دارالمعلمین اساسی کابل در پهلوی اینکه از مکاتب قدیمی مشهور و با اعتبارتعلیمی و تربیوی درسطح کشور بشمار میرفت ، در دهه ی چهل خورشیدی بیکی از کانونهای بسیار داغ ، مهم و پایدارجنبش روشنفکران چپگرا نیز مبدل شده بود .
درخزان سال ۱۳۴۶ خورشیدی شاگردان صنف های دوازدهم را به سیرعلمی بولایات غربی کشور برده بودند ، مسوول سازمانی ما روانشاد امین ( بابک ) نیز درین سفر رفته بود ، سوم عقرب نزدیکتر شده میرفت اما هیچ دستور و یا رهنمودی درین باره بما نرسیده بود ، ناگزیر من و میراحمد ( جوینده ) بااستفاده از یک عراده بایسکل کهنه انهم امانتی ازراه سرک سیلو و گردنه ی باغ بالا بعزم رفتن بخانه ی روانشاد شهرالله شهپر ( عضو بیروی سیاسی ) بطرف کلوله پشته حرکت کردیم و بعد از دریافت دستورهای لازم برگشتیم .
سختی بایسکل سواری ( دوپشته ) انروزفراموشم نمیشود ، چون راه رفت و امد پر از فراز و نشیب رابه تنهایی رکاب زده بودم بخاطریکه اندیوال راهم که یادش بخیر و عمرش دراز باد ، بایسکل رانی رابلد نبود .
روز سوم عقرب شاگردان دارالمعلمین بشکل یکپارچه و منظم ، با روحیه عالی و اراده اهنین ، ممانعت و مقاومت پلیس را در هم شکسته ، پیروزمندانه به صفوف مظاهره ی باعظمتی که از پوهنتون کابل اغاز گردیده بود پیوستن .
درین جا این یاداوری را مهم و قابل تاکید میدانم که شکوهمندی و فراگیری همچومظاهرات دران سالها بیشتر مربوط باین میشد که درکنار سازمانها و جریانهای مختلف سیاسی – اجتماعی ، کتله های وسیعی از اقشار و طبقات تحول طلب جامعه دران ، بمثابه ی یک حرکت و جنبش متعلق به همه مانند یک تن واحد اشتراک مینمودند .
باگذشت چندهفته ازین مظاهره اوازه های شنیده میشد که بعضی از شاگردان را از مکتب اخراج مینمایند ، درپایان سال تعلیمی و ختم امتحانات که همه بخانه های خود در محلات رفته بودیم ، روزی پدرم رابه قومندانی امنیه ولایت کندز احضار و برایش ابلاغ کردند که پسرتان بجرم تحریک شاگردان به اخلال گری از مکتب اخراج گردیده و اجازه ی بیرون رفتن از شهر کندز را ندارد و هر روز درینجا باید حاضری بدهد . باین ترتیب در شرایط نامطلوبی غافلگیر و در برابر کار انجام یافته قرار گرفته بودم ، همفکران و هم مکتبی های ما که به حمایت شان از حقوق اخراج شده ها ازمکتب اشد ضرورت بود ، همه درپراگندگی ، بی ارتباطی و بیخبری از همدیگر قرار داشتند و برای اخراج شدگان بیچاره بقول معروف : «زمین سخت و اسمان بلند » بود .
درچنین حالتی اولین شماره ی جریده ی « پرچم » چون ستاره ی درخشان و رهنما از چاپ برامد و خبر اخراج دزدانه و ظالمانه ی شاگردان دارالمعلمین را نشر و همگانی ساخت و بحکومت هم خط و نشان کشید تا از صدور و بسط و توسعه ی چنین فیصله های خود سرانه و غیرقانونی مقامات جلو گیری نماید .
ببرکت نشر و افشاگری بموقع و ضروری و حمایت معنوی جریده ی « پرچم » و پشتیبانی و موضعگیری اصولی و قاطعانه ( اعتصاب ) شاگردان اگاه مکتب مابود که حکومت مجبور به عقب نشینی گردید و ما بیست تن محروم شدگان از تحصیل با سرافرازی دوباره شامل مکتب گردیدیم .