماعی خویش برخوردار نیستند. بنابرآن زنان کشور راه طولانی و دشواری را در پیش دارند تا به افراد تامالحقوق یک جامعهٔ آزاد مبدل شوند.
زنان مبارز افغانستان که در گذشته هرگز از کمک به نبرد پرافتخار کشور علیه استعمار و ارتجاع سیاه سر باز نزده اند، اکنون نیز از توطئهها و دسایس ارتجاع سیاه و تلاشهای محافل حاکمه ارتجاعی کشور در جهت سرکوب نهضت زنان، آگاهی دارند و در برابر آنها شجاعانه مبارزه مینمایند. زنان آگاه و پیشاهنگ جامعه ما به خوبی میدانند که در مرحلهٔ کنونی تاریخ تحقق خواستهای آنان بدون ایجاد حکومتی دموکراتیک و ملی که در آن آزادیهای وسیع دموکراتیک مردم تامین شده باشد امکان ندارد، ولی برآنند که در وضع کنونی نیز میتوانند با مبارزه متشکل خویش قسمتی از خواستهای خود را برآورده سازند.
زنان آگاه و دلیر کشور تشخیص دادهاند که در برابر آنها دو وظیفه مهم و مقدس قراردارد: یکی مبارزه به منظور تامین حقوق انسانی سیاسی و اجتماعی زنان و رهائی از قیدوبند عادات، خرافات و رسوم کهنهٔ قرونوسطائی؛ و دیگری اشتراک فعالانه در مبارزه ملی و مترقی بمنظور ایجاد تحول بنیادی در جامعه و بالنتیجه تامین ترقی و رفاه عمومی خلق افغانستان.
تجارب تاریخی نشان داده است که تجهیز و تشکل زنان شرط ضروری موفقیت مبارزه آنهاست. با درک این ضرورت اساسی (سازمان دموکراتیک زنان افغانستان) تشکیل گردید که از اینطریق مطالبات اساسی اقتصادی و اجتماعی زنان کشور مطرح و دفاع میگردد و برای تامین آنها و در جهت بسط نهضت مترقی زنان مبارزهٔ خستگیناپذیری صورت میگیرد.
سازمان دموکراتیک زنان که بر مبنای اصول مترقی مبارزه مینماید، با طرح پروگرام فعالیت خویش، جلب وسیعترین قشرهای زنان کشور را در مبارزه صرفنظراز نژاد، قوم مذهب و معتقدات اجتماعی و سیاسی مطمحنظر قرارداده است.
همچنان سازمان دموکراتیک زنان افغانستان با درک مسؤولیتهای تاریخی خویش، نمیتواند نسبت بمسایل جهان بیعلاقه باقی بماند و دست دوستی و همبستگی را بطرف زنان و سازمانهای دموکراتیک و مترقی زنان تمام کشورهائیکه برای تحقق آرمانهای والای انسانی مبارزه میکنند، دراز نکند. بدینجهت وظیفهٔ خویش میداند تا علیه جنگ و تجاوز و تحریکات امپریالیستی مبارزه نماید و از جنبشهای رهائیبخش ملی و استقرار صلح پایدار دفاع کند. سازمان دموکراتیک زنان افغانستان مبارزات قهرمانانه و مساعی خستگیناپذیر و انسانی فدراسیون دموکراتیک جهانی زنان را که از نخستین روزهای تاسیس و تنظیم پروگرام خود در سال ۱۹۴۵ (در پاریس) تاکنون آرزوی زنان را در همه جا بخاطر مبارزه متحد علیه جنگ، ستم و فقر، بنای یک جهان مترقی، آزادی، استقلال ملی و دموکراسی عدالت و صلح پایدار ابراز داشته است، تحسین و جداً پشتیبانی مینماید.
سازمان دموکراتیک زنان افغانستان از انعقاد کنگره جهانی زنان که به ابتکار فدراسیون دموکراتیک جهانی زنان در ماه جون ۱۹۶۹ در هلسنکی مرکز فنلند درباره “نقش زن در جامعهٔ معاصر” دایر میگردد، حسناستقبال مینماید و پیروزی آنرا خواستاراست.
سازمان دموکراتیک زنان افغانستان درودهای گرم و پرشور خود را به تمام زنان ومردان رزمنده و پیکارجوی و ازجانگذشته راه آزادی و استقلال خلق قهرمان ویتنام و زنان و مردان آزادیخواه و مبارز کشورهای عربی و زنان مبارز پشتونستان و بلوچستان میفرستد و انزجار عمیق خود را نسبت به اعمال تجاوزکارانهٔ آدمکشان امپریالیستی و استعمارگران ابرازمیدارد.
در اخیر اعلام میداریم که سازمان دموکراتیک زنان افغانستان بر طبق پروگرام فعالیت خویش مبارزات شجاعانه خود را در راه تعمق نهضت زنان کشور و بدفاع از حق زن، سعادت کودکان و صلح پایدار، استقلال ملی و دموکراسی و ترقی دنبال خواهد کرد و پرچم پرافتخار مبارزه را تا پیروزی نهائی برافراشته نگه خواهد داشت.
– پیروزباد مبارزهٔ مقدس زنان افغانستان!
– فرخندهباد جشن هشتم مارچ روز همبستگی بینالمللی زنان!
ــــــــــــــــــــــــــ
با تقديم سلام به همه دوستان عزيز ،
هشتم مارچ روز جهاني زن را به همه زنان تبريك ميگويم.
وبه افتخار اين روز خجسته متن بيانيه زنده ياد دوكتور اناهيتا را به شما تقديم مينمايم.
ياد وخاطرات دوكتور اناهيتا راتب زاد براي هميشه جاويدان وگرامي است
تهیه وترتیب دوکتور فهیمه پوپل
متن بیانیه دکتور اناهیتا راتبزاد
درکنفرانس سازمان دموکراتیک زنان افغانستان دوشنبه ۱۷ حوت ۱۳۴۷(هشت مارچ 1969)
جریده تابناک پرچم شماره (۵۱)
چهارشنبه ۱۹ حوت ۱۳۴۷ مطابق 10 مارچ 1969
ماسکها از چهرههای سیاه میافتد! و مارکها نمایان میشود!
یک نگاه به تاریخ گذشته مبارزات نجات بخش ملی بما نشان میدهد که ارتجاع، استبداد و استعمار غالباً کامیابی خود را مدیون ایجاد تفرقه، نفاق، تشتت و اختلاف در صفوف نیروهای صدیق ملی و وطنپرست میدانند. ارتجاع کهنه کار داخلی و خارجی به این رمز آگاه است و خطر اتحاد این نیروها را برای خود خوب تشخیص داده است. نیرو اتحاد و مبارزه را میشناسد. به همین جهت اکنون کوشش میکند که گاهی بهوسیله تحریک فعالیت چپروانه و ماجراجویانه از طرف منحرفین «چپ» و گاهی بهوسیله تحریک نیروهای سیاه ارتجاعی ماورای راست بنام «ملیت و دین» به مرکز اصیل نیروهای جنبش آزادیبخش ملی خلق افغانستان، این پرچمداران دلیر و وطنپرست حمله کند و تبلیغات نادرست را به راه اندازد و اتحاد را از میان بردارد. ولی این نیروهای سیاه ارتجاعی امپریالیزم بینالمللی هر «مارکی» را که میپذیرند هم اکنون واقعیت غیر ملی بودن و مرتجع بودن آنها در میان مردم افغانستان برملا شده است و هر روز ماسکها از چهرههای سیاه شان میافتد و هر گودال و سیاه چاهی را برای آزادیخواهان وطنپرست و مترقی کشور میخواهند حفر کنند، فردا خود در آن سقوط خواهند کرد…!
ببرک کارمل
شماره سی ونهم جریده تابناک پرچم
*****
احد ترکمنی
” ارتجاع، استبداد و استعمار”. دو سه جنبش مردمی پیش از رسمی شدن نهضت دموکراتیک خلق کمی ریشه دواندند اما سال های ۳۰ و ۴۰ میلادی اتموسفیر جهانی جنگ سرد به رشد نهضت تازه در میان نسل نوی که آخرین جنبش را در سال های ۳۰ شاهد بودند، زهرۀ پرخاش در برابر استبداد داخلی آفرید و زمانی که آن نسل در شهر ها درس می خواندند، مضمون تازه، سوسیالیزم جهانی شده بود. آنگاه که حزب در سال ۱۳۴۳ رسمیت یافت، سینه کابل به تپش آمد و شهر، شهر مبارزه شد. شب نشینی ها در میان شاگردان مکاتب کابل، شب های مبارزه و تلخ نوشی بود و چیزی که از شب می گذشت، گفتگو ها گرم می شد و هواداران رنگ و برق و زرق امریکا به مقایسه ثروت و صنعت ایالات متحده و کالخوز و ساخوز های شوروی می پرداختند؛ کسانی هم جذبأ ایمان و جستجوی اسلام واقعی! بود، دهان ها کف می کرد و گلو ها خشک می شد. آن وقت کسانی که در حزب جذب شده بودند، ماتریالیزم و دیالکتیک می خواندند و آثار سازمانی درس وار حلقه به حلقه می رفت. من حزبی نشدم اما جریانات اطرافم را با دلگرمی دنبال می کردم؛ محله ما مشتاقان مبارزه چپ فراوان داشت و همه بی آن که بپرسیم کی با کی است، در حد فهم خود ګفتګو های داغ سیاسی می کردیم و از سه چهار سال سالمند تر از خود حساب می بردیم. آن زمان ببرک کارمل تنها چهرۀ سرشناس بود و تره کی زیر کاریزمای او به حساب نمی آمد. تره کی را زیاد می دیدم، که کاکای ما در محل بود و لی ببرک کارمل را گاه گاه می دیدیم که در کوچۀ ما، کوچۀ تره کی پیاده و تند گام بر می داشت. ولی ظاهراً آن سال ها همه، تازه یک برگ کتاب در اختیار مردم قرار داشت؛ برگ تبارز. ارتجاع، استعمار و استبداد برگ های دیگری بود که سی سال و اندی می خوانیم، ولی هنوز به ته و توی آن راه نداریم. هنوز همان “فرقه، نفاق، تشتت و اختلاف” تفسیری است که استعمار هر روز تکرار می کند و ما حتی فرصت خواندن همین برگ را که هم تئوری است، هم عمل؛ هر روز سه گام به عقب. شاید نسل دیگری به کار است تا ارتجاع، استبداد و استعمار را بشناسد؛ می ترسم آنگاه هم دیر نباشد و مضمون هم گریز از زمین باشد، نه سوسیالیزم جهانی! اما یاد آنان که مبارزه را به دولت مبدل ساختند و زود همه را امپریال سیاه و سرخ بلعید ماندګار است و سرشناس ترین آنانِ از خوب و ناخوب، تره کی، امین، و دو چهره دیګر، ببرک کارمل و داکتر نجیب الله فقید نام های دایرة المعارفی است.
درود پرشور به روان شهیدان راه آزادی و دموکراسی!
درود به قربانیان ۳عقرب!
حادثه خونین ۳عقرب اکنون به نهضتی ضد استبداد و ضد ارتجاع مبدل گردیده است. چهارسال قبل در آغاز اولین دوره تقنینی بر اساس قانون اساسی جدید تراکم رنج های مردم بنابر استبداد طولانی مظاهره مسالمت آمیزی را بوجود آورد که انگیزه آن علنی شدن جلسه رای اعتماد بر حکومت در ولسی جرگه گردید.ولی در اثر تفتین محافل حاکمه و ارتجاعی و مداخلات غیر قانونی،مظاهره قانونی و مسالمت آمیز محصلان،شاگردان و شهریان کابل تبدیل بواقعه خونین و المناک ۳ عقرب گردید.
بخاطر یادبود ازشهیدان واقعه المناک و خونین ۳ عقرب همه ساله در این روز مظاهرات و میتنگ های ضد استبداد و ضد ارتجاع از طرف محصلان،شاگردان و شهریان کابل برپا میگردد.امسال نیز بدین مناسبت تظاهراتی بوجود آمد.
ما پیوسته سعی ورزیده ایم تا در برگزاری ۳ عقرب،روزیکه به همه ارتباط دارد،متحدانه اشتراک ورزیم. ولی نکته که درین زمینه قابل تذکر و مایه تاسف میباشد اینکه: طی این چندسال عوض آنکه تمام عناصر و نیرو های ضد استبداد و ضد ارتجاع در نهضت ۳ عقرب تحت پلاتفور مشترک و شعار های مشترک و متحدانه اشتراک ورزند و از این حادثه که در آن جانهای چند تن از جوانان وطن قربان گردیده است.رای استحکام مبارزه عمومی ضد سیاست و نیرو های استبدادی و در راه تکامل نهضت بخاطر تامین و دفاع آزادی های وسیع دموکراتیک مردم استفاده گردد تلاش صورت میگیرد تا از آن برای رکلام کردن سازمان های سیاسی و ایدیالوژی خود بهره برداری کنند.
در تجلیل این روز امسال متاسفانه بیشتر از سالهای قبل توسط عده از فتنه گران و اخلال گران تفتین صورت گرفت. اتحاد میان تمام نیروهای دموکراتیک و ملی بر این عمل مشترک ضد استبداد و ضد ارتجاع هر حادثه دیگر، در این روز (۳عقرب)ممکن و مسسر میباشد،عمداً توسط خرابکاران و نفاق افگنان برهم خورد.
از آنجایکه نهضت ۳ عقرب یک نهضت عمومی متعلق بمردم و مظهر روشن مقاومت ایشان ضد نیرو های وحشی استبدادی و ارتجاعی شور میباشد،بنابر آن نمیتواند محافل و گرو های سیاسی آنرا برای منافع گروپی و محفلی خود مورد استعمال قرار دهند و نهضت را قربان رکلام کردن خود و گروپ های خود سازند.
در حالیکه ما تاسف عمیق خود را نسبت بچنین اعمال ناشیانه و کودکانه برخی از گروه ها و محافل سیاسی در این زمینه ابراز میداریم و اعمال فتنه انگیزانه اخلالگران را که هدف شان بدنام کردن نهضت عمومی کشور منجمله نهضت ۳ عقرب میباشد جداًتقبیع می نماییم، بمناسبت یادبود از شهیدان ۳ عقرب،بخاطره تابناک مبارزان وطن که جانهای عزیز ایشان در راه آزادی و طرد استبداد قربان گردیده است،بروان همه شهیدان وطن که الهام بخش مبارزان راه آزادی،دموکراسی و استقلال کشور ما میباشند، درود پرشور میفرستیم!
جریده تابناک پرچم
شماره (29) دوشنبه ۵ عقرب ۱۳۴۸ -۲۷ اکتوبر۱۹۶۹-شماره مسلسل
(۸۰)
پرچم سال نو را تبریک میگوید
کشور باستانی و محبوب ما افغانستان سنن عالیه و جشن های ملی پر افتخار فراوان دارد.جشن نوروزی یکی از این اعیاد باستانی مردم ماست.
جشن نوروز مظهر عالیترین روحیه خوشبینی ملت ما برای زنده گی نوین،ایجاد سرور و خوشبختی برای خود و بشریت زحمتکش و پیشتاز تاریخ بشمار می رود.
جشن های باستانی ملی ما،عموماً از عشق مردمان ما به طبیعت و کار و فصل نوین زنده گی و زحمتکشی توده های عظیم بزرگران سرچشمه میگیرد.
عید سال نو یا نوروز نشانه سرنگون شدن کهنه و ظهور نوجوانی و سرسبزی طبیعت،مظهر آرمانها، پیروزی ها و امیدهای نوین خلق کارگر برای کار و مبارزه است.
پرچم دموکراتیک خلق در حالیکه تبریکات صمیمانه خود را به هموطنان و زحمتکشان محروم کشور،به مناسبت حلول سال نو ابراز می دارد عمیقاً امیدوار است که سال نو،سال رشد مبارزه و نهضت نجات بخش ،سال پیروزی نیروهای صلح و آزادی در جهان،سال وحدت و اتحاد نیرو های دموکراتیک ملی،مترقی و وطنپرست کشور باستانی افغانستان باشد.
آنروز دور نیست که ملت ما یوغ ظلم و ستمگری را بدور افگند و جنبش های شادمانی و ملی خود را با آزاد منشی برگذار کند.
پرچم بهار نوین ، پرچم تجدید حیات ملی کشور ما از دور نمایان است! خلقها بیدار میشوند! سال نو،سال جدید مبارزه مقدس ما فرا میرسد!
جریده پرچم
هم میهنان گرامی وپرچمداران عزیز
با ابراز تهنیت صمیمانه،جشن نوروز برای شما مردم شریف و رزمندگان پرچمدار در همه یی سال سعادت،شادی ,اندیشه ای پویا،صلح و برخورداری از همه نعمت های زندگی ارزو میبریم
آنروز دور نیست که ملت ما یوغ ظلم و ستمگری را بدور افگند و جنبش های شادمانی و ملی خود را با آزاد منشی برگذار کند.
پرچم بهار نوین ، پرچم تجدید حیات ملی کشور ما از دور نمایان است! خلقها بیدار میشوند! سال نو،سال جدید مبارزه مقدس ما فرا میرسد!
گروپ همکاران تدارک،تهیه،ترتیب و ویرایش جدید جریده تابناک پرچم
ویرایش جدید شماره بیست و چهارم جریده تابناک پر چم
فورمول ۵۰ سال استقلال
از نظر زمان، از استقلال وطن (۵۰) سال میگذرد، ولی از نظر مضمون جنبش آزادیبخش ملی، از لحاظ محتوی رشد نسبی اقتصاد و فرهنگ، از نگاه موضع گیری در سیاست خارجی و اعتبار بینالمللی، از نظر ضدیت با استعمار و امپریالیزم، از لحاظ تشکل یک «ملت» و وطن واحد، از نگاه اتحاد خلقهای کشور، از نظر آزادی و دموکراسی، از لحاظ سطح رشد و تکامل اجتماعی، از نگاه مجموع کار و فعالیت در راه ساختمان وطن، از نظر انکشاف شعور سیاسی، طبقاتی و ملی، از نظر جنبش و مبارزه ملی و دموکراتیک بهصورت فشرده زمان به مقیاس کشورهای مشابه، بیش از (۵) سال نمیگذرد.
بلی ویرایش جدید شماره 24 جریده تابناک پرچم که به مناسبت پنجاهمین سال استقلال کشور به نشر رسیده بود، اکنون به دسترس همه گان قرار دارد. در این شماره بر علاوه ده ها مطالب ارزنده مقالات و جستارهای زیرین گنجانیده شده است که تا این دم هم از اهمیت و کاربرد آن کاسته نشده است.
– بیداری آسیا و جنبش آزادیبخش ملی ما
– پیکار مقدس ما علیه دشمنان آزادی و استقلال ادامه دارد
– غرور ملی، وطنپرستی و درسهای پر افتخار از مدرسه استقلال
– به مناسبت پنجاهمین یادبود قیام ملی خلقهای افغانستان
– باید له ړومبیو پیښونه وروستی درسونه زده کړو
– وظیفه عمده در برابر جنبش آزادیبخش ملی ما نیل به استقلال اقتصادیست
کلکسیون جریده تابناک ( پرچم)
رفیق انجینرعمرفیض
به پیشواز سالگرد پایه گذاری جریان دموکراتیک خلق
مقالۀ از شماره چهل و دوم جریده تابناک پرچم
شماره ۴۲ مورخ ۱۶ جدی ۱۳۴۷ هـ ۵ جنوری ۱۹۶۹ع
برگزیده ام که خدمت شما پیشکش می گردد:
ببرک کارمل
پیکار عادلانۀ ما در راه تأمین ترقی اجتماعی و رفاه عمومی خلق وطن ما افغانستان
نیروی دموکراتیک خلق افغانستان به پیشگاه خلق در برابر پیکار عادلانه آزادیبخش ملی و دموکراتیک در کشــور ما هدفهای صلح، اسـتـقلال ملی، دموکراسی، ترقی اجتماعی و رفاه عمـومی را قرار داده اسـت. در باره صلح، استقلال ملی و دموکراسی قبلاً صحبتهای فراوان کردهایم. اکنون هدفهای دوگانۀ ترقی اجتماعی و رفاه عمومی خلق کشور را مورد بحث قرار میدهیم و توأم با توضیح موجز علمی در باره این دو هدف، از نظام موجود در کشور انتقاد علمی مینماییم.
قبل از این که وارد بحث دوگانه فوق شویم باید یک بار دیگر خاطرنشان ساخت که در شرایط کنونی نیل به ترقی اجتماعی و رفاه عمومی در جامعه افغان، بدون تعقیب یک سیاست صلحآمیز و استقرار استقلال ملی (سیاسی و اقتصادی) و تعمیم دموکراسی و ایجاد یک حکومت دموکراتیک و ملی از تمام نیروهای ترقیخواه و وطنپرست در یک جبهه وسیع امکانپذیر نیست؛ زیرا که:
1- صلح برای ما و تمام خلقهای جهان یک امر حیاتی و یک ضرورت مبرم برای تأمین استقلال ملی و دموکراسی بشمار میرود.
2- استقلال ملی (اعم از سیاسی و اقتصادی) زمینه رشد و تکامل همهجانبه و سالم جامعه ملی ما را تأمین مینماید. لذا استقلال ملی بدرجه اول تشکیل یک دولت ملی را ایجاب میکند.
3- دموکراسی واقعی که شکلی از حکومت است، مساعدترین شکل برای احیای استعدادهای مردم و جلوگیری از بیروکراتیزم و استبداد میباشد.
بنابراین دموکراسی شرط ضروری و اولیه رشد و تکامل و ترقی سالم اجتماعی دوران معاصر محسوب میگردد. به همین جهت است که گفته میشود: «مبارزه در راه دموکراسی جز لاینفک مبارزه در راه سوسیالیسم است.»
با تذکر فورملبندی شده فوق میپردازیم به ارزیابی هدفهای ترقی اجتماعی و رفاه عمومی خلق افغانستان.
ترقی اجتماعی:
واقعیت انکارناپذیر است که کشور ما در تمام شئون حیاتی اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی قرنها از کشورهای پیشرفته جهان عقب مانده است.
متأسفانه درین عقبماندهگی هم در چنان وضعی قرار داریم که کشورهای مترقی جهان بصورت شگفتانگیزی بسرعت ماشین به پیش میروند، ولی جامعه ما پا بپای «کاروان شتر» حرکت میکند، که طبعاً میان این دو نوع حرکت روز بروز فاصله و شگاف عمیقتر و وسیعتر میگردد. به همین جهت وظیفه فوری و ضروری و حیاتی که در وضع کنونی در مقابل ما قرار دارد عبارتست از ایجاد شرایط مساعد اجتماعی بخاطر تأمین آهنگ سریع و همهجانبه رشد و ترقی جامعه افغانی ما، تا بتواند عقبماندهگی چندین صد ساله ما را طی مدت کوتاهی جبران کند.
سؤالی مطرح بحث قرار میگیرد که ترقی یعنی چه و معیار ترقی کدام است؟ تیوری علمی پاسخ میدهد که ترقی «یعنی حرکت سریع و جامع یک جامعه در مسیر رشد در جهت رسیدن به سطح جهانی تکنیک، کلتور و نظام عادلانه اجتماعی» معیار ترقی عبارت است از ماهیت مترقی یک نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یک جامعه که امکانات نوینی را برای تکامل نیروهای تولیدی آماده میسازد و سریعترین رشد جامعه را تأمین مینماید
اکنون میبینیم که بر اساس تعریفات فوق کشور ما، کشوری است که در زمینههای تولیدی، توزیع، آهنگ رشد، حاصلدهی کار و مهارت در کار، تکنولوژی و ساینس، تعلیم و تربیه، نظم و تشکیل اجتماعی و دولتی، سواد، صحت و رفاه مادی و معنوی مردم و فرهنگ عمومی و غیره در پایینترین سطح جهان قرار دارد و زنجیرهای نظام فرتوت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی موجود در کشور بصورت وحشیانه راه رشد نیروهای تولیدی را مسدود ساخته است. به این معنی، در جامعه کنونی ما که اسیر چنگالهای بیرحم مقرارت کهنه فیودالی و فبیلهوی است، و هر روز نیروهای خشن و سیاه ارتجاعی، استبدادی و استعماری جلو هرگونه رشد و ترقی اجتماعی کشور ما را میگیرد و کشور را بجهت جهل و بیسوادی، بیماری و فقر میکشاند، هیچگونه امکانی وجود ندارد تا شرایط تأمین رشد و ترقی همهجانبهیی را در جامعه بوجود آورد.
درست است که هیأت حاکمه افغانستان سیاست تبلیغاتی برای رشد اقتصادی و فرهنگی کشور دارد. ولی واقعیت هلاکت بار زندهگی تودههای عظیم خلق کشور و کندی رشد مبین این حقیقت تلخ است که سیاستهای هیأت حاکمه افغانستان جز اغوا، فریب و کذب چیزی دیگری بوده نمیتواند. باید جداً خاطرنشان ساخت که این سیاستها صرفاً تبلیغاتی و این «رشد و ترقی» بطی، سطحی و جزیی و ناسالم در شئون مختلف زندهگی اجتماعی کشور بسیار، بسیار کمتر از آن حدیست که در دوران معاصر جهان برای تکامل سریع جامعه ما لازم است و هم بسیار، بسیار کمتر از آن امکانی است که برای رشد و ترقی و جامع کشور ما میسر است.
تجربه نظامهای نوین و مترقی جهان نشان میدهد که میتوان شرایط رشد و ترقی سریع جامعه را کی طی قرون متمادی انجام نگرفته، در دوران زندهگی یک نسل آماده ساخت. ولی بکمال تأسف هیأت حاکمه افغانستان که از منافع طبقه ارتجاعی خود نمایندهگی میکند و از امپریالیزم و ایدیالوژی ارتجاعی و بورژوازی تبعیت مینماید، تلاش میورزد تا از رشد و ترقی سریع و خلاق جامعه، سقوط و زوال اجتنابناپذیر طبقه خود جلوگیری نماید.
هیأت حاکمه تا آن حدی به سست شدن زنجیرهای اسارت و بردهگی از دست و پای مردم تن در میدهد که بقا و منافع طبقاتیاش در آن متصور باشد و آنگاه مزورانه نام آن را ترقی میگذارد و با پررویی تبلیغ مینماید که «امکانات برای پیشرفت و ترقی جامعه افغانستان بیش از این وجود ندارد» (!).
ولی علیرغم این ادعای دور از واقع، باسناد تیوری علمی و تجربه کشورهای مترقی و پیشرو جهان میتوان گفت که امکانات ترقی و رشد سریع و جامع در کشور ما وسیعاً وجود دارد و افغانستان میتواند با نیرو و سرعت شگفتانگیزی فاصله چندین قرن عقبماندهگی را در دوران زندهگی یک نسل طی کند. ولی مشروط برین که نظام کهن اجتماعی – اقتصادی و سیاسی موجود دگرگون گردد و نظام نوین و مترقی و دموکراتیک در جای آن بنشیند. زیرا تنها چنین نظام میتواند از منابع فراوان انسانی و طبیعی کشور سریعاً، وسیعاً و علماً بهرهبرداری نماید و کشور ما را در راه نیل به ترقی، در راه رشد سالم ملی و دموکراتیکی رهبری کند.
هیأت حاکمه ضد دموکراتیک و ضد ملی کنونی افغانستان که از جهت قدرت سیاسی و دولتی راه ترقی اجتماعی را در ده و شهر مسدود ساخته است، بزرگترین مانع رشد و ترقی جامعه ما بشمار میرود.
به همین جهت در شرایط کنونی، مبارزه متحدانه تمام نیروهای ملی و مترقی کشور در راه ایجاد دولت دموکراتیک و ملی، پیکار عادلانه برای ترقی جامع و سریع جامعه وظیفه مقدس هر افغان وطنپرست است.
رفاه عمومی:
نبرد عادلانه برای ایجاد امکانات برای ارتقأ سریع سطح رفاه زندهگی خلق افغانستان اعم از کارگران، دهقانان، چوپانان، پیشهوران و روشنفکران هدف مقدس و اساسی ماست. یعنی تأمین حداقل شرایط لازم زندهگی مرفه و با کلتور معاصر برای عموم خلق پانزده ملیونی کشور از لحاظ خوراک، پوشاک، مسکن، ادویه و شفاخانه و حفظ سلامتی مردم، سواد و مکتب، حق کار، و بهبود وضع زنان، حقوق تقاعد، افزایش عواید واقعی مردم، تهیه اجناس مورد مصرف مردم، تجدید ساختمان دهات و شهرها، کلپها، تیاتر و سینماها و فروشگاهها و غیره. البته باید اظهار داشت که تحقق این آرمانهای خلق کاریست بسیار مشکل و بصورت قطع از دست هیأت حاکمه موجود کشور برآورده شده نمیتواند. توجه شود! در تحت نظام کنونی افغانستان است که خلق کشور ما در آتش جهل، بیماری، بیکاری، آوارهگی و گرسنهگی میسوزند. عاید متوسط سالانه اکثریت عظیم خلق از پایینترین عواید جهان است و روز بروز فاصله بین فقر و ثروت عمیقتر و وسیعتر میگردد و زندهگی در شهر و ده، در میان قبایل و کوچیها طاقت فرساتر میشود. بری ریشهکن ساختن این زندهگی جهنمی و غیرانسانی و تأمین رفاه و آسایش عمومی و با فرهنگ، باید هرچه سریعتر نیروهای مؤلده کشور وسیعاً رشد یابد و یک نظام عادلانه دموکراتیک ایجاد گردد.
***
تجربه ملل مترقی جهان بما میآموزد که هرگاه در اوضاع و احوال کنونی شرایط قبلی یعنی استقلال ملی، دموکراسی و ترقی اجتماعی واقعی استقرار و تأمین یابد، میتوان بتأمین سریع رفاه عمومی نایل آمد. حقیقت انکارناپذیر اینست که تنها فعالیت خلاق و قهرمانانه خلق، نبرد پیگیر و عادلانه طبقات دموکراتیک و مبارزات دلیرانه و متحدانه احزاب ملی و مترقی و نیروهای وطنپرست میتواند ضامن تجدید حیات جامعه و موجب آوردن تغییرات مترقی و تحول بنیادی و اساسی در جامعه گردد.
بهر اندازهیی که فعالیت و مبارزه این نیروها آگاهانه، متشکل، قاطع و موثر و متحد باشد و هر قدر که بیشتر تودههای وسیع خلق را دربر گیرد بهمان اندازه رشد و ترقی اجتماعی سریع، جامع و اساسی خواهد بود.
استنباط مترقی علمی از ترقی اجتماعی و رفاه، سلاح نیرومند و قاطع خلق کارگر دورنمای تابناک و روشنی را نشان میدهد و در مبارزهاش برای ساختمان یک جامعه نوین و مترقی، الهامبخش نبرد نجاتبخش اجتماعی و ملی است.
از اینجاست که همه نیروهای نجیب وطنپرست و ترقیخواه که واقعاً به نیکبختی و ترقی افغانستان عشق و علاقه دارند، باید در راه هدفهای عالیه پنجگانه صلح، استقلال، دموکراسی ترقی اجتماعی و رفاه عمومی خلق افغانستان محبوب ما، در یک جبهه وسیع متحد وطن پدری ما، در یک جبهه متحد و دموکراتیک و ملی، در یک جبهه ضد دشمنان خلق افغانستان یعنی در جبهه خلق افغانستان مبارزات رهاییبخش و والای خود را متحدانه و شریفانه به پیش ببرند.
هیچ نیروی ملی و مترقی، جز نیروهای ارتجاع سیاه داخلی و امپریالیزم و هواداران بردهصفت داخلی آن نمیتواند از حقانیت این اهداف دموکراتیک و عادلانه انکار کند.
ما ایمان راسخ داریم که بهر شکل و صورتی که باشد خلق رنجدیده افغانستان راه خود را بسوی آزادی، ترقی و رفاه میگشاید. زیرا این راه طبیعی خلقهای رنجدیده است!
اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند.
شهرالله شهپر
شهرالله شهپر یکی از پیشکسوتان نهضت چپ کشور و از جمله اشتراک کننده کنگره موسس ح د خ ا بود که در اولین کنگره حزب به صفت عضو کمیته مرکزی برگزیده شد او یکی از چهرههای برازنده و مبتکر رهبری حزب محسوب میشد او مردی شجاع و قاطع علیه دشمنان آشتیناپذیر، در صراحت لهجه و بذلهگویی سرآمد روزگار خود بود و علیه ستمهای حاکمان آن برهه با قاطعیت و بیامان می رزمید.
این شخصیت برازنده اما فراموششده، از دانش عالی سیاسی و آیندهنگری شگرف برخوردار و در سروده سرایی دست بالایی داشت. سرودههایش دلنشین و بیانگر رنجهای مردمش بود. یادبود از چنین شخصیتها امری است ضروری و به همین مناسبت پارچه سروده او را از جریده تابناک پرچم برگزیدهام که خدمت شما پیشکش میگردد
اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند
روشنگر راه قله ها پرچم ماست
فریاد طنین توده ها پرچم ماست
در پای درفش ارغوانی نازم
تابنده این روزنه ها پرچم ماست
کوچی
پيام تاریخی پرچمداران
ماازتمام نیروهای مبارز،فرزندان صدیق خلق افغانستان در هرکجا که هستند.دعوت میکنیم که با سلامت فکر و احساس مسولیت تاریخی،دست ما را که صادقانه برای اتحاد بلندکرده ایم،به پاس خون های گرم شهدای راه استقلال،بخاطر رنجهای عظیم خلق های ستمدیده کشور،بخاطرصلح آزادی ملی،دموکراسی و ترقی اجتماعی و بخاطر تجدید ساختمان وطن محبوب ماافغانستان، بفشارید.
جریده پرچم شماره دوازدهم ۶ ثور ۱۳۴۷ مطابق 27 اپریل 1968
شماره چهارم
جریده تابناک پرچم
۱۵ حمل ۱۳۴۷- اپریل ۱۹۶۸
دفاع از جنبش آزادی بخش ملی پښتونستان از وظایف ملی وبین المللی دموکراتیک خلق افغانستان بشمار می رود.
جریده تابناک پرچم شماره سی ونهم
ببرک کارمل
ماسکها از چهرههای سیاه میافتد! و مارکها نمایان میشود!
یک نگاه به تاریخ گذشته مبارزات نجات بخش ملی بما نشان میدهد که ارتجاع، استبداد و استعمار غالباً کامیابی خود را مدیون ایجاد تفرقه، نفاق، تشتت و اختلاف در صفوف نیروهای صدیق ملی و وطنپرست میدانند. ارتجاع کهنه کار داخلی و خارجی به این رمز آگاه است و خطر اتحاد این نیروها را برای خود خوب تشخیص داده است. نیرو اتحاد و مبارزه را میشناسد. به همین جهت اکنون کوشش میکند که گاهی بهوسیله تحریک فعالیت چپروانه و ماجراجویانه از طرف منحرفین «چپ» و گاهی بهوسیله تحریک نیروهای سیاه ارتجاعی ماورای راست بنام «ملیت و دین» به مرکز اصیل نیروهای جنبش آزادیبخش ملی خلق افغانستان، این پرچمداران دلیر و وطنپرست حمله کند و تبلیغات نادرست را به راه اندازد و اتحاد را از میان بردارد. ولی این نیروهای سیاه ارتجاعی امپریالیزم بینالمللی هر «مارکی» را که میپذیرند هم اکنون واقعیت غیر ملی بودن و مرتجع بودن آنها در میان مردم افغانستان برملا شده است و هر روز ماسکها از چهرههای سیاه شان میافتد و هر گودال و سیاه چاهی را برای آزادیخواهان وطنپرست و مترقی کشور میخواهند حفر کنند، فردا خود در آن سقوط خواهند کرد…!
ببرک کارمل
د وحدت او اتحاد تأمین ضرورت
جریده تابناک پرچم
شماره چهل و سوم دوشنبه ۲۲ جدی ۱۳۴۷ ۱۳ جنوری ۱۹۶۹
زموږ په وطن کی د ضد ملی اوضد دموکراتیک اوسنی حاکمه نظام له استقرار نه کلونه تیریږی. او ددی په ارخ کی د افغانستان د وطنپالونکو او ترقی غوښتونکو قوتونو له خوا، د دی استبدادی نظام د طردولو او د یو ملی دموکراتیک نظام د استقرار د پاره پراخ مجاهدات شویدی. مګر له بده مرغه تر اوسه پوری تولو مجاهداتو ماته کړیده او ارتجاعی حاکمه طبقه هماغه راز خپل جابرانه تسلط ته دوام ورکوی. دلته یو پوښتنه پیدا کیږی چه د دی مجاهداتو په جریان کی د وطنپالونکو او ترقی غوښتونکو د ماتی علتونه څه دی؟
باید وویل شی د دی مقالی هدف، د ترقی غوښتونکو او وطنپالونکو قوتونو دله کامیابیدو د ټولو عینی او ذهنی عللو او عواملو طرح نه ده، بلکه دلته د پورتنی پوښتنی په ځواب کی یوازی د دی مسالی یو مهم عامل د راتلونکو معضلو بحثونو لپاره د مقدمی په حیث څیرو.
دادنه کامیابیدو او ماتی مهم علت چه زموږ په هیواد کی یی د مرتجعو او مستبدو حاکمه قوتونو عمر اوږده کړیدی. هغه انشعاب، افتراق او نفاق دی چه د هیواد د ملی او مترقی نهضت په بهیر کی د ترقی غوښتونکو او وطنپالو قوتونو ترمینځ پیدا شویدی.
مشهوره ده چه (اګوست ببل) په ۱۹ پیړی کی د آلمان د کارګری نهضت او دسوسیال دموکرات ګوند یو مشهور لارښونکی په رایشتاک (دآلمان پارلمان) کی په ناڅاپی توګه د مجلس ښی لاس د نمایندګانو له چکچکو سره مخامخ شو. ده چه انتظار نه درلود د پارلمان مرتجع وکیلان د ده وینا تایید کاندی له ځان سره یی په لوړ آواز وویل: »ای احمقه بوډا بیادی څه گلان کړلی دی چه دا ځناوران خوښی کوی.«
واقعیت دادی چه کله کله کیدی شی د دښمن له عکس العمل نه په حقیقت یو شو.
اوس ټولوته ښکاره ده چه په ملی او بینالمللی عرصه کی ټول ارتجاعی حاکمه محافل او امپریالیستان څنګه په مترقی او ملی نهضت کی د اختلاف له وجود نه خوشحاله دی او له هغه نه پخپله ګته بهره اخلی.
د اطلاعات او حقایقو سره سم همدا اوس د افغانستان حاکمه قدرت پر له پسی په دولت کی او له هغه نه د باندی د امپریالیستانو په توګه په ټولو قوت او ضد انسانی شؤنو په ټولو وسایلو هڅه کوی چه د هیواد د ترقی غوښتونکو او وطنپالونکو قوتونو تر منځ اختلاف، انشعاب، تفرقه اونفاق زیات زور اودیر شدید کړی او دهغوی ترمنځ وحدت او اتحاد ناممکن کاندی او له خوشحالی نه ورته وناڅی. هغوی هر ورځ فعالیت کوی چه د تفتین، جاسوسی، افشاکړی او د آزادی غوښتونکو او وطنپالونکو په صفوفو کی د راز راز درواغو، تورونو او بی اعتمادیو د خپرولو په وسیله د خپل عمر د بقا لپاره حد اکثر استفاده وکړی. داڅکه چه حاکمه ارتجاعی قدرت دا تجربه کړیده چه د ترقی غوښتونکو او وطنپالونکو، د ملی او دموکراتیکو فوتونو یعنی (د خلکو دوستانو) اتحاد او وحدت مستقیما متناسب دی د هغوی (د خلکو دښمنانو) له طرد او اضمحلال سره.
مګر د ملی او اجتماعی آزادی بښونکو نهضتونو د تاریخ تجربه یی چه ستر هدف ته رسیدل یعنی په هیواد کی د ستمګر او استثمارګر نظام پای ته رسول د ترقی غوښتونکو او وطنپالونکو قوتونو د وحدت او اتحاد عنصر ته ضرورت لری. خو له بده مرغه د مبارزی د دی پرمختکونو تولو د وحدت او اتحاد کار زموږ په هیواد کی، د نهضت د اوسنی مرحلی په سرکی يه کلک بحران اخته شویدی. او دا ددی لپاره چه د هیواد ترقی غوښتونکی وطنپالونکی قوتونه د دی پر ځای چه سترو ملی او اجتماعی هدفونو ته د رسیدو لپاره د اشتراک پر وجوه تکیه وکړی او په اوسنیو اوضاعو او احوالو کی د وحدت او اتحاد چاره مقدمه وشمیری. زیادتره د افتراق او نفاق وجوه په نظر کی نیسی او د عمل وحدت نفی کوی.
په لوړ آواز اعلان کیږی چه: باید د دی حیاتی او مهمی نکتی ته ژوړه توجه وشی چه د ارنجاعی قوتونو د ناثاپی یرغل او تعرض د واقعی خطر په مقابل کی، بی اعتنایی چه هره شیبه د ریښتینو ملی او دمواکراتیکو قوتونو په مقابل کی مقدور دی ډیره ستره اشتباه ده.
لویه بدبختی دا ده چه د نهضت اوسنی انکشاف څومره چه د ترقی غوښتونکو او وطنپالونکو قوتونو تر مینځ نفاق او افتراق راپیدا کړیدی د دی پخلاف یی د حاکمه ارتجاعی طبقاتو تر مینځ د وحدت او اتحاد زمینه پیاوړی کریده، باید وویل شی د حاکمه قدرت د ناثاپی حملی خطر، له یوی خوا د خلکو د دوستانو دهمدی افتراق او نفاق له کبله او له بلی خواه د خلکو د دښمنانو (ارتجاع او امپریالیزم) د اتحاد او زیاتیدونکی هوښیاری له کبله او ددی لپاره چه ورخ تر ورځی د نهضت دضد تاکتیکونو په تجروبو تجهیز کیږی، ډیر زیاد شویدی.
ددی نفاق او افتراق مسأله او طبیعی نتیجه داده چه خلکوته ضرر رسیږی او دخلکو دښمنان ګته کوی. د دی لپاره چه د دی نتیجی د تحقق واقعی علت له منځه لاړشی، ضرورت حکم کوی چه باید ژر تر ژره د اوسنی افتراق او نفاق په بحران برشو او وحدت او اتحاد تأمین کړو.
د افغانستان د خلکو دموکراتیک قوت په مبارزه کی د خپلی سختی ولی ویاړ جنبی وظیفی څخه، د وحدت او اتحاد د تأمین په خاطر د نرمی منونکو اصولو په چوکات کی خبر دی او له تولو وحدت طلبو او اتحاد غوشتونکو قوتونو سره به په شجاعت او زړورتیا او له اصولی ګذشت سره یوڅای خپل سهم په دی زمینه کی ایفا کړی.
موږ کلک ایمان لرو چه کیدی شی د ملی او ولسی جرګو په توګه د یو افغانی وحدت او اتحاد ترمیز را وڅرخیږی او د ګډو وجوهو د پیدا کیدو د حداقل مشترک پروګرام د طرحی له لاری او د ارتجاع، استبداد استعمار او امپریالیزم پر ضد د مشترک عمل او وحدت عمل په وسیله دنفاق او افتراق په بحران باندی بری میسر شی.
* * *
یاداشت:
ګران لوستونکی دی د پرچم متعددو ګڼو ته چه د ترقی غوښتونکو او وطنپالونکو ملی او دموکراتیکو قوتونو د وحدت او اتحاد د ضرورت به باره کی یی په مستقیمه او غیرمستقیمه ټوګه په لسهاوو مقالی لیکلی دی مراجعه وکړی. موږ په بیا هم د پورتنیو قوتونو د وحدت او اتحاد په خاطر خپل علمی او مشخص بحثونه تعقیب کړو.
بـیــا…!
بیا ! برادر! «وطن ما یکیست دشمن ما یکیست»
بیا ! تا با « پـیــوند مـشــت هـا و دل هـا» پیـوند خـوشــه هــا و شــعـلـه هـا مــردانه بـرزمـیم.
بیا ! با خـشـم توفـانــزا، با کـینه یی پـابـرجـا به دشـمنان خلـق با خروشی چون امواج پیشتاز آمو،با غریوی لرزاننده چون آذرخش بـهــاری به دژ اســتـبـداد حـمـله بـریـم.
بیـا ! با امـیــد دل انگـیــزی به فــردای شـگـوفـان انـســانـی ، بـا ایـمـان خـدشـه نـاپـذیــر به پیـروزی خلـق بـا اســتـواریـی چــون ســخـره هـای فـلک ســای هـنـدوکـش، بـا دلـی آگـنـده از شــرف انـســـانـی زنــدگـی را چـون طـلـیـعـه بـهــاری بـدرخـشــانـیـم .
اسد ک
شماره چهل و یکم جریده تابناک پرچم
۹ جدی ۱۳۴۷ 30 دسامبر 1968
سالها و دهه ها میگذرد اما خواست ووظیفۀ زمان هم چنان همگون باقی میماند!
***
«در وضع کنونی، وظیفۀ فوری و ضروری تمام شخصیت های ملی، محافل، گروه ها ونیروهای، دموکرات، ترقیخواه ووطنپرست است که برای آماده ساختن مردم برای مبارزات انتخاباتی وشرکت در انتخابات وتضعیف جبهۀ نامقدس طبقات حاکم ومحافل ارتجاعی و خنثی ساختن دسایس شبکه های فتنه انگیز خارجی، یک جبهۀ ائتلافی ایجاد نمایند.
در وضع کنونی اشتباه بزرگ خواهد بود، اگر عناصر، محافل، گروه ها، سازمانها ونیروهای ملی، دموکرات، ترقیخواه و وطنپرست در اثر خودخواهی ها، اختلافات ذات البینی ویا بلندپروازی های شخصی و سازمانی و یا در اثر تحریکات دشمنان داخلی وخارجی، دشمن اساسی را در بین خود برگزیند و در جریان مبارازات انتخاباتی برعلیه یکدیگر قرار گیرند و سبب پیروزی محافل ارتجاعی شوند!»
برگرفته شده از جریدۀ وزین پرچم شماره هشتم سال دوم. (اصل متن بزبان پشتو بوده است)
قاسم آسمایی
خلق و دشمنان خلق کیانند
راه حل صحيح تضادها در کشور و تأمین وحدت در بین ما
باید با تأسف اظهار داشت که کشور ما بنا بر موجودیت مناسبات فئودالی و ماقبل فئودالی و نفوذ استعماری تا کنون متحد و یکپارچه نیست. تضادهای گوناگون مورد نفرت خلق، در وطن ما افغانستان قوياً وجود دارد که هر گاه بوقت و بهصورت منطقی حل نگردد، همیشه خطر تجزیه، تفرقه و هرج و مرج آن را تهدید میکند. یگانه راه حل صحیح و سریع تضادها در کشور عبارت است از پیروزی جنبش دموکراتیك ملى به حیث حداقل هدف استراتیژیک و جنبش سوسياليستى به حیث حد اکثر هدف استراتیژیک (هدف غائی). انجام مؤفقانه این دو مرحله جنبش ضامن اصلی پیروزی حتمی وحدت کشور و همبستگی تودههای خلق و تمام ملیتها و اقوام کشور ما در وجود يك افغانستان نوین، مترقي، واحد، آزاد و متحد بشمار میرود. امروز در اجتماع ما تضادهای عمده و فرعی آشتی ناپذیر و آشتی پذیر و جود دارد. ولی بعضیها روی بیدانشی وعدم درك علمی جامعه و یا روی عمد و قصد از وجود تضادها در کشور انکار مینمایند و بعضی دیگر ناشیانه بدون تحلیل علمی جامعه، مسایل تضادهای گوناگون را در کشور ساده کرده و در يك نسخه واحد بهصورت دگم (جزمی) به طبقه بالا و پائین تصنیف میکنند (در حالی که اکثریت گویندگان آنها نیز خود از طبقات بالا و مرفهالحال و متنفذين محلیاند و مضحکتر اینکه آنهم روی نقشه ارتجاع و امپریالیزم مسأله طبقه را در داخل جریانات مترقی با شدت بیشتر نسبت به برون جریانات مترقی دامن میزنند) و گروهی دیگر تضاد میان اقوام و ملیتهای کشور را که تضادهای فرعی و آشتی پذیر اند، جایگزین تضاد اساسی میان خلق و دشمنان داخلی و خارجی خلق میسازند. این نوع تصنیفها از یکسو نیروهای مترقی و پیشآهنگ را از جنبش تجرید میکند و از سوی دیگر جنبش را به ناکامی مواجه میسازد.
تضادهای اجتماعی: طبق شرایط کنونی افغانستان، در برابر ما دو نوع تضاد اجتماعی که از لحاظ ماهیت خود با یکدیگر متباین است، قرار دارد. یکی تضاد میان خلق و دشمنان خلق، دیگری تضادهای گوناگون در میان خلق.
در کشور ما در هنگام جنگ عادلانه ملی ضد انگلیسی، خلق عبارت بود از تمام طبقات و قشرها و گروههای اجتماعی اعم از زحمتکشان ده و شهر و غیر زحمتکشان و تاجران و تعدادی از سرداران، خوانین، و روحانیون و غیره که به خاطر استقلال علیه استعمار گران انگلیس برخاسته بودند. در حالی که امپریالیستهای انگلیس خائنین داخلی و عناصر طرفدار انگلستان دشمنان خلق را تشکیل میدادند.
در مرحلۀ کنونی که دوران جنبش دموکراتیک ملی است، خلق شامل طبقات و قشرهای کارگران، دهقانان، پیشهوران، روشنفکران، بورژوازی کوچک و متوسط (بورژوازی ملی) و آن ارگانها، سازمانهای سیاسی و گروههای اجتماعی میشود که علیه دشمنان خلق افغانستان مبارزه میکنند، در حالی که ملاکین فئودال، تاجران بزرگ دلال (بورژوازی کمپرادور) بیروکراتها و امپریالیزم و آن روشنفکران مرتجع، ارگانها، سازمانها و عناصر و محافل حاکمه مرتجع که نمایندگان این طبقاتاند، دشمنان خلق میباشند. این تضادهای میان خلق و دشمنان خلق از جملۀ تضادهای آشتی ناپذیر (انتاگونیستی) اند. ولی در مورد تضادهای درون خلق باید در نظر گرفت که تضادهای میان زحمتکشان تضاد آشتی پذیر است. در شرایط کنونی افغانستان تضادهای درون خلق عبارت اند از تضادهای میان طبقۀ کارگر و دهقانان، تضادهای میان قشر مختلف دهقانان، تضادهای میان روشنفکران که از طبقات اجتماعی برون میآیند. تضادهای میان طبقه کارگر و سایر زحمتکشان و بورژوازی کوچک و متوسط، تضاد میان ملیتها، اقوام و قبایل و غیر که همه تضادهای آشتی پذیر (غیرانتاگونیستی) اند.
در شرایط کنونی کشور ما که تضاد عمده میان دهقانان و ملاکین فئودال و خلق ما با اوتوکراسی و امپریالیسم است، تضاد میان طبقه کارگر و بورژوازی ملی از جمله تضادهای فرعی اند. در وضع کنونی بهطور کلی مبارزه طبقاتی میان طبقه کارگر و «بورژوازی ملی» در کشور ما که هنوز در مرحلۀ بسیار ضعیف ابتدائی رشد خود است و در طبقه متوسط داخل میباشد، دارای خصلت دوگانه است. در شرایط کنونی آن قسمتی از «بورژوازی ملی» که با محافل امپریالیستی ارتباط ندارد، در انجام وظایف اساسی انقلاب ضد امپریالیستی و ضد فئودالی بهطور عینی ذینفع است. بنابرین امکانات نقش نسبی مترقی آن برده میشود. ولی جداً باید در نظر گرفت که هرگاه بخش عامه اقتصاد تقویه نگردد و راه مترقی تکامل غیر سرمایه داری در پیش گرفته نشود، رشد تشبثات خصوصی زیر نظارت ملی قرار نگیرد بهموازات رشد تضادهای موجود بین زحمتکشان و طبقات ثروتمند و تشدید مبارزه طبقاتی در داخل کشور، «بورژوازی ملی» بیش از پیش به سازشکاری با امپریالیسم و ارتجاع داخلی میگراید و تضاد آشتی ناپذیری میان طبقه کارگر و بورژوازی ملی را در مرحلۀ جنبش دموکراتیک ملی و جنبش سوسیالیستی تشدید مینماید. به این ترتیب تضاد بین طبقه کارگر و «بورژوازی ملی» ماهیتاً تضاد است آشتی ناپذیر. معهذا در مرحله کنونی تاریخ بهاصطلاح «بورژوازی ملی» با ملاکین فئودال و بورژوازی بزرگ تجاری دلال (کمپرادور) و بورژوازی بيروکرات فرق میکند و طبقه متوسط (بورژوازی ملی) میتواند در شرایط جنبش دموکراتیک و ملی در جبهه خلق درآید.
همچنان تضادهای دیگری در کشور ما موجود است که متأسفانه از طرف بعضی عناصر مترقی برخورد نادرست به آن میگردد و میخواهند بهصورت میکانیکی و مصنوعی آن تضادها را جایگزین تضادهای اساسی و آشتی ناپذیر سازند. مثلاً تضاد میان ملیتها و اقوام مختلف (که به شکل شوونیستی و ناسیونالیستی انعکاس مینمایند و حتی این مسئله را مطرح بحث هژمونی (سرکردگی) در داخل سازمان سیاسی طبقه کارگر و جبهۀ متحد دموکراتیک ملی نیز مینمایند.)، تضاد میان شهریان و دهاتیان، تضاد میان مرکز (شهر کابل) و ولایات و اطراف البته وجود تضادهای فوق در کشور یک واقعیت است، ولی این تضادها آشتی ناپذیر نبوده و در جریان طولانی جنبش دموکراتیک ملی و سوسیالیستی به شکل مسالمت آمیز حل شده میتواند، لذا برخورد میکانیکی و مصنوعی به این تضادها و آنها را عمده و آشتی ناپذیر قرار دادن اشتباه اصولی است و جنبش را به شکست مواجه میسازد. در مبارزه طبقاتی تشخیص تضادها میان خلق و دشمنان خلق و تضادهای درون خلق و طرق حل آنها در هر مرحله تاریخی یک مسئله حیاتی در انجام جنبش رهایی بخش ملی و اجتماعی است.
راههای حل تضادها:
از آنجا که در مرحلۀ کنونی تاریخ جامعه ما تضادهای میان خلق و دشمنان خلق و تضادهای درون خلق از لحاظ ماهیت خود با یکدیگر تفاوت دارند، لذا راههای حل آنها نیز در مراحل مختلف مبارزه و تحول اجتماعی باید متفاوت داشته باشد.
در شرایط کنونی مبارزه اشتباه یک عده از عناصر و محافل ترقیخواه «چپ» هم در این است که حتی تضادهای درون خلق (تضادهای آشتی پذیر) را جایگزین تضادهای میان خلق و دشمن (تضادهای آشتی ناپذیر) مینمایند و در نتیجه باعث تقویه دشمنان خلق به سویه ملی و جهانی میگردند. بیشتر شیوه آن رفقای «چپ» ما تأسف آور است که حداقل مسئله مربوط «اختصاصی» خود را هم مطالعه نمیکنند و در زمینه «حل صحیح تضادهای درون خلق» راههای اصولی را در نظر نمیگیرند و مسئله «حق و ناحق» را در درون خلق مورد نظر و عمل قرار نمیدهند و بهاشتباه نیروی دموکراتیک خلق افغانستان را بجای دشمن آشتی ناپذیر میگیرند. نیروهای ترقیخواه پیشرو بیش از همه دیگر نیروها چه در جریان جنبش انقلابی دموکراتیک ملی و چه در هنگام به دست گرفتن قدرت که باید از طرف طبق کارگر رهبری شود و هم میشود و باید بر پایۀ اتحاد کارگران و دهقانان مبتنی باشد و هم میباشد وظیفه دارد که اول «هدف عمده» و لبۀ تیز مبارزه «ضربۀ عمده» را در هر مرحله مبارزه علیه دشمنان عمدۀ خلق که در مقابل جنبش مقاومت نشان میدهند، مورد نظر و عمل قرار دهد.
دوم ضرورت حکم مینماید که در برابر وسیعترین بخش وسطی جامعه که مخالف دشمنان عمدۀ خلق اند (با در نظر گرفتن خصلت دوگانه آنها) برخورد صحیح و هوشیارانه صورت گیرد. خلاصه اینکه: باید در درون خلق برای حل مسایل ایدئولوژیک و مسایل مربوط به تشخیص اصولیت و غیر اصولیت «تشخیص حق از باطل» نباید به مبارزه آشتی ناپذیری توسل کرد. به این معنی که در درون خلق مسایل ایدئولوژیک و مسایل مورد اختلاف را باید از راه دموکراتیک یعنی از راه بحث آزاد، انتقاد، اقناع منطقی و آموزش و تجدید تربیت و شکیب حل نمود، نه بهوسیلۀ افتراء، تهمت و دروغ بستن، جبر و تشدد، تهدید و تبلیغات نادرست و در میان گذاشتن شرطهای غیراصولی برای خلق و دوستان خلق و دادن شعار «مبارزه بیرحمانه و پیروان سرکوب بیامان» و دامن زدن تضادهای آشتی پذیر درون خلق.
در مرحلۀ کنونی به خاطر وحدت خلق افغانستان، به خاطر وحدت کلیه ملیتها و اقوام کشور، برای وحدت سازمانهای سیاسی دموکراتیک خلق افغانستان و تمام نیروهای اصیل ترقیخواه پیشرو چپ و به خاطر رشد و تکامل جنبش دموکراتیک ملی ـ تشخیص تضادهای میان ما (خلق) و دشمن و نیز حل صحیح تضادهای درونی خلق ضرورت است فوقالعاده مهم و حیاتی.
باید خاطرنشان ساخت هرگاه بلند پروازیها و خودخواهیهای شخصی، رهبری و سازمانی را کنار بگذاریم، کسانی که با ما در ستیز اند و با ما اختلاف نظر دارند شامل دو گروه میشوند: اول گروه متمایل به راست که با دشمنان خلق از در معامله و سازش و تسلیم طلبی پیشآمد میکنند. گروه دوم گروه متمایل به «چپ» و چپروان اند که تضادهای درون خلق و دوستان خلق و سازمانهای مترقی را بهمثابه تضادهای میان خلق و دشمنان خلق میشمارند و ضربه عمده را به نیروی دموکراتیک خلق افغانستان حواله مینمایند. هردوی این نظریات نادرست است.
اصول اساسی نیروی دموکراتیک خلق حکم مینماید که باید میتود اقناع، تربیت، انتقاد رفیقانه، انتقاد از خود و اعتراف به اشتباهات را به خاطر تأمین وحدت نیروی دموکراتیک خلق افغانستان و مبارزه بیامان و پیگیر را علیه مرتجعین داخلی و امپریالیزم بینالمللی مبنای نظر و عمل مشترک قرار دهیم و مقاومت دشمن عمده (فیودالیزم، اتوکراسی) را در مرحله کنونی تاریخ در هم شکنیم و بیثباتی و نااستواری بورژوازی را (بخصوص اینکه در کشور ما بورژوازی بهطور عمومی اصلاً ضعیف و ناتوان است) فلج سازیم.
کسانی که به این حقیقت سرسخت علمی تن در نمیدهند مسؤولیت عظیم و سنگینی را در برابر خلق افغانستان به عهده خواهند داشت و علی رغم پرحرفی در باره «توده و خلق» در جبهه ضد توده و خلق سقوط خواهند کرد.
«وحدت ـ انتقاد – وحدت»
این فرمول به این معنی است که با داشتن آرزوی صادقانه وحدت از طریق انتقاد و مبارزه در چهار چوکات اخلاق مترقی و اصول جهانبینی علمی و انطباق آن در شرایط کشور باید اختلاف داخلی سازمان دموکراتیک خلق را حل کنیم تا بدینوسیله بتوانیم به وحدتی نوین خلاق و نیرومند بر پایههای مترقیتر و اصولیتر دست یابیم. تجربه نشان میدهد که این شیوه دموکراتیک برای حل اختلافات داخل سازمانهای دموکراتیک خلق افغانستان شیوه درست و ثمر بخشی است و بخصوص واقعاً میتوان وحدت اصولی سرتاسری نیروهای دموکراتیک خلق کشور را تأمین کرد و در نتیجه جنبش کنونی را به پیروزی بزرگی رساند. این شیوه دموکراتیک «وحدت ـ انتقاد ـ وحدت» در صورتی موفق است که صادقانه آرزوی وحدت در چوکات اصول خلاق جهان بینی علمی، ایدیولوژی طبقه کارگر و انطباق خلاق آن در شرایط کشور در میان باشد؛ زیرا اگر تمایل ذهنی برای وحدت دموکراتیک خلق وجود نداشته باشد و به اختلافات بهصورت صحیح برخورد نشود و یا لاقیدی و سهل انگاری کنیم و مصالح شخصی را مافوق مصالح جریان و نهضت قرار دهیم و بگذاریم که زمان بگذرد و فرصت را از دست بدهیم در آن صورت دو نتیجه ناگوار بار خواهد آورد: متلاشی شدن نیروی سازمانی و تشکیلات دموکراتیک خلق افغانستان و پیروزی دشمنان خلق.
(ببرک کارمل)
از شماره هشتاد و هفتم جریده پرچم
سرود پرچم
چیست درین نیمه شب …
در دل این تیرگی؟
شعلۀ جواله ایست؟ …
یا به زمین آمده …
ستارۀ رهنماست؟
یا «شبحی» را بدوش،
پرچــــم کــاریکــــران
پرچــــم بــــزرگــــران
پرچــــم نســــل جــوان
پرچم خلق است، خلق.
جان من، ای کارگر!
جسم من، ای بزرگر!
دیده من، ای جوان!
خیز که یک تن شویم!
در پی پرچم رویم!
کاختر امید خلق …
فروغ اندیشههاست …
پرچــــم کــاریکــــران
پرچــــم بــــزرگــــران
پرچــــم نســــل جــوان
پرچم خلق است، خلق.
* * *
این «شبح» رهنما …
میرود و میرویم،
ز تیرگی می رهیم.
میرسد و میرسیم …
بشهر خورشیدها.
پرچم خود میزنیم
به کاخ امیدها.
پرچم ما دیرپاست…
پرچــــم کــاریکــــران
پرچــــم بــــزرگــــران
پرچــــم نســــل جــوان
پرچم خلق است، خلق.
* * *
گرچه درین کوره راه …
در دل این تیرگی.
پیچ و خم درههاست،
خوف ز پا ماندگی!
لیک، اگر باهمیم …
در پی این پرچمیم …
زود به منزل رسیم …
بدون واماندگی.
پرچم ما رهنماست …
پرچــــم کــاریکــــران
پرچــــم بــــزرگــــران
پرچــــم نســــل جــوان
پرچم خلق است، خلق.
* * *
هر که درین کارزار …
مرد وطنپروریست.
هرکه درین سرزمین …
دشمن استمگریست،
هرکه درین دامگه …
در پی آزادگیست،
پیام پرچم به او:
آرزوی اتحاد …
صلای همبستگیست
مظهر این آرزو …
پرچم ما و شماست …
پرچــــم کــاریکــــران
پرچــــم بــــزرگــــران
پرچــــم نســــل جــوان
پرچم خلق است، خلق.
بمناسبت سالروز جاویدانگی او (۲۷ حمل ۱۳۵۷) م.ا. خیبر در سال ۱۳۰۴ (ھ. ش) در یک خانواده زحمتکش دهقانی پښتون پا به عرصه وجود گذاشت. وی از کودکی تا بزرگی در آغوش رنج پرورده شد و از نزدیک شاهد استثمار دهقانان زحمتکش و منجمله خانواده خودش بود.
م.ا. خیبر از سپری کردن دوره ابتدایی مکتب حربیه به نام احضاریه، بنا بر استعدادی که از خود نشان داد، حق شمول به لیسه حربی را به دست آورد و به تاریخ ۱۳۲۶ از حربی ښوونځی فارغ و به حربی پوهنځی شامل گردید.
م. ا. خیبر در پهلوی آموزش تعلیمات نظامی، علی ارغم موانع و مشکلات به صورت پیوسته به مطالعات اجتماعی و سیاسی میپرداخت.
م.ا. خیبر در دوران تحصیل در حربی پوهنځی همیشه پرچمدار نظریات وطنپرستانه آزادیخواهانه بود و همزمان با نهضت دوره هفت شوری و نهضت اتحادیه محصلین پوهنتون کابل (سالهای ۲۸ و ۱۳۲۹)، علیرغم وضع خاص محیط خویش فعالانه و شجاعانه … در موضع دفاع از آزادی و دموکراسی و در راه ترقی کشور قرار میگرفت و علیه استبداد و ارتجاع و نفوذ استعمار قهرمانانه قرار مبارزه میکرد. این شیوه مبارزه بیسابقه در آن محیط موجب گردید که در روز توزیع شهادتنامه فراغت از حربی پوهنځی م.ا. خیبر به رتبه دوم بریدمن در سال ۱۳۲۹ بدون تحقیقات و محاکمه برای مدت بیش از ۶ سال محبوس گردد.
حین دوره حبس اکثریت اعضأ خانواده م.ا. خیبر به شکل فجیع و ظالمانهای از بین رفت. وی بدن کوچکترین ارتباط با برون از زندان با تحمل بینظیر و استقامت و شجاعت روزهای سیاه و طولانی زندان را، توأم با فشار، کوته قفلی، فقر، محرومیت مادی و معنوی آن، گذشتاند. ولی علیرغم این موضوع دشوار و دردآور، ملاک عمل و قضاوت م.ا. خیبر بدون کوچکترین عقده شخصی پیوسته منافع و مصالح خلق کشور بوده و میباشد.
در سال سوم حبس م.ا. خیبر با ببرک کارمل در زندان معرفت یافت و پیوند رفاقت مترقی، مسلکی و تاریخی میان آنان ایجاد گردید. م.ا. خیبر پس از آن روش نوین مبارزه طبقاتی را اتخاذ کرد و تاکنون همرزم نزدیک ب. کارمل بوده و میباشد.
م.ا. خیبر بعد از ۶ سال و چند ماه حبس بدون محاکمه به تاریخ ۱۳۳۴ از بند رها گردید و علیرغم میل وی به شغل آزاد میخواست از بست وزارت دفاع ملی منفک و با حفظ رتبه افسری نظامی، به وزارت داخله در چوکات قومندانی ژاندارم و پولیس قرار داده شد.
طی تقریباً ۱۰ سال کار در کدر تدریسی و معلمی زبان انگلیسی و احتیاط در وزارت داخله با وجود استعداد، تقوی، شرافت و اخلاق عالی وطنپرستانه خویش صرف تا رتبه تورن (معادل رتبه ۷ ملکی) رسید و هیچوقت کرسی قابل ملاحظهای در دستگاه اداری حکومت نداشت و همیشه تحت تعقیب و محیط تهدید قرار داشت.
م.ا. خیبر چندین بار درخواست استعفا از کار رسمی در دستگاه حکومت را بنمود، ولی از آن جایی که عناصر مستبد حکومتی به شخصیت مؤثر سیاسی و اجتماعی وی پی برده بودند به بهانههای مختلف جواب رد به استعفانامههای وی میدادند. روی این وضع بود که بهصورت مرموز و ناآگاه بعد از واقعۀ ۳ عقرب سال ۱۳۴۴ از کابل »جدا« ساخته شد و به پکتیا «اعزام» گردید، و در آنجا رسماً تحت مراقبت قرار گرفته و از تماس گرفتن به کابل جداً ممنوع ساخته شد.
بهمجرد بسر رسیدن دورۀ مکلفیت (در حوت ۱۳۴۵) م.ا. خیبر استعفانامه خود را به مقامات مربوط تسلیم و خود از پکتیا وارد کابل شد و بهصورت علنی شروع به فعالیت سیاسی سازماندهی و ایدیولوژیکی دوشادوش پرچمداران جریان دموکراتیک خلق افغانستان بنمود.
م.ا. خیبر در تمام حیات ۱۳ ساله پس از رهایی از زندان، علیرغم موقف حساس وی، قسمت اعظم وقت خود را در ترویج و تبلیغ اندیشههای پیشرو عصر ما، مطالعات علمی، نویسندهگی و تدریس جوانان مترقی افغانستان سپری کرده و همیشه مشعل اعتماد و اطمینان محیط رفقای پیشرو خود بوده است.
م.ا. خیبر در رشد و تکامل جریان دموکراتیک خلق افغانستان سهم مؤثری و پر ارزش داشت. بدینلحاظ پس از استعفی تاکنون به حیث رفیق ارجمند با وجاهت، صدیق، متواضع، دانشمند و وطنپرست نزدیک با خلق افغانستان، فشرده با جریان دموکراتیک خلق افغانستان و در هیأت رهبری آن و در موضع دفاع از ایدیولوژی طبقه کارگر و اصول جهانبینی و به حیث همرزم نزدیک ب. کارمل دلیرانه بهپیش میرود.
م.ا. خیبر ۴۴ سال دارد، متأهل است و دارای چهار فرزند میباشد و بهاستثنای یک کلبه محقر دیگر دارای هیچگونه ملکیت شخصی نیست و تأمین حد اقل زندهگی وی و خانوادهاش به عهدۀ جریان است.شماره هفتدو یکم جریده وزین پرچمتهیه و ترتیب: رفیق انجینر عمرفیض
دارالمعلمین اساسی کابل در پهلوی اینکه از مکاتب قدیمی مشهور و با اعتبارتعلیمی و تربیوی درسطح کشور بشمار میرفت ، در دهه ی چهل خورشیدی بیکی از کانونهای بسیار داغ ، مهم و پایدارجنبش روشنفکران چپگرا نیز مبدل شده بود .
درخزان سال ۱۳۴۶ خورشیدی شاگردان صنف های دوازدهم را به سیرعلمی بولایات غربی کشور برده بودند ، مسوول سازمانی ما روانشاد امین ( بابک ) نیز درین سفر رفته بود ، سوم عقرب نزدیکتر شده میرفت اما هیچ دستور و یا رهنمودی درین باره بما نرسیده بود ، ناگزیر من و میراحمد ( جوینده ) بااستفاده از یک عراده بایسکل کهنه انهم امانتی ازراه سرک سیلو و گردنه ی باغ بالا بعزم رفتن بخانه ی روانشاد شهرالله شهپر ( عضو بیروی سیاسی ) بطرف کلوله پشته حرکت کردیم و بعد از دریافت دستورهای لازم برگشتیم .
سختی بایسکل سواری ( دوپشته ) انروزفراموشم نمیشود ، چون راه رفت و امد پر از فراز و نشیب رابه تنهایی رکاب زده بودم بخاطریکه اندیوال راهم که یادش بخیر و عمرش دراز باد ، بایسکل رانی رابلد نبود .
روز سوم عقرب شاگردان دارالمعلمین بشکل یکپارچه و منظم ، با روحیه عالی و اراده اهنین ، ممانعت و مقاومت پلیس را در هم شکسته ، پیروزمندانه به صفوف مظاهره ی باعظمتی که از پوهنتون کابل اغاز گردیده بود پیوستن .
درین جا این یاداوری را مهم و قابل تاکید میدانم که شکوهمندی و فراگیری همچومظاهرات دران سالها بیشتر مربوط باین میشد که درکنار سازمانها و جریانهای مختلف سیاسی – اجتماعی ، کتله های وسیعی از اقشار و طبقات تحول طلب جامعه دران ، بمثابه ی یک حرکت و جنبش متعلق به همه مانند یک تن واحد اشتراک مینمودند .
باگذشت چندهفته ازین مظاهره اوازه های شنیده میشد که بعضی از شاگردان را از مکتب اخراج مینمایند ، درپایان سال تعلیمی و ختم امتحانات که همه بخانه های خود در محلات رفته بودیم ، روزی پدرم رابه قومندانی امنیه ولایت کندز احضار و برایش ابلاغ کردند که پسرتان بجرم تحریک شاگردان به اخلال گری از مکتب اخراج گردیده و اجازه ی بیرون رفتن از شهر کندز را ندارد و هر روز درینجا باید حاضری بدهد . باین ترتیب در شرایط نامطلوبی غافلگیر و در برابر کار انجام یافته قرار گرفته بودم ، همفکران و هم مکتبی های ما که به حمایت شان از حقوق اخراج شده ها ازمکتب اشد ضرورت بود ، همه درپراگندگی ، بی ارتباطی و بیخبری از همدیگر قرار داشتند و برای اخراج شدگان بیچاره بقول معروف : «زمین سخت و اسمان بلند » بود .
درچنین حالتی اولین شماره ی جریده ی « پرچم » چون ستاره ی درخشان و رهنما از چاپ برامد و خبر اخراج دزدانه و ظالمانه ی شاگردان دارالمعلمین را نشر و همگانی ساخت و بحکومت هم خط و نشان کشید تا از صدور و بسط و توسعه ی چنین فیصله های خود سرانه و غیرقانونی مقامات جلو گیری نماید .
ببرکت نشر و افشاگری بموقع و ضروری و حمایت معنوی جریده ی « پرچم » و پشتیبانی و موضعگیری اصولی و قاطعانه ( اعتصاب ) شاگردان اگاه مکتب مابود که حکومت مجبور به عقب نشینی گردید و ما بیست تن محروم شدگان از تحصیل با سرافرازی دوباره شامل مکتب گردیدیم .
کار گران کشور مانویسنده: ببرک کارملنهضت چند ماهه اخیر اعتصابی کارگران کشور (بعد از اول می)مهمترین وظیفه ئی را برابر ما قرار داده است که از کلیه وظایف مهم دیگر به مراتب مغلق تر ، مهمتر و پیشرو تر است . درک درست و گرفتن درس صحیح ازین نهضت نوین امریست بس ضروری و خلاق .
هم اکنون نهضت جوان کارگری وطن ما در معرض آزمایش قرار دارد و هرگاه کارگران ما از لحاظ ایدیولوژی و سیاسی حاضر السلاح نباشند ، به مشکل میتوانند از ین آزمایش تاریخی پیروزمندانه برون آیند .
طی چند سال اخیر شیفتگی عمومی جوانان تحصیل کرده و محصلان به تیوری علمی و ایدیولوژی طبقه کارگر و گرایش نسبی آنان بسوی کارگران ( به موازات جنبش خود به خودی کارگران ) در بیداری روح ، زندگی و مبارزه کارگران کشور نقش قابل ملاحظه یی را ایفا کرده است که در نتیجه کارگران توانستند ، خوشبختانه بدون سپری کردن دوره نهضت مطلقاً خود بخودی طغیان آمیز ( حتی میتوان گفت ) پا به مرحله نهضت «آگاهانه » بگذارند . ولی مع الوصف نهضت اعتصابی اخیر کشور بیشتر شکل جنینی آگاهانه را در بر دارد و نا گزیر خالی از اشتباهات و نواقص نمی باشد ، که بمنظور در نظر داشتن و رفع آنها در آینده جوانب نا مساعد آن را به شکل فورمولبندی شدهٔ زیرین یاد داشت مینمائیم :
– کارگران تجارب لازم در زمینه نهضت اعتصابی نداشته و مبارزه شان با شتت و پریشانی فکری همراه بوده است .
– نهضت بدون تشکیل واتحادیه های کارگری و رهبری علمی و آگاهی سیاسی حرکت میکرد .
– همبستگی و روابط مستحکم میان کارگران یک حوزه کارگری و سراسر کشور وجود نداشت و تا اکنون ندارد .
– بعضاً طی اعتصابات ، خواستهای اقتصادی کارگران ، بخصوص خواستهای نهائی آنان ، بدون مطالعه اوضاع و احوال و تشخیص شرایط با قطیعت تام و بصورت فوری مطالبه میشد . باین معنی که کار گران بدون تفریق مطالبات حداقل و حد اکثر خویش شیوهٔ واحد مبارزه را در هردو مورد تعقیب می نمودند و بعضاً در جریان اعتصاب و تظاهرات ، شعار های از چوکات هدف معین مبارزه خارج میگردید . این وضع بهانه ئی بود بدست ارتجاع ، تا نه تنها به خواستهای قانونی کار گران جواب مثبت ندهد ، بلکه فرصتی را بدست آورد تا بسر کوبی آنان بپردازد .
– نهضت اعتصابی ، تظاهرات خیابانی ، راه پیمائی های مسالمت آمیز ، بدون در نظر گرفتن زمان لازم ، بیش از اندازه طول میکشید و بعضاً کارگران در وضعی قرار میگرفتند که تکلیف خود را نمیدانستند و نیروی مقاومت را از دست میدادند .
– بعضی اوقات در اثر مداخلات نا درست و غیر اصولی جریانات مختلف سیاسی و بنا بر اختلاف میان آنها بخصوص فتنه انگیزی ارتجاع در زمینه ، موجب آن میگردید که کارگران به جهت های مختلف سازشکاری راست و ماجراجوئی کشانیده شوند و در نتیجه ارتجاع فرصت مییافت که بغرض ایجاد بد بینی و تولید یأس در میان کارگران به تفتین بپردازند .
با وصف اینکه درجریان نهضت اعتصابی اخیر کشور نواقصی اجتاناب نا پذیر در اوضاع و احوال کنونی ــ در کار برد اما به با افتخار باید یاد آور شد که این نهضت در مجموع خود مشحون از شور و شوق و مبارزه ، از درسهای آموزنده و گرانبها ، درخشان و خلاق بوده است .
درسهای آموزنده ، پر افتخار و درخشان نهضت جوانان اعتصابی کشور :
– بطور کلی کارگران در هر اعتصاب ( در شرایطی که فتنه انگیزی نمیتوانست میان کارگران رخنه کند ) از خود چنان انظباط کارگری ، همبستگی ، برادری ، رفاقت ، نظم ، اصولیت ، هشیاری ، دلیری و قهرمانی نشان میدادند که شاید در تحت شرایط مشابه کمتر نظیری در جهان داشته باشد .
– در جریان اعتصابات و تظاهرات مسالمت آمیز خیابانی نمونه های از همبستگی کارگران با دیگر طبقات و اقشار دموکراتیک اعم از دهقانان ، پیشه وران ، روشنفکران بملاحظه رسیده است که در تحت شرایط مشابه باز هم در جهان کمتر سابقه دارد .
– بعضاً در نهضت اعتصابی مسالمت آمیز کشور ، مطالبات اقتصادی با مطالبات سیاسی توأم میشد که البته از لحاظ شرایط و تاکتیک باعث تحریک ارتجاع میگردید ، ولی از لحاظ دور نمای آینده نهضت کارگری کشور طلایه درخشان و با عظمت مبارزه نشان میداد و درک ماموریت تاریخی قدرت پیشاهنگی و صلاحیت رهبری طبقه کارگر ( پرولتاریا)ی کشور را در نهضت دموکراتیک و ملی آشکار میساخت .
اینها درسهای بزرگ ، پر افتخار و گرانبها ئیست از نهضت اعتصابی وطن ما !
جهت تصریح موضوع با ید خاطر نشان ساخت ، بار ها بملاحظه رسیده است که وقتی نهضت مسالمت آمیز اعتصابی تبدیل تظاهرات و مارش های مسالمت آمیز خیابانی گردیده است ، دیگر زحمتکشان شهر و ده و روشنفکران نیز بسوی کارگران رو آورده اند . کارگران آگاه و روشنفکرانی که به تیوری مترقی و ایدیولوژی طبقه کارگر معرفت نسبی داشتند ، چنان قدرت رهبری و پیشاهنگی بینظیر و آموزندهٔ یی از خود نشان داده اند که با عث اعجاب و ستایش عموم گردیده است و ارتجاع را از جا تکان داده و حتی در بعضی قسمت ها آنرا وادار بعقب نشینی و مجبور به قبول مطالبات اقتصادی کارگران گردانیده است .
حمله ارتجاع به نهضت اعتصابی کارگران :
بعد از اینکه نهضت اعتصابی و تظاهراتی مسالمت آمیز و قانونی کارگران کشور طی پنجماه ( در حدود چهل اعتصاب و تظاهرات و مارش صورت گرفت و در آن بیش از سی هزار کارگر صنعتی ، معدنی و ساختمانی شرکت فعال داشتند ) مؤ قتاً فرو نشست ، هیات حاکمه ارتجاعی دست به اقدامات آتی زد :
– با ایجاد فضای اختناق و فشار بیسابقه ، تمام مراکز کاگری را تحت نظارت دقیق قرار داد .
– اغلب خواستهای قانونی و تعهداتیکه کار فرمایان و آمرین پروژه ها و والی ها و نمایندگان محلی حکومت و حتی وکلای شوری سپرده بودند ، زیرپا گذاشته شد .
– در حدود بیش از هفتاد کارگر آگاه از فابریکات جنگلک ، مطبعه دولتی ، فابریکه نساجی گلبهار ، فابریکه سپین زر قندوز ، پروژه استخراج نفت و گاز شبرغان وغیره بطور غیر قانونی به اشکال توطئه آمیزی باز داشت و یا به محاکمه های دستوری کشانیده شدند .
– در حدود بیش از (۶۰۰) کارگر آگاه ، تکنیشن ، انجینر و کار گران شعبات از کار اخراج و به لشکر تقریباً صدهزاری کارگران ماهر و نیمه ماهر بیکار و بینوا سوق داده شدند .
– ساده ترین حرکات و رفت و آمد های کارگران تحت تعقیب قرارگرفت .
– هرگونه وسائل بکار برده شد تا در اثر تحقیر ، توهین ، تعذیب جسمی تهدید ، فشار و آزار کارگران را به تسلیم وا دارند .
– « فهرست سیاهی » از کار گران آگاه ترتیب و به اغلب موسسات تولیدی و ساختمانی اطلاع دادند تا بآنان کار داده نشود .
رهنمود های مبرم روز برای نهضت کارگری :
مسلم است ماهیتاً هیات حاکمه ارتجاعی کشور نسبت به طبقات زحمتکش و در رأس آنها طبقه جوان کار گر از خود کینه خاصی نشان میدهد و در هر مورد و در هرزمینه بمحض اینکه خود را با اجتماع قانونی ومسالمت آمیز خلق کار گر مواجه ببیند ، بدون تردید به دسیسه و اختناق و حتی به سر نیزه توسل میجوید . لذا از آنجائیکه هنوز تناسب قوا از یکسو بنفع ارتجاع سیاه کشور است و از سوی دیگر نهضت کشور از لحاظ کمی و کیفی کوچک و فوق العاده جوان میباشد و تا کنون بمدارج لازم رشد سیاسی و طبقاتی خود نایل نیامده است ، لازم می افتد که با فراگرفتن درسها و تجارب گرانبهای که از نهضت اعتصابی و تظاهرات مسالمت آمیز کارگران وطن بدست آمده خط مشی جاری فعالیت کارگران ، در جهت حصول مطالبات شان روشن گردد :
بعقیدهٔ ما در وضع کنونی میتوان برخی رهنمودهای مشخص و مبرم ذیل را برای قوتمندی مجدد نهضت کارگری کشور طرح کرد که بر حسب آنها کارگران و عناصر آگاه وطن مطابق تجارب خود میتوانند فعالیت خویش را استواری بخشند .
– باید بدرجهٔ اول میان خواست های فوری مطابق به قوانین موجود و خواستهای عهمده تر بعدی کارگران فرق گذاشت .
به این معنی که خواستهای قانونی را باید شعار فوری قرار داد ، ولی خواستهای دیگری را که تا کنون در چوکات قانون کشوری آورده نشده است ، بدرجهٔ دوم در دستور مبارزه گنجانید ، تا دولت ناگزیر بوضع قوانین دموکراتیک و مترقی کار و کار گری گردد . مبارزه در راه قسمت اخیر الذکر مطالبات باید با پیگیری وتحمل ، با هوشیاری کارگری صورت گیرد و زمان لازم مبارزه برای آن در نظر گرفته شود .
– طبق ماده ۳۲ قانون اساسی ، کارگران آگاه باید از همه اولتر در فکر تهیه و تدارک مقدمات تشکیل اتحادیه ها و سندیکا های کارگری گردند ، تا سلاح مقدماتی و قانونی مبارزه اقتصادی بدست آید و البته باید در نظر گرفت که ایفای این امر هوشیاری ، دقت و کوشش بسیار را ایجاب میکند . همچنان باید مرامنامه و اساسنامه و فعالیت این نوع سازمانهای توده ای به ترتیبی تنظیم شود که با قوانین موجود مطابقت کند . تا پولیس و مقامات دولتی نتوانند به بهانه مخالفت با قانون از تشکیل و فعالیت آنها جلو گیری کنند .
– کارگران آگاهی که برای برآورده شدن مطالبات اقتصادی کارگران کار میکنند باید وضع موسسهٔ تولیدی و ساختمانی را دقیقاً مطالعه کنند و براساس خواستهای بسیار ضروری و مشخص ، تدریجاً میان رفقای کارگر خود اندیشهٔ قانونیت خواستها ، روحیه انظباط و همبستگی و اتحاد نظر و عمل دستجمعی را تعمیم دهند ، از قبیل افزایش معقول دستمزد ، بهبود شرایط کار ، محدود ساختن ساعات کار بحدود قانونی ، تادیه دستمزد اضافی به نسبت کار اضافی ، بیمه در مقابل حوادث ناشی از کار و بیکاری و بیماری ، جلو گیری از اخراج خلاف قانون مقررات و قرار دادهای کارگران ، تامین وسائل تامیناتی در برابر کار و دیگر خواستهای ضروری مطابق اوضاع و شرایط و وضع مشخص کار … وغیره .
الته پس از آنکه مطالبات معین در میان کارگران عمومیت پیدا کرد ، آنگاه میتوان با در نظر گرفتن شرایط ، عمل دسته جمعی را با توجه به روحیه و حدود درک و مقاومت کارگران و انتخاب صحیح زمان ، مطابق به شیوه های ذیل عنوان کرد :
ارسال نامه های دسته جمعی به مدیر و یا رئیس مؤسسه تولیدی و یا ساختمانی ، بوزارت صنایع و معادن ، بمراجع حکومتی ( ولسوال یا والی ) ، مکاتیب سرگشاده به شوری و جراید و شکایت جمعی بمراجع حکومتی و مقامات قضائی ، تعین نماینده و هیات نمایندگی برای مذاکراه و بحث با کار فرما یا آمر پروژه ، دست کشیدن محدود از کار بعنوان اعتراض ، اعتصاب کوچک ( با تعین زمان معین و محدود ) و اعتصاب عمومی و غیره .
ولی در هر حال باید اعتصابات از چوکات انظباط کارگری بجانب ماجراجوئی و هرج و مرج طلبی نگراید و حتی الامکان بهانه ئی برای حمله متقابل ارتجاع داده نشود و شعار ها از حدود معین شرایط مبارزه تجاوز نکند.
باید در نظر داشت که در ین مرحله و در تحت شرایط موجود ، عمل جمعی مسالمت آمیز و قانونی و خواست مشروع در صورت پیروزی خود ( ولو جزئی هم باشد )وسیله نیرومندی برای تشکیل اتحادیه ها و سندیکا های کارگری وشناسائی رسمی حق اعتصاب کارگران در عمل و ایجاد شور و شوق کارگری بشمار میرود و گام بگام کارگران را بسوی مبارزه وسیعتر دموکراتیک جلب میکند ، امر توسعه و تحکیم نهضت را بخاطر تحصیل آزادیها و حقوق دموکراتیک عمومی خلق تسهیل مینماید و امکان قانونی را (در پهلوی دیگر امکانات ، اشکال و صورتهای مبارزه مطابق به شرایط که باید از نظر دور نداشت ) برای توسعه جنبش وسیع سیاسی و ایدئولوژیک خلق کارگر تهیه تدارک میورزد .
نتیجه :
تجربیات چند ماه اخیر نهضت کارگری کشور و نتایج حاصلهٔ از آن ، مبین این حقیقت است که کارگران پیشرو وپیشتاز کشور اولین ضربه را به ارتجاع سیاه وارد ساختند که در اثر آن نخستین نور آزادی بر خلق رنجدیده افغانستان تابیدن گرفت .
اکنون باردیگر هیات حاکمه کشور علیه ابتدائی ترین آزادیهای مردم دست به تعرضاتی زده و باز هم در فکر توطئه ئی وسیعتر است . فئودالها، سوداگران بزرگ دلال ، ماموران بزرگ ملاک وتاجر پیشه رشوه ستان مواضع خود را مستحکم میسازند ودر همه جا بر کار گران ، دهقانان ، محصلان کارگران دفاتر ( ماموران پائین رتبه ) ظلم وستم روا میدارند و در اطراف و اکناف کشور ،در همه جا اعمال خود سرانه و استبداد قرون وسطائی مقامات حاکمه بمشاهده میرسد و مردم تحقیر میشوند . «ولی درس های تلخ بهدر نخواهد رفت »، خلق افغانستان دیگر آن خلق بیحال و خواب آلود نیست . کارگران جوان وطن و ایدئولوژی پیشرو عصر ما « شیوه مبارزه را به آنها میاموزد و آنان را بسوی پیروزی رهنمون خواهد بود ».
در نتیجه این درسهای اعتصابی و پیشروی روز افزون نهضت کار گری کشور ، به بانگ رسا اعلام میداریم که پیکار قطعی هنوز در پیش است و در مقابل ما ارتجاع با تمام نیرویش قرار گرفته است . لذا ضرورت حکم مینماید که هر چه زود تر بعمل خود بخودی و « غیر آگاهانه » نهضت کارگری خاتمه داده شود و تلاش پیگیر بعمل آید تا نقش شوری مترقی و « عناصر آگاه » بمثابه رهبران نهضت خود بخودی کارگری بسط و توسعه یابد .
قانون عینی تکامل جامعه حکم مینماید که طبقه کارگر افغانستان به پیشاهنگی سازمان واحد و متمرکز سیاسی خود رشد و تکامل خواهد کرد و از تجارب خود درس خواهد گرفت ؛ در جریان نهضت از پیچ و خم های مبارزه آگاهتر ، دلیر تر ، هوشیار تر ، مؤثر تر ، آبدیده تر و سربلند تر بیرون خواهد آمد و پرچم پیروزی و آزادی را برخواهد افراشت ؛ مبارزه اقتصادی و مبارزه عمومی سیاسی را علیه طبقه حاکمه ارتجاعی کشور در پیشاپیش نهضت آزادیبخش با هم درخواهد آمیخت ؛ در جریان مبارزه بر حسب رسالت تاریخی خویش نهضت دموکراتیک و ملی افغانستان را رهبری ( هژمونی ) خواهد کرد . با اتحاد نزدیک دهقانان و دیگر نیرو های دموکراتیک و « عناصر زنده و پاکدامن»کشور آنرا به آخر خواهد رساند ، پایگاهای ارتجاع را در سراسر کشور منهدم خواهد ساخت ، یوغ استبداد و مقاومت هیات حاکمه و ارتجاعی را در هم خواهد شکست و سر انجام نظام نوین و مترقی دموکراتیک خلق و جامعه را که بمثابه آرمان و هدف غایی ماست ایجاد خواهد کرد .
پیشگفتار
اگر همزیستی مسالمت آمیز را از بنیاد تاریخی آن مورد مطالعه گیریم و اگر به بیانیهٔ «کنفرانس باندوگ» که در سال ۱۹۵۵ در باندوگ اندونزی دایر شد نظر اندازیم به اصول پذیرفته شده همزیستی مسالمت آمیز سر میخوریم وبه صراحت میابیم اینکه : اساس همزیستی مسالمت آمیز را در بین کشور های که دارای رژیم های اجتماعی مختلف نیز میباشند زندگی صلح آمیز و تامین منافع مشترک تشکیل میدهد .
افغانستان کشور عزیز ما که شور بختانه بنا بر مداخلات ایالات متحده امریکا در افغانستان و اثر گزینی بالای کشور های همسایه ما به خصوص پاکستان، این اساس و اصول پذیرفته شده (کنفرانس باندونگ ) زیر پا گردیده و کشور ماقربانی شد و این قربانی تا اکنون به اشکال مختلف آن ادامه دارد .
در این شور بختی کشور ما و استقرار نظام های خود کامه و مستبد که افغانستان را به زندان بین المللی تبدیل نموده است نقش ایالات متحده امریکا و شرکای منطقوی آن اظهرمن الشمس بوده و سکوت سازمان ملل متحد به خصوص شورای امنیت آن سوال برانگیز ، درد آور و از عجایب زمان میباشد .
بر گرفته شده از شماره بیست و هفتم جریده وزین پرچم سال ۱۳۴۷
سیاست بیطرفی و مستقل
صلحجویانه ضامن استقلال ملی کشور است
ببرک کارمل
در این اواخر بعضی از محافل حاکمه ارتجاعی و عناصر به اصطلاح «ملی» و در بعضی از جراید پیرامون سیاست بیطرفی و همزیستی مسالمت آمیز تبصره های ناشیانه و «خطر ناکی» می نمایند . این عناصر و محافل مسایل مربوط به کشورهای سوسیالیستی را مصنوعاً در ارتباط با مناسبات سیاسی و اقتصادی افغانستان و کشور های دارای سیستم های مختلف اجتماعی قرینه سازی های نادرست کرده و از آن نتیجه گیری های غیر واقعی و غیر ملی و ضد راه تکامل جامعه بشری به عمل می آورند .این محفل در توطیه و فتنه انگیزی اند تا خصلت ضد امپریالیستی سیاست بی طرفی (سیاست عدم تعهد) را در بسیاری موارد تضعیف کنند. دست آورد های نسبی چند سال اخیر کشور را که محصول شرایط عینی و تعقیب نسبی بی طرفی میباشد از بین ببرند ، کشور را به راه هوا خواهی از امپریالیزم سوق دهند ،
مناسبات افغانستان را با کشور های صلح دوست مغشوش سازند و سیاست بیطرفی بالنسبه « مثبت» افغانستان را به جهت سیاست بی طرفی غیر ملی و خنثی و تسلیم طلبانه بکشانند .
این شبح سیاه و وضع ناگوار سیاسی ایجاب میکند که یک بار دیگر خصلت سیاست بیطرفی و مستقل صلحجویانه ملی را توضیح دهیم تا مردم ما فریب سیاست سفسطه و مغالطه و بهانه جوئی مرتجعین و هوا خواهان امپریالیزم را نخورند !
بر کسی پنهان نیست که در کشور ما در دورهٔ هفت شوری ( ۱۳۲۸- ۳۱ ) از طرف نیرو های « جبهه ملی » در داخل شوری و خارج از آن و در سالهای بعد از لویه جرگه سال ۱۳۳۴ فعالیت های بالنسبه مهمی در جهت تحکیم استقلال سیاسی و جلب کمکهای اقتصادی و تخنیکی از کشور های صلحدوست بخصوص اتحاد شوروی و در جهت اتخاذ سیاست بیطرفی «مثبت» صورت گرفت .
رکود اقتصادی ، اراده بالقوه خلق کشور دشمنی تاریخی ملت افغانستان علیه استعمار و امپریالیزم ، مسأله پشتونستان ، پیدایش پکتهای تجاوز کارانهٔ نظامی سنتو و سیاتو در همجواری افغانستان ، احتیاج مبرم به اجرای پلان های اقتصادی ، فقدان اعتبارات مالی و سرمایه و وسایل لازم برای زیر سازی اقتصادی از قبیل سرک ، بند برق و میدان هوایی وغیره و تربیت پرسونل فنی از یکسو ، نیروی روز افزون و نقش سوسیالیزم و ضعف امپریالیزم و اوج گیری موج های جنبش های آزادی بخش ملی کشور های آسیا و آفریقا ، دشمنی ، بی اعتنایی و استخفاف و عدم کمک مساعد و لازم از جانب کشور های سرمایه داری غرب به خصوص امریکا در برابر مسأله ملی پشتونستان و برای اجرای پلان های اقتصادی از سوی دگر ، همه منحیث المجموع عوامل ملی بود که افغانستان را متوجه آن ساخت تا با «احتیاط» سیاست یک جانبه و وابسته کشور را به جهت نسبی مستقل ملی سوق دهد .
این تغیر جهت در آن وقت عنصر جدیدی در سیاست خارجی افغانستان بود که تا کنون علی رغم اعتراضات و انتقادات برخی از تنگ نظران سیاسی مورد تائید و پشتیبانی ما قرار گرفته است. حقایق نشان داد که با بسط مناسبات مذبور چطور سیاست و اقتصاد کشور از حالت یکجانبه و راکد سابق خود خارج شد و بصورت نسبی کاریکه از لحاظ رشد اقتصادی – اجتماعی در چهل سال صورت گرفته نتوانست در جریان چند سال دو پلان پنجساله با وصف کندی رشد ، فساد دستگاه اداری دولت و ملیونها حیف و میل و سوء استفاده و مصارف زاید اداری و ارتشاء و کار شکنی های محافل امپریالیستی و استبداد بعمل آمد .
ولی متاسفانه در همان هنگام محافل امپریالیستی به اتکاء به ارتجاع داخلی تمام نیرو و وسايل خود را برای خنثی ساختن این وضع سیاسی جدید کشور و تحکیم و احیای مواضع خود به کار می برند. حمله به سیاست بیطرفی کشور ما و تلاش برای تضعیف وبی پایه کردن آن هم از داخل و هم از خارج بعمل می آمد .
جان فاستر دالس سابق وزیر خارجه ایا لات متحده امریکا می گفت که سیاست بیطرفی« منافی اخلاقی» است و حتی خواستار آن بود که کشور های تعقیب کننده سیاست مستقل مورد مجازات اقتصادی و سیاسی قرار گیرند. جای هیچگونه تعجب نیست که درین روزها حملاتی از این نوع از طرف محافل ارتجاعی سیاسی کشور ما علیه سیاست بی طرفی و سیاست همزیستی مسالمت آمیز صورت میگیرد .
دول امپریالیستی می کوشند از ضعف اقتصاد ی کشورهای کم رشد آسیا و افریقا منجمله کشور ما استفاده کنند و راه تکامل مستقل ملی آنها را انحراف دهند .
دپلوماسی امپریالیزم برای ایجاد و تشدید اختلاف و تولید تصادم میان کشور های بیطرف و غیر متعهد و جلو گیری از بیطرف شدن کشور های متعهد و وابسته به امپریالیزم و بر هم زدن وحدت و اتحاد کشور های آسیا و افریقا و خراب کردن روابط آنها با کشور های سوسیالیستی ، بخصوص اتحادشوروی ، تلاش می نماید .
همچنان ارتجاع جهانی برای حمله به این وحدت و به سیاست بیطرفی مستقل صلحجویانه و فعال و سیاست همزیستی مسالمت آمیز از حوادث ناشی از دسایس امپریالیزم میان کشور های غیر متعهد و همچنان میان کشور های سوسیالیستی استفاده وسیع تبلیغاتی می نماید که برای نیروهای ارتجاع داخلی این کشور ها بهانه قرار میگیرد .
پیروان جان فاستردالس بار دیگر به نغمه سرائی کهن آغاز نموده و چنین مدعی اند که گویا تعقیب سیاست بیطرفی فعال و مستقل ملی ماهیت بیطرفی را ندارد و در اکثر موارد به نفع اردو گاه سوسیالیستی تمام میشود و آلهٔ دست «کمونیزم بین المللی» است. این طرز تفکر بخصوص وقتی آشکار میگردد که پای مبارزه با تجاوز استعمار و امپریالیزم ، با فاشیزم و جنگ مبارزه در راه صلح ، استقلال ملی و دموکراسی و ترقی در میان باشد .
پیروان دالس نمی خواهند به این واقعیت اعتراف کنند که ماهیت سیاست بیطرفی و مستقل صلحجویانه ملی عبارت است از :
– پشتیبانی از اصول همزیستی مسالمت آمیز ، مبارزه در راه صلح و خلع سلاح و منع سلاح ذروی ،
– پشتیبانی دایم از جنبشهای آزادی بخش ملی ،
– امتناع از شرکت در بلاکهای نظامی و دیگر پیمان های اسارت آور اقتصادی و سیاسی،
– امتناع از واگذاری خاک خود برای احداث پایگاههای نظامی بدول خارجی،
– اجتناب از از شرکت در توطئه های جدید امپریالیستی و ارتجاعی ،
– ایجاد روابط نزدیک با کشور های مترقی و صلح دوست که از صلح ، استقلال ملی ، دموکراسی و سوسیالیزم دفاع میکنند و کمکهای اقتصادی و تخنیکی آنان در جهت ایجاد اقتصاد ملی و تامین استقلال اقتصادی کشور های کم رشد آسیا و افریقا بدون اغراض و قید و شرط سیاسی صورت میگیرد .
شاگردان دالس باید بدانند که دیگر سلاح زنگ زده ضد جریانات ترقی – واقعی نیروی تجهیز کنندهٔ خود را از دست داده است و خلقهای آسیا ، افریقا و امریکای لاتین به این درجه از رشد خود رسیده اند که دیگر فریب دامهای استعمار گران و امپریالیستها و هوا داران داخلی آنها را نمی خورند و بخصوص در کشور ما دیگر این سلاح زنگ زده از کار می افتد زیرا این حقیقت هر روز روشنتر میگردد که سیاست عدم تعهد و بیطرفی و مستقل ملی خصلت آشکار ضد امپریالیستی دارد و ماهیتاً یکی از اشکال مبارزه ضد امپریالیستی است ، لبه تیز آن علیه ستمگری استعماری ، علیه سیاست امپریالیستی ، شکل بلاک های نظامی و تدارک سوء قصد هائی به آزادی و استقلال ملی متوجه است .
همبستگی خلقهای آسیا و افریقا یک بار دیگر در دفاع از خلق قهرمان ویتنام در قاهره ، آنهم در وضع فعلی ، جواب دندان شکنی بود در برابر تبلیغات سوء نیرو های ارتجاعی جهانی و دشمنان سیاست بیطرفی کشور های بیطرف هم اکنون نه تنها هوا داران همکاری دوستانه و مبتنی بر برابری حقوق بین تمام کشور ها استند ، بلکه در حل مهمترین مسايل بین المللی به سهم خود کمک های ثمر بخشی می نمایند .
سؤال علمی و دقیقی طرح میگردد: آیا سیاست بیطرفی افغانستان پایهٔ عینی دارد و یا تمایلات ذهنی آن را به وجود آورده است؟
در این شک نیست که عوامل ذهنی تا حدودی در تعیین سیاست خارجی کشور نقش خود را بازی میکند ، ولی باید جداً خاطر نشان ساخت که از لحاظ عینی سیاست بی طرفی ناشی از جریان عمومی تکامل مناسبات بین المللی دوران کنونی است که خصلت دوستانه و ضد امپریالیستی دارد و معلول تغیراتی است که در عرصه جهانی به نفع صلح و سوسیالیزم رخ داده است .
در اینجاست که سیاست بیطرفی مستقل ملی افغانستان نمی تواند دستخوش هوا و هوس این و آن قرار گیرد و نباید اجازه داد تا مرتجعین و عناصر فیودال و گروه تجار بزرگ و ملاکین بورژوا – بیروکرات به بهانه «استقلال و وطن» با ملیونها دستبرد خود از کیسهٔ ملت زندگی مرفه آینده خوش را در آغوش کشور های سرمایه داری غرب و امپریالیستی تضمین کنند و« بهانه » تبلیغاتی برای خود تهیه ببینند ، آشتی و سازش را با دشمنان استقلال ، وطن و خلق افغانستان که پیشهٔ دیرینهٔ آنهاست باز هم بسط و توسعه دهند. نیرو های صدیق ملی و وطنپرست و ترقی خواه دموکراتیک خلق افغانستان نباید هوشیاری خود را از دست بدهند !
باید این آقایان پیرو جان فاستر دالس توجه خود را به این نکته مبذول دارند که سیاست بیطرفی و همزیستی مسالمت آمیز افغانستان از همان روزهای اول قیام مسلحانه ملی خلق ما علیه امپریالیزم انگلیس ،خصلت عنعنوی و شرافت ملی را به خود گرفته است و مانند کشور های عربی بر زمینه مبارزه علیه تجاوز و دسایس و تهدید محافل امپریالیستی رشد و توسعه می یابد و هیچ گونه توجیهٔ دیگر نمی تواند داشته باشد. سیاست بیطرفی فعال و مثبت و یا سیاست واقعی مستقل ملی از هر لحاظ نقطهٔ مقابل سیاست خارجی هوا خواهی از امپریالیزم ، ضدیت با جنبشهای آزادی بخش ملی ، سوسیالیزم و جریانات ترقیخواه است. سیاست واقعی مستقل ملی با مناسبات بین المللی طراز نوین که پایه های آنرا اصول صلح ، برابری حقوق ، حق ملل در تعین سرنوشت خویش ، احترام به استقلال تمام کشور ها تشکیل میدهد ، ارتباط منطقی و جهانی دارد و کاملاً روی منافع ملی استوار است .
سیاست مستقل ملی و صلحجویانه مبتنی بر اصول همزیستی مسالمت آمیز و مبارزه فعال علیه امپریالیزم در عرصه بین المللی به کشور ما امکان میدهد که :
– نقش روز افزونی را در امور بین المللی ایفا نماید و موقعیت با اعتبار و با حیثیتی در عرصه سیاست جهانی کسب کند .
– صلح درین منطقه جهان تامین گردد و جلو تجاوز را بگیرد ، تمام منابع و ثروتهای ملی در راه رشد اقتصاد ، فرهنگ و ترقی اجتماعی و رفاه خلق به کار انداخته شود ودر نتیجه استقلال اقتصادی تامین گردد و از غارت بازار های افغانستان ممانعت به عمل آید .
– استقلال ملی استحکام یابد و کمک های بلا قید و شرط خارجی وسیعاً تعین گردد .
– کشور ما از سیستم اقتصاد سرمایه داری بیرون کشیده شود و شرایط را برای ورود براه غیر سرمایه داری فراهم سازد و مناسبات و بقایای فیودالی و نفوذ و تسلط استعمار نوین و امپریالیزم را از کشور ریشه کن سازد .
– زمینهٔ اتحاد تمام نیرو های ملی ووطنپرست ملت در جبهه واحد ضد امپریالیستی و ضد فیودالی تامین و حکومت دموکراتیک و ملی ایجاد گردد .
– دموکراسی در کشور تعمیم یابد و رستا خیز ملی بوجود آید .
مؤجز اینکه: در دوران معاصر جهان سیاست بیطرفی برای کشور های کم رشد و جوانی چون افغانستان بهترین حافظ و ضامن آزادی و استقلال ملی کشوراست. بنابرین حکومتها و زمامداران افغانستان مجبوراند که سیاست خارجی کشور را بر ملاک چنین سیاست بیطرفی و مستقل ملی بسط و توسعه دهند و جلو نوسانات سیاسی را بگیرند و بحرانهای نیرومند شدیدی را که در اثر سیاست نادرست درین منطقه جهان ایجاد خواهد شد پیشبینی کنند: زیرا سیاست بعیت از امپریالیزم و پیوند با محافل ارتجاع داخلی و امپریالیستی با منافع ملی و وطن ما مباینت دارد و محکوم به شکست است.
باید جداً در نظر داشت: سیاست بیطرفی که ما آنرا به نفع مصالح حیاتی وطن خود میدانیم سیاست بیطرفی «خنثی و بی اثر و منفعل و منفی» نیست بلکه برعکس سیاست مستقل صلحجویانه و ملی ما روی سیاست بیطرفی فعال و مثبت دفاع از صلح و استقلال ملی و دموکراسی و ترقی کشور ما و جهان استوار است .
مضمون که بخوانش شما عزیزان پیش میگردد بیانگر حقیقت روشن از موضع گیری سالم ، وطن پرستانه و مردمی نگارنده آن میباشد .
در آن زمان مطابق قانون ، وزیر مالیه مکلف بود تا از بودجه مالی سالانه به ولسی جرگه گذارش ارائه بدارد و از چگونگی شکست ریخت و مساعد بودن و نا مساعد بودن آن ، ولسی جرگه را در جریان قرار دهد .
باشنیدن ارائه گذارش درد ناک و اسفبار شخصیت های مترقی ، روشنفکر ، مبارز ، وطن پرست و مردم دوست ،سکوت اختیار نکرده و به خاطر اعتلای وطن و مرحم گذاری روی زخم های مردم رنجدیده افغانستان به واکنش علمی و آگانه پرداخته زمامداران مستبد را هوشدار میدادند که خلق رنج دیده افغانستان غلامان شما نبوده و نیز خلق ستمدیده کشور تنها نیستند .
مضمونی تحت عنوان ( یکی از عوامل « رکود آقتصادی » فقدان اداره و رهبری درست اقتصادی ) که توسط زنده یاد رفیق ببرک کارمل در شماره بیست و سوم جریده تابناک پرچم در سال ۱۳۴۷ به نشر رسیده مصداق یاد داشت مختصر بالايی میباشد .
زمان میگذرد اما تاریخ و اسنادی تاریخی همان زمان خود قضاوت میکند و برداشت ما تکرار خوانش اسناد دیروز ، رهنمایی موثر برای نجات امروز و فردای کشور و مردم بوده و با الهام از لابلای این نبشته ها نیرو و توانمندی ما در ادامه مبارزه آگانه ، با درک مسئولیت و تحلیل وضع کنونی رقت بار و ناهنجار کشور و مردم که زمام داران حاکم مستبد افراطیت و تحجر با استفاده از دین و مذهب بالای مردم ما تحمیل نموده اند بیشتر میگردد.
سکوت در برابر استبداد نوین حاکم و سکوت در برابر ارتجاع حاکم در کشور و خاموشی و تحمل استعمار نوین امپریالزم امریکا و شرکایش در کشور گناه برزگ و نا بخشودنی است .
مضمون زیرین، بیانگر شدید ترین وضع نا هنجار حاکم در عرصه های گوناگون و به فقدان اداره و رهبری درست در جغرافیای ما میباشد .که توجه تان را به آن معطوف مداریم .
یکی از علل « رکود اقتصادی » فقدان اداره
و رهبری درست اقتصادی در کشور است
ببرک کارمل
شاغلی وزیر مالیه هنگام ارائه بودجه سال ۱۳۴۷ در ولسی جرگه ، نسبت به « رکود اقتصادی »در کشور اعتراف کرد ( مراجعه شود به شماره گذشته پرچم ) . واقعیت عینی این است که افغانستان پیوسته به رکود اقتصادی مزمن دچار بوده و است و تا وقتیکه اقتصاد ملی کشور ایجاد نگردد و مسأله تامین استقلال اقتصادی ضد استعماری و ضد امپریالیزم شعار عملی حکومتها قرار نگیرد ، اوضاع به همین منوال خواهد بود . در زمره دها عامل اساسی و فرعی علل رکود اقتصادی در کشور ، یکی همانا عدم وجود اداره و رهبری درست منطقی و علمی اقتصادی است که در این مرحله تاریخی مقدمات آن تنها از طریق ایجاد یک حکومت دموکراتیک ملی تدارک شده میتواند .
ساختمان مادی وفنی بنیانِ یک جامعه «مترقی و مرفه » مستلزم ایجاد یک اداره مترقی و رهبری صحیح اقتصاد ملی و تنظیم پلان کار است ، که افغانستان فاقد آن میباشد .
وظیفه اساسی یک اداره و رهبری اقتصادی سالم و مترقی طبق پلان عبارت از جلو گیری جدی و پیگیر از مصارف زا ئید و بیمورد و زیانبخش از عواید دولت و اشخاص و نظارت دقیق در برابر سؤ استفاده و اختلاس ،از یکسو و استفادهٔ معقول و مثمر از منابع مادی ، کار و مالی و ثروتهای طبیعی کشور با سرعت و صحت کامل از سوی دیگر است .
بکمال تاسف باید اظهار داشت که عکس آن تا اکنون در حکومتهای افغانستان که خود وسیله بدبختی های عظیم خلق گردیده اند ، حیف و میل نیرو های مادی و حتی منابع طبیعی کشور به حد اعلای خود رسیده است وزین نیرو ها و منابع بصورت کیف ما یشاء مورد سؤ استفاده اشخاص قرار میگیرد .
طبق تخمینا تیکه متخصص خارجی و داخلی طی پلان های اول و دوم نموده اند ، حد اوسط در حدود سالانه بیش از نصف بودجه قلیل و ناتوان عادی و انکشافی دولت در راه های غیر اقتصادی ، بصورت غیر معقول و بدون ثمر بهدر رفته و یا مورد سؤ استفاده و دستبرد اشخاص قرار گرفته است .
شرط ضروری ساختمان اقتصادی یک جامعه عبارت است از : «نیل به بهترین نتایج به نفع جامعه با حد اقل مصارف » که از طریق ایجاد یک اداره مترقی و رهبری معقول اقتصادی امکان پذیر است ، نه از طریق حکومتهای ضد دموکراتیک و ضد ملی و ادارهٔ کهنه ای که وسیله طبقات حاکمه ستمگر و استثمار گر و طفیلی جامعه اند .
از آنجائیکه ما در شماره گذشته راه حل معضلات مالی و اقتصادی کشور را به هموطنان وعده داده بودیم ، بصراحت اعلام میداریم که تنها از طریق تحول بنیادی در حیات اقتصادی و سیاسی میتوان ادارهٔ مترقی و رهبری درست اقتصاد ملی را بوجود آورد و دستگاه اداری را مرحله بمرحله از هر جهت ساده و کم خرچ کرد .
در چنین شرایط نظام نوین اقتصادی – اجتماعی است که :
– رهبری و اداره جداً متوجه تسریع آهنگ رشد اقتصاد و فرهنگ میگردد .
– تکتیک نوین جهت ارتقای سطح تولید تعمیم می یابد ،
– در برابر هر واحد پولی سرمایه گذاری شده در کل مملکت محصولات افزایش می یابد ،
– اصل انظباط کار و نظارت و از بین بردن عناصر مخرب و رشوه ستان و سود پرست مرکز عمده فعالیت قرار میگیرد ،
– انتخاب اشخاص شایسته ، پرورش و رهنمائی اشخاصیکه مستقیماً در رأس تشبثات صنعتی و زراعتی و تجارتی و مالی قرار دارند بعمل می آید.
– سازمان دادن معقول تولید و اداره اهمیت قاطع و حیاتی کسب میکند،
– مقام های پیشرو ساحه های تولیدی مادی (که در اصل یک ساحه عمده در حیات اجتماعی است) به اشخاص لایق و مبتکر سپرده میشود ،
– حسابداری دقیق تنظیم می یابد ،
– آمار و احصائیه های صحیح بدست می آید ،
– امور بانکداری و بهره برداری معقول از ثروتهای ملی کنترول میگردد ،
– مواد و پول صرفه جوئی گردیده و بصورت متناسب استعمال میشود ،
– پلانهای دولتی اقتصاد ملی بهبودی و تکامل دایمی می یابد ،
– اداره به اسالیب مترقی بوجود می آید ،
– تشکیلات بهبودی حاصل میکند ،
– انظباط آگاهانه خلق میشود ،
– ابتکار مردم رشد می یابد ،
– سیستم مترقی پرداخت مزد به کار گران و عموم زحمتکشان ایجاد میگردد،
– وسهم گیری فعال کار گران و اتحادیه های کارگری وصنفی در تطبیق پلانهای دولتی از طریق محرکات مادی و معنوی تشویق میشود.
برای تامین این منظور ، وطن محبوب ما افغانستان نیاز شدید بیک تحول بنیادی دارد تا به رکود و وضع فعلی اقتصادی کشور که ناشی از سیاست ارتجاعی و محافظه کارانه موجود هیأت حاکمه افغانستان است خاتمه داده شود و راه رشد سریع اقتصاد و فرهنگ جامعه ما هموار گردد
بنیادی در کشور
نویسنده: ببرک کارملمحافل حاکمه ارتجاعی افغانستان هر روز در راه حفظ مناسبات اقتصادی – اجتماعی موجود و حتی در راه رجعت به قهقرا و استقرار دکتاتوری سیاه خشن و نا هنجار و تحکیم سیطره و مواضع سیاسی خویش و حذف رفورم های نیم بند و سطحی در توطئه و کوشش اند . چندین دهه است که حکومتهای افغانستان با هیجان کین توزانه ، تمام تلاش خود را معطوف سر کوبی بیداری خلق و نیرو های تحول طلب کشور کرده اند .
ولی با گذشت زمان و تغیرات مهمی که در جهان رخ داده و در اثر بیداری و مبارزه مردم افغانستان ، هیات حاکمه احساس کرد که زور گویی و استبداد و اختناق دیگر نمی تواند بقای طولانی قدرتش را تضمین کند .
استبدادو دیپلوماسی مکیاولیستی سیاست نرمش مهیب یعنی اسلوب تحمیق خلق ، مانور ها و عوامفریبی های سیاسی تحریک و تطمیع … وسیعاً شروع و حکومتها عرصه بروز آن گردید و در اسلوب و روش عمل دولتی تغیراتی به عمل آمد . «تحول از بالا» شعار قرار گرفت ، دستور ایجاد قانون اساسی جدید صادر گردید ، یخ ها آب شد(!) انتخابات دوره دوازدهم اعلان و شوری بوجود آمد ،نهضت اوج گرفت ،جنبش محصلان ، روشنفکران ،و شهریان به دژ استبداد یورش بردند و نهضت کار گری جوان کشور ظاهر گشت ، دو حکومت در عرصه دو سال سقوط کرد و حکومت سوم «آستانه تحول» تشکیل شد. بدین ترتیب استبداد ی طولانی کلاسیک تبدیل به یکنوع سلطه استبدادی جدید و ارتجاعی در پرده «دموکراسی فئودالی »گردید . در این هنگام ایست که محافل حاکمه برای تثبیت مقام تاریخی (!) و ارتجاعی خویش در تقلا افتادند و جای شعار « تحول»را « دموکراسی فئودالی» ارتجاعی در پرده محافل حاکمه برای تثبیت مقام تاریخی (!) و ارتجاعی خویش در تقلا افتادند وجای شعار «تحول » را شعار ظریفانه « تثبیت اوضاع و استقرار سیاسی» گرفت . سلاح ترسناک استقرار دکتاتوری مستبد طراز نوین آسیائی در قیافه غربی ،از زراد خانه ارتجاع بیرون کشیده شد و در میان هوا داران استعمار نوین و محافل محاکمه به مثابه سلاح تهدید و شانتاژسیاسی وسیعاً علیه نهضت و حتی ضد قانون اساسی و ضد نیروی تحول طلب وطنپرست قرار گرفت، چنانچه اخیراً «صدای تفتین آمیزشان در اکونومیست لندن و جام جهان نمای بی بی سی » آن مرکز اداره سنتی استعماری جهان ،دشمن شماره یک تاریخی خلقهای افغانستان و سر زمین آمو تا سند به جهت استقرار ارتجاع و استبداد و نفوذ استعمارنوین انعکاس کرد و حکومت «بیطرف اعتمادی» را تا سرحد ناتوانی وبیماری کشانید … تا دیده شود که سیستم اداره کیف مایشای موجود در سرنوشت خلق ووطن چه نقش دیگری بازی میکند .
به هر حال وظیفه ماست که تا حدود امکان و شرایط قانونی (!)در این همه نوسانات و بحران ها و بن و بست های پیهم که هیات حاکمهٔ کشور بآن دست و پا میزند و تلاش در تجدد آرایش قوی دارد و باز هم مدعی تحول و رفورم است و مواعید و دعاوی اصلاحات را به میان میکشد ِ، تحقیق و مطالعات خویش را پیگیرانه دوام بدهیم و ماهیت واقعی این «تحول و اصلاح »را تشخیص دهیم .
قبل از اینکه به اصل موضوع پرداخته شود ،این سوال را مطرح میسازم که آیا نیرو های ترقیخواه خلق که طرفدار جدی و پر شور تغیر کیفی و بنیادی و سریع در کشور عقب مانده خویش اند ، رفورم یعنی اصلاحات را تردید می نمایند ؟ خیر !
جهان بینی علمی مخالف رفورم نیست و اصلاحات و رفورم ها را که در کشور های عقب مانده و حتی در چوکات سرمایه داری انجام میگیرد ،نفی نمیکند نیرو های ترقیخواه علماً معتقد اند که رفورم محصول فرعی مبارزه است زیرا وقتیکه مبارزه و جنبش مؤقتاً به پیروزی نمی انجامد ، باز هم هیات حاکمه مجبور به عقب نشینی و رفورم میگردد . در اینجا ماموریت تاریخی نیرو های پیشرو است که باید مردم را به مبارزه برای بسط ، توسعه و تعمیق رفورم و اصلاحات تشویق و تجهیز نمایند و چنانکه گفته مشهور است :« از رفورم ها برای بسط و توسعه مبارزات طبقاتی استفاده کنند» وبموازات آن سعی کنند تا از مطلق کردن رفورمیزم جلو گیری به عمل آورند و رفورم و تغیر سریع کیفی و بنیادی را به مثابه دو قطب دیالکتیکی در جریان مبارزه مورد استفاده درست و اصولی قرار دهند .
لذا با تذکر توضیع فوق اکنون سوال در اینجاست که ماهیت ادعای رفورم و تحول هیات حاکمه افغانستان چیست ؟ آیا واقعاً در افغانستان رفورم اجتماعی در عمل وجود دارد ؟ در ابتدا باید اعلام داشت که به استثنای چند تغیر نسبی و نیم بند در سیاست خارجی کشور و ایجاد یک سلسله تاسیسات اقتصادی ووضع قانون اساسی و غیره (که البته ما نه تنها جهات مثبت وملی و مترقی آنرا تائید میکنیم ، بلکه در بسط و توسعه آن سعی فراوان مبدول خواهیم داشت )اصلاح و تحولی که هیات حاکمه کشور مدعی آنست به هیچ وجه ماهیت آنرا ندارد تا در ساختمان و نظام فرتوت و کهنه اجتماعی کنونی کشور ما تحولات بنیادی را بوجود آورد و قدرت حکومت از چنگ نیرو های ارتجاعی و ستمگر بدست نیرو های تحول طلب صدیق و دموکراتیک و ملی و مترقی ووطنپرست منتقل شود و نفوذ استعمار و امپریالیزم و نظام فئودالیزم در وطن ما ریشه کن و در عوض آن نظام اقتصادی و اجتماعی نوین و شگوفان ایجاد گردد . هیئات که محتوای ادعای هیات حاکمه ،اصلاح واقعی و تحول بنیادی در کشور نیست ! و اصلاً چنین قصدی وجود ندارد و هم مظاهر آن به مشاهده نمی رسد .بلکه برعکس در زیر قیا فه «ملایم» وبکار بردن اصطلاحات عوامفریبانه ،تمام تقلا ها برای این است که موسسات کهنه اجتماعی را ثابت نگهدارند ، وضع موجود و امتیازات طبقاتی ملاکان و تاجران بزرگ دلال و ملاکین بورژا بیروکرات و نفوذ استعمار گران امپریالیست و هوا داران آنها را نه تنها حفظ کنند بلکه مواضع آنها را در شهر و ده بیشتر استحکام بخشند و در نتیجه از طریق اجراء « برخی رفورم ها ی» نیم بند و فرعی ارتجاع را در کشور بیشتر تثبیت و مستقر سازند و در زیر یک نقشه دقیق راه رشد سریع اقتصادی و فرهنگ را مسدود نمایند و نیرو های صدیق ترقیخواه ووطنپرست و دموکراتیک را با حیل گوناگون سرکوب کنند و اگر لازم افتد« حکومت مقتدر » و دکتاتوری سیاه نظامی و یا ملکی را بیک ضربه آنی- طوریکه در این روز ها در محافل سیاسی کشور تبصره میگردد-تدارک ببینند .
یک نگاه به سطح هلاکتبار زندگی مردم ، به وضع ننگین مالی دولت ، قلت بودجه انکشافی ، به فساد دستگاه اداری دولت ، به ظلم و ستمگری ، خود سری ها ، ارعاب و اسکات و تحمیلات گوناگون ، رواج دزدی و اختلاس ، شکست صنایع داخلی ، رکود بازار داخلی ، فقدان سرمایه واسعار ، وضع رسوای صادرات وواردات ، افزایش دائمی مصارف زندگی ، تنزیل روز بروز قدرت خرید و مزد و حقوق خلق کار گر ، بیماری های کشنده ، فقر جانگداز ، بیکاری مزمن جهل و رکود اقتصادی ، کندی هلاکتبار رشد اقتصاد و فرهنگ ، وجود نظام قرون وسطائی در تمام شئون زندگی ، سرکوبی نهضت کارگران … و صد ها مظاهر دیگر ووضع فلاکتبار کشور کافیست که به تمام ادعای دروغین نیرو های حاکمه کشور ، خط بطلان کشیده شود .حقیقت تلخ این است که ادعای هیات حاکمه افغانستان جز گفتار و تظاهر ماهیت عملی ندارد و تمام هدف آنها استقرار ارتجاع ، کاهش حدت مبارزه اجتماعی و نهضت رهائی بخش ملی و دموکراتیک و گسترش سراب امید برای تشنگان خود فریب و خوشباور و راحت طلب میباشد .
در قبال این وضع سوال حیاتی در برابر خلق و مبارزان دلیر کشور مطرح میگردد که آیا ، هیات حاکمه افغانستان خواهد توانست اوضاع را به نفع ارتجاعی خویش استقرار بخشد . جلو نهضت رهائی بخش ملی ودموکراتیک را بگیرد و جامعه افغانستان راهمیشه محکوم با کندی هلاکت بار رشد اقتصاد و فرهنگ سازد و مردم را در وضع پر از رنج و عذاب کنونی برای زمان طولانی ، در بن بست قرار دهد و زنجیر ستم و اسارت توده های عظیم خلق را محکم تر سازد ، با توجه عمیق به پاره ئی از عوامل داخلی و خارجی ذیل باین سوال و به آرزوی هیات حاکمه و ارتجاع پاسخ داده میشود .
– خلق افغانستان روز بروز بیدار میگردد و نیروهای ملی و دموکراتیک و ترقیخواه ووطنپرست متشکل تر و نیرو مند تر میشوند . شعور سیاسی طبقاتی و ملی طبقات پیشرو و زحمتکش کشور نضج مییآبد و همه در یک جبهه ، در راه خواستهای اساسی نزدیک و دور خویش به مبارزه بر میخیزند و از اصلاحات عمیق و تحول بنیادی دفاع میکنند، بدین ترتیب هیات حاکمه افغانستان نخواهند توانست (ولو موقتاً تناسب قوی به نفع وی باشد وزور آوری کند) اشتیاق پر شور و نیرو مند خلق کشور را ارضا کند و جلو جنبش نجات بخش ملی و دموکراتیک و ترقیخواه کشور را بگیرد . دیگر موعد سالها تحمل و انتظار و کرنش و تسلیم بسر رسیده است !
برای مردم افغانستان ثابت گردیده که نیرو های حاکمه ارتجاعی افغانستان در ماهیت خویش فاقد حسن نیت و فاقد شجاعت اخلاقی،شایستگی و کفایت و لیاقت اند .در تاریخ معاصر کشور بمشاهده رسیده است که سالها نیروهای حاکمه افغانستان بنا بر خصوصیت ضد ملی و ضد دموکراتیک و ضد ترقی وضد خلقی خود به غارتگری دروغگویی و ستمگری و امتیاز طلبی مشغول بوده اند و بر مبنای حسن نیت در جهت منافع و مصالح خلق ووطن از منافع و مصالح خویش نگذشته اند ،ودر صد ها پهلوی حیات ملی – سیاسی – اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی از خود بی کفایتی و نا لایقی نشان داده اند و حتی در برابر مسایل جزیی و پاره ئی از نهضت های کارگری و روشنفکری ارکان وجود شان به لرزه افتاده و ناشیانه و بدون سنجش دست به اختناق ، ترور و دسیسه زده اند . لذا نیرو های حاکمه ایکه اعتبار و حیثیت خود را در برابر مردم از دست دهد ،پایه های آن دیگر سست و گلی خواهد بود و در زیر سنگینی بار گناه خویش سقوط مهیب و مدهش خواهد کرد وخلق پیروز خواهد گردید .
– نکته مهم که محافل حاکمه ارتجاعی افغانستان نمی تواند سد راه ترقی و نهضت و پیروزی مردم گردد ،همانا وجود فساد و پوسیدگی عمقی در دستگاه اداره دولتی است . دستبرد به اموال دولت ،عدم اصل قانونیت و اجرای قوانین ،تقلب و جعل کاری در امور ،ستم ملی و تبعیضات ، بورو کراسی، کار شکنی و سهل انگاری ماموران ،کرنش و چاپلوسی ، مشوره های غلط و غرض آلود ، نفوذ دستهای اجنبی استعمار گر و اجنبی پرستان و هوا داران امپریالیزم ،رقابت های فئودالی و سیاست بازی های شیطانی ، مقررات و قوانین کهنه و فرتوت ، نفوذ قوی نیرو های کهنه پرست ،ارتجاعی و محافظه کار در دستگاه عریض و متورم و مریض دولت همه عواملی اند که حتی هیات حاکمه کشور قادر نیست نقشه های مطروحه خویش را مورد تطبیق قرار دهد.
همچنان در دستگاه دولت افغانستان ، در میان خود عمال دولت حس عدم اعتماد و عدم مصئونیت و دوری دستگاه از مردم و عدم همکاری ،همچو موریانه ماشین دولت را میخورد .
برای آنکه در افغانستان واقعاً اصلاحات اساسی و بنیادی تحقق پذیرد ، باید کار بر مبنای مرکزیت دموکراتیک ، سیستماتیک و ثمر بخش باشد و نیرو های وسیع خلق و ابتکار و خلاقیت توده های مردم شهر و ده با شور و شوق برانگیخته شود . طبعاً برای اینکار اعتماد مردم شرط اساسی است هیات حاکمه افغانستان فاقد چنین اعتماد است. ولو در ظاهر امر چنین تلقیات برای مدتی مردم را علی رغم اراده شان به زور وادار به سکوت مدهش سازد . سکوتی که فردا خواهد شکست و دستگاه زنگ زده و پوسیده اداره کهن را در هم خواهد ریخت .
– عنصر دیگری که سیاست استقرار ارتجاعی هیات حاکمه افغانستان را از هم خواهد پاشید ، وجود انواع تناقضات و اختلافات و تضاد ها ،تحریکات و رقابتهای محافل حاکمه کشور در میان خود شان است که عمل منفی و مثبت یکدیگر را تخریب و فلج میکند .
این وضع در میان هیات و طبقه حاکمه ارتجاعی کشور روز بروز تشدیدمیگردد وامکان هرگونه «تثبیت و اشتقرار اوضاع» را از میان میبرد و هرج و مرج و رقابت های خصمانه ،کار شکنی خرابکاری های متقابل را افزایش میدهد و علی رغم ادعای شان این خود آنان استند که «اوضاع را اخلال »می نمایند .
هیات حاکمه کشور توانایی آنرا ندارند که از این وضع خود را نجات دهند .این شیوه سنتی و کهن آنهاست ،این میراث سابق است و در آینده نیز بحکم تاریخ چنین خواهد بود و خود در دامی که برای مردم نهاده اند ، گیر خواهند آمد .
– عمده تر اینکه هیات حاکمه کشور برای استقرار ارتجاع و جلو گیری از جنبش و تحول بنیادی در کشور و حتی برای ایفای وعده و دعوی اصلاحی خویش فاقد منابع لازم مالیست . آنچه افغانستان از لحاظ مالی داشت یا بخارج انتقال کرد و یا در راه ترمیم و چرخاندن لنگا لنگان دستگاه فرسوده اداری دولت و یا مورد استفاده مفت خواران ،رشوه خواران ،سود خواران و زمین خواران ددمنش ،اپارتمان سازان و قصر سازان قرار دارد .در ین هیچ جای شبهه نیست که وطن ما کشور یست از لحاظ ثروت های دست نخورده ملی غنی و بالقوه دارای منابع فراوان مادی و انسانی برای تجمع و تراکم سرمایه ملی، ولی در تحت نظام موجود اقتصادی – اجتماعی -سیاسی و در اثر سالها غارتگری نیرو های استعمار گر و ارتجاع داخلی و عقب ماندگی ایکه قرون متمادی دامنگیر آنست ، بشدت ناتوان و فقیر است . روز بروز خلق افغانستان فقر و بد بختی را در پوست و گوشت خود احساس می کنند هیات حاکمه افغانستان نه تنها در زمینه تغیر تصمیمی ندارد ، بلکه عمداً و قصداً در اندیشه جبران این فقر مالی و بکار انداختن ثروت های ملی و ایجاد اصلاحات و تحول بنیادی نمیباشد و هم بنابر ماهیت ارتجاعی و طبقاتی خود قادر بدان نیست که طبقات حاکمه ستمگر و استثمار گر را از جامعه ریشه کن سازد و راه را برای رشد نیرو های مولده باز کند . حکومت های افغانستان سالهای متمادیست که از یکسو جلو رشد و تقویه صنایع ملی را گرفته اند و از سوی دیگر خود با بودجه قلیل و ننگین که قسمت عمده آن در راه امنیت طبقه حاکمه و اداره بمصرف میرسد (در سال جاری بیش از ۱۵ فیصد معادل تقریباً۲۰ ملیون دالر بودجه انکشافی دولت در راه رشد خالص وواقعی اقتصادی بمصرف نمیرسد )گام اساسی و سریعی در راه انکشاف اقتصادی و فرهنگ کشور نبرداشته و به حرکت سنگ پشت می خواهد به اصطلاح رفورم های نیم بند را عملی کند .
این وضع خود موجب آن میگردد که نیرو های تحول طلب و خلق کشور دیگر نه تنها در برابر « استقرار ارتجاعی » تن در دهد،بلکه با نیروی عظیم مبارزه ملی ،ِدموکراتیک خلقی راه را برای تحول بنیادی باز خواهد کرد. طبقه حاکمه افغانستان اکنون به بزرگترین مانع راه پیشرفت جامعه بدل گشته است .اگر در این قرن رشد عظیم نیرو های مولده و تکامل علم وفن در جهان ، هنوز به فقر ملیونها افراد کشور پایان داده نشده ووفور نعم مادی و معنوی برای همه افراد کشور تامین نگردیده است ،گناه و مسئولیت عظیم و خطیر آن بگردن محافل حاکمه ارتجاعی ،استعمار و امپریالیزم و هوا داران داخلی آنست . قانون زمان و قانون عمیق تکامل جامعهٔ ما بنحوی آمرانه در برابر ما این وظیفه را قرار میدهد که باید وضع موجود و مناسبات اقتصادی اجتماعی مسلط عوض گردد ،نیرو های مولده و انسانی پر قدرت و خلاق کشور از بند اسارت رهایی یابند و تمام نیرو های تولیدی کشور به خیر و سلاح جامعه مورد استفاده وسیع قرار گیرد .
-از آنجائیکه «تحول تاریخی جهانی جامعه بشری از سرمایه داری به سوسیالیزم …. نتیجه قانونی و طبیعی تکامل جامعه است» ، از آنجائیکه سیستم جهانی سوسیالیزم نیرو های جنبش آزادی بخش ملی و طبقه بین المللی کارگر در مبارزه با ارتجاع و امپریالیزم ، بخاطر صلح و استقلال ملی ، دموکراسی ، ترقی اجتماعی و رفاه و سوسیالیسم ،امنیت و آزادی ملت ها به پیش میرود وپیهم سدها و موانع را می شکنند و اوضاع جهان با سرعت شگفت انگیزی تحول میکند ،هیات حاکمه افغانستان دیگر قادر نخواهد بود که با حرکت سنگ پشت مانند خود و با ایجاد موانع وبند های خاکی ومیان تهی خویش جلو جریان خروشان و نیرومند رشد و تکامل ا جتماعی و تحول بنیادی را در افغانستان بگیرد .
بلی این عوامل و ده ها عامل دیگر داخلی و خارجی قدم بقدم مانع آن میگردد که ارتجاع وضع را به نفع خود مستقر و تثبیت نماید.ولی باید جداً در نظر داشت که طرح این مطالب و تحلیل وضع موجود باین معنی نیست که نیرو های ارتجاعی کشور بخودی خود از هم فروخواهد پاشید . باید متوجه بود که هنوز تناسب قوا بنفع ارتجاع است و هیات حاکمه کشور هنوز میتواند (باوصف ضعف مبانی آن و علی رغم اینکه محکوم جریان تاریخ است )تا دیر نشده زمانی جلو تحول را بگیرد .اکنون سوال بزرگ و حیاتی در اینجاست که آیا «سیاست استقرار ار تجاعی »سیاست ضد دموکراتیک وضد ترقی ، محافل ارتجاعی حاکمه افغانستان حتی به صلاح خود هیات حاکمه فغانستان بوده میتواند ؟ پاسخ ما منفی است . از آنجائیکه جهان بینی علمی و ایدیالوژی سوسیالیسم علمی بشر دوستی ( هومانیسم )عالی عصر ماست و از بی رحمی و خشونت و از اعمال قهر بی مورد (تا جبراً تحمیل نگردد) کراهت دارد و بر آنست که «اگر حل مسایل از طریق شیوه های مسالمت آمیز ممکن باشد باید آنرا بر شیوه های قهرآمیز ، علی رغم پیچیده و طولانی تر بردن آن مرجع دانست » و همچنان توصیه میگردد که « باید با وسواس تمام از کلیه امکانات سیر مسالمت آمیز و شیوه دموکراتیک اقناع و تجدید تربیت استفاده نمود » لذا ،میگوییم که هنوز نا وقت نیست که هیات حاکمه افغانستان با عقل سلیم از طریق مسالمت آمیز مانع راه پیشرفت و ترقی جامعه و رشد سریع اقتصاد و فرهنگ و آزادی عمل مسالمت آمیز نیرو های ملی ودموکراتیک و ترقیخواه وطنپرست نگردد و یوغ سنن ارتجاعی را بدور افگند و به جریان تاریخ و زمان هم گام شود و اندیشه نقشه کشی « استقرار ارتجاعی » و ایجاد حکومتهای زور گو و دکتاتوری های سیاه ارتجاعی را در قیافه غربی و در قالب آسیایی از مغز و کله خویش شستشو کنند . این مشوره و توصیه نیست . حکم آمرانه تاریخ است ! وگر نه خلق خود راه خویش را باز خواهند کرد و زنجیر های اسارت را در هم خواهد شکست . و هم اکنون تمام نیرو های مترقی وطنپرست کشور در برابر نقشه « استقرار ارتجاعی»نیرو های خشن استبداد و دسایس استعماری ، نقشه نجیب ووالای انسانی خویش را یعنی نقشه «تحول بنیادی » را مطرح کرده است .
ما سخت بدین معتقدیم که یگانه راه درست پیروزی مطابق به آرمانهای عظیم خلق و اندیشه های پیشرو عصر ما همانا عبارت از تحقق آرمان های دموکراتیک خلق افغانستان و ایجاد نظام نوین اجتماعی است .
خلق افغانستان بالقوه خواستار تحول بنیادی درنظام اجتماعی و ماهیت حکومت میباشد . زیرا در چوکات تنگ و تاریک وضع موجود حل مسایل و معضلات ملی کشور ما امکان پذیر نیست و باین شیوه ووضع نمیتوان کشور عقب مانده خویش را بیک کشور مترقی ،ِ کشور فقر و جهل ومرض خویش را بیک کشور آزاد و سعادتمند و مرفه بدل کرد .
ایجاد تحول بنیادی ناشی از ضرورت تاریخ و ضرورت ملی و ضرورت مبارزه طبقاتی کشور است . باید با پیگیری ، با روحیه قوی و رزمنده در راه نجات و رفاه خلق ،در راه ساختمان وطن نوین ، در راه انجام جنبش رهایی بخش ملی و دموکراتیک بجهت هدف غایی شجاعانه به پیش رفت .
پیروزی از آن خلق است ، از آن ماست
پیگیری و دلیری در مبارزه ضامن پیروزیست
نویسنده: ببرک کارمل
منبع: شماره بیست ویکم جریده تابناک پرچم ماه اسد ۱۳۴۷
از نخستین جرقه های مبارزه در راه مشروطیت و استقلال بیش از نیم قرن میگذرد [ هدف بیش از نیم قرن عبارت از زمانی میباشد که این مضمون آماده نشر گردیده بود ] . از آن تاریخ تا اکنون در چندین مرحله مبارزات آزادیخواهی و ملی کشور ما نشیب و فراز های فراوانی را دیده و راهی بس طولانی را پیموده است که مشحون از شکستها ی موقتی و پیروزی های پر افتخار بوده است .
در این مدت تغیرات عظیمی در جهان و همچنان بصورت نسبی در افغانستان بوجود آمده است . انهدام فاشیسم و ملیتاریسم جاپان در دومین جنگ جهانی ، نیرومندی سوسیالیسم و تبدیل آن به یک سیستم جهانی ، تشدید و تعمیق بحرانهای سرمایه داری جهانی ، بسط و تحکیم جنبش انقلابی کارگری ، پیدایش عصر انقلاب های خروشان بخش ملی و موج نیرومند آن که طومار نظام استعماری را در هم پیچید و در ارکان امپریالیسم و ایدیولوژی بورژوایی و رفورمستی شکست وارد کرد و همچنان ایجاد مناسبات بین المللی طرازنوین بر پایه های اصول همزیستی مسالمت آمیز و مبارزه در راه صلح جهانی ، همه در یک جریان و جبهه عظیم تناسب نیرو ها را به نفع صلح ، استقلال ملی ، دموکراسی و ترقی اجتماعی و رفاه به زیان ارتجاع و امپریالیسم تغیر داد . که در نتیجه امکانات وسیع برای رشد و تکامل سریع اقتصاد و فرهنگ کشور های تازه به استقلال رسیده و کم رشد بوجود آمد . ولی باید به کمال تاسف خاطر نشان ساخت در وطن ما نه تنها از این امکانات مساعد جهانی و شرایط داخلی تا کنون استفاده لازم بعمل نیامده بلکه بالعکس بنا بر شیوه های استبداد سیاه شرقی و دوره های طولانی و بیرحم اختناق و توطئه های پیهم ارتجاع ، استعمار و امپریالیسم با استفاده از سلاح زهر آگین نفاق ملی ، قبیلوی و قومی و ایجاد پراگندگی ، تشتت و بی اعتمادی در صفوف نیرو های آزادیخواه ، ملی و دموکراتیک ، جنبش رهایی بخش ملی ما ضربات مدهشی دید به شکست و نا کامی گرائید و ارتجاع قرون وسطایی و هواداران استعمار همچنان در کشور ما پا بر جا باقی ماند .
شکست نهضت مشروطیت اول و جنبش ضد استعماری و ضد ارتجاعی عناصر ملی جوان و «امانسیت ها در دوره اعلیحضرت امان الله خان » و ناکامی مبارزات دوره هفت شورای ملی همه فاجعه های بزرگی در طول تاریح معاصر وطن ماست .
این دوره های طولانی اختناق ، استبداد فردی را با تمام کابوس وحشتناک آن بر جامعه ما مسلط ساخت ، چنانچه هیچگاه
«محبس دهمزنگ ، و دیگر زندانهای کشور از آزادیخواهان خالی نمانده و بسیاری از قهرمانان مشهور و گم نام در راه آرمانهای مقدس ملت و وطن جانهای خود را قربان کردند که الهام بخش مبارزات نیرو های دموکرات و ترقی خواه وطنپرست ما گردیده است . با الهام گرفتن از آنهاست که پرچمداران دموکراتیک خلق
با وجود درک شرایط سخت و دشوار و ره طولانی و بر پیچ در پیوند با خلق ، برای آرمانهای خلق ، ضد دشمنان خلق ، بمبارزه رهایی بخش ادامه میدهند ، و بهمین جهت است که هر روز در ضمن مبارزه با ارتجاع داخلی وخارجی مورد کین و غضب حیوانی ، توطئه ، دسیسه و تحریک دشمنان سوگند خورده خلق قرار دارند . ولی با پیگیری و سازش نا پذیری چون پیشتازان کشاف در راه های نا منکشف نجات بخش خلق و وطن دلیرانه و خونسردانه به پیش میروند و از موانع و حملات خصمانه دشمنان عمده از جلو و عقب وهمچنین منحرفین راست و «چپ» نمی هراسند .
گر چه ده ها سال مبارزات مردم و نیرو های ملی و دموکراتیک وطن به پیروزی نینجامید ، ولی اثرات نسبی آن در حیات اجتماعی و سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه ما بجا مانده است . علی رغم تحولات نسبی ایکه در سالهای اخیر در ساحه سیاست خارجی و رشد اقتصادی کشور بوجود آمده و هم اینکه هیات حاکمه افغانستان به یک سلسله رفورم ها تن در داده است که منشاء و محرک آن مبارزات طولانی نیرو های ملی و دموکراتیک کشور میباشد . اما باید جداً در نظر داشت که تا کنون محتوای اقتصادی کشور ما جهت ضد استثمار استعماری نداشته و سطح آهنگ رشد اقتصادی ما نازلترین سطح در جهان میباشد .
سیاست خارجی کشور از لحاظ ضدیت خود با استعمار امپریالیسم جبون و محافظه کار است . فرهنگ استعماری و ارتجاعی در کشور تسلط دارد ، اکثریت عظیم خلقهای وطن ما عملاً از کمترین حقوق و آزادیهای وسیع دموکراتیک اعم از سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی محرومند و در منجلاب فقر ، جهل و مرض دست و پا میزنند ، استبداد و ارتجاع ، تبعیض ، ستم ملی و قومی در شهر و ده کشور حکمفرماست ، ظلم و ستمگری ، رشوه ستانی و فساد، کران نمی شناسد .
موجز اینکه خلق کشور ما رنج عظیم میکشد و هیات حاکمه افغانستان با شکل و ماهیتی که دارد قادر به حل مسائل ملی و نتاقضات و تضاد های جامعه ما نیست . بدینجهت ما معتقدیم که تنها از طریق اجرای تحولی بنیادی و تغیر کیفی و سریع میتوان خلق و وطن را نجات داد ، حیات ملی را تجدید کرد ، به فقر و عقب ماندگی دیرینه که از قرون متوالی دامنگیر ماست پایان بخشید ، به استقلال اقتصادی نایل آمد ،کشور را صنعتی ساخت و آهنگ سریع رشد اقتصاد و فرهنگ را تأمین کرد و به روش ضد ملی و ضد دموکراتیک خاتمه داد و از طریق راه رشد غیر سرمایه داری و ایجاد حکومت دموکراتیک و ملی ، حکومت خلق بر خلق را در کشور مستقر ساخت .
پُر واضع است که چنین تحولی بنیادی در کشور بصورت خود بخودی بوجود نمیاید و بدون اتحاد و همبستگی نیرو های ملی ، دموکراتیک و ترقیخواه وطنپرست جامعه نمیتوان این وظیفه سنگین را که چون کوه گران بر دوش مبارزان راه آزادی ، دموکراسی و ترقی اجتماعی کشور قرار دارد ، سریعاً انجام داد .
اما باید گفت که تحت هرگونه شرایطی ما این رسالت سترگ تاریخی را به پیش خواهم برد و معتقدیم که تسلیم شدن بوضع موجود و به انتظار سرنوشت نشسته و یا یاس ، نا امیدی ، سرخوردگی ، کناره گیری از مبارزه ، سازش غیر اصولی را شیوه خویش قرار دادن اندیشه های زهر آگین و عبثی است که حکم انتحار سیاسی و اجتماعی را دارد . بدینجهت باید هر عنصر آگاه وطنپرست صدیق و سر سپرده راه آزادی مستشعر باشد که بدون پیگیری ، دلیری و هوشیاری در مبارزه پیروزی نا ممکن است اما باید این حقیقت بزرگ را بعموم هموطنان خاطر نشان ساخت که آنچه دارای اهمیت عظیم است مبارزه اصولی است نه تحویل دادن صرفاً شعار های انقلابی نمای ، قهر آمیز قیام … غیر عملی و پیش از شرایط ( که بلاخره در اثر ناکامی موجب یاس ، سرخوردگی و حتی تسلیم خواهد شد ) و فحش و دشنام دادن ضد اصول مترقی به « پرچم» و اتهام بستن به این و آن …
راه مبارزه طولانی ، پیچیده ، سخت و دشوار است ، و پیگیری در چنین مبارزه ایست که ماهیت و جوهر یک انقلابی صدیق وطنپرست را ظاهر میسازد و ضامن پیروزی مبارزه خلاق است . این سخن آموزنده را نباید از یاد برد که: « قهرمانی در کار سازمانی طولانی مصرانه در مقیاس سراسر کشور بمراتب دشوار تر و در عوض بمراتب عالیتر از قهرمانی قیامها است».
تردیدی نیست که هدف ما در آخرین مرحله و در متکاملترین شکل آن هدفیست که جهان بینی علمی و اندیشه های پیشرو عصر ما یعنی تئوری سوسیالیزم علمی صحت و ضرورت تاریخی آنرا ثابت ساخته است . این تئوری عالیترین حقوق و آزادیهای بشری را تامین مینماید و بشریت را از نابرابری اجتماعی و از کلیه اشکال ستمگری و استثمار و کابوس جنگ رهایی میبخشد و « صلح ،کار ، آزادی ،برابری ،برادری و خوشبختی» را برای انسانها به ارمغان می آورد .
ولی مسله مهم اینست که راه ووسیله نیل به این اهداف تابناک و درخشان سهل و ساده نیست و صرف از طریق مبارزه دلیرانه و پیگیر با تجهیز تمام نیرو ها یی که کلااً و جزء در هر مرحله از مبارزه آماده اند ، ممکن است . این مبارزه با شور و شوق تمام در چهار چوب ملی و وطن ما افغانستان که تاریخ ما را بدان پیوند ناگسستنی میدهد ، صورت میگیرد و در طبیعت خود با جریانات پیشرو مترقی جهان همراه است . این مبارزه رهایی بخش از طریق مرکز رهبری مبارزه یعنی جرگه رزمندگان پیشآ هنگ ( سازمان سیاسی ) زحمتکشان کشور به پیروزی میانجامد .
با حفظ این امر که باید در مدتی تا حدامکان هر چه کوتاه تر طرق نیل به پیروزی قطعی پیموده شود ، بخاطر باید داشت کسانیکه در این راه باز هم طولانی ، و الا و نجیب مبارزه نجات بخش پا میگذارند ، نباید شکیب و تحمل را از دست بدهند و سرسختی ، خشونت و حملات بی رحمانه دشمنان یعنی مرتجعین ، مستبدین و متنفذین و نیرو های محافظه کار ، پیچیدگی ذایی مبارزه ، پیچ و خم ، نشیب و فراز ، مدو جزر ، شکست و ناکامی ، حوادث و تصادفات مساعد و نا مساعد را از یاد ببرند و در برابر آن از خود نا استواری نشان دهند . چه تجربه مبارزات نشان داده است که راه حرکت بسوی ترقی و تکامل جامعه ، هموار ، بی خطر و سهل و روان نیست . در جریان مبارزه و کار برای ایجاد تحولات کیفی ( نظام نوین اجتماعی ) در کشور مشکلات عظیمی وجود دارد که از همه اولتر مشکلات ناشی از مقاومت نیروی سر سخت « سنن و عادات ناپسندیده» اجتماعی است که ده ها قرن وجود امتیازات طبقاتی ، مرض های جسمی و روحی ، فقر و جهل و فرد پرستی باعث تسلط آنها در جامعه ملی ما گردیده است . و در برابر هرگونه جریانات نو عکس العمل شدیدی نشان میدهد .
برخی ها گمان میکنند که بر اساس دستور و احکام پیشوائی میتوان جهان را در یک لحظه دگر گون و « انقلاب تمدن و فرهنگ»
را پیروز ساخت و در دوران کوتاهی نظام جدید را در جای نظام کهنه قرار داد . این طرز تفکر انحرافی بر مبنای اصالت اراده فردی ( ولنتاریستی) استوار بوده مولود ذهنگیری میباشد که در نتیجه مبارزه را به گمراهی سوق میدهد ، لذا باید شرایط ، جریان تکامل و مراحل مبارزه را در نظر گرفت !
مشکل دیگری در مبارزه عبارت است از پیچیده بودن و متضاد بودن جریان حرکت تاریخ و دشواری رهبری و پیش بینی اشتباهات و شکستها که در جریان مبارزه رخ میدهد و غالباً ناشی از عدم تجربه و درک نادرست از پدیده های اجتماعی و انطباق خلاق تئوری با عمل جامعه و عدم تشخیص درست تناسب منطقی (دیالکتیکی ) میان دو قطب متقابل و متضاد در مراحل مختلف مبارزه و تکامل میباشد.
در اینصورت لازم است که تناسب صحیح بین دو قطب متقابل مبارزه بادرک آنکه کدام قطب عمده است بدون اینکه قطب مقابل آن از نظر انداخته شود و یا از تاثیر بیفتد تشخیص گردد .
موجز اینکه : دیالکتیک جریان تاریخ و مبارزه رهایی بخش چون پیچیده ، دشوار است ، بنا بران با پیگیری ، هوشیاری و دلیری در مبارزه ، تحلیل دقیق از وضع مشخص جامعه بر اساس اسلوب علمی تفکر ، انتقال بموقع از یک قطب به قطب دیگر مبارزه و در نظر گرفتن تمام اصول و موازین مبارزه اجتماعی و فن سازمان دهی و قواعد رهبری علمی و در نظر گرفتن صورت ها و اشکال مختلف مبارزه مطابق به شرایط میتوان به پیروزی نایل آمد ، به درستی به پیش رفت و آینده را تا حدودی پیشبینی کرد و نهضت و جنبش و جامعه را رهبری نمود . البته این امریست فوق العاده مشکل و بغرنج که شکیب میخواهد و شتاب ، نرمش میخواهد و قاطعیت ، جسارت و دلیری میخواهد و هوشیاری و احتیاط ، ترصد میخواهد و تعرض پیشروی میخواهد و عقب نشینی ….
بدینترتیب هر گاه «هدف درست باشد ، سازمان محکم ، رهبری صحیح ، مبارزه سنجیده و پیگیر و از حوادث بدرستی عبرت اندوزی شود در طول مدت پیروزی حتمی است».
تجربه نشان میدهد که تنها مبارزان با وقف در راه خلق و وطن در راه جهان بینی علمی و بری از اغراض شخصی و خود پرستی ، خونسرد و هوشیار ، متکی به وجدان علمی و اجتماعی میتوانند در جریان مراحل مختلف مبارزه تاکتیک درست ، اشکال صحیح سازمان و کار ، جهت درست و منطقی مبارزه را دریافت کنند و مسائل را جسورانه طرح نمایند و خود و دیگران را بجهت هدف رهنمون باشند ….. چنین کسان مبارزین واقعی کشور اند ، نه عناصریکه روی موقف شخصی و اندیشه های ذهنگری وولنتاریستی توام با بی اعتنایی در برابر خلق ووطن و قضاوت تاریخ برخورد مینمایند . در اینجاست که با استفاده از تجارب درد ناک و احیا ناشرین اسلاف قهرمان خود و با اعتقاد و عشق به هدفهای عالیه خود نباید از دشواری ها هراسید و باید پیگرانه بمبارزه مقدس آزادیبخش ملی و رهایی بخش خلق وطن خود ادامه داد و با ایمان استوار و اراده قوی و شکست ناپذیر و درک روشن به پیش رفت و در برابر خطرات جسورانه ، مستقیم و بیباک نگریست و هوشیارانه سنجید که چه نیرو هایی در اردو گاه دشمن یعنی ستمگران و چه نیروهایی در اردو گاه خلق یعنی دوستان قرار دارد .
جنبش به پیش میرود ، بسط می یابد و نمو میکند . وظایفی هم که در برابر ما قرار میگیرد افزایش می یابد ، دامنه و عمق مبارزه گسترش می یابد .
ببرک کارمل
مبارزه برای دموکراسی
عمدهترین رسالت کنونی ماست
جریده تابناک پرچم
شماره (شانزدهم) دوشنبه ۳ سرطان ۱۳۴۷
دوستان گران ارج،
ما در آستانه سالروز جاویدانگی فقید ببرک کارمل، بنیانگزار جنبش دادخواهانه کشور، مبارز جسور و وطن پرست پرشور کشور ما قرار داریم. اکنون دیگر واقعیت شخصیت ببرک کارمل فقید با گذشت زمان تجلی هرچه بیشتر یافته است. و روز تا روز توطیه ها، افتزاها و کینهتوزیهای دشمنان و حریفان سیاسی او افشا شده می رود و از پس آن سیمای شفاف و چهرهی انسانی این مرد بزرگ، باتقوا، وطنپرست، انسان دوست و مبارز انقلابی هرچه بیشتر و بیشتر نمایان میگردد. ببرک کارمل شخصیتی بود با تمام جوانب انسانی که در برهه معیینی از تاریخ کشور ما جنبش انقلابی را بنیان گذاشت، رهبری کرد و در زمان حاکمیت ح.د.خ.ا. مدتی اداره کشور را در دست داشتند از این لحاظ ضرور است تا این شخصیت بی مانند کشور ما برای نسلهای آینده از طریق نشر خاطره ها یادبودها مقالات نوشته های شان در جراید پرچم و سایر نشرات حزبی و دولتی شناسانده شود. من منحیث یکی از راهروان صادق آن جنبش فقید ببرک کارمل را به حیث رهبر خود می شمارم و از آموزه ها او دایم بهره گرفته ام و بهره می گیرم، دوست ندارم تا از شخصیت مرحوم ببرک کارمل اسطوره سازی و افسانه پردازی گردد و سیمای واقعی انسانی او را پنهان و خدشه دار نمایند. چه خوب است که روشنگران و روشنفکران ما دیدگاه ها کارنامه ها او را از دید نقادانه بررسی نمایند و از داشته های آن زمان بهره مند شوند. بدین منظور مقاله شان را زیر عنوان “مبارزه برای دموکراسی عمدهترین رسالت کنونی ماست” از شماره شانزدهم جریده پرچم برگزیده ام، یادی از دیدگاه های ببرک کارمل فقید در این رابطه نموده باشیم.
با درود
*******
مبارزه برای دموکراسی
عمدهترین رسالت کنونی ماست
در هر کشور مطابق به شرایط مشخص آن رسالت مبارزه در راه دموکراسی صورتهای گوناگونی بخود میگیرد ولی این مبارزه در تمام موارد و با وصف تنوع اشکال آن، با مبارزه در راه صلح، استقلال ملی، ساختمان جامعه نوین و مترقی پیوند ناگسستنی دارد. به همین جهت است که نیروهای ترقیخواه وطنپرست «مبارزه در راه دموکراسی را جز لاینفک مبارزه در راه سوسیالیزم» تلقی میکنند و در راه بسط و توسعه و پیوند میان آنها در جریان نهضت رهاییبخش، دلیرانه مبارزه مینمایند.
از همین جاست که در شرایط کنونی مسأله استقرار و بسط دموکراسی در زمره اساسی ترین و عمدهترین وظیفه مبارزه و در مرکز ثقل مسایل تکامل کشور ما قرار میگیرد.
چنانکه ما بارها اعلام داشتهایم عملاً نظام سیاسی، اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی افغانستان خصلت ضد دموکراتیک را محتویست که با آزادی و دموکراسی و ترقی اجتماعی و رفاه عمومی مردم مباینت دارد. قضاوت جریان ما در باره خصلت فوق، بر اساس تحلیل علمی شرایط اجتماعی- اقتصادی کشور ما بنا یافته و علیرغم بعضی تغییراتی که طی دهه اخیر در سیاست داخلی و خارجی افغانستان رخ داده است، با وجود پهلوهای مثبت آن، اساس حکم و قضاوت ما پا برجا و تزلزلناپذیر است.
ماهیت روش ضد دموکراتیک هیأت حاکمه افغانستان و توطیه نیروهای امپریالیستی علیه آزادیهای دموکراتیک و بر خلاف آزادیهای مطرح در قانون اساسی و ایجاد موانع روزافزون در راه استقرار و بسط دموکراسی و مغالطه کردن دموکراسی با روش اداره استبدادی و شیوه فرتوت قرونوسطایی و تحریک نیروهای ارتجاعی و دادن امتیازات گوناگون برای آنها، نشانه آنست که نیروهای ارتجاعی و استعماری هدفی جز بدنام ساختن دموکراسی و استحکام و استقرار استبداد در کشور ندارند.
به همین جهت به نظر ما سمت اساسی مبارزه در وضع کنونی باید متوجه تأمین آزادیهای دموکراتیک و استقرار و بسط دموکراسی باشد و در جهت طرد ارتجاع، استبداد و استعمار در افغانستان قرار گیرد.
باید خاطرنشان کرد که شعار مبارزه در راه تأمین دموکراسی و حقوق و آزادیهای دموکراتیک مردم از یکسو شعار اصولیست و از سوی دیگر «بر مبنای اصول قانون اساسی نیز نمیتواند قابل تعقیب و مجازات باشد» و اگر از طرف دولت تعقیب و مورد مجازات قرار گیرد باید متوجه بود که به عکسالعمل شدید مردم و افکار عمومی جهان مواجه میگردد.
تجربه زندگی معرف این امر است که مبارزه دموکراتیک علیه استبداد و ارتجاع نه تنها جنبش رهاییبخش ملی ضد فیودالیزم و ضد امپریالیزم ما را به تعویق نمیاندازد، بلکه آن را به هدف نزدیک تر میسازد.
هرچه جنبش دموکراتیک و مبارزه در راه دموکراسی پیگیرتر و عمیقتر صورت گیرد به همان پیمانه سطح شعور سیاسی تودهها به درجات عالی تری رشد و توسعه مییابد و برای آنها محسوس و قابلدرک میگردد که دموکراسی صوری سیاسی را باید به دموکراسی واقعی سیاسی،اقتصادی و اجتماعی ارتقا دهند و بالأخره برای آنها روشن تر میشود که فقط سوسیالیزم میتواند راه آزادی واقعی و بهبود زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را برایشان بگشاید.
باز هم باید خاطرنشان ساخت که برای نیروهای ترقیخواه مفاهیم «دموکراسی، آزادی» معنی واقعی دارد و تصورات موهوم و توجیهات نادرستی را که دشمنان از این مفاهیم مینمایند، تردید و محتوی طبقاتی آنها را بر حسب شرایط تاریخی افشا میکنند. نیروهای ترقیخواه همیشه میپرسند: «دموکراسی و آزادی برای کی؟» به این سؤال پاسخ علمی میدهند: «دموکراسی برای اکثریت، برای تمام خلق، آزادی برای انسان!» برای رفتن بسمت این مفاهیم واقعی است که باید از دموکراسی و آزادی بمثابه عمدهترین وظیفه کنونی مجدانه دفاع بعمل آید.
مبرهن است که خلقهای وطن ما در حد اقل حقوق و آزادیهای سیاسی و اجتماعی محروماند. محافل حاکمه ارتجاعی کشور و طبقات حاکمه ستمگر در شهر و ده آنچنان شرایط اختناق آور و تحمیق کنندهیی را ایجاد میکنند که دیگر روز بروز برای مردم غیرقابلتحمل میگردد. هرگاه سری به اطراف و اکناف کشور زده شود بخوبی نمایان میگردد که هیأت حاکمه در عمل وسیلهیی در دست متنفذین و مستبدین و مرتجعین شهرها و دهاتاند که این خود موجب ایجاد عدم استقرار و بینظمی در کشور میگردد و محافل حاکمه علیرغم این حقایق و عدم توجه به منشأ و علت اصلی این وضع همیشه سعی کردهاند تا مسئولیت را بعهده نیروهای نو ظهور مبارز وطنپرست و ترقیخواه اصولی بیاندازند و آزادی و دموکراسی را از مفهوم واقعی آن تهی کنند و عرصه را برای ارتجاع سیاه باز گذارند. به همین جهت با اعتماد و اعتقاد راسخ و با درک و تشخیص حقانیت راه خویش، وظیفه حکم مینماید که از دشواریها نباید هراسید و پیگیرانه مبارزه مقدس و شجاعانه خود را در راه دموکراسی و برای انجام تغییر سریع بنیادی و کیفی در کشور ادامه داد. ولی باید خاطرنشان ساخت آنچه که میتواند نهضت کنونی را به هدف رساند، لزوم مبارزه دستجمعی برای بسط و توسعه دموکراسی است. درین جای شک نیست که نیروهای ملی پیوسته چه در تظاهرات، اجتماعات، اعتصابات و چه در جراید و از تریبون پارلمان از حقوق و آزادیهای مردم، از دموکراسی و از ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی دفاع کردهاند. ولی بکمال تأسف باید اعلام داشت که این «دفاع» اعتراض علیه اعمال خودسرانه هیأت حاکمه کشور از آنجمله حکومتها بدون شعار مبرم مشخص و بدون اتحاد و همبستگی نیروهای تحول طلب و وطنپرست و آزادیخواه و بدون پیگیری صورت گرفته است.
در چنین وضع و شرایط همیشه تحلیل و ارزیابی نادرست از اوضاع کشور و برخوردهای متفاوت بوجود آمده است. به این معنی که بعضی ازین نیروها بیش از اینکه به مسأله مبرم روز اهمیت دهند، بیشتر به اهداف و شعارهای دور خویش پرداختهاند و در حلقه لند پروازی شخصی، محفلی و سازمانی و به بهانه اختلافات ایدئولوژیکی در انجماد فکری و تنگنظرانه خود گیر آمدهاند و بعضی دیگر چنین استدلال مینمایند که باید اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور را طبق اراده خویش با یک ضربه سرنگون ساخت. این گروههای اجتماعی مبارزه برای حقوق و آزادیهای دموکراتیک افراد را عمل بیفایده و بینتیجه میدانند و در نتیجه بیشتر لبه تیز مبارزه را در داخل نیروهای دموکراتیک، ملی و ترقیخواه بکار میبرند. همچنین هستند کسان دیگری که اصلاً بنا بر روحیه بد بینی و عدم اعتماد، اعتقاد به مبارزه ندارند و مترصد «معجزات سیاسی» استند و بنا بر بیرحمی و خشونت ارتجاع دستخوش یاس و ناامیدی میگردند.
به عقیده ما تمام این برخوردها با مصالح خلق افغانستان و رشد نهضت دموکراتیک و ملی کشور درین مرحله تاریخی مباینت دارد و در واقعیت امر ناشی از عدم اعتقاد به مبارزه ملی، دموکراتیک، مترقی و خلقی است. درک سلیم و شرایط جامعه ما حکم مینماید:
درحالیکه ارتجاع با تمام قدرت و توانایی خود در جامعه مسلط است، مبارزه برای دفاع از حقوق و آزادیهای وسیع دموکراتیک و از آنجمله در راه آزادیهای مطرح در قانون اساسی با مبارزه برای اصلاحات اساسی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و تغییر سریع کیفی و بنیادی نه تنها مباینت ندارد، بلکه دارای پیوند منطقی و ناگسستنی است.
تجربه ثابت کرده که در جریان مبارزه برای دموکراسی، برای حقوق و آزادیهای دموکراتیک وسیع افراد (آزادی بیان، مطبوعات، تظاهرات، اجتماعات، تشکیل احزاب سیاسی و سازمانهای اجتماعی … و غیره) است که میتوان تودههای مردم را بعرصه مبارزه دلیرانه جلب کرد، اتحاد آنها و همبستگی تمام نیروهای آزادیخواه و وطنپرست کشور را استحکام بخشید و در نتیجه نیروهای ارتجاعی و استبدادی را به هنگام و پیهم زیر ضربه گرفت و قدم بقدم به عقبنشینی واداشت، تضعیف کرد و بالأخره زمینه استواری را برای یک اقدام همهجانبه، برای استقرار حکومت دموکراتیک و ملی تهیه دید و جنبش دموکراتیک و ملی را به پیروزی نهایی رساند. به این ترتیب مبارزه روزمره و وظایف مبرم پالیسی جاری را از نظر و عمل انداختن و به انتظار حوادث و جریان خود بخودی نشستن و یا صرف با دادن شعارهای نهایی و مغازله با الفاظ دل خوش کردن و به دیگران ناسزا گفتن و یا دستخوش کینههای شخصی، خودخواهی، یاس و ناامیدی شدن و از مبارزه دست کشیدن، هم به مبارزه روزمره و جاری و هم به مبارزه عمومی، هم به هدف و شعارهای مشخص مبرم و هم به هدف و شعارهای استراتیژیک و هدف غایی لطمه عظیمی وارد میکند.
تجربه تاریخ نشاندهنده این حقیقت است که اگر جنبش نیرومندی ایجاد گردد و اشخاص، محافل، سازمانهای ملی، دموکراتیک، وطنپرست و ترقیخواه کشور متحداً عمل کنند، میتوان نیروهای مرتجع و مستبد کشور را در هر موقف اجتماعی و سیاسی که باشند در هم شکست. بر پیشتازان و پیشآهنگان جنبش است که شعار عمده و اساسی «دفاع از دموکراسی و آزادیهای دموکراتیک افراد» را که نیروی خلاق معنوی و بالقوه است،
به نیروی مادی و بالفعل تبدیل کنند، تا بتوان طومار ارتجاع، استبداد، استعمار و ستم ملی را از جامعه درهم پیچید و زمینه را برای تحول کیفی و اساسی فراهم ساخت.
طوری که در بالا اشاره گردید، به همگان معلوم است که خلقهای وطن ما تا کنون در عمل و در واقعیت امر از ابتدایی ترین حقوق و آزادیهای مصرح در قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر که دولت افغانستان تطبیق آن را در کشور تعهد کرده است، محروماند و طبقات حاکمه و محافل حاکمه سیاسی کشور هر روز بدون احساس ترس و مسئولیت با کبر و غرور و بیرحمی در برابر حقوق و آزادیهای دموکراتیک مردم، با بیاعتنایی و بیپروایی برخورد میکنند، مردم را فریب میدهند و ارتجاع افراطی و دست راستی را علیه جنبش و نیروهای ترقیخواه وطنپرست بیشتر تحریک مینمایند.
بنا برین حقایق مشخص، اتحاد و مبارزه برای استقرار دموکراسی و حقوق و آزادیهای وسیع دموکراتیک عمدهترین و ضروری ترین وظیفه کنونی و وجه مشترک تمام وطنپرستان و آزادی خواهان افغانستان است.
همچنین خاطرنشان میگردد که حتی در داخل شعارهای مبرم و ضروری هم میتوان مطابق به اوضاع و احوال مشخص شعار مبرم تر و ضروری تری را برای اتحاد نیروهای تحول طلب و آزادیخواه دریافت کرد و آن را سرلوحه اتحاد عمل و مبارزه مشترک در برابر ارتجاع و استبداد قرار داد. ارزش درک این مسئله حیاتی درین است که نخست این شعار برای تودههای عظیم خلق نزدیک تر و قابلدرک بیشتر است و دوم اینکه خصوصیت عمومی تر دارد و مربوط به زندگی روزمره مردم کشور ماست و ازین طریق میتوان خلقها را برای مبارزه آماده ساخت و به مبارزه و جنبش کشانید. سوم اینکه هیچگونه بهانه اختلاف را در میان نیروهای ملی، دموکراتیک و ترقی خواهان وطنپرست باقی نمیگذارد و ایفای آن سهل تر است. پس سؤال درین جاست که این شعار مبرم تر، ضروری تر و برجستهتر برای اتحاد و برای مبارزه علیه ارتجاع و استبداد، در اوضاع و احوال مشخص کنونی چیست؟
با در نظر گرفتن تجارب گذشته، نظر ما چنین است که: این شعار برجسته و مشخص در وضع کنونی که مهمترین نقطهضعف هیأت حاکمه افغانستان را عدم تطبیق آزادیهای افراد مصرح در قانون اساسی تشکیل میدهد، عبارت از شعار مبارزه برای تطبیق آزادیهای افراد مصرح در قانون اساسی میباشد که میتواند حلقه وصل تمام نیروهای تحول طلب و آزادیخواه کشور که ضد استبداد، ضد ارتجاع، ضد ستم ملی، ضد استعمار مبارزه میکنند قرار گیرد. در صورت تطبیق این آزادیهای افراد میتوان از یکسو زمینه مقدماتی مبارزه را برای بسط و توسعه حقوق و آزادیهای وسیع دموکراتیک و استقرار دموکراسی تهیه دید و از سوی دیگر اعمال خودسرانه قدرتهای حاکمه را افشا نمود و زمینه رشد و ارتقای شعور طبقاتی و سیاسی تودههای عظیم خلق کشور را فراهم کرد. از طریق درک صحیح و در دست گرفتن این نوع حلقات و شعارهای مشخص روز مبارزه است که به تدریج مبارزه و جنبش دموکراتیک و ملی ما بسط و توسعه مییابد و روز بروز نیروهای نوینی را در مبارزه بخود جذب مینماید، اتحاد و همبستگی نیروها و استحکام مییابد و امکانات جدید و مساعدی را بوجود میآورد. بدین ترتیب است که میتوان با مطالعه مجدد و تحلیل مشخص علمی اوضاع، احوال و شرایط داخلی و خارجی کشور این شعارها را بسط و توسعه داد، بدون اینکه یک لحظه هم، دیگر امکانات و احتمالات را از نظر انداخته و یا اهداف و شعارهای عمومی و غایی را از نظر و عمل دور داشت و آنها را با عمدهترین وظایف شعارهای مبرم جاری و برجسته «معامله» کرد و یا آنها را طرح نکرد و در راه آنها مبارزه نه نمود؛ زیرا باید پیوسته متوجه بود که مقصود از مبارزه در راه شعارهای عمده و مبرم پیروز ساختن نهضت در نبردهای مشخص و معین، در جهت و هدف شعارهای استراتیژیک است که نسبت به تغییراتی که در اوضاع سیاسی پیش میآید تغییر میکند.
مهمترین وظیفه مشی جاری عبارت است از تشخیص آن طرق و وسایل، آن اشکال و صورتهای مبارزه که بیش از همه در یک وضع و حالت معین و مشخص سیاسی و اجتماعی مطابقت دارد و منحیث یک حلقه وصل و کلید پیروزیهای آتی و به مشی عمومی جنبش کمک فراوان مینماید.
موجز اینکه: اکنون جنبش دموکراتیک و ملی ضد فیودالیزم و ضد امپریالیزم وطن ما به آن درجه مقدماتی از رشد خود رسیده است که در نظر تردید لزوم اتحاد و مبارزه نیروهای ضد استبداد، ضد ارتجاع، ضد استعمار و ضد ستم ملی وجود ندارد. ولی باید با کمال تأسف اعلان داشت که تا کنون میان نظر و عمل اتحاد، شگاف و فاصله عمیقی وجود دارد. هنوز هم کسانی استند که بدون احساس مسئولیت در برابر خلق و وطن و جهانبینی علمی و مصالح ملی کشور برای وحدت و اتحاد نیروهای ملی دموکراتیک و ترقیخواه و وطنپرست شرطهای ذهنی و شخصی و «استثنایی» را پیش میکشند و حتی لبه تیز مبارزه را علیه مبارزین ترقیخواه بکار میبرند. به همه معلوم است هم اکنون قدرتهای ارتجاعی کشور ازین تفرقه نیروهای تحول طلب ملی و ترقیخواه وطن استفاده میکنند و حلقه استبداد را روز بروز فشردهتر میسازند. ما بصراحت و صداقت اعلان میداریم که هیچ بهانه و هیچ عاملی نمیتواند سد راه آن شود که حد اقل مبارزه متحد (حتی اگر اکنون در مقیاس کوچک و محدودی هم باشد) برای دفاع از دموکراسی، حقوق و آزادیهای وسیع و دموکراتیک و آزادیهای مصرح در قانون اساسی بعمل آید.
مبرهن است که «اگر» تمام اشخاص، عناصر، محافل و نیروهای آزادیخواه و وطنپرست کشور بر اساس یک پلتفورم (مرام) مشترک (با حفظ استقلال و ایدئولوژی) که مورد قبول همه نیروها قرار گیرد، متحداً بدفاع از حقوق و آزادیهای دموکراتیک مردم افغانستان بر خیزند، طبعاً جنبش کنونی کشور اوج میگیرد، فعالیت وسیع شروع میشود و شور و شوق مبارزه در سرتاسر کشور بسط و توسعه مییابد و سرانجام نتایج بزرگی نصیب جنبش دموکراتیک و ملی وطن واحد ما افغانستان میگردد. دموکراسی استقرار مییابد و طومار ارتجاع، استبداد، ستم ملی و استعمار در هم میپیچد.
پیروز باد آزادی و دموکراسی!
سرنگون باد استبداد، ارتجاع، ستم ملی و استعمار!
ببرک « کارمل »
آسه مایی از حقوق دموکراتیک مردم
آزادی لـســان
اصل آزادی زبان عبارت از آن است که تمام مردم حق داشته باشند به زبان مادری و مروج خود حرف بزنند، علم بیاموزند، نشرات نمایند، مکاتبه کنند و در محاکم از خود دفاع نمایند. از نظر پرنسیپ نمیتوان هیچکسی را اجباراً وادار به آموختن تکلم و نوشته به زبان دیگری نمود (غیر ازآنچه که ماهیت تعلیمی دارد و در اینجا موضوع بحث ما نیست).
در شرایط تسلط استعماری و در تهاجمات سابق چنین مرسوم بود (حتی تاکنون به اشکال مختلف در جوامع طبقاتی معمول است) که وقتی یک ملت یا قوم تحت تهاجم ملت و یا قوم حاکم قرار میگرفت، زبان مادری و فرهنگ ملی ملت یا قوم تحت ستم مورد تحقیر قرار گرفته و کوشش میشد که بهزور سر نیزه محو شود و لسان ملت یا قوم ستمگر برایشان تحمیل گردد، تمام دوایر حکومتی، دفاتر مالیاتی واداری، محاکم و مکاتب به آن لسان برگردانده شود. مقرر میگردد که نامهها، مکاتیب عرایض به ادارات مقامات رسمی به زبانی که مردم به آن هیچ آشنایی نداشتند تحریر یابد و حتی مردم وادار گردند که جبراً به آن تکلم نماید. همچنان از طرف ملیتها و اقوام حاکم در درون جامعه نیز بر ملیتها و اقوام دیگر و اقلیتها که دریک سرزمین مشترک و مادری بسر میبرند، رویه بدتر از آن صورت میگرفت.
پرواضح است که این رویه ظالمانه علاوه بر استخفاف بزرگی که بر ملل محکوم بود، باعث آن میگردید که تمام غنای علم و فرهنگ ملل و امکانات انکشاف آن از میان برود و یا لطمه سنگینی بر آن وارد آید تا در همان مراحل ابتدائی انکشاف خود باقی بماند، بسیار استعدادهای پر نبوغ اقلیتها و ملتهای ستمدیده و محکوم، در نطفه محو کردد.
نمونههایی از چنین فشارها و ستمگریهای ملی در تاریخ و حال زیاداست، که بهطور مثال میتوان فجایع و بدبختیهایی را که ستم استعمار انگلیس بر مردم هند و پاکستان تحمیل کرد، از رشد و انکشاف السنه ملی جلوگیری نمود و در عوض آن نفاقهای ملی و لسانی را دامن زد، یادآوری نمود که امروز جامعه هند از ناحیه لسانها و صورت حل این مسأله مواجه به مشکلات عظیمی میباشد.
فشارها و محدودیتهایی که از ناحیه لسان بر مردم واقع میگردد نه تنها مانع توسعه و انکشاف و غنای علمی فرهنگی جامعه میشود، بلکه موجب برهم خوردن شیرازه وحدت یک کشور و جامعه نیز شده میتواند و این حقیقتی است برخلاف این عقیده که ترویج و تبلیغ میگردد: گویا عدم تساوی زبانها و تبعیض در برابر بعضی از آنها، امر طبیعی و ضروری برای حفظ تمامیت و وحدت ملی دریک کشور میباشد.
با استفاده ازین نظر و استنباط غلط، توسط محافل عناصر محاکم ارتجاعی کوشش میشود که تمام قدرت و وسایل دست داشته، فرهنگ زبان و خصوصیات ملی یک ملت، میلت یا یک قوم سرکوب گردد. بدینجهت است که مسأله آزادی ملتها از یوغ استعمار، ستم و استبداد و وابستگیهای گوناگون بر اساس حق تعین سرنوشت ملل بهصورت یک مسئله حاد و اوج گیرنده جهان امروزی درآمده است.
ایدئولوگهای مرتجع و بورژوازئی سعی میورزند که حل مسئله ملی را بهصورت غلط و به اشکال کهنه آن تبلیغ نمایند، زیرا مصالح و دوام حاکمیت طبقات حاکمه را در آن میبینند، ولی جهان بینی علمی و نوین ثابت میسازد که طبیعی بودن عدم تساوی میان ملل و خصومت ملی ادعائیست بیپایه و امریست مصنوعی که زائیده شرایط ناجور اجتماعی و اقتصادی میباشد. ملتها و اقوام از نژادهای مختلف میتوانند با وارد آمدن تحول کیفی و بنیادی در زندگی مادی و اقتصادی ایشان که بر پایه تغیر در روابط تولیدی بسود طبقات محروم جامعه صورت میپذیرد، با حقوق کاملاً مساوی. درحالیکه فرهنگ و لسان ملیشان پیوسته تکامل اختیار مینماید، در کمال صلح و آرامش و وحدت و همآهنگی در کنار هم، دریک وطن به سر برند.
آنچه را ایدئولوگهای مرتجع و بورژوازئی ادعا مینماید که مسأله ملی و لسان حل ناشدنی است و خصومت ملی پابرجا میماند، تا آنجا صحیح است که سیستمهای مبتنی بر طبقات و استثمار انسان از انسان باقیست و مصداق آن تمام جهان کهنه و جوامع طبقاتی میباشد، ولی این مسأله در جوامع نوین بری از هرگونه ستم و استثمار انسان از انسان، راه حل معقول و منطقی را به خود یافته است، شکل جدید از روابط و همکاری ملل پدید آمده و تساوی واقعی بین آنها به تحقق پیوسته است.
نظامهای نوین مترقی در جهان عملاً به اثبات رساند که راه حل منطقی این مسئله این است که اسارت اقتصادی و سیاسی از میان مردم برداشته شود، حقوق مساوی برای تمام مردم تأمین، لسان و فرهنگ آنان، بدون اینکه از هم جدا شوند، احترام و تقویت گردد. و البته این امر موجب آن میشود تا مردم داوطلبانه متحد شوند و مسایل بغرنجی را متفقاً حل نمایند. برین اساس بقایای قبایل و اقوام منفرد و عادات قبیلوی و قومی از میان میرود و فرهنگهای ملی که محتوای آنها مترقی میباشد، رشد میکند استعداد و قریحه ملی و لسانی دریک وطن مشترک پرورش مییابد.
تا اینجا مطلب عمومیاتی بود که تذکرات مختصری از آن داده شد و حال باید دید که وضع لسانها در کشور ما ازچه قرار است:
در کشور عقب مانده ما، زبانهای متعددی موجوداست که مردم به آنها مکالمه مینمایند. تمام خلقهای کشور با وصف داشتن لسانهای جداگانه مشترکاً رنج و بدبختی را متحمل شدهاند و در مبارزات علیه بیگانگان و مهاجمین دوش بدوش هم از وطن دفاع کردهاند. ولی استعمار و طبقات حاکمه ارتجاعی در طول تاریخ کشور با ایجاد کینه و خصومت میان خلقهای زحمت کش وطن کوشش کردهاند که از اتحاد و وحدت آنها جلوگیری نمایند. زمانی اختلافات نژادی، منطقهی و مذهبی و گاهی قومی و لسانی را دامن زده و حاد ساختهاند تا خود به تأسی ازین اصل مشهور استعماری و نسخهء کهنه برای شیوه اداره استعماری و استبدادی که «تفرقه بیانداز و حکومت کن» از بیداری شعور مردم جلوگیری کرده و بقای خود و طبقات ارتجاعی را که از آن نمایندگی کردهاند، تأمین نمایند.
با تأسف باید گفت که لسانهای ملی و محلی در افغانستان نه تنها پرورش داده نشده است، بلکه به وسایل گوناگونی در برابر فریاد آزادی خواهانهء مردم مبتنی برداشتن حق آزادی تکلم، نشرات، آموزش و دادخواهی به زبان مادری خود از طرف طبقات محافل و عناصر مرتجع شدت عمل نشان داده شده و گنجینههای پربهای ادب و فلکلور مردم مورد تعرض و تباهی قرار گرفته است.
بهمنظور اینکه اهمیت نقش و ارزش آزادی لسان که در ترقی و توسعه فرهنگ و بیداری مردم مؤثر میباشد، نشان داده شود حقایق را بهطور مثال مطرح مینماید:
همه میدانیم که متأسفانه اکثریت قریب به تمام مردم بیسوادند، پس چطور تودههای مردم از نشرات رادیویی که به زبانهای غیر از زبان خودشان باشد میتوانند استفاده نمایند و یا از مطالب نشراتی که به زبان خودشان باشد تحریر نیافته از طریق باسوادان بهدرستی مطلع گردند.
آموزشی که به زبان مادری اطفال صورت نگیرد، مجبوراند که با صرف چندین سال وقت لسان دیگری را بیاموزند و بعداً قادر گردند، مطالب و مفاهیم علمی را فرا گیرند که این امر باعث عقب ماندگی سطح شعور و ذهن آنان میگردد، درحالیکه در لسان خودی با سرعت و عمق بیشتر میتوانند وظیفه آموزشی خود را انجام دهند.
قضیه مشخصی را که در یکی از محاکم مطرح باشد در نظر گیریم: متهم که اصلاً لسانهای معمول در محکمه را نداند چطور میتواند از خود دفاع نماید و احیاناً بیگناهی خود را به اثبات رساند، درین صورت بناً حق فرمان حکومت وی صادر خواهد شد.
حقایق نشان میدهد که به مشکل میتوان لسان را بر مردم تحمیل کرد، برعکس آنکه کوته نظران و ملت پروران دروغین ادعا مینمایند این امر باعث انکشاف و غنای لسان نمیگردد، بلکه یک زمان را با کار جدی از طریق تألیفات و تراجم آثار مترقی و علمی، تعمیم وسیع آن در میان متکلمین مربوطه، نوآوریهای معقول و بجا و وارد آوردن اصلاحات در آن میتوان بسط و انکشاف داد، بدون اینکه در برابر السنه دیگر حساسیت نشان داد و یا آن را محترم نشمرد.
ما معتقدیم که باید در برابر تمام لسانهای افغانستان، از کوچک تا بزرگ برخورد علمی و عاقلانه صورت گیرد، کلیهء آنها رشد و انکشاف داده شده و احیا گردد. آزادی تکلم، آمورش، نشرات، مکاتبات، دفاع و غیره علی سویه برای تمام لسانها تأمین گردد.
وطن پرستان ترقی خواه دموکراتیک خلق افغانستان بر آنند که در جامعه نوین و مترقی کشور حل دموکراتیک و اساسی، قاطع و علمی مسأله لسانها امکان پذیر خواهد بود.
ببرک کارمل
پرچمدارِ بی بدیل در مبارزات ملی و مردمی افغانستان
ببرک کارمل یکی از رهروان راه مبارزات نهُضت مشروطیت در افغانستان به حساب میرود.
ببرک کارمل یکی از ادامه دهنده گان سُنن داد خواهانه مبارزات نُهضت مشروطیت در افغانستان بود.
ببرک کارمل انسان افغانستان نوین، یا به عباره دیگر انسان افغان نوین بود که خود چنین گفته بود.
انسانِ افغان نوین بود، آراسته با همه سجایای یک انسان نوین در افغانستان.
انسانِ افغان نوین بود که انگیزه داشت، انگیزه خلق میکرد و آنرا به دیگران انتقال میداد.
انسانِ افغان نوین بود که وطنش را عاشقانه دوست داشت و به آن افتخار می نمود.
انسانِ افغان نوین بود که تا پایان عمرش در کنار برهنه پاها و انسانِ زحمتکش کشور استوار باقی ماند.
انسانِ افغان نوین بود که به ارزشها و آرمان هایش تا آخر صادق بود ، پایدار ماند و با آن معامله نکرد.
انسانِ افغان نوین بود که نه از زور کار گرفت ، نه زر اندوخت و تا پایان عمر با افتخار همین طور زیست.
انسانِ افغان نوین بود که با زور گویان، قانون شکنان ، قانون گریزان و ستم پیشه گان هیچگاه سر آشتی نداشت.
انسانِ افغان نوین بود که به تامین نان، خانه، لباس، برادری، برابری و عدالت اجتماعی پابند بود و به آن بی تزلزل و پایدار باقی ماند.
انسانِ افغان نوین بود که استثمار فرد از فرد و تفاوت های طبقاتی را به چالش کشید ، اراده داشت و تلاش کرد آنرا در حیاتش ریشه کن سازد.
انسانِ افغان نوین بود که به دوستی خلق های جهان و مردم کشورش باور کامل داشت و در آن راه صادقانه تلاش کرد.
انسانِ افغان نوین بود که در شرافت و صداقت، مهربانی و دلسوزی، استواری و پایداری، انسان پروری و انسان دوستی و وطن پرستی سر مشق هم رزمان و همراهانش بود و به آن پابند ماند.
انسانِ افغان نوین بود که با وجود همه بهتانها ها و عربده کشی های دشمنان وطن راه و مکتب خدمت به مردم را کنار نگذاشت و به اندیشه های مترقی و انسان دوستانه خود مانند یک دژ تسخیر ناپذیر استوار و پایدار باقی ماند.
انسانِ افغان نوین بود که صداقت و وفا داری به انسان زحمتکش، مردم دوستی و وطن پرستی را در تار و پود همراهان و همباورانش پرورش داد و می خواست زنده نگهدارد.
انسانِ افغان نوین بود که تلاش کرد، تا درس آگاهی به مبارزه طبقاتی و اعتقاد به آن را به همباوران و همقطارنش بیآموزاند.
انسانِ افغان نوین بود که خواست باور ها و آرمان هایش را یکجا با همرزمانش با صداقت و باورمندی در عمل پیاده نماید.
انسانِ افغان نوین بود که یگانه آرزویش تعالی و ترقی کشور ، رفاه همگانی و تحولات مثبت اجتماعی بود.
انسانِ افغان نوین بود که آرزو داشت تا کشور و مردم آنرا در قطار کشور های ترقی یافته و مرفه جهان ببیند.
انسانِ افغان نوین بود که توانست با گفتار، کردار و پندار نیک اش مکتبِ انسان دوستی جاویدانه ای را به همفکرانش به ارث بگذارد.
انسانِ افغان نوین بود که از گفتار نیک ، کردار نیک و پندار نیک گاهی هم عدول نکرد، استوره ای شد درین راه که سر بلند از دروازه تاریخ عبور کرد.
دردا و دریغا که عدهٔ از همفکران، همقطاران و رهروان آن بزرگ مرد نه توانستند، راه و رسم مبارزات اجتماعی- سیاسی را به پیروی از آن مکتب دوام داده و آنرا انکشاف دهند.
هموطنان عزیز، برادران و خواهران!
اکنون پس از دو دهه حضور پُر رنگ امریکایی ها و بعداً خروج غیر مسؤلانه آنها از افغانستان و سقوط مجدد کشور بدست سیاه ترین نیرو ها ، یعنی طلبان تروریست، اکثر از نیرو های روشنفکر، ترقیخواه و عدالت پسند کشور به این باور رسیده اند که این مکتب از محتویات کلاسیک خود فاصله گرفته است.
درس های لازم آن مکتب را باید باز خوانی کرد و انکشاف داد که این بازخوانی ، صادقانه و مسؤلانه در دسترس نسل نو از روشنفکران وطنپرست، ترقیخواهان و تحول طلبان افغانستان باید قرار داده شود.
راه و مکتب رفیق ببرک کارمل ماندگار است.
.. شماره اول جریده تابناک پرچم
..شماره اول جریده تابناک پرچم ویرایش جدید
درست 54 سال پیش یعنی بیشتر از نیم سده قبل در کشور عزیز ما افغانستان جریده تابناک پرچم به جلایش نشست ، نیم سده پیش هنگامی که در کشور فقر ، تهیدستی ، بی عدالتی ، استثمار وبهره کشی به اوجش رسیده بود ، اندیشه والای دادگستری ، آزادی خواهی ، دموکراسی ، وترقی پسندی در سال ۱۹۶۷ ترسایی در نخستین شماره جریده پرچم ارگان نشراتی پرچمداران حزب دموکراتیک خلق افغانستان به نشر رسید.
در آنزمان مردم به اندیشه های دادگستری ، دادخواهی ، دموکراسی ، آزادی وترقی پسندی آشنا نبودند و فقر وتهیدستی را یک پدیده گیتایی و خدایی می دانستند.
مگر پس از آنکه جنبش های رهایی بخش با نشرات بیدار کننده شان به بیداری مردم پرداختند، همزیستگاه یا جامعه افغانی در پی چاره ورفع این سیاهی تاریخ بر آمدند.
در نخستین شماره جریده پرچم ،روز پنجشنبه ۲۳ ماه حوت که در حقیقت آغاز گر روشنان سازی مردم بود ، به چند نکته اساسی پرداخته شده بود.
یکم: وحدت واتحاد نیروهای مبارز وطن به مثابه اساسی ترین ومبرمترین شرط پیروزی در مبارزه علیه ارتجاع داخلی وخارجی .
دوم: نگاهی به وظایف ملی پرجمداران در مرحله تاریخی به مثابه خط مشی عمومی.
سوم: شعار های مبرم به مثابه خط مشی جاری .
چهارم: مبارزه در راه آزادی مطبوعات ( تآمین سه عنصر اساسی طرف نیاز مردم نان …. ) به حیث شعار های روز.
پنجم : صلح در خطر است بحیث وظیفه جهانی .
این پنج عنصر با یکدیگر پیوند منطقی داشتند ، ودر کل اصول کلی رسالت تاریخی پرچمداران دیموکراتیک خلق افغانستان را ساخت وسر آغاز نشراتی پرچم را مشخص کرد.
در یک کلام شماره نخست جریده پرچم را اصل وحدت تمام نیروهای ضد استبداد ، ضد ارتجاع ، ضد استعمار وامپریالیزم وضد جنگ در یک جبهه ای وسیع ملی وجهانی تشکیل می داد.
در نخستین شماره جریده پرچم جستار درخشانی به قلم توانای شادروان ببرک کارمل رهبر پرچمداران دموکراتیک خلق افغانستان زیر عنوان (نگاهی به وظایف ملی ما در این مرحله تاریخی وراه ها ووسایل نیل به پیرزوی ) به چاپ رسیده بود. در این مضمون یا جستار به اساسی ترین ومبرمترین مسایل نیل به رفاه جامعه اشاره شده بود . در یک بخش آن آمده است: ( سر لوح قانون اساسی کشور می گوید:« بمنظور تنظیم حیات ملی افغانستان مطابق به مقتضیات عصر وبر اساس واقعیات تاریخی وفرهنگ ملی – بمنظور تآمین عدالت ومساوات – بمنظور تطبیق دموکراسی سیاسی اقتصادی واجتماعی … ودر نهایت بمنظور تشکیل یک جامعه مرفه ومترقی » بر مبنای اصول جهان بینی علمی خلاق وایدالوژی پیشرو عصر ما وانطباق بر شرایط کنونی جنبش افغانستان بر اساس روحیه وطن پرستی وماهیت بشریت زحمتکش ، بمنظور تشکل جامعه ای آزاد از نتاقضات طبقاتی ، فارغ از بهره کشی انسان از انسان وازاد از اسارت وستم ملی بحیث« هدف غایی » اعلام می داریم ، که پرچم مقدس جهاد ومبارزه ضد ارتجاع داخلی وخارجی را تا مرگ وپیروزی سربلند واستوار نگاه خواهیم داشت.».
دومین جستاری که در این شماره به دیده می آید ، جستار درخشانی دیگر است از بانوی فرهیخته شادروان داکتر اناهیتا راتب زاد زیر عنوان « شعار های مبرم ما» است . در یک بخش این جستار زیبا وجالب چنین آمده است:« قانون عینی وتغییر ناپذیر زندگیست که جامعه بشری جبرآ در تاریخ خویش مرحله به مرحله تغییر می کند وتکامل می یابد. ولو نیرو های سیاه ارتجاع داخلی وخارجی موقتآ در راه ترقی وپیشرفت جامعه موانعی خلق کنند.».در رویه های بعدی آن مضمون دیگری از م.ا. خیبر در باره « صلح جهانی در خطر است » به دیده می آید.در یک بخش آن آمده است :
»چریده پرچم ناشر اندیشه های دموکراتیک خلق افغانستان دفاع از صلح ومبارزه در راه صلح وامنیت جهان را وظیفه اساسی ملی وبین المللی خود می داند . امر صلح مبرمترین وعمده ترین مساله دوران معاصر ما وخواست ضروری توده های عظیم مردم جهان به شمار می رود.»
در پایان رویه سوم ، که ادامه جستار درخشان شادروان ببرک کارمل است ، به یک سروده زیبای از پابلو نرودا بر می خوریم ، که چنین است :
ملت من پیروز خواهد شد.
همه ملت ها پیروز خواهند شد!
تا سرحد درد ، تا سرحد روح
خاک سخت ترا، نان خشک ترا
با ملت فقیرت
دوست دارم.
در رویه های بعدی اش ادامه همان مضمون شعارهای مبرم است با یک سروده زیبای :
گر من نسوزم
گر تو نسوزی
گر ما نسوزیم
پس چه مشعلی این ظلمات را بدست فنا خواهد سپرد
می درخشد.
در جریده پرچم که در شمار های بعدی ادامه داده شد به چند عنصر اساسی : داد خواهی ، دموکراسی ، ترقی پسندی ، وصلح جهانی به مثابه افزار اساسی مبارزه دادخواهانه جریان دموکراتیک خلق افغانستان رویکرد شده
بود.
جریده پرچم به آزادی مطبوعات ورسانه ها به مثابه نخستین نگرش جامعه دموکراتیک پا فشاری داشت و آن را مضمون اساسی مبارزات خود قرار داده بود.
در حقیقت جریده پرچم مشعل درخشانی بود . که در جامعه سیاه ، فقر زده وجهل کاری شده افغانستان به درخشش در آمده ، همه شیوه های استعمار واستثمار را شناسایی نمود ، شیوه های رسیدن به پیروزی وزدایش فقر وبدبختی را بر شمر د، مبارزه با ارتجاع داخلی وخارجی را مشخص ساخت ودر یک کلام راه رسیدن به جامعه بدون اسثمار فرد از فرد را به مثابه راه نهایی نجات بشر بر شمرد.
تاریخ رسانه های کشور نشر این جریده تابناک را به مثابه مشعل درخشان دادگستری ، دموکراسی ، عدالت ودادخواهی هر گز فراموش نمی کند.یاداش جاودانه باد!
اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند
روشنگر راه قله ها پرچم ماست
فریاد طنین توده ها پرچم ماست
در پای درفش ارغوانی نازم
تابنده این روزنه ها پرچم ماست
کوچی
شاد باد روان زنده یاد رفیق امتیازحسن،زنده یاد رفیق احمد و همه رفته گان و جانباخته گان جنبش پرچمداران راه عدالت و سعادت انسان وطن
پرچم جاويدان
بر افراشته باد پرچم ما،
بازتاب دهنده راه و آرمان ما،
انديشه و پيمان ما،
پرچم كارگران و زحمتكشان ما،
پرچم اتحاد و وحدت ما
پرچم زنده گي و روشنگر راه و زنده گي ما
شمشير بران و انعكاسگر واقعيت ما،
پرچم صلح ودوستي وهمبستگي خلقهاي ما،
پرچم آزاده گان
پرچم خلقها
پرچم شگوفايي و سعادت وآينده تابناك ما
م. كارگر
درچهل ونهمین بهار پرچم، زنده یاد رفیق امتیازحسن،زنده یاد رفیق احمد این پرچمداران جاوید یکبار دیگرپرچم رزم،تاریخ و افتخار ما رابا ادامه تهعد به ما سپاریدند.
گرداننده های راه پرچم بخاطرسپاریدن این امانت تاریخی از دکتورس فهیمه پوپل گران ارج از دکتور سیامک امتیازگران ارج ، جوان آگاه سيد زكريا سائس گران ارج واز رفقا هریک محترمه آریاصبور خوژمن، رفیق زلیخا پوپل، رفیق مارینا یارمل،رفیق انجینر عمرفیض،رفیق شیرصارم،رفیق قاسم آسمایی،رفیق مسعود حداد،رفیق شاپورطهماس،رفیق داکترعدل،رفیق احمدشاه راستا،رفیق عارف عرفان ، رفیق جیلانی گلشنیار،رفیق فرهاد بارکزوی،رفیق غلام محسن زاده،رفیق میرکامور و سایر رفقا بخاطرسهم درتامین نشر و ویرایش جدید آن سپاس بیکران نموده موفقیت های بیشتر شان را باسعادت و کامگاری آرزو داریم.
گرداننده ها ی راه پرچم
پرچم بیان روشن اهداف پاک ماست
پرچم فروغ اندیشه تابناک ماست
چون مشعل راه ما بسوی پیروزي ها
افراشته به شانه های ما پرچم ماست
کوچی
فرخنده باد پنجاه وچهارمین بهار تاریخی جریده تابناک پرچم
کلکسیون جریده تابناک ( پرچم)
کلکسیون سال اول جریده پرچم تهیه و تدوین دیجیتال : رفیق قاسم آسمایی بازپخش: انتشارات راه پرچم
درست 53 سال پیش یعنی بیشتر از نیم سده قبل در کشور عزیز ما افغانستان جریده تابناک پرچم به جلایش نشست ، نیم سده پیش هنگامی که در کشور فقر ، تهیدستی ، بی عدالتی ، استثمار وبهره کشی به اوجش رسیده بود ، اندیشه والای دادگستری ، آزادی خواهی ، دموکراسی ، وترقی پسندی اطلاعت بیشتر دربارهکلکسیون سال اول جریده پرچم تهیه و تدوین دیجیتال : رفیق قاسم آسمایی بازپخش: انتشارات راه پرچم[…]
جریده تابناک « پرچم » وگزیده ها
پرچم جاويدان بر افراشته باد پرچم ما، بازتاب دهنده راه و آرمان ما، انديشه و پيمان ما، پرچم كارگران و زحمتكشان ما، پرچم اتحاد و وحدت ما پرچم زنده گي و روشنگر راه و زنده گي ما شمشير بران و انعكاسگر واقعيت ما، پرچم صلح ودوستي وهمبستگي خلقهاي ما، پرچم آزاده گان پرچم خلقها پرچم اطلاعت بیشتر دربارهجریده تابناک « پرچم » وگزیده ها[…]
جریده پرچم شماره اول ویرایش جدید Parcham Jarida 1
به مناسبت هشتاد و هشتمین سالروز تولد رفیق ببرک کارمل شش جنوری مصادف است با هشتاد و هشتمین سالروز تولد رفیق ببرک کارمل، ایشان که به نمادی بزرگی از آزادیخواهی، دادخواهی و ترقیخواهی، وقف و فداکاری، صداقت و وطنپرستی، مردمدوستی، صلحدوستی، بهزیستی و هم زیستی مسالمتآمیز در تاریخ سیاسی افغانستان مبدل گردیده بودند و به اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره اول ویرایش جدید Parcham Jarida 1[…]
جریده پرچم شماره اول Parcham Jarida 1
به مناسبت هشتاد و هشتمین سالروز تولد رفیق ببرک کارمل شش جنوری مصادف است با هشتاد و هشتمین سالروز تولد رفیق ببرک کارمل، ایشان که به نمادی بزرگی از آزادیخواهی، دادخواهی و ترقیخواهی، وقف و فداکاری، صداقت و وطنپرستی، مردمدوستی، صلحدوستی، بهزیستی و هم زیستی مسالمتآمیز در تاریخ سیاسی افغانستان مبدل گردیده بودند و به اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره اول Parcham Jarida 1[…]
جریده پرچم شماره دوم ویرایش جدید Parcham Jarida 2
..شماره دوم جریده تابناک پرچم ویرایش جدید
جریده پرچم شماره دوم Parcham Jarida 2
..شماره دوم جریده تابناک پرچم
جریده پرچم شماره سوم ویرایش جدید Parcham Jarida 3
…..شماره سوم جریده تابناک پرچم ویرایش جدید
جریده پرچم شماره چهارم Parcham Jarida 4
……جریده پرچم اصل شماره 04
جریده پرچم شماره چهارم ویرایش جدید Parcham Jarida 4
….پرچم ویرایش جدید شماره 04
جریده پرچم شماره پنجم Parcham Jarida 5
…..پرچم اصل شماره 05
جریده پرچم شماره پنجم ویرایش جدید Parcham Jarida 5
دخالت در سیاست و اشتراک در نهضت حـق مسلم و وظیفه مبرم خلق افـغانستان خصوصیات نظام استبداد و استعمار است تا خلق را از دخالت در سیاست و شرکت در نهضت های رهایی بخش دور و جدا نگاهدارد. محافل حاکمه ارتجاعی کشور که مداخله و اشتراک فعال طبقات زحمتکش مردم را در نهضت و امور اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره پنجم ویرایش جدید Parcham Jarida 5[…]
جریده پرچم شماره ششم Parcham Jarida 6
…شماره-ششم-جریده-پرچم-1347 جریده پرچم شماره ششم Parcham Jarida اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره ششم Parcham Jarida 6[…]
جریده پرچم شماره ششم ویرایش جدید Parcham Jarida 6
جریده پرچم شماره ششم ویرایش جدید Parcham Jarida 6
جریده پرچم شماره هفتم Parcham Jarida 7
جریده پرچم شماره هفتم Parcham Jarida 7
جریده پرچم شماره هفتم ویرایش جدید Parcham Jarida 7
جریده پرچم شماره هفتم ویرایش جدید Parcham Jarida 7
جریده پرچم شماره هشتم Parcham Jarida 8
…………شماره-هشتم-جریده-پرچم-1347 جریده پرچم شماره هشتم Parcham Jarida 8
جریده پرچم شماره هشتم ویرایش جدید Parcham Jarida 8
جریده پرچم شماره هشتم ویرایش جدید Parcham Jarida 8
جریده پرچم شماره نهم Parcham Jarida 9
کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) شماره نهم ویرایش جدید این بخش اکنون زیر کار است با تکمیل شدن آن در دسترس شما قرار میگیرد.
جریده پرچم شماره دهم Parcham Jarida 10
جریده پرچم شماره دهم Parcham Jarida 10
جریده پرچم شماره دهم ویرایش جدید Parcham Jarida 10
جریده پرچم شماره دهم ویرایش جدید Parcham Jarida 10
جریده پرچم شماره یازدهم Parcham Jarida 11
جریده پرچم شماره یازدهم Parcham Jarida 11
جریده پرچم شماره یازدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 11
جریده پرچم شماره یازدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 11
جریده پرچم شماره دوازدهم Parcham Jarida 12
جریده پرچم شماره دوازدهم Parcham Jarida 12
جریده پرچم شماره دوازدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 12
جریده پرچم شماره دوازدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 12
جریده پرچم شماره سیزدهم Parcham Jarida 13
جریده پرچم شماره سیزدهم Parcham Jarida 13
جریده پرچم شماره سیزدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 13
جریده پرچم شماره سیزدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 13
جریده پرچم شماره چهاردهم Parcham Jarida 14
جریده پرچم شماره چهاردهم Parcham Jarida 14
جریده پرچم شماره چهاردهم ویرایش جدید Parcham Jarida 14
برگی از تاریخ پرچمداران زنده یاد رفیق دکتورس اناهیتا راتبزاد روز بین المللی اطفال سرنوشت رقت بار کودکان کشورما روز اول جون روز بینالمللی اطفال است که در سال ١٩٤٩ توسط فدراسیون دموکراتیک جهانی زنان بنیانگذاری شده است و در دنیای دموکراتیک همهساله تجلیل میشود، برگزاری این روز امسال نیز با تشکیل جشنها، میتنگها و اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره چهاردهم ویرایش جدید Parcham Jarida 14[…]
جریده پرچم شماره پانزدهم Parcham Jarida 15
جریده پرچم شماره پانزدهم Parcham Jarida 15
جریده پرچم شماره پانزدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 15
جریده پرچم شماره پانزدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 15
جریده پرچم شماره شانزدهم Parcham Jarida 16
جریده پرچم شماره شانزدهم Parcham Jarida 16
جریده پرچم شماره شانزدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 16
ببرک کارمل مبارزه برای دموکراسی عمدهترین رسالت کنونی ماست جریده تابناک پرچم شماره (شانزدهم) دوشنبه ۳ سرطان ۱۳۴۷ دوستان گران ارج، ما در آستانه سالروز جاویدانگی فقید ببرک کارمل، بنیانگزار جنبش دادخواهانه کشور، مبارز جسور و وطن پرست پرشور کشور ما قرار داریم. اکنون دیگر واقعیت شخصیت ببرک کارمل فقید با گذشت زمان تجلی هرچه اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره شانزدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 16[…]
جریده پرچم شماره هفدهم Parcham Jarida 17
جریده پرچم شماره هفدهم Parcham Jarida 17
جریده پرچم شماره هفدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 17
جریده پرچم شماره هفدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 17
جریده پرچم شماره هژدهم Parcham Jarida 18
جریده پرچم شماره هژدهم Parcham Jarida 18
جریده پرچم شماره هژدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 18
جریده پرچم شماره هژدهم ویرایش جدید Parcham Jarida 18
جریده پرچم شماره نزدهم Parcham Jarida 19
جریده پرچم شماره نزدهم Parcham Jarida 19
جریده پرچم شماره نزدهم ویراش جدید Parcham Jarida 19
ویراش جدید شماره نزدهم جریده پر چم ویراش جدید شماره نزدهم جریده پرچم که بازهم با همکاری های بی شایبه رفیق میرکامور به دسترس همه گان قرار دارد شامل نوشته ها و مقالات زیرین و دها مطلب خواندنی دیگر است: – فعالیتهای سیاسی نیروهای کهن و نوین – اصلاحات دموکراتیک ارضی و قانون احصائیه و اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره نزدهم ویراش جدید Parcham Jarida 19[…]
جریده پرچم شماره بیست Parcham Jarida 20
جریده پرچم شماره بیست Parcham Jarida 20
جریده پرچم شماره بیست ویرایش جدید Parcham Jarida 20
جریده پرچم شماره بیست ویرایش جدید Parcham Jarida 20
جریده پرچم شماره بیست و یک Parcham Jarida 21
جریده پرچم شماره بیست و یک Parcham Jarida 21
جریده پرچم شماره بیست و یک ویرایش جدید Parcham Jarida 21
جریده پرچم شماره بیست و یک ویرایش جدید Parcham Jarida 21
جریده پرچم شماره بیست و دوم Parcham Jarida 22
جریده پرچم شماره بیست و دوم Parcham Jarida 22
جریده پرچم شماره بیست و دوم ویرایش جدید Parcham Jarida 22
جریده پرچم شماره بیست و دوم ویرایش جدید Parcham Jarida 22
جریده پرچم شماره بیست و سوم ویرایش جدید Parcham Jarida 23
جریده پرچم شماره بیست و سوم ویرایش جدید Parcham Jarida 23 ویرایش جدید شماره 23 جریده اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره بیست و سوم ویرایش جدید Parcham Jarida 23[…]
جریده پرچم شماره بیست و چهارم Parcham Jarida 24
جریده پرچم شماره بیست و چهارم Parcham Jarida 24
جریده پرچم شماره بیست و چهارم ویرایش جدید Parcham Jarida 24
ویرایش جدید شماره بیست و چهارم جریده تابناک پر چم فورمول ۵۰ سال استقلال از نظر زمان، از استقلال وطن (۵۰) سال میگذرد، ولی از نظر مضمون جنبش آزادیبخش ملی، از لحاظ محتوی رشد نسبی اقتصاد و فرهنگ، از نگاه موضع گیری در سیاست خارجی و اعتبار بینالمللی، از نظر ضدیت با استعمار و امپریالیزم، اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره بیست و چهارم ویرایش جدید Parcham Jarida 24[…]
جریده پرچم شماره بیست وپنجم Parcham Jarida 25
جریده پرچم شماره بیست وپنجم Parcham Jarida 25
جریده پرچم شماره بیست وپنجم ویرایش جدید Parcham Jarida 25
جریده پرچم شماره بیست وپنجم ویرایش جدید Parcham Jarida 25
جریده پرچم شماره بیست وششم Parcham Jarida 26
جریده پرچم شماره بیست وششم Parcham Jarida 26
جریده پرچم شماره بیست وششم ویرایش جدید Parcham Jarida 26
جریده پرچم شماره بیست وششم ویرایش جدید Parcham Jarida 26
جریده پرچم شماره بیست وهفتم Parcham Jarida 27
جریده پرچم شماره بیست وهفتم Parcham Jarida 27
جریده پرچم شماره بیست وهفتم ویرایش جدید Parcham Jarida 27
رفقا و دوستان گرامی ویرایش جدید شماره 27 جریده تابناک پرچم به همت بانوی فرهیخته آریا صبور خوژمن به دسترس علاقهمندان و دوستداران پرچم قرار دارد. بلی آریا جان صبور خوژمن دختر سرباز قهرمان جانباخته جاویدنام رفیق صبور خوژمن قوماندان قطعه 242 پراشوت هستند. همان صبور خوژمنی را که جنایتکاران باند حفیظ الله امین اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره بیست وهفتم ویرایش جدید Parcham Jarida 27[…]
جریده پرچم شماره بیست وهشتم ویرایش جدید Parcham Jarida 28
ویرایش جدید شماره 28 جریده تابناک پرچم – مبارزه در راه آزادی احزاب جمعیتها و مطبوعات بهمثابه شعار عمده – دعوت به مباحثه آزاد پاسخهای ساده به انتقادات بیپایه! – قــانـون شــــکــنــی – جلال و عظمت ملت ما در فقر و ستمکشی، جهل و بیماری نیست! – د تابعیت حق او له هغه نه ناشی اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره بیست وهشتم ویرایش جدید Parcham Jarida 28[…]
جریده پرچم شماره بیست ونهم Parcham Jarida 29
جریده پرچم شماره بیست ونهم Parcham Jarida 29
جریده پرچم شماره بیست ونهم ویرایش جدید Parcham Jarida 29
جریده تابناک پرچم شماره (29) دوشنبه ۵ عقرب ۱۳۴۸ -۲۷ اکتوبر۱۹۶۹ شماره مسلسل (۸۰) درود پرشور به روان شهیدان راه آزادی و دموکراسی! درود به قربانیان ۳عقرب! حادثه خونین ۳عقرب اکنون به نهضتی ضد استبداد و ضد ارتجاع مبدل گردیده است. چهارسال قبل در آغاز اولین دوره تقنینی بر اساس قانون اساسی جدید تراکم رنج اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره بیست ونهم ویرایش جدید Parcham Jarida 29[…]
جریده پرچم شماره سیام Parcham Jarida 30
جریده پرچم شماره سیام Parcham Jarida 30
جریده پرچم شماره ۳۰ ویرایش جدید Parcham Jarida 30
جریده تابناک پرچم ویرایش جدید شماره سیام دوشنبه ۱۵ میزان ۱۳۴۷هـ ۷ اکتوبر۱۹۶۸ع بازهم با همکاری های بی شایبه رفیق میرکامور به دسترس همه گان قرار دارد که شامل نوشته ها و مقالات زیرین و دها مطلب خواندنی دیگر است. در این شماره: تخیل یا واقع بینی در سیاست هر یک از افراد وطن حق اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره ۳۰ ویرایش جدید Parcham Jarida 30[…]
جریده پرچم شماره سی و یکم Parcham Jarida 31
جریده پرچم شماره سی و یکم Parcham Jarida 31
جریده پرچم شماره سی و یکم ویرایش جدید Parcham Jarida 31
جریده تابناک پرچم ویرایش جدید شماره سی ویکم نگاهی به قانون پوهنتونها د نوی فاشیزم خطر خلق ما گرسنهاند په افغانستان کی د ښځو غمجن ژوند د زیارایستونکو زمنو تور سرنوشت – آزادی قلم و مطبوعات علی شیر نوایی شاعر بزرگ انساندوست نگاهی به قانون پوهنتونها ضرورت تأسیس شرکتهای تعاونی تولید و مصرف زلیخا جان اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره سی و یکم ویرایش جدید Parcham Jarida 31[…]
جریده پرچم شماره سی و دوم Parcham Jarida 32
جریده پرچم شماره سی و دوم Parcham Jarida 32
جریده پرچم شماره سی و دوم ویرایش جدید Parcham Jarida 32
جریده تابناک پر چم ویرایش جدید شماره (سی و دوم) مورخ دوشنبه ٢٩ میزان ١٣۴٧ ھ ٢١ اکتبر ١٩٦٨ ع در این شماره بر علاوه ده ها مطلب و رویداد داغ روز کشور و جهان در آن برهه، مقالات و مضامین زیرین را نیز خوانده می توانید: به خاطر هفته همبستگی با خلق ویتنام د اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره سی و دوم ویرایش جدید Parcham Jarida 32[…]
جریده پرچم شماره سی و سوم Parcham Jarida 33
کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) شماره سی و سوم این بخش اکنون زیر کار است با تکمیل شدن آن در دسترس شما قرار میگیرد.
جریده پرچم شماره سی و چهارم Parcham Jarida 34
اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند. جریده پرچم شماره سی و چهارم Parcham Jarida 34
جریده پرچم شماره سی و چهارم ویرایش جدید Parcham Jarida 34
ببرک « کارمل » آسه مایی از حقوق دموکراتیک مردم آزادی لـســان اصل آزادی زبان عبارت از آن است که تمام مردم حق داشته باشند به زبان مادری و مروج خود حرف بزنند، علم بیاموزند، نشرات نمایند، مکاتبه کنند و در محاکم از خود دفاع نمایند. از نظر پرنسیپ نمیتوان هیچکسی را اجباراً وادار به اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره سی و چهارم ویرایش جدید Parcham Jarida 34[…]
جریده پرچم شماره سی و پنجم Parcham Jarida 35
اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند. جریده پرچم شماره سی و پنجم Parcham Jarida 35
جریده پرچم شماره سی و پنجم ویرایش جدید Parcham Jarida 35
جریده تابناک پر چم ویرایش جدید شماره (سی و پنجم) دوشنبه 20 عقرب ۱۳۴۷ نوامبر۱۹۶۸ کلکسیون موجود جریده پرچم که اکنون در اختیار همه و قابل دسترس برای همه است. در کنار نام جاویدانه زنده یادرفیق امتیازحسن و جانباخته قهرمان رفیق احمد شهید با نام زنده یاد شفیق الله تودهیی نیز گره خورده است. او اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره سی و پنجم ویرایش جدید Parcham Jarida 35[…]
جریده پرچم شماره سی و ششم Parcham Jarida 36
اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند. جریده پرچم شماره سی و ششم اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره سی و ششم Parcham Jarida 36[…]
جریده پرچم شماره سی و ششم ویرایش جدید Parcham Jarida 36
جریده پرچم ویرایش جدید شماره سی وششم ویرایش جدید شماره 36 جریده پرچم اکنون در دسترس همه گان قرار دارد. زحمات تایپ متن را رفیق میر کامور گرامی با همکاری جوان آگاه سيد زكريا سائس به عهده داشته اند. سيد زكريا سائس متولد سال ١٣٦٥ هجرى شمسى در ولسوالى خان آباد ولايت كندز است،. بنابر اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره سی و ششم ویرایش جدید Parcham Jarida 36[…]
جریده پرچم شماره سی و هفتم Parcham Jarida 38
Parcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) شماره سی و هفتم این بخش اکنون زیر کار است با تکمیل شدن آن در دسترس شما قرار میگیرد.
جریده پرچم شماره سی و هشتم Parcham Jarida 38
اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند. جریده پرچم شماره سی و هشتم Parcham Jarida 38
جریده پرچم شماره سی و هشتم ویرایش جدید Parcham Jarida 38
اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند. جریده پرچم شماره سی و هشتم ویرایش جدید Parcham Jarida 38
جریده پرچم شماره سی و نهم Parcham Jarida 39
پرچم وطن و وطنپرستان دموکراتیک خلق افغانستان بر افراشته باد! جریده پرچم شماره سی ونهم دوشنبه ۱۸ قوس ۱۳۴۷ – 9 سپتامبر1968 قرنهاست که هموطنان زحمتکش و آزادۀ ما در سر زمین ملی ما افغانستان زندگی میکنند و از آن در مقابل تاختوتازها و اشغالگران خارجی دفاع نموده و در حفظ وطن خونها ریختهاند. علاقه اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره سی و نهم Parcham Jarida 39[…]
جریده پرچم شماره سی و نهم ویرایش جدید Parcham Jarida 39
ببرک کارمل ماسکها از چهرههای سیاه میافتد! و مارکها نمایان میشود! یک نگاه به تاریخ گذشته مبارزات نجات بخش ملی بما نشان میدهد که ارتجاع، استبداد و استعمار غالباً کامیابی خود را مدیون ایجاد تفرقه، نفاق، تشتت و اختلاف در صفوف نیروهای صدیق ملی و وطنپرست میدانند. ارتجاع کهنه کار داخلی و خارجی به این اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره سی و نهم ویرایش جدید Parcham Jarida 39[…]
جریده پرچم شماره چهلم Parcham Jarida 40
« عـــیــد آنـان وعــیـد ایـنــان » جریده تابناک پرچم( شماره چهلم ) به قلم توانای ناهید (دوکتور اناهیتا راتب زاد) آنان برای عید آمادگی میگیرند. ایام برادری، دوستی، گذشت و بخشایش فرا میرسد! چه برادری و دوستی؟ آن یکی غرق در تنعم و تفاخر، میبالد و میخندد و مینازد، آن دیگری مینالد و میگیرید و اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره چهلم Parcham Jarida 40[…]
جریده پرچم شماره چهلم ویرایش جدید Parcham Jarida 40
« عـــیــد آنـان وعــیـد ایـنــان » جریده تابناک پرچم( شماره چهلم ) به قلم توانای ناهید (دوکتور اناهیتا راتب زاد) آنان برای عید آمادگی میگیرند. ایام برادری، دوستی، گذشت و بخشایش فرا میرسد! چه برادری و دوستی؟ آن یکی غرق در تنعم و تفاخر، میبالد و میخندد و مینازد، آن دیگری مینالد و میگیرید و اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره چهلم ویرایش جدید Parcham Jarida 40[…]
جریده پرچم شماره چهل و یکم Parcham Jarida 41
….شماره 41
جریده پرچم شماره چهل و یکم ویرایش جدید Parcham Jarida 41
……………شماره 41
جریده پرچم شماره چهل و دوم ویرایش جدید Parcham Jarida 42
………..شماره 42
جریده پرچم شماره چهل و سوم Parcham Jarida 43
..شماره 43
جریده پرچم شماره چهل و سوم ویرایش جدید Parcham Jarida 43
………..شماره 43
جریده پرچم شماره چهل و چهارم اصل و ویرایش جدید Parcham Jarida 44
..شماره 44 ……شماره 44
جریده پرچم شماره چهل و پنجم Parcham Jarida 45
جریده پرچم شماره چهل و پنجم Parcham Jarida 45 ..شماره 45
جریده پرچم شماره چهل و ششم Parcham Jarida 46
تهیه وترتیب انجینر عمر « فیض » جریده پرچم شماره چهل و ششم ۱۴ دلو ۱۳۴۷ ببرک کارمل وطنپرستان، مبارزان صدیق عدالتخواه و دادگر کشور ما همه ساله روزهای آغازین دهه دوم ماه قوس که مطابق به آغاز ماه دسامبر ترسایی است را به یادبود از درگذشت دو فرزند مبارز و نامی اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره چهل و ششم Parcham Jarida 46[…]
جریده پرچم شماره چهل و هفتم(اصل و ویرایش جدید) Parcham Jarida 47
اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره چهل و هفتم(اصل و ویرایش جدید) Parcham Jarida 47[…]
جریده پرچم شماره چهل و هشتم ویرایش جدید Parcham Jarida 48
اهدا به آنهایی که پرچم مبارزه را به زمین نگذاشته اند تهیه و ترتیب:مارینا یارمل ببرك كارمل وظايف جوانان ما جریده تابناک « پرچم » ناشر انديشه هاى دموكراتيك خلق افغانستان _____________________________________ شماره (چهل و هشتم) دوشنبه ٢٨ دلو ١٣٤٧ ١٧ فبرورى ١٩٦٩ قهرمانى هاى جوانان ما در جنگ عادلانه عليه امپرياليزم انگليس در مبارزه اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره چهل و هشتم ویرایش جدید Parcham Jarida 48[…]
جریده پرچم شماره چهل و هشتم Parcham Jarida 48
تهیه و ترتیب:مارینا یارمل ببرك كارمل وظايف جوانان ما جریده تابناک « پرچم » ناشر انديشه هاى دموكراتيك خلق افغانستان _____________________________________ شماره (چهل و هشتم) دوشنبه ٢٨ دلو ١٣٤٧ ١٧ فبرورى ١٩٦٩ قهرمانى هاى جوانان ما در جنگ عادلانه عليه امپرياليزم انگليس در مبارزه عليه ترور و اختناق بعد از دهه اول استقلال، در راه اطلاعت بیشتر دربارهجریده پرچم شماره چهل و هشتم Parcham Jarida 48[…]
جریده پرچم شماره چهل و نهم (اصل و ویرایش جدید)Parcham Jarida 49
..پرچم اصل شماره 49 ..پرچم ویرایش جدید شماره 49
جریده پرچم شماره پنجاهم( اصل و ویرایش جدید ) Parcham Jarida 50
..پرچم ویرایش جدید شماره 50 ..پرچم اصل شماره 50
Parcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) اصل و ویرایش جدید از شماره ۵۱ تا ۶۰
Parcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۵۱ تا ۶۰ برای دسترسی و مطالعه هر شماره روی تصویر آن شماره لطف نموده کلیک کنید. ویرایش جدید شماره پنجاه و یکم رفقا، دوستان و علاقمندان جراید وزین پرچم! ویرایش جدید شماره پنجاه اطلاعت بیشتر دربارهParcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) اصل و ویرایش جدید از شماره ۵۱ تا ۶۰[…]
Parcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۶۱ تا ۷۰
Parcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۶۱ تا ۷۰ این بخش اکنون زیر کار است با تکمیل شدن آن در دسترس شما قرار میگیرد.
Parcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۷۱ تا ۸۰
Parcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۷۱ تا ۸۰ شماره هفتاد و سوم ویرایش جدید شماره هفتاد سوم جریده پرچم شماره هفتاد و چهارم ویرایش جدید شماره هفتاد و چهارم جریده پرچم شماره هفتاد و پنجم ویرایش جدید شماره هفتاد و پنجم جریده پرچم شماره هفتاد و ششم ویرایش اطلاعت بیشتر دربارهParcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۷۱ تا ۸۰[…]
Parcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۸۱ تا ۹۰
Parcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۸۱ تا ۹۰ شماره هشتاد و یکم جریده پرچم شماره هشتاد و یکم ویرایش جدید شماره هشتاد و دوم جریده پرچم شماره هشتاد و دوم ویرایش جدید شماره هشتاد و سوم جریده پرچم ویرایش جدید شماره هشتاد و سوم جریده پرچم شماره هشتاد و اطلاعت بیشتر دربارهParcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۸۱ تا ۹۰[…]
Parcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۹۱ تا ۹۹
Parcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۹۱ تا ۹۹ شماره نودیک جریده پرچم ویرایش جدید شماره نودیک جریده پرچم « مکتب و راه پرچم » تاریخ بشریت مشحون از مبارزات و قهرمانی هاست سرود پرچم چیست درین نیمه شب … در دل این تیرگی؟ شعلۀ جواله ایست؟ اطلاعت بیشتر دربارهParcham Jarida کلکسیون جریده تابناک ( پرچم) از شماره ۹۱ تا ۹۹[…]
جریده پرچم شماره ششم ویرایش جدید