این یادواره در گرامیداشت از شخصیت معروف کشور تدوین یافته که بخش اعظم شهرتش معطوف به بعد حقوقی شخصیت او و اشتغال وی به مسلک قضا است. حقوقدان شهیر، دولتمرد با وقار، قاضی سابقه داروآخرین قاضی القضات دولت جمهوریت دوم، نام آشنا در مقیاس کشور، و تا اندازه یی درمنطقه و جهان است. درین نبشته افزون بر ین موارد، خواننده عزیز، شاید برای اولین بار با گوشه های دیگر این شخصیت فرهیخته آشنا میشوند، کسیکه از خورد سالی با ادب و ادبیات آشنا میشود و در عنفوان جوانی با دنیایی شعر و شاعری انس پیدا مینماید، شعر میسراید، تصنیف میسازرد و با جهان ملکوتی موسیقی دل میبندد و با سحر و رمز موسیقی آشنا و خود موزیک مینواخت.
کسانیکه بیشتر از نیم قرن عمر دارند، بخوبی بیاد خواهند آورد که روزگاری خواندن، محترم استاد آرمان: «نمیشه، نمیشه، نمیشه …» بسیار گل کرده بود وشهرت داشت، اما کمتر کسی شاید شاعراین پارچه یی زیبا را بشناسد، شاعری که عاشقانه با موسیقی حشر ونشر داشت وهنر وهنرمند را گرامی میداشت وحمایت مینمود، شخصیت چندبعدی ومحترم، علمی، فرهنگی واهل خرابات بود که عاشقانه وطن اش را دوست میداشت وصادقانه در راه همین عشق، سرش را فدا ساخت وما بخاطر همین صدق و وفایش این یادواره را در گرامیداشت از شخصیت نیک وستودنی شان، تقدیم میداریم و فرزند وفادار وطن زنده یاد عبدالکریم شادان را تکریم می نماییم و کارکردهای اورا به معرفی میگیریم:
برای من بسیار جالب بود، زمانیکه از همدیار غربت ما، جناب استاد رحمانی (استاد موسیقی) شنیدم ودر کتاب شان خواندم که محمد ظاهر پادشاه سابق افغانستان اهل موسیقی بود، مینواخت وموزیک می ساخت وساخته های اورا هنرمندان با نام ونشان وطن اجرا نموده اند وبا موسیقی کلاسیک وجهان پر اسرار راگها دست بالا داشت. البته در افغانستان و جهان کم نبوده اند دولتمردان واهل سیاست که با هنر موسیقی محشور ویا شاعر بوده اند، اما در سایه کارهای دولتی واشتغال در آشفته دنیایی سیاست، این بعد ارزشمند شخصیت شان مکتوم مانده است. شاه امان اله که نام بزرگش جاودان باد در ایام جوانی وقبل از جلوس به سلطنت، گرویده یی موسیقی استاد بزرگ (قاسم افغان) گردید و زین اسطوره جاودان هنر موسیقی اساسات کار را فرا گرفت. درجهان ما مثالهای زیاد داریم که دولتمردان و سیاسیون بلند پایه، شاعران «گمنام» بوده اند: خوزه مارتی آزادیخواه وانقلابی معروف کوبا، اولین رییس جمهور سنیگال، ناراسیمهاراو واتل بیهاری واجپای صدر اعظمان هندوستان شاعر بودند (جک جیت سنگ غزل خوان معروف وفقید بسیاری اسعار اخیرالذکر را کمپوزو خوانده است. استاد رهنورد زریاب در یک گفتگوی طولانی که در یوتیوپ وجود دارد، ضمن ارزیابی عطف توجه رجال ومسئولان دولتی به فرهنگ، از اثر گذاری فرهنگ در تلطیف شخصیت سخنان جالب دارد.)
عبدالکریم شادان در سال (۱۳۱۶ هجری ــ شمسی) در کوچه پرانچه شهر کابل در یک فامیل روشنفکر دیده بجهان گشود، پدرش مرحوم غلام جیلانی رییس تحریرات صدارت وقت بود. در لیسه عالی حبیبیه، فاکولته حقوق پوهنتون کابل و یونورسیتی های آکسفورد انگلستان و دنور امریکا تا سطح عالی ماستری و کاندید پی اچ دی تحصیل کرد. وی غرض ارتقای دانش مسلکی در عرصه های مختلف علم حقوق در کشورهای امریکا، انگلستان، اتحادشوروی وقت، جاپان، ایران، اندونیزیا، هند، بنگله دیش، یوگوسلاویا، سویدن، سویس، بلغاریا وآلمان، کسب تجارب نمود و عضویت هیات افغانی را درچهل وسومین اجلاس حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژینو وکنفرانس جهانی انجمن های حقوقدانان دموکرات را داشت
زنده یاد شادان عضو دارالانشای لویه جرگه (۱۳۴۳ هجری ــ شمسی) قانون اساسی و عضو لویه جرگه های (۱۳۶۳، ۱۳۶۶، و ۱۳۶۹ هجری ـــ شمسی) را داشت و در کار کمیسیون تدوین قانون اساسی و تعدیل آن (در جمهوریت دوم ) و کمیسیونهای تدقیق قوانین جزا و اجراآت جزایی (در جمهوریت اول) فعالانه اشتراک ودر کار تدوین بسیاری از قوانین فرعی سهیم بود
شادان مرحوم بمثابه یک شخصیت علمی و مجرب در مراکز وموسسات تحصیلات عالی، لکچر ها ارائه وسمت استاد را در مرکز ستاژ قضایی وانستیتوت علوم اجتماعی را دارا بود.
محترم سخی صمیم عضو اسبق شورایعالی ستره محکمه وحقوقدان برجسته و عضوهیات رهبری انجمن حقوقدانان افغان در اروپا، آن سالها را چنین بخاطر میآورد: «شادان فقید قاضی نامداروشخصیت فراموش نا شدنی در سال (۱۳۵۴ خورشیدی) یکی از استادان برجسته در زمرۀ دیگرنخبگان قضایی وقت در قصر دارالامان به بر گزیدگان کدر ستاژقضایی، قانون تدریس مینمود، من افتخار بهره گیری از فضل ودانش او راداشتم، نامبرده از همان آوان تدریس تا نهایت و انجام ستاژ کدرقضایی به ایجاز به «سلامت تطبیق قانون وعدالت قضایی تآکید میورزید و پاکی وصداقت را یگانه راه خدمت بمردم وعدالت میشمرد.»، در حقیقت مرد بزرگ میخواست همنا تارو پود عدالت بود، که اصل ماندگار میباشد.
عد از آنکه مرحوم شادان قاضی القضات مملکت گردید، بر مصداق همان اصولی که به ما تدریس مینمود، خود بر شاخص خدمت، صداقت، پاکی عدالت نسبی و اعتلای قوه یی قضایی کشور، منحیث نمونه والگو قرار گرفت ونامش را در فهرست شایسته ترین قضات مملکت ثبت کرد، که روحش را شاد ونام نیکش را جاودان میخواهم.» ۱
زنده یاد شادان با استاد بزرگوار خود جناب پوهاند داکتر غلام سخی مصئوون در کار ایجاد انجمن حقوقدانان افغانستان سهم گرفت و همکار دایمی آن بود. شادان ریاست انجمن دوستی افغان ـــ سوریه و معاون انجمن دوستی افغان ــ سویدن را داشت.
شادان مرحوم از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۷۱ هجری ـــ شمسی که به شهادت رسید، با کمال صداقت، ایمانداری وپاکی از عضو مدیریت در وزارت های خارجه وعدلیه، مدیریت، رییس ذاتیه وتدقیق ومطالعات ستره محکمه، مشاور حقوقی قضا، ریاست محاکم اختصاصی پولیس و در راس قوه یی قضاییه و بحیث قاضی القضات کشورمصدر خدمات شایسته بوطن و مردم گردید و در دوره های مختلف با اخذ نشانها و مدالها تقدیرقرار گرفت. محترم محمد آصف الم، حقوقدان وقاضی سابقه دارومعاون اسبق قاضی القضات افغانستان، طی یاداشتی درمورد کار وشخصیت زنده یاد شادان مینویسد: «زنده یاد عبدالکریم شادان را از نزدیک میشناختم، در انجمن حقوقدانان کشور هردویمان عضو هیات رییسه انجمن بودیم. وقتی سیستم قضایی واحد در جمهوری افغانستان به وجود آمد، روانشاد شادان بحیث قاضی القضات ومن بحیث معاون او وعضو شورای عالی ستره محکمه با ایشان همکار گردیدم.
شادان یکتن از حقوقدانان برجسته و نامور روزگار خود محسوب میگردید، که از کارکرد خویش در پست های مختلف عدلی و قضایی تجارب فراوان اندوخته بود.
شادان فقید انسانی بود آگاه ونستوه که بخاطر عدالت به نفع محرومان ومظلومان جامعه نه از کسی تبعیت میکرد ونه به کسی مجال مداخله میداد. این مرد با شهامت نه تنها یک حقوقدان با تجربه وممتاز بود، بلکه در عرصه ادبیات نیز ورود زیاد داشت و اشعار نغز و پرمغز میسرود.
با دریغ ودرد و تآسف فراوان که دژخمیان تاریک اندیش و سیه دلان کور دل وجلادان مرتجع قلب آگنده از مهر وگداخته از آتش عشق به مردم او را، به دستور باداران شان از تپش باز ماندند تا خوان یغمای چپاولگران، قاچاقچیان وفسادگستران داخلی وخارجی سهل تر وطولانی تر حراست کنند. روان این فرهیخته مرد خرد ورز وشیفته پیشرفت وترقی کشور شاد باشد. » ۲
* * *
کتاب مونس همیشگی و رفیق سفر وحضر شادان مرحوم وعنصر تکوینی شخصیت او بود «در خرد سالی به مسجد رفت، قرآن و تفسیر آموخت، در خانه زیر نظر پرگهر عموی فرهیخته و بزرگوارش جناب غلام دستگیر اوریا که شاعر، ادیب، فقیه وتاریخدان بود، با گلستان وبوستان، کمیایی سعادت، مثنوی خداوندگار بلخ، مولانا جلال الدین بلخی، غزلیات حافظ ودیگر اکابر واعاظم شعر و ادب فارسی دری آشنا شد » ۳
برادر کهتر زنده شادان مرحوم، جناب عبد اله شادان که خود از فرهنگیان معروف است، درین مورد نگاشته است: «برادرم شادان کتابخوانی را بسیار دوست داشت، تا یادم می آید، کتابخانه کوچکی داشت، او نه تنها خود کتاب میخواند، بلکه دیگران را همواره به خواندن کتاب تشویق میکرد، کتاب میخرید، وام میگرفت وکتاب وام می داد. برای اولین در کتابخانه او با تاریخ فراعنه مصر، با اشعار وآثارابوالقاسم لاهوتی، با تاریخ انقلاب کیوبا وشخصیت وکارنامه چی گوارا موریس مترلنگ، با رمانتیست های فرانسه و ازجمله لامارتین، روسو و قرارداداجتماعی او، با اشعار منسوب به بلیتس آشنا شدم.» ۴
زنده یاد شادان از سال (۱۳۴۳ هجری ــ شمسی ) به نوشتن مقالات حقوقی و مسلکی آغاز نمود وصدها نوشته تحقیقی وسودمند را در مجلات قضا، حقوق وزندگی، روزنامه ها ونشرات بین المللی ورساله های «کمیشنر پارلمانی» و «تامین صلح از طریق قوانین بین الملل» رامنتشر و کتابهای «قانون به نفع شماست » و «ساختار محاکم بلغاریا » را از منابع جارجی ترجمه نمود.
شادان مرحوم همیشه جویا وکوشا بود و درحالیکه در راس قوه یی قضایی کشور مصروفیت های زیاد داشت در اوقات فراغت بعد از کار رسمی مطالعه می نمود و افزون بر بلدیت با لسانهای انگلیسی و روسی، لسان فرانسوی میخواند.
محترم عبد الفتاح سکندری از حقوقدانان مجرب، شخصیت فرهنگی، شاعر و رییس شورای افغانان مقیم دنمارک ضمن یاداشتی از خاطرات خود با شادان فقید مینویسد:
« بحران و تباهی که در کشور ما رخ داد نه تنها داشته های ملی را به خواست اجنبی ها ازبین برد بلکه ازنگاه معنوی با از بین بردن کدر های برجسته و با قدرت دولتی خسارات جبران نا پذیری را بر کشور تحمیل نمود ،ازجمله شهادت عبدالکریم شادان قاضی القضات بدست دژخیمان تربیه شده در پاکستان است ،که به طور پلان شده به طور فجیع عملی گردید ، مرحوم شادان کدر برجسته در رهبری و یکی از پایه های اساسی دولتی آن وقت بود ، بادانش عالی تیوریکی و عملی اش یکی از داشته های معنوی وپر ارزش دولت جمهوری افغانستان را تشکیل میداد. این جانب که سالیان زیادی با وی شناخت داشته و مدتی در پهلوی شان درکدر قضا وظیفه اجرا می نمودم می خواهم به صورت اخص به دو مطلب یکی از فعالیت های مردمی شان درساحه اداری و هم از خصوصیت شخصی شان بازگو نمایم.
یکی ازجمله کار های مهم ملی شان که تا به حال کسی ازآن یاد نکرده است حفاظت و به امن گذاشتن دارای های غیر منقول هموطنانی بود که بنا بر عوامل جنگ اعلان ناشده درآن وقت از کشور مهاجرت نموده و دارایی های شخصی غیر منقول شان چون خانه و زمین و فابریکه وغیره از همین قبیل را در وطن به جا گذاشته بودند، بنا بر فرمان تقنینی رهبری دولت و به منظور حفظ و حراست دارایی های مذکور یکی ازدیوان های قضایی محکمه اختصاصی که در راس محکمه شادان قرار داشتند موظف به تطبیق فرمان و تامین امنیب این دارایی ها درسر تاسر کشور بودند این وظیفه مردمی و ملی با چنان صداقت و امانت داری صورت گرفت که امروز با اطمینان قوی میتوان گفت که در آن زمان هیچ یک ازدارایی های بجا مانده حیف و میل نشده واحدی جرئت تعرض و غصب آن هارا نداشتند ، پر وسیجر درزمینه چنان بود که هر زمانیکه مالک دارایی به وطن عودت می نمود بدون تاخیر ملکیتش بوی تسلیم داده می شد.
بر عکس هموطنان ما با به قدرت رسیدن مجاهدین به چشم سر شاهد چور و چپاول دارایی های ملی و شخصی استند که تا به امروز ادامه دارد که نه قانون و نه دستگاه دولتی قدرت مهارکردن آن را دارد.
مطلب دیگر که برایم از مرحوم شادان خاطره انگیز است عبارت ازتلاش و عطش شخصی شان در آموزش است، زمانیکه جناب شان سمت قاضی القضات افغانستان راداشتند من هم به حیث معاون لوی سارنوال ایفای وظیفه می نمودم روزی برایم تیلفون کردند که بعد از ختم کار به دیدن شان بروم من بنا بر علاقه و دوستی که با اوشان داشتم به دفتر شان رفتم ،خواهش شان این بود تا در فراگیری لسان فرانسوی اگر بتوانم کمک شان کنم ، مرحوم شادان با وصفیکه به لسان انگلیسی به تمام معنی وارد بودند به زبان روسی هم تکلم می نمودند می خواستند بر علاوه لسان فرانسوی را نیز فرابگیرند .
باید اذعان کرد که من درحدی نبودم تا منحیث معلم کمک شان میکردم اما ازآن جایکه چند سالی درفرانسه آموزش دیده بودم در قسمت تلفظ و صرف نحو و خواندن تکس ها با وی همکاری میکردم ،قابل یاد آوری است چند جلساتیکه با هم کار کردیم چنان دریافتم که دارای استعداد فوق العاده درآموختن لسان خارجی می باشند زیرا در هر جلسه که باهم بودیم ملاحظه میکردم که پیشرفت شان در فراگیری خیلی سریع و علاقه و ذوق شان درمورد خیلی زیاد می باشد .
دریغا ودردا که دروطن عزیز ما به اساس پلان خصمانه ء دشمن کدر ها وشخصیت هایکه محصول سالیان زیاد آموزش و تجربه عملی بودند که متاسفانه در وطن ما که تعداد شان زیاد نبود و هر کدام توانایی وشایستگی پیشبرد پایه های رهبری دولتی را داشتند یا از بین برده شدند و یادر حاشیه رانده شدند واین ضربه مهلکی است که سالیان دراز قابل جبران نمی باشد . جور آن خیانت ها و خیره سری هارا امروز ملت بیچاره و ستمدیده افغان با پوست و استخوان شان لمس میکنند».
***
دنیای شعر و شاعری شادان فقید:
استاد محمد حسین « آرمان » که از طفولیت ودر تمام دوره ها با شادان مرحوم دوست ورفیق بود، خاطرات خود از ایام جوانی وکشش به جهان شعر را چنین بخاطر میآورد:
« ما کوچگی بودیم ، او در حبیبیه و من در لیسه غازی میرفتم، درآن روزگار « کافی دلبر » در شهر کابل، محل صحبت ها، شعر وقصه خوانی بود، همیشه ما سه تن ( من، شادان و یوسف کهزاد ) یکجا میبودیم وهم صحبت ما محترم نسیم اسیر ( از شاعران معروف کنونی ) بود وهمیشه حرف وحدیث از ادبیات و شعربود » ۵
بگفته محترم عبداله شادان :
« زنده یاد شادان نخستین قطعه منظوم خود را به گونه ایکه از تاریخ سرایش آن ( ۱۳۲۹ ـــ شمسی ) پیداست، در سن چهارده سالگی زیر عنوان « ترانه ای مکتب » سروده است :
ما که پرورده دبستانیم
نو نهالان باغ و بستانیم
گر نباشیم نیست باغ و بهار
رمز ایجاد را چو ارکانیم
….. و تا اخیر » ۶
از شادان فقید، دیوانی با ( ۱۲۷ ) سروده باقیمانده است، از این شمار ( ۳۵ ) پارچه تصنیف ها و ترانه ها اند، که برای آواز خوانان ساخته اند، ( ۹۰) سروده دیگر، بیشتر در قالب های کلاسیک شعر دری، ترکیب بند، مخمس، قطعه سرایی، یکی دو سروده در قالب نیمایی وبه ویژه در قالب غزل سروده شده اند . شعر شادان ملهم و آمیخته از قدما و معاصران بوده و اشعار اجتماعی رهبران مشروطیت در سروده هایش بازتاب دارد . فقرو مصایب اجتماعی، تضاد های طبقاتی، عقب ماندگی قرون، مبارزه بخاطر پیشرفت وسعادت انسان ، رشد وترقی معارف وعلم، زدودن جهل وجهالت وخرافات، مضمون بسیاری اشعار او را میسازد. محترم عبداله شادان مروری بردیوان اشعار ، شاعر فقید ما نموده، که یکجا باهم آنرا میخوانیم :
سروده های “بهاریه” و” رقای ملت” “عصر اتوم” نیز از سروده های این دورهء اوست. تصور می کنم که “عصر اتوم” زیر تاثیر افکار و شعار ” معارف ،معارف، معارف” محمود طرزی، که روشنفکران و روشنگران ان روز گار تکرار می کردند، سروده شده است:
امید رفعت و جاه پیداست بهرت آنگاه
کز دانش وهنرها یابی تو بهره بسیار
الی آخر…
زنده یاد شادان در سایر سروده هایش درین سال ها، بازهم به موضوعات و مسایل اجتماعی توجه دارد
به جهل و ظلمت اوهام تاکی به درس زندگی ناکام تا کی
به آفاق اینچنین بدنام تا کی پری باید زدن در کام تاکی
الی آخر…
و یا
جوانا راه علم و معرفت گیر بدر کن از سرت این بی عنانی
بیندوز علم بی پایان و میدان که این باشد حیات جاودانی
الی آخر …
و یا
جوانان فکرتی باید نمودن به کنج خامشی تا چند بودن؟
شما را نیست شایان این غنودن جهالت از وطن باید زدودن
در ترکیب بند “تابلوی عشق و مرگ” به فاصله طبقاتی دارا و ندار و بازتاب آن فاصله در عواطف آدمی و از جمله در عاطفه عاشقانه او می پردازد ..
سپس سالهای پرشور شباب ، سال های عشق وشعرعاشقا نه می رسد. شادان غزل می سراید. درین غزل ها عشق نعره می کشد :
در جهان عشق بدنامیم نام ما مبر عار کوی چون تو گلفامیم نام ما مبر
الی آخر…
جایی که روشن از نگه چشم مست تست
آنجا تو پادشاهی و این مزد شست تست
…الی آخر
دلدار من بگو که پریشان کیستی؟
اینسان به غصه اندر و حیران کیستی؟
ای مهر تابناک من ای اختر امید
جانان من تویی تو بگو جان کیستی؟
…….. الی آخر
آنگه که حلقه حلقه فتد مو به روی تو
خوش باشدم که نیک ببینم به سوی تو
مهرت جهان گرفت وبهر جا که رو کنم
گویی که هرچه می نگرم،هست روی تو
…..الی آخر
نا پایداری و گذرا بودن زندگی وجهان از شمار ارکان همه زمانی وهمه مکانی هنر وادبیات است. کمتر ادیب وهنرمندی است که این حس در آثارش بازتاب نیافته باشد. زنده یاد شادان هم در برخی از سروده هایش از ناپایداری و دگرگونی مستدام جهان گفته است:
به هر سو جز عدم چیزی نبینم زهستی باید این سودا نمی بود
تباهی ویژه ای هر ذی حیاتست حیات ای کاش نقد ما نمی بود
ویا
باهم به زیر تاک نشستیم می به کف
آنجا که کاخ عظمت پیشینیان به پاست
یک جرعه سرکشید و به من گفت زیر لب
تنگ فشر که دهر نه سر منزل بقاست
ویا
این جهان را همی چه آهنگ است که به هرگه ورا دگر رنگ است
…..الی آخر
زنده یاد شادان از همان سال های جوانی اوهام و خرافات حاکم بر محیط را از بلا های اجتماعی می دانست. او زندگی مترقی اش رانخست از مبارزه با خرافات شروع کرد. تا جایی که من به خاطر دارم همواره می کوشید تا افراد اسیر در دام وهم و خرافه را تنویر کند. این مبارزه در شعر اونیز بازتاب یافته است:
ای که جویی تو ز اوهام و خرافات مراد
زسیاهی بگریز و به سپیدی بگرای
تو به پهنای شبی، راهرو و جوینده
نه چراغیست به راه تو نه آهنگ درای
مهر جویی و کسی نیست که جوید دل تو
زانکه بازار ترا هست غمین دور نمای
الی آخر…
شادان فقید همیشه مشوق دیگران و به ویژه جوانان به کار شعر و دیکلمه بوده است، برادر کهترش محترم عبد اله شادان واز فرهگیان فرهیخته درین مینویسد: « برادرم شادان مشوق بزرگ من در شعرخوانی یا دیکلماسیون بود. برای تمرین شعرخوانی نه تنها یگانه تیپ ریکاردر فلیپس خود را در اختیارمن گذاشت، بلکه همه نوارهایی موسیقی که به زحمت گرد آورده بود وآنها را بسیار دوست میداشت، نیز از من دریغ نمیکرد ، تا من روی آن شعر دیکلمه کنم وآماده امادۀ امتحان در رادیو شوم»۷
شادان فقید و دنیایی ملکوتی موسیقی :
طبع لطیف و روان تلطیف شده شادان فقید، او را به بسیاری هنرها کشانده ومحشور ساخته بود ، نه تنها به این هنرها عشق داشت، بلکه در عمل در جهت رشد وگسترش هنرها ، در حد توان یاری میرساند . سحر هنر ملکوتی موسیقی باعث گردی ، تا با بسیاری از آواز خوانان، نوازندگان و آهنگسازان دوستی قایم نماید و حشر ونشر داشته باشد، استاد آرمان، داکتر ناشناس، احمد مرید ، سدوزی و صدیق شباب دوستان نزدیک او بودند.
زنده یاد شادان به موسیقی افغانی، هندی وغربی علاقمند وبا اصول آن آشنا بود، در یادداشت برادرش محترم عبد اله شادان در رابطه چنین میخوانیم :
«در کورس موسیقی ، استادان آلمانی مارابامسیقی کلاسیک اروپا ، با باخ ف بتهون ، هایدن ، موزارت ، لیست ،شوپن ، چایکوفسکی ودیگران آشنا میساختند ، اما برادرفقیدم در بازگشت از دوره های تحصیلی اروپا و امریکا مرا با برترین چهره های موسیقی پاپ غرب ، با نات گینگ کول ، جمیز ریو ، ادیت پیاف ، تام جونزو شماری دیگر ساخت و علاقمندی و آشنایی او با موسیقی کلاسیک هند وعلاقه به بزرگانی همانند ، بدا غلام علی خان ، ماستر عبدالکریم خان ، ام کارنات تاگور و ام سین جوشی که آنان را می شنید ، مرا نیز با آنها آشنا و علاقمند ساخت » ۸
استاد آرمان سالهای دور را بخاطر میآورد: « شادان فقید آرمونیه مینواخت ومن رباب ویا ماندولین مینواختم، لذت میبردیم، او عاشقانه موسیقی را دوست داشت و به رمز و رموز کار آشنا بود » ۹
زنده یاد شادان تصنیف های زیاد برای آهنگهای موسیقی ساخته است و بخش زیاد آنرا هنرمندان سرشناس وطن (استاد آرمان ، احمد مرید ، سدوزی ، صدیق شباب و …) آهنگ ساخته و خوانده اند . استاد آرمان درین ارتباط میگوید: « وقتیکه من در رادیوهمکار شدم، شادان فقید شعر میسرایید وشاعربود ، با لطف زیاد اشعارخود را به من اهدآ وبرایم تصنیف میساخت، دقیق بیاد ندارم که کدام شعرش را اول خوانده ام، اما بیاد دارم که اول آهنگ را ساختم و او شعر برای آهنگم ساخت، این شعرزنده یاد شادان را که خوندم زیاد استقبال ومشهور گردید :
دل از عشقش اگر کندم
ولی دیدم بازمثل همیشه
نمیشه ، نمیشه ، نمیشه
چه کنم ، این دلم راضی نمیشه … » ۱۰
استاد آرمان در ادامه میگوید : « تعداد اشعاروتصنیف های شادان فقید را آهنگ ساخته ام که هنرمند جوان وبا استعداد صدیق شباب خوانده است وشعر ( گل های یادگاری ـ خشکیده در کتابم … ) را یکجا با خالد جان آرمان پسرم، مجدد خواندیم » ۱۱
احمد مرید هنرمند محبوب و سابقه دار، طی یاداشتی از آشنایی، دوستی وهمکاری شادان فقید، نوشته است: « در مورد شخصیت و رفتار و کردار جناب عبدالکریم شادان هرچه گفته شود، نا تکمیل خواهد بود، من با نام او چه در حلقه یی فامیلی و چه بیرون از آن، بحیث یک حقوقدان آگاه و مجرب و شخصیت فرهنگی و ادبی، آشنا بودم و به او احترام داشتم، خوشبختانه در سال ( ۱۳۵۵ شمسی ) زمانیکه من تازه در دنیایی موسیقی و نرگام بر میداشتم ، در یک مجلس هنری و ادبی ( خودمانی ) زمینه دیدار با ایشان میسر گردید، در این شب فراموش نا شدنی زنده یاد شادان شعر میخواند و به ذوق و سیاق خاص خود، آهنگ مینواخت، راستی در آن شب پر خاطره ، من مجذوب دنیایی عاشقانه این مرد بزرگ، با طبع بلند شعری، جوش و جوهر عالی هنری او گردیدم و او را انسان والا، بسیار متواضع و با تقوا یافتم .
شادان فقید در آن شب ، چند قطعه شعر و تصنیف خود را درقالب آهنگ بمن اهدا نمود ، یکی ، دوی آنرا بخاطر دارم:
اگر بی باده مسیم ویا پیمان شکستم مرا تنها گدارید که من دیوانه هستم
رفتی وبر نگشتی ، دیگر به خانه ای من غم ماند یادگارت ، یار یگانه ای من
و بدینترتیب آن شب پرصفا ومحبت، سرآغاز دوستی صادقانه وهمکاری های هنری وادبی ، ما گردید، که متآسفانه دولت مستعجل، اما با کیفیت بالا بود که جوهر آن با دنیایی ملکوتی و سرشار از رمز ورموز موسیقی و هنروتخم محبت ، همیشه برایم جاودانه است . از من دو آهنگ با اشعار این شخصیت ارجمند فرهنگی، ادبی و هنر موسیقی در آرشیف رادیو تلویزیون وجود دارد، روحش را شاد و یادش در قلبم همیشه گرامی میباشد » ۱۲
این خواندن آواز خوان شناخته شده احمد مرید که شهرت زیاد دارد ، از تصنیف های شادان فقید میباشد:
اگربی باده مستم و یا پیمان شکستم مرا تنها گذارید که من دیوانه هستم
این تصنیف های شادان فقید را استادآرمان آهنگ ساخته و خوانده است :
ماه من و اختر شب های من نیست کسی جز تو تمنای من
نو بهارم تو دختر کابل باز آمد بهار و سبزه و گل
دارم به دل این آرزو تا باز مهمانت شوم مست نگاه گرم آن چشمان فتانت شوم
آرام دل نارام منی تو کام دل ناکام منی
بیتو امشب نیست خوابم ، ای نگار من با غم تو در عذابم ، غمگسار من
یار من وفا نداره خبری ز ما نداره
چو این سینه را مآمن راز کردم به ساز روان ناله آغاز کردم
تو که ماه آسمانی و شکوه کهکشانی ز چه رو وفا به عهد و قسمت نمی توانی
تا به تار زلف آن سیمین بدن پیچیده ام خویشتن را لابلا اندر محن پیچیده ام
این تصنیف های زنده یاد شادان را هنرمند جوان تیمور شاه سدوزی خوانده است :
ــ ای نازنین آخر چرا از من جدایی میکنی ـ با آشنای خویشتن نا آشنایی می کنی
ـ ای مست ناز باز چه مستانه میروی ـ آیا چه شد که با من دیوانه می روی ؟
ـ ساقی بده جامی مر امشب که مستی میکنم ــ در بین خوبان تا سحر باده پرستی میکنم
البته ترانه ها و تصنیف های را که هنرمندان عزیز خوانده اند ، زیاد است ، با دکر چند نمونه اشعار شادان فقید، که خوانده شده است ، اکتفا مینمایم :
استاد محترم آرمان این اشعارشادان فقید را خوانده است :
ماهی من و اختر شب های من ــ نیست کسی جز تو تمنی من
نام تو عنوان جهان من است ـــ عشق تو سرمایه سودای من
بوسه گرم از لب میگون تو ـــ است شب و روز تقاضای من
ای دلبر طناز من دیگر مرو ــ ای شهپر پرواز من دیگر مرو
در تار دل چنگی بزن ، شور فگن ــ شوری فگن ای شهپر پرواز من
استاد آرمان خود میگوید : من خود این شعر شادان فقید را عاشقانه دوست دارم :
امشب سرورسر کنم
بشنو صدایی تار من
باشد سرور عشق تو
در ناله گیتار من
ای عشق من ، ای شعر من
***
شخصیت زنده یاد شادان، عجین از کابل قدیم وبهترین معیارهای زندگی آن دیارباستان بود، « او نه تنها به ادبیات وهنرها به عنوان بخشی از فرهنگ عشق داشت، بلکه به ارزشهای دیرپای سرزمین خود نیز عشق میورزید، عشق به آزادی، عشق به جوانمردی و عیاری، عشق به شجاعت ودلیری ووفاداری به سرزمین وخانواده ورفیقان ودوستان، زندگی وشهادت او گواه روشن این عشق است » ۱۳
استاد آرمان که آشنا یی بیشتر از نیم قرن با شادان فقید داشت، شخصیت او را چنین توضیح میدارد: «بسیار خوش مشرب، دوست خوب و فیق دوست، انسان والا بود، دست خیر وپاک داشت، هر وقت بیادم میآید ، اشک از چشمانم سرازیر میشود، نه تنها یک حقوقدان بزرگ ودولتمرد مقتدر بود، شاعرو اهل هنر وطرب و موسیقی بود»۱۴
همین ارزیابی از شخصیت زنده یاد شادان تعلق خاطر او به ح د خ ا و جنبش مترقی افغانستان را توضیح میدارد و جایگاه شایسته اورا در نبرد تاریخی علم و جهل مشخص میسازد.
نا پایداری زندگی از قدیم در شعر شادان فقید بازتاب داشت:
به هر سوجز عدم چیزی نبینم ـــ ز هستی باید این سودا نمی بود
تباهی ویژه ای هرذی حیاتست ـــ حیات ای کاش نقد ما نمی بود
گویی کلام حضرت ابوالمعانی بیدل :
از ورق گردانی وضع جهان غافل مباش ـــ صبح وشام این گلستان انقلاب رنگهاست
الهام بخش او بوده ، که سروده است :
این جهان را همی چه آهنگ است ــ که به هر گه ورا دگر رنگ است
در ورق « گردانی جهان » و « انقلاب رنگها » ( بهار ۱۳۷۲ شمسی ) غرض شرکت در یک کنفرانس در مانیلا بود ، دوستان زیاد به زنده یاد شادان توصیه نمودند که در آمدن بکشور عجله نکند ، اما برای او تصمیم نرفتن بوطن بسیار مشکل بود ، استاد آرمان با آه و حسرت بخاطر »یآورد : « برایش احوال فرستادم و از خرابی وضع برایش هشداردادم ، پیغام او این بود : میروم و اگر مرا ترور نکنند ، من حاضرم از تمام اجراات خود دفاع نمایم»۱۵
برادرش عبداله شادان در مورد آن روز های دشوار مینویسد : « او در زمان سقوط حکومت داکتر نجیب اله شهید در فلیپین بود، اما بی هیچ هراسی راهی وطن شد، وقتی به هند رسید، من از ماسکو به او زنگ زدم، از هرج ومرج ووحشتی که برپا بود واز تهدیدی که متوجه او بود ، و او بهتر از من از آن آگاه بود، یاد کردم . آنگاه مصرانه از او خواستم تا یکی دو ماه در دهلی بپاید، تا گردو خاک توفان اندکی فروکش کند وآنگاه بر گردد، ولی نپذیرفت و گفت: خانواده ، رفیقان و دوستان را نمیتواند تنها بگذارد، و راهی میهن شد و شهادت را پذیرفت » 16
در شب ظلمانی ثور منحوس ( ۱۳۷۱ شمسی ) تروریستان اسلاف طالب وداعش به لطایف الحیل، قاضی القضات کشور را از خانه بیرون، ودر فردای آن جسد آغشته بخون زنده یاد عبدالکریم شادان که ما اوصاف عالی شخصیت و طراز نامه یی زندگی گهر بار او را مرور نمودیم ، جنایت عظیم خفاشان ددمنش را ثبت اوراق سیاه تاریخ ساخت . یاد واره یی این شاعر فقید را با سروده یی او که ( ۳۸ ) سال قبل از شهادت خود سروده است ، به پایان میرسانیم و روحش را شاد ، یادش را گرامی و نام نیکش را جاودان میخواهیم:
ای جامه دوز جامه من از کفن بساز بر دوره یی تو گور من ای قبر کن بساز
دادم به باد خاک وجودم درین چمن بلبل به یاد من تو سر از نو چمن بساز
ساقی بنوش باده عشرت به یاد من مطر ز ساز خویش جهان را حزن بساز
من سوختم به شمع رخ یار بی وفا پروانه همچو من تو بدین سوختن بساز
سرتابه پابه خون دلم پر زخون شدم نقاش نقش یار من از خون من بساز
نی تاب ونی توان بودم نی بکف عنان یارب تو زود دور مرا زین وطن بساز
« شادان » برو به گورومخورقصه فراق
با مرگ افتخار کن و خویشتن بساز
پایان
میر عبدالواحد سادات
بیست و نهم ماه می ۲۰۱۶
فهرست مآخد :
۱ ـ یاداشت های ارسالی جناب « صمیم »
۲ ـــ یاداشت های ارسالی جناب « الم »
۳ ـــ یاداشت های ارسالی جناب عبداله « شادان »
۴ ـــ یاداشت های ارسالی جناب عبداله « شادان »
۵ ـ یاداشت های ارسالی جناب استاد « آرمان »
۶ ـــ یاداشت های ارسالی جناب عبداله « شادان »
۷ ـــ یاداشت های ارسالی جناب عبداله « شادان »
۸ ـــ یاداشت های ارسالی جناب استاد « آرمان »
۹ ـ یاداشت های ارسالی جناب استاد « آرمان »
۱۰ ـــ یاداشت های ارسالی جناب استاد « آرمان »
۱۱ ـ یاداشت های ارسالی جناب احمد « مرید »
۱۲ ـ یاداشت های ارسالی جناب عبداله « شادان »
۱۳ ـــ یاداشت های ارسالی جناب استاد « آرمان »
۱۴ ـ یاداشت های ارسالی جناب استاد « آرمان »
۱۵ ـ یاداشت های ارسالی جناب عذداله « شادان »
۱۶ ـ نوشته جناب عبدالرحیم « شادان » منتشره در سایت « آینده »
یاداشت : در تهیه این « یادواره » با تعداد زیاد بزرگان عرصه های حقوقی و قضا و دوستان نزدیک به « شادان » فقید ، صحبت های تلفونی انجام یافته است و جا دارد از تمام این دوستان ورجاوند که با لطف و محبت همکاری فرموده اند و همچنان هنرمندان فرهیخته جناب استاد « آرمان » ( که افزون بر سایر الطاف ، سی دی جدید شانرا برایم اهدا فرمودند ) و احمد « مرید » گران ارج و شخصیت فرهنگی و شاعر ، جناب عبداله «شادان» ، اظهار سپاس و امتنان صورت گیرد .