رفیق عبدل طلوع
یادبود از یک رفیق همرزم
شادباد روان پاک زنده یاد رفیق« عبدالبصیر یامین »وهمه جانباخته گان راه سعادت انسان وطن
درود و احترام به سروران ، دوستان و رفقاي عزيزم.
چند يوم قبل با همكاران يكجا در محل كار و در حالت انتظار در مورد جواني با يكي از همكاران ام بحث و صحبت مينمودم ، چون او برايم بسيار قابل دقت بود و دليل ان اينكه جوان مؤدب خوش برخورد و برخورد با احترام و با رعايت با بزرگان و همكاران داشت و در ساحه كار مزاحمت و پروبلم با هيچ يك از همكاران نداشت، ما باهم هردو چنين برداشت ازين جوان داشتيم، از همين همكارمپرسيدم كه خودت درمورد فاميل وي معلومات داري، معلوم ميشود از فاميل بسياربا وقار بايد باشد، پسر سنگين است، همكارم گفت بلي او از خانواده رفقاي حزب سابقه ما و شماست و گفت كه والدين اش از ولسوالي اندراب ولايت بغلان اند، با شنيدن كلمه اندراب خاطراتي از ٣٥ سال قبل ان ديار زيبا و ان مردم مهمان نواز و با فرهنگ از دوستان و رفقايم كه بخاطر پيشرفت و ترقي كشور و تمدن مدرن و مترقي با هم كار و پيكار مينموديم، از كارمندان حزبي و دولتي از مدافعين صديق وطن و مردم در فكر ام خطور كرد، از مردان جسور ووطنپرست و خودگذر كه اماده قرباني براي راه رفاه انسانيت و فقرزدابي و جهل زدايي بودند و خود قربان ارمانهاي شريفانه انساني شدند، فورا رفيق بصير جانباخته و جاویدنام ، جانباخته راه أزادي وترقي، جانباخته راه خدمات صادقانه براي فرزندان و باشندگان اندراب زيبا، جانباخته راه صلح ودوستي و اتحاد بين مردم افغانستان از جمله اندراب بخاطرم امد، از همين جوان مؤدب كه رامين نام دارد پرسيدم كه شما بصير جانباخته و جاویدنام را كه باشنده اندراب بود شايدبشناسيد،
او فورا برايم گفت كه او پدرم بود، با شنيدن چنين جواب اورا به اغوش كشيدم و چشمان ام پر از أشك شد،گفتم اش كه بي جهت نبود كه ما خودت را جوان مؤدب و لائق محسوب كرده بوديم، بلي بصير جانباخته و جاویدنام از خود افتخارات جاويدان بجاگذاشت، از جمله تقديم جواني مانند شما با احساس نيك و داشتن فرهنگ قبول شده افغاني به وطن و مردم. برأيي رامين جان جوان گفتم كه پدرات از جمله افتخارات وطن بوده او يك وطن پرست پر شور و راستين بود كه قلب اش مملو از احساس خدمت صادقانه و خالصانه براي مردم ووطن اش بود، او يك انسان متعهد و معتقد به دموكراسي و عدالت اجتماعي بود ودرين را رسالتمندانه رزميد و افتخار ات جاويدان از خود باقي گذاشت.
بصير جانباخته و جاویدنام كه دران زمان مسوليت يكي از نمايندگي هاي بانك ها در شهرپلخمري رابعهده داشت از طريق كميته حزبي ولايت بغلان داوطلبانه تقاضانمود تا به ولسوالي اندراب كه در انجا جديدا حاكميت دولتي مسلط ميشد برود و نظام و حاكميت دولتي را بخاطر ارامي و صلح وثبات هموطنانش تحكيم و توسعه بحشد ، امتيازات ي كه در پلخمري در وظيفه موجوده داشت همه را يكطرفه گذاشت و بسوي كار دربين توده ها و خدمات اجتماعي شتافت و معاونيت كميته حزبي را عهده دارشد. او هميشه باسايركارمندان دولتي وسازمان هاي اجتماعي باكاروانهاي كمكي ، أموال إمدادي و خدمات صحي به قراء ومحلات دور و دست سفر مينمود تا مردم نيازمند راكمك و ياري رساند. و صداي حق ،عدالت ، أزادي و صلح را بگو ش هموطنانش برساند، او در يكي از روزهاي كه بهمين منظور ازبنو( مركز ولسوالي اندراب) عازم كشن اباد بود در اثر انفجار ميني كه توسط دشمنان صلح و ارامي وطن ومردم (اشرار وقت )جاگزين شده بودجانباخته و جاویدانه شد.
روان اش شاد ، نام اش زنده و خاطراتش جاويدان باد.
براي ر امين جان و فاميل اش، براي والده قهرمان و داغ ديده اش و تمام خانواده با عزت و حرمت اش استواري، سربلندي و موفقيت هاي هميشگي ارزو مينمايم.
خاطرات رفيق بصير زنده ياد براي هميش در قلبم حك شده.
در اهتزاز باد پر چم سرخ شهداي راه ، حق،عدالت و ازادي.
گور خونين شهيدان بتو اواز دهد
شعله اي را كه فروزان شده خاموش مكن
ما به اميد وفايي تو گذشتيم ز جان
دوستان را مبر از ياد فراموش مكن