دین محمد قهرمانی از تبار قهرمانان
از همان آوان نوجوانی، رفقای هم سن و سالش اورا دوست میداشتند. دین محمد هم در برابر آنان صمیمی، متواضع و مهربان بود. کسانی را که نسبت بخودش کوچکتر بودند نوازش میداد و هم در خوشی و عزای مردم ده، شرکت نموده و به آنان هرگونه كمك و یاری میرساند. هنوز متعلم مکتب بود که ضرورت مبارزه بخاطر ترقی میهن و اندیشه های والای انسان زحمتکش با روح ووجدا نش گره خورده، بدین جهت در سال 1356 عضو ح. د. خ.ا. شده و بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند ثور راهی سنگرهای دفاع از وطن گردید. دین محمد که شتافتن به سنگرهای داغ مبارزه علیه اشرار را افتخار بزرگی میدانست و از فعالیت های محاربوی اش در پروان، سالنگ، غوربند و پنجشیر تجارب زیادی داشت داوطلبانه به اردوی ج.د.ا. این سنگر نیرومند دفاع از آرمان انقلاب پیوست، او نخست در غند کوهی قلات و بعد در قوای توپچی مرکز و لوای ۳۸ کوماندو وظیفه افسری داشت. وی : جوانی بود رزمنده راه انقلاب و آشتی ناپذیر باضد انقلاب.
در ماه جوزای سال 1361 آن روز های که ضربات کوبنده بر لانه های اشرار در پنجشیر وارد می آمد، دین محمد نیز در این لحظات، در مبارزه سهم داشت. وی باری وظیفه نسبتاً مشکل را داوطلبانه به عهده گرفت، تا قله مر تفعی را که مو ضع مستحکم دشمن در آن موقعیت داشت، اشغال نماید. او با هشت تن از سربازان غیور که در فعالیت های ورزیده کوماندو مختلف اورا یاری رسانیده بودند به اشغال قله پرداخت و در زیر باران گلوله ها، دشمن را در محاصره گرفت. و دشمن را مجبور گردانید تا از سمچها بیرون بیاید. دین محمد بدون کوچکترین آسیبی سربازانش را در این وظیفه حساس وخطير سوق واداره نمود، با اشغال آن قله تلفات سنگین جانی ومالی بر عناصر ضدانقلاب وارد آمده و در نتیجه امکانات خوبی جهت پیشروی جزوتام های قطعه اش بخاطر سرکوبی و از پا درآوردن اشرار در آن ولسوالی میسر گردید.
دین محمد در توفان مبارزه عليه اشرار و اثر کار و پیکار انقلابي و تبارز قهرمانی ها به اخذ دو ترفیع فوق العاده و چندین تقدیرنامه توفيق يافت.
افسر رشید و دلیر در فرجام مبارزه وحماسه هاي ماندگارش در عمر ۲۲ سالگی، بتاریخ 23 حمل 1363در فعاليت محاربوی در منطقه جاجی مربوط پکتیا هدف تیر دشمنان انقلاب و میهن قرار گرفت و نام پراتفخار شهید راه انقلاب و مردم را بدست آورد.مربوط انقلاپر وین با کیفیت و نام پرافتخار في الولاپ و مردم را بدست آورډ.
نام و کارنامه هایش هميشه جاوید باد
جګړن امیری
با الوداعِ تو،
خورشید هم درفشِ عزا دارد
گلبرگهای سرخِ امید اینجا
عطرِ غریبِ باغِ خدا دارد
با سوز و دردِ و آهِ هزاران دل
چشمِ غبار، آیینه ها دارد
اندوهِ مرگِ شهپره ی عاشق
این باغ رنگ و بوی جدا دارد …
ای رهگذارِ عشق، سر افراشته
تو سبز سبزِ خاطره ها مانی
در کوره راهِ صاعقه ، روییدی
تندیسِ افتخاری، …که، میمانی!
ا.پگاهی